پنجشنبه, ۱۹ جمادی الاول ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۴/۱۱/۲۱م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

جمع بین دو حدیث «أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ» و«ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به جواب محمد شتات ابوصالح

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

امیدوارم نامه‌ای من به شما رسیده و از صحت و عافیت کامل بر خوردار باشید. از شما می‌خواهم که احادیث ذیل را برایم توضیح دهید؛ زیرا این احادیث در ظاهر در تناقض قرار دارد و بسیاری از مردم برای رد همدیگرشان بدون آن‌که منظور و مقصود این احادیث را بدانند از این احادیث سوء استفاده می‌کنند.

حدیث گروه اول: از نعمان بن بشیر روایت است‌که گفت: ما با رسول‌الله صلی‌الله علیه در مسجد نشسته‌بودیم و بشیر مردی بود که سخن خود را نگه‌می‌داشت؛ سپس ابوثعلبه خشنی آمد و گفت: ای بشیر بن سعد آیا حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را در خصوص امراء حفظ داری؟ حذیفه گفت: من خطبه‌ای آن‌را حفظ دارم، ابوثعلبه نشست، سپس حذیفه گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضّاً فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمهنبوت در بین شما است تا زمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) بخواهد سپس آن را از میان بر می‌دارد تا زمانی‌که بخواهد، سپس خلافت بر منهج نبوت را می‌آورد و خلافت بر منهج نبوت می‌باشد تا وقتی بخواهد، سپس آن را بر می‌دارد آن وقتی‌که الله (سبحانه وتعالی) بخواهد، سپس پادشاهان به دندان گیرنده می‌باشد و تازمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) بخواهد می‌باشد، سپس آنان را نیز بر می‌دارد زمانی‌که بخواهد سپس پادشاهان جبریه می‌آید پس آن‌ها می‌باشند تا زمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) آنان را بردارد سپس خلافت بر منهج نبوت می‌باشد.

 حدیث گروه دوم این‌چنین است: از حذیفه بن یمان روایت است که گفت:

«كَانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ عَنْ الْخَيْرِ وَأَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ وَعَرَفْتُ أَنَّ الْخَيْرَ لَنْ يَسْبِقَنِي قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ يَا حُذَيْفَةُ تَعَلَّمْ كِتَابَ اللَّهِ وَاتَّبِعْ مَا فِيهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الشَّرِّ خَيْرٌ قَالَ هُدْنَةٌ عَلَى دَخَنٍ وَجَمَاعَةٌ عَلَى أَقْذَاءٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْهُدْنَةُ عَلَى دَخَنٍ مَا هِيَ قَالَ لَا تَرْجِعُ قُلُوبُ أَقْوَامٍ عَلَى الَّذِي كَانَتْ عَلَيْهِ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ صَمَّاءُ عَلَيْهَا دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ النَّارِ وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَداً مِنْهُم»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه و سلم از خیر پرسان می‌کردند و من از شر پرسان کردم و طوری فهمیدم که خیر همیشه است، من گفتم یا رسول الله آیا بعد از این خیر شری هم است؟ فرمودند ای حذیفه کتاب الله (سبحانه و تعالی) را فرا بگیر و به سه مرتبه گفت آنچه در این کتاب است پیروی کن، گفتم یا رسول الله آیا بعد از این شر خیری است؟ گفت هدنه بر دخن است و گروهی هستند که بر چشمان مردم خاک می‌پاشند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود، یا رسول الله هدنه بر دخن چی معنی دارد؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود قلب‌های اقوام بر آنچه بوده باز نمی‌گردد. حذیفه گفت من گفتم یا رسول الله آیا بعد از این خیر شری است؟ گفت فتنه کور وکری است که دعوت‌گران آن بر دروازۀ دوزخ قرار دارند ای حذیفه اگر تو در حالی بمیری که ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری بهتر است، برای تو از این‌که یکی از آنان را اطاعت کنی.

گروه اول این احادیث‌را طوری تفسیر کردند‌که پیروزی در آینده از آن‌امت است به یاری الله سبحانه و تعالی و خلافت بر منهج نبوت آمدنی بوده و به زودی حاکمیت از شریعت الله سبحانه و تعالی است که همانا خودش خیر است؛ در حالی‌که گروه دوم طوری به حدیث دوم استدلال می‌کنند که خیر امت گذشته و ما اکنون در زمان فتنه قرار داریم و رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم از آن‌خبر داده و برای مسلمان لازم است که برای محافظت دین‌اش گوشه گیری کند. امیدوارم که این سوال را جواب داده و احترام و قدردانی بنده‌را قبول فرمائید.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

حدیث اول احمد طیالسی آن‌را تخریج نموده؛ اما حدیث دوم را که در سوال ذکر شده احمد تخریج نموده، ولی بخاری آن‌را به این لفظ ذکر کرده است: ابوادریس خولانی برایم گفت: او شنیده است که حذیفه ابن یمان می‌گفت:

«كاَنَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ عَنْ الْخَيْرِ وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّا كُنَّا فِي جَاهِلِيَّةٍ وَشَرٍّ فَجَاءَنَا اللَّهُ بِهَذَا الْخَيْرِ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: وَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الشَّرِّ مِنْ خَيْرٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَفِيهِ دَخَنٌ. قُلْتُ: وَمَا دَخَنُهُ؟ قَالَ: قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ. قُلْتُ: فَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ، دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، صِفْهُمْ لَنَا. فَقَالَ: هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا. قُلْتُ: فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ؟ قَالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ. قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ؟ قَالَ: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه و سلم از خیر پرسان می‌کردند و من از ترس این‌که مبادا مرا شری دریابد از شر پرسان کردم و گفتم یا رسول الله ما در جاهلیت و شر بودیم و الله (سبحانه و تعالی) این خیر را برای ما آورد آیا بعد از این خیر شری می‌آید؟ گفتند؛ بلی. گفتم آیا بعد از این شر خیری می‌آید؟ گفت بلی، ولی در آن دخن است، گفتم دخن آن چیست؟ گفت قومی است که غیر از راه من مردم را فرا می‌خواند، بعضی چیزهای خوب و بعضی چیزی‌های بد، گفتم آیا بعد از آن خیر باز هم شری خواهد آمد؟ گفت بلی، دعوت‌گران دوزخ اند هرکسی دعوت شان را اجابت کند آن را در دوزخ می‌اندازند، گفتم یا رسول الله این قوم را برای ما معرفی کن، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند این قوم از جلد و پوست ما هستند و به زبان ما سخن می‌زنند، گفتم اگر این قوم من را درک کرد به چه چیزی دستورم می‌دهید؟ فرمودند جماعت مسلمانان و امام آنان را ملازمت کن، گفتم، اگر جماعت و امام برای مسلمانان نبود؟ گفت: از همه‌ای این گروه ها دوری گزین و لو ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری تا مرگ ترا فرا برسد و تو در همان حالت شکنجه باشی.

برادر بزرگوار طوری به نظر می‌رسد که موضوع برایت خلط شده و گمان می‌کنی که اخیر حدیث اول (ثم تكونُ خلافةً على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ) با اخیر حدیث دوم (قالفِتْنةٌ عَمْياءُ صَمَّاءُ، عليها دُعاةٌ على أبوابِ النارِ) یکی است. به همین دلیل برایت سوال پیدا شده که حال امت چگونه خواهد شد؟ در حدیث اول خلافت بر منهج نبوت می‌آید و در حدیث دوم (فِتْنةٌ عَمْياءُ صَمَّاءُ، عليها دُعاةٌ على أبوابِ النارِ) فتنه کور و کری است که دعوت‌گران دوزخ را با خود دارد.

برادر محترم طوری‌که شما فکر می‌کنید، مسئله به این شکل نیست، اخیر حدیث اول غیر از اخیر حدیث دوم می‌باشد؛ زیرا حذیفه بعد از اخیر حدیث دوم یعنی (دعوت‌گرانی هستند که بر دروازۀ جهنم هستند) سوال نکرد، بلکه حذیفه تشویش این‌را داشت که در چنین وضعیتی باید چی‌کند؟ برای حذیفه این وضعیت مسلمانان بسیار سنگین شد؛ پس برایش این‌قضیه قابل توجه شد که در چنین وضعیتی باید چی‌کند؟ ولی سوال نکرده که بعد از آن چی خواهد شد؟

اما این حالتی‌که در حدیث دوم وارد شده دقیقاً همان حالتی است که در حدیث اول وارد شده و گفته شده (پادشاهان جبریه می‌آید) یعنی بعد از زوال خلافت پادشاهان جبریه خلاف اراده و خواست مردم می‌آیند که مردم برای شان رضایت ندارند و خلاف حکم اسلام می‌آیند؛ یعنی به حالتی‌که از زمان سقوط خلافت یعنی ۱۹۲۴ بالای مسلمانان آمده و تا اکنون ادامه دارد، و واضح است که در چنین حالتی دعوت‌گرانی وجود دارند که بر لبه‌ی آتش اند؛ چنانچه در بخاری آمده است: (دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا...) دعوت‌گرانی هستند که بر دروازه جهنم هستند و هرکسی از آن‌ها اجابت کند به داخل آن‌انداخته می‌شود. کسی‌که این صد سال را بعد از سقوط خلافت ۱۹۲۴ مورد تفکر قرار دهد، این واقعیت را در می‌یابد.

اما آن‌چه دلالت دارد که حالت حدیث اول یعنی موجودیت پادشاهان جبریه همان حالت حدیث دوم یعنی موجودیت دعوت‌گران بر دروازه‌های دوزخ اند. در حقیقت دریافت حالت گذشته در حدیث اول و دریافت حالت گذشته در فتنه عمیاء و صماء حدیث دوم است. حدیث اول قبل از پادشاهان جبریه پادشاهان به دندان گیرنده را ذکر کرده است، یعنی خلافت که در یک خانواده به صورت مسلسل آمده و تا ۱۳۰۰ سال دوام پیدا کرد که در زمان اموی‌ها، عباسی‌ها و عثمانی‌ها وجود داشت و طوری‌که در کتب خود ذکر کردیم، در جریان این خلافت‌های اسلامی به شکل خوب آن تطبیق نشد، مخصوصاً مسئله‌ی بیعت طوری‌ بود که برای خانواده خلیفه گذشته صورت می‌گرفت و مردم به این حالت عادت کرده بودند؛ پس در عوض این‌که بیعت برای کسی صورت می‌گرفت که عامه مسلمانان به آن راضی باشد بعیت محدود در خانواده خلیفه بود، یعنی در این زمان خلافت بود؛ اما خلیفه خلافت را به دندان‌‌های خود محکم می‌گرفت تا خلافت از خانواده‌اش خارج نشود و این مرحله‌ای بود که حدیث دوم ذکر کرده است(هدنة علی دخن) یا طوری‌که بخاری روایت نموده است (خير فيه دخن قلت وما دخنه قال قوم يهدون بغير هديي تعرف منهم وتنكر) یعنی خیری است که در ان دخن است، من گفتم دخن آن چیست؟ گفت قومی است که به غیر از هدایت من مردم را فرا می‌خوانند که بعضی اعمال شان درست و معروف است و بعضی از اعمال شان منکر است.

بعد از این مرحله رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم ما را در حدیث اول خبر می‌دهد که بعد از پادشاهان جبریه خلافت بر منهج نبوت می‌آید، اما حدیث دوم حذیفه رضی‌الله عنه در خصوص حالت بعد از فتنه‌ای عمیاء و صماء و دعوت‌گران دوزخی سوال نکرده است، و سوال نکرده است که بعد از این شر چی خواهد شد؛ بلکه مسئله بر آن سنگینی کرد و به این سوال مشغول شد که درک این حالت باید چی کند؟

خلاصه این‌که جمع بین دو حدیث به صورت ذیل می‌باشد:

  • حدیث اول پادشاهان جبریه را ذکر کرده، ولی شرور آنان‌را تشریح نداده و از آمدن خلافت بر منهج نبوت بعد از پادشاهان جبریه خبر داده است.

اما در حدیث دوم حذیفه سوال نکرده که بعد از فتنۀ عمیآء و صماء چی‌خواهد شد؟ و این همان حالت مرحله جبریه وارده در حدیث اول است بلکه پرسیده که اگر این حالت را دریابد، باید چی کند؟

به همین ترتیب اخیر این دو حدیث یکی نبوده بل‌که متفاوت است، حدیث اول به آمدن خلافت بر منهج نبوت بعد از پادشاهان جبریه پایان یافته و حدیث دوم بر مرحله‌ی دعوت‌گران بر دروازه‌های جهنم توقف کرده، یعنی پادشاهان جبریه؛ اما حذیفه از حالت بعد از آن سوال نکرده است.

  • یک مسئله باقی مانده و او این‌که اخیر سوال راجع به حدیث دوم ذکر شده است: «وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَداً مِنْهُمْ» ترجمهو ای حذیفه اگر تو د رحالی بمیری که ریشه درخت را به دندان بگیری بهتر است از این‌که یکی از آنانرا پیروی کنی. و در روایت دیگری از بخاری آمده است: «قُلْتُ فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ قَالَ تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ قَالَ فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ» ترجمهگفتم اگر این قوم من را درک کرد به چه چیزی دستورم می‌دهید؟ فرمودند جماعت مسلمانان و امام آنان را ملازمت کن، گفتم، اگر جماعت و امام برای مسلمانان نبود؟ گفت: از همه‌ای این گروه ها دوری گزین و لو ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری تا مرگ ترا فرا برسد و تو در همان حالت شکنجه باشی.

 طبعاً این مسئله و اعتزال نسبت به کسی است که حق برایش آشکار نشده تا به سوی آن دعوت کند و همه‌ی این دعوت‌گران را بر لبه‌ی آتش می‌بیند، پس بر آن‌شخص است که از همه‌ی این دعوت‌گران کناره‌گیری کند؛ اما هنگامی‌که حق برایش آشکار شد و دعوت‌گران دید که به سوی حق فرا می‌خوانند، پس باید همرای شان برود و در حال اعتزال باقی نماند، بلکه تنها از دعوت‌گران به سوی آتش کناره‌گیری کند.

به این ترتیب جمع بین این دو حدیث و فهم‌شان طوری‌که ذکر شد ممکن است و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

ضعف ملت‌ها و قوت الله سبحانه وتعالی

(ترجمه)

برخی مسلمانان در بحث و گفتگوی خویش بدین‌نظراند که برگشت حاکمیت اسلام با ایجاد خلافت بر منهاج نبوت یک امر غیرممکن می‌باشد؛ زیر آن‌ها استدلال می‌کنند که در این ميان دولت‌های قوی و بزرگ؛ مانند: امریکا، کشورهای اروپائی، روسیه، چین و دیگر کشورها فوراً در حین تأسیس‌اش دست به تخریب آن زده و مانع آن می‌شوند.

عدۀ دیگر این دیدگاه را ارایه می‌دارند که تحریک کردن ارتش‌های کنونی در پاکستان، ترکیه، مصر و یا دیگر ارتش‌های موجود در سرزمین‌های اسلامی، برای آزادسازی سرزمین‌های اشغالی و یا سرزمین‌هایی‌که اوضاع در آن پرخشونت ومتشنج است و مردمان آن قتل عام می‌شوند؛ مانند: فلسطین، سوریه و کشمیر، یک انتحار سیاسی و نظامی می‌باشد. برای آن عده کشورهایی‌که اکثریت نفوس مسلمان را داشته و ادعا دارند که نتائج این‌گونه برخورد نظامی حتماً به شکست مواجه خواهد شد؛ چون در این حالت، کشورهای اسلامی نه تنها با کشورها بزرگ مبارزه دارند؛ بلکه با کشورهای دوست وهم‌پیمان غربی و شرقی نیز مواجه خواهند شد. ادعای اساسی آن‌ها این است که دولت بزرگ کنونی را هیچ دولتی مغلوب و شکست داده نمی‌تواند و تا ابد حاکم خواهند بود. این طرز دید، نشان‌دهندۀ دیدگاه‌های رهبران فعلی جهان است، از جمله دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریكا كه در سال 2017م در جریان بحث خود دربارۀ زرادخانۀ هسته‌ای آمریكا گفت: "ما امیدواریم که هرگز مجبور نباشیم از این قدرت استفاده کنیم؛ اما زمانی هم فرانخواهد رسید که قدرت‌مندترین ملت جهان نباشیم."

هرگاه در بین خود مسلمانان تعدادی را به این‌گونه باور نسبت به آیندۀ مسلمانان داشته باشیم حتماً نزد مردم مفکورۀ شکست‌طلبی جایگزین می‌گردد و مردم عادی همیشه به واقعیت حاکم تسلیم گردیده، تداوم ظلم، خشونت و کشتار را خواهند پذیرفت. مسلمانانی‌که با این طرز دید بزرگ می‌شوند؛ هرگاه در سرزمینی مردم خواهان تغییرات وضع موجوده شوند، آن‌ها تغییرات را از طریق ارگان‌های؛ مانند: سازمان ملل و يا از طریق روش‌های دیپلوماسی آن سازمان که با احزاب سیاسی مبارز می‌خواهند سازش نمایند، به میان آورند؛ زیرا مفکورۀ آن‌ها چنین است که واقعیت تباه‌کن موجوده را ملاک عمل قرار داده‌اند. ما بار بار شاهد کارکرد چنین سازمان‌ها در قبال حمایت خون بی‌گناهان بوده‌ایم که ناکام شده و به جای آن حاکمان ظالم، نظام‎ و نهادهای ظالم را قدرت بیش‌تری داده‌اند و یا برعکس، این‌گونه احزاب و سازمان‌ها ابزاری‌اند که دولت‌های بزرگ برای تقویت وضع موجود، مطابق به حوزۀ نفوذ و سلطۀ خویش در جهان استفاده می‌کنند.

این چنین اندیشه‌های شکست‌پذیر از احساساتی‌که نتیجه اقدامات واقعیت‌های حاکم در جهان است، به وجود می‌آید. فرضاً پذیرفته شود که کشوری با قدرت نظامی بزرگ را نمی‌توان توسط کشور ضعیف‌تر شکست داد، آیا کنترل رویدادهای سیاسی و نظامی؛ مانند: کنترل دانه‌های شطرنج است؟ مطئمناً این‌گونه طرز دید -تنها تکیه بر قوت نظامی- را رد می‌سازد. این است که عمل خارجی‌ای در جهان در پشت صحنه در عقب پیروزی و تداوم ملل وجود دارد که آن الله سبحانه وتعالی، ذات قوی، قادر و توانا می‌باشد. این واقعیت برای جهانیان در زمان ظهور و گسترش ویروس کرونا برجسته گردید. این مخلوق کوچک که حتی به چشم هم قابل رویت نیست رکود اقتصادی بزرگی را در جهان به وجود آورد. پیام کرونا برای آن طبقه درس عبرتی است که با چشمان باز ضعف ملل قوی را در مقابل قوت الله سبحانه وتعالی مشاهده کردند.

چنین درسی بار بار در قرآن کریم ذکر شده است که بسیاری از امت‌های گذشته  و امپراتورهای بزرگ، گمان داشتند که از بین رفتن وشکست آن‌ها غیرممکن است و از هرگونه فروتنی و تسلیم شدن در پیش‌گاه الله سبحانه و تعالی امتناع ورزیدند و طغیان کردند؛ ولی الله سبحانه و تعالی به مؤمنین یادآوری می‌کند، تنها ذاتی‌که شکست‌ناپذیر است او سبحانه و تعالی است. چنان‌چه می‌فرماید:

﴿أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ﴾

 [الأنعام: 6]

ترجمه: آیا ندانسته‌اند که پیش از ایشان چه بسیار از ملت‌ها و اقوام را هلاک کردیم؟ که به آنان در پهنۀ زمین، نعمت‌ها و امکاناتی دادیم که به شما ندادیم و بر آنان باران‌های پی‌درپی و پر ریزش فرستادیم و نهرهای از زیر پای آنان جاری ساختیم [ولی ناسپاسی کردند]؛ پس آنان را به کیفر گناه‌شان هلاک کردیم و بعد از آنان اقوامی دیگر را پدید آوردیم.

هم‌چنین فرموده:

﴿قُلْ سِيرُواْ فِي الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾

[الأنعام: 11]

ترجمه: بگو: در زمین بگردید! سپس به تأمل بنگرید که فرجام تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است؟

 و هم‌چنین فرموده است:

﴿أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وِأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾

[التوبه: 70]

ترجمه: آیا خبر کسانی‌که پیش از آنان بودند، به اینان نرسیده؟ خبر قوم نوح، عاد، ثمود، قوم ابراهیم، اصحاب مدین و شهرهای زیر و رو شده [قوم لوط] که پیامبران‌شان برای آنان دلایل روشن آوردند [ولی نپذیرفتند]؛ خدا بر آن نبود که به آنان ستم ورزد؛ ولی آنان بودند که همواره برخود ستم می‌کردند.

پس داستان قوم عاد که در قرآن کریم آمده است نزدیک ترین مثال به واقعیت امروزی است که آنها فکر می‌کردند شکست‌ناپزیر اند. و قوم عاد اولین قوم بودند که پس از حضرت نوع علیه السلام بت پرستی را آغاز کردند و در اثر طغیان توسط طوفان بزرگ الهی تباه شدند. طوریکه در سورت فجر می فرماید:

﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ﴾

[الفجر: 6]

ترجمه: آیا ندانسته‌ای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ و با [آن شهر] ارم  که دارای کاخ‌های باعظمت و ساختمان‌های بلند بود؟ همانا که مانندش در شهرها ساخته نشده بود.

امروزه قوت‌های بزرگ جهان در توانائی و سیطره برابر با قوم عاد نمی‌باشند؛ چون قوم عاد را رقیبی در جهان نبود، در تمام جهان هرچه می‌خواستند انجام می‌دادند و هیچ‌کس توان رقابت با آن‌ها را نداشت. از لحاظ اقتصادی قوم عاد دارای ثروت و رفاه کامل بودند که از جمله باغ و باغ‌چه‌های مختلف را در اختیار داشتند؛ طوری‌که دارائی آن‌ها چنان زیاد بود که در بالای کوه‌ها برای رقابت قصرها می‌ساختند که هیچ‌کس در آن‌ها زیست نداشت؛ فقط برای نمایشِ فخر و بزرگی خود ساخته بودند. از لحاظ کثرت و نفوذ الله سبحانه و تعالی به آن‌ها نسل بیش‌تر و جسد‌های قوی و بزرگ داده بود. هم‌چنین الله سبحانه و تعالی این قوم را در ساختن شهرها مهارت و ذکاوت خوبی اعطاء کرده بود.

به هرحال با تمام نیروی که داشتند، آن‌ها را تکبر و کفر به الله سبحانه و تعالی فراگرفت و رسالت هود علیه السلام را که برای هدایت و عبادتِ الله وحده لاشریک له فرستاده شده بود، انکار کردند. ادعا کردند که بزرگ‌ترین و قوی‌ترین امت روی زمین‌اند و نیاز به هدایت کسی ندارند. چنان‌چه الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ﴾

[فصلت: 15]

ترجمه: اما قوم عاد به ناحق در زمین تکبر کردند و گفتند: نیرومندتر از ما کیست؟ آیا ندانستند الله‌ای که آنان را آفرید از آنان نیرومندتر است؟ و [به گمان این‌که نیرومندتر از آنان وجود ندارد] همواره آیا ما را انکار می‌کردند.

آن‌ها به جای استفاده عاقلانه از قدرت خود برای کسب خیر، ظلم کردند و وحشیانه رفتار کردند. به همین دلیل الله سبحانه و تعالی باد بزرگی را بر آن‌ها فرستاده و آن‌ها را نابود کرد تا برای نسل‌های آینده نمونه‌ای از عبرت باشند که این تنها الله سبحانه و تعالی است که همه قدرت را در دست دارد و او قدرتمندترین و قادرترین ذاتی است که کارها را انجام می‌هد و تصمیم می‌گیرد تا نشان دهد که  ظهور و سقوط ملت‌ها تنها در کنترل او است. طوری‌که الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ * سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ * فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ﴾

[الحاقة: 6]

ترجمه: و اما قوم عاد با تندبادی بسیار سر و طغیان‌گر نابود شدند که الله  آن را هفت شب و هشت روز پی‌درپی بر آنان  مسلط کرد و [اگر آن‌جا بودی] می‌دیدی که آنان مانند تنه‌های پوسیده و پوک درختان خرما روی زمین افتاده و [هلاک شده‌اند.]

این قوم بزرگ در چند روزی به قدرت الله سبحانه و تعالی توسط بادی‌که با چشم دیده نشده؛ بلکه تنها آثارش احساس می‌گردید؛ چنان نابود شدند که گویا اصلا نبودند. سبحان الله! در مورد الله سبحانه و تعالی در سورۀ مبارکه فجر عهد بسته است که نهایت سرکش‌ها، ظالمین و کافران همان تباهی است و الله هیچ‌گاهی اجازه نمی‌دهد در روی زمین سرکشی و معصیت تداوم یابد. چنان‌چه می‌فرماید:

﴿فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ * فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ * إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾

[الفجر: 12]

ترجمه: و در آن‌ها فساد و تباه‌کاری فراوانی به بار آوردند؛ پس پروردگارت تازیانه عذاب‌های گوناگون را بر آنان فرو ریخت. بی تردید پروردگارت در کمین‌گاه است.

و هم‌چنین فرمود:

﴿وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ﴾

[النحل: 61]

ترجمه: و اگر الله مردم را به سبب ستم‌شان مؤاخذه کند، هیچ جنبده‌ای را [که مستحق مؤاخذه است]  بر روی زمین باقی نمی‌گذاشت؛ ولی آنان را تا مدتی معین مهلت می‌دهد؛ پس هنگامی‌که اجل‌شان سرآید، نه ساعتی پس می‌ماند و نه ساعتی پیش می‌افتد.

قانون الله سبحانه و تعالی در گذشته در برخورد با حاکمان و ملل ستم‌گر که  حق را رد می‌کردند، فساد را گسترش می‌دادند و مؤمنین را عذاب می‌دادند، همین است. چنان‌چه ما دیدیم که چگونه الله سبحانه و تعالی نمرود پادشاه ظالم را که فکر می‌کرد پروردگار جهانیان است، توسط موجودی کوچک مانند یک پشه از راه سوراخ بینی و به مغز او رسید، نابود کرد. ما دیدیم که چگونه پیامبر خود داود علیه السلام را توفیق داد تا با یک ضربه‌ای از یک سنگ کوچک، فرمانده بزرگ و قدرت‌مند فلسطین را که نافرمانی الله را می‌کرد کشت و از بین برد. ما شاهدیم که فرعون یک امپراتوری بزرگ را اداره می‌کرد، با ارتش خود در دریا چگونه غرق ساخت. هم‌چنین شاهدیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم  تنها به کمک الله خود کفار قریش را در غزوه بدر شکست داد.

تاریخ شاهد است که مسلمانان در خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه چگونه امپراتوری بزرگ فارس را که از نگاه تعداد و تجهیزات قوی‌تر بودند، در معرکه قادسیه شکست دادند؛ طوری‌که الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا﴾

[مريم: 9]

ترجمه: چه بسیار ملت‌ها پیش از آنان [به سبب طغیان‌شان] هلاک کردیم، آیا کسی از آنان را می‌یابی، یا هیچ زمزمه و صدای آهسته از آنان می‌شنوی؟

درحالی‌که امم و امپراتورهای گذشته از نگاه سیاسی، اقتصادی و نظامی از دولت‌های امروزه بزرگ‌تر بودند. طوری‌که الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا﴾

[فاطر: 44]

ترجمه: آیا در زمین گردش نکردند تا بنگرند سرانجام کسانی پیش از اینان زندگی می‌کردند و از اینان نیرومندتر بودند، چگونه بود؟ و هیچ‌چیز در آسمان‌ها و زمین نیست که بتواند خدا را عاجز کند [تا از دسترس قدرت او بیرون رود]؛ زیرا او همواره دانا و تواناست.

تمام این موارد درس مستمری است برای بنی بشر و مبین این است که قوت و قدرت تنها از آن الله است و پیش‌رفت و تمدن بشر هر قدر هم بزرگ و قوی باشد؛ هرگاه الله سبحانه و تعالی نابودی آن‌را بخواهد با تمام امکان‌اش نابودش می‌سازد. این پندی است برای مومنین که هرگاه الله نصرت خود را شامل حال مومنین بسازد، هیچ قوت سیاسی، نظامی و اقتصادی آن را جلوگیری کرده نمی‌تواند.

با موجودیت این چنین شواهدی، اکنون هم برخی مسلمانانی یافت می‌گردد که پیروزی مسلمانان بر دشمانان خویش را افسانه‌های گذشته و تنها شایان حال رُسل و صحابۀ آن زمان می‌دانند و بالای مسلمانان عصر کنونی منحیث مثال و عبرت استفاده نمی‌کنند که با حوادث سیاسی موجود می‌توانند مبارزه کنند. اما در طول زمان ما شواهدی داریم که مسلمانان پس از عصر خلفای راشدین و صحابه در خلال حکمرانی بقیه خلفاء و یا حکام مسلمین هم پیروزی‌های قهرمانانه‌ای داشتند که چنین تصورات منطقی را کاملاً نفی می‌سازد؛ به عنوان مثال: پیروزی بزرگی‌که مسلمانان در برابر صلیبیون به رهبری قهرمان بزرگ سلطان صلاح‌الدین ایوبی در زمان خلافت عباسی به دست آوردند که منجر به آزادسازی سرزمین مبارک فلسطین و مناطق اطراف آن از چنگال صلیبیان گردید و در دل تاریخ منحیث عبرت دیگران ثبت گردید؛ طوری‌که در سومین جنگ صلیبی که منجر به نبرد مشهور حطین و آزادسازی بیت‌المقدس گردید، در آن جنگ آلمان، فرانسه و انگلیس اتحادی را تشکیل داده بودند که شامل یک ارتش بزرگی به رهبری پادشاهان آن‌ها بود و در تلاش باز پس‌گیری بیت‌المقدس متحد شده بودند، همه ناکام گردیدند.

 در این نبرد برخی تحقیقات حاکی از آن است که ارتش آلمان به تنهایی‌اش حدود 300000 سرباز داشته است - که این رقم در آن زمان خیلی زیاد وبالایش حساب می‌شد. صلاح‌الدین با وجود داشتن تعداد ارتش کم در مقایسه با اتحاد صلیبیون؛ اما با آن هم توانست از بیت‌المقدس دفاع کند؛ چون وی عقیدۀ کامل داشت براین‌که دفاع از بیت‌المقدس دفاع  امر و دستور الله سبحانه وتعالی است و این سرزمین در اسلام سرزمین مبارکه و قابل احترام به شمار می‌آید. قدرت و نصرت الله سبحانه و تعالی در این جنگ از آن‌جا معلوم می‌گردد که گزارش شده است که وقتی ارتش صلیبی آلمان به سمت شام در حرکت بود، پادشاه آن‌ها فریدریک بارباروسا درگذشت و سپس در بین ارتش بیماری‌ها و اختلافات گشترش یافت، تا آن لحظه که ارتش برای مقابله با صلاح‌الدین به شام رسید، از آن‌جمله تعداد چند صد سرباز باقی ماند که به اثر ضعف و ناتوانی از بین رفتند. هم‌چنین در این معرکه یکی از کمک‌های الهی این بود که فیلیپ دوم پادشاه فرانسه در زمان محاصرۀ شهر عکا بیمار شد و با ارتش خود به فرانسه بازگشت و پادشاه انگلیس ریچارد را در برابر صلاح‌الدین تنها گذاشت. هم‌چنین ارتش ریچارد از شدت گرمی و کمبود آب آشامیدنی رنج می‌بردند و شب هنگام لشکری از عنکبوت‌های زهری آنان را نیش زد. پس در هنگامی‌که شهر قدس در چند متری چشم دید آن‌ها قرار داشت تنها 2000 سربازی باقی مانده بود که توان جنگ و تصرف شهر را نداشتند. الله اکبر! پس این یک درس بزرگی است برای مسلمانان که الله سبحانه و تعالی حامی و ناصر کسانی است که در پی بازگشت اسلام می‌باشند.

در خلال تاریخ اسلام شاهد چندین پیروزی بودیم؛ هرزمانی‌که مسلمانان برای اعلاء دین الله و اجابت به اوامر او سبحانه و تعالی و برای دفاع از اسلام و مسلمانان برخواسته بودند؛ باوجود قلت عدد و ضعف نظامی در مقابل دشمن خویش، الله سبحانه و تعالی مسلمین را نصرت داده است. به طور مثال در قرن 13م قبیله تاتار که انسان‎‌های وحشی‌ای بودند با هجوم بر خلافت اسلامی، خلیفه را اسیر و قتل نمود و تقربیاً سه ربع سرزمین‌های اسلامی را اشغال کردند و زمانی‌که آن‌ها به سمت مصر آخرین مرکز اسلامی حرکت کردند، تاتار به حاکم مصر محمود سیف‌الدین قطز نامه‌ای نوشته و در آن گفتند: "سرزمین‌های اسلامی را تصرف، اطفال را یتیم، انسان‌ها را جزای سخت و قتل عام کردیم و انسان‌های عزیز آن را ذلیل و رهبران آن‌ها را اسیر گرفتیم؛ پس تو چه فکر می‌کنی به کجا فرار خواهی کرد؟" قطز از مسلمانان، علماء و خلیفۀ مسلمین برای دفاع اسلام و سرزمین اسلامی کمک خواست و آن‌ها را به یک پارچگی فراخواند. همان بود که در نبرد عین جالوت تحت فرمان دهی وی در ماه مبارک رمضان مسلمانان در مقابل تاتار پیروزی بزرگی را به دست آوردند. آن‌چه که قطز را در آزادسازی چندین سرزمین اشغال شده خلافت اسلامی مساعدت نمود، همان مبارزه برای دفاع از اسلام بود؛ نه هدف شخصی. مثال‌های زنده در طول تاریخ خیلی زیاد است. زمانی‌که مسلمانان برای الله و استجابت به اوامر او برخواسته‌اند با وجود قلت نفوذ، الله سبحانه وتعالی آن‌ها را نصرت داده باشد، خیلی زیاد است.

برعلاوه برای تحقق نصرت در مقابل دشمنان، وجود رسول، صحابه و هم‌چنین توازن قدرت هیچ شرط نصرت نمی‌باشد. طوری‌که الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ﴾

[البقره: 249]

ترجمه: ولی کسانی‌که یقین داشتند که دیدارکنندۀ الله اند، گفتند: چه بسا گروه اندکی‌که به توفیق الله بر گروه بسیاری پیروز شدند و الله با شکیبایان است.

 کفار همیشه اصطلاحات توازن قوی؛ یعنی توازن قدرت سیاسی و نظامی را شرط پیروزی در میدان جنگ و سیاستِ جهان به کار برده‌اند. اما همیشه ضرور نیست طرز تفکیر مسلمانان همین‌گونه باشد؛ چون ما می‌دانیم که الله سبحانه و تعالی به اساس منطق و قضاوت فکر محدود بشری نصرت نمی‌دهد؛ بلکه الله سبحانه و تعالی برای اعطاء نصرت، قضاوت و مبدء معین خویش را دارد که آن عبارت از پیروی مسلمانان از اوامر الله سبحانه و تعالی، توکل بر آن و سعی برای نصرت دین اسلام است! طوری‌که می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾

[محمد: 7]

ترجمه: ای مؤمنان! اگر الله را یاری کنید، الله هم شما را یاری می‌کند و گام‌های‌تان را محکم  و استوار می‌سازد.

هم‌چنین در زمان خلافت اسلامی نیز شاهد بودیم که هرگاه مسلمانان برای تطبیق اسلام و تحقق وحدت صفوف پیکار کردند، مطابق به وعده، الله خلافت اسلامی را قوی‌ترین دولت نگهداشت. تا آن‌جا که قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی‌اش تمام دنیا را فراگرفته دشمنان اسلام از آن ترسیدند و پیروزی‌های پی‌درپی را به دست آوردند تا این‌که سرحدات آن مناطق زیادی را در برگرفت- از اسپانیه تا آسیای میانه-؛ ولی زمانی‌که مسلمانان در آموختن، فهم و تطبیق اسلام در چوکات دولت خلافت تنبلی و سستی کردند و به جای آن افکار بیگانه‌گان را از مبادی دیگران اخذ کردند، سرزمین‌های اسلامی پراگنده شده و دولت اسلامی به ضعف گرائید. کار به جای رسید که سرزمین‌های اسلامی آلۀ بازی و نقطۀ بحث در کنفرانس‌های اشغال‌گران قرار گرفت و دروازۀ آن بروی حملات نظامی، تقسیم و استعمار سرزمین و ریختاندن خون مسلمانان باز گردید.

قرآن، سیرت و تاریخ اسلامی به ما درس‌ها و اندرزهای را می‌دهد که می‌بایست  بر اساس آن مفکوره و قناعت‌های خویش را بنا نهیم و این‌که اقامۀ نظام اللهی؛ یعنی خلافت اسلامی حتماً به کمک الله متعال تأسیس خواهد گردید، صرف نظر از قدرت و پیش‌رفت دول جهان؛ چون دین ما به ما امر داده است که در هر حالت از رب خویش اطاعت نمائیم و به قدرت و راستی دین خویش ایمان داشته باشیم. بنابراین، اعتماد کامل داشته باشیم براین‌که ارتش‌های اسلامی می‌توانند برادران و خواهران رنجدیدۀ خویش در سوریه، فلسطین، کشمیر، چین، میانمار و دیگر سرزمین‌ها را نجات دهند، صرف نظر از حجم ارتش‌های آن سرزمین‌ها؛ چون ارتش‌های ما تنها به این امر الله سبحانه و تعالی لبیک می‌گویند: دفاع از زندگی و سرزمین‌های مسلمانان. این‌گونه باورها و یقین‌ها با اصطلاحات و حرف‌های گره خورده است که بارها ما آن را تذکر داده‌ایم؛ ولی کم‌تر کسانی‌اند که معنی و مفهوم آن را درک کنند- لاحول ولا قوه الا بالله! در این شکی نیست که الله سبحانه و تعالی نصرت‌اش را به آنانی اعطاء می‌کند که دین‌اش را نصرت  می‌دهد. در مورد فرموده است:

﴿وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَـكِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ * تِلْكَ آيَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾

[البقره: 251]

ترجمه: و اگر الله [تجاوز و ستم] برخی از مردم را به وسیلۀ برخی دیگر دفع نمی‌کرد، قطعاً زمین را فساد فرا می‌گرفت؛ ولی الله نسبت به جهانیان دارای فضل و احسان است.

د. نسرين نواز

رئیس بخش زنان دفتر مطبوعاتی مركزی حزب‌التحرير

مترجم: عبدالحمید سلیمی

ادامه مطلب...

مقاله اخیر نیویارک تایمز نمونه‌ دیگری از سیاست تفرقه‌افکنی امریکا در میان مجاهدین افغانستان است

نیویارک تایمز در ۲۴ اکتوبر سال جاری مجموعه‌ای از مقالاتی را منتشر کرد که براساس مصاحبه با وزیر داخله حکومت کنونی افغانستان نگاشته شده است. یکی از این مقالات تحت عنوان «آیا تحت‌تعقیب‌ترین شبه‌نظامی افغانستان اکنون بهترین امید برای تغییر است؟» منتشر شد. این مقالات تلاش دارند تا با تفرقه‌افکنی، برخی از چهره‌های مجاهدین را به سمت منافع امریکا سوق دهند.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان قبل از این نیز در مورد چنین سیاست‌هایی از سوی امریکا و غرب هشدار داده بود. چنانکه در اوایل سال ۲۰۲۳، حزب‌التحریر کمپاینِ را تحت عنوان «روایت جدید و خطرناک غرب علیه مجاهدین» برگزار کرد که در آن از سیاست منافقانه امریکا بر تقسیم مجاهدین به «طالبان افراطی» و «طالبان میانه‌رو» هشدار داده شده بود. در این مورد یک فایل مستند ۱۱ صفحه‌ای نیز شریک شده بود که چگونه رسانه‌ها و مراکز فکری غرب این سیاست تفرقه‌افکنانه را به پیش می‌برند.

امریکا، وحدت مجاهدین افغانستان را مانعی برای نفوذ سیاسی، استخباراتی و ارزشی خود می‌داند. به همین دلیل، تلاش می‌کند تا آنها را به «طالبان افراطی و بد» و «طالبان میانه‌رو و خوب» تقسیم کند و با «طالبان میانه‌رو» که به‌زعم امریکا «معتدل و خوب» هستند، وارد تعامل شود. در مقاله نیویارک تایمز نیز از اصطلاحات انگیزشی برای برخی از چهره‌ها استفاده شده است تا آن‌ها را به تعامل بیشتر ترغیب کنند؛ به این افراد به‌عنوان «عمل‌گرا» و «معتدل» اشاره شده است.

اصطلاحاتی که از سوی سیاسیون و رسانه‌های غربی در مقابل مقامات نظام حاکم به کار می‌رود، هرگز ساده و بی‌معنا نیستند. در عقب این اصطلاحات، یک آجندای بزرگ سیاسی پنهان است. چرا که قدرت‌های استعماری همواره در طول تاریخ برای تحکیم سلطه خود، گروه‌ها را به نام‌های مختلف تقسیم‌بندی کرده و برای هر دسته هویت‌ جعلی خلق می‌کنند. هدف از این کار، ابتدا ایجاد تفرقه در ذهن مردم و در درازمدت، زمینه‌سازی برای ایجاد «کشمکش و تفرقه بر سَر قدرت» می‌باشد. این رویکرد مصداق از سیاست معروف «تفرقه بیانداز و حکومت کن» است.

در زمان جنگ سرد امریکا با استفاده از این رویکرد تفاوت میان جناح‌های «میانه‌رو» و «افراطی» کمونیستی قائل می‌شد و به دنبال ایجاد تعامل با حکومت‌ها یا «رهبران میانه‌رو» در کشورهای کمونیستی برای مقابله با نفوذ شوروی بود. همچنین این رویکرد علیه مجاهدین فلسطین، سوریه، و مجاهدین افغانستان در زمان شوروی نیز تکرار شد. غرب با تقسیم آن‌ها به «معتدل» و «افراطی» و تعامل با «معتدل‌ها»، توانست آجندای اسلامی آنان را تضعیف نموده و منحرف سازد.

ما آگاه هستیم که هیچ شخصیت جهادی طرفدار تفرقه نیست، اما در مقابل برنامه‌های غربی هوشیار بود و از آن باید حذر کرد. چرا که غربی‌ها در حال مداهنت هستند و می‌خواهند مجاهدین نیز مداهنت کنند. آنان برخی از شخصیت‌ها را هدف قرار داده و آنها را پُلی میان افغانستان و غرب می‌دانند. طوری‌که این افراد را بهترین امید برای «تغییر» به حساب می‌آورند. اما حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان بدون اینکه کسی را تزکیه کند، به این گمان است که برخی از رهبران مجاهدین با اخلاصی که دارند امیدی برای تغییر اساسی هستند؛ تغییری که نتیجه‌ای آن تأسیس خلافت راشده ثانی، تطبیق کامل اسلام، حمل اسلام به سایر جهان و وحدت امت خواهد بود.

فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ هَمَّازٍ مَّشَّاءٍ بِنَمِيمٍ مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ (القلم، 8-12)

پس، از تکذیب‌کنندگان فرمان مبر. دوست داشتند اگر (با آنان) نرمی کنی تا (با تو) نرمی نمایند. و از هر قسم‌خورنده‌ی فرومایه‌ای فرمان مبر، (که) بسیار عیب‌جوست و برای خبرچینی پیاپی گام برمی‌دارد، و بسی مانع از خیر، متجاوز و گناه‌پیشه است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

میثاق امت از عقیده خالص آن سرچشمه می‌گیرد؛ نه از دموکراسی متعفن!

(ترجمه)

 گروهی از افرادی‌که به‌عنوان روشنفکران عرب شناخته می‌شوند، همایشی مشکوک در ساریوفو، تحت عنوان «پیمان دموکراتیک عربی... نقشه راهی برای دموکراسی عربی»، برگزار می‌کنند. آن‌ها در این همایش به آنچه که «راه‌حل‌های عملی برای بحران‌های استبداد، سرکوب و فقدان عدالت اجتماعی» می‌نامند، می‌پردازند و چالش‌های فکری و سیاسی‌ای که جنگ غزه به وجود آورده است را بررسی می‌کنند. (منیع: شبکه الجزیره، ۱۹ اکتبر ۲۰۲۴)

ای آقایان روشنفکر! در مَثل قدیمی عربی آمده است: «کسی‌که آزموده را دوباره بیازماید، پشیمان خواهد شد.» و ما می‌گوییم که اکنون وقت آن رسیده که صاحبان عقل این قاعده کلی را به کار ببندند: «آزموده را آزمودن خطاست.» این سخن را ابتدا خطاب به بانی این همایش، منصف مرزوقی، رئیس‌جمهور سابق تونس می‌گوییم؛ کسی‌که دموکراسی را مستقیماً در دوره ریاست‌جمهوری خود پس از انقلاب یاسمین در سال ۲۰۱۱ تجربه کرد، و آنچه به دنبال این دوره برای تونس رخ داد، چیزی جز ویرانی و مصیبت نبود تا جایی که رئیس‌جمهور کنونی، قیس سعید، به شیوه‌ای دموکراتیک انتخاب شد. از او می‌پرسیم که آیا دموکراسی وضعیت کشور را بهتر کرد یا آن را بدتر و رو به سقوط برد؟ وضع مصر، یمن، سوریه، عراق، جاکارتا، مالزی، اردن و سایر کشورها نیز به همین شکل است. ...

شاید مرزوقی و همراهان روشنفکرش بگویند که آن‌ها دموکراسی واقعی را تجربه نکرده‌اند و فرصتی برای پیاده‌سازی آن نداشته‌اند تا بتوانند در مورد شکست یا موفقیت آن قضاوت کنند. در اینجا به این جمع یادآوری می‌کنیم که در حال حاضر شاهد جنایاتی هستند که توسط رژیم یهود به اصطلاح دموکراتیک، در غزه و لبنان رخ می‌دهد؛ همان رژیمی‌که غرب به‌عنوان تنها دموکراسی در خاورمیانه به آن افتخار می‌کند. این دموکراسی برای بشریت چه چیزی جز ویرانی، نابودی و هلاکت به ارمغان آورده است؟

آیا این روشنفکران نمی‌بینند که همه افراد عاقل به وضوح عیوب و فریب‌های نظام‌های حاکم و سازمان‌های بین‌المللی ناشی از آن‌ها را درک کرده‌اند؟ آیا برای همه روشن نیست که این کشورها، به‌اصطلاح دموکراتیک، هیچ هدفی جز مبارزه با ملت‌هایی که به‌دنبال رهایی از ظلم و استعمار هستند، ندارند؛ به‌ویژه در سرزمین‌های اسلامی؟

این روشنفکران حاضر در این کنفرانس مشکوک ادعا می‌کنند که راه‌حل این است که «از اوهام گذشته فاصله بگیریم و به دنبال راه‌حل‌های واقعی باشیم که پاسخگوی آرزوهای ملت‌ها برای دموکراسی، عدالت و آزادی ملی باشد.» اما باید بپرسیم: کی شما را به‌عنوان نمایندگان ملت‌ها انتخاب کرده که بخواهید به‌نام آن‌ها صحبت کنید و آن‌ها را با این ادعا که به دنبال دموکراسی هستند، فریب دهید؟! این ملت‌ها، ملت‌های مسلمانی هستند که عقیده‌ای خالص دارند و نظام زندگی کاملی از آن نشأت می‌گیرد که الله سبحانه وتعالی به‌عنوان رحمت برای جهانیان و هدایت برای تمام بشر نازل کرده است. این نظام هیچ ارتباطی با اوهام فریبنده دموکراسی ندارد که جهان بر ناکامی و فساد آن گواهی داده است. این دموکراسی در طی یک قرن، به‌جای آرامش، ترس و وحشت را در زمین پراکنده و جنگ‌ها را به‌وجود آورده و مردم را آواره کرده؛ به‌گونه‌ای که آن‌ها را گرسنه گذاشته تا بانی های این نظم متعفن، خود از نعمت‌های زمین بهره‌مند شوند و بر دوش مستضعفان سواری کنند. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

 ﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ [مائدة: 50]

ترجمه: آیا آن‌ها حکم جاهلیّت را (از تو) می‌خواهند؟! و چه کسی بهتر از خدا، برای قومی که اهل یقین هستند، حکم می‌کند؟!

 به این آقایان یادآوری می‌کنیم که سودجویی شما از فداکاری‌های امت اسلامی، چه در فلسطین و چه در دیگر جاها شما را صلاحیت‌دار نمی‌کند تا به‌نام این ملت‌ها سخن بگویید. شما دین و عقیده آن‌ها را از زندگی‌شان جدا کرده و با پذیرش دموکراسی، اسلام را پشت سر گذاشته‌اید. بدانید که این مجاهدان در غزه نیازی به نشان‌های فریبنده‌ای با عنوان مرد سال دموکراسی و همزیستی مشترک ندارند! آن‌ها جان خود را فدای کلمه الله سبحانه وتعالی کرده‌اند و نه برای دموکراسی زشت، جنگ ویرانگر غزه به‌روشنی نشان داد که دموکرات‌ها و رژیم‌هایشان در ظلم و تجاوز یهود با آن‌ها همدست شده‌اند.

ای روشنفکران! شما با فریب‌کاری نسبت به ملت‌ها در حال اثبات خود هستید. همان‌طور که مرزوقی به‌درستی گفته است؛ «توافق رژیم‌های غربی در این کشتار، باعث از بین رفتن اعتماد ملت‌های عرب به دموکراسی شده و آن‌ها اکنون این را ایدئولوژی غربی می‌دانند که تمام اعتبارش را از دست داده است.» هم‌چنین توکل کرمان می‌گوید: «ضعف این رژیم‌های غربی با افزایش موج‌های نفرت و نژادپرستی و دشمنی با پناهندگان نمایان شده و آن‌ها در آزمایش آزادی‌ها شکست خورده‌اند؛ چرا که دانشجویان حامی غزه و فلسطین را سرکوب و زندانی کرده‌اند.» همین نکته کافی است تا نشان دهد که شما در گمراهی هستید و از امت اسلامی جدا شده‌اید و افکار باطل شما را نمایان کند.

پس درباره کدام دموکراسی صحبت می‌کنید؟! و چه نوع دموکراسی‌ای را می‌خواهید پیاده کنید؟! دموکراسی به‌طور خلاصه یک نظام کفر است و هیچ ارتباطی با اسلام ندارد. هرکسی که از آن حمایت کند یا خواستار اجرای آن باشد، مشکوک و فریب‌دهنده است. چرا که امت اسلامی به دنبال بازگشت کرامت و عزت خود از طریق اسلام و نصرت الله سبحانه وتعالی است. زمانی که به نصرت او و دینش بشتابیم و به وحدت خود در نظام خلافت راشده بر منهج نبوت برگردیم. به همین دلیل از شما دعوت می‌کنیم که به عقل خود بازگردید و اسلام و نظام آن را بپذیرید؛ زیرا این حق است و هر چیزی غیر از آن باطل است. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿المر ۚ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ ۗ وَالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ﴾ [رعد: 1]

ترجمه: المر، این‌ها آیات کتاب (آسمانی) است و آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است؛ ولی بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند!

دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

18ربیع الثانی 1446ه.ق.

21اکتوبر 2024م.

مترجم: محمدیاسین سادات

ادامه مطلب...

نتانیاهو در حال ساختن پیروزی خیالی

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

بعد از آنکه بیش از یک سال از کشتار، گرسنگی و آوارگی مردم فلسطین می‌گذرد، آنان هم‌چنان خون خود را به‌ عنوان بهای آزادی سلب‌شده‌شان تقدیم می‌کنند. کاروان شهداء با ارواح پاک به مسیر خود ادامه می‌دهد و زندگیِ ذلت‌بار و تسلیم را نمی‌پذیرد. خوشا به حال کسی‌که شهادت در راه الله سبحانه‌وتعالی نصیبش شد و مبارک بر هر مجاهدی‌که در راه الله سبحانه‌وتعالی پایداری می‌کند.

امروز غزه با فرمانده و سرلشکر خود مجاهد شهید، به‌اذن‌الله، یحیی سنوار، قهرمان نبرد طوفان الاقصی وداع می‌کند؛ نبردی‌که ارتش یهود را خوار کرد و غرورشان را شکست. شهادت نوش جانت باد! ننگ و عار بر حاکمان خائن که لیاقتی جز نوکری کاخ سفید را ندارند. تاریخ نام آن‌ها را در صفحه‌ای سیاه ثبت خواهد کرد و لعنت بر آنان تا قیامت ادامه خواهد داشت.

هم‌چنین ننگ و عار بر علمای سلاطین که سر ما را با مسح بر موزه‌ها مشغول کردند و فریضه جهاد را که بالاترین قله‌ی اسلام است رها کردند.

ای علمای مسلمان! برادران ما در غزه هیچ‌کس را ندارند که بر آن‌ها بگرید. شما آن‌ها را ترک کردید و از برادری خود نسبت به آن‌ها تظاهر به بی‌توجهی کردید. بدانید «کسی که رحم را قطع کند، وارد بهشت نخواهد شد». به شما و به تمام جهان می‌گویم که تاریخ به ما آموخته است که پیروزی پس از سختی و صبر بر آن حاصل می‌شود. راه عزت و کرامت با خون‌های پاک نوشته می‌شود، نه با تسلیم و خفت. بهشت با سختی‌ها احاطه شده است و این چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم به ما آموختند. اما شما تنها به مساجد خود تکیه زده‌اید و صدای‌تان را فقط جهت دعا برای حاکمان ستمگر بلند کرده‌اید و شکم‌های خود را با غذا پر کردید و به گفت‌وگوهای بی‌معنی مشغول شدید!

بدون شک، شهادت سنوار به نتانیاهو پیروزی معنوی در جنگ بخشید؛ اما در واقع این پیروزی واقعی برای یهود نیست و این امر تغییری در واقعیت وضعیت ناشی از درگیری‌های تاریخی به وجود نمی‌آورد. بنابراین، یهود نمی‌تواند این حقیقت را نادیده بگیرد؛ زیرا این نبرد، نبرد نمادها یا شخصیت‌ها نیست؛ بلکه یک مبارزه اعتقادی است که امت اسلامی هرگز در آن تسلیم نخواهد شد.

به همین دلیل، نتانیاهو هنوز هم از دستیابی به پیروزی واقعی بسیار فاصله دارد، حتی با حذف نمادها و رهبران جنبش مقاومت؛ زیرا او جنگ را با این باور مدیریت می‌کند که می‌تواند خاورمیانه را دگرگون سازد و موضوع فلسطین اسلامی را از بین ببرد.

غرور نتانیاهو در مدیریت این درگیری به او ثباتی نخواهد بخشید. این درگیری هرگز از بین نخواهد رفت، حتی اگر سنوار یا دیگران بمیرند؛ چرا که تمام امت اسلامی در واقع آماده شهادت هستند و ان‌شاءالله همگی مانند السنوار خواهند بود و قطعاً که نتیجه نهایی به‌اذن‌الله سبحانه وتعالی، زوال یهود است و این حقیقت در باور هر مسلمانی ثابت است. غرور یهود تنها به تعمیق تصویر مجرمانه آن‌ها در ذهن مسلمانان خواهد انجامید و این درگیری ادامه خواهد داشت، حتی اگر زمان به درازا بکشد.

امروز مسلمانان، هرچند که متفرق و فاقد یک نظام یا دولتی هستند که آنان را جمع کند، اما همگی بر یک حقیقت توافق دارند و آن این‌که: این جسم غریب در بدنه‌ی امت اسلامی هرگز هضم نخواهد شد و نمی‌توان آن را نادیده گرفت. این تجاوز به حقوق مسلمانان هیچ‌چیز را در معادله تغییر نخواهد داد. نتانیاهوی هار نمی‌توانست به قتل و کشتار مسلمانان دست‌درازی‌کند، اگر قدرت و دولتی می‌داشتند که از آنان دفاع و حمایت می‌کرد، این وضعیت به‌دلیل وجود حکام فرومایه و خیانت‌پیشه که استعمارگران بر گردن مسلمانان گمارده‌اند، به وجود آمده است. ورنه این دیوانه نمی‌توانست عربده بکشد و به هرطرف تعرض کند، و اگر این جاسوس‌ها نمی‌بودند، برادران میمون‌ها و خوک‌ها نمی‌توانستند بر کرامت مسلمانان پا بگذارند. تاریخ گواهی است بر آنچه اجداد ما با یهود و دیگر کفار انجام دادند.

باید بگویم که پیروزی کاذب نتانیاهو باوجود فشارهای جنگ هم‌چنان با پایداری فرزندان غزه مواجه است؛ زیرا آن‌ها صاحبان حق مشروع هستند. مقاومت هم‌چنان قادر به حفظ ساختار خود است؛ حتی پس از ترور رهبرانش. هم‌چنین، گروگان‌ها هنوز در دستان شیران هستند. بنابراین، به نظر من، فعالیت و استمرار مقاومت به‌طور کامل تحت تأثیر قرار نخواهد گرفت و این دیدگاه و باوری که می‌گوید شهادت السنوار به فروپاشی مقاومت می‌انجامد، نادرست است. هم‌چنان می‌گویم که امت اسلامی زاینده است و هر مبارز، ان‌شاءالله، به‌مانند السنوار خواهد بود. عدالت این مسئله به آن‌ها نیروی می‌دهد که هیچ یک از قدرت‌های زمین نمی‌توانند آن را سرنگون کنند، هرچند که قربانی‌های لازم باشد.

این جان‌هایی‌که بر پایه‌ی رد تواضع در برابر اشغالگر خبیث تربیت شده‌اند، هرگز پرچم خود را با رفتن رهبران‌شان (رحمهم الله) به زمین نخواهند انداخت. این راه، مسیر آزادگان و شرافتمندان است و سرانجام آن از آنِ پرهیزکاران خواهد بود.

آثار عمیق جنگ بر یهود و موضوع فلسطین با رفتن السنوار به پایان نخواهد رسید. مرگ السنوار هم‌چنان به او افتخاری بخشید که شایسته‌اش بود؛ زیرا او با سلاح در دست و با عزم به سوی دشمن رفت و جان خود را فدای آرمانش کرد. این امر او را به الگویی برای برادرانش در ادامه مسیر جهاد و قهرمانی تبدیل می‌کند. غزه، که تاریخ تمدنی‌اش به بیش از دو هزار سال می‌رسد و افتخار دارد که محل آرامگاه هاشم بن عبد مناف، جد دوم رسول الله ﷺ، است، ان‌شاءالله به حطین و عین جالوت دوم تبدیل خواهد شد. جایی‌که هر طمع‌کار و متجاوزی بر صخره‌های آن شکسته خواهد شد و این امر بر الله سبحانه وتعالی سخت و دشوار نیست.

نویسنده: مؤنس حمید – ولایة عراق

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...

دعاء برای از بین بردن رژیم یهود

  • نشر شده در فقهی

جواب سوال

(ترجمه)

ترجمۀ سوال:

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

هرجایی‌که باشید الله متعال شما را حفظ کند! می‌خواهم درباره این آیۀ مبارکه از شما سوال کنم؛ الله متعال می‌فرماید: ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِي إِذَا دَعَانِي فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ﴾ [بقره: 184] آیا درست است که الله متعال هرگونه دعای انسان را قبول می‌کند؟ و آیا دعایی هست که الله متعال آن را اجابت نکند؟ برخی از مردم می‌پرسند که چرا با وجود دعای ما برای نابودی رژیم صهیونیستی، این رژیم هم‌چنان قوی است و به حملات خود علیه غزه ادامه می‌دهد؟

از جواب شما سپاسگزارم و از الله متعال می‌خواهم که شما را در برابر جواب سوالم پاداش نیکو دهد!

جواب:

وعلیکم السلام و رحمة الله و برکاته!

چند نکته در مورد دعاء وجود دارد که باید بدانیم:

۱- وقتی مؤمن از صمیم قلب دعایی می‌کند که در آن قطع رحم نباشد، الله متعال به یکی از سه روش آن دعاء را اجابت می‌کند؛ همان‌طور که در کتاب الله سبحانه وتعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: الله سبحانه وتعالی به دعای کسی که او را بخواند اجابت می‌کند و دعای مضطر را نیز اجابت می‌کند؛ چنانچه فرموده است:

﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾ [غافر: ۶۰]

ترجمه: پروردگار شما گفته است؛ مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم!

 ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾ [بقره: ۱۸۶]

ترجمه: و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو) من نزدیکم! دعای دعاء کننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم!

﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ﴾ [نمل: 62]

ترجمه: کیست آنکه دعای مضطرّ را اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد؟

 اما معنای حقیقی اجابت را رسول الله صلی الله علیه و آله چنین بیان نموده است:

«مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَدْعُو اللهَ عَزَّ وَجَلَّ بِدَعْوَةٍ لَيْسَ فِيهَا إِثْمٌ وَلَا قَطِيعَةُ رَحِمٍ، إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ بِهَا إِحْدَى ثَلَاثِ خِصَالٍ: إِمَّا أَنْ يُعَجِّلَ لَهُ دَعْوَتَهُ، وَإِمَّا أَنْ يَدَّخِرَهَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ، وَإِمَّا أَنْ يَصْرِفَ عَنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهَا. قَالُوا: إِذًا نُكْثِرُ. قَالَ: اللهُ أَكْثَرُ» (اخرجه احمد 3/18)

ترجمه: هیچ مسلمانی دعایی به درگاه الله عز و جل نمی‌کند که در آن گناه یا قطع رحم نباشد، مگر اینکه الله متعال به او یکی از این سه چیز را می‌دهد: یا دعایش را فوراً اجابت می‌کند، یا آن را برای آخرتش ذخیره می‌کند، یا بلایی را از او دفع می‌کند. گفتند: پس ما دعا بسیار خواهیم کرد فرمودند: الله متعال بیشتر عطاء می‌کند.

هم‌چنین فرمودند:

 «لَا يَزَالُ يُسْتَجَابُ لِلْعَبْدِ مَا لَمْ يَدْعُ بِإِثْمٍ أَوْ قَطِيعَةِ رَحِمٍ مَا لَمْ يَسْتَعْجِلْ. قِيلَ: يَا رَسُولَ اللهِ، مَا الِاسْتِعْجَالُ؟ قَالَ: يَقُولُ قَدْ دَعَوْتُ وَقَدْ دَعَوْتُ فَلَمْ أَرَ يَسْتَجِيبُ لِي فَيَسْتَحْسِرُ عِنْدَ ذَلِكَ وَيَدَعُ الدُّعَاءَ» (أخرجه مسلم 4918)

ترجمه: تا زمانی‌که بنده به گناه یا قطع رحم دعا نکند و عجله نکند، دعایش مستجاب می‌شود. پرسیدند: ای رسول الله، عجله چیست؟ فرمودند: انسان می‌گوید من دعا کردم و دعا کردم و جوابی ندیدم، پس از دعا خسته می‌شود و آن را رها می‌کند.

پس وقتی ما دعاء می‌کنیم، اگر صادق، مخلص و مطیع باشیم، باید به اجابت دعا یقین داشته باشیم؛ همان‌طور که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم توضیح داده‌اند.

۲- دعاء تنها راه شرعی برای رسیدن به هدف در همه‌ای موارد نیست. دعاء مستحب است؛ اما راه حل نصرت در جنگ‌ها یا برپایی دولت نیست... رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سپاه را برای جنگ بدر آماده می‌کند و هرکس را در جای خود قرار می‌دهد؛ سپس در خیمه‌اش به دعاء می‌پردازد و از الله متعال نصرت می‌خواهد تا این‌که ابوبکر رضی الله عنه به ایشان می‌گوید: «ای رسول الله، این مقدار دعاء کافی است.» (سیره‌ی ابن هشام ۲/۶۲۶) پس دعاء به معنای تعطیل کردن اسباب و تلاش نه؛ بلکه باید دعاء همراه با اسباب و تلاش باشد.

هم‌چنین کسی‌که دوست دارد خلافت دوباره برپا شود، نباید تنها به دعا کردن به درگاه پروردگارش اکتفاء کند؛ بلکه باید کسانی را که برای ایجاد آن تلاش می‌کنند، همکاری کند و از الله متعال یاری بخواهد و در جهت تحقق آن و در دعا اصرار ورزد؛ در حالی‌که از اسباب مادی نیز استفاده کند.

به این ترتیب در تمام کارها، انسان باید عمل خود را برای رضای الله متعال خالص کند و با صداقت نسبت به رسول الله صلی الله علیه وسلم رفتارکند، در دعاء اصرار ورزد؛ زیرا الله متعال شنوای دعا و اجابت کننده است.

۳- قبلاً به چنین سؤالی در چهارم ذی‌القعده ۱۴۳۲ هـ - 1 اکتبر 2011م جواب داده‌ایم و در آن آمده است:

 «...اما دعا همراه با بهره‌گیری از اسباب، تأثیر در نتایج دارد، و این همان روشی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم و یاران او رضوان الله علیهم در پیش گرفته‌اند. رسول الله صلی الله علیه وسلم سپاه را آماده می‌کرد و در خیمه‌اش دعا می‌خواند، و مسلمانان در قادسیه ابزار لازم را برای عبور از رودخانه فراهم می‌کردند و سعد رضی‌الله‌عنه روی به الله سبحانه وتعالی می‌نمود و  دعا می‌کرد... و این‌گونه است که مؤمنان صادق تدارکات لازم را فراهم کرده و سپس دعا می‌کنند. فردی‌که در پی روزی است، تلاش می‌کند و کار می‌کند؛ در حالی‌که دعا می‌خواند و دانشجو درس می‌خواند و تلاش می‌کند؛ در حالی‌که از الله متعال طلب موفقیت می‌کند و این دعاء به خواست الله سبحانه وتعالی تأثیری در نتایج خواهد داشت.

در کتاب «مفاهیم» در آخر صفحه ۵۸ آمده است: «باید دانست؛ هرچند عملی که بر اساس روش اسلام انجام می‌شود یک عمل مادی با نتایج محسوس است؛ اما باید این عمل بر اساس اوامر و نواهی الله متعال انجام شود و هدف از اجرای آن کسب رضایت الله متعال باشد. هم‌چنین لازم است مسلمان به ارتباط خود با الله متعال توجه کند و از طریق نماز، دعاء، تلاوت قرآن و اعمال مشابه به الله متعال نزدیک شود. مسلمان باید باور داشته باشد که پیروزی از جانب الله متعال است. از این‌رو، برای اجرای احکام الله متعال باید تقوا در دل‌ها مستقر باشد و دعاء و ذکر الله متعال باید همراه با انجام تمامی اعمال باشد». از این موضوع اهمیت همراه شدن دعا با بهره‌گیری از اسباب در تمامی اعمال مؤمن آشکار می‌شود، و تکرار عبارت "لا بد" نشان‌دهنده اهمیت بسیار زیاد این موضوع است که تمامی اعمال با دعا و ارتباط دائمی با الله متعال همراه باشند...

لذا استفاده از دعاء همراه با بهره‌گیری از اسباب همان‌طور که گفتیم روشی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم و یاران شان رضوان الله علیهم و مؤمنان به کار گرفته‌اند، و زمانی‌که این دو با هم ترکیب شوند، به خواست الله متعال تأثیری در نتایج خواهند داشت. استفاده از این دو با هم مخالف روش اسلام نیست؛ بلکه آنچه مخالف روش اسلام است اینست که تنها به دعاء اکتفا شود بدون بهره‌گیری از روش‌هایی که نصوص برای اجرای ایده اسلامی بیان کرده‌اند».

بنابراین، آنچه در سؤال شما درباره دعا برای از بین رژیم یهود آمده است... تنها دعا کافی نیست؛ بلکه لازم است ارتش دولتی که با یهود بجنگد همراه با دعا به کار گرفته شود؛ همان‌طور که رسول الله صلی الله علیه وسلم و یاران شان رضوان الله علیهم چنین عمل کردند و الله سبحانه وتعالی است که یاری کنندۀ توانا است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

4 ربیع الآخر1446ه.ق.

7 اکتبر2024م.

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...

متن سخنرانی استاد احمدالقصص در کنفرانس جهانی تحت نام «ای لشکریان، یک سال گذشت!»

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پنجشنبه 7ربیع الثانی 1446 هجری قمری مطابق با 10 اکتوبر 2024 میلادی در رابطه به روند پیشرفت در قضیۀ فلسطین.

از زمانی‌که لشکر خلافت اسلامی در عهد خلیفۀ راشده عمر بن خطاب رضی الله عنه فلسطین را فتح کردند، این سرزمین بخشی از دیار اسلام شد و برای قرن‌ها به عنوان بخشی از امت اسلامی باقی ماند. اما فلسطین مانند سایر سرزمین‌های اسلامی نبوده، بلکه از آن‌ها متمایز است؛ زیرا فلسطین سرزمینی مقدس است و قلب‌های مؤمنان در دورترین نقاط زمین برای آن می‌تپد. مسجدالاقصی همان مسجدی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم در شب اسراء و معراج به سوی آن رفت و از آن‌جا به آسمان عروج کرد و سومین مسجد، بعد از مسجد الحرام و مسجد النبی صلی الله علیه وسلم محسوب می‌شود که بار و توشه به هدف رفتن به آن‌جا آن بسته می‌شود و اولین قبله مسلمانان است. این مسجد از جمله مساجدی‌‌ است که بار و توشه به هدف سفر به آن‌جا بسته می‌شود؛ چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ؛ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ ﷺ وَمَسْجِدِ الْأَقْصَى»

ترجمه: رخت سفر نبندید، مگر برای زیارت سه مسجد: مسجد الحرام،  مسجد النبی صلی الله علیه وسلم و مسجد الاقصی.

بیت‌المقدس تنها مورد توجه مسلمانان نبوده، بلکه همواره موضوع مورد توجه تمام ادیان به ویژه اهل کتاب، قبل از اسلام و در طول تاریخ اسلامی بوده است. یهودیان ادعای حق مالکیت بر بیت المقدس را به این دلیل مطرح می‌کنند که حدود سه هزار سال پیش، دولت بنی‌اسرائیل به دست انبیای خودشان در این مکان تأسیس شده بود. هم‌چنین آنان به متن‌های موجود در تورات استناد می‌کنند و بر این باورند که تأسیس دولت‌شان در سال ۱۹۴۸ تحقق وعده‌ای است که به آن‌ها داده شده بود. مسیحیان گمان می‌کنند که ایشان نیز از سرزمین فلسطین حق دارند؛ زیرا این سرزمین مهد عیسی مسیح است. بر اساس این ادعا، آن‌ها در اواخر قرن پنجم هجری حملات صلیبی را آغاز کردند و شمال شام و سواحل آن را تا بیت المقدس اشغال کردند. این جنگ‌ها در شام به مدت دو قرن ادامه داشت تا این‌که صلیبیان در نهایت با ذلت به سرزمین خود بازگشتند.

سپس جنگ جهانی اول فرا رسید و آرزوهای نسل‌های جدید صلیبیان با آرزوهای یهودیان در قالب پروژه صهیونیستی با هم یک‌جا شد، جنرال آلنبی، فرمانده ارتش انگلیس که فلسطین و سایر سرزمین‌های شام را اشغال کرده بود، در جشن ورود به بیت المقدس گفت: «اکنون اعلام می‌کنم که جنگ‌های صلیبی به پایان رسیده است.» و جنرال غورو، فرماندهۀ ارتش‌های فرانسه که بخش شمالی شام را اشغال کرده بود، در برابر قبر سلطان صلاح‌الدین ایوبی ایستاده و با تمسخر به او گفت: «ما دوباره بازگشته‌ایم ای صلاح‌الدین!» سپس گروهی از یهودیان به سرزمین فلسطین هجوم آوردند تا وعده بالفور، وزیر امور خارجه بریتانیا به جنبش صهیونیستی را محقق کنند که بر اساس آن قرار بود یک سرزمین ملی برای یهودیان در سرزمین فلسطین ایجاد شود. این وعده هم‌زمان با سقوط بیت المقدس و سپس شکست خلافت عثمانی در برابر نیروهای متفقین و جدا کردن آن از سرزمین شام رخ داد.

بنابراین فاجعه مسلمانان با سقوط فلسطین و از دست دادن سومین سرزمین مقدس‌شان همزمان بود با بزرگ‌ترین مصیبت‌هایی که تا کنون از آغاز تاریخ طولانی‌شان تجربه نکرده بودند، چرا که این واقعه با فاجعه سقوط حاکمیت عمومی مسلمانان و هم‌چنین با فاجعه حذف شریعت الله سبحانه وتعالی از زندگی‌شان همزمان شد؛ این‌ها فاجعه‌هایی هستند که هرگز در طول تاریخ بر مسلمانان رخ نداده بود.

با وجود شدت این فاجعه‌ها که به‌طور هم‌زمان بر مسلمانان وارد شدند، قضیۀ فلسطین جایگاه ویژه و بالایی در دل‌های مسلمانان در سرتاسر جهان داشت. به همین خاطر، قلب‌ها و نگاه‌ها به سوی آن معطوف شد و هزاران نفر برای نجات آن از چنگال یهودیان بسیج شدند، به‌ویژه پس از آن‌که سرزمین‌های همجوار به‌طور ظاهری استقلال خود را به دست آوردند، در حالی که فلسطین به راحتی به صهیونیست‌ها واگذار شد.

در میان این اوضاع و در برابر موج خشمی که مسلمانان در سرتاسر جهان، به ویژه در سرزمین‌های اطراف فلسطین، که شامل شام، حجاز، مصر و دیگر مناطق، دچارش شده بودند، ماجرای فریب و سوداگری حکام مزدور با مسئله فلسطین آغاز شد. این قضیه از هفت ارتش عرب که پناهندگان فلسطینی بر آن‌ها امید بسته بودند، شروع شد؛ اما این ارتش‌ها به یهودیان در تثبیت قدم‌های‌شان در اراضی اشغالی کمک کردند. سپس، کنفرانس‌های اتحادیه عرب به‌طور مکرر و نفاق‌آمیز عزم خود را بر بیرون راندن اشغالگر و آزادسازی فلسطین از دریا تا رودخانه اعلام کردند.

سپس، سازمان آزادی‌بخش فلسطین تأسیس شد و به‌عنوان تنها نمایندۀ قانونی ملت فلسطین معرفی گردید تا حکام خیانت‌کار و مزدور از مسئولیت شرعی خود در آزادسازی سرزمین اشغالی شانه خالی کنند. سپس نظام‌های عرب به حمایت از گروه‌های مختلف فلسطینی با پول، سلاح و پوشش سیاسی شتافتند تا با پرونده‌ی فلسطین بازی کرده و مردم را متوهم کنند که آن‌ها به مبارزان کمک می‌کنند. سرانجام، سازمان آزادی‌بخش فلسطین دولت اشغالگر را به رسمیت شناخت و یک‌نهاد تحت نام حکومت فلسطینی در رام‌الله (منطقه‌ا‌ی در نزدیکی مسجد الاقصی) شکل گرفت.

در طول آن دهه‌های دشوار، یکی از بزرگ‌ترین جنایاتی که حکومت‌های پیاپی در اکثر کشورهای عربی مرتکب شدند، این بود که از مسئلهٔ فلسطین به‌عنوان ابزاری برای تحکیم قدرت خود و کنترل مردم استفاده کردند و هر صدای مخالفی را سرکوب نمودند، به بهانهٔ این‌که این حکومت‌ها انقلابی هستند و برای مبارزه با استعمار و مقابله با پروژهٔ صهیونیستی شکل گرفته‌اند، آن‌ها به دروغ به مردم می‌گفتند که برای آزادی فلسطین بسیج شده‌اند. بنابراین هرکس با آن‌ها مخالفت می‌نمود، به عنوان جاسوس یا همکار صهیونیست‌ها و استعمار‌گران معرفی می‌شد.

این همان سیاستی بود که حکومت مصر در زمان جمال عبدالناصر، حکومت لیبی در دوران معمر قذافی و حکومت‌های انقلابی پیاپی سوریه تا رسیدن به خاندان اسد، و هم‌چنین حکومت عراق در دوران حزب بعث دنبال کردند. اما کشورهای خلیج فارس وظیفه داشتند با تأمین مالی سازمان‌های فلسطینی رقیب، آن‌ها را به سمت خود جذب کرده و تحت نفوذ درآورند. همین‌گونه، سرکوب بخش عمده‌ای از پناهندگان فلسطینی که به کرانۀ شرقی رود اردن آمده بودند، بر عهدۀ خاندان هاشمی حاکم بر اردن بود.

در دهه ۹۰ میلادی، نوبت به حکومت قطر و ترکیه رسید تا گروه‌های مبارز فلسطینی را که پس از همکاری سازمان آزادی‌بخش فلسطین با رژیم صهیونیستی به جنبش‌های اسلامی تبدیل شده بودند، جذب کرده و تحت کنترل خود بگیرند.

اما بزرگ‌ترین و شاید خطرناک‌ترین نقش را حکومت آخندی ایران بر عهده داشت؛ زیرا در بهره‌برداری از مسئله فلسطین بسیار ماهر بود. این نظام که ماهیتی دینی دارد، روزی به نام «روز قدس» تعیین کرد و در سپاه پاسداران، نیرویی به نام «سپاه قدس» تأسیس نمود. هم‌چنین در لبنان، نزدیک مرزهای شمالی فلسطین اشغالی، گروه شبه‌نظامی به نام حزب‌الله ایجاد کرد که با اشغالگران در جنوب لبنان مبارزه کرد و در سال ۲۰۰۰ میلادی موفق شد  تا آن‌ها را به عقب‌نشینی وادار کند. این پیروزی توجه مسلمانان و انقلابیون از سراسر جهان که مشتاق آزادی فلسطین بودند را به خود جلب کرد.

حکومت ایران با وعده‌های مالی، تسلیحاتی، آموزشی و تجربیات نظامی، گروه‌های مقاومت را جذب کرد و آن‌ها به امید حمایت به این نظام روی آوردند. اما وقتی عملیات «طوفان الأقصى» آغاز شد که رژیم صهیونیستی را به لرزه درآورد و ترس را در دل آن‌ها انداخت، مجاهدین گمان می‌کردند که این عملیات، حکومت ایران و شبه‌نظامیانش را برای شروع نبرد نهایی به منظور آزادسازی فلسطین تحریک خواهد کرد. اما این حکومت هیچ اقدامی نکرد و به شبه‌نظامیانش دستور داد که فقط به حملات محدود و «عملیات پشتیبانی» بپردازند، حملاتی که تأثیری بر جنایات اشغالگران نداشت. در این میان، غزه به مدت یک سال کامل در معرض کشتار، ویرانی، آوارگی و وحشت قرار داشت و حزب ایران در دام «صبر استراتژیک» افتاده بود‌.

بعد از آن‌که ویرانی غزه به اوج خود رسید، نوبت حزب الله شد تا همان کشتار و آوارگی را که مردم غزه تجربه کرده بودند، بچشند. رهبران‌شان به این واقعیت پی بردند که نابودی‌شان در همان "صبر استراتژیک" و پیروی کورکورانه از دستورات ایران برای رعایت قواعد درگیری بود. تمام این واقعیت‌ها رخ داد تا مقاومت‌کنندگان، مجاهدان، و سایر مسلمانان به این فرمودۀ الله سبحانه وتعالی پی ببرند چنانچه می‌فرماید:

﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ﴾. [هود: ۱۱۳]

ترجمه: به ستمکاران میل و گرایش نداشته باشید که در این صورت آتش دوزخ به شما می رسد و جز الله هیچ دوست و یاوری ندارید و آن گاه نصرت و یاری نمی شوید.

مترجم: حسین سلحشور

ادامه مطلب...

﴿وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ؛ و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

همزمان با آن‌چه در فلسطین و لبنان می‌گذرد و آن‌چه از ویرانی و کشتار وحشیانه به دست صهیونیست‌ها با حمایت آمریکا و غرب بر سر مسلمانان می‌آید، عده‌ای از کشتار و ویرانی در لبنان شادمانی نمودند. برخی حتی به مناسبت کشته شدن رهبران حزب‌ لبنانی ایران به دست صهیونیست‌ها جشن گرفته و شیرینی توزیع کردند. غافل از این که این قتل و ویرانی و نسل‌کشی که در فلسطین و لبنان رخ می‌دهد، جنگی است علیه تمام امت اسلام و نه تنها یک گروه یا فرقه خاص. موشکی که بر سر مردم لبنان فرود می‌آید، بین شیعه و سنی یا بین لبنانی و فلسطینی تفاوتی قائل نمی‌شود؛ بلکه به‌طور کلی امت اسلام را هدف قرار می‌دهد و برای صهیونیست‌ها هیچ مذهب و گروه خاصی مهم نیست؛ تمام مسلمانان برای آن‌ها دشمن محسوب می‌شوند.

درست است که ایران و حزب‌ لبنانی آن، بشار اسد و وابستگانش در حق مردم سوریه جنایت‌هایی وحشیانه و نسل‌کشی مرتکب شده‌اند، و این عمل غیرقابل بخشش است و از یاد مردم نخواهد رفت، مادران داغدار و آسیب‌دیدگان این جنایات، آنان را فراموش نخواهند کرد. هم‌چنین، ایران برنامه‌ها و پروژه‌های خود را در شام، یمن و عراق دنبال می‌کند و این موضوع برای هر عاقلی روشن است. ایران به مسائل مسلمانان اهمیت نمی‌دهد و از حمایت از مقاومت تنها به‌خاطر منافع خود بهره‌برداری می‌کند. شاید شادی بابت مرگ یک عده از ظالمان برای مظلومان مشروع باشد، اما این‌که مردم برای کشتن مسلمانان به دست بدترین دشمنان امت و متجاوزان به سرزمینشان شادمانی کنند و شعار تهلیل و تکبیر سردهند، نشان‌دهنده‌ اشتباه در فهم شرعی، ایستادن در صف دشمنان و مشارکت در شادی آن‌ها به‌خاطر تحقق اهداف جنایتکارانه‌شان است. این امر هرگز الله سبحانه وتعالی را راضی نخواهد کرد و به قضیه مسلمانان در جنگ‌شان علیه دشمنشان کمکی نمی‌کند؛ بلکه دقیقاً همان چیزی است که دشمنان اسلام می‌خواهند. الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ﴾ [انفال: 46]

ترجمه: و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود!

هم‌چنین در حدیثی که ابوهریره نقل کرده، چنین آمده است:

«...وَمَنْ خَرَجَ عَلَى أُمَّتِي؛ يَضْرِبُ بَرَّهَا وَفَاجِرَهَا، وَلَا يَتَحَاشَى مِنْ مُؤْمِنِهَا، وَلَا يَفِي لِذِي عَهْدٍ عَهْدَهُ، فَلَيْسَ مِنِّي وَلَسْتُ مِنْهُ» (رواه مسلم)

ترجمه: و هرکس بر امت من خروج کند و بر نیکوکار و بدکار آنان بتازد و از مؤمنان احتیاط نکند و به عهدش وفا نکند، از من نیست و من از او نیستم.

باید این جنایات وحشیانه علیه اسلام، امت را علیه دشمنش متحد کند. همان‌طور که غرب برای ضربه زدن به اسلام متحد شده است و بسان فراخوان گرسنگان برکاسه غذایی، یکدیگر را برای چپاول داشته‌های امت فرامی‌خوانند، لازم است که امت اسلامی نیز پرچم خود را واحد کرده و در کنار مجاهدان علیه دشمنان خود بایستد و کثافت حکام خائن و مزدور را از بین ببرند؛ حکامی که علیه امت توافق نموده و در کنار دشمنان امت می‌ایستند. این تجمع ضد اسلام فرصتی گران‌بها برای بسیج توانمندی‌های مادی و معنوی و انسجام صفوف و پرهیز از تفرقه و ایستادگی یکپارچه در برابر کینه‌توزی غربی‌هاست. همان‌طور کسانی‌که مظلوم واقع شده و مورد ستم قرار گرفته ‌اند، امر خود را به  الله سبحانه وتعالی واگذار کنند؛ زیرا الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِف فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنصُورًا﴾ [اسراء: 33]

ترجمه: و آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولی‌اش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم؛ اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است.

این سرورمان رسول الله صلی الله علیه وسلم است که در هنگامی نقل گفته عبدالله بن سلول «اما قسم به الله همین که به مدینه بازگردیم، عزیزترین مان ذلیل‌ترین را از آن‌جا بیرون خواهد کرد.» به ایشان، در پاسخ به این گفته عمر بن خطاب رضی الله عنه که گفت: «یا رسول الله بگذار گردن این منافق را بزنم!» چنین فرمودند: «رهایش کنید تا مردم نگویند که محمد اصحابش را می‌کشد.» (به روایت امام بخاری رح)

بلی، رسول الله صلی الله علیه وسلم تصمیم به ترک مجازات عبدالله بن سلول، رهبر منافقین گرفت. هدف ایشان تألیف و بدست آوردن قلوب مسلمانان، خاموش کردن فتنه‌ها و جلوگیری از دوری مردم از اسلام بود. در آن زمان، همه جزیرة العرب با احتیاط به دولت مدینه نگاه می‌کردند و منتظر فرصتی برای حمله و از بین بردن آن بودند؛ اما حکمت رسول الله صلی الله علیه وسلم و درک ایشان از اهمیت وحدت صفوف مسلمانان، مانع از این مسئله شد. نووی رحمه الله در این باره چنین می‌گوید: «این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم نشان‌دهنده حلم ایشان است، و این‌که ایشان [مبنی بر حکمتی] برخی امور را نادیده می‌گرفتند و بر برخی ناهنجاری‌ها صبر می‌کردند تا از بروز مفاسد بزرگ‌تر جلوگیری کنند. ایشان برای تقویت شوکت مسلمانان و تداوم دعوت اسلامی، دل مردم را بدست می‌آوردند و بر جفا‌های اعراب و منافقین صبر می‌نمودند».

در میثاق مدینه که رسول الله صلی الله علیه وسلم در زمان تأسیس دولت اسلامی آن را نوشتند، چنین آمده است:

«إِنَّهُمْ أُمَّةٌ وَاحِدَةٌ مِنْ دُونِ النَّاسِ... وَإِنَّ سِلْمَ الْمُؤْمِنِينَ وَاحِدَةٌ...»

ترجمه: ایشان (مسلمانان) یک امت واحد هستند، جدا از دیگر مردم... و این‌که صلح مؤمنان واحد است....

هم‌چنین در حدیثی که امام احمد رحمه الله نقل کرده است، چنین آمده است:

«الْمُؤْمِنُونَ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ، وَيَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ، وَهُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ»

ترجمه: خون مؤمنان برابر است و پایان‌ترین آن‌ها به پیمان‌شان پایبند است، آن‌ها یک دست واحد در برابر دیگران هستند.

در کتاب "البداية والنهاية" ابن کثیر (جلد ۸، صفحه ۱۲۷) چنین آمده است: «وقتی پادشاه روم دید معاویه رضی الله عنه مشغول جنگ با علی رضی الله عنه است، با سپاهی بزرگی به بعضی از مناطق مسلمانان نزدیک شد و به آن مناطق طمع ورزید؛ معاویه رضی الله عنه به او نامه‌ای فرستاد که محتوایش چنین بود: "به الله قسم، اگر از این کار دست برنداری و به سرزمینت برنگردی، من و پسر عمویم بر تو پیمان خواهیم بست و تو را از همه سرزمین‌هایت بیرون خواهیم کرد و زمین را بر تو تنگ خواهیم کرد، هرچقدر هم وسیع باشد.»

این همان چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم و اصحاب شان بر این بودند، این همان مطلوب شرعیت و موقف سیاسی است و این‌که مسلمانان نمی‌توانند از چنگال استعمار رهایی یابند؛ مگر این‌که سخن‌شان یکی شود و دست‌هاشان به هم بپیوندد تا مرزها را از بین ببرند و صفوف خود را واحد سازنند و پرچم توحید را تحت رهبری مؤمن و صادق بر افرازند و امت را به عزت و پیروزی برسانند. این فرصت برای امت اسلامی در حال حاضر وجود دارد.

فراخوان‌های جاهلانه تنها به نفع دشمنان اسلام است و فقط باعث تفرقه مسلمانان می‌شود و هیچ پیشرفتی برای امت به ارمغان نمی‌آورد؛ بلکه آن‌ها را گام به گام به عقب می‌راند. چه بسا الله سبحانه وتعالی بین دل‌های اهل ایمان الفت بیفکند و به رهبری صادق و مخلص که پراکندگی این امت را از بین و آن را زیر پرچم رایه رسول الله صلی الله علیه وسلم گرد می‌آورد، نصرت و تمکین عطا کند.

﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ [آل عمران: 103]

ترجمه: و همگی به ریسمان الله چنگ زنید و پراکنده نشوید! و نعمت الله را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دل‌های شما، الفت ایجاد کرد و به برکتِ نعمتِ او برادر شدید! و شما بر لبِ حفره‌ای از آتش بودید، الله شما را از آن نجات داد؛ این چنین الله آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.

نویسنده: خالد علی - امریکا

مترجم: محمد علی مطمئن

ادامه مطلب...

اگر قدرت برای کسی پاینده بود، به تو نمی‌رسید!

 

(ترجمه)

خبر:

مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران در جلسۀ هیئت دولت که عصر روز یکشنبه برگزار شد چنین اظهار داشت: سران آمریکایی و کشورهای اروپایی به تهران وعده داده بودند، اگر ایران به ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس، واکنش نشان ندهد در غزه اعلام آتش‌بس خواهند کرد، اما آن‌ها به این وعدۀ خود عمل نکردند. (منبع: خبرگزاری اناضول با اندکی تصرف)

تبصره:

شایسته نیست که رئیس‌جمهور کشوری که از قدرتمندترین دولت‌های منطقه به شمار‌ می‌آید، چنین بگوید؛ زیرا اگر قرار باشد سخنان او را باور کنیم، پس چرا زمانی برای انجام آن مشخص نکرده است؟ مثلاً مهلتی برای پایان جنگ تعیین کند یا بگوید که واکنش قاطع و حتمی در راه است؟!

این از یک سو، و از سوی دیگر، اگر رئیس‌جمهور ایران واقعاً راست می‌گفت، باید با حملات بازدارنده‌ای که خارج (از چارچوب توافقات واکنش باشد)، به اسرائیل و غرب پاسخ می‌داد تا اعتبار و اقتدار دولت خود را بازگرداند، بالخصوص زمانی‌که ما شاهد گستاخی روز افزون آن‌ها هستیم، تا جایی‌که حتی یهودیان کسی را ترور کردند که برای‌ ایران مهم‌تر از اسماعیل هنیه بود و او در لبنان و حتی در خود ایران به عنوان یک نماد بزرگ شناخته می‌شد.

اقتدار یک دولت چیزی نیست که بتوان در آن سهل‌انگاری کرد، حتی اگر دشمن قوی‌تر هم باشد. این یک اصل روشن و واضح در اصول سیاست است که برای حفظ اقتدار دولت، ارتش‌ها بسیج می‌شوند، نه این‌که با کسانی که این اقتدار را خدشه‌دار کرده‌اند بر سر چگونگی واکنش توافق شود، آن هم به منظور حفظ اقتدار در برابر مردم، نه در برابر دشمنان!

کیان یهود پس از شکست معنوی خود در غزه، سعی دارد که در لبنان پیروز شود تا آبروی رفتۀ خود را حفظ کند، متأسفانه این اقدامات باعث می‌شود که توجه‌ها از غزه منحرف شود و این کیان ادعا می‌کند که هنوز قدرت دارد و آن را فقط در برابر گروه‌های مسلح نه؛ بلکه در برابر دولت‌ها استفاده می‌کند تا بدین وسیله به نوعی وضعیت داخلی خود را بهبود بخشد و هم‌چنین از طریق عادی‌سازی روابط، فروش منابع و اجرای طرح‌های غربی به ویژه طرح آمریکایی در منطقه به دنبال کسب منافع توسط حکام خائن است.

این حمله علیه اسلام و مسلمانان است تا مانع شود که مسلمانان دوباره اسلام را به صحنۀ سیاست بین‌المللی باز نگردانند و حکام خائن با حمایت از این کیان فاسد آن را بزرگنمایی می‌کنند؛ از این جهت برای ما لازم است تا این حکام پست و فرومایه را از اریکۀ قدرت کنار زنیم و در مقابله با حملات شدید آمریکا به منطقه و دست نشانده‌اش اسرائیل صف واحدی تشکیل دهیم و از قدرت آنان ترس نداشته باشیم؛ زیرا از خانۀ عنکبوت هم ضعیف‌تر هستند. اما ما نیاز به یک اقدام صادقانه با الله سبحانه وتعالی داریم و باید برای از سرگیری زندگی اسلامی سعی و تلاش کنیم و ارتش‌های خود را که برای امنیت ما تشکیل شده‌اند را به حرکت درآوریم. ای ارتش‌های امت اسلامی! برای کمک به مردم و امت ما در برابر این حملۀ ظالمانه به پا خیزید؛ زیرا پیروزی تنها از جانب الله سبحانه وتعالی است. الله سبحانه وتعالی چنین می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ [محمد: ۷]

ترجمه: ای مؤمنان، اگر دین الله را یاری دهید، الله(سبحانه وتعالی) نیز شما را یاری دهد و گام‌های‌تان را استوار دارد.

نویسنده: دارين الشنطي

مترجم: حسین سلحشور

ادامه مطلب...

نجات‌ناپذیری رژیم یهودی از موشک‌های خلافت راشده!

(ترجمه)

خبر:

تصاویر ماهواره‌ای نشان می‌دهد که روز سه‌شنبه، پایگاه هوایی نیفتیم در جنوب فلسطین اشغالی، که محل استقرار جنگنده‌های F-35  است، هدف حمله قرار گرفته و تا ۳۲ موشک ایرانی در اطراف آن فرود آمده‌اند. این اطلاعات از تحلیل پروفیسور جیفری لوئیس در موسسه پژوهشی میدلبری در کالیفرنیا به‌دست آمده است. (منبع: وال استریت ژورنال)

تبصره:

الله سبحانه وتعالی به ما خبر داده است که یهود تنها در دژهای محکم خود می‌جنگند. چنانچه فرموده است:

﴿لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلَّا فِي قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاء جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْقِلُونَ [حشر: 14]

ترجمه: یهودیان هرگز به شما به صورت دسته‌جمعی جز در پس دژهای محکم و یا از پشت دیوارها نمی‌جنگند. عداوت و دشمنی در میان خودشان شدت دارد. تو ایشان را متحد می‌بینی، ولی پراکنده دل بوده و هماهنگ نمی‌باشند. این بدان خاطر است که مردمان بی‌شعور و ناآگاهی هستند.  

گنبدآهنین، فلاخن داود و موشک‌های سام ۲ و سام ۳ به عنوان سپرهای دفاعی برای یهود عمل می‌کردند و آن‌ها به این باور بودند که این سیستم‌ها می‌توانند آن‌ها را در برابر خطرات محافظت کنند. در حقیقت، ارتش ایران توانسته است قدرت خود را در نفوذ به این دژ چندلایه نشان دهد. ایران برای هجوم از موشک‌های بالستیک استفاده نمود که برخی از موشک‌های بالستیک سنتی از نوع شهاب ۳ اشاره کرده‌اند که دقت پایین‌تری در اصابت به هدف دارند و می‌توانند در شعاع ۲۵۰۰ متری هدف قرار گیرند. بعضی تبصره کرده‌اند که ایران با استفاده از موشک‌های مدرن از نوع خیبرشکن، فاتح و عماد اشاره کرده‌اند که دقت آن‌ها در اصابت به هدف حدود ده متر است. موشک عماد از نوع شهاب ۳ می‌تواند تا ۷۵۰ کیلوگرام بار حمل کند؛ در حالی‌که موشک‌های فاتح و خیبرشکن هر کدام قادر به حمل ۵۰۰ کیلوگرام هستند.  این موشک‌ها پس از جدایی از وسیله پرتاب، قابلیت مانور در هنگام ورود به هدف را دارند که این امر مقابله با آن‌ها را دشوارتر می‌کند.

در مورد نتایج حملات، با وجود نفوذ موشک‌ها، ایران به حداکثر توان موشکی خود عمل نکرد. این موشک‌ها دو پایگاه هوایی، نیفتیم و تل‌نوف و هم‌چنین مقر موساد را هدف قرار دادند؛ اما تصاویر ماهواره‌ای نشان می‌دهد که آسیب‌ها به باند و برخی سازه‌ها در پایگاه نیفتیم، که شامل جنگنده‌های F-35 است، بسیار محدود بوده است. موشک‌هایی که به مقر موساد شلیک شدند، ۷۰۰ متر دورتر از هدف فرود آمدند و باعث ایجاد حفره‌ای به عرض ۲۰ پا در وسط جاده شدند. ابعاد حفره‌های کوچک به جای مانده از موشک‌های ایرانی، به همراه سقوط بسیاری از آن‌ها پیش از رسیدن به هدف، سوالاتی را درباره وجود نیت جدی برای ایجاد خسارت‌های عمده به وجود می‌آورد.

ذخیره حمله مستقیم مشترک که وزن آن ۹۰۰ کیلوگرام است و از هوا رها می‌شود، حفره‌ای به عرض ۵۰ پا ایجاد می‌کند و نیم‌قطر انفجار آن ۲۰۰ پا می‌باشد. پس چرا سیستم‌های تسلیحاتی با انرژی جنبشی بالا که با سرعت‌هایی بالاتر از صوت به هدف می‌زنند و قابلیت‌های انفجاری مشابهی دارند، حفره‌های بسیار کوچک‌تری تولید می‌کنند؟ واضح است که ایران به‌طور عمدی توان تخریبی این سیستم‌های تسلیحاتی را کاهش داده است. مانند سایر حاکمان مسلمانان، حاکمان ایران نیز استفاده از توانایی‌های نظامی دولت را برای دستیابی به منافع ملی محدود می‌کنند خطوط قرمز حاکمان مسلمان توسط امریکا و نظام منطقه‌ای‌اش تعیین می‌شود.

الله سبحانه وتعالی  مسلمانان را به آماده‌سازی سلاح‌هایی که ترس را در دل دشمنان بیفگند، امر کرده است. چنانچه فرموده است:

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ [انفال: 60]

ترجمه: برای (مبارزه‌ی با) با آنان تا آنجا که می‌توانید نیروی (مادی و معنوی) و (از جمله) اسپ‌های ورزیده آماده سازید تا بدان (آمادگی و ساز و برگ جنگی) دشمن الله و دشمن خویش را بترسانید و کسان دیگری جز آنان را نیز به هراس اندازید که ایشان را نمی‌شناسید و الله آنان را می‌شناسد. هر آنچه را در راه الله (از جمله تجهیزات جنگی و تقویت بنیه دفاعی و نظامی اسلامی) صرف کنید، پاداش آن به تمام و کمال به شما داده می‌شود و هیچ گونه ستمی نمی‌بینید.

لذا این امت به لطف الله سبحانه وتعالی موشک‌هایی در اختیار دارد که قادر به تخریب زیرساخت‌های استراتژیک و توانمندی‌های نظامی رژیم یهودی است و هم‌چنان فرزندان این امت در سراسر جهان می‌توانند پیشرفت‌های قابل توجهی در فناوری موشکی داشته باشند. با این حال، امت به رهبری مخلص نیاز دارد که از موشک‌های خود به بهترین نحو استفاده کند.

حاکمان مسلمانان با ترویج ملی‌گرایی به تقسیم و تضعیف امت پرداخته‌اند و این موضوع به استحکام تسلط نظام جهانی امریکایی کمک می‌کند. آن‌ها قدرت نظامی امت را به صفر می‌رسانند و این امت هرگز در سایه این حاکمان و دولت‌های ملی‌گرا به پیروزی نخواهد رسید.

اکنون برای همه ما واضح شده است که امت باید از ارتش‌های خود بخواهند تا حاکمان را برکنار کنند و از آن‌ها درخواست کنند که از حزب‌التحریر حمایت کنند تا خلافت راشده بر اساس منهج نبوت برقرار شود. تنها این خلافت است که می‌تواند ارتش‌ها را برای آزادسازی سرزمین‌های اشغالی و برقراری نظام جهانی مبتنی براظهار دین به حرکت درآورد.

نویسنده: مهند مجتبی

برای دفتر مطبوعاتی مرکزی حزب‌التحریر

16ربیع الثانی 1446ه.ق.

19 اکتوبر 2024م.

مترجم: پارسا امیدی

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه