- مطابق
شکل نظام حکمرانی در سوریه؛ میان حکم واجب پروردگار جهانیان و نیرنگ دشمنانِ در کمین!
(ترجمه)
پسازآنکه الله سبحانهوتعالی بر اهل شام منت نهاد و اسد جنایتکار را سرنگون ساخت، اینک قدرتهای بزرگ جهان در رأس آنها آمریکا، برای توطئهچینی علیه آنان شتاب میورزند تا سوریه از کنترل خارج نشود و ادامهدهنده نظام بشار باشد، یعنی همچنان مانند گذشته دولتی تابع و مزدور و حافظ مرزهای رژیم یهود باقی بماند. پس این دولتها آغاز کردند به تعیین شروط و ویژگیهایی برای سوریه پس از اسد و همگی بر دشمنی با اسلام تأکید داشتند.
این دولتها که هیئتهایشان یکی پس از دیگری راهی دمشق میشوند، رفع تحریمها را منوط کردهاند به اینکه دولت کنونی به فشارهای غربی تن دهد و با دیدگاه آنها درباره شکل حکومت آینده سوریه موافقت کند و این امر با پشتیبانی رسانهای سکولار همراه بود تا تبلیغ کند که آینده سوریه دولتی دموکراتیک، مدنی و سکولار خواهد بود که اسلام را از حکومت، دولت و جامعه کنار میزند و حکومتی تشکیل خواهد شد که کسی را کنار نمیگذارد و به دروغ و بهتان ادعا میکنند که این خواسته مردم است؛ اما مردم ما که ۱۳ سال در برابر ماشین کشتار و ویرانی ایستادگی کردند و خونها دادند و فداکاریهای بزرگی انجام دادند، آیندهای برای سوریه جز اسلام و حکومت بر اساس آنچه الله سبحانهوتعالی نازل کرده نمیبینند و برای رسیدن به همین هدف بزرگ، نزدیک به دو میلیون شهید تقدیم کردند، درحالیکه صبر پیشه کردند و پاداش خود را از الله سبحانهوتعالی خواستند.
پس لازم است شکل نظام حکومتی در اسلام تبیین شود تا این مسئله از شعاری که مسلمانان آرزوی بازگشت آن را دارند، به واقعیتی روشن در اذهان آنان و منضبط در افکارشان تبدیل گردد تا تمام تلاش خود را برای تثبیت و تحقق آن بهکارگیرند. بر این اساس میگوییم:
1- نظام حکومتی در اسلام نظام خلافت است؛ پس خلافت شرعاً حاکمیت عام و فراگیر برای همه مسلمانان در دنیا برای اقامه احکام شریعت اسلامی و حمل دعوت اسلامی به جهانیان است و همان امامت است و این شکل حکومتی است که احکام شرعی بر آن واردشده تا دولت اسلامی بر آن اساس باشد، چنانکه رسولالله صلیاللهعلیهوسلم در مدینه منوره آن را بنیاد نهاد و صحابه کرام پس از ایشان بر همان مسیر بودند و این دیدگاه با ادله قرآن و سنت آمده و اجماع صحابه بر آن است.
۲- نظام حکومتی در اسلام جمهوری و دموکراسی نیست؛ زیرا نظام جمهوری دموکراتیک نظامی است که ساخته بشر است و اساس آن بر جدایی دین از زندگی بناشده و در آن، سیادت از آنِ مردم است. پس این مردماند که حق حاکمیت و حق قانونگذاری را دارند، حتی اگر قانونگذاری آنها بهصورت آشکار با احکام اسلام و ضوابط آن در تضاد باشد. آنان حق دارند حاکم را برگزینند و حق دارند او را برکنار کنند و حق دارند قانون اساسی و قوانین را تشریع کنند. درحالیکه نظام حکومتی اسلامی در اساس خود بر عقیده اسلامی و بر احکام شرعی استوار است و سیادت در آن از آنِ شرع است نه از آنِ مردم و نه امت و نه خلیفه هیچیک حق قانونگذاری ندارند، بلکه شارع و قانونگذار، الله سبحانهوتعالی است؛ اما اسلام، سلطان و حاکم را به امت واگذار کرده است، پس این امت است که کسی را که به اسلام حکم کند انتخاب کرده و با او بیعت میکند و تا زمانی که خلیفه بر اساس شرع عمل کرده و احکام اسلام را اجرا کند، خلیفه باقی میماند، هرچند مدت خلافت او طولانی شود؛ اما هرگاه در اجرای احکام اسلام کوتاهی کند، دوران حکومت او پایانیافته است، هرچند تنها یک روز یا یک ماه حکومت کرده باشد و باید برکنار گردد.
از اینجا درمییابیم که تضاد بزرگی میان این دو نظام، هم در اساس و هم در شکلی که هر یک بر آن بناشدهاند، وجود دارد. بر این اساس، بههیچوجه جایز نیست گفته شود که نظام اسلام، نظامی جمهوری است یا دموکراسی را تأیید میکند.
۳- نظام حکومتی در اسلام نظام پادشاهی نیست و نظام پادشاهی را تأیید نمیکند و شبیه نظام پادشاهی هم نیست؛ زیرا در نظام پادشاهی، حکومت به شکل موروثی است و فرزندان، آن را از پدرانشان به ارث میبرند و در نظام پادشاهی، پادشاه دارای امتیازات و حقوق ویژهای است و تعرض به شخص او ممنوع است؛ اما نظام اسلام، هیچگونه امتیاز و حق ویژهای برای خلیفه یا امام قائل نیست و برای او همان است که برای هر فرد از افراد امت است و در نظام حکومتی اسلام، وراثتی وجود ندارد و خلیفه پادشاه نیست بلکه نایب امت در حاکمیت و سلطنت است؛ امت او را با رضایت انتخاب کرده و با او بیعت کرده تا او شرع الله سبحانهوتعالی را اجرا کند و او در همه تصرفات و احکام و رعایت امور امت و منافع آن مقید به احکام شرعی است.
۴- نظام حکومتی در اسلام امپراتوری نیست؛ زیرا نظام امپراتوری از اسلام بسیار دور است، چراکه در حکومت خود میان نژادهای مختلف در مناطق امپراتوری برابری قائل نیست بلکه مرکز امپراتوری را در حکومت و مال و اقتصاد برتر میداند؛ اما طریقه اسلام در حکومت چنین است که میان محکومان در تمام بخشهای دولت برابری برقرار میکند و تعصبات نژادی را رد میکند و به غیرمسلمانانی که تابعیت دارند، حقوق و وظایف رعیت را اعطا میکند؛ پس برای آنان همان است که برای مسلمانان از انصاف است و بر آنان همان است که بر مسلمانان از عدالت و اجرای احکام است.
اسلام با این مساوات، از امپراتوری متفاوت است و با این نظام، مناطق را مستعمره قرار نمیدهد و منابع آنها را برای مرکز عام و تنها برای سود خود قرار نمیدهد، بلکه تمام مناطق را واحدی یکپارچه قرار میدهد، هرچند فاصلهها میان آنها زیاد باشد و نژادهای ساکن در آنها گوناگون باشد و هر منطقهای را جزئی از پیکره دولت میداند و برای مردم آن، همان حقوقی را قرار میدهد که برای اهل مرکز یا هر منطقه دیگری است و حکومت و نظام و تشریع آن را در همه مناطق یکی قرار میدهد.
۵- نظام حکومتی در اسلام نظام فدرالی نیست که ایالتهای آن با استقلال خودمختار از هم جدا شوند و در حکومت عمومی متحد باشند، بلکه نظامی وحدتی است که در آن، ایالتها جزئی از دولت واحد به شمار میروند و امور مالی تمام ایالتها مالی واحد و بودجهای واحد بهحساب میآید که برای منافع تمامی رعیت هزینه میشود. پس نظام حکومت، وحدتی کامل است که قدرت سلطنت را در مرکز عمومی متمرکز میکند و برای آن، سیطره و قدرت بر هر جزء از اجزای دولت، چه کوچک و چه بزرگ، قرار میدهد و به هیچ بخشی اجازه استقلال نمیدهد تا اجزای دولت ازهمگسسته نشود.
آنچه حاصل است این است که نظام حکومتی در اسلام نظام خلافت است و اجماع بر وحدت خلافت و وحدت دولت و عدم جواز بیعت جز برای یک خلیفه، منعقدشده است و بر این امر، امامان و مجتهدان و تمامی فقها اتفاقنظر دارند.
و ما به اهل خود که بر سرزمین شام استوار ماندهاند، اهل نبردهای بزرگ و قهرمانیها، میگوییم:
تنها حاکمیت اسلام در سایه دولتی که رضایت الله سبحانهوتعالی و رسولالله صلیاللهعلیهوسلم را به همراه داشته باشد، یعنی خلافت اسلامی، شایستهی خونهایی است که ریختهاید و فداکاریهایی که کردهاید و فقط همین دولت میتواند به رنجها و مشکلات مسلمانان پایان دهد.
بیگمان حزبالتحریر تصویر روشنی از نظام حکومتی در اسلام که پیشوایان هدایت، سروران ما ابوبکر و عمر و عثمان و علی رضیاللهعنهم أجمعین بر اساس آن حکم کردند، در برابر شما نهاده است و پس شایسته است به فرمان پروردگارتان پایبند باشید؛ همان خدایی که یاری و عزت شما تنها در دست اوست و نصرتش را دیدید که شما را پیروزمندانه تا دمشق رساند.
بدانید هیچ نظام سکولاری، حتی اگر چهرهای آراسته داشته باشد و شبکههای ماهوارهای از آن تبلیغ کنند و حتی اگر خود را با نام اسلام بزَک کند، اما در حقیقت محتوایش دموکراسی و حکومت با غیر آنچه الله سبحانهوتعالی نازل کرده است باشد، شایستهی شما نیست؛ زیرا چنین نظامی الله سبحانهوتعالی را به خشم میآورد و بندگانش را به بدبختی میکشاند. الله سبحانهوتعالی فرمود:
﴿وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ (۴۹) أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾ [مائده: ۴۹-۵۰]
ترجمه: در میان آنان طبق چیزی حکم کن که الله (سبحانهوتعالی) بر تو نازل کرده است و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن و از آنان برحذر باش که تو را از برخی چیزهایی که الله (سبحانهوتعالی) بر تو نازل کرده است به دور و منحرف نکنند. پس اگر پشت کردند، بدان که الله (سبحانهوتعالی) میخواهد به سبب پارهای از گناهانشان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد. بیگمان بسیاری از مردم سرپیچی و تمرّد میکنند. آیا آنها حکم زمان جاهلیت را می خواهند؟ چه کسی بهتر از الله برای کسانی که اهل یقینند، حکم می کند؟
از الله سبحانهوتعالی برای اهلمان در سوریه و تمامی سرزمینهای اسلامی پایداری بر حق و عزت با حکمرانی اسلام و دولت خلافتی که رسولالله صلیاللهعلیهوسلم ما را به بازگشتش بر ویرانههای حکم جبری بشارت داد، مسئلت داریم؛ آنجا که فرمود:
«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»
و تنها با آن است که عزت از دست رفتهمان را بازمیگردانیم و قدسمان را از یهود بازمیستانیم و تنها با آن است که بار دیگر تاریخ را بهراستی از نو مینویسیم و به راستی، بهترین امتی میشویم که برای مردم پدید آمده است و این برای الله سبحانهوتعالی دشوار نیست.
نویسنده: استاد ناصر شیخ عبدالحی
برگفته از شماره ۵۳۹ جریده الرایه