دوشنبه, ۱۷ صَفر ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۸/۱۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

الله سبحانه و تعالی شما را نصرت داده و بر حمل رأیه قوت بخشد! سوالم این است که آیا رد حدیث از لحاظ درایت بر حدیث از لحاظ روایت تأثیر دارد؟ به عبارت دیگر، وقتی ثابت شد که حدیث مشخصی از لحاظ درایت مردود است، آیا این مسأله منجر به جرح یکی از راویان این حدیث می‌شود؟ برابر است که راوی همان راوی اخیر یعنی ناقل خبر باشد و یا اولین راوی باشد که این حدیث را مشاهده کرده و یا شنیده و رسانده است؟ الله سبحانه و تعالی شما را جزای خیر دهد.

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

بدون شک قبول خبر واحد صورت نمی‌گیرد، مگر بعد از تکمیل شدن شرائط صحت خبر آحاد از لحاظ روایت و درایت:

1-    تکمیلی شرائط صحت خبر آحاد از لحاظ روایت این است که سند حدیث صحیح باشد، یعنی شرائط صحت حدیث از ابتداء تا انتهاء بر رجال و راویان آن انطباق داشته باشد، به این معنی که باید راوی حدیث مسلمان، بالغ، عاقل، عادل، صادق و توانائی گیرنده‌گی آن روایتی را داشته باشد که شنیده و روایت نموده است و این توانائی از وقت حمل تا وقت اداء به یاد در خصوص آن جود داشته باشد... الخ. این شرائط است که می‌توان گفت که با موجودیت این موارد حدیث صحیح گفته می‌شود.

2-    اما شرائط صحت حدیث و یا حبر واحد از لحاظ درایت این است که حدیث از لحاظ متن خود با نص قوی‌تر از خود تعارض نکند، مثل آیه و حدیث متواتر و مشهور...

به این ترتیب می‌توان گفت؛ وقتی در سند حدیث ضعف یکی از راویان وجود داشته باشد و یا در خصوص آن جهالت وجود داشته باشد؛ پس آن حدیث از لحاظ روایت مردود است. اما وقتی در خصوص رجال و راویان حدیث کدام مقال و ضعف نبود، بلکه تنها متن آن حدیث با نص قوی‌تر تعارض داشت؛ پس در این صورت حدیث از لحاظ درایت مردود است. بناءً رد حدیث از لحاظ درایت دال بر این نیست که یکی از راویان آن ضعیف و مجروح است، اگر در خصوص یکی از رجال سند حدیث مثل این مورد وجود داشت؛ پس آن حدیث از لحاظ روایت رد می‌شود؛ زیرا رد حدیث از لحاظ درایت به معنی این است که در خصوص رجال سند کدام مقال و سخن نبوده، ولی متن آن حدیث با دلیل قوی‌تر تعارض نموده است.

در صفحه ۱۸۸ کتاب شخصیه اول آمده است: «بلکه مسأله در این خصوص این است که وقتی حدیث متناقض با آنچه در قرآن قطعی المعنی آمده قرار گرفت، در این صورت این حدیث از لحاظ درایت و متن مردود است، زیرا معنی حدیث در تعارض با قرآن قرار دارد، مثل آنچه که از فاطمه بنت قیس روایت شده است:

«طَلَّقَنِي زَوْجِي ثَلَاثاً عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ ﷺ فَأَتَيْتُ النَّبِيَّ ﷺ فَلَمْ يَجْعَلْ لِي سَكَناً وَلَا نَفَقَةً»

ترجمه: شوهرم مرا در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم سه طلاق داد، سپس من در نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدم و ایشان برایم کدام سکنی و نفقه در نظر نگرفت.

 این حدیث مردود است، زیرا این حدیث متناقض و متعارض با قرآن قرار دارد:

﴿أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ﴾ [طلاق: 6]

ترجمه: آن‌ها [= زنان مطلّقه‌] را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست سکونت دهید؛

بناءً این حدیث رد است؛ زیرا این حدیث در تعارض با آیۀ قطعی الثبوت و قطعی الدلالت قرآن کریم قرار دارد، اما وقتی حدیث در تعارض با قرآن کریم قرار نگیرد؛ بلکه شامل اشیاء باشد که قرآن کریم آن را شامل نشده و یا حدیث معنی زیادتر بر قرآن داشته باشد، در این صورت حدیث و قرآن به هر دو عمل می‌شود، گفته نشود که ما به قرآن و آنچه که در قرآن وارد شده اکتفاء می‌کنیم، زیرا الله سبحانه و تعالی امر به اخذ و عمل به قرآن و حدیث نموده و اعتقاد به هردوی این‌ها واجب است.»

-          در صفحه ۹۰ الی ۹۱ کتاب شخصیه سوم آمده است: «شروط قبول خبر آحاد: خبر آحاد زمانی قبول می‌شود که شروط آن از لحاظ روایت و درایت تکمیل شود. شروط قبولی خبر آحاد از لحاظ روایت این است که راوی خبر آحاد مسلمان، بالغ، عاقل، عادل، صادق و توان گیرنده‌گی چیزی را داشته باشد که می‌شنود و هم‌چنان یادآور و حافظ همان چیزی باشد که می‌شنود و روایت می‌کند و حفظ و گیرنده‌گی از همان ابتداء حمل تا وقت اداء روایت باشد. علمای اصول و علماء مصطلح الحدیث شروط روایت را به جزئیات بیان کرده و هم‌چنان تاریخ رجال حدیث و راویان حدیث را بیان نمودند. به همین ترتیب علماء اصول و علماء مصطلح الحدیث مشخصات هر راوی و مواصفات که در خصوص آن نیاز به تفصیل دارد، بیان کرده اند، اما شرائط قبولی خبر آحاد از لحاظ درایت باید گفت؛ شرط صحت خبر آحاد از لحاظ درایت این است که نباید خبر آحاد با نص قوی‌تر از خود در تعارض قرار گیرد، خواه آن نص آیه باشد، یا حدیث متواتر و یا حدیث مشهور مثل آنچه که از فاطمه بنت قیس روایت شده که گفته است:

«طَلَّقَنِي زَوْجِي ثلاَثاً فَلَمْ يَجْعَلْ لِي رَسُولُ اللَّهِ ﷺ سُكْنَى وَلاَ نَفَقَةً»

ترجمه: شوهرم مرا سه طلاق نمود، ولی رسول الله صلی الله علیه و سلم سکنی و نفقه را برایم در نظر نگرفتند. (این حدیث را مسلم روایت کرده است)

پس این حدیث با این قول الله سبحانه و تعالی:

 ﴿أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ﴾ [طلاق: 6]

ترجمه: آن‌ها [= زنان مطلّقه‌] را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست سکونت دهید؛

در تعارض قرار دارد و به همین دلیل رد این حدیث واجب بوده و عمل به این حدیث جائز نمی‌باشد.

امیدوارم که به همین حد کفایت کند و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

وقتی صنف‌های شش‌گانه‌ای که در سوال ذکر شده اسم‌های جامد هستند و وقتی پول‌های نقدی‌که حکم طلا و نقره را می‌گیرد و پوشیده به طلا و نقره باشند، دراین صورت حکم واضح است؛ اما حالا پول‌هایی‌که روکش طلا و نقره را ندارد، آیا باز هم حکم در خصوص این پول‌ها به حال خود باقی است و هم‌چنان در خصوص زکات اموال؟ در این خصوص ما را رهنمایی فرمایید! الله شما را جزای خیر داده و بر دستان شما مؤمنین را تمکین بخشد!

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

ما این مسئله را در کتاب اموال در باب زکات پول‌های کاغذی واضح نمودیم:

«پول‌های کاغذی آن اوراق مالی است که دولت‌، آن‌را صادر کرده و آن پول‌ها را پول و ارز خود قرار می‌دهد تا ارزش‌ اجناس خرید و فروش به وسیله‌ای آن‌ها قیمت‌گذاری شده و به اساس آن مزد کارگران پرداخته شود و زکات این پول‌های کاغذی مثل زکات طلا و نقره بوده و بر این پول‌های کاغذی احکام زکات بر حسب واقعیت آن جاری می‌شود که این واقعیت بر سه نوع است:

1-       نوع اول پول‌های کاغذی است که قایم مقام طلا و نقره است. این‌ پول‌ها اوراقی اند که در نظام پولی نقدی سکه قرار دارند و اندازۀ مشخص را از طلا و نقره نمایندگی می‌کند و این پول‌ها در داد و ستد و در تقاضاها قایم مقام طلا و نقره بوده و به عنوان قایم مقام طلا و نقره اعتبار داده می‌شود؛ زیرا این پول‌ها در هر زمان که خواسته باشند به طلا و نقره تبادله می‌شود و زکات این پول‌ها بسان زکات طلا و نقره است، اگر این پول‌ها قایم مقام طلا بود و مقدار آن به اندازه بیست دینار یعنی ۸۵ گرام که نصاب طلا است، رسید، در این صورت با گردش سال در این پول زکات می‌شود و در این صورت چهار یکم، یک دهم آن واجب می‌شود و اگر این پول قایم مقام نقره بود و مقدار آن به اندازۀ رسید که دوصد درهم را نمایندگی می‌نمود؛ یعنی به اندازۀ ۵۹۵ گرام بود که این نصاب نقره است، در این صورت با گردش سال زکات لازم شده و یک‌چهارم یک‌ دهم لازم می‌شود. دلیل وجوب زکات در این پول‌ها خود احادیث است که این احادیث دال بر وجوب زکات در طلا و نقره است؛ زیرا این پول‌ها قایم مقام و وکیل طلا و نقره بوده و قایم مقام و وکیل حکم اصیل را می‌گیرد.

2-       نوع دوم: پول‌های کاغذی‌ است که چاپ می‌شود و دولت ‌آن‌ها را صادر می‌کند و یا یکی از بانک‌های معتبری‌که دولت اجازۀ صادر می‌دهد و برای این نوع پول کاغذی مقدار مشخص از طلا و نقره است، غیر از خود اوراقی‌که پول کاغذی ساخته شده است که این نوع پول در نزد دولت محفوظ بوده و یا در نزد بانکی ‌که آن‌را صادر می‌کند، به حساب ضمانت محفوظ است و مرجعی‌که این پول را صادر می‌کند، متعهد به پرداخت قیمت این پول به حساب طلا و نقره است که بر این پول روکش شده و برای کسی‌که این پول را حمل می‌کند، در وقت تقاضای آن برایش می‌دهد و روکش این پول کامل نبوده، بلکه به اندازۀ قیمت در آن روکش شده است که گاهی سه چهار یکم است و یا سی در صدم و یا نصف آن است و یا غیر از آن به اندازۀ درصدی مشخص دیگری است.

این اوراق چاپ شدۀ معتبر نسبت به روکش آن قایم مقام می‌باشد. روکش طلا باشد و یا نقره؛ زیرا این پول در هر وقتی باشد، به طلا و نقره تبدیل و زکات این پول مثل زکات طلا و نقره است، اگر روکش به طلا باشد و روکش آن نصف قیمت نام گذاشته شده‌ای باشد، وقتی به مقدار چهارصد دینار رسید و بر آن سال گردان کرده بود. در این صورت زکات بر آن لازم می‌شود و زکات آن دینار از جنس آن می‌شود؛ اگر به چهارصد دینار نرسید، پس در آن زکات نیست؛ زیرا از نصاب زکات کم‌تر است. دلیل وجوب زکات در آن همان احادیث است که در مورد خود زکات طلا و نقره آمده است؛ زیرا این اشیاء در آن مقداری‌که روکش شده به طلا و نقره است قائم مقام طلا و نقره است چیزی‌که در آن زکات واجب است و قایم مقام و وکیل حکم اصیل را می‌گیرد.

3-       سوم: پول‌های نقد کاغذی لازمی همان پول‌های کاغذی است که دولت به اساس قانون آن‌ها را صادر و برای داد و ستد آن‌ها را به عنوان پول تعیین می‌کند و ‌آن‌ها را پول‌های قرار می‌دهد که بتواند در معاملات اشیاء ثمن قرار گرفته و بتواند به عنوان اجرت در کارها و هم‌چنان در منافع اعتبار داده شود؛ ولی صرف به طلا و نقره نمی‌شود و روکش به طلا و نقره هم نمی‌باشد و پشتیبانۀ طلا و نقره هم ندارد. اوراق برای پول است و برای این کاغذهای نقدی جز ارزش قانونی دیگر ارزش نمی‌باشد؛ اما وقتی این کاغذها الزامی بود و اصطلاح طوری بود که این اوراق را پول نقدی در ثمن اشیاء و اجرت برای منافع و خدمات قرار می‌دادند و با آن‌ها طلا و نقره خرید و فروش می‌شد، چنانکه توسط آن‌ها سایر کالاها و اجناس خرید و فروش می‌شد، پس در این پول‌ها مسئله‌ای پولی و ثمنیت تحقق یافته چیزی‌که در طلا و نقره تحقق یافته است که مضروب در دینار و درهم است. این بدین دلیل است که نصوص وارده در زکات طلا و نقره به دو قسم است:

اول دلایلی است که بر زکات طلا و نقره به عنوان اسماء جنس صراحت دارد، یعنی در خصوص خود طلا و نقره است و این‌ها اسماء جامد هستند که گنجایش تعلیل را ندارد؛ پس بر این چیزی قیاس نمی‌شود. به همین دلیل زکات در دیگر معادن نیست مانند آهن، میس و غیر از آن، ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«... وَمَا مِنْ صَاحِبِ ذَهَب وَلَا فِضَّةٍ، لَا يُؤَدِّي مِنْهَا حَقَّهَا، إِلَّا إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ، صُفِّحَتْ لَهُ صَفَائِحُ مِنْ نَارٍ...»

ترجمه: ... هیچ مالک طلا و نقره‌‌ای نیست که حق آ‌ن را ادا نکرده باشد؛ مگر این‌که در روز قیامت بر آن آهن‌های آتشین ریخته می‌شود.

پنج نفر از صحاح این حدیث را به جز ترمذی روایت کرده و در این حدیث لفظ ( ذهب و فضة) ذکر شده است و این‌ها اسماء جنس هستند که تعلیل نمی‌شود.

دوم: دلایلی است که در مورد زکات طلا و نقره صراحت دارد. این دلایل دلالت به این دارد که مردم با آن خرید و فروش و اجرت تعیین و معامله می‌کنند و این دلایل است که از آن علت استنباط می‌شود که همانا نقدیت است؛ پس بر آن اوراق کاغذی الزامی قیاس می‌شود تا این علت در آن تحقق پیدا کند و احکام زکات نقد بر آن تطبیق می‌شود، به حساب آن‌چه که در بازار از طلا و یا نقره برابری می‌کند. از علی ابن ابوطالب از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت نموده است که گفته است:

«إذَا كَانَتْ لَك مِائَتَا دِرْهَمٍ، وَحَالَ عَلَيْهَا الْحَوْلُ، فَفِيهَا خَمْسَةُ دَرَاهِمَ، وَلَيْسَ عَلَيْك شَيْءٌ - يَعْنِي فِي الذَّهَبِ - حَتَّى يَكُونَ لَك عِشْرُونَ دِينَاراً، فَإِذَا كَانَتْ لَك عِشْرُونَ دِينَاراً، وَحَالَ عَلَيْهَا الْحَوْلُ، فَفِيهَا نِصْفُ دِينَارٍ»

ترجمه: وقتی برایت دو صد درهم باشد و سال بر آن گردش نماید، در آن دوصد درهم پنج درهم است و در طلا تا وقتی به بیست دینار نرسد، زکات نمی‌باشد. وقتی بیست دینار شد و سال بر آن گردش کرد، پس در آن نصف دینار است.

این حدیث را ابوداود روایت کرده است، چنانچه از علی این قولش روایت شد است:  

«في كل عشرين ديناراً نصف دينار، وفي كل أربعين ديناراً دينار»

ترجمه: در هر بیست دیناری نصف دینار است و در هر چهل دینار یک دینار است.

و از علی رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«.. فَهَاتُوا صَدَقَةَ الرِّقَةِ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَماً، وَلَيْسَ فِي تِسْعِينَ وَمِائَةٍ شَيْءٌ، فَإِذَا بَلَغَتْ مِائَتَيْنِ فَفِيهَا خَمْسَةُ دَرَاهِمَ»

ترجمه: شما از هر چهل درهم یک درهم صدقه بدهید، در صد و نود و نه درهم زکات نیست، وقتی به دوصد درهم رسید پس پنج درهم زکات می‌شود.

این حدیث را بخاری و احمد روایت نموده است؛ چنان‌چه عبدالرحمن النصاری در نامه‌ای رسول الله صلی الله علیه و سلم و در نامه‌ای عمر رضی الله در صدقه روایت نموده است:

«... والورِق لا يؤخذ منه شيء حتى يبلغ مئتي درهم»

ترجمه: ...از پول کاغذی تا به دوصد درهم برابری نکند زکات نمی‌شود. (این حدیث را ابوعبید روایت نموده است).

تمام این احادیث به نقد بودن و ثمن بودن دلالت دارد، زیرا الفاظ رقه به همرای قرینه است: «فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً» کاغذ، دینار و درهم الفاظ اند که بر طلا و نقره‌ای که مضروب و مسکوک باشد، اطلاق می‌شود؛ یعنی چیزهای‌که پول نقدی و ثمن هستند و تعبیر به این الفاظ دلالت بر این دارد که پول نقدی و ثمن در این احادیث منظور و هدف است و به همین چیزها بسیاری از احکام شرعی تعلق می‌گیرد، مانند زکات، دیات، کفارات، قطع دست سارق و غیر از این‌ها از احکام شرعی.

به دلیل این‌که در اوراق الزامی این نقدیت و ثمنیت تحقق پیدا کرده پس شامل بر احادیث وجوب زکات طلا و نقره شده و زکات در آن لازم می‌شود، مانند که در طلا و نقره زکات لازم می‌شود و به حساب طلا و نقره اندازه و سنجیده می‌شود؛ پس هرکس که به اندازۀ قیمت بیست دینار از طلا یعنی ۸۵ گرام طلا و یا به اندازۀ ۲۰۰ درهم نقره یعنی ۵۹۵ گرام نقره در نزد آن باشد و سال بر آن دوران پیدا کند، زکات بر آن لازم می‌شود و ادای چهارم یک دهم بر آن لازم می‌شود.

هم‌چنان جایز است که زکات طلا به طلا و یا با اوراق قایم مقام طلا و یا اوراق معتبر پرداخته شود و از زکات نقره به نقره و به اوراق قایم مقام نقره و معتبر پرداخته شود، چنان‌چه جایز است که زکات طلا به نقره و با اوراق الزامی پرداخته شود. زکات نقره به طلا و با اوراق الزامی پرداخته شود؛ زیرا تمام این پول‌ها پول نقد کاغذی و ثمن حساب می‌شود. پس جایز است که بعض از این پول‌ها به جای بعض دیگر پرداخته شود؛ زیرا هدف در هرکدام از این پول‌‌ها تحقق پیدا می‌کند و در باب زکات زروع و میوه‌جات دلایل اخذ قیمت عوض گرفتن مالی‌که در آن زکات لازم می‌شود گذشته است؛ چنان‌چه شما می‌بینید که در اوراق الزامی علت نقد بودن و ثمنیت تحقق پیدا می‌کند و به همین دلیل وقتی مقدار این پول‌‌ها به نصاب زکات برسد و بر آن سال گردش نماید، زکات در آن لازم می‌شود. یعنی این‌که اگر مسلمانی در دولتی زنده گی‌ می‌کند که طلا و نقره را پول نقد خود نمی‌گیرد؛ بلکه پول کاغذی الزامی را پول نقد خود می‌گیرد. پس بر آن مسلمان لازم است که از اموال نقدی کاغذی خود به حساب و اندازۀ طلا و نقره زکات بدهد، به شرطی‌که قیمت این اموال نقدی کاغذی به اندازۀ نصاب طلا و نقره برسد و سال بر آن گردش کند.

امیدوارم که به همین حد کفایت کند و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و در کارش با حکمت‌تر است.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب عاصم جعبری

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

آیا کسانی‌که پس از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم هم‌چنان بر دین یهود یا مسیحیت باقی می‌ماند، اهل بهشت به شمار خواهد رفت؟ پرسش دیگر این که سرنوشت کسانی‌که رسالت محمدی برای شان نرسیده و بت‌ها یا سایر مخلوقات را می‌پرستند، چه خواهد شد؟ اگر لطف کنید پاسخ این پرسش‌ها را با در نظر داشت اختلافات فوق‌الذکر توضیح دهید. بارک الله فیکم!

پاسخ

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

به نظر می‌رسد پرسش شما در ارتباط به "اهل فترت" (کسانی‌که در فاصله میان فوت یک پیامبر تا بعثت پیامبر بعدی به سر می‌برده اند) باشد که در این صورت پاسخ چنین است:

۱.در نخست باید تأکید نمود که یهودیان و مسیحیان و هم‌چنین بت‌پرستان و هر کسی‌که چیزی به غیر الله را بپرستد، همه کافر شمرده می‌شوند. مسلمان کسی است که دین اسلام را پذیرفته باشد؛ دینی‌که بالای محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم نازل گردیده و کافر کسی است که به دینی غیر از اسلام باور داشته باشد و چنین کسی غیرمؤمن و غیرمسلم تلقی می‌گردد. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿ إن الدین عند الله الإسلام﴾ (آل عمران: 19)

ترجمه:همانا دین (پسندیده) نزد الله آیین اسلام است.

و می‌فرماید:

﴿ وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ ﴾ (آل عمران: 85)

ترجمه:هرکس غیر از اسلام دینی اختیار کند، هرگز از وی پذیرفته نیست.

پس هرکسی‌که مسلمان نیست، کافر است و پس از مرگ جاودانه در آتش خواهد بود، برابر است که بت‌پرست باشد یا یهودی، بودایی باشد یا مسیحی یا کمونیست، همه کفار به شمار رفته و همه غیر مسلمان و غیر مؤمن می‌باشند و در روز قیامت جاودانه در آتش خواهند بود. در آیات قرآن کریم هرکسی‌که دین اسلام را نپذیرد، بدون هیچ نوع فرقی میان یک کافر با کافر دیگر همه غیر مسلمان قلم‌داد شده و تکفیر گردیده اند، چنان‌چه در مورد مسیحیان می‌فرماید:

﴿ لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ﴾ (مائده:72)

ترجمه: آن‌ها که گفتند: «خدا همان مسیح بن مریم است»، به یقین کافر شدند.

و می‌فرماید:

﴿ لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ﴾ (مائده:73)

ترجمه: آنها که گفتند: «خداوند، یکی از سه خداست» (نیز) به یقین کافر شدند.

و در مورد اهل کتاب که اعم از یهود و نصاری است می‌فرماید:

﴿یا أهل الکتاب لم تکفرون بآیات الله ﴾(ال عمران:70)

ترجمه: ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر می‌شوید.

در مورد کفر میان مشرکین و اهل کتاب به گونۀ یک‌سان فرموده:

﴿ مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ﴾ (بقره:105)

ترجمه: کافران اهل کتاب، و (همچنین) مشرکان، دوست ندارند که از سوی خداوند، خیر و برکتی بر شما نازل گردد؛ در حالی که خداوند، رحمت خود را به هر کس بخواهد، اختصاص می‌دهد.

و فرمود:

﴿ لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ﴾ (بینه:1)

ترجمه: کافران از اهل کتاب و مشرکان (می‌گفتند:) دست از آیین خود برنمی‌دارند تا دلیل روشنی برای آن‌ها بیاید.

و فرمود:

﴿ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ﴾ (بینه:6)

ترجمه:محقّقا آنان که از اهل کتاب کافر شدند (و عیسی و عزیر و رهبانان و احبار را به مقام ربوبیت خواندند) آن‌ها با مشرکان همه در آتش دوزخند.

زمانی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم یهودیان بنی نضیر را تبعید نمود این آیت نازل گردید:

﴿ هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ﴾ (الحشر:2)

ترجمه:اوست الله که کافران اهل کتاب را (یعنی یهود بنی نضیر را که به مکر، قصد قتل پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کردند) برای اولین بار همگی را از دیارشان بیرون کرد.

پس نصوص فوق و غیر آن دلالت بر این دارند که یهودیان کافر اند، مسیحیان کافر اند و مشرکان کافر اند و این که همه غیر مؤمن بوده و در آتش خواهند بود.  

۲.در بخشی از پاسخی‌که قبلاً به تاریخ 18 رمضان 1439هـ. موافق با 03 جون 2018م به پرسشی در مورد "اهل فترت" داده بودیم، چنین گفته شد: «... مردمانی‌که در فاصله میان بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم و بعثت پیامبران پیش از وی به سر می‌بردند، یعنی "اهل فترة"، نجات خواهند یافت، زیرا رسالتی به آنان تبلیغ نگردیده است؛ البته در صورتی‌که مشرک بوده باشند و از هیچ رسالتی پیروی نکرده باشند؛ اما اهل کتاب کسانی هستند که از یک رسالت پیروی نمودند و سپس آن‌را تحریف کردند، آنان از یک رسول پیروی کرده اند؛ پس یک رسالتی به آنان ابلاغ گردیده که سپس آن‌را تحریک کرده اند و به همین دلیل آنان از جملۀ "اهل فترة" به شمار نمی‌روند. با این حساب، کفار غرب نیز از جملۀ "اهل فترة" به شمار نمی‌روند؛ زیرا اسلام به آنان ابلاغ گردیده و کفاری‌که در میان مسلمانان به سر می‌برند، به طریق اولی اهل فترة نیستند. اهل فترة به کسی گفته می‌شود که دعوت به آنان نرسیده باشد، غیر از آنان کسی دیگری از جملۀ اهل فترة نمی‌باشد.» (نقل قول از پاسخ به پرسش قبلی تمام شد)

از این پاسخ روشن می‌شود که اهل کتاب اعم از یهود و مسیحیانی پیش از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم که دین پیامبران خود را تحریف نموده اند، از جملۀ اهل فترة به شمار نرفته و از آتش جهنم نجات نخواهند یافت چه رسد به کسانی‌که بعد از بعثت وی صلی الله علیه وسلم بوده و با رسالت او علیه السلام آشنائی دارند؟!

۳.در مورد یهودیان و مسیحیانی‌که پس از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم هم‌چنان در دین خود باقی مانده اند، چنان‌که در پرسش مطرح گردید، در خصوص آنان متن حدیثی از رسول الله صلی الله علیه وسلم صراحت دارد آنجا که مسلم در کتاب صحیح خویش به نقل از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«و الذی نفس محمد بیده لا یسمع بی أحد من هذه الأمة یهودیّ و لا نصرانیّ ثمّ یموت و لم یؤمن بالّذی أرسلت به إلاّ کان من أصحاب النّار»

ترجمه:قسم به کسی‌که جان محمد در دست او است هرگاه کسی از این امت، اعم از یهودی و مسیحی به من گوش دهد، سپس در حالی بمیرد که به رسالت من ایمان نیاورده، از جملۀ اصحاب آتش قرار خواهد گرفت.

از این حدیث شریف به وضوح چنین بر می‌آید که یهودیان و مسیحیانی‌که پس از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم به سر می‌بردند؛ اما از وی علیه السلام پیروی نکرده اند، نجات نخواهند یافت؛ بلکه از جملۀ اهل آتش خواهند بود.

  1. و اما در مورد این پرسش شما که بت‌پرستان و کسانی‌که سایر مخلوقات را می‌پرستند و رسالت محمد صلی الله علیه وسلم به آنان نرسیده باید گفت که از نظر ما بعید به نظر می‌رسد، روی زمین کسی باشد که رسالت اسلام به او نرسیده باشد. اجزای جهان به یکدگر نزدیک گردیده و به سان قریۀ کوچکی شده که هرگاه در شرق زمین اتفاقی بیفتد در چند لحظه ساکنان غرب از آن آگاه می‌شوند و دلیل آن پیش‌رفت چشم‌گیری است که در تکنالوژی ارتباطات رونما گردیده است. اسلام در هرکجا بر سر زبان‌هاست، دولت‌های بزرگ و اتباع آنان زیر نام "تروریزم" با اسلام در جنگ و ستیز اند و رهبران و سیاست‌مداران شان همه روزه در سخنان خویش از اسلام یاد می‌نمایند. هم‌چنین برنامه‌های "تلویزنی و رادیویی" در مورد اسلام و پیامبر اسلام پیوسته به نشر می‌رسد. از جانب دیگر، مسلمانان در سراسر جهان حضور داشته و از نزدیک با غیر مسلمانان در ارتباط می‌باشند، پس بودائیان، هندوها و سیک‌ها همه اسلام و مسلمانان را می‌شناسند، بت‌پرستان افریقا نیز اسلام را می‌شناسند. بنابر این، چنان‌که قبلاً گفتیم از نظر ما بعید است که در روی زمین کسی باشد که از اسلام بی خبر باشد و دعوت اسلام به او نرسیده باشد.

اما اگر فرض کنیم در عصر ما هنوز بت‌پرستان یا کسانی باشند سایر مخلوقات را عبادت می‌کنند و از رسالت هیچ پیامبری پیروی نمی نمایند، چنین کسانی حکم "اهل فترة" را به خود گرفته و به سبب عدم پیروی از رسالت محمد صلی الله علیه وسلم عذاب نخواهند شد؛ زیرا آنان از آن بی‌خبر بوده و در مورد آن و در مورد رسول الله صلی الله علیه وسلم چیزی نشنیده اند، به دلیل فرمودۀ الله متعال:

﴿ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا﴾ (اسراء:15)

ترجمه:و ما تا رسول نفرستیم (و بر خلق اتمام حجّت نکنیم) هرگز کسی را عذاب نخواهیم کرد.

و فرمود:

﴿ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ﴾ (النساء165)

ترجمه: تا آنکه پس از فرستادن رسولان، مردم را بر الله حجّتی نباشد.

اما یک بار دیگر می‌گویم که بعید به نظر می‌رسد کسی وجود داشته باشد که دعوت اسلام برای نرسیده باشد؛ اما با آن هم اگر فرضاً چنین کسی باشد او از جملۀ اهل فترة خواهد بود.

دیدگاه من در این مسأله همین است که بیان گردید و الله متعال داناتر و حکیم‌تر است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به جواب بکر ساعد

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

حکم ادای صدقۀ فطر و کفارات مانند کفارۀ یمین و کفارۀ ظهار به اساس قیمت و پول نقدی چی می‌باشد؟ آیا قیمت صدقۀ فطر و کفارات جایز است که برای یک مسکین داده شود و یا این‌که لازم است که طبق الله سبحانه و تعالی در قرآن کریم تعیین نموده در کفارۀ یمین به ده مسکین داده شود و در کفارۀ ظهار به شصت مسکین؟ الله سبحانه و تعالی برای شما برکت دهد.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله وبرکاته!

شما در خصوص دو مسئله سوال نمودید:

اول: آیا پرداخت قیمت در صدقۀ فطر و کفارات در عوض اشیاء که در نصوص شرعی ذکر شده مانند طعام دادن و پوشانیدن و مانند آن جایز است و یا خیر؟

سوال دوم: آیا قیمت برای یک مسکین داده شود مانند که در نصوص وارد شده برای اشخاص معین از مساکین پرداخته شود، و یا  لازم است که به تعداد مساکینی‌که در نصوص تعیین شده پایبندی شده و کل قیمت برای یک مسکین داده نشده؛  بلکه برای مساکین که در نصوص تعداد شان ذکر شده پرداخت گردد؟

1-    در خصوص سوال اول باید گفت که علماء در جزئیات پرداخت قیمت اختلاف کردند یعنی بعضی علماء به این نظر اند که در احادیث وارد شده است:

-          بخاری از نافع ابن عمر رضی الله عنه تخریج نموده که گفته است:

«فَرَضَ رَسُولُ اللَّه صَدَقَةَ الْفِطْرِ صَاعاً مِنْ شَعِيرٍ أَوْ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ عَلَى الصَّغِيرِ وَالْكَبِيرِ وَالْحُرِّ وَالْمَمْلُوكِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم صدقۀ فطر را یک صاع از جو و یا یک صاع از خرما فرض کرده خواه شخص صغیر باشد و یا کبیر، آزاد باشد و یا برده.

ترمذی نیز این حدیث را تخریج نموده با زیادت«عَلَى الذَّكَرِ وَالْأُنْثَى... قَالَ فَعَدَلَ النَّاسُ إِلَى نِصْفِ صَاعٍ مِنْ بُرٍّ» یعنی بر مرد و زن... گفته است بعدا مردم به نصف صاع از گندم عدول کردند.

-          و یا این‌که صدقه فطر به قیمت نقدی به تقدیر و اندازه و در برابر عین چیزی‌که در احادیث ذکر شده به پول نقد پرداخت شود... نظر راجح در نزد ما همان نظری است که در کتاب اموال در کتاب دولت خلافت ذکر شده؛ موضوعی‌که از جواز پرداخت قیمت خبر می‌دهد و این مسئله به دلیل آن است که به اساس دلایل ذیل پرداخت قیمت در زکات جایز است:

ا- در صفحه ۱۵۰ و ۱۵۱ کتاب فایل ورد کتاب دولت خلافت آمده است: «زکات در زروع، میوه جایز است که در بدل اخذ عین زورع و میوه از قیمت آن گرفته شود نقد باشد و یا غیر نقد و این به دلیل روایتی است که عمرو بن دینار از طاوس شده است:

«أَنَّ النَّبِيَّ  بَعَثَ مُعَاذاً إِلَى الْيَمَنِ فَكَانَ يَأْخُذُ الثِّيَابَ بِصَدَقَةِ الْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم معاذ را به سوی یمن فرستاد و او لباس را در عوض گندم و جو به عنوان زکات می‌گرفت. (این حدیث را ابو عبید روایت کرده است).

از معاذ در خصوص نفس زکات روایت شده که او کالا را در برابر زکات می‌گرفت و این در این قول اش واضح شده است:  «إيتوني بخميس أو لبيس آخذه منكم مكان الصدقة، فإنّه أهون عليكم وأنفع للمهاجرين بالمدينة» ترجمه: خمس و یا لباس‌های کار کرده خود را بدهید که آنها را در برابر زکات از شما می گیرم، زیرا این برای شما آسان‌تر و برای مهاجرین مفیدتر است.

در سنت آمده است که از رسول الله صلی الله علیه و سلم و اصحاب آن روایت شده که گاهی حق در مال ثابت می‌شود؛ سپس به غیر آن رجوع می‌شود؛ به چیزی‌که برای دهنده آن نسبت به اصل مال آسان‌تر می‌باشد؛ به همین دلیل نامه‌ای رسول الله صلی الله علیه و سلم در خصوص جزیه به معاذ در یمن وجود دارد:

«أَنَّ عَلَى كُلِّ حَالِمٍ دِينَاراً أَوْ عِدْلَهُ مِنَ الْمَعَافِرِ»

ترجمه: بر هر شخص بالغ یک دینار و یا به اندازۀ آن از لباس‌های یمنی است.

 این حدیث را ابوداود روایت کرده است.

پس رسول الله صلی الله علیه و سلم کالا را در جای عین قرار داده است، یعنی گرفتن لباس در جای طلا و از همین باب است نامۀ که به اهل نجران فرستاد:

«أَنَّ عَلَيْهِمْ أَلْفَيْ حُلَّةٍ فِي كُلِّ عَامٍ، أَوْ عِدْلَهَا مِنَ الأَوَاقِيِّ»

ترجمه: بر ایشان لازم است که دو هزار جامه بدهند و یا معادل آن از ظروف پرداخت نمایند.

این حدیث را ابوعید روایت کرده است.

ابن قدامه در مغنی ذکر کرده است که عمر رضی الله عنه شتر را در عوض طلا و نقره می‌گرفت چنانچه علی رضی الله عنه سوزن، تناب، و مایعات را در جزیه در عوض طلا و نقره می‌گرفت.» ختم شد.

ب- در صفحه ۱۵۹ کتاب اموال در دولت خلافت آمده است: «از طلا به طلا زکات گرفته شود و هم‌چنان به اوراق که قایم مقام طلا قرار دارد و یا به اوارق وثیقه زکات گرفته می‌شود، هم‌چنان از نقره به نقره زکات گرفته شود و یا به اوراق که قایم مقام نقره قرار دارد و یا اوراق وثیقه زکات گرفته می‌شود، چنانچه جایز است که از طلا به نقره زکات گرفته و به اوراق که در یک جامعه الزام شده و از نقره به نقره زکات گرفته شود و هم‌چنان به اوراق الزامی؛ زیرا تمامی این پول‌ها قیمت گفته می‌شود، پس بعضی در عوض بعض دیگر جایز است و جایز است که بعض این پول‌ها در عوض پول دیگر به عنوان زکات پرداخت گردد؛ چون هدف تحقق پیدا می‌یابد، دلایل اخذ قیمت در بدل عین مالی‌که در آن زکات واجب شده در باب زکات زورع و میوه جات ذکر و گذشته است.» ختم شد.

بناءً من ترجیح می‌دهم که پرداخت زکات فطر به قیمت نقدی و یا با اخراج عین آن مال جایز است؛ چنانچه در احادیث شریفه ذکر شده است.

ج- برای معلومات بیش‌تر باید گفت که در آن خصوص نظریات فقهاء وجود دارد که از جملۀ نظریات فقهاء به قرار ذیل است:

-          علمای احناف به این نظر اند که واجب در صدقۀ فطر نصف صاع از گندم یا آرد، تلخان، کشمش، و یا یک صاع از خرما و یا جو می‌باشد اما خصوصیت و صفت مالی‌که به عنوان صدقۀ فطر پرداخت می‌شود، این است که مال متقوم است نه این‌که او مال عین است؛ پس جایز است که از تمام این اموال متقوم قیمت آن از درهم، دینار، پول، کالای تجارتی و یا هرچیزی‌که شخص خواست پرداخته شود، اما سرخسی در صفحات ۱۰۷ و ۱۰۸ جلد ۳ کتاب المبسوط گفته است: «اگر شخص قیمت گندم را پرداخت نمود در نزد ما جایز است، زیرا معتبر حصول بر آوردن نیاز بوده و بر آوردن نیاز با پرداخت قیمت نیز حاصل می‌شود؛ چنان‌چه که این هدف با پرداخت گندم بر آورده می‌شود این مذهب حنفیه است و به این قول عمل شده و فتوای مذهب شان نیز بر این قول است که در زکات هرچیزی و در کفارات، نذر، خراج و غیره پرداخت قیمت جایز است.

-          عمر ابن عبدالعزیز به این نظر است که پرداخت قیمت نیز جایز است، از وکیع از قره روایت است که گفت: نامۀ عمر ابن عبدالعزیز در خصوص صدقۀ فطر برای ما آمد که نصف صاع از هر شخص پرداخت شود و یا قیمت نصف صاع از قیمت آن به حساب درهم پرداخته شود. و این آثار را امام ابوبکر ابن ابی شیبه در صحفه ۳۹۸ جلد ۲ تصنیف‌اش تحریر نموده است.

بناءً واجب نیست که حتما از عین اشیاء که در نصوص وارد شده زکات و صدقه فطر پرداخت شود بلکه پرداخت قیمت این اشیاء نیز جایز است چنانچه دلایل شرعی آن در فوق ذکر شد.

2-    اما نسبت به سوال دوم شما باید گفت که علماء در این خصوص نیز اختلاف کردند نظری‌که من آن‌را ترجیح می‌دهم این است که وقتی نص به عدد مشخص از مساکین ذکر شده:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ﴾ [مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید و یا پوشاک آنان می‌پوشانید

 ﴿فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً﴾ [مجادله: 4]

ترجمه: پس کسی‌که توان نداشت شصت مسکین را سیر کند

پس در این صورت پایبندی به همان عدد ده و شصت که در نصوص ذکر شده لازم است خواه پرداخت عین باشد و یا قیمت آن؛ زیرا عدد در این نصوص هدف است؛ پس این یک قید لازمی است، اما در صورتی‌که نصوص پرداخت برای مساکین را بدون ذکر عدد طلب می‌نمود، پس در آن صورت جایز بود که کل آن برای یک نفر پرداخت شود؛ چون قید عدد در آن‌جا وجود نداشت و هم‌چنان جایز بود که بیش‌تر از آن پرداخت شود مانند این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ [توبه:60]

ترجمه: صدقات منحصرا برای فقیران و درماندگان و مأمورین وصول آن و جذب و برای آزاد کردن اسیران و وامداران و در راه الله (سبحانه و تعالی) و فرزندان سبیل است فریضه‌ای است از جانب الله (سبحانه و تعالی) و یقینا که او (سبحانه و تعالی) دانای با حکمت است.

پس برای زکات دهنده جایز است که زکات‌اش را برای یک مسکین پرداخت کند و هم‌چنان جایز است که برای مساکین زیادی تقسیم کند؛ زیرا در آیه عدد معین وارد نشده، بلکه لفظ مساکین بدون ذکر عدد ذکر شده است؛ اما در این آیه این مسئله در نظر گرفته می‌شود که پرداخت زکات برای این مردم به دلیل وصف مسکنت شان است؛ پس حد نهایی برای پرداخت زکات خواه یک نفر باشد و یا بیش‌تر به اندازۀ است که آن‌ها را از زکات گرفتن غنی بگرداند؛ یعنی غیر مستحق شده و از وصف مسکنت بیرون شوند و پرداخت بیش‌تر از این حد برای شان جایز نبوده و طبیعی است که این مقدار نسبت به اشخاص و حالات متفاوت است، این چیزی است که من آن‌را ترجیح می‌دهم و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب مقدسی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

 الله سبحانه و تعالی شما را یاری رساند! در نزدم دو پرسش است: اول در خصوص نماز و دوم در خصوص ملاقات‌های فامیلی.

پرسش اول: حکم خواندن سورۀ فاتحه بر مقتدی در نماز چیست؟ آیا در صورتی‌که مقتدی امام را در حالی در یابد که او در رکوع و یا نزدیک به رکوع است، به گونه‌ای که برای مقتدی ممکن نیست تا سورۀ فاتحه را به صورت مکمل بخواند، آیا در این صورت آن رکعت تکمیل محسوب می‌شود؟

سوال دوم: در ملاقات‌های فامیلی و یا صله‌رحم در عیدها و غیره که شوهر خواهر با زن برادر ملاقات می‌کند و یا پسر کاکا با دختر کاکا و یا زن برادر با برادر ملاقات می‌کند و به همین ترتیب، سایر اقارب در حالی‌که محارم نیز حضور دارند و در یک مجلس بر طعام و غیر طعام در خانه جمع می‌شوند؛ پس در این صورت حکم شرعی چیست؟ موضوع را واضح سازید الله سبحانه و تعالی به شما برکت دهد.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله وبرکاته!

  • در خصوص این‌که شخص امام را در حالی‌ در می‌یابد که برایش مقدور نیست تا سورۀ فاتحه را قرائت نماید، این مسئله را در کتاب احکام نماز در صفحه ۶۷ بیان نموده و به گونۀ ذیل واضح ساختیم:

«اگر مقتدی امام را در قیام دریافت و می‌ترسید که قرائت‌اش ترک می‌شود، دعای شروع نماز را ترک و قرائت را بخواند؛ زیرا قرائت فرض و به نفل مشغول نشود، اگر قسمتی از فاتحه را خواند، سپس رکوع کرد، باید مقتدی هم رکوع کرده و قرائت را ترک نماید، زیرا متابعت از امام تأکید بیشتری شده است؛ اگر مقتدی امام را در حالی‌ در یافت که امام در رکوع بود، در این صورت در حالی‌که مقتدی ایستاده است، تکبیر تحریمه را گفته سپس تکبیر گفته به رکوع برود؛ اگر مقتدی تکبیر گفت و نیت تحریمه را در آن تکبیر داشت و به همان تکبیر به رکوع رفت، آن تکبیر به عنوان تکبیر فرض جایز محسوب نشده و جایز نمی‌باشد؛ زیرا او نیت را در بین فرض و نفل خلط نموده پس در این صورت نمازش منعقد نمی‌شود و اگر مقتدی رکوع جایز و تکمیل را با امام دریافت، پس در حقیقت رکعت را در یافته است و اگر رکوع جایز را در نیافت، در حقیقت رکوع را در نیافته است و زمانی‌که رکعت را با امام در یافت پس در این صورت نماز جماعت را در یافته است؛ به دلیل آن‌چه از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«إذا جئتم إلى الصلاة ونحن سجود فاسجدوا ولا تعدوها شيئاً ومن أدرك الركعة فقد أدرك الصلاة»

ترجمه: وقتی به سوی نماز رفتید و ما در حال سجده بودیم، پس در این صورت شما نیز سجده نمائید و از آن تجاوز نکنید و کسی‌که رکعت را در یافت، در حقیقت نماز را در یافته است.

و اگر مقتدی رکعت اخیر را با امام در یافت در حقیقت همان رکعت اول نماز مقتدی است، به دلیل آنچه از حضرت علی رضی الله عنه روایت شده است که او قرموده است:

«ما أدركت فهو أول صلاتك»

ترجمه: آنچه در یافتی او اول نمازت است.

بنابر این، وقتی امام سلام داد، مقتدی ایستاده شده و باقی ماندۀ نماز‌ش را اداء نماید؛ اگر در نماز بود که قنوت داشت، با امام قنوت خوانده باز در اخیر نماز، قنوت را اعاده نماید؛ هم‌چنان برای مقتدی لازم است که از امام متابعت نموده و در هیچ عملی از امام پیش قدم نشود؛ چنان‌چه ابوهریره روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«إنما جعل الإمام ليؤتم به فلا تختلفوا عليه، فإذا كبر فكبروا، وإذا ركع فاركعوا، وإذا قال سمع الله لمن حمده فقولوا اللهم ربنا لك الحمد، وإذا سجد فاسجدوا»

ترجمه: امام تعیین شده است تا به آن اقتداء صورت گیرد، پس در خصوص امام اختلاف نکنید، وقتی امام تکبیر گفت شما نیز تکبیر بگوئید، وقتی امام رکوع کرد، شما نیز رکوع نمائید، وقتی امام سمع الله لمن حمده گفت، شما ربنا لک الحمد بگوئید و وقتی امام سجده نمود، شما نیز سجده نمائید.

اگر امام در نماز‌ش سهو کرد و سهو آن در قرائت بود، مقتدی به آن فتحه دهد؛ به دلیل آن‌چه که انس رضی الله عنه روایت نموده که گفته است:

«كان أصحاب رسول الله يلقن بعضهم بعضاً في الصلاة»

ترجمه: اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم بعضی بعض دیگر را در نماز تلقین می‌کرد.

و اگر در یاد آوردن غیر از قرائت بود، مقتدی باید آن‌را بلند بگوید تا آن‌را برای امام بشنواند و اگر امام در عمل خود سهو کرد، مقتدی تسبیح بگوید تا امام را متوجه بسازد و اگر مقتدی مفارقت امام را نیت کرد و نماز را برای خودش تمام کرد، درست است خواه اتمام نماز به دلیل عذر باشد و یا بدون عذر:

«لأن معاذاً أطال القراءة فانفرد عنه أعرابي، وذكر ذلك للنبي فلم ينكر عليه».

 ترجمه: حضرت معاذ قرائت را طولانی کرد و شخص اعرابی از آن به تنهائی جدا شد و این مسأله را برای رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت، رسول الله صلی الله علیه و سلم این عمل اعرابی را رد نکرد.»

  • اما در خصوص صله‌رحم باید گفت که در این خصوص در کتاب‌های ما صراحت دارد:

ا- در کتاب نظام اجتماعی در خصوص صله‌رحم آمده است:

«از احادیث چنین ظاهر می‌باشد که صلۀ رحم شامل هرکدام از صاحبان رحم را می‌شود، خواه رحم محرم باشد و یا غیر محرم، از عصابات باشد و یا از ذوالارحام، زیرا بر همه ایشان کلمه ارحام مصداق دارد. احادیث متعددی در خصوص صلۀ رحم آمده است؛ مثلاً رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«لا يَدخلُ الجنَّةَ قاطعُ رحِم»

ترجمه: قطع کنندۀ رحم داخل جنت نمی شود. (این حدیث را مسلم از طریق جبیر بن مطعم روایت نموده است).

از انس بن مالک روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«من أَحبَّ أن يُبْسَطَ له في رِزْقِهِ ويُنْسَأَ له في أَثَرِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ»

ترجمه: کسی‌که دوست دارد تا رزق‌اش وسیع و عمرش طولانی شود، باید صله رحم را به جای آورد(و ینسأ له اثره یعنی اجل آن به تأخیر انداخته ‌شود). (متفق علیه)

از ابوهریره روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ حَتَّى إِذا فَرَغ مِنْ خَلْقِهِ قَالَتْ الرَّحِمُ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِكَ مِنْ الْقَطِيعَةِ قَالَ نَعَمْ أَمَا تَرْضَيْنَ أَنْ أَصِلَ مَنْ وَصَلَكِ وَأَقْطَعَ مَنْ قَطَعَكِ قَالَتْ بَلَى يَا رَبِّ قَالَ فَهُوَ لَكِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  فَاقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ»

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) مخلوقات را آفریده، وقتی از خلقت مخلوقات فارغ شد، رحم گفت؛ این جایگاه کسی است که صله رحم را قطع می کند؟ الله (سبحانه و تعالی) فرمود بلی، و فرمود؛ آیا راضی هستی که هرکس ترا وصل کرد آن‌را برای خودم وصل کنم و هرکس آن را قطع کند آن را قطع کنم؟ گفت؛ بلی پروردگارم، سپس پروردگار گفت آن برای توست، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود اگر می‌خواهید بخوانید، اگر شما روی بگردانید در روی زمین فساد می‌کنید و رحم‌های خود را قطع می‌کنید.

این حدیث متفق علیه است و لفظ از بخاری چنین است که گفته است:

«لَيْسَ الواصِلُ بالمُكافئِ ولكنَّ الواصِلَ الذي إذا قَطَعَتْ رَحِمُهُ وَصَلَها»

ترجمه: وصل کننده به شخصی گفته نمی‌شود که هرگاه با آن صلۀ رحم شود او در برابر آن عمل مقابل بالمثل نماید، بلکه وصل کننده کسی است که صله رحم قطعت شده باشد و او آن را وصل کند.

بخاری این حدیث را عبدالله بن عمرو روایت نموده است. و تمام این احادیث دلالت به تشویق کردن صله‌رحم می‌کند و صله‌رحم دلالت بر ارزش واهمیت آن‌چیزی است که الله سبحانه و تعالی آن‌را مشروع نموده و دوستی را در بین گروه مسلمانان از طریق صله‌رحم اقارب و هم‌کاری در بین‌شان قرار داده است و هم‌چنان صله‌رحم را بر اهمیت توجه شریعت در تنظیم زن با مرد قرار داده است، هم‌چنان تنظیم نمودن آن‌چه که از این اجتماع و ارتباطات نشأت می‌کند قرار داده پس شریعت اسلامی به احکامی‌که در بخش اجتماعی در جامعه شرع نموده بهترین اجتماع برای انسان است.»

ب: در کتاب نظامی اجتماعی در خصوص حیات خاص چنین آمده است: «احکام حیات خاص در خانه برای کسانی‌ است که می‌خواهند داخل خانه شوند، فرق در این نیست که شخص اجنبی باشد و یا محرم نزدیک و یا محرم دور باشد؛ اما احکام حیات خاص در داخل خانه یک شکل آن این است که زن با دیگر زنان و یا با محارم‌اش زندگی می‌کند؛ زیرا برای زن جایز است که برای این اشخاص محل زینت اعضای خویش را آشکار سازد؛ اعضای‌که آشکار کردن آن در حیات خاص ناچاری است و غیر از زنان و غیر از محارم جایز نیست که با ایشان زندگی کند؛ زیرا برای زن جایز نیست که محل زینت‌اش را از اعضایش آشکار سازد؛ اعضای‌که زن در حیات خاصه نیاز است که غیر از روی و کف‌های دست خود آشکار سازد؛ پس حیات خاصه تنها محدود به زنان و محارم شرعی است و فرق بین زنان مسلمان و کافر نمی‌باشد؛ پس تمام شان زن است. زنی‌که آشکار کردن اعضایش نهی شده آن است که برای اجانب زینت نماید و نهی شده که این اعضای محل زینت‌اش را برای اجانب آشکار سازد؛ دلیل آشکار بر منحصر شدن حیات خاصه برای محارم این قول الله سبحانه و تعالی است:

﴿وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ﴾ (نور:31)

ترجمه: و به زنان مومن بگو که نگاه‌های‌شان را فروکاهند و عفت خویش را حفظ نموده و زینت خویش را جز آنچه آشکار است آشکار نسازند و رو سری‌های خویش را برگریبان شان بیندازند و زینت خویش را آشکار نسازند، جز برای شوهران شان، پدران شان، پدرشوهران شان، برادران شان، زنان شان، برادرزاده‌های شان، خواهرزاده‌‌های شان، زنان شان، بردگان تحت تسلط شان خواجگان تحت تبعیت که بی رغبت به زنان اند و کودکانی‌که بر شرمگاه‌های زنان آگاه نشده اند.

بردگان آزاد شده که مالکیت شان را دارند، نیز به محارم قیاس شده. هم‌چنان پیرمردانی‌که شهوت نداشته، سال‌خورده و ناتوان شدند و یا کسانی‌که خصیه ندارند و یا کسی‌که ذکرش قطع شده و یا کسانی‌که مانندشان است که دارای عقل نیستند؛ یعنی حاجت به زن ندارند؛ زیرا جایز که این اشخاص در حیات خاصه باشند غیر از این‌ها از مردان اجانب جایز نیست که در حیات خاصه باشند، هرچند که از اقارب باشند؛ زیرا برای زن جایز نیست که محل زینت خویش را از اعضایش آشکار سازد؛ اعضایی‌که عادتاً در خانه ظاهر می‌شود. پس اجتماع مردان اجانب با زنان اجانب در حیات خاصه مطلقاً حرام بوده؛ مگر در حالاتی‌که شریعت استثناء کرده باشد؛ مانند طعام خوردن و صله‌رحم به شرطی‌که با زن محرم شرعی باشد و زن تمام عورت خویش را پوشیده باشد.»

هم‌چنان ما این مسئله را در چندین جواب واضح ساختیم که از جمله جواب‌های ذکر شده این جواب است: جواب سوال ۲۸ فیبروری ۲۰۱۰م است: «وجود مردان و زنان در حیات خاصه اسلامی که رسول الله صلی الله علیه و سلم آن‌را تائید کرده جایز بوده و دلایل شرعی‌که معاملات شرعی بین مردان و زنان را تنظیم نموده موجود می‌باشد... تمام این دلایل بیان‌گر این مطلب می‌باشد و در این مورد بیش‌تر از یک جواب صادر شده امیدواریم که در این خصوص هیچ‌گونه غموض و ابهامی وجود نداشته باشد، با وجود آن من چیزی را اضافه می‌کنم تا به یاری الله سبحانه و تعالی وضاحت بیش‌تری بوده و امید است که هرگونه ابهامی‌که در این خصوص وجود داشته باشد برطرف گردد:

حیات عامه یعنی این‌که مردان و زنان در اماکن عامه که نیاز به اجازه وارد شدن در آن نیست می‌باشد و این بخش از زندگی احکام شرعی دارد که روابط مردان و زنان را تنظیم می‌کند.

اما حیات خاصه یعنی خانه‌ها، مسئله‌ی آن واضح بوده و احتیاج به وضاحت بیش‌تری ندارد؛ زیرا زندگی زنان در حیات خاصه تنها با محارم شان بوده نه با اجانب مگر این‌که نصی در حالت مشخص وارد شود، مانند صله‌رحم. پس در این بخش زندگی جایز است که زن با قریب و قومش صله‌رحم را به جا آورده اگرچه محرم نباشد، مثل این‌که پسر کاکا در روزهای عید به دختر کاکایش سلام کند، طبعاً که در این صورت نباید خلوت صورت گیرد و نباید کشف عورت شود؛ مثلاً با پدرش و یا کاکایش به دیدن آن برود و صله‌رحم را به جا آورد، اگرچه که از غیر محارم است.

اما حیات عامه: اگر نیازی باشد که شریعت اجتماع مردان و زنان را تائید نماید، در این صورت اجتماع مردان و زنان بر وجه شرعی‌اش جایز است، وجه شرعی گفتیم به خاطری‌که در این قسمت احکام شرعی وجود دارد که اجتماع مردان و زنان را به صورت ذیل تنظیم می‌کند:

  • لازم است که در بین صفوف مردان و زنان فاصله باشد، آن هم وقتی که شریعت اجتماع مردان و زنان را اجازه داده و اجتماع مردان و زنان به خاطر یک هدف باشد، مثل وجود مردان و زنان در نماز، فراگیری علم، حاضر شدن در دعوت و یا عمل دیگری از اعمال عامه مربوط به دعوت... در این حالات وجود مردان و زنان با رعایت فاصله صفوف جایز است و این حالت‌ها حیات عامه گفته می‌شود که احکام خاصی دارد، یعنی کیفیت خاص برای حضور مردان و زنان وجود دارد.
  • عدم لزوم فاصله صفوف در حیات عامه؛ وقتی‌که شریعت وجود مردان و زنان را برای یک نیاز مشروع گردانیده باشد، مثلاً وقتی با اهداف مختلف باشد، مثل وجود مردان و زنان در بازار و یا در سرک یا در باغ عمومی و در سواری سرویس‌های عمومی... و این حالت به دوقسم است:

ا- اغراض مختلف به دست نمی‌ آید، مگر به وسلیۀ اختلاط از لحاظ مکان و سخن زدن مانند خرید و فروش در بازار و در این بخش اختلاط جایز می‌باشد.

ب: اغراض مختلف بدون اختلاط به دست می‌آید، یعنی ضرورت به خلط شدن از لحاظ مکانی و سخن زدن نمی‌باشد؛ مانند سواری موترها و سرویس‌‌های عمومی و باغ‌های عمومی و رفتن در سرک‌ها ... در این حالت‌ها وجود مردان و زنان بدون اختلاط جایز بوده یعنی نیاز به خلط شدن از لحاظ مکان و سخن نبوده؛ بلکه امکان دارد که مردان و زنان از لحاظ مکانی در مجاوریت همدیگر باشند، ولی هرکدام شان برای هدف و مقصد خودش بدون این‌که با همدیگر سخن بگویند حضور داشته باشند، مانند رفتن در سرک و باغ‌های عمومی و رفتن در موترهای عمومی... طوری‌که شما می‌بینید احکام اجتماع مردان و زنان واضح بوده و در حیات خاصه و عامه تعریف شده است: پس حیات خاصه یعنی خانه و جای است که برای داخل شدن در آن نیاز به اجازه داشته و حیات عامه جای است که برای داخل شدن نیاز به اجازه نمی‌‌باشد، و از حیات عامه بخش‌های است که نیازی ایجاد فاصله در صفوف را داشته و بخش‌های است که نیازی به فاصله در صفوف را ندارد. هم‌چنان از حیات عامه بعضی بخش‌های است که خلط شدن از لحاظ مکانی و سخن زدن در آن جایز بوده و بعضی بخش‌های است که از لحاظ مکانی خلط شدن جایز بوده ولی از لحاظ سخن زدن اختلاط جایز نمی‌باشد...» ختم.

امیدوارم که در همین حد کفایت کند.» ختم.

در جواب سوال ۶ جون ۲۰۲۶م چنین آمده است: «ا- اختلاط یعنی اجتماع مردان و زنان اجنبی وقتی بدون ضرورت باشد، حرام است، ضرورتی‌که شریعت آن‌را برای اجتماع مردان و زنان تائید نماید... اما وقتی اجتماع شان به خاطری نیاز وضرورت باشد که شریعت آن‌را تائید نموده باشد جایز است، به گونه که این نیاز بدون اجتماع مردان و زنان حاصل نشود، پس در این صورت اختلاط جایز است.

ب- دلایل شرعی‌که اجتماع را به خاطری نیاز‌های‌که شریعت آن‌را تائید کرده وارد شده خواه این اجتماع در حیات خاصه باشد و یا در حیات عامه، مثلاً: در بخش حیات خاصه با اقارب دلایل شرعی وارد شده که صله‌رحم، نان خوردن و عیادت مریض را اجازه داده و در حیات عامه معالجه‌‌ای مجروحین جنگی را نیز اجازه داده است و در بازار رفتن، نماز در مساجد، حضور در مجالس علم، حج و غیره و تمام این موارد طبق احکام شریعت از لحاظ فاصله صفوف بیان شده است مانند مساجد، گرد همائی‌های عامه و یا بدون فاصله مانند بازار و حج...

ج- صله‌رحم تنها برای محارم نیست؛ بلکه برای اقارب غیر محارم نیز می‌باشد، مانند پسر کاکا؛ «موضوع صله‌رحم در کتاب نظام اجتماعی را ببین» پس صله‌رحم جایز بوده و اقارب می‌توانند که بعضی ایشان به مناسبت‌های عید و سایر مناسبات صلۀ‌رحم کنند و با هم بنشینند؛ اما صله‌رحم باشد، یعنی برای احوال پرسی و جویا شدن از صحت و سلامتی و عیادت مریضی و بر آورده کردن نیازها و مانند آن باشد، نه به این شکل که با هم بنشینند و با شکل فضیع بازی کنند و یا این‌که با هم به تفریح بیرون شوند و در پارک با هم بنشینند و با صحبت‌های شان جذب همدیگر شوند این جایز نیست...» ختم.

امیدوارم که جوابات فوق به سوالات تان کفایت کند و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

بازارهای مصر شاهد افزایش زیاد قیمت‌هاست و بانک مرکزی اقدام به کاهش ارزش جنیه "واحدپولی مصر" نمود، پس از آن دولت اعلان نمود قصد دارد با تمام احزاب وارد گفتگوی ملی شود و در عین حال سه هزار تن از زندانیان را نیز آزاد نموده، واقعیت و اسباب این بحران اقتصادی در مصر از چه قرار است؟

پاسخ:

بلی، عوامل مختلف و شرایط جهانی دست به دست هم داده و سایۀ تاریکی را روی اقتصاد مصر انداخته، این سایۀ تاریک اوضاع را به فاجعه نزدیک نموده و برخی خبرها نشان می‌دهد که نظام حاکم در مصر و کسانی‌که پشت سر آن قرار دارند، اوضاع را با نگرانی دنبال می‌کنند، توضیحات بیش‌تر در این زمینه قرار ذیل است:

اول: مصر 85% نیاز گندم خود را از روسیه و اوکراین رفع می‌کند. (منبع: العربی 27 فبروری 2022م) و اینک با شروع جنگ روسیه علیه اوکراین، مصر یکی از بزرگ‌ترین قربانیان غیرمستقیم این جنگ قرار گرفته و نان مردم مصر هم از نظر وجود و هم از نظر قیمت در معرض تهدید قرار گرفته است. هرچند برخی از مسؤولین مصر اعلان نموده اند که نیاز ما به گندم تا آخر سال جاری مرفوع است، اما بهای گندم پس از آغاز جنگ اوکراین به شدت بالا رفته و صادرات گندم از روسیه و مصر متوقف گردیده است. «آخرین مورد خریداری گندم توسط مصر، به صفت بزرگ‌ترین خریدار گندم، پرده از افزایش شدید بهای گندم در مقایسه با ما قبل جنگ روسیه علیه اوکراین برداشت. بلومبرگ افزود که در مزایدۀ روز چهارشنبه گذشته، مشتریانی‌که توسط دولت مدیریت می‌شوند 350 هزار تن گندم را پس از محاسبۀ هزینۀ حمل و نقل آن به قیمت متوسط 490 دالر در ازای هر تن خریداری نموده اند. این قیمت نشان دهندۀ افزایش عظیمی در حد 44% در مقایسه با قیمتی است که در نیمۀ ماه فبروری پیش از شروع مستقیم جنگ تبادله شد و بیش‌ترین قیمتی است که حد اقل در شش سال گذشته در ازای هر تن پرداخت گردیده.» (منبع: عربی 21، 19 اپریل 2022م) افزایش بهای گندم نخستین سایۀ سنگینی است که اقتصاد مصر را متأثر نموده. تحریم‌های اعمال شدۀ غرب علیه روسیه به دلیل جنگ در اوکراین نیز باعث افزایش قیمت حمل و نقل و هم‌چنین نفت گردیده و این به نوبۀ خود دومین سایۀ سنگینی است که بالای اقتصاد مصر تأثیر گذاشته و بودجۀ دولت مصر را زیر فشار قرار داده، بودجه‌ای که پیش از آن نیز زیر فشار سنگین فساد حکومتی قرار داشت. سومین سایۀ سنگینی که اقتصاد مصر را تحت تأثیر قرار داده این است که بهای علوفۀ مرغ و چهارپایان و بهای کود پس از متوقف شدن واردات آن از روسیه و یا کاهش شدید تولید جهانی آن به سبب وابسته‌گی که به گاز وارداتی روسیه دارد، تا حد زیادی افزایش یافته است «دوکتورة منی محرز معاون وزیر زراعت تأکید نمود که مصر 95% از علوفه‌جات سرمایۀ مرغ‌داری خود را وارد می‌کند. (منبع: صدی البلد 12 می 2018م) این فیصدی بلند بیان‌گر آن است که نظام حاکم در مصر امنیت غذایی مردم این سرزمین را تا چه حد در اختیار بیگانه‌گان قرار داده است.

دوم: سال‌هاست که مصر تبدیل به تولیدکنندۀ بزرگ گاز از منابع گازی بحر متوسط گردیده و اینک پس از آغاز جنگ در اوکراین و تلاش‌های امریکا برای تأمین گاز طبیعی مورد نیاز دولت‌های اروپایی از دولت‌های مختلف به عنوان بدیل گاز روسیه، روشن است که حکومت مصر در افزایش ارسال گاز مایع مصر به اروپا به هدف عملی شدن نقشۀ امریکا همکاری می‌کند و این خود باعث شده بهای گاز در مصر تا حد زیادی افزایش داشته باشد، چنان‌چه بهای هر کپسول گازی که در پخت و پز خانه استفاده می‌شود برای دومین بار در مصر تا 7% افزایش یافت» (منبع: CNN عربی 21 مارچ 2022م). گذشته از فشاری که بالای شهروند عادی مصر آمده، شهروندی که گمان می‌نمود پس از کشف منابع گاز مصر در بحر متوسط احساس خوشبختی نموده و مصر تبدیل به مرکز منطقه‌ای استخراج گاز گردیده، اما این افزایش تمام عرصه‌های تولیدی را متضرر نموده، از جمله عرصه‌های حیاتی‌که سفرۀ نان شهروند عادی را تحت تأثیر قرار داده که به عنوان مثال می‌توان به مرغ‌داری در مصر اشاره نمود که سیستم گرمایشی آن وابسته به گاز می‌باشد. (منبع: اندپندنت عربی 10 اپریل 2022م) به این ترتیب واضح می‌شود که سرخم نمودن نظام حاکم در مصر در برابر سیاست‌های جهانی امریکا، توانایی‌های مصریان را سخت متضرر نموده، گذشته از زندگی اقتصادی آنان به شکل عام. به این ترتیب افزایش بهای گاز سایۀ سنگین دیگری است که نظام حاکم برای کسب رضایت امریکا بالای مصر به وجود آورده.

سوم: مصر مانند سایر کشورهایی که غرب آن را بازارهای نوظهور می‌نامد در جریان اوج ویروس کرونا از پول‌های داغ امریکا و جهانی استفاده نمودند، چنان‌چه ملیاردهای دالر داغ در جریان سال‌های 2020 و 2021م وارد بازار مصر گردید و این سال‌ها در امریکا و بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری دوران سود صفر بود، اما امریکا به دلیل اوضاع اقتصادی و سیاسی داخلی خود، نرخ سود را بالا برد و بالارفتن نرخ سود در امریکا خود به گونۀ اوتومات سایۀ سنگین دیگری را بالای اقتصاد مصر انداخت، طوری‌که از مجموع 25 ملیارد دالر امریکایی 15 ملیارد آن به عنوان پول داغ در بازار مصر به جانب بازارهای امریکا سوق داده شد. «بازار بورس مصر در جریان ربع اول سال 2022م در حدود 4 ملیارد دالر از ارزش بازاری خود را از دست داد که دلیل آن موج فروشات مستمری است که از شروع سال جاری توسط سرمایه‌گذاران بیگانه ایجاد گردیده.» (منبع: عربی 21، 27 اپریل 2022م) «سرمایه‌گذاری‌های غیر مستقیم بیگانه "پول‌های داغ" در سپتمبر گذشته با کسب حدود 25 ملیارد دالر به بالاترین سطح خود رسید.» (منبع: اندپندنت عربی 8 اپریل 2022م) این پول‌های داغ در طول زمانی که در مصر وجود داشت به نوعی پشتیبانۀ جنیه به شمار می‌رفت و به همین دلیل در جریان سال‌های 2020 و 2021 نشانه‌های ثبات در آن دیده می‌شد، اما با از دست رفتن این پول‌ها بانک مرکزی مصر وادار شد نرخ بهره را افزایش داده و ارزش جنیه را کاهش دهد که خود نشانۀ بحران بزرگ مالی است که دولت مصر از آن رنج می‌برد. «به گفتۀ آژانس بلومبرگ امریکا؛ تصامیم اخیر بانک مرکزی مصر مبنی بر افزایش نرخ بهره و کاهش ارزش جنیه در پی خروج پول‌هایی اتخاذ گردیده که به 15 ملیارد دالر می‌رسد و در سه هفتۀ گذشته از بازار قرض داخلی بیرون کشیده شده است.» (منبع: الجزیره 24 مارچ 2022م) «بانک مرکزی مصر بهای جنیه در برابر دالر امریکا را تا حدود 14% کاهش داد و این کار پس از کاهش شدیدی که در حجم پول‌های بیگانه در مصر اتفاق افتاد صورت گرفته است، پول‌هایی‌که سرمایه‎‌گذاران بیگانه پس از تصمیم ذخایر فدرال امریکا مبنی بر افزایش سود به مبلغ یک چهار نقطه که به 0.5% رسید از قرضه‌های حکومتی بیرون کشیده اند و این نخستین باری است که از سال 2018 افزایش می‌یابد و این کار بانک مرکزی مصر را وادار نمود نرخ بهره بر سپرده‌ها و قرضه را تا 100 نقطه بر اساس" یک در صد" افزایش دهد پس از آن بود که ارزش جنیه را کاهش داد.( منبع: اندپندنت عربی 8 اپریل 2022م)

چهارم: با این تصمیم مبنی بر کاهش ارزش جنیه، بهای تمام کالاهای وارداتی از خارج به شکل اوتومات افزایش یافت و این نوع کالا‌ها بسیار زیاد است، طوری‌که باعث گردیده سایۀ سنگین آن بالای اقتصاد مصر سنگینی کند، در حدی‌که زندگی مردم مصر را نزدیک به فلج نموده است. به این ترتیب بود که بهای بسیاری از کالاها در بازارهای مصر به اوج خود رسید و پول لازم برای وارد نمودن گندم، روغن و سایر کالاهای غذایی و وابسته به آن کم‌یاب گردید، چه رسد به کالاهای صنعتی. مسألۀ دیگری‌که اوضاع را دشوارتر نموده تغییری است که دولت در جریان چند دهه در سیاست‌های زراعتی ناکام خود رونما کرده، طوری‌که زمین‌های حاصل‌خیز زراعتی در حومۀ رود نیل را به دستور امریکا از کاشت گندم و سایر عناصر امنیت غذایی به کاشت پنبه تغییر داده تا به این ترتیب بتواند تسلط تسلط خود بالای دولت و مردم مصر را تضمین نماید. مسلم است که دولت در وضعیت پیش آمده نگران ازهم‌پاشی نظام سیسی است و به همین دلیل زیر فشار تمام این سایه‌های سنگینی که ناگهان بالای نظام مصر افتاده و آن را در معرض خطر قرار داده سعی دارد از پشت صحنه داد و فریاد راه انداخته و درخواست کمک کند. در نتیجه عربستان سعودی و سایر دولت‌های خلیج با سپرده‌های خویش از راه رسیدند: «بنا به گزارش آژانس خبری سعودی "واس"؛ سعودی به دستور سلمان بن عبدالعزیز شاه سعودی و محمد بن سلمان ولیعهد وی 5 ملیارد دالر را در بانک مرکزی مصر به ودیعت گذاشته و این کار به هدف احترام به روابط دو جانبۀ مستحکمی صورت گرفته که میان دوکشور و مردم برادر در تمام عرصه‌ها و سطوح وجود دارد. بنا به اظهارات رسمی منتشر شده؛ بانک مرکزی مصر هم‌چنین زمان بازپرداخت دو سپردۀ دیگر سعودی به ارزش 2.3 ملیارد دالر را از اپریل 2022م به اوکتوبر 2026م به تأخیر انداخت، به علاوۀ به تأخیر انداختن زمان بازپرداخت سپردۀ کویت به ارزش دو ملیارد دالر از اپریل پیش رو تا سپتمبر 2022م.» (منبع: اندپندنت عربی 8 اپریل 2022م)

پنجم: شاید یکی دیگر از نشانه‌های شدت بحران مالی و اقتصادی در مصر این باشد که نظام ناکام حاکم برای تغذیۀ اقتصاد پولی در درجۀ نخست به قرضه‌ها متکی شده و این که درخواست کمک‌ها و سپرده‌های خلیج به دلیل نیاز بزرگی که به دارایی وجود دارد، به هیچ وجه درد را دوا نمی‌کند. «به گفتۀ روزنامۀ دیلی نیوز ایجیپت مصر که به زبان انگلیسی منتشر می‌گردد؛ حکومت مصر قصد دارد 634 ملیارد جنیه مصری معادل "34.6" ملیارد دالر امریکایی را در ربع اخیر سال مالی 2021/2022، یعنی پیش از پایان ماه جون آینده قرضه بگیرد.» (منبع: عربی 21، 10 اپریل 2022م) قرضه‌هایی‌که وارد مصر می‌گردد، همواره در معرض فساد گستردۀ حکومتی قرار دارد، چنان‌چه مسئولین حکومتی این پول‌ها را غارت می‌کنند و بازپرداخت آن را به دولت می‌گذارند، اما دولت توان این کار را ندارد. یکی از مواردی‌که نشان می‌دهد دولت هیچ‌گاه از سیاست قرضه مستفید نگردیده این است که حجم این قرضه‌ها در جریان چند دهه‌ای که از فساد دولت می‌گذرد بسیار بزرگ گردیده و بهره "سودی" این قرضه‌های سودی بیش‌تر از نیمی از درامد دولت از مدرک مالیات را می‌بلعد: «یکی از وکلای پارلمان به نام ضیاء الدین داوود، تداوم ضعف بودجه و افزایش حجم قرضه‌ها را به باد انتقاد گرفته گفت: مصر در برابر بحران مالی عظیمی قرار دارد. وی به آمار قرضه‌های عامی که سالانه تا 16.8 فیصد افزایش دارد اشاره نمود و این نشان می‌دهد که مردم مصر در حال حاضر با قرضه به سر می‌برند. وی در سخنانی‌که در نشست وکلای پارلمان مصر در جریان مناقشۀ محاسبات پایانی بودجۀ سال 2020 -2021 داشت گفت: قسط‌هایی وجود دارد که 51% از هزینه‌های بودجه را می‌خورد و این بدان معناست که مصر در معرض فاجعه‌ای قرار گرفته که هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد» (منبع: عربی 21، 22 اپریل 2022م). به این ترتیب دیده می‌شود که نظام حاکم در مصر برای حل معضله‌های اقتصادی راه‌حلی بجز دو برابر نمودن مشکل با گرفتن قرضه‌های بیش‌تر و تن دادن به قوانین صندوق جهانی پول نیافته!

ششم: ناکامی این نظام به جایی رسیده که حاکم آن، ضعف اقتصادی را به رشد نفوس ارتباط می‌دهد، در حالی‌که رشد آمار نفوس اگر به درستی رعایت شود، خود در رشد اقتصادی کمک می‌کند؛ نه این که باعث ضعف آن گردد، چنان‌چه دولت‌های اروپائی و جاپان برای جبران ضعف رشد نفوس خویش به منظور رشد اقتصادی، دارند کارگر و مهاجر می‌پذیرند، اما رئیس‌جمهور مصر اسبابی را به آن ارتباط می‌دهد که هیچ ربطی به آن ندارد: «عبدالفتاح سیسی رئیس‌جمهور مصر گفت: چالش‌های پیش روی مصر بزرگ‌تر از هر حکومت دیگری است و تلاش داریم، برنامه‌ای را طراحی نمائیم که همه در آن سهم داشته باشیم. وی افزود: میزان رشد اقتصادی در مصر، آمار رشد نفوس آن را پوشش نداده بناءً سعی داریم شکاف میان رشد دولت و رشد نفوس را کم نمائیم، اگر روند رشد نفوس را مهار نکنیم، هرگز روی بهبود اقتصادی را نخواهیم دید. رئیس‌جمهور اشاره نمود که هرچند چالش‌ها بزرگ‌تر از هر رئیس‌جمهور یا حکومتی است، اما بزرگ‌تر از مردم مصر نیست و تأکید نمود که نیاز برای اجرای نقشه‌ای جهت حل این بحران‌ها جدی و لازمی است. سیسی هم‌چنین تأکید نمود که اگر اصلاح اقتصادی صورت نگیرد اوضاع در جریان بحران کورونا پیچیده‌تر خواهد شد.» (منبع: آرتی، 21 اپریل 2022م)

هفتم: یکی دیگر از مواردی که نظام حاکم در مصر به شدت نگران آن می‌باشد این است که شرایط پیش آمده آن را وادار کند رشوت‌های خورد و کوچکی را که به جریان‌های حامی خوداش از طریق "کمک‌هزینه‌ها" توسط وزارت خواربار می‌پرداخت، کاهش دهد، "کمک‌هزینه‌هایی" که دنباله روان حکومت بر مبنای آن برخی از کالاها را با بهای اندک دریافت می‌نمایند و در بدل آن به حمایت از حکومت کف می‌زنند، اما در حال حاضر شمار این دنباله روان به سرعت در حال کاهش می‌باشد و این بدان معناست که حکومت دارد هرگونه حمایت و پشتی‌بانی مردمی را از دست می‌دهد و در صورت بالا گرفتن اعتراض‌های مردمی به ساده‌گی در معرض سقوط قرار خواهد داشت: «وزارت خواربار چند روز قبل از ساختار جدید کارت‌های کمک هزینه‌ای خبر داد که بر اساس آن قرار است هشت گروه مردمی سر از ماه می آینده از این ساختار حذف گردند. هزینۀ کالاهای کمکی در بودجۀ سال مالی 2021 -2022 به حدود 108 ملیارد جنیه "5.8 ملیارد دالر" می‌رسد و به گونۀ زیر تقسیم می‌شود: 87 ملیارد جنیه "4.6 ملیارد دالر" برای کمک به کالاهای غذایی، 18 ملیارد جنیه "969 ملیون دالر" برای مواد سوخت، 665 ملیون جنیه "36 ملیون دالر" برای کشاورزان و 2.5 ملیارد جنیه "135 ملیون دالر" برای دوا و شیر کودکان. این در حالی است که حکومت از دو سال به این طرف دست از کمک‌های برق و آب دست کشیده و این کمک‌ها به صفر رسیده است. دولت در جریان پنج سال گذشته کالاهای کمکی را تا حدود 54% کاهش داده است. (منبع: اندپندنت عربی، 25 اپریل 2022م).

هشتم: بالا بردن نرخ بهره یکی دیگر از نشانه‌های شدت ترس و نگرانی نظام حاکم در مصر از پیامدهای این بحران ناگهانی می‌باشد که مصر را تبدیل به نخستین کشورهایی نموده که به گونۀ غیر مستقیم از جنگ در اوکراین و تصامیم داخلی امریکا متضرر می‌شود، این به علاوۀ بحرانی است که نظام حاکم برای مردم به بار آورده و شهروندان را وادار می‌کند پیوسته دنبال لقمۀ بخور و نمیر خویش بدوند و به سختی آن را دریابند. تمام این موارد نشان می‌دهد چرا نظام حاکم در مصر اقدام به آزاد نمودن زندانیان نموده و فراخوان گفتگو داده است، چنان‌چه «وزارت داخلۀ مصر روز چهارشنبه اعلان نمود که عبدالفتاح سیسی رئیس‌جمهور مصر حکم عفوی را صادر نمود که شامل 3273 تن از زندانیانی می‌گردد که در قضایایی جنایی مجرم شناخته شده بودند.» (منبع: آر تی، 27 اپریل 2022م) این اقدام پس از آماده‌گی‎‌های سریع در جریان روزهای گذشته برای فعال نمودن کمیتۀ عفو روی دست گرفته شد بدون این که توضیح داده شود چرا این کمیته در مدت طولانی گذشته پس از آغاز بحران اقتصادی فعال نگردید و اینک سیسی به ناگهان تبدیل به کبوتر صلح شده و ندای گفتگو سر می‌دهد، گفتگو با همه طرف‌ها: «بنا به گفتۀ شماری از رسانه‌های رسمی و داخلی، عبدالفتاح سیسی رئیس‌جمهور مصر روز سه شنبه خواهان "گفتگوی ملی" با تمام جریان‌های سیاسی بدون هیچ نوع تمییز و استثنائی شد. وی این موضوع را در جریان شرکت‌اش در محفل سالانۀ "افطار دسترخوان مصر" مطرح نمود. روزنامۀ رسمی "الاهرام" گفته که سیسی "ادارۀ رسمی کنفرانس ملی جوانان را موظف نموده در هماهنگی با تمام جریان‌های سیاسی و حزبی مربوط به جوانان، گفتگویی سیاسی را در خصوص اولولیت‌های کار ملی در جریان مرحلۀ موجود راه اندازی نماید. وی خواسته نتیجۀ این گفتگوها مستقیماً به شخص خود وی برسد و وعده داده در مراحل پایانی این گفتگوها شخصاً حضور خواهد یافت.» (منبع: اناضول 26 اپریل 2022م)

 نهم: با این توضیحات، واقعیت بحران مالی و اقتصادی در مصر به خوبی روشن می‌گردد و دیده می‌شود که این بحران، بحران مزمن بوده و ریشه در اعمال سیاست فشار اقتصادی بالای مردم به هدف وادار نمودن آنان به اطاعت از نظام خائن حاکم، اما به دلیل جنگ در اوکراین و تصامیم ویژۀ امریکا در مورد اوضاع داخلی پس از کورونا، به ناگهان سایه‌های سنگینی روی اقتصاد مصر سایه افگند که «در چهارچوب استحکام بیش‌تر شانس حزب دموکرات برای پیروزی در انتخابات جدید میان دوره‌ای کانگرس امریکا در نومبر 2022م» مطرح می‌گردد. تمام این اتفاقات اقتصادی پیشین و جدید، زنگ خطر نظام حاکم در مصر را به صدا در آورده و دولت‌های خلیج و همراه با آن رژیم یهود را بر انگیخته تا برای نجات نظام حاکم در مصر دست به کار شوند، اما روشن است که این بحران بسیار شدید و بزرگ بوده و ریشه در سیاست ویرانگر اقتصادی دارد که دولت در جریان چند دهه به دستور امریکا و به هدف ضمانت اطاعت اجباری مردم مصر پیش گرفته و امروز با آمدن ناگهانی این سایه‌های سنگین، نظام حاکم چنان زیر فشار قرار گرفته که وادار شده دست از حمایت جریان‌هایی بردارد که پیوسته برای حمایت از آن کف می‌زدند و به این ترتیب تمام حمایت‌های مردمی را از دست بدهد و این نظام در معرض تکان‌هایی شدیدی قرار گیرد، تکان‌هایی که ممکن است رفته رفته در صورت اصرار مردم به ریشه کن کردن نظام تبدیل به تکان‌های کشنده شود.

ممکن است این بحران پیش‌آمده و آتشی‌که مردم مصر در آن می‌سوزند، فرصتی برای مخلصین باشد تا با استفاده از آن به حمایت و پشتیبانی از جوانان حزب‌التحریر بپردازند؛ جوانانی‌که سعی دارند این نظام فاسد را بر کنده و خلافت بر منهج نبوت را به جای آن پایه گذاری نمایند و به این ترتیب تمام زنده‌جان‌ها جان دوباره گیرند و اسلام و مسلمانان عزت از دست رفتۀ خویش را برگردانند.

﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ قُلْ عَسَىٰ أَن يَكُونَ قَرِيبًا﴾

[اسراء: 51]

ترجمه: می‌گویند این وعده چه زمانی محقق می‌شود؛ بگو امیدوارم که نزدیک باشد.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

«بلاول بوتو زرداری پسر بینظیر بوتو، نخست‌وزیر فقید پاکستان، امروز چهارشنبه به صفت وزیر خارجۀ حکومت شهبازشریف، نخست‌وزیر جدید این کشور سوگند یاد کرد؛ حکومتی‌که پس از سلب اعتماد از عمران خان تشکیل گردیده است. بوتو زرداری 33 ساله حزب مردم پاکستان را رهبری می‌کند.» (منبع: الجزیره 27 اپریل 2022م). حکومت شهبازشریف که پس از برادراش نواز شریف رهبری حزب مسلم لیگ را دارد، به تاریخ 19 اپریل 2022م سوگند یاد نموده بود، یعنی پس از گذشت بیش‌تر از یک هفته از سلب اعتماد از عمران خان. پرسش این است: دلیل این تغییر چیست؟ با توجه به این‌که پارلمان به حمایت اردو در زمان تعیین عمران خان به صفت نخست وزیر برایش رأی اعتماد و در آن زمان حزب مسلم لیگ و مردم در آن زمان زیر خشم اردو قرار داشتند، اینک چه تحول جدیدی رونما گردیده؟ و این‌که آیا امریکا در این مسأله دخلی دارد، با توجه به این‌که سال‌هاست در پس حاکمیت در‍‌پاکستان قرار دارد؟

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ به پرسش‌های مطرح شده به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

اول: عمران خان چگونه به قدرت رسید:

  1. شکی نیست که این اردو بود که حکومت را به عمران خان سپرد و عمران خان در ادارۀ حکومت‌اش چنان وابسته و مطیع ژنرال‌های اردو بود که در پاکستان بی مثیل بوده است. چنان‌چه وی از همان ابتدای پیروزی اش در انتخابات سال 2018م که وعدۀ تأسیس "پاکستان نوین" برای رهایی از فساد و حساب‌دهی را داد به دلیل نزدیکی بیش از حد اش به اردو مورد انتقاد قرار می‌گرفت. حتی تا همین اواخر عمران خان در پاکستان به صفت یکی از رؤسایی خوانده می‌شد که بیش‌ترین ائتلاف را با نظامیان دارد، بلکه حتی وی متهم بود که از اردو فرمان می‌برد. اگر پشتی‍بانی اردو نمی‌بود وی قطعاً رأی اعتماد نمی‌گرفت، چنان‌چه وی در سال 1996م از تشکیل حزب‌اش زیر نام "تحریک انصاف پاکستان یا PTI خبر داد، در انتخابات سال 1997م حتی یک چوکی هم در مجلس شورای ملی به دست نیاورد و تنها در سال 2013م بود که حزب وی توانست به کمک اردوی پاکستان در سیاست این کشور تأثیر گذار شود و حزب‌اش موفق شد 30 چوکی را در مجلس شورای ملی به دست آورد و پس از حزب مسلم لیگ و حزب مردم تبدیل به بزرگ‌ترین حزب مخالف در پاکستان شد. سپس در سال 2018م اردو تصمیم گرفت به عمران خان فرصت دهد در انتخابات برنده شود، اما این تصمیم اردو پس از آن صورت گرفت که عمران خان موافقت نمود افراد قمر باجوا رئیس اردو انتخابات سراسری را رهبری نمایند.
  2. اردو و دستگاه استخبارات زیر نظر ژنرال فایز حمید بی‌وقفه برای بهبود فضای سیاسی به نفع عمران خان دست به کار شدند و اطلاعات پاکستان در تشکیل گرهمایی‌هایی در سراسر پاکستان همکاری نمود و وی را به صفت کاندیدای پیروز مطرح نمود و اردو سیاست‌مداران سایر احزاب را قناعت داد از احزاب شان جدا شده و همراه با رأی دهندگان طرف‌دار خویش به حزب عمران خان بپیوندند. اردو رسانه‌ها را هشدار داد از پوشش رسانه‌ای مثبت به نفع حزب انصاف در جریان هجوم به حزب مسلم لیگ خودداری نمایند، چنان‌چه دستگاه‌های امنیتی فعالان حزب مسلم لیگ پاکستان – شاخۀ نواز – را بازداشت، محدود و یا زیر فشار قرار می‌داد و از پشت پرده برای محروم نمودن کاندیدان این حزب از کاندیداتوری کار می‌نمود.
  3. با آن که حزب عمران خان در مجلس شورای ملی 149 چوکی را به دست آورده بود، اما باز هم تعداد چوکی‌های لازم "172" چوکی برای تشکیل حکومت اکثریت را کامل نکرده بود، اما با هماهنگی و ترتیباتی‌که اردو انجام داد، توانست حکومت ائتلافی تشکیل دهد. تشکیل حکومت ائتلافی نقشۀ اردوی پاکستان بود، برای تضمین امکان برگشت از این نقشه در صورتی‌که عمران خان تغییر جهت داده و یا علیه اردو عمل کند. دستگاه اطلاعات هم‌چنین توانست شماری از اعضای حزب مردم پاکستان را طرف‌دار حکومت عمران خان نماید. در نهایت با تأثیرگذاری آژانس استخباراتی پاکستان گروهی با 17 عضو از حزب عمران خان و تنها سه عضو از پیروان حرکت انصاف که هیچ‌گاهی با هیچ حزبی یکجا نشده بودند، در نشست وزراء تشکیل گردید.

سوم: عمران خان پس از رسیدن به مقام نخست‌وزیری، خدمات زیادی به امریکا نمود:

  1. شبکۀ جیوتی در پاکستان به نقل از عمران خان گفت که وی: «امروز 3 دسمبر 2018م نامه‌ای از جانب ترامپ دریافت نمود که در وی از پاکستان خواسته شده در گفتگوهای صلح افغانستان نقش داشته باشد و در آوردن گروه طالبان پشت میز مذاکره کمک نماید.» (منبع: سبوتنیک روسیه 3 دسمبر 2018م) دو روز پس از این نامه عمران خان با خلیلزاد نمایندۀ ویژۀ امریکا برای افغانستان در اسلام آباد دیدار نمود و تأکید کرد که پاکستان مسیر نقشۀ امریکا در افغانستان را دنبال می‌کند.
  2. خواجه آصف وزیر دفاع پیشین پاکستان، درحالی‌که خودش یکی از افراد حکومت بود، پرده از خیانت حکام پاکستان برداشت، آنجا که به تاریخ 19 نومبر 2018م روی صفحۀ تویتراش نوشت: «پاکستان هنوز به با دخیل شدن در جنگ‌هایی‌که جنگ ما نیست، به خاطر امریکا خون می‌دهد. ما ارزش‌های دین خویش را برای این که با منافع امریکا متناسب شود زیر پا کرده ایم و روحیۀ گذشتی را که داشتیم با تعصب و عدم گذشت مبادله کرده ایم.» صریح‌تر از این سخن چه باشد که می‌گوید: پاکستان وارد جنگی شده که جنگ خودش نیست و خون فرزندان مسلمان را به خاطر امریکا می‌ریزد و ارزش‌های دین اسلامی خویش را به هدف خدمت به منافع امریکا هدر می‌دهد!
  3. موقف پاکستان در برابر هند نیز چنین بوده، چنان‌چه در قضیۀ کشمیر خود را کنار کشیده و در برابر ملحق نمودن آن به خاک هند سکوت اختیار نموده بجز برخی اقداماتی‌که بیش‌تر به آتش‌بازی‌های شبانه می‌ماند. در پاسخ به پرسشی‌که به تاریخ 18 آگست 2019م منتشر نموده بودیم، گفتیم: «زمانی‌که هند تصمیم اخیرش مبنی بر لغو حالت اضطرار در کشمیر را اعلان نمود، موقف پاکستان ذلت‌آمیز بود و فراتر از تقبیح به هدف دفع اعتراض از خود نبود، چنان‌که وزارت خارجۀ پاکستان با انتشار بیانیه‌ای گفت: «پاکستان اعلامیۀ منتشر شده به تاریخ 5 آگست 2019م توسط دهلی نو را به شدت تقبیح می‌کند و باید دانست که هیچ‌گونه اقدام یک‌جانبه توسط حکومت هند نمی‌تواند اوضاع متنازع علیه را حل و فصل نماید و پاکستان به صفت بخشی از این کشمکش جهانی هرچه را در توان دارد برای جلوگیری از این اقدامات غیر قانونی به کار خواهد گرفت.» (منبع: أ ف ب 5 آگست 2019م). این واکنش پاکستان درست مانند واکنشی است که حکومت محمود عباس و دولت‌های عربی همجوار آن از خود نشان می‌دهند، چنان‌چه به جای این که در برابر هتک حرمت‌های دولت یهود به مقدسات مسلمانان در سرزمین مبارک فلسطین لشکر‌های شان را برای جنگیدن به حرکت آورند، تقبیح می‌کنند و اعتراض و بس. پاکستان نیز بدون این‌که اردویش را برای جنگیدن به حرکت در آورد، همان نقش تقبیح و اعتراض کننده را بازی می‌کند.»
  4. عمران خان با صندوق بانک جهانی تعامل می‌کند؛ در حالی‌که این صندق زیر تسلط امریکا قرار داد و سیاست‌های امریکا را عملی می‌کند. این درحالی است که وی در جریان تبلیغات انتخاباتی‌اش علیه تعامل با این صندق شعار می‌داد و در اظهاراتی گفت: «پیش از آن که از صندق بین‌المللی پول قرضی بگیرم، خودم را خواهم کشت.» سپس این وعدۀ خویش را شکست و شروع به مذاکره با صندق مذکور نمود. صندوق بین‌المللی پول در ماه جولای 2019م با فراهم نمودن قرضه‌ای به ارزش 6 ملیارد دالر را بر اساس تسهیلات صندوق برای مدت در 39 ماه برای پاکستان موافقت نمود.
  5. عمران خان نخست‌وزیر پاکستان در گفتگویی‌که به تاریخ 22 جولای 2019م با شبکۀ فاکس نیوز داشت، از خدمات پاکستان برای امریکا یاد نموده گفت: «استخبارات پاکستان معلوماتی را در اختیار آژانس استخباراتی مرکزی امریکا "سی آی ای" قرار داد که باعث پیدا نمودن و کشتن بن لادن رهبر القاعده گردید. این نخستین دیدار قهرمان سابق کرکت به قصر سفید از زمان انتخاب وی در سال قبل در پاکستان است، جایی‌که روز یک‌شنبه با دونالد ترامپ رئیس‌جمهور امریکا دیدار نمود.» (منبع: القدس عربی 23 جولای 2019م)

سوم: مختل شدن روابط عمران خان با رهبری اردو و به سبب آن با امریکا:

عمران خان در سه سال از حکومت خویش تابع و مطیع رهبری اردو و از طریق آن امریکا بود تا این‌که در اواخر سال سوم روابط‌اش با باجوا رهبر اردو و از طریق آن با امریکا که موقف اردو را حمایت می‌کند، مختل گردید. عمران خان با کاندید شدن ژنرال انجوم ندیم در پست ریاست استخبارات نظامی مخالفت نمود و این کاندیداتوری را برای مدت طولانی معطل نمود و این باعث ناراحتی کدرهای سیاسی اردو شد. «قرار است انجوم پست جدیداش را از 20 نومبر عملاً در دست گیرد. باجوا انجوم به تاریخ 6 اکتوبر جاری به عوض ژنرال فایز حمید به صفت رئیس دستگاه استخبارات پاکستان تعیین گردید. انجوم پیش از آن به صفت فرمانده لوای اردو در شهر کراچی که در سواحل جنوب موقعیت دارد ایفای وظیفه می‌نمود و باجوا حمید در ماه جاری به صفت فرمانده لوا در شهر پشاور تعیین گردید.» (منبع: شبکۀ المنار 27 اکتوبر 2021م) عمران خان به گونۀ علنی از رهبری امنیت داخلی توسط فایز حمید یاد می‌نمود. به این ترتیب پس از تعیین شدن انجون به عوض فایز حمید روابط حکومت عمران خان با اردو وارد تنش گردید، مخصوصاً با توجه به حدس و گمان‌های زیادی که وجود داشت مبنی این که عمران خان قصد دارد حمید را به عوض قمر جاوید باجوا کاندید نماید؛ کسی‌که قرار بود دورۀ دوم‌اش در این پست در سال 2022م به پایان برسد. طبیعی است که امریکا در پشت رهبر اردو قرار دارد و این امریکا بود که تصمیم زمینه‌سازی برای سلب اعتماد از عمران خان و جستجوی بدیلی برای وی را مطرح نمود. برخی از این معلومات به عمران خان رسید و وی تلاش نمود روابط خویش با رهبری اردو را اصلاح نماید، چنان‌چه با تعیین انجوم به عوض دوست‌اش فایز حمید موافقت نمود، اما اردو با حمایت امریکا هم‌چنان اصرار نمود وی را از مقام نخست وزیری کنار زده و فرد دیگری را به جای وی تعیین نماید. اردو و امریکا ترسیدند که مبادا این مخالفت وی با تصمیم اردو، شروع سرپیچی‌های وی از تصامیمی باشد که اردو به کمک امریکا اتخاذ می‌کند؛ به همین دلیل بود که قضیۀ کنار رفتن وی جدی گرفته شد.

چهارم: عمران خان از این اقدام بهت زده شد، به ویژه چنان‌که گفتیم باتوجه به خدمات بزرگی‌که به امریکا انجام داده بود و همواره گوش به فرمان اردو بود. انگار عمران خان بعید می‌دانست اردو و امریکا پس از آن همه خدماتی‌که وی برای آنان انجام داده بود، برای برکناری وی وارد عمل شوند و فراموش نموده بود و یا هم خود را به فراموشی زده بود که دولت‌های کفری به مزدوران شان اجازه نمی‌دهند هوایی خارج از هوای آنان را استنشاق کنند! در هر صورت، عمران خان از آن اقدامات ناراحت شد و اظهاراتی را در مورد امریکا مطرح نمود، اما پس از آن که فرصت از دست رفته بود! از جمله اظهارات وی موارد زیر بود:

  1. عمران خان نخست‌وزیر پاکستان امروز شنبه خطاب به گروهی از خبرنگاران خارجی گفت: «اقداماتی‌که برای کنار زدن من جریان دارد، مداخلۀ صریح ایالات متحده در سیاست داخلی ماست.» (منبع: یورو نیوز عربی 2 اپریل 2022م) برخی از رسانه‌های داخلی گفتند؛ «عمران خان نامه‌ای را از طرف سفیر اسلام‌آباد در واشنتن دریافت نموده که در آن به نقل از یک مسئول بلندپایۀ امریکایی، "که گفته می‌شود دونالد لو وزیر امور خارجۀ امریکا در امور جنوب و وسط آسیا باشد" چنین گفته شده "ایالات متحده احساس می‌کند ممکن است روابط ما با کنار رفتن عمران خان از قدرت بهتر به پیش رود». (منبع: عربی پوست 3 اپریل 2022م)
  2. عمران خان در خصوص حملۀ روسیه به اوکراین موقفی بر خلاف موقف واشنتن اتخاذ نمود، چنان‌چه از تقبیح نمودن این حمله خود داری کرد، بلکه حتی به مسکو سفر نمود و به تاریخ 24 فبروری 2022م، یعنی در نخستین روز شروع جنگ روسیه در اوکراین، در کناری پوتین رئیس‌جمهور روسیه ظاهر شد، در حالی‌که باجوا فرمانده اردو حملۀ مذکور را تقبیح نمود و به گونۀ آشکار موقف‌گیری‌های امریکا را تأیید نموده و با اظهارات اخیر عمران خان مخالفت نشان داد. «فرماندۀ اردوی پاکستان از جنگ روسیه علیه اوکراین انتقاد نمود و خواستار توقف فوری به گفتۀ او "فاجعۀ بزرگ" شد که در یک کشور کوچکتر به راه انداخته است. آن‌چه توجه را به خود جلب می‌کند، این است که انتقاد ژنرال قمر جاوید باجوا از مسکو مخالف اظهارات نخست‌وزیر کشورش عمران خان است، کسی‌که از حمایت اسلام آباد از حوادث اوکراین دفاع نموده و با انتقادها از اقدامات ولادیمیرپوتین رئیس‌جمهور روسیه مخالفت کرد.» (منبع: الحرة، 2 اپریل 2022م)
  3. عمران خان در یک موقف دیگری گفت: «سفرای اتحادیۀ اروپا با ارسال نامه‌ای از ما خواسته اند عملیات نظامی روسیه در اوکراین را تقبیح نمائیم، می‌خواهم بپرسم آیا شما چنین نامه‌ای را به هند نیز فرستاده اید؟ وی افزود: مگر ما غلام شما هستیم که هرچه شما بگوئید انجام دهیم؟ این مسئول پاکستانی ادامه داد: زمانی‌که هند قوانین جهانی را در کشمیر اشغال شده نقض نمود، آیا کسی از شما روابط خویش را با هند قطع نمود و یا تجارت خویش را با آن متوقف کرد؟» (منبع: العربی جدید، 7 مارچ 2022م)
  4. پنجم: چنان‌که قبلاً گفتیم؛ عمران خان توقع نداشت تمام خدماتی را که به اردو و از طریق آن به امریکا انجام داده بود، بی فایده بماند! انگار او به این واقعیت پی نبرده بود؛ کسی‌که به کمک و حمایت کفار استعمارگر به قدرت می‌رسد باید مزدوری آنان را نموده و برای آنان به سان مهرۀ شطرنج است که به خواست و ارادۀ آنان حرکت داده خواهد شد و اگر اندکی به ضرر منافع آنان باشد، فوراً او را سقوط می‌دهند و این دقیقاً همان اتفاقی است که با عمران خان افتاد! چنان‌چه محکمۀ عالی پاکستان به تاریخ 7 اپریل 2022م تصمیم معاون رئیس پارلمان مبنی بر مخالفت با رأی‌گیری در مورد پیشنهاد جریان‌های مخالف حکومت در خصوص سلب رأی اعتماد از حکومت عمران خان را ملغا اعلان نمود، هم‌چنین تصمیم رئیس‌جمهور مبنی بر منحل نمودن پارلمان به تاریخ 3 اپریل 2022م و راه‌اندازی انتخابات زودهنگام بر اساس توصیۀ عمران خان نخست‌وزیر به وی را نیز ملغا کرده و این کار را مخالف قانون اساسی خواند و آن را اقدامی لغو شده و باطل تلقی نمود. محکمۀ مذکور از رئیس پارلمان خواست به تاریخ 10 اپریل 2022م در این خصوص جلسه‌ای را برگزار نماید و در آن جلسه پارلمان پاکستان که متشکل از 342 کرسی می‌باشد، با اکثریت 174 رأی با سلب رأی اعتماد از عمران خان موافقت نمود. روشن است که در چنین حوادثی، این اردو است که اوضاع را از پشت پرده مدیریت می‌کند، زیرا مسئولین دستگاه قضائی هیچگاهی بدون حمایت همه‌جانبه فرماندۀ اردو چنین تصامیمی را اتخاذ نمی‌کند.

ششم: در روز بعد 11 اپریل 2022م پارلمان شهباز شریف را تا زمان برگزاری انتخابات سراسری در ماه آگست 2023م به صفت نخست‌وزیر برگزید. شهباز برادر کوچک نواز شریف نخست‌وزیر اسبق پاکستان است. شهبازشریف از سال 2018م رهبری مجمع ملی پاکستان را دارد و وی پس از برادرش، نوازشریف مؤسس حزب مسلک لیگ پاکستان، رهبری این حزب را نیز بر عهده دارد. اردو و امریکا برای انتخاب شدن شهباز شریف کمک نمودند و شهباز برای این‌که ثابت کند منتظر اشارۀ اردو و امریکاست، اقدامات زیر را انجام داد:

  1. شهباز سیاست خویش را مبتنی برخواست امریکا آغاز نمود، چنان‌چه در قبال هند با لهجۀ مصالحت‌آمیز شروع نمود و گفت که حاضر است به جای رویارویی از طریق گفتگو وارد عمل شود. شهباز شریف در نخستین اظهارات‌اش گفت: «پاکستان خواهان روابط بهتر با هند می‌باشد و بدون حل و فصل اوضاع کشمیر هرگز صلح دائمی وجود نخواهد داشت. نخست‌وزیر هند باید به ما اجازه دهد قضیۀ کشمیر را حل و فصل نمائیم و انرژی مان را برای شکوفایی کشورهای مان به کارگیریم.» (منبع: اسکای نیوز 14 اپریل 2022م) مودی نخست‌وزیر هند در صفحۀ تویتر خویش در پیوند به اظهارات شریف نوشت: «انتخاب شهباز شریف به صفت نخست‌وزیر پاکستان را برایش تبریک می‌گویم. هند علاقمند صلح و ثبات در منطقۀ خالی از ترور می‌باشد تا فرصت داشته باشیم روی رشد و شکوفایی خویش تمرکز نموده و رفاه و شکوفایی را برای مردم مان به بار آوریم.» باید گفت که نخست‌وزیر هند از اسلام کینه به دل دارد و پیروان هندویش را علیه مسلمانان هند تحریک می‌کند و مسلمانان را در هند در تنگناه قرار داده و با اقامت مسلمانان در سرزمین هند مخالف می‌باشد و دختران مسلمانان را در موضوع لباس شرعی در مکاتب/مدارس زیر فشار قرار داده است.
  2. اخبار حاکی از این است که شهباز شریف پیشنهاد همکاری با ژنرال‌ها را در صورت انتخاب شدنش مطرح نموده و گفته که کشور نیاز به جلو رفتن و حل و فصل اختلافات با اردو دارد، در حالی‌که وی قبلاً در کودتای اردو در سال 1999م برعلیه نوازشریف برادر بزرگ‌ترش که نخست وزیر پاکستان بود، از اردو انتقاد نموده بود. سپس شهباز با عمران خان در انتخابات وارد رقابت شد؛ اما برنده نشد. در ماه دسمبر سال 2019م دیوان حساب‌داری، 23 مورد از املاک مربوط به این دو برادر را مصادره نمود و آنان را به پول‌شویی متهم نمود. در ماه سپتمبر 2020م شهباز را به اتهام اقدام به پول‌شویی بازداشت نمود و در ماه اپریل 2021م با ضمانت آزاد گردید. بناءً مصالحۀ وی با اردو یکی از عواملی است که باعث به قدرت رسیدن وی گردید.
  3. امریکا انتخاب شهبازشریف به صفت نخست‌وزیر را به سرعت برایش تبریک گفت، چنان‌چه بلنکن وزیر خارجۀ امریکا در اظهاراتی گفت: «ایالات متحده شهبازشریف نخست‌وزیر جدید پاکستان را به خاطر انتخاب شدنش به این پست تبریک می‌گوید و ما سعی داریم همکاری‌های گذشتۀ مان با حکومت پاکستان را هم‌چنان ادامه دهیم.» (منبع: اسکای نیوز 14 اپریل 2022م) این تبریک‌گویی سریع بیان‌گر آن است که امریکا مصالحۀ وی با اردو و تعهدش در عملی نمودن سیاست‌های امریکا را از وی پذیرفته و با هماهنگی برای پیروزی‌اش در رسیدن به قدرت موافقت نشان داده، هرچند قبلاً بالای وی و برادرش نوازشریف فشار آورده بود، اما اینک پس از آن که متعهد شده به گونۀ همه جانبه با امریکا همکار باشد و با اردوی پاکستان که وابسته به امریکاست وارد مصالحه شده، با همکاری با آن موافقت نموده است.
  4. حکومت جدید به تاریخ 12 اپریل 2022م اعلان نمود که «به گونۀ مثبت و سازنده و به هدف استحکام اهداف مشترک برای صلح و امنیت و شکوفایی منطقه با ایالات متحده همکارخواهد بود». دفتر شهباز شریف روابط وی با امریکا را تأیید نموده و در بیانیه‌ای گفت: «از تأکید مجدد ایالات متحده روی روابط طولانی مدت با پاکستان استقبال می‌کنیم و سعی خواهیم نمود این رابطۀ مهم بر اساس اصول مساوات و منافع مشترک و دوجانبه عمیق تر شود» بساکی گفت: «ادارۀ حکومت بایدن از پایبندی مسالمت آمیز به اصول و اساسات دموکراسی و قانونی حمایت می‌کند و از هیچ حزب سیاسی در پاکستان علیه یک حزب دیگر پشتیبانی نمی‌کند. ما از همکاری‌های درازمدت خویش با پاکستان خرسندیم و همواره خواستار پاکستانی شکوفا و دموکرات می‌باشیم؛ زیرا چنین پاکستانی برای منافع ایالات متحده حیاتی است. روابط درازمدت، قوی و همیشه‌گی ما زیر سایۀ رهبران جدید در اسلام‌آباد ادامه خواهد داشت.» (منبع: صدای امریکا 12 اپریل 2022م)

به این ترتیب دیده می‌شود که امریکا در پس سقوط مزدور سابق‌اش عمران خان قرار داشته و هم امریکاست که شهباز شریف را به قدرت رسانید، شهباز شریفی‌که با صراحت کامل اعلان نمود آمادۀ همکاری با امریکا بوده و با همت و نشاط بیش‌تر از عمران خان در خدمت امریکا قرار خواهد داشت.

هفتم: ظاهراً این حکام مزدور پند نمی‌گیرند و نمی‌اندیشند، هرگاه امریکا یکی از آنان را کنار زند، دیگران فوراً شروع به تملق و چاپلوسی نموده ابراز آماده‌گی برای خدمت‌گزاری برای امریکا می‌کنند تا راه خویش به سوی قدرت را باز کنند. به عوض این که دست از هم‌کاری با آن بردارند به سرعت در کنار آن قرار می‌گیرند تا در صورت کنار زدن شان مجدداً آنان را به قدرت برگرداند! امریکا آنان را به خوبی شناخته و می‌داند آنان کم‌تر از آن اند که رهبران متعهد سیاسی و عقیدوی باشند، زیرا ثابت کرده اند که آنان دنبال پست و مقام اند و نه چیزی فراتر از آن. چنان‌چه شهبازشریف از این درس نگرفت که چگونه امریکا چند بار برادرش را کنار زد و سپس هر دو را با تبعید نمودن شان مجازات نمود. امت اسلامی نیاز به سیاست‌مداران معتقد و دارای ایدئولوژی دارد که همانا ایدئولوژی امت است؛ اسلامی که تمام امور را به گونۀ ریشه‌ای و درست معالجه خواهد نمود و چنین سیاست‌مدارانی استند که امت را از این مهلکه‌ها نجات داده و آن را به حرکت می‌آورد و دولتی بزرگ و مستقل را برپاخواهند نمود، نه دولتی وابسته و مطیع به امریکا. پاکستان شایسته‌گی و اهلیت این را دارد که نقطۀ تمرکز برای برپائی این دولت بزرگ، دولت خلافت راشده را باشد، به خواست الله متعال.

﴿ ِنَّ فِي هَٰذَا لَبَلَاغًا لِّقَوْمٍ عَابِدِينَ﴾

[انبیاء: 106]

ترجمه: بدون شک این ابلاغ و بیانی است برای قومی‌که عبادت (الله) را می‌کنند.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به جواب بکر ساعد

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

حکم ادای صدقۀ فطر و کفارات مانند کفارۀ یمین و کفارۀ ظهار به اساس قیمت و پول نقد چی می‌باشد؟ آیا قیمت صدقۀ فطر و کفارات جائز است که برای یک مسکین داده شود و یا این‌که لازم است که طبق الله سبحانه و تعالی در قرآن کریم تعیین نموده که در کفارۀ یمین به ده مسکین داده شود و در کفارۀ ظهار به شصت مسکین؟ الله سبحانه و تعالی برای شما برکت دهد.

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله وبرکاته!

شما در خصوص دو مسأله سوال نمودید:

اول: آیا پرداخت قیمت در صدقۀ فطر و کفارات در عوض اشیاء که در نصوص شرعی ذکر شده مانند طعام دادن و پوشانیدن و مانند آن جائز است و یا خیر؟

سوال دوم: آیا قیمت برای یک مسکین داده شود، مانند که در نصوص وارد شده برای اشخاص معین از مساکین پرداخته شود، و یا  لازم است که به تعداد مساکینی‌که در نصوص تعیین شده پایبندی شده و کل قیمت برای یک مسکین داده نشده، بلکه برای مساکینی‌که در نصوص تعداد شان ذکر شده پرداخت گردد؟

1- در خصوص سوال اول باید گفت که علماء در جزئیات پرداخت قیمت اختلاف کردند، یعنی بعضی علماء به این نظر اند که در احادیث وارد شده است:

-        بخاری از نافع ابن عمر رضی الله عنه تخریج نموده که گفته است:

«فَرَضَ رَسُولُ اللَّه صَدَقَةَ الْفِطْرِ صَاعاً مِنْ شَعِيرٍ أَوْ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ عَلَى الصَّغِيرِ وَالْكَبِيرِ وَالْحُرِّ وَالْمَمْلُوكِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم صدقۀ فطر را یک صاع از جو و یا یک صاع از خرما فرض کرده خواه شخص صغیر باشد و یا کبیر، آزاد باشد و یا برده.

ترمذی نیز این حدیث را تخریج نموده با زیادت«عَلَى الذَّكَرِ وَالْأُنْثَى... قَالَ فَعَدَلَ النَّاسُ إِلَى نِصْفِ صَاعٍ مِنْ بُرٍّ» یعنی بر مرد و زن... گفته است بعدا مردم به نصف صاع از گندم عدول کردند.

-        و یا این‌که صدقه فطر به قیمت نقدی به تقدیر و اندازه و در برابر عین چیزی‌که در احادیث ذکر شده به پول نقد پرداخت شود... نظر راجح در نزد ما همان نظری است که در کتاب اموال در کتاب دولت خلافت ذکر شده؛ موضوعی‌که از جواز پرداخت قیمت خبر می‌دهد و این مسأله به دلیل آن است که به اساس دلائل ذیل پرداخت قیمت در زکات جائز است:

ا- در صفحه ۱۵۰ و ۱۵۱ کتاب فایل ورد کتاب دولت خلافت آمده است: «زکات در زروع، میوه جائز است که در بدل اخذ عین زورع و میوه از قیمت آن گرفته شود، نقد باشد و یا غیر نقد و این به دلیل روایتی است که عمرو بن دینار از طاوس شده است:

«أَنَّ النَّبِيَّ  بَعَثَ مُعَاذاً إِلَى الْيَمَنِ فَكَانَ يَأْخُذُ الثِّيَابَ بِصَدَقَةِ الْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرِ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم معاذ را به سوی یمن فرستاد و او لباس را در عوض گندم و جو به عنوان زکات می‌گرفت. (این حدیث را ابو عبید روایت کرده است)

از معاذ در خصوص نفس زکات روایت شده که او کالا را در برابر زکات می‌گرفت و این در این قول اش واضح شده است:  

«إيتوني بخميس أو لبيس آخذه منكم مكان الصدقة، فإنّه أهون عليكم وأنفع للمهاجرين بالمدينة»

ترجمه: خمس و یا لباس‌های کار کرده خود را بدهید که آن‌ها را در برابر زکات از شما می‌گیرم، زیرا این برای شما آسان‌تر و برای مهاجرین مفیدتر است.

در سنت آمده است که از رسول الله صلی الله علیه و سلم و اصحاب آن روایت شده که گاهی حق در مال ثابت می‌شود، سپس به غیر آن رجوع می‌شود، به چیزی‌که برای دهنده آن نسبت به اصل مال آسان‌تر می‌باشد؛ به همین دلیل نامه‌ای رسول الله صلی الله علیه و سلم در خصوص جزیه به معاذ در یمن وجود دارد:

«أَنَّ عَلَى كُلِّ حَالِمٍ دِينَاراً أَوْ عِدْلَهُ مِنَ الْمَعَافِرِ»

ترجمه: بر هر شخص بالغ یک دینار و یا به اندازۀ آن از لباس‌های یمنی است. (این حدیث را ابوداود روایت کرده است)

پس رسول الله صلی الله علیه و سلم کالا را در جای عین قرار داده است، یعنی گرفتن لباس در جای طلا و از همین باب است نامۀ که به اهل نجران فرستاد:

«أَنَّ عَلَيْهِمْ أَلْفَيْ حُلَّةٍ فِي كُلِّ عَامٍ، أَوْ عِدْلَهَا مِنَ الأَوَاقِيِّ»

ترجمه: بر ایشان لازم است که دو هزار جامه بدهند و یا معادل آن از ظروف پرداخت نمایند. (این حدیث را ابوعید روایت کرده است)

ابن قدامه در مغنی ذکر کرده است که عمر رضی الله عنه شتر را در عوض طلا و نقره می‌گرفت، چنانچه علی رضی الله عنه سوزن، تناب، و مایعات را در جزیه در عوض طلا و نقره می‌گرفت.» ختم شد.

در صفحه ۱۵۹ کتاب اموال در دولت خلافت آمده است: «از طلا به طلا زکات گرفته شود و هم‌چنان به اوراق که قائم مقام طلا قرار دارد و یا به اوارق وثیقه زکات گرفته می‌شود. هم‌چنان از نقره به نقره زکات گرفته شود و یا به اوراق که قائم مقام نقره قرار دارد و یا اوراق وثیقه زکات گرفته می‌شود، چنانچه جائز است که از طلا به نقره زکات گرفته و به اوراق که در یک جامعه الزام شده و از نقره به نقره زکات گرفته شود و هم‌چنان به اوراق الزامی زیرا تمامی این پول‌ها قیمت گفته می‌شود؛ پس بعضی در عوض بعض دیگر جائز است و جائز است که بعض این پول‌ها در عوض پول دیگر به عنوان زکات پرداخت گردد، چون هدف تحقق پیدا می‌یابد. دلائل اخذ قیمت در بدل عین مالی‌که در آن زکات واجب شده در باب زکات زورع و میوه جات ذکر و گذشته است.» ختم شد.

بناءً من ترجیح می‌دهم که پرداخت زکات فطر به قیمت نقدی و یا با اخراج عین آن مال جائز است؛ چنانچه در احادیث شریفه ذکر شده است.

ج- برای معلومات بیش‌تر باید گفت که در آن خصوص نظریات فقهاء وجود دارد که از جملۀ نظریات فقهاء قرار ذیل است:

-        علمای احناف به این نظر اند که واجب در صدقۀ فطر نصف صاع از گندم یا آرد، تلخان، کشمش، و یا یک صاع از خرما و یا جو می‌باشد؛ اما خصوصیت و صفت مالی‌که به عنوان صدقۀ فطر پرداخت می‌شود، این است که مال متقوم است؛ نه این‌که او مال عین است؛ پس جائز است که از تمام این اموال متقوم قیمت آن از درهم، دینار، پول، کالای تجارتی و یا هرچیزی‌که شخص خواست پرداخته شود.» اما سرخسی در صفحات ۱۰۷ و ۱۰۸ جلد ۳ کتاب المبسوط گفته است: «اگر شخص قیمت گندم را پرداخت نمود، در نزد ما جائز است، زیرا معتبر حصول بر آوردن نیاز بوده و بر آوردن نیاز با پرداخت قیمت نیز حاصل می‌شود؛ چنانچه که این هدف با پرداخت گندم بر آورده می‌شود. این مذهب حنفیه است و به این قول عمل شده و فتوای مذهب شان نیز بر این قول است که در زکات هرچیزی و در کفارات، نذر، خراج و غیره پرداخت قیمت جائز است.

-        عمر ابن عبدالعزیز به این نظر است که پرداخت قیمت نیز جائز است، از وکیع از قره روایت است که گفت: نامۀ عمر ابن عبدالعزیز در خصوص صدقۀ فطر برای ما آمد که نصف صاع از هر شخص پرداخت شود و یا قیمت نصف صاع از قیمت آن به حساب درهم پرداخته شود. و این آثار را امام ابوبکر ابن ابی شیبه در صحفه ۳۹۸ جلد ۲ تصنیف‌اش تحریر نموده است.

بناءً واجب نیست که حتماً از عین اشیاء که در نصوص وارد شده زکات و صدقه فطر پرداخت شود؛ بلکه پرداخت قیمت این اشیاء نیز جائز است، چنانچه دلائل شرعی آن در فوق ذکر شد.

2- اما نسبت به سوال دوم شما باید گفت که علماء در این خصوص نیز اختلاف کردند؛ نظری‌که من آن را ترجیح می‌دهم این است که وقتی نص به عدد مشخص از مساکین ذکر شده:

﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ﴾

[مائده: 89]

ترجمه: کفارۀ آن طعام دادن به ده مسکین از متوسط طعامی است که به خانوادۀ خود می‌دهید و یا پوشاک آنان می‌پوشانید.

﴿فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً﴾

[مجادله: 4]

ترجمه: پس کسی‌که توان نداشت شصت مسکین را سیر کند.

پس در این صورت پایبندی به همان عدد ده و شصت که در نصوص ذکر شده لازم است، خواه پرداخت عین باشد و یا قیمت آن، زیرا عدد در این نصوص هدف است. پس این یک قید لازمی است، اما در صورتی‌که نصوص پرداخت برای مساکین را بدون ذکر عدد طلب می‌نمود، پس در آن صورت جائز بود که کل آن برای یک نفر پرداخت شود؛ چون قید عدد در آن‌جا وجود نداشت و هم‌چنان جائز بود که بیش‌تر از آن پرداخت شود مانند این قول الله سبحانه و تعالی:

﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾

[توبه: 60]

ترجمه: صدقات منحصرا برای فقیران و درماندگان و مأمورین وصول آن و جذب و برای آزاد کردن اسیران و وامداران و در راه الله (سبحانه و تعالی) و فرزندان سبیل است فریضه‌ای است از جانب الله (سبحانه و تعالی) و یقیناً که او (تعالی) دانای با حکمت است.

پس برای زکات دهنده جائز است که زکات‌اش را برای یک مسکین پرداخت کند و هم‌چنان جائز است که برای مساکین زیادی تقسیم کند؛ زیرا در آیه عدد معین وارد نشده، بلکه لفظ مساکین بدون ذکر عدد ذکر شده است؛ اما در این آیه این مسأله در نظر گرفته می‌شود که پرداخت زکات برای این مردم به دلیل وصف مسکنت شان است. پس حد نهائی برای پرداخت زکات خواه یک نفر باشد و یا بیش‌تر، به اندازه‌ای است که آن‌ها را از زکات گرفتن غنی بگرداند؛ یعنی غیر مستحق شده و از وصف مسکنت بیرون شوند و پرداخت بیش‌تر از این حد برای شان جائز نبوده و طبیعی است که این مقدار نسبت به اشخاص و حالات متفاوت است، این چیزی است که من آن را ترجیح می‌دهم و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب امیر تورمن

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

از صمیم قلب درود بر شما شیخ و امیر بزرگوار ما! گفته می‌شود وقتی انسان وفات یافت عمل‌اش قطع می‌شود، مگر سه چیز؛ صدقۀ جاریه، علم نافع یا فرزند صالح که برای وی دعا کند. حالا سوال این است که آیا شرط است تا صدقۀ جاریه را متوفی قبل از فوت از مالش به عنوان وصیت بیرون کرده باشد و یا این‌که فرزندانش به حساب آن صدقه بدهد نیز در تحت این حدیث شامل می‌شود؟ الله سبحانه و تعالی گام‌های شما را محکم گردانیده و برای ايجاد آن‌چه باعث عزت امت می‌شود قوت بخشد.

پاسخ :

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

حدیث وجود دارد که با پدیدۀ مرگ اعمال میت قطع می‌شود به جز سه چیز، که این سه چیز عبارت اند از صدقۀ جاریه، علم نافع و فرزند صالح که در حق پدرش دعا می‌کند؛ اما این‌که ثواب عمل غیر برای میت می‌رسد و یا خیر باید گفت که ثواب بعضی از اعمال  برای میت می‌رسد که از جملۀ این اعمال صدقه فرزند میت می‌باشد، اگر فرزند نیت ثواب را برای متوفی بنماید.

1-    شوکانی در نیل الاوطار گفته است:

۱۴۸۸ و از ابوهریره روایت شده است:

«أَنَّ رَجُلاً قَالَ لِلنَّبِيِّ ﷺ: إنَّ أَبِي مَاتَ وَلَمْ يُوصِ، أَفَيَنْفَعُهُ أَنْ أَتَصَدَّقَ عَنْهُ؟ قَالَ: نَعَمْ»

ترجمه: مردی برای رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت، پدرم وفات شده و وصیت نکرده است، اگر من از جانب آن صدقه بدهم آیا برایش کدام نفع می‌رساند؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود بلی. (این حدیث را احمد، مسلم، نسائی و ابن ماجه روایت کرده است)

۱۴۸۹ از عائشه رضی الله عنها روایت شده است:

«أَنَّ رَجُلاً قَالَ لِلنَّبیﷺ: إنَّ أُمِّي اُفْتُلِتَتْ نَفْسُهَا، وَأُرَاهَا لَوْ تَكَلَّمَتْ تَصَدَّقَتْ، فَهَلْ لَهَا أَجْرٌ إنْ تَصَدَّقْتُ عَنْهَا؟ قَالَ نَعَمْ»

ترجمه: مردی برای رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت مادرم به صورت ناگهانی فوت شده است، گمان می‌کنم که اگر صحبت می‌کرد، وصیت به صدقه می‌نمود، پس اگر من از جانب آن صدقه بدهم آیا مزد آن برایش می‌رسد؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود بلی.

۱۴۹۱ از حسن روایت شده است:

«عَنْ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ أَنَّ أُمَّهُ مَاتَتْ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إنَّ أُمِّي مَاتَتْ أَفَأَتَصَدَّقُ عَنْهَا؟ قَالَ: نَعَمْ قُلْتُ: فَأَيُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: سَقْيُ الْمَاءِ»

ترجمه:  از سعد ابن عباده روایت شده که مادرش وفات یافت و گفت یا رسول الله مادرم وفات شده است آیا می‌توانم از جانب آن صدقه بدهم؟ گفت بلی گفتم کدام صدقه بهتر است؟ گفت آب دادن.

حسن گفته است آن همان آب دادن اولاد سعید در مدینه بوده است. این حدیث را احمد و نسائی روایت نموده اند.

باب رسیدن ثواب نوافل بخشیده شده به مردگان: و این قول (ونفعه ذالک) در این گفته دلیل بر این است آنچه که اولاد برای پدرش انجام می‌دهد، از قبیل روزه و صدقه، ثواب آن به پدر متوفی می‌رسد و این گفته‌اش افتلتت به ضم تاء مثنی بعد از فاء ساکنه که مابعد آن مکسور است به صیغه مجهول به معنی ماتت فجأة یعنی ناگهان مرده است؛ چنانچه به این معنی در قاموس ذکر شده است و این گفته‌اش که (نفس) به ضم سین گفته بنابر معنی مشهور قایم مقام فاعل است (و اراها) به ضم همزه به معنی گمان می‌کنم و این گفته‌اش (و سقی المآء) در این گفته دلیل بر این است که آب دادن بهترین صدقه است. و لفظ ابوداود: "فَأَيُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: الْمَاءُ، فَحَفَرَ بِئْراً وَقَالَ: هَذِهِ لِأُمِّ سَعْدٍ" یعنی کدام صدقه بهتر است، گفت آب سپس چاه حفر کرد و گفت این برای ام سعد است. این حدیث را دار قطنی در غرائب مالک تخریج نموده و موطا از حدیث سعید ابن سعد ابن عباده روایت کرده است:

«خَرَجَ سَعْدٌ مَعَ النَّبِيِّ ﷺ فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ وَحَضَرَتْ أُمَّهُ الْوَفَاةُ بِالْمَدِينَةِ، فَقَالَ لَهَا: أَوْصِي، فَقَالَتْ: فِيمَ أُوصِي وَالْمَالُ مَالُ سَعْدٍ؟ فَتُوُفِّيَتْ قَبْلَ أَنْ يَقْدَمَ سَعْدٌ»

ترجمه:  سعد همرای رسول الله صلی الله علیه و سلم در بعضی از غزوات‌اش بیرون شد و مادرش در مدینه نزدیک به مرگ شد پس او برایش گفت وصیت کن، مادرش گفت من در چی وصیت کنم، در حالی‌که مال، مال سعد است و به همان حالت وفات یافت قبل از آن‌که سعد بیاید.

و این حدیث را ذکر کرده است و گفته شده مردی‌که در حدیث عائشه رضی الله عنها و حدیث ابن عباس مبهم ذکر شده سعد ابن عباده است و این‌که بخاری بعد از ذکر حدیث عائشه حدیث ابن عباس را به همان لفظ ذکر کرده نیز دلالت بر این دارد چنانچه وی به این لفظ ذکر کرده است:

«إنَّ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ قَالَ: إنَّ أُمِّيَ مَاتَتْ وَعَلَيْهَا نَذْرٌ»

ترجمه:  سعد ابن عباده گفته است مادرم وفات یافت در حالی‌که بر ذمۀ وی نذر بود.

گویا که این اشاره بر این است که شخص مبهم در حدیث عائشه سعد است و احادیث این باب بر این دلالت دارد که ثواب صدقه فرزند به والدین بعد از مرگ شان بدون این‌که وصیت کرده باشند، می‌رسد؛ پس این احادیث عمومیت این قول الله سبحانه و تعالی را

﴿وَأَنْ لَيْسَ لِلإِنْسَانِ إِلا مَا سَعَى﴾

[نجم: 39]

ترجمه: و این‌که برای انسان جز تلاش او نخواهد بود.

خاص می‌سازد؛ اما در احادیث این باب این ثابت شده که ثواب صدقۀ فرزند به والدین می‌رسد و ثابت شده که فرزند انسان در حقیقت سعی آن است پس نیازی بر توجیه تخصیص نیست.

2-    در شرح نووی مسلم جلد ۳ صفحه ۴۴۴ آمده است:

{۱۶۷۲} محمد بن عبدالله بن نمیر برای ما حدیث گفت که محمدبن بشر برای ما حدیث گفت که هشام از پدرش از عائشه رضی الله عنها حدیث گفته که مردی در نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و گفت:

«يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ أُمِّيَ افْتُلِتَتْ نَفْسَهَا وَلَمْ تُوصِ وَأَظُنُّهَا لَوْ تَكَلَّمَتْ تَصَدَّقَتْ أَفَلَهَا أَجْرٌ إِنْ تَصَدَّقْتُ عَنْهَا؟ قَالَ: نَعَمْ»

ترجمه: یا رسول الله مادرم وفات یافت و وصیت نکرد و گمان کردم که اگر حرف می‌زد وصیت به صدقه می‌نمود، اگر من از جانب آن صدقه بدهم آیا مزد آن برایش می‌رسد؟ گفت بلی.

و زهیر بن حرب برایم همین سخن را گفت که یحی بن سعید برای ما گفت و ابوکریب برای ما گفت که ابو اسامه برای ما گفت که علی ابن حجر برای ما گفت که علی ابن مسهر برای ما خبر داد که حکم ابن موسی برای ما گفت شعیب بن اسحاق برای ما گفت و تمام ایشان از هشام به همین اسناد روایت کرده و در حدیث ابواسامه آمده است که وصیت نکرده است، چنان‌چه ابن بشر گفته است و دیگران این را نگفته اند.

-          ۱۶۷۲ این گفته‌اش: (يَا رَسُول اللَّه إِنَّ أُمِّي اِفْتَلَتَتْ نَفْسهَا) یا رسول الله مادرم نفس آن فوت شده است، به نصب سین و رفع سین مفعول مالم یسم فاعله است و یا مفعول دوم است، قاضی گفته است اکثر روایات به نصب آمده و این قول‌اش (اِفْتَلَتَتْ) به فاء درست است که اهل حدیث و غیر شان آن‌را روایت کرده است، و ابن قتیبه (اِقْتَتَلَتْ نَفْسهَا) به قاف روایت کرده و گفته است، این کلمه به کسی گفته می‌شود که به صورت ناگهانی فوت شده باشد و هم‌چنان این کلمه برای کسی اطلاق می‌شود که توسط جنیات و یا عشق به قتل برسد و درست به فاء است؛ گفتند معنی آن به این معنی است که به صورت ناگهانی مرده باشد و هر آن‌چیزی‌که بدون درنگ انجام شود، افتلت به آن اطلاق می‌شود گفته می‌شود (اُفْتُلِتَ الْكَلَام وَاقْتَرَحَهُ وَاقْتَضَبَهُ إِذَا اِرْتَجَلَهُ)؛ یعنی کلام به وجود آمد و کلام را پیشنهاد کرد و سخن را بدون سنجش گفت.

و این گفته‌اش: «اگر از جانب آن صدقه بدهم آیا برایش مزدی می‌رسد؟» گفت بلی و (إِنَّ تَصَدَّقَتْ) که گفته به کسر همزه هیچ اختلافی در آن نیست قاضی گفته است چنین روایتی در آن آمده است گفته است غیر از این به شکل دیگری درست نیست، زیرا او از چیزی سوال کرده که بعدا آن‌را انجام نداده است.

و در این حدیث که صدقه توسط فرزند از جانب میت به میت نفع می‌رساند و ثواب آن برایش می‌رسد به این مسئله اجماع علماء است و هم‌چنان در خصوص رسیدن دعاء و پرداخت دین نیز اجماع کردند، به دلیل نصوص که در این زمینه وارد شده و هم‌چنان حج از جانب میت درست است وقتی‌که حج اسلام باشد و هم‌چنان وقتی به نفلی وصیت کرده باشد. بنابر دیدگاه صحیح‌تر در نزد ما؛ اما علماء در خصوص روزه اختلاف کردند قول راجح بر این است که روزه نیز جواز دارد، به دلیل احادیث صحیحی‌که در این خصوص وارد شده است، مشهور در مذهب ما این است که ثواب قرائت قرآن برای میت نمی‌رسد و جماعتی از اصحاب ما گفته است که ثواب قرائت قرآن نیز می‌رسد و احمد بن حنبل نیز همین نظر را گفته است؛ اما نماز و سایر طاعات در نزد ما و جمهور علماء ثواب آن به میت نمی رسد، ولی احمد گفته است که ثواب تمام طاعات مانند حج برایش می‌رسد.

به این ترتیب صدقه از جانب پدرت که نیت ثواب آن‌را برای آن داشته باشی، انشاء الله می‌رسد و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام  

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

به تاریخ 7 اپریل 2022م شورای رهبری یمنی در سعودی تشکیل گردید که قرار است به عوض هادی فعالیت نماید، چنان‌چه وی تمام صلاحیت‌های خویش را به شورای مذکور واگذار نمود. پیش از آن به تاریخ 2 اپریل 2022م طرف‌های درگیر در مورد آتش‌بس دوماهه به توافق رسیده بودند. پرسش این است که آیا آتش‌بس مذکور مقدمۀ تشکیل شورای یاد شده بوده و این‌که هدف از آن چیست؟ پرسش دیگر این که چرا حوثی‌ها با وجودی‌که در خصوص آتش‌بس توافق نمودند و ایران نیز با آن موافقت نشان داد اینک از تأیید شورای رهبری سر باز می‌زنند؟

پاسخ:

برای روشن‌شدن پاسخ به پرسش‌های مطرح شده مسائل زیر را بررسی می‌نمائیم:

اول: آتش‌بس و تشکیل شورای رهبری و صلاحیت‌های آن از این قرار است:

  1. «هانس گروندیرگ نمایندۀ ویژۀ سازمان ملل به یمن اعلان نمود آتش‌بسی برای مدت دوماه که قابلیت تمدید را دارد از شام روز شنبه 2 اپریل 2022م مصادف با اول ماه رمضان در یمن عملاً اجرایی گردید. سازمان ملل و ایالات متحده از این آتش‌بس استقبال نموده وخواستار تمدید آن شدند. گروندیرگ از حوثی‌ها و حکومت به رسمیت‌شناخته شده توسط کشورهای جهان به خاطر حسن نیتی که نشان دادند و کوتاه آمدن از برخی خواسته‌های شان تا دستیابی به این توافق" ابراز سپاس نمود. وی این آتش‌بس را نخستین گامی خواند که اینک پس از تأخیر طولانی زمان بر داشتن آن رسیده. گروندیرگ تأکید نمود که وی تلاش‌هایش به منظور دستیابی به آتش‌بس دائمی را در جریان دو ماه آینده هم‌چنان ادامه خواهد داد. جوبایدن رئیس‌جمهور امریکا نیز به نوبۀ خود از آتش‌بس در یمن استقبال نمود و آن را فرصتی برای آرام گرفتن خواند که مدتهاست مردم یمن در انتظار آن بودند. اما وی این آتش‌بس را ناکافی خواند. بوریس جانسون نخست‌وزیر انگلیس نیز روز جمعه از آتش‌بس استقبال نمود و طرف‌ها را برای رسیدن به راه‌حل سیاسی دائمی تشویق نمود. وی در صفحۀ تویتراش نوشت: سر انجام فرصتی میسر شده تا در جهت تأمین صلح تلاش نمائیم و به رنج و درد مردم پایان دهیم» . (منبع: فرانس 24 أ ف ب 2 اپریل 2022م)
  2. همزمان با جریان گفتگوهای صلح، کنفرانسی به تاریخ 30 مارچ 2022م در ریاض تشکیل گردید و دو هفته ادامه داشت. در این کنفرانس در حدود 800 تن از شخصیت‌های یمنی به حمایت خلیج و نماینده‌گان بیگانه‌ای از سازمان ملل، امریکا، انگلیس و غیره شرکت داشتند. در اخیر کنفرانس عبد ربه منصور رئیس‌جمهور یمن که در ریاض به سر می‌برد به تاریخ 7 اپریل 2022م از تشکیل شورای رهبری ریاستی خبر داد و تمام صلاحیت‌های مربوط به خود را به آن واگذار نمود و هم‌چنین معاون خویش علی محسن احمر را نیز از سمت‌اش برکنار نمود. تلویزیون یمن این اعلامیۀ هادی را منتشر نمود که در آن می‌گفت: «بر مبنای این اعلامیه شورای رهبری ریاستی تشکیل خواهد شد تا مسئولیت‌های اجرائی مرحلۀ انتقالی را کامل نماید. من در این اعلامیه بر مبنای قانون اساسی و بر اساس پیشگامی کشورهای خلیج تمام صلاحیت‌های خویش را به گونۀ غیر قابل برگشت به شورای مذکور واگذار می‌شوم. وی هم‌چنین شورای مذکور را موظف نمود برای دست‌یابی به آتش‌بس دائمی در سراسر جمهوریت یمن با حوثی‌ها مذاکره نموده و جهت رسیدن به یک راه‌حل سیاسی نهائی و فراگیر با حوثی‌ها روی میز مذاکره بنشینند، راه حلی‌که شامل مرحلۀ انتقالی بوده و یمن را از وضعیت جنگی به وضعیت صلح و ثبات گذر دهد.» پس شورای مذکور مکلف است برای ایجاد راه‌حل نهائی با حوثی‌ها گفتگو نماید.
  3. صلاحیت‌های شورای ریاستی شامل این موارد می‌شود: «اداره نمودن سیاسی، نظامی و امنیتی دولت در جریان مرحلۀ انتقالی و تکیه نمودن به سیاست خارجی متوازنی که سیاست دولت و مرزهای آن را حفظ نماید». صلاحیت‌های رشاد علیمی رئیس شورای مذکور این است که «نیروهای مسلح را به گونۀ عام رهبری نموده و در داخل و خارج از جمهوری یمن نمایندگی نماید، والیان ولایت‌ها، مسؤولین امینیتی، قاضیان محاکم عالی، مسؤول بانک مرکزی را تعیین کند و نماینده گان دپلوماتیک را مشخص کرده و حالت اضطراری را اعلان کند.» (منبع: العین خبری 11 اپریل 2022م) این شورا هشت عضو دارد به شمول رشاد علیمی که رئیس آن می‌باشد، وزیر داخلۀ سابق و مشاور رئیس‌جمهور یمن، عیدروس زبیدی رئیس شورای انتقالی جنوب که به امارات نزدیک است، طارق صالح برادر عبدالله صالح رئیس‌جمهور پیشین یمن که رهبری محافظان ویژۀ رئیس‌جمهور را در زمان حاکمیت علی صالح به دوش داشت، سلطان علی عراده والی ولایت مأرب از وابسته گان حزب تجمع یمن برای اصلاح، عبدالله علیمی وزیر مربوط به حزب مذکور و رئیس دفتر هادی، عبدالرحمن ابو زرعة الحرمی فرمانده کل لواها، فرج بحسنی والی ولایت حضرموت، عثمان مجلی نمایندۀ ولایت صعدۀ و وزیر در حکومت فعلی به سمت معاون. به نظر می‌رسد تمام اعضای شورای رهبری ریاستی کسانی هستند که از پشتیبانی امارات برخوردار بوده و وابسته به هادی رئیس‌جمهور یمن می‌باشند و این بدان معناست که پلۀ انگلیس در این شورا سنگین است. شورای یاد شده نماینده‌گان جنوب را جمع نموده تا در روند مذاکرات و امضاء نمودن هرگونه توافقی‌که با حوثی‌ها صورت خواهد گرفت دخیل باشند و به این ترتیب هیچ کسی باقی نماند که در آینده صدای اعتراض بلند کند. هم‌چنین اعلان صورت گرفت که کار پارلمان ادامه داشته و با حکومت تجدید پیمان صورت خواهد گرفت. به نظر می‌رسد هدف این است که تمام طرف‌ها روی توافق پیش رو امضاء نمایند و به این ترتیب گروه حوثی مشروعیت پیدا نموده و بخشی از ساختار سیاسی و امنیتی یمن قرار گیرند.

دوم: واکنش‌های جهانی و منطقه‌ای:

  1. عربستان سعودی از این تصمیم استقبال نمود و وعدۀ کمک‌های اقتصادی به مبلغ 3 ملیارد دالر را داد که شامل دو ملیارد دالری می‌شود که نیم آن را سعودی و نیم دیگر آن را امارات به بانک مرکزی یمن کمک خواهند نمود. محمد بن سلمان ولی‌عهد سعودی در پی این وعده به تاریخ 7 اپریل 2022م «از رشاد علیمی رئیس شورای رهبری ریاستی و شماری از اعضای شورا استقبال نموده و وعده داد که از این شورا حمایت خواهد نمود و ابراز امید نمود که این شورا بتواند صفحۀ جدیدی را در یمن باز کند که این کشور را از جنگ به سوی صلح و توسعه سوق دهد.» (منبع: العربیه 7 اپریل 2022م) خالد بن سلمان معاون وزیر دفاع سعودی به تاریخ 9 اپریل 2022م در صفحۀ تویتر خویش نوشت: «اقدام شجاعانه و تاریخی را که عبد ربه منصور هادی رئیس‌جمهور یمن در انتقال قدرت برای شورای رهبری ریاستی‌که توسط آگاهان، جریان‌های سیاسی و اجتماعی یمن آن را تأیید نموده اند و جامعۀ جهانی در حمایت از آن اتفاق نظر دارند، می‌تواند زیربنای مرحلۀ مهم و قاطعی برای تحقق صلح و ثبات و استقرار در یمن و منطقه قرار گیرد. وی گفت: با حمایت همه جانبۀ خویش به شمول حمایت نظامی تا دستیابی به راه‌حل سیاسیی که به بحران پایان دهد، روی تداوم ائتلاف حمایت از قانون در یمن تأکید داریم.» سعودی می‌خواهد خود را از پیامدهای جنگی که هزینه‌های زیادی روی دست آن گذاشته برهاند، جنگی ضعف و عجز آن را در براورده شدن اهدافش برملا نمود. گرچه این شورایی را که هادی تشکیل داده از وابسته‌گان انگلیس است، اما هدف از تأسیس آن، گفتگو با حوثی‌ها و امتیاز دادن به خاطر موفقیت این گفتگوهاست.
  2. موقف امارات؛ «امارات متحد عربی از تصمیم عبد ربه منصور هادی رئیس‌جمهور سابق یمن مبنی بر تشکیل شورای رهبری ریاستی به هدف اجرای مسئولیت‌های مرحلۀ انتقالی استقبال نموده ابراز امیدواری نمود، این گام بتواند در دست‌یابی راه‌حل سیاسی فراگیر میان طرف‌های درگیر در یمن کمک کند و زمینۀ صلح و ثبات، توسعه و شکوفایی یمن و مردم برادر آن فراهم گردد. امارات از پیشنهاد کشور برادر عربستان سعودی برای شورای رهبری ریاستی جهت آغاز گفتگوها با حوثی‌ها زیر نظر سازمان ملل و برای رسیدن به راه‌حل سیاسی نهائی و فراگیر که شامل مرحلۀ انتقالی باشد استقبال نموده روی نقش محوری عربستان در تحقق استقرار و ثبات در یمن تأکید نمود» (منبع: 8 اپریل 2022م)
  3. گروه حوثی موقف دو پهلو از خود نشان داد؛ از یک طرف با پیشنهاد آتش‌بس که یکی از عناصر مهم آن بود موافقت نمود و از هانس گروندبرگ نمایندۀ جهانی برای یمن در صنعاء استقبال به عمل آورد. وی در سفر سه روزه‌ای که به صنعاء داشت با رهبری شورای سیاسی گروه حوثی‌ها موسوم به انصار الله دیدار نموده و چگونگی اجراء و ثبات آتش‌بس را به بحث گرفت. اما موقف این گروه در برابر شورای جدید رهبری یمن متفاوت بود؛ طوری‌که گروه اعلان نمود که با تصامیم اخیر هادی موافق نمی باشد. محمد عبدالسلام سخنگوی حوثی‌ها در صفحۀ تلگرام خویش نوشت: «این اقداماتی را که ائتلاف متجاوز روی دست گرفته هیچ ربطی به یمن و مصالحه نداشته و منجر به هیچ‌گونه صلحی نمی‌گردد، بلکه با منسجم نمودن ملیشه‌های متفرق و درگیر زیر یک چتر که در خدمت منافع بیرونی و کشورهای متجاوز قرار خواهند داشت، به تنش‌ها در یمن بیش‌تر دامن خواهد زد.» از گروه حوثی دعوت صورت گرفت تا در کنفرانس شرکت نماید، اما به دلیل برگزاری آن در سعودی از مشارکت سرباز زد و خواستار برگزاری آن در یک کشور بی‌طرف شد. این بدان معناست که هرچند این گروه در حال حاضر با تصمیم مربوط به تشکیل شورا و اعضای آن مخالفت نشان می‌دهد، اما در کنفرانس‌های آینده شرکت خواهد نمود و با شورا وارد مذاکره خواهد شد. هدف حوثی‌ها از تظاهر به مخالفت، استحکام بخشیدن به موقف‌اش در گفتگوهای آینده است. این گروه مستقیماً با ایران در ارتباط است، ایرانی که در مدار امریکا می‌چرخد. گروه حوثی در آغاز ماه رمضان با آتش‌بس دو ماهه و قابل تمدید موافقت نموده بود و آن آتش‌بس به عنوان مقدمه‌ای برای شورای مذکور و گفتگوها مطرح گردید.
  4. موقف ایران: «تهران از آتش‌بس و اهمیت اجرای گفتگو میان یمن‌یان که به دور از مداخلات بیرونی باشد استقبال نمود. حسین امیر عبداللهیان وزیر خارجۀ ایران گفت که کشوراش از آتش‌بس در یمن استقبال نموده و تأکید دارد که محاصرۀ مردم یمن باید بر طرف شده و گفتگوها میان طرف‌های یمنی و به دور از مداخلات بیرونی راه‌اندازی گردد. وزیر خارجۀ ایران در کنفرانس مطبوعاتی که با فؤاد حسین همتای عراقی‌اش داشت گفت که کشوراش روی اهمیت راه‌اندازی گفتگوی منطقه‌ای با مشارکت کشورهای منطقه تأکید دارد.» (منبع: الجزیره 14 اپریل 2022م) حوثی‌ها همین موقف را پس از ایران ابراز نمودند.
  5. موقف امریکا: ایالات متحدۀ امریکا از اعلان تشکیل شورای رهبری ریاستی در یمن استقبال نمود:

أ‌.        «در بیانیۀ مربوط به انتونی بلینکن وزیر خارجۀ امریکا گفته شده: ایالات متحده از تلاش‌های مردم یمن در جهت برپائی حکومتی فعال و دموکرات و شفاف که طرف‌های مختلف سیاسی و جامعۀ مدنی را در بر داشته باشد پشتیبانی می‌کند. وی افزود: مهم‌ترین مسأله این است که مردم یمن مستحق حکومتی استند که از حقوق و آزادی آنان دفاع نماید و عدالت و مصالحه را استحکام بخشد». (منبع: https://sabq.org 8 اپریل 2022م)

ب‌.    نیدپرایس سخنگوی وزارت خارجۀ امریکا به تاریخ 8 اپریل 2022م در بیانیه‌ای که در تویتر منتشر نمود، نوشت: «ایالات متحدۀ امریکا از اعلان تشکیل شورای رهبری ریاستی در یمن استقبال می‌کند.»

ت‌.    تیم لیندرکینگ نمایندۀ امریکا برای یمن در سخنان افتتاحیه‌ای که در کنفرانس ریاض در مورد یمن داشت گفت: «ایالات متحده دست‌یابی طرف‌های درگیر یمن به راه‌حل مسالمت‌آمیز و فراگیر را پشتیبانی می‌کند. مشاوره‌های یمن بیان‌گر پایبندی جهانی به استقرار بیش‌تر اوضاع در یمن است.» (منبع: د ب أ 30 مارچ 2022م) نمایندۀ امریکا در پایان کنفرانس گفت: «ایالات متحده منتظر است ببیند ایران نقش مثبتی بازی نموده و اسلوب خویش در یمن را تغییر دهد.» وی افزود: «شاید این لحظۀ حساسی‌که به آن دست‌یافته ایم همان نقطه‌ای باشد که ایران می‌تواند با استفاده از آن چهرۀ بهتری از خود برای جهانیان نشان دهد.» (منبع: سی ان ان امریکایی 6 اپریل 2022م)

به این ترتیب، امریکا اقدام هادی برای واگذاری صلاحیت‌هایش برای شورای مذکور را تأیید نمود و اصرار دارد ایران نقش مؤثری در یمن بازی نماید و به این ترتیب حوثی‌ها را در حکومت مشارکت دهد، زیرا حوثی‌ها نمی‌توانند بدون پشتیبانی ایران دوام آورند.

  1. موقف انگلیس: «لیر تروس وزیر خارجۀ انگلیس روز جمعه از اعلان تشکیل شورای رهبری ریاستی توسط عبدربه منصور هادی رئیس‌جمهور یمن استقبال نمود، شورایی‌که شامل نماینده‌گانی از جهت‌های اجتماعی و سیاسی می‌گردد. به گفتۀ تلویزیون ماهواره‌ای یمن، تروس از اعلان کمک‌های مالی سعودی و امارات به ارزش 3 ملیارد دالر به هدف تقویت اقتصاد یمن استقبال نمود.» (منبع: https://alwafd.news  8 اپریل 2022م) «ریچارد اوبنهایم سفیر انگلیس در یمن در گفتگوی ویژه با روزنامۀ "شرق اوسط" لندن که روز پنج‌شنبه منتشر گردید، گفت: از نتایج مشاوره‌های طرف‌های یمنی را که امروز در مقر شورای همکاری‌های خلیج در ریاض پایان می‌یابد، می‌توان در گفتگوهای آینده زیر اشراف نمایندۀ ویژۀ جهانی استفاده نمود. وی در عین حال اشاره نمود به این که موفقیت‌آمیز بودن آتش‌بس در دست طرف‌های درگیر است و نه کسانی‌که اوضاع را مراقبت می‌کنند. اوبنهایم تأکید نمود که کشورش هرگونه گفتگویی را که منجر به حل بحران یمن شود تشویق می‌کند و اشاره نمود که هرگونه توافق میان سعودی و حوثی‌ها اساس راه‌حل نهائی سیاسی خواهد بود.» (منبع: https: //www.dw.com    7 اپریل 2022م)

سوم: با دقت نمودن در آن‌چه گذشت موارد زیر واضح می‌شود:

  1. هدف از مداخلۀ نظامی سعودی که در سال 2015م آغاز شد این بود که بر اساس طرح امریکا، حوثی‌ها باید متمرکز می‌شدند و نه حذف و نابودی آنان. هم‌چنین کنفرانسی‌که به اشارۀ امریکا در سال 2018م در استاکهلم برگزار گردید، مانع تسلط امارات و قدرت‌های حامی آن بالای شهر حدیده گردید و آنان را از پیش‌روی به جانب صنعاء و تخلیۀ آن از وجود حوثی‌ها بازداشت چنان‌که انگلیس برنامه‌ریزی نموده بود. به این ترتیب؛ انگلیس شروع به اندیشیدن در برای راه‌حل "موقتی" با امریکا کرد و سر انجام مزدورش، هادی را دستور داد این کار را روی دست گیرد. این موضوع از سخنان ریچارد اوپنهایم سفیر انگلیس در یمن که در فعالیت‌های کنفرانس شرکت نموده بود واضح می‌گردد، آنجا که گفت: «حوثی‌ها اجازه دارند زیر نظر شورای همکاری در این مناقشه‌ها و مشاوره‌ها شرکت کنند و بهتر است از این فرصت استفاده کنند و در آینده فرصت‌های بیشتری زیر نظر شورای همکاری در جای دیگری از منطقه فراهم خواهد شد و هم‌چنین زیر نظر نمایندۀ جهانی. حوثی‌ها باید بخشی از مذاکرات باشند، زیرا آنان بخش مهمی از ساختار سیاسی یمن را تشکیل می‌دهند.» (منبع: شرق اوسط 7 اپریل 2022م) به این ترتیب دیده می‌شود که سفیر انگلیس که نمایندۀ کشورش است، در کنفرانسی‌که در ریاض برگزار گردیده از تغییراتی خبر می‌دهد که از سال 2016م به بعد در موقف انگلیس رونما گردیده است. روشن شد که انگلیس با مشارکت حوثی‌ها موافقت نموده، زیرا نتوانست آنان را کاملاً سرکوب کند و یا توسط مزدوران اماراتی و نیروهای یمنی که تمویل می‌نمود از صنعاء دور نماید.
  2. هانس گروندبرگ نمایندۀ سازمان ملل به تاریخ 11 اپریل 2022م برای نخستین بار پس از تسلیم شدن مسئولیت خویش در 8 ماه پیش وارد صنعاء شد و با شماری از مسئولین گروه حوثی‌ها دیدار و گفتگو نمود. در بیانیه‌ای که از دفتر وی منتشر گردیده گفته شد: «طیاره/هواپیمای گروندبرگ به این هدف در صنعاء نشست نموده تا وی رهبران حوثی‌ها را تشویق نماید آتش‌بس 60 روزۀ این دولت جنگ زده را حمایت و تقویت نمایند.» (منبع: أب 11 اپریل 2022م) وی در پایان سفراش به صنعاء گفت: «وی پیش‌رفتهای اجرای آتش‌بس را به شمول تمام عناصر و زیرساخت‌های آن را به عنوان گامی به سوی راه‌حل سیاسی فراگیر بحران با شماری از رهبران سیاسی حوثی‌ها در صنعاء بحث و بررسی نموده است.» (منبع: اناضول 13 اپریل 2022م) پس نمایندۀ سازمان ملل تصامیم اتخاذ شده در کنفرانس اخیر را برای حوثی‌ها انتقال داده تا آنان را برای مذاکرات پس از سلب صلاحیت‌ها از هادی و انتقال آن به شورای ریاستی آماده نماید. «شورای امنیت سازمان ملل در بیانیه‌ای که به اتفاق 15 دولت منتشر نمود ابراز امیدواری کرده است که تشکیل این شورا بتواند گام مهمی به سوی ثبات و حل سیاسی فراگیر زیر رهبری خود یمنی‌ها و زیر اشراف سازمان ملل باشد. این شورا از گروه حوثی‌ها خواسته با نمایندۀ ویژۀ سازمان ملل متحد "هانس گروندبرگ" همکار بوده و وی را در تلاش برای تحقق آتش‌بس فراگیر و مذاکره برای ایجاد راه‌حل سیاسی فراگیر کمک نمایند.» (منبع: aa.com.tr)
  3. تمام اعضای شورای ریاستی وابسته به انگلیس بوده و کنفرانس تأیید این شورا به حمایت سعودی، که وابسته به امریکا می‌باشد، در ریاض ترتیب داده شد، هرچند حوثی‌ها در این کنفرانس شرکت نکردند، اما ایران و حوثی‌ها که در رکاب ایران در حرکت استند با این آتش‌بس که مقدمۀ ایجاد شورای ریاستی بود موافقت نمودند. از جانب دیگر؛ امریکا و انگلیس هر دو با آتش‌بس و تشکیل شورای مذکور موافقت نمودند با آن که هر کدام به نوبۀ خود جنگ‌هایی را به هدف یکه‌تازی در امور یمن اداره می‌کردند، اما اینک هردو و هم‌چنین مزدوران منطقه‌ای و داخلی شان با آتش‌بس و تشکیل شورای ریاستی موافقت نشان می‌دهند! تمام این تغییرات پیش‌آمده در موقف دو طرف بیانگر این است که اسباب مهمی در اوضاع رونما گردیده که هر یک از امریکا و انگلیس را قناعت داده تا دست از یکه‌تازی در یمن بردارد و در مرحلۀ کنونی به جانب راه‌حل توافقی هر چند "موقتی" روی آورند. این که چه اسباب و دلایلی آنان را به این نتیجه رسانیده، می‌توان از تحولاتی‌که در هفته‌ها و ماه‌های اخیر رخ داده بر داشت نمود و آن را این چنین خلاصه کرد:

أ‌.        جنگ اوکراین و پیامدهای آن بالای امریکا و دولت‌های اروپا به ویژه انگلیس؛ چنان‌چه این کشورها بیش‌ترین توجه خود را روی این جنگ متمرکز نموده اند.

ب‌.    هدف قرار دادن زیرساخت‌های صنعت نفت سعودی با موشک‌های دوربرد توسط نیروهای مستقر در صنعاء و پیامد آن بر آیندۀ تأمین نفت جهانی، به ویژه با توجه به این که امریکا پس از شروع جنگ اوکراین به دولت‌های اروپا وعده داده که نیاز شان به منابع سوخت بدیل از منابع روسیه را تأمین خواهد نمود و از آن جایی‌که سعودی می‌تواند حجم بزرگی از نفت را تولید نماید، امکان این را دارد که بخش زیادی از نیاز اروپا به نفت را به عوض نفت روسیه تأمین نماید و از جانب دیگر که اهمیت آن از موضوع فوق کمتر نیست؛ افزایش تولید نفت سعودی باعث مهار قیمت آن در بازار خواهد شد که این خود چانس برنده شدن حزب دموکرات امریکا در دور جدید انتخابات کانگرس در نومبر 2022م را افزایش می‌دهد؛ «یک منبع مسئول در وزارت خارجه گفت که ریاض " زیر سایۀ حملاتی‌که به آن صورت گرفته هرگز مسئولیت کمبود پترول در بازارهای جهانی را به دوش نخواهد گرفت.» (منبع: فرانس 24 / 25 مارچ 2022م) تمام این موارد امریکا را وادار نموده تنش‌ها میان حوثی‌ها و سعودی را کاهش دهد.

ت‌.    مشغول شدن ایالات متحده به کشمکش با چین در شرق دور و بحر شرق چین.

ث‌.    ناکام ماندن هادی در اعمال قدرت بالای یمن که پیوسته دست‌خوش بحران‌های متوالی است، وی از زمان انتخاب‌اش در سال 2012م تا کنون موفق به اعمال قدرت نشده.

ج‌.      تداوم جنگ یمن در حدود هفت سال بدون این‌که هیچ یک از طرفین درگیر به رهبری امریکا و انگلیس بتوانند اهداف خود را براورده نمایند.

ح‌.      سرانجام، شرایط کنونی هر یک از امریکا و انگلیس آنان را وادار به این توافق نموده است:

-          امریکا قدرت نفوذ انگلیس در میان سیاسیون یمن را درک می‌کند و می‌داند که انگلیس در میان قبایل شرق که متحدانه و با جدیت و قاطعیت تمام برعلیه حوثی‌ها در مأرب می‌جنگند نفوذ زیادی دارد و در نتیجه از استحکام قدرت حوثی‌ها در شمال یمن جلوگیری می‌نمایند و این که ملیشه‌هایی را که امارات تمویل می‌کند موفق شده اند تقریباً بالای جنوب مسلط شوند. این بدان معناست که امریکا به این نتیجه رسیده که حوثی‌ها توان تسلط بر تمام یمن را ندارند و این خود باعث شده امریکا پذیرفته نفوذ در یمن را با انگلیس تقسیم نماید، در حالی‌که پیش از سال 2014م هیچ نفوذ قابل توجهی در این سرزمین نداشت.

-          اما انگلیس که نفوذاش در سعودی را با آمدن سلمان و پسراش به قدرت در سال 2015م از دست داد و سعودی پس از آن به نفع امریکا فعال گردید و به این ترتیب ابزار منطقه‌ای انگلیس ضعیف گردید، این واقعیت جدید به ویژه اگر گسترش نقش ایران در منطقه توسط امریکا را به آن علاوه کنیم، باعث شده انگلیس در برابر تغییرات بزرگ منطقه نتواند اوضاع یمن را زیر سلطۀ خود بر گرداند در نتیجه آن نیز به نوبۀ خود حاضر شده نفوذ در یمن را با امریکا تقسیم نماید. این قناعت دو طرف "امریکا و انگلیسی" فضای مناسب راه‌حل سیاسی را در یمن فراهم نموده است.

  1. به این ترتیب؛ آتش‌بس، تصمیم اخیر و تشکیل شورای ریاستی همه با موافقت امریکا و انگلیس صورت گرفته و مزدوران دو طرف و کسانی‌که در مدار آنان در گردش اند در قدم دوم از این توافق حمایت می‌کنند. اما در عین حال یک نکته را نباید از نظر دور داشت و آن این که دولت‌های استعمارگر معمولاً هر کدام حرص دارند نفوذ در سرزمین‌های استعمار شده تنها از آن خود شان باشد و به راه‌حل‌های توافقی روی نمی‌آورند، مگر در صورتی‌که وادار شوند و چنین توافقی، توافق موقتی بوده سپس هرکدام به نوبۀ خود و با استفاده از وسایل خبیثانه تلاش می‌کنند فرش را از زیر پای طرف مقابل بیرون بکشند. بنابر این تداوم توافق به دست آمده در یمن منوط به اسباب و دلایلی است که در فوق تذکر داده شد. در کل توافق مذکور میان امریکا و انگلیس دائمی نخواهد بود، بلکه کشمکش‌ها میان دو طرف، هرچند با اسالیب مخفی، ادامه خواهد یافت تا آن که شرایطی‌که زمینۀ این توافق را به وجود آورده است تغییر کند و آنگاه است که صدای کشمکش‌ها مجدداً بالا خواهد گرفت، زیرا خط پهنی‌که دولت‌های استعمارگر دنبال می‌کنند این است که بازی زمان را به پیش می‌برند، طوری‌که اگر نتوانند اهداف خود در یکه‌تازی و انحصار نفوذ را در حال حاضر براورده نمایند، موضوع را به زمان دیگری موکول می‌کنند تا تلاش‌های لازم برای تحقق اهداف خود را انجام دهند.
  2. شکی نیست که یمن میدان کشمکش جهانی میان امریکا و انگلیس و ابزارشان اعم از قدرت‌های منطقه‌ای و داخلی قرار گرفته. کسی‌که در این میان ضررهای ناشی از این کشمکش را متحمل می‌شود همانا مردم بی دفاع یمن استند که چوب سوخت این کشمکش‌ها و قربانی آن قرار گرفته اند، چنان‌چه سال‌هاست که در آتش گرسنگی و فقر می‌سوزند. باید دانست که هیچ راه نجات و گریزی برای مردم یمن وجود ندارد، مگر برگشتن به الله و اعتماد کردن به او تعالی و پشت پا زدن به تمام این ابزارها و بادارهای‌شان و سعی و تلاش بی‌وقفه در کنار مخلصینی‌که در راستای برپائی حاکمیت دین الله در قالب خلافت راشده بر منهج نبوت کار و پیکار می‌کنند.

﴿وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا(2) وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴾

[طلاق: 2-3]

ترجمه: و هرکس تقوای الهی پیشه کند، الله راه نجاتی برای او فراهم می‌کند. و او را از جایی‌که گمان ندارد روزی می‌دهد؛ و هر کس بر الله توکّل کند، کفایت امرش را می‌کند؛ الله فرمان خود را به انجام می‌رساند؛ و الله برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است!

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه