چهارشنبه, ۲۵ شوال ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۴/۲۳م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

عاصم منیر فرمانده ارتش پاکستان در جریان سفرش به امریکا گفت: «پاکستان علاقه‌مند گسترش روابط دوجانبه از طریق مشارکت طولانی و چندجانبه با ایالات متحده می‌باشد.» وی تأکید نمود؛ دیدارهایی‌که وی در جریان سفر به ایالات متحده با رهبران سیاسی و نظامی داشته، بی نهایت مثبت بوده است. (منبع: صفحۀ عربی ایکس اردوی پاکستان، 20 دسمبر2023م) رهبری ارتش پاکستان قبلاً به تاریخ 11 دسمبر2023م اعلان نموده بود که فرمانده ارتش برای نخستین‌بار پس از تعیین شدن به این پست، در یک سفر رسمی عازم ایالات متحده گردیده.

سوال اینست که منظور از گسترش روابط مشترک دوجانبه پاکستان با امریکا چیست؟ و هدفش از این‌که دیدارهای وی با رهبران سیاسی و نظامی امریکا مثبت بوده چه می‌باشد؟ آیا به معنای ائتلاف بیشتر با امریکای استعمارگر، مخصوصاً در موضوع هند، کشمیر، افغانستان و هم‌چنین، ممانعت از نصرت دادن به مردم فلسطین در برابر تجاوز خصمانۀ یهود و وادار نمودن‌شان به پذیرفتن رژیم یهود به بهانۀ راه‌حل تشکیل دو دولت است؟ با سپاس

جواب:

در جواب به سوال‌های مطرح شدۀ فوق، امور زیر را بررسی می‌نماییم:

1. به تاریخ 24 نومبر 2022م، عاصم منیر به عنوان فرمانده اردو و به عنوان جانشین جنرال قمر جاوید باجوا معرفی گردید. او توسط جنرال باجوا فرد مناسب خوانده شد و شهباز شریف، که وابسته به امریکاست، با تفویض این پست به وی موافقت نمود. این بدان معناست که امریکا به تعیین وی به صفت فرمانده اردو تمایل داشته و می‌دانسته که او نیز مانند باجوا با خواسته‌های امریکا موافق خواهد بود.

عاصم منیر در حالی به این پست برگزیده می‌شود که پاکستان از بحران اقتصادی رنج می‌برد. او کسی است که می‌تواند پول‌های فراوانی را از عربستان سعودی و سایر دولت‌های خلیج به پاکستان سرازیر نماید؛ زیرا وی به عربستان سعودی خدمت نموده و از روابط خوبی با آن برخوردار می‌باشد. «آگاهان به این باور اند که ممکن است سفر فرمانده اردو، راه را برای جلب کمک‌های مالی هموار نماید؛ کمک‌هایی که "پاکستان" به شدت به آن نیاز دارد...» (منبع:https://tribune.com.pk 5 جنوری 2023م)

عاصم منیر بخشی از منظومۀ نظامی وابسته به امریکا بود که رتبه‌های امنیتی و نظامی را به تدریج کسب نمود. در میان سال‌های 2014 تا 2016م، فرمانده منطقۀ شمال در اردو بود، از سال 2016 تا 2018، مدیر استخبارات نظامی شد و سپس از سال 2018 تا 2019م پست رئیس کل استخبارات را به دست آورد. او در منطقۀ قبایلی جنگیده و به این ترتیب، یکی از ستون‌های نظام حاکم در پاکستان به شمار می‌رود که وابسته به امریکا می‌باشند. سپس بر اساس فیصلۀ عمران خان نخست‌وزیر سابق و بدون هیچ گونه توجیهی برکنار گردید و به عوض وی، فیض حمید مقرر شد.

اختلاف نظرها میان عمران خان و اردو برسر تعیین فرمانده اردو پس از تمام شدن دورۀ فرماندهی باجوا به تاریخ 29 دسمبر 2022م بالا گرفت. گزارش‌ها هم‌چنین حاکی است که عمران خان با عاصم منیر -که از نزدیکان باجواست- اختلاف نظر داشت و مایل بود فیض حمید را که از نزدیکان او بود، به صفت مدیر کل استخبارات داخلی تعیین نماید. به نظر می‌رسد عمران خان سعی داشت به صفت نخست‌وزیر، ارادۀ خود را بالای اردو تحمیل نماید تا زیر سلطۀ اردو باقی نماند. چنان‌چه می‌کوشید به صفت حاکم اردو تصرف نموده و سیاست‌های مورد نظر خود را بر آن تحمیل نماید. به دلیل همین اختلافات بود که عمران خان در ماه اپریل2022م برکنار گردید و سپس شکایت‌هایی مبنی بر اتهامات فساد و افشای اسرار دولتی علیه او مطرح گردید.

در جواب به سوالی‌که به تاریخ 5 می 2022م منتشر نموده بودیم، در این زمینه گفتیم: «چنان‌که قبلاً اشاره شد، عمران خان هرگز توقع نداشت که آن همه خدمت وی به اردو و به ادامه آن به امریکا، هیچ نفعی برایش نداشته باشد! انگار عمران خان پی نبرده بود کسی‌که به کمک کفار استعمارگر به قدرت می‌رسد و به عنوان یک مزدور در خدمت آنان قرار می‌گیرد، او در چشم آنان بسان دانۀ شطرنجی می‌نماید که هرگونه بخواهند وی را جابجا می‌کنند. حتی اگر منافع آنان را به صورت تمام و کمال براورده نکند، وی را حذف می‌نمایند و این همان کاری بود که با عمران خان نمودند.» به این ترتیب، امریکا در حذف عمران خان هیچ استدلالی ننمود، بلکه به گونۀ ضمنی با این کار موافق بود.

البته باید گفت که عمران خان خود نیز مزدور امریکاست، چنان‌چه او، باجوا و فیض حمید در سال 2019م در مورد مدغم نمودن کشمیر به هند با امریکا موافقت نمودند، آنگاه که دو هفته قبل از ادغام مذکور، آنان در یک سفر به امریکا رفته و با ترامپ رئیس‌جمهور وقت دیدار و گفتگو نمودند، بدون این که هیچ اقدام جدی و قابل ملاحظه‌ای از خود در این خصوص نشان دهند، بلکه حتی برای جلب رضایت امریکا و حفظ چوکی‌های خود و جلب برخی منافع گذرا، به گونۀ ضمنی با ادغام کشمیر به هند موافقت نمودند. امریکا به اردو کمک می‌نمود تا قدرت را در اختیار داشته و بالای مردم مسلط باشد، زیرا رهبری اردو با امریکا در ارتباط بود و منافع استعمارگران را تأمین می‌نمود، بر خلاف سیاسیون، که در میان آنان هم مزدوران امریکا وجود دارد و هم مزدوران انگلیس و در صورت تغییر حکام مزدور در میان سیاسیون، هیچ ضمانتی برای وابستگی کامل برای امریکا وجود ندارد.

2. صفحۀ عربی‌زبان اکس اردوی پاکستان به تاریخ 11 دسمبر 2023م نوشت: «جنرال عاصم منیر فرمانده اردوی پاکستان در یک سفر رسمی عازم ایالات متحده شد. قرار است وی در این سفر با مسؤولین رده اول و سایر مسئولین در ایالات متحده دیدار و گفتگو نماید. لازم به ذکر است که این نخستین سفر وی پس از رسیدن به این پست می‌باشد.» "شروق نیوز" مصر به تاریخ 11 دسمبر 2023م به نقل از صفحۀ اکسپرس تریبیون پاکستان نوشت: «این سفر پس از سفر مسئولین بلندپایۀ امریکا در هفتۀ گذشته به پاکستان صورت می‌گیرد. یکی از مسئولین بلندپایۀ ادارۀ حکومت بایدن که مسئولیت قضایای پناهندگان را بر عهده دارد، در یک سفر چهار روزه وارد اسلام آباد شد و این به نوع خود نخستین سفری است که در ادامۀ سفرهای مسئولین امریکایی به پاکستان صورت می‌گیرد. این سفرها در حالی صورت می‌گیرد که روابط پاکستان و افغانستان غبار آلود است. جولیتا فانس نویز، معاون وزیر خارجۀ امریکا در دفتر پناهندگی و مهاجرت، تا روز پنج‌شنبه مؤرخ 7 دسمبر2023م در پایتخت پاکستان به سر می‌برد. در همین روز از جنرال عاصم منیر فرمانده اردوی پاکستان نیز نقل شده که «وی با تصمیم حکومت کشوراش مبنی بر اخراج پناهندگان غیرقانونی موافقت دارد و این‌ را که چنین پناهندگانی بالای امنیت و اقتصاد پاکستان تأثیر دارند، تأیید می‌کند و تأکید دارد این اخراج باید محترمانه و با در نظرداشت واقعیت و قوانین موجود صورت گیرد.»

اینجاست که میزان مداخلۀ امریکا در امور داخلی پاکستان واضح می‌گردد، به شمول موضوع پناهندگان، که به افغان‌ها ارتباط دارد؛ افغان‌هایی‌که به دلیل جنگ‌ها به پاکستان پناهنده شده بودند و سال‌هاست که در سرزمین دوم خود به سر می‌بردند، برخی‌ حتی چندین دهه می‌شود که در آنجا به سر می‌برند. پس آنان بیگانه نیستند؛ بلکه واقعیت اینست که سرزمین مسلمانان یکی بوده و این امریکاست که از اختلافات میان این دو سرزمین متعلق به مسلمانان (افغانستان و پاکستان) سوءاستفاده نموده، سعی می‌کند این اختلافات را در روند استحکام نفوذ خود در منطقه به کارگیرد. به این ترتیب، امریکا قصد دارد روابط میان این دو سرزمین را متشنج نموده و از وحدت میان دو طرف جلوگیری نماید و پاکستان درگیر این تنش‌ها و تشنج‌ها میان خود افغانستان شود، به جای این‌که به جنگ با هند برای آزادی کشمیر بپردازد.

3. صفحۀ "المعرفة" به نقل از صفحۀ "داون" پاکستان به تاریخ 15 دسمبر 2023م نوشت: «عاصم منیر، فرمانده اردو به تاریخ 14 دسمبر2023م با لوید اوستن، وزیر دفاع امریکا دیدار و گفتگو نمود. پنتاگون پس از این دیدار با صدور یک بیانیۀ مختصری گفت: «این دو مسئول، تحولات امنیتی اقلیمی اخیر و عرصه‌های ممکن همکاری‌های دفاعی دوجانبه را مورد بحث و بررسی قرار دادند.» و این‌که وی با «جنرال کیو براون رئیس هیأت ارکان مشترک نیز دیدار نمود.» در صفحۀ مذکور هم‌چنین گفته شد: «فرماندۀ اردو به تاریخ 15 دسمبر 2023م، با بلنکن، وزیر خارجۀ امریکا و نیز ویکتوریا نولاند، معاون وی در امور سیاسی و هم‌چنین جوناثان فینر، معاون مشاور امنیت ملی دیدار و گفتگو نمود.» صفحۀ مذکور به نقل از سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا نوشت: «پاکستان یک شریک مهم ماست و ما در عرصه‌های گسترده‌یی در داخل حکومت پاکستان با یکدیگر همکار می‌باشیم. ما در جستجوی یافتن راهی برای تداوم همکاری های مشترک با پاکستان در عرصه‌های امنیت اقلیمی و همکاری‌های دفاعی می‌باشیم.» این صفحه به نقل از یک منبع دیپلوماتیک در خصوص دیدار وی با بلنکن نوشته «دو طرف تمام روابط دوجانبه و اوضاع اقلیمی را بررسی نمودند.» سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا در جواب به یک سوال در خصوص دیدار فرمانده اردوی پاکستان و نیز رئیس دستگاه استخباراتی آن با انتونی بلنکن گفت: «ما در جستجوی دستیابی به مشارکت با آنان در همکاری‌های امنیتی، دفاع اقلیمی می‌باشیم.» (منبع: سایت حکومت امریکا، 18 دسمبر 2023م.)

موارد فوق نشان می‌دهد که دیدارهای نظامی، امنیتی و حتی سیاسی فرمانده اردوی پاکستان با امریکائی‌ها تا چه حد گسترده است، انگار او رئیس دولت پاکستان است! بعید نیست هدف امریکا از گسترش این دیدارها، انسجام مجدد امور در پاکستان باشد، زیرا امریکا می‌خواهد مزدوران و سیاست‌های شان در داخل پاکستان بر وفق مراد آن بچرخد، به ویژه با توجه به این‌که موعد انتخابات پاکستان نزدیک می‌شود(فبروری 2024م)؛ البته در صورتی‌که این انتخابات به تأخیر نیفتد. به این ترتیب، در می‌یابیم که هرچند این دیدارها در ظاهر زیر نام "همکاری" صورت گرفته، اما در حقیقت بیانگر نوعی از وابستگی و غلامی به امریکاست.

آن‌چه بیشتر از همه جای تعجب و شگفتی دارد، اینست که عاصم منیر، فرمانده اردو ظاهر متدین دارد؛ در حدی‌که برخی او را "ملا جنرال" می‌خوانند! اما با وجود آن‌هم وی اعلان می‌نماید که با امریکا ائتلاف نموده و بر اساس برنامه‌های آن به پیش می‌رود، اهداف آن را عملی می‌نماید و میدان را برای آن باز می‌نماید تا نفوذ خود را زیر نام فعالیت مشترک و همکاری امنیتی و دفاعی، گسترش دهد. انگار نمی‌داند که متدین بودن به اسلام وی را ملزم می‌نماید که تنها به الله عزیز و قوی و رسولش صلی الله علیه وسلم دوستی و وابستگی داشته باشد و نه برای کفار:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً مُّبِيناً﴾ [نساء: 144]

ترجمه اى كسانى‌كه ايمان آورده‌ايد! كافران را به جاى مؤمنان دوست و سرپرست خود نگيريد، آيا مى‌خواهيد به الله دليل و حجّت آشكار عليه خودتان قرار دهيد؟

 تدین یک اسم برای نام‌گذاری نیست! ﴿أفلا یعقلون

4. صفحۀ انترنتی "صدای پاکستان" به تاریخ 19 دسمبر 2023م نوشت: «عاصم منیر، رئیس ستاد ارتش از مقر فرماندهی مرکزی در خلیج تامبا در ایالت فلوریدای امریکا دیدن به عمل آورد و شماری از قضایا، به شمول روابط نظامی و امنیتی اقلیمی را با جنرال مایکل کوریلا، رهبر فرماندهی مرکزی ایالات متحده، مورد بحث و بررسی قرار داد. ادارۀ "روابط عمومی اردوی پاکستان" با انشار بیانیه‌یی گفت که رئیس ستاد اردوی پاکستان از مقر فرماندهی مرکزی امریکا دیدار نموده و گفتگوهای عمیقی را با جنرال مایکل اریک کوریلا، رهبر فرماندهی مرکزی امریکا انجام داده است. در جریان این دیدار، دو طرف در خصوص قضایای مهم و مشترک، مفصلاً تبادل نظر نمودند، به ویژه همکاری در امور امنیت اقلیمی. رئیس ارتش پاکستان در این دیدار گفت: جنرال‌های دو اردو در مورد راه‌های تمرین مشترک با یکدیگر تبادل نظر نموده و نیاز به استحکام همکاری‌های تمریناتی را یک بار دیگر مورد تأکید قرار دادند. در جریان این سفر، بزرگ‌ترین جنرال پاکستان نیز از مرکز عملیات مشترک رهبری مرکزی امریکا دیدن به عمل آورد. ادارۀ امریکا به رهبری بایدن، کمک‌هایی را برای پاکستان اهدا نمود و پاکستان را "هم‌پیمان اصلی بیرون از ناتو" خواند.»

ازین همه به وضوح بر می‌آید که این سفر تا چه حد حایز اهمیت بوده و این مرد، یعنی فرمانده اردوی پاکستان، تا چه اندازه برای ادارۀ حکومت امریکا مهم می‌باشد؛ چنان‌چه با عالی رتبه‌ترین مسئولین امریکایی دیدار نموده و و در مورد قضایای مهمی با وی بحث و گفتگو می‌شود و روی همکاری‌های امنیتی و دفاعی تأکید و تمرکز صورت می‌گیرد. این بدان معناست که امریکا می‌خواهد پاکستان را در منطقه، پیشگام جنگ خویش با تحرکات مسلمانان علیه خود قرار دهد و نفوذ خود را در این منطقه حفظ نماید. هم‌چنین بدین معناست که امریکا به داشتن مزدوران سیاسی اکتفا نکرده، بلکه مزدوران نظامی زیر نام همکاری گسترده در داخل حکومت پاکستان، برای خود می‌سازد. امریکا، پاکستان را شریک مهم، یعنی خادم مهم برای سیاست‌هایش در منطقه می‌داند، چنان‌چه پاکستان را از سال 2004م، هم‌پیمان اصلی خارج از ناتو معرفی نموده است.

5. صفحۀ عربی‌زبان اکس اردوی پاکستان به تاریخ 20 دسمبر 2023م نوشت: «عاصم منیر، فرمانده اردوی پاکستان با اعضای مراکز تحقیقی و رسانه‌های برجستۀ امریکا به گونۀ صریح گفتگو نمود. فرمانده اردو، دیدگاه پاکستان در خصوص امنیت اقلیمی، تروریزم فرامرزی و اهمیت محافظت از ثبات استراتژی در جنوب آسیا را بیان نمود.» فرمانده اردو هم‌چنین گفت: «پاکستان از نظر جیوسیاسی و جیواقتصادی جایز اهمیت بوده و مایل است به عنوان مرکز روابط و دروازه عبور به آسیای میانه و بیرون از آن عرض وجود نماید.» وی تأکید نمود: «پاکستان علاقه‌مند گسترش روابط مشترک دوجانبه با ایالات متحده از طریق شراکت درازمدت و چند جانبه می‌باشد.» او افزود: «دیدارهایش در جریان سفر به ایالات متحده با رهبران سیاسی و نظامی، فوق العاده مثبت بوده.» او اشاره نمود که: «پاکستان برای چندین دهه، هم‌چون قلعۀ محکمی در برابر تروریزم فرامرزی ایستاده و ضامن استقرار و ثبات اقلیمی و صلح و امنیت جانی بوده است.» او توضیح داد: «پاکستان در جنگ با تروریزم سهمگیری و قربانی‌های بی نظیری داده و این نزاع را تا پایان ادامه خواهد داد.» او هم‌چنین به حل قضیۀ کشمیر بر اساس خواسته‌های مردم کشمیر و فیصله‌های شورای امنیت سازمان ملل پرداخته گفت: «در کشمیر نزاع جهانی جریان دارد و هیچ‌گونه اقدام یکجانبه نمی‌تواند طبیعت این نزاع را بر خلاف تمایلات ملیون‌ها ساکن این منطقه تغییر دهد».  او هم‌چنین اشاره به نیاز فوری برای پایان دادن به درد و رنج غزه و فراهم نمودن کمک‌های بشردوستانه و عملی نمودن راه‌حل تشکیل دو دولت به هدف تحقق صلح دائمی در منطقه نمود.»

6. پس دیده می‌شود که فرمانده اردوی پاکستان تمایلش به گسترش ائتلاف با امریکا و وابستگی به آن زیر نام مشارکت دوجانبه را نشان داده و خواستار اینست که این ائتلاف و مشارکت، درازمدت و چندجانبه باشد، یعنی در تمام عرصه‌ها. او می‌خواهد پاکستان را تبدیل به قلعۀ محکم و امنی برای جنگ امریکا علیه امت و تحرکات آزادی خواهانۀ آن زیر نام جنگ با تروریزم فرامرزی نماید؛ یعنی میان سرزمین‌های اسلامی به صورت عام و میان افغانستان و پاکستان به گونۀ خاص.

اما باید گفت که افغانستان و پاکستان هردو یک سرزمین می‌باشد و استعمارگرانی‌که آن را اشغال نموده بودند، در میان آن مرز گذاشته و آن را به دو دولت متخاصم تقسیم کردند تا هردو، ضعیف و ناتوان باقی مانده و کاری از دست آنان علیه استعماگران بر نیاید و کفار استعمارگر بتوانند به آسانی بر آنان تسلط داشته و برخی را علیه برخی دیگر به کارگیرند.

در مورد کشمیر باید گفت که سفر جنرال منیر به واشنگتن در حالی صورت می‌گیرد که محکمۀ عالی هند با ملحق نمودن آن بخش از کشمیر که زیر تسلط هند قرار دارد، موافقت نموده. صفحۀ الجزیره نت به تاریخ 14 دسمبر 2023م نوشت: «مجلس قضائی متشکل از پنج قاضی، به شمول چاندرشود، رئیس محکمۀ عالی به تاریخ 12 دسمبر جاری اعلان نمود که با فیصلۀ حکومت مرکزی مبنی بر لغو استقلال خودخواستۀ کشمیر موافقت دارد.» شکی نیست که هند این تصمیم را نگرفته مگر با موافقت و حمایت امریکا، اما باوجود آن هم، فرمانده اردوی پاکستان حمایت امریکا از هند و دشمنی آن با پاکستان را فراموش نموده و یا بهتر است بگوییم خود را به فراموشی زده و عازم سفر به امریکا می‌شود! از جانب دیگر؛ فرمانده اردوی پاکستان، قضیۀ کشمیر را قضیۀ جهانی خوانده و ادعا می‌کند که حل آن بر اساس فیصلۀ (ظالمانۀ) سازمان ملل صورت می‌گیرد.

باید گفت که قضیۀ کشمیر، قضیۀ اسلامی بوده و این سرزمین توسط هند اشغال گردیده و بالای پاکستان واجب است تا بپا خاسته و آن را آزاد نماید و با مردم این سرزمین در مقاومت علیه اشغالگران و زورگویی هندوها، کمک و یاری کند، مخصوصاً که پاکستان توان این کار را به خوبی دارد. چنان‌چه جریان‌های جهادی کشمیر عنقریب هند را به کمک اردوی پاکستان در جنگ کوه‌های کارگیل در سال 1999م شکست داده بودند؛ اگر خیانت نوازشریف، نخست وزیر وقت و پروزیر مشرف، فرمانده اردو در آن زمان نمی‌بود، آنگاه که امریکا به این دو دستور داد دست از کمک برداشته و نیروهای پاکستان را از میدان جنگ خارج کرده و حرکت‌های نظامی کشمیر را ترورستی اعلان نمایند.

اما در خصوص تجاوز وحشایانۀ یهود برغزه و راه‌حل دو دولت، که فرمانده اردو به آن اشاره نمود و "عملی نمودن راه‌حل دو دولت برای تحقق صلح دائمی در منطقه"، باید گفت که فلسطین سرزمینی مبارک است؛ سرزمینی اسلامی که جایز نیست یهود بر آن تسلط داشته باشد. راه‌حل تشکیل دو دولت هم هیچ ارزشی ندارد؛ بلکه این سرزمینی است که عمر فاروق رضی الله عنه آن را فتح نمود و خلفای راشدین از آن محافظت نمودند، صلاح‌الدین ایوبی آزادش کرد و عبدالحمید آن را از شر یهود حفظ نمود. پس فلسطین یک سرزمین اسلامی بوده و به هیچ‌وجه در معرض فروش قرار ندارد و هرگز نمی‌پذیرد که میان مردم اصلی آن و کسانی‌که آن را اشغال نموده و ساکنان آن را از آن بیرون کرده اند، تقسیم گردد! راه‌حل قضیۀ فلسطین، نه تشکیل دو دولت، بلکه همان چیزی است که الله عزیز و جبار فرموده:

﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ﴾ [بقره: 191]

ترجمه: ‏و (چون جنگ درگرفت) هرجا آنان را (كه آغازكنندگان جنگ بودهاند) دريافتيد ايشان را بكشيد، و آنان را (از مكّه) كه شما را از آنجا بيرون كردهاند بيرون سازيد.

7. شکی نیست که مشکل اصلی در عقلیه و طرز تفکر غلط رهبران نظامی پاکستان می‌باشد؛ زیرا با وجود این‌که آنان از امکانات هنگفت و کافی برای تشکیل دولتی بزرگ بر خوردار می‌باشند؛ دولتی‌که می‌تواند امریکا را به چالش کشیده و برای آن مزاحمت نماید، اما بازهم از خود مزدورانی ساخته اند که از امریکا فرمان می‌برد! آنان می‌توانند با تشکیل دولتی عظیم به حل و فصل قضایا و مشکلات خود بر اساس مفاهیم و معیارهای دین عظیم خویش بپردازند، مفاهیم و معیارهایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را به عنوان وحی از جانب الله قوی و عزیز برای مان بیان داشته و عرب‌ها را بر اساس آن از منجلاب جهالت ویران‌گر در میان‌شان نجات داد و از آنان بر مبنای تعالیم اسلام عزیز، بهترین امتی تشکیل داد که برای هدایت مردم به جانب خیر فرستاده شدند، سرزمین فارس را فتح نمودند؛ فارسی‌که در آن زمان دولتی بس بزرگ بود. قسطنطنیه پایتخت روم را فتح نمودند که آن نیز دولتی بس بزرگ داشت. اسلام و مسلمانان توسط دولت اسلامی که جهان را با نور عدالت روشن نمود، عزت و شکوه یافتند و این چنین بود که حق استحکام یافت و باطل از میان رفت، زیرا باطل همواره رفتنی است!

این دقیقاً همان چیزی است حزب‌التحریر از شما می‌خواهد برای تحقق آن از طریق برپایی دولت اسلامی دست به کار شوید؛ خلافت بر منهج نبوت، چنان‌که الله سبحانه و تعالی وعدۀ آن را فرموده:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وبَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...﴾ [نور: 55]

‏ترجمه: ‏الله به كسانی از شما كه ايمان آورده‌اند و كارهای شايسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد كه آنان را قطعاً جايگزين (پيشينيان، و وارث فرماندهی و حكومت ايشان) در زمين خواهد كرد (تا آن را پس از ظلم ظالمان، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند) همان‌گونه كه پيشينيان (دادگر و مؤمن ملّت‌های گذشته) را جايگزين (طاغيان و ياغيان ستمگر) قبل از خود (در ادوار و اعصار دور و دراز تاريخ) كرده است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارت تحقق آن را داده:

«ثمّ تکون ملکاً جبریة فتکون ما شاء الله أن تکون ثمّ یرفعها إذا شاء أن یرفعها ثمّ تکون خلافة علی منهاج النبّوة ثمّ سکت»  (اخرجه احمد)

ترجمه: سپس حکومت‌های جبری خواهد بود و تا زمانی‌که الله بخواهد ادامه خواهد داشت و هرگاه بخواهد آن را از میان بر می‌دارد، سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد بود. سپس رسول الله علیه السلام سکوت نمود.

21 جمادی الآخرة 1445هـ.ق

3 جنوری 2024م

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

سوال: السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

برادر محترم امید که به سلامت باشید و بعد: در کتاب مقدمۀ دستور جلد 1مادۀ 95 چنین ذکر شده است:

«اما تحریک قضایای متعلق به کسانی‌که به اسلام و مسلمانان آزار رسانیدند؛ از آنجائی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در هنگام فتح مکه خون چند نفری را به دلیل آزار رساندن به مسلمانان در زمان جاهلیت، مباح اعلام کردند حتی اگر خود را به پرده‌های کعبه آویزان کنند و با درنظرداشت این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«إن الإسلام يجب ما قبله»(أحمد و طبرانی به روایت عمرو بن عاص)

ترجمه: اسلام گناهانِ پيش از خود را نابود می کند.

یعنی کسانی‌که اسلام و مسلمانان را اذیت کردند از این حدیث مستثنی هستند».

من در مورد واقعیت این اشخاص بررسی کردم و دانستم که بعضی از آنها، مسلمان بودند که اسلام را ترک و مرتد شده بودند و بعضی هم، مسلمان نبودند که به قتل رسیدند، پس کسی‌که مسلمان باشد و مرتد گردد؛ اصل این‌ست که به اساس ارتدادش مجازات شود و کسی‌که بر شرک خود باقی و از کسانی باشد که اسلام و مسلمانان را آزار رسانده باشد؛ محکوم به قتل شده و یا بر حسب دیدگاه امام مسلمانان عفو می‌شود، چنانکه در مادۀ معینه نیز همین‌طور ذکر شده است. اما حدیث فوق‌الذکر، به هیچ یک از این دوحالت صدق نمی‌کند؛ زیرا چیزی که ما می‌دانیم این‌ست که این حدیث بر کسی صدق می‌کند که تازه مسلمان باشد، پس چرا در این ماده به این حدیث استناد شده و حال آنکه؛ برخی از اصحاب مانند خالد بن ولید و وحشی بن حرب رضی الله عنهما قبل از اسلام شان مسلمانان را به قتل رساندند و رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از اسلام شان هیچ اقدامی علیه آنها نکردند؟

الله سبحانه وتعالی برای شما برکت دهد و شما را ثابت قدم نگه‌داشته و نصرت را بر دستان شما جاری سازد!

صلاح فوزی- قدس شریف

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

به نظر می‌رسد که در مورد این مسأله نزد شما التباس به وجود آمده است، چنانچه حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که احمد وطبرانی از عمرو بن عاص روایت نموده: «إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَـبْلَهُ»، این حدیث شریف دال بر این است که هرکس از کفر به اسلام روی آورد و مسلمان شود، اسلام گناهان قبل از اسلام وی را معدوم می‌سازد یعنی گناهان زمان کفر و قبل از اسلام آن محاسبه نشده و داخل شدن آن در اسلام تمام گناهان قبل از اسلام آن را محو و نابود می‌سازد، اما این‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی مکه را فتح نمودند خون چند نفری‌که در زمان جاهلیت اسلام و مسلمانان را اذیت کرده بودند مباح اعلام کردند اگرچه این افراد آویزان به پرده‎‌های کعبه بوده باشند؛ از این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم فهمیده می‌شود که این اشخاص به سبب آزار و اذیتی که به مسلمانان رسانده بودند باید که مؤاخذه و مجازات شوند هرچند که اسلام بیاورند؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:«اگرچه به پرده‌های کعبه آویزان باشند». این حدیث دلالت بر این دارد که رسول الله صلی الله علیه وسلم حالت اسلام آوردن آنها را استثناء نکرده بلکه اصحاب رضی الله عنهم را به هر حالت امر به قتل شان دادند، پس از این فهمیده می‌شود آنانی‌که اسلام و مسلمانان را اذیت کردند به سبب آزار و اذیت رساندن شان مجازات می‌شوند گرچه در اسلام داخل شوند، پس حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم:«إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَـبْلَهُ» شامل این مردم نمی‌شود بلکه آنها از این حدیث مبارک استثناء هستند، یعنی به دلیل این‌که اسلام و مسلمانان را اذیت کردند اسلام این عمل شان را از بین نبرده بلکه به اساس این عمل‌کرد شان مؤاخذه می‌شوند و سرنوشت و تصمیم گیری شان به دست امام مسلمانان است، اگر امام مسلمانان خواست عفو شان کند و اگر خواست مجازات شان کند.

روایتی‌که نسائی در سنن خود از مصعب ابن سعد از طریق پدرش روایت نموده بر صحت این فهم دلالت دارد:

«لَمَّا كَانَ يَوْمُ فَتْحِ مَكَّةَ أَمَّنَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ النَّاسَ إِلَّا أَرْبَعَةَ نَفَرٍ وَامْرَأَتَيْنِ وَقَالَ اقْتُلُوهُمْ وَإِنْ وَجَدْتُمُوهُمْ مُتَعَلِّقِينَ بِأَسْتَارِ الْكَعْبَةِ عِكْرِمَةُ بْنُ أَبِي جَهْلٍ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ خَطَلٍ وَمَقِيسُ بْنُ صُبَابَةَ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعْدِ بْنِ أَبِي السَّرْحِ فَأَمَّا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ خَطَلٍ فَأُدْرِكَ وَهُوَ مُتَعَلِّقٌ بِأَسْتَارِ الْكَعْبَةِ فَاسْتَبَقَ إِلَيْهِ سَعِيدُ بْنُ حُرَيْثٍ وَعَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ فَسَبَقَ سَعِيدٌ عَمَّاراً وَكَانَ أَشَبَّ الرَّجُلَيْنِ فَقَتَلَهُ وَأَمَّا مَقِيسُ بْنُ صُبَابَةَ فَأَدْرَكَهُ النَّاسُ فِي السُّوقِ فَقَتَلُوهُ وَأَمَّا عِكْرِمَةُ فَرَكِبَ الْبَحْرَ فَأَصَابَتْهُمْ عَاصِفٌ فَقَالَ أَصْحَابُ السَّفِينَةِ أَخْلِصُوا فَإِنَّ آلِهَتَكُمْ لَا تُغْنِي عَنْكُمْ شَيْئاً هَاهُنَا فَقَالَ عِكْرِمَةُ وَاللَّهِ لَئِنْ لَمْ يُنَجِّنِي مِنْ الْبَحْرِ إِلَّا الْإِخْلَاصُ لَا يُنَجِّينِي فِي الْبَرِّ غَيْرُهُ اللَّهُمَّ إِنَّ لَكَ عَلَيَّ عَهْداً إِنْ أَنْتَ عَافَيْتَنِي مِمَّا أَنَا فِيهِ أَنْ آتِيَ مُحَمَّداً ﷺ حَتَّى أَضَعَ يَدِي فِي يَدِهِ فَلَأَجِدَنَّهُ عَفُوّاً كَرِيماً فَجَاءَ فَأَسْلَمَ وَأَمَّا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعْدِ بْنِ أَبِي السَّرْحِ فَإِنَّهُ اخْتَبَأَ عِنْدَ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ فَلَمَّا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ﷺ النَّاسَ إِلَى الْبَيْعَةِ جَاءَ بِهِ حَتَّى أَوْقَفَهُ عَلَى النَّبِيِّ ﷺ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ بَايِعْ عَبْدَ اللَّهِ قَالَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ ثَلَاثاً كُلَّ ذَلِكَ يَأْبَى فَبَايَعَهُ بَعْدَ ثَلَاثٍ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَمَا كَانَ فِيكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ يَقُومُ إِلَى هَذَا حَيْثُ رَآنِي كَفَفْتُ يَدِي عَنْ بَيْعَتِهِ فَيَقْتُلُهُ فَقَالُوا وَمَا يُدْرِينَا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا فِي نَفْسِكَ هَلَّا أَوْمَأْتَ إِلَيْنَا بِعَيْنِكَ قَالَ إِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ خَائِنَةُ أَعْيُنٍ».

ترجمه:« وقتی فتح مکه صورت گرفت، رسول الله صلی الله علیه وسلم برای همۀ مردم امان داد مگر چهار مرد و دو زن، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: اگر این افراد را یافتید به قتل برسانید گرچه به پرده‌های کعبه آویزان باشند؛ عکرمه ابن ابوجهل، عبدالله بن خطل، مقیس بن صبابه، عبدالله بن سعد بن ابو سرح. عبدالله بن خطل در حالی به دست آمد که به پرده‌های کعبه آویزان بود و سعد بن حریث و عماربن یاسر در کشتن شان با هم مسابقه زدند، سعید که جوان‌تر بود از عمار پیشی گرفت و آنرا به قتل رساند، اما مقیس بن صبابه را مردم در بازار دریافتند و آنرا به قتل رساندند اما عکرمه که فرار کرده و خود را به دریا زده بود، در داخل دریا دامن‌گیر طوفانی شد و کشتی‌سواران به یکدیگر گفتند به الله یگانه ایمان بیاورید؛ زیرا خداهای شما، نمی‌تواند شما را این‌جا نجات دهد، عکرمه گفت قسم به الله که اگر اخلاص یعنی ایمان من به الله در اینجا مرا از دریا نجات ندهد غیر از آن مرا در خشکه نیز نجات داده نمی‌تواند، ای بارالها! مرا با تو پیمانی است اگر تو مرا از این حالتی‌که هستم نجاتم دهی در نزد محمد(صلی الله علیه وسلم) می‌روم و دست خود را به دست‌اش می‌گذارم بدون شک او بخشنده بزرگوار است، سپس در نزد محمد(صلی الله علیه وسلم) آمد و مسلمان شد، اما عبدالله بن سعد بن ابوسرح در نزد عثمان بن عفان(رضی الله عنه) پنهان شد، وقتی رسول الله صلی الله علیه وسلم مردم را به بیعت فراخواندند، عثمان(رضی الله عنه) آنرا به محضر رسول الله صلی الله علیه وسلم ایستاد نمود، گفت یا رسول الله! از عبدالله بیعت بگیر، رسول الله صلی الله علیه وسلم سر مبارک شانرا بلند نمودند و سه مرتبه به طرف آن نگاه کرده، هربار که نگاه می‌کردند از قبولی بیعت آن خود داری می‌کردند بعد از سه مرتبه، بیعت‌اش را قبول کردند، سپس به اصحاب‌ روی کرده فرمودند: آیا در بین شما مرد رشیدی نبود که وقتی دیدید دستانم را برای بیعت کردن با وی بازداشتم؛ آنرا به قتل برساند، گفتند یا رسول الله! ما چه می‌دانیم در دل تان چیست؟! چرا به چشم خود به سوی ما اشاره نکردید؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند، برای هیچ پیامبری شایسته نیست که چشم خیانت‌کار داشته باشد.

لذا، معلوم می‌شود که رسول الله صلی الله علیه وسلم خواست تا مسلمانان عبدالله بن ابی سرح را بکشند، با وصف این‌که عبدالله بن ابی سرح در حالت مسلمان بودن در نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم برای طلب بیعت آمده بود که این خود دلالت به این دارد که مباح بودن خون این افراد به صورت مطلق و بدون قید بوده و داخل شدن در اسلام، آنها را از قتل منع ننموده بلکه مسألۀ شان به امام سپرده می‌شود؛ اگر خواست آنان را مجازات کند و اگر خواست آنان را عفو کند و به این شکل، مجازات آن عده از کفاری که مسلمان شده بودند و قبل از اسلام شان، مسلمانان را آزار و اذیت می‌رساندند توسط رسول الله صلی الله علیه وسلم لغو و معاف گردید، چنانچه با عکرمه رضی الله عنه چنین تعاملی صورت گرفت و وی شامل عفو و بخشش امام قرار گرفت، چنانچه در کتاب اجهزه نیز بیان شده است:« رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از آن، بعضی از ایشانرا عفو نمودند مانند عفو عکرمه بن ابوجهل رضی الله عنه؛ لذا برای خلیفۀ مسلمانان جائز است که قضیه را بر علیه این اشخاص تحریک نماید و یا ایشانرا عفو نماید». امیدوارم که التباس و پوشیدگی که در این مسأله پیش آمده بود برطرف شده باشد.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

17 ربیع الاول1445هق

موافق به 2اوکتبر2023م

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش: السلام علیکم ورحمت الله و برکاته،

 شیخ بزرگوارما! بنده سوالی دارم: ما می‌دانیم که هرگاه شخص کافری مسلمان شد گناهانش محو و بخشیده می‌شود، اما سوال این است که نتیجۀ اعمال خیری‌که در حالت کفر انجام داده چه‌ می‌شود؟ اگر شرح قصۀ رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم را در نظر بگیریم که از حکیم ابن حزام چنین روایت شده: یا رسول الله در مورد اشیاء و اعمال خیری‌که در زمان جاهلیت انجام ‌دادم مثل صدقه، آزاد نمودن برده و به جا آوردن صلۀ رحم، آیا در انجام این اعمال اجر و مزدی برایم می‌باشد؟ رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرمودند:«أَسْلَمْتَ عَلَى مَا سَلَفَ مِنْ خَيْرٍ». فهم درست از این حدیث چه می‌باشد؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد!

پاسخ: وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

شما در مورد حدیث مبارکی سوال نمودید که بخاری و مسلم در صحیحین و سائر محدثین از حکیم ابن حزام رضی‌الله‌عنه روایت نموده‌اند که گفته است: یا رسول الله در مورد اشیاء و اعمال خیری‌که در زمان جاهلیت انجام ‌دادم مثل صدقه، آزاد نمودن برده و به جا آوردن صلۀ رحم، آیا در انجام این اعمال اجر و مزدی برای من می‌باشد؟ رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرمودند:

«أَسْلَمْتَ عَلَى مَا سَلَفَ مِنْ خَيْرٍ»

ترجمه: به دلیل گذشته‌ای نیک خود مسلمان شدی.

مطلبی‌که از سخن شما برداشت می‌شود و شما آنرا واضح نکردید این است: نتیجۀ اعمال خیری‌که شخص در زمان کفر خود انجام داده و سپس اسلام آورده و به همان اسلام خود تا زمان فوتش باقی مانده چه می‌شود؟ که پاسخ این سوال قرار ذیل است:

اول: در خصوص این مسأله در بین علماء و اهل علم اختلاف صورت گرفته که من در این‌جا بعضی از آنچه امام نووی رحمه‌الله دركتاب خود؛ شرح‌صحیح مسلم در مورد این حدیث ایراد نموده و به صورت بسیار دقیق و عالی توضیح داده بیان می‌کنم:

«... و اما این فرمودۀ او صلی الله علیه وسلم" أَسْلَمْتَ عَلَى مَا أَسْلَفْتَ مِنْ خَيْرٍ" در خصوص معنی این جمله اختلاف شده است:

1. امام ابوعبدالله المازری رحمه‌الله گفته است که ظاهر این قول بر خلاف آن‌چیزی است که اصول تقاضا دارد؛ زیرا تقرب کافر به الله سبحانه وتعالی صحیح نیست، بناءً در طاعت کافر کدام ثواب مرتب نمی‌گردد، اما این قول درست است که کافر مطیع باشد ولی به الله سبحانه وتعالی تقرب حاصل نکند؛ زیرا او تنها باورمند به الله سبحانه وتعالی بوده و به همین حد اکتفاء می‌کند. چون وی با این باورمندی خود مؤافقت با امر ایمان کرده؛ مطیع گفته می‌شود به دلیل اینکه مفهوم اطاعت در نزد ما به معنای مؤافقت در امر است، اما وی تقرب به الله سبحانه‌وتعالی حاصل ننموده است زیرا شرط تقرب؛ ایمان و شناخت الله سبحانه وتعالی است که سبب عمل خیر می‌گردد، با این وجود، شخص کافر در زمانی‌که عمل خیر را انجام داده علم و ایمان به ذات الله سبحانه وتعالی را حاصل نکرده و با ثبوت این موضوع دانسته می‌شود که این حدیث تأویل شده و احتمالات متعدی دارد که یکی از این معانی کسب صفات نیکی است که شخص کافر با کسب این صفات نیک، وقتی در اسلام داخل می‌شود برایش نفع رسانده و این صفات مقدمه و کمکی بر انجام افعال خیر می‌شود.

 معنی دوم حدیث این‌ است که موجودیت این صفات در شخص کافر، نام و نشان نیکی در اسلام بالایش باقی می‌ماند و معنی سومی‌که از این حدیث محتمل است اینست که؛ انجام اعمال خیر در زمان کفر اجر و مزد حسنات زمان اسلام را افزوده و اجر آن را زیادتر می‌گرداند و بعضی گفته‌اند که وقتی کافر افعال خیر را انجام می‌دهد امکان دارد که گناهان‌اش کمتر گردد، پس بعید نیست که این اعمال خیر در اجر و مزد شخص افزون گردد و این ختم کلام و سخن المازری رحمه‌الله است.

2- قاضی عیاض رحمه‌الله گفته است: برخی معنای حدیث را چنین تأویل نموده‌اند که الله سبحانه وتعالی به برکت آن اعمال خیری‌که شخص کافر انجام داده وی را هدایت می‌کند و یا در ابتدای کار از هرکس خیری نمایان گردد؛ همین خود دلیل و نشانۀ سعادت آخرت و حسن عاقبت‌اش می‌باشد، این سخن قاضی عیاض است.

3- ابن بطال و محققان دیگر بر این نظراند که این حدیث به معنی ظاهر خود بوده و مفهوم آن چنین است: هرگاه شخص کافری مسلمان شد و بر اسلامش فوت کرد در برابر اعمال خیری‌که در زمان کفر انجام داده نیز ثواب داده می‌شود، این طبقه از علماء به حدیث ابوسعید خدری رضی‌الله‌عنه استناد کردند که او از رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم چنین روایت نموده:

«إِذَا أَسْلَمَ الْكَافِرُ فَحَسُنَ إِسْلَامُهُ كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ كُلَّ حَسَنَةٍ زَلَفَهَا وَمَحَا عَنْهُ كُلَّ سَيِّئَةٍ زَلَفَهَا وَكَانَ عَمَلُهُ بَعْدُ الْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ وَالسَّيِّئَةُ بِمِثْلِهَا إِلَّا أَنْ يَتَجَاوَزَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى»

ترجمه: اگر کسی اسلام را به تمام و کمال و به وجه احسن بپذیرد، الله سبحانه و تعالی برای هر کار نیکی که قبلاً انجام داده برایش پاداش می‌دهد و هر کار بدی را که قبلاً انجام داده گناهش محو می‌شود. پس از آن هر کار نیکی او ده برابر تا هفت‌صد مرتبه ثواب داده می‌شود و عمل زشت او به اندازۀ آن داده می‌شود مگر این‌که الله سبحانه وتعالی از آن گناه بگذرد.

دار قطنی این حدیث را از جمله احادیث غریبِ امام مالک رحمه‌الله خوانده است، ابن بطال رحمه‌الله بعد از این‌که این حدیث را ذکر نموده گفته است آن الله متعال هست که برای هربنده‌ای از بندگانش که خواسته باشد فضیلت می‌دهد و هیچ کسی حق اعتراض بر آنرا ندارد، وی می‌گوید: این موضوع مانند این گفتۀ رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم برای حکیم ابن حزام است که  فرمودند: «تو به سبب آن خیری‌که انجام داده بودی مسلمان شدی و الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است...» ختم نقل قول از شرح نووی.

دوم: حدیثی‌که ابن بطال به آن استدلال کرده  در این حدیث از آنچه صحیح البخاری روایت نموده افزوده شده حدیث 41 بخاری که مالک گفت زید ابن اسلم خبر داد که ابوسعید خدری رضی‌الله‌عنه برایش خبر داده که وی شنیده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرمودند:

«إِذا أَسْلَمَ العَبْدُ فَحَسُنَ إسْلاَمُهُ يُكَفِّرُ اللَّهُ عنهُ كلَّ سَيِّئَةٍ كَانَ زَلَفها وَكَانَ بَعْدَ ذلكَ القِصاصُ الحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثالِها إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ والسَّيِئَةُ بِمثْلِها إلاَّ أَن يَتَجَاوَزَ اللَّهُ عَنْهَا»

ترجمه: اگر کسی اسلام را به تمام و کمال و به وجه احسن بپذیرد، الله سبحانه و تعالی برای هر کار نیکی که قبلاً انجام داده برایش پاداش می‌دهد و هر کار بدی را که قبلاً انجام داده گناهش محو می‌شود. پس از آن هر کار نیکی او ده برابر تا هفت‌صد مرتبه ثواب داده می‌شود و عمل زشت او به اندازۀ آن داده می‌شود مگر این‌که الله سبحانه وتعالی از آن گناه بگذرد.

در عمدة‌القاری شرح صحیح البخاری در مورد حکم این حدیث چنین آمده است:«بخاری به صورت معلق این حدیث را ذکر نموده اما در هیچ جایی در این کتاب این حدیث را متصل نخوانده است، بخاری زمان مالک را در نیافته، پس این حدیث معلق است اما به دلیل این‌که به لفظ جازم و قطعی است پس این حدیث صحیح بوده و کدام جرح و نقصان در آن نمی‌باشد، اما این‌که ابن حزم گفته است: این حدیث از لحاظ صحت مجروح است؛ زیرا این حدیث منقطع است، چنین نیست؛ زیرا این حدیث از جهات دیگری صحیح است؛ زیرا هر منقطعی مجروح نیست، بناءً هرچند که بر این حدیث از لحاظ اصطلاحی منقطع اطلاق می‌شود مگر به دلیل این‌که صحیح است حکم متصل را دارد. ابوذر هروی در بعضی نسخه‌ها این حدیث را متصل خوانده است، هم‌چنان نسائی از احمد بن المعلی بن یزید از صفوان بن صالح از ولید ابن مسلم از مالک بن زید بن اسلم این حدیث را متصل خوانده است... هم‌چنان این حدیث را سفیان ابن عیینه از زید ابن اسلم از عطاء به طور مرسل روایت نموده و مالک این حدیث را متصل خوانده و امام مالک حدیث اهل مدینه را از غیر اهل مدینه خوب‌تر تفکیک می‌کند. بزار گفته که تنها مالک این حدیث را متصل خوانده است، ابن بطال گفته، بخاری بعضی احادیث ابوسعید را ساقط نموده و  آن، همان حدیث مشهوری است که به روایت مالک در غیر "موطا" چنین تصریح شده:«إِذا أسلم الْكَافِر فَحسن إِسْلَامه كتب الله لَهُ كل حَسَنَة كَانَ زلفها، ومحى عَنهُ كل سَيِّئَة كَانَ زلفها» و باقی اشخاص این حدیث را به معنی لفظ فوق ذکر نموده است.»

سوم: چنانچه شما می‌بینید زیادت در این حدیث طوری‌که در فوق ذکر شده در حدیث بخاری وجود ندارد که با نصوص قطعی‌که به اجر، ثواب، عمل صالح و به مسألۀ ایمان ارتباط دارد و به صورت مکرر در آیات وارد شده تعارض پیدا کند:

﴿وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْراً﴾ {الكهف: 88}

ترجمه: و اما هرکس ایمان آورد و کار شایسته کند، او را پاداش بس نیکو است و در فرمان‌مان تسهیلاتی برای او توصیه خواهیم کرد.

﴿وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ﴾{القصص: 80}

ترجمه: و كساني كه دانش و آگاهی داشتند ( به افرادي كه عاشقان زرق و برق دنيا بودند و بزرگواری را در زر و زور می‌ديدند ) گفتند : واي بر شما! ( چه می‌گوئيد و سعادت را در چه می‌جوئيد؟) اجر و پاداش خدا ( كه بهشت جاويدان است) بسی والاتر و بهتر (از اين چيزها) است براي كساني كه ايمان داشته باشند و كارهاي شايسته انجام دهند و اين ( بهشت يزدان هم ) جز نصيب شكيبايان نمي‌گردد .‏

﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ﴾ {البقرة: 25}

ترجمه: مژده بده به كساني كه ايمان آوردهاند و كردار نيكو انجام دادهاند ، اين كه ايشان را است باغهای( بهشتی) كه در زير درختان آن رودها روان است.

﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُون﴾ {البقرة 82:}

ترجمه: وکسانی‌که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام دادند، آن‌ها بهشتی اند و در بهشت جاویدان می‌‌مانند.

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾ {البقرة: 277}

ترجمه: مسلما آنانی‌که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند و نماز به پا داشته و زکات داده اند برای آن‌ها پاداش‌شان نزد پرودگارشان است.

﴿وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ﴾ {آل عمران: 57}

ترجمه: و اما کسانی‌ را که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند، به تمام و کمال پاداش‌شان دهد و الله ستم‌کاران را دوست ندارد.

از این آیات واضح می‌گردد که اجر و پاداش اعمال صالحه بعد از ایمان آوردن است نه قبل از آن.

چهارم: بنا بر این، من ترجیح می‌دهم که زیادت جملۀ (كتب الله لَهُ كل حَسَنَة كَانَ زلفها) رد گردد و بر حدیث صحیح البخاری فوق الذکر که چنین است استناد شود:

امام مالک می‌گوید که زید ابن اسلم خبرم داد که ابو سعید خدری برایش گفته است که من از رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم شنیدم که می‌گفت:

«إِذا أَسْلَمَ العَبْدُ فَحَسُنَ إسْلاَمُهُ يُكَفِّرُ اللَّهُ عنهُ كلَّ سَيِّئَةٍ كَانَ زَلَفها وَكَانَ بَعْدَ ذلكَ القِصاصُ الحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثالِها إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ والسَّيِئَةُ بِمثْلِها إلاَّ أَن يَتَجَاوَزَ اللَّهُ عَنْهَا»

ترجمه: اگر کسی اسلام را به تمام و کمال و به وجه احسن بپذیرد، الله سبحانه و تعالی برای هر کار نیکی که قبلاً انجام داده برایش پاداش می‌دهد و هر کار بدی را که قبلاً انجام داده گناهش محو می‌شود. پس از آن هر کار نیکی او ده برابر تا هفت‌صد مرتبه ثواب داده می‌شود و عمل زشت او به اندازۀ آن داده می‌شود مگر این‌که الله سبحانه وتعالی از آن گناه بگذرد.

یعنی موضوع بر این است که شخص بر معاصی قبل از اسلام خود محاسبه نمی‌شود، به عبارت دیگر می‌خواهیم سخنی بیان کنیم که میدان تطبیق این حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم معلوم شود:

«إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَبْلَهُ» رواه أحمد والطبراني عن عمرو بن العاص.

ترجمه: اسلام گناهانِ پيش از خود را نابود می‌کند.

 که این عبارت موافق به حدیث بخاری «إِذا أَسْلَمَ العَبْدُ فَحَسُنَ إسْلاَمُهُ يُكَفِّرُ اللهُ عنهُ كلَّ سَيِّئَةٍ كَانَ زَلَفها» می‌باشد و معنی حدیث چنین می‌شود که الله سبحانه وتعالی گناهان زمان جاهلیت را بعد از اسلام آوردن می‌بخشد؛ هم‌چنان دلائلی وارد شده است که این حدیث را در غیر از سه حالت تخصیص داده به گونه‌ای که قائل به مؤاخذه شدن شخص در این سه حالت بعد از اسلام آوردنش می‌باشند نه قبل از آن، چنانچه ما در کتاب (أجهزة دولة الخلافة 123-127) باب عقود و معاملات این مطلب را واضح نموده و گفته‌ایم که سه حالت از این حدیث شرعی مستثنی است:

1- در حالتی‌که عمل‌انجام شده اثر دائمی در مخالفت با اسلام داشته باشد.

2- حالتی‌که قضیه به کسی ارتباط و تعلق داشته باشد که اسلام و مسلمانان را اذیت کرده باشد.

3-حالتی‌که قضیه به مال مغصوبه‌ای تعلق داشته باشد که به دست غاصب باشد.

دلیل تحریک این قضایای سه گانه که دارای اثر دوام‌دار و مخالف اسلام است، عملی است که رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم انجام داده‌اند چنانچه؛ رسول الله صلی الله علیه  وسلم بعد از تأسیس دولت اسلامی ربا و سود افزون بر اصل سرمایه را محو نموده و اصل سرمایه را برای صاحبان اموال و قرض دهنده‌گان قابل پرداخت دانستند، یعنی بعد از به وجود آمدن دار اسلام ربا و سود را وضع و تقسیم نموده و چنان حکم کردند که شخص مدیون مکلف به پرداخت آن نمی‌باشد و هم‌چنان کسانی‌که حسب قوانین جاهلیت بیش‌تر از چهار زن داشتند بعد از ایجاد دار اسلام آنان را به نگهداری بر چهار زن ملزم ساختند، ترمذی از طریق عبدالله بن عمر تخریج نموده که غیلان بن سلمه ثقفی مسلمان شد در حالی‌که از زمان جاهلیت ده زن داشت و تمام این زنان نیز با وی مسلمان شدند:

«فَأَمَرَهُ النَّبِيُّ ﷺ أَنْ يَتَخَيَّرَ أَرْبَعاً مِنْهُنَّ».

 ترجمه: رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم آنرا دستور داد که چهار تن از این زنان را اختیار نماید.

بناءً عقودی‌که اثر دوامدار در مخالفت با اسلام دارد، در زمان اقامۀ خلافت؛ این اثر برداشته می‌شود و برداشتن این اثر یک امر واجبی است به گونه‌ای مثال اگر زن مسلمان با یک مرد مسیحی ازدواج کرده باشد بعد از اقامۀ خلافت این عقد مطابق به احکام شرعی فسخ می‌گردد.

اما تحریک برخی قضایا مرتبط به کسانی‌که اسلام و مسلمانان را اذیت کردند به دلیل این است که وقتی رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم مکه را فتح کردند، خون تعدادی از اشخاصی‌که اسلام و مسلمانان را در زمان جاهلیت اذیت نمودند بودند را هدر خوانده و چنان حکم کردند که اگر این اشخاص به پرده‌های خانۀکعبه آویزان باشند بازهم به قتل برسند با وصف این‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرموده است:«إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَبْلَهُ»، یعنی کسانی‌که اسلام و مسلمانان را اذیت کردند از این حدیث مستثنی هستند، چنانچه رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم بعضی از این اشخاص را بعداً عفو کرد؛ مانند عفو رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم از عکرمه ابن ابی‌جهل؛ لذا برای خلیفه جائز است که قضیه را بر علیه این اشخاص تحریک نماید و یا آنان را عفو کند، این مسأله بر کسانی‌که مسلمانان را با این‌که حرف حق می‌زنند تعذیب می‌کنند و به اسلام طعن وارد می‌نمایند نیز مصداق پیدا می‌کند، زیرا حدیث «إِنَّ الإِسْلامَ يَجُبُّ مَا كَانَ قَبْلَهُ» بر این اشخاصی مصداق پیدا نکرده بلکه این اشخاص از این حدیث مبارک مستثنی هستند و تحریک قضیه در برابر این اشخاص وفق رأی خلیفه می‌باشد.

اما تحریک قضایای غصب که (مال غصب شده) در دست غاصب موجود باشد به دلیل روایتی است که مسلم از وائل ابن حجر روایت نموه که گفته است:

«كُنْتُ عِنْدَ رَسُولُ اللهِ ﷺ فَأَتَاهُ رَجُلاَنِ يَخْتَصِمَانِ فِي أَرْضٍ فَقَالَ أَحَدُهُمَا إِنَّ هَذَا انْتَزَى عَلَى أَرْضِي يَا رَسُولَ اللهِ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَهُوَ امْرُؤُ الْقَيْسِ بْنُ عَابِسٍ الْكِنْدِيُّ وَخَصْمُهُ رَبِيعَةُ بْنُ عِبْدَانَ قَالَ: بَيِّنَتُكَ، قَالَ: لَيْسَ لِي بَيِّنَةٌ، قَالَ: يَمِينُهُ، قَالَ إِذَنْ يَذْهَبُ بِهَا، قَالَ: لَيْسَ لَكَ إِلاَّ ذَاكَ، قَالَ: فَلَمَّا قَامَ لِيَحْلِفَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ﷺ مَنِ اقْتَطَعَ أَرْضاً ظَالِماً لَقِيَ اللهَ وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ»

ترجمه: این حدیث اگر فاعل های آن واضح شود بهتر است زیرا گفت زیاد دارد و نفر سردرگم می‎شود من در نزد رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم بودم که دو مرد آمدند که با هم در مورد زمینی دعوی می‌کردند، یکی از این دو مرد گفت؛ یا رسول الله این شخص در زمان جاهلیت به سلطه و زور بالای زمینم متصرف شده است، آن شخص امرؤالقیس بن عابس کندی و طرف خصم آن ربیعه بن عبدان بوده است، رسول الله گفتند: شاهد بیاور، گفت من شاهد ندارم، گفتند: بر آن حق قسم داری، گفت پس زمین را می‌برد، گفت تو تنها همین قسم را حق داری، گفت: وقتی طرف خصم ایستاد شد تا قسم را اداء کند رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرمودند کسی‌که قطعۀ از زمین را غیر حق متصرف گردد در حالی‌ الله سبحانه وتعالی را ملاقات می‌کند که الله سبحانه وتعالی بر او خشم‌ناک است.

جملۀ" إِنَّ هَذَا انْتَزَى عَلَى أَرْضِي" یعنی بر آن دست یافت و به زور بر آن مسلط شد و آنرا غصب کرد، پس رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم دعوی آن شخص را قبول کرد با این‌که عمل غصب در زمان جاهلیت صورت گرفته بود، بنا بر این هرکسی‌که زمین و یا مال مملوکۀ افراد و یا مال عام و یا ملکیت دولت را غصب نماید و عمل آن شرعاً غصب باشد، دعوی در این خصوص قبول می‌شود.

چهارم: خلاصه این است که هرگاه انسانی اسلام را به تمام و کمال و به وجه احسن بپذیرد  پس گناهان قبل از اسلام آن بخشیده می‌شود به استثنای سه حالتی که ذکر نمودیم. این نظری است که من در خصوص این مسأله ترجیح می‌دهم، الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به جواب منذرابوعبیده

سوال:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

در مادۀ 21 مقدمۀ دستور چنین آمده است: مسلمانان حق دارند که برای محاسبۀ حکام و یا برای رسیدن به حاکمیت از طریق امت، احزاب سیاسی داشته باشند.

سوال: وقتی حزبی‌که به حکومت می‌رسد، برنامۀ سیاسی داشته باشد، آیا در حکومت همان برنامۀ سیاسی حزبی خود را تطبیق می‌کند؟ هم‌چنان سوال است، آیا جائز است که امیر آن حزب(مانند حزب ما) در عین حالی‌که خلیفه است، امیر حزب نیز باشد؟ اگر چنین عملی صحیح باشد، چگونه حزب می‌تواند خلیفه را درحالی‌که امیر حزب نیز هست، محاسبه کند؟ الله سبحانه وتعالی به شما برکت داده و خیر را به دستان شما پیروز گرداند!

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

ما در این مورد به تاریخ‌های 14 اگست 1967م و 26دسمبر2014م جوابات ارایه کرده بودیم که تفصیلات کافی در این خصوص در جوابات یاد شده وجود دارد؛ پس لازم است که به آن جوابات مراجعه کنید. با آن‌هم به صورت مختصر سوال شما را به گونۀ ذیل جواب می‌دهیم: 

1. به دست گرفتن حکومت توسط حزب التحریر، مانند به دست گرفتن حکومت توسط احزاب موجودۀ کنونی در جهان نمی‌باشد؛ زیرا چیزی‌که در حزب التحریر به حکومت دست پیدا می‌کند، در حقیقت افراد نه؛ بلکه فکری است که حزب به اساس آن تشکیل شده و آن را تبنی کرده است؛ پس حزب برای رساندن فکرش به حکومت کار می‌کند؛ نه رساندن افرادش به حکومت.

2. از آن‌جائی‌که تطبیق فکر حزب به صورت کامل و صحیح‌اش ممکن نیست؛ مگر به وسیلۀ کسانی‌که این فکر را تبنی نموده و مطابق به آن و برای تطبیق آن زندگی شان را عیار ساخته اند، پس لازم است که خلیفه، معاونین و امیر جهاد از حزب باشند؛ لذا لازم است که این بخش‌های سه گانه از جهازهای حکومت‌داری از خود حزب باشند تا این اشخاص به تطبیق ثقافت حزب با احسان و اخلاص بپردازند؛ اما سائر جهازهای حکومتی می‌تواند که حسب قدرت و کفایت از حزب و یا غیر حزب باشد.

3. نقطۀ دیگری‌که لازم به ذکر می‌دانم، این است؛ وقتی فکرۀ حزب به حکومت می‌رسد، در پهلوی آن حزب به حکومت می‌رسد؛ لذا در این صورت حزب به شدت متوجه است که نباید اعضای خودش را بالای مردم تحمیل کند و بیش‌ترین احتیاط را در این خصوص دارد. «از عمر ابن خطاب روایت شده که وقتی اهل شورا یعنی شورای شش نفری را که دربارۀ شان رأی‌زنی می‌شد، انتخاب کرد، حضرت علی رضی الله عنه را آورده و برایش گفت: یا ابوالحسن! وقتی این امر را برایت می‌سپارند، بنی هاشم را بالای مردم تحمیل نکن! هم‌چنان حضرت عثمان رضی الله عنه را خواست و برایش گفت: ای عثمان! وقتی این امر به تو سپرده شد، مبادا که بنی امیه را بالای مردم تحمیل کنی!» به همین ترتیب، وقتی خلیفه از حزب التحریر باشد، اعضای حزب نسبت به حزب، مانند بنی هاشم نسبت به حضرت علی رضی الله و مانند بنی امیه نسبت به حضرت عثمان رضی الله عنه می‌باشند؛ پس برای حزب صحیح نیست که اعضای حزب را بالای مردم تحمیل کند.

4. اما محاسبۀ حکام توسط حزبی‌که به حکومت می‌رسد، چنین است:

حزب به چهار وظیفه مبادرت می‌ورزد که عبارت اند از: تثقیف به شکل مرکزی و گروهی، جنگ فکری از ناحیه بیان افکار صحیح، افکار باطل و فاسد که این دو وظیفه محاسبه نبوده؛ بلکه این دو وظیفه کار تثقیفی و فکری حزب است که قبل از اقامۀ حکومت و بعد از اقامۀ آن بدون تغییر و تفاوت جریان دارد و این دو وظیفه با گرفتن حکومت نسبت به حزب فرق نمی‌کند. اما وظیفۀ سوم که عبارت از" افشاسازی برنامه‌های کفری است" در آن وقت از جانب حزب صورت نمی‌گیرد؛ زیرا موجودیت حزب در حکومت این عمل و وظیفه را برداشته؛ بلکه جهازهای حکومتی این وظیفه را انجام می‌دهد و محاسبۀ حکام در گزینش و تبنی مصالح امت باقی می‌ماند؛ چنانچه این وظیفه قبل از موجودیت حکومت توسط لجنه‌ها و هیأت‌های ولایتی حزب صورت می‌گیرد. لذا همان‌طوری‌که لجنه‌ها و هیأت‌های ولایتی قبل از تشکیل خلافت اسلامی صلاحیت محاسبۀ رهبری حزب(امیر و دفتر آن را) دارند، این صلاحیت برای شان در زمانی‌که رهبری حزب به حکومت دست یابد، نیز باقی می‌ماند؛ اما این محاسبه در زمینۀ مصالح امت مطابق به احکام شرعی و با دل‌سوزی برای مصالح امت با احسان و اخلاص صورت می‌گیرد.

امیدوارم که در همین حد برای جواب شما کفایت کند. الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

4 ربیع الاول1445هـ.ق.

19 سبتمبر2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

بخش عربی شبکۀ BBC News در خبری که به تاریخ 21 سپتمبر 2023م در سایت خبری خود منتشر نمود، گفت: «ولیعهد عربستان سعودی در گفتگویی که با شبکۀ فاکس نیوز امریکا داشت و بخش‌هایی از آن گفتگو روز چهارشنبه منتشر گردید، اعلان نمود که عربستان سعودی در روند عادی‌سازی روابط‌اش با اسرائیل "پیش‌رفت‌هایی" را حاصل نموده.» وی گفت: «هر روز به عادی‌سازی روابط با اسرائیل نزدیک و نزدیک‌تر می‌شویم.» هم‌چنین وی افزود: «کمک‌هایی وجود دارد از جانب بایدن رئیس‌جمهور امریکا برای رسیدن به آن نقطه...»  

اخیراً هیأتی از جانب رژیم یهود به صورت علنی در عربستان سعودی حضور یافت؛ «مسئولین حکومت اسرائیل از حضور یک هیأت رسمی خود در سعودی برای مشارکت در نشست سازمان ملل برای تعلیم و تربیه و فرهنگ "یونیسکو" در شهر ریاض ابراز خرسندی نموده و آن را نخستین گام در جهت عادی‌سازی روابط میان دو کشور دانستند.» (منبع: فرانس24، 11 سپتمبر 2023م)

سوال این است که آیا عربستان سعودی به زودی به سلسله توافقات خائنانۀ عرب‌ها پیوسته و با رژیم یهود روابط برقرار خواهد نمود؟

جواب:

برای روشن شدن جواب، موارد زیر را بررسی می‌نماییم:

اول: بر اساس خبرهای منتشر شده، طرف‌های دخیل در روند عادی‌سازی روابط میان دو طرف، عبارت اند از رژیم یهود، عربستان سعودی و امریکا. برخی حقایقی در مورد هر یک از این طرف‌های سه‌گانه وجود دارد که باید به آن اشاره نمود:

1. رژیم یهود هرگونه عادی‌سازی روابط با هریک از سرزمین‌های عربی و اسلامی را برای استحکام وجود خود و جاودانه نمودن آن "چنان که آرزو دارند"، یک دستاورد بزرگ تلقی می‌نماید. بنابر این، تمام حکومت‌هایی که در رژیم یهود بر سر قدرت می‌آیند، با تمام توان سعی می‌ورزند زمینۀ نفوذ خود را به سرزمین‌های اسلامی و مخصوصاً عربی فراهم نمایند.

2. عربستان سعودی یکی از آن دسته حکومت‌های منطقه می‌باشد که باور ندارد برای آزادسازی کامل فلسطین باید با یهود جنگید. بنابر این، سعودی با این باوری که دارد، مدت‌هاست با رژیم یهود روابط دارد، اما به گونۀ مخفیانه. پس عربستان سعودی اساساً با برقراری روابط با رژیم یهود مشکلی ندارد، بلکه حتی پادشاه اسبق آن عبدالله بن عبدالعزیز بود که پیشگامی خائنانۀ عرب‌ها را در سال 2002م راه‌اندازی نمود و سعودی پیوسته اعلان می‌کند که به آن "پیشگامی" متعهد است.

3. از جانب امریکا، قضیه طوری است که تمام اداره‌های حکومت امریکا در جریان چندین دهه برای ایجاد به اصطلاح "صلح" میان یهود و همسایه‌گان عرب آن تلاش نموده اند و هدف شان این بوده که رژیم یهود را استحکام بخشیده، آن را در منطقه مدغم نمایند و صفت بیگانه‌گی را از آن دور کنند. این مسأله از جمله مسائلی است که هیچ یک از دو حزب امریکا "دموکرات و جمهوری‌خواه" با آن مخالفتی ندارد.

دوم: علی‌رغم وجود این پس‌زمینۀ مناسب برای عادی‌سازی روابط مذکور از جانب سه طرف دخیل، بازهم این مسأله با یک سلسله پیچیده‌گی‌های سیاسی بزرگی مواجه می‌باشد:

4. نتانیاهو با مخالفت علنی‌اش با توافق هسته‌ای ایران در سال 2015م و اظهارات تحریک‌آمیز علیه آن توافق در پارلمان امریکا، با سیاست‌ رئیس‌جمهور وقت امریکا، "اوباما" در مسألۀ هسته‌ای ایران مخالفت ورزید. این موقف‌گیری نتانیاهو باعث آلودگی روابط رژیم یهود با حزب دموکرات امریکا گردید و زمانی‌که ترامپ و ادارۀ حکومت جمهوری‌خواهش در آغاز سال 2017م در واشنگتن بر سر قدرت آمدند، روابط میان رژیم یهود و ادارۀ جمهوری‌خواه در واشنگتن رو به گرمی گذاشت. در زمان حکومت ترامپ، امریکا، قدس را به عنوان پایتخت رژیم یهود به رسمیت شناخت و سفارت امریکا را به این شهر انتقال داد و نیز منطقۀ جولان را به صفت خاک یهود به رسمیت شناخت. زمانی‌که حکومت جدید دموکرات در شروع سال 2021م به رهبری بایدن به قدرت رسید، روابط میان تل ابیب و واشنگتن مجدداً سرد شد؛ در حدی‌که ادارۀ حکومت بایدن حتی حاضر نشد از نتانیاهو در قصر سفید استقبال کند، مگر در این اواخر و پس از ترتیب روابط جدید.

یکی از وعده‌های انتخاباتی نتانیاهو این بود که روابط با سعودی را عادی خواهد نمود. هم‌چنین اخیراً معلوم شد که نتانیاهو و بن سلمان با یکدیگر تماس داشتند. «روزنامۀ جورزلیم پوست اسرائیلی روز دو شنبه مورخ 22 می2023م نوشت که نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در جریان هفته‌های گذشته دوبار از طریق تلفن با ولیعهد سعودی تماس برقرار نمود و ریاض چند مورد از خواسته‌های خود مربوط به قضیۀ فلسطین را تسلیم اسرائیل کرد.» (منبع: عربی پست، 23 می 2023م)

5. حکومت موجود در عربستان سعودی به رهبری بن سلمان، فرمان‌بردارترین حکومت سعودی از امریکا به شمار می‌رود. ادارۀ ترامپ در نیمۀ سال 2017م، یعنی درست شش ماه پس از آن که ادارۀ جمهورخواه ترامپ در واشنگتن به قدرت رسید، محمد بن نایف را از حاکمیت سعودی برکنار نمود و قدرت را به مزدور دیگری به نام محمد بن سلمان سپرد. بنابر این، حکومت بن سلمان سراپا در اختیار امریکاست؛ اما در درجۀ اول از جمهوری‌خواهان و طرف‌داران ترامپ اطاعت می‌کند و به همین دلیل بود که حکومت بن سلمان به تشویق مخفیانۀ حامیان ترامپ در امریکا به بایدن پشت نمود و ادارۀ بایدن نیز با آن همین کار را کرد؛ چنان‌چه بایدن اعلان نمود که هرگز پس از مسألۀ کشته شدن خاشقجی با بن سلمان دست نخواهد داد.

6. ادارۀ بایدن در سال 2021م و در پی انقسام شدید امریکا به قدرت رسید؛ انقسامی‌که زندگی سیاسی را در امریکا به صورت کامل در معرض دگرگونی قرار داد و تهدید این دگرگونی هنوزهم پابرجاست؛ چنان‌چه هردو حزب درگیر "دموکرات و جمهوری‌خواه"، سعی دارند کشمکش‌های داخلی و خارجی را به نفع خود جهت دهند؛ کشمکش‌های گسترده‌یی که شباهت به تقسیم وابسته‌گان و مزدوران امریکا در سراسرجهان میان دو طرف دارد و هر یک از دو طرف می‌کوشد وابسته‌گان و مزدوران مذکور را علیه طرف دیگر به کارگیرد؛ مانند کاهش تولید نفت سعودی در هماهنگی با روسیه به هدف ضربه زدن به دموکرات‌ها در امریکا در جریان انتخابات پارلمانی سال 2022م، که قبلاً جزئیات آن را بیان کرده بودیم. همین‌گونه مانند اظهارات تند و تیز رژیم یهود علیه برگشتن امریکا به توافق هسته‌یی با ایران، که پس از برگشتن نتانیاهو به قدرت بالا گرفت. این‌ها مواردی اند که حزب جمهوری‌خواه و طرف‌داران ترامپ برای برگشت مجدد به قدرت از آن بهره می‌برند.

بنابر این، ادارۀ حکومت بایدن متوجه شد که سرنخ‌های عادی‌سازی روابط سعودی با رژیم یهود پس از به قدرت رسیدن نتانیاهو در اواخر سال 2022م، دیگر از دست آن بیرون رفته.

سوم: امریکا تصمیم گرفت به روابط خود با سعودی اهمیت بیشتری داده و مجدداً آن را گرم نماید و نیز شروع به استحکام بخشیدن روابط خود با رژیم یهود نمود؛ اما از موقف قدرت. هدف این بود تا سرنخ‌های روند عادی‌سازی روابط میان سعودی و رژیم یهود را از دست جمهوری‌خواهان بیرون آورده و خود آن را در دست گیرد.

7. پس از آن‌که حکومت محمد بن سلمان درخواست ادارۀ حکومت بایدن در سال 2022م مبنی بر به تأخیر انداختن کاهش تولید نفت تا یک ماه را رد نمود. حکومت بایدن به عمق روابط میان طرف‌داران ترامپ با سعودی پی برد و به همین دلیل بود که میزان لهجۀ انتقادآمیز خود از سعودی را فوراً کاهش داد. سپس جمهوری‌خواهان امریکا، بایدن را به تمسخر گرفتند که حاضر نبود با بن سلمان مصافحه کند، در عوض با مشت بسته با او دست داد و حاضر نبود با وی نشست خاص داشته باشد؛ اما با وی، که در رأس یک هیأت از سعودی آمده بود، دیدار نمود. جمهوری‌خواهان، سیاست‌های بایدن را مسئول افزایش قیمت مواد سوخت دانستند.

8. جک سلوان، مشاور امنیت ملی امریکا به عربستان سعودی سفر نمود و نشست گرم و صمیمانه‌یی با محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی داشت و فصل جدیدی از غزل‌سرای امریکا برای سعودی را پس از مدتی سردی، مجدداً آغاز نمود. این غزل‌سرایی امریکا در قالب اظهار سپاس از سعودی به خاطر بیرون آوردن امریکایی‌ها از سودان "درجریان جنگ داخلی آن" و مشورت با سعودی در خصوص تحولات اوضاع در یمن و نیز دادن نقش بزرگی برای آن در سیاست امریکا و هم‌چنین در پیوند هند با جهان، تمثیل گردید. (منبع: فرانس24، 8 می 2023م)

9. سفر بلنکن به سعودی؛ «بلنکن وزیر خارجۀ امریکا روی هماهنگی‌ها و فعالیت مشترک دو کشور تأکید نمود و دو کشور را هم‌پیمان استراتیژی خواند. این دو وزیر در جریان کنفرانس مطبوعاتی، به برگشتن سوریه به نشست سران عرب، بحران سودان و نیز مسألۀ عادی‌سازی روابط با اسرائیل پرداختند.» (منبع: فرانس24، 9 جون 2023م)

10. برطرف نمودن تنش‌ها میان ایران و سعودی، جزئیات این مسأله در پاسخ به پرسش ما زیر عنوان "توافق سعودی و ایران" که به تاریخ 1. اپریل2023م منتشر گردید، توضیح داده شد. سعودی می‌داند که این توافق‌نامه در استحکام حکومت آن بسیار ارزش دارد. امریکا هم‌چنین با سهم دادن سعودی در گفتگوها جهت آرام نمودن تنش‌ها میان اردوی سودان و نیروهای واکنش سریع که از تاریخ 8 می 2023م، آغاز گردید، سعی داشت به سعودی بال و پر دهد.

11. در نشست موسوم به بیست، که به تاریخ 9 سپتمبر 2023م برگزار گردید، عربستان سعودی به صفت خط رابط خشکه میان خطوط بحری شرق که از هند شروع شده و تا اروپا در غرب امتداد دارد، برجسته گردید. عربستان سعودی در این نشست به عنوان یک عنصر اساسی در گذرگاه اقتصادی بایدن مطرح شد که هند را از طریق سعودی و رژیم یهود به اروپا وصل می‌کند. «هند و سعودی به گونۀ مبدئی توافق نمودند تا سرمایه‌هایی به ارزش 100 ملیارد دالر را به این مسأله اختصاص دهند.» (منبع: الجزیره نت، 11 سپتمبر 2023م) تمام این موارد بیان‌گر آن است که روی‌کرد بن سلمان به سیاست‌های ادارۀ بایدن رو به افزایش است؛ هرچند این یک ادارۀ دموکرات بوده و بن سلمان روابط‌اش با جمهوری‌خواهان را نیز قطع نکرده.

12. ادارۀ بایدن در حال گفتگو با بن سلمان در خصوص عادی‌سازی روابط با رژیم یهود می‌باشد و هدف این است که هرگونه توافقی میان سعودی و رژیم یهود را دستاورد خود قلم‌داد نماید تا در انتخابات آیندۀ امریکا از آن استفاده کند و نگذارد حزب جمهوری‌خواه و طرف‌داران ترامپ از آن مستفید شوند. به این معنا که ادارۀ بایدن سعی دارد شکست احتمالی را تبدیل به نقطۀ قوتی برای خود نماید؛ طوری‌که قصد دارد این مسأله را در دور نمودن لابی‌گر‌های یهودیان امریکا از طرف‌داران ترامپ به کارگیرد، مخصوصاً در انتخابات پیش‌رو.

13. ادارۀ بایدن سعی دارد با ایجاد توافق صلح با سعودی، لعاب دهان حکومت نتانیاهو را جاری نماید. «توماس نایدز سفیر امریکا در اسرائیل، اظهار نمود که ایالات متحده برای عادی سازی روابط میان سعودی و اسرائیل تلاش می‌ورزد. دو مسئول حکومت امریکا نیز به سایت Axios امریکایی گفتند که قصر سفید مایل است ریاض و تل ابیب در شش الی هفت ماه آینده به توافقی دست یابند؛ زیرا پس از آن جوبایدن سرگرم تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری خواهد شد.» (منبع: عربی پست، 23 می 2023م) رسانه‌های یهود نیز به نقل از وزیر خارجۀ رژیم یهود گفتند: «اسرائیل در حال حاضر نسبت به هر زمان دیگری به توافق صلح با عربستان سعودی نزدیک‌تر می‌باشد.» (منبع: بی بی سی، 22 آگست 2023م)

14. اما نتانیاهو از یک زاویۀ دیگر می‌داند که ادارۀ حکومت بایدن، دوسیۀ عادی‌سازی روابط با سعودی را تا حدود زیادی در دست گرفته و هیچ گامی را در این راستا ممکن نیست بدون در نظرداشت این اداره بردارد. به همین دلیل بود که هیأتی را به ریاست قابل اعتمادترین وزیراش، یعنی رون دیرمر، وزیر امور استراتیژی رژیم یهود به تاریخ 17 آگست 2023م به واشنگتن فرستاد تا با آن عده از مسئولین امریکایی، که مستقیماً در دوسیۀ سعودی دخیل می‌باشند، به گفتگو بپردازد. مسئولین مذکور عبارت اند از: «جک سالیوان، مشاور امنیت ملی قصر سفید، بریت ماکورک مشاور اول رئیس‌جمهور امریکا در امور خاورمیانه، آموس هوکستین سرمشاور رئیس‌جمهور در امور انرژی. این سه تن، مسئولین امریکایی هستند که مسئولیت نظارت بر تلاش‌های هدفمندانۀ دیپلوماتیک برای عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و کشور شاهی عربستان سعودی را برعهده دارند.» (منبع: بی بی سی، 22 آگست 2023م) به این ترتیب، نتانیاهو برای عادی‌سازی روابط با سعودی به بایدن روی آورد.

15. پس از آن بود که اظهارات بن سلمان به تاریخ 20 سپتمبر 2023م منتشر شد، که در سوال نیز از آن یاد گردید؛ «شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی در گفتگویی که با شبکۀ امریکایی فاکس نیوز داشت و بخش‌هایی از آن روز چهارشنبه منتشر گردید، گفت که عربستان سعودی در مسیر عادی‌سازی روابط با اسرائیل "پیش‌رفت‌هایی را حاصل نموده". ولی‌عهد سعودی در این گفتگو افزود: "هر روز به عادی سازی روابط با اسرائیل نزدیک‌تر می‌شویم." شاهزاده محمد بن سلمان هم‌چنین گفت: "برای رسیدن به این نقطه، کمک‌هایی از جانب ادارۀ بایدن نیز وجود دارد. قضیۀ فلسطین برای ما فوق‌العاده اهمیت دارد. ما نیاز داریم این بخش را حل و فصل نماییم و مذاکراتی در این خصوص هم‌چنان جریان دارد. باید ببینیم این مذاکرات به کجا می‌رسد. امیدواریم به جایی برسد که زندگی را برای فلسطینیان آسان نموده و اسرائیل را در خاورمیانه مدغم نماید". ایلی کوهین، وزیر خارجۀ اسرائیل نیز به نوبۀ خود روز پنج شنبه گفت: ممکن است چهارچوب یک توافق، با وساطت ایالا متحده برای ایجاد روابط میان اسرائیل و سعودی ساخته شود.»

چهارم: از تمام آن‌چه گفته شد، چنین بر می‌آید که بن سلمان حاکم فعلی سعودی در بسیاری موارد با اراده و اختیار خود حرکت نمی‌کند؛ زیرا وی تبدیل به بازی‌چه‌یی شده در دست جمهوری‌خواهانی که او را در ریاض به قدرت رسانیده اند و دموکرات‌هایی که با جمهوری‌خواهان رقابت دارند. بن سلمان تلاش دارد خواسته‌های دو طرف را براورده کند، نه به خاطر منافع سعودی، بلکه به خاطر خوش‌خدمتی و خیانت؛ خوش خدمتی و خیانتی که حکام امروز عرب و مسلمانان برای به دست آوردن رضایت باداران شان هیچ حد و مرزی برای آن نمی‌شناسند!

شکی نیست که این حاکمان حاکم برسرزمین‌های مسلمانان فراموش کرده اند که فلسطین یک سرزمین مقدس است، هم خود فلسطین و هم اطراف آن:

﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ﴾ [اسراء: 1]

ترجمه: پاک و منزه است اللهی که در (مبارک) شبی بنده خود (محمّد) را از مسجد حرام (مکّه معظّمه) به مسجد اقصایی که پیرامونش را مبارک و پر نعمت ساختیم، سیر داد.

وجیبه و مسئولیت آنان این است که لشکرهای مسلمانان را برای آزادی و پاک نمودن فلسطین از لوث وجود یهود به حرکت درآورند؛ نه این‌که فلسطین را در ظرف طلایی زیر نام عادی‌سازی روابط، با ذلت و خواری تمام، تسلیم یهود نمایند!

در هر حال، دیری نخواهد گذشت که فلسطین بار دیگر توسط شمشیر‌های بران لشکریان مسلمانان صادق و با رهبری خلافت راشده، مجدداً از وجود یهود پاک گردیده و به صفت سرزمینی مقدس عرض وجود خواهد نمود. یهودیان و حامیان آنان شکست خورده و پای به فرار خواهند گذاشت، رعب و وحشت چنان دل‌های آنان را فراخواهد گرفت که هرگاه یکی از آنان پشت یک سنگ پناه گیرد، آن سنگ بیش‌تر از آن که او را پناه دهد، افشایش کند! راست فرمود رسول الله صلی الله علیه وسلم آن‌جا که گفت:

«لتقاتلنّ الیهود فلتقتلنّهم حتّی یقول الحجر یا مسلم هذا یهودیّ فتعال فاقتله» و در روایت دیگری: «هذا یهودیّ ورائی.»

ترجمه: قطعاً شما با یهود خواهید جنگید و چنان آنان را خواهید کشت که سنگ صدا زند که ای مسلمان این‌جا یهودی است بیا و او را بکش. در روایت دیگر گفته شده: این یک یهودی است (پشت من) پنهان شده. (این حدیث را مسلم از ابن عمر روایت نموده)

شاید این روز به خواست الله سبحانه وتعالی چندان دیر نباشد:

﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ ۖ قُلْ عَسَىٰ أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا﴾ [اسراء: 51]

ترجمه: و گويند: آن روز، چه زمان خواهد بود؟ بگو: شايد نزديك باشد!

آنگاه کسانی‌که با عادی‌سازی روابط خود با یهود، در حق امت اسلامی جنایت کرده اند، چیزی بجز شرمندگی و عذاب دردناکی نخواهند داشت:

﴿سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ﴾ [انعام: 124]

ترجمه: به زودی کسانی‌که مرتکب جرم شده اند، به دلیل مکری که می‌کردند، در نزد الله با خواری مواجه شده و عذابی شدید خواهند چشید.

دهم ربیع الاول 1445هـ.ق.

25 سپتمبر 2023م.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب محمد خطیب

سوال:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

به اجازۀ شما در مورد رزق سوالی دارم؛ سوال این است که آیا سعی باعث افزایش رزق مقدرشدۀ می‌گردد؟ یعنی اگر شخصی در خانۀ خود نشسته باشد رزق‌اش همان مقدار رزقی است که در صورت تلاش و کار کردن به‌دست می‌آورد؟ به عبارت دیگر، آیا اعلانات و یا بازاریابی به خاطر ارتقای سطح کار، در مقدار رزق تعیین شده می‌افزاید؟ تشکر، تقاضا دارم که در صورت ممکن جواب این سوال زودتر داده شود. الله سبحانه وتعالی شیخ ما را حفظ نموده و عمر شان را طولانی گرداند!

جواب:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

به نظر می‌رسد که در مورد مسألۀ رزق در نزد شما اندکی پوشیدگی و التباس وجود دارد. به هر حال، این موضوع قبلاً توضیح داده شده، مخصوصاً در" دوسیۀ پرسش و پاسخ فقهی"؛ شما می‌توانید به آن مراجعه نمائید که به صورت کامل در آن موجود می‌باشد و جهت جواب به سوال شما، من قسمتی از آن را برایت در این‌جا به صورت خلاصه بیان می‌کنم:

«اما مسألۀ رزق، آیات قطعی‌الدلالة‌ی بسیاری وجود دارد که این آیات برای مؤمنین جای شک و تردیدی باقی نگذاشته و مجالی نمی‌گذارد؛ مگر این‌که ایمان بیاورند که رزق به‌دست الله سبحانه وتعالی بوده و برای هر کسی‌که خواسته باشد، می‌دهد. مسألۀ رزق غیر از مسألۀ قدر است؛ زیرا قدر آن است که الله سبحانه وتعالی وقوع فلان امر(حادثه) را قبل از به‌وقوع پیوستن آن می‌داند؛ زیرا آن نوشته و مقدر شده، اما در خصوص رزق علاوه بر این‌که الله سبحانه وتعالی می‌داند که فلان شخص رزق داده می‌شود رزق‌اش را تعیین و مقدر نموده است، معلوم است که رازق تنها الله سبحانه وتعالی بوده، نه بنده؛ زیرا آیات مبارکه به این مسأله دلالت دارد:

﴿لَا نَسْأَلُكَ رِزْقاً نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى﴾ [طه: 132]

ترجمه: ما از تو روزی نمی‌خواهيم، بلكه ما به تو روزی می‌دهيم. سرانجام (نيك و ستوده) از آن (اهل پرهیزگاری و) تقوی است.‏

﴿وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللهُ حَلاَلاً طَيِّباً وَاتَّقُواْ اللهَ الَّذِيَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ﴾ [مائده: 88]

ترجمه: و از نعمت‌های حلال و پاكيزه‌ای كه الله به شما روزی داده است بخوريد، و از (مخالفت با دستورات) الهی تقوی کنید كه شما بدو ايمان داريد.‏

این آیات قطعی الدلالة بوده و صراحت دارد که تنها الله سبحانه وتعالی رازق بوده و او است که برای هرکسی‌ خواسته باشد، رزق را فراخ و برای هرکسی خواسته باشد، رزق را تنگ می‌کند. در تمام این موارد نسبت رزق به سوی الله سبحانه وتعالی داده شده و در این آیات ذکر شده که جز الله سبحانه وتعالی دیگر رازقی نبوده و تنها او رزق می‌دهد. نسبت فعل رزق به سوی الله سبحانه وتعالی نسبت حقیقی می‌باشد.

پس می‌بینیم که در آیات مبارکه نسبت فعل رزق تنها به سوی الله سبحانه وتعالی داده شده، نه به سوی انسان. هم‌چنان در کدام حدیثی نیامده که نسبت فعل رزق به سوی انسان داده شده باشد. به این ترتیب، در تمام نصوص نسبت رزق به الله سبحانه وتعالی داده شده؛ اما مواردی‌که نسبت رزق برای انسان داده شده، هدف این است که برای شان مال و صدقه بدهید؛ نه رزق؛ مثلاً این فرمودۀ او تعالی:

﴿وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللهُ لَكُمْ قِيَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ﴾ [نساء: 5]

ترجمه: اموال كم‌خردان را كه در اصل اموال شماست، به خود آنان تحويل ندهيد؛ چرا كه الله این اموال را برای‌تان قوام زندگی گردانده است. از (ثمرات) آن خوراك و پوشاك ايشان را تهيّه كنيد و با سخنان شايسته با آنان گفتگو كنيد(و ايشان را نيازاريد و با ايشان بدرفتاری نكنيد).

وقال تعالى: ﴿وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ﴾ [نساء: 8]

ترجمه: و هرگاه خويشاوندان(فقير شخص مرده) و يتيمان و مستمندان(غيرخويشاوند) بر تقسيم(ارث) حضور پيدا كردند، چيزی از آن اموال را بدانان بدهيد و به گونه زيبا و شايسته با ايشان سخن بگوئيد(و از آنان دلجوئی و معذرت‌خواهی كنيد).‏

هدف آیۀ اولی این است که برای شان طعام بدهید و هدف از آیۀ دوم این است که از رزقی‌که برای شما داده شده، برای دیگران بدهید و این نسبت رزق به سوی انسان نبوده و به معنی رزق دهنده نیست. شما در تمام آیات می‌بینید که چنین صراحت دارد:

﴿نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ﴾ [انعام: 151]

ترجمه: ما شما را روزی می‌دهیم.

و در آیۀ دیگری فرموده است:

 ﴿وَرِزْقُ رَبِّكَ﴾ [طه: 131]

ترجمه: و رزق پروردگارت.

و در آیۀ دیگری فرموده است:

﴿كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللهِ﴾ [بقره: 60]

ترجمه: از رزق الله (سبحانه وتعالی) بخورید و بنوشید.

در تمام این آیات دیده می‌شود که فعل رزق به الله سبحانه وتعالی نسبت داده شده، این معنی، تأویل را قبول ننموده و او تنها الله است که رزاق بوده و رزق به دست او است.

بنابر این، واجب است که ایمان داشته باشیم تنها الله سبحانه وتعالی رازق مخلوقات است؛ زیرا دلیل قطعی‌الثبوت و قطعی‌الدلالة است. پس ایمان به آن فرض بوده و کفر به آن کفر است؛ پس کسی‌که به الله سبحانه وتعالی به عنوان رازق ایمان نداشته باشد، کافر بوده و به الله سبحانه وتعالی از آن حالت پناه می‌بریم.

این مسألۀ رزق از ناحیۀ ایمان و دلیل است؛ اما یک مسألۀ دیگری‌که قابل ذکر است؛ این‌که الله سبحانه وتعالی، به علاوۀ این‌که امر نموده که باید به رازق بودنش ایمان داشته باشیم؛ انسان را امر به سعی و تلاش برای کسب رزق نموده است؛ چنان‌که فرموده است:

﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِ﴾ [ملک: 15]

ترجمه: او كسی است كه زمين را رام شما گردانيده است. در اطراف و جوانب آن راه برويد و از روزی الله بخوريد.‏

هم‌چنان او تعالی فرموده است:

﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللهِ﴾ [جمعه: 10]

ترجمه: آنگاه كه نماز خوانده شد، در زمين پراكنده گرديد و به دنبال رزق و روزی الله برويد و الله را (با دل و زبان) بسيار ياد كنيد تا اين‌كه رستگار شويد.

پس این دو آیه امر به تلاش و سعی برای طلب رزق نموده و وقتی این امر مقترن به سعی برای طلب رزق در آیات شد که صراحت بر رزاق بودن الله سبحانه وتعالی دارد، واضح می‌گردد که تنها الله سبحانه وتعالی رزاق است و چنین تشریح می‌شود که باید ایمان آورد که تنها الله سبحانه وتعالی رزاق است. پس آیات اولی به صورت قطعی دلالت به این دارد که تنها الله سبحانه وتعالی رزاق بوده و الله است که رزق را می‌دهد، نه انسان. این دو آیۀ مبارکه ما را به کارکردن برای حصول رزق امر می‌کند.

حقیقت این است که سعی سبب رزق نیست؛ زیرا سبب مسبب را حتماً به وجود می‌آورد. مسبب بدون سبب‌اش به وجود نمی‌آید؛ مثلاً کارد سبب قطع است، یعنی کارد است که  قطع می‌کند و آتش سبب سوختاندن است یعنی آتش است که می‌سوزاند؛ پس بریدن بدون کارد، یعنی بدون آلۀ تیز به وجود نمی‌آید و سوختاندن بدون آتش به وقوع نمی‌پیوندد؛ این است واقعیت سبب. سعی برای طلب رزق این چنین نیست اگر چنین می‌بود در این صورت سعی باید رزق می‌آورد. یعنی مثلی‌که کارد سبب قطع و آتش سبب سوختاندن می‌شود، سعی برای طلب رزق سبب حصول رزق نمی‌گردد و گاهی هم رزق بدون سعی حاصل می‌شود، یعنی اگر فرضاً سعی را سبب بگیریم، گاهی دیده می‌شود که سبب یعنی سعی به وجود می‌آید؛ ولی مسبب یعنی رزق حاصل نمی‌شود؛ گاهی مسبب بدون سبب‌اش به وجود می‌آید که این مسأله به صورت قطعی دلالت بر این دارد که سعی سبب رزق نیست.

مثال‌ها در این خصوص در میدان واقعیت زندگی بسیار زیاد است؛ تاجری‌که برای بدست آوردن مفاد کار می‌کند، ولی نتیجۀ تجارت آن خساره است؛ در حالی‌که سعی توسط آن صورت گرفته، ولی رزق حاصل نشده است. به این معنی که سبب به وجود آمده؛ اما مسبب به وجود نیامده است؛ لذا سبب گفته نمی‌شود؛ زیرا سبب حتماً نتیجۀ وجود مسبب است. هم‌چنان وارث مال میراث را مستحق می‌شود، بدون این‌که برای حصول آن سعی و تلاش کرده باشد؛ اگر سعی سبب رزق می‌بود، مال بدون سعی حاصل نمی‌گردید؛ زیرا مسبب بدون سبب‌اش به وجود نمی‌آید. پس حصول مال میراثی بدون سعی دلیل بر این است که سعی سبب رزق نیست؛ زیرا رزق بدون وجود سعی به وجود آمده است.

همۀ این موارد به صورت قطعی ثابت می‌سازد که سعی برای طلب رزق سبب رزق نبوده، یعنی سعی نمی‌تواند رزق بیاورد و سعی مانند کارد که وظیفۀ عملیۀ قطع را انجام می‌دهد و مانند آتش که عملیۀ سوختاندن را انجام می‌دهد، رزق را نمی‌آورد؛ زیرا سعی سبب رزق نیست.» ختم

به این ترتیب، رازق مطلق الله سبحانه وتعالی بوده و این باور بخشی از عقیدۀ ما است. اما سعی یک حکم شرعی است؛ اگر شما برای کسب رزقی‌که الله سبحانه وتعالی برای شما قضا و مقدر نموده سعی کنید، از سعی خود ثواب می‌برید؛ اما اگر سعی و تلاش نکنید، رزق مقدرشده را کسب خواهید کرد و عدم سعی و تلاش تان خلاف حکم شرعی می‌باشد؛ زیرا به گونه‌ای که الله سبحانه وتعالی دستور داده، سعی و تلاش نکردید.

ان‌شاء الله که جواب به همین حد کافی باشد. طوری‌که در فوق ذکر نمودم، موضوع ‌به صورت کامل‌اش در "الکراسة" ذکر شده، اگر چیزی برایت مبهم ‌باشد، می‌توانید به آن کتاب مراجعه کنید. الله متعال شما را یاری کند!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

27 صفر1445هـ.ق.

12سبتمبر2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال:

شماری از نظامیان اردو، محافظان قصر ریاست‌جمهوری و امنیت ملی گابن به تاریخ 30 آگست 2023م اعلان نمودند که قدرت را در اختیار گرفته و علی بونگو، رئیس‌جمهور گابن را بازداشت خانگی نموده اند. این در حالی است که چند ساعت قبل از آن، کمیتۀ انتخاباتی گابن اعلان نمود که علی بونگو برای بار سوم به صفت رئیس‌جمهور انتخاب گردیده است. نظام‌یان مذکور اعلان نمودند که انتخابات ملغی بوده، تمام ارگان‌های حکومتی منحل و مرزها تا امر ثانی مسدود می‌باشد. هم‌چنین اعلان شد که نگیما فرمانده نیروهای محافظ قصر ریاست‌جمهوری به صفت رئیس‌جمهور انتقالی تعیین گردیده.

سوال این است که رمز این کودتا در چیست و چه ارتباطی با کشمکش‌های بین‌المللی در منطقه دارد؟

جواب:

برای روشن شدن پاسخ در مورد این کودتا، امور زیر را بررسی می‌نماییم:

1. گابن کشوری است که در وسط غرب افریقا موقعیت داشته و در سواحل بحر اطلس قرار گرفته است. در سال 1885م توسط اشغالگران فرانسه اشغال‌گردید و سپس در سال 1960م، استقلال نمادین به آن داده شد. باید گفت که در لیبرویل، پایتخت گابن یک پایگاه نظامی فرانسه موقعیت دارد که در حدود 1000 سرباز فرانسوی در آن به حمایت از منافع فرانسه در این سرزمین می‌پردازند و مسئولیت حفظ تداوم نفوذ فرانسه را در آن به عهده دارند.

این سرزمین نفوس کمی دارد، طوری‌که بر اساس سرشماری سال 2022م، حدود 2.3 ملیون تن براورد گردیده، در حالی‌که مساحت آن به حدود 270 هزار کیلومتر می‌رسد. بر اساس آمار به دست آمده؛ مسلمانان، اندکی از نفوس آن را تشکیل می‌دهند، به شمول رئیس‌جمهور برکنار شده و رئیس‌جمهور موقت جدید، طوری‌که شمار مسلمانان، 10 تا 12% گفته شده و اکثریت آنان در شهر لیبرویل پایتخت آن زندگی می‌کنند.

گابن به دلیل منابع طبیعی که دارد، سرزمینی غنی به شمار می‌رود، طوری‌که دومین تولید کنندۀ مگنیزیم معرفی گردیده، ماده‌یی که در ساخت فولاد، آهن و باتری‌ها به کار برده می‌شود، به علاوۀ مقدار زیادی طلا، الماس و یورانیومی که در آن وجود دارد. ذخایر هنگفت نفت و گاز نیز دارد و به همین دلیل یکی از اعضای سازمان اوپک می‌باشد. بیشترین سهم این سرمایه‌ها را شرکت‌های فرانسه‌وی می‌برند؛ شرکت‌هایی که شمار آن بنا به معلوماتی که سایت انترنتی وزارت خارجۀ فرانسه منتشر نموده، به حدود 110 شرکت می‌رسد، به شمول شرکت معدنی "ارامیت" فرانسه که مگنیزم استخراج می‌کند و نیز شرکت فرانسوی "توتال" که در عرصۀ انرژی فعالیت دارد و نفت و گاز استخراج می‌نماید.

گابن مانند نیجر، مالی، سنگال و چاد یکی از مجموع چهارده دولتی است که واحد پولی آن مربوط به واحد پولی فرانسه و زیر نام "فرنک" افریقا و وابسته به یورو می‌باشد، که منافع آن در نهایت به فرانسه و اتحادیۀ اروپا می‌رسد، طوری‌که درامد آن به بانک مرکزی فرانسه واریز گردیده و ذخایر نقدی فرانسه را تأمین می‌نماید. سپس فرانسه باقی‌مانده‌های دسترخوان خود را به گابن می‌دهد و به همین دلیل است که ساکنان این سرزمین در اوج فقر به سر می‌برند، در حالی‌که سرمایه‌های شان را فرانسه به تاراج می‌برد. مردم در این سرزمین‌ها خواهان قطع رابطه با فرانسه بوده و می‌خواهند دارایی‌های شان به بانک‌های دولت‌های افریقایی واریز شود و سرمایه‌ها در میان مردم توزیع گردد.

2. علی بونگو، رئیس‌جمهور برکنار شده، قدرت را در یک انتخابات نمادین در سال 2009م، پس از مرگ پدرش، عمر بونگو، که در حدود 41 سال حکومت کرده بود، در دست گرفت. لذا پسر، مزدوری فرانسه را از پدر به ارث برد و در انتخابات سال 2016م اعلان نمود که درانتخابات پیروز گردیده. بر اساس قانون اساسی گابن، وی حق نداشت برای بار سوم در انتخابات کاندید شود، اما وی با سایر احزاب توافق نمود که در انتخابات سهم گیرد و این احزاب موافقت نمودند. نتایج انتخابات که به تاریخ 26 آگست 2023م برگزار گردید، نشان داد که علی بونگو با به دست آوردن 64.27% آراء برنده گردیده. شماری از نظامیان متشکل از محافظان قصر ریاست‌جمهوری، اردو و امنیت ملی در روز اعلان نتایج انتخابات، علیه رئیس‌جمهور کودتا نموده و وی را در منزل‌اش زندانی کردند. این نظامیان در بیانیۀ نخست خویش که توسط یک نظامی بلند رتبه از قصر ریاست‌جمهوری به خوانش گرفته شد و در شبکۀ تلویزیونی "گابن 24" منتشر می‌شد، گفت: «ما نیروهای دفاعی و امنیتی که در کمیتۀ مشترک مرحلۀ انتقالی و واپس گیری ارگان‌ها کنار هم جمع گردیده ایم، به نام مردم گابن تصمیم گرفته ایم با پایان دادن به نظام موجود، از صلح و ثبات حمایت نماییم. به همین هدف است که انتخابات ریاست‌جمهوری 26 آگست 2023م و نتایج آن ملغی اعلان می‌گردد.»

سخنگوی نظامیان مذکور در حالی که پایان نظام موجود را اعلان می‌نمود، گفت: «نورالدین بونگو فرزند و مشاور نزدیک رئیس‌جمهور، به علاوۀ رئیس دفتر و معاون وی، شماری از مشاوران و سخنگوی ریاست‌جمهوری و دو تن دیگر از مهم‌ترین افراد حزب دموکراتیک حاکم در گابن، که توسط علی بونگو رئیس‌جمهور رهبری می‌گردید، به اتهام خیانت بزرگ علیه سازمان‌های دولتی و اختلاس دارایی‌های عامه و اختلاس مالی جهانی که در یک گروه منسجم، امضای رئیس‌جمهور را تقلید می‌کردند، دست به فساد گسترده می‌زدند و تجارت مواد مخدر داشتند، باز داشت گردیده اند.» بناءً به نظر می‌رسد که این کودتا توسط نیروهای نظامی پیشاپیش طراحی گردیده بوده و وقتی بدانیم که فرانسه بالای کدرهای سیاسی گابن تسلط دارد، انگشت‌ اتهام مستقیماً به طرف فرانسه می‌رود.

3. از جانب دیگر؛ علی بونگو رئیس‌جمهور گابن پس از برکنار شدن، از طریق شبکه‌های اجتماعی از داخل منزل‌اش در حالی که نشانه‌های نگرانی در چهره‌اش مشاهده می‌شد، پیامی را منتشر نموده گفت: «من علی بونگو اوندیمبا رئیس‌جمهور گابن هستم، خطاب به تمام دوستان مان در سراسر جهان از آنان می‌خواهم صدای شان را در مورد این افرادی که من و خانواده‌ام را بازداشت نموده اند، بلند نمایند.» (منبع: اسکای نیوز عربی 30 آگست 2023م)

اما هیچ طرفی به او اهمیت نداد، نه فرانسه و نه امریکا و نه هم اتحادیۀ افریقا و هیچ جهتی به او تماس نیز نگرفت، چنان که با محمد بازوم رئیس‌جمهور نیجر صورت گرفت. بلکه روزنامه‌های فرانسه به فرماندۀ کودتا توجه نمودند، انگار سعی داشتند وی را در این کودتا حق به جانب نشان دهند. مانند نشریۀ لوموند فرانسه که به تاریخ 30 آگست 2023م به نقل از بریس اولیگی نگیما فرمانده کودتا و نیروهای محافظ قصر ریاست‌جمهوری نوشت: «علی بونگو قانون اساسی را نقض نمود، او حق نداشت برای بار سوم خود را کاندید نماید. روش رأی دهی نیز خوب نبود، بناءً اردو تصمیم گرفت مسئولیت‌هایش را از او بگیرد. علی بونگو پس از این یک رئیس‌جمهور بازنشسته بوده و مانند هر شهروند دیگری از تمام حقوق خود برخوردار می‌باشد.»

لازم به ذکر است که نگیما، فرمانده نیروهای نظامی قصر ریاست‌جمهوری یکی از نزدیکان و پسر کاکای علی بونگو می‌باشد، هم‌چنان که با پدراش عمر بونگو نیز نزدیک بود و تا زمان مرگ‌اش به صفت مشاور ویژه وی کار می‌نمود. وی پس از انجام وظیفه به صفت مشاور نظامی در سفارت گابن در سنگال و المغرب کار نمود و دقیقاً زمانی که علی بونگو در ماه اکتبر 2018م دچار سکتۀ مغزی گردید و در حدود 10 ماه زیر معالجه قرار داشت، به گابن برگشت. او قبلاً برای دو سال به بیرون از گابن تبعید شده بود، سپس برگردانده شد و به صفت فرمانده نیروهای محافظ قصر تعیین گردید. به این معنا که طرف حامی او قصد داشته او را برگردانیده و برای مرحلۀ پس از رئیس‌جمهور شبه معلول آماده نماید. البیر اوندو اوسا که کاندید ریاست‌جمهوری از طرف مخالفان حکومت بود، در اظهاراتی در شبکۀ "تی فی 5 پوند" فرانسه به تاریخ 31 آگست 2023م گفت: «باید هر چیزی سر جای خودش قرار گیرد، اول‌تر از همه باید گفت که این یک کودتای نظامی نه، بلکه یک انقلاب در داخل قصر بود. می‌دانیم که اولیگی نگیما پسر کاکای علی بونگو است، بونگوها به این نتیجه رسیدند که باید علی بونگو را برای حفاظت از نظام آل بونگو از قدرت برکنار نمایند. اینک اولیگی نگیما پیش شده و خانوادۀ بونگو که قدرت را در اختیار دارند، از او حمایت می‌کنند.»

4. در خصوص موقف رسمی فرانسه باید گفت که بی بی سی به تاریخ 30 آگست 2023م، اظهارات شماری از مسئولین فرانسوی را این‌ گونه منتشر نمود: «الیزابت بورن، نخست‌وزیر فرانسه در اظهاراتی گفت: «پاریس اوضاع گابن را از نزدیک دنبال می‌کند.» یک منبع از قصر الیزه نیز گفت: «پاریس با وضاحت کامل، کودتای گابن را تقبیح می‌کند و ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه با بونگو، رئیس‌جمهور گابن تماس نگرفته و فرانسه امیدوار است اوضاع گابن هرچه زودتر به وضع قانونی برگردد، اما فرانسه قصد ندارد در امور سیاست داخلی این کشور دخالت کند. راه‌حل، کودتای نظامی نیست، بلکه انتخابات آزاد و روشن است که بتواند آرزوهای مردم گابن را براورده نماید.»

بناءً این موقف‌گیری فرانسه، هرچند به ظاهر کودتا را تقبیح نموده، اما موافق با آن می‌باشد، طوری‌که تقبیح به این دلیل صورت گرفته تا با افکار عامه که با کودتای نظامی مخالفت دارند، هم‌نوا به نظر رسد؛ زیرا اقدامات رئیس‌جمهور فرانسه بیانگر این است که این تقبیح جدی نبوده، چنان‌چه وی با رئیس‌جمهور برکنار شده تماس نگرفته، در حالی‌که قبلاً در زمان کودتای نیجر با رئیس‌جمهور برکنار شدۀ آن در تماس شد. دیگر این‌که ماکرون شخصاً کودتا را تقبیح ننمود، هیچ هشداری نداد و خواستار مداخله در گابن نشد، در حالی‌که این کارها را در زمان کودتای نیجر انجام داده بود. دیگر این‌که وی این را یک مسألۀ داخلی خواند که مستلزم مداخله نیست. تمام موقف‌گیری‌های فرانسه در قبال کودتای گابن برخلاف موقفی است که در برابر کودتای نیجیر گرفته بود و حاضر نشد کودتاچیان را به رسمیت بشناسد و نیز حاضر نشد بپذیرد سفیر فرانسه نیجر را ترک کند. در عین حال، این گفتۀ ماکرون که راه‌حل در انتخابات آزاد و بی‌طرف می‌باشد، نیز در حقیقت به معنای توجیه و تأیید کودتا چیان می‌باشد.

بنابر این، احتمال این که فرانسه پشت این کودتا قرار داشته باشد، زیاد است، مخصوصاً با توجه به این‌که گابن برای فرانسه یک منبع حیاتی به شمار می‌رود. نشریۀ مونت کارولوی فرانسه به تاریخ 31 آگست 2023م به نقل از کارولین روسی مدیر انستیتیوت روابط بین‌المللی و استراتیژی در پاریس نوشت: «فرانسه بدون گابن به موتری بدون بنزین می‌ماند و گابن بدون فرانسه به موتری بدون راننده».

5. موقف‌گیری اتحادیۀ اروپا نیز احتمال قرار داشتن فرانسه در پس کودتای گابن را تقویت می‌کند؛ چنان‌چه جوزیف بوریل، مسئول سیاست خارجۀ اتحادیۀ اروپا در حاشیۀ بیست و هفتمین دور نشست وزرای خارجۀ دولت‌های اتحادیۀ اروپا در شهر طلیطله در اسپانیا به تاریخ 31 آگست 2023م گفت: «نمی‌توان آنچه در گابن اتفاق افتاد را به آن‌چه در نیجر رخ داد تشبیه نمود.» وی اشاره نمود به این که «نظامیان در لیبرویل پس از آن مداخله نمودند که علی بونگو، رئیس‌جمهور برکنار شده در انتخاباتی اعلان پیروزی نمود که شاهد مخالفت‌های زیادی بوده.» وی افزود: «کودتاهای نظامی راه‌حل نیست، اما نباید فراموش نمود که در گابن انتخاباتی صورت گرفت که مملو از تقلب بوده. یک رأی‌دهی غیر واقعی را می‌توان کودتای سازمانی و مدنی خواند.» وی هم‌چنین گفت: «برخی کودتاها نظامی است و برخی دیگر سازمانی.» وی در ادامه گفت: «هیچ برنامه‌ای برای تخلیۀ اتباع دولت‌های اتحادیۀ اروپا از این کشور افریقایی وجود ندارد.» (منبع: شرق اوسط، المیادین، 31 آگست 2023م)

پس معلوم می‌شود که او سعی دارد با این اظهارات‌اش کودتای گابن را توجیه نماید، بلکه حتی آن را تأیید می‌کند، زیرا می‌دانسته که در انتخابات تقلب صورت گرفته، اما او از آن انتقاد نکرده! هم‌چنین به نظر می‌رسد که این مسئول اروپایی در ابتدا به اهمیت کودتا پی نبرده بوده، بناءً فوراً پس از کودتا گفت: «وزرای اتحادیه به زودی موقف گابن را بررسی خواهند نمود و شکی نیست که آن‌چه در غرب افریقا جریان دارد، مشکل بزرگی برای اروپا می‌باشد. اگر این (کودتا) ثابت شود، به معنای کودتای دیگری خواهد بود که به هرج و مرج تمام منطقه افزوده خواهد شد.» (منبع: الجزیره، 30 آگست 2023م) اما یک روز بعد زمانی که با وزرای اتحادیۀ اروپا یک‌جا شد، به شمول وزیر خارجۀ فرانسه، پی برد که واقعیت این است که این کودتا به نفع اروپا خواهد بود و باعث هرج و مرج نخواهد شد! بناءً برخاست و اظهارات خود را تغییر دارد!

6. در گابن و سایر دولت‌های افریقا، مردم از فرانسه حمایت نمی‌کنند. ماکرون رئیس‌جمهور فرانسه یک ماه قبل به شماری از دولت‌های افریقایی سفر نموده بود و شاهد لعنت کردن استعمار فرانسه و مخالفت با فرانسه بود. ماکرون به تاریخ 2 مارچ 2023م وارد گابن شد، مردم به او حمله نمودند و او را متهم کردند که از نظام بونگو و فساد آن حمایت می‌کند. ماکرون پذیرفت که ناراحتی مردم از فرانسه در حال گسترش است و خواستار ساختن روابط جدید، متوازن، دوجانبه و مسئول با افریقا شد. مردم، مخصوصاً نسل جوان به این باور استند که حضور نیروهای فرانسه به بهانۀ مبارزه با تروریزم در حقیقت به این هدف می‌باشد تا میراث استعماری فرانسه را استحکام بخشد و خواستار استقلال جدید استند.

به نظر می‌رسد فرانسه این کودتا را به هدف حفاظت از نفوذ و منافع خود در سایۀ کودتاهای منطقه به راه انداخته، مانند مالی، بورکینافاسو، نیجر و ... و قصد دارد نفوذ خود را توسط یک فرمانده نظامی تقویت نماید، درست مانند رهبران کودتاها در دولت‌های مذکور، تا این فرمانده نیز به صفت یک فرمانده نظامی عرض اندام کند که از طریق کودتا به قدرت رسیده و به نمایندگی از فرانسه در برابر فرماندهان نظامی آن دولت‌ها قرار گیرد و نیز منافع فرانسه را حفظ کند و یا شاید هم در آینده زمانی‌که رهبران نظامی سایر دولت‌های مذکور بخواهند علیه فرانسه و تلاش برای مداخلات آن ائتلاف نمایند، وی ائتلاف آن‌ها را مختل نماید.

علاوه بر این که علی بونگو بیمار است و یک‌بار سکتۀ مغزی نمود که 10 ماه در نتیجۀ آن زیر مداوا قرار داشت. گفته می‌شود که او از توانایی کامل عقلی و جسمی برخوردار نیست، بناءً فرانسه می‌خواهد مزدور دیگری را جایگزین او کند که از خانوادۀ خوداش باشد. کسانی را که کودتاچیان بازداشت کرده اند، همان کسانی استند که قدرت را عملاً در دست داشتند و در رأس آنان نورالدین بونگو فرزند علی بونگو است، زیرا این افراد از طرف مردم متهم می‌باشند و کودتاچیان با بازداشت کردن آنان می‌توانند مردم را فریب داده و طوری وانمود کنند که انگار مردم را از شر این افراد رها کرده اند.

7. در خصوص موقف امریکا در برابر کودتای گابن باید گفت که صفحۀ انترنتی الجزیره به تاریخ 30 آگست2023م به نقل از سخنگوی قصر سفید نوشت: «اوضاع را از نزدیک دنبال می‌کنیم، آنچه دارد اتفاق می‌افتد نگران کننده است. روی کار با شرکای افریقایی خود و نیز مردم این قاره برای کمک به استقرار دموکراسی تمرکز خواهیم نمود.» صفحۀ مذکور اظهارات لیندا توماس نمایندۀ امریکا در سازمان ملل را نیز منتشر نمود که گفته بود: «ایالات متحده کودتا در گابن و نیز هرگونه تلاشی از جانب نظامیان برای تسلط بر قدرت از طریق زور را تقبیح می‌کند. با اعضای شورای امنیت در خصوص کودتای گابن مشورت خواهد شد و ما هیچ اقدامی پیش از مطمئن شدن در مورد آنچه جریان دارد نخواهیم کرد.» یک مسئول نظامی امریکایی نیز به الجزیره گفت: «ادارۀ امریکا از تحولات گابن آگاهی دارد و اوضاع را از نزدیک دنبال می‌نماید و امریکا در گابن هیچ نیروی نظامی، بجز کسانی که موظف به حمایت از سفارت امریکا می‌باشند، ندارد.» ماتیو میلر، سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا نیز گفت: «ایالات متحده در خصوص تحولات اخیر در گابن سخت نگران است و هنوز تسلط نظامی و یا انتقال غیر قانون قدرت را به شدت تقبیح می‌کنیم.» (منبع: بی بی سی 30 آگست2023م)

موقف امریکا در خصوص کودتای گابن بر خلاف موقف آن در برابر کودتایی است که در نیجر صورت گرفت و ما موقف امریکا در برابر کودتای نیجیر را در پاسخ به پرسش منتشر شده به تاریخ 15 آگست 2023م مفصل توضیح دادیم. واقعیت در گابن، که در تمام عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی زیر تسلط فرانسه قرار دارد، طوری است که امریکا هنوز نتوانسته در آن نفوذ کند، برخلاف نیجر که امریکا توانست از زمان کودتای سال 2010م از طریق محمد یوسفو و سپس محمد بازوم در آن نفوذ نماید. نگیما، فرماندۀ کودتای گابن از یک فاکولتۀ نظامی در مکناس المغرب و به دور از تأثیر امریکا فارغ‌التحصیل شد، سپس به گابن برگشت و به صفت مشاور ویژۀ عمر بونگو رئیس‌جمهور قبلی تا زمان وفات عمر بونگو فعالیت نمود. او و علی بونگو رئیس‌جمهور برکنار شده، چنان که گفته شد، پسر کاکای یکدیگر می‌باشند. بنابر این به نظر نمی‌رسد مخالفان و کاندیدان آن‌ها از طرف‌داران یا مزدوران امریکا باشند، بلکه به نظر می‌رسد آنان در دایرۀ مزدوران فرانسه قرار دارند، چنان‌چه امریکا از البیر اوندو اوسا کاندید مخالف حمایت نکرد، بلکه اعلان نمود که از دموکراسی حمایت می‌کند و کودتا را به شدت تقبیح نمود.

8. به این ترتیب، می‌بینیم که در گابن و نیز در تمام دولت‌های وابسته در افریقا و آسیا، حکام مزدوری که با فریاد دموکراسی، آزادی، قوم‌گرایی و ملیت‌پرستی، گوش مردم را کر می‌کنند، همواره در پی تأمین منافع دولت‌های استعمارگر بوده و در بدل آن خود را به قدرت می‌رسانند و یا قدرت خود را حفظ می‌کنند و هیچ اهمیتی به این نمی دهند که در خدمت استعمارگران قرار دارند و یا این که شرکت‌های دولت‌های استعمارگر، سرمایه‌های سرزمین‌های شان را به تاراج می‌برند. آنان به مزدوری این شرکت‌ها دل خوش کرده اند، شرکت‌هایی که دارایی‌های سرزمین‌های شان را غارت نموده و مردم شان را در فقر، گرسنگی و انواع بیماری رها می‌کنند، بلکه حتی بالای این مردم فقیر خود مالیات وضع می‌کنند تا با آن بودجه‌یی را فراهم آورند که آزمندی‌های شان را با آن پر کنند.

شکی نیست که مردم گابن و نیز مردم سایر سرزمین‌های افریقایی هیچ راه نجاتی ندارند، بجز پایین کشیدن آن حکام مزدور از اریکه‌های دروغین قدرت و پاک کردن جریان‌های سیاسی و غیر سیاسی از وجود آنان و این که به خالق جهان ایمان بیاورند، الله عزیز و قوی و شریعت او سبحانه و تعالی را در قالب دولت حق و عدالت، خلافت راشده، تطبیق نمایند. آنگاه است که مردم گابن در امن و امان و خیر و صلح به سر خواهند برد و نیز هرکس دیگری که اسلام را سایه‌بان خود قرار دهد؛ همان دین برحق و هدایت و رحمت.

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ [یونس: 57]

ترجمه: ای مردم، همانا از سوی پروردگارتان پند و اندرزی برای شما آمد که مایه‌ی شفا برای آنچه در سینه‌های شماست و هدایت و رحمتی برای مؤمنان است.

20 صفر 1445هـ.ق.

5 سپتمبر 2023م

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

سوال:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

الله سبحانه وتعالی شیخ بزرگوارما را حفظ نموده و به وسیلۀ ایشان نصرت را نصیب فرماید! در مورد موضوع" تعارض آنچه که در فهم ودرک، خلل ایجاد می‌کند" و در جزء سوم کتاب شخصیه اسلامی ذکر شده سوال دارم. در آن‌جائی‌که گفته شده، دلائل سمعی یقین را افاده نمی‌کند، مگر بعد از موجودیت ده شرط... سوالم در این مبحث این است که هدف از "تغییر اعراب، تغییر تصریف و تعارض عقلی" چیست؟ امید که در مورد "تعارض عقلی" برایم مثال‌های بیش‌تری ذکر نمائید. الله سبحانه وتعالی برای شما جزای خیر نصیب کند. برادرتان ابومحمد/النمساء.

جواب:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

اول: برای این‌که واقعیت آنچه سوال کردید، واضح گردد، لازم می‌دانم تا آنچه در این مورد در جزء سوم کتاب شخصیۀ اسلامی در باب"تعارض آنچه که با فهم اخلال ایجاد می‌کند" ذکر شده نقل قول ‌کنم:

«خلل وارده در فهم مراد و هدف متکلم از پنج احتمال به وجود می‌آید که این پنج احتمال عبارت اند از: اشتراک، نقل، مجاز، اضمار و تخصیص؛ زیرا وقتی احتمال اشتراک و نقل منتفی باشد، آن لفظ برای یک معنی وضع شده و وقتی احتمال مجاز و اضمار(تقدیر) منتفی گردد، مقصد لفظ همان چیزی است که لفظ برای آن وضع شده است، وقتی احتمال تخصیص منتفی گردد. مقصد از لفظ تمام معنایی است که لفظ برای آن وضع شده است؛ پس در این صورت خللی در فهم باقی نمانده و معنی مراد و مقصد از دلائل سمعی  فهمیده می‌شود که این موضوع نسبت به غلبۀ ظن است؛ زیرا غلبۀ ظن در استنباط احکام شرعی کفایت می‌کند. یعنی وقتی این احتمالات پنج‌گانه منتفی گردد، چیزی باقی نمی‌ماند که ظن غالب را اخلال کند، پس حکم شرعی با انتفای این احتمالات پنج‌گانه فهمیده می‌شود، اما برای از بین‌رفتن خلل در یقین که در مسائل عقیدتی ضروری است تنها انتفای این احتمالات پنج‌گانه کفایت نمی‌کند، یعنی استدلال به دلیل سمعی در امور و مسائل عقیدتی و یا برای افادۀ یقین کفایت نمی‌کند؛ مگر این‌که شرائط ده‌گانه تکمیل گردد. یعنی انتفای احتمالات پنگانۀ ذکر شده به علاوۀ انتفای نسخ، تقدیم و تأخیر، تغییر اعراب، تصریف و تعارض عقلی لازمی است. وقتی این احتمالات ده‌گانه منتفی شد، دیگر چیزی باقی نمی‌ماند که یقین را اخلال نماید و در این صورت است که دلیل سمعی یقین را افاده نموده و به آن دلیل سمعی در عقیده استدلال شده که در باب اثبات حکم شرعی به طریق اولی استدلال می‌شود و دلالت چنین دلیل سمعی یقینی بوده و در این حالت است که می‌توان ثبوت شئ را به اساس چنین دلیلی یقینی دانسته و نسبت یقین بر آن داده شود.» ختم نقل قول از جزء سوم کتاب شخصیه اسلامی.

دوم: قبلا به تاریخ 27فیبروری2010م به جواب سوالی‌که مشابه و نزدیک به سوال شما بود، جوابی داده بودم که برای توضیح بیش‌تر جواب شما، این پاسخ را ذکر می‌کنم که این پاسخ شامل جواب سوال شما و حتی بیش‌تر از آن می‌گردد:

«بعضی علمای علم لغت در بین اضمار و مجاز تفکیک قائل می‌شوند،چنان‌چه مجاز را بر ظاهر ولی به معنی غیر حقیقی آن خلاصه می‌کنند، مثل: ﴿إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْراً﴾ که در این مثال لفظ "خمر"  ذکر شده اما مقصد از آن "عنب" یعنی انگور است؛ نه معنی حقیقی خمر که همانا عصارۀ انگور و شراب باشد. مثل ﴿يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ﴾ که در این مثال لفظ "اصابع" ذکر شده اما مقصد از آن سر انگشتان است، نه معنی حقیقی اصابع که همانا تمام انگشت است. به این ترتیب در نزد این علماء مقصد از مجاز لفظ منطوق به غیر معنی حقیقی‌اش می‌باشد، اما معنی "اضمار" این است که لفظی‌که معنی حقیقی را افاده می‌کند، حذف شده و یکی از متعلقات آن برای افادۀ معنی غیر حقیقی آن ذکر شود مثل﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ﴾ که در این جمله کلمۀ محذوف"اهل" است و این کلمه معنی حقیقی را افاده می‌کند؛ اما چیزی‌که در ظاهر ذکر شده کلمۀ است که به اهل تعلق می‌گیرد که همانا"قریه" است، و این کلمه معنی غیر حقیقی را افاده می‌کند طوری‌که سوال از خود قریه نمی‌شود؛ بلکه سوال از اهل قریه می‌شود. به این ترتیب این علماء "اضمار" را بنا بر این اعتبار متفاوت از مجاز می‌دانند.

اما قول راجح این است که مجاز و اضمار هردو یک چیز است؛ زیرا استعمال لفظ در غیر معنی حقیقی‌اش مجاز گفته می‌شود، تفاوت ندارد که برای آن لفظ کدام محذوفی مقدر گردد؛ مثل﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ﴾ و یا کدام لفظ مقدر نشود مثل ﴿أَعْصِرُ خَمْراً﴾ و ﴿أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ﴾ به دلیل این‌که لفظ ظاهر به معنی حقیقی‌اش استعمال نشده است.

مطلب از این قرار بود، اما چرا ما پنج احتمال را ذکر نمودیم نه چهار احتمال، با وصف این‌که اضمار را شامل مجاز می‌دانیم و به این نظریم که این هردو از یک باب است؛ زیرا بحث از چیزی است که فهم را اخلال می‌کند. بناءً هر قدر که مسأله دقت بیش‌تر و تفصیل بیش‌تر داده شود، از اخلال به فهم دورتر می‌شود. لذا می‌گوئیم که تفکیک بین اضمار و مجاز بین حذف و عدم حذف است که این دقیق‌تر و واضح‌تر است.

اما پنج شرطی‌که واجب است تا افادۀ یقین را تکمیل کند، از این قرار است:

هرگاه هدف و مقصد از دلیل سمعی یقین باشد؛ پس لازم است که آن دلیل سمعی قطعی الدلالت باشد و در کنار آن به صورت الزامی و طبعی قطعی الثبوت نیز باشد، اما به دلیل این‌که بحث در مورد فهم مراد متکلم است پس این بحث به دلالت تعلق می‌گیرد و برای این‌که فهم دلالت قطعی باشد، لازم است که دلیل سمعی در معرض احتمال قرار نداشته باشد؛ مثلاً وقتی نص احتمال نسخ را داشته باشد، تا زمانی‌که احتمال نسخ از آن دلیل سمعی منتفی نگردد، گرفتن دلالت قطعی از آن دلیل ممکن نیست. به همین ترتیب تا زمانی‌که در دلیل سمعی احتمال تأخیر و تقدیم، احتمال تغییر اعراب، احتمال تصریف و اشتقاق و یا تعارض عقلی وجود داشته باشد، امکان اخذ و گرفتن دلالت قطعی از آن دلیل سمعی ممکن نیست.

مثال‌های متعلق به این موارد از این قرار است:

1. نسخ: الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ [مجادله: 12]

ترجمه: اي مؤمنان! هرگاه خواستيد با رسول الله نجوا و رازگوئي كنيد، پيش از نجواي خود، صدقه‌اي بدهيد. اين كار براي شما بهتر و پاكيزه‌تر (براي زدودن حب مال از دل‌ها) است. اگر هم چيزي را نيافتيد (كه با آن صدقه را انجام دهيد ) الله آمرزگار و مهربان است.‏

با ملاحظه به مفهوم این آیۀ مبارکه، آیا ممکن است که حکم نجوی را بدانیم قبل از این‌که مطمئن شویم که نسخ در این آیۀ مبارکه منتفی است؟ جواب واضح است؛ زیرا این آیۀ مبارکه منسوخ است.

2. تقدیم و تأخیر: الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ [بقره: 142]

ترجمه: نابخردان مردم خواهند گفت: چه چيز ايشان را از قبله خود كه بر آن بودند برگرداند؟ بگو: خاور و باختر (و همه جهات ديگر) از آن الله است؛ هر كه را بخواهد به راه راست رهبري مي‌نمايد.‏ هم‌چنان الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ...﴾ [بقره: 144]

ترجمه: ما روگرداندن تو را گاه‌گاهي به سوي آسمان مي‌بينيم (و پيام آرزوي قلبي تو را جهت نزول وحي در مورد تغيير قبله دريافت مي‌داريم) پس تو را به سوي قبله‌اي متوجّه مي‌سازيم كه از آن خوشنود خواهي شد، لذا رو به سوي مسجدالحرام كن.

واضح است که در این جا تقدیم و تأخیر است، چنانچه اول این قول او سبحانه وتعالی بوده است: ﴿فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا﴾ و بعد از این‌که او سبحانه وتعالی آن را به سوی مسجد الحرام روی گرداند، بی‌خردانی از میان مردم گفتند: ﴿مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ﴾ لذا وقتی آیۀ مبارکۀ اول را نشنویم و تقدیم و تأخیر را درک نکنیم، فهم مدلول این کلام برای ما سخت می‌شود که چگونه این بی‌خردان می‌گویند ﴿مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ﴾ و بعد از آن این آیه را بشنویم: ﴿فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا﴾؟ بناءً تا زمانی‌که تقدیم و تأخیر در نص منتفی نشود، فهم کلام برای مان ممکن نیست.

3. اما تغییر اعراب: الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ...﴾ [آل عمران: 7]

ترجمه: در حالي‌كه تأويل (درست) آن‌ها را جز الله و كساني‌كه راسخان (و ثابت‌قدمان) در دانش هستند، نمی‌داند( اين چنين وارستگان و فرزانگاني) مي‌گويند: ما به همه آن‌ها ايمان داريم (و در پرتو دانش مي‌دانيم كه محكمات و متشابهات) همه از سوي الله ما است و (اين را) جز صاحبان عقل (سليمي‌كه از هوي و هوس فرمان نمي‌برند، نمي‌دانند و) متذكّر نمي‌شوند.‏

پس اختلاف اعراب بین این‌که واو عاطفه باشد و یا استینافی معنی تغییر می‌یابد که این مسأله در شخصیه سوم واضح شده است.

4. مسألۀ تصریف: الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ﴾ [بقره: 260]

ترجمه: گفت: پس (در اين صورت ) چهار تا از پرندگان را بگير و آن‌ها را به خود نزديك گردان (تا مشخّصات و مميّزات آن‌ها را دريابي، آن‌گاه آن‌ها را ذبح كن و در هم بياميز).

در این آیۀ مبارکه کلمۀ"صُرهُن" یا از صار یصور اشتقاق شده و در نهایت"فصرهن" به صاد طبق قرائت "حفص" خوانده شده و یا"فصِرهُن" به کسر همزه خوانده شده که هردوی این دو قرائت متواتر است. پس وقتی ندانیم که با تصریف چگونه تعامل کنیم؟ فهم آیه برای مان ممکن نیست؛ زیرا برای کلمه تصاریف مختلف است؛ اما وقتی تصریف را بدانیم معنی مراد را می‌دانیم؛ مثلاً: "فصُرهن" به ضم صاد به معنی قطع و یا میل است؛ اما به کسر صاد به معنی قطع است چنانچه"فراء" گفته است، به دلیل این‌که هردو قرائت متواتر است و معنی واحد دارد، پس معنی محکم بین این دو قرائت "قطع" است و معنی"فصرهن" چنین می‌شود که آن‌ها را ذبح کن و قطعه قطعه کن.

5. تعارض عقلی: الله سبحانه وتعالی فرموده است: ﴿ذَلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ لفظ"کل شیء" عام است، وقتی درک نشود که این عمومیت توسط عقل به غیرالله خاص می‌شود، معنی مطلوب فهمیده نمی‌شود؛ زیرا الله سبحانه وتعالی خالق بوده شامل مخلوقات نمی‌شود. یعنی در ضمن لفظ"کل شیء" که در این آیه ذکر شده نمی‌آید. این تعارضی است که تخصیص را عقلاً اقتضا دارد که این تعارض را تعارض عقلی می‌گویند؛ پس وقتی در نص تعارض عقلی باشد، بدون فهم تعارض عقلی مدلول نص درک نمی‌شود.

خلاصه: شما به معنی مراد متکلم به صورت قطعی دست نمی‌یابید، مگر این‌که احتمال نسخ، تغییر اعراب، تقدیم و تأخیر، تصریف و تعارض عقلی دور شود. به عبارت دیگر، وقتی به نص مواجه شدید، شما نمی‌توانید که مراد و مقصد را تنها از الفاظ نص فهم کنید؛ مگر این‌که این پنج احتمال اخیر و پنج احتمال اول منتفی باشد. اگر یکی از این احتمالات نفی نگردد، ممکن نیست که مراد متکلم از الفاظ نص به تنهائی به صورت قطعی فهمیده شود.

به عبارت واضح‌تر: وقتی با نص مواجه شدید و از نص، نسخ منتفی شد، در این‌صورت معنی مراد و مقصد را از الفاظ می‌دانید؛ اما در صورتی‌که نسخ منتفی نشود، ممکن نیست که مراد و مقصد از الفاظ نص به تنهائی  فهمیده شود؛ مگر با یک‌جا کردن شان با ناسخ. هم‌چنان وقتی با نص مواجه شدید و تقدیم و تأخیر از آن منتفی شد، پس در این‌صورت شما مراد و مقصد را از آن لفظ به تنهائی می‌دانید، اما در صورتی‌که تقدیم و تأخیر منتفی نگردد، فهم مراد و مقصد از لفظ نص به تنهائی ممکن نبوده؛ مگر این‌که تقدیم و تأخیر به اصل خود بازگشتانده شود.

هم‌چنان وقتی با نص مواجه شدید و تغییر اعراب از آن منتفی شد، در این‌صورت مراد و مقصد از الفاظ آن را به تنهائی می‌دانید، اما در صورتی‌که تغییر اعراب منتفی نشود، ممکن نیست که مراد از الفاظ نص به تنهائی فهمیده شود؛ مگر این‌که اشکال در اعراب رفع گردد.

هم‌چنان وقتی با نص مواجه شدید که تغییر تصریف از آن منتفی شود، در این‌صورت معنی مراد را به تنهائی از الفاظ آن می‌دانید؛ اما در صورتی‌که تغییر تصریف منتفی نشود، ممکن نیست که معنی مراد را از الفاظ نص به تنهائی درک کنید مگر این‌که إشکال در تصریف رفع گردد.

خلاصۀ خلاصه: آنچه در کتاب ما در باب "آنچه فهم را اخلال می‌کند" واردشده است، دلائل سمعی یقین را افاده نمی‌کند؛ مگر بعد از شرائط ده‌گانه یعنی پنج شرط که در ابتداء ذکر شد و هم‌چنان پنج مورد دیگری‌که عبارت اند از انتفای نسخ، انتفای تقدیم و تأخیر، انتفای تغییر اعراب، انتفای تصریف، انتفای تعارض عقلی... این مطالب است در مورد افادۀ یقین. 27فبروی2010م» ختم نقل قول.

امیدوارم که موضوع برای تان واضح گردیده باشد.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

23محرم1445هـ.ق.

10اگست2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به جواب شيخ حسام ابو محمود

سوال:

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

الله متعال برای شما جزای خیر و پیروزی را نصیب کند! اگر اجازه دهید می‌خواهم سوالی را به این عبارت مطرح کنم: حکم اجاره گرفتن طلا چیست؟ کسانی هستند که طلا را به مدت یک‌روز و یا بیش‌تر از آن اجاره می‌کنند، در بعضی از مناطق و سرزمین‌ها این عمل به یک عرف در بین مردم تبدیل شده است. الله متعال شما را جزای خیر دهد!

جواب:

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

اجاره عقدی است بر منفعت شیء در بدل چیزی، آنچه که در منافع اعیان شامل است در اجاره نیز داخل می‌گردد؛ مانند اجاره گرفتن حویلی، چهارپایان وسائل سواری و مانند آن. ما این مسأله را در کتاب شخصیۀ دوم باب"اجاره" چنین بیان نمودیم:

«اجاره عقدی است بر منفعت شیء در بدل چیزی. لذا در تحت عقد اجاره سه نوع اشیاء داخل می‌شود:

نوع اول: عقدی است که بر منافع اعیان منعقد می‌شود؛ مانند اجاره گرفتن خانه، چهارپایان وسائل سواری و مشابه آن.

نوع دوم: عقدی است که بر منفعت عمل منعقد می‌گردد؛ مانند اجاره گرفتن صاحبان حرفه و صنایع برای اعمال مشخصی، که در این حالات معقود علیه همان منفعتی است که از عمل به وجود می‌آید مانند اجاره گرفتن رنگریز، آهنگر، نجار و امثالهم.

سوم: عقدی است که بر منفعت شخص منعقد می‌گردد مانند خدمه، کارگران و امثالهم.

اجاره با تمام انواع‌اش شرعاً جائز است؛ چنانچه الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِيّاً وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ﴾ [زخرف: 32]

ترجمه: و برخی را بر برخی ديگر برتريهائی داده‌ايم ، تا بعضی از آنان بعضی ديگر را به كار گيرند (و به يكديگر خدمت كنند). و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‌آوری می‌كنند، بهتر است.

هم‌چنان بیهقی از طریق ابوهریره روایت نموده که رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرموده است:

«من استأجر أجيراً فليعلمه أجره»

ترجمه: کسی‌که اجیری را به اجاره گرفت، باید اجرت‌اش را برایش بفهماند.

هم‌چنان بخاری روایت نموده است:

«أن النبي والصِدَّيق استأجرا رجلاً من بني الدِّيل هادياً خرِّيتاً»

ترجمه: رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم و ابوبکرصدیق مردی را از بنی دیل که بسیار ماهر به رهنمائی و نقشه وراه بود، به اجاره گرفتند.» ختم نقل قول از کتاب شخصیه دوم.

طوری‌که شما می‌دانید هرآنچه منفعت آن مباح باشد، اجاره گرفتن آن نیز با اجرت معلوم و مدت معلوم جائز است. پس جائز است که موتری را به مبلغ مشخص و مدت معین و استعمال معین به اجاره بگیرید، اما در مورد اجاره گرفتن طلا و نقره به مبلغ معین و برای مدت معین برای تزئین نمودن زن حرج دارم؛ زیرا طلا و نقره در اسلام پول است. پس چگونه ممکن است که پول با پول به اجاره گرفته شود؟! یعنی چگونه ممکن است که پول نقد به جنس خودش به اجاره گرفته شود؟ به هر حال، این مسأله نیاز به تحقیق و تعمق بیش‌تری دارد و ان شاءالله که در آینده بتوانم راجع به این مسأله تحقیق بیش‌تری کنم... با آن‌هم بعضی از نظریات فقهاء را برای تان نقل می‌کنم تا به نظری‌که اطمینان پیدا می‌کنید، عمل نمائید:  

1-  ابن قدامه در کتاب «المغنی» در جلد 5 صفحۀ 403 در باب «آنچه اجارۀ آن جائز است» می‎نویسد: «هر عینی‌که گرفتن انتفاع از آن مباح و ممکن باشد، اجارۀ آن جائز بوده، به شرطی‌که با گرفتن انتفاع اصل شیء باقی بماند، مانند زمین، خانه وغیره. هم‌چنان اجارۀ زیورات جائز است. احمد در روایتی‌که از پسرش عبدالله ذکر کرده این مسأله را تصریح نموده و هم‌چنان ثوری، شافعی، اسحاق، ابو ثور و اصحاب رأی به همین نظر قائل هستند. هم‌چنان از امام احمد روایت شده که وی در مورد اجارۀ زیورات گفته من نمی‌دانم که این چی هست؟ قاضی گفته است: این نظر امام احمد محمول به اجارۀ زیورات به اجرت از جنس آن است؛ اما به غیر جنس آن کدام مشکل ندارد، به دلیل این‌که امام احمد جواز آن را صراحتاً بیان نموده است. مالک در مورد اجارۀ زیورات و لباس گفته است که این مورد از جملۀ موارد مشتبه است؛ زیرا این مورد از جملۀ تزیینات است نه مقاصد اصلی...»

2- امام نووی گفته است: «صیمری سپس ماوردی و پیروان شان گفتند افضل و بهتر این است که وقتی زیورات طلا و نقره به کرایه داده می‌شود، به جنس خود به کرایه داده نشده، بلکه طلا به نقره و نقره به طلا به کرایه داده شود؛ اگر طلا به طلا و یا نقره به نقره به کرایه داده شود، در این صورت دو نظر است: یکی بطلان اجاره تا مبادا این معامله به معاملۀ سودی تبدیل شود، نظر دوم صحت این عقد بوده و این عقد را مانند سائر عقود اجاره جائز دانسته است.» ماوردی گفته است: «نظر اول باطل است؛ زیرا در عقد اجاره سود داخل نمی‌شود. به همین دلیل اجارۀ زیورات طلا به درهم به صورت مؤجل و مؤخر به اجماع مسلمانان جائز است؛ اگر سود در این معامله دخلی می‌داشت، این عقد جائز نمی‌بود.» {المجموع، جلد 6صفحه 46}

3- در نسخۀ الکترونیکی«الموسوعة الفقهیة الکویتیة» جلد 12 صفحه 283 به اساس نسخه شامله تحت عنوان«اجاره گرفتن برای تزیین» چنین آمده است: 25- اصل اباحت اجارۀ تمام اعیانی است که انتفاع از آن مباح بوده و با گرفتن انتفاع باقی ماندن اصل‌اش ممکن باشد، به همین دلیل شوافع و حنابله به جواز اجارۀ لباس‌ها و زیورات برای تزیینات قائل هستند؛ زیرا تأمین نفقه به این دو شیء در صورت باقی ماندن عین شیء مباح مقصود بوده و تزیین نیز از جملۀ مقاصد مشروعه است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الّتي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ﴾ [اعراف: 32]

ترجمه: ‏(ای محمّد! زشتیِ كارِ افتراء، تحليل و تحريم را بديشان خاطرنشان ساز و به آنان ) بگو: چه كسی زينت‌های الهی را كه برای بندگانش آفريده تحريم كرده است‌؟

جواز اجارۀ زیورات طلا و نقره در برابر غیر جنس‌اش مورد اتفاق است؛ اما وقتی اجرت از جنس خود طلا و نقره باشد، در این صورت امام احمد تردید دارد و از وی روایت مطلق به جواز آن نیز شده است.

اما احناف به فساد اجارۀ لباس و ظروف زینتی نظر دادند؛ چنانچه گفته‌اند: اگر شخصی لباس و ظروف را برای زینت اجاره کرد و یا چهارپایِ را برای نگهداری اجاره کرد و یا خانه‌ای را برای غیر سکونت اجاره کرد، در این‌صورت اجارۀ آن فاسد بوده و برای مؤجر اجری نیست؛ زیرا این یک منفعت غیر مقصودی از عین است. اما اجارۀ لباس برای پوشیدن، اجارۀ سلاح برای جهاد، اجارۀ خیمه و مانند آن برای سکونت در میعاد معین و در بدل معین جائز بوده و در نزد احناف زیورات مانند لباس است.

مالکی‌ها اجارۀ زیورات را مکروه دانسته اند؛ زیرا اجارۀ زیورات از مسائل ضروری مردم نیست. ایشان به این نظراند که عاریت گرفتن زیورات افضل‌تر است؛ زیرا این یک امر پسندیده و عرف است.

در نسخۀ الکترونیکی«الموسوعة الفقهیة الکویتیة» 22/294 نخسۀ الکترونیکی شامله در باب:«مسائلی‌که در اجاره گرفتن طلا ضروری است» چنین نوشته است:« 30- حنابله گفته اند که اجاره گرفتن دینارهای طلا طی مدت معلوم برای زیورات و وزن صحیح است، هم‌چنان هر آن‌چیزی‌که در این خصوص نیاز است مانند طلا برای بینی؛ زیرا این یک منفعت مباح با باقی ماندن بقاء عین شیء است و هر آن‌چیزی‌که چنین خصوصیتی را دارا باشد اجاره گرفتن آن بدون اختلاف جائز است. اما شوافع اجاره گرفتن دینار را برای تزیین منع نموده و به جواز اجاره گرفتن زیورات نظر صریح دادند.» پایان.

4- در"جواهرالعقود" نوشتۀ شمس الدین محمد الاسیوطی سپس قاهری الشافعی متوفی 880 هـ {باب1/216} چنین آمده است: «در مورد اجاره گرفتن زیورات طلا به طلا و نقره به نقره اختلاف کردند و گفتند: که آیا مکروه است؟ ابوحنیفه و شافعی و مالک گفته اند که مکروه نیست، اما امام احمد گفته است مکروه است.»

5- در کتاب «الفقه علی المذاهب الاربعة» 3/60 چنین آمده است: «اما قسم سوم: همانا امور مکروه است و از جملۀ این امور مکروه اجاره دادن زیورات است خواه طلا باشد و یا نقره... از این معلوم می‌شود که مکروه همانا زیورات مباح الاستعمال است؛ اما زیورات که استعمال آن حرام است، اجارۀ آن ممنوع است؛ مثلاً وقتی شخصی زیوری را به اجاره بگیرد، اجارۀ آن صحیح نیست. بعضی به این نظر است که اجارۀ آن مکروه است، خواه استعمال آن حلال باشد و یا ممنوع.» پایان

برای معلومات بیش‌تر قابل ذکر است که نسائی در سنن خود از ابوموسی روایت نموده که رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وسلم فرموده است:

«أُحِلَّ الذَّهَبُ وَالْحَرِيرُ لِإِنَاثِ أُمَّتِي وَحُرِّمَ عَلَى ذُكُورِهَا»

ترجمه: طلا و ابریشم برای زنان امتم حلال و برای مردان امتم حرام شده است.

بناءً از هر نظری‌که اطمینانت را حاصل می‌کند، پیروی کن الله با شما باشد!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

13صفر1445هـ.ق.

29سبتمبر2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

بسم الله الرحمن الرحيم

(ترجمه)

سوال:

روز یکشنبه مورخ 13 اگست2023م رهبری انقلاب نایجر اعلام نموده و گفتند: «آنان در پی محاکمۀ محمد بازوم، رئیس جمهور برکنار شدۀ نایجر به اتهام خیانت بزرگ و از بین بردن امنیت این سرزمین هستند. رهبری انقلاب نایجر مجدداً در سخنان شان تحریم‌هایی‌ را که از جانب گروه اقتصادی (اکواس) بالای دولت‌های غرب افریقا تحمیل شده محکوم کرد.» (منبع: الجزیر، 14 اگست2023) جنرال عبدالرحمن تیچیانی، فرمانده نیروی امنیتی محافظت ریاست جمهوری نایجر به تاریخ 28 جولای2023م در تلویزیون رسمی نایجر از نصب خودش به عنوان رئیس انتقالی این سرزمین اعلان و خبر داد. این اعلان وی درست دو روز پس از آن بود که عساکرش در نیروی امنیتی و محافظت ریاست جمهوری، محمد بازوم، رئیس جمهور این سرزمین را بر کنار کرده و آن را در مقر اقامت‌گاهش محاصره نموده و بعداً خودش زیر عنوان "شورای ملی برای حمایت وطن" اعلام موجویت نمود. سوال این است که پلان‌ریزی این انقلاب عامل داخلی دارد و به کشمکش‌ها و زد و بندهای قوت‌های تأثیرگذار داخلی تعلق دارد و یا این‌که قوت‌های خارجی در پس طرح و پلان این انقلاب بوده و این انقلاب به امور بین المللی ارتباط دارد؟ هم‌چنان سوال این است که متهم بودن محمدبازوم به خیانت چگونه فهیمده می‌شود؛ در حالی‌که وی زندانی نشده، بلکه هنوز هم با تعدادی از مسئولین خارجی در تماس است؟

جواب:

برای این‌که اصل مسأله واضح شود، مسائل ذیل را پیش‌کش می‌کنیم:

اول: عوامل انقلاب و کسانی‌که این انقلاب را انجام داده اند:

1- کولونیل میجر امادو عبدالرحمن در حالی‌که نُه نفر از نظامیان در اطرافش بود و لباس رسمی نظامی پوشیده بودند، اعلان کرده گفت: «ما نیروهایی دفاعی و امنیتی که در شورای ملی حمایت وطن جمع شده‌ایم، تصمیم به اختتام رژیمی نمودیم که شما می‌شناسید. دلیل بر کناری و دور ساختن این نظام به دلیل مستمرشدن وضع بد امنیتی و سوء مدیریت اقتصادی و اجتماعی است. وی از تمام شرکای خارجی عدم دخالت را خواسته و از ممنوعیت گشت و گذار در تمام مناطق از شام تا پنج صبح خبر داد و گفت؛ این حالت تا اطلاع ثانی ادامه دارد.» (منبع: فرانس پرس26جولای2023م)

2- یک روز پس از کودتا، ارتش تأییدی خود را از این انقلاب اعلان کرد. صفحۀ رسمی فرانسه، "فرانس 24" به تاریخ 27 جولای 2023م از اعلان ارتش نایجر مبنی بر اتحاد با قوت‌های دفاعی و امنیتی که رئیس جمهور محمدبازوم را برکنار کردند، خبر داد. البته این اعلان به این دلیل صورت گرفت که از جنگ و درگیری در داخل صفوف نیروهای مسلح جلوگیری گردد. این صفحه افزود: در سخنانی‌که "عبده صدیق عیسی" رئیس ارکان ارتش ایراد کرد، از تأییدی اعلان نظامی‌ها مبنی بر تغییر نظام بازوم خبر داد. به نظر می‌رسد که رهبری ارتش بعد از یک روز وقفه، بدلیل ناتوانی در خنثی ساختن این انقلاب از آن حمایت نمود.

3- خبرگزاری الحرة در 29 جولای 2023م تذکر داد: «تیچیانی از جملۀ افراد وفادار محمد یوسفو، رئیس جمهور سابق نایجر بود که در دو دورۀ ریاست جمهوری2011-2021م خود، او را فرماندۀ نیروهای محافظ ریاست جمهوری تعیین کرد.»  هم‌چنان مجلۀ "ژیون افریک" فرانسوی که ویژۀ مسائل افریقا است، نوشته: «نیروهای محافظ ریاست جمهوری محراق توجه خاص محمدیوسفو، رئیس جمهور بود که تمام صلاحیت‌ها و اختیارات را برای شان به هدف جلوگیری از انقلابات داده بود.» این مجله افزود: «گفته می‌شود که جنرال تیچیانی مرد سخت‌گیری است که ارتش از آن ترس دارد. لذا از این موضوع فهمیده می‌شود که رئیس جمهور سابق نایجر از مسلط شدن ارتش که کنترول آن در دست طرفدان فرانسه بود، ترس داشت؛ چون فرانسه بود که ارتش را از شروع استقلال ظاهری نایجر تأسیس کرد. در سال 2015م علیه یوسفو برای کودتا و انقلاب تلاش صورت گرفت که این تلاش‌ها به ناکامی انجامید. بعید نیست که در آن وقت طرفداران فرانسه در بدنۀ ارتش بودند که به آن تلاش‌ها اقدام نمودند. به همین دلیل یوسفو در آن وقت به ترقی و رشد عبدالرحمن تیچیانی و تقویت آن اقدام نمود تا از انقلاباتی‌که اجیران و طرفدان فرانسه تحت نام‌های مختلف راه اندازی می‌کردند، جلوگیری کند.

4- اگر دقت کنیم، می‌بینم که از زمان استقلال کاذب نایجر از فرانسه در سال 1960م تا اکنون، چهار کودتای موفق و چندین کودتای ناموفق در این سرزمین به وقوع پیوسته که آخرین انقلاب موفق آن در سال 2010م از طرف نظامیان ضد محمدتانجا، رئیس جمهور نایجر که در حقیقت مزدور فرانسه بود، صورت گرفت که از تشکیل "شورای عالی اعادۀ دموکراسی" اعلان کردند و برای این شورا رئیسی تعیین نمودند که نام آن"سالی جیبو" فرمانده بخش حمایتی پایتخت نیامی بود. ما به تاریخ 20 فبروری 2010م در پاسخ به پرسشی‌که به این کودتا تعلق می‌گیرد، گفته بودیم: «اشارۀ اظهارات امریکا بر طولانی شدن حادثۀ کودتا به هدف گذاشتن بار مسئولیت به عهدۀ محمدتانجا، رئیس جمهور بر کنار شدۀ نایجر که اجیر فرانسه بود؛ چنانچه سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا نه به بازگشت رئیس جمهور بر کنارشده دعوت کرد و نه هم به مذاکرات و گفتگوی بین انقلابیون و رئیس جمهور برکنار شده؛ بلکه دعوت به برگزاری انتخابات جدید و تشکیل حکومت جدید کرد. از همۀ این مسائل فهمیده می‌شود که امریکا در عقب این انقلاب بوده است... اما نفوذ قوی فرانسه با تمام اشکال آن در این سرزمین باقی ماند و تا اکنون به تعداد 1500 فرانسوی برای تأمین مصالح هسته‌ای فرانسه  در نایجر مقیم هستند، چون نایجر همین اکنون سومین کشور جهان در تولید یورانیم است. لذا نایجر منطقۀ مورد طمع و خواسته‌های امریکائی‌هاست تا به این منطقه مانند سائر کشور‌های افریقائی که اکثریت آن سرزمین‌های اسلامی است، تسلط پیدا کند زیرا این سرزمین‌ها از ثروت‌های طبیعی غنی بر خوردار هستند و منبع انواع و اقسام مواد خام و منابع انرژی دارند. لذا این سرزمین‌ها محل کشمکش‌های غرب اروپائی و امریکائی و استعمارگران حریص قرار گرفته است.»

5- مدت کوتاه و چند ماه بعد از کودتای یاد شده انتخابات نایجر حسب خواست امریکا در سال 2011م برگذار شد و محمد یوسفو رئیس حزب دموکراسی و سوسیالیستی نایجر به تاریخ 7 اپریل2011م به ریاست جمهوری این سرزمین رسما کامیاب شد و پس از آن از ریاست حزب متذکره استعفا داده و محمدبازوم که یکی از بنیان‌گذاران این حزب در سال 1990م و یکی از دوستان نزدیک یوسفو بود، سرپرستی این حزب را بعهده گرفت. هم‌چنان یوسفو محمد بازوم را به صفت وزیر دولت در امور خارجه گماشت و سپس در سال 2015م آن را به صفت وزیر دولت تعیین نمود. وقتی یوسفو به دور دوم انتخاب موفق شد، محمدبازوم را به صفت وزیر دولت در امور داخلی و امنیت عمومی و تمرکز زدایی تعیین نمود. به این ترتیب یوسفو و محمدبازوم هردو از جملۀ مخالفین محمدتانجا، رئیس جمهور سابق نایجر بودند. وقتی محمدتانجا به وسیلۀ کودتای نظامی به تاریخ 18 اگست 2010م برکنار شد، یوسفو و بازوم حمایت خود را از کودتا اعلام کردند. لذا از تمام این مسائل فهمیده می‌شود که یوسفو و بازوم هردو اجیر امریکا هستند.

6- وقتی محمدیوسفو در انتخابات دو دوره از سال 2011-2021م ریاست جمهوری را به دست گرفت، روابط نزدیک خود را با امریکا اظهار کرد؛ مثلاً برای امریکا اجازه داد که دو پایگاه نظامی مهم در نایجر ایجاد کند که یکی در سال 2014م و دیگری در سال 2018م ایجاد شد. در این دو پایگاه نظامی بیش‌تر از یک هزار سرباز امریکائی و بسیاری از هواپیماهای بی‌سرنشین امریکا وجود دارد. سایت "نون پوست" به تاریخ 13 سپتمبر 2018م مطلبی ‌را در مورد پایگاه‌های امریکا در نایجر که اظهارات محمد یوسفو، رئیس جمهور سابق نایجر بود، در سایتش به نشر رساند که وی در برابر خبرگزاری گاردین گفت: «من دوست ندارم که اصطلاح نیروهای اجنبی را استفاده کنم؛ زیرا نیروهای امریکائی، نیروهای دوست هستند که هر زمانی از آن‌ها بخواهیم اینجا را ترک خواهند گفت. آن‌ها دعوت ما را پذیرفته و به محض این‌که مسائل مهم ما به پایان برسد، نایجر را ترک می‌کنند.» با آن‌هم یوسفو روابط و پیمان نایجر را با فرانسه حفظ کرده و نیروهای فرانسوی را از نایجر اخراج نکرد؛ بلکه در پیمان دولت‌های ساحل که فرانسه آن را به بهانۀ جنگ علیه تروریزم در سال 2014م تأسیس نموده و رهبری می‌کند، اشتراک کرد. به نظر می‌رسد که وی نمی‌تواند به آسانی نفوذ فرانسه را از نایجر دور سازد، لذا با فرانسه تا زمان نفوذ امریکا همراهی می‌کند؛ امریکائی‌که او به بهانۀ جنگ علیه تروریزم وارد کشور نمود.

7- وقتی محمدبازوم به تاریخ 21 فبروی 2021م انتخاب شد، به تاریخ 1 اپریل 2021م به تعقیب و حمایت محمدیوسفو رسماً کرسی ریاست جمهوری را اشغال نمود و پیروی از سیاست محمدیوسفو را تعهد نمود. دو روز قبل ازین‌که بازوم اشغال وظیفه کند، کودتایی که بر ضد او راه‌اندازی شده بود خنثی گردید و عبدالرحمن تیچیانی فرمانده محافظت از ریاست جمهوری که وفادار محمد یوسفو بود، نقش اساسی را در خنثی نمودن این کودتا داشت. به این ترتیب، بازوم موجودیت امریکا را تائید نمود و برای تقویت روابط با امریکا کار نمود. صفحۀ عربی 21 از سایت "انترسپت" امریکائی به تاریخ 27 جولای 2023م در یک گزارشی‌که برای این سایت آماده شده بود، در مورد موجودیت امریکا در نایجر سخنان محمدبازوم را برای بلینکن وزیر خارجۀ امریکا نقل نموده گفته است: «ایالات متحدۀ امریکا بهترین گزینه است. موجودیت امریکا ضرورت است تا ما بتوانیم به دست‌آوردهای واقعی دست یابیم.» لذا مشخص می‌شود که سیاست محمدبازوم مانند سلف و دوستش، محمدیوسفو دوستی با امریکا بوده و در عین حال به دلیل موجودیت فرانسه در این سرزمین با فرانسه دشمنی ندارد؛ چنانچه سیاسیون و نظامی‌های میانه‌رو به جانب فرانسه میلان بیش‌تر دارند، فرانسه‌ای که به عنوان یک دولت استعماری قبلاً برای 60 سال قبل به صورت مستقیم فعلاً به صورت غیرمستقیم در استعمار این سرزمین دخیل بوده و دخیل است.

دوم: از آنچه گذشت، واضح می‌گردد که محمدیوسفو و بازوم هردو مزدور و وفادار امریکا هستند و عبدالرحمن فرمانده نیروی محافظت ریاست جمهوری دوست نزدیک یوسفو بوده که آن را در این پوست تعیین نمود و صلاحیت‌های بزرگ به او داد. هم‌چنان واضح می‌شود که وی نقش مهمی در خنثی نمودن کودتاها علیه بازوم دو روز قبل از وظیفه‌اش داشته و مفهوم این مطلب این است که این سه نفر بر یک منهج روان بوده و از یک دسترخوان نان می‌خورند؛ اما سوال مطرح می‌شود، پس چرا این کودتا صورت گرفته است؟ دقت در حوادث جاری و عوامل آنچه در نایجر اتفاق افتاد، مسائل ذیل را برای ما واضح می‌سازد:

1- طوری‌که قبلاً گفتیم فرمانده نیروهای محافظت ریاست جمهوری مورد اعتماد یوسفو و از دوستان نزدیک و مدافع او بر ضد کودتاهای مزدوران فرانسه در ارتش بود. رسانه‌ها از جمله روزنامۀ شرق الاوسط به تاریخ 28 جولای 2023م اخباری را نقل کردند که به عبدالرحمن تیچیانی فرماندۀ انقلاب تعلق می‌گیرد. در این روزنامه گفته شده که عبدالرحمن تیچیانی در صفوف ارتش خود را داخل ساخته و قبل از این‌که کدام وظیفۀ مهم را در داخل انجام دهد، به دلیل مدیریت بعضی بخش‌های نظامی رتبۀ افسری را حاصل کرد، اما بعد از دست‌یابی محمدیوسفو در سال 2011م به ریاست جمهوری قدرت آن افزدوده شده و به شخص مورد اعتماد محمدیوسفو تبدیل شد. تیچیانی در خلال حکومت‌داری یوسفو به رشد و ارتقای رتبه‌های نظامی سریع دست پیدا کرده و بدون این‌که مراحل معمول و مروج را در نهادهای نظامی طی کند، به رتبۀ جنرالی واصل شد. یوسفو، تیچیانی را در سال 2015م در رأس نیروی محافظت ملی تعیین نمود که این نیرو، بخش‌های رجال برجستۀ موظف برای حمایت رئیس جمهور را با خود دارد، مخصوصاً بعد از این‌که طرح کودتا بر ضد یوسفو ریخته شد.

2- دو روز قبل از رسیدن محمدبازوم به حکومت و قبل از این‌که به صورت رسمی به عنوان رئیس جمهور تعیین شود و تحلیف قانونی را اجراء کند، به طرح و تلاش‌های کودتای ناکام در سال 2021م مواجه شد؛ حادثه‌ای که او را وادار ساخت تا به تغییرات گسترده‌ای در بخش نیروهای محافظت ریاست جمهوری اقدام کند؛ اما بنابر توصیۀ یوسفو که قدرت را به آن تسلیم کرد، جنرال تیچیانی را در رأس این بخش نگهداشت؛ اما روابط با اعتماد با بازوم داشت. یوسفو شخصی بود که حرف اول را در حزب حاکم می‌زد و پسر خود را به عنوان وزیر انرژی و معادن در حکومت داخل ساخت.

3- منابع می‌گویند نزدیکان بازوم، وی را از تیچیانی هشدار می‌دادند و آن را توصیه به دورساختن تیچیانی از رهبری دستۀ محافظت ریاست جمهوری می‌نمودند تا حاکمیت‌ آن ثابت بماند، اما بازوم بنا بر توصیۀ رئیس جمهور سابق که دوستش بود او را در این چوکی نگهداشت. در این اواخر فعالین سیاسی در فضاهای مجازی تصمیم بازوم مبنی بر عزل تیچیانی و اقدام به تغییر رهبری نهاد نظامی و نیروی محافت ملی را دست به دست می‌کردند. گفته می‌شود که بازوم تصمیم برکناری پسر رئیس جمهور سابق را از وزارت انرژی و معادن داشت که همین مسأله سبب سردی و از بین رفتن روابط بازوم و رئیس جمهور سابق گردید و حتی این مسأله باعث تحریک یوسفو و دوست آن تیچیانی شد و به همین دلیل، طرف‌داری مردم از بازوم به ضعیفی گرائیده و تعدادی از حزب حاکم از بالا رفتن بازوم به این موقف به اعتراضات لفظی پرداختند؛ زیرا بازوم به قبیلۀ هوسا که نیم نفوس این سرزمین را تشکیل می‌دهد، منسوب نبوده؛ بلکه به اقوام عربی نسبت داده می‌شود. قلت آرای آن در پایتخت و سازماندهی شدن کودتا بر ضد او دو روز قبل از انتصاب‌اش به ریاست جمهوری، بیان‌گر این مطلب است. پس او از جانب اقوام دیگر و از جانب اراکین ارتش استقبال نشد.

4- به این ترتیب، جنرال عبدالرحمن تیچیانی در زمان محمدیوسفو، رئیس جمهور سابق، فرمانده نیروهای محافظت ریاست جمهوری بود، اما در این اواخر رئیس جمهور فعلی در پی تبدیلی آن شد. شبکۀ الجزیره در سایت خود به تاریخ 28 جولای 2023م گزارشی را از "میدیا پارت" چنین نقل کرد: «جنرال عبدالرحمن تیچیانی در زمان محمدیوسفو رئیس جمهور سابق، فرمانده نیروی محافظت ریاست جمهوری بود اما رئیس جمهور فعلی به فکر تبدیلی آن شد. به دلیل این‌که تیچیانی بین خبره‌گان ارتش نایجر مشهور به دوستی به رئیس جمهور سابق بود. موسی اکسر، تحلیل‌گر سیاسی به یکی از منابع گفت: تمام شواهد نشان می‌دهد که محمدیوسفو اراده دارد تا پس به قدرت برگردد. او تصمیم داشت که بر نفت دست پیدا کند. او سهام زیادی در شماری از شرکت‌ها دارد. این نظر به اساس گزارش نهائی است که اشاره به اختلاس محمدیوسفو در وزارت دفاع نایجر در زمان ریاست جمهوری‌ سابق داشته است.» این سخنان و مطالب تأکید به این دارد که این کودتا عوامل داخلی دارد؛ گویا رئیس جمهور سابق عامل این انقلاب بوده است؛ به همین دلیل وقتی کودتا شد، عکس العمل‌های شدیدی مبنی بر محکومیت این کودتا از طرف امریکا، فرانسه، اتحادیه اروپا، بریتانیا، روسیه و قدرت‌های منقطه‌ای ابراز گردید؛ انگار تمامی شان در برابر این کودتا غافل‌گیر شدند!

5- به این ترتیب، امریکا و سازمان ملل این کودتا را محکوم کردند. فرانسه و اتحادیۀ اروپا این انقلاب را محکوم کردند. گروه اقتصادی غرب افریقا (اکواس) نیز این کودتا را محکوم کردند و حتی بریتانیا = که نفوذی در آن‌جا ندارد و حتی روسیه و "واگنر" که هیچ نوع نفوذی در آن‌جا ندارند، بازهم این کودتا را محکوم کرد و ندانست که بر افراشتن بیرق‌اش در این تحرکات برای گمراه سازی است. "کارین جان پییر" سخنگوی کاخ سفید گفت: «ایالات متحده هیچ دلیل نمی‌بیند تا نشان دهد که روسیه و یا سازمان نظامی خصوصی "واگنر" روسیه در کودتای نایجر دخیل باشد.» (منبع: رویترز 27 جولای 2023م)

سوم) خلاصه:

 1- نظر قوی‌تر این است که این کودتا عوامل داخلی دارد. این کودتا در حقیقت کشمکش و زدوبندهای در بین مزدوران امریکا است که در یک طرف یوسفو و جنرال عبدالرحمن تیچیانی قرار دارد و در طرف دیگر بازوم. وقتی یوسفو و عبدالرحمن دانستند که بازوم نیت برکناری پسر یوسفو و عبدالرحمن را دارد، دست به این کودتا زدند؛ اما با آن‌هم مجال و فرصت را برای گفت و گو باز گذاشتند؛ زیرا این‌ها همه اجیران امریکا هستند. به همین دلیل، گرفتاری و زندانی کردن بازوم را به تعویق انداختند. سپس روزها بعد از کودتا، او را متهم به خیانت کردند، درحالیکه او هنوز هم در جای بود و باش خود هست. گاهی بر او دائره را تنگ و فشار وارد می‌کنند و گاهی هم برایش اجازه می‌دهند تا به داکتر، تداوی و برای اخذ غذا بیرون شود و در عین زمان امریکا و سفیر آن در نیامی برای ایجاد راه بیرون رفت از این حالت، اقداماتی را انجام می‌دهد اما این کودتا در بین مزدوران امریکا محدود می‌ماند. 

2- بیش‌ترین ضرر را در این کودتا فرانسه متحمل شده است؛ زیرا این کودتاچیان مزدوران امریکا بودند؛ اما برای این‌که برای کودتای شان مشروعیت بدهند، از موقف فرانسه که شدیداً تحت تأثیر و نگرانی رفته بود، استفاده کردند و نارضایتی مردم را در برابر استعمارگر قدیم سرداده و بهانه گرفتند که فرانسه کشورشان را استعمار نموده و همه ثروت‌های این سرزمین را سرقت کرده است. به تاریخ 30 جولای 2023م هزاران نفر از مردم در مقابل سفارت فرانسه بر ضد فرانسه تظاهرات و شعارهای محکومیت فرانسه را سر دادند.

3- امریکا به زودی اعمالی را در آن‌جا روی دست خواهد گرفت که این مشکل را به نفع خودش مهار نموده و این حادثه را بر ضد نفوذ فرانسه استفاده کرده و نفوذ خود را در آن‌جا قوی‌تر سازد؛ فرقی ندارد که به هرکدام از گزینه‌های ذیل متوسل شود:

- ارجاع بازوم به موقف‌اش اگر ممکن باشد؛ اگرچه این مسأله آسان نیست. اگر بازوم پس به موقف‌اش بازگردد، بازهم به مصلحت امریکا است؛ زیرا بازوم از اجیران امریکا است، اگرچه با فرانسه مدارا و هم‌راهی می‌کند. زیرا رأی عام بر ضد کودتا بوده و خواهان ارجاع بازوم است، چون وی شخص منتخب به صورت قانونی است.

- یا از طریق فشار وارد کردن بالای کودتاچیان است تا آن‌ها به پایان دادن دور انتقالی و اقدام به برگزاری انتخابات جدیدی بنمایند. احتمال زیاد می‌رود که یوسفو رئیس جمهور سابق خود را کاندید کند تا دوباره به قدرت برگردد؛ زیرا کودتاچیان از طرف‌داران و قوم خودش است تا از این طریق نفوذ خود و نفوذ قوم خود را حفظ نموده و بر دزدی‌ها و اختلاس‌های شان سرپوش بگذارند. مخصوصاً که او اجیر امریکا بوده و نفوذ گسترده‌ای در بین حزب و قوم‌اش، که نیم نفوس این سرزمین را تشکیل می‌دهد، دارد.

4- به این ترتیب، اینگونه سرزمین اسلامی‌ که از غنی‌ترین و ثروت‌مندترین سرزمین‌های اسلامی به شمار می‌رود، از جمله فقیرترین سرزمین‌هاست که به سبب خوش خدمتی اجیران و غلامان استعمارگران است که در مقابل به دست آوردن چوکی و در مقابل چور و چپاول اموال عامه، گاهی در رکاب این استعمارگر و گاهی در رکاب آن استعمارگر می‌دود. آن‌ها هرگز به خیر و مصلحت و آزادسازی و بیداری سرزمین شان نمی‌اندیشند؛ زیرا ایشان از هرگونه فکر و اندیشۀ اسلامی تهی اند؛ اگرچه این غلامان خوش‌خدمت از فرزندان مسلمانان اند. متأسفانه به دلیل این‌که بسیاری از مردم با عقب افتادگی فکری و اوج عصبیت جاهلیت گرفتار شدند، کورکورانه بدون فهم و درک از این ظالمان اجیر پیروی می‌کنند که متأسفانه این عمل‌کردهای شان نه صلح می‌آورد و نه امن و امنیت؛ بلکه حکم به اسلام و خلافت راشده است که باعث شأن و شوکت اسلام و مسلمانان شده و وسیلۀ قوت و توان‌مندن شدن و بیداری شان است؛ مخصوصاً نایجر که یک سرزمین اسلامی بوده و اکثر ساکنین آن مسلمانان هستند. بدون شک و یقیناً که این سخن حق است:

﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ﴾ [یونس: 32]

ترجمه: آيا سوای حق جز گمراهی است‌؟ پس چگونه بايد از راه به در برده شويد؟‏

28 محرم 1445هـ.ق.

15 اگست 2023م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه