- مطابق
اثبات وفاداری رئیس جمهور جدید افغانستان نسبت به امریکا
اثبات وفاداری رئیس جمهور جدید افغانستان نسبت به امریکا
داکتر اشرف غنی احمدزی، نامزد دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، پس از جورآمد سیاسی با رقیب خود یعنی، داکتر عبدالله عبدالله، دولت وحدت ملی را به دستور جان کری، وزیر امور خارجه ی امریکا شکل دادند. این جورآمد، درنتیجه ی چانه زنی و فشار های چندین ماهه ی امریکا، به میان آمد که انتخابات تمسخر آمیز و دراماتیک افغانستان را؛ به یکی از بحرانی ترین و طولانی ترین انتخابات دنیا مبدل ساخت. درین جورآمد، داکتر اشرف غنی، به حیث رییس جمهور و اما داکتر عبدالله عبدالله؛ به حیث رییس اجراییوی دولت برگزیده شد. درعین حال، سایر ادارات کلیدی دولت نیز، میان هر دو نامزد، تقسیم گردید. سرانجام، داکتر اشرف غنی احمدزی در روز بیست و نهم سپتمبر سال 2014م، حلف وفاداری یاد کرد و رسماً بهعنوان جانشین کرزی، زمام امور را به دست گرفت.
داکتر اشرف غنی احمدزی، پس از ورود نظام دموکراسی به افغانستان، غرب را ترک کرده و برای رسیدن به قدرت، وارد این کشور شد. او قبلاً در پُست های کلیدی دولت قبلی کار کرده و از تجربه ی خوبی در تعامل با غربی ها، برخوردار است. به این تعبیر که احمدزی نیز مانند سلف خود – کرزی – خیانت به مسلمانان افغانستان را ادامه داده و در نخستین روزهای کاریاش، وفاداری خود را نسبت به امریکا، ثابت کرد. زیرا او در روز سی اُم سپتمبر سال 2014م، پیمان ننگین امنیتی دوجانبه را (BSA)، با امریکا امضا کرد.
ای مسلمانان افغانستان!
بدانید که امضای این پیمان ننگین هرگز به خیر شما نیست. هرچند امریکا هدف پیمان مذکور را حمایت و آموزش نیروهای امنیتی افغان، راه اندازی عملیات ویژه، تأمین امنیت دیپلومات های امریکایی و مدیریت پرواز طیارات بی پیلوت برای مقاصد لوژستیکی خوانده است. اما واقعیت این است که هدف از عقد پیمان مذکور، نگهداری مشروع چندین هزار عسکر امریکایی به طور قانونی در پایگاه های دایمی در افغانستان می باشد که از مصئوونیت کامل قضایی وحقوقی نیز برخوردار اند.
بادرنظرداشت تمرکز ستراتژیک امریکا در جهان؛ آشکار می شود که افغانستان و حتی آسیای مرکزی، از لحاظ تمرکز ستراتژیک، برای امریکا اولویت ندارند. امریکا تنها در تلاش است تا از افغانستان و آسیای مرکزی، به حیث یک پُل ارتباطی استفاده کرده و حضور خود را در منطقه حفظ کند. یعنی ثبات نسبی در کشور، شرایط مذکور را فراهم میسازد. چون امروزه، تمرکز ستراتژیک امریکا بر سایر مناطق بحرانی و قضایای حاد جهان محدود گشته است. از قبیل:
- تحت تسلط قرار دادن کشور های جنوب و شرق آسیا؛ مثل چین، روسیه و هند. زیرا این کشور ها چه از لحاظ اقتصادی، نظامی و یا تکنالوژیکی؛ رو به رشد نهادهاند. همین دلیل است که رأی عام در امریکا، طرفدار خروج از افغانستان است. زیرا چین، روسیه و تا جایی هند– مخصوصاً در صورت مخالفت شدید با پاکستان و همسایگانش – از جمله کشور های محسوب می شوند که ظرفیت تهدید به منافع حیاتی امریکا، در آن ها نهفته است.
- کنترول بحران خاورمیانه و مخصوصاً انقلاب مقدس اهل شام (سوریه).
- مدیریت بحران مصر و عراق؛
- تنظیم جنگ سرد و گرم میان اهل تشیع و تسنن و استفاده از حُکام خائن ایرانی و سعودی بهحیث ابزار.
- دریافت راه حل دو دولته برای قضیه فلسطین (قضیه امت).
علاوه برآن، هدف دیگر تداوم حضور امریکا در افغانستان، مراقبت و نظارت نزدیک از امور بوده تا با مصرف منابع کم تر، اهداف بزرگتر حاصل شود. زیرا اعلام خروج رسمی امریکا از افغانستان، اگرچه جز تغییر تاکتیک، چیزی بیش نیست که سبب افزایش محبوبیت حزب حاکم در امریکا می گردد. چون مردم عادی امریکا از جنگ جاری و پُر مصرف، اظهار خستگی کرده و دایم از رشد بیکاری و فقر که در نتیجه بحران اقتصادی و مالی به وجود آمده است، رنجیده اند. چون جنگ امریکا در افغانستان، به طولانی ترین جنگ در تاریخ امریکا مبدل گشته که مصارف اقتصادی آن، بالاتر از مصارفی است که امریکا طی پلان مارشال، برای اروپا کمک کرده است.
به همین دلیل، یکی از بهترین اسالیبِ رسیدن به این هدف؛ همانا عقد پیمان های امنیتی دوجانبه می باشد. چیزی که در طول تاریخ امریکا، یک عرف معمول است. چنانچه، امریکا پیمان امنیتی را با جاپان در سال 1952م و پیمان دیگر را تحت نام پیمان امنیتی و همکاری دوجانبه، در سال 1960م به امضا رسانید. در پیمان امنیتی 1960م با جاپان، گفته شده بود که پایگاه های امریکایی با شمار محدودی از عساکر، با حفظ مصوونیت کامل قضایی، برای ده سال در جاپان میمانند، یعنی تا 1970م. ولی این نیروها تا حال، همچنان در جاپان به سر می برند. یعنی تا هنوز که درحدود 54 سال از عقد آن پیمان می گذرد، پایگاههای امریکایی در جاپان وجود دارند.
از سوی دیگر، جدی گرفتن مسئله مصوونیت قضایی عساکر امریکا در افغانستان، جز بازی با الفاظ و اغوای افکار عامه مردم مسلمان افغانستان، چیزی بیش نیست. زیرا پیمان پیش زمینه ی پیمان امنیتی که به نام پیمان مصوونیت دوجانبه (BIA) یاد میشود، قبلاً در سال 2003م توسط افغانستان به امضا رسیده است. پیمان مصوونیت دوجانبه، با بیش از صد کشور جهان توسط امریکا به امضا رسیده است؛ کشور های مثل اتریش، مالی، کینیا، افریقای جنوبی، وینزویلا، پیرو، قبرس و آیرلند که پیمان مصوونیت دوجانبه را امضا نکردند، با تهدیدات مالی و خساراتی درحدود میلیون ها دالر در سال مواجه شده اند.
پس ای مسلمانان مجاهد و دلیر افغانستان!
دموکراسی، نظامی است که هرگز نمی تواند حُکامی مخلص، صادق و بیدار را به بار آرد. چون این نظام، همیشه حُکام قدرت طلب، ثروتاندوز، مفسد و خائنی را به بار آورده است که هیچ نوع توجهی به سطح زندگی مردم نداشته و تنها به خود، خانواده و دارایی خود می اندیشند و بس. درین راستا نه از فروش مردم بیم دارند و نه هم از فروش دین. پس لازم است تا با گروه مخلص فکری – سیاسی بپیوندید که شب و روز شان را جهت احیای زندگی اسلامی از طریق تأسیس دوباره دولت خلافت، یکی کردهاند.
... يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِيداً
[نسأ: 65]
... میخواهند قضاوت را نزد طاغوت (امریکا و ملل متحد) ببرند(و آنان را ولی امر برگزینند)، درحالی که به تحقیق دستور داده شده اند تا به طاغوت ایمان نداشته باشند، بدون شک که شیطان می خواهد تا آنان را به گمراهی شدیدی گمراه سازد.
حزب التحریر-ولایه افغانستان
چهارشنبه، اول اکتوبر، 2014 میلادی