دوشنبه, ۲۳ ربیع الاول ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۹/۱۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

کمپاین جهانی حزب‌التحریر به مناسبت «صدمین سالگرد سقوط خلافت» مؤفقانه به پایان رسید

کمپاین جهانی حزب‌التحریر زیر نام «ای مسلمانان! خلافت را برپا کنید» که برای مدت یک‌ماه از اول الی اخیر ماه رجب هجری قمری جریان داشت، مؤفقانه به پایان رسید. این کمپاین که به مناسبت «صدمین سالگرد سقوط خلافت اسلامی» دایر گردیده بود، هدف از آن تذکر اهمیت خلافت و وجوب برپایی آن برای امت اسلامی بود تا در نتیجه اهل قدرت و ارتش‌هایی مجهز سرزمین‌های اسلامی برای نصرت دادن به حزب‌التحریر زمینه‌ی برپایی خلافت را مساعد ساخته و بر تداوم صد سالِ سیاه و غم‌انگیز مسلمانان بدون داشتن خلافت اسلامی نقطه‌ی پایان بگذارند.

این کمپاین در افغانستان به توفیق الله سبحانه‌وتعالی دارای دست‌آوردهای عظیم و گسترده بود. چنانچه حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان توانست از بدخشان تا هرات و از کابل تا قندهار، کاپیسا، مزار، تخار، پنجشیر، پکتیا و شماری زیادی از ولایت‌ها گردهمایی‌های بزرگ مردمی را برگذار نماید. در این گردهمایی‌ها تلاش صورت گرفت تا اهمیت برپایی دولت خلافت در اسلام و زندگی مسلمانان به بحث گرفته شده، پیامدهای منفی سقوط خلافت اسلامی بالای مسلمانان و بشریت برجسته گردید. افزون بر آن باید امت متوجه رسالت عظیم خویش در راستای برپایی دولت خلافت شوند.
در جریان این کمپاین ده‌ها هزار تن در کابل و ولایات اعم از جوانان، محاسن سفیدان، علما، رهبران قومی و سیاسی در برنامه‌های مختلف مرتبط به این کمپاین اشتراک ورزیدند و از نتایج آن قضیه‌ی خلافت و وحدت امت که به یک مسأله‌ی فراموش شده مبدل گردیده بود، دوباره بر سر زبان‌ها آمده و موقف‌های مثبت و منفی را نیز در میان مردم و سیاسیون به دنبال داشت.
در فضای مجازی نیز کمپاین حزب‌التحریر به شکل گسترده و مؤثر به پیش برده شد که هشتگ «#خلافت_را_برپا_کنید» به زبان دری و پشتو پرطرفدارترین هشتگ در یک‌ماه گذشته بود که در تاریخ فضای مجازی افغانستان بی‌سابقه بود. این مسأله باعث گردید تا در جریان یک‌ماه سه بار صفحه رسمی دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان حذف گردد.
حمایت همه‌جانبه‌ی مردم از این کمپاین در فضای واقعی و مجازی، دولت افغانستان را سراسیمه نمود که در نتیجه معاون اول رئیس‌جمهور دست به تبلیغات منفی و پروپاگندا علیه حزب‌التحریر زد. با این روش خواستند تا عدم ثبت و راجستر شدن حزب‌التحریر را بهانه قرار داده و علیه آن تبلیغات منفی به راه اندازند، تا رابطه میان مردم و حزب را خدشه‌دار نمایند. اما این مکر شان دو باره به خود شان برگشت، چنانچه حمایت و شناخت مردم از حزب‌التحریر بیشتر از قبل وسعت یافت.
﴿وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ﴾ [فاطر: ٤٣]
و حیله‌گری‌های زشت جز دامن‌گیر حیله‌گران نمی‌گردد!
زیرا حزب‌التحریر از برپایی دولتِ سخن می‌گوید که ریشه در اسلام دارد و برپایی آن خواست و آرزوی هر فرد مسلمان است. به‌خصوص از مردم مسلمان و مجاهد افغانستان که چندین دهه است که مبارزات شان علیه اشغال‌گران به هدف اقامه‌ی دولت اسلامی صورت گرفته و در این راه میلیون‌ها شهید و قربانی داده‌اند، اما با تأسف تا هنوز به این خواست شرعی شان نرسیده‌اند.
دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان یک‌بار دیگر برای مردم مجاهد و مسلمان افغانستان تذکر می‌دهد که برپایی دولت خلافت تاج فرض‌ها و قضیه‌ای سرنوشت‌ساز و حیاتی برای مسلمانان است. بدون برپایی خلافت نه تنها افغانستان بلکه جهان اسلام در ناامنی، بی‌ثباتی و بحران‌های متعددی دست و پا زده و خواهد زد. لذا از تکرار نسخه‌های باطل نظام‌سازی و دولت‌سازی که از سوی قدرت‌های بیرونی و مزدوران شان به شما پیشکش می‌شود خودداری کنید. این نسخه‌ها جز تکرار وحشت و ریختن خون افغان‌ها هیچ پیامدی دیگری به دنبال ندارند.
جنگ و صلح از تاکتیک‌های امریکا و غرب برای اشغال و استعمار افغانستان به‌شمار می‌رود، از این رو نباید از همان سوراخ بار دیگر گزیده شویم، بلکه تلاش کنیم تا نفوذ نظامی، استخباراتی، سیاسی و فکری امریکا و غرب به صورت دایمی از افغانستان ریشه‌کن گردد. پس یگانه راه نجات، حمایت از دعوت به سوی خلافت و اقامه‌ی دولت اسلامی به معنای واقعی آن می‌باشد. بناً از برادران تان در حزب‌التحریر حمایت کنید که برای تطبیق همه جانبه‌ی اسلام در چارچوب دولت خلافت در سراسر جهان مبارزه‌ی فکری و سیاسی می‌کنند.
ما در حزب التحریر به نصرت الله سبحانه‌وتعالی باورمندیم. امیدواریم که الله سبحانه‌وتعالی توسط نصرت خویش به برپایی دولت خلافت چشمان ما را روشن گردانیده و غم و اندوه را از سر نسل امروزی مسلمانان بردارد، چنان‌چه توسط نصرت خویش غم و اندوه را از سَر بهترین‌های گذشته برداشته بود.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ [انفال: ٢٤]
ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله سبحانه‌وتعالی و پیامبرش را اجابت کنید؛ هنگامی که شما را به سوی چیزی فرامی‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.

#خلافت_را_برپا_کنید
#خلافت_بیا_تاسیس_کړئ
#أقیموا_الخلافة
#ReturnTheKhilafah
دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

پایان کارزار "به‌مناسبت صدساله‌گی سقوط خلافت؛ ای مسلمانان! خلافت را برپا کنید!"

(ترجمه)

امروز به یاری الله سبحانه و تعالی دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر کارزار جهانی را که به هدایت امیر حزب‌التحریر، عالم بزرگوار عطا بن خلیل ابورشته به مناسبت صدمین سال‌روز الغای خلافت راشده در سراسر جهان به‌راه انداخته بود، به پایان رساند.

با اعلام شروع کارزار، فعالیت‌ها و برنامه‌های رسانه‌ای در چندین کشور در سراسر جهان توجه خود را کاملاً به این موضوع معطوف کردند. این فعالیت‌ها به‌دلیل ابتلای اکثر کشورهای دایر کنندۀ این کارزار به همه‌گیری ویروس کرونا، در مطابقت با اقدامات احتیاطی ایمنی عمومی به پیش برده‌شد. برگزاری تجمعات، کنفرانس‌های ویدیویی، سیمینارها، سخنرانی‌ها، مصاحبه‌های زنده، و چاپ و نشر مقالات و اعلامیه‌های مطبوعاتی از سوی وبسایت‌ها و رسانه‌ها از جملۀ این فعالیت‌ها بود.

این تجمعات و سخنرانی‌ها در مقابل بناهای تاریخی برگزار شدند که نمایان‌گر خلافت در سرزمین‌های اسلامی استند، تا بدین‌گونه اهمیت این سال‌روز و بزرگی موج خلافت‌خواهی را در میان امت نشان دهند؛ باشد که پراکنده‌گی و سرگردانی‌شان را مجدداً وحدت بخشد، تخم تجزیه را از میان فرزندان‌مان برچیند، شکوه‌اش را بازگرداند، قانون شریعت‌اش را تطبیق کند، از امورش به بهترین شکل مراقبت کند، جلو حملات متحدانۀ دشمنان‌مان را بگیرد و پرچم توحید را بر روی سرزمین‌هایش برافراشد؛ همان کاری‌که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب گران‌قدرشان رضی الله تعالی عنهم اجمعین در روز برپایی نخستین دولت مسلمانان انجام دادند، دولتی‌که به وسیله‌اش دو ابرقدرت آن عصر، یعنی فارس‌ها و رومیان را شکست دادند و اسلام و دعوت‌اش را گستراندند – به‌راستی آنان بهترین امت برای بشریت بودند.

این کارزار با سخنرانی امیر حزب‌التحریر حفظه الله خطاب به امت مسلمه به پایان رسید. ایشان باری‌دیگر این مکلفیت بزرگ، یعنی مکلفیت تأسیس خلافت را یادآورد شدند، و با ارائۀ دلایل شرعی این قضیه، به اهمیت‌اش برای امت مسلمه و سایر ملت‌ها پرداختند.

در کُل، دعوت‌ها و فراخوان‌هایی‌که در سخنرانی‌ها، کنفرانس‌ها، جزوات و تجمعات انجام می‌شد مستقیماً از امت مسلمه و ارتش‌هایش می‌خواست تا حاکمیت شریعت و شکوه و مجدی را که زیر چتر خلافت بود بازگردانند. حزب‌التحریر راه بازگشت به این عظمت را نشان داد و در آینده هم به همراه امت برای ازبین بردن وابسته‌گی‌اش به نظام‌های بشری کفری که از طرف غرب کافر استعمارگر تحمیل شده‌است کار خواهد کرد.

همچنین ما نیز در دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر از هر مسلمان دوست‌دار و پاسدار اسلام در رسانه‌ها مخلصانه می‌طلبیم تا در گسترش این کار برای خشنودسازی الله سبحانه و تعالی شریک باشند و دعوت‌مان را برای بازگرداندن شکوه مسلمانان و تأسیس خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت اجابت کنند.

#خلافت_را_برپا_کنید

#خلافت_بیا_تاسیس_کری

#أقيموا_الخلافة

#ReturnTheKhilafah

انجنیر صلاح الدین عداده

رئیس دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

مترجم: محمد حارث پویا

 

 

ادامه مطلب...

‌بیانیۀ عالم بزرگوار عطاء بن خلیل ابورشته امیر حزب‌التحریر به مناسبت صدمین سال‌روز سقوط خلافت راشده 1342هـ.ق – 1924م

‌(ترجمه)
الحمد لله و الصلاة و السلام علی رسول‌الله صلی الله علیه و علی آله و صحبه و من والاه و بعد
خطاب به امت اسلامی به صورت عام و به مردان و زنان حامل دعوت برای برگردانیدن خلافت راشده به صورت خاص
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
صدسال قبل در چنین روزهایی در اواخر ماه رجب سال 1342هـ.ق موافق با اوایل ماه مارچ سال 1924م بود که کفار استعمارگر به رهبری بریتانیای وقت و به کمک خائنان عرب و ترک توانستند دولت خلافت را سرنگون کنند و مصطفی کمال، بزرگ‌ترین جنایت‌کارعصر، خبر سقوط خلافت را اعلان نموده و خلیفه را در شهر استانبول محاصره کرد و سحرگاهان آن روز وی را تبعید نمود. او این جنایت را به دستور بریتانیا مرتکب گردید تا در بدل آن به عنوان رئیس بیمار جمهوری سکولار ترکیه منصوب گردد. سقوط خلافت که اسباب عزت مسلمانان و رضایت پروردگارشان را فراهم می‌نمود، سرزمین‌های مسلمانان را تکان شدیدی داد.
این جنایت‌کار با ملغا نمودن خلافت، عملاً کفر بواح و آشکار را اعلان نمود بناءً بر امت اسلامی واجب بود تا با شمشیر به جنگ او می‌رفتند، چنان‌چه رسول‌الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی متفق علیه به روایت عبادة بن صامت رضی الله عنه فرمود:

«وَأَنْ لَا نُنَازِعَ الْأَمْرَ أَهْلَهُ إِلَّا أَنْ تَرَوْا كُفْراً بَوَاحاً عِنْدَكُمْ مِنْ اللَّهِ فِيهِ بُرْهَانٌ»
ترجمه: و این که با حکام منازعه نکنیم مگر این که کفر آشکاری از آنان ببینید که از جانب الله در آن برهان و دلیلی مشاهده نمائید.

اما برخورد خشن و شدید وی در کشتار امت به ویژه علماء، چنان‌چه بسیاری از آنان، از جمله شیخ سعید بیران رحمه الله را اعدام نمود و شمار دیگری را زندانی نمود، در کوتاهی امت تأثیرگزار بود و باعث گردید امت مسؤولیت خویش برای ضربه زدن به این جنایت‌کار و یاران‌اش را اداء نکنند، ضربه‌ای که او و یاران‌اش را سرنگون و ناکام کند. عکس‌العمل امت در برابر این تکان شدید در حدی نبود که مصطفی کمال خاین در حق الله، رسول‌اش و مؤمنین را مغلوب نماید. به این ترتیب، وی که با کار زشت و پلید خویش مرتکب کفر بواح شده بود از دست امت نجات یافت و سرکوب نگردید.
سپس نفوذ کفار استعمارگر جای‌گزین خلافت در سرزمین‌های مسلمانان گردید و شروع به تجزیه و تکه پاره نمودن این سرزمین‌ها نمودند در حدی که این سرزمین‌های واحد را به پنجاه و پنج پاره تقسیم کردند و این همان پیامد تکان شدیدی بود که منجر به نابودی خلافت گردید.
پس از آن امت را با تأسیس دولتی برای یهودیان در سرزمین مبارک فلسطین، که سرزمین اسراء و معراج رسول‌الله صلی الله علیه وسلم است، تکان دیگری دادند و این دولت را با اسباب بقاء تقویت نمودند. نخستین سبب بقای دولت یهود این بود که توسط حکام مزدور احاطه و مورد حمایت قرار گرفت، نه فقط احاطه، بلکه حکام خائن مذکور با شکست‌های پیاپی در هرجنگی که برعلیه یهود راه اندازی می‌گردید، این دولت را فراتر از حجم و توان واقعی آن وانمود کردند. به این حد نیز اکتفاء نکردند، بلکه با تمام توان به جنگ الله و رسول‌اش بر آمدند و سعی کردند قضیۀ فلسطین را از محو و ریشه کن نمودن رژیم یهود از این سرزمین به مذاکره با این رژیم تغییر دهند تا شاید از بخشی از اماکنی که در سال 1967م اشغال نموده بیرون رود. با مرور زمان چندین درجۀ دیگر نیز کوتاه آمده شروع به عادی سازی روابط شان با رژیم مذکور نمودند، حتی بدون این که یهود از هیچ بخشی از این سرزمین عقب نشینی نماید. برخی از حکام خاین جنایت عادی سازی روابط خویش را مخفیانه و از پشت پرده انجام دادند و برخی دیگر علناً و شبانه روزی!
پس از آن که حکام مصر در این مسیر ذلت و حقارت پیشگام شدند، حکام اردن سپس امارات، بحرین، سودان و المغرب آنان را دنبال نمودند و اینک حکام سعودی اندک اندک خود را در این مسیر قرار داده و با اشاره به دولت‌های قبل از خود می‌فهمانند که پس از آنان در این مسیر قرار گرفته و از این کاروان عقب نخواهند ماند. این حکام همه در ارتکاب این جنایت شنیع با یکدگر رقابت دارند بدون این که اندکی به ذلت و خواری توجه نمایند که از فرق سر تا کف پای‌شان را فرا گرفته:

﴿سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ﴾ [الانعام:124]
ترجمه: از سوی الله هرچه زودتر خواری و رسوائی [در دنیا] نصیب کسانی می‌گردد که مرتکب گناه شدند، و عذاب سختی [در آخرت] به سبب نیرنگی که می‌ورزند بهره ایشان می‌شود.

این تنها فلسطین نیست که درد خنجر از پشت این حکام خاین را متحمل می‌شود، بلکه بخش‌های پاک دیگری از سرزمین اسلام را همراه با خود شان تسلیم کفار نموده اند؛ کشمیر را هندوهای مشرک به دولت خود پیوند زدند، روسیه جزیرۀ کریمیه را، جنوب سودان از شمال آن جدا شد و تیمورشرقی از خاک اندونیزیا برکنده شد. و اما قبرس، آری قبرس که سال‌های درازی قلعۀ مصون مسلمانان بود، امروزه بخش‌های زیادی از آن در اختیار یونان است. مسلمانان روهینگیا در میانمار "بورما" سربریده می‌شوند و اگر به بنگلدیش پناه ببرند، نظام بنگلدیش عرصه را بر آنان تنگ نموده و آنان را به جزیره "باسان‌چار" تبعید می‌کند، جزیره‌ای که سراسر خطر بوده و در معرض سیلاب‌های کشنده قرار داشته و به هیچ وجه قابلیت سکونت بشر را ندارد. ترکستان شرقی، که حکومت چین بی رحمانه با آنان برخورد نموده و هم‌چون حیوانات وحشی با آنان تعامل می‌کند، تعاملی که حتی حیوانات وحشی از آن خود داری می‌کند. حکومت چین منطقه ترکستان شرقی را تبدیل به زندانی برای مردان و زنان آزادۀ آن نموده علناً و در برابر چشم و گوش حکومت‌های حاکم در سرزمین‌های مسلمانان، مرتکب جنایت‎ها و کشتار می‌گردند، اما این حکومت‌ها بسان قبرستان‌ها سکوت اختیار نموده و هرگاه لب به سخن گشاید، جنایت‌های چین در حق مسلمانان را مسألۀ داخلی آن بر می‌شمارد.

﴿كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً﴾ [الکهف:5]
ترجمه: چه سخن بزرگی از دهان‌های شان بیرون می‌آید! آنان جز دروغ و افتراء نمی‌گویند

سایر سرزمین‌های مسلمانان توسط حکام مزدور و خائنی حاکمیت می‌شود که همواره بر محور کفار استعمارگر در گردش اند، حکامی که نه امنیت این سرزمین‌ها را تأمین می‌کنند و نه حق بندگان را رعایت، سرمایه‌های مسلمانان در همه جا به غارت رفته و کرامت شان در هرکجا و در هر حال زیر پا می شود. کفار استعمارگر، به ویژه امریکا هیچ اهمیتی مسلمانان قایل نیستند، بلکه حتی مزدوران خویش را با عبارات ذلیلانه و تحقیر آمیز صدا زده می‌گویند: «اگر حمایت ما نباشد شما قادر نخواهید بود برای چند روزی هم بالای چوکی‌های ناپایدار و لرزان خویش باقی بمانید، پس به قدر توان، بلکه حتی فراتر از توان خویش به ما باج دهید» و چه واقعاً به گفتۀ مشهور شاعر عرب: «کسی که خوار و ذلیل شد تحمل ذلت برایش آسان خواهد بود».
ای مسلمانان! حالت شما پس از سقوط خلافت از این قرار است که بیان‌گردید؛ طوری که سایر امت‌ها یک دگر را برعلیه شما فرا می‌خوانند، اما به یاد آورید زمانی را که زیر چتر خلافت قرار داشتید از چه حالتی برخوردار بودید؟
شما بهترین امت استید که برای سایر مردم بیرون آمده اید، پیروان محمد صلی الله علیه وسلم، خاتم النبیین و امام مجاهدین، اجداد شما خلفای راشده و فرماندهان فاتح بودند، شما نواده‌گان ناصر صلاح‌الدین استید، کسی که صلیبیان را مغلوب و بیت‌المقدس را در ماه رجب سال 583هـ از نجاست صلیبیان رهانید، نواده‌گان قطز و بیبرس، کسانی که تاتار را شکست دادند، نواده‌گان محمد فاتح، فرمانده جوانی که از سن اش در زمان فتح قسطنطنیه در سال 857هـ - 1453م از بیست و سه سال فراتر نرفته بود که الله سبحانه و تعالی او را به مدح رسول الله صلی الله علیه وسلم مشرف نمود، رسول الله در حدیثی که احمد از بشر خثعمی روایت نموده فرمود:

«فَلَنِعْمَ الْأَمِيرُ أَمِيرُهَا وَلَنِعْمَ الْجَيْشُ ذَلِكَ الْجَيْشُ»
ترجمه : «چی نیکو امیری‌ست امیر آن و چی نیکو ارتشی‌ست ارتش آن».

نواده‌گان خلیفه سلیمان قانونی، کسی که فرانسه در قرن شانزدهم میلادی سال 1525م برای رهایی پادشاهش از اسارت از او درخواست کمک نمود، اما همان فرانسه امروز آن درخواست کمک خویش از خلیفۀ مسلمانان را فراموش نموده و یا تظاهر به فراموشی کرده و به مقدسات اسلام رسول اسلام می‌تازد بدون این که کسی این اقدامات آن را دنبال و محاسبه نماید، زیرا سپر اسلام درهم شکسته. نواده‌گان خلیفه سلیم سوم، همانی که در زمان حاکمیت خویش ایالات متحدۀ امریکا برای جواز عبور با امن کشتی‌های امریکا در اقیانوس اطلس به جانب بحر متوسط و مصئونیت آن از تعرض نیروهای بحری عثمانی در ولایت الجزائر مالیات سالانه می‌پرداخت و آن نخستین باری بود که امریکا مجبور شده بود معاهده‌ای را به زبانی غیر از زبان خود یعنی به زبان دولت دیگری "دولت عثمانی" در سال 1210هـ 1792م امضاء کند. اما همان امریکا امروزه بالای حکام مسلمانان تسلط داشته خطاب به آنان می‌گوید: پول بپردازید زیرا این مائیم که از شما حمایت می‌کنیم. نواده‌گان خلیفه عبدالحمید، همانی که ملیون‌های طلایی پیشنهاد شده توسط یهود برای خزانۀ دولت در بدل جواز سکونت شان در فلسطین را رد نموده و سخن مشهوراش را گفت: «اگر کفتارها به من حمله نموده و جسدم را پاره پاره کنند برایم آسان‌تر از آن است که شاهد جدا شدن فلسطین از پیکر دولت خلافت باشم» وی در ادامه گفت: «بهتراست یهودیان این ملیون‌های خویش را برای خود نگهدارند و اگر دولت خلافت زمانی از هم فروپاشید آنان در آن هنگام خواهند توانست فلسطین را بدون هیچ بهائی به دست آورند» و دقیقاً همین کار هم شد. نواده‌گان کسانی که ساعت را اختراع نموده و یکی از آن را برای شارلمان که بزرگ‌ترین شاه اروپای آن زمان بود هدیه فرستادند و اطرافیان‌اش گمان کردند این شیئ پر از عفریت و جن است. آری! حالت ما در افکار روشن و روشن‌گر مان چنین بود و حالت آنان در افکار پست و مریض شان چنان!
ای مسلمانان زمانی که زیر چتر خلافت قرار داشتید چنان بودید اما اینک که خلافت از مقابل شما دور شده چنین استید، پس بهتر نیست از این حالت پند و عبرت گیرید؟!
در پایان خطاب به اهل قوت و قدرت چنین می‌گویم: ای نواده‌گان خالد، صلاح‌الدین و محمد فاتح!
این تنها شما هستید که می‌توانید درد امت خویش را در برابر دشمنان امت و دین خود التیام بخشید و این تنها شما هستید که می‌توانید تابوی ذلتی که مسلمانان در سرزمین‌های خود در آن گیرمانده اند در هم شکنید. با چنین کاری، عزت و شرف آغاز تحقق آرزوی امت از آن شما خواهد بود و سایر امت با تمام لشکریان خویش شما را دنبال خواهد نمود و به این ترتیب قطعاً به خواست الله سبحانه و تعالی تنها نخواهید ماند، پس به پا خیزید و این وجیبۀ خویش را اداء کنید و از الله متعال می‌خواهم قیام شما را برکت دهد، به پاخیزید و به ما نصرت دهید، حزب‌التحریر را در برپائی خلافت راشده نصرت دهید. بدانید که خلافت راشده نه فقط از نظر واقعیت راه پیروزی است، بلکه در قدم نخست یک فریضۀ بس بزرگ است، زیرا احکام توسط آن برپا شده و حدود به وسیلۀ آن جاری خواهد شد اما در نبود آن احکام بالای مردم تطبیق نگردیده و حدود در میان شان جاری نخواهد شد. کسی که توان کار در راستای برپائی خلافت را دارد اما نمی کند در حقیقت مرتکب گناه بزرگی می‌شود و به مرگ جاهلیت از دنیا خواهد رفت، رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:

«...وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
ترجمه: هر آن کس که بدون بیعت بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است

می‌دانیم که مسلمانان پیش از تجهیز و دفن پیکر رسول الله صلوات الله علیه و سلامه اقدام به بیعت با خلیفه نمودند به دلیل اهمیتی که دارد و این اهمیت به دلیل عظمت و اهمیت خلافت است و بس.
ای آنانی که از توان و قدرتی برخوردار هستید و ای اهل نصرت و ای لشکریان مسلمانان!
آیا در میان شما مصعب بن عمیری نیست؟ أسعد بن زراره‌ی نیست؟ أسید بن حضیری نیست؟ سعد بن معاذی نیست؟ همانانی که دین الله و رسول‌اش را نصرت دادند و با این کار خویش رستگاری دنیا و آخرت را نصیب شدند، در حدی که حدی عرش رحمان با مرگ سعد بن معاذ به دلیل نصرتی که به دین الله داده بود لرزید؛ چنان‌چه بخاری به نقل از جابر رضی الله عنه روایت نموده که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنید که فرمود:

«اهْتَزَّ العَرْشُ لِمَوت سعد بن معاذ»
ترجمه: عرش در مرگ سعد بن معاذ لرزید

پس آیا در میان شما مرد رشیدی نیست تا دین الله و رسول‌اش و اهل دعوت را نصرت دهد؟ بدانید که امت در انتظار شما به سر می‌برد، در انتظار تکبیر شما تا آنان نیز ندای تکبیر را سر دهند، در انتظار این که پرچم اسلام "الرایه" در دستان شما به اهتزاز درآید و آنان لااله الا الله گویان شما را دنبال کنند. تنها با همین طریقه است که امت برپا خاسته و خلافت راشده را برپا خواهند نمود، همان خلافتی که اسلام را در داخل تطبیق و به وسیلۀ دعوت و جهان برای سایر جهانیان خواهد رسانید و از نصرت الله برخوردار خواهد شد:

﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ﴾ [غافر:51]
ترجمه: ما قطعاً پیامبران خود را و مؤمنان را در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی که گواهان به پا می‌خیزند یاری می‌دهیم!

ای لشکر الله! ما همه می‌دانیم که برای برپائی خلافت و راه اندازی لشکری که اسلام و مسلمانان را نصرت دهد هرگز ملکی از آسمان فرود نخواهد آمد، اما اگر با جدیت، صداقت و اخلاص برای از سرگیری زندگی اسلامی در زمین و برپائی خلافت کار و تلاش کنیم، ملائکه برای کمک به ما فرود خواهند آمد، زیرا این وعدۀ راستینی است که در کتاب الله سبحانه و حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم از آن یاد گردیده و یاوه سرائی‌های کسانی که خلافت را در عصر حاضر یک خواب و خیال بر می‌شمارند در آن تأثیری ندارد، بلکه واقعیت این است که کسانی که برپائی خلافت را خواب و خیال می‌شمارند، خود در خواب و خیال به سر می‌برند، اما برپائی خلافت یک واقعیت بوده و به خواست الهی قطعاً عملی خواهد شد و حقایق چهارگانۀ زیر آن را تأیید می کند:
اول: وعدۀ الله:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾[النور:55]

ترجمه: الله [سبحانه و تعالی] به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید...

دوم: بشارت رسول‌الله به برگشتن خلافت برمنهج نبود که بعد از حکومت‌های جبری خواهد بود:

«...ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ» ثُمَّ سَكَتَ
ترجمه:
سپس ملک "حکومت‌های" جبری خواهد بود و تا زمانی که الله بخواهد باقی خواهد ماند سپس هرگاه بخواهد آن را از میان برخواهد داشت سپس خلافت بر منهج نبوت خواهد آمد.

راوی می گوید رسول الله پس از آن سکوت نمود. این حدیث را احمد از حذیفه روایت نموده

سوم: امت زنده و پویائی که خیر امت‌ها لقب گرفته که برای سوق دادن مردم به جانب هدایت فرستاده شده:

﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾ [آل عمران:110]
ترجمه: شما بهترین امتی هستید که به سود انسانها آفریده شده‌اید؛ (مادام که) امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و به الله ایمان دارید.

پس چنین امتی اگر مدتی در تلاش برای برپائی خلافت آرام گیرد، این آرامش همان آرامش قبل از توفان است.
چهارم: وجود و فعالیت حزب مخلصی به الله سبحانه و تعالی و صادق با رسول‌الله صلی الله علیه وسلم که این راه را پیوسته ادامه می‌دهد و شبانه روز در تلاش تحقق وعده و بشارت رسول‌الله به سر می‌برد، انگار این حزب مصداق فرمودۀ رسول اسلام است که گفت:

«لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ»
ترجمه
همواره گروهی از امت من خواهند بود که بر حق استوار بوده و عدم یاری دیگران [به استواری شان] ضرری نمی رساند تا آن که امر الله فرا رسد و آنان در همین وضعیت باشند


این حدیث را مسلم از ثوبان روایت نموده
هر یک از موارد چهارگانۀ فوق به تنهایی کافی است تا ثابت کند که کار برای خلافت خواب و خیال نیست و اگر هرچهار مورد با هم جمع گردد دیگر مجالی برای شک باقی نمی‌ماند! بنابر این برپائی خلافت یک حقیقت و واقعیتی است که زمان آن به خواست الله متعال دور نخواهد بود و قطعاً ثبات و پایداری آن پس از برپائی نیز به خواست الهی یک امر قطعی و حتمی است. پایه‌های دولت‌های بزرگ امروزی به زودی از هم فروپاشیده و سرنگون خواهد شد و این دولت‌ها در نزد الله سبحانه و تعالی و بندگان‌اش بسی سست و ضعیف است، آن‌چه یک مخلوق کوچکی به نام "کوید 19" که با چشم قابل رویت نیست با این دولت‌های بزرگ و در رأس آن امریکا نمود گویای روشن این ادعاست. ببینید در جریان انتخابات امریکا چه اتفاقاتی که نیفتاد؛ گروهی آن را دزدیده شده و تزویری خواندند و گروه دیگر همان را یک پیروزی بزرگ دانستند! سپس کنش و واکنش‌های دو طرف به رد و بدل نمودن سخنان زننده خلاصه نشد، بلکه به ادارات رسمی حمله ور شدند و در قلب رهبریت نظام سرمایه‌داری به جان یک دگر افتاد و خون هم را ریختند در حالی که هر دو طرف ندای دموکراسی از هم پاشیده را سر می‌دادند. این است واقعیت جهان امروز، آن هم بزرگان و قافله سالاران آن. این جهان را هیچ چیزی بجز برپائی دولت اسلام که همان دولت خلافت راشده بر منهج نبوت است از این منجلاب بیرون آورده نخواهد توانست.
ای برادران! ما با تمام توان تلاش نموده و عاجزانه از الله سبحانه و تعالی می‌خواستیم تا برپائی خلافت قبل از فرا رسیدن سال‌روز صدساله‌گی سقوط آن صورت گیرد، طوری که در جریان هفتاد سالی که از عمر حزب می‌گذرد روزهایی را سپری نمودیم که بسیار نزدیک بود درجریان آن به خلافت دست‌یابیم اما باز از آن فرصت دور می‌شدیم، اما با آن هم ما هرگز از رحمت الله نا امید نمی‌شویم، بلکه با چشمانی پر از امید به فرا رسیدن خلافت و دل‌های مملو از تپش برای برپائی آن، به سعی و تلاش خویش هم‌چنان ادامه می‌دهیم و با تمام وجود اطمئنان داریم که سر انجام برپا خواهد شد، زیرا رسول‌الله صلی الله علیه وسلم از آن خبر داده و بشارت آن را برای مان داده:

«...ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»
ترجمه  در پی آن خلافت بر منهج نبوت خواهد بود

تمام این حقایق و بشارت‌ها باید همت‌ها را بر انگیخته و اراده‌ها را مستحکم نماید و آتش شوق را مجدداً شعله‌ور سازد و از مردان ما کسانی با توان فراتر بسازد، درست به سان کسی که بر اثر بلایی نازله از هوش رفته سپس همین بلا را نشانۀ گشایش و پیروزی بداند.
الله علیم و خبیر چنین خبر داده:

﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (5) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً﴾ [الشرح: 5-6]

ترجمه: چرا که همراه با سختی و دشواری، آسایش و آسودگی است. مسلماً با سختی و دشواری، آسایش و آسودگی است.

و رسول صادق و تصدیق شده نیز در حدیثی چنین خبر داده:

«وَلَنْ يَغْلِبَ عُسْرٌ يُسْرَيْنِ»
ترجمه: هرگز یک دشواری بر دو آسانی غالب نخواهد شد
و نامۀ عمر خطاب به ابی عبیده نیز از همین حقیقت خبر می‌دهد: «هرگز سختی نبوده مگر این که الله پس از آن گشایشی آورده و هرگز یک دشواری بر دو آسانی غالب نخواهد شد». پس با این حساب، گشایش به خواست و ارادۀ آفریدگار جهانیان آمدنی است و خلافت با بازوان مؤمنین صادق برپاشدنی، خلافتی که رژیم یهود را نابود و فلسطین را مجدداً به دار اسلام برخواهد گرداند، روم پس از فتح فارس، فتح شده و حنجره‌های پاک این فرمودۀ الله قوی و شکست نا‌پذیر را فریاد خواهند زد:

﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وزهق الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً﴾[الاسراء:81]
ترجمه: و بگو: حق آمد، و باطل از میان رفته و نابود گشته است؛ یقیناً باطل همیشه از میان رفتنی و نابود شدنی است.

ندای تکبیر جهان را پر و نور اسلام زمین را روشن خواهد نمود:
«لَيَبْلُغَنَّ هَذَا الْأَمْرُ مَا بَلَغَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَلَا يَتْرُكُ اللَّهُ بَيْتَ مَدَرٍ وَلَا وَبَرٍ إِلَّا أَدْخَلَهُ اللَّهُ هَذَا الدِّينَ بِعِزِّ عَزِيزٍ أَوْ بِذُلِّ ذَلِيلٍ عِزّاً يُعِزُّ اللَّهُ بِهِ الْإِسْلَامَ وَذُلّاً يُذِلُّ اللَّهُ بِهِ الْكُفْرَ»
ترجمه  : این امر "اسلام" به هر کجا که شب و روز رسیده، خواهد رسید و هیچ خانۀ گلی و پخته‌ای نخواهد بود مگر این که الله این دین را به قیمت عزت بعض‌ها و یا به قیمت ذلت بعضی دیگر وارد آن خواهد نمود، عزتی که الله اسلام را با آن عزیز و ذلتی که الله کفر را با آن ذلیل خواهد نمود

این حدیث را احمد به نقل از تمیم داری روایت نموده
ما به خوبی می‌دانیم که دشمنان اسلام تحقق این آرزو را محال می‌پندارند و تمسخرکنان مقولۀ گذشته‌گان شان را تکرار خواهند نمود: ،

﴿غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ﴾ [الانفال:49]

ترجمه: دین شان آنان را مغرور نموده.

اما چنان که این مقوله بار دوش کسانی شد که آن را به زبان می‌آوردند و الله سبحانه و تعالی دین خویش را عزت داد و مسلمانان را نصرت، امروز نیز این اظهارات تمسخر آمیز اینان سر انجام بار دوش شان خواهد شد، زیرا الله عزیز و حکیم همواره با بنده‌گان متوکل، مخلص و صادق خود بوده و هست، همانانی که با کار و پیکار خویش را با جدیت و تلاش خسته‌گی ناپذیر ادامه داده و دل‌ها و اعضای بدن شان هرگز از این فرمودۀ الله سبحانه و تعالی فاصله نمی‌گیرد:

﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً﴾ [الطلاق:3]
ترجمه: الله فرمان خود را به انجام می‌رساند؛ و الله برای هر چیزی زمان اندازه‌ای قرار داده است!

با گذشت هر روز، آنان به این زمان مقدر و تعیین شده توسط الله سبحانه و تعالی نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند:

﴿وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾ [یوسف:21]
ترجمه: الله بر کار خود چیره و مسلط است، و لی بیشتر مردم نمی‌دانند.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
برادر شما
عطاء بن خلیل ابو رشته امیر حزب التحریر
#أقيموا_الخلافة

#ReturnTheKhilafah #

YenidenHilafet

#خلافت_کو_قائم_کرو

#TurudisheniKhilafah

 

ادامه مطلب...

سیاست اقتصادی و مالی در نبود خلافت توسط دشمنان و مزدوران‌شان دیکته می‌شود!

  • نشر شده در سودان

(ترجمه)

بانک مرکزی سودان در یک اعلامیۀ مطبوعاتی که به‌تاریخ ۲۱ فبروری/فوریۀ ۲۰۲۱ م منتشر کرد، از اتخاذ یک سیاست انعطاف‌پذیر و قابل مدیریت نرخ ارز به‌منظور متحد کردن نرخ ارز برای دست‌یابی به نُه مورد خبر داد، مخصوصاً مورد چهارم بیانیه که عبارت است از: "جذب جریانات سرمایه‌گذاری خارجی." پس از برداشته شدن کمک‌های مالی حکومت از روی اکثر کالاها و خدماتی که صندوق بین‌المللی پول خواهان بالا رفتن قیمت‌شان برای مردم بود، اکنون این سیاست از جانب حکومت انتقالی به عنوان آخرین گام برای تکمیل تطبیق دستورالعمل صندوق بین‌المللی پول پیش گرفته می‌شود!

غرب استعمارگر کافر و نهادهایش همان منابع پشت پرده‌ای اند که حکومت انتقالی را به پیش‌برد این سیاست اقتصادی و مالی ترغیب می‌کنند. دولت انتقالی با امضای برنامه‌های صندوق مشاهدۀ پول در سپتمبر/سپتامبر ۲۰۲۰م، با برداشتن کمک‌های ملی از روی نان، سوخت و برق، به تطبیق دستورالعمل‌های این صندوق سرعت بخشیده‌است؛ ازین‌رو زنده‌گی مردم را جهنم ساخته و انقلابی از گرسنه‌گان را ایجاد کرده‌است. بناءً همان‌گونه که فلیپ اکرمن، مدیر کل ادارۀ وزارت خارجۀ آلمان برای آسیای نزدیک و میانه، افریقا و امریکای لاتین، در بیانیه‌ای که در نتیجه‌گیری کنفرانس دوستان سودان، که به‌تاریخ ۲۸ جنوری/ژانویۀ ۲۰۲۱م به‌صورت آنلاین از برلین برگذار شد، گفت حکومت انتقالی درنگ کرده‌است، اما هنوز به تطبیق رهنمودهای باداران‌اش برای ایجاد تغییر در قیمت ارز ادامه می‌دهد. بیانیۀ نهایی آورد: «ما بر نیاز فوری اصلاح نرخ ارز تأکید می‌کنیم.» (منبع: الاف، مطلب ۷۶۹، ۹ فبروری/فوریۀ ۲۰۲۱ م) هم‌چنین سخنگوی وزارت داخله/کشور امریکا نیز در همین تاریخ بر حکومت سودان فشار آورد تا "مخصوصاً به اصلاحات اقتصادی فوری بپردازد." (منبع: وب‌سایت الحورا) البته منظورش از "اصلاحات اقتصادی" همانا تطبیق دستورالعمل این صندوق است! دامینیک راب، وزیر خارجۀ بریتانیا، در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با همتای سودانی‌اش به‌تاریخ ۲۱ جنوری/ژانویۀ ۲۰۲۱ م در میدان هوایی/فرودگاه خرطوم گفت: «اگر سودان در مسیر درست اصلاحات اقتصادی توافق‌شده همراه صندوق بین‌المللی پول باقی بماند، انگلیستان آماده است تا ۳۳۰ میلیون استرلنگ پوند قرضۀ جاری/وام تصاعدی را به این کشور برای پرداختن بدهی‌های عقب افتاده‌اش بدهد.» (منبع: روسیه امروز) به‌همین ترتیب، رابرت وان دن دول، رئیس مأموریت اتحادیۀ اروپا در سودان، نیز به‌تاریخ ۱۴ فبروری/فوریۀ ۲۰۲۱ م بیان کرد: «سودان باید اصلاحات اقتصادی سریع و فراگیر را پیش گیرد.» (منبع: رویترز)

دیوید مالپس، رئیس بانک جهانی، از حکومت بابت پذیرش رهنمودهایش استقبال کرد، او گفت: «ما از اخباری که درخصوص اتحاد و ثبات نرخ ارز در سودان به گوش می‌رسد استقبال می‌کنیم. بانک سودان نُه مزیت را برای مردم در برنامه دارد، من‌جمله: کاهش قاچاق و افزایش جریانات، کمک و سرمایه‌گذاری مالی.» (منبع: السودانی، مطلب ۵۲۵۴) همۀ این‌ها به اثبات می‌رساند که سیاست اقتصادی مذکور و نرخ ارز متغییر چیزی جز اوامر خارجی کشورهای غرب کافر و نهادهای غاصب‌شان نیست.

حکومت انتقالی این گام را برای رضایت غرب کافری برداشته است که می‌خواهد با برگذاری کنفرانس سرمایه‌گذاری پاریس در سودان در می/مه آینده، شرایط را جهت معرفی شرکت‌های غارت‌گرش در سودان فراهم کند؛ کنفرانسی‌که مکرون، رئیس جمهور فرانسه، حکومت سودان را به‌تاریخ ۱۴ جنوری/ژانویۀ ۲۰۲۱ م بدان دعوت کرده‌بود. این همان چیزی‌ست که از مورد چهارم بیانیۀ بانک سودان نتیجه می‌شود و دقیقاً همانی‌ست که بیانیۀ سفارت امریکا در خرطوم، همزمان با بیانیۀ بانک سودان، به آن ارجاع کرده‌است! چنان‌چه با استقبال از بیانیۀ بانک آورده‌است: «این تصمیم حکومت باعث افزایش سرمایه‌گذاری بین‌المللی خواهد شد.» (منبع: نبد نیوز)

ای مردم سودان!

پس از گذشت صدسال از سقوط خلافت و غیبت اسلام از صحنۀ قدرت، اکنون چه چیزی از زنده‌گی تحت اصل جدایی دین از دنیا، حکم به غیر احکام الهی و حاکمیت مزدوران بی‌ایمان غرب که فرمان‌برداری‌شان از غرب را پنهان نمی‌کنند و از پذیرش کامل رهنمودهای باداران‌شان نمی‌شرمند، حاصل کرده‌اید؟! آنان شما را مجبور می‌کنند تا در فقر، گرسنه‌گی و بدبختی زنده‌گی کنید؛ حتی به دشمنان‌تان اجازه می‌دهند به وضع اسف‌بار شما بخندند! گزارش ادارۀ سازمان ملل برای همکاری امور انسان‌دوستانه می‌رساند: «۹.۶ میلیون سودانی از ناامنی شدید غذایی رنج می‌برند و قیمت هرسبد نان از اپریل/آوریل الی سپتمبر/سپتامبر ۲۰۲۰ م تا ۲۰۰٪ افزایش داشت!» این حکام دست‌نشانده این همه جنایت را بی هیچ تأملی بر مردم سودان روا می‌دارند.

﴿يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ﴾ [توبه: ۶۷]

ترجمه: آن‌ها امر به منکر و نهی از معروف می‌کنند، و دست‌های‌شان را (از انفاق و بخشش) می‌بندند، الله (سبحانه وتعالی) را فراموش کردند و الله (سبحانه وتعالی) آنان را فراموش کرد.

ای مردم سودان!

پرده از چهرۀ مزدوران برداشته شده‌است، مقابلۀ مستقیم امت اسلامی و کافر استعمارگر آغاز شده‌است و خلافت طرح رستگاری و یگانه خط‌مشی زنده‌گی می‌باشد. سرور جهانیان بر گردن تمام مسلمانان فرض کرده‌است:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

ترجمه: هر کس بیمرد و هیچ بیعتی بر گردن‌اش نباشد، به مرگ جاهلیت مرده‌است.

تنها توسط اسلام است که آزادی‌مان را از غرب کافر و تمدن فاسدش به‌دست می‌آوریم. تنها توسط خلافت است که می‌توانیم خودمان را احیاء کنیم، روش زنده‌گی اسلامی خود را از سر بگیریم و قضیۀ حیاتی‌مان را بدست آوریم. بناءً این خیر بزرگ را به تمام جهان حمل می‌کنیم، موانع سرمایه‌داری را درهم می‌شکنیم، بشریت را آزاد می‌کنیم و بدین‌گونه سرورمان را خشنود می‌کنیم؛ این است پیروزی و نصرت بزرگ.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ [انفال: ۲۴]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله (سبحانه و تعالی) و رسول الله (صلی الله علیه و سلم) را اجابت کنید هنگامی‌که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد، و بدانید الله (سبحانه وتعالی) میان انسان و قلب‌اش حایل می‌شود، و همۀ شما (در قیامت) نزد او گردآوری می‌شوید.

#خلافت_را_برپا_کنید

#خلافت_بیا_تاسیس_کری

أقيموا_الخلافة#

#ReturnTheKhilafah

حزب‌التحریر – ولایه سودان

مترجم: محمد حارث پویا

ادامه مطلب...

عظمت تمدن اسلامی تنها به خاطر خلافت بود و تنها با بازگشت خلافت احیاء خواهد شد! Featured

(ترجمه)

یقیناً این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم حقیقت دارد که:

«يوْمٌ مِنْ إِمَامٍ عَادِلٍ أَفْضَلُ مِنْ عُبَادَةِ سِتِّينَ سَنَةً» [بیهقی، طابرانی]

ترجمه: یک روز زنده‌گی کردن تحت حاکمیت امام (خلیفه) بهتر از شصت سال عبادت است.

در حقیقت این از برکت دولت خلافت بود که پرچم لا اله الا الله محمد رسول الله در سرتاسر جهان برای بیش از هزار سال در اهتزاز بود؛ خلافتی‌که مسلمانان را رهبران جهان ساخته بود. با شنیدن نام دولت خلافت اسلامی ترس به چهره قدرت‌های بزرگ جهان به مانند امپراطوری فارس و روم چیره می‌شد. درحالی‌که از اولین خلیفه مسلمین ابوبکر صدیق رضی الله تعالی عنه تا آخرین‌شان عبدالحمید ثانی از منزلت رسول‌الله صلی الله علیه و سلم دفاع کردند. با گسترش اسلام در سه قاره جهان، دولت خلافت اسلامی مقتدر‌ترین دولت جهان به حساب می‌آمد، چنان‌که فقر را در قلمرو خود ریشه‌کن کرده‌بود؛ حتی ما شاهد دوره‌یی تاریخی بودیم که در سرزمین‌های اسلامی مستحقین زکات به چشم نمی‌خوردند. بلی، این خلافت اسلامی بود که با استفاده از نیروی نظامی از نوامیس مسلمانان دفاع می‌کرد، بی‌تفاوت از این‌که آن اذیت و آزار یک زن مسلمان در بنی قینقاع باشد، یا فریاد اندوه‌گین خواهرمان از عموریه تحت حاکمیت امپراطوری و یا هم گریه‌های فاطمه در شبه قارۀ هند تحت حکمرانی راجا داهر؛ خلیفه مسلمین به داد همه آن‌ها می‌رسید.

این دولت خلافت اسلامی بود که توانست حتی در زمانی‌که ضعیف‌ترین دورۀ تاریخ خود‌اش را می‌پیمود، از توهین به مقدسات قدرت‌های جهان جلوگیری کند. دولت خلافت اسلامی محافظ اولین قبله مسلمین، کعبه شریفه و شبه جزیره عرب بود. این خلافت بود که مرکز علوم و فنونی هم‌چون: هنر، ادبیات، ساینس، تکنالوژی و ارزش‌های والای اسلامی در سرتاسر جهان پنداشته می‌شد. این خلافت اسلامی بود که امریکا و چین به آن جزیه می‌پرداختند و همان دولتی‌که به ابرها خطاب می‌کرد: «هر جایی‌که می‌باری ببار؛ سرانجام آن‌جا سرزمین اسلامی خواهد بود.» ای مسلمانان! این بود عظمت خلافت اسلامی که صدسال قبل آن را در ماه رجب مبارک از دست دادیم.

حضور دموکراسی و دیکتاتوری در سرزمین‌های اسلامی انتقام وحشت‌ناکی است که استعمارگران، بنابر تأسیس نکردن خلافت، از مسلمانان می‌گیرند. مسلمانان زمانی از یک قدرت بزرگ به یک ملت برده تبدیل شدند که دولت خلافت اسلامی از هم پاشید. مسلمانان در دام نظم کنونی جهان، که اساس آن بر دولت-ملت گذاشته شده‌است، گیر مانده‌اند، درحالی‌که قبلاً ترس حملۀ عساکر خلیفه عثمانی به اندام اروپایی‌ها لرزه می‌انداخت. خلیفه رهبری نیروهای مجاهد را به عهده می‌گرفت تا سرزمین مربوط به ‌دارالحرب را فتح کنند. سفیران اروپایی انتظار می‌کشیدند تا برای‌شان اجازۀ ورود داده می‌شد. در حقیقت، این خود گواه دورۀ پرشکوه خلافت اسلامی‌ است، و سرزمین‌های اسلامی که امروزه از اندونیزیا تا مراکش وسعت دارد و می‌تواند ده‌ها میلیون عسکر را برای خلافت فراهم نماید.

در حقیقت، مسلمانان با فروپاشی خلافت اسلامی سایه رحمت الله سبحانه وتعالی را که از عقیده، زنده‌گی، مال، آبرو و سرزمین‌های‌شان طی بیش از هزار سال پاسبانی کرده‌بود از دست دادند. این خلفای خلافت اسلامی بودند که برای تحقق بخشیدن به مژده‌های رسول‌الله صلی الله علیه و سلم به‌طور خسته‌گی ناپذیر تلاش می‌کردند. خلفاء با تمام کم و کاستی‌های شخصی که داشتند، به مثابه محافظینی بودند که از دین و امت مسلمه حراست می‌کردند؛ ولی امروز هیچ حکامی وجود ندارد که از اسلام پاسداری کند. برعکس، امروز حکام فرومایه نظام‌های استعمارگر بالای مسلمانان حاکم استند که تمام ارزش‌ها و منابع امت مسلمه را برای غرب قربانی می‌کنند.

ای مسلمانان! اینک بعد از یک قرن هرج و مرج و تلاش‌های ناموفق برای جستجوی عزت در نظام‌های غیراسلامی، آیا وقت آن فرا نرسیده‌است که بفهمیم این برده‌گی و بی‌چاره‌گی بدون تأسیس دولت خلافت اسلامی همین‌طور ادامه خواهد داشت؟! دیگربس است! در حالیکه در آستانۀ کامل شدن یک قرن از فروپاشی دولت خلافت اسلامی قرار داریم از شما می‌خواهیم که آن‌ را دوباره برپا کنید. عمر رضی الله تعالی عنه فرمودند:

«إِنَّا كُنَّا أَذَلَّ قَوْمٍ فَأَعَزَّنَا اللَّهُ بِالْإِسْلَامِ فَمَهْمَا نَطْلُبُ الْعِزَّةَ بِغَيْرِ مَا أَعَزَّنَا اللَّهُ بِهِ أَذَلَّنَا اللَّهُ» [المستدراک الحکیم]

ترجمه: ما قوم بودیم که الله (سبحانه وتعالی) ما را با اسلام عزت داد؛ پس اگر عزت را  در غیر از اسلام بجوییم الله (سبحانه وتعالی) ما را خوار و ذلیل خواهد کرد.

#خلافت_را_برپا_کنید

#خلافت_بیا_تاسیس_کری

#أقيموا_الخلافة
#ReturnTheKhilafah

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه پاکستان

مترجم: دانیال نور

ادامه مطلب...

حزب‌التحریر را حمایت کنید و از هدف آن برای از سرگیری سبک زندگی اسلامی استقبال کنید؛ زیرا این یگانه‌ رهبری‌‌ست که هرگز به مردم‌اش دروغ نگفته!

  • نشر شده در سوریه

(ترجمه)

حزب‌التحریر از بدو تأسیس‌اش در سال 1953م تا این دم، هدف اساسی‌اش را که همانا کار برای از سرگیری سبک زندگی اسلامی به طریقه تأسیس خلافت راشده بر منهج نبوت می‌باشد، تعیین نموده و رهبری امت اسلامی را عهده‌دار شد. این حزب با توجه به این‌که در جنگ سیاسی و ایدیولوژیک با غرب کافر قرار دارد، نقشه‌ها، برنامه‌ها، روش‌ها و ابزارهای را که غرب کافر در جنگ علیه  اسلام و مسلمانان به کار می‌بندد، به امت افشا نموده تا تمام عقایدی را که در طول سال‌ها جنگ فکری و مبارزات تبلیغی اذهان مسلمانان را مورد حمله قرار داده است، اصلاح نمایند. این بدان خاطر است که این اندیشه‌ها نباید هیچ گونه نقش و اثری در زندگی و سبک زندگی امت اسلامی داشته و احکام اسلام و اندیشه‌های آن که از عقیدۀ ناب اسلامی سرچشمه می‌گیرد، پاک و خالص باقی بماند.

حزب‌التحریر قول داده است راهنمای باشد که به مردمش هرگز دروغ نگوید و برای تأسیس خلافت اسلامی در تمام نقاط جهان سخت تلاش نماید و پای‌بند به روش و منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد؛ زیرا خلافت راشده بر منهج نبوت که رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت به بازگشت آن بشارت داده است، نه تنها این‌که ما را از زیر استبداد دولت‌های کفری و حاکمان دست‌نشانده حریت می‌بخشد؛ بلکه حالت ما را هم‌چو گذشته به بهترین امتی‌که برای بشر پدیدار شده بود، باز می‌گرداند؛ حالتی که در آن لشکریان پیروزی پیام اسلام را به اطراف و اکناف جهان حمل می‌کنند.

ای مسلمان شام عقر دارالاسلام!

حزب‌التحریر اعضای خود را به عنوان دولت‌مردان ایدیولوژیک تجهیز و با فرهنگ کاملاً اسلامی تثقیف نموده است که الگوی‌شان رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب کرام رضوان الله تعالی علیهم اجمعین می‌باشد. این حزب با استنباط از نصوص شرعی قانون اساسی اسلامی را ترتیب و تهیه نموده است که در آن احکام و قوانین حکومت‌داری، ساختار دولت، دستگاه‌ها و نظام‌ها و قدرت هرکدام از دستگاه‌ها تعریف و توضیح شده است. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿قُلْ هَٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ [یوسف:١٠٨]

ترجمه: بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»

این حزب در میان امت و با امت کار و فعالیت می‌کند تا افکار عمومی در خصوص اسلام را که مبتنی بر آگاهی عمومی است، تغییر دهد و در جهت تأسیس این فرض بزرگ (خلافت اسلامی) از اهل قدرت می‌خواهد آن را حمایت (نصرت) کنند. این همه بر مبنای عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم در جهت چگونگی تأسیس دولت اسلامی می‌باشد.

ای مسلمانان در سرزمین مبارک شام!

تأسیس خلافت راشده بر منهج نبوت تنها محدود به حزب‌التحریر نبوده، بلکه وجیبه‌ای‌ست بر گردن همه امت. امت اسلامی امروزه بیش از هر زمان دیگر به یک رهبری سیاسی آگاه و مخلص نیازمند است که در میان امواج فلاکت و بدبختی به ساحل نجات سوق دهد، به مسیری برای زندگی در تحت حاکمیت اسلام راهنمایی نموده و قضیه سرنوشت‌سازشان را احیاء نماید و از طریق آن برنامه‌های دشمنان اش را فاش سازد. ملت‌ها متحد شده اند و یکی‌دیگر را برای حمله به امت اسلامی فرا می‌خوانند، چنان‌چه که مردم هنگام خوردن غذا یکدیگر خود را برای خوردن غذا دعوت می‌کنند و حاکمان مزدور به غرب کافر آن را کنترل می‌کنند. آن‌ها امت اسلامی را مورد شکنجه و آزار قرار داده و وادار به چشیدن هر گونه غم و اندوه و زندگی پر از اضطراب و پریشانی به انواع و اشکال مختلف نمودند. بناءً بشتابید و با حزب‌التحریر قاطعانه و مخلصانه همکاری نمایید تا سهم خود را در جهت احیای خلافت اسلامی بدست بیاورید. الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَىٰ وَجْهِهِ أَهْدَىٰ أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾  [ملک:٢٢]

ترجمه: آیا کسی‌که به رو افتاده حرکت می‌کند، به هدایت نزدیک‌تر است یا کسی‌که راست‌قامت در صراط مستقیم گام برمی‌دارد؟!

#خلافت_را_برپا_کنید

#خلافت_بیا_تاسیس_کړئ

أقيموا_الخلافة#

#ReturnTheKhilafah

#YenidenHilafet

خلافت_کو_قائم_کرو#

احمد عبدالوهاب

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه سوریه

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به جواب عبدالله عمر

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

من عبدالله از افغانستان هستم. شیخ بزرگوارما الله سبحانه وتعالی شما را حفظ فرماید! رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: "ستنقسم امتي الى ثلاثة وسبعين فرقة وكلها في النار ما عدا واحدا؛ به زودی امت من به هفتاد وسه گروه تقسیم خواهد شد که به جز یک گروه تمام شان در دوزخ است." امیدوارم این حدیث را شرح دهید.

پاسخ

و علیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

اول: حدیثی‌که در مورد آن سوال کردید، به این عبارتی‌که در سوال شما ذکر شده نمی‌باشد. ما این حدیث را در جواب ۲۴ ربیع الآخر ۱۴۳۹هـ.ق. با روایات متعددی بیان کردیم که در بعضی این روایات زیادت‌های متفاوتی است و در اخیر آن جواب خلاصه کرده و گفتیم: «حدیثی‌که در خصوص تفرقه امت است، بدون زیادت صحیح بوده، ولی زیادت اولی این حدیث یعنی" كلها في النار إلا واحدة" آن را بسیاری حسن دانسته اند؛ اما زیادت دوم یعنی "كلها في الجنة إلا واحدة" را بسیاری ضعیف دانسته و تعداد کسانی‌که با این زیادت این حدیث را صحیح و حسن دانسته باشند، اندک است. بناءً روایتی‌که من ترجیح می‌دهم، همین"كلها في النار إلا واحدة" بوده؛ اما زیادت دیگر؛ یعنی جمله "كلها في الجنة إلا واحدة" گرفته نشده و به آن استناد نمی‌شود و این بیان به اساس روایاتی است که این دو نوع زیادت را با خود دارد. بناءً نظر به آنچه ما در جواب سوال مشار الیه ذکر کردیم، روایاتی‌که اعتماد و استدلال بر آن ممکن است، روایات ذیل است:

  - ترمذی در سنن خود از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«تَفَرَّقَتْ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ أَوْ اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَالنَّصَارَى مِثْلَ ذَلِكَ وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً»

ترجمه: یهود به هفتادودو گروه و یا هفتادوسه گروه تقسیم شدند و نصارا هم‌چنان به مثل یهود تقسیم شدند، ولی امت من به هفتادوسه گروه تقسیم شده است.

در همین باب از سعد و عبدالله بن عمرو و عوف ابن مالک روایت شده است که ابو عیسی گفته است: حدیث ابوهریره حسن صحیح است و در روایتی ترمذی از عبدالله بن عمرو روایت است که گفت رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«... وَإِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ تَفَرَّقَتْ عَلَى ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِي النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً قَالُوا وَمَنْ هِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِي»(ابو عیسی گفته است که این حدیث حسن و غریب است)

ترجمه: بنی اسرائیل بر هفتادودو گروه متفرق شده و امت من به هفتادوسه گروه تقسیم می‌شود که به جز یک گروه‌شان همه شان در آتش اند. گفتند؛ آن کدام گروه است یا رسول الله؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت؛ آن گروهی‌که من و اصحابم بر آن هستم.

- حاکم در مستدرک خود بر شرط صحیحین از ابو عامر عبدالله بن لحی روایت نموده است که گفت: ما با معاویه ابن ابو سفیان حج کردیم، سپس او وقتی نماز ظهر را در مکه اداء می‌نمود، گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً، وَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلَّا وَاحِدَةً وَهِيَ الْجَمَاعَةُ...» (حاکم گفته است که این‌ها اسنادی هستند که با موجودیت‌شان می‌توان به صحت این حدیث استناد کرد... و ذهبی هم با حاکم موافق است)

ترجمه: بدون شک که اهل کتاب در دین‌شان هفتادودو گروه متفرق شدند و این امت به هفتادوسه گروه تقسیم شده که تمامی‌شان جز یک گروه در آتش اند و آن گروه همین جماعت است...

- ابوداود مثل این روایت را در سنن خود و ابن ماجه نیز روایت کرده است.

 دوم: معنی‌که من آن را در خصوص این حدیث ترجیح می‌دهم؛ طوری است که در ذیل ذکر می‌شود:

1. استعمال فرقه و تفرق در شریعت اکثراً به معنی اختلاف در عقیده و اصل دین استعمال شده، ولی کلمه اختلاف در اختلاف محکمات و احکام قطعی و واضح استعمال شده است:

- الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ [آل عمران: ۱۰۵]

ترجمه: و هم‌چون کسانی نباشید که پس از نشان‌های روشنی‌که بر آن‌ها آمد، پراکنده شدند و اختلاف و رزیدند، این‌ها کسانی‌ اند که بر آن‌ها عذابی بس بزرگ است.

- ﴿وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ﴾ [بینه: ۴]

ترجمه: و آن‌های‌که کتاب به آن‌ها داده شده است، فرقه فرقه نشدند، مگر پس از آن‌که نشانه‌های روشن برای آن‌ها آمد.

- ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾ [آل عمران: ۱۹]

ترجمه: همانا دین نزد الله (سبحانه وتعالی) اسلام است. کسانی‌که کتاب به آن‌ها داده شده اختلاف نکردند، مگر پس از آن‌که علم بر آن‌‌ها حاصل شد، سبب خوی برتری‌طلبی‌که میان‌شان بود و آن کسی‌که به آیات الله (سبحانه وتعالی) کفر ورزد مسلماً الله (سبحانه وتعالی) سریع الحساب است.

- ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾ [انعام: ۱۵۹]

ترجمه: مسلماً کسانی‌که دین خویش را به تفرقه کشاندند، پیروان گروه‌ها و آرمان‌های شدند، توهیچ نسبتی با آن‌ها نداری، کار آن‌ها فقط با الله (سبحانه وتعالی) است، سپس از آنچه می‌کردند، آگاه‌شان خواهد کرد.

2. جماعت در این‌جا و در این احادیث شرعاً بر گروهی از مسلمانان اطلاق می‌شود که در عقیده اسلامی با هم موافق اند. نصوص شرعی وارد شده است که همین معنی را می‌رساند که از جمله این نصوص همین حدیث متفق علیه است؛ از عبدالله بن مسعود روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَّا بِإِحْدَى ثَلَاثٍ الثَّيِّبُ الزَّانِي وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ» (رواه مسلم)

ترجمه: ریختن خون هیچ مسلمانی‌که بر کلمه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ شهادت داد، جائز نبوده؛ مگر به سه دلیل: شخص زناکار محسن، نفس در برابر نفس و کسی‌که دین خود را ترک کرده و از جماعت جدا شود.

 در این حدیث شریف رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان کرده که ترک جماعت بیرون شدن و ترک دین است، زیرا او دین خود را ترک و جماعت را جدا شده، پس دانسته می‌شود که جدا شدن از جماعت به این معنی کفر و خروج از دین و ملت است.

 - در فتح الباری شرح صحیح البخاری ابن حجر به گونه ذیل وارد شده است: «این گفته‌اش که کسی دینش را ترک و از جماعت جدا شد. هم‌چنین در روایت ابوذر از کشمیهنی و دیگران گفته شده است که المارق من الدین یعنی کسی‌‌که از دین بیرون می‌شود، اما در نزد نسفی، سرخسی، مستملی "المارق لدینه "آمده است. طیبی گفته است؛ "المارق لدینه " تارک از دین است که از مروق گرفته شده یعنی بیرون شدن از دین. در روایت مسلم گفته شده که تارک در دین جدا شونده از جماعت است و در روایت دیگری از مسلم و ثوری نقل قول شده که "المفارق للجماعة" منظور از جماعت، جماعت مسلمانان، یعنی کسی‌که مسلمانان را جدا شده و با ارتدادشان مسلمانان را ترک می‌کند. پس این صفت تارک دین و جدا شدن از جماعت است. بیضاوی گفته است؛ تارک در دین صفت حتمی مارق است، یعنی کسی‌‌که جماعت مسلمانان را ترک می‌کند و از جمع‌شان بیرون می‌شود.» پایان

این گفته که در خصوص این حدیث روایات متعددی آمده است، مثلاً «وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي»، «وَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ»، «وَإِنَّ هَذِهِ الْمِلَّةَ سَتَفْتَرِقُ» از این روایات واضح می‌شود که امت یا ملت در این‌جا امت مسلمه است که به دین اسلام ایمان آورده و رسول الله صلی الله علیه وسلم در یک روایت امت را به خود نسبت داده و «أُمَّتِي» گفته است و امت را در روایت دیگر معرفی نموده و گفته است که منظور همین امت و همین ملت است. واضح است که این حدیث در خصوص امت و ملت مشخصی بوده که همانان امت مسلمه است.

بعضی از اختلافات در اسلام ناجائز و بعضی جائز است. اختلاف جائز همان اختلافات در مسائل اجتهادی است. بناءً در خصوص مسائل اجتهادی در فهم نصوص برای کسی‌که به صواب می‌رسد، دو مزد است و برای کسی‌که به خطاء می‌رود؛ طوری‌که در حدیث شریف آمده است یک مزد داده می‌شود. حدیثی‌که در بخاری از عمرو بن عاص روایت شده که وی شنیده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌گفت:

«إِذَا حَكَمَ الْحَاكِمُ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ وَإِذَا حَكَمَ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ»

ترجمه: وقتی حاکم حکم و اجتهاد نمود و حکم آن به حق اصابت کرد، پس برای او دو اجر  و وقتی حاکم حکم و اجتهاد کرد و به خطا رفت برای آن یک اجر است.

اختلاف نادرست و ناجائز اختلاف در عقیده، محکمات و احکام قطعی است. این اختلاف صاحب خود را از اسلام بیرون کرده و از جمله این اختلافات، اختلافی است که بر مبنانی هوای خود انسان به وجود آمده، مانند اختلاف اهل بدعت، آن‌هائی‌که به بدعت‌شان کافر نمی‌شوند و از جمله این اختلافات، اختلافی است که در قسمت اطاعت امام صورت گرفته که این نوع اختلاف صاحب خود را از اسلام بیرون نمی‌سازد.

3. بنا به مطالبی‌که در فوق ذکر شد، اگر این مطالب را ملاک موضوع خود قرار دهیم، فهم این حدیث شریف که در خصوص افتراق یهود و نصارا و امت مسلمه آمده ممکن شده و شرح و توضیح آن قرار ذیل است:

1-             الله سبحانه وتعالی موسی علیه السلام را با دین حق برای بنی اسرائیل فرستاده؛ پس کسی‌که از این قوم برای موسی علیه السلام ایمان آورده و در عقیده و توحید با او اتفاق کردند، مؤمن گردیده و ملت واحد شدند؛ ولی کسانی‌ بودند که از عقیده و توحید بیرون شده و با موسی علیه السلام در دین اختلاف کردند:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً»

ترجمه: مسلماً که اهل کتاب در دین شان تفرقه کردند و هفتادودو گروه شدند.

پس این مردم از عقیده، احکام قطعی و روشن دین موسی علیه السلام خارج و کافر شدند. گروه‌های‌که از دین موسی علیه السلام خارج شدند با این اختلاف شان ملت‌های دیگری شدند:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً»

ترجمه: مسلماً که اهل کتاب در دین‌شان تفرقه کردند و هفتادودو گروه شدند.

بدین ترتیب هفتادویک گروهی‌که از پیروی موسی علیه السلام خارج شدند، کافر و اهل آتش اند، اما ملتی‌که بر دین موسی علیه السلام باقی مانده که همان ملت هفتادویکمین و یا ملت هفتاددومین است، ملت بر حق و از اهل جنت است که همین گروه، گروه ناجی و از پیروان موسی علیه السلام هست. هم‌چنان الله سبحانه وتعالی عیسی علیه السلام را با دین حق به سوی بنی اسرائیل فرستاده و کسانی با او در عقیده حق و توحید ایمان آوردند و به اساس همان عقیده و یک ملت و مومن شدند، اما در عین زمان کسانی از مردم در دین با او اختلاف کردند و از عقیده و محکمات و احکام قطعی دین عیسی علیه السلام جدا شدند و از دین عیسی علیه السلام خارج و کافر شدند که این گروه از دین عیسی علیه السلام خارج و با این اختلاف‌شان در دین و اصل دین ملت‌های دیگری شدند که تعدادشان به هفتادویک گروه می‌رسید که همه‌شان ملت‌های کفری و از اهل دوزخ اند، اما ملتی‌که بر دین عیسی علیه السلام باقی ماندند که همان گروه هفتادودوم بودند؛ پس همان گروه از اهل حق و اهل جنت و همین گروه، گروه ناجیه و از پیروان عیسی علیه السلام محسوب می‌شوند.

سپس الله سبحانه وتعالی محمد صلی الله علیه و سلم را با دین حق و عقیده توحید فرستاده و کسانی با او توافق کردند و با عقیده که او و اصحابش ایمان آورده بودند، ایمان آوردند و با توافق و ایمان‌شان امت اسلامی شدند؛ ولی اقوامی بوده و هستند که از صف آن حضرت صلی الله علیه وسلم و مسلمانان و دین شان خارج و از دین، جماعت و عقیده اسلامی خارج و هنوز خارج می‌شوند که خروج این قوم و این مردم خروج از اسلام می‌باشد. زیرا ایشان به عقائدی ایمان آوردند که با عقیده اسلامی در مخالفت قرار داشته و این گروه‌های‌که از اسلام خارج شدند و یا خارج می‌شوند، تعدادشان به هفتادودو گروه رسیده و یا در آینده می‌رسد که تمام این گروه ها کفری بوده و از اهل دوزخ اند. به این ترتیب همان گروه هفتادوسومین باقی می‌ماند و همین گروه که جماعت و امت اسلامی را تشکیل داده و همین گروه هست که به دین رسول الله صلی الله علیه و سلم و صحابه آن ایمان دارند. همین گروه است که به احکام قطعی و واضح اسلام تمسک می‌جویند و همین گروه اند که امت اسلامی بوده و به الله سبحانه وتعالی، ملائکه، کتب، رسولان، روز آخرت، قضاء وقدر، خیر و شر قضاء و قدر از جانب الله سبحانه وتعالی ایمان دارند که همین گروه به صورت عموم امت اسلامی است. همین گروه، گروه ناجیه و از اهل جنت است. همین گروه ملتی است که بر آنچه رسول الله صلی الله علیه و سلم ایمان دارند و همین گروه جماعت مسلمانان می‌باشد.

4. بنا به شرح فوق از معنی این حدیث و این واقعیت، امکان دارد که بحث را این‌گونه خلاصه کنیم:

أ- گروه ناجیه همان امت اسلامی به مفهوم عام آن بوده و همین گروه است که بر عقیده اسلامی و احکام دین و احکام واضح آن جمع شده اند، هرچند که صاحبان رأی، فکر و مذاهب در سائر مسائل فروع با هم اختلاف کردند، زیرا ایشان به عقیده اسلامی، احکام قطعی و احکام واضح اسلام ایمان دارند. بناءً می‌توان این مسائل را چنین عرض یابی و نتیجه گیری کنیم:

 اهل سنت و جماعت از اهل کلام مانند اشعریه، ماتریدیه و دیگر مذاهب کلامیه و هم‌چنان کسانی‌که بالای شان لفظ سلفی و اهل حدیث و غیره اطلاق می‌شود، انشاء الله همۀشان از گروه ناجیه بوده، زیرا ایشان از پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و احکام واضح آن ایمان دارند؛ ولی اختلافاتی‌که در بین‌شان است، این گروه را از اسلام خارج نمی‌کند.

ب- مذاهب فقهی مختلفی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که از احناف، مالکی، شافعی، حنابله وغیره مذاهب فقهی و سائر پیروان مجتهدین هستند، انشاء الله همه شان از گروه ناجیه هستند، زیرا ایشان از پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و واضح اسلام ایمان دارند و اختلافی‌که در بین‌شان وجود دارد، آن‌ها را از اسلام خارج نمی‌سازد.

ج- گروه‌ها و حرکت‌های اسلامی‌که در عصر ما کار می‌کنند، مانند حزب التحریر، اخوان المسلمین، جماعة التبلیغ و گروه‌های جهادی، سلفی و غیره انشاء الله که همه شان از اهل گروه ناجیه هستند؛ زیرا ایشان از جمله پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و واضح اسلام ایمان دارند.

لذا برای هیچ گروه اسلامی از امت مسلمه جائز نیست که بر مبنای این حدیث شریف، تنها خود را گروه ناجیه بخواند، زیرا این ادعاء به معنی این است که هرکس آن‌ را مخالفت کند، از دائره اسلام به دائره کفر بیرون می‌شود که این حالت به هیچ وجه درست نیست، پس تمام مسلمانان به عقیده اسلامی ایمان داشته و به احکام قطعی و واضح اسلام پایبند هستند و انشاء الله از گروه ناجیه می‌باشند.

گروه‌های‌که از اسلام خارج شدند، کافر شده و مستحق این هستند که از جمله گروه‌هایی باشند که از اهل دوزخ باشند و این گروه‌ها همان‌‌هایی هستند که دین را مخالفت کرده و از عقیده اسلامی خارج و از اسلام و احکام قطعی آن تجاوز کردند و به الله سبحانه وتعالی غیر آن را شریک آروده و یا بعد از محمد صلی الله علیه وسلم رسول دیگری را قبول و یا سنت رسول الله صلی علیه و سلم را انکار کردند؛ مانند قوم دروز که عقیده به نسخ ارواح داشته و نصارا، بهائیان، قادیانیان وغیره که این گروه‌‌‌ها نیز از گروه‌های کافری‌ اند که از اسلام خارج شدند. هم‌چنان یهودی‌که از دین موسی علیه السلام خارج و عزیر علیه السلام را ابن الله می‌دانند و هم‌چنان از تابعین عیسی علیه السلام که عیسی علیه السلام را فرزند الله سبحانه وتعالی می‌خوانند، این‌ها گروه‌ها و کسانی اند که از عقیده رسولان‌شان کنار رفته و به این اساس کافر شدند.

امیدوارم که معنی حدیث مبارک با توضیحات فوق واضح شده باشد. الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

امیرحزب التحریر

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

صد سال از سقوط خلافت اسلامی می‌گذرد و تا زمان اقامۀ مجدد آن هرگز تغییر واقعی را احساس نخواهیم کرد!

ای مسلمانان پاکستان!

آیا از زمانی‌که حکام فعلی پاکستان تحت نظام دموکراسی، با بهره‌گیری از تمایل عمیق ما برای تغییر در قدرت آمدند، ما با ناامیدی ضربه محکمی نخورده‌ایم؟ آیا اکنون برای ما این امر روشن نشده است که هیچ تغییری در تحت حاکمیت دموکراسی، نه در هفتاد و پنج سال جاری و نه در هفتاد و پنج سال آینده، در پاکستان رخ خواهد داد؟ ‏آیا این امر هم‌چنین یک دلیل واضح نیست که هیچ تغییری تحت نظام دموکراسی، نه در پاکستان و نه هم در هیچ جای جهان اسلام، رخ خواهد داد؟ ای مسلمانان، ‏آیا حتی تااکنون، این امر مهم برای شما واضح و  روشن نشده؟!

علاوه بر این، ما در این واقعیت دردناک مان در خصوص ناکامی دموکراسی تنها نیستیم؛ بلکه این واقعیت میان مسلمانان و غیر مسلمانان اعم در شرق و غرب، متشرک است. ‏ساکنان سرسخت‌ترین مدافع دموکراسی در جهان، کشور آمریکا، عمیقاً از دموکراسی ناامید شده اند و با تلخ‌کامه‌گی و ناخوشایندی [در برابر این نظام] دشمنی اختیار کرده و از سبب بی‌عدالتی در خیابان‌ها به اعتراض بیرون می‌شوند. بزرگ‌ترین دموکراسی جهان، دولت هندو، نیز با اعتراضات کشاورزان فقیر متزلزل شده است، در حالی‌که فقر شدید به بسیار سریع [درین کشور] در حال گسترش است.

مطمئناً، دموکراسی نشان داده است که به مراقبت و رسیدگی از امور بشریت هیچ اهمیتی نمی‌دهد. چگونه این امر ممکن نباشد؟ ‏حکم در دمکراسی راجع به آن‌چه مجاز(مسموح) و ممنوع است مرجع استخراجش عقل محدود بشر می‌باشد. علاوه بر این، دموکراسی حق صدور حکم و قضاوت را به صاحبان قدرت می‌دهد، بنابراین آن‌ها در اول و آخر منافع خود را تأمین می‌کنند‌. در‌حالی‌که مردمی‌که بر بالایش حکومت می‌شود، از حقوق شان محروم هستند. بنابرین، ای مسلمانان، چگونه ما بازهم به دموکراسی روی بیاوریم، چگونه؟!

ای مسلمانان پاکستان!

دموکراسی در سرتاسر جهان شکست خورده است و زمان آن فرا رسیده است که باید انهدام یابد و لغو شود. با این حال، برخلاف غیر مسلمانان که بر مسلمانان وابسته اند تا آنان را هدایت کنند، امت اسلامی بدیل عالی[در خصوص نظام حکومت داری] دارد. یقیناً، این دین عظیم ماست که می‌تواند برای تمام بشریت آسایش را به ارمغان بیاورد، طوری‌که تنها در اسلام حاکم نه می‌تواند از مردم سوء استفاده کند و نه می‌تواند بر آنان ظلم بکند، زیرا هر دو مقید بر اوامر و نواحی الله سبحانه وتعالی و رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند.

برخلاف نظام دموکراسی و استبدادی، در نظام خلافت، وحی از جانب الله سبحانه وتعالی یگانه مرجع برای حکم و قضاوت است، در حالی‌که هیچ رای و اجماع بشری نمی‌تواند حکم الله سبحانه وتعالی را در هر موضوع لغو بکند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿وَأَنِ ٱحْكُم بَيْنَهُمْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَآءَهُمْ وَٱحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيْكَ.....﴾ [مائده: 49]

ترجمه: ‏و (به تو ای پيامبر فرمان می‌دهيم به اين كه) در ميان آنان طبق چيزی حكم كن كه الله(سبحانه‌وتعالی) بر تو نازل كرده است، و از اميال و آرزوهای ايشان پيروی مكن، و از آنان برحذر باش كه ( با كذب و حق‌پوشی و خيانت و غرض‌ورزی) تو را از برخی چيزهائی كه الله بر تو نازل كرده است به دور و منحرف نكنند (و احكامی را پايمال هوی و هوس باطل خود نسازند).....

خلیفه مسلمانان نه دیکتاتور و نه دموکرات است. ‏خلیفه نه به رای شخصی خودش و نه با رای اجماع یک مجلس حکم می‌کند. ‏او تنها طبق قرآن‌ و سنت حکمرانی می‌کند و خلیفه در حل هرگونه اختلاف که در میان رعیت‌اش به‌ وجود می‌آید، تابع شرع و قانون الله سبحانه‌وتعالی می‌باشد.

﴿فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ﴾ [نساء: 59]

ترجمه: و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور كشمكش پیدا كردید) آن را به الله (با عرضه به قرآن) و پیامبر او (با رجوع به سنت نبوی) برگردانید ( تا در پرتو قرآن و سنت، حكم آن را بدانید. چرا كه الله قرآن را نازل، و پیامبر آن را بیان و روشن داشته است. باید چنین عمل كنید) اگر به الله و روز رستاخیز ایمان دارید.

به همین ترتیب، اولین خلیفه راشد، خلیفه رسول الله صلی الله علیه وسلم – حضرت ابوبکر صدیق رضی الله تعالی عنه- اعلام فرمود: «بی‌گمان ضعیف شما نزدم من قدرت‌مند است تا زمانی‌که حق‌اش را بازپس گیرم ان شاء الله و قوی شما نزد من ضعیف است تا وقتی که او را بازپس گیرم ان شاء الله.»

به همین ترتیب، خلیفه ثانی امیرالمؤمنین عمر فاروق رضی الله عنه گفته است که: «إِنَّ امْرَأَةً خَاصَمَتْ عُمَرَ فَخَصَمَتْهُ» زنی با او در سایه خلافت‌اش گفتگو و مجادله نمود. هنگامی‌که عمر رضی الله عنه گفت: «لَا تُغَالُوا فِي مُهُورِ النِّسَاءِ» در مهر زنان زیاده‌روی و سخت‌گیری نکنید، آن زن برایش گفت: «لَيِسَ ذَلِكَ لَكَ يَا عُمَرُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولَ» این از اختیار تو نیست ای عمر؛ زیرا الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَاراً فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَاناً وَإِثْماً مُبِيناً[نساء:20]

ترجمه: و اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگری اختیار نمایید و مال بسیار مهر او کردید نباید چیزی از مهر او باز گیرید، آیا به وسیله تهمت زدن به زن و گناه آشکار مهر او را می‌گیرید؟

 ساکنان آسمان‌ها و زمین شاهد عظمت اسلام در عصر خلافت بوده اند. این حاکمیت اسلام بود که باعث شد افواج مردمی، چه در اندونزی و آسیای میانه در شرق و چه در بوسنی و مراکش در غرب، فوج پس از فوج به پذیرفتن و استقبال اسلام بروند. این حکم کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است که باعث شد خلافت یک پناه‌گاهی امن برای مسلمانان و غیر مسلمانان به‌شمول برای یهودیانی‌که از آزار و شکنجه شدید از اروپا فرار کرده بودند، تبدیل شد. به یاری الله سبحانه وتعالی، این خلافت مقتدر و عظیم بود که تنها با تهدید جهاد، دهن کسانی‌ را ساکت کرد که به عزت رسول الله صلی الله علیه وسلم حمله‌ور شده بودند. این حکمیتی‌ است که الله سبحانه وتعالی [بر بشریت] نازل کرده است که خلافت را‌ مجبور به تجهیز افواج مان در پاسخ به فریاد و ناله‌های مظلومان کرد، تا این افواج هرگاه سرزمین‌های مان تحت اشغال قرار گرفت آزاد شان کند و این افواج نور اسلام را در سرزمین‌های جدید بازتاب بدهند.

این امر طاعت از الله سبحانه وتعالی و رسول الله صلی الله علیه وسلم است که خلافت را ملزم به تامین آسایش برای فقرا و بدهکاران می‌کند، ضمن این‌که آموزش و مراقب‌های بهداشتی/صحی را با استندارد‌های جهانی و عاری از هیچ گونه هزینه به اتباع دولت ارائه می‌کند.

ای مسلمانان پاکستان!

دقیقاً ما از زمان انهدام سقوط خلافت اسلامی در 1342هـ.ق. مطابق 3 مارس/مارچ 1924م. یعنی صد سال پیش راه خود را گم کردیم. از زمان سقوط خلافت بدین‌سو، فریادهای مظلومین همواره بر گوش‌های کر حکامی می‌رسد که ارتش‌های ما را محدود نموده و جلوی آن‌ها را می‌گیرند؛ در حالی‌که سرزمین‌های ما در تحت اشغال به سر می‌برند. بخاطر پناه‌گاه از سرزمین خود فرار می‌کنیم، زیر پای یکدیگر دست و پا می‌زنیم، حتی خطر غرق شدن را برای فرار قبول می‌کنیم. علی‌رغم میلیون‌ها نیروی توان‌مند و آماده در میان امت اسلامی بارهاست که به رسول الله صلی الله علیه وسلم اهانت صورت می‌گیرد. باوجودی‌که در میان ثروت فراوانی که الله سبحانه‌وتعالی به سرزمین‌های اسلامی ارزانی کرده، قرار داریم، با فقر دست و پنجه نرم می‌کنیم. در واقع، ما در نبود خلافت خود را گم کرده ایم و با تلاش به غیر از اسلام راه خود را پیدا نخواهیم کرد خواه دموکراسی باشد یا دیکتاتوری.

چگونه می‌توانیم در مسئله خلافت آرام و خاموش باشیم؛ در حالی‌‌که نیاکان بزرگوار ما حتی با وجود مواجه شدن با اشغال انگلیس، بخاطر نجات آن با قوت تمام دست به کار شدند؟

هنگامی‌که استعمارگران انگلیس شمشیرهای شان را بخاطر از بین بردن خلافت عثمانی بلند کردند، علامه اقبال رحمه الله شعر خود را تحت عنوان شکوه در مسجد بهدشاهی لاهور در نوامبر 1912م. به منظور جمع‌آوری کمک‌های مالی برای خلافت به قرائت گرفت. شوکت علی و محمد علی جوهر تلاش‌های گسترده و سختی را برای حمایت از خلافت در تحریک خلافت (نهضت/جنبش خلافت) انجام دادند. سپس، هنگامی‌که اجیر انگلیس، نشنلیست/ناسیونالیست ترک مصطفی کمال ضربۀ مهلکی بر پیکر امت وارد کرد و خلافت را در مارس/مارچ 1924م. مطابق رجب 1342هـ.ق. ملغا ساخت، نیاکان خردمند ما طی یک پیامی هشدار دادند که سقوط خلافت دروازه را به روی جاه‌طلبی‌های شرارت‌آمیز باز می‌کند.

اجداد ما  نبودِ خلافت را این گونه می‌پنداشتند؛ پس حالت ما چگونه باید باشد، در حالی‌که صد سال از سقوط خلافت می‌گذرد؟ آیا نباید پاکستان مهد دولت خلافت آینده باشد؟ زیرا این کشور در اشغال قرار ندارد و دارای تعداد بی‌شماری از جوانان، منابع سرشار طبیعی و یک ارتش نیرومند و مسلح می‌باشد... موقف ما چگونه باید باشد؛ در حالی‌که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است:

«مَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» (رواه مسلم (

ترجمه: هرکس در حالی بمیرد که در گردنش بیعتی نباشد؛ به مرگ جاهلیت مرده است.

ای مسلمانان پاکستان!

احمد روایت می‌کند که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«...ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ...» (رواه احمد)

ترجمه: ...سپس هنگامی الله خواست آن را بر داشته پادشاهی جبر وستم خواهد آمد، وتا وقتی الله خواست دوام مي‌آبد، بعد از آن هنگامی‌كه الله خواست آن را دور كرده بار ديگر خلافت بر روش ومنهج نبوت قائم خواهد شد و سپس سکوت اختیار کردند.

این فرمودۀ مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم نه تنها که وحی الهی است، بلکه بشارتی‌ست برای ما در مورد بازگشت خلافت بر منهج نبوت. نخیر، این حدیث مبارک هم‌چنان خبری‌ست برای ما که باید مبتنی بر آن دست به کار شویم. صد سال از سقوط خلافت اسلامی می‌گذرد. ای مسلمانان برای بازگشت این مهم با کاروان حزب‌التحریر ملحق شوید!

#خلافت_را_برپا_کنید

#خلافت_بیا_تاسیس_کړئ

أقيموا_الخلافة#

#ReturnTheKhilafah

#YenidenHilafet

خلافت_کو_قائم_کرو#

حزب التحریر-ولایه پاکستان

مترجم: داکتر زکریا

 

ادامه مطلب...

خلافت تاج‌الفروض و بنای شکوه شماست؛ لذا ای مسلمانان به احیای آن بشتابید تا مورد رحمت الله (سبحانه‌وتعالی) قرار گیرید!

  • نشر شده در سوریه

(ترجمه)

هیچ انسان عاقل و خردمندی در مورد ضرورت تأسیس خلافت بحث نخواهد کرد، به این دلیل که فرضی‌ست از جانب الله سبحانه‌وتعالی.

﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾ [یوسف: 40]

ترجمه: فرمان‌روایی از آنِ الله است، فرمان داده که جز او را نپرستید. این است دین راست و استوار ولیکن بیشتر از مردم نمی‌دانند.

آن‌چه که این فریضه را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فرایض و تاج‌الفروض قرار می‌دهد؛ این است که احکام الله سبحانه‌وتعالی در تمام عرصه‌ها از جمله نظام‌های حکومت‌داری، نظام‌های اقتصادی و اجتماعی، نظام عقوبات، مقررات سیاست خارجی و پالیسی/سیاست آموزش و پرورش تطبیق گردد و این همه بستگی به موجودیت این فرض بزرگ داشته و این که پایان دادن به مشکلات امت اسلامی از جمله؛ قتل، آوارگی، هتک حرمت و غارت ثروت و منابع آن‌ها... نیز به این امر بستگی دارد. 

از زمان انهدام دولت خلافت توسط غرب کافر در سال 1342هـ.ق. بدین‌سو، احکام الهی معطل قرار گرفته و مسلمانان همواره در یک زندگی آکنده از پریشانی و ذلت‌و بدبختی قرار گرفتند و طعمه آسان برای غرب‌ بی‌ایمان شدند که خون، ناموس و ثروت شان را مورد اهانت قرار داد. مفاهیم شان را تغییر داد و زندگی شان را مطابق به سبک زندگی غربی عوض کرد که در اصول و فروع با اسلام در تناقض قرار دارد.

روی این ملحوظ، واجب و ضروری بود که هر مسلمان برای احیای خلافت راشدۀ ثانی بر منهج نبوت که رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت به بازگشت آن بشارت داده است، تلاش نموده و این فریضه بزرگ را به عنوان قضیه حیاتی و سرنوشت‌ساز – قضیه مرگ و زندگی- عنوان کند. زیرا خلافت و بیعت به خلیفه امریست واجب برای هر مسلمان و قطعاً برای مسلمانان جایز نیست که از تحقق آن اباء ورزند. رسول الله صلی لله علیه وسلم فرموده است:

«وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

ترجمه: کسی در حالی بمیرد که بیعتی در گردن ندارد، مرگ وی به مانند مرگ جاهلیت است.

ای مسلمانان سرزمین شام! شما شایستگی آن را دارید که پس از ده سال فداکاری و رنج، ثمره فداکاری شما باید دولتی باشد که صاحب فرمان‌روایی از آن راضی باشد، قوانین‌اش تطبیق گردد و دین‌اش به عنوان پیام رحمت برای جهانیان حمل شود. هان! مبادا که اساس تفکر و اساس تلاش شما رضایت غرب کافر باشد؛ در این صورت، نصرت و پیروزی که از جانب الله سبحانه‌وتعالی شامل حال تان می‌گردد را از دست خواهید داد، زیرا الله سبحانه‌وتعالی می‌فرماید:

﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾ [بقره:120]

ترجمه: و هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد، تا این‌که از آیین آنان پیروی کنی. بگو: « همانا هدایت الله، تنها هدایت است»، و اگر از خواسته‌ها و آرزوهای آنان پیروی کنی، پس از این که دانشی به تو رسیده است، هیچ سرپرست و یاوری از سوی الله برای تو نخواهد بود.

از این‌رو، یاری الله سبحانه‌وتعالی را بجویید و بر او توکل کنید و به ریسمان او محکم چنگ بزنید.

﴿وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِين﴾ [آل‌عمران: 133]

ترجمه: و بشتابید به سوی آمرزش پروردگاتان و بهشتی که پهنای آن (به اندازۀ) آسمان‌ها و زمین است، و برای پرهیزکاران آماده گردیده.

و با تسریع بخشیدن در کار با کارگران برای تأسیس خلافت و حمایت از آن‌ها خیر و نیکی از خود نشان دهید. با این کار رضایت پروردگار خود را بدست آورده و یک بار دیگر عزت و شکوه خود را بنا کنید.

﴿وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ﴾ [محمد: 35]

ترجمه: و الله با شماست و چیزی از اعمال تان را نخواهد کاست.

أقيموا_الخلافة#
#ReturnTheKhilafah
#YenidenHilafet
خلافت_کو_قائم_کرو

احمد عبدالوهاب

رئیس دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر-ولایه سوریه

مترجم: حذیفه مستمر

ادامه مطلب...

انقلاب‌های ۱۱ فبروری ۲۰۱۱ و ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۴ هیچ شباهتی ندارند!

  • نشر شده در یمن

(ترجمه)

به‌تاریخ ۱۱ فبروری/فوریۀ ۲۰۲۱ م، جشن‌های نمادینی در صنعا برای برجسته‌سازی دهمین سال‌روز انقلاب ۱۱ فبروری/فوریۀ ۲۰۱۱ م راه‌اندازی شد و تلاش بسیاری صورت گرفت تا میان انقلاب ۱۱ فبروری ۲۰۱۱ م و ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۱ م ارتباط و همسانی ایجاد شود. ولی بین این دو انقلاب تفاوت‌های واضح و آشکاری وجود دارد:

انقلاب ۱۱ فبروری در یمن یک انقلاب سالم بود که در پاسخ به و در هماهنگی با انقلاب‌هایی‌که در تونس، مصر، شام و لیبیا از طرف طیف‌های گوناگون امت اسلامی آغاز شده‌بودند، راه‌اندازی شده‌بود؛ انقلاب‌هایی‌که از روی حس بی‌عدالتی ناشی از سال‌های طولانی فقدان عدالت،‌ علم ناپذیری، جهالت و فقر گستردۀ موجود در این ملت ایجاد شدند، ملتی با غنی‌ترین منابع در روی کرۀ زمین که حکومت‌های ظالم آن‌ها را تصاحب کرده‌اند و توسط تاج و تخت‌های موروثی به فرزندان‌شان می‌سپارند. حال‌آن‌که انقلاب ۲۱ سپتامبر یک انقلاب مسلحانه در جنبرۀ یک طیف خاص بود.

انقلاب ۱۱ فبروری/فوریه برای براندازی علی صالح ایجاد شده‌بود، درحالی‌که وی طبق دساتیر بادارش بریتانیا، خود یک تن از اشتراک کننده‌گان انقلاب ۲۱ سپتامبر بود. انقلاب ۱۱ فبروری انعکاس دهندۀ صدای مخلصانۀ مردم برای پایین کشیدن رژیم حاکم در یمن بود، درصورتی‌که انقلاب ۲۱ سپتامبر تمام توانش را به‌کار بست تا رژیمی شکننده و غیرقابل ترمیم را نصب کند. انقلاب ۱۱ فبروری تحت یک یمن به‌وجود آمد، حال‌آن‌که انقلاب ۲۱ سپتامبر یمن را به دو بخش تقسیم کرد و این تجزیه را مقدس شمرد.

انقلاب ۱۱ فبروری میدان‌ها را مملو از انقلابیون، و زبان و گلوی‌شان را پس از سرکوب طولانی‌مدت آزاد کرد؛ اما انقلاب ۲۱ سپتامبر مانع خروج انقلابیون شد، حتی کسانی‌که فقط فکر خارج شدن به خیابان‌ها را در سر داشتند نیز با اسلحه و آتش سرکوب کرد، آنان را جنایت‌کار شمرد و باری‌دیگر زبان‌شان را بسته و دهن‌شان را خاموش کرد. انقلاب ۱۱ فبروری به اختلاف میان مسلمانان پایان بخشید و آنان را مانند دندانه‌های شانه محبوب یکدیگر قرار داد، درصورتی‌که انقلاب ۲۱ سپتامبر آنان را منقسم کرد و بادار و بردۀ یکدیگر گردانید.

انقلاب ۱۱ فبروری برای قطع کردن دستان مداخله‌گران خارجی، شامل بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، راه‌اندازی شد که خلافت تمایل مردم یمن وارد این سرزمین شده‌بودند؛ ولی انقلاب ۲۱ سپتامبر معاش‌اش را از خارج می‌گرفت، در پی کمک بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول بود و برای اعادۀ سلطۀشان بر یمن می‌کوشید.

انقلاب ۱۱ فبروری واضحاً به‌منظور تسکین رنج و درد حاصل از یوغ اقتصادی که بر شانۀ‌های مردم قرار دارد ایجاد شده‌بود، اما انقلاب ۲۱ سپتامبر مردم را در رنج مخارج بالای زنده‌گی، نفت، مشتقات گاز و فقدان‌شان پابرجا نگه داشت، و با قطع پنج سالۀ معاش کارمندان بخش دولتی بر این درد افزود.

انقلابیون ۱۱ فبروری نقاب نیازمندی بر چهره داشتند، ولی انقلابیون ۲۱ سپتامبر با آسوده‌گی و تجملی که باداران‌شان از آن شاکی بودند فاسد شدند. انقلاب ۱۱ فبروری تنها بر براندازی رژیم حاکم متمرکز بود و هیچ برنامۀ پساانقلابی نداشت، درحالی‌که انقلاب ۲۱ سپتامبر آماده و برنامه‌ریزی‌شده انجام شد.

انقلاب ۲۱ سپتامبر میان زندان‌ها فرق گذاشت، و فراتر از آن، به ایجاد بازداشت‌گاه‌های مخفی در سراسر یمن برای ناپدید کردن اجباری افراد روی آورد. انقلاب ۱۱ فبروری به‌خاطر انحراف از مسیرش توسط دست‌های احزاب مخالف، سمت دیگر رژیم و مداخلات خارجی که رژیم را از تغییر حفظ کرد، نتوانست به تغییر حقیقی‌که مردم انتظارش را داشتند دست یابد.

اما مردم با دیدن همۀ این‌ها نباید ناامید شوند، بلکه برای آوردن تغییر همراه با رهبری مخلص و آگاه حزب‌التحریر به این کار ادامه دهند. نبود حاکمیت اسلام یگانه چیز مشترک میان کُل مسلمانان روی زمین است. آنان در نبود خلافت، مسیر زنده‌گی‌شان را در زنده‌گی گُم کرده‌اند، و زنده‌گی‌شان تنها با بازگشت آن و بازگشت روش زنده‌گی اسلامی قابل تثبیت است.

امیر حزب‌التحریر، عالم بزرگوار عطا بن خلیل ابورشته رحمة الله علیه، در این ماه رجب یک کارزار جهانی را به‌منظور برجسته کردن گذشتن یک قرن کامل هجری بر مسلمانان بدون خلافت راه‌اندازی کرده‌است؛ خلافتی‌که امت مسلمه، قدرت‌مندان و پاسداران را برای برچیدن معصیت و حقارتی‌که سراسر زنده‌گی‌شان را فرا گرفته‌است بسیج می‌کند، و خلافت راشده ثانی را به طریقۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم تأسیس خواهد کرد؛ زیرا که این همان وعدۀ الله سبحانه وتعالی و مژدۀ رسول‌اش صلی الله علیه وسلم است.

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ (انفال: ۲۴)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! دعوت الله (سبحانه وتعالی) و رسول الله (صلی الله علیه وسلم) را اجابت کنید، هنگامی‌که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر – ولایه یمن

مترجم: محمد حارث پویا

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه