چهارشنبه, ۲۵ شوال ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۴/۲۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

سوال:

بیش از ده ماه از تجاوز یهود به غزه می‌گذرد  و کشتارها در این جنگ ویرانگر هم‌چنان ادامه دارد. در این حال، مذاکرات و توافقاتی برای توقف این حملات در حال انجام است، اما اسرائیل این توافقات را رد کرده و حتی از ترک محور صلاح‌الدین خودداری می‌کند؛ در حالی‌که مصر آن را خط قرمز می‌داند. (منبع: العربیه، ۳/۹/۲۰۲۴) دولت بایدن هم از این کشتارها نظارت می‌کند؛ چنانکه مذاکرات را تحت نظر دارد و ادعا می‌کند که راه‌حل از طریق مذاکرات به‌دست می‌آید؛ در حالی‌که کشتارها هم‌چنان ادامه دارد. چه نتیجه‌ای از مذاکرات در این جنگ ویرانگر ممکن است به‌دست آید؟ نقش امریکا در حمایت از این تجاوز چیست؟ آیا امریکا به‌طور جدی به راه‌حل دو دولت پایبند است؟ و چگونه می‌توان این تجاوز را متوقف کرد و فلسطین را به‌طور کامل به مردمش بازگرداند؟ بابت طولانی شدن سوال معذرت می‌خواهم.

جواب:

برای روشن شدن پاسخ به سوالات فوق، نکات زیر را بررسی می‌کنیم:

نخست: مذاکرات درباره‌ی جنگ ویرانگر، نتایج آن و نقش امریکا در این زمینه:

1. ما در جواب به سوالی‌که در تاریخ ۲۲/۳/۲۰۲۴ منتشر نمودیم، اشاره کردیم که جنگ اسرائیل علیه غزه به معنای واقعی کلمه یک جنگ ویرانگر است. این جنگ با حمایت غرب، چه از سوی امریکا و چه از سوی کشورهای اروپایی، تشویق شد. رهبران غرب به اسرائیل سفر کردند تا حمایت کامل خود را از این کشور در جنگ ویرانگر علیه غزه نشان دهند. هم‌چنین سکوت دولت‌های عربی و اسلامی به حمایت اسرائیل کمک کرد. به جای این‌که ارتش‌ها به کمک مردم غزه بشتابند، برخی از این کشورها حملات مجاهدین را محکوم کردند و روابط خود را با اسرائیل ادامه دادند، گویا که هیچ چیزی رخ نداده باشد. کشورهایی‌که قبلاً یا به‌تازگی با اسرائیل روابط خود را عادی کرده بودند، به این روند ادامه دادند و هیچ‌یک از آن‌ها روابط خود را قطع نکردند یا توافقات و معاهدات مانند کمپ دیوید با مصر و وادی عربه با اردن را لغو نکردند. حتی حداقل اقدامات مرتبط با وضعیت جنگ را نیز انجام ندادند.

به این ترتیب، نتانیاهو به انجام اقدامات وحشیانه‌تر جر‌أت پیدا کرد. به تاریخ ۱ آوریل ۲۰۲۴، اسرائیل حمله هوایی به ساختمان کنسولگری در مجتمع سفارت ایران در دمشق انجام داد. اسرائیل به این حمله بسنده نکرد و به تحقیر بیشتر ایران و حزب‌الله ادامه داد. در شامگاه ۳۰ جولای، حمله هوایی در بیروت، پایتخت لبنان، انجام شد که هدف آن فؤاد شکر یکی از فرماندهان ارشد حزب‌الله بود. یک روز بعد، در ۳۱ جولای، اسرائیل عملیاتی را در قلب پایتخت ایران، تهران، انجام داد که هدف آن رئیس حماس، اسماعیل هنیه، بود. این حملات بدون این‌که واکنش شدید و قابل توجهی از سوی دیگران در پی داشته باشد، انجام شد.

2. سپس امریکا اقدام به ارایه‌ی ابتکارات نمود و مسئولین آن به انجام بازدیدهای پرداختند تا از اقدام ارتش‌های کشورهای مسلمان، به ویژه کشورهای همسایه فلسطین، برای حمایت از غزه جلوگیری کنند. هدف این بود که زمینه برای ادامه کشتارهای اسرائیل در فلسطین فراهم شود. به عنوان مثال؛ ابتکار ضعیف بایدن در تاریخ ۳۱/۵/۲۰۲۴ و تصمیم شورای امنیت تحت حمایت امریکا به تاریخ ۱۰/۶/۲۰۲۴ از جمله این تلاش‌ها بودند. امریکا هم‌چنین طرف‌ها را برای مذاکرات، تعدیل و تغییرات مختلف در سفرها به رفت و آمد مشغول نمود، تنها برای این‌که حکام نادان و بی‌کفایت سرزمین‌های مسلمانان را از حمایت غزه منحرف کند و بهانه‌ی برای عدم گسترش جنگ فراهم آورد تا کشتارها در پیش چشمان شان ادامه یابد.

در عین حال، امریکا هم‌چنان به طور کامل از تجاوزات اسرائیل حمایت کرده و کشتارهای آن را توجیه می‌کند و به آن انواع سلاح‌ها را، در گذشته و حال، تقدیم می‌کند. به عنوان مثال؛ در تاریخ ۱۳/۸/۲۰۲۴ امریکا موافقت خود را با فروش تسلیحات کشنده به ارزش حدود ۲۰ میلیارد دالر به اسرائیل اعلام کرد. نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، نتانیاهو، احساس پیروزی نموده و آن را تأیید کامل مواضع سخت‌گیرانه‌اش شمرد و این‌که امریکا از ادامه حمایت و ارسال تسلیحات جلوگیری نخواهد کرد.

3. این همان چیزی است که بایدن وزیر خارجه‌اش، بلینکن را در نهمین سفرش از آغاز حملات رژیم صهیونیستی بر غزه به مصر فرستاد. در روز بعد، ۱۹/۸/ ۲۰۲۴، بلینکن با نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، نتانیاهو، دیدار کرد و با فریب گفت: "ایالات متحده مدت‌هاست اعلام کرده است که هرگونه اشغال (اسرائیلی) طولانی‌مدت غزه را نمی‌پذیرد." این سخن مبهم است و مدت زمان "طولانی‌مدت" مشخص نیست. او به فریب ادامه داد و افزود: "نتانیاهو پیشنهاد امریکایی‌ را پذیرفته که هدفش کاهش فاصله‌ها میان دو طرف بعد از توقف مذاکرات هفته گذشته است که امریکا با قطر و مصر در دوحه آغاز کرده بود. بلینکن هم‌چنین از نتانیاهو خواست تا بر حماس فشار آورد تا این پیشنهاد را بپذیرد" (منبع: رویترز، ۱۹/۸/۲۰۲۴)

روزنامه نیویورک تایمز به تاریخ ۲۰/۸/۲۰۲۴ به نقل از مقامات آگاه از روند مذاکرات گزارش داد: "پیشنهاد جدید امریکا به نیروهای (صهیونیستی) اجازه می‌دهد تا به گشت‌زنی در بخشی از گذرگاه فیلادلفیا در امتداد مرز میان غزه و مصر ادامه دهند."

4. کاخ سفید اعلام کرد که بایدن، رئیس‌جمهور امریکا شامگاه ۲۱/۸/۲۰۲۴ با نتانیاهو تماس تلفنی برقرار کرده است: "بایدن و نتانیاهو درباره تلاش‌های امریکا برای حمایت از (رژیم صهیونیستی) در برابر تهدیدات ایران و گروه‌های تروریستی مانند حماس، حزب‌الله و حوثی‌ها، از جمله حضور دوامدار نظامی دفاعی امریکا، گفتگو کردند." (منبع: مونت کارلو، ۲۲/۸/۲۰۲۴) هم‌چنان یک مقام امریکایی پیش از این تماس اعلام کرد که بایدن از نتانیاهو انتظار دارد تا درخواست جدید برای نگهداری نیروهای رژیم صهیونیستی در محور فیلادلفیا در مرز مصر و غزه را کاهش دهد. نتانیاهو از خروج به این محور که به گذرگاه صلاح‌الدین معروف است، خودداری می‌کند. این محور حدود ۱۴ کیلومتر طول و در برخی نقاط حدود ۱۰۰ متر عرض دارد و در امتداد مرز غزه با مصر قرار دارد. مصر بر این باور است که کنترل رژیم صهیونیستی بر این منطقه نقض معاهده‌ی ننگین کمپ دیوید است که در سال ۱۹۷۹ تحت نظر امریکا منعقد شده بود و خواهان خروج رژیم صهیونیستی از آن شده است.

رژیم صهیونیستی در ماه می گذشته بر این منطقه تسلط یافت. این موضع امریکا باعث شد تا فرزند نازپرورده‌اش، نتانیاهو، متوجه شود که امریکا در حرف‌ها مانور می‌دهد و اقدام واقعی ندارد. زیرا رژیم صهیونیستی به کمک‌ها و تجهیزات نظامی و اقتصادی امریکا وابسته است و اگر امریکا جدی بود، رژیم صهیونیستی بدون کدام اقدامی به فشارها پاسخ می‌داد.

5. مذاکرات در قاهره از ۲۴/۸/۲۰۲۴ آغاز شد و ویلیام برنز، مدیر سیا، نخست‌وزیر قطر و وزیر خارجه‌اش محمد عبد الرحمن آل ثانی و هیئت رژیم صهیونیستی به همراه هیئت مصری میزبان در آن حضور داشتند. هیئت حماس نیز در مذاکرات حضور داشت؛ اما به طور مستقیم شرکت نکرد. هیئت‌های رسمی به دلیل عدم تمایل نتانیاهو به خروج از محور صلاح‌الدین به تاریخ ۲۵/۸/۲۰۲۴ قاهره را بدون توافق ترک کردند.

خبرگزاری اناتولی در ۲۵/۸/۲۰۲۴ به نقل از یک مقام بلندپایه‌ی حماس که نخواست نامش افشا شود، گزارش داد: "حماس به پیشنهاد آتش‌بس که رئیس‌جمهور بایدن اعلام کرده و شورای امنیت آن را تأیید کرده است، پایبند است." او هم‌چنین افزود: "حماس آماده است تا مسائل توافق‌شده در ۲ جولای را اجرا کند". اما نتانیاهو از امضای هر توافقی خودداری می‌کند تا نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا مشخص شود. او در حال برقراری ارتباط با جمهوری‌خواهان است، چون نسبت به دموکرات‌ها و بایدن حمایت بیشتری از رژیم صهیونیستی وعده داده‌اند. نتانیاهو در ۲۶ جولای ۲۰۲۴ با ترامپ در واشنگتن دیدار کرد و از حمایت کامل او و جمهوری‌خواهان در کانگرس بهره‌مند شد. به مدت ۵۳ دقیقه‌ای که سخنرانی کرد، جمهوری‌خواهان به صورت پی‌هم او را تشویق کردند. نتانیاهو امیدوار است که با آمدن ترامپ، که وعده‌ی حمایت کامل داده و از نظریه‌ی دو دولت صرف‌نظر کرده است، دستوراتی به عربستان سعودی برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی خواهد داد و سایر کشورها نیز به دنبال آن به سمت عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی بروند. به همین دلیل، پیش‌بینی می‌شود که نتانیاهو به تلاش‌هایش ادامه دهد تا نتایج انتخابات امریکا مشخص شود.

6. تأخیر و سخت‌گیری‌های نتانیاهو تا نتایج انتخابات را می‌توان در اظهارات او که در کنفرانس مطبوعاتی تلویزیونی توسط العربیه در ۳/۹/۲۰۲۴ نقل شد، مشاهده کرد. نتانیاهو گفت: "در این جنگ خاص، ما چهار هدف برای خود تعیین کرده‌ایم: نابود کردن حماس، بازگرداندن تمام گروگان‌ها، اطمینان از این‌که غزه تهدیدی برای (رژیم صهیونیستی) در آینده نباشد، و بازگرداندن ایمن ساکنان شمال به خانه‌های‌شان". او افزود: "سه مورد از این اهداف از طریق یک نقطه، یعنی محور فیلادلفیا، قابل تحقق است". نتانیاهو هم‌چنین اشاره کرد که این محور "منبع اکسیژن و تسلیحات حماس" است و افزود: "به همین دلیل، (صهیونیست‌ها) ملزم به کنترل این منطقه هستند".

دوم: آیا امریکا در پی حل دو دولتی جدی است؟

1. طرحی‌که امریکا برای حل دو دولتی ارائه می‌دهد و با کمک حاکمان خیانت‌کار کشورهای اسلامی تبلیغ می‌کند، در واقع چیزی جز فریب و بازی با کلمات نیست. این طرح بیشتر شبیه به خودگردانی است و نه دولت واقعی برای فلسطینیان! جوبایدن رئیس‌جمهور امریکا، در شامگاه روز جمعه به خبرنگاران گفت که مدل‌های مختلفی برای حل دو دولتی وجود دارد و به برخی کشورها در سازمان ملل اشاره کرد که نیروهای مسلح خاصی ندارند. (منبع: الجزیره، ۴/۱/۲۰۲۴) این به معنای اشاره به مدل‌های بدون نیروهای مسلح است! اما دولتی با حاکمیت واقعی که مشابه کشورهای دیگر باشد، توسط رژیم صهیونیستی رد می‌شود.

الجزیره به تاریخ ۱۸/۷/۲۰۲۴ گزارش داد که کنست (رژیم صهیونیستی) شامگاه دیروز چهارشنبه برای اولین بار در تاریخ خود تصمیم به رد تشکیل دولت فلسطینی گرفت. آنان خوب می‌دانند که امریکا هرگز از حمایت شان دست نخواهد کشید؛ زیرا این رژیم ساخته‌شده‌ی خودش و پایگاه پیشرفته‌ی وی در قلب سرزمین‌های اسلامی برای جنگ با اسلام و مسلمانان است. رئیس‌جمهور بایدن به‌طور شخصی به رژیم صهیونیستی نزدیک است و خود را صهیونیست می‌داند و دارای اعتقادات دینی است که او را به دفاع از این رژیم وا‌ می‌دارد. وزیر خارجه‌اش، بلینکن، که یکی از افراد کلیدی دولت است، اعلام کرد که به دلیل یهودی بودنش از رژیم صهیونیستی دفاع می‌کند. حتی معاون رئیس‌جمهور، کامالا هریس، در اجتماعی همراه یهودیان شوهرش را به عنوان یهودی معرفی کرده تا حمایت دولت بایدن از رژیم یهود و از خود یهودیان را نشان دهد و این‌که اگر معاون وی به حکومت برسد، به سیاست حمایت از یهود ادامه خواهد داد. اگر ترامپ پیروز شود، او نیز به حمایت از یهودیان و رژیم صهیونیستی ادامه خواهد داد و بر دموکرات‌ها پیشی خواهد گرفت. به همین دلیل، رژیم صهیونیستی به این حمایت‌ها تکیه کرده و به اقدامات و جنایات خود ادامه می‌دهد.

2. موضوع دیگری که باید در مورد طرح دو دولتی روشن شود، به شرح زیر است:

الف) فلسطین سرزمین مبارک، اسلامی و مکان مسجد الاقصی است که الله سبحانه و تعالی آن را برکت داده است:

﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ﴾ [اسراء: 1]

ترجمه: تسبیح و تقدیس پروردگاری را سزاست که بنده‌ی خود را در شبی از مسجد الحرام (مکه) به مسجد الاقصی (بیت المقدس) برد،‌ آنجا که دور و بر آن را پر برکت (از اقوات مادی و معنوی)‌ ساخته‌ایم.

طرح دو دولتی که این حاکمان به آن می‌پردازند، خیانت به الله سبحانه وتعالی، رسول الله صلی الله علیه وسلم و مؤمنان است. سرزمین اسلام تقسیم بین اهل آن و دشمنانش را نمی‌پذیرد. سلطه یهودیان بر این سرزمین نادرست است و طرح دو دولتی جایی در آن ندارد. همانطور که عمر بن خطاب این سرزمین را فتح کرد، خلفای راشدین آن را حفظ کردند، صلاح‌الدین آن را آزاد کرد و عبد الحمید از آن در برابر یهودیان محافظت نمود، این سرزمین دوباره به تلاش‌های صادقانه ارتش الهی بازخواهد گشت.

ب) حکم شرعی درباره‌ی طرح دو دولتی این است که حتی اگر این طرح به معنای اعطای دولتی مستقل به فلسطینی‌ها در بخشی از فلسطین طبق مرزهای ۱۹۶۷، یعنی حدود ۲۰٪ از سرزمین فلسطین و پذیرش دست‌کشیدن از ۸۰٪ دیگر باشد، باز هم این طرح گناهی بزرگ و خیانت به الله سبحانه وتعالی، رسول الله صلی الله علیه وسلم و مؤمنان است. حال اگر طرحی حتی کمتر از این، مثل خودگردانی پیشنهاد شود، این خیانت به مراتب بزرگ‌تر است و جرم بزرگ به شمار می‌آید که صاحب آن در دنیا با ذلت و خفت و در آخرت با عذاب شدید مواجه خواهد شد:

﴿سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ﴾ [انعام: 124]

ترجمه: از سوی الله (سبحانه وتعالی) هرچه زودتر خواری و رسوائی (در دنیا) نصیب کسانی می‌گردد که بزهکاری پیش می‌گیرند و عذاب سختی (در آخرت) به سبب نیرنگی که می‌ورزند بهره‌ی ایشان می‌شود.

سوم: چگونه می‌توان این تجاوز را پایان داد و فلسطین را به‌طور کامل به اهلش بازگرداند:

1. این موضوع در اسلام کاملاً روشن است. اگر کفار به سرزمینی از سرزمین‌های اسلامی حمله کنند، آن را اشغال کنند و اهالی آن را بیرون کنند، واجب است که با دشمن به شدت بجنگیم تا او را به عقب برانیم و آن سرزمین را به‌طور کامل به اهالی مسلمان آن بازگردانیم. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ﴾ [بقره: 191]

ترجمه: و (چون جنگ در گرفت) هرجا آنان را (که آغاز کنندگان جنگ بوده‌اند) دریافتید ایشان را بکشید و آنان را (از مکه) که شما را از آنجا بیرون کرده‌اند، بیرون سازید.

همچنان می‌فرماید:

﴿فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَرُونَ﴾ [انفال: 57]

ترجمه: اگر آنان را در (میدان) جنگ رویاروی بیابی و بر ایشان پیروز شوی آن چنان آنان را در هم بکوب که کسانی که در پشت سر ایشان قرار دارند، پند گیرند.

حتی اگر به سرزمینی اسلامی بدون اشغال آن حمله صورت گیرد، باید به تجاوز پاسخ داده شود:

﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾ [بقره: 194]

ترجمه: هر کس که راه تعدی و تجاوز در پیش گرفت،‌ بر او همانند آن تعدی و تجاوز کنید و از خشم الله (سبحانه وتعالی) بپرهیزید و بدانید که الله (سبحانه وتعالی) با پرهیزگاران است.

بازگرداندن اراضی اسلامی اشغال‌شده و مقابله با تجاوز، مسائلی است که برای هر عاقل واضح است و در قرآن، سنت رسول الله صلی‌الله ‌عليه ‌وسلم و اجماع صحابه رضوان‌ الله ‌عليهم به وضوح بیان شده است.

علاوه بر این، رژیم صهیونیستی به‌تنهایی قادر به ایستادگی نیست و بدون حمایت‌های خارجی توانایی جنگیدن ندارد. چنان‌که الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ﴾ [آل عمران: 112]

ترجمه: آنان هرکجا یافته شوند، (مهر)‌خواری بر ایشان خورده است؛ مگر (این‌که از روش ناپسند خود دست بردارند و در اعمال خویش تجدید نظر کنند و)‌ به پیمان الله (سبحانه وتعالی) و پیمان مردم  (چنگ زنند).

این رژیم پیمان و ریسمان با الله سبحانه وتعالی را قطع کرده و تنها به ریسمان حمایت‌های مردم از امریکا، اروپا و حکام خائن سرزمین‌های اسلامی متکی است که در برابر تجاوزات وحشیانه رژیم صهیونیستی هیچ اقدامی نمی‌کنند و حتی بهترین آن‌ها تنها به شمارش شهدا و زخمی‌ها می‌پردازد.

2. رژیم صهیونیستی به هیچ وجه قادر به مبارزه و پیروزی نیست. همان‌طور که الله سبحانه وتعالی در قرآن‌کریم می‌فرماید:

﴿لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ﴾ [آل عمران: 111]

ترجمه: ‌‌آنان هرگز نمی توانند به شما زیانی (پر دامنه) برسانند، مگر آزار مختصری ( که اثر چندانی بر جای نمی‌گذارد) و اگر با شما بجنگند پشت کرده و پای به فرار می‌نهند، سپس یاری نمی‌شوند.‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍

چنان که می‌بینید گروه‌های مؤمن با تجهیزات و تعداد خیلی کم‌تر از رژیم صهیونیستی با آنان می‌جنگد، با وجود این رژیم صهیونیستی تا هنوز نتوانسته‌ به پیروزی دست یابد. حال اگر ارتش‌های مسلمانان، حتی ارتش‌های سرزمین‌های همجوار فلسطین، وارد عمل شوند، رژیم صهیونیستی به‌طور کامل از بین خواهد رفت.

اما مشکل اصلی در سرزمین‌های اسلامی فعلی است؛ جایی‌که حکام آن‌ها به کافران استعمارگر و دشمنان اسلام و مسلمانان وابسته‌اند. این حکام با وجود مشاهده و شنیدن جنایات و کشتارهای رژیم صهیونیستی، انگار چیزی نمی‌بینند و نمی‌شنوند، همان‌طور که الله سبحانه وتعالی در قرآن‌کریم می‌فرماید:

﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ﴾ [بقره: 18]

ترجمه: کران و لالان و کورانند،‌ به همین اساس ایشان از روی خرد عمل نمی‌کنند و نمی‌فهمند.

مصیبت مسلمانان در حکام‌شان است که تا امروز مانع کمک ارتش‌ها به برادران‌شان در غزه شده‌اند. در حالی‌که تعداد شهدا به حدود ۴۱ هزار و تعداد مجروحان به حدود ۹۵ هزار رسیده است، حکام تنها نظاره‌گر هستند و برخی از آن‌ها حتی به شمارش شهدا و مجروحان پرداخته و به نظر می‌رسد که به رژیم صهیونیستی نزدیک‌تر از هر طرف دیگری هستند.

چهارم: سخنم را با دو نکته به پایان می‌برم، برای کسی‌که دل حق‌پذیر یا گوش شنوا دارد و حاضر است:

  1. در پاسخ به سوال ۲۲ مارچ ۲۰۲۴ گفتیم: «این‌که معلوم است وعده بالفور وزیر امور خارجه بریتانیا که در نامه‌اش به لرد روت‌شیلد  در ۲/۱۱/۱۹۱۷ آمده بود، شامل تأیید دولت بریتانیا برای تأسیس یک وطن ملی برای یهودیان در فلسطین بود. این وعده در روزهای آخر شکست خلافت عثمانی در جنگ جهانی اول به دلیل خیانت برخی از رجال عرب و ترک داده شد. پیش از آن، چند سال قبل، هرتزل، نماینده جمعیت‌های صهیونیستی که از بریتانیا حمایت می‌شدند، در تاریخ ۱۸/۵/۱۹۰۱به خلیفه عثمانی پیشنهاد داد تا بحران مالی خلافت عثمانی را با ارائه مبالغ کلان برای جبران کسری بودجه خلافت در قبال واگذاری زمینی در فلسطین جبران کند. اما پاسخ خلیفه عبدالحمید به هرتزل پاسخی قوی و حکیمانه بود: "من نمی‌توانم یک وجب از خاک فلسطین را واگذار کنم، این زمین ملک من نیست؛ بلکه ملک امت اسلامی است. مردم من برای این زمین جنگیده‌اند و با خون خود آن را آبیاری کرده‌اند. یهودیان می‌توانند پول‌های‌شان را نگهدارند، اگر روزی خلافت پاره پاره شد، آنگاه می‌توانند فلسطین را بدون هزینه بگیرند؛ اما مادامی که من زنده‌ام، این امر امکان‌پذیر نیست." خلیفه درک و بصیرت و دوراندیشی داشت و لغو خلافت (۱۳۴۲ هـ - ۱۹۲۴ م) با توطئه خائنان عرب و ترک با بریتانیا منجر به واگذاری فلسطین به یهود بدون هزینه شد! و پیش‌بینی خلیفه عبدالحمید رحمه الله محقق شد؛ زیرا لغو خلافت مقدمه واقعی برای ایجاد رژیم یهودی در فلسطین بود.
  2. و امروز، با وجود دوام دنباله‌روی حکام خائن سرزمین‌های مسلمان از کفار استعمارگر و باوجود خیانت‌شان به فلسطین، سرزمین اسلام و مسجدالاقصی که الله سبحانه وتعالی اطراف آن را مبارک کرده است، این خائنان نابود خواهند شد و دولت اسلام، خلافت راشده، به اذن الله سبحانه و تعالی بازخواهد گشت. جنگ با یهود و پایان دادن به اشغالگری آن‌ها به اذن الله سبحانه وتعالی محقق خواهد شد؛ زیرا پیامبر صادق و راستگو صلی الله علیه وسلم در حدیثی‌که مسند احمد از حذیفه نقل کرده است فرمودند:

«...ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»،

ترجمه: سپس خلافتی بر اساس منهج نبوت خواهد بود.

هم‌چنین بخاری از عبد الله بن عمر رضی الله عنهما نقل کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«تُقَاتِلُكُمُ الْيَهُودُ فَتُسَلَّطُونَ عَلَيْهِمْ»

ترجمه: یهودیان با شما خواهند جنگید و شما بر آن‌ها مسلط خواهید شد.

و مسلم نیز با لفظی مشابه از ابن عمر از پیامبر ﷺ نقل کرده است:

«لَتُقَاتِلُنَّ الْيَهُودَ فَلَتَقْتُلُنَّهُمْ»

ترجمه:شما با یهود خواهید جنگید و آن‌ها را خواهید کشت.

سپس زمین به پیروزی دین الله سبحانه وتعالی روشن خواهد شد.

﴿وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ﴾ [روم: 4_5]

ترجمه:‌ در آن روز مومنان شادمان می‌شوند. (آری خوشحال می‌شوند) از یاری الله (سبحانه وتعالی)،‌ الله (سبحانه وتعالی) هر کسی را که بخواهد یاری می‌دهد و او بس چیره (بر دشمنان خود) و بسیار مهربان (در حق دوستان خویش) است.

1 ربیع الاول ۱۴۴۶هـ.ق.

موافق با ۴/۹/۲۰۲۴م.

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

سوال:

به تاریخ ۵ اگوست ۲۰۲۴ اعلام شد که نخست‌وزیر بنگلادیش استعفا داده و به خارج از کشور فرار کرده است. این استعفا پس از اعتراضاتی صورت گرفت که علیه سیستم سهمیه‌بندی برای مشاغل دولتی از ابتدای ماه گذشته آغاز شده بود. این اعتراضات از اواسط ماه گذشته به خشونت کشیده شد و حامیان حزب حاکم با معترضان درگیر شدند. ارتش اعلام کرد که قدرت را به دست گرفته و رئیس‌جمهور کشور نیز اعلام کرد که مجلس را منحل کرده و دولت مؤقت ایجاد شده است. سوالاتی مطرح است که آیا اعتراضات برنامه‌ریزی شده بودند؟ آیا ورود ارتش با توافقی همراه بود؟ و آیا این موضوع به درگیری‌های بین‌المللی بر سر کشور ارتباط دارد؟

جواب:

برای پاسخ به سوالات مطرح شده، ابتدا باید به بررسی نکات زیر بپردازیم:

1. بنگلادیش یک سرزمین اسلامی است. در اوایل قرن سیزدهم میلادی، مسلمانان منطقۀ بنگال را فتح کردند که این فتح در طی یک لشکرکشی توسط محمد غوری در اواخر سال 1192 میلادی آغاز شد و به مدت طولانی در شمال هند ادامه یافت. بنگلادیش، که از نظر جمعیت هشتمین کشور بزرگ جهان است و حدود 171 میلیون نفر جمعیت دارد، در جنوب آسیا واقع شده و با کشورهای میانمار و هند هم‌مرز است. بیش از 90 درصد از جمعیت آن مسلمان هستند و اسلام دین رسمی آن است. به عنوان بخشی از سیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن" بریتانیا، از "رابطه عوامی" که در پاکستان شرقی (بنگلادیش کنونی) مستقر بود، به رهبری شیخ مجیب الرحمن، که به عنوان یک مزدور بریتانیا شناخته می‌شد، حمایت کرد. با حمایت بریتانیا، این گروه پس از جنگ با پاکستان در سال 1971، استقلال خود را از پاکستان اعلام کرد.

2. حسینه، نخست‌وزیر بنگلادش، مسئولیت را از پدرش، مجیب الرحمن، که رئیس‌جمهور سابق بنگلادیش و رهبر حزب عوامی بود، به ارث برد. مجیب الرحمن و اعضای خانواده‌اش در سال 1975 توسط افسرانی‌که علیه او کودتا کردند، اعدام شد. حسینه در آن زمان در خارج از کشور بود و از این رو جان سالم به در برد. او بعدها در بریتانیا زندگی می‌کرد تا این‌که در سال 1981 اجازه یافت به کشور بازگردد و فعالیت سیاسی کند. حسینه برای اولین بار بین سال‌های 1996 و 2001 رهبری دولت را بر عهده داشت و از سال 2009 تاکنون در این مقام باقی مانده بود. او به تقلب در انتخابات اوایل امسال متهم شد که در آن حزب وی، حزب عوامی، اکثریت قاطع را در پارلمان به دست آورد و 233 نفر از 300 عضو مجلس به علاوه 9 عضو از حزب متحد با حزبش را به خود اختصاص داد. سایر احزاب نتایج را رد کردند و آن را انتخابات نمایشی دانستند و امریکا نیز به آن انتقاد کرد. با این حال، نظام حسینه پیروزی آن را به طور رسمی تأیید نمود.

3. حسینه در دوران حکمرانی‌اش سعی کرد تا نفوذ امریکایی‌ها را کاهش داده و قدرت انگلیس‌ها را در ارتش، سیاست، قضاوت و دیگر مراکز مهم تقویت کند. او با خالده ضیاء، رهبر حزب ملی بنگالی و رقیب سیاسی‌اش، درگیر بود. خالده ضیاء مسئولیت را از شوهرش، جنرال ضیاء الرحمن، که در سال 1977 به قدرت رسید و در سال 1981 توسط عوامل انگلیس به قتل رسید، به ارث برد. خالده ضیاء دو بار، بین سال‌های 1991 و 1996 و سپس بین 2001 و 2006، رئیس‌جمهور شد. سپس به فساد و سوءاستفاده از قدرت متهم شد. پس از فرار حسینه در 5 اگست 2024، او و سایر زندانیان در تظاهرات اخیر آزاد شدند. به این ترتیب، در بنگلادیش، رقابتی بین انگلیس، که نفوذ قوی‌تری دارد و امریکا، که از طریق نفوذ در ارتش و سیاست تلاش می‌کند قدرت پیدا کند، وجود دارد. با این حال، نفوذ انگلیس‌ها هنوز غالب است.

4. حسینه و دولتش به شدت با تلاش‌ها جهت بازگرداندن اسلام به قدرت مخالف بودند؛ زیرا او و حزبش سکولار و ملی‌گرا هستند و به استعمار غربی وابسته‌اند که با اسلام و تلاش‌های آن برای بازگشت به قدرت مخالف است. به همین دلیل، در تاریخ 22 اکتبر 2009 حزب‌التحریر را به دلیل خواسته‌اش برای برپایی دولت خلافت راشده ممنوع کرد. با درک این‌که حزب‌التحریر یک حزب سیاسی اسلامی است که بر اساس اصول اسلامی فعالیت می‌کند و از طریق مبارزات سیاسی و فکری تلاش می‌کند، نه اقدامات مادی. هم‌چنین، چهار گروه اسلامی دیگر را نیز ممنوع کرد و بسیاری از جوانان حزب‌التحریر و دیگر گروه‌ها را به زندان انداخت و برخی از رهبران اسلامی را اعدام کرد.

از سال 2013، حسینه به تصفیه سیاسی علیه جماعت‌ اسلامی پرداخت و به بهانۀ این‌که اعضای این گروه مجرمان جنگی هستند که استقلال بنگلادیش را رد کرده‌اند، به سرکوب آن‌ها پرداخت. هدف اصلی او حذف جریان اسلامی بود. از رهبران جماعت اسلامی که تا کنون، زندانی شدند یا اعدام شدند و یا هم داخل زندان وفات کردند تا کنون هفت نفر از علمای برجسته‌ای هستند که پنج نفر آنان اعدام شده و دو نفر قبل از اجرای حکم اعدام در زندان فوت کردند. (منبع: 6/8/2024. https://alestiklal.net/ )

حسینه به شدت با اسلام و تلاش برای بازگرداندن آن به قدرت و اتحاد مسلمانان در یک دولت واحد مخالف است و رهبری حزب سکولار را به عهده دارد که توسط پدرش تأسیس شده است؛ پدری‌که خیانت بزرگی را مرتکب شد و در سال 1971 با حمایت بریتانیا و مزدورانش در هند، پاکستان شرقی (بنگلادیش) را از پاکستان غربی جدا کرد.

5. بنگلادیش به دلیل عدم وجود توسعه و وابستگی آن به قدرت‌های خارجی سیاسی و اقتصادی با بحران‌های اقتصادی شدیدی روبروست. تخمین‌ها نشان می‌دهد که حدود 18 میلیون جوان بنگالی در جست‌وجوی شغل هستند و فارغ‌التحصیلان دانشگاه با نرخ بیکاری بسیار بالایی مواجه‌ می‌باشند. بیش از 40 درصد از جمعیت بنگالی در رده سنی 15 تا 24 سال نه شغل دارند و تحصیل نمی‌کنند. بی‌بی‌سی بریتانیا در تاریخ 5/8/2024، به نقل از مصاحبه‌ای در مورد وضعیت اقتصادی در بنگلادیش گزارش داد که لطفی صدیقی، استاد مؤقت در دانشگاه لندن، گفت: "تغییر نظام در بنگلادیش از نظر اقتصادی اجتناب‌ناپذیر است و آنچه اتفاق افتاد فقط یک موضوع زمان بود. دولت حسینه حق و قدرت حکومت را از دست داده است و برای آن نیز کمبود منابع خواهد داشت. بنگلادیش در آستانه فروپاشی اقتصادی است." با درک این‌که حکومت حسینه اقتصاد و منابع کشور را به شرکت‌های خارجی، به ویژه بریتانیایی، امریکایی، چینی و هندی، واگذار کرده است؛ اما به قرضه‌های با سود بالا تحت شرایط سخت از صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی وابسته است. این مؤسسات تحت تسلط امریکا و بانک توسعه آسیایی چینی هستند. به همین دلیل، وضعیت اقتصادی بنگلادیش به شدت بحرانی است و در آستانۀ انفجار قرار دارد.

6. بنگلادیش از ابتدای ماه گذشته، یعنی 1 جولای 2024، شاهد موجی از اعتراضات دانشجویان علیه نظام استخدام بود. اعتراضات به دنبال لغو سیستم سهمیه‌بندی در بخش دولتی بود که حدود 56 درصد از وظایف را به گروه‌های خاصی اختصاص می‌داد. این سیستم به رئیس‌جمهور و حامیانش این امکان را می‌داد تا بستگان و حامیان خود را استخدام کنند و مخالفان را از مشاغل دولتی محروم نمایند. در میان این گروه‌های خاص که در مشاغل گنجانده شده‌اند، کسانی بودند که با پدر و فرزندان خود در خیانت بزرگ در جنگ جدایی پاکستان شرقی (بنگلادیش) از پاکستان غربی در سال 1971، با حمایت بریتانیا و عواملش در هند، شرکت داشتند.

این همان سیستم استخدامی بود که اعتراضات علیه آن شروع شد و دانشجویان خواستار آن بودند که استخدام‌ها بر اساس شایستگی فردی انجام شود نه بر اساس سهمیه‌ها. این اعتراضات سبب سقوط نظام شد و دادگاه عالی بنگلادیش در تاریخ 21 جولای 2024 اعلام کرد که تصمیم به بازگرداندن سهمیه‌ها غیرقانونی است. با وجود آن، این تصمیم نتوانست اعتراضات را متوقف کند. در تاریخ 16 جولای  2024، اولین مرگ‌ها در این اعتراضات رخ داد؛ زمانی که دانشجویان حامی حزب حسینه به معترضان در داکا حمله کرده و با چوب و سنگ به آن‌ها حمله نمودند.

7. برای توقف این اعتراضات، دولت حسینه دستور داد که مدارس/مکاتب و دانشگاه‌ها در سطح کشور بسته شوند. حسینه هم‌چنین از دانش‌آموزان خواست تا آرامش خود را حفظ کنند و وعده داد که تمام جنایاتی را که سبب قتل در جریان اعتراضات شده است پیگیری خواهد کرد. اما معترضان به اظهارات او پاسخ منفی دادند و به طور خاص به او حمله کردند و با شعار "سقوط دیکتاتور" به اعتراضات خود ادامه دادند. آن‌ها هم‌چنین مقر ادارۀ رادیو و تلویزیون دولتی بنگلادیش و ده‌ها ساختمان دولتی دیگر را آتش زدند. دولت نیز خدمات انترنت را قطع کرد. اعتراضات به شدت گسترش یافت و تعداد کشته‌ها و زخمی‌ها هر روز افزایش می‌یافت. دولت برای مقابله با این وضعیت، محدودیت‌های شدید برای رفت‌وآمد در تمام ساعات شبانه‌روز را اعمال و نیروهای نظامی را به کار گرفت. پولیس به معترضان تیراندازی کرده و از گاز اشک‌آور استفاده کرد و وضعیت فوق‌العاده در سراسر کشور اعلام شد. نیروهای ارتش نیز برای حفظ امنیت مستقر شدند. شامگاه ۱۹ جولای ۲۰۲۴، از کشته شدن ۱۰۵ نفر خبر داده شد. نعیم اسلام خان، سخنگوی دفتر نخست‌وزیر، اعلام کرد که «دولت تصمیم به اعمال محدودیت‌های شدید برای رفت‌وآمد و استقرار ارتش به منظور کمک به مقامات مدنی گرفته است». (منبع: خبرگزاری فرانسه، ۱۹/۷/۲۰۲۴) ارتباطات و برنامه‌های خبری و برخی خدمات موبایل به منظور سرکوب اعتراضات قطع شد. معترضان هم‌چنین به زندانی حمله کرده و روز ۱۹ جولای ۲۰۲۴، صدها نفر از زندانیان را آزاد کرده و سپس ساختمان زندان را به آتش کشیدند.

بر اساس گزارش خبرگزاری فرانسه، شمار کشته‌های اعتراضات در بنگلادیش به حدود ۴۰۹ نفر رسیده که بر اساس اطلاعات شامل پولیس، مقامات دولتی و داکتران است. به نظر می‌رسد این اعتراضات به عنوان اعتراضات دانشجویی علیه نظام استخدامی آغاز شده بود که اکثریت را از اشتغال محروم می‌کند. این اعتراضات به دانشجویان محدود نشد و افراد از تمام اقشار به آن پیوستند و تعداد آن‌ها به حدود ۴۰۰ هزار نفر رسید. این تظاهرات به عنوان یک چالش و تهدید بی‌سابقه برای حکومت استبدادی حسینه که ۱۵ سال در قدرت بوده، تلقی شد.

8. جنرال وقرالزمان، فرماندۀ ارتش بنگلادیش، در تاریخ ۵/۸/۲۰۲۴ اعلام کرد که پس از استعفای حسینه و فرار او، مسئولیت کامل کشور را به عهده خواهد گرفت و دولت مؤقت تشکیل خواهد داد. او در تلویزیون رسمی گفت: «به شما وعده می‌دهم که با تمامی نارضایتی‌ها برخورد خواهد شد». و افزود: «کشور به شدت آسیب دیده، اقتصاد صدمه دیده و تعداد زیادی از مردم کشته شده‌اند؛ وقت آن است که خشونت متوقف شود». (منبع: خبرگزاری فرانسه ۵/۸/۲۰۲۴)

جنرال وقرالزمان که پیش از این افسر پیاده‌نظام بود، در ماه جون گذشته به عنوان فرمانده ارتش منصوب شد. حسینه به دلیل رابطۀ دور خانوادگی به او اعتماد کرد و به عنوان مشاور وی در دفترش بود. پدر همسر او نیز فرماندۀ ارتش در دوران اولیۀ حکمرانی حسینه از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ بود. وقرالزمان در بریتانیا آموزش نظامی دیده و مدرک فوق‌لیسانس در مطالعات دفاعی از دانشگاه بنگلادیش و از دانشکدۀ سلطنتی "کینگز کالیج" در لندن دارد. این ارتباطات نشان‌دهندۀ نزدیکی او به نظام حسینه و بریتانیا است. به نظر می‌رسد که بریتانیا او را برای حفظ نفوذ خود در بنگلادیش به قدرت رسانده و توافق کرده که حسینه برای حفظ جانش از کشور برو؛، زیرا ادامه حضور او بحران را تشدید کرده و منجر به ریخته شدن خون‌های بیشتری می‌شود. پس از آن، ارتش تلاش کرد تا به معترضان نزدیک شود و اوضاع را آرام کند. به همین دلیل، در روز آخر پیش از تصرف کامل قدرت، ارتش به اعتراضات اجازه داد و از تیراندازی به معترضان خودداری کرد تا با این کار به آن‌ها نزدیک شده و اوضاع را آرام کند.

9. زمانی‌که فرمانده ارتش، جنرال وقرالزمان، از تصدی امور کشور خبر داد، وعده داد که دولت مؤقت را به سرعت تشکیل خواهد داد و با احزاب اصلی مخالف و افراد جامعۀ مدنی به استثنای حزب رابطۀ عوامی و حزب حسینه مذاکره خواهد کرد. برای جلب رضایت امریکا و جلوگیری از نفوذ سیاست‌های انگلیس، ریاست جمهوری بنگلادیش در تاریخ ۷ اگست ۲۰۲۴ اعلام کرد که محمد یونس، برندۀ جایزه نوبل صلح، ریاست دولت مؤقت را بر عهده خواهد گرفت. در بیانیۀ ریاست جمهوری آمده است: «تصمیم به تشکیل دولت مؤقت با ریاست یونس در جلسه‌ای میان رئیس‌جمهور محمد شهاب‌الدین و افسران ارشد ارتش و رهبران گروه دانش‌آموزان مخالف تبعیض اتخاذ شد.» هم‌چنین گفته شده است: «رئیس‌جمهور از مردم خواست تا به او در عبور از بحران کمک کنند و تشکیل سریع دولت مؤقت برای غلبه بر بحران ضروری بود.» (منبع: خبرگزاری فرانسه، ۷ اگست ۲۰۲۴) پس از آن، محمد یونس، که در اروپا به سر می‌برد و ۸۴ سال سن داشت، اعلام کرد که آماده است ریاست دولت مؤقت را بر عهده گیرد.

بنابراین، انگلیس‌ها برای نجات خود از سقوط و حفظ نفوذ خود تلاش کردند بعد از آن که مزدورشان با یک هلیکوپتر نظامی تحت فشار اعتراضات به هندوستان فرار کرد. انحلال دولت و مجلس را با به دست گرفتن کنترول فرماندهی ارتش و انتصاب یک مامور قدیمی امریکایی مانند محمد یونس به ریاست دولت مؤقت تا انتخابات آیندۀ مجلس و تشکیل دولت منتخب جدید اعلام نمود. این چنین تلاش کرد تا با اخراج حسینه، معترضان را ساکت کنند و با انتصاب محمدیونس که به امریکا وفادار است، او را نیز خشنود کند. پیش از این بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق امریکا، او را شایستۀ دریافت جایزۀ نوبل دانسته بود. "پروفسور محمد یونس جایزۀ نوبل را دریافت کرد. جایزه صلح در سال 2006، مشترک با بانک گرامین... و بیل کلینتون امریکایی از اعطای جایزۀ نوبل به محمد یونس حمایت می‌کند و رئیس جمهور کلینتون طی یک سخنرانی در سال 2002 یونس را مردی توصیف کرد که باید مدت‌ها پیش جایزۀ نوبل را دریافت می‌کرد." (منبع: الجمهور، سه شنبه 8/6/2024)

با درک این‌که حسینه پیشتر با یونس مخالفت کرده بود و دادگاهی بنگلادیش در تاریخ ۱ جنوری ۲۰۲۴ او را به شش ماه حبس به خاطر نقض قوانین کار در داکا محکوم کرده بود. قاضی خورشید علم خان روز دوشنبه به خبرگزاری فرانسه گفت؛ محمدیونس، برنده جایزه صلح نوبل، به دلیل نقض قوانین کار بنگلادیش در پرونده‌ای که طرفدارانش می‌گویند انگیزه‌های سیاسی دارد، محکوم شده است. علم خان به خبرگزاری فرانسه توضیح داد که یونس و همکارانش بر اساس قوانین کار مجرم شناخته شدند و به شش ماه زندان محکوم شدند و خاطرنشان کرد که آن‌ها با قرار وثیقه آزاد شدند تا در انتظار محکمۀ استیناف باشند. ۱۶۰ شخصیت بین‌المللی، از جمله رئیس‌جمهور پیشین اوباما و دبیرکل پیشین سازمان ملل بان‌کی‌مون، نامه‌ای مشترک منتشر کردند که در آن به تداوم آزارهای قضائی علیه یونس اعتراض کرده و نگرانی‌های درباره امنیت و آزادی او ابراز کردند. (منبع: الشرق الأوسط، ۱ جنوری ۲۰۲۴)

به این ترتیب، محمد یونس به عنوان فردی مورد تایید بوده و انگلیس‌ها با برکناری حسینه توانستند اعتراضات را کاهش دهند و با انتصاب فردی کهن‌سال وابسته به امریکا، رضایت آن کشور را نیز جلب کنند. بدین ترتیب، بریتانیا هم‌چنان کنترول اوضاع بنگلادیش را از طریق فرماندۀ ارتش حفظ کرد و وضعیت کشور را به حالت پیش از فرار حسینه بازگرداند.

10. بنابراین، درگیری‌های بین‌المللی در بنگلادیش هم‌چنان ادامه دارد. کسانی‌که به نظریات استعمارگران تکیه می‌کنند و به دنبال تأمین منافع آن‌ها هستند، در دنیا و آخرت زیان‌کار خواهند بود. در دنیا، به خاطر گناهان‌شان رسوا خواهند شد و در آخرت نیز عذاب سختی در انتظارشان است.

﴿سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ﴾

ترجمه: از سوی الله (سبحانه و تعالی) هرچه زودتر خواری و رسوائی (در دنیا) نصیب کسانی می‌گردد که بزهکاری پیش می‌گیرند، و عذاب سختی (در آخرت) به سبب نیرنگی که می‌ورزند بهره‌ی ایشان می‌شود.

اگر این افراد عقل داشتند، از سرنوشت کسانی مشابه خودشان در کشورهای دیگر، به ویژه سرزمین‌های اسلامی، عبرت می‌گرفتند. آن‌ها یا زندانی می‌شوند یا کشته می‌شوند یا هم از کشور به ذلت می‌گریزند. اما آن‌ها از پیشینیان عبرت نمی‌گیرند و هم‌چنان در گمراهی خود باقی می‌مانند. آیا نباید به سوی پروردگارشان بازگردند و به دین او پایبند باشند و از تلاش‌های کسانی که در پی برپایی دولت خلافت راشده بر منهج نبوت هستند حمایت کنند؟ خلافتی‌که در مورد آن  رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی که احمد و طیالسی تخریج کرده‌اند فرمودند:

«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه:سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد بود.

آیا اگر آن‌ها عقل می‌داشتند، به سوی پروردگارشان بازنمی‌گشتند؟

﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾

ترجمه: بی گمان در این (سرگذشت پیشینان)  تذکر و اندرز بزرگی است برای آن کسی که دلی (آگاه) داشته باشد یا با حضور قلب گوش فرا دارد.

یازدهم صفرالخير 1446هـ.ق.

برابر با 16 اگست 2024م.

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

جلسۀ افتتاحیۀ مذاکرات ژینو دربارۀ تلاش برای پایان دادن به جنگ جاری در سودان، چهارشنبه 14 اگست 2024 با حضور شرکای میانجی‌گر بین‌المللی شامل امریکا، سوئیس، عربستان سعودی، مصر، امارات متحده عربی، اتحادیه آفریقا و سازمان ملل برگزار شد؛ در حالی‌که ارتش سودان در این مذاکرات حضور نداشت.

 چرا امریکا به جای جده، ژینو را برای برگزاری این کنفرانس انتخاب کرده و مشارکت را گسترش داده است؟ چرا ارتش سودان در این مذاکرات حضور نیافت؟ آیا دعوت امریکا به مذاکرات ژینو، بدون قصد جدی برای برقراری آتش‌بس، ایتلاف وقت است؟ یا این موضوع به قدرت‌های انگلیسی که هنوز مقاومت می‌کنند، مرتبط است؟ هم‌چنین، چرا این درگیری‌های مکرر در الفاشر رخ می‌دهد و این منطقه چه اهمیتی برای طرفین دارد؟  تشکر از شما.

جواب:

برای پاسخ به سوالات مطرح شده، ابتدا باید به بررسی نکات زیر بپردازیم:

نخست: در پاسخ به سوال 19 دسامبر 2023 ذکر کردیم:

«...این درگیری به زودی حل نخواهد شد و ممکن است مدتی طول بکشد؛ زیرا هدف محدود کردن درگیری بین دو جناح امریکاست: رهبری ارتش و رهبری نیروهای پشتیبانی سریع. نتیجۀ این درگیری توسط امریکا با تقسیم نقش‌ها بین این دو کنترول می‌شود. در نتیجه، مخالفان وابسته به بریتانیا و اروپا همان‌طور که از زمان شروع درگیری در میانه اپریل 2023 بوده‌اند، فلج شده و تا حد ممکن ضعیف می‌شوند. برای توضیح بیشتر باید بگوییم که نیروهای پشتیبانی سریع در 21 نوامبر 2023 شهر الضعین، مرکز ایالت دارفور شرقی را تصرف کردند. هم‌چنین بدون درگیری مقر فرماندهی ارتش را تصرف کردند؛ زیرا نیروهای ارتش به بهانه جلوگیری از خطر مواجهه و آسیب به غیرنظامیان عقب‌نشینی کردند! نیروهای پشتیبانی سریع در بیانیه‌ای ادعا کردند: "پیروزی‌های ما راهی وسیع برای صلح واقعی باز می‌کند... ایالت دارفور شرقی و شهر الضعین در امنیت کامل تحت حفاظت ما باقی خواهند ماند." (منبع: الجزیره، 22 نوامبر 2023) شایان ذکر است که الضعین پایگاه قبیله رزیقات است که دقلو فرماندۀ نیروهای پشتیبانی سریع و اکثر فرماندهان و اعضای این نیروها از آنجا هستند. قبل از آن، این نیروها شهر نیالا، مرکز ایالت دارفور جنوبی و شهر زالنچی، مرکز ایالت دارفور مرکزی و شهر الجنینه، مرکز ایالت دارفور غربی را تصرف کرده‌اند و تنها تصرف شهر الفاشر، مرکز ایالت دارفور شمالی و پایتخت سیاسی و اداری منطقه دارفور باقی مانده است. اگر نیروهای پشتیبانی سریع الفاشر را تصرف کنند، ضربه‌ای مهلک به جنبش‌های وابسته به انگلیس و اروپائی‌ها، به‌ویژه جنبش آزادی‌بخش سودان و جنبش عدالت و برابری وارد خواهد شد... »

هم‌چنین در همان پاسخ گفتیم: «این جنبش‌ها مصمم به دفاع از الفاشر هستند؛ در غیر این صورت، از بین خواهند رفت... به‌ویژه این‌که شهر الفاشر موقعیت استراتژیکی دارد و مرزهای آن به لیبی، چاد و شهرهای غربی منطقه دارفور متصل است...»

سپس افزودیم: «...از جانبی دیگر نیروهای پشتیبانی سریع به سمت دارفور حرکت کردند؛ در حالی‌که ارتش نظاره‌گر بود تا به مخالف اصلی در کشور تبدیل شوند. شاید امریکا در سودان دو جناح پیدا کند: یک جناح سیاسی از نیروهای پشتیبانی سریع که با سلاح مجهز است و رهبری مخالفان را به عهده دارد و یک جناح نظامی از ارتش... تا هردو جناح منافع امریکا را تأمین کنند. اما اینکه چرا مخالفان نیروهای پشتیبانی سریع هم‌چنان مسلح هستند، احتمالاً به دو دلیل است: اول، برای مهار مخالفان اروپایی که از مزدوران انگلیسی تشکیل شده‌اند؛ چرا که نابودی سیاسی آن‌ها آسان نیست و نیاز به اقدام نظامی دارد... و دوم، این‌که نیروهای پشتیبانی سریع در دارفور یک نیروی سیاسی مسلح باقی بمانند تا اگر منافع امریکا اقتضا کند، جدایی دیگری مانند جنوب سودان صورت گیرد و این جدایی در دارفور انجام شود... به نظر می‌رسد که هنوز زمان این جدایی نرسیده است؛ بلکه شرایط برای آن در حال آماده‌سازی است...» پایان نقل قول

بنابراین، شهر الفاشر برای همه طرف‌ها اهمیت دارد. برای امریکا و پیروانش (ارتش و نیروهای پشتیبانی سریع). الفاشر اهمیت زیادی دارد تا نیروهای پشتیبانی سریع در دارفور به عنوان یک نیروی سیاسی مسلح باقی بمانند، به‌طوری‌که اگر منافع امریکا اقتضا کند، جدایی دیگری پس از جنوب سودان در دارفور رخ دهد.

این موضوع برای مخالفان اروپایی اهمیت زیادی دارد؛ زیرا تنها پایگاه باقی‌مانده آن‌ها در دارفور، شهر الفاشر است. اگر آن‌ها از الفاشر بیرون رانده شوند، این مخالفان به زودی از بین خواهند رفت. به ویژه این‌که الفاشر از نظر استراتژیک بسیار مهم است، چرا که مرزهای آن به لیبی، چاد و شهرهای غربی دارفور متصل می‌شود. به همین دلیل در این شهر به شدت می‌جنگند و این مسئله باعث شده که نیروهای پشتیبانی سریع نتوانند هنوز کنترل الفاشر را به دست گیرند. با این‌که الفاشر آخرین پایگاه نظامی در دارفور است و به ظاهر آن‌ها در برابر نیروهای پشتیبانی سریع هم‌پیمان مخالفان هستند، اما واقعاً به طور جدی با آن‌ها نمی‌جنگند. در غیر این صورت، ارتش می‌توانست آن‌ها را شکست دهد؛ چرا که نیروی کافی در اختیار دارد. اما برنامه امریکایی‌ها اینست که ارتش و نیروهای پشتیبانی سریع را برای اهدافی که قبلاً بیان داشتیم، حفظ کنند و مخالفان اروپایی را یا از بین ببرند یا به حاشیه ببرند.

دوم: سوالات دربارۀ کنفرانس ژینو را به شرح زیر بررسی می‌کنیم:

1.  آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا، در تاریخ ۲۳/۷/ ۲۰۲۴ اعلام کرد که: واشنگتن از نیروهای مسلح سودان و نیروهای پشتیبانی سریع دعوت کرده تا در مذاکراتی درباره آتش‌بس که توسط ایالات متحده از تاریخ ۱۴ اگوست ۲۰۲۴ در سوئیس آغاز می‌شود، شرکت کنند. وی افزود که این مذاکرات هم‌چنین با حمایت عربستان سعودی برگزار خواهد شد و اتحادیه آفریقا، مصر، امارات و سازمان ملل را به عنوان ناظر شامل خواهد بود. هدف این مذاکرات، توقف خشونت در کشور، اجازه به ارسال کمک‌های انسانی به نیازمندان و ایجاد یک سازوکار نظارت و بررسی قوی برای اطمینان از اجرای هر توافقی است. بلینکن اشاره کرد که مذاکرات به مسائل سیاسی گسترده‌تر نخواهند پرداخت. (منبع: پایگاه خبری فرانسه، ۲۳/۷/۲۰۲۴)

این موضوع نشان می‌دهد که مذاکرات پیشین در جده به صورت عمدی توسط امریکا به نتیجه‌ای نرسیدند؛ زیرا واشنگتن تمایلی به توقف درگیری بین دو طرف نداشت. اظهارات بلینکن مبنی بر این‌که «مذاکرات به مسائل سیاسی گسترده‌تر نخواهند پرداخت» به این معناست که نشست ژینو تنها برای ادامۀ مذاکرات و بدون نتیجه ملموس در خصوص توقف درگیری‌ها خواهد بود. هم‌چنین، متیو میلر، سخنگوی وزارت خارجه امریکا، تأیید کرد که «نمی‌تواند احتمال دستیابی به توافق را ارزیابی کند، اما هدف ما بازگرداندن دو طرف به میز مذاکره است» و افزود «امیدواریم که این فرصت به توقف درگیری‌ها منجر شود.» (منبع: اندیپندنت،۲۴/۷/۲۰۲۴)

بریتانیایی‌ها نیز آگاه بودند که مذاکرات ژینو که به دعوت امریکا برگزار می‌شود، راه‌حلی به همراه نخواهد داشت. رمطان لعمامره نماینده سازمان ملل، در جلسه شورای امنیت در تاریخ ۲۹ جولای ۲۰۲۴ درباره نشست ژینو که قرار است در ۱۴ اگست ۲۰۲۴ برگزار شود، گفت که این مذاکرات «گام اولی تشویق‌کننده در یک فرآیند طولانی‌تر و پیچیده‌تر» هستند. (منبع: شرق الاوسط، ۲۹/۷/۲۰۲۴) به عبارت دیگر، او اذعان می‌کند که این جلسه به حل مسائل نخواهد رسید و بیشتر به گفت‌وگوهای بی‌نتیجه در ژینو مشابه است. شایان ذکر است که رمطان لعمامره، وزیر خارجه پیشین الجزایر و از مزدوران بریتانیا، در تلاش است تا اتحادیه اروپا و سایر هم‌پیمانان بریتانیا را در مذاکرات مرتبط با سودان مشارکت دهد، همان‌طور که در نشست جیپوتی در تاریخ‌های ۲۶ و ۲۷ جولای ۲۰۲۴ مشاهده شد که در آن بیش از ۲۰ کشور به همراه اتحادیه اروپا حضور داشتند. هم‌چنین، ایالات متحده موفق به جلوگیری از انتصاب لعمامره به عنوان نمایندۀ سازمان ملل در لیبی شد، اما بریتانیا موفق به تعیین او به عنوان نمایندۀ سازمان ملل در سودان گردید.

1. به محض این‌که امریکا به زبان وزیر امور خارجه‌اش دعوت به برگزاری کنفرانس در سوئیس کرد، نیروهای پشتیبانی سریع فوراً به این دعوت پاسخ دادند. در پی این اعلام، در عصر ۲۳ جولای ۲۰۲۴، محمد حمدان دقلو، فرمانده نیروهای پشتیبانی سریع ، از طریق پلتفرم ایکس (توئیتر سابق) به دعوت بلینکن پاسخ داده و گفت: «ما مشارکت‌مان در مذاکرات آتش‌بس در تاریخ ۱۴ اگست ۲۰۲۴ در سوئیس را اعلام می‌کنیم.» این نشان می‌دهد که دقلو از قبل از این دعوت اطلاع داشته و دلیل آن را از کانال‌های وزارت خارجه امریکا دریافت کرده است؛ زیرا در پاسخ‌گویی تردید نکرد. در حالی‌که فرماندۀ ارتش و رئیس شورای حاکمیت، عبدالفتاح البرهان، نیز از این دعوت مطلع بود، توافق شده بود که او پاسخ را به تأخیر بیندازد تا نشان دهد که استقلال دارد و می‌تواند مخالفت کند. به همین دلیل، البرهان درخواست برگزاری جلسه با امریکا برای مذاکره در مورد کنفرانس ژینو کرد، گویا که او می‌تواند بدون تأیید امریکا، تصمیم‌گیری کند. سپس اعلام شد که این مذاکره‌ها با شکست مواجه شده است. به طور رسمی اعلام شد که مذاکره‌های سودانی-امریکایی، که مقدمه‌ای برای مشارکت ارتش در مذاکرات با نیروهای پشتیبانی سریع بود، به شکست انجامید. این مذاکره‌ها در شهر جده سعودی برگزار شد، در پاسخ به درخواست دولت تحت حمایت ارتش که مقر آن در پورتسودان است و این موضوع تهدیدی برای موفقیت نشست ژینو پیش از آغاز آن در تاریخ مقرر چهارشنبه آینده ایجاد کرده است. به گفته منابع آگاه، نقاط اصلی اختلاف که منجر به شکست مذاکره‌ها شد، شامل مخالفت هیئت سودانی با حضور (ایگاد) و امارات به عنوان "ناظر" و هم‌چنین درخواست برای انجام مذاکرات تحت نام دولت و نه ارتش و لزوم اجرای "اعلامیه انسانی جده" پیش از ورود به هر مذاکرات دیگری بود. رئیس هیئت "ابو نمو" تصمیم‌گیری نهایی درباره مشارکت در مذاکرات را به عهده رهبری گذاشت و گفت: «در نهایت، این امر به تصمیم و ارزیابی رهبری بستگی دارد.» (منبع: شرق الاوسط، ۱۳/۸/۲۰۲۴)

1. بنابراین، مذاکره‌های جده در تأیید برگزاری نشست سوئیس به بن‌بست رسید و بهانه‌ای مطرح شد که آیا دعوت برای ارتش است یا دولت! گویا البرهان می‌تواند درخواست امریکا برای نشست ژینو را رد کند؛ اگر امریکا در آن جدی بود. این اقدام بیشتر به منظور مشغول کردن طرفین به موضوع مذاکره است تا زمانی‌که امریکا بتواند نفوذ اروپایی‌ها را در سودان کاهش دهد و به توافقی برسد که برای انتخابات آینده‌اش مزیت مثبت به همراه داشته باشد. دلیل این تأخیر و تعلل امریکایی و عدم دستیابی به راه‌حلی برای مشکل سودان، اینست که قدرت‌های اروپایی و انگلیسی هنوز در سودان قوی هستند. همان‌طور که قبلاً ذکر شد، امریکا تلاش کرده تا اختلافات میان البرهان و حمیدتی را برای تضعیف قدرت‌های اروپایی برجسته کند، اما هنوز نتوانسته است به این هدف دست یابد. فعالیت‌های انگلیسی‌ها در سودان از طریق امارات تقویت شده است، پس از آنکه تلاش‌های کینیا برای ورود نیروهای صلح و مشارکت مؤلفه‌های مدنی که شامل دست‌نشانده‌های انگلیس بودند، ناکام ماند. در نتیجه، هر دو هدف "متوقف کردن درگیری‌ها و مشارکت مؤلفه‌های مدنی" شکست خورده است.

2.  دولت سودان و عبدالفتاح البرهان از این موضوع آگاه هستند. در جلسه شورای امنیت در تاریخ ۱۸ جون ۲۰۲۴، نمایندگان سودان و امارات در سازمان ملل به شدت به یکدیگر حمله کردند. نماینده سودان، الحارث ادریس الحارث، اظهار کرد که «مدارک و شواهدی از حمایت امارات از نیروهای پشتیبانی سریع دارد.» نمایندۀ امارات، محمد ابو شهاب، این ادعاها را "اتهامات بی‌پایه" خواند و افزود: «پیروزی نظامی یا توافق نظامی در سودان امکان‌پذیر نیست و تنها راه حل، مذاکرات است.» (منبع: سی ان ان، 2024/6/19) این اظهارات از طرف امارات نشان‌دهندۀ دخالت این کشور در درگیری‌های جاری در سودان است. پیش از این، بین دو طرف تبادل اخراج دیپلمات‌ها نیز صورت گرفته بود. بریتانیایی‌ها بازی مشابهی را که امریکا علیه دست‌نشاندگانش برای محدود کردن آن‌ها انجام می‌دهد، علیه دست‌نشاندگان خود آغاز کردند. بریتانیا از طریق امارات به حمایت از نیروهای پشتیبانی سریع پرداخت تا از دست‌نشاندگان خود محافظت کند و حضورشان را تقویت نماید؛ به طوری‌که نیروهای پشتیبانی سریع نمی‌توانند از شر آن‌ها خلاص شوند یا بر آن‌ها مسلط شوند. دست‌نشاندگان بریتانیا تحت عنوان حرکت "تقدم" و به رهبری عبدالله حمدوک، نخست‌وزیر پیشین سودان که در سال ۲۰۲۱ توسط البرهان و حمیدتی برکنار شد، شروع به فعالیت‌های محسوس کردند. در تاریخ ۳ اپریل ۲۰۲۴، محکمۀ سودان تصمیم به بازداشت ۱۶ نفر از رهبران این حرکت، از جمله حمدوک گرفت و از آن‌ها خواست تا خود را به محکمه به اتهام "کمک و همکاری، توافق، جرائم علیه دولت، بر هم زدن نظام قانونی، جرائم جنگ و نسل‌کشی" معرفی کنند. (منبع: تلویزیون سودان، 2024/4/3)  با این حال، هیچ‌یک از آن‌ها دستگیر نشدند و هیچ‌یک از آن‌ها خود را تسلیم نکرد، که نشان‌دهندۀ ضعف ارادۀ نظام البرهان در برابر دست‌نشاندگان انگلیس است. علاوه بر این، عبدالفتاح البرهان حتی از مذاکره با این گروه نیز خودداری کرده است: «البرهان، رئیس شورای حاکمیت سودان، روز پنج‌شنبه از عدم تمایل خود به مذاکره با حرکت نیروهای مدنی دموکراتیک (تقدم) خبر داد.» (منبع: پایگاه خبری اناتولی)

3. حمایت امارات از نیروهای پیشتیبانی سریع در راستای منافع بادار آن بریتانیا در سودان است، نه به خاطر این که فرمانده نیروهای پشتیبانی سریع، دقلو، دست‌نشانده بریتانیا باشد؛ بلکه به این دلیل که او دست‌نشاندۀ امریکا است. بریتانیا قصد دارد تا طرح امریکا در سودان را با نفوذ و حمایت از دقلو و نیروهایش ناکام بگذارد. مشابه اقداماتی که در لیبی انجام داد؛ جایی‌که بریتانیا به امارات نقش داد تا در کنار حفتر، دست‌نشاندۀ امریکا، نفوذ کند و با حمایت از او تلاش کند تا حرکت حفتر علیه دست‌نشانده‌های بریتانیا در طرابلس را ناکام بگذارد. هم‌چنین در یمن، بریتانیا از موقعیت امارات در ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی در عملیات "الحزم" بهره‌برداری کرد تا به حمایت از دست‌نشانده‌هایش پرداخته و آن‌ها را قادر سازد تا بر جنوب یمن مسلط شوند و حوثی‌ها را که دست‌نشانده‌های امریکا هستند، از آنجا اخراج کنند. امارات تا آستانه کنترل بر الحدیده پیش رفت و به سمت صنعا برای سقوط حوثی‌ها حرکت کرد، اما تبلیغات امریکا مبنی بر گرسنگی و بیماری مردم الحدیده باعث برگزاری کنفرانس استکهلم در تاریخ ۱۳ دسمبر ۲۰۱۸ شد و پیشرفت امارات و متحدانش در جنوب یمن را متوقف کرد. این نمونه‌ای از نقشه‌بازی بریتانیا در سیاست بین‌المللی است.

4. بنابراین، امریکا در یافتن راه‌حل تعلل می‌کند، نیروهای پشتیبانی سریع موافقت می‌کنند و ارتش خودداری می‌کند و به این ترتیب مذاکرات از جده به قاهره و از آنجا به ژینو منتقل می‌شود؛ نه برای یافتن راه‌حل؛ بلکه برای به تأخیر انداختن آن. مجلس شورای حاکمیت انتقالی حاکم در بیانیه‌ای اعلام کرد: «بر اساس تماس با دولت امریکا از طریق تام باریلو، نماینده امریکایی در سودان و تماس از سوی دولت مصر برای درخواست جلسه با هیئت دولتی در قاهره برای بررسی دیدگاه دولت در اجرای توافق جده، دولت تصمیم به ارسال هیئتی به قاهره برای این منظور گرفته است.» هم‌چنین افزود که توافق جده تعیین می‌کند که نیروهای پشتیبانی سریع باید از مناطق شهری خارج شوند. (منبع: المرصاد-عربي، ۱۹/۸/۲۰۲۴)

7.       خلاصه:

الف) احتمالاً، تصمیمات فریبنده‌ای در کنفرانس ژینو که در تاریخ ۱۴ اگست ۲۰۲۴ برگزار می‌شود و پیش‌بینی شده است که برای ۱۰ روز ادامه یابد، صادر خواهد شد. طبق برنامه، مذاکرات ژینو به مدت حداکثر ده روز تحت نظارت امریکا و عربستان سعودی ادامه خواهد داشت... (منبع: الجزیره، ۱۴ اگست ۲۰۲۴) اما این تصمیمات ممکن است تنها جنبه صوری داشته باشند و در عمل بی‌اثر باقی بمانند. حتی اگر توافقی صورت گیرد، موقتی خواهد بود و پایدار نخواهد ماند؛ زیرا امریکا هنوز به اهداف خود نرسیده است. تمرکز اصلی به احتمال زیاد بر روی ارائه کمک‌های انسانی خواهد بود. دولت سودان اعلام کرده که اجازه عبور کمک‌های انسانی از طریق معبر ادری در مرز با چاد را می‌دهد و طرف‌های بین‌المللی حاضر در کنفرانس ژینو این اقدام را خوش‌آمد گفته‌اند. (منبع: اسکای نیوز عربی، ۱۷ اگست ۲۰۲۴) امریکا مذاکرات ژینو را به عنوان مدل جدیدی توصیف کرده و هدف این مذاکرات را گسترش دامنه ارائه کمک‌های انسانی و بازگشائی مسیرهای انسانی اعلام کرده است (منبع: الجزیره، ۲۰ اگست ۲۰۲۴)

ب) عدم توانایی امریکا در کنار زدن بریتانیا از صحنه سودان، به ویژه از طریق دست‌نشانده‌های منطقه‌ای مانند امارات و دست‌نشانده‌های محلی مانند حرکت "تقدم"، باعث شده که امریکا استراتژی‌های خود را دوباره بررسی کند و امارات را به کنفرانس ژینو وارد کند. در حالی‌که قبلاً امریکا تنها با دست‌نشانده‌های خود، عربستان سعودی و در پلتفرم جده به مسائل سودان پرداخته بود و به قدرت‌های اروپایی مثل "الحریة‌ و التغییر" توجهی نداشت. اما با ظهور "تقدم"، که از نظر تأثیرگذاری قوی‌تر از "الحریة و التغییر" است و پشتوانه آن امارات است، مریکا به این نتیجه رسید که باید امارات را در کنفرانس مشارکت دهد. این اقدام بیشتر به منظور فریب و به تأخیر انداختن واقعی تلاش‌ها برای یافتن راه‌حل برای توقف درگیری‌ها است و نه اقدام جدی برای حل این بحران.

ج) تمامی این وضعیت‌ها به ضرر مردم مسلمان سودان است. همان‌طور که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ فِي النَّارِ»

ترجمه:‌ اگر دو مسلمان با شمشیرهای‌شان در مقابل یکدیگر قرار گیرند، قاتل و مقتول هر دو در آتش هستند.

بر مخلصین ارتش و مردم لازم است که برای خنثی کردن تمامی این توطئه‌ها و رهایی از دام  دست‌نشانده‌ها تلاش کنند، زیرا آن‌ها اساس فتنه هستند و به وسیلۀ آن‌ها استعمارگران قادر به پیشبرد این توطئه‌ها می‌شوند. هم‌چنین، بر مخلصین لازم است که برای حمایت از حزب‌التحریر، که همیشه با صداقت این توطئه‌ها را افشا کرده و در هر بار نظر صحیحی ارائه داده است، اقدام کنند. بر تمام مخلصین صاحب قدرت لازم است تا حزب‌التحریر را برای نصرت و تکریم دین الله سبحانه وتعالی نصرت دهند.

﴿وَلَيَنصُرَنَّ اللهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾

ترجمه:‌ و قطعاً الله (سبحانه وتعالی) یاری می‌دهد، به کسی که (دین) او را یاری کند، بی‌شک که الله (سبحانه و تعالی) نیرومند شکست‌ناپذیر است.

پانزدهم صفر الخير ۱۴۴۶ه.ق.

مطابق با ۲۰ اگست ۲۰۲۴م.

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

العربیه نت به تاریخ ۱۳/۸/۲۰۲۴  با انتشار خبری نوشت: «دولت طالبان امروز سه‌شنبه نیروهای پاکستانی را به کشتن سه غیرنظامی که یک زن و دو کودک بودند، در درگیری‌های مرزی بین دو کشور متهم کرد. یکی از مسئولین مرزی پاکستان در مرز  تورخم گفت که سه سرباز پاکستانی در این درگیری مجروح شدند.» پیش از آن؛ «صندوق بین‌المللی پول روز جمعه با دولت پاکستان توافق‌نامه‌ای برای کمک مالی به ارزش هفت میلیارد دالر در طول سه سال امضا کرد.» (منبع: اسکای نیوز عربی، ۱۳جولای۲۰۲۴) پرسش اینست که پشت پردۀ این درگیری‌ها چه مسائلی قرار دارد؛ به ویژه با توجه به این‌که در گذشته نیز چنین درگیری‌هایی رخ داده بود؟

سوال دیگر اینست که آیا میان کمک‌های صندوق پول، که امریکا بالای آن تسلط دارد و مشغول نمودن پاکستان به جنگ با افغانستان به هدف این‌که هند فرصت داشته باشد، برای تحقق اهداف امریکا، چین را در تنگناه قرار دهد، ارتباطی وجود دارد؟ و یا اسباب دیگری پشت این درگیری‌هاست؟

جواب:  برای جواب به سوال‌های فوق، به بررسی موارد زیر می‌پردازیم:

۱. در جواب به سوال تاریخی 28 جون 2023م پیرامون مرزهای استعماری میان پاکستان و افغانستان گفته بودیم: «در سال 1893م هنری مارتیمر دیورند وزیر خارجۀ وقت انگلیس و امیر عبدالرحمن خان پادشاه افغانستان توافق‌نامه‌ای را امضا نمودند که بر اساس آن، مرز موسوم به "خط دیورند" به طول 2640 کیلومتر میان افغانستان و پاکستان، که از شمال شرق تا جنوب غرب افغانستان ادامه دارد، به وجود آمد. این مرز به عنوان مرز رسمی میان پاکستان و افغانستان شناخته شد و قبایل پشتون را به دو بخش در دو سوی مرز تقسیم نمود. جهت معلومات باید گفت که ساکنین مناطق مرزی میان دو طرف را اکثراً پشتون‌ها تشکیل می‌دهند و پشتون‌ها اکثریت نفوس افغانستان را نیز تشکیل می‌دهند؛ چنان‌چه حدود 40% از اتباع این سرزمین، پشتون‌هاستند و تمام حکام آن در طول دو قرن، پشتون بوده اند. در پاکستان پشتون‌ها پس از پنجاب‌ها بیش‌ترین نفوس را دارند.

در هر صورت، افغانستان خط مرزی مذکور را به رسمیت نشناخته، مخصوصاً با توجه به این‌که انگلیس در زمان ترسیم خط دیورند در 12 نومبر 1893، ساختار جیوسیاسی، نژادی و قبیلوی منطقه را در نظر نگرفته و ترسیم آن به گونۀ خودخواسته و با درنظر داشت منافع استعمارگرایانۀ انگلیس صورت گرفته است. انگلیس‌ها مانند بسیاری از قدرت‌های پیش از خود تلاش نمودند بالای مناطق مرزی مذکور مسلط شوند؛ مناطقی‌که قبایل سرکش آن بر فراز کوه‌ها رفته و هرگز تسلیم تلاش‌های توسعه‌طلبانۀ فارس و حکام هند نشدند.

انگلیس در زمان تجاوز‌ش به افغانستان، شکست نظامی شرم‌آوری را میان سال‌های 1839 تا 1842م در این سرزمین متحمل گردید. سپس در سال 1878م، یک‌بار دیگر به افغانستان تجاوز نمود؛ اما دو سال بعد نیروهایش را از آن‌جا بیرون کشید. لیکن نفوذ انگلیس توسط حکام افغانستان که در سال 1879م توافق‌نامۀ گندمگ را امضا نموده بودند. هم‌چنان در افغانستان باقی ماند و بر اساس توافق‌نامۀ مذکور، افغانستان مناطق وسیعی از خاک خود را به نفع انگلیس‌های استعمارگر، که بر شبه جزیرۀ هند اسلامی حکومت می‌نمودند، از دست داد. پس از آن که امریکا بر اساس توافق‌نامۀ دوحه در ماه آگست 2021م از افغانستان بیرون رفت و گروه طالبان قدرت را در کابل در دست گرفتند، با صدای رسا و به گونۀ علنی با اقدامات مرزی پاکستان مخالفت نمودند و به این ترتیب، فعالیت‌های تحریک‌آمیز مرزی میان دو طرف در دو سوی مرز موجود، بالا گرفت. پاکستان هر از گاهی با اعمال فشار بالای مهاجران افغان و خانواده‌های پشتونی که قبلاً با سهولت در مرز رفت و آمد داشتند و هیچ کسی مانع آنان نمی‌شد، به تنش‌ها دامن می‌زد و این تنش‌ها گاهی همراه با درگیری‌هایی برای باز نمودن مرز و عبور و مرور کالاها و مردم بود که در مواردی منجر به کشته‌ و زخمی شدن شماری نیز می‌گردید.» (پایان نقل قول از پاسخ قبلی)

2. این خط مرزی (خط دیورند) باعث شد که درگیری بین دو کشور در زمان‌های دشواری که افغانستان پس از هجوم قدرت‌های بزرگ بر آن، اعم از اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹ و اشغال آمریکا در سال ۲۰۰۱ م تجربه کرد، فروکش کند؛ اما در حال حاضر دوباره بر اساس سیاست آمریکا پس از خروج تحقیرآمیزش از افغانستان در سال ۲۰۲۱م دوباره بالا گرفته است. باید توجه داشت که عبور و مرور از این مرزها در زمان اشغال شوروی از افغانستان بسیار آسان و ساده بود و این واقعیت، عبور مجاهدینی را که در پاکستان آموزش می‌دیدند، برای مبارزه با شوروی در افغانستان تسهیل می‌کرد، و این عبور و مرور آسان از مرزها، ادامه وضعیت دموگرافیکی است که در روابط بین خانواده‌های پشتون را در دو سوی مرز خود تحمیل می‌کرد. از سوی دیگر، این با سیاست آمریکا که ضد حضور شوروی در افغانستان بود همخوانی داشت؛ اما پس از اشغال افغانستان توسط امریکا، سیاست آمریکا تغییر کرد و از پاکستان خواست تا مرزها را سختگیرانه کنترل کند و جلوی مجاهدین مخالف اشغالش را از عبور از مرز بگیرد. بنابراین ارتش پاکستان در آن مناطق مرزی در داخل پاکستان جنگ شدیدی را آغاز کرد.

3. در ماه می ۲۰۱۸م، پاکستان مناطق قبیله‌ای مرزی مجاور افغانستان را به ایالت خیبر پختونخوا ضمیمه کرد و بدین وسیله دوره‌ای از عدم وضوح و عدم تابعیت آن مناطق به قوانین و پولیس و دادگاه‌های پاکستانی پایان داد. در حالی‌که پاکستان مسئله مرزی بین خود و افغانستان را حل شده می‌داند، «نخست‌وزیر موقت پاکستان، انور الحق کاکر، اخیراً در مصاحبه‌ای با شبکه طلوع نیوز افغانستان تأیید کرد که «خط دیورند مرز رسمی بین‌المللی بین پاکستان و افغانستان است. مسئله مرز با افغانستان برای ما و همه کشورهای جهان تمام شده است.» (منبع: الجزیره نت، ۱۴/مارچ۲۰۲۴) اما تمامی دولت‌های افغانستان در طول تاریخ بدون توجه به وابستگی‌های سیاسی و فکری خود هم‌چنان از به رسمیت شناختن خط دیورند به عنوان مرز رسمی بین‌المللی بین دو کشور خودداری کرده‌اند. آخرین اظهار نظر در این زمینه مطابق منبع قبلی خود از زبان ملا نورالله نوری، وزیر سرحدات و قبایل دولت طالبان، آمده است که گفت: «هیچ مرز رسمی بین افغانستان و پاکستان وجود ندارد.» درگیری‌ها بین دو کشور بر روی طول این مرز که بیش از ۲۶۰۰ کیلومتر است شدت یافته.

در پاسخ به پرسش  قبلی در ۲۸جون۲۰۲۳ گفتیم: «سپس پاکستان فشارهایش را افزایش داده و برای نخستین بار در تاریخ این مرز، داشتن ویزا را برای ورود به پاکستان بالای افغان‌ها الزامی نمود. اقدام پاکستان برای ساخت مانع مرزی به ارتفاع 3 متر در حدود صدها کیلومتر و با هزینه ملیون‌ها دالر نیز تنش‌ها را تشدید نمود. مانع مرزی مذکور به بهانۀ کنترول جریان کالاهای صادراتی و وارداتی و عبور و مرور افراد و جلوگیری از ورود "تروریستان" بنا گردید. به این ترتیب، مانع مرزی یاد شده یکی از اسبابی بود که باعث تنش‌ها و درگیری‌ها در منطقۀ مرزی میان این دو سرزمین گردید. سپس حکومت طالبان از ادامۀ نصب مانع مرزی توسط پاکستان در فاصلۀ حدود 270 کیلومتر ممانعت نمودند و این در حالی است که حدود 90% کار مانع مرزی مذکور تمام شده بود. حکومت اشرف غنی پیش از آن که سقوط کند، با نصب این مانع مرزی موافقت نموده بود؛ اما اینک هرگاه نیروهای پاکستانی تلاش نمودند مانع مرزی را نصب نمایند، با ممانعت حکومت طالبان مواجه گردیده اند و این امر منجر به درگیری‌هایی میان نیروهای دو طرف مرز گردیده که در مواردی شماری کشته و زخمی نیز در دو طرف به جا گذاشته است... بنابراین ،مسائل بین دو کشور پیچیده شد؛ به ویژه زمانی‌که پاکستان حکومت طالبان را متهم کرد که از حمله طالبان پاکستانی به ارتش پاکستان جلوگیری نمی‌نماید؛ سپس پاکستان به اهدافی در داخل افغانستان حمله کرد و ادعا نمود که به جنگجویان گروه طالبان پاکستانی حمله نموده است.»  (پایان نقل قول)

4. بدین ترتیب، درگیری‌ها و منازعات بین ارتش پاکستان و نیروهای طالبان به واقعیتی جدید در روابط بین دو کشور تبدیل شده است. این درگیری‌ها و منازعات به دلیل مسائل مرزی و هم‌چنین حملات بین "طالبان پاکستانی" و ارتش پاکستان تشدید یافته است. «در سال گذشته، تعداد تلفات به بالاترین سطح خود در شش سال اخیر رسید؛ طوری‌که طبق گزارش مرکز تحقیقات و مطالعات امنیتی که در اسلام‌آباد مستقر است، بیش از ۱۵۰۰ غیرنظامیان، نیروهای امنیتی و جنگجویان کشته شدند.» (منبع: الجزیره نت، ۱۷ جولای ۲۰۲۴) با اتهاماتی‌که ارتش پاکستان به افغانستان در مورد پناه دادن به طالبان پاکستان وارد می‌کند، اسلام‌آباد به افزایش فشار بر افغانستان ادامه می‌دهد: «قاری یوسف احمدی، سخنگوی کمیته طالبان برای کمک به عودت‌کنندگان و اسکان مجدد آن‌ها در مناطق اصلی‌شان گفت: «دو کشور همسایه؛ پاکستان و ایران از آغاز سال ۲۰۲۴ بیش از ۴۰۰ هزار پناهنده را به اجبار اخراج کرده‌اند و پاکستان مسئول ۷۵ درصد از عملیات اخراج بوده است. (منبع: الحره، ۱۱جون ۲۰۲۴)

5. با این همه مشخص می‌شود که دولت پاکستان، که وفادار به آمریکاست، به ایجاد فشار و تحریک بر حرکت طالبان در افغانستان می‌پردازد. این دولت از عبور و مرور آزادانه افغان‌ها در مرزها جلوگیری می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد برای دیدار با اقوام‌شان در آن سوی مرزها ویزا بگیرند، دیوار مرزی احداث می‌کند و آن را به‌عنوان یک واقعیت تثبیت می‌کند، حتی مرزها را به سمت داخل افغانستان جابجا می‌کند و به پناهندگان افغان که تعداد آن‌ها بیش از دو میلیون نفر است، فشار می‌آورد؛ پناهندگانی‌که حدود ۶۰۰ هزار تن آنان با خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱م از افغانستان فرار کرده‌اند. (منبع: الحره، ۱نومبر ۲۰۲۳) و این افراد را به‌صورت دسته‌جمعی از پاکستان اخراج می‌کند. هم‌چنین در سال ۲۰۲۲ عبور هواپیماهای آمریکایی و اجرای حملات در داخل افغانستان را که طی آن ایمن الظواهری، رهبرالقاعده کشته شد، تسهیل کرد و سرویس‌های اطلاعاتی پاکستان در شهرهای مرزی افغانستان عملیات ترور علیه اعضای برجسته طالبان پاکستانی انجام می‌دهند.

6. تمام این اقدامات پاکستان در چارچوب سیاست آمریکا قرار دارد که به دنبال تنگ‌تر کردن عرصه بر حرکت طالبان در افغانستان است تا آن را به‌طور کامل تحت کنترل خود درآورد. هم‌چنین این اقدامات در راستای خواسته‌های واشنگتن برای وادار کردن ارتش پاکستان به جنگ داخلی و جنگ با افغانستان جهت تسهیل همراهی هند با آمریکا علیه چین است. افزون بر این، آمریکا تلاش می‌کند تا از بهره‌برداری چین از منابع معدنی افغانستان جلوگیری کند؛ چون دشمنی آشکار آمریکا با طالبان در افغانستان که بیش از دو دهه به طول انجامیده، امیدهای چین را برای بهره‌برداری از افغانستان پس از خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱ افزایش داده است. نزاع مرزی بین پاکستان و افغانستان نیز مانع از تحقق آرزوهای چین می‌شود که میلیاردها دلار برای کریدور اقتصادی در پاکستان سرمایه‌گذاری کرده است.

این چارچوب کلی سیاست پاکستان در قبال افغانستان است و از آن مشخص می‌شود که آمریکا نیروی محرک اصلی این نزاع است. این چارچوب شامل ایجاد دشمنی، نزاع مسلحانه مرزی، افزایش تنش در همه زمینه‌ها و حملات هوایی پاکستان به داخل افغانستان می‌شود. «وزیر دفاع افغانستان اعلام کرد که جنگنده‌های نیروی هوایی پاکستان مناطقی پرتراکم در ولایات خوست و پکتیکا در مرز با پاکستان را هدف قرار دادند که به‌گفته وی منجر به کشته شدن کودکان و زنان بی‌گناه شد. ارتش پاکستان یا دولت در این خصوص اظهار نظری نکردند. این حملات پس از کشته شدن ۶ سرباز پاکستانی در حمله یک مهاجم به یک پست بازرسی نظامی در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان صورت گرفت. حملات هوایی پس از کشته شدن ۷ نظامی در روز شنبه در یک حمله در شمال غربی پاکستان در منطقه وزیرستان شمالی نزدیک به مرز افغانستان صورت گرفت. (منبع: الشرق الأوسط، ۱۸/مارچ/۲۰۲۴)

7. این رابطه بحران‌زا بین دو کشور از سال ۲۰۲۱م در حال افزایش است؛ زیرا دلایل این بحران -که ریشه آمریکایی دارد- هم‌چنان پابرجاست و این روند افزایش بحران هم‌چنان ادامه دارد؛ چه پاکستان وام‌هایی از صندوق بین‌المللی پول دریافت کرده باشد یا نکرده باشد. اگرچه شرایط رسمی صندوق بین‌المللی پول و توافق‌نامه‌های وام شامل مسائل مربوط به پول ملی، نرخ ارز، تجارت، انرژی و مالیات است و به‌طور رسمی شامل روابط پاکستان با افغانستان نمی‌شود، اما نمی‌توان از این نکته غافل شد که سیاست‌های خبیث آمریکا، مشتریان خود را در دولت پاکستان با این وام‌های وعده‌داده‌شده به تحریک می‌آورد تا با شدت بیشتری در تحقق منافع آمریکا، از جمله افزایش تنش با افغانستان، تلاش کنند. پاکستان در تابستان ۲۰۲۳ وامی به ارزش ۳ میلیارد دالر از صندوق بین‌المللی پول که تحت سلطه آمریکاست دریافت کرد و وعده‌های بیشتری برای دریافت وام نیز دارد. «صندوق بین‌المللی پول، روز جمعه، توافق‌نامه‌ای با دولت پاکستان برای اجرای یک برنامه کمک مالی به ارزش ۷ میلیارد دالر طی سه سال امضا کرد.» (منبع: اسکای نیوز عربی، ۱۳جولای۲۰۲۴م) که این امر به انگیزه آن‌ها برای تحقق خواسته‌های آمریکا افزوده است.

8. به همین دلیل، در اظهارات دولت فعلی پاکستان که طرفدار آمریکاست، افزایش سطح تنش بین دو کشور مشاهده می‌شود. این امر در حادثه‌ای که در آن چند سرباز پاکستانی در اواسط ژوئیه ۲۰۲۴ کشته شدند، به‌وضوح نمایان است:

الف) وزیر دفاع پاکستان به بی‌بی‌سی گفت که پاکستان حملات خود را علیه افغانستان در چارچوب یک عملیات نظامی جدید با هدف مبارزه با تروریسم ادامه خواهد داد. (منبع: ... BBC English، ۲/۷/۲۰۲۴) طبق همان منبع «طالبان اظهار داشت که این بیانیه "غیرمسئولانه" است و به پاکستان هشدار داد که حملات فرامرزی پیامدهایی خواهد داشت».

ب) احضار سفیر: «وزارت امور خارجه پاکستان روز چهارشنبه معاون سفارت حکومت افغانستان را که تحت رهبری طالبان است، احضار کرد و از این گروه خواست تا علیه گروه‌های مسلح مستقر در افغانستان که اسلام‌آباد می‌گوید این هفته به یک پایگاه نظامی حمله کرده‌اند، اقدام کند.» (منبع: الجزیره نت، ۱۷جولای ۲۰۲۴)

ج) «پاکستان از دولت افغانستان خواست تا اقدامات "فوری و مؤثر" علیه عاملان حمله‌ای که منجر به کشته شدن ۸ سرباز در روز سه‌شنبه در درگیری با "تروریست‌ها" در منطقه خیبرپختونخوا شد، انجام دهد... این بیانیه اشاره کرد که این حمله توسط گروه "حافظ گل بهادر" وابسته به طالبان پاکستانی مستقر در افغانستان انجام شده و منجر به کشته شدن ۸ سرباز شده است.» (منبع: خبرگزاری آناتولی، ۱۷جولای ۲۰۲۴)

د) العربیه نت در ۱۳آگست ۲۰۲۴ با انتشار خبری نوشت: «دولت طالبان امروز سه‌شنبه نیروهای پاکستانی را به کشتن سه غیرنظامی که یک زن و دو کودک بودند، در درگیری‌های مرزی بین دو کشور متهم کرد... یک مقام مرزی پاکستان در تورخم گفت که سه سرباز پاکستانی در این درگیری مجروح شده اند.»

9. خلاصه این‌که: اختلافات مرزی و تنش‌ها در مورد مسئله پناهندگان افغان در پاکستان و هم‌چنین جریان مداوم اتهامات پاکستان به دولت افغانستان مبنی بر پناه دادن به جنگجویان طالبان پاکستان و این‌که حملات از افغانستان آغاز می‌شود، همگی سطح تنش بین دو طرف را افزایش می‌دهد و دلایل لازم برای منازعات و درگیری‌های مرزی و بمباران پاکستان در داخل شهرها و مناطق روستایی مرزی افغانستان را فراهم می‌کند. به احتمال زیاد، این روند از سال ۲۰۲۱ که دولت بایدن از افغانستان خارج شد، مسیر ثابتی به سمت تشدید پیش گرفته است و دلایل این تنش‌ها عمدتاً آمریکایی هستند؛ همان‌طور که ذکر نمودیم؛ آمریکا به دنبال افزایش این تنش‌ها برای دستیابی به اهداف خود در منطقه و با چین است. با این‌که شرایط صندوق بین‌المللی پول به‌طور رسمی این مسائل را شامل نمی‌شود؛ اما آمریکا این وام‌ها را به‌عنوان یک انگیزه برای مزدوران خود در دولت پاکستان در نظر می‌گیرد تا تنش‌ها و منازعات بین پاکستان و افغانستان را افزایش دهند. در شرایطی‌که رقابت شدید بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا جریان دارد و ترامپ، نامزد جمهوری‌خواهان، دولت بایدن را به‌خاطر خروج تحقیرآمیز از افغانستان در سال ۲۰۲۱ متهم می‌کند، دولت بایدن ممکن است پاکستان را به درگیری‌های شدیدتر با طالبان در افغانستان سوق دهد تا به آمریکایی‌ها بگوید که پاکستان به‌نیابت از آن‌ها با طالبان جنگیده است. به همین دلیل، اظهارات مزدوران آمریکا در پاکستان به وضوح نشان‌دهنده تشدید و تهدید است؛ به‌طوری‌که این منازعات پراکنده ممکن است به درگیری‌های مرزی تبدیل شوند؛ اما احتمالاً تبدیل به یک جنگ گسترده نخواهد شد، به‌ویژه این‌که طرف قوی‌تر (پاکستان) خواسته‌های مبنی بر به دست آوردن اراضی از افغانستان ندارد.

10. این وضعیت مسلمانان در غیاب دولت خلافت است که به تخریب مرزها بین مسلمانان و اتحاد سرزمین‌های‌شان زیر حاکمیت یک خلیفه واحد نیاز دارد. این وضعیت تا زمانی ادامه خواهد داشت که امت، به‌ویژه اهل قدرت، برای خشم به‌خاطر الله و امت خود بپا نخیزند و این حاکمان خائن را سرنگون نکنند؛ حاکمانی‌که هرگز خورشید غروب نمی‌کند؛ مگر این‌که آن‌ها توطئه‌ای علیه امت خود داشته باشند. هرگز خورشید طلوع نمی‌کند؛ مگر این‌که آن‌ها آن توطئه‌ها را برای خشنودی دشمنان الله، آمریکا و دیگران اجرا کنند. امور مسلمانان تنها با همان چیزی اصلاح می‌شود که اول آن اصلاح شد: حکومتی مبتنی بر آنچه الله جل جلاله نازل کرده است، در چارچوب خلافت واحد بر اساس منهج نبوت که کافران را پشت سر خود پراکنده می‌کند: ﴿فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾ خلافتی‌که قانون اساسی آن اسلام است، از کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم و آنچه از اجماع صحابه و قیاس شرعی به‌دست آمده است، نه قانون اساسی وضعی. چه قانون اساسی ۱۹۶۴ دوران محمد ظاهرشاه افغانستان که حکومتش در سال ۱۹۷۳ پایان یافت و طالبان در بیانیه وزیر عدلیۀ خویش در ۲۸/۹/۲۰۲۱ اعلام کردند که آن را می‌پذیرند. (منبع: الجزیره و آناتولی، ۲۸/۹/۲۰۲۱) یا قانون‌های اساسی وضعی دیگری که در سایر سرزمین‌های مسلمانان اجرا می‌شود، همگی برخلاف آن چیزی است که الله امر کرده است:

﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ﴾ [مائدة: ۴۹]

ترجمه: و این‌که در میان اهل کتاب طبق آنچه الله نازل کرده است، حکم کن و از هواهای نفسانی آن‌ها متابعت نکن و از آن‌ها بر حذر باش. مبادا تو را از بعضی احکامی که الله بر تو نازل کرده، دور نمایند. و اگر روگردان شدند و اعتنائی نکردند، پس بدان جز این نیست که الله می خواهد آن‌ها را به خاطر بعضی از گناهان‌شان مجازات کند.

افغانستان و پاکستان باید درک کنند که آن‌ها دو سرزمین اسلامی هستند که جنگ بین آن‌ها حرام است... آن‌ها باید روابط برادری اسلامی را بین خود تقویت کنند و هرگونه ارتباط با استعمارگران کافر، به‌ویژه آمریکا، را قطع کنند و به دعوت حزب‌التحریر که برای برپایی خلافت کار می‌کند، پاسخ دهند تا مسلمانان عزت یابند و کفار ذلیل شوند:

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: ودر آن روز مٶمنین خوشحال می‌شوند، بخاطر نصرت الله. او هرکه را بخواهد نصرت می‌دهد و او عزیزو مهربان است.

۲۲ صفر ۱۴۴۶هـ.ق

۲۷/۸/۲۰۲۴م.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سؤال:

سایت الحرة به تاریخ 18جون 2024م چنین مطلبی را به نشر رساند: «اخیراً سایت‌های خبری به شکل گسترده‌ای، گزارش‌های منتشر نموده اند که حاکی از  توافق سعودی/امریکایی در سال 1974م می‌باشد؛ توافقی‌که بر اساس آن سعودی ملزم بوده که در تمام فروشات نفتی خود از دالر استفاده کند. بر حسب این گزارش‌ها، مدت این توافقنامه 50 سال بوده که اکنون به پایان رسیده است...» اما وب‌سایت "لیدر اینسایت" این گزارش‌ها را تکذیب و تاکید کرد که: «چنین توافقی وجود ندارد.» امیدوارم حقیقت و صحت این توافق، در صورت وجود آن و سپس نقش نفت در حفظ سیطرۀ دالر، برایم روشن شود و این‌که پس از آن، آیا تشکیلات بریکس می‌تواند در زمینه سیطرۀ دالر در آینده تأثیرگذار باشد؟

جواب:

 برای وضاحت بیشترِ جواب سؤالات فوق، می‌بایست موارد زیر را مورد بررسی قرار داد:

اول: این‌که با توجه به اخبار منتشر شده مبنی بر پایان مدت توافق سعودی و امریکا برای منحصر کردن فروش نفت به دالر؛ شبکه‌های اجتماعی مملو از این خبر است؛ اما هیچ یک از مقامات رسمی دو کشور در این مورد صحبت نکردند. گویا عمداً از این قضیه چشم‌پوشی نمودند! همان‌طور رسانه‌ها نیز در ابتدا از پرداختن به نشر این خبر خودداری کردند تا این‌که برخی از آن‌ها به دلیل حجم زیاد صحبت‌ها در مورد آن، در این خصوص شروع به صحبت نمودند. به عنوان مثال: وب‌سایت روسی RT  در 15 جون 2024م چنین مطلبی را به نشر رساند: «اولگا سامووالوا در وزگلیاد می‌نویسد: توافق پترودالر که بین سعودی و امریکا در سال 1974م امضا شده بود، به پایان رسیده است و این برای سعودی فرصت این را می‌دهد که نفت و تولیدات نفتی خویش را نه تنها در بدل دالر بلکه به هر ارز دیگری‌که می‌خواهد بفروشد. البته بر حسب تایید رسانه‌ها.» این یک تایید غیررسمی از یک منبع رسانه‌ای روسی است، در خصوص وجود چنین توافقی.

دوم: این‌که از طرف منابع رسانه‌های امریکایی این موضوع را تکذیب می‌کنند:

1- در سوال ذکر شده بود که در سایت الحرة به تاریخ 18 جون 2024م چنین آمده است: «...طبق این گزارشات، مدت این توافق 50 سال بوده، اکنون به پایان رسیده است که چنین چیزی نویددهنده پایان سیطرۀ ارز امریکایی است. اما وب‌سایت لیدر اینسایت این گزارش‌ها را تکذیب و تاکید کرد که: "چنین توافقی وجود ندارد».

2- روزنامه MorningStar به تاریخ 17 جون 2024م از اخبار و روایات منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، مبنی بر از بین رفتن توافق پترودالر درازمدت  امریکا و سعودی خبر داده گفت: «این توافق هرگز وجود نداشته است».

3- در یک پست وبلاگی که در روز جمعه منتشر شد، پول دونوان، اقتصاددان ارشد UBS Global Wealth Management، بر این اشاره کرد که داستان جعلی "توافق پترودالر" به طرز شگفت‌آوری منتشر شده است و این‌مسئله درس دیگری در مورد خطرات جانبداری تأییدی ارائه می‌دهد. (منبع: MorningStar، مورخ 17 جون 2024م)

سوم: این‌که هیچ یک از طرفین رسماً در مورد گفتگو‌های اخیر که حاکی از انعقاد توافق پترودالر بین امریکا و سعودی در سال 1974م و پایان مدت الزامیت آن در تاریخ 6 سپتامبر2024م بود، هیچ تبصرۀ رسمی ننمودند. هیچ یک از طرفین رسماً در تکذیب یا تأیید آن اظهار نظر نکردند، بلکه تنها همان‌طور که در فوق یاد آورشدیم، تبصره‌هایی از سوی منابع رسانه‌ای و شبه رسانه‌ای دیگری صورت گرفته است! لیکن قراین دیگری نیز وجود دارد که از طریق آن‌ها احتمال موجودیت چنین توافقی در  بین امریکا و سعودی وجود دارد که از جمله این قراین می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- در گزارش دیوان عمومی محاسبات امریکا که در سال 1978م تحت عنوان «کمیته همکاری اقتصادی امریکا و سعودی» صادر گردیده، چنین آمده است: «دیوان عمومی به تقویت فعالیت کمیته همکاری‌های اقتصادی سعودی و امریکا که در جون 1974م تأسیس شده است، توصیه به همکاری‌های اقتصادی دو طرف و افتتاح دفتری برای وزارت خزانه‌داری امریکا در ریاض، برای ازسرگیری چرخۀ پترودالر نمود.»  این گزارش در مقدمه خود تأسیس این کمیته مشترک را تأیید می‌کند.

2- پس از این‌که پل دونووان در پست وبلاکی خود گفت؛ «معلوم است که داستان "توافق پترودالر" که امروز در حال دست به دست شدن است، خبر جعلی و دروغین بیش نیست.» و افزود: «شاید نزدیک‌ترین چیز به داستان توافق پترودالر، توافق مخفیانه‌ای باشد که بین امریکا و سعودی در اواخر سال 1974م به امضاء رسید و در آن وعده داده شده بود که در ازای سرمایه‌گذاری میلیاردها دالری سعودی از درآمدهای حاصل از فروش نفت در خزانه‌ای امریکا، این کشور برای سعودی کمک‌ها و تجهیزات نظامی ارائه کند.» (منبع: MorningStar، مورخ: 17 جون 2024)

3- پس از آن‌که روزنامه MorningStar در تاریخ 17 جون 2024م گفت: «توافق پترودالر دربین امریکا و سعودی توافقی است که هرگز وجود نداشته است.» در جای دیگر گفت: «بر اساس گزارشی که اداره حساب‌داری امریکا منتشر کرده است، موضوع مربوط به کمیته مشترک امریکایی و سعودی است که برای تقویت همکاری‌های اقتصادی بین دو کشور تشکیل شده بود و قرار تأسیس آن در تاریخ 6 اگست 1974م بین کیسینجر، وزیر امور خارجه امریکا و فهد بن عبدالعزیز ولیعهد سعودی در آن زمان امضا شد.»

4- روزنامه کویتی «القبس» در تاریخ 20 اکتبر2020م در ضمن نشر  اخبار برنامه "حافظه خبری" خود، خبری را منتشر کرد که در شماره تاریخی 7 جون 1974م خود منتشر کرده بود. در آن  چنین آمده بود: «رئیس جمهور نیکسون امروز با شاهزاده فهد بن عبدالعزیز، معاون دوم نخست‌وزیر سعودی و وزیر داخله، در خصوص امکان دستیابی به صلح پایدار در خاورمیانه در پی توافقات بر جداسازی نیروهای جبهه مصر و سوریه، همان‌طور در خصوص راه‌های گسترش همکاری‌های اقتصادی، صنعتی و دفاعی بین سعودی و امریکا گفتگو کرد. این گفتگوها در دفتر رئیس جمهور نیکسون در کاخ سفید پیش از صرف ضیافتی  صورت گرفت که از سوی رئیس جمهور نیکسون برای گرامی‌داشت از مهمانی که در یک سفر سه روزه دیروز از راه رسیده بود تدارک دیده بود. در این گفتگوها شاهزاده فهد در تلاش افزایش کمک‌های نظامی امریکا به کشورش در ازای ادامه همکاری سعودی در تامین نفت امریکا بود.

5- وب‌سایت businesstimes.com.sg در 18 جون 2024م ذکر نمود که: «روزنامه امریکایی نیویورک تایمز در 8 جون 1974م در صفحه اول خود چنین بیان داشته است: «وزیر امور خارجه کیسینجر و شاهزاده فهد بن عبدالعزیز، معاون دوم نخست وزیر سعودی و برادر ناتنی ملک فیصل، امروز صبح در "بلرهاوس" واقع جاده کاخ سفید، توافقنامه شش صفحه‌ای را امضا کردند.»

چهارم: با دقت نظر بیشتر در بند سوم که در فوق ذکر گردید، مخصوصاً استقبال نیکسون، رئیس‌جمهور امریکا از فهد بن عبدالعزیز،  نشان‌دهنده اهمیت زیاد آن دیدار و سپس تأسیس کمیته همکاری‌های اقتصادی امریکا و سعودی در 6 اگست 1974م است که منابع رسمی از جمله گزارش دیوان عمومی محاسبات امریکا به آن اشاره می‌کنند، حاکی از توافقاتی است که گویی این کمیته متولی اجرای آن بوده و همه این‌ها وجود توافقی بین امریکا و سعودی را تایید می‌کند، شاید مکتوب شده و محرمانه بوده و شاید  تفاهمات الزام‌آور و نانوشته‌ای بین یک دولت کوچک مزدور و بین دولت قدرتمندی چون امریکا بوده که معمولاً چنین تفاهماتی برای مزدوران کاملاً الزام‌آور است؛ اگرچه مکتوب شده هم نباشد.

تمام حقایق مذکور در فوق مؤید وجود توافق پترودالر است؛ چیزی‌که ما آن را ترجیح می‌دهیم؛ اگرچه این موضوع مخفی نگهداشته شده و ادارات رسمی آن را تأیید ننمودند؛ البته  آن را انکار نیز ننمودند.

پنجم: آن‌چه این را تأیید و ترجیح می‌دهد، توجه امریکا به تبدیل دالر به ارز بین‌المللی و جهانی است، چنان‌چه:

1- از زمان توافق برتون وودز در سال 1944م که قیمت هر اونس طلا را 35 دالر تعیین کرد، دالر در بالاترین سطح نظام پولی جهانی قرار گرفت؛ طوری‌که دالر و طلا از یک ارزش برخوردار شد؛ اما به دلیل پروژه‌های استعماری امریکا به ویژه جنگ ویتنام و هزینه‌های گزاف در جنگ، امریکا مجبور شده که دالرهای بیشتر از مقدار دالری چاپ کند که می‌توانست آن را با طلا مبادله کند تا جایی‌که در اواخر دهه 1960م، تعداد دالرهای در حال گردش افزایش یافته بود و دالر در جهان بیشتر از طلا شد. این امر کشورهای دیگر را تشویق کرد که در ازای دالرهای خود از امریکا طلا تقاضا کنند؛ چیزی‌که منجر به کاهش ذخایر طلای امریکا شد. چنان‌چه ذخایر طلای امریکا در پایان جنگ جهانی دوم در سال 1971م از 574 میلیون اونس به حدود 261 میلیون اونس کاهش یافت. این‌جا بود که ریچارد نیکسون، رئیس جمهور وقت امریکا، استاندارد طلا را در 15 اگست 1971م لغو کرد و این‌گونه دالر را به طور کامل از طلا جدا کرد. مسئله که به "فاجعۀ نیکسون" معروف است.

2- این جدایی دالر و طلا مشکل سیاسی و مالی برای امریکا ایجاد کرد و آن این بود که کشورهای جهان، دیگر عامل مجبورکننده برای به دست آوردن دالر نداشتند. لذا این امر باعث شد که امریکا به دنبال راه‌های دیگری باشد که کشورها را به سوی تقاضای بیشتر دالر سوق داده و در نتیجه سیطرۀ جهانی دالر محفوظ بماند تا این‌که بالاخره امریکا گم‌شده‌اش را در نیاز حتمی جهان به انرژی پیدا کرد؛ این در حالی بود که منبع اصلی انرژی در آن زمان نفت بود و سعودی هم بزرگترین تولیدکننده آن.

3- دولت نیکسون از طریق گفتگو با سعودی از سال 1972م تا 1974م در مورد ایجاد پترودالر و در نتیجه توافقی صورت گرفته که بر مبنی آن امریکا امنیت رژیم سعودی را تضمین نموده و در مقابل سعودی که بزرگترین تولیدکننده نفت در جهان بوده و دارای بزرگترین ذخایر نفتی در جهان است، نفت خود را در برابر دالر بفروش برساند؛ همان‌طور که سعودی نیز موافقت کرد که میلیاردها دالر از درآمدهای نفتی خود را مجدداً در اوراق خزانه امریکا برگرداند.

4- قبل از این قرارداد، سعودی به دلیل نفوذ عوامل انگلیسی در حکومت آن زمان سعودی، نفت خود را در بدل جنیه استرلینگ بفروش می‌رساند،  زمانی‌که این قرارداد در 8 جون 1974م بین وزیر امورخارجه کیسینجر و شاهزاده فهد بن عبدالعزیز، منعقد شد، این مقدمه‌ای برای معامله همرای سعودی به دالر به عنوان قیمت نفت در عوض استرلینگ بود.

پس از آن، شاهزاده فهد در سال 1975م، در زمان سلطنت برادرش، ملک خالد، به اوج شهرت رسید و ولیعهد شد. او در دوران برادرش ملک خالد از صلاحیت‌های زیادی بر خوردار بوده و بر همین منوال قرار داشت تا این‌که ملک خالد وفات کرده و در 13جون 1982م به پادشاهی رسید. وی در ولاء و وابستگی خود نسبت به امریکا معروف بود.

بنابراین، معاملات سعودی در زمینه فروش نفت از ابتدای سال 1975م منحصر به دالر شد، بر حسب بیان منابع پس از سال 1974م، فروش نفت سعودی به دالر امریکا منحصر شد و این امر شامل کشورهای عضو سازمان اوپک از کشورهای تولیدکننده نفت نیز می‌شد. بدین ترتیب لازم شد هر کشوری که نیاز به خرید نفت دارد، تا مقدار کافی از ارز دالر، تنها ارز منحصر به معاملات نفتی را داشته باشد. به این معنی که این کشورها باید وام های دالری می‌گرفتند و یا از بازارهای مالی و یا به هر وسیله دیگری برای‌شان دالر خریداری می‌نمودند. نکته‌ای قابل توجه این بود که امریکا تداوم سرازیر شدن دالر و بانک ذخایر فدرال تداوم تولید دالر را تضمین کرده بود... مخصوصاً این‌که ریال سعودی وابسته به دالر بوده و از همین جهت عاملی برای سعودی وجود دارد که جهت حفظ ثبات اقتصادی خود به دالر امریکا وابسته و متعهد باشد. چنان‌چه طی گزارش خبرگزاری اناضول بتاریخ 4 سپتامبر2019م چنین بیان داشت: «خالد الفالح وزیر انرژی سعودی تایید کرد که دالر امریکا ارز مورد اعتماد برای فروش و تجارت نفت خام کشورش در خارج از کشور باقی خواهد ماند...»

ششم: اگر پیوستن سعودی به تشکیلات بریکس به رهبری چین و روسیه که هردو از رقبای امریکا هستند، بر استمرار محدودیت سعودی در فروش نفت‌اش به دالر تأثیر بگذارد، این موضوع تحت تأثیر عوامل دیگری قرار می‌گیرد که برای روشن شدن آن موارد زیر را به  بررسی خواهیم گرفت:

1-    اصطلاح BRICS برای اشاره به اقتصادهای برازیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی به کار می‌رود. برازیل، روسیه، هند و چین در سال 2006م گروه BRIC را ایجاد نمودند تا به کشورهای در حال توسعه نقش بیشتری در امور بین المللی بدهند. در سال 2011م نام این گروه با اضافه شدن آفریقای جنوبی به BRICS تغییر یافت. در اجلاس الـ15 که در 24 اگست 2023م در ژوهانسبورگ، پایتخت آفریقای جنوبی خاتمه یافت، از پیوستن سعودی به همراه مصر، امارات، ایران، ایتوپی و ارجنتاین به گروه بریکس، در ابتدای سال 2024م خبر داده شد. یکی از اهداف این اجلاس تلاش برای رهایی از سیطرۀ دالر و صدور ارزی برای اعضای بریکس بود، چیزی‌که این کشورها در آن به توافق نرسیدند، سپس تصمیم به معامله با ارزهای محلی خود در میان شان گرفتند. به همین دلیل این گروه تلاش کرد تا سعودی، بزرگترین صادرکننده نفت را به این گروه دعوت کند.

شایان ذکر است که علی‌رغم اعلام رسمی تلویزیون سعودی در 1فبروری 2024م مبنی بر پیوستن سعودی به بریکس، مجید القصابی وزیر تجارت سعودی در میزگردی در حاشیه مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس چنین گفت: «سعودی دعوت نامه‌ای برای پیوستن به بریکس دریافت کرد، اما ما هنوز به طور رسمی به آن نپیوستیم.» (منبع: سكاي نيوز عربي 16 جنوری2024م) این بدان معناست که سعودی منتظر موافقت امریکا برای پیوستن به بریکس بود تا این‌که پیوستن به آن در مصلحت امریکا باشد.

2- ورود کشورهای وابسته به امریکا مانند سعودی به گروه بریکس این گروه را سست و شکننده می‌کند، چنان‌چه ما شاهد مخالفت‌های آفریقای جنوبی در برابر صدور ارزی برای بریکس بوده ایم. در گروه بریکس به جز روسیه و چین هیچ کشور مستقلی وجود ندارد، بقیه کشورهای عضو آن، همه مزدوران غرب به ویژه امریکا به شمار می‌روند. اما روسیه و چین می‌خواهند طوری جلوه کنند که گویی قادر به مقابله با غرب و تشکیل یک جبهه متقابل در برابر آن هستند و همیشه از دنیای چندقطبی صحبت می‌کنند. وقتی امریکا به سعودی و سایر مزدورانش اجازه ورود به بریکس را می‌دهد، برای اینست که می‌خواهد از درون بر آن تأثیرگذاری داشته باشد، همانطور که قبلاً کشورهای اروپای شرقی تابع خود را در سال 2004م تشویق کرد که وارد اتحادیه اروپا شوند تا این‌که از طریق این کشورها بتواند بر این اتحادیه تأثیرگذاری داشته باشد، از طریق این کشورها وارد اتحادیه اروپا شوند. چان‌چه به وسیلۀ پولند که وارد اتحادیه شد، توانست مانع تدوین قانون اساسی برای آن شود، قانونی که باعث تقویت قدرت سیاسی این اتحادیه شده و آن را در حد شبه دولت فدرالی نزدیک می‌نمود. اما از این طریق هم‌چنان یک اتحادیه سست و شکننده باقی ماند که همواره در معرض شکستگی و فروپاشی قرار دارد. هم‌چنین زمانی‌ که سعودی که بزرگترین تولیدکننده اوپک است و نفوذ زیادی روی اوپک دارد، موظف شد تا فعالانه برای ایجاد نوعی از اتحاد بین اوپک و روسیه، برای کنترل تولیدات روسیه در داخل مرزهای اوپک با هماهنگی سعودی و روسیه، از اسالیب لازم استفاده کند.

 3- پوتین که کشورش یکی از اعضای موسس گروه بریکس بوده و بسیار مشتاق صدور ارزی مستقل برای این گروه است، تسلیم واقعیت سیاسی کشورهای عضو این گروه شده، چنین می‌گوید: «تداوم توسعۀ بریکس، نقش این تشکیلات را در سطح بین‌المللی، فعال خواهد داشت و این‌که موضوع اتخاذ یک ارز مستقل هنوز حل نشده و نیاز به گفتگوهای بیشتری دارد...» (منبع: الجزیره مورخ: 24 اگست2023) هم‌چنان الجزیره پیش از این بتاریخ 23/اگست/2023م، چنین مطلبی را منتشر ساخت: «موضوع ایجاد ارز مستقل برای بریکس، به دلیل عدم توافق بین پنج کشور و وجود اختلافات بین آن‌ها، به طور رسمی در جریان اجلاس در اجندا گرفته نشد... اما پوتین در یک سخنرانی ویدئویی برای این گروه، درخواست نمود تا به معاملات گروه به ارزهای محلی توسعه بخشند...» بنابراین، این‌گونه روسیه موفق نشد تا ارز جایگزینی برای دالر پیدا کند، البته او هم‌چنان تحقق چنین ارزی را از اعضاء بریکس تقاضا‌ می‌کند.

هفتم: این‌که تا زمانی‌که پول کاغذ باشد، ارزش ذاتی نداشته، مشکلات اقتصادی، احتکارهای اقتصادی، اختلافات سیاسی و حتی استعمار تدوام خواهد داشت. اسلام با وحی از جانب الله سبحانه وتعالی پول را متکی بر طلا و نقره قرار داده است. یعنی ماده‌ای که خوددارای ارزش ذاتی می‌باشد و همان‌طور که در احادیث صحیحه ثابت است، رسول الله صلی الله علیه و سلم طلا و نقره را به عنوان پول تعیین نموده و آن‌ها را  تنها معیار پولی و وجه نقدی قرار داده که سنجش مال و عمل به آن‌ برمی‌گردد. اما استعمارگران با استفاده از اسالیب استعمار اقتصادی و استعمار مالی، پول کاغذی را ابزاری از ابزار استعماری شان قرار دادند. بنابراین برای پول و وجه نقدی سیستم‌های دیگری ایجاد نمودند که مبتنی بر طلا و نقره نیست و از این‌جا بود که این مشکلات پدیدار شد...

لذا این مشکلات برطرف نمی‌شود مگر این‌که دولت خلافت اقامه شده و پول را به طلا و نقره برگرداند تا این‌که یا خود طلا و نقره در گردش باشد یا پول کاغذی جایگزین طلا و نقره در گردش باشد؛ جایگزینی که امکان تبدیل آن در هر زمانی وجود داشته باشد. این همان شریعتی است که الله سبحانه وتعالی بر مبنی علم پاک و منزه‌اش نازل فرموده است. همان‌طور که چنین می‌فرماید:

﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾ [ملک: 14]

ترجمه: آیا کسی (همه چیز را) آفریده است نمی‌داند؟ در حالی‌که او باریک بین و بس آگاه است.

 اول محرم 1446ه.ق

مطابق به7 جولای 2024م

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

سوال:

امیر بزرگوار ما، السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

از الله متعال می‌طلبم شما را صحت و عافیت داشته باشد!

سوال من اینست: آیا جایز است گوساله‌ای فربهی را که کم‌تر از دوسال سن دارد قربانی نمود؟

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

1. قربانی یک عبادت است و رسول الله صلی الله علیه وسلم، شروط و احکام آن را بیان نموده است. یکی از جمله شروط قربانی، همانا سن آن می‌باشد؛ چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لَا تَذْبَحُوا إِلَّا مُسِنَّةً، إِلَّا أَنْ يَعْسُرَ عَلَيْكُمْ، فَتَذْبَحُوا جَذَعَةً مِنَ الضَّأْنِ» (رواه مسلم)

ترجمه: ذبح نکنید؛ مگر مسنی را؛ مگر این‌که بر شما دشوار باشد که در آن صورت گوسفند جذعة (گوسفندی که شش ماه را تمام کرده باشد) را ذبح نمائید.

گاو "مسن" آنست که دو ساله و یا بیشتر از آن باشد. بنابر این، این ادعا که اجماع علماء بر اینست که قربانی نمودن گاو زیر دو سال به شرط آن که فربه بوده و گوشت زیاد داشته باشد، ادعای نادرست است. قربانی نمودن گاوی که کمتر از دو سال سن داشته؛ اما گوشت زیاد داشته باشد، بجز شمار اندکی از مفتیان عصر حاضر، هیچ کس دیگری جایز نمی‌داند و فتوای این مفتیان مخالف دلیل شرعی و نیز مخالف اقوال مجتهدین و علمای سلف صالح می‌باشد.

در نصاب‌ها و مقادیر شرعی نمی‌توان علت‌جویی نمود؛ بلکه نصاب و مقدار هر چیزی را که شریعت معین نموده، بدون هیچ نوع علت‌جویی باید مراعات گردد و حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم بسیار واضح است؛ «لَا تَذْبَحُوا إِلَّا مُسِنَّةً؛ ذبح نکنید مگر مسن را» گاو مسن آنست که دو سال را کامل نموده و وارد سال سوم شده باشد. نهی در این حدیث، جازم و قاطع است و قرینة این جزم و قطع نیز در همین متن واضح است و آن عبارت است از استثنا نمودن کسی‌که مجبور می‌شود و برای چنین کسی اجازه داده شده که "جذعة الضأن" را قربانی نماید و جذعة الضأن، گوسفندی است که شش ماه را کامل نموده باشد.

بناءً قربانی یک عبادت بوده و مانند سایر عبادات، توقیفی می‌باشد که باید بر اساس شروط و اسبابی‌که شریعت بیان نموده، اداء گردد و این شروطی است که نمی‌توان در آن علت‌جویی نمود و قربانی جایز نیست؛ مگر بر اساس این شروط.

1. در کتاب مفاهیم صفحۀ 34 (متن عربی) چنین گفته شده: «نظام‌های اسلامی عبارت از احکام شرعی مربوط به عبادات، اخلاقیات، مطعومات، ملبوسات، معاملات و عقوبات می‌باشد. پس احکام شرعی مربوط به عبادات، اخلاقیات، مطعومات و ملبوسات غیر قابل علت‌جویی است، چنان‌چه رسول الله علیه السلام فرمود: «حُرِّمَتِ الْخَمْرَةُ لِعَيْنِهَا؛ شراب به دلیل خود ذات‌اش حرام گردیده.» و اما احکام شرعی مربوط به معاملات و عقوبات طوری است که می‌توان در آن علت‌جویی نمود؛ زیرا حکم شرعی مربوط به آن مبتنی بر علتی است که باعث به وجود آمدن آن حکم گردیده.

بسیاری عادت نموده اند که در تمام انواع احکام، بر اساس منفعت ناشی از آن علت‌جویی نمایند و دلیل آن، اینست که از رهبری فکری غرب و تمدن متأثر می‌باشند؛ رهبری فکری و تمدنی که تنها منفعت را اساس تمام اعمال قرار داده است. این رهبری فکری با رهبری فکری اسلامی، که روح را اساس تمام اعمال قرار داده و یک‌جا نمودن آن با ماده را منسجم کنندۀ اعمال می‌داند، مخالفت دارد.

با این حساب؛ دراحکام شرعی مرتبط به عبادات، اخلاق، مطعومات و ملبوسات مطلقاً علت‌جویی نمی‌شود، زیرا این احکام هیچ علتی ندارد، بلکه همان گونه که در نص آمده به آن عمل می‌شود و به هیچ وجه بر هیچ گونه علتی بنا کرده نمی‌شود؛ مثلاً نماز، روزه، حج، زکات، چگونگی ادای نماز، تعداد رکعات آن، مناسک حج، نصاب زکات و امثال آن، همه و همه به صورت توقیفی بوده و همانگونه که در نص آمده به آن عمل می‌شود و بدون در نظرداشت علت آن باید مورد قبول و پذیرش قرار گیررد و هیچ نوع علت‌جویی در آن صورت نمی‌گیرد...»

به این ترتیب، درست نیست که سن قربانی از آنچه که در نص آمده کمتر باشد، چه آن گوساله بسیار فربه باشد و یا خیر؛ زیرا نص شرعی سن آن را بدون هیچ علتی بیان نموده و بنابر این، مراعات نمودن آن امر الزامی می‌باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

2 ذوالحجه 1445هـ.ق

8 جون 2024م.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

سوال:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

حال شما خوب است؟ از الله سبحانه وتعالی خیر و عافیت را برای شما مسألت دارم؛ همان طوری‌که از او سبحانه وتعالی مسألت دارم که پیروزی را نصیب شما گردانیده و به دست شما خیر را جاری سازد! آمین! اگر خواست الله متعال باشد نیت دارم که در این سال حج را اداء کنم، در نزدم نسبت به رمی جمرات سوالی است، در آنجا بعضی هستند که برای بار اول قبل از نصف شب رمی جمره می‌کنند و در آنجا باقی می‌مانند و بعد از این‌که شب نصف شد بار دوم رمی جمره می‌کنند و من به این باور هستم که این عمل شان اشتباه است. بناءً به نظر من باید حاجی قبل از غروب آفتابِ همان روز رمی جمره نماید؛ سپس به انتظار بماند تا بار دوم را رمی جمره کند و روز با غروب آفتاب تمام می‌شود. آیا این صورت درست است؟

الله متعال به عمر شما برکت دهد و گام‌های شما را برای حق ثابت قدم نگهدارد!

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

در ابتداء از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که راهت را برای رفتن به حج هموار ساخته و کارت را آسان و حج تان را مقبول گرداند و توسط همین حج ترا مورد مغفرت خود قرار دهد!

توصیه می‌کنم که قبل از شروع حج با توجه کامل، احکام حج را بخوانید. کتاب‌هایی‌که احکام حج را بیان نموده بسیار است و در این مورد درس‌ها، شروحات کامل از طرف بعض اهل علم در خصوص حج و احکام حج به شکل تصویری و توضیحی وجود دارد و هم‌چنان برای تان ممکن است که به متخصصین و علماء در جریان حج رجوع کنید و از آنچه برای تان مشکل است، سوال نمائید و علماء در آنجا زیاد هستند. جواب سوال تان قرار ذیل است:

1. رمی جمرات در یوم النحر (روز قربانی) یعنی دهم ذی‌الحجه اول روزهای عید و هم‌چنان در ایام تشریق سه گانۀ تشریق یعنی روز یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذی‌الحجه(روزهای دوم، سوم و چهارم) عید است. رمی در روز سیزدهم ذی‌الحجه، چهارم روزهای عید است که غیر معجل است؛ اما رمی معجل روز عید و دو روز بعد از آن یعنی روزهای یازدهم و دوازدهم ذی‌الحجه است.

2. اما در مورد شروع و ختم جمره و نظری را که من ترجیح می‌دهم قرار ذیل است:

الف) شروع رمی جمره: در یوم النحر تنها رمی جمرۀ کبری است که به هفت سنگ‌ریزه صورت می‌گیرد و بیش‌تر از آن رمی نمی‌شود. بهتر اینست که این رمی جمره با تأسی از عمل‌کرد رسول الله صلی الله علیه وسلم در چاشت یوم النحر باشد. بخاری در صحیح خود از جابر رضی الله عنه روایت نموده که گفته است:

«رَمَى النَّبِيُّ  يَوْمَ النَّحْرِ ضُحًى وَرَمَى بَعْدَ ذَلِكَ بَعْدَ الزَّوَالِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه  در چاشت یوم النحر رمی جمره نموده و بعد از آن(جمرات روزهای دیگر) را بعد از زوال انجام داده اند.

در روایت مسلم آمده است:

«رَمَى رَسُولُ الله الْجَمْرَةَ يَوْمَ النَّحْرِ ضُحًى وَأَمَّا بَعْدُ فَإِذَا زَالَتْ الشَّمْسُ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم در چاشت یوم النحر رمی جمره نموده و(جمرات روزهای ) بعد از آنرا بعد از زوال انجام داده اند.

و به دلیل روایتی‌که ترمذی در سنن خود از ابن عباس نموده:

«أَنَّ النبیﷺ قَدَّمَ ضَعَفَةَ أَهْلِهِ وَقَالَ لَا تَرْمُوا الْجَمْرَةَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم ضعیفان خانواده‌اش را پیش ارسال کردند و فرمودند، جمره نکنید؛ مگر بعد از  طلوع آفتاب.

ابوعیسی گفته حدیث ابن عباس حدیث حسن صحیح است.

اما وقت شروع جمرات روزهای تشریق سه‌گانه را به دلائل ذیل بعد از زوال می‌دانم:

بخاری در صحیح خود از جابر رضی الله عنه روایت نموده که گفت است:

«رَمَى النَّبِيُّ ﷺ يَوْمَ النَّحْرِ ضُحًى وَرَمَى بَعْدَ ذَلِكَ بَعْدَ الزَّوَالِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم در چاشت یوم النحر رمی جمره نموده و(روزهای) بعد از آن را بعد از زوال جمره نمودند.

در روایت مسلم چنین آمده است:

«رَمَى رَسُولُ اللهِ ﷺ الْجَمْرَةَ يَوْمَ النَّحْرِ ضُحًى وَأَمَّا بَعْدُ فَإِذَا زَالَتْ الشَّمْسُ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم جمره را در چاشت یوم النحر انجام داد؛ اما(جمرات روزهای)بعد از آن را بعد از زوال آفتاب انجام دادند.

ابوداود در سنن خود از عائشه رضی الله روایت نموده است که گفت:

«أَفَاضَ رَسُولُ اللهِ ﷺ مِنْ آخِرِ يَوْمِهِ حِينَ صَلَّى الظُّهْرَ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى مِنًى فَمَكَثَ بِهَا لَيَالِيَ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ يَرْمِي الْجَمْرَةَ إِذَا زَالَتْ الشَّمْسُ كُلُّ جَمْرَةٍ بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ يُكَبِّرُ مَعَ كُلِّ حَصَاةٍ وَيَقِفُ عِنْدَ الْأُولَى وَالثَّانِيَةِ فَيُطِيلُ الْقِيَامَ وَيَتَضَرَّعُ وَيَرْمِي الثَّالِثَةَ وَلَا يَقِفُ عِنْدَهَا»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی نماز ظهر را اداء کردند در اخیر آن روز افاضه کردند؛ سپس به منی بازگشتند و در آنجا شب‌های روزهای تشریق را ماندند و جمره را بعد از زوال آفتاب می‌زدند که هر جمره هفت سنگ‌ریزه بود و با هر سنگ‌ریزه تکبیر می‌گفتند و در وقت اولی و دومی توقف می‌کردند و قیام شان را دراز نموده خشوع و تواضع می‌نمودند و سومی را رمی می‌کردند؛ اما در وقت آن توقف نمی‌کردند.

در "المغنی ابن قدامه" جلد 3صفحۀ 399 فصل رمی یوم النفر قبل از زوال در ایام تشریق بعد از زوال آمده است: «فصل: در ایام تشریق رمی نشود؛ مگر بعد از زوال. اگر قبل از زوال رمی نمود باید آن را عود کند. در این مورد تصریح شده است، از ابن عمر روایت شده که همین نظر را مالک، ثوری، شافعی، اسحاق و اصحاب رأی نیز گفتند. هم‌چنان از حسن و عطاء روایت شده است با تفاوت این‌که اسحاق و اصحاب رأی یوم النفر را قبل از زوال رخصت کردند و نفر صورت نمی‌گیرد مگر بعد از زوال.

و دلیل ما اینست که رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از زوال رمی جمره نموده، به دلیل این قول عائشه رضی الله عنها که رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی زوال شمس صورت می‌گرفت رمی جمره می‌نمودند و به دلیل قول جابر در مورد چگونگی حج رسول الله صلی الله علیه وسلم که رسول الله صلی الله علیه وسلم را دیدم که در چاشت یوم النحر رمی جمره می‌نمودند و بعد از یوم النحر(جمرات روزهای دیگر) را بعد از زوال شمس انجام دادند و رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «خُذُوا عَنِّي منَاسِكَكُمْ؛ مناسک خود را از من بگیرید» و ابن عمر گفته است: ما لحظه شماری می‌نمودیم تا وقتی که آفتاب زوال نمود، بعداً رمی جمره نمودیم و به این ترتیب بعد از زوال هر وقتی خواسته باشد رمی جمره جائز است؛ مگر مستحب اینست که رمی جمره در وقت زوال صورت گیرد؛ چنانچه ابن عمر و ابن عباس گفته است که رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی آفتاب زوال می‌نمود، جمرات را رمی می‌نمودند؛ به حدی‌که وقتی از رمی فارغ می‌شدند نماز ظهر را اداء می‌کردند.» ختم متن المغنی.

ب) اما نظری‌که در مورد آخر وقت رمی جمرات ترجیح می‌دهم، قرار ذیل است:

وقت رمی جمرۀ عقبه از چاشت یوم النحر یعنی اول عید شروع شده و الی صبح روز دوم عید ادامه دارد؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم رمی جمره را از طرف شب تائید نمودند. بخاری در صحیح خود از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده که گفته است: رسول الله صلی الله علیه وسلم از یوم النحر در "منی" سوال شدند ایشان می‌فرمودند: «لاحرج» هرجی نیست؛ سپس مردی از آن سوال نموده و گفت قبل از ذبح سرم را تراشیدم فرمودند: «اذْبَحْ وَلَا حَرَجَ؛ ذبح کن هیچ حرجی نیست.» سپس آن مرد گفت: بعد از شام رمی جمره نمودم ایشان فرمودند: «لَا حَرَجَ؛ هیچ حرجی نیست». به این ترتیب طبرانی در معجم الکبیر از عطاء از ابن عباس تخریج نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای چوپان‌ها رخصت دادند تا در شب رمی جمره نمایند.» و واضح است که شب با دخول فجر ختم می‌شود.

اما در مورد آخر وقت رمی جمرات ایام تشریق باید گفت که آخر وقت صبح روزی است که در پی آن می‌آید. به دلیل روایتی‌که ذکر نمودیم که بخاری در صحیح خود از ابن عباس رضی الله عنهما روایت نموده که گفته است: رسول الله صلی الله علیه وسلم از یوم النحر به منی سوال شدند، ایشان فرمودند: «لَا حَرَجَ» یعنی هیچ حرجی نیست، سپس مردی گفت من قبل از ذبح سرم را تراشیدم فرمودند: «اذْبَحْ وَلَا حَرَجَ» ذبح کن هیچ هرجی نیست، سپس آن مرد گفت من بعد از شام رمی جمره نمودم، فرمودند: «لَا حَرَجَ» هیچ هرجی نیست. واضح است که شب با داخل شدن فجر به پایان می‌رسد.

ج) از قاعده و حکم فوق روز سوم عید که معجل است مستثنی می‌باشد؛ زیرا آخر وقت رمی جمره در روز سوم قبل از غروب آفتاب است تا این‌که روز چهارم عید با غروب آفتاب داخل نشود، در حالی‌که حاجی در"منی" است؛ زیرا اگر روز چهارم داخل شود در حالی‌که حاجی در"منی" است، آن را ترک نکرده؛ پس بر آن لازم است که در"منی" تا روز چهارم باقی بماند. هم‌چنان روز چهارم عید نیز مستثنی شده است؛ مثلاً آخر وقت رمی جمره قبل از غروب آفتاب است؛ زیرا آن روز آخر ایام رمی جمرات است.

3. بنابر توضیحاتی‌که در فوق دادیم، صورت مسأله و یا سوال تان درست نیست؛ چنانچه شما در سوال خود گفتید: «نسبت به رمی جمرات باید گفت که در آنجا بعضی هستند بار اول را قبل از نصف شب رمی جمره می‌کنند و در آنجا باقی می‌مانند و بعد از نصف شب بار دوم رمی جمره می‌نمایند. به نظرم مسأله به این شکل غلط است. به این دلیل به نظرم باید حاجی قبل از غائب شدن آفتاب همان روز رمی جمره کند؛ سپس به انتظار بماند تا بعد از غائب شدن آفتاب بار دوم با تمام شدن روز رمی جمره نماید. آیا این صورت صحیح است؟» و واضح است که منظور شما رمی ایام تشریق است:

الف) صورت مسأله اولی در نزد شما اینست که قبل از نصف شب یازدهم ذی الحجه از ایام تشریق باید رمی جمره کند و این رمی صحیح است؛ اما رمی بعد از نصف شب یازدهم ذی الحجه از بابت روز دوازدهم ذی الحجه نادرست است؛ زیرا قبل از زوال روز دوازدهم ذی الحجه است و سائر ایام تشریق مثل اینست.

ب) صورت مسأله دوم از نظر شما اینست که قبل از غروب آفتاب روز یازدهم ذی الحجه از روز اول ایام تشریق رمی جمره کند که این حالت درست است؛ اما رمی آن بعد از غروب روز یازدهم ذی الحجه از بابت روز دوازدهم ذی الحجه ناجائز است؛ زیرا آن روز قبل از زوال آفتاب روز دوازدهم ذی الحجه است و سائر ایام تشریق هم به همین شکل است.

بناءً آخر وقت رمی جمره یوم النحر و ایام تشریق همان قسمی است که در بند(2-ب) در فوق بیان نمودیم. امیدوارم که حالا مسأله واضح شده باشد.

برادرتان عطاء بن خليل أبو الرشته

2 ذی‌الحجة 1445هـ.ق.

8جون 2024م.

              

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به جواب ابرار ثوابته

سوال:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

الله سبحانه وتعالی به شما برکت دهد! نزدم سوالی است.

نامه‌ای به جابر ابن سمرة نوشتم و بدست غلام خود فرستادم. در این نامه نوشتم در مورد چیزی‌که از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدی برایم خبر بده. گفت: جابر ابن عبدالله برایم نوشت که از رسول الله صلی الله علیه وسلم در شام روز جمعه که اسلمی رجم شده بود، شنیدم که می‌گفت: «لا يَزالُ الدِّينُ قائِماً حتى تَقومَ السَّاعةُ، أو يَكونَ عليكم اثنا عَشَرَ خَليفةً كُلُّهُم مِن قُرَيشٍ». هم‌چنان شنیدم که می‌فرمود: «عُصبةُ المُسلِمينَ يَفتَتِحونَ البَيتَ الأبيَضَ، بَيتَ كِسْرى وآلِ كِسْرى» و نیز شنیدم که می‌فرمود: «إنَّ بَينَ يَدَيِ السَّاعةِ كَذَّابينَ، فاحذَرُوهم» هم‌چنان شنیدم که می‌فرمود: «إذا أعطى اللهُ أحَدَكم خَيراً، فَلْيَبْدَأْ بِنَفْسِهِ، وأهلِ بَيتِهِ» و نیز شنیدم که می‌فرمود: «أنا فَرَطُكم على الحَوضِ» صحت این حدیث چگونه است؟ و توضیح و شرح «عُصبةُ المُسلِمينَ يَفتَتِحونَ البَيتَ الأبيَضَ» چطور است؟

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

1- حدیث شریفی‌که شما در سوال خود ذکر نمودید، روایت احمد است و هم‌چنان مسلم با تفاوت اندکی در الفاظ این حدیث شریف از عامر بن سعد ابی وقاص چنین روایت نموده است:

«كَتَبْتُ إِلَى جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ مَعَ غُلَامِي نَافِعٍ أَنْ أَخْبِرْنِي بِشَيْءٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ قَالَ فَكَتَبَ إِلَيَّ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ يَوْمَ جُمُعَةٍ عَشِيَّةَ رُجِمَ الْأَسْلَمِيُّ يَقُولُ: "لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ" وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: "عُصَيْبَةٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ يَفْتَتِحُونَ الْبَيْتَ الْأَبْيَضَ بَيْتَ كِسْرَى أَوْ آلِ كِسْرَى" وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: "إِنَّ بَيْنَ يَدَيْ السَّاعَةِ كَذَّابِينَ فَاحْذَرُوهُمْ" وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: "إِذَا أَعْطَى اللَّهُ أَحَدَكُمْ خَيْراً فَلْيَبْدَأْ بِنَفْسِهِ وَأَهْلِ بَيْتِهِ" وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: "أَنَا الْفَرَطُ عَلَى الْحَوْضِ.»

ترجمه: به جابر ابن سمرة نامه‌ای نوشتم که غلام نافع این نامه را رساند و در این نامه گفته بودم از آنچه از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدی، برایم خبر بده. وی گفت: در شام روز جمعۀ که اسلمی رجم شده بود شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرمود: «این دین تا قیامت بر پا است و یا دوازده خلیفه بر شما می‌آید که همۀ شان از قریش هستند.» و هم‌چنان شنیدم که می‌فرمود: «گروهی از مسلمانان کاخ سفید را که همانا کاخ کسری و اهل کسری است فتح می‌کنند.» و هم‌چنان شنیدم که می‌فرمود: «پیش از قیامت دروغ‌گویانی می‌آیند که باید از آن‌ها حذر کنید،» هم‌چنان شنیدم که می‌فرمودند: «وقتی الله سبحانه وتعالی مالی را برای یکی از شما داد، باید(درمصرف و انفاق آن) از خود و خانوادۀ خود شروع کند.» و هم‌چنان شنیدم که می‌فرمود: «من بالای حوض(کوثر) منتظر شما هستم.»

این حدیث صحیح است و همین‌که در کتاب مسلم روایت شده به صحت آن کفایت می‌کند.

2- اما نسبت به تفسیر و توضیح این حدیث باید گفت که در این حدیث مسائل متعددی است که اولین مسأله این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم است: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ» که علماء در مورد مفهوم و معنی مقصود این بخش حدیث اختلاف دارند. قول راجح آن نظری است که ابن جوزی در "کشف المشکل من حدیث الصحیحین" در مورد این حدیث شریف در تحت بند سوم ذکر نموده و گفته است: «وجه سوم اینست که منظور از دوازده خلیفه در تمام مدت خلافت تا روز قیامت است که این خلفاء به صواب و حق عمل می‌نمایند؛ اگرچه پی درپی نیایند. گاهی مرد عادلی خلیفه می‌شود؛ اما بعد از آن کسی می‌آید که ظلم می‌کند؛ سپس بعد از آن کسی می‌آید که عدالت را رعایت می‌کند. به این ترتیب، عدالت و عدل دوازده نفر تا روز قیامت تمام می‌شود. روایتی‌که ابومنصور نقل نموده نیز به همین امر دلالت می‌کند. ابوبحر برای ما حدیث گفت که ابوالمجلد برایش گفته و بر آن قسم یاد نموده است:

«أَنه لَا تهْلك هَذِه الْأمة حَتَّى يكون فِيهَا اثْنَا عشر خَليفَة كلهم يعْمل بِالْهدى وَدين الْحق، مِنْهُم رجلَانِ من أهل بَيت النَّبِي ﷺ، يعِيش أحدهم أَرْبَعِينَ سنة والآخر ثَلَاثِينَ سنة»

ترجمه: یقیناً که این امت از بین نمی‌رود، مگر این‌که دوازده خلیفه بیاید که همۀ شان به هدایت و دین حق عمل می‌کنند. از این دوازده خلیفه دو نفرشان از اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند که یکی از ایشان چهل سال زندگی می‌کند و دیگری سی سال.»

نظر فوق رأی و نظر راجح‌تر است؛ اما الله سبحانه وتعالی از همه داناتر است؛ زیرا این حدیث می‌گوید: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ» پس سخن در مورد قیام دین تا روز قیامت است که تکمیل شدن دوازده خلیفه از قریش با این موضوع خلل وارد می‌کند؛ چنانچه خلفای بسیاری از قریش و غیر قریش حکومت نموده اند؛ لذا مناسب اینست که این حدیث بر دوازده خلیفۀ مخصوص از قریش حمل شود که این دوازده نفر تنها خلیفه نیستند که مانند سائر خلفاء به اسلام حکم کنند؛ بلکه آنان خلفای مخصوصی هستند که از سائر خلفاء متفاوت بوده و به عدل و حق بر منهج نبوت حکم می‌کنند. پس خلافت ایشان خلافتی است که به هدایت و دین حق عمل می‌شود. بعید نیست که خلفای راشدۀ اربعه از جملۀ همین خلفاء باشند و پنجم شان عمرابن عبدالعزیز باشد و در آینده با قیام خلافت بر منهج نبوت راشدۀ ثانی کسانی بیایند که به روش ایشان عمل کنند و همان طریقۀ ایشان را دنبال نمایند. یعنی خلفایی باشند که تا قام قیامت بر اسلام حکم کنند؛ سپس حکومت‌های جبریه‌ای که حاکم است، از بین برود  و خلافت بر منهج نبوت باز ‌گردد؛ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث نعمان بن بشیر به روایت حذیفه فرموده که در زمان این خلافت دوم بر منهج نبوت خلفاء بسیاری می‌آیند که به اسلام حکم می‌کنند که هفت نفرشان خلفای عادل و راشده بر منهج نبوت هستن؛ اگرچه عهد و زمان‌شان به صورت پی درپی نیست و به این ترتیب، دوازده خلیفۀ عادل بر منهج نبوت کامل می‌شود. این نظری است که من آن را ترجیح می‌دهم. الله سبحانه وتعالی از همه داناتر است.

3- اما معنی فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم: «عُصَيْبَةٌ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَفْتَتِحُونَ الْبَيْتَ الْأَبْيَضَ» هدف از کاخ سفید همان کاخی است که در خود این حدیث شریف توضیح و تفسیر شده است؛ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در تفسیر آن فرموده است: «الْبَيْتَ الْأَبْيَضَ بَيْتَ كِسْرَى أَوْ آلِ كِسْرَى»

پس معلوم است که منظور از کاخ سفید کاخ کسری است که اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم در زمان عمر ابن خطاب رضی الله عنهم اجمعین فتح نمودند. در شرح نووی بر کتاب مسلم آمده است: «این گفتۀ رسول الله علیه وسلم عُصَيْبَة مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَفْتَتِحُونَ الْبَيْت الْأَبْيَض بَيْت كِسْرَى، این از معجزات آشکار رسول الله صلی الله علیه وسلم است که آن را صحابه به لطف الله سبحانه وتعالی فتح کردند. و"عصیبة" تصغیر"عصبة" است که عبارت از جماعت است و"کسری" به کسر کاف و فتح کاف خوانده شده است.»

4- این گفتۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم: «إِنَّ بَيْنَ يَدَيْ السَّاعَةِ كَذَّابِينَ فَاحْذَرُوهُمْ» علماء این قول را به وجوهات متعددی حمل نمودند که صاحب کتاب مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح به گونۀ ذیل ذکر نموده است:

«از جابربن سمرة روایت است که گفت شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «إِنَّ بَيْنَ يَدَيِ السَّاعَةِ كَذَّابِينَ» مظهر گفته است: منظور از کذابین کثرت جهل، قلت علم و وضع احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم است که آن را افتراء می‌نمایند. هم‌چنان احتمال دارد که هدف از کذابین ادعای نبوت باشد؛ چنانچه در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم بود، بعد از آن نیز می‌باشد. هم‌چنان احتمال دارد که منظور از آن‌ها جماعتی باشد که ادعای خواسته‌ها و تمایلات نفسانی خودشان را داشته باشند و این باورهای باطل شان را به رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت دهند که همۀ شان اهل بدعت هستند؛ پس از ایشان حذر کنید.»

5- اما متباقی این حدیث را نووی در شرح‌اش به گونۀ ذیل توضیح داده است: «این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: "إِذَا أَعْطَى اللَّه أَحَدكُمْ خَيْراً فَلْيَبْدَأْ بِنَفْسِهِ" مانند حدیث مبارک: "اِبْدَأْ بِنَفْسِك ثُمَّ بِمَنْ تَعُول" یعنی از خود شروع کن؛ سپس به اقاربی که به تو نسبت دارند. و این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: "أَنَا الْفَرَط عَلَى الْحَوْض" کلمه "فرط" به فتح راء به معنی سبقت گیرنده و منتظر برای آب دادن. فرط و فارط همان کسی است که در آب پیش‌گام قوم می‌شود تا آنچه به آن نیاز دارند آمده سازد.»

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

26 شوال1445ه.ق.

5 می2024م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

به جواب مصطفی علی ابراهیم

(ترجمه)

سوال:

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

سوالی دارم و آن این‌که: در آیۀ مبارکۀ 90 سورۀ یونس چنین آمده: ﴿فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ﴾ اما در آیۀ مبارکۀ 78 سورۀ طه آمده است: ﴿فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ﴾. آیا امر و عمل حاکم یک چیز به حساب می‌آید؟ اگر چنین باشد، می‌توانیم‌ بگوئیم که ایستادن در برابر امر حاکم مانند ایستادن در برابر اعمال آن است، یعنی وقتی ما کلمۀ حق را در برابر پولیس و نیروی‌ها و یا معاونین آن بیان کنیم، این به معنی گفتن کلمۀ حق در برابر خود حاکم است و در تحت مصداق این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم شامل می‌شویم: «أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ» تشکر. البته شما حق تصرف و تعدیل را در ساختار و طرح سوال دارید، الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد!

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله و برکاته!

اول: نسبت به دو آیۀ مبارکه‌ای که در سوال شما وارد شده که عبارت اند از آیۀ مبارکۀ 90 سورۀ یونس: ﴿وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْياً وَعَدْواً﴾ و  آیۀ مبارکۀ 78 سورۀ طه: ﴿فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ﴾، انگار که اشارۀ شما به فرق و تفاوت معنی مستفاد از استعمال حرف "واو" و حرف "باء" در لفظ(وجنوده) و لفظ(بجنوده) است که در آیۀ اول با حرف "واو" ذکر شده و در آیۀ دوم با حرف "باء" ذکر شده است و قسمی‌که در کتب تفسیر آمده، معنی اتبعهم یعنی به آن‌ها ملحق شد و دنبال کرد، اما حسب لغت از آیۀ اولی﴿فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ﴾ فهمیده می‌شود که فرعون شامل کسانی بود که موسی علیه السلام و بنی اسرائیل را دنبال کرد؛ زیرا "واو"در لفظ(جنوده) در این‌جا دلالت بر مشارکت و اشتراک فرعون و لشکر آن در دنبال کردن بنی اسرائیل دارد.

اما آیۀ دوم﴿فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ﴾ حسب لغت امکان دارد که به معنی این باشد که فرعون با لشکر خود در دنبال کردن موسی علیه السلام و بنی اسرائیل شرکت داشته و لشکرش را همرائی کرده است و هم‌چنان حسب لغت ممکن است از آن طوری فهیمده شود که فرعون با لشکرش مشارکت نداشته و همرای لشکرش بیرون نشده است، بلکه لشکرش را در دنبال کردن هم‌کار بود؛ زیرا "باء" معنی مصاحبت و استعانت را می‌دهد، پس کلمۀ(بجنوده) در این آیۀ مبارکه ممکن است که معنی مصاحبت را حمل کند که در این صورت فرعون با لشکرش همراه بوده و ممکن است که معنی استعانت را حمل نماید که در این صورت به معنی اینست که فرعون همرای لشکرش هم‌کاری نموده ولی عملاً مشارکت نداشته است، یعنی لشکرش موسی علیه السلام و بنی اسرائیل را دنبال کرده بدون این‌که خودش در آن دخالت داشته باشد.

و تعیین یکی از دو معنی(مصاحبت و استعانت) از جمع نمودن بین این دو آیه مبارکه به گونۀ ذیل معلوم می‌شود:

آیۀ اولی مدلول آن تنها از لحاظ لغت است و آن این‌که فرعون لعنة الله علیه با لشکرش در دنبال نمودن موسی علیه السلام مشارکت و مصاحبت داشت، اما آیۀ دوم مدلول آن احتمال لغت مصاحبت در دنبال کردن موسی علیه السلام و هم‌چنان احتمال معنی استعانت را دارد. یعنی این‌که فرعون لشکرش را استعانت کرده تا موسی علیه السلام را دنبال کنند، بدون این‌که خودش همرائی کرده باشد و به دلیل این‌که مدلول هر دو آیت متناقض نیست؛ پس معنی به جمع کردن بین دو آیه به این شکل صورت می‌گیرد که فرعون در دنبال کردن موسی علیه السلام با لشکرش بوده یعنی "باء" در کلمۀ(بجنوده) معنی مصاحبت را افاده می‌کند. یعنی این‌که در دنبال نمودن موسی علیه السلام لشکرش را مصاحبت کرده است این نسبت به معنی دو آیه است.

دوم: اما حدیث شریفی‌که در سوال شما ذکر شده است؛ ترمذی در سنن خود از ابوسعید خدری روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ الْجِهَادِ كَلِمَةَ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»

ترجمه: از جملۀ بزرگ‌ترین جهاد، گفتن کلمۀ عدل در نزد پادشاه ظالم است.

ابوعیسی گفته است که این حدیث از این جهت حدیث حسن غریب است. در معجم الکبیر طبرانی از ابوامامه نقل شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«أَحَبُّ الْجِهَادِ إِلَى اللهِ كَلِمَةُ حَقٍّ تُقَالُ لإِمَامٍ جَائِرٍ»

ترجمه: بهترین جهاد در نزد الله سبحانه وتعالی کلمۀ حق است که به امام ظالم گفته می‌شود.

در روایت دیگری در نزد طبرانی از ابوامامه نقل شده است که مردی در در وقت زدن جمره گفت: یا رسول الله کدام جهاد افضل‌تر است؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»

ترجمه:  بهترین جهاد کلمۀ حق در نزد سلطان ظالم است.

در کتاب عون المعبود در مورد شرح این حدیث چنین آمده است: «…از ابوسعید خدری روایت است که گفت :رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«افْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ أَوْ أَمِيرٍ جَائِرٍ»

ترجمه: بهترین جهاد بیان کلمۀ عدل در نزد سلطان ظالم و یا امیر ظالم است.

صاحب عون المعبود گفته است:

(افضل الجهاد) به معنی بهترین جهاد است، به دلیل روایت ترمذی که گفته است از جملۀ بزرگترین جهاد(کلمۀ عدل) است و در روایت دیگری از ابن ماجه کلمۀ حق نقل شده که مراد از این کلمه چیزی است که امر به معروف و یا نهی از منکر را افاده کند؛ توسط بیان باشد و یا توسط کتابت و یا مانند آن. (عند سلطان جائر) یعنی سلطان ظالم، بیان حق در نزد سلطان ظالم افضل الجهاد گفته شده. به این دلیل که شخص در برابر دشمن جهاد می‌کند متردد در بین خوف و رجاء است و نمی‌داند که پیروز می‌شود و یا شکست می‌خورد و صاحب قدرت در حقیقت نسبت به آن به خشم می‌شود، پس آن شخص وقتی حق را بیان می‌کند و سلطان ظالم را امر به معروف می‌کند جان خود را به خطر تلف شدن و در معرض از بین رفتن قرار می‌دهد. پس این به دلیل غلبۀ خوف افضل الجهاد می‌باشد، خطابی و غیره چنین گفته است. (او امیرجائز) که گفته شده، به نظر می‌رسد که راوی در خصوص این کلمه شک دارد.»

پس از این حدیث شریف فهمیده می‌شود که افضل الجهاد گفتن کلمۀ حق در نزد سلطان ظالم است، نه در نزد اتباع‌اش و منظور از سلطان ظالم امیر ظالم است، خواه رئیس جمهور باشد و یا پادشاه، نخست وزیر و یا والی. پس سلطان جائر که امر به معروف و نهی از منکر می‌شود، لازم است که صاحب صلاحیت و قدرت و یا امارت باشد تا این افضلیت در بیان حق در پیش روی آن مصداق پیدا کند.

اما این به معنی این نیست که بیان حق در پیش روی اتباع حاکم ظالم فضیلت ندارد، زیرا در بیان حق به صورت علنی همیش خیر و فضیلت است، اما افضلیت خاصی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی‌که مورد بحث ما است؛ افضلیتی است که متعلق به کسی است که خودش صاحب قدرت است؛ زیرا بیان کلمۀ حق در پیش روی صاحب قدرت اهمیت خاص دارد و به دلیل این‌که در بیان حق در نزد صاحب قدرت قبول خطر، جرئت و قوت است. چنانچه بعضی شارحین حدیث نیز چنین بیان کرده اند: «... خطابی گفته است: بیان حق در نزد سلطان جائر افضل الجهاد گفته شده؛ زیرا کسی‌که با دشمن جهاد می‌کند در بین رجاء و خوف متردد است و نمی‌داند که آیا پیروز می‌شود و یا شکست می‌خورد و صاحب قدرت در نزد آن به خشم می‌آید، پس وقتی او حق را بیان می‌کند و آن را امر به معروف می‌کند در حقیقت خود را در معرض خطر قرار داده و جان خود را به هلاکت می‌اندازد. لذا به خاطر غلبۀ خوف، افضل الجهاد خوانده شده است. المظهر گفته است: بیان حق در نزد سلطان جائر افضل است؛ زیرا ظلم سلطان بالای تمام کسانی‌که در تحت سیاست آن قرار دارند سرایت می‌کند که یک جمعیت کلان است، پس وقتی آن را از ظلم نهی می‌کند نفع و منفعت را به خلق زیادی می‌رساند، به خلاف قتل کافر که از چنین ویژگی بر خوردار نیست.»

پس تمام صحبت از خود صاحب قدرت ظالم است نه از اتباع‌، اعوان و لشکرش.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

17 رجب 1445ه.ق.

29 جنوری 2024م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

کسی سوال نموده که حزب‌التحریر برای برپائی دولت خلافت تنها بر دوران مکی استناد نموده و جهاد در مرحلۀ دعوت بسوی خلافت را خلاف شرع می‌داند و می‌گوید که رسول الله صلی الله علیه وسلم به این کار اقدام نکرده است. سوال کننده می‌‌افزاید: چرا دلائل برپائی دولت اسلامی از دوران مدنی گرفته نمی‌شود تا بدین اساس جهاد بر حال خود باقی باشد؟ آیا پاسخ قناعت‌بخشی در این مسأله وجود دارد؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد.

جواب:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

 برای جواب به این سوال چند مسأله نیاز به توضیح دارد:

1. دلائل وارده در مورد یک حکم شرعی از کتاب باشد و یا از سنت، واجب است که پیروی شود و هیچ فرقی بین دلائل وارده در دوران مکی و مدنی نمی‌باشد.

2. دلائل پذیرفته شده در مورد یک مسأله، دلائلی است که در مورد خود مسأله آمده باشد؛ نه دلائلی‌که در مورد غیر آن. به گونۀ مثال:

الف) وقتی شخصی خواسته باشد که چگونگی وضوء را بداند، پس در مورد دلائل وضوع بررسی شود، فرقی نمی‌کند که این دلائل در مکه نازل شده باشد و یا در مدینه، و حکم شرعی مطابق به اصول پذیرفته شده باید استنباط شود. بناءً برای چگونگی و شناخت حکم وضوء نمی‌شود دلائل حکم روزه تحقیق و بررسی شود.

ب) وقتی شخصی خواسته باشد که احکام حج را بداند، بايد دلائل مربوط به حج تحقیق و بررسی شود، فرقی نمی‌کند که دلائل آن در مکه نازل شده باشد و یا در مدینه. حکم شرعی مطابق اصول پذیرفته شده استنباط می‌شود و ما نمی‌توانیم برای شناخت و معرفت احکام حج به دلائل نماز استناد کنیم و حکم حج را از دلائل نماز بگیریم.

ج) وقتی شخصی خواسته باشد که احکام جهاد فرض عینی و جهاد کفائی را بداند و یا شخص خواسته باشد که احکام مرتب بر جهاد را بداند، مثلاً می‌خواهد بداند که آیا جنگ شود و یا صلح، باید دلائل مربوط به جهاد تحقیق و بررسی شود، فرقی نمی‌کند که این دلائل در مکه نازل شده باشد و یا در مدینه. حکم شرعی از همین دلائل مطابق به اصول پذیرفته شده استنباط می‌شود و برای شناخت احکام جهاد ما نمی‌توانیم دلائل مربوط به زکات را به بررسی بگیریم تا احکام مربوط به جهاد را از دلائل مربوط به زکات پیدا کنیم.

د) هم‌چنان برای شناخت هر حکم در تمام مسائل، دلائلی بررسی می‌شود که مربوط به خودش باشد، فرقی نمی‌کند كه این دلائل در مکه نازل شده باشند و یا در مدینه. حکم شرعی از همان دلائل مربوط به حكم مطابق به اصول پذیرفته شده استنباط می‌گردد.

حالا به مسألۀ برپائی دولت اسلامی و دلائل آن می‌پردازیم؛ دلائلی‌که در مکه نازل شده و یا در مدینه حکم شرعی را از همان دلائل مربوط مطابق به اصول پذیرفته شده استنباط می‌کنیم.

ما هیچ دلیلی را برای برپائی دولت اسلامی جز دلائلی‌که در سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکه دیده می‌شود، در زمینه نداریم. ثابت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکه به صورت سری دعوت کرد تا یک کتلۀ مومن و صبور را ایجاد کند؛ بعداً موجودیت‌شان را در مکه اعلام کردند و سپس از اهل قوت و قدرت به طلب نصرت پرداختند و در این مرحله الله سبحانه وتعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم را با نصرت خویش عزت داد و رسول الله صلی الله علیه وسلم بسوی اهل قوت هجرت کرد و به این شکل دولت اسلامی را تأسیس کردند.

این دلائل برپائی دولت اسلامی است و غیر از این دیگر دلائلی برای برپائی دولت اسلامی وجود ندارد. رسول الله صلی الله علیه وسلم این دلائل سه مرحله‌ای را به صورت واضح و روشن عمل نموده و لازم است که بر این دلائل عملی پایبندی نمائیم.

پس مسأله به دوران مکی قبل از فرضیت جهاد و دوران مدنی بعد از فرضیت جهاد ارتباطی ندارد؛ بلکه مسأله در مورد دلائل چگونگی برپائی دولت اسلامی است و این دلائل را جز از دوران مکی نمی‌توان پیدا کرد تا این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم به خاطری برپائی دولت سلامی به مدینه هجرت کردند.

بر پائی دولت اسلامی یک مسأله‌ است و جهاد مسأله‌ای دیگری؛ طوری‌که قبلاً تذکر دادیم، دلائل برپائی دولت اسلامی از دلائل مربوط به خودش استنباط می‌شود، دلائل جهاد از دلائل مربوط به خودش و مسأله‌ای تأسیس دولت جدا از مسأله‌ای جهاد است و هيچ یک از این دو مسأله به مسأله‌ای دیگر توقف پیدا نمی‌کند. بناءً جهاد در نبود دولت اسلامی معطل نمی‌شود. رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«وَالْجِهَادُ مَاضٍ مُنْذُ بَعَثَنِي اللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى أَنْ يُقَاتِلَ آخِرُ أُمَّتِي الدَّجَّالَ، لَا يُبْطِلُهُ جَوْرُ جَائِرٍ وَلَا عَدْلُ عَادِلٍ»

ترجمه: از زمانی‌که الله سبحانه وتعالی مرا به رسالت فرستاده تا آخرین امت من كه دجال را به قتل برساند جهاد ادامه دارد، جهاد را ظلم ظالم و عدل عادل معطل نمی‌سازد. (بیهقی این حدیث را در سنن کبری از انس ابن مالک تخریج نموده است.)

لذا جهاد طبق احکام شرعی تا روز قیامت ادامه دارد، فرق نمی‌کند که خلافت موجود باشد و یا نباشد و هم‌چنان کار و فعالیت برای برپائی خلافت به دلیل معطل قرار دادن جهاد توسط حکام معطل قرار نمی‌گیرد. پس کار و فعالیت برای خلافت جریان دارد تا خلافت بر پا شود، زیرا عدم موجودیت بیعت برای خلیفه، حالتي است كه صاحبان قدرت مرتکب حرام می‌شوند. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«مَنْ خَلَعَ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ، لَقِيَ اللهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا حُجَّةَ لَهُ، وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

ترجمه: کسی‌که دست بیعت و اطاعت را از خلیفه بکشد، الله سبحانه وتعالی را در روز قیامت در حالی ملاقات می‌نماید که هیچ عذر و دلیلی برایش نمی‌باشد، کسی‌که بمیرد و در گردنش بیعتی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است.

بناءً جهاد جریان دارد و کار برای خلافت نیز تا زمان برپائی خلافت جریان دارد و یکی از این دو حکم با یکی دیگری توقف پیدا نمی‌کند. این دو مسأله‌ای جداگانه اند، و برای اثبات هر یکی از این دو مسأله نیاز به دلائل شرعی مربوط به خودش را دارد و از دلائل شرعی مخصوص هرکدام دلائل آن طبق اصول پذیرفته شده، استنباط می‌شود.

بناءً حزب‌التحریر به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم پایبندی دارد؛ طریقه‌ای که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکه شروع کرد و تا مدینه و الي تأسیس دولت اسلامی جریان داشت و به اعمال مادی اقدام نکرد.

مراحل دعوت بخاطر برپائی دولت خلافت ربطی به دوران مکی و مدنی ندارد؛ بلکه عدم دست زدن به اعمال مادی دلیلی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مرحلۀ دعوت به سوی دولت اسلامی الي مرحلۀ مدینه دست به اعمال مادی نزده است. در قضیه برپائی دولت خلاف هیچ دلیلی جز طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم در طی سه مرحله نمی‌باشد.

اگر موضوع و مسأله در مورد کارکردهای دولت اسلامی و ساختار آن باشد، بدون شک ما به دلائلي متمسک می‌شویم که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه در مورد کارکردهای دولت اسلامی و ساختار آن بیان کرده است.

خلاصه این‌که:

اول) احکام هر مسأله‌ از دلائل واردۀ مربوط به خود همان مسأله گرفته می‌شود، خواه دلائل آن در مکه نازل شده باشد و یا در مدینه. به گونۀ مثال: احکام روزه از دلائل مربوط به روزه گرفته می‌شود و احکام نماز از دلائل مربوط به نماز. به همین ترتیب احکام جهاد از دلائل مربوط به جهاد و احکام برپائی دولت اسلامی از دلائل مربوط به دولت اسلامی اخذ می‌گردد. به همین شکل همۀ احکام شرعی.

دوم) پایبندی به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکۀ مکرمه برای تأسیس دولت اسلامی به خاطری است که دیگر دلیلي غیر از دلائل مکی نمی‌باشد؛ اگر غیر از دلائل مکی و سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم در مکه نیز در مدینه برای تأسیس دولت اسلامی وجود می‌داشت، بدون شک استدلال بر آن جائز ‌بود.

از الله سبحانه وتعالی می‌طلبیم که یاری و توفیق را برای ما نصیب فرماید تا بتوانیم دولت اسلامی، خلافت راشده را برپا نمائیم تا به وسيلۀ این دولت بزرگ، اسلام و مسلمانان عزت یافته، کفر و کفار ذلیل و خوار شوند و خیر و برکت در تمام جهان عام گردد. بدون شک ایجاد چنین حالتی بر الله سبحانه وتعالی دشوار نبوده؛ بلکه بسیار آسان است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه