پنجشنبه, ۲۶ شوال ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۴/۲۴م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

دولت‌های عضو پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو)، نشست خویش را این بار در روزهای 11 و12 جولای 2023م در یکی از جمهوریت‌های بالتیک در مرز با روسیه براگزار نمودند. نتایج برامده از این نشست چیست؟ و چرا پیشنهاد اوکراین برای پیوستن به ناتو پذیرفته نشد؟ و این‌که حوادث جنگ اوکراین به کدام جهت می‌رود؟

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ به پرسش‌های مطرح شده به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

1. در بیانیۀ پایانی ناتو حدوداً 90 بند ذکر گردیده، که برخی از آن به جنگ اوکراین و روسیه و برخی دیگر به سایر قضایا مربوط می‌شود. بناءً این بیانیه شامل آن عده از قضایای بین‌المللی می‌شود که به تسلط و نفوذ امریکا، به صورت خاص و غرب به صورت عام، بالای جهان مربوط  است. چنان‌چه بعضی از این بندها به روسیه و جنگ در اوکراین و نیز به چین و منطقۀ بحر هند و بحر آرام و دولت‌های دخیل در آن و هم‌چنین روابط با اتحادیۀ اروپا و خاورمیانه، ایران، عراق، اردن و افریقا تعلق می‌گیرد. در این بیانیه، برتری جویی و تسلط آن بالای جهان و نیز اثبات رهبری جهان توسط غرب به وضوح هویداست و نیز هویداست که غرب دیگران را تهدید نموده و سعی می‌کند خود را بالای دیگران تحمیل نماید. غرب نقشۀ سیاست جهانی را طوری ترسیم می‌نماید که تسلط غرب به رهبری امریکا و یا حتی تسلط امریکا زیر نام پیمان ناتو را تضمین نماید. امریکا به دلیل تحقق هدف فوق به عنوان دستاوردی بزرگ برای ناتو از فرط شادی نزدیک است پرواز کند، زیرا بر اساس این دستاورد، امریکا حتی بالای سایر دولت‌های غربی از جمله دولت‌های اتحادیۀ اروپا تسلط پیدا می‌کند و به همین دلیل است که امریکا با گسترش دادن ساحۀ زیر پوشش سپر دفاعی خود و شامل نمودن فنلند و سویدن پس از موافقت ترکیه به رهبری اردوغان با عضویت این دو دولت، برای استحکام بیشتر اروپا دست به کار شد.

این دستاورد در حقیقت ضربۀ محکمی به تلاش‌های اروپا به رهبری فرانسه برای رهایی از تسلط امریکا و ساخت قدرت مستقل اروپایی نیز هست. ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه قبلاً در ماه نومبر سال 2019م در مورد ناتو گفته بود که این ائتلاف به مرده‌یی در بستر می‌ماند و از اروپا خواست تا قدرت مخصوص خود را بسازد. این سخنان ماکرون خشم امریکا را بر انگیخت و آن را وادار نمود بر تقویت ناتو تأکید نماید. با فرا رسیدن جنگ اوکراین، فرصت طلایی برای امریکا فراهم گردید تا از بیرون شدن اروپا از زیر چتر و تسلط و قلدری امریکا جلوگیری نماید.

2. در خصوص اوکراین، امریکا در حال حاضر با پیوستن آن به پیمان ناتو موافقت نکرد، بایدن رئیس جمهور امریکا در پایان نشست گفت: «رهبران پیمان ناتون با عضویت اوکراین در بعد از جنگ موافقت نمودند.» (منبع: بی بی سی، 12 جولای 2023م) الیزابت ستکنی، سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا گفت: «عضویت اوکراین در ناتو در حال حاضر ناممکن است و این مسأله در جریان جنگ مطرح نمی‌شود. اولویت واشنگتن در نشست ناتو این است که حمایت از اوکراین هم‌چنان ادامه یابد.» (منبع: سکای نیوز، الجزیره، 11 جولای 2023م) در بیانیۀ پایانی که رهبران ناتو با آن موافقت نموده اند، چنین گفته شده: «آیندۀ اوکراین در ناتو است و مسألۀ یکجا شدن کی‌یف با اروپا و پیمان آتلانتیک از مرحلۀ نیاز به مرحلۀ کار عملی برای عضویت رسیده.» در بیانیه هم‌چنین گفته شده: «به زودی در وضعیتی قرار خواهیم گرفت که به ما اجازه خواهد داد از اوکراین دعوت نماییم در صورت موافقت اعضا و فراهم شدن شروط، به پیمان ناتو ملحق شود.» (منبع: الجزیره، 11 جولای 2023م)

رهبران ناتو به مرحله‌یی نرسیده اند که از کی‌یف برای عضویت در ناتو دعوت نمایند و یا برای پیوستن آن به ناتو یک جدول زمانی اعلان کنند، اما آنان این خواسته را بخشی از نقشۀ کاری این عضویت تلقی نمودند و این کار، مانعی را که بر سر راه اوکراین برای پیوستن به ناتو قرار دارد، عملاً بر طرف می‌نماید، یعنی به مجرد این‌که جنگ پایان یابد، اوکراین به عضویت ناتو در خواهد آمد، شاید هم شرایط تغییر کند و دولت‌های ناتو وادار به عضویت اوکراین در ناتو شوند؛ بلکه حتی ممکن است موقف امریکا، که تصمیم گیرندۀ اصلی می‌باشد، تغییر نموده و عضویت اوکراین را اعلان کند. به این ترتیب، تمام محاسبات روسیه در مورد اعلان جنگ علیه اوکراین، با خاک یک‌سان خواهد شد.

3. این موقف امریکا، زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین را خشم‌گین نمود و در حالی‌که روانۀ حضور در نشست مذکور بود، از محتوای بیانیه پایانی باخبر شد و در تویتر خود چنین نوشت: «این مضحک است! بی سابقه و نامعقول است که برای عضویت اوکراین در ناتو چهارچوب زمانی مشخص نشود. روشن نبودن این مسأله نشانۀ ضعف است و مشخص نشدن چهارچوب زمانی متفق علیه به این معناست که عضویت کشورما ممکن است در نهایت تبدیل به برگه‌یی برای چانه‌زنی شود.»

بیانیه‌های پایانی در نخست توسط تصمیم گیرندۀ اصلی آماده می‌شود، سپس در نشست‌ها و کنفرانس‌ها به مناقشه گذاشته می‌شود و در نهایت یا در آن تعدیل صورت می‌گیرد و یا چنان که هست تأیید می‌شود. اعضای هیأت امریکا به دلیل خشم یکبارگی زلنسکی خشم‌گین شده و او را به آرامش و پذیرفتن کمک‌های امنیتی وعده داده شده تشویق نمودند. زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین سکوت کرد و اظهارات خود را این چنین تغییر داد: «ناتو به زودی برای اوکراین امنیت به باور خواهد آورد و اوکراین باعث تقویت ناتو خواهد شد.» (منبع: بی بی سی، 12 جولای 2023م) جهت معلومات باید گفت که ناتو در سال 2008م اعلان نموده بود که برای کار در جهت پیوستن اوکراین به ناتو در آینده هم‌چنان پایبند است. ینس ستولتنبرگ، سرمنشی ناتو نیز در اظهاراتی گفت: «مشخص نشدن جدول زمانی برای پیوستن اوکراین توسط اعضای ناتو باعث دلخوردگی زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین گردیده است.» اما او: «تأکید نمود که کمک ناتو برای اوکراین هم‌چنان ادامه خواهد داشت.» وی اعلان نمود: «اعضای پیمان با برنامۀ دفاعی فراگیر برای رویارویی با روسیه و کمک نظامی به کییف موافقت نموده اند.» (منبع: الجزیره، 11 جولای 2023م)

پس امریکا در حال حاضر با پیوستن اوکراین به ناتو موافقت نکرده، زیرا نمی‌خواهد در جنگ مستقیم دخیل شده و سربازان خود را برای جنگیدن به آن جا بفرستد، چنان‌چه در مادۀ پنجم پیمان نامۀ واشنگتن برای ناتو در زمان تأسیس آن به تاریخ 4 اپریل 1949م گفته شده که هرگونه تجاوز به هر یک از اعضای ناتو به معنای تجاوز به تمام اعضاء به حساب می‌آید. پس امریکا قصد دارد تجهیزات و اسلحه بفرستد تا روس‌ها و اوکراینی‌ها یکدگر را با آن به قتل رسانند تا آن که روس‌ها شکست بخورند و پس از آن اوکراین به ناتو ملحق شود و آنگاه نیروهای امریکا وارد اوکراین شوند و پایگاه‌های نظامی خود را در فاصلۀ نه چندان دور از مسکو، پایتخت روسیه برپا کنند.

4. در بیانیۀ مذکور، چنان که بسیاری از رسانه‌ها منتشر نموده و برخی از رسانه‌ها جزئیات و بندهای آن را نیز منتشر نموده اند، تأکید شده که: «اعضای ناتو با هم و به گونۀ قطعی هم‌چنان در برابر تهدیدها و چلنج‌های روسیه قرار خواهند گرفت و این‌که روسیه بزرگ‌ترین تهدید برای امنیت هم‌پیمانان ناتو و نیز صلح منطقۀ اروپا و منطقۀ ناتو به شمار می‌رود.» به گونۀ مثال؛ در بند 34 بیانیه چنین گفته شده: «با توجه به تغیرات اساسی و بنیادین محیط امنیتی، ما دفاع جمعی از پیمان مان را در برابر تمام تهدیدها و از تمام جهت‌ها استحکام می‌بخشیم. چنان‌چه از سال 2014م، (زمانی‌که روسیه اقدام به ملحق کردن جزیرۀ کریمیه به روسیه نمود و حضورش را در شرق اوکراین تقویت بخشید)، مخصوصاً در کنفرانس مادرید در سال 2022م، ما یک سلسله تصامیمی را جهت تقویت موقف خویش و نیز مشخص نمودن مسیر واضح و روشنی برای تغییرات سریع نظامی اتخاذ نمودیم. امروز نیز بر سر یک سلسله تدابیر مهمی جهت تقویت موقف دفاعی و بازدارندۀ پیمان ناتو در تمام عرصه‌ها به توافق رسیدیم، به شمول تقویت دفاع‌‌های نیروی مقدم و توانایی ناتو در تقویت سریع برای دفاع از هر عضوی که در معرض تهدیدی قرار گیرد. این اقدامات را به صورت کامل به اجرا خواهیم گذاشت و به هیچ دشمن احتمالی اجازه نخواهیم داد از هیچ‌گونه فرصت احتمالی برای تجاوز استفاده نماید.

در نشست ناتو در مادرید در ماه جون سال 2022م، پیمان‌نامۀ مفهوم استراتیژی جدید ناتو منتشر گردید و روسیه در آن به عنوان تهدید بزرگ و مستقیم برای امنیت اعضای ناتو خوانده شد، اما از چین به عنوان چنین تهدیدی یاد نگردید، بلکه گفته شد که چین چالشی در برابر پیمان ناتو و ارزش‌های آن به شمار می‌رود. در بیانیۀ مذکور: «روسیه مسئول تمام آن‌چه که در اوکراین جریان دارد، خوانده شده و گفته شده که این کشور، امنیت و صلح اروپا را تهدید می‌کند، حتی امنیت و صلح اماکن دیگری از جهان را نیز تهدید می‌کند.» در بیانیه اشاره شده به این که: «روسیه در عرصه‌های متعددی فعال گردیده و حضورش را در منطقۀ بحر بالتیک، بحر سیاه و بحر مدیترانه افزایش داده و توانایی‌های عظیم نظامی خود را در قطب شمال حفظ نموده است. هم‌چنین روسیه متهم شده که در مناطق نزدیک به مرزهای ناتو دست به یک سلسله فعالیت‌های تحریک‌آمیز زده و مانورهای گسترده‌یی را راه‌اندازی نموده بدون این‌که از آن خبر دهد و درمناطق همسایۀ جنوبی پیمان ناتو، مخصوصاً منطقۀ خاورمیانه و شمال افریقا و ساحل، تنش‌ها و نا آرامی‌هایی را به بار آورده است.

با وجود این همه، بازهم در بیانیه گفته شده: «پیمان ناتو قصد ندارد با روسیه مواجه شود و این که ناتو، تهدیدی برای روسیه نیست، اما سیاست‌ها و اقدامات خصمانۀ آن، مانع مشارکت روسیه با ما می‌شود.» (منبع: الجزیره، 11 جولای 2023م)

این اظهارات به هدف مغشوش ساختن روسیه مطرح گردیده و سعی می‌شود با چنین اظهاراتی فضا را طوری بسازند که روسیه گمان کند شاید غرب به آن دلسوزی نموده و با آن تفاهم کند. پس غرب سعی دارد از یک طرف روسیه را میان امید به تفاهم و خروج از تنگنای اوکراین به گونۀ آبرومندانه درحالیکه در این جنگ دخیل شده و اهداف خود را بدست نیاورده و بسیار دشوار شده است تا به هدف خود برسد و میان ناامیدی از چنین تفاهمی و دست و پا زدن در این مرداب تا زمانی طولانی و نتایج نامعلوم از طرف دیگر، متردد کند. بناءً در این وضعیت نامعلوم و به درازا کشیدن جنگ اوکراین توسط غرب و در رأس آن امریکا، هدف غرب این است که اهداف خود را متحقق نماید. به نظر می‌رسد، تمام دولت‌های غربی و نیز جاپان در حال حاضر با دیدگاه امریکا موافقت نموده اند، مبنی بر این‌که روسیه باید در این جنگ شکست خورده و اوضاع این کشور، مخصوصاً رهبری سیاسی آن باید تغییر کند. رهبران گروه هفت در بیانیه‌یی که در حاشیۀ نشست فوق منتشر نمودند، گفته اند که: «از اوکراین در دفاع‌اش در برابر تجاوز روسیه هم‌چنان حمایت خواهند نمود، حتی اگر این تجاوز به درازا هم بکشد.» (بی بی سی، 12 جولای 2023م)

5. اعضای ناتو به توانایی‌های هسته‌یی خود بالیده و اعلان نمودند که در راستای گسترش بیش‌تر آن کار خواهند نمود؛ چنان‌چه در بند 44 بیانیه گفته شده: «قدرت هسته‌یی استراتیژیک پیمان ناتو، مخصوصاً امریکا، امنیت را ضمانت نموده و مانع هرگونه تجاوز می‌شود. ناتو تمام گام‌های لازم برای ضمانت صداقت دفاع هسته‌یی و فعالیت‌های آن را برخواهد داشت. به‌روز رسانی توانایی‌های هسته‌یی پیمان ناتو جهت افزایش انعطاف‌پذیری و توانایی هماهنگی با پیشرفت‌های جهانی ادامه خواهد داشت.»

آنان به گونۀ غیر مستقیم روسیه را در صورت استفاده از سلاح هسته‌یی در جنگ با اوکراین تهدید نموده گفتند: «هرگونه استفاده از سلاح هسته‌یی علیه اعضا، باعث تغییر بنیادین در کشمکش "اوکراین" خواهد شد.» نشست ناتو در گردهمایی اخیرش و مشخصاً در بند 28 بیانیۀ پایانی خود تأکید نمودند که: «آنان حد اقل 2% از مجموع درامد سالانه داخلی خود را صرف هزینه‌هایی نظامی خواهند نمود و این کار را به هدف حفاظت از برتری تکنالوژی و تداوم در به‌روز نمودن و اصلاح نیروهای ناتو انجام می‌دهند و این به معنای رقابت جدید تسلیحاتی خواهد بود. آنان برای هماهنگ نمودن ناتو برای عصر جدیدی از دفاع جمعی کار خواهند کرد و اعضای ناتو در تعهدات و عزم خویش برای پیروزی علیه هر تجاوزگری پایبند می‌باشند و از سراسر سرزمین مربوط به اعضا اعم از زمین، هوا و بحرها دفاع خواهند کرد.» پس غرب به رهبری امریکا سعی دارد توانایی‌های هسته‌یی خود را بالا برده و هشدار می‌دهد که از آن استفاده خواهد نمود، و نیز تلاش دارد توانایی‌های نظامی خود را در تمام سطوح بالا ببرد. این در حالی است که با هر دولت دیگری که در سدد داشتن توانایی هسته‌یی و یا گسترش آن و یا هم گسترش توانایی‌های نظامی خود باشد، می‌جنگد. چنان‌چه فعالیت‌های هسته‌یی ایران و کوریای شمالی و تجارب آن در گسترش توانایی‌های موشکی را به شدت تقبیح نمودند، چنانچه در بندهای ۵۶، ۵۷ و ۸۴ از آن یادآوری کرده است.

6. در مورد چین آنان در بندهای 6، 23، 24، 25 و 55 اشاره نموده و «خواسته‌های چین و سیاست‌های اجباری و علنی آن مبنی بر به چالش کشیدن منافع، امنیت و ارزش‌های آنان را تقبیح کردند و استراتیژی، اهداف و فعالیت‌های نظامی چین را پوشیده خواندند.» چنان‌چه آنان به این باور اند که: « عملیات هیبریدی و سایبری خبیثانه چین و نیز لحن رویارویی و معلومات گمراه کنندۀ آن، اعضای ناتو را هدف قرار داده و به امنیت این پیمان ضربه می‌زند.» اعضای ناتو ادعا کرده اند که: «چین از نفوذ اقتصادی خود برای ایجاد وابستگی استراتیژیک و تقویت نفوذ خود استفاده نموده و با جدیت تلاش می‌کند نظم بین‌المللی مبتنی بر قانون را تضعیف نماید، به شمول عرصه‌های فضایی، الکترونیکی و بحری. هم‌چنین سعی دارد عرصه‌های تکنالوژی، صنایع، زیربناهای حیاتی، منابع استراتیژیک و مسیرهای تامیناتی را زیر تسلط خود قرار دهد.» اعضای ناتو از چین خواستند: «به صفت یکی از اعضای دایم شورای امنیت ملل متحد، نقش سازنده‌یی داشته و جنگ روسیه علیه اوکراین را تقبیح نماید و از هرگونه حمایت از تلاش‌های نظامی روسیه به هر شکل ممکن دوری جسته و از برجسته نمودن ادعای دروغین روسیه که اوکراین و ناتو را در جنگ علیه اوکراین ملامت می‌کند، دست بردارد.» اما در عین حال؛ اعضای این پیمان بر این تأکید نمودند که: «آماده اند در مشارکت سازنده با چین پایبند باشند، به شمول شفافیت در مبادلات به هدف حمایت از منافع استراتیژیک.»

پس دیده می‌شود که اعضای ناتو، چین را به عنوان تهدیدی برای غرب و ناتو اعلان نکردند، هرچند آرمان‌های آن مبنی بر تهدید منافع و تسلط جهانی غرب را تقبیح نمودند، یعنی تسلط غرب بر جهان به رهبری امریکا. آنان استراتیژی و اهداف نظامی چین را "پیچیده" خواندند. ما در یکی از پاسخ به پرسش‌های خود زیر عنوان "سفر بلنکن به چین" که به تاریخ 3 جولای 2023م منتشر گردید، به این موضوع اشاره نموده گفتیم: «اما یکی از اهداف مهم این سفر که براورده نشد، این بود که امریکا قصد داشت کانال ارتباطی میان نظامیان چین و امریکا را به اهدافی شبیه به تجسس، باز نماید! انگار چین به این هدف پی برده و با گشودن چنین کانالی با قاطعیت مخالفت نمود.»

اعضای ناتو در این نشست خویش بالای شرکت‌های منطقه‌یی تمرکز نمودند، چنان‌چه در مادۀ 85 بیانیه خویش به «تهدیدهای چین در منطقۀ بحر هند و آرام اشاره نمودند.» آنان ادعا نمودند که: «تحولات آن‌جا مستقیماً بالای امنیت اروپا و منطقۀ ناتو تأثیر گذار است.» آنان: «از مشارکت جاپان، استرالیا، نیوزلند و کوریای جنوبی و تقویت گفتگوهای همکاری با آنان استقبال نمودند.» پس امریکا سعی دارد هرگونه فشاری را بالای چین اعمال نماید و از ناتو برای افزایش این فشارها استفاده می‌نماید.

7. بیانیۀ پایانی ناتو به تسلط غرب بالای خاورمیانه و افریقا نیز پرداخته، چنان‌چه در بند 82 و 83 آن گفته شده: «خاورمیانه و افریقا دو منطقۀ دارای اهمیت استراتیژیک بوده و تلاش خواهیم نمود مشارکت سیاسی و روابط دپلوماتیک جهانی مان را با شرکای دیرین مان در گفتگوهای خاورمیانه و پیشگامی استانبول برای همکاری، استحکام بیشتری ببخشیم. هم‌چنین با سازمان‌های منطقه‌یی دارای روابط، به شمول اتحادیۀ افریقا و شورای همکاری‌های خلیج، روابط بیشتری برقرار خواهیم نمود. پیمان ناتو اقدامات لازم را برای تقویت توانایی‌های عراق، اردن، موریتانیا و تونس برخواهد داشت و با مسئولین اردن در تماس خواهیم شد که اگر ممکن باشد، دفتر روابط ناتو را در عمان تاسیس نماییم.» در بیانیه تأکید شده که: «به عراق و تحقق صلح در آن کمک خواهد شد و با گروه "داعش" مبارزه خواهیم نمود و بر اساس خواست حکومت عراق؛ پیشنهاد گسترش مسؤولیت ناتو در عراق را بررسی خواهیم نمود تا مشوره‌های لازم برای وزارت داخله عراق در خصوص پولیس اتحادی داده شود.»

این بدان معناست که ناتو این منطقه را منطقۀ خالص زیر نفوذ غرب تلقی می‌نماید که امریکا تلاش دارد نفوذ خود را در آن تقویت کند و طوری وانمود می‌کند که انگار امریکا سعی دارد منافع ناتو را در این دو منطقه تأمین نماید؛ منطقه‌یی که شاهد رقابت‌های جهانی بر سر نفوذ در آن جریان دارد، مخصوصاً میان امریکا و انگلیس و فرانسه.

8. شکی نیست که مفکورۀ بلاک‌ها یکی از خطرناک‌ترین مفکوره‌ها بر جهان می‌باشد، چنان‌چه در کتاب خود زیر عنوان "مفاهیم سیاسی حزب‌التحریر" به آن اشاره نموده ایم. این مفکوره در گذشته باعث جنگ‌های جهانی گردید و نیز باعث تجاوز به افغانستان، عراق و لیبیا شد. پیمان "ورشو" که رقیب "ناتو" بود و خطری برای غرب تلقی می‌گردید، منحل شد و اینک منحل شدن ناتو نیز یک امر لازمی گردیده است. اما امریکا اصرار دارد این پیمان باقی بماند تا تسلط‌اش بر دولت‌های غربی، مخصوصاً اتحادیۀ اروپا ادامه یابد و نیز از آن علیه سایر دولت‌ها استفاده نماید. بناءً ائتلاف "ناتو" بدون تردید خطرناک‌ترین بلاکی است که سرنوشت بشریت را تهدید می‌کند؛ تشکلی که تاریخ هرگز شاهد بزرگی و قدرت آن نبوده، چنان‌چه شامل دولت‌هایی می‌شود که سلاح‌های کشتار جمعی و امکانات صنعتی و تکنالوژیکی فراوانی دارند و توسط امریکا رهبری می‌شوند؛ امریکایی که خود بزرگ‌ترین و خطرناکترین دولت استعماری جهان می‌باشد، چنان‌چه در جاپان از سلاح هسته‌یی کار گرفت و اینک تأکید دارد که باید دامنۀ تولید این سلاح را گسترش داده و آن را تقویت نماید تا به این ترتیب هشدار آغاز جنگ‌های ویران‌گر در جهان جدی‌تر شود و تا نفوذ خود را در هرکجا گسترش دهد و تسلط خود را بر سراسر جهان تحمیل کند.

کار برای تقویت و گسترش این ائتلاف در حقیقت جنایتی نابخشودنی در حق بشریت است؛ زیرا باعث جنگ‌های ویران‌گر و تجاوزگرانه خواهد شد و به دولت‌های عضو در آن جرئت می‌دهد به دیگران تجاوز نمایند، زیرا دولت‌های زیادی هستند که از او حمایت خواهند نمود و به این ترتیب، خسارت‌های انسانی و مادی چند و چندین برابر می‌گردد. هیچ راهی برای معالجۀ این مشکل وجود ندارد مگر جنگیدن در برابر مفکورۀ "بلاک‌ها" و مفکورۀ تداوم "ناتو". باید دانست که هیچ‌گونه توجیهی برای وجود این تشکل وجود ندارد؛ زیرا این یک ائتلاف متجاوز است و باید برای منحل نمودن آن و سایر تشکل‌ها، افکار عامه جهان را بسیج نمود. اینجاست که نیاز جهان به وجود دولتی که آن را از این وضعیت اسف‌بار نجات دهد، به شدت محسوس می‌شود و روشن است که هیچ دولتی، بجز دولت خلافت اسلامی، شایستگی پرداختن به این مسئولیت را ندارد؛ دولتی‌که منبع خیر برای بشریت و رحمتی برای جهانیان خواهد بود.

﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ [انبیاء: 107]

ترجمه: و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.

30 ذو الحجة 1444هـ.ق.

18 جولای 2023م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پاسخ به  Mohammad Mohammad

سوال:

 السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

از الله سبحانه‌وتعالی می‌خواهم که فتح و پیروزی را به‌زودی نصیب تان فرماید؛ زیرا او سبحانه وتعالی صاحب فتح بوده و بر این امر توانا است!

سوالم در مورد مفهوم اصطلاح "تجدید" است که در حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم وارد گردیده است:«إن الله يبعث على رأس كل سنة من يجدد لهذه الأمة دينها.» وقتی مُجَدِّد قرن؛ عالم جلیل‌القدر، تقی‌الدین نبهانی رحمه الله باشد، آیا با وفات آن عالم جلیل‌القدر رحمه الله "تجدید" پایان یافته و یا با موجودیت حزبی‌که فکر آن را حمل می‌کند، بازهم "تجدید" آن ادامه دارد؟ الله سبحانه‌وتعالی به شما برکت داده و جزای خیر را برای شما ارزانی فرماید!

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

اول: حدیثی‌که شما از آن سوال نمودید، حدیثی است که ابوداود در سنن خود و دیگر محدثین از ابوهریره، از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم روایت نموده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم چنین فرموده‌اند:

«إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا»

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) در آغاز هر صد سال کسی را برای این امت می‌فرستدکه دین امت را تجدید(تازه)نماید.

لازم است که این حدیث در چوکات مفاهیم ثابت شرعی در کتاب الله متعال و سنت رسول الله صلی‌الله علیه وسلم دانسته شود. من توجه شما را به بعضی از این مفاهیم شرعی ذیلاً جلب می‌دارم:

1- با نزول این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ﴾ [مائده: 3]

ترجمه: امروز من دین شما را به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را برای شما به عنوان دین پسندیدم.

با نزول آیۀ مبارکه دین اسلام که در حقیقت نعمت بزرگی است تکمیل و این یک امر مسلم و ثابت است و کمی بعدتر از تکمیل شدن دین اسلام و با وفات رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم وحی قطع گردید. به همین دلیل، دین در ذات و وصف‌اش وحی از جانب الله سبحانه وتعالی بوده که با کامل شدن وحی کامل گردیده و دیگر مجالی در زیادت و نقصان آن نمی‌باشد. هم‌چنان این دین از زمانی‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم آن را به صورت کامل ابلاغ نموده تا قام قیات و تا روزی‌که دنیا برپا باشد، ثابت و قائم می‌باشد که این یک موضوع پذیرفته شده در ذهن و فکر مسلمانان بوده و از جمله حقایق ثابت اسلامی است که هیچ شکی در آن وجود ندارد.

2- از آن‌جائی‌که محلی برای زیادت و نقصان دین اسلام وجود ندارد، ممکن نیست که منظور از حدیث شریف:«مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا» تجدید ذات دین با زیادت و یا کم نمودن چیزی و یا با تخصیص نمودن عموم، تقیید مطلق وغیره توجیه گردد؛ زیرا با انقطاع وحی دروازۀ زیادت، نسخ، تخصیص، تقیید وغیره در دین مسدود گردیده است؛ زیرا برای زیادت و نقصان دین و سایر مواردی‌که ذکر شد، مجالی وجود ندارد؛ مگر به وسیله‌ی وحی؛ زیرا دین در ذات خود وحی است؛ یعنی چیزی است که به رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم وحی شده و هرگاه تجدید در ذات دین ممکن نباشد، پس لازم است که اصطلاح و مسأله‌ی تجدید را به امور دیگری رجعت دهیم.

3- اسلام مبدأ است؛ یعنی اسلام عقیده‌ای است که از خود نظم و نظامی دارد. پس اسلام مجموعۀ از افکار و احکامی است که تماماً از کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم گرفته شده و هم‌چنان اجماع اصحاب رضوان الله علیهم و قیاس به آن ارشاد و رهنمائی کرده است و اجماع اصحاب و قیاس نیز به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم ریشه دارد.

از آنجائی‌که از لحاظ شرعی تجدید در ذات افکار واحکام اسلام متصور نیست، باید تجدید در مسأله‌ای صورت گیرد که تعلق به افکار و احکام اسلام داشته باشد. با دقت نمودن در این مسأله چنین درک می‌شود که دو جانب و دو موضوع اساسی است که به افکار و احکام اسلام ارتباط می‌گیرد؛ اول موضوع فهم افکار و احکام اسلام و دوم موضوع تطبیق افکار و احکام اسلام؛ لذا مسلمانان کسانی‌اند که اسلام را فهمیده و تطبیق می‌نمایند؛ اما مطلب قابل ملاحظه و مرتبط به موضوع این است که گاهی نسبت به فهم و تطبیق اسلام در نزد مسلمانان و یا حد اقل در نزد بعضی از مسلمانان ابهام، التباس، خلل، خطاء و کوتاهی ایجاد می‌شود که به وسیلۀ همین خلل موجوده چیزی را به اسلام زیاد می‌کنند که آن شیء از اسلام نبوده؛ در حالی‌که وی آن را جزء از اسلام می‌پندارد و یا مسلمان چیزی را از اسلام کم نموده و به آن توجهی نمی‌کنند؛ در حالی‌که این مورد از جملۀ دین است. به این ترتیب، گاهی در نزد مسلمانان مواردی نسبت به فهم و تطبیق اسلام عارض می‌گردد که با اسلام جمع نشده و هم‌خوانی ندارد، مانند موارد ذیل:

الف- افزودن چیزی به اسلام؛ در حالی‌که آن شیء از اسلام نیست. کم‌کردن چیزی از اسلام؛ در حالی‌که آن جزئی از اسلام است که بدعات در تحت همین مسأله داخل می‌شود.

ب- ابهام و التباس در فهم اسلام به این‌که اسلام مبدأ و نظام زندگی است و یا ابهام و التباس نسبت به بعضی افکار و احکام اسلام.

ج- خطاء و سهل‌انگاری در تطبیق اسلام به صورت فردی، گروهی و یا از طرف حاکم و یا خلط نمودن اسلام با غیر اسلام در تطبیق.

5- برای این‌که فهم و تطبیق دین به شکل لازم آن مطابق به وحی بازگردد، یعنی مسلمانان فهم و تطبیق دین را مطابق به افکار و احکام اسلام بدون ابهام، خلل، زیادت، نقصان و خطاء انجام دهد؛ الله سبحانه وتعالی در سر هر صد سال کسی‌را به وجود می‌آورد و به خدمت مسلمانان قرار می‌دهد که برای تجدید دین به همان شکلی‌که نازل شده به صورت صفاء، پاک، واضح و تطبیق صحیح آن که هیچ نوع خطاء و خلط در آن وجود نداشته باشد، کار و فعالیت نموده و فهم و تطبیق دین را به همان حالت اولی یعنی زمان بعثت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و با همان صفت پاکی، صفائی و وضوح‌اش باز ‌گردانده و آنچه که متعلق به دین نیست، آن را دور ساخته و آنچه قرار است که به صورت پوشیده و مرموز وارد افکار و احکام اسلام گردد، آشکار ساخته و غباری‌که قرار است بالای فهم اسلام پرده اندازد، بزداید و اگر آن شخص حاکم باشد، برای تطبیق کامل اسلام کار می‌کند. لفظ (یجدد) برای توصیف نمودن آن‌چیزی است که شیء را جدید می‌نماید؛ یعنی نه این‌که شیء جدید می‌شود؛ بلکه به معنی این‌که شخص شیء را جدید می‌سازد؛ یعنی آن را به حالت جدیدش، که همان حالت اولی است، بر می‌گرداند؛ چنانچه لغت‌نامه‌ها معنی "جدد" را به صورت ذیل بیان نموده است:

قاموس المحیط:«جَدَّ يَجِدُّ، فهو جَدِيدٌ. وأَجَدَّهُ وجَدَّدَهُ واسْتَجَدَّهُ: صَيَّرَهُ جديداً فتَجَدَّدَ» لسان العرب«وأَجَدَّه وجَدَّده واسْتَجَدَّه أَي صَيَّرَهُ جديداً» پس لفظ(یجدد) که در این حدیث شریف وارد شده، به صورت دقیق مدلول صحیح را می‌رساند که همانا اعادۀ اسلام به همان حالت اولی‌اش باشد؛ نه به معنی این‌که دین را تغییر و تبدیل می‌دهد.

6- علماء در مورد معنی تجدیدی‌که در این حدیث شریف منظور است، نظریاتی دارند که بعضی از این نظریات شان را ذکر می‌کنم:

- در عون المعبود آمده است:

«(من یجدد) مفعول فعل یبعث است. (لها) یعنی برای این امت. (دینها) یعنی شخص مُجَدِّد سنت را از بدعت جدا، علم را افزایش و اهل علم را نصرت می‌دهد. به همین ترتیب، اهل بدعت را از بین برده و ذلیل می‌سازد. گفتند: شخص مُجَدِّد باید عالم به علوم ظاهری و باطنی دین باشد. مناوی نیز این قول را در فتح القدیر شرح جامع الصغیر گفته و هم‌چنان علقمی در شرح خود معنی تجدید را احیاء و زنده کردن آن‌چیزی خوانده که مطابق به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فراموش شده و دستور دادن آن مطابق به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم است.

   از آنچه تذکر داده شد، دانسته می‌شود که منظور از تجدید، احیاء و زنده کردن چیزی است که عمل کردن آن مطابق به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فراموش شده و هم‌چنان امر کردن مطابق به مقتضای کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و ظاهر ساختن بدعات و محدثات است. در کتاب مجالس الابرار گفته شده: هدف از تجدید دین نسبت به امت احیاء و زنده ساختن چیزی است که عمل کردن به آن مطابق به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فراموش شده و دستور به مقتضای این دو منبع می‌باشد. هم‌چنان در این کتاب گفته شده: این مُجَدِّد شناخته نمی‌شود؛ مگر به اساس ظن غالب، به دلیل این‌که علماء قرائن احوال آن را دریافته و از علم آن نفع می‌گیرند؛ زیرا لازم است که مُجَدِّد دین، عالم به علوم ظاهری و باطنی دین بوده و به سنت متکی و از بین برندۀ بدعت باشد، هم‌چنان علم آن به تمام اهل زمان آن عمومیت پیدا کند.

   تجدید در سر هر صدسال به دلیل منحرف شدن بیش‌تر علماء در دین و فراموش شدن سنت‌ها و ظاهر شدن بدعات، با ظاهر شدن چنین حالتی صورت می‌گیرد و به تجدید دین نیاز می‌شود. لذا الله سبحانه وتعالی کسی‌ را در عوض گذشتگان می‌آورد، خواه یکی باشد و یا چندین تن. ملا علی قاری در کتاب المرقاة گفته است: مُجَدِّد سنت را از بدعت جدا ساخته و علم را زیاد می‌کند؛ مُجَدِّد اهل علم را عزت نموده و بدعت را از بین برده و اهل بدعت را شکست و سرکوب می‌سازد. بناءً واضح می‌شود که مُجَدِّد کسی است که عالم به علوم دینی بوده و عزم و ارادۀ آن شب و روز در پی احیاء و نشر سنت‌ها و یاری نمودن صاحب سنت و از بین بردن بدعات و محدثات امور است. مُجَدِّد اهل لسان و توان‌مند به تألیف کتاب‌ها و تدریس وغیره اعمال مؤثر می‌باشد؛ کسی‌که از این ویژه گی‌ها بر خوردار نباشد، مُجَدِّد گفته نشده، هرچند که عالم به علوم و در بین مردم مشهور و مرجع برای مردم باشد.»

در مشکاة المصابیح با شرح‌اش، مرقاة المفاتیح آمده است:

«... (من یجدد) مفعول "یبعث" است. (لها) یعنی برای این امت. (دینها) منظور از تجدید دین برای امت. احیای آن‌چیزی است که عمل به کتاب الله و سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و دستور به مقتضای این دو منبع صورت گیرد. هم‌چنان مُجَدِّد باید از بین برندۀ بدعات و محدثات و هم‌چنان از بین برندۀ اهل بدعت به وسیلۀ لسان و تصنیف کتاب‌ها و یا تدریس وغیره اعمالی‌ باشد که در این مورد ممد است. این مُجَدِّد تنها به اساس ظن غالب و قرائن احوالش و انتفاع از علم آن از علمای ‌زمانش تفکیک شده و شناخته می‌شود؛ زیرا لازم است که مُجَدِّد ظاهراً و باطناً عالم به علوم دینی و ناصر و یاری رسان سنت و از بین برندۀ بدعات بوده و علم آن به تمام اهل زمانش عمومیت داشته باشد. تجدید در آغاز هر صد سال به دلیل منحرف شدن بیش‌تر علماء و فراموش شدن سنت‌ها و ظهور بدعات است؛ پس در آن زمان نیاز به تجدید دین است. به همین دلیل، الله سبحانه وتعالی به عوض سلف و گذشتگان یک شخص و یا افراد متعددی را می‌آورد؛ چنانچه این مسأله به همین ترتیب در کتاب مجالس الابرار نیز ذکر شده است...»

دوم: نسبت به مُجَدِّدین‌ به طور عموم و نسبت به مُجَدِّد قرن چهاردهم هجری؛ در پاسخ به سوال تاریخی مورخ 23 جون 2013م به قرار ذیل پاسخ داده بودیم:

«پرسش:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

شیخ بزرگوار ما، الله سبحانه وتعالی به شما برکت داده و به زودی نصرت را به دستان شما نصیب فرماید و از علم شما ما را مستفید گرداند!

از جمله احادیث صحیحۀ مشهور روایتی است که صحابی جلیل‌القدر ابوهریره رضی‌الله‌عنه از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم روایت نموده که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا» (ابوداود، شماره 4291) و هم‌چنان سخاوی در "المقاصد الحسنة" 149 و البانی در "السلسلة الصحیحة" شمارۀ 599 این حدیث را صحیح دانسته اند.

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) در آغاز هر صدسال کسی‌ را برای این امت می‌فرستد که دین امت را تجدید(تازه)نماید.

سوال این است که معنی این حدیث چیست؟ آیا کلمۀ "من" در این حدیث معنی فرد را افاده می‌کند و یا جماعت؟ آیا حصر مُجَدِّدین در قرون گذشته ممکن است؟ جزاکم الله خیرا!

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

بلی، این حدیث صحیح است و در این حدیث پنج مسأله است:

1- از کدام تاریخ صد شروع می‌شود؟ از زمان تولد رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم شروع می‌شود و یا از بعثت‌اش؟ از هجرت آن‌حضرت آغاز می‌گردد و یا از زمان وفات رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم؟

2- آیا "رأس كل مئة" به معنی اوائل هر صد سال است؟ و یا به معنی جریان و اواخر هر سال؟

3- آیا کلمۀ "من" معنی فرد را افاده می‌کند و یا جماعتی از مردم که دین شان را تجدید نمایند؟

4- آیا روایات صحیحه در مورد تعداد رجال مُجَدِّد در جریان سال‌های گذشته وارد شده که وجه صحیح داشته باشند؟

5- آیا ممکن است بدانیم که در صدم چهاردهم که در 30 ذی الحجة 1399ه.ق به پایان رسیده، چی کسی مُجَدِّد دین مردم بوده است؟

من تلاش می‌کنم که به حد توانم نظر راجحی‌ را که در نزد من است، در مورد این مسائل پنج‌گانه بدون عمیق شدن در نقاط اختلافی ذکر کنم که توفیق بیان آن از جانب الله سبحانه وتعالی بوده و او سبحانه وتعالی هدایت‌گر به راه راست است:

1- از کدام تاریخ صد شروع می‌شود؟

المناوی در مقدمۀ فتح القدیر گفته است: "در مورد آغاز هر صدسال اختلاف شده که آیا آغاز صد سال، زمان تولد رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم است و یا زمان بعثت؟ از هجرت آن‌حضرت صلی الله علیه و سلم است و یا از زمان وفات آن‌حضرت صلی الله علیه وسلم؟ نظر راجح در نزد من این است که تاریخ هجرت اعتبار دارد؛ زیرا تاریخ هجرت یک حادثۀ سرنوشت‌سازی است که اسلام و مسلمین با این حادثۀ بزرگ با اقامه دولت اسلامی عزت پیدا کردند. روی همین ملحوظ، وقتی عمر رضی‌الله‌عنه صحابه را برای توافق به آغاز تاریخ جمع کرد، صحابه بر تاریخ هجرت روی آورده و اجماع کردند. طبری در تاریخ‌اش گفته است: (حَدَّثَنِي عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْحَكَمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا نُعَيْمُ بْنُ حَمَّادٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الدَّرَاوَرْدِيُّ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ)  شنیدم که سعید بن مسیب می‌گفت: عمر بن خطاب رضی‌الله‌عنه مردم را جمع کرد و از ایشان پرسان کرده گفت: از کدام روز (تاریخ) را بنویسیم؟ علی رضی‌الله‌عنه گفت: از روزی‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم هجرت و سرزمین شرک را ترک نمود و عمر رضی‌الله‌عنه تاریخ را مطابق به نظر علی رضی‌الله‌عنه تعیین کرد. ابوجعفر گفته است: سال اول هجری از ماه محرم همان سال یعنی دو ماه و چند روز قبل از قدوم رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم به مدینۀ منوره محاسبه شده؛ چنانچه قدوم رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم به مدینه در دوازدهم ربیع الاول بوده است."

بناءً من ترجیح می‌دهم که محاسبه‌ی صدم سال‌ها از تاریخ هجری آغاز گردد؛ زیرا صحابه رضوان الله علیهم بر این تاریخ اجماع کردند.

2- اما آغاز صدسال؛ نظر راجح این است که سر صدسال آخر صدسال هجری است؛ یعنی مُجَدِّد در اواخر صدم می‌آید و او یک شخص عالم، مشهور، با تقوی و پاک بوده و وفات آن در اواخر سال هجری صورت می‌گیرد؛ نه در نیمه و یا جریان صدسال؛ اما من این نظر را به سبب دلائل ذیل ترجیح دادم:

ا- به اساس روایات صحیح ثابت شده که عمربن عبدالعزیز را مُجَدِّد صدسال اول قرار داده است؛ در حالی‌که عمر بن عبدالعزیز رضی‌الله‌عنه در سال 101ه.ق فوت شد که چهل سال عمر داشت. هم‌چنان امام شافعی را مُجَدِّد صدسال دوم قرار دادند و امام شافعی رحمة الله علیه در سال 204 فوت شد؛ در حالی‌که عمر امام شافعی پنجا و چهار سال بود و وقتی تفسیر "رأس كل مئة سنة" به غیر این معنی گرفته شود؛ یعنی به اول صدسال قرار داده شود، عمربن عبدالعزیز مُجَدِّد اول قرار نمی‌گیرد؛ زیرا عمر بن عبدالعزیز در سال 61ه.ق متولد شد، هم‌چنان امام شافعی رحمة الله علیه مُجَدِّد دوم قرار نمی‌گیرد؛ زیرا امام شافعی در سال 150ه.ق تولد شد. پس این بدان معنی است که سر هر صدسال که در حدیث شریف وارد شده، به معنی اواخر صد سال است؛ نه در اوائل آن. پس ایشان در جریان صدسال تولد شدند و بعداً در اواخر آن صد سال علمای مشهور و مُجَدِّد قرار گرفته و در اواخر همان صد سال نیز فوت شدند.

ب- اما دلیل این‌که عمربن عبدالعزیز مُجَدِّد صدسال اول بوده و امام شافعی مُجَدِّد صدسال دوم بوده، این موضوعی است که در نزد علماء و ائمۀ امت اسلامی به شهرت رسیده است؛ چنانچه زهری، احمدبن حنبل وغیره از ائمۀ متقدمین و متأخرین اتفاق کردند که عمربن عبدالعزیز رحمه الله از جمله مُجَدِّدینی است که در سر صد سال اول قرار داشته و امام شافعی از جمله مُجَدِّدینی است که در سر صد سال دوم قرار دارد و عمربن العزیز رحمه الله در سال 101ه.ق در حالی وفات شد که چهل سال عمر داشت و مدت خلافت آن، دو و نیم سال بود. امام شافعی در سال 204 ه.ق در حالی وفات شد که پنجاه و چهار سال عمر داشت. حافظ ابن حجر در "توالی التأسیس" گفته که ابوبکر بزار گفته است: شنیدم که عبدالملک بن عبدالحمید میمونی می‌گفت: من در نزد احمد ابن حنبل بودم و از امام شافعی یاد شد. من دیدیم که احمد به بلند بودن مقام امام شافعی سخن زده گفت: از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم روایت شده است که الله سبحانه وتعالی در سر هر صدسال کسی‌را بیدار و دانا می‌گرداند که دین مردم را برای شان تعلیم می‌دهند، گفت به این دلیل عمر ابن عبدالعزیز به عنوان مُجَدِّد در سر صدسال اول قرار داشت؛ امیدوارم که امام شافعی در سر صدسال دومی قرار داشته باشد.

از طریق ابو سعید فریابی گفته شده که احمد ابن حنبل گفته است: الله سبحانه وتعالی در سر هر صدسال کسی‌را بیدار و دانا می‌گرداند که سنت‌ها را برای مردم تعلیم و از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم دروغ را نفی و دور می‌سازد و ما دیدیم که در سر صدسال اول عمر بن عبدالعزیز قرار داشته و در سر صدسال دوم امام شافعی قرار گرفته است.

حاکم در مستدرک خود از ابوالولید تخریج نموده که گفته است: من در مجلس ابوالعباس بن شریح بودم، وقتی‌ یکی از شیوخ در نزد او آمده بود و از آن تعریف می‌کرد، من شنیدم که می‌گفت: حَدَّثَنَا أَبُو الطَّاهِرِ الْخَوْلَانِيُّ، ثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ وَهْبٍ، أَخْبَرَنِي سَعِيدُ بْنُ أَبِي أَيُّوبَ، عَنْ شَرَاحِيلَ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي عَلْقَمَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ، قَالَ:

«إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا»

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) بر سر هر صدسال کسی ‌را می‌فرستد که دین آن را تجدید می‌کند.

پس ای قاضی، بشارت باد! الله سبحانه وتعالی در سر صدسال اول عمر ابن عبدالعزیز را فرستاده و در سر صدسال دوم محمد بن ادریس شافعی را فرستاده است...

حافظ ابن حجر گفته است؛ این مطلب می‌رساند که این حدیث در آن عصر مشهور بوده است.

ج- گاهی گفته می‌شود که (رأس الشیء) در لغت به معنی (اوله) است؛ پس چگونه ما ترجیح می‌دهیم که هدف از سر هر صدسال اخیر آن است؛ نه اول آن؟ جواب این است که سر شیء چنانچه در لغت به اول شیء اطلاق شده، همان‌طور به آخر شیء نیز اطلاق گردیده است. در تاج العروس گفته است؛ (رأس الشیء) یعنی طرفه و به قول بعضی گفته شده که آخر آن است. در لسان العرب گفته است (خرج الضب مرائسها؛ سوس‌مار سرخود"آخرش"را بیرون کرد) و بعضی اوقات گفته می‌شود "ذنب‌ها" یعنی اول خود و یا آخر خود را خارج نمود. بناً طوری‌که وارد شده، سر شیء در لغت به معنی اول آن است. هم‌چنان سر شیء به معنی طرف شیء وارد شده خواه اول آن باشد و یا آخر آن؛ اما ما نیاز به قرینه‌ای داریم که معنی مقصود را در حدیث افاده کند و به وسیلۀ آن قرینه معلوم شود که هدف از سر صدسال اول آن است و یا آخرش؟ بدون شک قرائن مرجحه در روایات ذکر شده موجود است، به دلیل این‌که عمر ابن عبدالعزیز مُجَدِّد در سر صدسال اول بود و در سال 101ه.ق وفات یافت و امام شافعی به عنوان مُجَدِّد دوم که در سال 204ه.ق وفات یافت، تمام این واقعیت مرجح این است که معنی در این حدیث اواخر صد سال است؛ نه اول آن.

بنابر آنچه گذشت، من ترجیح می‌دهم که معنی(رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ) وارده در حدیث شریف آخر هر صدسال است.

3- اما (من) به معنی واحد است و یا جماعت؟ زیرا حدیث چنین وارد شده است:«يبعث لهذه الأمة... من يجدد لها دينها» اگر (من) در این حدیث به معنی جمع می‌بود، حتماً فعل آن"من يجددون" به صورت جمع ذکر می‌گردید؛ اما فعل (يجدد) به صورت مفرد ذکر شده است؛ اگرچه دلالت کلمۀ (من) به معنی جمع نیز ذکر می‌شود، هرچند که فعل بعد از آن به شکل مفرد ذکر شود، مگر من ترجیح می‌دهم که در این‌جا (من) به معنی مفرد است، به دلیل قرینۀ ذکر فعل (یجدد) به صورت مفرد و من ترجیح می‌دهم که دلالت (من) در این‌جا به معنی افراد است؛ اما این به معنی قاطع نیست؛ اگرچه فعل بعد از آن به صورت مفرد ذکر شده است. لذا کسانی هستند که (من) را در این‌جا به معنی جماعت تفسیر نمودند و به اساس این روایات جماعت‌های را از علماء در هر صدسال از جملۀ مُجَدِّدین می‌شمارند؛ اما این یک قول مرجوح و ضعیف است؛ چنانچه هم اکنون ذکر نمودم.

بنابر این، راجح در نزدم این است که (من) دلالت بر واحد دارد؛ یعنی مُجَدِّد در حدیث یک شخص عالم، با تقوی پاک و دارای سایر مواصفات نیک می‌باشد.

4- اما در مورد تعداد اسمای مُجَدِّدین در سده‌های گذشته باید گفت؛ روایات متعددی در این مورد وارد شده که مشهورترین شان کتاب "ارجوزة السیوطی" است؛ چنانچه در این کتاب برای سدۀ نهم نیز مُجَدِّدین شمرده شده و از الله سبحانه وتعالی طلب نموده که او مُجَدِّد نهم باشد؛ بعضی از مواردی‌که در این کتاب آمده نقل قول می‌کنم:

به اتفاق نظر در سدۀ اول عمر خلیفۀ عادل مسلمانان مُجَدِّد بود و در سدۀ دوم امام شافعی مُجَدِّد بود؛ زیرا او مقام بلند در علوم داشت. در سده پنجم استاد یعنی غزالی بود که در مورد او اختلاف صورت گرفته است. در هفتم به اتفاق نظر ابن دقیق العید صاحب اخلاق حمیده و بزرگ بود و این نهمین سده‌ای است که آمده و اختلاف نیست که بعداً هادی و مُجَدِّدی نیز خواهد آمد. امیدوارم که در این سده من مُجَدِّد باشم؛ چون فضل الله سبحانه و تعالی نباید نادیده گرفته شده و از فضل آن ناامید بود. در این خصوص نظریات دیگری نیز وجود دارد که ادامه دارد.

5- آیا ممکن است در سدۀ چهاردهم که در 30 ذی الحجة 1399ه.ق پایان یافت، بدانیم که مُجَدِّد دین مردم کیست؟

طوری‌که نظر علمای مشهور و معتبر را ملاحظه کردم، به این نتیجه رسیدم که سر هرصدسال اواخر آن است. پس عمر بن عبدالعزیز در سال 61 هجری تولد و در سر صد سال اول 101ه.ق وفات یافت. امام شافعی در سال 150 ه.ق تولد شده و در سر صدسال دوم 204ه.ق وفات یافت؛ یعنی هرکدام از آنان در جریان سدۀ تولد شده و در اواخر آن مشهور و در اواخر آن سده وفات یافت. طوری‌که قبلاً گفتم، من همین تفسیر را ترجیح می‌دهم؛ زیرا در نزد علمای معتبر و معروف، به شهرت رسیده که عمر بن عبدالعزیز مُجَدِّد سدۀ اول بوده و امام شافعی مُجَدِّد سدۀ دوم بود است.

بنا بر این، من ترجیح می‌دهم که علامه شیخ تقی الدین نبهانی رحمه الله مُجَدِّد سدۀ چهاردهم باشد؛ چنانچه او در سال 1332ه.ق تولد شده و در اواخر همین سدۀ چهاردهم مشهور گردید، مخصوصاً که حزب التحریر را در ماه جمادی الثانی سال 1372ه.ق تأسیس نموده و در اواخر سال 1398ه.ق وفات یافت. ایشان مسلمانان را به سوی قضیۀ سرنوشت ساز یعنی از سرگیری زندگی اسلامی با اقامه دولت اسلامی راشده دعوت نموده که این دعوت‌اش اثر بسیار بزرگی در زندگی مسلمانان و تلاش و اجتهادشان داشته به گونه‌ای که در عصر امروزی مسألۀ خلافت خواست عموم مسلمانان قرار گرفته است. الله سبحانه وتعالی ابو ابراهیم و برادرش ابو یوسف را بعد از آن رحمت کند و ایشان را با انبیاء، صدیقین، شهداء، صالحین محشور بسازد و چی نیک رفقاء و هم‌صحبتان خوبی اند.

این چیزی است که من آن را ترجیح می‌دهم. برادرم، ابا مومن، الله سبحانه وتعالی از همه به حق و صواب عالم‌تر و در نزد او تعالی بهترین جایگاه است.» (پاسخ به پرسش سابق ختم شد)

سوم: در خصوص سوال شما(وقتی مُجَدِّد دوران عالم جلیل‌القدر تقی الدین نبهانی باشد، آیا با وفات آن عالم جلیل‌القدر رحمه الله تجدید پایان یافته و یا با موجودیت حزبی‌که حامل فکر آن است، بازهم تجدید آن ادامه دارد؟) جواب این است که مطابق به آنچه که در بالا توضیح دادیم، پروسۀ تجدید با موجویت(یک مرد عالم، با تقوی، پاک و دارای غیره مواصفات نیک) ایجاد شده و با وفات آن موضوع تجدید به پایان می‌رسد؛ اما این به معنی خاتمه یافتن اثر تجدید نه؛ بلکه برای تجدید اثری بر مسلمانان و نسل‌های آیندۀ بعد از تکمیل شدن تجدید باقی می‌ماند تا این‌که دوباره با گذشت زمان، خللی در فهم و تطبیق عارض گردد؛ پس در آن وقت است که الله سبحانه وتعالی در اخیر قرنی‌که در پی آن است، بار دیگر کسی ‌را می‌فرستد که دین امت را تجدید نموده و مطابق به حدیث در سر هر صدسال کسی‌ را می‌فرستد که دین امت را تجدید نماید؛ یعنی در سر صدسال پانزدهم آن‌هم به شکلی‌که به اذن الله سبحانه وتعالی در بالا توضیح و تفسیر آن را بیان نمودیم و بعداً هم الله سبحانه وتعالی داناتر است که چی کسی مُجَدِّد خواهد بود.

این نظری بود که من در این مسأله ترجیح می‌دهم و الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

26 شوال 1444هـ.ق.

16 می 2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

 شیخ بزرگوار ما! در صورتی‌که کفارۀ یمین برای طفل شیرخواری‌که غذا نمی‌خورد، بلکه تنها شیر مادر و یا شیر صنعتی اطفال را می‌نوشد، داده شود، کفاره اداء می‌گردد؟ اگر شخصی بدون این‌که این مسأله را دقت کرده باشد، کفارۀ یمین‌اش را پرداخته باشد، لازم است تا کفارۀ خود را دوباره بدهد؟

سوال دوم مرتبط به کفارۀ یمین: آیا «اطعام مساکین» برای یک وعدۀ غذائی کفایت می‌کند و یا لازم است که دو وعدۀ غذائی یعنی صبح و شام طعام داده شود؟

سوال سوم: شخصی در اروپا سکونت دارد؛ اما کفارۀ یمین‌اش را در "اوکراین" برای فقراء پرداخت می‌کند و مقدار کفاره را مطابق به وضعیت "اوکراین" سنجش می‌کند؛ پس در این‌صورت آیا مقدار کفاره در اروپا را معیار قرار دهد یا مقدار مبلغ همان سرزمینی‌که کفاره را در آنجا می‌فرستد؟

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

1- اصل و دلیل در ادای کفارۀ یمین این قول الله سبحانه وتعالی است:

﴿لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: الله (سبحانه وتعالی) شما را نسبت به سوگندهای بی‌توجه شما مؤاخذه نمی‌کند؛ اما نسبت به سوگندهای جدی، شما را مواخذه می‌نماید؛ کفارۀ آن طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید و یا پوشاک آنان، یا آزاد کردن برده‌ای (ازقید اسارت) پس کسی‌که (مالی برای اطعام و یا آزاد کردن برده) ندارد؛ سه روز روزه بدارد. این کفارۀ سوگندهای شما است که سوگند یاد کرده اید و سوگندهای خویش را حفظ کنید. الله (سبحانه وتعالی) این چنین آیات خود را برای شما به روشنی بیان می‌کند تا سپاسگزاری کنید.

طعام دادن مساکین یکی از گزینه‌های اختیاری در این آیۀ مبارکه است:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید.

2- از این آیۀ کریمه فهمیده می‌شود که عدد ده لازمی است؛ یعنی ضرور است که ده مسکین طعام داده شود. لذا طعام دادن یک مسکین در طی ده وعدۀ غذائی و یا ده مرتبه جائز نیست. ما این موضوع را در پاسخ به پرسش تاریخی 29 اپریل 2022م بیان کرده بودیم که موارد ذیل در آن پاسخ ذکر شده بود:

«...رأی و نظری را که من ترجیح می‌دهم، این است که وقتی نص برای عدد معینی از مساکین وارد شده، مثل این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن سیرنمودن ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید و یا پوشاک آنان.

﴿فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً﴾ [مجادله: 4]

ترجمه:پس کسی‌که توان نداشت، شصت مسکین را غذا بدهد.

پس در این حالت، التزام به عدد ذکر شده در آیه یعنی ده و شصت واجب است؛ خواه اعطاء به عین شیء باشد و یا قیمت آن؛ زیرا عدد وارده در نص مقصود بوده و این قید لازمی است؛ اما در صورتی‌که نص اعطای مساکین را بدون ذکر عدد طلب کند، در آن صورت جائز است که به یک مسکین پرداخت گردد؛ چون قید عدد در آن‌جا وجود ندارد و هم‌چنان جائز است که بیش‌تر از یک مسکین داده شود؛ چنانچه در مورد زکات این قول الله سبحانه وتعالی وارد شده است:

﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللهِ وَاللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ [توبه: 60]

ترجمه: صدقات(زکات) منحصرا برای فقیران، مساکین، مأموران وصول صدقات، مولفة القلوب، آزادکردن اسیران، قرض‌داران در راه الله (سبحانه وتعالی) و برای مسافران فریضه‌ای است از جانب الله (سبحانه وتعالی)، و الله دانا و با حکمت است.

پس برای شخص زکات دهنده جائز است که زکات خود را برای یک مسکین و یا چندین مسکین تقسیم کند؛ زیرا در این مورد و در این آیۀ مبارکه عدد معینی ذکر نشده؛ بلکه لفظ"مساکین" بدون عدد ذکر شده است؛ اما این چیز باید مراعات شود که همین مساکین مستحق زکات هستند، به دلیل وصف مسکنت که در شأن آن‌ها وارد شده است.»

بناءً تکمیلی کفاره، اطعام و یا سیرکردن ده مسکین از اوسط طعام را لازم دارد و مسکینی‌که برایش ادای کفاره جائز است، مسکینی است که می‌تواند طعام میانه و یا اوسط طعام را بخورد. لذا به نظر من طفل شیرخوار در تحت این مفهوم داخل نمی‌شود؛ لذا طفل شیرخوار شامل مساکینی‌که در کفارۀ یمین طعام داده می‌شوند، نمی‌گردد. بناءً اگر شخصی به ادای کفاره اقدام کرد و غذایی را برای خانوادۀ مسکینی فرستاد که متشکل از ده نفر و در بین این ده نفر یک طفل شیرخوار وجود داشت، در این صورت این کفاره تمام نشده؛ بلکه آن شخص برای نه نفر طعام داده، نه برای ده نفر؛ زیرا طفل شیرخوار در مفهوم کسانی‌که طعام داده می‌شوند، داخل نمی‌شود. این نظر راجح در نزد من است و قلباً این نظر مقبول‌تر به نظر می‌رسد. لذا آن شخص باید به خاطر تکمیل کردن ده نفر به اضافه از آن نه نفر و یک نفر طفل شیرخوار، یک نفر دیگر را نیز طعام دهد تا کفارۀ ده نفر مساکین تکمیل شود. این به خلاف طفلی است که غذا می‌خورد؛ مثل طفل ممیز وغیره؛ زیرا برای چنین اطفالی‌که غذا می‌خورند، کفاره جائز بوده و اگر در بین خانوادۀ مسکین چنین اطفالی وجود داشت، با طعام دادن این خانواده کفاره جائز و تکمیل می‌شود؛ زیرا این اطفال غذاخور در مفهوم کسانی‌که طعام داده می‌شوند، داخل می‌شود.

3- فقهاء در مورد معین کردن طعام دادن در کفارۀ یمین برای هرمسکین و در مورد جنس طعامی‌که کفاره به وسیلۀ آن اداء می‌شود و در خصوص موارد دیگری اختلاف کردند که اندکی از این نظریات را که در این خصوص در کتاب"موسوعة الفقهیة الکویتیة" ذکر شده نقل می‌کنم:

«...دوم از حیث مقدار:

- مالکیه، شافعیه و حنابله به این نظراند که پرداخت یک پیمانه از خوراک غالب در شهر(خوراک معروف) برای هر مسکین شرط بوده و اخراج قیمت طعام، جائز نمی‌باشد؛ به دلیل عمل‌کردن به نص آیۀ مبارکه ﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ﴾. هم‌چنان شرط است که سهم مساکین کم نشود؛ لذا جائز نیست که ده پیمانه برای بیست نفر مسکین یعنی برای هرکدام از مساکین نصف پیمانه داده شود، مگر این‌که برای ده نفر از آن مساکین ده پیمانه تکمیل شود؛ چنانچه شرط است که طعام دادن برای ده نفر بدون تلفیق صورت گیرد. بناءً اگر شخصی برای پنج نفر طعام داد و پنج نفر دیگر را لباس پوشاند، جائز نیست. هم‌چنان برای صحت ادای کفاره شرط است که برای هریک از ده نفر پیمانه طوری داده شود که به مالکیت شان در آید. هم‌چنان در نزد مالکیه تکرار در پرداخت کفاره برای یک شخص جائز نیست. بناً اگر شخصی برای یک نفر ده پیمانه در طی ده روز پرداخت نمود، کفاره‌اش جائز نیست. به همین ترتیب، احناف به این باورند که پرداخت دو پیمانه یعنی نصف صاع از گندم و یا یک صاع از خرما و یا جو و یا قیمت شان از پول نقد و یا از کالاهای تجارتی شرط است؛ زیرا مقصود دفع حاجت است و دفع حاجت به پرداخت قیمت برای مسکین نیز حاصل می‌شود.

- اما مقدار طعام مباحه در کفاره در نزد ایشان دو وعدۀ غذائی در حدی است که شخص مسکین سیر شود؛ یعنی شرط است که هر مسکین با پرداخت کفاره صبح و شام سیر شود و یا شام و سحر برای شان طعام داده شود و یا دو وعدۀ غذائی صبحانه و یا مانند آن داده شود؛ زیرا این دو صبحانه دو وعدۀ غذائی است که مقصود اداء می‌گردد.

اما در صورتی‌که یک مسکین را صبحانه و مسکین دیگر را نان شب داد، در این صورت کفاره جائز نمی‌باشد؛ زیرا در این صورت طعام ده نفر را بر بیست نفر مجزا و تقسیم نموده که چنین عملی برای اداء نمودن کفاره جائز نیست.

هم‌چنان علماء شرط گذاشتند که تمام کفاره برای یک مسکین و به یک مرتبه و یا به دفعات متعدد یعنی به ده مرتبه داده نشود، اما در صورتی‌که ده روز صبح و شام را برای یک مسکین طعام داد و یا ده روز و در هر روز نصف صاع را برای یک مسکین پرداخت نمود، جائز است؛ زیرا تجدد حاجت در هر روز مانند این است که یک مسکین را، مسکین دیگری قرار داده باشد و انگار قیمت برای ده مسکین داده شده است.

سوم: از حیثیت جنس:

«- احناف به این نظراند که ادای جائز در تعیین نوعیت جنس برای اطعام در کفاره عبارت است از: گندم، جو، خرما و یا آرد. هرکدام از  این اجناس مانند پرداخت خود این‌ اجناس به حساب می‌آید، یعنی نصف صاع از آرد گندم و یک صاع آرد از جو است. در نظری گفته شده که معتبر در آرد قیمت آن است، نه پیمانۀ آن. هم‌چنان اخراج قیمت از غیر این اصناف جائز است؛ اما مالکیه به این نظر اند که طعام دادن گندم جائز است؛ اگر آن را قوت(خوراک و خوردنی) قرار داده باشند؛ پس غیر از گندم از جمله جو، ذرت و غیر از آن جائز نیست؛ اگر غیر گندم را قوت قرار داده بودند؛ پس آنچه معادل گندم از روی سیرکردن قرار می‌گیرد، جائز است که از آن کفاره اداء گردد، نه از روی پیمانه. اما شافعیه به این نظر است که طعام دادن از حبوبات و میوه‌جاتی‌ جائز است که در آن‌ها زکات واجب است؛ زیرا بدن انسان به وسیلۀ همین حبوبات و میوه‌جات ثابت و قائم بوده و انرژی می‌گیرد و شرط است که این اشیاء خوراک غالب در شهر باشد. اما حنابله به این نظر است که طعام دادن از گندم، جو و آرد این‌ اجناس و هم‌چنان از خرما و کشمش شرط است و غیر از این‌ اجناس ادای کفاره جائز نبوده؛ اگرچه غیر از گندم، جو و خرما خوراک شهر باشد، به استثنای حالتی‌که این خوراکی‌ها وجود نداشته باشد.» ختم نقل قول.

نظر راجح در نزد من این است که طعام دادن برای ده مسکین برای دو وعدۀ غذائی لازم است، به دلیل مدلول آیۀ مبارکه:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن (سوگند) طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید.

شرط است که طعام دادن اهل خانواده در روز در دو وعده‌ی غذائی صورت گیرد تا معنی طعام دادن مصداق پیدا کند؛ مثلاً لازم است که مسکین در صبح و شام غذا داده شود و اگر چنین نکرد، طعام دادن را تکمیل نکرده است. هم‌چنان نسبت به کفارۀ مساکین لازم است که آن‌ها را دو وعدۀ غذائی طعام دهد تا کفاره تکمیل شود؛ اگر به صبحانه اکتفاء کرد و یا به شام بدون صبحانه اکتفاء نمود، کفاره جائز نیست؛ چنانچه شارع طعام خوردن را در رمضان به دو وعدۀ غذائی، یعنی سحر و شام تقسیم و تعریف نموده است. پس تکمیل شدن طعام به این دو وقت و یا به مثل این دو وقت حاصل می‌شود.

 اما نسبت به این سوالت: «شخصی‌که در اروپا زندگی می‌کند و کفارۀ خود را در اوکراین برای فقراء می‌دهد و مقدار کفاره‌اش را به حساب واقعیت اوکراین سنجش می‌کند، آیا در این صورت بر وی لازم است که از نظر خود برگردد و کفاره‌اش را بر حساب اروپا سنجش کند؟» پاسخ این سوال این است که بهتر و مورد اطیمنان این است که کفاره مطابق به غذا و طعامی پرداخت گردد که شخص کفاره‌دهنده در آن شهر زندگی می‌کند؛ به دلیل این‌که آیۀ مبارکه:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید.

نص وارده و مفهوم این آیۀ مبارکه مشعر بر طعام دادن مطابق به مکانی است که شخص در آن‌جا زندگی دارد؛ زیرا مطلوب این است که شخص ده مسکین را از اوسط آنچه خودش خانوادۀ خود را طعام می‌دهد، پرداخت کند. پس وقتی در اوکراین ده دالر را داد، همان ده دالر در اوکراین برای طعام دادن ده نفر کافی است؛ اما برای طعام دادن ده نفر مطابق اوضاع و واقعیت اروپا کافی نیست؛ بلکه در اوروپا برای طعام دادن ده نفر لازم است تا صد دالر پرداخت گردد. لذا به نظرم بهتر و افضل‌تر این است که مقدار طعام دادن ده نفر از سرزمینی صورت گیرد که شخص در آن‌جا زندگی دارد.

این نظری است که من آن را ترجیح می‌دهم و الله سبحانه وتعالی از همه داناتر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

1 ذوالحجة 1444هـ.ق.

19جون2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:شبکۀ تلویزیونی جهانی چین (CGTN) به تاریخ 30 جون 2023م با نشر خبری گفت: «وزارت خارجۀ چین از ایالات متحده به خاطر اظهارات غیر مسؤولانه آن در خصوص روابط دو جانبه انتقاد نمود. پیش از آن، انتونی بلنکن، وزیر خارجۀ امریکا در مصاحبه‌یی گفته بود که واشنگتن به دفاع از منافع خاص خود ادامه خواهد داد و بدون درنظرداشت اختلافات میان دو طرف، به اظهارات واقدام‌هایی که چین دوست ندارد، نیز ادامه خواهد داد. وزارت خارجۀ چین از این اظهارات انتقاد نمود.»

هم‌چنین باید گفت که شبکۀ "العربیة" یک هفته پیش از آن به تاریخ 23 جون 2023م با نشر خبری گفته بود: «یکی از انتظارها از سفر بلنکن این است که جانیت یلین، وزیر خزانه‌داری امریکا به زودی در یک سفر رسمی عازم چین گردد. هم‌چنین انتظار می‌رود جینا ریموندو، وزیر تجارت و نیز جان کری، نمایندۀ بایدن در امور مربوط به آب و هوا در سفرهایی به چین بروند. احتمالاً شی جین پنگ، رئیس‌جمهور چین نیز در ماه نومبرِ پیش رو وارد "سانفرانسیسکو" شود تا در نشست همکاری‌های اقتصادی آسیا و بحر آرام شرکت نماید و ممکن است در آن‌جا با بایدن دیداری داشته باشد.»

انتظار می‌رفت روابط چین و ایالات متحده پس از سفری که بلنکن به تاریخ 18-19 ماه جون 2023م به چین داشت، بهبود یابد، نه این‌که تنش‌ها مجدداً بالا گیرد! پس آیا سفر بلنکن به چین مثمر نبوده و یا این سفر یک سفر نمادین بوده است؟ از طولانی شدن پرسش معذرت می‌خواهم و جزاکم الله خیراً!

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

اول: پیشینیۀ اوضاع در خصوص سفر بلنکن به چین:

وضعیت روابط میان امریکا و چین تا حدودی تنش‌آلود است و این تنش‌ها حد اقل به زمان شروع جنگ تجارتی بر می‌گردد که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری قبلی امریکا به راه انداخت؛ چنان‌چه حکومت امریکا در آن زمان محدودیت‌های گوناگونی را بالای تجارت و تولیدات چین وضع نمود و مالیات سنگین گمرکی بالای برخی از کالاهای چین گذاشت. برخی شرکت‌های چینی مانند شرکت "هاوایی" و رئیسان آن را نیز تحریم نمود. حکومت بایدن نیز این سیاست‌ها را ملغا نکرد و حکومت چین سیاست‌های شبیهی را در برابر امریکا پیش گرفت. این امور به تنهایی کافی است که روابط میان این دو دولت تنش‌آلود شود.

2. چینی‌ها مدت‌هاست تلاش دارند بر اساس چشم‌انداز 2025 چین، در زمینۀ تکنالوژی خودکفا شوند و طریقۀ تعامل امریکایی‌ها با شرکت هواوی و سایر شرکت‌های چینی، تلاش چین برای خودکفا شدن در زمینۀ تکنالوژی را شدت بخشید، چنان‌چه تنش‌ها چین را وادارد نمود برای ساخت تراشه‌های سیلیکونی مخصوص خود دست به کار شود. تحلیل‌گران امریکا پیش‌بینی می‌کنند که شرکت‌های چینی بتوانند در جریان پنج الی هفت سال آینده در زمینۀ صنعت تراشه‌های مذکور خودکفا شوند. تمام این موارد، رقابتی را میان این دو دولت به وجود می‌آورد که بیش‌تر به یک برخورد شباهت دارد.

3. در عرصۀ نظامی و امنیتی، می‌دانیم که در ماه فبروری گذشته، یک بالون چینی در حریم هوایی امریکا به گشت‌زنی پرداخت که گمان می‌رود بالون تجسسی بوده، هرچند چین این ادعا را رد کرد، اما این مسأله باعث شد سفر بلنکن به پکن که قرار بود در ماه فبروری گذشته صورت گیرد، لغو شود. سپس مانورهای کشتی‌های جنگی چین در تنگۀ تایوان صورت گرفت که امریکا نیز در واکنش به آن، ماه گذشته توسط ناو هواپیمابر خود در تنگۀ مذکور، مانوری را انجام داد و بحر جنوبی چین را بخشی از آب‌های آزاد بین‌المللی خواند. هم‌چنین در ماه اخیر بود که یک طیاره/هواپیمای جنگی چین خود را به طیاره‌های امریکایی نزدیک نمود و به این ترتیب، فضا میان دو دولت تنش‌آلود گردید. این چنین بود که سفر بلنکن در آن زمان صورت نگرفت.

4. امریکا برای در تنگناه قرار دادن چین، توافق‌نامه‌های نظامی و امنیتی متعددی را امضا نموده و ادارۀ حکومت بایدن یک سلسله سیاست‌های جدیدی را به این هدف روی دست گرفته، به شمول پیش‌گامی‌هایی به هدف رویارویی نظامی با چین، مخصوصاً موافقت‌نامۀ "اوکوس" AUKUS  که با آسترالیا و انگلیس امضا نموده و نیز گفتگوی امنیتی چهار جانبه موسوم به "کواد" با آسترالیا، هند و جاپان، به علاوۀ تلاش‌ها برای گسترش نقش ناتو در آسیا. هم‌چنین امریکا معاهدۀ استفاده از پنج پایگاه اضافی نظامی را با فلپین امضا نمود و به این ترتیب پا‌یگاه‌های نظامی امریکا در فلپین به نه پایگاه رسید و موافقت‌نامه‌های دیگری از این قبیل.

دوم: سفر بلنکن به چین یک سفر نمادین نبود؛ بلکه سفری با اهداف مختلف:

1. تلاش برای کاهش تنش‌های ناشی از مسایل قبلی، چنان‌چه در بیانیۀ منتشر شده از وزارت خارجۀ امریکا توضیح داده شد که هدف از این سفر این است که کانال ارتباطی میان دو دولت برای ایجاد تفاهم دو جانبه بازگشایی گردد، هم‌چنین گشودن کانال تماس میان نظامیان دو کشور و نیز باز نمودن فرصت‌های بیشتر همکاری‌های دو جانبه و تقویت آن میان دو دولت. از این بیانیه هم‌چنین بر می‌آید که سفر بلنکن یک سلسله اهدافی را محقق نموده، اما در ایجاد ارتباط میان نظامیان دو طرف ناکام بوده.

2. نشریۀ شرق اوسط به تاریخ 19 جون2023م نوشت: «هرچند رهبر چین برای ابراز رضایت خود از دیدار 35 دقیقه‌یی با بلنکن، عبارت‌های مثبت و خوشبینانه‌یی را به کار برد، اما با وضوح گفت که پکن گشودن چینل‌های تماس نظامی با واشنگتن را رد نمود. باید گفت که این مسأله برای ادارۀ بایدن، رئیس‌جمهور امریکا از جملۀ اولویت‌ها به شمار می‌رود و یکی از اهداف اصلی و اساسی سفر بلنکن بود. با وجود آن هم، نشست هیأت دو دولت در سالون بزرگ "ملت" بیان‌گر این بود که دو کشور نمی‌خواهند روابط خود را به مرز دشمنی آشکار برسانند و هردو طرف می‌دانند که رقابت و تلاش‌های دیپلوماتیک شان، عاری از خطرهایی بزرگ نامرئی نیست.»

3. روزنامۀ مذکور افزود: «بلنکن پس از دو روز دیدارهای مختلف با مسئولین بلندپایۀ چین گفت که ایالات متحده اهداف مشخصی برای این سفر تعیین نموده و این اهداف را براورده. وی اشاره نمود که او موضوع تماس‌های نظامی را "به گونۀ مکرر" مطرح نموده. وی افزود: "بسیار ضرور است که چنین تماس‌هایی با هم داشته باشیم. این مسأله‌یی است که کار بالای آن را ادامه خواهیم داد." این تلاش‌ها از سال 2021م آغاز گردید؛ زمانی‌که چین درخواست وزارت دفاع امریکا، "پنتاگن" برای انجام گفتگو با مسئولین نظامی بلند رتبه چین را بیش از ده بار رد نمود، اما با وجود آن هم، بلنکن مناقشه‌های قبلی خود را با مسئولین بزرگ چین "صریح و سازنده" خواند.» (منبع: روزنامۀ شرق اوسط، 19 جون 2023م).

4. به این ترتیب، «یکی از قضایای اساسی که میان ایالات متحده و چین لاینحل باقی ماند، همانا ازسرگیری تماس‌های نظامی میان دو طرف بود و تماس‌ها میان مسئولین نظامی عالی رتبۀ دو طرف هم‌چنین متوقف می‌باشد. دو حادثۀ اخیر نگرانی‌هایی را برانگیخته مبنی بر این‌که ممکن است روابط دو طرف به کشمکش بینجامد، چنان‌چه چین اخیراً پیشنهاد دیدار لوید اسوستن، وزیر دفاع امریکا با لی چانگفو، وزیر دفاع چین در سنگاپور را نپذیرفت. بلنکن گفت که هرچند او نیاز به گشودن چنین چینل‌های ارتباطی را "مکرراً" در نشست‌هایش مطرح نموده، اما "پیشرفت‌های فوری به دست نیامده". وی افزود: چین در حال حاضر درخصوص پیشرفت در این مسأله موافقت نکرده. فکر می‌کنم این مشکلی است که باید کار بالای آن را ادامه دهیم. وی هم‌چنین گفت: بسیار مهم است که این چینل‌های ارتباطی را بگشاییم.» (منبع: سی ان ان، 19 جون 2023م)

5. شکی نیست که سفر بلنکن تا حدودی پیشرفت‌هایی هم داشته، اما چنان که خودش گفت؛ این پیشرفت‌ چندان آسان هم نبود. بلنکن پیش از ترک چین گفت: «رابطه در مرحلۀ عدم ثبات قرار داشت و دو طرف به اهمیت کار برای تحقق ثبات این رابطه پی بردند. وی افزود: اما این پیشرفت دشوار است و وقت زیادی می‌طلبد. این کار یک سفر یا یک دیدار و یک گفتگو نیست. امید و انتظار من این است که روابط بهتری خواهیم داشت و مشارکت بهتری در آینده خواهیم داشت. وی افزود: مسئولین امریکا به دستاوردهای بزرگ امیدوار نبودند، اما امیدوار بودند این سفر بلنکن، راه را به جانب دیدارهای دوجانبه بگشاید، به شمول سفرهای احتمالی جانیت یلین وزیر خزانه‌داری و جینا ریموندو وزیر تجارت. امیدوار بودیم این سفر، راه را برای دیدار شی جین بنگ و بایدن در سال جاری هموار نماید». (منبع: رویترز، 20 جون 2023م)

6. در خصوص جنگ اوکراین، الجزیره نت با نشر خبری گفت: «بلنکن از پیشنهادهای چین برای تأمین صلح دایمی در اوکراین استقبال نمود و گفت که چین تأکید نمود که هیچ کمکی برای روسیه در جنگ علیه اوکراین نکرده و اشاره نموده که از "دخالت شرکت‌های چینی در این مسأله" نگران است.» (منبع: الجزیره نت، 19 جون 2023م)

بلنکن گفت: چین به ایالات متحده و دولت‌های دیگری اطمینان داده که هیچ گونه کمک ویران‌گری برای روسیه نفرستاده و ما هیچ دلیلی را مشاهده نکرده ایم که با این ادعا در تناقض باشد. هرچند وی اشاره نمود به این که تطمینات چین هم‌پای اظهارات مکرری به پیش می‌رود که در هفته‌های اخیر منتشر گردیده.» (منبع: سی ان ان، 19 جون 2023م).

7. در موضوع تایوان، روزنامۀ شرق اوسط با نشر خبری گفت که وزیر چین «یک‌بار دیگر و با شدت تمام از موقف کشورش در خصوص قضیۀ تایوان دفاع نمود و از آن‌چه که پکن نزدیک شدن مستمر واشنگتن در سال‌های اخیر با نیروهای تایوانی وابسته به حزب موافق با استقلال این جزیره یاد نمود. وزارت خارجه به نقل از شین گانگ گفت: مسألۀ تایوان در لیست اساسی‌ترین منافع جوهری چین قرار دارد و نیز این مهم‌ترین و خطرناکترین مسأله در روابط چین و امریکا به شمار می‌رود. وی تأکید نمود که: چین، ایالات متحده را تشویق می‌کند به مفکورۀ "چین واحد" احترام بگذارد، یعنی نباید با تایوان روابط رسمی داشته باشد و به عدم حمایت از جدایی طلبان تایوان نیز پایبند باشد. وانگ یی، رئیس مسئولین امور خارجۀ چین نیز به نوبۀ خود در خطاب به وزیر خارجۀ امریکا تأکید نمود که کشورش "در خصوص تایوان هرگز کوتاه نخواهد آمد.» (منبع: شرق میانه، 19 جون 2023م)

بلنکن نیز به نوبۀ خود گفت: «کشورش از استقلال تایوان حمایت نمی‌کند و انتظار دارد این قضیه به گونۀ مسالمت‌آمیز حل و فصل گردد. وی اشاره نمود که توافق آنان با چین "مبتنی بر جستجوی راه‌حل مسالمت‌آمیز در خصوص اختلافات مربوط به تایوان می‌باشد" و این‌که ما از چین واحد حمایت می‌کنیم.» (منبع: الجزیره نت، 19، جون 2023م) سایت بی بی سی به نقل از بلنکن گفت: «در خصوص فعالیت‌های تحریک‌آمیز برای چین در تنگۀ تایوان، نگرانی‌های روزافزون وجود دارد، اما تکرار نمود که ایالات متحده از استقلال تایوان حمایت نمی‌کند. او می‌گوید که اگر در خصوص تایوان بحرانی وجود داشته باشد، احتمال دارد منجر به بحران اقتصادی گردد که سراسر جهان را فراگیرد. وی اشاره نمود که 50% کشتی‌های تجارتی روزانه از تنگۀ تایوان می‌گذرد و 70% صادرات أشباه الموصلات semi conductor  در تایوان ساخته می‌شود.» (منبع: بی بی سی، 19 جون 2023م)

سوم: از تمام آن‌چه گفته شد، چنین بر می‌آید:

1. در موقف امریکا در قبال تایوان تغییری به چشم نمی‌خورد، چنان‌چه امریکا استقلال تایوان را به رسمیت نشناخته. "جهت معلومات باید گفت که 15 دولت به شمول واتیکان، تایوان را به عنوان دولتی مستقل به رسمیت می‌شناسند". هرچند ایالات متحده رسماً تصمیم نگرفته تایوان را به رسمیت بشناسد، اما در عمل با تایوان به عنوان دولتی مستقل تعامل می‌نماید، چنان‌چه امریکا عملاً یک دفتر رسمی در "تایپیه" دارد که مانند سفارت امریکا عمل می‌کند و امریکا چندین توافق‌نامۀ دفاعی با تایوان بسته و بر اساس آن؛ انواع سلاح‌های پیشرفته را در اختیار آن قرار می‌دهد و سایر انواع کمک‌ها.

هم‌چنین امریکا به صراحت گفته که در صورت تهاجم نظامی چین به تایوان از آن دفاع خواهد نمود. چنان‌چه جو بایدن، رئیس‌جمهور امریکا در ماه می سال گذشته این مسأله را با تأکید یاد نموده و هشدار داد که «چین در مسألۀ تایوان با آتش بازی می‌کند و متعهد شد که برای حمایت از این جزیره در برابر تهاجم، مداخلۀ نظامی خواهد کرد.» (منبع: بی بی سی، 23 می 2022م)

2. بدون شک این سفر و "دستاوردهای" آن برای آرام نمودن تنش‌ها میان دو کشور کافی نیست، اما می‌تواند شروع موقتی به جانب این آرامی و نیز مقدمه‌یی برای سفرهای بعدی باشد. چنان‌که در پرسش نیز گفته شد؛ یکی از انتظارها از سفر بلنکن این بود که جانیت یلین، وزیر خزانه‌داری امریکا به زودی در یک سفر رسمی عازم چین گردد. ممکن است جینا ریموندو، وزیر تجارت و نیز جان کری، "نمایندۀ بایدن در امور آب و هوا" نیز در یک سلسله سفرهایی به چین بروند، زیرا این دو مسئول پیشبرد قضایی می‌باشند که منافع مشترک چین و امریکا را با هم پیوند می‌دهد. احتمال می‌رود شی جین پنگ نیز در ماه نومبر پیش رو برای حضور در نشست همکاری‌های اقتصادی آسیا و بحر آرام به "سانفرانسیسکو" برود و در آنجا ممکن است با بایدن دیدار نماید.

اما این‌ها همه بدان معنا نیست که دروازۀ تنش‌ها میان دو کشور بسته شده و دروازۀ آرامی دائمی در روابط این دو دولت گشوده شده. چنین چیزی بعید به نظر می‌رسد، زیرا منافع آن‌ها مختلف و متفاوت است؛ چنان‌چه هم‌پیمانان امریکا در اطراف چین موقعیت دارند، مانند جاپان، کوریای جنوبی و فلپین. در عین حال مسألۀ تایوان نیز مطرح است. پس تمام این موارد مانع بسته شدن دروازۀ تنش‌ها خواهد شد و این دروازه "نیمه‌باز" باقی خواهد ماند، تا زمانی‌که مجدداً بر اساس منافع دو دولت کاملاً باز شود...

3. اما یکی از اهداف مهم این سفر که براورده نشد، این بود که امریکا می‌خواست چینل تماس میان نظامیان چینی و امریکایی را باز کند و این کار را به اهدافی شبیه به تجسس انجام می‌داد. اما انگار چین به این هدف پی برده و به همین دلیل با قاطعیت تمام با چنین چینلی مخالفت کرد و این مخالفت، بلنکن را خشم‌گین نمود، هرچند خشم‌اش را با صراحت ابراز نکرد، اما در سخنان‌ و اظهارات‌اش به صراحت معلوم بود. چنان‌که در فوق بیان شد و اینک یک‌بار دیگر آن را بیان می‌نمایم:

«هرچند رهبر چین برای ابراز رضایت خود از دیدار 35 دقیقه‌یی با بلنکن، عبارت‌های مثبت و خوشبینانه‌یی را به کار برد، اما با وضوح گفت که پکن گشودن چینل‌های تماس نظامی با واشنگتن را رد نمود. باید گفت که این مسأله برای ادارۀ بایدن رئیس‌جمهور امریکا از جملۀ اولویت‌ها به شمار می‌رود و یکی از اهداف اصلی و اساسی سفر بلنکن بود.»

«بلنکن پس از دو روز دیدارهای مختلف با مسئولین بلندپایۀ چین گفت که ایالات متحده اهداف مشخصی برای این سفر تعیین نموده و این اهداف را براورده. وی اشاره نمود که او موضوع تماس‌های نظامی را "به گونۀ مکرر" مطرح نموده. وی افزود: «بسیار ضرور است که چنین تماس‌هایی باهم داشته باشیم. این مسأله‌یی است که کار بالای آن را ادامه خواهیم داد.»

دو حادثۀ اخیر نگرانی‌هایی را بر انگیخته مبنی بر این‌که ممکن است روابط دو طرف به کشمکش بینجامد، چنان‌چه چین اخیراً پیشنهاد دیدار لوید اسوستن، وزیر دفاع امریکا با لی چانگفو وزیر دفاع چین در سنگاپور را نپذیرفت. بلنکن گفت که هرچند او نیاز به گشودن چنین چینل‌های ارتباطی را "مکرراً" در نشست‌هایش مطرح نموده، اما "پیشرفت‌های فوری به دست نیامده". وی افزود: چین در حال حاضر درخصوص پیشرفت در این مسأله موافقت نکرده. فکر می‌کنم این مشکلی است که باید کار بالای آن را ادامه دهیم. وی هم‌چنین گفت: بسیار مهم است که این چینل‌های ارتباطی را بگشاییم.»

4. به نظر می‌رسد این موقف‌های چین در ذهن بلنکن معلق باقی مانده، زیرا وی نتوانست در زمینۀ تماس‌های نظامی دستاوردی داشته باشد و به همین دلیل بود که اظهارات اخیرش، که در پرسش آمده بود، مطرح گردید. این اظهارات وی را سایت انترنتی "سبأ" نیز به تاریخ 29 جون 2023م منتشر نمود: «شینخوا، آژانس جدید خبری چین به نقل از ماو نینگ سخنگوی وزارت خارجۀ چین در واکنش به اظهارات انتونی بلنکن وزیر خارجۀ امریکا گفت: اختلافات میان ایالات متحده و چین برای کسی پوشیده نیست. وی افزود: اظهار نظرها و اقداماتی‌که ایالات متحده داشته، قواعد اساسی حاکم بر روابط بین‌المللی را نقض می‌کند. وی به شدت از مخالفت کشورش با این قضیه یاد نمود.»

الله قوی و عزیز چه راست می‌فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ؛ و این چنین بعضی از ستمکاران را بر بعضی دیگر به [سزای] آنچه می‌کردند، مسلط می‌گردانیم.﴾ [انعام: 29]، ﴿وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون؛ و کافران خود ظالم اند.﴾ [بقره: 254]

15 ذوالحجة 1444هـ.ق.

3 جولای 2023م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

رهبر نیروهای واگنر روسیه به تاریخ 24 جون 2023م اعلان نمود که علیه نیروهای روسیه شورش نموده و در حالی‌که به شدت از وزیر دفاع و نیز رئیس ارکان انتقاد می‌نمود، از آنان خواست با او مذاکره کنند و هم‌زمان نیروهای وی به جانب مسکو حرکت کردند. پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در خصوص این موضوع مختصراً اظهار نظر نمود و این کار را خیانت و خنجری از پشت خواند. شورش در همان روز با پادرمیانی رئیس‌جمهور بلاروس و موافقت با رفتن رهبر نیروهای واگنر به بلاروس متوقف گردید. این شورش و توقف سریع آن برای غرب غافل‌گیرانه بود.

پرسش اینست که این شورش چرا صورت گرفت؟ پیامدهای آن بالای روسیه چیست؟ و این‌که آیا امریکا یا غرب در این کار دست داشته اند یا خیر؟ از طولانی شدن پرسش معذرت می‌خواهم و جزاک الله خیراً!

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ، موارد زیر را به بررسی می‌گیریم:

1. گروه واگنر یک شرکت امنیتی روسی شبه‌حکومتی است که در سال 2014م تأسیس گردید و توسط ملیاردر مشهور، یوگنی بریگوژین رهبری می‌شود. بریگوژین به آشپز پوتین رئیس جمهور روسیه مشهور است و بسیار به او نزدیک بود؛ زیرا از خودش رستورانتی داشت و در آن برای رئیس‌جمهور غذا تهیه می‌نمود. شرکت واگنر با وزارت دفاع روسیه معاهداتی دارد که بر اساس آن به افراد این شرکت در پایگاه‌های نظامی روسیه تمرینات داده می‌شود و سلاح‌های مختلف نیز در اختیار آن قررار داده می‌شود. این شرکت مأموریت‌های نظامی و امنیتی کثیف و فعالیت‌های اقتصادی مختلفی را برای دولت روسیه انجام می‌دهد. شرکت واگنر به شرکت بدنام "بلک واتر" شباهت دارد که در سال‌های نخست اشغال عراق توسط امریکا در کنار نیروهای امریکا نقش کثیفی را بازی نمود. بناءً شرکت مذکور تحت پیگرد و محاسبۀ قانونی نیست و دست به کشتار، ترور و شکنجه می‌زند؛ بدون این‌که تعقیب قانونی شود؛ زیرا مأموریت‌ها و فعالیت‌اش در اصل در بیرون از خاک روسیه می‌باشد و نه داخل آن؛ اما روسیه در جنگ‌ اوکراین از آن کمک گرفت. پوتین در جریان گردهمایی تلویزیونی که به تاریخ 27 جون 2023م با مسئولین اجرای قانون داشت گفت: «دولت تنها از ماه می 2022م تا می 2023م، 68262 ملیارد ربل (در حدود یک ملیارد دالر) به عنوان معاش/حقوق و پاداش‌های تشویقی به جنگویان گروه واگنر داده.» بنابر این، رهبر این گروه احساس قدرت نموده و گمان کرده که هرکاری را که بخواهد می‌تواند انجام دهد؛ زیرا پول، سلاح و ده‌ها هزار نیررو در اختیار دارد و در عین حال از جایگاه مردمی نیز در روسیه برخوردار می‌باشد و این قدرت به او امکان می‌دهد نظام را به چالش کشیده و آن را تهدید نماید.

به نظر می‌رسد وی به خودش مغرور شده و تصور نموده که می‌تواند به پست‌های بالاتر دست یابد؛ مخصوصاً با توجه به این‌که نیروهای واگنر در حال حاضر در چندین دولت حضور دارند، به شمول سوریه، لیبیا، مالی و افریقای میانه.

2. واگنر پس از دخیل شدن در جنگ روسیه در اوکراین مشهور شد؛ به خصوص در جنگ منطقۀ باخموت که چندین ماه به درازا کشید و سرانجام توسط نیروهای واگنر حل و فصل گردید. پس از آن نام رهبر این گروه، "یوگنی بریگوژین" بر سر زبان رسانه‌ها افتاد، مخصوصاً زمانی‌که وی از وزیر دفاع و رئیس ارکان روسیه انتقاد نمود که امکانات لازم را در جنگ اوکراین مخصوصاً جنگ باخموت در اختیار نیروهایش قرار نداده اند. او تا حد زیادی به وزیر دفاع و رئیس ارکان تاخت و حتی آن‌ها را متهم به خیانت نمود و خواستار برکناری آن‌ها از پست‌های شان شد. او اردوی روسیه را نیز متهم نمود که باعث کشته شدن ده‌ها هزار روس در اوکراین شده اند و مناطق زیادی را به دشمن تسلیم کرده اند. یوگنی بریگوژین در نشر اظهارات و اتهامات خود از تلگرام استفاده می‌نمود. او در عین حال از جنگی که روسیه در اوکراین به راه انداخته انتقاد می‌نمود. چنان‌چه یک روز پیش از شورش‌اش، یعنی 23 جون 2023م در اظهاراتی در تلگرام گفت: «هدف وزیر دفاع روسیه این بوده که به رتبۀ مارشالی دست‌یابد و لقب قهرمان روسیه را کسب کند و به همین دلیل به جنگ اوکراین تشویق نمود.» او هم‌چنین گفت: «این ادعا درست نیست که اوکراین پیش از جنگ برای حمله به روسیه برنامه‌ریزی نموده است. وزیر دفاع، پوتین و مردم روسیه را با این ادعا که اوکراین با ناتو پیوسته تا بالای روسیه حمله کند، فریب داده است.» او علاوه نمود: «نیروهای روسیه پس از حملات دفاعی که اوکراین در شرق و جنوب اوکراین به راه انداخت، شروع به عقب‌نشینی کرده اند.»

3. رهبر گروه واگنر صبح روی شنبه، 24 جون2023م اعلان نمود که وارد مقر عام رهبری اردو در شهر روستوف روسیه، که مرکز اساسی هجوم روسیه به اوکراین به شمار می‌رود، شده و چند پایگاه‌های نظامی به شمول میدان‌هوایی/فرودگاه را به تسلط خود در آورده است. سپس در تلگرام‌اش گفت: «در حال حاضر ما در مقر عام قرار داریم و ساعت هم اکنون 7:30 (4:30 به وقت گرینویچ) است.» وی گفت: «پایگاه‌های نظامی روستوف به شمول میدان‌هوایی در اخیار ماست.» وی هم‌چنین گفت: «مناطق زیادی از خاک اوکراین که اشغال شده بود، دوباره از دست داده شد و شمار زیادی از سربازان کشته شده اند.» وی اتهامات‌اش به اردوی روسیه را مجدداً تکرار نمود و گفت که آن‌ها حقایق مربوط به جبهات جنگ را نمی‌گویند. او گفت: «اردو روزانه تا هزار نفر را از دست می‌دهد»؛ به شمول کسانی‌که کشته می‌شوند، مجروح می‌گردند و یا مفقود می‌شوند، به علاوۀ کسانی‌که از جنگیدن، انکار می‌کنند. وی هم‌چنین گفت: «والری گراسیموف رئیس ارکان، وقتی از نزدیک شدن ما به ساختمان با خبر شد، از این‌جا فرار نمود.» وی گفت: «آن‌ها می‌خواستند نیروهای واگنر را متفرق کنند. او اعلان نمود که نیروهایش وارد شهر مرزی روستوف شده اند و از آنجا به جانب شهر ورونژ و سپس شهر لیپتسک که حدوداً 510 کیلومتر از مسکو پایتخت روسیه فاصله دارد حرکت کرده اند و به نقطۀ رسیده اند که 200 کیلومتر با پایتخت فاصله دارد.»

با وجود این همه ادعا و اتهام، بازهم سعی نمود پوتین را با صراحت متهم نکند و وی را به عنوان پلی برای برگشت خود حفظ نماید، چنان‌چه به تاریخ 26 جون 2023م در صفحه تلگرام‌اش گفت: «او رئیس‌جمهور پوتین را هدف قرار نداده و هدف‌اش از حرکت به سوی مسکو این نیست که نظام را سقوط دهد. گروه ما سعی دارد از متلاشی نمودن واگنر و مدغم کردن آن به وزارت دفاع جلوگیری نماید و به نیروهای خود دستور داده ایم که از خون‌ریزی جلوگیری نمایند.»

4. اما تلاش او برای متهم نکردن پوتین ناکام ماند؛ چنان‌چه رئیس‌جمهور روسیه چند ساعت از شورش نگذشته بود که هشدار داد آن را خاموش خواهد نمود. وی به تاریخ 24 جون 2023م از طریق تلویزیون گفت: «شورش مسلحانۀ گروه ویژۀ نظامی واگنر یک خیانت است و هرکسی علیه اردوی روسیه سلاح حمل کند، مجازات خواهد شد. دستگاه‌های امنیتی دستور دارند وضعیت مبارزه با تروریزم اعلان کنند. جنگی که اینک روسیه در گیر آن است، از ما می‌طلبد در برابر نقشه‌های خارجی‌ها وحدت داشته باشیم. در جریان شب گذشته با تمام رهبران نظامی در تمام ستوح تماس داشتم و واکنش ما در برابر این تهدید بسیار قاطع و خشن خواهد بود. آن‌چه اتفاق افتاد یک خیانت و خنجری از پشت بود. کسانی هستند که از طریق این شورش به ماجراجویی جنایی کشانیده شده اند؛ در حالی‌که روسیه درگیر جنگ با نازی‌هاست. هرگونه ناآرامی داخلی تهدید کشنده‌ای است برای دولت و این به مثابۀ مشتی به صورت مردم روسیه می‌باشد. پوتین رهبر واگنر را متهم نمود که "اهداف شخصی" دارد.» پاسخ رئیس واگنر به اظهارات پوتین چنین بود: «پوتین در خائن خواندن ما به شدت اشتباه می‌کرد.» وی در ادامه در مورد اظهارات پوتین گفت: «پوتین راه اشتباه را برگزید و روسیه به زودی رئیس‌جمهور جدیدی خواهد داشت.» (منبع: تلگرام 24 جون 2023م)

5. این‌جا بود که اوضاع به شدت وخیم شد، مخصوصاً با توجه به این‌که شرایط جنگی در اوکراین برای روسیه فوق‌العاده دشوار است؛ طوری‌که این جنگ دارد روسیه را استهلاک می‌کند و نیروی مادی و انسانی آن را بدون هیچ‌گونه پیش‌رفت قابل توجهی هدر می‌دهد؛ حتی می‌توان گفت که هیچ‌گونه پیشروی ندارد، بلکه تنها در وضعیت دفاع از موقعیت خود و حتی در برخی مناطق در حالت عقب‌نشینی قرار دارد. بناءً این شورش برای روسیه و مخصوصاً برای پوتین که در تنگنای این جنگ قرار گرفته بسیار کشنده می‌باشد؛ جنگی که سرنوشت پوتین و سرنوشت روسیه را رقم خواهد زد.

در این وضعیت حساس بود که رئیس‌جمهور روسیه از همتای بلاروسی‌اش خواست پادرمیانی نموده و جلو این شورش را بگیرد و مشکل را به گونۀ مسالمت‌آمیز حل و فصل کند. بنابر این، در بیانیۀ ریاست جمهوری بلاروس گفته شد: «لوکاشینکو رئیس‌جمهور بلاروس نتایج مذاکره با رهبری گروه واگنر را مفصلاً با رئیس‌جمهور روسیه در میان گذاشت و پوتین از وی به خاطر تلاش‌هایی که انجام داده قدردانی نمود.» پیشنهاد حل این بحران به شمول دادن ضمانت‌های امنیتی برای رئیس گروه واگنر مطرح گردید. گفتگوها در هماهنگی با پوتین صورت می‌گرفت. دمتری بیسکوف، سخنگوی قصر کرملین در اظهاراتی از مهم‌ترین نکاتی که پوتین و لوکاشینکو بر سر آن به توافق رسیدند، پرده برداشت که عبارت است از: «برخی از جنگجویان گروه واگنر که از همان ابتدا مخالف شورش پریگوژین بودند، فرصت خواهند داشت به صفوف نیروهای مسلح روسیه بپیوندند و با وزارت دفاع قرارداد ببندند. آنان تحت هیچ نوع پیگرد قانونی قرار نخواهند گرفت. نیروهای واگنر باید به پایگاه‌های خود برگردند. کسی‌که تمایل ندارد به پایگاه‌ها برگردد، می‌تواند با وزارت دفاع روسیه موافقت‌نامه امضا کند. دوسیۀ قضیۀ جنایی پریگوژین بسته می‌شود و عازم بلاروس می‌شود.» (منبع: روسیۀ امروز 25 جون 2023م)

به این ترتیب، پوتین توانست مسألۀ شورش را مهار کند و در عین حال، از خسارت‌ها و صدمه‌های فراوانی برای خود و روسیه جلوگیری نماید.

6. به نظر می‌رسد رهبر واگنر بدون برنامه‌ریزی منظم قبلی و به صورت ناگهانی اقدام به این شورش نموده و با خود گفته اگر موفق شدم که به مسکو برسم و حمایت شوم و دولت نتواند من را از بین ببرد، در این صورت پوتین را کنار زده و جای او را خواهم گرفت. به نظر می‌رسد او شجاعت کافی برای دنبال کردن این نقشه را نداشته و از ناکام شدن ترسیده و نیز هشدارهای پوتین از طریق بلاروس به او رسیده به علاوۀ وسوسه‌های پوتین مبنی بر عفو کردن و اجازه دادن به او که وارد بلاروس شود. انگار وی در امان ماندن را بر خطرها ترجیح داد، چنان‌چه رهبر واگنر پس از توافق یادشده که به تاریخ 25 جون 2023م اعلان گردید، در صفحۀ تلگرام گفت: «نیروهایش برای جلوگیری از خون‌ریزی به پایگاه‌های خود بر می‌گردند. بسیار خورسند استیم که تا کنون از خون‌ریزی جلوگیری کرده‌ایم. به تاریخ 23 جون به هدف تحقق عدالت حرکت کردیم و در یک روز خود را به فاصلۀ 200 کیلومتری مسکو رسانیدیم.»

7. به این ترتیب، پوتین توانست، اگرچه به صورت موقتی، از این بحران جلوگیری کند و به تاریخ 26 جون 2023م در تلویزیون روسیه گفت: «با ناکام کردن شورش واگنر از یک فاجعه در روسیه جلوگیری نمودیم. از نقش بلاروسی در دست‌یابی به راه‌حل مسالمت‌آمیز برای این بحران قدر دانی می‌کنیم. شکی نیست که هماهنگ کننده‌گان این شورش مسلحانه در روسیه به وطن خود خیانت کرده اند و حوادث اخیر نشان داد که هرگونه باج‌گیری سرانجام محکوم به شکست است.» وی مجدداً پیشنهادش را برای جنگجویان واگنر مبنی بر پیوستن به اردو و اجازه دادن به کسانی‌که می‌خواهد به بلاروس بروند، تکرار نمود. او گفت: «غرب و کییف قصد داشتند در روسیه جنگ داخلی به راه اندازند، اما دستگاه‌های امنیتی به سوگند خویش مبنی بر محافظت از روسیه وفا کردند.»

این بدان معناست که این شورش دولت روسیه را تهدید نموده و نظام را تکان داده و شهرت و ابهت پوتین را خدشه‌دار کرده و جایگاه بین‌المللی روسی را متأثر نموده است. این شورش نشان داد که وضعیت داخلی روسیه مضطرب و ناپایدار است.

8. در خصوص موقف غربی‌ها در این شورش؛ به نظر می‌رسد آن‌ها با شروع و نیز با ختم شدن سریع آن غافلگیر شدند و می‌خواستند ادامه یابد؛ چنان‌چه تمام توجه خود را روی جریان‌های روسیه متمرکز نموده بودند و ارتباط‌ها و تماس‌های تلفونی میان مسئولین دولت‌های غربی در این خصوص شروع شده بود؛ زیرا چنین شورشی می‌توانست مسیر جنگ اوکراین را تحت تأثیر قرار دهد و اوضاع روسیه را کاملاً دگرگون نماید و به این ترتیب ممکن بود اهداف غرب براورده گردد.

امریکا موقف‌اش را از زبان رئیس‌جمهورش، بایدن چنین ابراز نمود: «غرب هیچ ارتباطی به شورش گروه واگنر در روسیه ندارد و این حوادث در روسیه بخشی از کشمکش بر سر قدرت است.» وی افزود: «من به امنیت ملی دستور دادم تحولات روسیه را از نزدیک دنبال کنند.» بلنکن، وزیر خارجۀ امریکا نیز گفت: «هنوز فصل آخر این شورش را مشاهده نکرده ایم، اما باید گفت کسی در داخل هست که سلطۀ پوتین را به چالش می‌کشد و مستقیماً با دلایلی‌که جنگ اوکراین به خاطر آن به راه انداخته شده مخالفت دارد. این مسأله پیامد قوی و کوبنده‌ای دارد. هرچند این نزاع به همان سرعتی که راه افتاد، حل و فصل گردید، اما این به مثابۀ ضربۀ شدیدی به رهبری پوتین تلقی می‌گردد. بدون شک بحران کنونی در روسیه پرسش‌های مهمی را بر می انگیزد و بیان‌گر وجود درزهای واقعی می‌باشد.» (منبع: سی بی اس امریکا، و رویترز، 26 جون 2023م)

هم‌چنین ماتیومیلر سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا گفت: «شورش نیروهای مسلح واگنر مسألۀ داخلی روسیه است و ما در آن دخالتی نداریم. در روز شنبه و در جریان شورش نیروهای واگنر، ما از طریق "سفیر امریکا در مسکو" کانال‌های ارتباطی با روسیه داشتیم. این‌که یوگنی بریگوژین مستقیماً در مورد توجیه منطقی این جنگ شک و اعلام می‌کند که پرداختن به این جنگ در اساس مبنی بر یک دروغ بوده، برای ما یک مسألۀ جدیدی است.» (منبع: وئام سعودی و رویترز، 26 جون 2023م)

وزیران خارجۀ اتحادیۀ اروپا نیز با صدور بیانیه‌ای گفتند: «شورشی‌که در اوایل این هفته در روسیه ناکام گردید، نشان می‌دهد که جنگ مسکو در اوکراین باعث عدم استقرار داخلی گردیده و قدرت نظامی روسیه را شکننده می‌کند.» جوزیف بوریل، هماهنگ کنندۀ سیاست خارجۀ اتحادیۀ اروپا گفت: «نقاط ضعف نظام سیاسی روسیه ظاهر می‌شود و قدرت نظامی آن شکست می‌خورد.» (منبع: وئام سعودی، 26 جون 2023م) ینس ستولتنبرگ، دبیرکل پیمان ناتو گفت: «حوادثی‌که روسیه شاهد آن بود، مسألۀ داخلی است.» و افزود: «هیچ نشانه‌یی را نمی‌بینیم دال بر این‌که روسیه برای استفاده از سلاح هسته‌ای آمادگی بگیرد.» (منبع: اسکای نیوز، 26 جون 2023م)

9. به این ترتیب، امریکا و غربی‌ها تأکید کردند که هیچ ارتباطی با این شورش ندارند. اما با وجود تمام این تأکیدها، بازهم بعید نیست که مخصوصاً امریکا رهبر واگنر را به نحوی از انحا تشویق به چنین کاری نموده باشد؛ زیرا بسیار دشوار است رهبر واگنر در حالی‌که افراد کلیدی ملیشه‌های زیر فرمان او از افرادی با سابقۀ جنائی تشکیل شده اند، دست به چنین کاری بزند! او شباهت زیادی به یلسن، نخستین رئیس‌جمهور روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دارد که توسط امریکا تشویق و توجیه گردید تا به قدرت رسید و اتحاد جماهیر شوروی را سقوط داد. این واقعیت بعدها افشا گردید. در مسألۀ کنونی نیز احتمالاً چنین باشد، چنان‌چه واشنگتن پست به تاریخ 15 می 2023م در نشریه‌اش نوشت که رهبر گروه واگنر در یکی از کشورهای افریقایی با شماری از مسئولین اوکراین دیدار نموده و اعلان آمادگی نموده که اگر نیروهای اوکراینی در باخموت از مقابل نیروهای وی کنار بروند، او حاضر است معلوماتی در مورد نیروهای مسلح روسیه به کی‌یف بدهد. این نشریه ادعا نموده که این معلومات را از اسناد درز کردۀ استخباراتی امریکا و شماری از مسئولین امریکایی و اوکراینی به دست آورده که نمی‌خواهد از آن‌ها نام ببرد. اما او این معلومات را در صفحۀ تلگرام خود رد نموده و آن را خنده‌آور خواند. دیمتری بیسکوف، سخنگوی قصر کرملین در این خصوص گفت: «معلوماتی را که واشنگتن پست منتشر نموده اخبار گمراه کننده‌یی بیش نیست.» (منبع: فرانس پرس، 16 جون 2023م)

هرچند رهبر واگنر و کرملین این معلومات را انکار نمودند؛ اما انتقادهای رهبر واگنر از عملیات نظامی روسیه و هجوم وی به وزیر دفاع و متهم کردن او به این‌که پوتین را گمراه کرده، همه به این هدف بوده که خود را از زیر بار انتقاد رئیس‌جمهور برهاند تا مبادا در صدد انتقام از او شود؛ مخصوصاً که وی اعلان نموده بود به این جنگ ایمان ندارد و آن را نادرست می‌پندارد؛ زیرا او می‌دانست که تصمیم آغاز جنگ در اوکراین، تصمیم وزارت دفاع نه، بلکه تصمیم شخص پوتین، رئیس‌جمهور روسیه بوده؛ چنان‌چه این واقعیت در نشستی‌که پوتین تمام ارکان حکومت‌اش را دو روز قبل از جنگ به تاریخ 22 فبروری 2022م جمع نمود و جریان این نشست مستقیماً در کانال روسیۀ امروز منتشر گردید. پس تصمیم جنگ، تصمیم پوتین بوده و نه وزیر دفاع.

این مسأله، غرب، به ویژه امریکا را خشنود می‌کند. پس بعید نیست آن‌ها از طریق اوکراین و یا مستقیماً خودشان با وی در تماس شده و او را به چنین اقدامی تشویق نموده باشند؛ اما زمانی وی هشدارهای پوتین را دید، انگار به خودش اعتماد نکرد و از موقف خود عقب‌نشنی نمود و ترجیح داد جانش را نجات داده و در بلاروس در تبعید زندگی کند.

10. شورش، بزرگ‌ترین چالش فراروی پوتین از زمان به قدرت رسیدنش در سال 1999م به شمار می‌رود و بعید نیست باعث شود کسان دیگری نیز تشویق شوند دست به چنین شورش‌هایی بزنند؛ زیرا رهبر ملیشه‌هایی که بیشترین افراد آن جنایت‌کاران بزرگ بودند و او در رأس آنان قرار داشت، توانست شأن و شوکت پوتین را متزلزل کند. پس معلوم می‌شود که پوتین ضعیف‌تر از آن است که تصور می‌شود و این‌که در حال حاضر در تنگنا قرار گرفته؛ چنان‌چه ترجیح داد با شورشیان کنار بیاید! پس این حادثه ضربۀ محکمی به صورت او بوده و بنای اعتماد به رهبری و دولت وی را به شدت تکان داد.

واقعیت دولت‌های استعمارگر کفری، اعم از شرق و غرب، چنین است. دلیل برپایی و تداوم آن‌ها این است که کسی نیست آن‌ها را به چالش بکشد و بنای شان را تکان دهد. انگار تاریخ دارد تکرار می‌شود و زمین آمادۀ طلوع مجدد خلافت می‌گردد تا فارس و روم عصر را یک‌بار دیگر سرنگون نماید. روسیه و غرب هم در گذشته و هم در عصر حاضر علیه مسلمانان دسیسه‌سازی می‌کنند و هر دو در ذات خود شر بوده و شر هیچ کدام در جنگ علیه اسلام و اهل اسلام  نسبت به شر دیگر کمتر نیست! و الله سبحانه وتعالی تلاش تمام آنان را محکوم به شکست خواهد نمود و آنان را با یکدیگرشان مورد ابتلا قرار خواهد داد و قطعاً دین خود را نصرت خواهد داد تا بشریت را از شر آنان برهاند!

﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾ [غافر: 51]

ترجمه: بی‌گمان ما پیامبران خویش و اهل ایمان را در زندگی دنیا و روزی که گواهان بر می‌خیزند، یاری می‌کنیم.

13 ذوالحجة 1444هـ.ق.

1 جولای 2023م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

حکومت آلمان به تاریخ 14 جون 2023م، برای نخستین بار از زمان پایان جنگ جهانی دوم، یک استراتیژی ملی را برای امنیت ملی آلمان تصویب نمود. این استراتیژی پس از گذشت بیشتر از یک سال گفتگو میان جریان‌های مختلف آلمان تصویب می‌شود.

پرسش این است که آیا این استراتیژی بیان‌گر پایان محدودیت‌هایی است که بعد از شکست آلمان در سال 1945م در جنگ دوم جهانی علیه آن اعمال گردید؟ و این‌که اینک پس از تصویب این استراتیژی انتظار می‌رود آلمان در سیاست اروپا و جهان چه نقشی بازی نماید؟

پاسخ:

آلمان به عنوان دولت شکست‌خورده در جنگ جهانی دوم به چهار قسمت تقسیم گردید و هریک از این قسمت‌ها زیر تسلط یکی از دولت‌های بزرگ و پیروز در جنگ مذکور قرار گرفت(امریکا، اتحادجماهیر شوروی، بریتانیا و فرانسه). سپس دولت‌های سه‌گانه غربی اقدام به تأسیس آلمان غربی نمودند و روسیه، آلمان شرقی را تأسیس نمود. برای معلومات بیش‌تر باید گفت که آلمان غربی به عنوان دولت وابسته به امریکا و آلمان شرقی به عنوان دولت وابسته به اتحاد جماهیر شوروی(روسیه) در حرکت بود و به این ترتیب، آلمان شرقی نقش پایگاه نظامی پیش‌رفتۀ اتحاد جماهیر شوروی را در برابر غرب بازی می‌کرد و آلمان غربی نقش پایگاه نظامی غربی را در برابر شرق. این واقعیت پس از جنگ جهانی دوم بود؛ اما رفته رفته و به تدریج تغییر نمود؛ طوری که:

1. به استثنای برخی امور ظاهری، هیچ یک از دو دولت آلمان سیاست مستقلی از نظم عام "رهبر پایگاه" نداشت. این واقعیت هم‌چنان ادامه داشت تا آن‌که اتحاد جماهیر شوروی ضعیف شد و در سال 1990م با وحدت آلمان موافقت نمود؛ به این معنا که مسکو آلمان شرقی را به نفع غرب واگذار شد. امضای معاهدۀ ماستریخت در سال 1992م برای وحدت اروپا بر خلاف میل امریکا و تمرکز روسیه بالای مشکلات داخلی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991م به آلمان فرصت داد تا به عنوان قدرت مهم اقتصادی در اروپا عرض وجود نماید. آلمان‌ها متوجه شدند که شرایط جهانی تغییر نموده و فرصت خوبی برای استحکام بخش اقتصادی به عنوان یک پایۀ اصلی برای استقلال آلمان فراهم گردیده است. بناءً آلمان به عنوان یک قدرت اقتصادی ظاهر گردید که باسایر قدرت‌های اروپایی به رقابت پرداخت؛ البته بدون این‌که قدرت‌های اروپایی دیگر اعم از؛ انگلیس و فرانسه و قدرت‌های جهانی مانند روسیه و امریکا را تحریک نماید؛ به ویژه این‌که آلمان در سیاست دفاعی، به کم‌ترین حد نظامی‌‌سازی پایبند ماند.

2. آلمان با موفقیت‌هایی که در عرصۀ اقتصادی و صنعتی به دست آورد و نیز با گسترش روابط تجارتی‌اش با روسیه، توانست رهبری اقتصادی دولت‌های اروپائی را در دست گیرد، این رهبری آلمان به عنوان یک واقعیت موجود اعمال می‌شد که به عنوان نمونه می‌توان از بحران اقتصادی یونان در سال 2010م یاد نمود. خلاصه این‌که هیچ مسألۀ بزرگ اقتصادی را در داخل اروپا و یا در روابط خارجی نمی‌توان بدون آلمان فیصله نمود.

هرچند این واقعیت آلمان برای سایر دولت‌های اروپایی مخصوصاً فرانسه چندان خوش آیند نبود، اما ضعف نظامی آلمان همواره به فرانسه امید می‌داد که رقابت میان این دو دولت هنوز در چهارچوب ریاضیکی خوبی قرار دارد و باید ادامه داد. آلمان در آن دوره‌ها، موقف‌اش را در برابر چالش‌های امنیتی با صدور کتاب‌های سفید از وزارت دفاع خود انعکاس می‌داد؛ کتاب‌هایی‌‌که نخستین آن در سال 1969م و آخرین آن در سال 2016م منتشر گردید. اما آلمان در این کتاب‌ها از امنیت، تروریزم و تمایل به مشارکت از طریق سازمان ملل سخن می‌گفت. زمانی‌که روسیه در سال 2014م اقدام به جداکردن جزیرۀ کریمیه از اوکراین و ملحق کردن آن به خود نمود، آلمان به شدت با این کار مخالفت ورزید و در تحریم‌های غرب علیه روسیه مشارکت نمود؛ اما منافع تجارتی عظیمی که با روسیه داشت، به آن اجازه نمی‌داد رهبری هیچ اقدامی را علیه روسیه در دست گیرد. هرچند گفته می‌شد که روسیه معادلۀ امنیت اروپا را از طریق ملحق نمودن جزیرۀ کریمیه به خود مختل خواهد کرد؛ اما دخیل بودن آلمان در توافق‌نامه‌های مینسک به آلمان‌ها این امیدواری را می‌داد که بتوانند خطرهای روسیه فراتر از مرزهای کریمیه و منطقۀ دونباس را متوقف نمایند؛ مناطقی‌که روسیه آتش جنگ را در آن بر افروخت و جدایی‌طلبان روس را علیه حکومت اوکراین حمایت نمود.

3. اما با آغاز جنگ اوکراین در سال 2022م توسط روسیه و مطمئن شدن امریکا به این‌که روسیه قصد دارد زیربناهای امنیت جهانی را که امریکا ساخته است، ویران نماید، شرایط اروپا و جهان طوری رقم خورد که به آلمان فرصت طلایی داده شود تا به علاوۀ پایه‌های مستحکم اقتصادی که دارد، پایه‌های نظامی خود را نیز استحکام بخشد. دلیل این کار آن است که امریکا از اروپا می‌خواهد به نیابت از امریکا در برابر روسیه قرار گیرند تا خودش فرصت داشته باشد، از رشد روز افزون چین جلوگیری نماید.

این‌جا بود که آلمان متوجه شد میدان جهانی برای ظهور آلمان به صفت یک دولت بزرگ نظامی باز شده و با قطع کردن اساسات تجارتی خود با روسیه، از ساخت صندوق مالی بزرگی به ارزش 100 ملیارد یورو به هدف تقویت و تجهیز اردوی خود خبر داد تا بتواند امنیت خود را حفظ کند. آلمان اعلام نمود که جنگ اوکراین، نمایانگر نقطۀ تحول است؛ در حدی‌که حتی طیاره‌ها/هواپیماهای نظامی خود را فرستاد تا در ماحول بحر آرام به گشت‌زنی بپردازند. این اقدام آلمان اشارۀ قوی بر این است که قدرت نظامی آلمان کم‌کم خود را از محدودیت‌های مابعد جنگ جهانی دوم رها می‌کند.

به این ترتیب، احساس بزرگی در میان مردم آلمان بالا گرفت و آلمان از اقدامات ویژه در قبال اوکراین و حتی در قبال اروپای شرقی سخن گفت و آلمان‌ها از نیاز آماده‌گی در رویارویی با آزمندی‌های امپریالیزم روسیه حرف می‌زنند؛ آزمندی‌هایی‌که به باور آن‌ها به مرزهای اوکراین خلاصه نخواهد شد.

4. حکومت شولتز، نخست‌وزیر آلمان در جریان طرح استراتیژی امنیت ملی به تاریخ 14 جون 2023م، تأکید نمود که آلمان‌ها با این استراتیژی موافقت دارند و نماینده‌گان احزاب آلمان در ائتلاف حکومت در جریان طرح مذکور در کنار نخست‌وزیر حضور داشتند؛ به شمول وزیران منتخب از حزب سبز، حزب دموکراتیک آزاد و به علاوۀ حزب خود شولتز، نخست‌وزیر آلمان(حزب سوسیال دموکرات). این واقعیت بیان‌گر جدیت این تحولات در داخل آلمان و پیامدهای آن در انتقال جرمنی از یک موقعیت نظامی و امنیتی که چندین دهه پس از جنگ جهانی دوم ادامه داشت، به یک موقعیت جدید می‌باشد؛ هرچند احزاب مخالف اتهامات فراوانی را مبنی بر شفاف نبودن این استراتیژی، متوجه حکومت نمودند.

5. شاید اظهارات شولتز، نخست‌وزیر آلمان، روند تحول نوین و بزرگ سیاسی آلمان را به خوبی توضیح دهد:

«نخست‌وزیر آلمان تأکید نمود که استراتیژی امنیت ملی که حکومت آلمان امروز تصویب نمود، در اوضاع متغیر کنونی نقش مهمی در تضمین امنیت مردم در آلمان خواهد داشت. این سیاست‌مدار سوسیال دموکرات گفت که شورای وزیران آلمان با تصویب این استراتیژی تصمیم مهم و غیر معمولی را اتخاذ نمود. شولتز اظهار داشت که محیط سیاست و امنیت آلمان در سایۀ تهاجم روسیه به اوکراین و بروز خصومت روز افزون با حکومت چین با قوت تمام تغییر نموده است. شولتز هم‌چنین گفت که مسئولیت اساسی دولت این است که بدون هیچ‌گونه کوتاهی در راستای تأمین امنیت شهروندان کار کند. وی به این اشاره نمود که این مسئولیت از طریق استراتیژی امنیت که از اصل ویژه امنیت خالص پیروی می‌کند، صورت می‌گیرد. او در ادامه گفت: کوتاهی‌هایی که تا کنون در ترسیم سیاست دفاعی توسط حکومت آلمان صورت گرفته، اینک با دنبال نمودن منهج کلی و فراگیر پیگیری خواهد شد.» (منبع: دویچه‌ویله آلمان، 14 جون 2023م)

6. پیمان‌نامۀ استراتیژی امنیت ملی آلمان ممثل اساساتی است که حکومت آلمان را به جانب تأمین امنیت مردم آن رهنمایی می‌کند. یکی از مهم‌ترین اساسات پذیرفته شده از زمان جنگ جهانی دوم، که در این پیمان‌نامه جای داده شده این است که اردوی آلمان برای قرار گرفتن در برابر تهدیدهای امنیتی دست به عملیات دفاعی می‌زند و به سوی انجام اقدامات فراگیر می‌رود؛ یعنی شامل حمله نیز می‌شود و باید دانست که این یک پیشرفت بزرگ و خطرناکی در اروپا به شمار می‌رود. پیمان‌نامۀ مذکور از رشد فراگیر و سریع اردوی آلمان بحث می‌کند.

بناءً به علاوۀ تأکید روی پایبندی به تصامیم پیمان ناتو در سال 2014م مبنی بر هزینه کردن حد اقل 2% از درآمد ملی برای اردو و امنیت، آلمان سعی دارد سایر وزارت‌خانه‌ها را طوری تجهیز نماید که بودجۀ خود را به نفع اردو کاهش دهند و این نیز در کاستن از مفکورۀ آسایش آلمان یک تغییر بزرگ محسوب می‌شود؛ چنان‌چه کریستیان لیندنر، وزیر مالیۀ آلمان در اظهاراتی گفت: «آلمان برای چندین دهه "با درامد صلح" به سر برده است. این بدان معناست که آلمان همواره این مفکوره را ترویج می‌کرد که نیازی به توجه زیاد به مسألۀ دفاع نیست. وزیر مالیه در جریان ارائۀ استراتیژی فوق‌الذکر در برلین گفت: این بدان معناست که سهمیه‌ها در بودجه به گونۀ دوام‌دار تغییر خواهد نمود.» (منبع: دویچه‌ویله آلمان، 16 جون 2023م)

7. پیمان‌نامۀ مذکور هم‌چنین نظریۀ حکومت آلمان را در تحلیل و تجزیۀ خطرها تمثیل می‌کند و اردوی روسیه چنان‌که آنان تعبیر می‌کنند؛ تهاجم روسیه به اوکراین، در رأس خطرهای خارجی قرار دارد. سپس در درجۀ پایین‌تر، قرار گرفتن در برابر رشد چین و نظام حاکم در آن، نظامی‌که در غرب آن را نظام خودکامه و مستبد می‌خوانند، چنان‌که در اظهارات شولتز از آن یاد شد: «ظهور خصمانۀ روزافزون حکومت چین».

پیمان‌نامۀ یاشده از خطرهای داخلی مانند امنیت سایبری، خطر تهدید زیربناهای آلمان و تغییر آب و هوا نیز غافل نشده، هرچند این مسائل، مستقیماً با تهدیدهای خارجی ربط دارد؛ چنان‌که روسیه را متهم می‌کنند که دست به حملات سایبری در دولت‌های غربی می‌زند و هم‌‎چنین هماهنگی‌های جهانی به هدف کاستن از خطرهای تغییر آب و هوا، به این معنا که استراتیژی امنیت ملی آلمان بیان‌گر انتقال آلمان از یک وضعیت به وضعیت دیگری در سیاست خارجی آن می‌باشد؛ هرچند برخی شک و گمان‌ها بالای مفکورۀ سیاسی آلمان هنوز تسلط دارد.

8. آلمان با تقویت اردویش و نیز با مجهز نمودن آن از طریق افزایش سرسام‌آور بودجۀ نظامی و هم‌چنین با گشودن راه به سوی اقدامات نظامی در بیرون به شمول اقدامات تهاجمی، خود را از قید و بندهای تحمیل‌ شدۀ نظامی که به محدودیت‌های بعد از جنگ جهانی دوم مشهور می‌باشد، رها نموده، یعنی محدودیت‌های مذکور دیگر به گذشته پیوسته است. این واقعیت جدید، اختلافات بزرگ و جوهری را میان آلمان و فرانسه بر می‌انگیزد؛ اختلافاتی‌که امروزه از چشم کسی پوشیده نیست؛ هرچند آلمان هم‌چنان به معاهدۀ عدم گسترش سلاح هسته‌ای پایبند بوده و حالت غیر هسته‌ای بودن خود را حفظ کرده و این وضع خود را در سال 1990م در "معاهدۀ حل و فصل نهائی مربوط به آلمان"، مجدداً تأیید نمود؛ معاهده‌ای که در هنگام توحید آلمان در همان سال توسط چهار دولت بزرگ به امضا رسید.

برای درک بهتر تغییرات اخیر در آلمان باید گفت که تقویت اردوی آلمان، مستلزم افزایش تعداد سربازان آن می‌باشد و این مخالف تعهد آلمان در "معاهدۀ حل و فصل نهائی مربوط به آلمان" می‌باشد که در سال 1990م برای متحد کردن آلمان توسط چهار دولت بزرگ امضا گردید. در معاهدۀ مذکور تعداد سربازان اردوی آلمان مشخص گردید که نباید از 370 هزار سرباز فراتر رود. اما تحریک نمودن آلمان توسط امریکا و انگلیس برای بازی نمودن نقش جدیدی در رویارویی با روسیه، به آلمان فرصت خواهد داد پای خود را از حدود معاهدۀ مذکور فراتر بگذارد و این به معنای خروج آلمان از قید و بندهای روسیه علیه قدرت نظامی آن می‌باشد. اما موقف فرانسه در برابر روی‌کردهای امریکا و انگلیس در تقویت آلمان، ضعیف به نظر می‌رسد؛ در حدی‌که حتی ممکن است اختلافات روزافزون میان آلمان و فرانسه باعث شود تمام اروپا از هم بپاشد؛ چیزی‌که امریکا و انگلیس از آن استقبال می‌کنند.

9. برای کاستن از نگرانی‌های فرانسه، مخصوصاً از رشد نظامی آلمان، استراتیژی آلمان، این دولت را بخشی از اتحادیۀ اروپا خوانده می‌گوید: «حکومت در این استراتیژی، چند هدف را مشخص نموده، مانند نیاز به استحکام دفاع تکنولوژیکی در سطح اروپا، تقویت مبارزه با تجسس، تخریب و حملات سایبری. به علاوۀ نیاز به هماهنگی اصول صدور سلاح در سطح اتحادیۀ اروپا.» (منبع: دویچه‌ویله، 16 جون 2023م) اما این مسأله از یک زاویۀ دیگر، نوع دیگری از نگرانی‌ها را برای پاریس به بار می‌آورد، به ویژه با توجه به این‌که استراتیژی‌های اروپا معمولاً از برلین صادر می‌گردد؛ زیرا آلمان، برنامۀ دفاع هوایی اروپا را رهبری می‌کند: «استراتیژی جدید آلمان را منحیث بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی و نفوس اروپا معرفی می‌نماید و بر این اساس انتظار می‌رود در تقویت منظومۀ دفاعی اروپا و پیمان ناتو سهم فعال داشته باشد. در استراتیژی به تمایل آلمان در بازی کردن نقش رهبری کننده‌ در اتحادیه اشاره شده، مخصوصاً که آلمان در تلاش ساختن سپر موشکی اروپا موسوم به "اسکای شیلد" است و ببیستوریوس وزیر دفاع آن اعلان نمود که تا کنون 18 دولت موافقت ابتدائی خود را در مشارکت کردن در این پیشگامی ابراز نموده اند.» (منبع: الشرق، 17 جون 2023م)

10. در خصوص دیدگاه آلمان نسبت به چین و روسیه به عنوان نظام‌های خودکامه، بیربوک، وزیر خارجۀ آلمان در جریان تشریح استراتیژی امنیت ملی آلمان گفت: «این استراتیژی در سیاست امنیتی به "سه بُعد مرکزی" متکی می‌باشد که عبارت اند از: دفاع، پایداری و تداوم. دفاع، شامل تقویت اردو، پولیس و حمایت از شهروندان می‌شود. پایداری یا توانایی مقاومت، مربوط به دفاع از "نظام اساسی دموکراتیک و آزاد مان در برابر نفوذ غیر رسمی بیرونی" به علاوۀ این‌که باید از "پیامدهای یک‌جانبه در عرصۀ مواد خام و منابع انرژی" کاسته شود و منابع تامین آن متغیر باشد.» (منبع: دویچه‌ویله، 16 جون 2023م)

روشن است که در این خصوص، آلمان تا حدود خیلی زیادی از سیاست امریکا در کاستن وابسته‌گی به واردات از چین پیروی می‌کند؛ چنان‌چه امریکا، آلمان و تمام اروپا را وادار نموده بسیاری از رشته‌های واردات انرژی خویش را از روسیه قطع کنند. این مسأله با صراحت و بدون هیچ نوع پوشیدگی در اظهارات آلمان‌ها مشاهده می‌شود؛ چنان‌که به گفتۀ منبع فوق؛ شولتز، نخست‌وزیر آلمان گفته: «ارتباط با اتحادیۀ اروپا و ائتلاف با آتلانتیک برای ما یک مسألۀ اساسی است.»

11. به این ترتیب، ابعاد این استراتیژی امنیت ملی آلمان را می‌توان به گونۀ ذیل خلاصه نمود:

الف) این استراتیژی، محدودیت نظامی اعمال شده علیه آلمان از زمان پایان جنگ جهانی دوم را به گونه چشم‌گیری کاهش داد؛ چنان‌که آلمان با گام‌های استوار به جانب تقویت اردوی خود و تبدیل نمودن آن به ضامن امنیت خویش در حرکت است؛ اما آلمان این محدودیت‌ها را با فراهم شدن شرایط جهانی درهم می‌شکند و به عنوان دولتی‌که پیمان عدم انتشار سلاح هسته‌ای را امضا نموده، باقی می‌ماند.

ب) آلمان در هماهنگی با شرایط بین‌المللی غرب، دشمن‌های خود را تعریف می‌نماید و بر اساس این شرایط؛ اردوی روسیه دشمن درجه اول و از چین در درجۀ دوم دشمن آلمان خوانده شده است. استراتیژی آلمان، چین را یک شریک تجاری و در عین حال دولتی می‌داند که به جانب اطراف آلمان دیدگاه خصمانۀ روزافزون دارد؛ اما نمی‌خواهد همکاری‌هایش را با چین در حل مشکلات بین‌المللی لغو نماید. موقف آلمان در این خصوص دقیقاً همان موقف اعلام شدۀ گروه هفت دولت بزرگ است.

ج) آلمان به عنوان یک دولت عضو در اتحادیۀ اروپا و نیز عضو ناتو، چالش‌های امنیتی و نظامی ماحول خود را تعریف می‌کند؛ چنان‌که استراتیژی جدید آلمان تأکید دارد که آلمان به همکاری با نمایندگان اروپایی و جهانی پایبند است.

د) هرچند این استراتیژی جدید تأکید دارد که آلمان بخشی از اروپا و دولت‌های ناتو می‌باشد، امنیت خود را بخشی از امنیت جمعی منظومۀ اروپا و منظومۀ آتلانتیک می‌داند و تأکید دارد که از نظام جهانی به رهبری امریکا حمایت می‌کند. اما هیچ یک از این ادعاها از حجم خطر این استراتیژی آلمان کم نمی‌کند و نیز این حقیقت را نادیده نمی‌گیرد که این استراتیژی در حقیقت یکی از خسارت‌های بزرگ جهانی است که به مسکو وارد گردیده، درست مانند پیوستن سویدن و فنلند به پیمان ناتو.

ه) آلمان در جریان سه دهۀ گذشته از موقعیت خود در داخل اتحادیۀ اروپا برای برجسته کردن نقش رهبری کنندۀ خویش در مسائل اقتصادی استفاده نمود و این نخستین گام آلمان به سوی تبدیل شدن به قدرت بزرگ بود. اینک نیز دارد از جنگ اوکراین و شرایط جهانی که به وجود آمده استفاده می‌کند تا اردوی نیرومند و پایگاه نظامی صنعتی تشکیل دهد تا دومین گامش به سوی تبدیل شدن به قدرت بزرگ باشد. پس از گذاشتن این دو گام، آلمان قادر خواهد بود خود را از سایر قید و بندها رها نموده و استراتیژی مستقل از دولت‌های اروپا و نیز امریکا بسازد. هرچند انتظار نمی‌رود آلمان در کوتاه‌مدت به این اهداف دست یابد؛ اما حوادث نشان می‌دهد که آلمان در همین مسیر در حرکت است.

12. در پایان باید گفت که دولت‌های بزرگ جهان امروز در ریختن خون بی‌گناهان، ظلم و تجاوز، گسترش فساد در زمین، نابود کردن انسان‌ها و نباتات با یکدیگر رقابت می‌کنند. این وضعیت نابسامان بشر هرگز سامان نخواهد یافت، مگر زمانی‌که نور خلافت یک‌بار دیگر بر زمین بتابد تا امنیت و آرامش را نه تنها برای مسلمانان؛ بلکه تمام کسانی‌که زیر سایۀ آن قرار می‌گیرند، به بار آورد. آنگاست که فریاد حق، سراسر جهان را فرا خواهد گرفت:

﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً﴾ [اسراء: 81]

ترجمه: و بگو حق آمد و باطل نابود شد؛ بدون شک باطل نابود شدنی است.

﴿وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَرِيباً﴾ [اسراء: 51]

ترجمه: و می‌گویند کی خواهد بود؟ بگو: چه بسا نزدیک باشد.

5 ذی الحجة 1444هـ.ق.

23 جون 2023م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

صرب‌های اقلیم کوزوو اخیراً تظاهرات گسترده‌یی را در شمال این اقلیم علیه پولیس و نیروهای ناتو مستقر در اقلیم مذکور راه‌اندازی نمودند. صربستان نیروهایش را در حالت آماده‌باش قرار داد تا در صورت نیاز برای دفاع از اقلیت صرب وارد این اقلیم شوند.

شبکۀ الجزیره به نقل از صفحۀ انترنتی "نشنل انترست" (National Interest) گفت که ممکن است جنگ آیندۀ اروپا در کوزوو آغاز گردد. در گزارش گفته شده: «میان اوضاع کوزوو و کشمکش موجود در اوکراین شباهت‌هایی وجود دارد و از سیاست‌گزاران غرب خواسته شده به این مسأله توجه نمایند. او گفت: بحران اخیر در شمال کوزوو، جهان را به این فکر انداخته که ممکن است جنگ وحشیانه اوکراین، بزرگ‌ترین تهدید برای ثبات کنونی اروپا تلقی گردد، اما این جنگ به هیچ وجه یگانه تهدید نیست.» (منبع: الجزیرة+ نشنال انترست، 10 جون 2023م)

پرسش این است که در پس این حوادث چه می‌گذرد؟ و آیا چنان‌که از اظهارات مسئولین بین‌المللی بر می‌آید، امکان این وجود دارد که حوادث کوزوو، منطقۀ بالکان را درگیر جنگ نماید و به این ترتیب؛ دولت‌های اروپایی مشغول جنگ دیگری به علاوۀ جنگ اوکراین شوند؟

پاسخ:

برای روشن شدن ابعاد تنش‌های امروز در منطقۀ شمال کوزوو، امور زیر را بررسی می‌نماییم:

اول: پیشینۀ تاریخی:

1  پس از فتوحات اسلامی در منطقۀ بالکان توسط عثمانی‌ها در جریان قرن پانزدهم میلادی، اسلام راهش را به جانب منطقه‌یی باز نمود که دولت روم آن را تبدیل به منطقۀ خالص مسیحی نموده بود. آلبانی‌ها، که امروزه مردم آلبان و اقلیم کوزوو نامیده می‌شوند، پس از فتوحات مسلمان شدند، سپس بوسنیایی‌ها، که امروزه مردم بوسنیا و هرزگوینا نامیده می‌شوند و در سال 1992م از یوگوسلاویا استقلال گرفتند، به اسلام روی آوردند و در این منطقه بعدها جنگی صورت گرفت که در آن مردم قتل عام شدند و هزاران تن از مسلمانان در آن کشته شدند.

2  کوزوو هم‌چنان بخشی از دولت عثمانی بود تا آن که در سال 1912م و در ادامۀ کشمکش‌های جدائی‌طلبانۀ قومی که توسط بریتانیا در سراسر منطقۀ بالکان به راه انداخته شد، از پیکر دولت عثمانی جدا شد. سپس ممالک زیادی بر سر حاکمیت بر کوزوو به رقابت پرداختند، مانند صربستان، کوه سیاه، استعمار ایتالیا که کوزوو را ضمن آلبانیا جزء مستعمره‌های خود قرار داد. سپس تیتو حاکم یوگوسلاویا، کوزوو را در سال 1946م در چهارچوب حل و فصل‌های پس از جنگ دوم جهانی به خاک خود ملحق نمود و حاکمیت مستقلی به آن داد. کوزوو هم‌چنان بخشی از یوگوسلاویا به شمار می‌رفت تا این که خود یوگوسلاویا در اوایل دهۀ نهم از هم پاشید و به این ترتیب کوزوو به علاوۀ مناطق باقی مانده یوگوسلاویا به دامن صربستان افتاد.

برای این‌که کوزوو اعلان استقلال نکند، سلوبودان میلوسیچ، رئیس‌جمهمور بدنام صربستان با ظلم و ستم بی‌حد بر آن حکمروایی نمود و حاکمیت مستقل آن را ملغا اعلان کرد. پس از همه‌پرسی در مورد استقلال آن در سال 1990م، نا آرامی‌های بی‌شماری در آن رخ داد و خشونت‌ها و کشتار تا سال 1999م در این منطقه ادامه داشت. سپس در پی شرایط بین‌المللی که پیش آمد، ائتلاف کشورهای شمال آتلانتیک موسوم به "ناتو" در منطقه دخالت نمود و صربستان را زیر بمباردمان گرفت تا آن که وادار به خروج از منطقۀ کوزوو شدند. از آن زمان به بعد، نیروهای ناتو به صفت نیروهای نظامی ضامن صلح در این منطقه مستقر می‌باشند.

3  کوزوو در سال 2008م رسماً اعلان استقلال از صربستان نمود و بسیاری از دولت‌های جهان و در رأس آن امریکا و بسیاری از دولت‌های اروپایی آن را به رسمیت شناختند. روسیه و صربستان به شدت با این استقلال مخالفت نمودند و روسیه و چین با مخالفت خویش از پیوستن کوزوو به بسیاری از سازمان‌های جهانی ممانعت نمودند. سپس به تاریخ 19 مارچ 2023م و در پی وعده‌های اتحادیۀ اروپا مبنی بر پذیرفتن آن در اتحادیۀ اروپا و نیز ابراز خصومت روسیه پس از جنگ علیه اوکراین، اتحادیۀ اروپا اعلام نمود که صربستان و کوزوو موافقت نموده اند تا روابط خویش را به حالت عادی برگردانند، البته بدون این‌که این کار به معنای به رسمیت شناختن استقلال کوزوو توسط صربستان باشد. این توافق به معنای باز شدن دروازۀ پیوستن هر یک از صربستان و کوزوو به اتحادیۀ اروپا بود.

دوم: اوضاع داخلی و جهانی در قبل از حوادث کنونی:

 صربستان آخرین منطقۀ نفوذ روسیه در اروپای شرقی به شمار می‌رود و در طول سال‌هایی که صربستان با ناتو درگیر بود، روسیه آن را کمک می‌نمود. بهتر است بگوییم مداخلۀ ناتو در سال 1999م برای جدا کردن کوزوو از صربستان به مثابۀ ضربۀ شدیدی بود بر آخرین منقطۀ زیر نفوذ روسیه در بالکان، زیرا مداخلۀ ناتو ضعف و عجز روسیه در پشتیبانی از پیروانش را برجسته نمود، اما روسیه به حمایت خود از صربستان و ارسال کمک‌های نظامی و نیز حمایت سیاسی از آن در سازمان‌های جهانی هم‌چنان ادامه داد و با قاطعیت کامل با استقلال کوزوو مخالفت نمود. از راه‌اندازی پروژه‌های اقتصادی در بوسنیا و هیرزگوینا برای کمک به صرب‌ها خبر داد، روابط میان کلیساهای دو سرزمین را استحکام بخشید، یک مرکز بزرگ رسانه‌یی برای آژانس سپوتنیک در بلگراد بنا نمود که تبدیل به مرکزی شد برای بالابردن تنش‌ها و برجسته نمودن کمک‌های روسیه به صربستان. بلاخره کار به جایی رسید که رهبران صربستان سعی می‌کردند قبل از انتخابات در صربستان برای کسب آرای مردم در کنار پوتین رئیس جمهور روسیه عکس بگیرند. خلاصه این‌که روسیه در داخل صربستان و نیز در میان صرب‌های کوزوو و بوسنیا و هرزگوینا نفوذ فوق العاده زیادی دارد.

2. پس از آن که روسیه جنگ اوکراین را به راه انداخت و متوجه شد که قدرت‌های غربی علیه آن جمع شدند، غرب تلاش‌ها برای نزدیک‌تر شدن خود به صربستان را آغاز نمود، از جمله این که توافق به دست آمده در ماه (مارچ 2023م) میان صربستان و کوزوو برای عادی سازی روابط میان دو طرف را تأیید نمود و راه را برای ملحق شدن صربستان به اتحادیۀ اروپا باز و شاید هم به "ناتو" در آینده‌ها باز نمود. هدف غرب از این کار همان هدفی بود که از ملحق نمودن سویدن و فنلند به ناتو دنبال می‌نمود، یعنی سبک نمودن پلۀ جهانی روسی به دلیل جنگ در اوکراین.

به این ترتیب، غرب و صربستان بسیار به یک دیگر نزدیک شدند؛ در حدی که در ماه مارچ 2022م، دولت‌های اروپایی به لاوروف وزیر خارجۀ روسیه اجازه ندادند برای سفر به صربستان از آسمان اروپا عبور کند و این ممانعت، صربستان را بر انگیخت، چنان‌چه وزیر داخلۀ صربستان در اظهاراتی گفت: «صربستان یگانه کشوری در اروپاست که روسیه را تحریم نکرد و به هیستیریای دشمنی با روسیه نپیوست.» (منبع: روزنامۀ الیوم السابع، 22 آگست 2023م) از این اظهارات به خوبی بر می‌آید که صربستان به دلیل روابطی که با روسیه دارد تا چه اندازه خود را زیر فشار احساس می‌کند، مخصوصاً با توجه به این که دولت‌های غربی دروازه‌های خود را در برابر آن باز نموده است.

ممکن است باز شدن دروازه‌های غرب در برابر صربستان و کشانیدن آن به جانب غرب، نتایج وسیع‌تری نیز حاصل نموده باشد، چنان‌چه اسکای نیوز عربی به تاریخ 4 مارچ 2023م با نشر خبری گفت: «روسیه روز پنج شنبه از هم‌پیمانش، صربستان خواست در مورد گزارش‌های منتشر شده مبنی بر این که دولت‌های منطقۀ بالکان هزاران فروند موشک به اوکراین تسلیم نموده اند، رسماً توضیح دهد. ماریا زاخاروا، سخنگوی وزارت خارجه روسیه در مورد گزارش‌هایی که برای نخستین بار در در ماه گذشته در رسانه‌های حکومتی روسیه منتشر گردید "عمیقاً ابراز نگرانی" نمود.

هرچند صربستان، مداخله در کشمکش موجود در اوکراین را رد می‌کند، اما موقف‌گیری‌های فوق نشان می‌دهد که صربستان اندک اندک دارد از روسیه فاصله می‌گیرد؛ هرچند در این مسیر هنوز با موانع و مشکلاتی مواجه می‌باشد.

در حالی‌که روابط میان روسیه و صربستان پس از جنگ در اوکراین شکل جدیدی به خود می‌گیرد، روسیه که از نفوذ گسترده‌یی در داخل صربستان برخوردار می‌باشد، دست به کار شده و سعی دارد از نفوذی که در میان صرب‌ها دارد استفاده نموده و تنش‌هایی را به راه اندازد تا از روند جدا شدن صربستان از زیر نفوذ روسیه جلوگیری کند. چنان‌چه: «حاکم کوزوو، روسیه را متهم نمود که از "ویران نمودن منطقه" نفع می‌برد، به شمول حمله به کوزوو، بوسنیا و کوه سیاه.» (منبع: اندپندنت عربی 22 دسمبر 2022م) همین منبع می‌نویسد: «روزنامۀ "واشنگتن پست" نوشته که جنگ روسیه در اوکراین، تنش‌های گسترده‌تری را به وجود آورده و به نقل از تحلیل‌گرانی گفته که اظهارات نژادپرستانۀ روسیه توسط شماری از رهبران استقبال گردیده به شمول الکسندر ووتچیچ رئیس جمهور صربستان، کسی‌که یک نژادپرست متشدد بوده و هم‌فکر رئیس‌جمهوری قبلی یعنی سلویدان میلوسویتچ می‌باشد. روزنامۀ "وول استریت ژورنال (Wall Street Journal) نیز در آن زمان نوشت که پیمان آتلانتیک شمالی و اتحادیۀ اروپا برای آرام نمودن تنش‌ها میان کوزوو و صربستان پس از بالاگرفتن تنش‌های اخیر به سرعت دست به کار شدند و این در حالی بود که نگرانی‌هایی مبنی بر این وجود داشت که ممکن است روسیه از کشمکش میان دو کشور برای مختل نمودن صلح در اروپا استفاده نماید.»

4  ایوانا استرادنر یکی از پژوهش‌گران "مرکز برنامه‌های امریکا برای تحقیقات سیاست عام" پیش از شروع جنگ در اوکراین هشدار داده بود که روسیه قصد دارد در بالکان هرج و مرج به راه اندازد. وی در مقاله‌یی زیر عنوان "روسیه در بالکان با آتش بازی می‌کند" که در مجلۀ "فورین افیرز" منتشر گردید و اندپندنت عربی نیز آن را به تاریخ 20 اپریل 2023م منتشر نمود، نوشت: «بعید نمی شمارم که منطقۀ بالکان تبدیل به نمایش جدیدی شود که روسیه با استفاده از آن، اتحادیۀ اروپا و ناتو را به چالش بکشد و با تمسک به این نمایش استدلال نماید که اروپا و ناتو پای خود را از گلیم خود بیرون نموده اند.» (منبع: اندپندنت عربی، 20 فبروری 2022م)

بنابر این و به گمان اغلب؛ این روسیه است که نزاع موجود در کوزوو دامن می‌زند تا با این کار، افکار عامه را از ضعفی که در جنگ اوکراین نشان داده دور نماید و کشورهای اروپایی متخاصم با خود را درگیر جنگ دیگری در اروپا نماید و نیز به این هدف که روند دور شدن صربستان از زیر نفوذ خود را متوقف نماید.

سوم: واقعیت حوادث اخیر:

1  شمار صرب‌ها در کوزوو از 120 هزار تن از مجموع نزدیک به دو ملیون تن ساکن در این اقلیم فراتر نمی‌رود و یک سوم این صرب‌ها در شهرهای مرزی با صربستان سکونت دارند؛ شهرهایی‌که مرکز کشمکش‌های اخیر به شمار می‌رود. در این چهار شهر "50 هزار تن" سکونت دارند که صرب‌ها "90%" آنان را تشکیل می‌دهند و تسلط دولت وابسته به پریشتینا پایتخت کوزوو در این مناطق پیوسته ضعیف شده است؛ در حدی‌که پولیس نمی‌تواند با مجرمین برخورد نموده و آنان را بازداشت نماید، به دلایل نژادی و نیز به دلیل این‌که پولیس متهم می‌شود که صرب‌ها را هدف قرار می‌دهد. صرب‌ها در این شهرها به دلایل نژادی دست به هرج و مرج می‌زنند و خواستار ملحق شدن به صربستان می‌باشند و این کار آنان، مردم آن طرف مرز در داخل صربستان را تحریک می‌کند تا برای دفاع از صرب‌های کوزوو دست به کار شوند.

2  حکومت کوزوو برای اعمال سیطرۀ خود بالای شهرهای مرزی با صربستان، در ماه آگست 2022م قوانینی را وضع نمود که بر اساس آن هر فرد موظف است کارت شناسایی داشته و کسانی‌که موتر دارند، نمبرپلیت مخصوص شمال کوزوو را با خود داشته باشد. این اقدام باعث شد رؤسای شاروالی/شهرداری‌ها و نیز رؤسای پولیس که اصالت صرب داشتد، در ماه نومبر 2022م به گونۀ دسته‌جمعی استعفاء کنند و اعتراض‌ها سراسر شمال کوزوو را در بر گرفت.

سپس حکومت کوزوو در ماه اپریل 2023م انتخابات داخلی به راه انداخت، اما صرب‌ها در آن مشارکت نکردند و اعلان نمود که نامزدهای مسلمان در آن برنده شده اند. صرب‌ از این نتیجه برانگیخته شدند، زیرا آنان نمی‌خواهند رؤسای شهرداری‌های شان از مسلمانان آلبانی "کوزوو" باشند. در نتیجه؛ هرج و مرج همه جا را فراگرفت، از بستن راه‌ها و سایر اقدامات تا این‌که حکومت کوزوو مجبور شد در روند معرفی رؤسای جدید شهرداری‌ها به پست‌های شان از نیروهای امنیتی کار بگیرد، صرب‌ها به ساختمان‌های دولتی هجوم برده و قصد داشتند این ساختمان‌ها را تصرف کنند، اما ناگهان با پولیس کوزوو مواجه شدند که در کمین آنان نشسته بودند و آنان را نگذاشتند وارد ساختمان‌های شهرداری‌ها شوند. رئیس‌جمهور صربستان اندکی پیش از آن اردویش را به حالت آماده‌باش در آورده بود و با این کار می‌خواست بگوید که احتمال مداخلۀ نظامی وجود دارد.

1  اما روسیه سعی می‌کرد آتش‌بیار معرکه باشد و وانمود می‌کرد که حاضر است کمک زیادی به صرب‌ها کند، چنان‌چه سخنگوی وزارت خارجۀ روسیه پیش از تظاهرات 29 می 2023م در اظهاراتی گفت: «روسیه با قاطعیت تمام اقدامات تحریک‌آمیز کوزوو را تقبیح می‌کند؛ اقداماتی‌که اوضاع را به شدت متشنج نموده. وی افزود: مسئولیت اقدامات تحریک‌آمیز علیه صربستان بر دوش ایالات متحده و اتحادیۀ اروپاست.» (منبع: الیوم السابع، 28 می2023م) پس از تظاهرات «سیرگی لاوروف گفت: تنش‌های رو به افزایش کوزوو ممکن است تا سر حد "یک انفجار بزرگ" در قلب اروپا پیش برود. وزیر خارجۀ روسیه نیز روز دو شنبه خطاب به روزنامه‌نگاران گفت: این وضعیت "خطرناک است". وی هشدار دارد ممکن است در منطقۀ بالکان یک آتش‌فشان بزرگ به راه افتد.» (منبع: صوت الخلیج، 30 می 2023م) هم‌چنین «سیرگی لاوروف وزیرخارجۀ روسیه تأکید نمود که صرب‌ها در شمال کوزوو برای به دست آوردن حقوق خود می‌جنگند. او گفت که اردو در حالت آماده‌باش به سر می‌برد و تصمیم را رئیس‌جمهور صربستان می‌گیرد.» (منبع: اندپندنت عربی، 30 می 2023م)

2  موقف امریکا تفاوت چندانی با موقف اروپا ندارد، چنان‌چه امریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا بیانیۀ مشترکی را منتشر نمودند که و در آن به روی دست گرفتن اقدامات فوری به هدف متوقف کردن تنش‌ها در شمال این اقلیم تأکید شده. (منبع: سایت حکومت انگلیس در انترنت، 26 می 2023م)

انگلیس اصرار داشت رهبری نیروهای مرکزی منطقۀ پایتخت "پریشتینا" که در چهارچوب ناتو در زمان مداخلۀ ائتلاف ناتو در سال 1999م وارد این منطقه گردیده بود، در اختیار انگلیس باشد و انگلیس نخستین دولتی در قالب ناتو بود که پس از استقلال کوزوو، سفیرش را به پریشتینا فرستاد. (منبع: سایت رادیو سوا، 21 فبروری 2008م) پنج ماه  امریکا نیز سفیر خود را فرستاد (منبع: الیوم السابع، 19 جولای 2008م)

بلنکن، تصمیم مسئولین پریشتینا مبنی بر استفاده از نیروهای امنیتی در ارسال رؤسای شهرداری‌ها به مراکز اداری شمال اقلیم را "باعث افزایش شدید تنش و غیر موجه" دانست. (منبع: آر تی، 31 می 2023م) هم‌چنین، «انتونی بلنکن وزیر خارجۀ امریکا رهبران صربستان و کوزوو را تشویق نمود که هرچه زودتر به کاهش تنش‌ها اقدام نمایند و هشدار داد که آنان آرزوهای شان مبنی بر ملحق شدن به اروپا را به خطر می‌اندازند. بلنگن در جریان گفتگوهای "ناتو" در اسلو خطاب به روزنامه‌نگاران گفت: از حکومت کوزوو و صربستان می‌خواهیم هرچه زودتر برای پایان دادن به تنش‌ها دست به کار شوند.» (منبع: الجزیره نت، 2 جون 2023م)

1  به احتمال زیاد، این موقف‌گیری‌های غرب باعث شود تنش‌ها رو به کاهش گذارد، چنان‌چه درحالی‌که البین کورتی، نخست‌وزیر کوزوو قبلاً موقف‌های سخت و سفتی از خود نشان می‌داد، به یک‌باره‌گی از آن موقف‌ها پایین آمده و از خود نرمی نشان می‌دهد؛ «البین کورتی نخست‌وزیر کوزوو در اظهاراتی گفت که وی سعی دارد از تمام صرب‌های کوزوو دفاع کند و تأکید نمود که آنان حق دارند صدای شان را به گونۀ مسالمت‌آمیز برسانند. وی افزود: قدرت را در کوزوو می‌توان از طریق انتخابات به دست آورد و نه خشونت. کورتی پیشنهاد نمود برای شهرداری‌ها انتخابات جدیدی راه‌اندازی گردد تا باشد خشونت‌های اخیر در شمال کوزوو متوقف گردد.» (منبع: الجزیره نت، 2 جون 2023م) در همین حال، ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه و شولتز، نخست‌وزیر آلمان در جریان نشست مالدوف بالای رئیس کوزوو فشار آوردند برای کاهش تنش‌ها با رئیس‌جمهور صربستان دیدار و گفتگو کند.

2  از تمام آن‌چه گفته شد، چنین بر می‌آید که روسیه به علاوۀ این نفوذی‌که در صربستان دارد، توان این را نیز دارد که تنش‌ها در اقلیم کوزوو را عملاً تشدید نماید، زیرا در صربستان و نیز در میان صرب‌های اقلیم کوزوو نفوذ و عوامل زیادی دارد. روسیه می‌خواهد به این تنش‌ها دامن بزند تا به این ترتیب، ضعف خود در جنگ اوکراین را بپوشاند و نیز می‌خواهد از روند قطع نفوذ صربستان جلوگیری کند. اما دولت‌های اروپایی و نیز امریکا از همان شروع کمشمکش‌ها تلاش می‌کردند از آن جلوگیری کنند و امریکا و دولت‌های اروپایی به شدت حریص بودند آتش این کشمکش‌ها هرچه زودتر خاموش شود.

چهارم: خلاصه این‌که روسیه از تنش‌های کوزوو که صرب‌های کوزوو به راه انداخته اند و باعث تحریک صربستان گردیده، بدور نیست. روسیه امیدوار بود این تنش‌ها غرب را به خود مشغول کند به این اعتبار که ناتو در کوزوو حضور دارد و به این ترتیب، میان صرب‌ها و کوزوو جنگی به راه افتد و غرب و ناتو در وسط این جنگ قرار گیرد. هدف روسیه از این کار این بود که تمرکز امریکا و پیمان آتلانتیک شمالی "ناتو" از تشدید جنگ میان روسیه و اوکراین کم شود. به نظر می‌رسد امریکا و غرب به این هدف روسیه پی برده اند و با تمام توان سعی دارند اوضاع میان صرب‌ها و کوزوو را آرام کنند، چنان‌چه به هر دو طرف اشاره نمودند که امکان پیوستن شان به اتحادیه اروپا و سپس به پیمان ناتو وجود دارد، اما به شرط این که در خاموش کردن این تنش‌ها با یکدگیر همکار باشند. به نظر می‌رسد امریکا و غرب در این کار موفق شده اند، چنان‌چه در فوق به اظهارات مسئولین مخصوصاً امریکا و کوززو در این مورد اشاره شد.

این بود گمان اغلب ما در مورد پیامدهای حوادث یادشده و جریان و نتایج آن.

در اخیر باید گفت که کوزوو، چنان که در فوق یاد شد، بخشی از دولت عثمانی بود و مردم این سرزمین مدت‌ها پیش اسلام را پذیرفته بودند. اگر مسلمان‌ها دولت خلافت را، که از آنان در برابر شرارت‌طلبی‌های کفار استعمارگر حمایت می‌نمود، از دست نمی‌دادند، امروزه امور در دست این دولت‌های کفر و استعمارگر قرار نمی‌داشت؛ دولت‌هایی که سرنوشت سرزمین‌های بالکان و کوزوو را در دست گرفته اند و بر این سرزمین‌ها، که زمانی پرچم اسلام بر فراز آن می‌درخشید، تسلط دارند.

از الله سبحانه وتعالی می‌طلبیم به رنج و در امت اسلامی پایان دهد و این امت را با برپایی مجدد خلافت یک‌بار دیگر به همان عزت و سربلندی از دست رفته‌اش برگرداند!

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (۴) بِنَصْرِ اللهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: و در آن روز، مؤمنان شادمان می‌گردند؛ به خاطر یاری رساندن الله و او تعالی هر کس را که بخواهد یاری می‌کند و او شکست ناپذیر مهربان است.

12 ذی القعده 1444هـ.ق.

11 جون 2023م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

پرسش از  Walid Elmi: شیخ بزرگوار ما! آیا بیع جنس لایملک توسط بانک، تنها بر بانک حرام است و یا بر مشتری نیز؟

پرسش از Wafaa Muhtasib: در صورتی‌که کالا و یا جنس در نزد تاجر نباشد، اما تاجر آن جنس را از نزد تاجر دیگری سفارش نموده و برای مشتری خود به فروش برساند؛ آیا چنین بیعی، بیع لایملک محسوب می‌شود و یا خیر؟

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

هر دو سوال شما در خصوص یک موضوع است. بناءً جواب هردو سوال را ذیلاً بیان می‌دارم:

فروش کالاها و یا جنسی‌که تاجر و یا شخص بر آن مالک نباشد، حرام است؛ یعنی چنین عقدی، یک عقد باطل بوده که بائع و مشتری در این عقد گنه‌کار می‌شوند؛ البته مشتری با انجام این عقد وقتی مرتکب گناه می‌شود که از عدم ملکیت بائع بر آن جنس آگاهی داشته و بداند که تاجر بایع بعد از عقد، آن کالا را از بازار خریداری نموده و برای مشتری حاضر و به فروش می‌رساند که ما این موضوع را در جلد دوم کتاب شخصیه، باب "لایجوز بیع ما لیس عندک" چنین واضح ساختیم:

«فروش کالا قبل از تملک و یا ملکیت آن جائز نیست. اگر شخص کالای غیر مملوک را به فروش برساند، بیع آن شخص باطل بوده که این موضوع در دو حالت مصداق پیدا می‌کند: حالت اول این‌که تاجر کالا را قبل از تملک‌اش به فروش برساند و حالت دوم این‌که تاجر کالا را بعد از خرید ولی قبل از قبض به فروش برساند؛ البته در عقدی‌که قبض کالا و یا جنس در آن عقد شرط تکمیل ملکیت باشد؛ زیرا عقد بیع بر ملک واقع می‌شود؛ در حالی‌که بائع بر جنس و یا کالا مالکیت حاصل نکرده و یا این‌که تاجر آن کالا را خریده، اما تملک و مالکیت آن تا اکنون بالای آن جنس و یا کالا تکمیل نشده است. بناً فروش آن جنس برایش جائز نمی‌باشد؛ زیرا آن شخص تا اکنون کالا را قبض نکرده و بیع بر آن صحت ندارد؛ به دلیل این‌که شرعاً محلی وجود ندارد که عقد بر آن منعقد گردد، لذا رسول الله صلی الله علیه وسلم از بیع ما لایملک نهی نموده؛ چنانچه از حکیم ابن حزام روایت شده که گفته است: «گفتم یا رسول الله، مردی نزدم می‌آید و از من تقاضای فروش کالایی ‌را می‌نماید که در نزدم موجود نیست و من آن کالا و یا جنس را در حالی برایش به فروش می‌رسانم که در بازار موجود بوده و بعداً برایش مهیا می‌کنم.» رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«لا تبع ما ليس عندك» (رواه احمد)

ترجمه: آنچه که در نزد تو موجود نیست، به فروش نرسان!

از عمروبن شعیب از پدرش از جدش روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«لا يحل سلف وبيع، ولا شرطان في بيع، ولا ربح ما لم تضمن، ولا بيع ما ليس عندك» (رواه أبو داود)

ترجمه: سلف و بیع هم‌زمان با هم جائز نیست. هم‌چنان دو شرط در یک بیع و فائده‌ای که بر آن ضمان نباشد و بیع آنچه که در نزدت موجود نیست جائز نمی‌باشد.

لذا تعبیر رسول الله صلی الله علیه وسلم از آنچه در نزد شخص موجود نیست، عام بوده و شامل هر آن‌چیزی می‌گردد که در ملکیت شخص در نیامده و یا قدرت تسلیمی آن را نداشته و یا مالکیت شخص بالای آن جنس تکمیل نشده است. این مسأله را احادیث وارده در خصوص بیع آنچه که قبض نشده در معاملاتی‌که قبض جنس، شرط تملک و ملکیت عقد است، واضح ساخته است. تمام این احادیث دال بر این است که هرکس کالا و یا جنسی را خریداری نمود؛ در حالی‌که قبض آن جنس شرط تکمیلی بیع و شرط تمامی ملکیت است، باید برای صحت عقد، جنس را قبض و در چنین عقدی قبض مبیعه لازمی است و در چنین مواردی بیع مبیعه قبل از قبض جائز نمی‌باشد. بناً چنین عقدی حکم آن حکم بیع ما لایملک است؛ به دلیل این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم:

«من ابتاع طعاماً فلا يبعه حتى يستوفيه» (روایت بخاری)

ترجمه: کسی‌که طعامی را خریداری نمود تا زمانی‌که آن را کامل به دست نیاورد، نباید به فروش برساند.

به دلیلی‌که ابوداود روایت نموده است:

«أن النبي نهى عن أن تباع السلع حيث تبتاع حتى يحوزها التجار إلى رحالهم»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم از فروش کالای‌که تحت احراز و ملکیت تاجر نیامده و به محل کارش انتقال داده نشده منع نموده است.

به دلیل روایتی‌که ابن ماجه روایت نموده است:

«أن النبي نهى عن شراء الصدقات حتى تقبض»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم از خرید اموال زکاتی‌که قبض نشده نهی نموده اند.

و به دلیل روایتی‌که بیهقی از ابن عباس شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم به عتاب ابن اسید گفته است:

«إني قد بعثتك إلى أهل الله، وأهل مكة، فانههم عن بيع ما لم يقبضوا»

ترجمه: من ترا به سوی اهل الله و اهل مکه فرستادم، پس آن‌ها را از بیع جنسی‌که قبض نشده منع کن.

تمام این احادیث صراحت به نهی از بیع جنسی دارد که قبض نشده است؛ زیرا ملکیت چنین جنسی تمام نشده است؛ چون کالای‌که قبض آن شرط است، لازم است تا مشتری برای اتمام ملکیت خود قبض نماید و به دلیل این‌که مبیعه قبل از قبض به ضمانت و یا تضمین بائع است.

از بیانات فوق معلوم می‌شود که شرط صحت بیع این است که قبلاً مالک بر کالا و یا جنس تملک و یا ملکیت پیدا کرده و ملکیت مالک بر آن کالا تکمیل شده باشد؛ اما در صورتی‌که ملکیت آن را حاصل نکرده و یا ملکیت بر آن را حاصل کرده؛ اما ملکیتش تکمیل نشده باشد، در این صورت فروش آن جنس و یا کالا برای بائع جواز ندارد. این شامل آن موردی نیز می‌شود که مالکیت بر آن حاصل کرده، ولی با وصف این‌که از جمله اجناسی است که قبض در آن شرط تکمیلی بیع است ولی موصوف قبض نکرده است که این موارد شامل مکیلات( آنچه پیمانه می‎شود)، موزونات(آنچه وزن می‎شود) و معدودات(آنچه قابل شمارش است) می‌شود؛ اما آن اجناس و کالاهای‌که عمل قبض شرط تکمیل شدن ملکیت نیست قبض را لازم ندارد، مانند غیر مکیلات، غیر موزونات و غیر معدودات. فروش چنین اجناسی قبل از قبض جواز دارد؛ مثل حیوانات، خانه، زمین و غیره؛ زیرا مجرد حصول عقد بیع به ایجاب و قبول در این موارد تمام شده خواه مشتری قبض کرده باشد و یا نکرده باشد. پس بیع جنس صورت گرفته که ملکیت آن برای بائع تکمیل شده است. لذا مسأله‌ای بیع ارتباط به قبض و عدم قبض نداشته، بلکه ارتباط به ملکیت بائع و تکمیل بودن ملکیت آن دارد؛ اما جواز بیع آنچه قبض نشده درغیرمکیلات، غیرموزونات و غیرمعدودات به اساس حدیث صحیح ثابت شده که بخاری از ابن عمر روایت نموده که او بر"بکر صعب" (بچه شتر جوان) که مال حضرت عمر رضی الله عنه بود، نشسته بود:

«فقال له النبي بعنيه، فقال عمر: هو لك فاشتراه ثم قال: هو لك يا عبد الله بن عمر، فاصنع به ما شئت»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم برایش گفت: آن را برایم به فروش برسان. عمر گفت: این حیوان از شما باشد و رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را خرید؛ سپس فرمودند: ای عبدالله بن عمر! این حیوان از تو باشد؛ هر تصرفی‌که می‌خواهی بر آن انجام بده.

این عمل‌کرد رسول الله صلی الله علیه وسلم در حقیقت از نوع تصرف بر هبه است که قبل از قبض آن حیوان انجام شد و این خود دال بر این است که ملک مبیعه قبل از قبض تمام شده و این عمل‌کرد رسول الله صلی الله علیه وسلم دلالت بر جواز بیع قبل از قبض می‌نماید؛ به دلیل این‌که ملکیت رسول الله صلی الله علیه وسلم بر آن حیوان تکمیل شده است. بناً جنسی‌که بائع بر آن تملک یافته و ملکیت بر آن تکمیل شده، بیع آن جنس بر بائع آن جائز بوده؛ اما آنچه که بائع بر آن تملک پیدا نکرده و یا ملکیتش بر آن تمام نشده، در این صورت بیع آن جنس جواز ندارد.

بناً عملی‌که تجار کوچک انجام می‌دهند، مثلاً همرای مشتری توافق به ثمن نموده و جنس را برای مشتری به فروش می‌رسانند، سپس بعد از فروش جنس به نزد تاجر دیگری رفته و آن جنس را خریداری و به مشتری خود حاضر و تسلیم می‌دهد، در این صورت بیع جواز ندارد؛ زیرا در این صورت، بیع ما لایملک محسوب می‌گردد. به دلیل این‌که وقتی از تاجر از این جنس و کالا پرسیده می‌شود، آن کالا در نزد بائع نبوده و بائع مالک آن جنس هم نمی‌باشد؛ بلکه فقط تنها او می‌داند که آن جنس در بازار در نزد غیرش موجود است؛ اما او برای مشتری خود به دروغ می‌گوید که این جنس در نزد وی موجود است؛ بعداً می‌رود تا آن جنس را خریداری و به مشتری اش به فروش برساند که این عمل و معامله حرام و ناجائز است؛ زیرا این بیع، بیع کالا و یا جنس ما لا‌یملک می‌باشد.

به همین ترتیب عملی‌که اصحاب دکاکین سبزیجات و بازار غله‌جات انجام می‌دهند و سبزی‌جات و گندم را قبل از این‌که بر آن تملک حاصل کنند و ملکیت شان بالای آن تکمیل گردد، آن جنس را به فروش می‌رسانند که این معامله نیز از باب همین معاملات غیرمجاز است؛ مثلاً بعضی از تجار سبزیجات و یا گندم را از زارعین خریداری نموده؛ اما قبل از این‌که آن را قبض نمایند، به فروش می‌رسانند که چنین معامله‎ای جواز ندارد؛ زیرا این معامله از باب بیع مطعومات است که ملکیت بائع بر آن بدون قبض تکمیل نمی‌شود.

هم‌چنان عمل‌کرد وارد کنندگان کالاهای‌که از شهرها و کشورهای دیگر وارد می‌کنند، از همین قبیل محسوب می‌شود؛ زیرا بعضی از این واردکنندگان کالاها و اجناس را خریداری می‌نمایند که تسلیم دادن آن اجناس و کالاها در آن منطقه شرط است؛ اما آن شخص قبل از رسیدن آن جنس به سرزمین و کشور مقصد یعنی قبل از تکمیلی مالکیت‌اش، آن جنس را به فروش می‌رساند که این یک بیع حرام است؛ زیرا این بیع از جمله موارد بیع ما لا‌یملک است.

امیدوارم که به همین حد کفایت کند؛ الله سبحانه وتعالی از همه داناتر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

6 ذوالقعدة 1444هـ.ق.

26 می 2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب ام قطیبان عوده!

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

در کتاب شخصیه جزء اول بحث انبیاء و رسل صفحۀ 130 چنین آمده است: سیدنا موسی نبی بود؛ زیرا برایش شریعتی وحی شده بود و رسول بود؛ زیرا شریعتی‌که برایش وحی شده بود، رسالتی بود برای خود آن و سیدنا هارون نبی بود؛ زیرا شریعتی برایش وحی شده بود؛ اما رسول نبود؛ زیرا شریعتی‌که برایش وحی شده بود و مأمور به ابلاغش گردیده بود، رسالت خودش نبود؛ بلکه رسالت موسی علیه السلام بود. سوال اینست که ارتباط بین آنچه در کتاب شخصیه و بین آنچه در قرآن کریم ذکر گردیده و در تمام تفاسیر هارون علیه السلام را نبی و رسول گفته: ﴿فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ﴾ [طه: 47] ترجمه: نزد او بروید و بگوئید: ما دو نفر فرستادۀ پروردگارت هستیم. ویا ﴿فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾ [شعراء: 16] ترجمه: بروید نزد فرعون و بگوئید: ما فرستادۀ پروردگار جهانیان هستیم. چگونه است؟

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

اول: در بین علماء در خصوص فرق نبی و رسول اختلاف صورت گرفته و اقوال متعددی را بیان کردند که بعضی از این اقوال را ذکر می‌کنم:

1- نبی کسی است که مکلفیتی برایش وحی شده، ولی مأمور به تبلیغ آن نشده است؛ اما در صورتی‌که مأمور به تبلیغ آن شده باشد، رسول گفته می‌شود... در فتح الباری اثر ابن حجر عسقلانی 11/112 آمده است:  «... لفظ "نبوت" و "رسالت" از هم متفاوت اند. لفظ "نبوت" در اصل از "نبأ" گرفته شده که به معنی خبر است؛ لذا نبی در عرف، منبأ و یا خبردهنده از جانب الله سبحانه وتعالی است که الله سبحانه وتعالی حسب اقتضاء تکلیفی را برایش تعیین می‌کند. اگر نبی به تبلیغ وحی برای غیرش دستور داده شده باشد؛ پس او رسول است و اگر دستور داده نشده باشد، نبی است. بناءً هر رسولی نبی است؛ ولی هر نبی رسول نیست. پس نبی و رسول در یک امر عمومی مشترک هستند که همان خبر و یا نبأ باشد؛ اما در رسالت فرق می‌کند وقتی بگوئی فلانی رسول است، نبی بودن را در ضمن دارد؛ ولی وقتی بگوئی فلانی نبی است، لازم ندارد که رسول هم باشد...»

2- رسول کسی است که برای تبلیغ وحی فرستاده شده و با او کتابی است؛ اما نبی کسی است که مطلقاً برای تبلیغ وحی فرستاده شده است.

عینی در کتاب {البنایة شرح الهدایة 1/116} چنین وارد نموده است:

«... سپس فرق بین رسول و نبی این است: رسول کسی است که برای تبیلغ وحی فرستاده شده و با وی کتابی است، اما نبی کسی است که مطلقاً برای تبیلغ وحی فرستاده شده، خواه با کتاب باشد و یا بدون کتاب؛ مانند یوشع علیه السلام. پس نبی از رسول عام‌تر است؛ به همین ترتیب "شیخ قوام الدین اترازی" در شرح خود از صاحب" النهایة" پیروی نموده و گفته است: "رسول" نبی است که با او کتاب باشد، مانند موسی علیه السلام و نبی کسی است که از الله سبحانه وتعالی خبر می‌دهد؛ اگرچه با او کتاب نیست؛ مانند یوشع علیه السلام. از همین‌جا است که نبی علیه الصلاة والسلام گفته است: (عُلَمَاءُ أُمَّتِي كَأَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ؛ علمای امت من مانند انبیاء بنی اسرائیل اند.) طوری‌که در این حدیث دیده می‌شود، گفته نشده "كرسل بني إسرائيل".  شیخ اکمل الدین رحمه الله نیز از این دو نفر پیروی نموده و همین فرق را در میان رسول و نبی قائل شده است.»

3- رسول کسی است که شریعت بر او وحی شده و دستور به تبلیغ آن داده شده است؛ اما نبی کسی است که شریعت رسولان بر او وحی شده و دستور به تبلیغ آن شده است. پس رسول کسی است که به تبلیغ شرع خودش مأمور شده؛ اما نبی کسی است که به تبلیغ شرع غیر خودش مأمور گردیده است. این نظری است که ما آن را اختیار نمودیم و در کتاب شخصیه اسلامی جزء اول صفحۀ 35-38 فایل ورد واضح ساختیم:

«انبیاء ورسل: نبی و رسول دو لفظ متفاوت بوده، اما از لحاظ این‌که برای هردو شریعتی وحی شده، یکی هستند. فرق بین نبی و رسول این است که برای رسول شریعت جدیدی وحی شده و مأمور به تبیلغ آن شده است؛ اما نبی کسی است که شریعت غیر خودش از رسولان برایش وحی شده و مأمور به تبلیغ آن شده است. پس رسول کسی است که به تبلیغ شریعت خودش مأمور شده اما نبی کسی است که به تبلیغ شریعت غیرش مأمور گردیده است. قاضی بیضاوی در تفسیر این قول سبحانه وتعالی:

﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ﴾ [حج: 52]

ترجمه: و ما پیش از تو هیچ رسولی و نبی نفرستادیم.

  گفته است: رسول کسی است که الله سبحانه وتعالی آن را با شریعت جدیدی فرستاده تا مردم را به سوی آن دعوت نموده؛ اما نبی کسی است که الله سبحانه وتعالی آن را برای تقریر و تأیید شریعت قبل‌از خودش فرستاده است؛ مثلاً سیدنا موسی علیه السلام نبی است؛ زیرا شریعتی برایش وحی شده و رسول است؛ زیرا شریعتی‌که برایش وحی شده برای آن رسالت است. اما سیدنا هارون نبی است، زیرا برای او شریعتی وحی شده، اما رسول نیست؛ زیرا شریعتی‌که برایش وحی و مأمور به ابلاغش گردیده شریعت غیرخودش بوده که برای آن رسالت نه، بلکه این شریعت رسالت موسی علیه السلام است. سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم نبی است؛ زیرا شریعتی برایش وحی شده و هم‌چنان رسول است؛ زیرا شریعتی‌که برایش وحی شده برایش رسالت است...»

این دقیق‌ترین نظر و نزدیک‌ترین نظر به صواب است... احادیث نبی صلی الله علیه وسلم واقعیت نبی را توضیح داده و فرق بین نبی و رسول را بیان کرده است؛ مثلاً در حدیث متفق علیه از ابوحازم آمده که او گفته است: من با ابو هریره پنج سال نشست و بر خواست داشتم، شنیدم که او از رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیث می‌گفت. وی گفت رکه سول الله صلی الله علیه وسلم چنین فرمودند:

«كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمْ الْأَنْبِيَاءُ كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإِنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي، وَسَيَكُونُ خُلَفَاءُ فَيَكْثُرُونَ. قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوا بِبَيْعَةِ الْأَوَّلِ فَالْأَوَّلِ؛ أَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ»

ترجمه: بنی اسرائیل را انبیاء سیاست می‌نمود، هرگاه نبی فوت می‌کرد، نبی دیگری جانشینش می‌شد و یقیناً که بعد از من نبی نیست؛ بلکه بعد از من خلفاء هستند که بسیار(پی‌هم) می‌آیند. پرسیدند؛ خلفاء ما را به چه چیزی امر می‌کنند؟ فرمود: به بیعت اول و بعد از آن به بیعت اول وفا کنید! حق شان را اداء کنید؛ زیرا الله (سبحانه وتعالی) از رعیت‌داری شان پرسان می‌کند.

از این حدیث واضح می‌شود که انبیای بنی اسرائیل، بنی اسرائیل را توسط شریعت موسی علیه السلام سیاست می‌کردند؛ چنانچه این مسأله معلوم است و خود این حدیث به آن اشاره دارد؛ چنانچه صفت عمل خلفاء را به عمل انبیاء بنی اسرائیل تشبیه نموده یعنی از لحاظ سیاست رعیت تشبیه داده است. پس همان‌طوری‌که انبیای بنی اسرائیل، مردم را توسط شریعت موسی علیه السلام سیاست می‌نمودند، هم‌چنان خلفاء مسلمانان را توسط شریعت محمد صلی الله علیه وسلم سیاست می‌کنند و معنی این موضوع این است که انبیای بنی اسرائیل شریعت جدیدی نیاورده؛ بلکه شریعت موسی علیه السلام را پیروی کردند. پس این حدیث دال بر این است که نبی کسی است که بر او وحی شده و به مردم تبلیغ می‌کند؛ اما او شریعت جدیدی را تبلیغ نمی‌کند؛ بلکه شریعت رسول قبل از خود را تبلیغ می‌نماید. از این مسأله دانسته می‌شود که رسول به کسی اطلاق می‌شود که شریعت جدیدی برایش آمده و ممکن است که انبیاء بعد از آن از شریعت آن پیروی کنند؛ چنانچه واقعیت انبیاء بنی اسرائیل نسبت به موسی علیه السلام چنین می‌باشد. پس حدیث مشار الیه در فوق از جمله دلائلی است که بر واقعیت فرق نبی و رسول ذکر شده است.

دوم: واقعیت سیدنا هارون علیه السلام:

1- چنانچه در متن برگرفته شده فوق از کتاب شخصیه اسلامی ذکر نمودیم، چنین گفتیم:

«سیدنا موسی علیه السلام نبی است؛ زیرا به او شریعتی وحی شده و هم‌چنان رسول است؛ زیرا شریعتی‌که به او وحی شده رسالت آن است و سیدنا هارون نبی است؛ زیرا به او شریعتی وحی شده؛ اما رسول نیست؛ زیرا شریعتی‌که به او وحی شده تا تبلیغ کند، شریعت غیراز خودش بوده و رسالت خود آن نمی‌باشد؛ بلکه آن شریعت رسالت موسی علیه السلام است.» یعنی بنا بر تعریف راجح و قابل اعتماد از رسول و نبی به این نتیجه رسیده و تأیید می‌کنیم که هارون علیه السلام به این مفهوم نبی است، نه رسول؛ زیرا هارون علیه السلام در امر شریعت پیرو موسی علیه السلام بود که نصوص شرعی بر این مدعی گواه بوده؛ چنانچه این مسأله در ذیل ذکر شده است:

2- نسبت به دو آیۀ کریمه که در سوال خود ذکر نمودی، مختصراً بر تفسیر آن‌ها از بعضی کتاب‌های تفاسیر مکث می‌کنیم:

الف- در تفسیر نسفی 2/298 به ترقیم شامله آلیه آمده است:

«فأتیاه؛ یعنی در نزد فرعون بروید! ﴿فقولا انا رسولا ربک﴾ بگوئید ما فرستاده‌های پروردگارت به سوی تو هستیم؛ پس آنان در نزد فرعون رفته و رسالت پروردگار را اداء کردند و آنچه به او مأمور شده بودند، برای فرعون گفتند. ﴿قال فمن ربکما یا موسی﴾ سپس فرعون، موسی و فرعون را مخاطب قرار داد؛ اما بعداً موسی را به تنهائی نداء کرد؛ زیرا موسی در نبوت اصل بود و هارون پیرو آن.»

هم‌چنان در تفسیر نسفی 2/464 به ترقیم شامله آلیه آمده است:

﴿فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقولا إِنَّا رَسول رَبِ الْعَالَمِينَ﴾ در این آیه رسول تثنیه آورده نشده مانند که در این قول او تعالی تثنیه آورده شده است: ﴿إِنَّا رَسولاَ رَبكَ﴾ زیرا رسول به معنی مرسل و به معنی رسالت است. پس در این‌ آیه رسول به معنی مرسل است، لذا لازم بود که تثنیه ذکر می‌شد؛ اما در آیه اولی به معنی رسالت است. پس در رسالت وصف واحد، تثنیه و جمع یکی است و یا به دلیل این‌که هردوی شان در شریعت واحدی اتفاق داشتند و گویا ایشان رسول واحدی بودند و یا این‌که خواسته شد که هر یکی از ما را بفرست. به همین خاطر در ضمن داشتن رسول معنی ارسال را و این معنی در این قول دیده می‌شود: ﴿معنَا بَنِي إِسْرائِيلَ﴾ معنی چنین می‌شود که آن‌ها را ارسال کن تا همرای ما به سوی فلسطین بروند و فلسطین منطقه شان بود. پس به دروازۀ فلسطین آمدند و یک سال اجازۀ دخول برای شان داده نشد تا آن‌که دروازه‌بان گفت: اینجا شخصی است که خود را فرستادۀ رب العالمین می‌خواند؛ پس گفت برایش اجازه بده تا برایش بخندیم و مسخره کنیم و به این ترتیب موسی رسالت را به سوی فرعون اداء کردند و فرعون موسی را شناخت...»

ب- در تفسیر قرطبی 13/93 آمده است:

«... این قول او تعالی: ﴿فَأْتِيا فِرعَوْن فَقولا إِنَّا رَسول رَب الْعَالَمِينَ﴾ ابوعبیده گفته است: رسول به معنی رسالت است که تقدیر جمله چنین می‌شود "إنا ذوو رسالة رب العالمين". ابوعبیده گفته جائز است که رسول به معنی تثنیه و جمع باشد، مثلا ًعرب می‌گوید: "هذا رسولي ووكيلي، وهذان رسولي ووكيلي، وهؤلاء رسولي ووكيلي" یعنی این رسول و وکیل من است و این دو نفر رسول و وکیل من هستند و این‌ها همه رسول و وکیل من هستند و از همین قبیل است این فرمودۀ او تعالی: ﴿فإنَّهم عَدو لي﴾ و گفته شده که معنی رسول در این آیۀ مبارکه این است که هریکی از ما رسول رب العالمین هستیم.»

ج- با تحقیق این دو آیۀ مبارکه و سائر آیات که هارون علیه السلام در آن به لفظ "ارسال" و "رسالت" ذکر شده واضح می‌شود که ذکر هارون علیه السلام به لفظ ارسال مدام در کنار موسی علیه السلام بوده؛ یعنی هارون پیرو موسی علیه السلام بوده است؛ مثل این قول او تعالی:

﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ﴾ [مومنون: 45]

ترجمه: سپس موسی و برادرش هارون را همراه نشانه‌های خویش و دلائل آشکار فرستادیم.

﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ﴾ [قصص: 34]

ترجمه: و برادرم هارون او از من خوش بیان‌تر است، او را به یاری من بفرست تا تصدیقم کند، بیم دارم که مرا دروغ‌پرداز بشمارند.

﴿وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (10) قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ (11) قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (12) وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنْطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ (13) وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (14) قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ (15) فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (16) أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾ [شعراء: 10-17]

ترجمه: [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که خود را به قوم ستمکار برسان. [به سوی] قوم فرعون [که به آنان بگویی:] آیا [از سرانجام شرک و طغیان که خشم و عذاب خداست] نمی پرهیزید؟! گفت: پروردگارا! به راستی می ترسم مرا تکذیب کنند، و سینه ام [از این وظیفه سنگین] تنگی می‌کند، و زبانم روان و گویا نمی‌شود، پس به سوی هارون هم [پیام نبوّت] بفرست [تا مرا در این وظیفه سنگین یاری دهد.] و آنان را بر من ادعای جرمی است که می‌ترسم [به سبب آن] مرا بکشند. [الله] گفت: این چنین نیست [که فرعون بر تو پیروز شود] پس شما دو نفر معجزات ما را ببرید که یقیناً ما همراه شما شنونده [گفتار هر دو طرف] هستیم، [پس شما دو نفر را بر پایه دلیل و برهان و معجزه بر آنان پیروز می کنیم.] بنابراین خود را به فرعون برسانید و بگویید: یقیناً ما فرستاده پروردگار جهانیانیم. با این وصف، بنی اسرائیل را [آزاد کن و] با ما بفرست.

﴿اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي (42) اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى (43) فَقُولَا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى (44) قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَى (45) قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى (46) فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى (47) إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى﴾ [طه: 42-48]

ترجمه: تو و برادرت با معجزات من [برای هدایت گمراهان] بروید، و درباره ذکر من [که ابلاغ وحی است] سستی نورزید. هردو به سوی فرعون بروید؛ زیرا او [در برابر الله] سرکشی کرده است. پس با گفتاری نرم به او بگویید، امید است که هوشیار شود و [آیین حق را بپذیرد] یا بترسد [و از سرکشی باز ایستد.] گفتند: پروردگارا! ما می‌ترسیم که [پیش از دعوت کردنش به حق] با سخت‌گیری و شکنجه بر [ضد] ما پیشی گیرد یا بر سرکشی خود بیفزاید. الله فرمود: نترسید که من بی‌تردید با شما هستم [سخن او و شما را] می‌شنوم و [اعمال‌تان را] می‌بینم. بنابراین [بدون بیم و هراس] به سوی او بروید و بگویید: ما دو نفر فرستاده پروردگار تو هستیم، پس بنی اسرائیل را [از قید بندگی و بردگی خود آزاد کرده] با ما روانه کن و آنان را شکنجه مکن، به راستی ما از سوی پروردگارت معجزه ای آورده ایم و درود بر کسی باد که از هدایت [حق] پیروی کند.

از همۀ این نصوص واضح می‌شود که هارون علیه السلام به وصف رسالت به صورت انفرادی ذکر نشده؛ بلکه هرگاه به این وصف ذکر شده از موسی علیه السلام و هارون باهم یاد شده یعنی هارون علیه السلام به صورت مستقل و منفرد به وصف رسالت صفت نشده است.

د- اما وقتی کلام در قرآن کریم از وصف هارون علیه السلام به صورت انفرادی و مستقل ذکر شده، هارون علیه السلام نبی گفته شده، نه رسول. در عین زمان موسی علیه السلام به وصف رسول و نبی صفت شده است؛ الله سبحانه وتعالی گفته است:

﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصاً وَكَانَ رَسُولاً نَبِيّاً (51) وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيّاً (52) وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيّاً﴾

ترجمه: و در این کتاب، [سرگذشتِ] موسی را یاد کن، بی‌تردید او انسان خالص شده و فرستاده‌ای پیامبر بود. او را از جانب راست طور ندا کردیم، و او را در حالی‌که با وی راز گفتیم، مقرّب خود قرار دادیم و از رحمت خود برادرش هارون را که دارای مقام پیامبری بود، به او بخشیدیم.

پس در مورد موسی علیه السلام گفته شده که او رسول و نبی بوده است.

اما به تعقیب آن‌که از هارون علیه السلام یاد می‌کند، قرآن کریم برای آن وصف رسالت را ثابت ندانسته، بلکه به وصف نبوت برای آن اکتفاء کرده است: ﴿أَخَاه هَارون نَبِيا﴾ و این بیان قرآن کریم فهم ما را بر این‌که موسی علیه السلام رسول و نبی بوده تأیید نموده؛ زیرا شریعت جدیدی برایش فرستاده شده و مأمور به تبلیغ آن شده است؛ اما هارون علیه السلام نبی بوده؛ نه رسول؛ زیرا او پیرو موسی علیه السلام بوده و مأمور به تبلیغ رسالت موسی علیه السلام و شریعت آن بدون استقلال به شرع جدیدی شده است. در تفسیر این آیات در تفسیر ابن کثیر 5/237 به گونۀ ذیل آمده است:

«وقتی الله سبحانه وتعالی ابراهیم را خلیل گفته و او را ستوده به تعقیب آن کلیم را ذکر نموده و گفته است: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصاً﴾ [مریم: 51] ترجمه: و در این کتاب موسی را یاد کن که او به راستی مخلص بوده است. در این آیه مبارکه برای موسی علیه السلام دو صفت را جمع نموده است؛ زیرا او از جملۀ رسل کبار و اولی العزم پنج‌گانه بوده که عبارت اند: از نوح، ابراهیم، موسی، عیسی علیهم السلام و محمد صلی الله علیه و این قول الله سبحانه وتعالی: ﴿وَوَهَبْنَا لَه مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاه هَارون نَبِيا﴾ یعنی ما سوال و شفاعت آن را در مورد برادرش اجابت کردیم و آن را نبی قرار دادیم؛ چنانچه در آیۀ دیگری گفته است:

﴿وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ﴾ [قصص: 34] ترجمه: و برادرم هارون که او از من خوش بیان‌تر است، او را به یاری من بفرست تا تصدیم کند، من بیم دارم که مرا دروغ‌پرداز بشمارد.

﴿قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى﴾ [طه: 36] ترجمه: گفت در خواستت پذیرفته شد، ای موسی.

﴿فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ (13) وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ﴾ [شعراء: 13-14] ترجمه: و سینه ام [از این وظیفه سنگین] تنگی می کند، و زبانم روان و گویا نمی‌شود، پس به سوی هارون هم [پیام نبوّت] بفرست [تا مرا در این وظیفه سنگین یاری دهد.] و آنان را بر من ادعای جرمی است که می‌ترسم [به سبب آن] مرا بکشند.

به همین دلیل بعض سلف گفته است: هیچ شفاعتی در حق کسی بزرگتر از شفاعت موسی علیه السلام در حق هارون نمی‌باشد. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيّاً﴾ [مریم: 53] ترجمه: و به او از رحمت خویش برادرش هارون را نبی بخشیدیم.

ابن جریر گفته است؛ یعقوب برای ما حدیث گفت که ابن علیة از داود از عکرمه برای ما حدیث گفت که ابن عباس گفته این قول او تعالی ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيّاً﴾ که هارون از موسی از لحاظ سن بزرگتر بود؛ ولی نبوت را برایش بخشیده بود.»

1- از آنچه در فوق ذکر شده واضح می‌شود که مطابق به تعریفی‌که ما آن را در مورد نبی و رسول تبنی نمودیم، موسی علیه السلام نبی بود؛ زیرا برای او شریعت وحی شده بود که آن را تبلیغ کند و رسول بود، به خاطری‌که شریعتی برای او وحی شده بود؛ اما هارون علیه السلام نبی بود؛ زیرا برای او شریعتی وحی شده بود؛ اما رسول نبود؛ زیرا شریعتی که برایش وحی شده بود تا آن را تبلیغ کند، شریعت خودش نه بلکه شریعت برادرش موسی علیه السلام بود.

این نظری است که ما آن را در این خصوص ترجیح می‌دهیم و این نظریه تبنی شده در نزد ما است. الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

12 شوال 1444هـ.ق.

2 می 2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

تنش‌ها میان ایران و افغانستان به دلیل کشمکش‌های طولانی که میان این دو کشور بر سر توزیع آب دریای هلمند وجود دارد، مجدداً بالا گرفته است. باید گفت که دریای هلمند منبع اصلی آب برای این دو کشور به شمار می‌رود. سایت خبری دویچه ویله به تاریخ 3 جون 2023م نوشت: «نیروهای مرزی ایران و طالبان هفتۀ گذشته در نزدیکی مرز مشترک به شدت با یکدیگر درگیر شدند و این درگیری منجر به کشته شدن و زخم برداشتن شماری از سربازان دو طرف گردید. این درگیری موج جدیدی از بالاگرفتن تنش‌ها میان دو طرف به شمار می‌رود و هر یک از دو طرف، جانب مقابل را مسئول آغاز درگیری‌ها می‌داند. این در حالی است که اختلافات میان کابل و تهران در این اواخر بر سر دریای هلمند یا "هیرمند" چنان‌ که در ایران نامیده‌ می‌شود، بالا گرفته است. باید گفت که دریای مذکور منبع اصلی آب برای هردو کشور به شمار می‌رود.»

شبکۀ الجزیره نیز به تاریخ 1 جون 2023م در صفحۀ انترنتی خود به نقل از روزنامۀ "ازویستیا"ی روسیه نوشت: «روابط میان ایران  و حکومت طالبان به دلیل حمایت تهران در جریان جنگ داخلی در افغانستان از مخالفان گروه طالبان موسوم به "ائتلاف شمال"، شاهد تنش‌های گوناگونی بوده است. این در حالی است که دو کشور اختلافات دینی و سیاسی نیز با یکدیگر دارند، به علاوۀ کشمکش‌های اخیر بر سر منابع آب دریای هلمند که به بحیرۀ هامون در خاک ایران می‌ریزد. بر اساس توافق صورت گرفته در سال 1973م، افغانستان مکلف است سالانه 850 میلیون متر مکعب از آب دریای مذکور را به ایران بدهد. این موضوع پس از به قدرت رسیدن طالبان پیچیده‌تر گردیده است.»

پرسش این است که دلایل این مشکلات و درگیری‌ها میان دو طرف چیست؟ و این‌که به کجا خواهد انجامید؟ دیگر این‌که آیا قدرت‌های بزرگ دنیا نیز در این اختلافات دست داشته و می‌کوشند برای تحقق پروژه‌های استعماری خود از آن استفاده نمایند یا خیر؟

پاسخ:

برای روشن شدن اسباب این درگیری‌ها و این‌که به کجا خواهد انجامید، مسایل زیر را بررسی می‌نماییم:

1. آژانس خبری فارس به تاریخ 27 می 2023م گفت: «مرزبانان ایران و نیروهای طالبان در نزدیکی خط مرزی میان دو کشور با یکدگر درگیر شدند.» آژانس مذکور به نقل از یک منبع آگاه گفته که «نیروهای مرزی ایران و افراد مسلح طالبان با یکدیگر درگیری لفظی نمودند که سرانجام منجر به تیراندازی میان دو طرف گردید. قاسم رضایی معاون فرمانده کل نیروهای امنیت داخلی ایران در نخستین اظهارات رسمی خود گفت: «تهران اجازه نمی‌دهد هیچ‌گونه حادثۀ اسف‌باری در مرز با افغانستان رخ دهد. گروه طالبان در مرز مشترک میان ایران و افغانستان چندین بار مرتکب اشتباهاتی گردیدند. به دولت‌های همسایه می‌گوییم که مرزهای ما، مرزهای دوستی بوده و نباید اجازه دهیم هیچ‌گونه حادثۀ اسف‌باری در آن رخ دهد. نیروهای طالبان صبح امروز به جانب ایران تیراندازی نمودند و مرزبانان ایران نیز واکنش نشان دادند. درگیری‌ها برای مدتی متوقف گردید، اما اخیراً یک‌بار دیگر بالا گرفته و هنوز ادامه دارد.» وی گفت که احمد رضا رادان، فرمانده کل نیروهای امنیت داخلی ایران "به مرزبانان دستور داده به هرگونه هتک حرمت و تجاوز مرزی با قاطعیت واکنش نشان دهند.» آژانس رسمی  خبری ایران "ایرنا" نیز گفت: «درگیری‌های امروز 27 می 2023م میان مرزبانان و نیروهای طالبان منجر به کشته شدن دو تن از نیروهای وابسته به گروه طالبان گردید و دو تن از نیروهای ایران نیز کشته و چندین فرد ملکی دیگر زخم برداشتند.»

2. عبدالنافع تکور، سخنگوی وزارت داخله افغانستان در صفحۀ تویتراش نوشت: «دو تن در درگیری‌های امروز در ولایت مرزی نیمروز کشته شدند؛ یکی از ایران و دیگری از افغانستان و شماری نیز زخم برداشته اند. باید گفت که امارت اسلامی از درگیری با همسایه‌گانش حمایت نمی‌کند.» (منبع: شبکۀ داخلی طلوع نیوز 27 می 2023م). پولیس افغانستان به تاریخ 29 می 2023م تأکید نمود که گذرگاه مرزی میان افغانستان و ایران موسوم به "پل ابریشم" که به دلیل درگیری‌های مسلحانه چند ساعته میان دو طرف به تاریخ 28 می 2023م مسدود شده بود، مجدداً باز گردید.

این‌ها همه بیان‌گر آن است که اوضاع مرزی میان دو طرف از نظر امنیتی شکننده بوده و هر لحظه ممکن است درگیری جدیدی صورت گیرد. در جریان دو سالی که از به قدرت رسیدن طالبان می‌گذرد تا کنون بیش از 10 بار میان ایران و افغانستان زد و خوردهایی از این دست صورت گرفته و این نشان می‌دهد که تنش‌ها میان دو طرف شبه دایم می‌باشد.

3. اختلافات میان ایران و افغانستان بر سر سهم آب از دریای هلمند یا "هیرمند" چنان که در ایران نامیده می‌شود، شدت گرفته است. این اختلافات از گذشته میان این دو سرزمین وجود داشته، چنان‌چه در سال 1973م توافق‌نامه‌یی میان دو طرف امضا گردید که بر اساس آن، افغانستان باید سالانه 820 میلیون متر مکعب آب دریای هلمند را به ایران بدهد، اما ایران ادعا می‌کند که سالانه فقط دو میلیون متر مکعب آب داده می‌شود. پس به نظر می‌رسد مهم‌ترین مشکل میان این دو سرزمین، مشکل آب است و شروع آن بر می‌گردد به یک و نیم قرن قبل، زمانی‌که انگلیس این سرزمین‌ها را از یکدیگر جدا نمود. موسوی معاون وزیر خارجۀ ایران به تاریخ 28 می 2023م در صفحۀ تویترش نوشت: «باید بیدار باشیم، آن‌چه امروز در مرز میان "زابل – نیمروز" اتفاق افتاد، در حقیقت ادامۀ دسیسه‌های استعمارگران است. اگر گولد اسمت با نیرنگ‌اش، سیستان آباد را در سال 1872م به وضعیت امروزی آن رسانید. باید دانست که وارثین امروزی او قصد دارند ایران و افغانستان را ویران نمایند. مردم ما و نخبه‌گان این دو سرزمین باید بدانند که هرگونه کشمکشی به معنای خسارت استراتیژی هردو سرزمین خواهد بود.»

4. پس این داستان به زمانی برمی‌گردد که این دو سرزمین به هیأت داوری انگلیس به رهبری ژنرال گولد اسمیت پناه بردند، هیأتی‌که در سال 1871م اقدام به ترسیم مرزی میان دو سرزمین نمود و این کار را در جریان یک سال تمام کرد. افغانستان و ایران مرز مشترک طولانی دارند که از تنگۀ ذوالفقار در مثلث مرزی میان ایران، افغانستان و ترکمنستان شروع شده و تا کوه ملک سیاه در مثلث مرزی میان ایران، افغانستان و پاکستان در جنوب ادامه داشته و به 945 کیلومتر می‌رسد.

این‌جا بود که اختلافات بر سر تقسیم آب هلمند، زمانی‌که انگلیس منطقۀ سیستان و بلوچستان را در زمان ترسیم مرز از یکدیگر جدا نمود و به این ترتیب بهانۀ اختلافات مزمن میان این سرزمین‌های اسلامی "افغانستان، ایران و پاکستان" آغاز گردید و این مکری است که استعمارگران در تمام سرزمین‌های اسلامی و غیر اسلامی که اشغال نمودند به کار گرفتند. انگلیس‌ها سرزمین‌های استعمار شده را تقسیم ‌نمودند و با این کار، آتش نزاع و تنش‌ها را در مناطق تقسیم شده شعله‌ور کردند، چنان‌که در این نقطه از سه سرزمین مذکور، حرکت‌ استقلال طلب به وجود آمد تا به این ترتیب برای عملی شدن دسیسه‌های انگلیس و مداخلۀ آن در این سرزمین‌ها زمینه‌ساز و بهانه‌یی وجود داشته باشد و کشمکش‌های مرزی میان سه طرف را ادامه دهد و مردم این مناطق یکدیگر را به قتل برسانند و در نتیجه؛ انگلیس بتواند نفوذش را در این سرزمین‌ها حفظ نموده و ساکنان این سرزمین‌ها را در حالت ضعف نگهدارد تا توان بیرون شدن از زیر قبضۀ انگلیس را نداشته باشند و یا در صورتی‌که انگلیس نفوذ خود را از دست بدهد، بتواند به این وسیله مجدداً آن را به دست آورد.

5. اختلافات میان این دو سرزمین در دو طرف مرز هم‌چنان ادامه یافت، مخصوصاً پس از تغییر مسیر دریای هلمند در سال 1896م. طول دریای هلمند که نزدیک به 1150 کیلومتر می‌رسد و از چندین ولایت افغانستان و نیز ولایت/استان سیستان و بلوچستان که انگلیس آن را میان افغانستان، ایران و پاکستان تقسیم نمود، گذشته سرانجام به بحیرۀ مشترک هامون با ایران می‌ریزد. ترسیم مجدد مرز میان افغانستان و ایران توسط هنری مکماهون یک ژنرال انگلیسی و تقسیم آب دریای هلمند میان دو طرف در سال 1905م صورت گرفت. ژنرال مذکور شرط گذاشت که افغانستان اجازه ندارد بندهای آبی را روی دریای مذکور بنا کند که منابع آبی ایران را متضرر نماید و به ایران دستور داد که فقط یک سوم آب دریا را دریافت کند. اما جانب افغانستان در زمان حاکمیت امیر حبیب الله خان، فیصلۀ مذکور را نپذیرفت و آن را جانب‌دارانه به نفع ایران خواند.

اختلافات در جریان ده‌ها سال هم‌چنان ادامه یافت و هیأت‌های فیصله‌کننده متعددی تعیین گردید و توافق‌نامه‌های مختلفی نیز امضا شد و سپس نقض گردید.

کشمکش میان دو طرف در سال 1934م شدت گرفت و دو طرف تصمیم گرفتند به مادۀ دهم معاهدۀ سال 1921م که میان دو طرف به امضا رسیده بود، مراجعه نکنند؛ ماده‌یی که بر اساس آن: "بریتانیا در اختلافات مرزی داوری خواهد نمود". دو طرف در عوض به یک هیأتی از ترکیه مراجعه نمودند تا در زمینه فیصله نماید، اما این هیأت در کارش ناکام ماند. سپس در سال‌های 1936 و 1939م مذاکراتی میان دو طرف راه‌اندازی گردید و زمانی‌که ایرانی‌ها خواستار نیم آب موجود در بند "کمال خان" شدند، افغان‌ها این خواسته را رد نمودند و در نتیجه این گفتگوها نیز ناکام ماند. سپس گفتگوهای سال 1951 و نیز گفتگوهای سال 1958م نیز ناکام ماند تا این‌که سال 1973م فرا رسید؛ زمانی‌که میان دو طرف توافقنامه‌یی به امضا رسید که بر اساس آن قرار شد 10% از این آب به ایرانی‌ها داده شود، اما پارلمان افغانستان آن را تصویب نکرد. سپس کودتای کمونیست‌ها در سال 1978م در افغانستان رخ داد و آنان توافق‌نامۀ مذکور را به صورت کل رد نمودند و در پی آن و مشخصاً در سال 1979م، تجاوز اتحادجماهیر شوروی به رهبری روسیه به افغانستان صورت گرفت و این سرزمین زیر اشغال روسیه رفت و قضیۀ آب دریای هلمند میان دو طرف به حالت خود باقی ماند.

6. این موضوع پس از شکست روس‌ها و هم‌پیمانان شان و خروج ذلیلانۀ آنان از افغانستان و تشکیل حکومت مجاهدین و به قدرت رسیدن طالبان در دور اول حکومت شان میان سال‌های 1996 تا 2001م به همان وضعیت قبلی ادامه یافت. سپس تجاوز امریکا و اشغال افغانستان صورت گرفت، در این مرحله، به ویژه در زمان حکومت اشرف غنی در سال 2014م، وی تصمیم گرفت بالای ده دریایی که از افغانستان سرچشمه گرفته و آب آن وارد خاک دولت‌های همسایه می‌شود، بدون این‌که افغانستان از آن استفاده نماید، بندهای آب‌گردان در غرب و شرق افغانستان بنا نماید و موفق شد در حدود 49 بند آب بنا کند. بنای بند "کمال خان" در ولایت نیمروز در نزدیکی مرز ایران پس از 4 سال کار تکمیل گردید و در ماه مارچ 2021م افتتاح شد و بنای این بند بالای سهم ایران از آب افغانستان تأثیر زیادی گذاشت. اشرف غنی در اظهارات‌اش اشاره نمود که وی قصد ندارد جریان آب به ایران را ادامه دهد، مگر این‌که در بدل آن نفت بدهند.

با دور دوم به قدرت رسیدن طالبان به تاریخ 15 آگست 2021م، ایران از حکومت جدید خواست به توافق‌نامۀ سال 1973م برگردند. لازم به ذکر است که خود ایران نیز در موضوع آب با دولت‌های همجوار مشارکت دارد و این مشارکت در صورت تداوم تقسیمات موجود استعماری، منجر به بروز مشکلات بیش‌تر خواهد شد.

7. ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران در جریان سفرش به تاریخ 18 می2023م به شهر چابهار ولایت سیستان و بلوچستان در هشدار به حاکمان افغانستان گفت: «حق‌آبۀ دریای هیرمند حق مردم منطقۀ سیستان و بلوچستان بوده و معاهده‌ها و توافق‌نامه‌ها در این موضوع صراحت دارد.» وی در حالی‌که حاکمان افغانستان را هشدار می‌داد، گفت: «حاکمان افغانستان بدانند که این یک مسألۀ طبیعی نیست. آنان این مسأله را جدی بگیرند و ما به آنان هشدار می‌دهیم که حق مردم در سیستان پاکستان و سیستان و بلوچستان ایران از آب هیرمند را هرچه زودتر به آنان بدهند.» او افزود: «حکومت با جدیت تمام سعی دارد آب را از بحر عمان به منطقۀ شرق ایران برساند، اما این پروژه زمان‌گیر است.» (منبع: صفحۀ انترنتی جهان ایران، 18 می 2023م)

آژانس خبری ایرنای ایران به نقل از حسن کاظمی، سفیر ایران در افغانستان نوشت: «اگر ثابت شود که در بند کجکی آب وجود دارد و طالبان از دادن سهم ایران از آب هیرمند خودداری می‌کند، در این صورت طالبان باید مسئولیت آن را به دوش گیرد و آن زمان حجت دیگر تمام خواهد بود و حکومت ایران می‌داند که چه واکنشی نشان دهد.» (منبع: العربیة 25 می 2023م)

از اظهارات این دیپلومات ایران در افغانستان چنین به نظر می‌رسد که ایران هشدار می‌دهد اوضاع میان دو سرزمین را متشنج خواهد نمود. ایران قبلاً در زمان حضور امریکا و حکومت‌های مزدور و وابستۀ افغانستان چنین هشدارهایی نمی‌داد و روابط‌اش با آن حکومت‌ها خوب بود، هرچند مشکل آب از ده‌ها سال به این طرف وجود داشت. بنابر این، اظهارات هشداردهنده و تهدیدآمیز رئیس‌جمهور ایران و سایر مسئولین ایران نشان می‌دهد که اوضاع میان این دو سرزمین به خوبی پیش نمی‌رود و تنش‌ها هم‌چنان بالا خواهد بود تا زمانی‌که ایران مشکل آب منطقۀ سیستان و بلوچستان خود را حل نماید، چنان‌چه رئیس‌جمهور ایران اشاره نمود که حکومت سرگرم کشانیدن آب از بحر عمان بوده؛ آبی‌که باید شیرین شود و سپس به زمین‌های زراعت توزیع گردد.

به نظر می‌رسد مسئولین ایران قصد دارند از این قضیه به نفع خود استفاده نمایند و حکومت افغانستان را دلیل این مشکل معرفی نمایند که انگار از سرازیر شدن آب از جانب افغانستان جلوگیری می‌کنند. ضمناً باید گفت که این مشکل بیش از یک و نیم قرن سابقه دارد، زیرا مردم این منطقه علیه نظام حاکم در ایران به دلیل اهمال و حاشیه روی خشم‌گین می‌باشند، چنان‌چه این منطقه بارها شاهد تحرکات اعتراضی علیه نظام بوده و کسانی هم هستند که خواستار جدایی از ایران می‌باشند.

8. ذبیح الله مجاهد، سخنگوی امارت اسلامی افغانستان به تاریخ 27 می 2023م در صفحۀ تویترش نوشت: «کابل به تعهدات خود پایبند است، اما میزان آب در پی خشک‌سالی‎های شدید کاهش یافته.» وی افزود: «اظهارات نامناسبی که از جانب ایران در این خصوص مطرح گردیده می‌تواند روابط دو کشور را متضرر نماید. بناءً بهتر است چنین اظهاراتی تکرار نشود.» این یک واکنش مناسب و عاری از تهدید است؛ اما تهدید را رد نموده و هشدار می‌دهد که نباید تکرار شود، چه اظهارات رئیسی و یا سایر مسئولینی که اظهارات تهدید و توهین‌آمیز را متوجه افغانستان نمودند و به نظر می‌رسد افغانستان تمایل ندارد روابط‌اش با ایران متشنج شود.  

9. دریاهای متعدد مرزی میان افغانستان و ایران وجود دارد، مانند دریای هلمند، دریای فراه و دریای هریرود. دریاهای کوچکی نیز وجود دارد مانند هاروت و دریای خاش و نیز دریای بودائی که تمام این دریاها از افغانستان سرچشمه گرفته و در نهایت به بحیرۀ پوزک و بحیرۀ صبری می‌ریزد که در اطراف مرز مشترک میان دو سرزمین موقعیت دارد. دریای هلمند منبع اصلی تأمین آب زمین‌های سیستان به شمار می‌رود و به مثابۀ شریان زندگی برای ولایت/استان سیستان و بلوچستان شمرده می‌شود؛ ولایتی که از خشک‌سالی‌های مزمن رنج می‌برد.

به نظر می‌رسد دریاهای افغانستان، مخصوصاً دریای هلمند، نقش جیوسیاسی بزرگی در روابط میان این دو سرزمین بازی می‌کند و افغانستان می‌تواند از موضوع آب به عنوان ابزار نیرومند فشار علیه ایران و دیگران برای تحقق اهداف اقتصادی و سیاسی خود استفاده نماید؛ مخصوصاً با توجه به این‌که در حدود 95% این آب‌ها در داخل خود افغانستان جریان دارد.

10. از آن‌چه گفته شد چنین بر می‌آید که اساس این مشکل را انگلیس با "تجزیه" نمودن سرزمین مسلمانان گذاشته است، چنان‌چه منطقۀ سیستان و بلوچستان را به سه بخش تقسیم نمود؛ یک بخش برای ایران، بخش دیگر برای پاکستان و بخش سوم برای افغانستان. همین تجزیه باعث گردیده مردم یک منطقه بر سر یک دریایی که از همین منطقه سرچشمه گرفته و در بخش دیگری از آن می‌ریزد، به عنوان سه طرف مخالف باهم به اختلاف و نزاع برخیزند. در حالی‌که اگر این سرزمین‌های سه گانه، یک اصل و اساس می‌داشت و چنان که الله سبحانه وتعالی دستور داده، در زیر چتر یک دولت واحد قرار می‌داشت، قطعاً مسأله به ساده‌گی حل و فصل می‌گردید.

بنابر این، حل این مشکلی که میان ایران و افغانستان به وجود آمده و تا سرحد درگیری نظامی پیش رفته ممکن نیست، مگر با ملغا نمودن جغرافیه و دولت‌های ملی ایران و افغانستان و سایر کیان‌های موجود در جهان اسلام و تمثیل آن در قالب دولت واحد مبتنی بر اسلام؛ دولتی‌که بر تمام تفاوت‌های نژادی، مذهبی و مرزی که انگلیس پایه‌گذاری نموده، پایان دهد! پس اصل مشکل همانا تقسیمات استعماری سرزمین‌های اسلامی است و تمام مسلمانان تا کنون در آتش استعمار و پیامدهای آن می‌سوزند؛ چنان‌که برخی از مسئولین ایران از آن یاد نمودند و در فوق به آن اشاره شد.

راه‌حل این مشکل نیز چیزی نیست بجز برگردانیدن این سرزمین‌ها به حالت قبل از استعمار و تبدیل کردن آن به دولت واحدی که واقعاً مبتنی بر اسلام باشد؛ دولتی‌که تمام اساسات، جزئیات و جوانب آن مبتنی بر اسلام عزیز باشد و آنگاه است که هر آبی به آبریز خودش خواهد ریخت و انسان‌ها، حیوانات و نباتات همه به درستی سیرآب خواهند گردید و خیر و برکت زمین به خواست الله متعال فراوان خواهد شد. هم‌چنین سرمایه‌های نفتی نیز به درستی و یک‌سان در اختیار همه قرار خواهد گرفت و به این ترتیب، تمام مردم از خیر و برکت الهی بهره‌مند خواهند شد و در زیر سایۀ احکام اسلام حنیف، احساس سعادت و رفاه خواهند نمود.

هرنوع راه‌حل دیگری غیر از آن‌‍چه گفته شد، راه‌حل‌های جزئی و موقتی خواهد بود و به سان بمب‌ ساعتی خواهد بود که هر لحظه قابلیت منفجر شدن را دارد. پس از تمام طرف‌ها می‌طلبیم با جدیت تمام برای برپایی دولت خلافت راشده بر منهج نبوت سعی و تلاش نمایند؛ خلافتی‌که سرزمین‌های مسلمانان را یکجا نموده و وحدت خواهد بخشید و آنگاست که مسلمانان توسط اسلام به عزت واقعی خود دست یافته و برادروار مشغول بندگی الله متعال خواهند شد.

این است راه‌حلی که اسلام همۀ ما را بدان فرا می‌خواند؛ راه‌حلی که عزت و سر بلندی و زندگی آبرومندانه را در پی دارد! الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا للهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ [انفال: 24]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده اید، هرگاه الله و پیامبر، شما را به چیزی فراخواندند که به شما زندگی می‌بخشد، [فرمان] آنان را اجابت کنید و بدانید که الله میان انسان و دلش حایل می‌شود و این‌که در نزد او گرد آورده می‌شوید.

هفدهم ذی القعده 1444هـ.ق.

6 جون 2023م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه