سه شنبه, ۰۲ ذیقعده ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۴/۲۹م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

جناب امیر صاحب! راجع به جزای مرگ برای محصن زناکار، آیا به راستی در فقه اسلامی چنین چیزی قطعی ثابت شده است؟ بعضی علماء مانند شیخ ابوزهرا استند که این مسئله را من‌حیث حدود جزا دسته بندی نکرده اند. حتی توسط شیخ مصطفی زرقا بیان شده که این مسئله در جمع مجازات تعزیر دسته بندی می‌شود. شما در ین مسئله چه فکر می‌کنید؟

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

شما از جزای مرد محصن(متأهل) سوال نمودید که آیا این مسأله در فقه اسلامی قطعی است و یا خیر؟ آیا این مسأله از جمله حدود به حساب می‌آید و یا از جمله تعزیرات؟ چنانچه بعضی علماء معاصر جزای فعل زنا را از جملۀ تعزیرات می‌شمارند؛ پاسخ سوال شما قرار ذیل است:

جزای مرد زنا کار محصن(متأهل) رجم تا لحظۀ مرگ است و این مسأله از جملۀ احکام به شمار می‌رود، نه از جملۀ مسائل عقیدوی. پس این مسأله مانند دیگر احکام شرعی بوده، لازم نیست که دلیل آن قطعی باشد؛ بلکه ظن غالب برای فرضیت آن کفایت می‌کند، چنانچه اثبات احکام شرعی توسط دلائل ظنی اصلی از اصول فقهی است. لذا این‌که دلیل قطعی باشد و یا غیرقطعی در این مسأله هیچ تأثیری ندارد، بلکه لازم است که دلیل حکم از شریعت ثابت شود. دلائل صحیح بسیاری آمده که این حکم را به اثبات رسانده، جای برای شک نمی‌گذارد و ثابت می‌سازد که جزای مرد زناکار محصن(متأهل) رجم است؛ چنانچه این دلائل در ذیل ذکر شده است.

طوری به نظر می‌رسد که بعضی از علماء در این زمان در اخذ احکام شرعی منهج و راه درست و اصولی را نمی‌گیرند و زمانی‌که می‌خواهند حکم شرعی را اخذ نمایند، تلاش می‌کنند که حکم شرعی را با زمان و نظریاتی هماهنگ بسازند که این نظریات فعلاً در جهان حاکم است؛ نظریاتی‌که فرهنگ غرب آن‌ها را تحت عنوان قوانین بین‌المللی و توافق‌نامه‌های حقوق بشری بالای مردم حاکم و تحمیل نموده است، که این روش و طریقه برای اخذ و استنباط احکام شرعی کاملاً غلط است؛ زیرا هدف از اخذ حکم، حکم الله سبحانه وتعالی است؛ نه حکمی‌که با آراء و نظریات و توافق‌نامه‌های بین‌المللی موافقت داشته باشد و واجب شرعی هم همین یافتن حکم شرعی از مرجع و دلائل شرعی سپس قرار دادن آن در منصۀ تطبیق و تنفیذ بوده، واجب است که دعوت در جهان به سوی اسلام و احکامی باشد که به طریقۀ شرعی آن از شریعت اخذ و استنباط شده باشد. یقیناً حکمی‌که به طریقۀ شرعی آن استنباط گردد، حکمی‌ست که پاسخ‌گوی همۀ بشریت بوده، زیرا همین حکمی بوده که از نزد خالق بشر و خالق جهانیان آمده است، خالقی‌که از احوال مخلوقات‌اش کاملاً آگاه است.

﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾ [ملك: 14]

ترجمه: مگر كسی‌كه ( مردمان را ) می‌آفريند (حال و وضع ايشان را ) نمی‌داند و حال اين‌كه او دقيق و باريك‌بين بس آگاهی است.

﴿أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾ [اعراف: 54]

ترجمه: آگاه باشيد كه تنها او می‌آفريند و تنها او فرمان می‌دهد. بزرگوار و جاويدان و دارای خيرات فراوان، خالقی است كه پروردگار جهانيان است.

بناً جائز نیست که به گفتۀ چنین علمایی‌که در تلاش اند تا در استنباط احکام شرعی خود را با فرهنگ غربی هم‌آهنگ ساخته اند، عمل شود؛ فرقی نمی‌کند که این علماء به خاطر فشارهای وارده چنین عملی را مرتکب شوند و یا به خاطری راضی نمودن کفار غربی؛ پیروی در هر دو حالت از چنین علماء غلط است.

جزای زنا برای مرد و زن محصن(متأهل) رجم است و برای غیر محصن(غیرمتأهل) صد تازیانه می‌باشد و این جزا شامل حدود اسلامی است. ما احکام حد زنا را در کتاب "نظام عقوبات" به صورت مفصل بیان کردیم که در این‌جا بعضی مواردی‌که در مورد حد زنا در کتاب مذکور آمده است ذکر می‌کنیم:

«بعضی علماء به این نظر اند که حد زنا در مورد زن زانیه و مرد زانی خواه محصن(متأهل) باشد و خواه غیر محصن(مجرد) صد تازیانه است و فرقی بین این دو نیست؛ زیرا الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿الزانية والزاني فاجلدوا كل واحد منهما مائة جلدة ولا تأخذكم بهما رأفة في دين الله﴾ [نور: ۲]

ترجمه: هر يك از زن و مرد زناكار(مؤمن، بالغ، حرّ و ازدواج ناكرده) را صد تازيانه بزنيد و در(اجرا قوانين) دين الله (سبحانه وتعالی) رأفت (و رحمت كاذب) نسبت بديشان نداشته باشيد.

و این علماء گفتند ترک کتاب الله سبحانه وتعالی که قطعی و یقینی است، به وسیلۀ خبر احد جائز نیست؛ اخبار احادی‌که امکان کذب در آن‌ها متصور است. دیگر این‌که با چنین عمل‌کردی، کتاب الله سبحانه وتعالی توسط سنت منسوخ می‌شود که چنین عملی جائز نیست، اما عموم اهل علم صحابه، تابعین و بعد از تابعین از علمای جهان در تمام زمان‌ها گفتند که زنان و مردان غیرمحصن(مجرد) صد تازیانه زده شوند و زنان و مردان محصن(متأهل) رجم شوند تا بمیرند؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم "ماعز" را رجم کرد و هم‌چنان از جابر بن عبدالله روایت شده است: «مردی با زنی زنا کرده بود و رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور تازیانه را داد و تازیانه زده شد، سپس رسول الله صلی الله علیه وسلم خبر داده شد که این مرد محصن(متأهل) است رسول الله صلی الله علیه وسلم امر کرد که آن مرد رجم شود و رجم شد.»

کسی‌که در دلائل وارده در این خصوص دقت کند، می‌بیند که این قول الله سبحانه وتعالی:

﴿الزانية والزاني فاجلدوا كل واحد منهما مائة جلدة﴾

ترجمه: هر يك از زن و مرد زناكار(مؤمن، بالغ، حرّ و ازدواج ناكرده) را صد تازيانه بزنيد.

اين آیه عام است، زیرا کلمۀ "زانیه" و "زانی" از الفاظ عمومی است که شامل مرد و زن متأهل و غیرمتأهل می‌شوند، اما زمانی‌که حدیث یعنی این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم:

«واغد يا أُنيْس إلى امرأة هذا فإن اعترفت فارجمها»

ترجمه: ای انیس به سوی آن زن برو اگر به فعل زنا اعتراف کرد، رجم کن!

 این حدیث ثابت کرد که رسول الله صلی الله علیه و سلم "ماعز" را رجم کرد؛ البته بعد از آن‌که از محصن(متأهل) بودن ماعز معلومات گرفت و هم‌چنان "غامیدیه" را رجم کرد. به همین ترتیب دیگر احادیث صحیح بیان‌گر این مطلب بوده و معلوم می‌شود که این احادیث آیۀ مبارکۀ فوق را که عام بوده و در مورد مجرد آمده، تخصیص داده و شخص محصن(متأهل) را استثنا نموده است. بناً واضح شد که احادیث این آیۀ مبارکه را منسوخ نساخته؛ بلکه تخصیص داده است و تخصیص قرآن توسط سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم جائز بوده و این اصلی است که در بسیاری از آیات قرآن نزد علماء پذیرفته شده است.

حکم شرعی‌که دلائل شرعی از کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم بر آن دلالت دارد، این است که جزای فعل زنا در مورد غیرمحصن(مجرد) صد تازیانه به اساس کتاب الله و تبعید مدت یک سال به دلیل سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌باشد، مگر مسأله‌ای تبعید یک امر جائز و برای حاکم اختیاری است، اگر حاکم خواست ضمن این‌که زانی غیرمحصن(مجرد) را تازیانه می‌زند، مدت یک سال  تبیعد اش کند و اگر نخواست تنها بر تازیانه اکتفاء می‌کند، اما حاکم نمی‌تواند که تبعید و تازیانه هردو را ترک کند؛ زیرا جزای فعل زنا در مورد شخص غیر محصن(مجرد) تازیانه است، اما جزای فعل مرد و زن زنا کار محصن(متأهل) رجم است. مرد و زن محصن(متأهل) اولاً تازیانه زده شود؛ سپس رجم شود و جائز است که تنها بر رجم آن اکتفاء گردد؛ اما جائز نیست که تنها بر تازیانه اکتفاء شود، زیرا جزای زنا در مورد شخص محصن(متأهل) رجم است.

اما دلیل جزای شخص محصن(متأهل) در این زمینه احادیث بسیاری است. از ابوهریره و زید ابن خالد رضی الله عنهما روایت است که مردی از اعراب نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: ای رسول الله! ترا به الله قسم که حکم کتاب الله سبحانه وتعالی ‌را بالای من جاری کن! طرف خصم آن که از آن داناتر بود، گفت: بلی، من هم موافق هستم و بین ما کتاب الله سبحانه وتعالی را جاری کن و برای من اجازه بدهید تا موضوع را بیان کنم. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: بگو، شخص گفت: پسرم اجیر این شخص است که با زنش زنا کرده است و من اطلاع حاصل نمودم که بالای پسرم رجم است و رجم آن‌را در برابر صد گوسفند و یک دختر خریداری نمودم؛ اما وقتی اهل علم را سوال کردم، گفتند بالای پسرم صد تازیانه و تبعید یک سال می‌باشد و بالای زن رجم است؛ پس رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:

«والذي نفسي بيده لأقضين بينكما بكتاب الله، الوليدة والغنم ردّ، وعلى ابنك جلد مائة، وتغريب عام، واغدُ يا أنيس - لرجل من أسلم - إلى امرأة هذا فإن اعترفت فارجمها، قال: فغدا عليها فاعترفت فأمر بها رسول الله e فرجمت»

ترجمه: قسم به آن ذاتی‌که جان من در دست اوست، در بین شما به اساس کتاب الله (سبحانه وتعالی) داوری می‌کنم، دختر و گوسفند رد است، بالای  پسر تو صد تازیانه و تبعید یک سال می‌باشد، یا "انیس" فردا صبح نزد همان زن برو، اگر به فعل زنا اعتراف کرد، حکم رجم را بالای آن جاری کن! "انیس" نزد آن زن رفت و زن به زنا اعتراف کرد، رسول الله صلی الله علیه وسلم به رجم امر کرد و زن رجم شد.

با توجه به این روایات، معلوم می‌شود که رسول الله صلی الله علیه وسلم شخص محصن(متأهل) را رجم نموده و تازیانه نزده است. هم‌چنان از شعبی روایت شده است که حضرت علی رضی الله عنه زنی را در روز پنج شنبه تازیانه زد و در روز جمعه رجم کرد و گفت تازیانه به اساس حکم کتاب الله سبحانه وتعالی بوده و رجم آن به اساس سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است. از عباده ابن صامت رضی الله عنه روایت است که گفت:

«خذوا عني، خذوا عني، قد جعل الله لهن سبيلاً البكر بالبكر جلد مائة ونفي سنة، والثيب بالثيب جلد مائة والرجم»

ترجمه: از من بگیرید، از من بگیرید! الله (سبحانه وتعالی) در مورد زنان راه نشان داده است؛ زنای بکر با بکر صد تازیانه و تبعید یک سال است و زنای متأهل با متأهل صد تازیانه و رجم است.

بناً جزای زنای مرد و زن محصن(متأهل) تازیانه و رجم است، چنانچه حضرت علی رضی الله عنه چنین کرد. از حضرت جابر بن سمره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم ماعز بن مالک را رجم کرد و تازیانه را ذکر نکرد و در بخاری از سلیمان بن بریده روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم "غامدیه" را رجم کرد، ولی مسأله‌ای تازیانه را ذکر نکرد، پس این روایات دلالت دارند که رسول الله صلی الله علیه وسلم محصن(مجرد) را رجم کرده اما تازیانه نزده است و این‌که فرموده است:

«الثيب بالثيب جلد مائة والرجم»

ترجمه: و زنای متأهل با متأهل صد تازیانه و رجم است.

به معنی این‌که بالای زانی و زانیۀ محصن (متأهل) رجم واجب است؛ اما تازیانه جائز است و نظر به رأی و عمل‌کرد خلیفه می‌تواند که تازیانه ترک شود. به این ترتیب بین رجم و تازیانه در احادیث جمع می‌شود. پس نمی‌توان گفت که حدیث سمره که "ماعز" تازیانه زده نشده ناسخ حدیث عبادة ابن صامت است، روایت ابن صامت که ثابت کنندۀ تازیانه علاوه بر رجم می‌باشد. این مطلب گفته نشود، زیرا ثابت نشده است که حدیث "ماعز" از حدیث عباده متأخر است، با وجود عدم ثبوت تأخر این حدیث ترک تازیانه فهمیده نمی‌شود و نمی‌توان ناسخ حکم آن گردد. پس هردو حدیث در حکم شان با قوت شان باقی هستند و هیچ دلیل ترجیحی نیز در بین این دو حدیث دیده نمی‌شود و آنچه که در این حدیث علاوه بر رجم در مورد تازیانه آمده است، جواز تازیانه را می‌رساند، نه وجوب آن را؛ زیرا در این مسأله واجب رجم است و در مورد تازیانۀ محصن حاکم خودش اختیار دارد که علاوه بر رجم تازیانه بزند و یا ترک کند، بدین شیوه بین این دو حدیث جمع می‌شود.

 خلاصه این‌که جزای مرد و زن زانی و زانیه رجم تا حالت مرگ است که در این مورد دلائل صحیح بسیاری از سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم در صحیحین و دیگر کتب حدیث آمده است و جزای فعل زنا شامل احکام حدود می‌باشد؛ نه از جملۀ تعزیرات. الله سبحانه  وتعالی در همه امور عالم‌تر و آگاه‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

 
ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

در این اواخر شاهد رفت‌وآمدهای مسئولین اروپائی به سودان و اعلان حمایت‌شان از حکومت حمدوک استیم؛ چنان‌چه  وزیر خارجه فرانسه به تاریخ 16 سپتمبر 2019م وارد خرطوم پایتخت سودان شد و در دیدار‌ش با حمدوک، نخست‌وزیر سودان اظهار داشت که فرانسه 60 ملیون یورو به سودان کمک خواهد نمود و برای حذف نام سودان از لیست دولت‌های حامی ترورزم کار خواهد نمود. هم‌چنین وزیر خارجه آلمان نیز در سفرخویش به سودان اظهارات شبیهی را مطرح نمود و گفت برای حذف نام سودان از لیست تروریزم تلاش خواهد کرد. آیا این روابط و حمایت‌ها به هدف تقویت روند "آزادی و تغییر" در برابر اردو است و یا به اهداف دیگری؟ هم‌چنین عبدالله حمدوک نخست‌وزیر سودان نیز به تاریخ 5 سپتمبر 2019م از تشکیل نخستین حکومت پس از برکناری بشیر در ماه اپریل خبر داد و گفت: «حکومت بر اساس توافق صورت گرفته در ماه گذشته میان اردو/سپاه و غیرنظامیان سعی خواهد نمود تا قدرت را برای مدت سه سال تقسیم نماید.» (منبع: فرانس 24،  5 سپتمبر 2019م) آیا انتظار می‌رود توافق تقسیم قدرت عملی شده و اوضاع آرام شود و یا احتمال دارد تنش‌ها مجدداً از سر گرفته شود؟

پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ به بررسی امور زیر می‌پردازیم:

1. روند موسوم به "آزادی و تغییر" به کمک انگلیس، تبلیغات رسانه‌ای و مزدوران آن در منطقه توانست انقلاب مردم سودان را که علیه ظلم، گرسنه‌گی، محرومیت و فساد قیام نموده بودند، از آنان بدزدد و بر شانه‌های انقلابیون سوار شود و نه تنها راه‌حل بنیادینی برای بهبود وضعیت مردم ارئه نکرد، بلکه راه‌حل‌هایی از جنس واقعیت غرق در فساد ارائه نمود. گفتگوها میان شورای نظامی به رسمیت شناخته شده توسط امریکا و مزدوران آن و میان روند آزادی و تغییر به رسمیت شناخته شده توسط اروپا راه‌اندازی گردید و سرانجام دو طرف به تاریخ 17 آگست 2019م بالای سند مشروطه به توافق رسیدند و به این ترتیب؛ قربانی‌های انقلابیون به باد فنا رفت. این توافق برای تداوم جریان فساد و بر اساس ارزش‌های غربی سکولریستی و خصومت با اسلام و احکام آن صورت گرفت! بر اساس توافق صورت گرفته میان شورای نظامی و روند آزادی و تغییر؛ قرار بر این شد تا شورای رهبری با عضویت 11 تن تشکیل گردد که 5 تن آن از یک طرف و 5 تن دیگر از طرف دیگر به علاوه یک فرد مدنی مستقل که هردو طرف با آن موافق باشند و این تشکیل برای دوره انتقالی 39 ماهه اعتبار خواهد داشت. هم‌چنین در توافق‌نامه گفته شده که ریاست شورای رهبری به دو دوره تقسیم می‌شود که دوره اول 21 ماه و توسط شورای نظامی و دوره دوم 18 ماه و توسط روند آزادی و تغییر به پیش برده خواهد شد. پس از ختم دوره انتقالی، انتخابات سراسری برپا خواهد شد و شورای قانون‌گذاری تأسیس خواهد گردید. در توافق گفته شده که وزیران دفاع و داخله/کشور توسط شورای نظامی در شورای رهبری انتخاب خواهند شد؛ این بدان معنی است که شورای نظامی به علاوه ریاست شورای رهبری در دوره اول، تسلط خویش را به واسطه اردو/سپاه، امنیت و استخبارات هم‌چنان حفظ خواهد نمود.

2. به این ترتیب، صلاحیت‌های اردو در قدرت شامل عناصر قدرت‌مند می‌شود؛ چنان‌چه پنج عضو شوری از اردو ودو تن از اعضای شورای وزیران نیز از اردو خواهند بود. "وزیران داخله/کشور و دفاع"، که یکی از آن ژنرال جمال الدین عمر وزیر دفاع در حکومت انتقالی و یکی از سابقه‌دار ترین نظامیان نیروهای مسلح موجود در حال حاضر است. این ژنرالِ باسابقه یکی از دوستان نزدیک عوض بن عوف وزیر دفاع سابق است؛ زیرا هردو برای مدت طولانی در اداره استخبارات نظامی شانه به شانه کار کرده بودند. هم‌چنین او در دوران تحصیل/دانشجویی با عبدالفتاح برهان و ابوبکر دمبلاب رئیس استخبارات و عمر زین العابدین در فاکولته/دانشکده نظامی در یک صنف درس می‌خواندند. این همه بدان معنی است که نظام قبلی با قوت تمام در دوره انتقالی آینده حضور خواهد داشت و انتظار می‌رود موانع و مترسک‌های زیادی را در برابر براورده شدن اهداف حکومت مدنی وابسته به اروپا "انگلیس" بگذارد و به این ترتیب پله مزدوران امریکا در این معادله سنگین‌تر خواهد بود.

3. عبدالله حمدوک، که سند ماستری و دوکتورایش را از دانشگاه مانچستر بریتانیا به دست آورده، به تاریخ 20 آگست 2019م از جانب روند آزادی و تغییر به عنوان نامزد پست نخست‌وزیری معرفی گردید و به شورای وزراء صلاحیت‌های اجرائی مؤثری داده شد، سپس وی به تاریخ 5 سپتمبر 2019م اعلان تشکیل حکومت نمود؛ حکومتی‌که قرار است مرحله انتقالی را برای 39 ماه رهبری نماید. به این ترتیب، دیده می‌شود که نخست‌وزیر از وابسته‌گان اروپاست و طبیعتاً به نفع اروپا فعالیت خواهد نمود، بر خلاف عبدالفتاح برهان رئیس شورای رهبری و فرمانده اردو/سپاه و محمد بن حمدان دقلو معاون وی و فرمانده نیروهای واکنش سریع و سایر نظامیان همکار آنان که وابسته به امریکاستند، طبیعتاً به نفع امریکا کار و فعالیت خواهند نمود.

4. حاکمیت سودان بر اساس "سندمشروطه" را می‌توان حاکمیتی متشکل از دو تیم با صلاحیت‌های متفاوت و با وابسته‌گی‌های بیرونی و در حال نزاع خواند و روشن است که این واقعیت بالای عمل‌کردها و حل مشکلات مردم و وضعیت زنده‌گی آنان تأثیر خواهد گذاشت، طوری‌که تمام هم و غم هر یک از این دو تیم؛ خوش‌خدمتی به طرفی است که وابسته به آن می‌باشد و رفته رفته هریک از دو تیم در کمین دیگری قرار خواهد گرفت تا با استفاده از ابزار داخلی و خارجی، تیم دیگر را از صحنه دور کند. تاریخچه تشکیل چنین شوراهایی در سودان نشان می‌دهد که پیوسته با مراحل انتقالی و بحران‌ها همراه بوده. این وضعیت هم‌چنان ادامه خواهد داشت تا آن که اردو بتواند اوضاع دولت را به نفع خود رقم زده و شورا را منحل کند و یکی از نظامیان اردو را به صفت رئیس جمهور معرفی نماید. نمونه چنین واقعیتی را در شورای رهبری سودان که به تاریخ 26 دسمبر 1955م تشکیل گردید، می‌توان مشاهده نمود؛ طوری‌که همزمان با تاریخ (استقلال) سودان 1 جنوری 1956م قدرت را در دست گرفت و تا 17 نومبر 1958م ادامه یافت، آنگاه که ابراهیم عبود، که یک نظامی بود، علیه آن کودتا نمود. نمونه‌های دیگر؛ کودتای نمیری در سال 1969م و کودتای عمر بشیر به تاریخ 30 جون 1989م تا کنار زدن بشیر و تشکیل شورای رهبری جدید است. این شوراها همواره با مراحلی از کشمکش‌ها میان امریکا و انگلیس همراه بوده و هریک از طرف‌های متنازع اصرار داشته که حکومت را به تنهایی تشکیل دهد و اگر نتوانند، کوشش کرده با طرف مقابل با نرمی برخورد کند تا این‌که فرصتی دست دهد و آن طرف را از صحنه دور کند، چنان‌چه امریکا در برابر ریاست صادق المهدی وابسته به انگلیس سکوت اختیار کرد تا تحرکات مردمی فروکش کند، سپس زمانی‌که افراد وابسته به امریکا توانستند اوضاع را در داخل اردو به نفع خود هماهنگ کنند، امریکا کوتای عمربشیر را در سال 1989م سازمان دهی نمود؛ اما زمانی‌که بشیر نتوانست تحرکات مردمی را آرام کند، امریکا وی را کنار زد؛ کاری‌که قبلاً با نمیری و مبارک و سایرین بدون هیچ گونه توجهی و اعتنائی به خوش‌خدمتی‌های شان کرده بود! پس از بشیر، امریکا شورای نظامی را سر کار آورد، اینک همان بازی یک بار دیگر توسط شورای رهبری فعلی در حال تکرار شدن است؛ طوری‌که نظامیان وابسته به امریکا مجبور شدند با مزدوران انگلیس در قالب روند آزادی و تغییر به توافق برسند تا خشم مردم فروکش کند؛ خشمی‌که روند آزادی و تغییر توانست سوار بر موج آن شده و آن را به نفع خود جهت دهد. نظامیان وابسته به امریکا موافقت نمودند تا روند آزادی و تغییر را در حکومت سهم دهند، اما این دفعه با دفعه قبل متفاوت است؛ زیرا اردو/سپاه حکومت را این بار به صورت کامل تسلیم نکرد؛ کاری‌که در زمان صادق المهدی نمود، بلکه به نام شورای رهبری هم‌چنان در رأس آن باقی ماند و برخی از مراکز حساس و مهم حکومتی را در اختیار خود نگهداشت و صلاحیت‌های مهم و مؤثر دیگری نیز در حکومت به خد اختصاص داده است، چنان‌چه نیمی از اعضای شورای رهبری که سودان را رهبری می‌کنند از اردو بوده و برهان که فرمانده اردو است، آن را برای مدت 21 ماه رهبری خواهد نمود. هم‌چنین وزیران دفاع و داخله/کشور توسط اردو انتخاب خواهند شد و به این ترتیب تسلط نظامیان بالای شورای مذکور تضمین می‌شود.

5. در مورد این‌ که انتظار می‌رود چه تحولی رونما گردد، باید گفت که مطمئناً امریکا و انگلیس از کنار یک‌دیگر به آرامی رد نخواهند شد، زیرا منافع و ابزار داخلی‌ هرکدام‌شان مختلف است. بنابر این، هردو طرف سعی خواهند نمود تحرکات طرف مقابل را خنثی کند. با بررسی اوضاع جاری و دقت نمودن در تحولات دخیل در آن و اظهارات بیرونی و داخلی، مخصوصاً اظهارات مسئولین امریکائی و اروپائی، می‌توان به ابزار و اسالیبی‌که هریک از دوطرف برای اختناق دشمن‌اش و سپس راندن آن از صحنۀ حاکمیت استفاده خواهد نمود، پی برد:

در مورد گروه نظامی باید گفت که با استفاده از جنبۀ اقتصادی بالای حکومت فشار خواهد آورد، چنان‌چه وضعیت بد اقتصادی یکی از مهم‌ترین اسبابی بود که برای شوراندن مردم علیه بشیر استفاده شد. حکومت فعلی نیز به مردم وعده سپرده که اوضاع اقتصادی را بهبود خواهد بخشید. بناءً در صورتی‌که نتواند به وعده‌اش عمل کند مردم مجدداً به شورش روی خواهند آورد و این برای نظامیان فرصت خوبی خواهد بود تا روند آزادی و تغییر، یعنی نقش اروپا را از صحنۀ سودان دور کند. عوامل اقتصادی را امریکا در اختیار دارد و جزئیات آن قرار ذیل است:

الف) حمدوک در کنفرانس مطبوعاتی، که با وزیر خارجۀ آلمان داشت، گفت: «چالش اقتصادی سودان چالشی بزرگ است؛ موضوع تورم و رسیده‌گی به ارزش واحد پول ملی و از آن جمله برگرداندن اعتماد مردم به سیستم بانکی است.» وی افزود: «تا زمانی‌که در مورد حذف نام سودان از جدول تروریزم با واشنتن به تفاهم نرسیم، هم‌چنان با دشواری‌هایی مواجه خواهیم بود.» (منبع: اناضول و رویترز 3 سپتمبر 2019م) حمدوک هم‌چنین گفت: «پس از آن‌که با از بین رفتن حکومت قبلی موانع زیادی کنار زده شد، اینک بزرگ‌ترین اولویت ما عادی‌سازی روابط مان با واشنتن است.» (منبع: اناضول 8 سپتمبر 2019م) بنابر این، حکومت سودان در موضوع رفع موانع خود سخت به امریکا نیازمند است.

ب) امریکا در خصوص رفع موانع تلویحاً شروع به ابراز تشدد و سخت‌گیری نموده؛ چنان‌چه پس از آن که مزدوران امریکا ناچار شدند برای آرام نمودن افکار عامه سند مشروطه را امضاء کنند، امریکا در مورد کمک به سودان عقب نشینی نمود؛ طوری‌که کاردار سفارت امریکا در خرطوم پایتخت سودان، که وظیفه‌اش به پایان رسیده، به شماری از شخصیت‌های بلند رتبۀ سودان گفته که موضوع رفع تحریم‌ها از سودان قطعاً به این زودی‌ها نهائی نخواهد شد؛ زیرا این تصمیم در دست کانگرس است و نه ادارۀ حکومت ترامپ. (منبع: روزنامۀ ایلاف 4 سپتمبر 2019م) این بدان معنی است که هرچند امریکا ابتداء به برهان وعده داده بود که رفع تحریم‌ها نزدیک است، اما اینک با شدت تمام سعی دارد از تحریم‌ها به عنوان برگه‌ای برای اعمال فشار بالای حکومت حمدوک استفاده نماید. برهان در آن زمان گفته بود: «در خصوص تحریم‌ها اقداماتی از زمان حکومت سابق جریان دارد و ما شماری قانون از قانون‌دانان را موظف نمودیم این مسئله را با ادارۀ حکومت امریکا به بررسی گیرند و ادارۀ یاد شده وعده سپرده که نام سودان را از لیست دولت‌های حامی تروریزم، پس از اکمال روند صلح حذف نماید و ما به این باوریم که اینک مناسب‌ترین زمان برای این کار است.» وی افزود: «شاید در اواخر هفتۀ جاری و پس از فراغت از کار تهیۀ پیمان‌نامۀ ساختار حکومت انتقالی، این توافق نامه به امضاء رسد.» (منبع: شرق میانه 7 جولای 2019م) ستیفن کوتیسیس کاردار سفارت امریکا در خرطوم در این خصوص گفت: «مسألۀ حذف نام سودان از لیست دولت‌های حامی تروریزم نزدیک شده.» (منبع: خلیج آنلاین 7 جولای 2019م)

ج) سازمان‌های جهانی پول (صندق بین المللی پول و بانک جهانی) نمی‌توانند بدون اجازۀ امریکا به سودان قرضه دهند و این ابزار دیگری است که امریکا برای اعمال فشار علیه سودان در اختیار دارد که طبیعتاً در اختیار گروه وابسته به امریکا در داخل سودان نیز هست. از جانب دیگر؛ به دلیل این که نام سودان هنوز در لیست تروریزم امریکا قرار دارد، این مسأله سودان را از استفاده از سیستم حواله‌جات بین المللی امریکا محروم نموده و این خود یکی از بزرگ‌ترین موانعی است که در برابر تجارت جهانی سودان قرار دارد، زیرا هیچ معامله‌ای را جدا از دالر انجام داده نمی تواند.

اما در مورد اروپا و در پیوند به آن "روند آزادی و تغییر"، باید گفت که دو راه را پیش خواهد گرفت؛ نخست کمک گرفتن از اروپا برای حل موضوع تحریم‌ها و به تعویق انداختن رفع آن توسط آمریکا و در نتیجه، اعمال فشار اقتصادی و دوم اعمال فشار بالای نیروهای امنیتی واردو/سپاه در تخصیصات و بودجۀ مالی.

6. اروپا و روند آزادی و تغییر می‌دانند که تحریم‌ها بالای اقتصاد سودان تأثیر بزرگی دارد و این را نیز می‌دانند که امریکا برای اعمال فشار تحریم‌ها را ادامه خواهد داد؛ بناءً اروپا سعی خواهد نمود از طریق سازمان ملل و حمایت‌های مالی به سودان کمک کند، چنان‌چه آلمان اظهار آماده‌گی برای کمک نمود؛ هایکوماس وزیر خارجۀ آلمان در اظهاراتی گفت: «آلمان موضوع حذف نام سودان از لیست دولت‌های حامی تروریزم را در مجمع عمومی سازمان ملل، که در ماه جاری برگزار می‌شود، مطرح خواهد نمود.» (منبع: اناضول 8 سپتمبر 2019م) لودریان وزیر خارجۀ فرانسه به تاریخ 16 سپتمبر 2019م به خرطوم سفر نمود و با عبدالله حمدوک دیدار نموده و اظهار داشت: «من به آقای نخست‌وزیر گفتم که به کمک شرکای اروپائی خویش برای حذف نام سودان از لیست امریکائی دولت‌های حامی تروریزم کار خواهیم نمود.» وی افزود: فرانسه کمک مالی به مبلغ 60 ملیون یورو را به سودان خواهد پرداخت، که 15 ملیون آن در دور نخست و فوراً پرداخت خواهد شد.» (منبع: صفحۀ انترنتی راکوب سودان 16 سپتمبر 2019م) از این شواهد چنین بر می‌آید که هدف، کمک به روند آزادی و تغییر و حکومت حمدوک است.

7. این بخش شامل دو مسأله می‌شود: کاستن از تخصیص و بودجۀ اردو و اصلاحات در دستگاه‌های امنیتی، که اظهارات اخیر حمدوک به وضوح نشان‌دهندۀ این امر است:

- در خصوص کاستن از بودجه، حمدوک خواستار «کاهش شدید هزینه‌های نظامیان شد و افزود: مصارف نظامی تا 80% بودجۀ دولت را در بر می‌گیرد.» (منبع: عربی پست 26 آگست 2019م) حمدوک استدلال می‌کند که با امضاء نمودن توافقات صلح با گروه‌های مسلح موجود در سودان قطعاً منجر به ایجاد صلح و ثبات خواهد شد و این یعنی برداشتن مبالغ هنگفت مالی از دوش بودجۀ مالی سودان است که نظامیان "اردو و امنیت" مصرف می‌کنند.

- در خصوص اصلاح دستگاه‌های امنیتی باید گفت که زیربنای موجود این دستگاه‌ها در سودان به شمول امنیت و اردو و به ویژه نیروهای واکنش سریع، همه از جمله طرح‌هایی است که در زمان حکومت عمر بشیر ریخته شده، دستگاه‌هایی‌که انقلابیون سودان ضرب شصت آنان را به خوبی چشیده اند و ممکن است "روند آزادی و تغییر" این مسأله را بهانه گرفته و خواستار تجدید نظر در مورد ساختار دستگاه‌های امنیتی برای تضمین وابسته‌گی و اطاعت آن از قانون شود، چنان‌چه «حمدوک قبلاً گفته بود که نیروهای واکنش سریع در چهارچوب تجدید ساختار دستگاه‌های امنیتی به این دستگاه‌ها مدغم خواهد شد و به زودی اردوی ملی/سپاه کشور تشکیل خواهد گردید. وی افزود که حکومت‌اش مصمم است ساختار دستگاه امنیتی را تغییر دهد و نیروهای واکنش سریع و تمام نظامیان گروه‌های مسلح را به آن مدغم خواهد نمود تا از آن یک اردوی ملی نیرومند بسازد.» (منبع: الجزیره نت 11 سپتمبر 2019م)

8. به نظر می‌رسد تلاش‌های اروپا برای حمایت از روند آزادی و تغییر در مقایسه با تلاش‌های متقابل امریکا و وابسته‌گان آن کم‌تر موفق آمیز بوده:

  • کمک‌های مالی اروپا مشکل را حل نخواهد نمود، در صورتی‌که امریکا نخواهد نام سودان را از لیست دولت‌های حامی تروریزم حذف کند، این دولت با مشکلات بی‌شماری دست و پنجه نرم خواهد نمود، چنان‌چه نخست‌وزیر خود اعتراف نمود که سودان به کمک‌های مالی بیرونی، یعنی قرضه‌های سودی و سرمایه‌گذاران خارجی متکی است و نمی‌تواند یک‌باره انقلاب صنعتی رونما کند و منابع اقتصادی خود را گسترش دهد. دلیل آن این است که این منابع مالی از جنس همین واقعیت فاسدی است که وجود دارد و بر مبنای ایدیولوژیک استوار نیست و از دین و آئین پاک امت اسلامی فاصله دارد؛ دینی‌که از آن نظامی برای حل تمام مشکلات زنده‌گی سرچشمه می‌گیرد، به شمول نظام اقتصادی اسلامی، که می‌تواند این سرزمین را روی پای خود آن ایستاد کند. لازم به ذکر است که مشکل اقتصادی مهم‌ترین دلیل انقلاب علیه حکومت بشیر بود، زیرا بسیاری از مردم سودان از فقر، محرومیت، بی‌کاری و قیمت‌های کمرشکن رنج می‌بردند.
  • در خصوص کاهش بودجۀ اردو باید گفت که اردو در جریان چندین دهه به دریافت بیش‌ترین میزان بودجۀ سودان، یعنی "سهم شیر" عادت کرده و انتظار می‌رود با استفاده از اسالیب مختلف در برابر طرح کاهش بودجۀ خویش با قوت تمام ایستاده‌گی کند و نیاز به دوام پرداخت سهم بیش‌تر بودجه به اردو را توجیه کند. نکتۀ دیگر قابل ذکر این است که هردو جانب به فساد مالی آغشته اند؛ پس چگونه خواهند توانست آن را معالجه کنند؟! زیرا فساد مالی را بجز مردانی‌که از عذاب الهی حذر داشته و با در نظر داشت تمام احکام اسلام و نه در سایۀ احکام وضعی حکومت می‌کنند، هیچ کس دیگری توان معالجۀ آن را ندارد.
  • در مورد دستگاه‌های امنیتی باید گفت که امریکا بالای شخص محمد حمدان دقلو فرمانده نیروهای واکنش سریع تمرکز خواهد نمود، چنان‌چه وی در این اواخر در رسانه‌ها بیش‌تر ظاهر شده و سفرهای خارجی‌اش، به خصوص به مصر و سعودی افزایش یافته؛ بناءً به نظر می‌رسد وی نخستین گزینۀ امریکا برای آیندۀ سودان باشد. دقلو، که معاون رئیس شورای رهبری است، در برابر اعمال هرگونه تغییری در ساختار نیروهای واکنش سریع به شدت مقاومت خواهد نمود و نخواهد گذاشت این ساختار، که به گفتۀ بعضی منابع تا حدود 25% بودجۀ اردو را دریافت می‌کند، منحل گردد و به این ترتیب تلاش‌های حمدوک برای تجدید ساختار نیروهای امنیتی در سودان مستقیماً با مقاومت و مخالفت مهرۀ نیرومند امریکا "دقلو" مواجه خواهد شد.

9. با توجه به آن‌چه که تا کنون گفته شده؛ انتظار نمی‌رود اوضاع سیاسی و اقتصادی سودان در جریان مرحلۀ انتقالی ثباتی داشته باشد:

  • در خصوص ثبات سیاسی؛ باید گفت که هیچ سرزمینی، تا زمانی‌که در آن کشمکش بین المللی و با ابزار داخلی جریان داشته باشد، روی ثبات و آرامی را نخواهد دید. تحرکات نماینده‌گان جهانی و سفیران آن در سودان، اظهارات، عمل‌کردها و دیدارهای آنان با مسئولین داخلی سودان، که در فوق توضیح داده شد، همه و همه گویای واضح و روشن وجود نزاع بین المللی در این سرزمین است. بناءً ثبات و آرامش تا زمانی‌که وضعیت از این قرار باشد، هرگز وجود نخواهد داشت. البته بعید نیست این عدم ثبات و استقرار اوضاع سودان در جریان مرحلۀ انتقالی منجر به کودتایی به کمک امریکا نشود، مگر این که مردم سودان به ریز و درشت این واقعیت به درستی پی برده و با ریشه‌کن نمودن کفار استعمارگر و مزدوران‌شان از گوشه و کنار سرزمین خویش به دین الله سبحانه وتعالی نصرت دهند و حاکمیت اسلام عزیز در چهارچوب خلافت راشده بر منهج نبوت را بر ویرانه‌های آنان برپا دارند. آنگاه است که زنده‌گی باعزتی داشته در سرزمین خویش با امن و ثبات به سر خواهند برد، واقعیتی‌که الله سبحانه وتعالی خواسته در آن به سر برند؛ یعنی ﴿خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾
  • در خصوص عدم استقرار اوضاع اقتصادی باید گفت که این اوضاع نتیجۀ قطعی دخالت استعمارگران در این سرزمین است، زیرا به قول معروف: "از بوتۀ خار نمی‌توان انگور چید." نمونه‌های گویایی در خود سودان بیان‌گر این ادعاست؛ جنوب سودان به دستور امریکا به حاکم خائن این مردم از پیکر آن جدا شد و در نتیجۀ آن سرمایه‌های نفتی از دست رفت و سودان، که سبد غذای قارۀ افریقا خوانده می‌شد، تبدیل به جایی شد که مردم آن از شدت فقر به خود می‌پیچند، زیرا اقتصادشان به قرضه‌های سودی وابسته گردید؛ زمین‌های زراعت و دهقانان به حال خود رها شدند و به محصولات‌شان هیچ‌گونه بازاریابی صورت نگرفت تا این‌که ناچار زراعت را ترک کردند و سرمایه‌های معدنی نیز به شرکت‌های بیگانه واگذار شد و به همین ترتیب سایر عرصه‌ها.
  • مهم‌تر از همه این که اسلام از میدان حاکمیت کنار زده شد و نظام اقتصادی اسلام به فراموشی سپرده شد، نظامی‌که الله سبحانه وتعالی آن را طرح و تشریع نموده است و به جای آن نظام فاسد وضعی و ساختۀ دست بشر تطبیق گردید. با این حساب چگونه می‌توان انتظار داشت اوضاع اقتصادی ثبات و پایداری خود را حفظ کند؟ طبیعی است که در چنین حالتی، زنده‌گی سخت و مملو از مشقت به بارخواهد آمد و الله عزیز و حکیم در کلام پاک خویش در این خصوص چه دقیق و به جا می‌فرماید:

﴿فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىۗ وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً﴾ [طه: 123-124]

ترجمه: هركس از هدايتم پيروى كند؛ نه گمراه مى‏شود و نه تيره‏بخت و هركس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت!

شیخ عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

امیر بزرگ‌وار! الله سبحانه و تعالی شما را حفظ نموده، یاری و نصرت‌تان دهد. نزدم پرسشی‌ست که به آن نیاز شدیدی دارم؛ اگر لطف نموده هرچه زودتر پاسخ سوال‌ام داده شود -خوب‌تر خواهد بود- تا بدانم که با این مسأله چه‌گونه معامله کنم.

قرار است که یک پروژه‌ای برای اعمار لین برقی آفتابی بر ستون‌ها ایجاد شود و نبود برق مشکلی است که همۀ شهروندان از آن رنج می‌برند، مسألۀ که من می‌خواهم بپرسم این است که می‌خواهند لین برق را از بالای زمینی بگذرانند که مساحت آن به پانزده "دونم" (مقیاس متراجی است که در لبنان از آن استفاده می‌شود) می‌رسد و این فاصله از بالای قبرهای سابقه و جدید می‌گذرد؛ آیا جائز است که ستون‌های جریان برق این پروژه بر زیارت نصب شود و یا ستون‌ها در کنار قبرها گذاشته شوند؛ درحالی‌که این ستون‌ها قبرها را در زیر خود می‌پوشند؟ الله سبحانه و تعالی شما را جزای خیر دهد! محمد حسن

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

رسول الله صلی الله علیه و سلم واضح ساخته که قبرها حرمت دارند، نبش و نشستن بر قبرها یا هر نوع اعمالی‌که احترام قبرها را بشکند، جائز نمی‌باشد. بعضی از دلائلی‌که در این زمینه وجود دارد قرار ذیل است:

ابوداود از طریق عائشه رضی الله عنها روایت نموده است:

«أَنَّ رَسُولَ اللهِ قَالَ: كَسْرُ عَظْمِ الْمَيِّتِ كَكَسْرِهِ حَيّاً»

ترجمه: شکستن استخوان انسان مرده؛ مانند شکستن استخوان انسان زنده است.

 در عون المعبود شرح سنن ابوداود آمده است که سیوطی در بیان سبب این حدیث گفته است از جابر رضی الله عنه روایت شده است:

ما همرای رسول الله صلی الله علیه وسلم برای جنازه‌ای بیرون شدیم رسول الله صلی الله علیه وسلم بر کنار قبری نشست، ما هم با آن حضرت نشستیم، ناگهان قبرکن، استخوان ساق پا و یا بازوی مرده‌ای را بیرون کرد و می‌خواست آن را بشکند، رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت:

«لَا تَكْسِرْهَا فَإِنَّ كَسْرَكَ إِيَّاهُ مَيِّتاً كَكَسْرِكَ إِيَّاهُ حَيّاً وَلَكِنْ دُسَّهُ فِي جَانِبِ الْقَبْرِ»

ترجمه: استخوان (مرده) را نشکن؛ زیرا شکستن استخوان مرده؛ مانند شکستن آن در حالت زندگی است؛ بلکه استخوان مرده را در کنار قبری دفن کن.

یعنی وقتی استخوان پیدا شد محافظت و نگهداری آن در خاک لازم  و واجب است.

لذا تا زمانی‌که استخوان مرده نپوسد، نبش قبر جائز نمی‌باشد. وقتی استخوان خاک شد، کشت، زراعت اعمار و دیگر اعمال مباح بر زیارت جائز است؛ اما وقتی استخوان در قبر موجود باشد نبش، آبادی و دیگر تصرفات بر قبر جائز نیست؛ مگر در حالت‌های خاصی‌که به جسد میت ارتباط می‌گیرد؛ اما نکته‌یی‌که در این مسأله مهم است، فهم این‌که آیا استخوان مرده پوسیده و یا خیر؟ که فهم این مسأله به اهل خبره ارتباط دارد.

بین فقهاء اختلافی وجود ندارد که بول و غائط بر قبرها جائز نیست؛ اما نشستن در غیر از این حالت اختلاف وجود دارد، در موسوعه الفقهیه الکویتی آمده است:

احناف، شوافع و حنابله گفته‌اند: نشستن بر قبر مکروه است؛ چنان‌چه ابو مرثد غنوی روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لاَ تَجْلِسُوا عَلَى الْقُبُورِ وَلاَ تُصَلُّوا إِلَيْهَا»

ترجمه: بر قبرها ننشینید و به سوی قبرها نماز نخوانید.

از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لأَنْ يَجْلِسَ أَحَدُكُمْ عَلَى جَمْرَةٍ فَتُحْرِقَ ثِيَابَهُ فَتَخْلُصَ إِلَى جِلْدِهِ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَجْلِسَ عَلَى قَبْرٍ»

ترجمه: هرگاه یکی از شما بر آتشی بنشیند تا لباس‌اش بسوزد و آتش به پوست آن سرایت کند، بهتر است از آن‌که بر قبری بنشیند.

احناف و شوافع گفتند؛ اگر کسی در هنگام زیارت قبرستان ارادۀ نشستن را داشت باید با درنظرداشت دور و نزدیکی مرده در حال حیات آن بنشیند و عبارت شوافع چنین است: لازم است که شخص زیارت‌کننده به تناسب نزدیکی مرده درحال حیات آن به قبر آن نزدیک بنشیند.

از فقهای احناف، طحاوی گفته است و این قول به ابوحنیفه، ابویوسف و محمد نسبت داده می‌شود که گفته است، نشستن بر قبر جائز است و این نظری است که فقهای مالکی‌ نیز بر آن رفته‌اند. ایشان می‌گویند حضرت علی رضی الله عنه وقتی بر قبر خود را تکیه می‌داد و می‌نشست خودش دلیل بر جواز نشستن بر قبر است. طحاوی گفته است وقتی قرائت به خاطری تلاوت باشد؛ مطلقاً کراهیت نشستن برقبرها منتفی گردیده است.

وقتی تصمیم گرفته می‌شود که پروژه‌ای برای ساخت جریان برق بر ستون‌هایی‌که مساحت آن 15"دونم" است، بالای قبرهای قدیمی و جدید ساخته شود، باید به این مسأله دقت شود که آیا امکان نصب ستون‌ها بدون خرابی قبرها، اذیت رساندن به قبرها و نبش قبرها امکان پذیراست؟ به‌گونه‌یی‌که استخوان‌های مردگان بیرون نشود که این امر را من بعید می‌دانم.

 اما این‌که شما بگوئید ما تلاش می‌کنیم که هیچ قبری خراب نشود و هیچ ستونی بر قبر جدیدی نصب نشود، این موضوع به قبرهای جدید مصداق پیدا می‌کند؛ چون: قبرهای جدید معلوم و آشکار است؛ ولی قبرهای قدیمی معلوم نیست؛ بناءً به خاطری حفاظت و تقوی از حرام و یا حداقل از کراهیت، باید از قبرها دوری کنید و جای دیگری را برای نصب پایه‌های برق جست‌وجو کنید.

 الله سبحانه و تعالی به هرچیز عالم‌تر و آگاه‌تر است!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

11 ربیع الاول 1440هـ.ق.

19نوامبر2019م

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله و برکاته!

 من یک شخص مصری‌ هستم و نخستین ‌بار است که به صفحۀ شما سر می‌زنم و از معلومات سابقه نزدم اشکالاتی است. زمانی پاسخ‌های شما به سوالات مردم را دیدم اشکالاتی برایم پیداشد. این را می‌دانیم که هیچ محدثی خالی از اشتباه نیست و به همین خاطر هم است که بعضی از محدثین حدیثی را ضعیف می‌گویند و دیگری حسن. از طرفی هم این موضوع در یک پاسخ شما شیخ ابوالرشته دربارۀ حدیث «اصحابی کالنجوم» آمده است، ولی چیزی که من می‌دانم این است که تنها محدثین حق قضاوت بر حدیث را دارند و بس و آیا امکان دارد حدیثی نزد فقیه صحیح باشد و نزد محدثی دیگری موضوعی؟

پاسخ:

وعليكم السلام ورحمة الله و بركاته!

معلوم می‌گردد در قبال پاسخ ما پیرامون حدیث «اصحابی کالنجوم » دچار التباس شده و گمان کرده اید که حدیثی را كه محدثین ضعیف می‌گویند، فقهاء آنرا حسن می‌دانند؛ در حالی‌که قضیه چینین نیست، پس زمانی محدثین به ضعف حدیثی اجماع کنند فقهاء آن را حسن نمی‌گویند.

برادرم! مسئلۀ مذکور به حدیث ضعیفی تعلق دارد که محدثین در باره‌اش اختلاف نظر دارند، برخی آن را ضعیف و غیر قابل استدلال، و برخی قابل استدلال می‌دانند و تفسیرش ازین قرار است: راویانی وجود دارند که نزد بعضی محدثین ثقه و نزد دیگران غیرثقه اند، یا نزد بعضي محدثین از مجهولین اند و نزد دیگران از طبقه‌ی معروف. و احادیثی هم وجود دارند که از یک طریق صحت دارند و از طریق دیگر صحت‌شان ثابت نیست. پس کسی‌که راویی مجهول را در سند حدیث ببیند آنرا ضعیف و غیر قابل استدلال می‌داند و کسی دیگر عین راوی مجهول را می‌شناسد و او را ثقه می‌داند، حدیث را حسن اعتبار نموده و آن را قابل استدلال می‌داند... و کسی به این نظر است که یکی از راویان سند، از کسانی روایت نموده که از آنان نشنیده است؛ پس حدیث را به دلیل انقطاعش ضعیف می‌داند و به نزد کسی که سماع مطابق اصول ثابت است، حدیث مذکور نزد او حسن بوده و به آن استدلال می‌کند...

طبق توضیح فوق، اینک بعضی مثال‌ها را از اختلاف اهل حدیث به شما یادآور می‌شوم:

به طورمثال: ابوداود، احمد، نسائی، ابن‌ماجه و ترمذی از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده اند که او می‌گوید:

«سأل رجل رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال يا رسول الله. إنا نركب البحر ونحمل معنا القليل من الماء فإن توضأنا به عطشنا أ فنتوضأ بماء البحر؟ فقال: هو الطهور ماؤه الحل ميتته»

ترجمه: مردی از رسول الله صلى الله عليه سوال نموده گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم ما در كشتي بالاي بحر سوار می‌شویم و با خود مقدار اندکی آب می‌گیریم، اگر به آن وضو بگیریم تشنه میشویم، پس آیا می‌توانیم به آب بحر وضو بگیریم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: آب آن پاک و خود ‌مردهاش حلال است.

 تصحیح این حدیث را ترمذی از بخاری حکایت نموده و ابن عبدالبر به صحت آن حکم نموده است؛ چون علماء آن را به صفت حدیث مقبول پذیرفته اند و ابن‌المنذر آن را صحیح گفته است. ابن الاسیر در شرح المسند گفته است: این حدیث صحیحِ مشهور است که أئمه آنرا در کتب خود تخریج و از آن استدلال نموده اند و رجالش ثقه اند. امام شافعی گفته است: در اسناد این حدیث کسی است که من نمی‌شناسم. ابن دقیق العید وجوه تعلیل‌های را که این حدیث را معلل می‌سازد ذکر کرده است که از جمله جهالة در سعید بن سلمة و مغیره ابن برده که در اسناد این حدیث آمده اند. در عین زمان بعضی محدثین این دو راوی را معروف گفته اند. ابوداود گفته است: مغیره معروف بوده و نسائی او را ثقه حساب کرده است. حافظ گفته است: از این (مطلب) غلط بودن برداشت کسی که آن را مجهول و غیر معروف دانسته است، فهميده مي‌شود. اما سعید بن سلمه روایتی را که از طرف جلاح ابن کثیر نقل کرده است از روش صفوان بن سلیم تبیعت کرده است.

هم‌چنین مثال دیگری وجود دارد: احمد از سعد بن ابی وقاص روایت نموده که او می‌گوید:

«سمعت النبي صلى الله عليه وسلم يسأل عن اشتراء التمر بالرطب فقال لمن حوله أينقص الرطب إذا يبس؟ قالوا نعم، فنهى عن ذلك»

ترجمه: از رسول الله صلی الله علیه وسلم هنگامی‌که در بارۀ خرید خرمای خشک در بدل خرمای تر و تازه سوال شد، شنیدم که به اطرافیان‌اش فرمود: آیا خرمای تازه بعد از خشک شدن کم میشود؟ گفتند: بلی، پس رسول الله صلی الله علیه وسلم از آن منع نمود.

این حدیث را ترمذی صحیح گفته و گروهی معلل گفته اند که از جملة آن‌ها طحاوی، طبری، ابن حزم و عبدالحق است؛ چون در سندش زید ابو عیاش است که مجهول است. و در کتاب تلخیص آمده است: جواب این است که دارقطنی او را (یعنی زید ابو عیاش) را ثقه و ثابت گفته است. منذری گفته است: دو تن از رجال ثقه از وی روایت کرده اند و امام مالک با وجود نقد بر آن اعتماد کرده است.

امثال این احادیثی که در ضعیف شمردنش اختلاف وجود دارد و مجتهدین به آن استدلال می‌کنند و یا این احادیث متابعات و شواهد برای تقویت خود دارند و قابلیت استدلال را پیدا می‌کنند، با وجود معلوم بودن این که برای تقویهة تمام احادیث ضعیف از شواهد و متابعات و یا از استدلال مجتهدین کار گرفته نمی‌شود. پس احادیث ضعیفی وجود دارد که با هیچ چیزی قوت حاصل نمی‌کند؛ چون حدیث ضعیف به دو قسم تقسیم می‌شود:

بخش اول احادیث وجود دارد که قابل عمل نبوده و به هیچ شواهد و متابعاتی تقویه نمی گردد. و بخش دوم احادیث وجود دارد که یا با شواهد و متابعات تقویه می‌گردند و یا با عمل مجتهدین و فقها معتبر تقویت می‌شوند.

در کتاب ما "الشخصیة الاسلامیة" جزء اول آمده است: «و از جملۀ اشتباهات این است که کسی بگوید: حدیث ضعیف زمانی از طُرق متعدد ضعیف روایت گردد، به درجۀ حسن یا صحیح ارتقا می‌کند. (دلیل این خطاء این است که) چون اگر ضعف حدیث به سبب فسق راوی یا بالفعل متهم بودنش به کذب باشد و این اوصاف ضعف از طرق دیگر هم بیاید، ضعف در ضعف علاوه می‌گردد...» و هم‌چنین در کتاب مذکور آمده است: «حسن آن است که تخریج کننده‌اش معروف و رجالش مشهور باشند و اکثر احادیث به همین مدار است و این را اکثر علما قبول دارند وعامۀ فقها استعمال اش می‌کنند. یعنی اگر در اسنادش کسی متهم به کذب نباشد و حدیث شاذ هم نباشد، آن دو نوع است: یکی حدیثی‌که رجال سنداش مستورالحال و شخصیت شان پوشیده نباشد و این‌که راوی آن کثیرالخطا و غافل نبوده متهم به دروغ نباشد. هم‌چنان متن حدیث از طریق دیگر بدان گونه روایت شده باشد، در این صورت از شاذ بودن و منکر بودن می‌براید...»

پس این نوع حدیث در اصل ضعیف است اما از این‌که به خود شواهد و متابع دارد از قسم حسن شمرده شده است. و همین نظراهل حدیث است. چنانچه در کتاب مقدمۀ ابن صلاح که از علمای مشهورعلم حدیث است آمده است: این‌گونه نیست که هر حدیثِ ضیعفی با روایت شدن از طرق مختلف؛ ضعفش از بین برود، بلکه واقعیت احادیث باهم چنین تفاوت دارند:

ضعفی وجود دارد که با معالجة فوق زایل نمی‌شود؛ چون ضعفش بسیار شدید بوده و از هیچ طریقی مانند آن روایت نشده باشد، مانند ضعف که از متهم بودن راوی به دروغ ناشی می‌گردد، گویا این‌که حدیث شاذ است... و ضعفی هم وجود دارد که دوام ندارد، مانند ضعفی که ناشی از ضعف حفظ راوی باشد، در حالی‌که وی صادق و با دیانت باشد. زمانی‌که دیدیم روایت او از طریق دیگری آمده است، می‌دانیم که او را به یقین حفظ کرده و ضبطش در این حدیث مختل نشده است.

پس من متیقن شدم که حدیث حسن دو قسم است: یکی حدیثی که رجال اسنادش از شخص پوشیده‌ای ‌که اهلیت‌اش غیر متحقق است خالی نباشد، البته او غافل و دارای خطاهای زیاد در روایت خود نبوده و متهم به کذب در حدیث هم نباشد، یعنی از او نه قصدِ دروغ در حدیث ظاهر گردد و نه سبب دیگری از فسق و در ضمن آن متن حدیث معروف باشد، مثل یا نظیرش از یک طریق دیگر و یا بیشتر از آن روایت شده باشد؛ تا با متابعت کسی که از راوی آن به مثلش تابع داری کرده قوت حاصل کند و یاهم شاهدی داشته باشد که آن عبارت از ورود حدیث دیگری نظیر آن می‌باشد. به این ترتیب حدیث از شاذ و منکر بودن خارج می‌شود.

از اینجا دانسته می‌شود، حدیثی که در اصل ضعیف است اما از این‌که نظیرش از طریق دیگر روایت شده و یا توسط متابعت و شاهد قوت حاصل کرده، حسن شماریده می‌شود. بنابرین هرگاه در مورد حدیثی گفته شود که نزد برخی اهل حدیث ضعیف است، پس این بسنده نیست که آن حدیث کنار گذاشته شود و یا بدان استدلال صورت نگیرد، بلکه اسباب ضعف آن جستجو می‌شود و این‌که آیا مجتهدین و فقهاي معتبر آنرا استعمال کرده اند و یا دیگر شواهد و متابعات قوی دارد و یا نه؟ و آیا تمام اهل حدیث آنرا ضعیف شمرده اند و یا در اسباب ضعف‌اش اختلاف دارند...؟ با دانستن این همه استدلال به حدیث و عدم استدلال به آن مشخص و ثابت می‌گردد. به هیمن دلیل ما حدیث «أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ» را قابل استدلال دانستیم که تفصیل آن قرار ذیل است:

1- این حدیث با بیش از یک سند روایت شده و در مورد همه‌اي آن‌ها قول است که قوی‌ترین آن روایت جابر رضی الله عنه می‌باشد. ابو عمر یوسف النمری قرطبی، متوفی 463هـ.ق، در کتابش "جامع بیان ‌العلم وفضله" روایت نموده است:

احمد ابن عمر برای ما حدیث بیان نموده گفت: عبد ابن احمد از علی بن عمر و او از قاضی احمد بن کامل و او از عبد الله ابن روح و او از سلام بن سُلَیم و او از حارث ابن غُصَین و او از اعمش و او از ابی سفیان و او از جابر رضی الله عنه روایت نموده که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ»

ترجمه: یاران من مانند ستارگان هستند، به هرکدام از آن‌ها اقتداء کنید؛ راهیاب می‌شوید.

در مورد حدیث مذکور ابو عمر مي‌گوید: این اسناد قابل حجت نیست؛ چون حارث بن غصین مجهول است. ولی ابن حزم او را معرفی نموده گفته است كه او ابو وهب ثقفی است و همچنان بخاری وي را معرفی نموده و در تاریخ کبیر از وی یاد کرده است. و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتابِ الامالی المطلقه گفته است: ابن حبان او را در جمع ثقات یاد کرده است، پس گفته نمی‌شود که او مجهول است.

بنابر گفتۀ ابن عبد البر کسی که حارث ابن غصین را مجهول شمرده؛ پس حديث نزدش ضعیف است و کسی که معرفی نموده که حارث بین غصین کیست و او را از طبقۀ ثقات دریافته، طوری که ابن حبان گفته است؛ پس حدیث نزد او قابل استدلال می‌باشد. البته میان ضعیف شمارندگان حدیث و حسن شمارندۀ آن اختلافات وجود دارد که به ذکر آن‌چه در فوق یاد نمودیم، اکتفا می‌کنیم.

لذا از این‌که در تضعیف این حدیث اهل حدیث باهم اجماع ندارند، بناً هرگاه این حدیث به مجتهدین و فقها برسد قابل استدال بوده و با اطمينان بر آن استدال می‌کنند. برخی مجتهدین و فقهای معتبری را که به این حدیث استدلال نموده اند، براي‌تان یاد آور می‌شوم.

از جمله محمد ابن احمد شمس الائمة سرخسی، متوفی 483هـ.ق، در کتاب خود "المبسوط" در موضوع قضاء به این حدیث استدلال نموده است، ابو عباس شهاب الدین مشهور به قرافی، متوفی 684هـ.ق، در کتاب خود "الذخیرة" پیرامون بحث در اصول مالک به این حدیث استدلال نموده است، ابو الحسن علی بن محمد مشهور به ماوردی، متوفی450هـ.ق، در کتاب خود "الحاوی الکبیر" در بحثِ صحابه به این حدیث استدلال نموده است و ابو محمد موفق الدین مشهور به ابن قدامه المقدسی، متوفی620هـ.ق، در کتاب خود "المغنی" در باب «الْفَصْل السَّادِس جَزَاءَ مَا كَانَ دَابَّةً مِنْ الصَّيْدِ نَظِيرُهُ مِنْ النَّعَمِ» از این حدیث استدلال نموده است.

طوری‌که می‌بینید این حدیث نزد مجتهدین و فقهای معتبر مورد استدلال است؛ بناً از جملۀ حدیث حسن به حساب می‌رود. هم‌چنان اين موضوع به حدیثی مربوط می‌شود که علماي حدیث در تضعیفش اختلاف دارند، نه حدیثی که به ضعیف بودنش اجماع است؛ چون این نوع حدیث اعتباری ندارد. هرچند در کتب مجتهدین و فقهای معتبر مذکورهم باشد، حتی اگر از روی مجادله فرض کنیم که آن حديث در کتب آن‌هاموجود هم باشد، بازهم ضعیف باقی می‌ماند، و می‌گویم "هرچند از باب جدل فرض کنیم"؛ چون مجتهدین و فقهای معتبر از حدیثی که باالاتفاق ضعیف است استدلال نمی‌کنند.

امیدوار هستم این موضوع به برادر محترم به طورکامل واضح شده باشد.

برادرتان عطاءبن خلیل ابورشته

06 صفر 1438 هـ..ق

06 نومبر 2016م

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

نتانیاهو به تاریخ 12 سپتمبر2019م؛ یعنی در زمان دشوار انتخاباتی، که دو هفته به انتخابات رژیم یهود مانده بود، به مسکو سفر نمود. قبل از آن به تاریخ 5 سپتمبر 2019م در یک سفر سریع و گذرا به انگلستان رفت و در آن‌جا با نخست وزیر انگلستان دیدار نمود -نخست‌وزیری که به شدت درگیر "برگزت" یا روند خروج انگلستان از اتحادیۀ اروپاست. این سفر نتانیاهو به انگلستان زمانی صورت می‌گیرد که جانسون نخست‌وزیر انگلیس در تصمیم‌اش برای خروج بدون توافق از اتحادیۀ اروپا، در پارلمان انگلستان برای چندبار پی‌هم شکست می‌خورد. از سفرهای این‌چنینی نتانیاهو بر می‌آید که در کار اش سخت عجله دارد! پرسش این است که پشت پردۀ این سفرهایی‌که "عجیب و غیرمترقبه" به نظر می‌رسد چه می‌گذرد؟ و این‌که آیا این سفرها به انگیزه‌های انتخاباتی صورت می‌گیرد و یا اهداف مختلف دیگری نیز در پی دارد؟

پاسخ:

اوضاع و شرایطی‌که این سفرها در آن صورت گرفته بیان‌گر این است که هدف از آن انتخاباتی نیست؛ هرچند سفرهای بین‌المللی از نظر انتخاباتی به نتانیاهو فایده می‌رساند؛ اما این سفرها زمانی صورت می‌گیرد که اوضاع و شرایط جهانی و منطقه‌ای طوری نیست که هدف از آن انتخاباتی باشد. برای روشن شدن موضوع مسائل زیر را مختصراً به بررسی می‌گیریم:

اول- بدون شک، "عجیب و غیرمترقبه" خواندن این سفرها؛ به ویژه سفر اش به لندن، توصیف دقیقی است؛ زیرا نخست وزیر رژیم یهود با جانسون نخست‌وزیر انگلیس درحالی دیدار می‌کند که جانسون در مورد وعده‌اش در خصوص بیرون کردن انگلستان از اتحادیه اروپا به تاریخ 31 اکتوبر 2019م، چه با موافقت و یا عدم موافقت پارلمان، سخت درگیر شکست‌هایی است که در پارلمان با آن مواجه گردید؛ زیرا او نمی‌تواند در چنین شرایطی به قضایای بین‌المللی بیرون از بحث "برگزت" بپردازد؛ چنان‌چه بعضی از اعضای پارلمان که اعضای حزب وی نیز هستند، برخلاف او موقف جدی گرفته‌اند. پارلمان به لزوم توافق با بروکسل رأی داده، از وی خواسته است تا زمان خروج را سه ماه دیگر تمدید کند. مجلس لوردات (عوام) انگلستان این تصامیم سریع پارلمان را تأیید نموده و در عین حال در چند مورد از وی خواسته شده تا از سمت نخست‌وزیری استعفا کند. بنابراین، سفر نتانیاهو در چنین اوضاع و شرایطی به انگلستان واقعاً عجیب و غیرمترقبه است و اگر مسألۀ مهمی در میان نمی‌بود، مطمیناً چنین سفری صورت نمی‌گرفت. مسألۀ دیگری نیز هست که گنگ بودن این سفر غیرمترقبه را افزایش می‌دهد و آن دیدار نتانیاهو با بعضی از مسؤولین امریکائی در لندن است. سفر پنس معاون رئیس جمهور امریکا به انگلستان به تاریخ 14 آگست 2019م توسط قصر سفیر اعلان شد و گفته شد که هدف از این سفر، بحث و گفت‌وگو در مورد امور مربوط به آیندۀ روابط امریکا و انگلستان پس از "برگزت" و بررسی "تهدیدهای نفوذ چین" از طریق شبکۀ مواصلاتی G5 است که شرکت "هواوی" چین قصد دارد در انگلستان راه‌اندازی نماید. در آن زمان قرار نبود وزیر دفاع امریکا نیز در این سفر معاون رئیس جمهور را همراهی کند و هم‌چنین قرار نبود هیأت امریکائی با مسؤولین رژیم یهود در انگلستان ملاقاتی داشته باشند. این جزئیات را روزنامۀ "وطن" به تاریخ 14 آگست 2019م به نقل از بیانیۀ منتشر شده از قصر سفیر منتشر نمود. بی بی سی به تاریخ 6 سپتمبر2019م در خبری از دیدار نتانیاهو با وزیر دفاع امریکا و وزیر دفاع انگلستان خبر دارد. اگرچه از این دیدار نتانیاهو با وزیر دفاع امریکا خبرهایی منتشر شد؛ اما در مورد دیدار وی با معاون رئیس جمهور امریکا هیچ منبعی خبر نداد؛ هرچند هر دو در لندن به سر می‌بردند، که خود نشان‌ می‌دهد دو طرف به گونۀ سری با هم دیدار نموده‌اند! به نظر می‌رسد، دیدارهای معاون رئیس جمهور امریکا به این دلیل سری بوده تا دو طرف‌ را از هرگونه برنامه‌ریزی بیرون از سیاست امریکا هشدار دهد!

دوم- این سفرهای ناگهانی نتانیاهو در پیوند به چندین اتفاقی صورت می‌گیرد که با یکدگر ارتباط دارد:

امریکا از حمایت کشتی‌های سایر دولت‌ها دست برداشت؛ چنان‌چه ترامپ رئیس‌جمهور امریکا در اظهاراتی گفت که امریکا سال‌هاست بدون هیچ امتیازی از راه‌های بحری در تنگۀ هرمز حفاظت می‌کند و دیگر از این وضع خسته شده است. وی از دولت‌های جهان؛ به ویژه چین و جاپان خواست که پس از این کشتی‌های‌شان را خودشان حفاظت کنند. (منبع: TRT عربی 29 جولای 2019م) مایک پمپئو وزیر خارجۀ امریکا نیز گفته بود: «انگلستان موظف است مسؤولیت حفاظت از کشتی‌هایش را خود به دوش گیرد.» (منبع: آژانس اناضول 22 جولای 2019م) و این به معنی کاهش فشار امریکا بر ایران در توقیف سایر کشتی‌هاست.

هرچند سیاست انگلستان از سال 2016م که مردم آن به "برگزت" رأی دادند و شک و گمان‌های زیادی که در مورد عملی نمودن آن تا کنون مطرح گردیده، سیاستی مغشوش و غبارآلوده است؛ اما سیاست‌مداران انگلیس هرازگاهی سیاست‌هایی را تجربه می‌کنند که نشان می‌دهد سعی دارند خود را از قید اروپا رها کنند که این بیان‌گر ارادۀ فردی انگلیس است؛ از جمله می‌توان به سؤء استفادۀ انگلیس‌ها از تنش موجود در روابط امریکا با ایران، خروج آن از توافق هسته‌ای و موج قضیۀ کشتی‌ها در خلیج اشاره کرد. طوری‌که انگلستان برخلاف روی‌کرد اتحادیه اروپا دست به توقیف نفت‌کش ایران در جبل الطارق به تاریخ 4 جولای 2019م زد؛ یعنی درحالی‌که اتحادیه اروپا سعی دارد روابط اش با ایران را آرام و بی‌حاشیه نگه‌داشته‌ و وانمود کند که در قضیه‌ای توافق هسته‌ای دنبال امریکا نخواهد رفت و تلاش می‌کند بهانه‌ای برای تبادل تجاری و مالی با ایران بسازد؛ اما انگلستان برخلاف این روی‌کرد حرکت نموده و فضای روابط با ایران را متشنج نمود. گمان اغلب در این مورد این است که انگلستان سعی داشت امریکا را به پرتگاه جنگ با ایران بکشاند؛ به ویژه پس از آن‌که کشمکش‌ها میان انگلستان و ایران بر سر قضیه نفت‌کش ایرانی بالا گرفت؛ طوری‌که انگلستان به تاریخ 15 آگست 2019م نفت‌کش ایران موسوم به "گریس 1" را که قبلاً متوقف نموده بود، آزاد کرد و از ایران تعهد گرفت ‌که این نفت‌کش به هیچ وجه روانۀ سوریه، که زیر تحریم‌های اروپا قرار دارد، نخواهد شد؛ اما پس از گشت‌وگذاری که نفت‌کش مذکور ابتدا به یونان سپس به ترکیه داشت، سر انجام با تغییر نام‌اش به "ادریان داریا-1" به سوریه رسید. (منبع: سایت میدل ایست ای 6 سپتمبر2019م) بی‌توجهی ایران به تعهداش در برابر انگلستان و اعزام نفت‌کش مذکور به سوریه در حقیقت ضربۀ محکمی بود که به صورت انگلستان زد و از جانب دیگر ایران تا همین لحظه نفت‌کش انگلیس موسوم به "ستیلو امپیرو" را در بازداشت خویش داشته و آزادش نمی‌کند و این کار ضربۀ دیگری است که انگلستان از جانب ایران به صورت خود احساس می‌کند. درعین‌حال، کشتی "اچ ام اس مونتروز" مربوط به نیروی بحری انگلستان بارها توسط نیروهای بسیج ایران مورد بررسی و تفتیش قرار گرفته؛ چنان‌چه ویل کینج فرماندۀ این کشتی بحری انگلستان در اظهاراتی گفته: «کشتی ما تقریباً همه روزه توسط بسیج ایران در آب‌های خلیج مورد بازرسی قرار می‌گیرد.» (منبع: اندپندنت عربی 3 سپتمبر 2019م)

سوم- حملۀ موشکی رژیم یهود بالای نظامیان ایرانی به ویژه در سوریه و عراق:

رژیم یهود معمولاً در جریان سال‌های انقلاب سوریه هرازگاهی ایرانیان را در داخل خاک سوریه هدف قرار می‌داد، بدون این‌که هیچ پاسخی از "محور مقاومت" دریافت کند. رژیم یهود حملات‌اش را افزایش داد و شماری از فرماندهان حزب ایران در لبنان را در سوریه هدف قرار داد. ایران پیوسته رد می‌نمود که در داخل سوریه با چنین حملاتی مواجه شده، انگار کشته شدن مردم سوریه و افرادی از حزب‌اش در لبنان هیچ اهمیتی برای آن ندارد، مهم این است که کشته شدن اتباع ایران به گونۀ مستقیم برای آن اهمیت دارد و بس. در این اواخر رژیم یهود اعلان نمود که شمار زیادی از ایرانیان را در داخل خاک سوریه هدف قرار داده: «سخن‌گوی اردو/لشکر اسرائیل در اظهاراتی گفت که طیاره/هواپیماهای اسرائیل امروز شنبه 24 آگست 2019م نیروهای ایران را در نزدیکی دمشق بمباران نمود؛ زیرا آنان سرگرم برنامه‌ریزی برای حمله به اهدافی در داخل اسرائیل توسط طیاره‌های بدون سرنشین بودند.» در بیانیۀ اردوی اسرائیل گفته شد: «این بمباران نیروهای فیلق قدس و ملیشه‌های شیعه‌ای را هدف قرار داده که سعی داشتند برای حمله به اهدافی در اسرائیل در روزهای اخیر و از داخل خاک سوریه برنامه‌ریزی نمایند.» یک سخن‌گوی نظامی به رسانه‌ها گفت که این نیروها برای فرستادن "طیاره/هواپیمای جنگی بدون سرنشین" به داخل اسرائیل آمادگی می‌گرفتند. (منبع: سایت آلمانی دویچ ویله 24 آگست 2019م) این اقدامات اسرائیل بیان‌گر دست‌اندازی مستقیم اسرائیل به ایران و به چالش کشیدن آن است و دروازۀ احتمالی آغاز جنگ میان دو طرف را در صورت واکنش ایران، کاملاً باز خواهد نمود. با وجود کشته شدن چندین تن از اتباع ایران در نتیجۀ حملات رژیم یهود؛ چنان‌چه «دو تن از افراد حزب الله و سه تن از اتباع ایران در این حملات اسرائیل در نزدیکی دمشق کشته شدند» (منبع: العربیه نت 25 آگست 2019م)؛ اما از آن‌جایی‌که امریکا نمی‌خواهد ایران با رژیم یهود وارد جنگ شود؛ زیرا ممکن است دامن امریکا نیز به چنین جنگی کشیده شود؛ لذا ایران کشته شدن اتباع خویش در این حملات را رد نمود.

اما در عراق باید گفت که رژیم یهود از ماه آگست 2019م، شروع به هدف قرار دادن ذخایر سلاح ایران و کارشناسان ایرانی در داخل قرارگاه‌های نیروهای "حشد شعبی" نموده و این عمل‌کردهای بزرگی است که رژیم یهود بر علیه ایران و برای تحریک آن انجام می‌دهد؛ مانند حمله به پایگاه "صقر" وابسته به "حشد شعبی" عراق در جنوب بغداد به تاریخ 12 آگست 2019م، که سومین حمله در جریان یک هفته به شمار می‌رود. هم‌چنین حملۀ موشکی به قرارگاه نظامی "شهداء" در صلاح الدین، که این نیز مربوط به نیروهای "حشد شعبی" می‌شود. رژیم یهود ذخایر تسلیحاتی ایران و کارشناسان آن را مستقیماً هدف قرار می‌داد، «آژانس فرانس پرس به نقل از یک نظامی پولیس صلاح الدین پس از بررسی محل اصابت موشک گفت که فرد کشته شده یک نظامی کوچکی بوده؛ اما دو تن که مجروح گردیده‌اند "انجنیر/مهندسان نظامی ایرانی" بودند که در این پایگاه حضور داشتند.» (منبع: عرب48،   12 آگست 2019م) سپس حملۀ دیگری به تاریخ 25 آگست 2019م در نزدیکی شهر "قائم" عراق بالای یک قرارگاه دیگر و چند وسیلۀ نقلیۀ نظامی صورت گرفت. عراق به هدف آرام نمودن اوضاع تنها شمار اندکی از قربانیان را اعلان می‌نمود و ایران از قربانیان‌اش هیچ اعلانی نمی‌کرد. اما سر انجام کاملاً روشن شد که رژیم یهود قصد دارد ایران و حضور مستقیم آن در عراق و سوریه را به چالش بکشد.

با تدبر به موارد فوق‌الذکر بحث را این‌چنین خلاصه می‌کنیم:

انگلستان که از جانب ایران در قضیه کشتی‌هایش مورد اهانت قرار گرفته و نفت‌کش آن هنوز متوقف است، انگیزۀ کافی برای افروختن جنگ برعلیه ایران را دارد، جنگی‌که دامن امریکا نیز به آن کشیده شده و طبیعتاً انگلستان خود نیز برای انتقام گرفتن از ایران در آن شرکت خواهد نمود؛ به همین دلیل است که نمی‌خواهد لهجۀ تند برعلیه ایران را فروکش کند؛ چنان‌چه لهجۀ خوش‌بینانۀ امریکا در اظهارات وزیر دفاع آن را رد نمود، «اسپر وزیر دفاع امریکا در کالج شاهی در لندن گفت: به نظر می‌رسد ایران آهسته‌آهسته خود را به جایی می‌رساند که می‌توان وارد گفت‌وگوهایی با آن شد و امیدواریم اوضاع به همین منوال ادامه یابد. اسپر بعداً در پاسخ به پرسشی‌که در یک کنفرانس مطبوعاتی از وی مبنی به این اظهارات، که آیا توسط او بوده یا خیر، گفت: بلی این اظهارات را در روشنایی تعلیقاتی مطرح نمودم که ایرانیان پس از نشست دولت‌های گروه هفت کشور بزرگ صنعتی داشته اند.» (منبع: رویترز 6 سپتمبر 2019م) انگلستان این اظهارات را، هرچند به‌گونۀ سرپوشیده، رد نمود: «وزیر دفاع انگلستان روز جمعه در جریان کنفرانس مطبوعاتی‌که با اسپر داشت گفت: انگلستان قطعاً امریکا را در روند گفت‌وگو با ایران همیشه کمک خواهد نمود؛ البته اگر دست‌یابی به توافقی ممکن باشد. اما وی تأکید نمود که با ایران باید از طریق عمل، تعامل صورت گیرد و نه فقط حرف.» (منبع: رویترز 6 سپتمبر 2019م) انگلستان به این ترتیب در قلب بحران داغ مربوط به ایران قرار گرفته و مواردی نزد انگلیس‌ها وجود دارد که آنان را به جانب دامن زدن جنگی برعلیه ایران تشویق می‌کند و درست به همین هدف با دولت یهود دید و باز دید دارند. حملات رژیم یهود در سوریه به تاریخ 24 آگست و در عراق و لبنان به تاریخ 25 آگست؛ پس از تسلط ایران بالای نفت‌کش انگلیس در خلیج به تاریخ 22 جولای 2019م در همین راستا و در هماهنگی با انگلستان شدت گرفت. بناءً دشوار نیست ادعا نمود که انگلستان رژیم یهود را به جنگ با ایران و بازوهای ایران در منطقه تحریک می‌کند و فرصت‌ها و زمینه‌های لازم برای انگیزه دادن آن به چنین جنگی را فراهم می‌کند.

دولت یهودیان از یک طرف عملاً از قدرت ایران در هراس است و از طرف دیگر می‌خواهد برعلیه آن جنگی راه‌اندازی کند که امریکا نیز در آن دخیل باشد؛ اما متوجه شده که امریکا در برابر ایران نرمی به خرج می‌دهد و قصد جنگ با آن را ندارد و هشدارهای نظامی و تنش‌آلود کردن فضای خلیج بیش‌تر به فعالیت‌های سیاسی با پوشش هشدار و به دو هدف به پیش برده می‌شود:

اول- مزاحمت به اروپا و ترساندن آن؛ به خصوص انگلیس، در مورد کشتی‌ها و اهانت به آن از طریق ایران تا در سیاست خویش با امریکا هم‌سو شود.

دوم- استفادۀ مالی از دولت‌های خلیج به بهانۀ حمایت‌شان از خطر ایران! هدف از متشنج کردن اوضاع در خلیج این نیست که امریکا با ایران وارد جنگ شود؛ چنان‌چه اقدامات امریکا در قبال ایران این واقعیت را روشن می‌کند. ایران به تاریخ 20 جون 2019م یک فروند طیاره/هواپیمای بدون سرنشین امریکا را سقوط داد؛ اما امریکا قضیه را با آرامش تمام حل و فصل نمود؛ هم‌چنین اظهارات پی‌هم امریکائیان در مورد عدم جنگ با ایران و عدم سقوط نظام حاکم در ایران؛ حتی از این هم فراتر رفته و زمانی‌که بحران شدت گرفت، امریکا از گفت‌وگو با ایران صحبت نمود؛ چنان‌چه وزیر دفاع امریکا در اظهاراتی‌که قبلاً اشاره شد، گفت: «به نظر می‌رسد ایران آهسته‌آهسته خود را به جایی می‌رساند که می‌توان وارد گفت‌وگوهایی با آن شد و امیدواریم اوضاع به همین منوال ادامه یابد.» (منبع: رویترز 6 سپتمبر 2019م) سیاست امریکا زمانی کاملاً روشن شد که رسانه‌ها احتمال دیدار ترامپ با روحانی را در حاشیه نشست عمومی سازمان ملل در نیویورک و در مورد تحریم‌ها و روابط شان مطرح نمودند؛ حتی بعضی رسانه‌ها آن را معامله خواندند. «احتمال معاملۀ امریکا با ایران، نتانیاهو را وادار نمود به مسکو سفر کند. این منابع اشاره نمودند که نتانیاهو از وقوع معامله‌ای میان امریکا و ایران، که به "جمهوری اسلامی" فرصت دهد، برنامۀ هسته‌ای خویش را ادامه داده و تحریم‌های امریکا از آن برداشته شود، سخت نگران است. گفته می‌شود بیش‌ترین نگرانی نخست‌وزیر اسرائیل در مورد تداوم حضور ایران در سوریه بر اساس این معامله می‌باشد.» (منبع: العرب 9 سپتمبر 2019م) همین مسأله باعث شد نتانیاهو به سوچی نیز سفر کند تا در صورت بروز برخوردی با ایران، از موقف روسیه آگاه باشد؛ به ویژه که روسیه با ایران توافقاتی نیز دارد. «نتانیاهو اندکی پیش از سفر به تفریح‌گاه سوچی برای دیدار با پوتین، گفت: این سفر بسیار مهمی است؛ به ویژه در زمان حاضر. در چند عرصه و در 360 درجه داریم کار می‌کنیم تا ضمانت امنیت اسرائیل را تأمین نموده، از تلاش‌های ایران برای حمله به خاک خود جلوگیری و برعلیه آن کار می‌کنیم.» (منبع: خاور میانه 12 سپتمبر 2019م)

امریکا به خطر سیاست انگلیس در تحریک نمودن رژیم یهود به جانب جنگ برعلیه ایران و بازوهای آن در منطقه پی برده و می‌داند که چنین جنگی تنها به ایران و بازوهای منطقه‌ای آن ضربه نزده؛ بلکه رژیم یهود را نیز متضرر خواهد نمود و امریکا نمی‌تواند در برابر جنگی‌که رژیم یهود درگیر آن شده بی‌تفاوت باشد. بناءً امریکا این موضوع را به مجرد وقوع حوادث 25 آگست 2019م در لبنان و عراق و حوادث یک روز قبل از آن در سوریه جدی گرفت و به آن واکنش نشان داد. ظاهراً امریکا سعی دارد این تلاش‌ها را خنثی کند؛ زمانی‌که امریکا از سفر نخست‌وزیر رژیم یهود به انگلستان، که به نظر می رسید سفری برای برنامه‌ریزی نظامی بود، اطلاع یافت، شروع به خنثی کردن این سفر نمود. (مئیر بن شابات رئیس امنیت ملی، عمیکام نورکین فرمانده سلاح بحری و ژنرال اهرون حلیوا رئیس بخش عملیات اردوی دفاعی اسرائیل در سفر به انگلستان نتانیاهو را همراهی نمودند.) برنامه‌ریزی نظامی با انگلستان به معنی استفادۀ رژیم یهود از پایگاه‌های نظامی انگلیس موسوم به "اکروتیری" و "دیکلیا" در قبرس و یا مشارکت طیاره‌های نظامی و نیروهای بحری انگلستان در این دو پایگاه به صورت مخفی با رژیم یهود است؛ اما این کار در سایه ضرباتی‌که ایران به انگلستان وارد نموده؛ چنان‌چه قبلاً به آن اشاره شد، چندان بعید هم به نظر نمی‌رسد. امریکا در واکنش به این برنامه‌ریزی‌ها، وزیر دفاع خود را به لندن فرستاد تا با نتانیاهو ملاقات نموده، نیازهای امنیتی رژیم یهود را بررسی و در مورد نگرانی‌های امنیتی از جانب ایران به نیازهای آن گوش دهد تا به این ترتیب رژیم یهود در مورد حفظ امنیت خویش در برابر تهدیدهای بیرونی مطمئن شده و در نتیجه از جنگ با ایران و هماهنگی با بریتانیا منصرف شود.

چهارم- بنابراین و به گمان اغلب هدف اساسی نتانیاهو از سفر به بریتانیا این بوده که گام‌های لازم برای رویارویی نظامی با ایران را بررسی نماید؛ طوری‌که امریکا چاره‌ای جز سهم‌گیری در آن را نداشته باشد. انتظار می‌رود انگلستان این روی‌کرداش برای تحریک نمودن رژیم یهود به جانب جنگ و حمایت نظامی از آن با استفاده از پایگاه‌های خویش در قبرس و سایر زمینه‌ها را هم‌چنان ادامه داده و تسهیلاتی را که در برخی دولت‌ها؛ مانند: اردن و امارات در اختیار دارد، در صورت لزوم در اختیار رژیم یهود قرار دهد. امریکا نیز در مقابل، ایران و بازوهای منطقه‌ای آن را تحریک خواهد نمود تا واکنش سطحی از خود نشان داده؛ به هیچ وجه واکنش‌شان قوی نباشد و این دقیقاً روی‌کردی است که جریان "محور مقاومت" از چند دهه به این طرف در پیش گرفته است "در زمان و مکان مناسب پاسخ خواهیم داد." و یا هم بعضاً عکس‌العمل سطحی نشان می‌دهند تا آبروی خود را حفظ کرده باشند. علاوه‌براین، امریکا در داخل رژیم یهود از طریق نفوذی‌که در میان اردوی این رژیم دارد نیز برای جلوگیری از جنگ احتمالی فعالیت دارد. عین این اتفاق در سال 2012م نیز افتاد؛ طوری‌که بر اساس اظهارات منابعی یهودی، رژیم یهود در جست‌وجوی ضربه زدن به ایران و امریکا در جست‌وجوی شناخت نقشه‌های رژیم در این زمینه بود تا از آن جلوگیری نماید؛ اینک دقیقاً همان معادله در حال تکرار شدن است. هرچند پلۀ امریکا در جلوگیری از چنین جنگی در برابر پلۀ انگلستان، که سعی دارد جنگ را دامن زند، سنگین‌تر است؛ اما اوضاع میان دو طرف هم‌چنان در لبۀ پرتگاه باقی خواهد ماند. انگلستان و ابزارهای منطقه‌ای آن سعی خواهند نمود، رژیم یهود را به جانب جنگ سوق دهند و امریکا سعی خواهد نمود از هر دو طرف حمایت کند تا این‌که پلۀ یک طرف سنگین‌تر شود.

هدف سفر نتانیاهو به روسیه با هدف سفراش به انگلستان متفاوت است؛ سفراش به انگلستان به هدف هماهنگی تلاش‌ها میان نتانیاهو و انگلستان برای داغ کردن اوضاع به هدف رویارویی با ایران و وادار نمودن امریکا برای مشارکت در این رویارویی بود؛ اما سفر وی به روسیه به هدف شناخت موقف روسیه از حضور ایران و موشک‌های آن در سوریه صورت گرفت تا روسیه را تشویق کند با استفاده از فشارهای "نرم" ایران را وادار کند که از سوریه بیرون رفته و یا حداقل از مرزهای فلسطین اشغال‌شده فاصله گیرد؛ در حدی‌که موشک‌های بالستیک آن نتواند به رژیم یهود ضربه‌ای وارد کند. این سفر مطمئناً به هدف هماهنگی برای رویارویی با ایران صورت نگرفته؛ زیرا روسیه با ایران توافق‌نامه‌هایی دارد که بر اساس آن انتظار نمی‌رود در این میان روسیه با دولت یهود بر علیه ایران دست به کار شود.

پنجم- سخن اخیر این‌که حکام خائنی‌که در حال حاضر سرنوشت مسلمانان و سرزمین‌های آنان را در اختیار دارند به کفار استعمارگر اجازه می‌دهند "و چه بسا بدون اجازه" به قضایای مسلمانان دخالت نموده و راه‌های حل را بر اساس برنامه‌ریزی منافع خود و کشتن منافع مسلمانان طرح و عملی نمایند؛ اما هرگاه خود مسلمانان و یا گروه و حزبی از میان آنان، که مالک اصلی این سرزمین‌هاستند، سر بلند نموده، خواستار تحقق حق شده و برای قضایای سرزمین‌های خویش راه حل صحیح و شرعی مطرح کنند، که همانا از سرگیری زندگی اسلامی از طریق برپائی خلافت است، مخالفان قانون برشمرده شده و بلافاصله مورد محاکمه قرار می‌گیرند و روانه زندان‌ می‌شوند؛ اما باید دانست که به خواست و ارادۀ الله سبحانه و تعالی دیری نخواهد گذشت که حق از راه رسیده و باطل را کنار خواهد زد!

﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ

ترجمه: کسانى‌که ستم کرده‌اند به زودى خواهند دانست که به چه جایگاهى باز خواهند گشت.

﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ

ترجمه: بی‌شک در این (سرگذشت ها) تذکری است برای کسی‌که او را قلبی (بیدار) باشد یا گوش فرا دهد؛ درحالی‌که (به دل) حاضر و گواه (حقایق) باشد.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

سایت مصر عربی با انتشار خبری به تاریخ 28 آگست 2019م نوشت: «روند نقشه‌برداری و حفر به شدت جریان دارد، هیچ کسی نمی‌تواند فعالیت‌های ما را متوقف کند، نه در حال حاضر و نه در آینده. این اظهارات رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه بود که دو روز قبل از آغاز کار حفاری برای استخراج گاز شرق بحر متوسط مطرح نمود و با این سخنان‌اش، مصر و قبرص و تحریم‌های اتحادیۀ اروپا را به چالش کشید.» آیا این بدان معنی است که این دولت‌های چهارگانه بر سر گاز بحر متوسط به جان هم افتاده اند؟ و آیا میزان گاز موجود در شرق بحر متوسط تا این حد زیاد است که باعث شروع کشمکش میان دولت‌ها شده؟ و جزاک الله خیراً؟

پاسخ:

بلی، میزان گاز زیاد است و مؤثر و به دلیل این که این میزان گاز در منطقۀ شرق متوسط قرار گرفته نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است. ضمناً کشمکش جاری بر سر این منطقه و گاز آن تنها میان این دولت‌های چهارگانه: "ترکیه، قبرص، اتحادیۀ اروپا و مصر" نیست، بلکه امریکا، روسیه، دولت اشغال‌گر یهود نیز در آن دخیل اند و این‌که دولت‌های بزرگ و تأثیرگذار جهانی از گاز و کشمکش‌های مربوط به آن، استفادۀ اقتصادی و سیاسی می‌کنند؛ جزئیات بیشتر قرار ذیل است:

اول) کشف گاز شرق متوسط و اهمیت آن

1. کشف ذخایر گاز در منطقۀ شرق بحر متوسط:

این کشف از سال 2000 آغاز شد، زمانی‌که شرکت "بریتش گاز" مربوط به شرکت "بریتش پترولیوم" چاه "غزه مارین" در 36 کیلومتری سواحل غزه کشف نمود که تخمین زده می‌شود، نزدیک به یک تریلیون قدم مکعب گاز در این چاه وجود داشته باشد. سپس در ماه جنوری 2009م، چاه  "تمارا" کشف شد که بر اساس تحقیقات جیولوجیکی حدوداً نزدیک به 10 تریلیون قدم مکعب گاز دارد و این چاه در مسافت 90 کیلومتری سواحل شمال فلسطین اشغالی موقعیت دارد و 1650 متر زیر سطح بحر قرار گرفته. در همین سال بود که چاه  "افرودیت" در فاصلۀ 180 کیلومتری سواحل جنوب غرب قبرص و در عمق 1700 متری زیر سطح بحر کشف گردید که میزان گاز موجود در آن به حدود 9 تریلویون قدم مکعب گاز طبیعی تخمین زده می‌شود. در سال 2012م چاه  "لیفیاثان" کشف شده که مقدار گاز احتمالی در آن به 17 تریلیون قدم مکعب تخمین زده می‌شود و در 135 کیلومتری سواحل شمال فلسطین اشغالی و در نزدیکی شهر حیفا موقعیت دارد و عمق آن به 1600 متر زیر سطح بحر می‌رسد.

در سال 2105م چاه  "ظهر" در سواحل مصر کشف شد، چاهی‌که توسط شرکت "إینی" ایتالیا کشف گردید و بزرگ‌ترین چاه  گاز در بحر متوسط به شمار می‌رود. این چاه در حدود 200 کیلومتر از سواحل شهر بورسعید مصر فاصله دارد و مجموع گاز موجود در آن مطمئناً به 30 تریلیون قدم مکعب می‌رسد. شرکت "إینی" پیشبینی نموده که در سال جاری 2019م، 2.5 ملیارد قدم مکعب گاز از این چاه استخراج خواهد نمود که این مقدار گاز در حدود 40% مجموع گاز تولیدی مصر را تشکیل می‌دهد. شرکت إینی ایتالیا پس از کشف این  چاه، در اوایل سال جاری از کشف چاه  جدید گاز در نزدیکی سواحل مصر به نام چاه  "نور" خبر داد که در بحر متوسط و در فاصلۀ 50 کیلومتری شمال سیناء موقعیت دارد.  بر اساس ارزیابی‌های صورت گرفته توسط هیأت تحقیقاتی جیلوجیکی امریکا در سال 2010م، احتمالاً در حدود 122 تریلیون م3 "مترمکعب" منابع گازی در حوضۀ شرق متوسط و در سواحل سوریه، لبنان، رژیم یهود، مصر و قبرص وجود دارد که هنوز کشف نگردیده، به علاوۀ نزدیک به 107 ملیارد بشکه نفت قابل استخراج. بناءً طوری که ملاحظه نمودید؛ این عملاً یک ثروت فوق العاده عظیم است.

2. اهمیت سرمایۀ گاز در شرق بحر متوسط:

این اهمیت تنها به کشف گاز بر نمی‌گردد، بلکه به موقعیت جیوپولیتیکی این منطقۀ وسیع نیز بر می‌گردد که همانا منطقۀ خاور میانه است، منطقه‌ای که در حدود 47% ذخایر نفت و 41% ذخایر گاز جهان را در خود جای داده. قرار گرفتن این منطقه در تقاطع آسیا، اروپا و افریقا در سواحل بحر متوسط و متصل بودن آن به راه های بزرگ تجارت جهانی از طریق تنگه‌های سویس، بوسفور و جبل طارق نیز به اهمیت آن افزوده. با کشف شدن چاه‌های گاز فوق الذکر، آرزوهای دولت‌های واقع در سواحل شرق بحر متوسط بالا گرفت، اشتهای شرکت‌های نفت و گاز بازتر شد و شعله‌های رقابت منطقه‌ای را بالای این منابع دامن زد و در عین حال، توجه قدرت‌های جهانی را نیز به جذب سرمایۀ بیشتر و مرحلۀ جدید کشمکش‌های احتمالی جلب نمود.

دوم) دولت‌های درگیر بر سر گاز شرق متوسط

1. دولت‌های واقع در سواحل بحر متوسط

الف) قبرص ترکیه–قبرص یونان: قبرص ترکیه به این باور است که سرمایه‌های این جزیره سهم تمام ساکنین آن می‌باشد و درست نیست این سرمایه‌ها بدون سهم دادن به یک بخش از جزیره به مصرف رسد، اما قبرص یونان از این مسأله چشم‌پوشی نموده و منطقۀ خالص اقتصادی Exclusive Economic Zone EEZ) ) را برای خود مرزبندی نمود و به این ترتیب سرمایۀ گاز را در سال 2010م برای خود اختصاص داد. این اقدام باعث شد قبرص ترکیه در واکنش به اقدام مشابه دست زند؛ طوری‌که مرزهای بحری خود را مشخص نمود. «ترکیه به تاریخ 15 سپتمبر 2011م  توافق نامه‌ای را برای ترسیم سواحل بحری با شمال قبرص امضاء نمود.» (منبع: سایت احوال ترکیه 8 نومبر 2018م) در نتیجه این اقدامات بود که مناطق مشخص شده توسط دو طرف "قبرص ترکیه و قبرص یونان" با هم تداخل نمود، «بنابر این جمهوری شمال قبرص خواستار حق خویش در مناطق مختلفی شد که قبرص یونان آن را در سال 2010م برای خوداش ترسیم نموده بود.» (منبع: ترک پرس 11 جولای 2019م)

ب) اتحادیۀ اروپا: اولویت اروپا این است که امنیت انرژی اش تأمین شود و منابع وارداتی و راه‌های آن متنوع باشد، به ویژه با توجه به نوسان روابط اروپا-روسیه و فشار تحریم‌های امریکا در جریان سال‌های اخیر. گاز شرق بحر متوسط در حفظ این معادله نقش داشته و وابسته‌گی کامل اروپا به گاز روسیه را کاهش می‌دهد، به ویژه دولت‌های شرق و جنوب اروپا. به این ترتیب به نظر می‌رسد اروپا از طریق بعضی دولت‌های وابسته به خود، مانند قبرص بخش یونان و خود یونان و هم چنین توسط شرکت‌های حفاری چاه‌های نفت و گاز در این معادله حضور دارد.

ج) ترکیه: ترکیه عضویت معاهدۀ سازمان ملل برای قانون بحری را ندارد، معاهده‌ای که بر اساس آن مناطق بحری مشخص می‌گردد. یکی از دلایل عدم عضویت ترکیه در این معاهده، کشمکش ترکیه با یونان در بحر ایجه است. ترکیه به این باور است که منطقۀ خالص اقتصادی که قبرص یونان برای خود ترسیم نموده با سواحل ترکیه و منطقۀ خالص اقتصادی مربوط به آن تداخل دارد، هر چند این مسأله رسماً اعلان نگردیده. ترکیه با استناد به این مسائل، توافق‌نامه‌های را که قبرص جانب یونان برای ترسیم منطقۀ خالص اقتصادی خویش با مصر، دولت یهود و لبنان امضاء نموده به رسمیت نمی‌شناسد و به این باور است که راه اندازی مناقصه‌ها برای شرکت‌های بیگانه جهت جستجو و حفاری برای گاز در این مناطق غیر قانونی می‌باشد، زیرا حقوق انقره را نادیده می‌گیرد. اردوغان در سخنرانی که به مناسبت 18 سالروز تأسیس حزب عدالت و توسعه در انقره پایتخت ترکیه برای طرف‌داران این حزب حاکم داشت گفت «ما توسط کشتی‌های ترکیه در شرق متوسط حضور داریم و نیروهای بحری ما این کشتی‌ها را حمایت می‌کنند. اردوغان تأکید نمود که ترکیه فعالیت‌های حفاری‌اش را، که توسط جمهوری شمال قبرص ترکیه به آن اجازه داده شده، ادامه می‌دهد». (منبع: صوت امارات 24 آگست 2019م)

د) دولت اشغال‌گر یهود: کشف‌‌ پی در پی این منابع گازی به رژیم یهود کمک می‌کند از وابسته‌گی به مصر رهائی یابد، چنان‌که خلای بزرگی را در بخش انرژی از این رژیم پر می‌کند. منافع یهود به این حد خلاصه نمی‌شود، بلکه گاز اینک در محاسبات اشغال‌گران تبدیل به ابزاری سیاسی و امنیتی و سلاح فعال سیاسی شده که از آن برای عادی سازی روابط با شماری از دولت‌های عربی در منطقه، به ویژه مصر، لبنان، حکومت فلسطین و اردن استفاده می‌شود. هم چنین، «"اسرائیل" با یونان، قبرص و ایتالیا به توافق رسیده تا خط لوله گازی را به هزینه شش ملیارد یورو و "6.8" ملیارد دالر از "اسرائیل" به دولت‌های سه گانه بکشد». (منبع: شروق نیوز 25 نومبر 2018م). دلیل آن این است که اروپا سعی دارد منابع انرژی‌اش را متنوع سازد.

هـ)مصر: گاز برای نظام حاکم در مصر تنها اهمیت اقتصادی ندارد، بلکه اهمیت برتر آن برای این نظام، این است که در سایه نداشتن رسمیت داخلی و عدم برخورداری از حمایت مردمی از آن به صفت ابزاری برای تثبیت و استحکام پایه های حکومت خویش و کسب رسمیت منطقه‌ای و بین المللی استفاده می‌کند و به این ترتیب؛ مردم مصر از دست‌رسی و استفاده درست از سرمایه‌های سرزمین خویش محروم مانده اند. مصر، دولت یهود، قبرص، یونان، ایتالیا، اردن و فلسطین در اوایل سال جاری از تشکیل "شورای گاز بحر شرق متوسط خبر دادند، «در ماه جنوری سال جاری هر یک از مصر، "اسرائیل"، قبرص، یونان، ایتالیا، اردن و فلسطین از شهر قاهره اعلان نمودند که ساختاری را زیر عنوان "شورای گاز شرق متوسط" تشکیل داده اند. ترکیه، لبنان، سوریه و قبرص شمال ترکیه از عضویت در این شورای مستثنا شده اند، با وجود آن که این‌ها دولت‌هایی استند که در حواشی حوض شرق بحر متوسط موقعیت دارند». (منبع: خلیج آن لاین 15 جنوری 2019م).

و) دولت‌های دیگری نیز هستند که در سواحل بحر متوسط موقعیت دارند، اما از تأثیر چندانی برخوردار نیستند، «سوریه با وضعیتی که در حال حاضر دارد، لبنان هرچند توافق‌نامه‌هایی را با شماری از شرکت‌های فرانسه‌وی، ایتالیایی و روسی امضاء نموده، اما هنوز آغاز به کار نکرده و ممکن است به دلیل مداخله‌هایی دولت یهود بیشتر به تأخیر افتد و حکومت خودگردان فلسطین».

2. دولت‌هایی‌که در سواحل بحر متوسط قرار نگرفته اند:

الف) امریکا: امریکا به این منطقه با دید وسیع‌تر و با در نظر داشت اولویت‌های خود در خاور میانه نگاه می‌کند، اولویت‌هایی که معمولاً مربوط به ضمانت تداوم جریان انرژی و حمایت از رژیم یهود می‌باشد. ایالات متحده توسط شرکت‌ها و مزدوران خویش در این منطقه حضور دارد. هم چنین با توجه به افزایش روز افزون صادرات گازمایع منطقه به اروپا، ممکن است دیدگاه امریکا در مورد گاز این منطقه در آینده تغییر کند.

ب) روسیه: هرچند گاز شرق بحر متوسط به صفت بدیل گاز روسیه مطرح نیست و هیچ مزاحمتی نیز به آن ندارد، اما مسکو قصد دارد با حضور‌اش در هر نوع پروژه گازی که به عنوان مکمل و یا بدیل مطرح باشد، احتکار بازار اروپا را تضمین کند تا مبادا تأثیرات منفی روی این بازار گذارد و این دقیقاً هدفی است که روسیه دنبال می‌کند. بدون شک مسکو در کشمکش بر سر گاز در شرق بحر متوسط عملاً حضور دارد؛ در لبنان از طریق شرکت‌های اکتشافی گاز خویش، در قبرص یونان و یونان از طریق تمویل مالی و در سوریه از طریق حضور نظامی و توافقات دو جانبه.

سوم: استفاده از گاز در کشمکش‌های مؤثر اقتصادی و سیاسی میان دولت‌ها

1. اتحادیه اروپا: یونان، قبرص و رژیم یهود به تاریخ 20 دسمبر 2018م اعلان نمودند که حاضر اند پروژه خط لوله گاز طبیعی از شرق بحر متوسط به اروپا را که توسط ایالات متحده پشتیبانی می‌گردد ادامه دهند. این پروژه که (EastMed) نام دارد، گاز طبیعی را از بحر میان فلسطین اشغالی و قبرص و از طریق یونان به بازار اتحادیه اروپا انتقال می‌دهد. انتظار می‌رود این خط در حدود 10 ملیارد متر مکعب گاز طبیعی را از طریق یونان و ایتالیا به اتحادیه اروپا انتقال دهد. بدون شک هدف اروپا از این کار؛ متنوع کردن واردات گاز طبیعی‌اش به دور از گاز روسیه است. پروژه  (EastMed) به زودی 10 -15 % نیاز اتحادیه اروپا به گاز طبیعی را مرفوع خواهد نمود و به این ترتیب؛ اتحادیه اروپا موفق خواهد شد منابع انرژی خویش را متنوع نماید و روسیه نفوذ ناشی از بهای گاز خویش بر این اتحادیه را از دست خواهد داد. احتمالاً اتحادیه اروپا در جریان چند سال آینده تلاش کند قیمت‌های بازار گاز را که همواره با نوسان در حال افزایش بوده، کاش دهد.

2. این از جانب اروپا، اما از جانب امریکا می‌دانیم که ایالات متحده با اعمال تحریم‌هایی بالای روسیه و همپیمانان آن، به ویژه آلمان، روسیه را زیر فشار گرفت تا خط لوله "نورد استریم-2" را متوقف نماید، زیرا امریکا به این باور است که این پروژه، گاز روسیه را به عمق اروپای غربی می‌رساند و این به روسیه فرصت می‌دهد بالای سیاست خارجه اروپا نفوذ بیشتری پیدا کند و فرصت خواهد یافت از انرژی به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بالای هر دولتی استفاده کند. بناءً ایالات متحده با تمام توان سعی دارد اتحادیه اروپا را وادار کند گاز مایع طبیعی را به جای روسیه از ایالات متحده خریداری کند و منابع انرژی خویش را از این طریق متنوع سازد و با امریکا با این کار فضای رقابتی را ایجاد نمود. شکی نیست که این کار بالای پروژه " Nord Stream 2 جریان شمالی-2" تأثیر خواهد گذاشت، پروژه‌ای که شامل ساخت دو خط گاز از طریق بحر بالتیک تا آلمان و با انرژی مجموعی سالانه معادل 55 ملیارد متر مکعب گاز. این در حالی‌است که برخی دولت‌های مخالف در برابر این پرووژه قرار گرفته اند، مانند اوکراین و ایالات متحده امریکا» (منبع: سبوتنیک نیوز 1 اپریل 2019م).

3. رقابت‌ها و کشمکش‌ها بر سر منابع گاز طبیعی میان ایالات متحده و روسیه افزایش یافته و در عین حال اتحادیه اروپا، به صفت قدرتی بزرگ متشکل از 28 دولت و با نفوسی معادل حدوداً 512 ملیون، بازاری مهم برای صادرکننده گان انرژی در سراسر جهان تلقی می‌گردد، به ویژه در مورد گاز طبیعی. به همین دلیل است که روسیه مدت‌هاست به این اتحادیه توجه داشته و به عنوان مصدر و منبع برتر صدور گاز طبیعی به بازار اروپا مطرح بوده. اینک امریکا وارد این میدان شده و سعی دارد با افزایش میزان صادرات گازمایع طبیعی امریکا موسوم به (LNG)، به عنوان ساده ترین و با امن ترین گاز در روند ذخیره و انتقال، روسیه را در این میدان به چالش کشد. اما از آن جایی که گاز امریکا به دلیل زحمت فراوانی که روند مایع سازی و انتقال آن لازم دارد، نسبت به سایر انواع گاز انتقالی توسط خطوط لوله و منابع انرژی آن، هزینه هنگفتی را می طلبد.اما در صورتی‌که قیمت‌ها بر اساس رقابت جریان یابد، ممکن است گاز امریکا بتواند در تأمین گاز اتحادیه اروپا نقش روز افزونی را بازی کند، که خود خطری احتمالی برای روسیه خواهد بود. امریکا عملاً این کار را آغاز نموده؛ چنانچه در اکتوبر 2018م حجم گاز مایع طبیعی را که ایالات متحده به اروپا صادر نمود، در حدود 24% مجموع تولید آن را تشکیل می‌داد، در حالی‌که در سال 2017م صادرات گاز امریکا به اروپا تنها در حدود 10% از مجموع تولید آن را تشکیل می‌داد و این نخستین سالی بود که امریکا به صفت صادرکننده گاز ظاهر شد. حجم واردات گاز اتحادیه اروپا از امریکا در ماه‌های نخست سال 2019م به حدود 13% رسید و به این ترتیب امریکا تبدیل به سومین منبع واردات گاز اتحادیه اروپا شد و دلیل آن، افزایش میزان تولید از منابع نفت شنی امریکا بود.

4. خلاصه این که با تسلط روسیه بالای تأمین گاز بازار اتحادیه اروپا و وابسته‌گی بزرگ این بازار به آن، اینک نیاز به متنوع نمودن منابع انرژی اروپا برجسته تر‌ گردیده و به همین دلیل است که اتحادیه اروپا به حمایت‌اش از پروژه EastMed و متنوع نمودن منابع وارداتی گاز طبیعی خویش توجه بیشتر دارد، تا وابسته‌گی خود به گاز روسیه را، که زیر تحریم‌های شدید امریکا قرار گرفته، کاهش دهد، به ویژه پس از کاهش تولید گاز بحر شمال. در عین حال امریکا قصد دارد بالای بازار اروپا تسلط پیدا کند و این کار را با تحریک نمودن دولت‌های اتحادیه اروپا برای خریداری گاز مایع طبیعی از ایالات متحده به جای روسیه انجام می‌دهد و به همین دلیل است که این پروژه " Nord Stream 2 جریان شمالی-2" را مستقیماً مختل می‌کند، پروژه‌ای که روسیه را از طریق بحر بالتیک به اروپا پیوند می‌دهد.

5. به این ترتیب؛ دیده می‌شود که منطقه خاورمیانه، که در اصل منطقه اسلامی است، الله سبحانه و تعالی آن را با ذخایر هنگفت پترول و گاز و سایر منابع و معادن مورد لطف و عنایت خویش قرار داده، اما کسانی‌که از آن بهره می‌برند همانا کفار استعمارگر و دولت یهود است که سرزمین مبارک فلسطین را به اشغال خود در آورده. آنها اقتصاد شان را با این سرمایه تقویت می‌کنند و توسط آن کارخانه‌ها و بازارهای شان را به حرکت در می‌آورند. چیز ناچیزی هم از آن به حکام مزدورشان می‌رسد که آن را تبدیل به سرمایه شخصی خویش می‌کنند، در حالی که این سرمایه و مال عام مردم است و نه اشغال‌گران!

بدون شک امت اسلامی مسؤولیت شرعی دارد برای کنار زدن و تغییر این حکام ظالم، که کفار استعمارگر را بالای منابع و سرمایه‌های ما مسلط نموده اند تا آن را به تاراج برند، حرکت نموده و سعی و تلاش به خرج دهند، تا باشد که امت اسلامی از این تنگ دستی و محرومیت از سرمایه‌های خوداش بیرون آید و دیگر مانند حیوانی به سر نبرد که از شدت تشنگی در صحرا جان دهد در حالی‌که محموله آب بر پشت آن قرار دارد.

قطعاً کسانی‌که در برابر ظالمان سکوت نموده و در راستای کنار زدن آنان با اخلاص به الله سبحانه و تعالی و صداقت با رسول اش صلی الله علیه وسلم، سعی و تلاش نمی کنند، هرگز از پیامدهای این سکوت خویش در امان نخواهند بود. الله سبحانه و تعالی می فرماید:

﴿وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾

ترجمه: و بترسید از بلایی که چون آید تنها مخصوص ستمکاران شما نباشد (بلکه ظالمان و مظلومان همه را فرا گیرد) و بدانید که عقاب الله بسیار سخت است.

ظالم به دلیل ظلم خویش و کسی که در برابر ظلم سکوت نموده به دلیل سکوت خویش و نگرفتن دست ظالم محسبه شده و گرفتار بلا خواهد شد.

﴿إن فی هذا لبلاغاً لقوم عابدین﴾

2 محرم 1441هـ.ق

1 سبتمر2019م

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

الله سبحانه‌وتعالی در عمر شما برکت دهد!

شیح بزرگوار ما در نزدم سوالی است، آیا از این آیۀ مبارکه ﴿ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ﴾؛ ترجمه: تااين‌كه (از زنان بي‌بندوبار و آلوده) دست‌كم باز شناخته شوند و در نتيجه مورد اذيت و آزار (اوباش) قرار نگيرند. علت حکم فهمیده می‌شود؟ ابونزار شامی

پاسخ:

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

دقیقاً این آیۀ مبارکه حکمت فرضیت جلباب را نشان می‌دهد؛ نه علت حکم را؛ چنان‌چه اين مسأله را به‌گونۀ ذیل واضح می‌سازیم:

طوری‌که در پاسخ به سوال 10 جولای 2018م تذکر داده بودم، سبب نزول این آیۀ مبارکه تفکیک بین زنان آزاد از کنیزان می‌باشد و نشان می‌دهد که بر زنان کنیز، پوشیدن جلباب لازم نیست؛ اما بعضی منافقین به زنان کنیز تعرض می‌کردند و طوری‌ می‌پنداشتند که اگر کنیزان را مورد آزار و اذیت قرار دهند، جزای این عمل‌شان کم‌تر است. وقتی بر زنان آزاد تعرض می‌نمودند و به محاکمه کشانده می‌شدند، به خاطری نجات و تخفیف گرفتن مجازات خود می‌گفتند، من فکر می‌کردم که این زن کنیز بوده است، همین بود که آیۀ مبارکه فوق نازل شد و این عذر را از پیش‌روی‌شان برداشت و برای زنان آزاد پوشیدن جلباب را از سر تا قدم فرض نمود تا بین زنان آزاد و کنیز تفکیک شود. بعد از نزول این آیه مباركه با اذیت نمودن زنان آزاد نمی‌توانستند که بگویند ما فکر می‌کردیم که کنیز بوده است. ابن سعد در "طبقات" از ابی مالک روایت نموده که گفته است، زنان رسول الله صلی الله علیه و سلم از طرف شب برای رفع ضرورت بیرون می‌شدند و بعضی از منافقین آن‌ها را اذیت می‌کردند و این مسأله برای منافقین گفته شد؛ ولی ایشان در جواب می‌گفتند ما فکر می‌کنیم که این زنان کنیز اند؛ سپس این آیۀ مبارکه نازل شد:

﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ﴾

[احزاب: 59]

ترجمه: اي رسول الله! به هم‌سران و دختران خود و به زنان مؤمنان بگو كه رداهاي خود را جمع‌وجور بر خويش فرو افكنند؛ تااين‌كه (از زنان بي‌بندوبار و آلوده) دست‌كم باز شناخته شوند و در نتيجه مورد اذيت و آزار (اوباش) قرار نگيرند.

بناءً این آیۀ مبارکه نازل شد به‌خاطر شناخت و تفکیک زنان آزاد از کنیز و ارخاء (پائین انداختن جلباب از سر تا قدم) به‌خاطری همین شناخت بوده است؛ نه به‌خاطری شناخت شخصی هر زنی، در تفسیر قرطبی (14/244) گفته شده است: این فرمودۀ الله سبحانه‌وتعالی:

﴿ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ﴾

ترجمه: تااين‌كه (از زنان بي‌بندوبار و آلوده) دست‌كم باز شناخته شوند و در نتيجه مورد اذيت و آزار (اوباش) قرار نگيرند.

به‌خاطری این است که زنان آزاد با زنان کنیز خلط نشوند تا طمع مردان (ناپاک) نسبت به ایشان از بین برود و این به معنی این نیست که زنان باید جلباب بپوشند تا معلوم نشود که این کدام زن است.

باید بدانیم که بین علت و حکمت فرق است، علت دلیل تشریع احکام است و طوری‌که بیان کردم علت از نص فهمیده می‌شود؛ مگر بعضی نصوص معنی علت را به وسیلۀ حروف و ادات متعارف و توسط چه‌گونه‌گی ترکیب واضح ساخته است؛ اما دیگر قرائنی است که معنی علت را متوقف ساخته و معنی دیگری را ارائه می‌کند که همانا معنی هدف شارع است؛ نه دلیل تشریع و همین هدف و نتیجه، مقصود شارع از حکم است که این هدف را حکمت می‌گویند و برای حکمت، علت گفته نمی‌شود.

پس از بیانات فوق به این نتیجه می‌رسیم که معلول با علت به دوران است در صورتی‌که علت باشد، معلول نیز می‌باشد و در صورتی‌که علت موجود نبود، معلول هم موجود نمی‌باشد؛ اما حکمت چنین ویژه‌گی ندارد وموجودیت حکم با موجودیت حکمت متوقف نمی‌باشد؛ مثل این قول الله سبحانه‌وتعالی:

﴿لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ﴾

[الحج: 28]

ترجمه: (آنان به اين سرزمين مقدّس بيايند) تا منافع خويش را با چشم خود ببينند (و به سود مادي و معنوي‌شان برسند و ناظر فوائد فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و اخلاقي حج باشند).

﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾

[الذاريات: 56]

ترجمه: من پري‌ها و انسان‌ها را جز براي پرستش خود نيافريده‌ام.

﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ﴾

[العنكبوت: 45]

ترجمه: مسلماً نماز (انسان را) از گناهان بزرگ و از كارهاي ناپسند (در نظر شرع) باز ميدارد.

اگر در آیات فوق دقت کنیم، می‌بینیم بسیار اشخاصی حج می‌کنند؛ ولی کدام منفعتی (که حکمت حج است) را به دست نمی‌آورند، همۀ جنیات خلق شدند؛ ولی بسیاری از آن‌ها الله سبحانه‌وتعالی را عبادت (که حکمت است) نمی‌کنند و به همین ترتیب بسیاری از مردم نماز می‌خوانند؛ ولی از منکر (که حکمت نماز است) دست‌بردار نمی‌شوند.

لذا گفته می‌توانیم که در مثال‌های فوق حکمت است؛ نه علت؛ زیرا حکم از آن تخلف می‌کند و به همین ترتیب است تمام حکمت‌ها.

حالا اگر در مورد موضوع سوال در آیه کریمۀ دقت کنیم، دو چیز قابل فهم است یکی این‌که حکم شرعی از آیه ﴿يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ﴾؛ ترجمه: رداهاي خود را جمع‌وجور بر خويش فرو افكنند.

 به دست می‌آید و همین آیه دلیل حكم است.

دوم این‌که:

﴿ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ﴾

ترجمه: تااين‌كه (از زنان بي‌بندوبار و آلوده) دست‌كم باز شناخته شوند و در نتيجه مورد اذيت و آزار (اوباش) قرار نگيرند.

اين قسمت آیه، دلیل فرضیت جلباب نیست و به همین دلیل علت نمي‌باشد؛ بلکه شناخت و معرفت و تفکیک زنان آزاد از کنیز، نتیجه پوشیدن جلباب؛ یعنی هدف شارع است.

این نتیجه و هدف گاهی از حکم پوشیدن جلباب تخلف می‌کند؛ چنان‌چه زنان آزاد جلباب می‌پوشند؛ ولی اکنون کدام کنیزی نیست که زنان آزاد از کنیز تفکیک شوند.

هم‌چنان ﴿ذَلِكَ أَدْنَى﴾ تااين‌كه (از زنان بي‌بندوبار و آلوده) دست‌كم باز شناخته شوند.

در اصطلاح اصول‌دانان حکمت است؛ نه علت.

این نظر من بود که ذکر نمودم، الله سبحانه‌وتعالی داناتر و آگاه‌تر است.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

7 جمادی الاول1440هـق

13جنوری 2019م

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

احادیثِ صحیحِ بسیاری در مورد طائفه ظاهره (گروه پیروز) آمده است؛ تفسیر و توضیح  احادیث چگونه است؟ قسمی‌که در بعضی از اقوال آمده آیا واقعیت این احادیث بر علمای اصول و یا علمای حدیث صدق می‌کند؟ و هم‌چنین گاهی می‌شنویم که این جماعه و یا آن گروه ادعای طایفۀ ظاهره بودن را دارد، چگونه می‌توانیم هویت اصلی این کتله را بشناسیم؟ الله سبحانه وتعالی برای شما اجر دهد.

پاسخ:

پاسخ به پرسش شما دو بخش دارد:

اول- تفسیر و توضیح احادیثی‌که در مورد طائفه ظاهره (گروه پیروز) است.

دوم- تطبیق و عملی کردن واقعیت احادیث در زندگی.

اما جزء اول که در مورد آن گروه احادیث بسیاری ذکر شده قرار ذیل است:

- بخاری از طريق مغيره بن شعبه روایت کرده که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود:

«لاَ يَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ ظَاهِرُونَ»

ترجمه: همیشه مردمانی از امت من غالب و پیروز اند؛ تا این‌که دستور الله (سبحانه وتعالی) به آنان میرسد و آنان هم‌چنان پیروز اند.

- مسلم از طریق ثوبان روایت کرده که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمود:

«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ»

ترجمه: همیشه بخشی ازامتم باحق –بر دشمنان- پیروزاند. هرکس سودای ناامید کردنشان را دارد، زیانی (دینی یا ایمانی) به آنان نمی‌رساند؛ تا این‌که دستور الله بیاید و آنان همین‌گونه (استوار) اند.

- مسلم از جابر بن عبد الله روایت نموده، از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که می‌گفت:

«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالَ فَيَنْزِلُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَيَقُولُ أَمِيرُهُمْ تَعَالَ صَلِّ لَنَا فَيَقُولُ لاَ إِنَّ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ أُمَرَاءُ تَكْرِمَةَ اللَّهِ هَذِهِ الأُمَّةَ»

ترجمه: همیشه گروه از امت من تا روز قیامت به حق نبرد میکنند و غالب‌اند. فرمود: عیسی فرزند مریم علیه الصلوة والسلام فرود میآید و پیشوایشان به او میگوید: بفرما و ما را نماز ده. عیسی میگوید: نه؛ برخی از شما بر برخی دیگر امیر هستید؛ این بزرگداشت الله متعال برای این امت است.

- و هم‌چنان مسلم از رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیثی را نقل کرده که فرموده است:

«وَلاَ تَزَالُ عِصَابَةٌ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»

ترجمه: و پیوسته بخشی از مسلمانان بر اساس حق پیکار میکنند و تا روز قیامت بر مخالفین خویش غالب و چیره‌اند.

- مسلم از طریق عقبة بن عامر روایت نموده که من از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که می‌گفت:

«لاَ تَزَالُ عِصَابَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ قَاهِرِينَ لِعَدُوِّهِمْ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ وَهُمْ عَلَى ذَلِكَ»

ترجمه: مداوم بخشی از امتم به خاطر دستور الله (سبحانه وتعالی) میجنگند و دشمنانشان را از بین میبرند و مخالفان به ایشان زیانی (دینی وایمانی) رسانده نمی‌توانند و تا وقتیکه قیامت برپا میشود، به همینگونه استوار اند.

- و هم‌چنین از طريق معاوية روایت کرده، شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي قَائِمَةً بِأَمْرِ اللَّهِ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ أَوْ خَالَفَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ ظَاهِرُونَ عَلَى النَّاسِ»

ترجمه: پیوسته گروه از امت من دستور الله (سبحانه وتعالی) را برپا میدارند و رسواکنندگان و مخالفان، به ایشان زیانی (دینی و ایمانی) رسانده نمی‌توانند و تا دستور الله (سبحانه وتعالی) صادر شود، بر همین روش استوار اند.

- هم‌چنین ترمذی از طریق ثوبان روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ يَخْذُلُهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ»

ترجمه: همیشه بخشی از امتم با حق –بر دشمنان- پیروز اند. هرکس سودای ناامید کردن و رسوا نمودن‌شان را دارد، زیانی (دینی یا ایمانی) به آنان نمیرسانند تا این‌که دستور الله (سبحانه وتعالی) (در برپایی قیامت) بیاید و آنان همین‌گونه (استوار) اند.

- ابوداود از طریق عمران بن حصين روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ حَتَّى يُقَاتِلَ آخِرُهُمُ الْمَسِيحَ الدَّجَّالَ»

ترجمه: مرتباً قسمتی از امتم بر اساس حق میجنگند و بر مخالفانشان چیره‌اند تا این‌که آخرین فردشان با دجال کارزار میکند.

هم‌چنین امام أحمد از طريق جابر بن عبدالله روایت کرده که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که می‌فرمود:

سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: «لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»

ترجمه: همیشه گروه از امت من تا روز قیامت به حق نبرد میکنند و غالب‌اند.

- و هم‌چنین أحمد از رسول الله صلى الله عليه وسلم روایت کرده که فرمود:

«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ لَعَدُوِّهِمْ قَاهِرِينَ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ خَالَفَهُمْ إِلاَّ مَا أَصَابَهُمْ مِنْ لأْوَاءَ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَأَيْنَ هُمْ؟ قَالَ: بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ وَأَكْنَافِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ»

ترجمه: پیوسته گروهی از امت من بر راه حق پیروز اند و بر دشمنان خود غالب‌اند، مخالفین به ایشان زیانی (دینی وایمانی) نمیرسانند؛ مگر اندکی سختی معیشت می‌رسد و تا دستور الله (سبحانه وتعالی) صادر شود، به همین روش استوار اند. اصحاب رضی الله عنهم گفتند: یا رسول الله آن‌ها در کجا هستند؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: در بیت المقدس و نواحی آن.

- وهم‌چنین در "الکبیر" آمده است:

«لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ يَغْزُوهُمْ قَاهِرِينَ لاَ يَضُرُّهُمْ مَنْ نَاوَأَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَأَيْنَ هُمْ قَالَ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ»

ترجمه: پیوسته گروه از امت من بر راه حق استوار خواهند بود؛ بر کسانیکه علیه‌شان پیکار میکنند پیروز می‌گردند و کسانی‌که با  ایشان دشمنی کند، زیانی (دینی وایمانی) به آنها نمی‌رسانند تا اینکه دستور الله (سبحانه وتعالی) می‌آید. آن‌ها به همین روش استوار اند؛ اصحاب رضی الله عنه گفتند: یا رسول الله آن‌ها در کجا هستند؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: در بیت‌المقدس و اطراف آن هستند.

هم‌چنین در کتاب احمد از ابی‌امامه روایت شده که  آن‌ها در بیت‌المقدس هستند و کلمۀ "بیت" را به "المقدس" مضاف ساخته است، در کتاب طبرانی حدیثِ "النهدی نحوه" آمده و از ابو هریره رضی الله عنه در کتاب "الأوسط للطبرانی"  روایت شده است:

«يقاتلون على أبواب دمشق وما حولها، وعلى أبواب بيت المقدس وما حوله، لا يضرهم من خذلهم ظاهرين إلى يوم القيامة» [فتح الباری]

ترجمه: آن‌ها بر دروازه‌های دمشق و اطراف آن و دروازه‌های بیت‌المقدس و اطرافِ آن جهاد میکنند؛ کسانیکه می‌خواهند رسوائی را متوجه‌شان سازند؛ زیانی (ایمانی ودینی) به آن‌ها نمیرسانند و تا روز قیامت برحق پیروز اند.

هم‌چنین در حدیثِ دیگری رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«لا تزال عصابة من أمتي يقاتلون على أبواب دمشق وما حولها وعلى أبواب بيت المقدس وما حولها، لا يضرهم خذلان من خذلهم ظاهرين على الحق إلى أن تقوم الساعة» [كنـزالعمال - للمتقی الهندی]

ترجمه: مداوم بخشی از امتم بر دروازه‌های دمشق و اطراف آن و بر دروازه‌های بیت‌المقدس و اطراف آن میجنگند، رسواسازی هیچ‌کسی زیانی به آنها نمی‌رساند و آن‌ها همیشه بر حق خواهند بود تا اینکه قیامت برپا خواهد گردید.

در مجموعۀ احادیثی‌که در مورد طائفۀ ظاهره وارد شده است، هرگاه تفکر عمیق شود، موارد زیر آشکار می‌شوند:

اول- گروهی‌که پیروز و کامیاب می‌شوند، جزء از مسلمان‌هااند، نه همۀ مسلمان‌ها؛ چون واژۀ "طایفة" در زبان عربی به معنی بخش و یا پاره‌ی از شی و یا چیزی را گویند و هر پاره‌ی از شی را "طایفة" می‌گویند و در لغت‌نامۀ المحیط آمده است: (والطائفة من الشیء: القطعة منه)؛ یعنی: طائفه از شی به معنی بخشی از همان شی است.

دوم- صفتی را که این کتله دارد، عبارت از خط سیر مستقیم‌شان بر حق است و یا به عبارت دیگر، آن‌چه که الله سبحانه وتعالی دستور داده به اساس دستورات آن مستقیماً حرکت می‌کنند.

سوم- گروهی‌که متصف به این واقعیت‌اند، کسانی‌اند که در راهِ اسلام جهاد می‌کنند و به این الفاظ آماده است: «يقاتلون على الحق»، «يقاتلون على أمر الله»

چهارم- خصوصیت دیگر آن‌ها این است که آن‌ها دارای قوت و نیرو هستند که با ارتشِ دشمن می‌رزمند و بر آن‌ها غالب شده، آن‌ها را شکست می‌دهند و در نهایت نصرتِ آشکارا نصیب آن‌ها خواهد گردید. در حدیث به این الفاظ آمده است: «يقاتلون على الحق ظاهرين على من ناوأهم» و «يقاتلون على أمر الله قاهرين لعدوهم».

پنجم- در حدیث ذکر شده است: «گروه مذکور بر دروازه‌های دمشق و اطراف آن و بر دروازه‌های بیت‌المقدس و اطراف آن جنگ می‌کنند.» یعنی آن‌ها در سرزمین شام با دشمن جنگ می‌کنند و در نهایت پیروزیی میدان از آن‌ها خواهد بود.  

اوصاف ذکرشده فوق می‌رساند که این گروه بر اساس اسلام و ارزش‌های اسلامی و آن‌چه الله سبحانه وتعالی دستور داده استوار اند و در راه اسلام می‌جنگند و از چنان قدرت و نیروی لازم برخوداراند که دشمن را به هزیمتِ مشهود و آشکارا مواجه خواهند ساخت. حتمی است که دشمنِ مسلمانان همانا ارتش‌ها و دولت‌های کفری‌اند و گروهی‌که به طرف دشمن حمله می‌کنند، باید دارای ارتش کاملاً قدرت‌مند و قوی در دولت اسلامی باشد و لازم است تا این ارتش را خلیفه و یا فرمانده لشکر رهبری نماید که در نتیجۀ رهبری خلیفه، ارتش اسلام با دشمنان می‌جنگند و دشمنان خود را شکست داده و آن‌ها را مغلوب می‌سازند. هم‌چنین این گروه از شام و اطراف آن حرکت کرده در قدم اول دولت و ارتش را در آن‌جا تأسیس می‌نمایند و سپس با دشمنان جنگ کرده آن‌ها را نیست و نابود می‌کنند. به عبارت دیگر، این فرقه یا صاحب دولت و ارتش است که به طرف دشمن حمله نموده و آن‌ها را به شکست مواجه می‌سازند و یاهم گروهی‌اند که برای ایجاد دولت اسلامی کار و فعالیت کرده و پس از ایجادِ یک دولت بالای دشمن حمله نموده و دشمن را از بین خواهند برد.

اما در رابطه به واقعیت عینی این جماعه، من فکر می‌کنم که این واقعیت بر عصر پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش صدق می‌کند که دولت را تأسیس و سپس جهاد کردند. هم‌چنان فکر می‌کنم، این مسئله بر می‌گردد به صدر اسلام و هر خلیفه و فرمانده‌ که در دولت اسلامی با دشمنان جنگ کرده و پیروز گردیده است. می‌توانم بگویم که این واقعیت بر جهاد صلاح الدین ایوبی و لشکریانش نیز صدق می‌کند که صلیبی‌ها را شکست داد؛ هم‌چنین بر حملۀ قطز و بیبرس و لشکریان‌شان نیز صدق می‌کند که تاتارها را شکست دادند. هم‌چنین فکرمی‌کنم، این موضوع بر ما در حزب‌التحریر نیز صدق می‌کند که برای ایجاد دولت ابر قدرت اسلامی –خلافت راشده– کار و فعالیت می‌نماییم که این دولت با دشمنان کافر جنگ را آغاز و پیروزی میدان از آن‌ها خواهد بود؛ به همین‌گونه قسمی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارت داده است، دولت یهود را از نقشه دنیا محو و روم فتح خواهد گردید و این مسئله‌ای است که نزد من راجح‌تر است.

اما واقعیت بیان شده در احادیث به گروهی‌های صدق نمی‌کند که دارای دولت اسلامی و ارتش نباشند؛ چون بدون دولت و ارتش نمی‌توان دولت و یا ارتش دشمن را شکست فاحش داد؛ پس گروهای بدون دولت و ارتش نمی‌توانند امریکا و انگلیس را مغلوب سازند و نمی‌توانند کیان یهود را ریشه‌کن سازند.

وضاحتاَ باید تذکر داد: اوصاف ذکر شده این گروه بر گروهای بدون دولت و یا ارتش‌های بدون دولت محل کارایی و تطبیق ندارد؛ چون صفت گروه منصوره تنها جنگ نه؛ بلکه جنگ همراه با غلبه و پیروزی است که وجود دولت و ارتش حتمی است. گروهای نظامی بدون دولت، دولت‌ها را شکست داده نمی‌توانند. هم‌چنین واقعیت بیان شده در حدیث در نبود دولت خلافت بر گروهای‌که برای تأسیس دولت اسلامی –خلافت– کار و فعالیت ندارد، محل تطبیق ندارد؛ این‌گونه گروهایی نمی‌توانند در دل دولت و ارتش‌ها تشویش و نگرانی را ایجاد کنند. پس جنگ و غلبه بر دشمن در وجود دولت اسلامی و یا تلاش و مبارزه برای تأسیس آن که در نتیجه سبب قتال در رکاب دولت می‌گردد، هردو عمل صفت اساسی این گروه می‌باشد.

لذا وصف این گروه بر علمای حدیث و علمای اصول مطابقت نمی‌کند؛ مگر این‌که برای ایجاد یک دولت کار و فعالیت کنند، یا در چارچوب یک دولت با دشمن جهاد و مبارزه نموده و بالای آن‌ها مسلط شوند. اما در مورد آن‌چه که صحیح‌البخاری در باب قول پیامبر صلى الله عليه وسلم گفته: «لا تزال طائفة من أمتي ظاهرين على الحق يقاتلون وهم أهل العلم»؛ پس جملۀ "وهم أهل العلم" اضافه شده از طرف مصنف است؛ نه از قول رسول الله صلی الله علیه وسلم؛ به دلیل این‌که علامه عسقلانی در شرح این باب در کتابِ خود فتح‌الباری واضحاً پیوندِ "وهم اهل العلم" را از سخن و نظریه مصنف دانسته است.

قابل یادآوری است: هرگروهی‌که با اخلاص در مقابل دشمن می‌رزمد، مستحق اجر و ثواب خواهد بود، چه دشمن را شکست دهد و یا ندهد. به همین شکل جنگ مخلصانه‌ی فردی با دشمن دارای اجر می‌باشد و هر مجموعه‌ای که دست به کارهای خیر می‌زنند، مستحق اجر اند، برابر است که عمل فردی باشد و یا جمعی و هر مجموعه‌ای که مصروف علوم اسلامی، اصول و یا احادیث‌اند، هرچند عمل فردی هم باشد، بازهم مستحق اجر و پاداش‌اند. پس مسئله تنها مستحق اجر و پادش شدن نیست؛ بلکه واقعیتِ گروه منصوره چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن‌را بیان کرده است و تشریح درست حدیث آن‌چه نزد من راجح‌تر بود ذکر گردید.

اما لفظ "لایزال" به معنی بلا انقطاع نیست؛ بلکه پیروزی بر دشمن تا روز قیامت همیشه متناوب بوده، به این معنی‌ نیست که پس از پیروزی شکست می‌آید و بار دیگر ما در مقابل دشمن پیروز نمی‌شویم؛ بلکه نصرت و پیروزی ما تا روز قیامت همیشه نوبتی خواهد بود. همین‌گونه در صدر اسلام مسلمانان پیروز شدند و پس از آن شکست‌ها وپیروزی‌ها نوبتی آمدند که مصداق همین آیه (وتلك الأيام نداولها بين الناس) می‌باشد که صلیبی‌ها آمدند؛ پس به شکست مواجه شدند، تاتارها آمدند؛ سپس به شکست مواجه گردیدند؛ سپس مسلمانان ضعیف شدند و باز قسطنطنیه را فتح و آن را اسلام‌بول نام‌گذاری کردند... و پس از آن خلافت به سقوط مواجه گردید که إن‌شاءالله مجدداً باز خواهد گشت و کیان یهود را از صفحه‌ی هستی محو خواهد نمود. پس از آن روم فتح خواهد گردید و گروه متذکره تا این‌که آخرین آن‌ها با دجال جنگ خواهند نمود؛ وجود خواهد داشت. از جمله امور قابل توجه در حدیث این است که زمانی‌که حضرت عیسی علیه السلام در نزدیکی قیامت فرود می‌آید، مسلمانان دارای دولت و امیر اند که پس از آن بر دشمن نصرت و غلبه می‌یابند. بناءً معنی "لایزال" به معنی قطع دائمی نه؛ بلکه به این معنی است که در دنیا همیشه امور متناوب و دوره‌ای خواهد بود که این واقعیت مانندِ قول رسول الله صلی الله علیه وسلم است که بخاری روایت کرده است:

«لن يزال أمر هذه الأمة مستقيماً حتى تقوم الساعة»

ترجمه: حالت این امت تا روز قیامت پیوسته مستقیم و استوار خواهد بود.

استقامت امت به معنی تداوم و همیشه‌گی وضعیت نیست؛ بلکه استقامت امت در دوره‌های مختلفی از بین رفت؛ به ویژه پس از سقوط خلافت اسلامی. حدیث این معنی را افاده می‌کند که در دنیا برای همیشه استقامت امت از بین نخواهد رفت که یک‌بار وضعیت خراب گردد، بار دیگر بهتر نشود و یا به این معنی نیست که یک‌بار که خلافت سقوط کرد بار دیگر باز نگردد؛ البته واقعیت این است، هربار که وضعیت به خرابی گراید بار دیگر بهتر می‌گردد؛ پس استقامت امت امری است که تا به روز قیامت همیشه دوره‌ای خواهد ماند.

بخش نخست پاسخ همین بود و این چیزی است که من آن را ترجیح می‌دهم؛ اما من به شکل قطعی نمی‌گویم که غیر از این تفسیر دیگری نیست؛ اما آن‌چه به نظرم راجح‌تر و ثواب بود، همین است.

اما بخش دوم: عملی کردن و تطبیق حدیث در زندگی؛ واجب است که با احادیث متذکره عمل کرده شود؛ قسمی‌که اصحاب رضوان الله تعالی علیهم اجمعین و تابعین به وجه احسن به احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم برای مسلمانان بشارت و باخبری از این امور را می‌دادند. هنگامی‌که حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را خواندند و شنیدند که قسطنطنیه و روم فتح خواهد گردید، مشتاق به این بودند که هریک از آن‌ها به بشارت پیامبر صلی الله علیه وسلم در میدان عمل اقدام نماید، تا این‌که الله سبحانه وتعالی خواست فضلِ فتحِ قسطنطنیه را نصیب محمد فاتح نماید و پس از آن نام‌اش را اسلام‌بول گذاشت.

آن‌ها هنگامی‌که حدیث را شنیدند، همه‌گی جهت تحقق بخشیدن آن کوشش می‌کردند تا بادستان خود؛ هم‌چون سرزمین‌ها را فتح کنند و خیرِ بزرگ را که رسول الله برای فاتح آن توصیف نموده بود، به دست آرند: "چه نیکو امیر است، امیرِ آن‌ها و چه نیکو ارتش است، ارتشِ آن‌ها". حتی بسیاری از خلفاء نیروهای‌‌شان را به طرف قسطنطنة می‌فرستادند تا قسطنطنیة را فتح کنند و بسیاری از بزرگان صحابه؛ مانند: ابو ایوب انصاری رضی الله تعالی عنه در تشکیل ارتش اسلامی به خاطر فتح قسطنطنیه اشتراک کردند تا به این بشارت دست پیداکنند.

بنابر این، لازمۀ حدیثِ گروه منصوره نیز همین‌گونه است، رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما اوصاف وفضیلت‌اش را بیان کرده است که بدون شک به زودی با دشمن جنگ می‌کنند و بالای آن‌ها تسلط یافته، آن‌ها را سرکوب و نابود نموده، بگونه‌ای علنی بر آن‌ها چیره می‌شوند و این پیروزی متحقق نمی‌گردد؛ مگر در چارچوب دولت اسلامی و ارتش اسلامی. پس برماست که از هرنوع امکانات برای اقامۀ دولت خلافت راشده دریغ نورزیم و امید است که تا از جمله‌ی سربازان آن ارتش باشیم که با دشمن جهاد کرده آن‌ها را شکست داده؛ چنان مغلوب سازیم که در تاریخ به یادماندنی باشد. به همین خاطر از الله سبحانه وتعالی مسألت داریم که ما از جملۀ گروهی باشیم که پیامبر صلی الله علیه وسلم در احادیث شریف‌اش توصیف کرده است.

مهم‌ترین هدف این نیست که ما قضاوت کنیم که این گروه و این جماعة طایفه ظاهره است؛ بلکه مهم‌ترین هدف و مسئله این است که هرکسی‌که این گروه کامیاب را دوست دارد، در موردش تحقیق نماید و جهت تقویت این گروه و برای ایجاد دولت اسلامی کار نماید و با ارتش اسلامی ملحق شده، برای نابودی دشمن کافر؛ مانند: امریکا، بریتانیا، یهود وغیره جهاد کند و آن‌ها را از بین ببرد.

پس از همه‌ی آن‌چه بیان گردید نکتۀ قابل تذکر این است که هدف اساسی ما قضاوت بالای گروه خاص نباشد که این از جمله طایفه ظاهره است و یا این‌که آن گروه مستحق نیست و ما هستیم؛ بلکه بهتر این است که هدف اساسی ما مسابقه برای تحقق اوصاف این گروه باشد تا برای تأسیس هم‌چون یک دولت و ارتش اسلامی که با دشمنان کافر؛ مانند: امریکا، انگلیس، یهود و دیگر دولت‌های کفری جهاد نماید و آن‌ها را شکست دهد، تلاش به خرچ دهیم. پس کسانی‌که می‌خواهند از جمله‌ی طایفه ظاهره باشند، باید برای تحق وصفِ شکست دشمن و غلبه بر آن در چارچوب یک دولت اسلامی و ارتش اسلامی کار و فعالیت نمایند.

در فرجام از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم ما را از جمله‌ی آن گروه بسازد و این‌که شاهد قیام دولت اسلامی –خلافت راشده– بوده و از جمله‌ی سربازان اسلام باشیم که دشمنان‌مان را نابوده نموده و بالای‌شان کاملاً غلبه حاصل نمائیم.

الله سبحانه وتعالی ناصر کسانی است که دین‌اش را نصرت می‌دهند و او قوی و عزیز است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

7 رمضان 1425هـ.ق

21 اکتوبر 2004م

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم برادر ما ابویاسین، الله سبحانه و تعالی شما را در پناه خود داشته و طول عمر را برایت نصیب فرماید.

سوالم در مورد جواب سوال در مورد زکات حیوانات است، ما می‌دانیم که از گوسفندان علف‌چر زکات بوده و از گوسفندان غیر علف‌چر زکات نمی‌شود؛ اما بعضی کسانی هستند که حیوانات را در بیشترین وقت سال به مصرف خود علف و آذوقه می‌دهند و قسمت كوچکی از سال حیوانات‌شان را می‌چرانند، هدف از این علف‌دادن، تولید نسل بیشتر است؛ چنان‌چه بیشتر گوسفندان‌شان دو مرتبه زایمان می‌کند که این دو مرتبه زایمان کردن، نتیجه‌ی همان علف‌دادن‌شان است و این گوسفندان به‌خاطر تجارت نیست، آیا در این گوسفندان زکات است یا خیر؟ الله سبحانه و تعالی در عمر شما برکت دهد. برادر شما عطیه "جبارین" از فلسطین

سوال عدیل عربی:

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته، الله سبحانه وتعالی در عمر شما برکت داده، خیر و پیروزی را نصیب شما گرداند! زکات در نبود خلافت اسلامی برای چی کسانی پرداخت مي‌گردد؟

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

سوال هر دوی‌تان در مورد زکات حیوانات و پرداخت آن در صورت نبود خلافت است؛ لذا جواب هر دو سوال را به‌گونۀ ذیل ارایه می‌کنم:

اولاً: زکات چهار پایان؛ گوسفند، گاو و شتر:

از گوسفند، گاو و شتر که علف داده می‌شوند و نمی‌چرند زکات نمی‌شود؛ زیرا صفت سوم (چریدن) برای این سه طبقه از حیوانات صفتی است که علت پرداخت زکات را می‌رساند و در نصوص طوری‌ ذکر شده است که حکم بر این صفت معلق می‌باشد. این بر این دلالت دارد که هرگاه این صفت موجود نبود حکم زکات نیز نفی می‌باشد. شرط چنین صفتی این است که صفت رساننده معنی علت باشد؛ اگر وصف و یا صفت رساننده علت نبود؛ پس نمی‌تواند حکم بر وجود آن متوقف گردد. تکرار می‌کنم باید صفت رسانندۀ علت باشد؛ مانند: این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم:

«فِي صَدَقَةِ الغَنَمِ فِي سَائِمَتِهَا»

ترجمه: زکات گوسفند در چراندن آن می‌باشد.

این حدیث را بخاری تخریج نموده است.

  گوسفند اسم ذات است و برای آن دو صفت است سوم (چریدن) و علف (علف‌دادن) و زکات موقوف بر صفت سوم (چریدن) است؛ پس در معلوفه یعنی گوسفندی‌که نمی‌چرد؛ بلکه علف داده می‌شود زکات نمي‌باشد.

دلائل این‌که زکات از این سه نوع حیوانات می‌شود: ابوذر رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت کرده است:

«مَا مِنْ صَاحِبِ إِبِلٍ، وَلَا بَقَرٍ، وَلَا غَنَمٍ، لَا يُؤَدِّي زَكَاتَها، إِلاَّ جَاءَتْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، أَعْظَمَ مَا كَانَتْ، وَأَسْمَنَ، تَنْطَحُهُ بِقُرُونِهَا، وَتَطَؤُهُ بِأَخْفَافِهَا»

[متفق عليه]

ترجمه: هرکسی زکات شتر، گاو و گوسفند اش را اداء نکرد در روز قیامت، حیوان فربه‌تر از آن‌چه که در دنیا بوده، می‌آید و صاحب‌اش را شاخ می‌زند و آن را با پاهایش لگدمال می‌سازد.

ابوداود از ابوبکر رضی الله عنه روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در یک حدیث طویلی فرموده است:

«... وَفِي سَائِمَةِ الْغَنَمِ إِذَا كَانَتْ أَرْبَعِينَ، فَفِيهَا شَاةٌ...»

ترجمه: وقتی تعداد گوسفندان سائم (علف‌چر) به چهل گوسفند رسید، یک گوسفند زکات می‌شود.

هم‌چنان از علی رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«ليس في البقر العوامل صدقة»

ترجمه: در گاوهای کارکن زکات نمی‌باشد.

از عمربن دینار رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم برایش گفته است:

«لَيْسَ فِيْ الثَّوْرِ الْمُثِيرَةِ صَدَقَةٌ»

ترجمه: یعنی در گاو کارکن زکات نمی‌باشد.

به روایت ابوعبید.

هم‌چنان از جابر ابن عبدالله روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«لَا صَدَقَةَ عَلَى مُثِيرَةٍ»

ترجمه: در گاو "مثیره" زکات نمی‌باشد. گاو "مثیره" همان گاوی است که زمین را می‌راند.

حاکم در مستدرک خود بر شرط صحیحین از بهزبن حکیم از پدرش و پدرش از جدش روایت نموده است که گفته است: من از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌فرمود:

«فِي كُلِّ إِبِلٍ سَائِمَةٍ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ...»

ترجمه: در هر چهل شتر علف‌چر، یک شتر بنت لبون ( شتری‌که دو سال را تکمیل کرده باشد و در سال سوم قدم گذاشته باشد) می‌شود.

 حاکم این حدیث را صحیح الاسناد گفته است.

لفظ "السائمة" به چهارپایانی اطلاق می‌شود که در صحرا و علف‌زارها می‌چرند و علف داده نمی‌شوند.

هم‌چنان این سه نوع حیوان باید زکات داده شوند؛ چنان‌چه قبلاً بیان شد، زکات تنها در حیوانی است که بیشتر سال را می‌چرد؛ اما در گوسفندی‌که علف داده می‌شود زکات داده نمی‌شود؛ هم‌چنان در گاوی‌که کار می‌کند؛ نیز زکات نمی‌شود.

خلاصه این‌که در حیوانات غیر از همین سه نوع؛ یعنی: گوسفند، گاو و شتر زکات نمی‌باشد؛ اما در مال‌های تجارتی در هر حیوانی زکات می‌شود؛ یعنی در هر مالی‌که برای خرید و فروش باشد، به دلیل نصوصی‌که در این مورد آمده است هر نوع مالی‌که باشد فرق نمی‌کند؛ چه حبوبات باشد و یا پارچه‌جات و حیوانات، از جمله نصوصی‌که در مورد اموال تجارتی آمده است:

از سمره ابن جندب روایت شده است که گفته است:

«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ r كَانَ يَأْمُرُنَا أَنْ نُخْرِجَ الصَّدَقَةَ مِنَ الَّذِي نُعِدُّ لِلْبَيْعِ»

ترجمه: اما بعد، رسول الله صلی الله علیه و سلم ما را امر می‌نمود که زکات را از هرمالی‌که برای فروش آمده می‌کردیم بپردازیم.

به روایت ابوداود.

هم‌چنان از ابوذر از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت است:

«وَفِي الْبَزِّ صَدَقَتُهُ»

ترجمه: در "بز" زکات است.

 و "بز" کالای است که تجارت می‌شود.

دوم: در نبود خلافت زکات برای چه کسانی داده می‌شود؟ طوری‌که در سوال شما ذکر شده است، هدف مستحقین زکات نیست؛ بلکه هدف این است که زکات  در نبود خلافت برای چه کسانی پرداخت مي‌شود؟

زکات باید در تمام انواع‌اش؛ خواه حیوانات باشد؛ خواه حبوبات، میوه‌جات باشد ويا پول نقد و کالای تجارتی، باید همه انواع زکات‌ها برای خلیفه و یا برای نمایندۀ خلیفه داده شود، اعم از والی‌ها، موظفین زکات و کسانی‌که در این عرصه خلیفه را کمک می‌کنند پرداخت شود، الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿خذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾

[التوبة: 103]

ترجمه: اي پيامبر! از اموال آنان (كه به گناه خود اعتراف دارند و در صدد كاهش بدي‌ها و افزايش نيكي‌هاي خويش مي باشند) زكات بگير تا بدين‌وسيله ايشان را (از رذائل اخلاقي، گناهان و تنگ‌چشمي) پاك داري و (در دل آنان نيروي خيرات و حسنات را رشد دهي و درجات) ايشان را بالا ببري و براي آنان دعا و طلب آمرزش كن كه قطعاً دعا و طلب آمرزش تو مايه آرامش (دل و جان) ايشان مي‌شود (و سبب اطمينان و اعتقاد بيشترشان مي‌گردد) و الله سبحانه و تعالي شنواي (دعاي مخلصان و) آگاه (از نيّات همگان) است.

الله سبحانه و تعالی در این آیه رسول الله صلی الله علیه وسلم را امر نموده است که زکات را از صاحبان مال بگیرد و رسول الله صلی الله علیه و سلم والی‌ها و موظفین را برای جمع آروی زکات تعیین کرده بود؛ چنان‌چه ناظرین میوه‌جات را برای جمع‌آوری خرما و انگور موظف ساخته بود و در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم مردم زکات مال شان را برای رسول الله صلي الله عليه وسلم  یا به کسانی‌که آن‌ها را رسول الله صلي الله عليه وسلم تعیین کرده بود؛ مانند: والی‌ها و موظفین زکات می‌پرداختند. جریان به همان شکل ادامه پیدا کرد و زکات برای خلفاء و والی‌های آن پرداخت می‌شد.

در روایاتی از صحابه و تابعین آمده که شخص زکات‌دهنده خودش می‌تواند زکات را در جاهای مناسب آن توزیع کند؛ البته در مال‌های بی‌جان؛ یعنی در پول نقد.

ابوعبید روایت کرده است که کیسان برای عمر دوصد درهم زکات آورد و گفت ای امیرالمومنین (این زکات مال من است) عمر گفت: (این پول را نیز ببر و خودت تقسیم کن)؛ چنان‌چه عبید از ابن عباس روایت کرده است: (وقتی خودت در جاهای مناسب آن تقسیم نمودی و هیچ‌چیزی از آن باقی نماند، مشکلی ندارد.)

هم‌چنان  از ابراهیم و حسن روایت شده است که گفتند: (زکات را به جای آن قرار ده و آن را به صورت پنهانی ادا کن) ادای این نوع زکات در اموال بی‌جان؛ یعنی پول نقد است و زکات‌دهنده این نوع زکات را به خلیفه و والی‌ها پرداخت می‌کند یا این‌که خودش آن را توزیع می‌کند و این مسأله در مورد پول نقد است.

اما زکات حیوانات، کشت و میوه‌جات لازم است که به خلیفه یا کسی‌که خلیفه آن را تعیین نموده پرداخته شود. ابوبکر صدیق رضی الله عنه با مانعین زکات وقتی‌که از پرداخت آن خودداری نمودند، جنگ نمود و گفت:

«والله لو منعوني عناقاً كانوا يؤدونه إلى رسول الله لقاتلتهم عليه»

ترجمه: سوگند به الله سبحانه و تعالی؛ اگر از یک لجام هم مانع زکات شوند با ایشان می‌جنگم.

متفق علیه است به روایت ابوهریره.

اما وقتی خلیفه موجود نباشد زکات‌دهنده می‌تواند بر مستحقین زکات که در آیه ذکر شده است، زکات را پرداخت نماید:

﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾

[التوبة: 60]

ترجمه: زكات مخصوص مستمندان، بي‌چارگان، گردآورندگان آن، كساني‌كه جلب محبّت‌شان (براي پذيرش اسلام و سودگرفتن از خدمت و ياري‌شان به اسلام چشم داشته) مي‌شود، (آزادي) بندگان، (پرداخت بدهي) بدهكاران، (صرف) در راه (تقويت دین) الله سبحانه و تعالی و واماندگان در راه (و مسافران درمانده و دورافتاده از مال و منال و خانه و كاشانه) مي‌باشد. اين يك فريضه‌ی مهم الهي است (كه جهت مصلحت بندگان الله سبحانه و تعالی مقرّر شده است) و الله سبحانه و تعالی دانا (به مصالح آفريدگان) و حكيم (در وضع قوانين) است.

پس ارکان اسلام در هر عصر و زمان و در هر حالت معطل قرار نمی‌گیرد؛ بلکه در حد توان باید برای ادای آن تلاش شود.

این بود نظر من در این مسأله، الله سبحانه و تعالی خودش عالم‌تر و حکیم‌تر است.

برادر شما عطاء بن خلیل ابوالرشته

28 جمادی الاول1440هـق

3 فیبروری 2019م

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

السلام‌علیکم‌ورحمةالله‌وبرکاته!

الله متعال شما را یاری نموده و خیر و برکت را با دستان شما و ما جاری نماید و همه‌ی ما را با خلافت دوم عزت بخشیده و از جمله‌ای شاهدان و سربازان آن قرار دهد!

موضوع: حوزه‌ی حیاتی در سیاست جهانی

دولت‌های بزرگ و مؤثر جهان معمولاً برای دست‌رسی به منافع خویش، دامنه‌ی کاری را مشخص نموده و آن را "حوزه حیاتی" نام‌گذاری می‌کنند. حزب نیز بعضی از سرزمین‌ها را برای خود به عنوان "مجال عمل" بر می‌گزیند و روی آن تمرکز دارد تا دولت اسلامی در آن برپا گردد.

پرسش‌ام این است که آیا خلیفه‌ای‌که إن‌شاءالله خواهد آمد، برای دولت اسلامی "حوزه‌ی کاری" مشخصی برخواهد گزید تا برای انتشار اسلام به سوی جهان از طریق دعوت و جهاد آن را در اولویت قرار دهد؟ محمد عیاد

پاسخ:

وعلیکم‌السلام‌‌ورحمةالله‌وبرکاته!

الله سبحانه‌وتعالی به‌خاطر این دعای نیکی که برای ما نموده‌ای تو را برکت دهد و ما نیز در حق‌ات دعای خیر می‌کنیم.

اصطلاح "حوزه‌ی حیاتی" که در پرسش مطرح نمودی برای هر دولت مؤثری در صحنه‌ی جهانی از اهمیت فراوانی برخوردار است. دولت خلافت، دولتی ایدئولوژیک و مبدئی بوده و دولتی است جهانی، نه داخلی؛ زیرا عقیده آن به دلیل این‌که عقیده انسانی است، عقیده جهانی نیز هست و نظام آن نیز به دلیل این‌که نظام انسانی است، نظام جهانی نیز هست، الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً﴾

ترجمه: و ما نفرستادیم تو را؛ مگر برای تمام مردم به صفت مژده و بیم‌دهنده.

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در این زمینه می‌فرماید:

«أُعْطِيتُ خَمْساً لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ مِنْ الْأَنْبِيَاءِ قَبْلِي نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ وَجُعِلَتْ لِي الْأَرْضُ مَسْجِداً وَطَهُوراً وَأَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِي أَدْرَكَتْهُ الصَّلَاةُ فَلْيُصَلِّ وَأُحِلَّتْ لِي الْغَنَائِمُ وَكَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً وَأُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ»

ترجمه: به من پنج‌چیز داده شده که به هیچ یک از انبیای پیش از من داده نشده بود. از فاصله‌ای یک ماه راه دشمنانم از من هراس دارند، تمام زمین برای من پاک و قابل سجده قرار داده شده؛ پس هر فردی از امت من که وارد زمان نمازی می‌شود باید نماز را "در هر کجا که هست" اداء نماید، غنایم برای من حلال شده، انبیای پیش از من خاص برای اقوام خود فرستاده می شدند و من برای تمام انسان‌های جهان فرستاده شده‌ام و به من فرصت شفاعت کردن داده شده است.

هرچند دولت خلافت تمام جهان را برای پیش‌برد امور سیاسی و فعالیت خویش مناسب می‌‌داند؛ چنان‌چه در حدیثی‌که ابن ماجه در سنن خویش به نقل از ثوبان روایت نموده رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

«زُوِيَتْ لِي الْأَرْضُ حَتَّى رَأَيْتُ مَشَارِقَهَا وَمَغَارِبَهَا وَأُعْطِيتُ الْكَنْزَيْنِ الْأَصْفَرَ أَوْ الْأَحْمَرَ وَالْأَبْيَضَ يَعْنِي الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَقِيلَ لِي إِنَّ مُلْكَكَ إِلَى حَيْثُ زُوِيَ لَكَ...»

ترجمه: اما این بدان معنی نیست که خطوطی را که دولت خلافت برای سیاست خارجی خود ترسیم می‌کند در قبال تمام دولت‌ها متساوی خواهد بود و به این معنی نیست که تمام مناطق جهان و دولت‌های موجود در آن توسط دولت خلافت به یک چشم نگریسته شده و به همه توجه یکسان صورت خواهد گرفت؛ بلکه طوری است که دولت خلافت بر اساس مصلحت دعوت و واقعیت‌های موجود سیاسی، اقتصادی و نظامی، برای خود "حوزه‌ی حیاتی" مشخص می‌کند و سعی می‌کند سیاست‌های خود را بیش‌تر و گسترده‌تر روی آن حوزه‌ای تشخیص داده شده، متمرکز نماید. این حوزه‌ی حیاتی با در نظرداشت اهداف، تغییر واقعیت‌ها و مصلحت دعوت، پیوسته تغییر می‌کند.

با مروری بر سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب بزرگ‌وار وی رضی الله عنهم، روشن می‌شود که وی علیه اسلام پس از برپائی دولت در مدینه‌ی منوره، جزیره‌ی عرب را حوزه‌ی حیاتی دولت برگزید؛ سپس دیری نگذشت که پیروزی‌های فراوانی در این جزیره به دست آمد و بی‌درنگ در پیوند به آن، دایره‌ی حوزه‌ی حیاتی دولت گسترش یافت و اطراف سرزمین شام و عراق را نیز در بر گرفت. سپس خلفای راشدین آمدند و این حوزه را با انجام فتوحات پی‌درپی وسعت دادند تا مناطق شام، عراق، فارس، مصر، شمال افریقا و سایر مناطق را در بر گرفت. به این ترتیب، حوزه‌ی حیاتی دولت خلافت، در پیوند به پیروزی‌هایی‌که دولت به دست می‌آورد و در پیوند به تغییر واقعیت‌های سیاسی و شرایط آن، تغییر می‌کند.

بنابراین، دولت دوم خلافت راشده نیز در زمانی‌که به خواست الله سبحانه و تعالی برپا می‌گردد، از دولت نخست اسلام پیروی نموده و راه آن را ادامه خواهد داد؛ طوری‌که خطوط و استراتیژی‌های مناسب با واقعیت‌های سیاسی موجود و شرایط آن ترسیم نموده و برای خود حوزه‌ی حیاتی را برخواهد گزید که متناسب با مصلحت دعوت و واقعیت‌های موجود باشد. این دولت برای حمل اسلام و نشر آن در جهان با رعایت این حوزه‌ی حیاتی‌که برای خود ترسیم نموده از اسباب و اسالیب لازم استفاده خواهد نمود. دولت بر اساس مصلحت دعوت و تغییر واقعیت‌هایی‌که به خواست و اراده الله متعال تغییر می‌کند، در مورد حوزه‌ی حیاتی خویش پیوسته تجدید نظر خواهد نمود. در کتاب "دولت اسلامی" در باب "سیاست خارجه‌ی دولت اسلامی" با در نظرگرفتن واقعیت‌های موجود توسط دولت در هنگام ترسیم راه‌کارها و اسالیب برای تحقق سیاست‌ها اشاره شده:

«بناءً مفکوره‌ی سیاسی‌که دولت بر آن بنایافته و روابط دولت اسلامی با سایر دولت‌ها و ملت‌ها را مشخص می‌نماید؛ همانا انتشار اسلام در میان آنان و حمل دعوت اسلامی به جانب آنان می‌باشد و طریقه آن نیز جهاد است. اما راه‌کارها و اسالیب را خود دولت وضع نموده و با استفاده از ابزار و وسایل لازم آن را به پیش می‌برد. به‌طورمثال، ممکن است با بعضی از دشمنان، توافق حسن هم‌جواری امضاء کند و با بعضی دیگر وارد جنگ شود. چنان‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم در نخستین ایام ورود اش به مدینه انجام داد. شاید هم در همان آغاز کار، بر علیه تمام دشمنان‌اش اعلان جنگ کند؛ چنان‌چه ابوبکر صدیق کرد و لشکریان مسلمان را هم‌زمان به عراق و شام فرستاد و یا هم برای مدتی، معاهده‌هایی را امضاء نماید، تا این‌که برای دعوت فضاسازی نموده و افکار عامه را متوجه آن نماید، کاری‌که رسول الله علیه السلام در معاهده‌ی حدیبیه انجام داد. ممکن است دولت بر اساس مصلحت دعوت با بعضی دولت‌ها معاهده‌های تجارتی امضاء کند و با بعضی دیگر نکند. ممکن است بر اساس خط مشی که برای دعوت ترسیم نموده، با برخی دولت‌ها روابط برقرار کند و با برخی دیگر نکند. ممکن است با شماری از دولت‌ها از اسلوب دعوت لفظی و تبلیغات استفاده نماید و با شماری دیگر از اسلوب افشای نقشه‌ها و جنگ سرد استفاده کند. به این ترتیب، دولت بر اساس لزوم دید مصلحت، نقشه‌هایی را ترسیم نموده و از اسالیبی مناسب با آن استفاده می‌کند؛ اما تمام این اقدامات به هدف نشر و پخش اسلام بر اساس طریقه‌ی نشر آن، که جهاد در راه الله سبحانه و تعالی می‌باشد، صورت می‌گیرد.». (نقل قول از کتاب دولت اسلامی)

برگزیدن "حوزه‌ی حیاتی" برای دولت، چیزی غیر از آن سخنی نیست که در کتاب دولت اسلامی از آن یاد شده.

سلام من را پذیرا باشید!

برادرتان عطاء بن خلیل ابورشته

25 ذو الحجه 1440هـ

26 آگست 2019م

ترجمه: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه