جمعه, ۲۷ شوال ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۴/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام‌عليكم‌ورحمت‌الله‌وبركاته!

الله سبحانه و تعالی علم و درجۀ عالم بزرگوارمان را زیاد نماید!

پرسشی دارم در مورد تعهد صاحب‌کار برای تداوی کارگر هنگامی‌که برای کارگر حادثه‌ای رخ دهد. هنگامی‌که به کارگر در اثنای دوام کارش، برابر است که به اثر اهمال باشد و یا به سبب خطرات کاری؛ مانند: کارگرِ ساختمان و دیگر کارگران، حادثه‌ای رخ می‌دهد؛ آیا برای صاحب‌کار واجب است که مصارف علاج کارگر را بپردازد؟ و هرگاه کارهای صاحب‌کار، تحت پوشش شرکت بيمه قرار داشته باشد و شرکت بیمه مبلغی را به کارگر بپردازد؛ آیا برای کارگر اجازه است که به جای صاحب‌کار مبلغ را اخد نماید؟ الله سبحانه و تعالی برای شما جزای خیر نصیب نماید.

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

1- هنگامی‌که صاحب‌کار و کارگر اتفاق برین نمایند که صاحب‌کار تعهد به معالجۀ تنها خود کارگر و یا کارگرهمراه با افراد فامیل‌اش در مقابل یک اندازه از مزدش نماید، جواز دارد. چرا که عقد اصلی همانا عقد اجاره بوده و معلوم می‌باشد. التزام صاحب‌کار نسبت به معالجه‌ای کارگر و یا افراد فامیل‌اش شرطی پیوسته به عقد کارگر می‌باشد؛ چرا که شروط در عقد منع نمی‌شود؛ مگر این‌که نص به منع‌اش وارد شده باشد؛ گویا این‌که حرام را حلال دانسته و حلال را حرام و نیازی به نصی نیست که این را جواز دهد؛ بلکه نیازی به عدم وجود نصی می‌باشد که آن را منع می‌کند. این مانند افعال نیست که اصل در آن تقید بوده نسبت به جواز فعل‌اش نیاز به نص دارد. بلکه شروط معامله‌ها جائز است؛ مگر وقتی‌که به منع‌اش نصی وارد شده باشد؛ چون از کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف المزنی از پدرش و از جدش روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود:

«وَالْمُسْلِمُونَ عَلَى شُرُوطِهِمْ إِلَّا شَرْطًا حَرَّمَ حَلَالًا أَوْ أَحَلَّ حَرَامًا» (رواه ترمزی)

ترجمه: مسلمان‌ها بر شروط شان وابسته‌اند؛ مگر شرطی‌که حرام را حلال و یا حرام را حلال بداند.

این از یک جهت و از جهت دیگر این‌که این از جزء مزد کارگر بوده و از آن گرفته می‌شود. بنابراین، بیمۀ صحی از طرف صاحب‌کار برای کارگر جائز است.

2- اما وقتی‌که عقد بیمه میان صاحب‌کار و میان شرکت بیمه‌کننده به این باشد که شرکت بیمه برای صاحب‌کار مبلغی معین را به نسبت حادثه‌ای به وی بپردازد، برای کارگر جائز است که پول را اخذ نماید؛ مادامی‌که وی شخصاً قرارداد بیمه را امضاء نکرده باشد و یا صاحب‌کار به وکالت از طرف کارگر، قرارداد را امضاء نکرده باشد؛ پس در چنین یک واقعیت گناهی قرارداد بیمه بر ذمۀ صاحب‌کار بوده که همراه با شرکت بیمه، قرارداد بیمه را امضاء کرده است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد جبیر نوری

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

حمد و ستایش الله سبحانه و تعالی را و درود و سلام بر رسول الله صلی الله علیه وسلم، بر اولاد و اصحاب آن حضرت و کسی‌که او را پیروی می‌کند؛ اما بعد:

به پاسخ تمام کسانی‌که سوالاتی برایم ارسال کردند و سوال نمودند که حکم فاصله گرفتن از دیگر نمازگزاران در نمازهای جماعت و جمعه چیست؟ این سوال‌کنندگان می‌گویند که حکام در بعضی از سرزمین‌های اسلامی مساجد را بسته و هرگاه مساجد را باز می‌کنند، نمازگزاران را مجبور می‌سازند که در صف‌های‌شان دو متر فاصله بگیرند، این حکام استدلال می‌کنند که اشخاص مصاب به این مرض معذور گفته شده، مثلی‌که برای مریض جائز است که نماز را نشسته بخواند؛ یعنی بنا به ادعای این حکام فاصله بین نمازگزاران نیز به حالت مریضی قیاس شده و حتی اگر شخص مریض نبود و احتمال مریضی را داشت باز هم فاصله بگیرند؟ این اشخاص از من سوال کردند که آیا برای حکام جائز است تا نمازگزاران را به فاصلۀ این‌چنینی مجبور سازند؟ آیا این فاصله بین صف‌ها بدعتی است که حکام گناه‌اش را می‌کشند؟ سوال‌کنندگان بر دانستن جواب این سوالات‌شان اصرار دارند.

پاسخ بر سوالات این اشخاص را به توفیق الله سبحانه و تعالی چنین می‌دهم:

در گذشته در طی چندین پاسخ از حکم بدعت معلومات داده بودیم که اگر اشخاص سوال‌کننده آن پاسخ‌ به پرسش‌ها را عمیق در نظر بگیرند این جواب هم برای‌شان واضح می‌شود و برای‌شان معلوم می‌گردد که آیا فاصله به این صورت بدعت و گناه‌شان به گردن حکام است و یا خیر؟ که ‌پاسخ‌ این سوالات قرار ذیل است:

اول- به تاریخ 28 رجب 1434هـ.ق، در این‌خصوص پاسخ داده بودیم: (بدعت مخالفت امر شارع است که برای آن امر کیفیت مخصوصی آمده باشد؛ پس بدعت طوری‌که در لسان‌العرب آمده است: "مبتدع کسی است که امری را از امور شرعی به خلاف صورت و کیفیت اصلی‌اش انجام دهد." و هم‌چنان گفته می‌شود: ابدعت الشیء؛ یعنی این شی را بدون کدام مثال و نمونۀ اختراع نمودم و در اصطلاح هم بدعت به معنای آن است که شخصی عملی را بر خلاف عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام دهد؛ یعنی در کیفیتی‌که شریعت بیان کرده عمل خود را بر خلاف آن کیفیت انجام دهد و همین معنی و مدلول این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم است که فرموده است:

«وَمَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ»

ترجمه: کسی‌که عملی را بر خلاف امر ما انجام داد آن عمل مردود است. (لفظ از بخاری و تخریج از بخاری و مسلم است.)

هم‌چنان کسی‌که سه سجده در نماز خود انجام دهد مرتکب بدعتی شده؛ زیرا مخالف عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام داده است. هم‌چنان کسی‌که هشت سنگ‌ریزه در بدل هفت سنگ‌ریزه در جمرۀ منی بزند او هم بدعتی را انجام داده؛ چون این شخص با این عمل خود، عملی را مخالف عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام داده است. هم‌چنان کسی‌که بر لفظ اذان افزون و یا کم کند او هم بدعتی را مرتکب شده؛ زیرا اذان را بر خلاف شکلی‌که رسول الله صلی الله علیه و سلم تأئید کرده مرتکب شده است.

اما مخالفت امر شارع که کیفیتی ندارد آن مخالفت در باب احکام شرعی واقع شده در آن صورت شخص یا عمل حرامی مرتکب شده و یا عمل مکروهی و این در صورتی است که خطاب تکلیفی از سوی شریعت در خصوص آن حکم موجود بوده و یا شخص در آن صورت باطل و فاسدی را مرتکب شده این در صورتی است که خطابی وضع شده و شناخت هرکدام این موارد ارتباط به قرینه‌ای دارد که توأم به امر شرعی باشد.

مثلاً: مسلم از ام المومنین عائشه رضی الله عنها روایت نموده که عائشه رضی الله عنها نماز رسول الله صلی الله علیه وسلم را توصیف کرده، گفت:

«... وَكَانَ إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّكُوعِ لَمْ يَسْجُدْ، حَتَّى يَسْتَوِيَ قَائِماً، وَكَانَ إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السَّجْدَةِ، لَمْ يَسْجُدْ حَتَّى يَسْتَوِيَ جَالِساً...»

ترجمه: رسول الله (صلی الله علیه وسلم) وقتی سرشان را از رکوع بلند می‌کرد سجده نمی‌کرد تا این‌که راست استاده شده و وقتی سر خود را از سجده بلند می‌کرد، سجده نمی‌کرد؛ مگر این‌که راست می‌نشست.

در این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم واضح ساخته که مسلمان بعد از بلند کردن سرش از رکوع باید راست استاده شده و وقتی از سجده سر خود را بلند کرد باید راست بنشیند، بعداً سجدۀ دوم را انجام دهد. کسی‌که این کیفیت را مخالفت کند بدعتی را مرتکب شده است و وقتی نمازگزار از رکوع بلند شد، قبل از استواء و راست استادن سجده کند، بدعتی را انجام داده؛ چون کیفیتی را که رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان کرده مخالفت کرده است.

اما مسلم از عباده بن صامت روایت کرده است که او گفت: من از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم: 

«يَنْهَى عَنْ بَيْعِ الذَّهَبِ بِالذَّهَبِ، وَالْفِضَّةِ بِالْفِضَّةِ، وَالْبُرِّ بِالْبُرِّ، وَالشَّعِيرِ بِالشَّعِيرِ، وَالتَّمْرِ بِالتَّمْرِ، وَالْمِلْحِ بِالْمِلْحِ، إِلَّا سَوَاءً بِسَوَاءٍ، عَيْناً بِعَيْنٍ، فَمَنْ زَادَ، أَوِ ازْدَادَ، فَقَدْ أَرْبَى»

ترجمه: رسول الله (صلی الله علیه و سلم) از بیع طلا به طلا، نقره به نقره، گندم به گندم، جو به جو، خرما به خرما و نمک به نمک منع نموده؛ مگر این‌که وزن‌شان برابر و مساوی باشد، کسی‌که اضافه داد و یا اضافه گرفت؛ واقعاً که عمل سودی را مرتکب شده است.

اگر مسلمان این حدیث را مخالفت و طلا را در برابر طلا زیادتر از وزن‌اش گرفت گفته نمی‌شود که او بدعتی را انجام داده؛ بلکه گفته می‌شود که او حرامی؛ یعنی عمل سود را مرتکب شده است.

خلاصه: این‌که مخالفت از کیفیتی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان نموده است بدعت بوده و مخالفت از مطلق امر رسول الله صلی الله علیه و سلم که کیفیت آن بیان نشده باشد، در باب احکام شرعی؛ یعنی در باب حرام، مکروه، باطل و فاسد واقع می‌شود.) ختم جوابیۀ 28 رجب 1434هـ.ق.

 هم‌چنان ما در جواب دیگری در 8 ذوالحجه 1436هـ.ق، بدعت را بیش‌تر واضح کرده بودیم و هم‌چنان قبل از آن پاسخ‌های دیگری صادر کرده بودیم که در این‌جا تنها به همین پاسخ فوق اکتفاء می‌کنیم.

دوم- بنا به مسائل فوق‌الذکر، دولت‌ها در صورتی‌که در سرزمین‌های اسلامی به دلیل ترس سرایت ویروس، نمازگزاران را به اندازۀ یک‌متر و یا دومتر به فاصله مجبور سازند، برابر است که این عمل‌شان در نماز جمعه باشد و یا نماز جماعت پنج وقت؛ مخصوصاً درصورتی‌که علائم دیده نشود، بدون شک در این صورت گناهی بزرگی را مرتکب شده‌اند؛ چون این فاصله بدعت است؛ زیرا این فاصله مخالفت واضحی در کیفیت و چگونگی صفوف و پیوستن صفوفی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام داده است که از جمله دلائل آن قرار ذیل‌اند:

بخاری در صحیحین خود از ابی سلیمان مالک بن حویرث روایت کره که گفته است: درحالی‌که ما جوانانی هم‌سن و هم‌سال بودیم، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمده و بیست شبانه روز را در نزد آن ماندیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم رفیق مهربانی بود:

«فَقَالَ ارْجِعُوا إِلَى أَهْلِيكُمْ فَعَلِّمُوهُمْ وَمُرُوهُمْ وَصَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي وَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَلْيُؤَذِّنْ لَكُمْ أَحَدُكُمْ ثُمَّ لِيَؤُمَّكُمْ أَكْبَرُكُمْ»

ترجمه: رسول الله (صلی الله علیه و سلم) فرمودند: بازگردید در نزد خانواده‌های‌تان و آن‌ها را از چیزهای‌که آموختید تعلیم و امر کنید، نماز بخوانید، مانندی‌که من نماز خواندم، هرگاه وقت نماز فرا رسید یکی از شما اذان دهد؛ سپس بزرگ‌تر شما برای شما امامت دهد.

بخاری در صحیحین خود از انس بن مالک روایت کرده که گفته است: نماز بر پا شد و رسول الله صلی الله علیه و سلم روی خود را به طرف ما کرده گفت:

«أَقِيمُوا صُفُوفَكُمْ، وَتَرَاصُّوا، فَإِنِّي أَرَاكُمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي»

ترجمه: صف‌های‌تان را راست نموده و با هم پیوست ایستاده شوید؛ چون من شما را از پشت سرم مى‌بينم.

مسلم در صحیح خود از نعمان ابن بشیر رضی الله عنه روایت کرده که گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم صف‌های ما را برابر می‌کرد؛ مثلی‌که یک چوب را راست کند تا مطمئن شدند که انگار به آن گره خوردیم؛ سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم یک روزی به نماز بیرون شده نزدیک بود که تکبیر بگوید نا گهان دید که یک مرد صحرانشینی سینۀ آن از صف بیرون است، رسول الله صلی علیه و سلم فرمود:

«عِبَادَ اللهِ لَتُسَوُّنَّ صُفُوفَكُمْ، أَوْ لَيُخَالِفَنَّ اللهُ بَيْنَ وُجُوهِكُمْ»

ترجمه: ای بندگان الله (سبحانه و تعالی!) صف‌های‌تان را راست کنید؛ درصورتی‌که در بین صف‌های‌تان پراکندگی باشد، الله (سبحانه و تعالی) در بین شما اختلاف می‌آورد.

هم‌چنان مسلم در صحیح خود از جابر بن سمره روایت کرده که او گفت رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«أَلَا تَصُفُّونَ كَمَا تَصُفُّ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ رَبِّهَا؟» فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللهِ، وَكَيْفَ تَصُفُّ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ رَبِّهَا؟ قَالَ: «يُتِمُّونَ الصُّفُوفَ الْأُوَلَ وَيَتَرَاصُّونَ فِي الصَّفِّ»

ترجمه: آیا مانندی‌که که ملائکه در نزد پرودگارشان صف می‌بندند، شما صف نمی‌بندید؟ ما گفتیم یا رسول الله! ملائکه چگونه در نزد پروردگارشان صف می‌بندند؟ رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرمود: صف‌های اول‌شان را تکمیل می‌کنند و در صف پیوست می‌شوند.

هم‌چنان حاکم تخریج نموده و این حدیث بر شرط مسلم صحیح است که از عبدالله بن عمرو روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«مَنْ وَصَلَ صَفّاً وَصَلَهُ اللَّهُ، وَمَنْ قَطَعَ صَفّاً قَطَعَهُ اللَّهُ»

ترجمه: کسی‌که صف را وصل کند، الله (سبحانه وتعالی) آن را وصل می‌کند و کسی‌که صف را قطع کند، الله (سبحانه و تعالی) آن را قطع می‌کند.

احمد از عبدالله بن عمر روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«أَقِيمُوا الصُّفُوفَ فَإِنَّمَا تَصُفُّونَ بِصُفُوفِ الْمَلَائِكَةِ وَحَاذُوا بَيْنَ الْمَنَاكِبِ وَسُدُّوا الْخَلَلَ وَلِينُوا فِي أَيْدِي إِخْوَانِكُمْ وَلَا تَذَرُوا فُرُجَاتٍ لِلشَّيْطَانِ وَمَنْ وَصَلَ صَفّاً وَصَلَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى وَمَنْ قَطَعَ صَفّاً قَطَعَهُ اللَّهُ»

ترجمه: صف‌های‌تان را برابر کنید؛ زیرا شما مثل ملائکه صف می‌بندید، شانه‌های‌تان را با هم برابر کنید و خالی‌گاه‌های بین صف‌ها را پر کنید، در برابر برادران‌تان نرمی وعطوفت کنید، خالی‌گاه برای شیطان نگه ندارید، کسی‌که صفی را وصل کرد الله (تبارک و تعالی) آن را وصل می‌کند و کسی‌که صفی را قطع کرد الله (سبحانه و تعالی) آن را قطع می‌کند.

این احادیث توضیح کاملی است از جانب رسول الله صلی الله علیه وسلم برای کیفیت اداء نماز جماعت که صحابه رضی الله عنهم مقید بر همین کیفیت بودند. مالک در موطأ و بیهقی در سنن کبرا روایت نموده‌اند که عمر بن خطاب رضی الله عنه به برابری صف‌ها امر می‌کرد، وقتی از برابری صف‌ها به او خبر داده می‌شد، آن‌گاه تکبیر می‌گفت.

سوم- گفته نشود مرض ساری عذری است که فاصله را در صف‌های نماز جائز می‌گرداند؛ زیرا مرض ساری عذری است برای نرفتن به مسجد؛ نه این‌که شخص به مسجد برود؛ ولی از دیگر نمازگزاران یک‌متر و یا دومتر فاصله بگیرد؛ زیرا امراض ساری در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم اتفاق افتاده؛ ولی از رسول الله صلی الله علیه وسلم کدام روایتی نیامده که شخصی که مصاب به مرض طاعون بوده به مسجد رفته؛ ولی از صحابه دو متر فاصله بگیرد؛ بلکه این شخص معذور پنداشته شده که در خانۀ خود نماز می‌خواند؛ پس منطقۀ که مرض در آن‌جا منتشر می‌شود، معالجۀ آن مرض توسط دولت به صورت جدی صورت گرفته و مریض‌ها در بین اشخاص صحت‌مند نباید خلط شوند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«الطَّاعُونُ آيَةُ الرِّجْزِ ابْتَلَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ نَاساً مِنْ عِبَادِهِ، فَإِذَا سَمِعْتُمْ بِهِ فَلَا تَدْخُلُوا عَلَيْهِ وَإِذَا وَقَعَ بِأَرْضٍ وَأَنْتُمْ بِهَا فَلَا تَفِرُّوا مِنْهُ»

ترجمه: طاعون نشان عذاب الله (سبحانه و تعالی) است که مردمی را از بندگان خود به آن مبتلا می‌سازد، وقتی شما از این مرض شنیدید، در آن شهر داخل نشوید و وقتی در یک شهر این مرض پیدا شد و شما در آن شهر بودید از آن شهر خارج نشوید. (این حدیث را مسلم در صحیح خود از اسامه بن زید روایت کرده است.)

یعنی شخصی‌که به مریضی ساری مبتلا است در بین اشخاص صحت‌مند نرفته و باید برای علاج و تداوی آن شخص تلاش‌های کافی صورت گیرد که اگر ارادۀ الله سبحانه و تعالی رفته بود شفایاب خواهد شد؛ اما اشخاص صحت‌مند باید به مسجد رفته و نماز جمعه و جماعت‌شان را بدون فاصله مانند حالت عادی اداء کنند.

چهارم- هم‌چنان گفته نشود که فاصله در نماز در وقت وباء، بر حکم رخصت نشستن در نماز قیاس می‌شود؛ اگر چنین قیاسی صورت گیرد، این قیاس قیاس شرعی نبوده؛ زیرا مریض نشسته نماز می‌خواند؛ چون از جانب الله سبحانه و تعالی به دلیل عذری‌که دارد رخصت است و اعذار از جملۀ اسباب بوده؛ نه از جملۀ علت‌ها؛ پس شریعت هر عذری را برای حکم معینی آورده که این عذر به دیگر احکام سرایت نمی‌کند؛ بلکه آن عذر خاصی پنداشته می‌شود که تنها برای همان حکم مشخص عذر می‌باشد؛ نه برای عموم احکام؛ پس سبب، وجۀ علت نبوده؛ بناءً بر آن چیزی دیگری قیاس کرده نمی‌شود؛ بلکه سبب مخصوص همان مورد خاص خودش بوده به غیرش سرایت نمی‌کند؛ اما به خلاف علت؛ چون علت مخصوص حکم مخصوصی نبوده؛ بلکه بر دیگر موارد نیز سرایت کرده و بر آن دیگر موارد نیز قیاس کرده می‌شود به همین دلیل است چیزی‌که در مورد عبادات واقع شده سبب است؛ نه علت، به همین سبب عبادات را توقیفی قرار داده که تعلیل و قیاس کرده نمی‌شود؛ زیرا سبب مخصوص همان موردی است که در همان مورد وارد شده است.

پنجم- رخصت حکمی از احکام شرعی است که یک مکلفیت را از انسان مرفوع ساخته، می‌توانیم بگوئیم رخصت خطاب شارع است که متعلق به افعال بندگان از جهت رفع حکم شرعی است؛ بناءً زمانی‌که رخصت موصوف به صفت خطاب شارع باشد لازم است که دلیل شرعی موجود باشد که بر آن دلالت کند؛ به گونۀ مثال: در مورد این‌که مریض نماز را نشسته می‌خواند، بخاری در صحیح خود از عمران بن حصین رضی الله عنه روایت کرده است که او گفت، من مرض بواسیر داشتم از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد نمازم سوال کردم، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«صَلِّ قَائِماً فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَقَاعِداً، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَى جَنْبٍ»

ترجمه: نماز را ایستاده بر پا دار؛ اگر نتوانستی، نشسته بخوان و اگر نمی‌توانستی بر پهلو بخوان.

پس این رخصت است که دلیل شرعی در مورد آن آمده و هرگاه دلیل شرعی در مورد خاص آمد و آن را به عنوان عذری برای حکم معینی شناخت، همان مورد عذر پنداشته می‌شود و اگر دلیلی برای آن نبود، اعتبار داده نمی‌شود و مطلقاً به عنوان عذری پنداشته نمی‌شود؛ بناءً نظر به این‌که کدام دلیلی وجود ندارد که مریض در نماز از نمازگزاران پهلویش یک متر و یا دو متر فاصله بگیرد؛ بناءً شرعاً به این مسأله ارزش و اعتبار داده نشده و این مورد به عنوان عذری صحیح نمی‌باشد؛ مخصوصاً درحالتی‌که هنوز مریضی مشخص نبوده؛ بلکه تنها احتمال مریض بودن موجود می‌باشد.

  ششم- خلاصۀ آن‌چه که گذشت این است:

1-       تغییر کیفیتی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم در نماز بیان کرده بدعت پنداشته می‌شود؛ بناءً حکم شرعی در این حالت این است که شخص صحت‌مند مانند حالت عادی‌اش به نماز رفته و در صف نمازگزاران به صورت پیوست و بدون خالی‌گاه ایستاده شود؛ اما مریض مبتلا به مرض ساری در مسجد به نماز نرفته تا مرض آن به دیگران سرایت نکند.

2-       وقتی دولت مساجد را بسته کرده و اشخاص سالم را از رفتن به مسجد و نمازهای جمعه و جماعت منع کند به دلیل تعطیل کردن جمعه و جماعت گنه‌کار است؛ پس باید طبق ارشادات رسول الله صلی الله علیه وسلم مساجد دائماً برای برپائی نمازها باز باشند.

3-       هم‌چنان وقتی دولت نمازگزاران را از اداء نماز مطابق کیفیت اداء نماز رسول الله صلی الله علیه وسلم منع کرد و مردم را به فاصله گرفتن یک‌متر و یا دو متر ملزم ‌ساخت؛ مخصوصاً درحالتی‌که علائم مرض در وجود شخص موجود نباشد، در این حالت هم گناه بزرگی را مرتکب شده است.

این است حکم شرعی‌که من در خصوص این مسأله ترجیح می‌دهم و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و درکارش با حکمت‌تر است. من از او سبحانه و تعالی می‌خواهم که مسلمانان را به مهم‌ترین مکلفیت‌شان هدایت فرموده تا او سبحانه و تعالی را همان‌گونه که امر کرده عبادت کنند. هم‌چنان مسلمانان پای‌بند بر سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم بوده و شریعت ناب و خالص او تعالی را بدون کجی و نقص توسط خلافت راشده بر پا کنند. بدون شک که در برپائی شریعت و دین الله سبحانه و تعالی خیر و کامیابی است که آن را به یاری الله سبحانه و تعالی هیچ‌چیزی در آسمان و زمین عاجز نمی‌سازد، او ذات قدرت‌مند، با حکمت و شکست‌ناپذیر است.

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

 

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

از نزدیک به دو هفته اعتراضاتی‌که در برخی مناطق گسترده بوده، نظم داخلی امریکا را برهم زده است. این اعتراضات بعضاً با خشونت، به غارت رفتن مراکز تجاری و به آتش کشیده شدن مرکزهای پلیس همراه بوده است. آیا کشتن شدن یک مرد سیاه پوست باعث این اعتراضات گسترده شده است؟ درحالی‌که برخوردهای این چنینی با سیاه‌پوستان در سال‌های نه چندان دورِ گذشته هم اتفاق افتاده است؛ اما این‌گونه اعتراضات را در پی نداشته است! و آیا این وضعیت بر سیاست خارجی امریکا پیامدهایی دارد؟

پاسخ

برای روشن شدن پرسش‌های بالا، لازم می‌بینیم به نکات ذیل اشاره نماییم:

1- پلیس امریکا جورج فلوید، مرد سیاه‌پوست افریقایی‌الاصل را در شهر میناپولیس ایالت مینه سوتا به تاریخ 25/5/2020 به قتل رسانید. این قتل جنایت وحشتناکی بود که پلیس تمریناتی را که در مسلک پلیسی انجام می‌دهند، بالای این مرد اجراء کرد، البته با فشار آوردن بر شریان کاروتید در ناحیۀ گردن‌اش. این جنایت مدت 9 دقیقه ادامه پیدا کرد و فلوید در این مدت فریاد می‌زد "نمی‌توانم نفس بکشم"، تا این‌که وفات کرد. تمام امریکایی‌ها این جنایت زشت را مشاهده کردند و با چشم سر بربریت پلیس امریکا در مقابل سیاه‌پوستان را دیدند. روز بعد در پی این حادثه در شهر میناپولیس آتش اعتراضات در عکس‌العمل به این سطح توحش در مقابل انسان‌ها برافروخته شد. سپس دامنۀ این اعتراضات به شهرهای دیگر امریکا با انتشار گستردۀ ویدیوی خفه‌سازی دردناک فلوید از طریق رسانه‌های اجتماعی نیز رسید تا این‌که مظاهرات و اعتراضات سراسری شده و بیشتر از 80 شهر را در ایالت‌های مختلف در بر گرفت.

در پی آن مقامات، قیود منعِ گشت و گذار را برای جلوگیری از اعتراضاتی‌که اکثراً با خشونت، قتل، غارت و به آتش کشیدن مراکز تجاری و پوسته‌های پلیس همراه بود، به اجراء گذاشتند. پلیس امریکا برای سرکوب معترضین به زور متوسل شده، بیشتر از 4 هزار نفر را در شهرهای مختلف بازداشت نمود و از کشته شدن چندین نفر نیز خبر داد. هم‌چنان نیروهای گارد ملی برای بازگردانیدن آرامش به جاده‌ها فراخوانده شدند؛ بلکه فراتر از آن اردوی امریکا برای نخستین‌بار در تاریخ امریکا، جهت حاکم ساختن امنیت در پایتخت امریکا واشنگتن، به جاده بیرون کرده شد. به همین‌ترتیب ترامپ از ترس این‌که مبادا معترضین به قصر سفید هجوم ببرند، به یک پناه‌گاه امن زیرزمینی پناه برد.

2- امنیت و نظم داخلی امریکا در نتیجۀ این اعتراضات برهم خورد؛ چیزی‌که حکومت‌های امریکایی یکی از پس از دیگر به آن می‌بالیدند. اما در این حادثه اماکن زیادی به آتش کشیده شد، محلات تجاری مورد غارت قرار گرفت و مراکز پلیس به ویرانه‌ها مبدل شد و امریکایی‌ها را به دوزخی‌که حکومت‌های شان در طول تاریخ به دولت‌های دیگر آماده کرده بودند، هشدار می‌داد. واضحاً این حادثه ملت امریکا را به سوی هرج و مرج و بی‌بند و باریی‌که خودِ امریکا در تعاملش با دیگر کشورها در پیش گرفته بود، سوق می‌دهد. اگر از هر بُعد و زاویۀ نگریسته شود؛ وقایع و نمایشات زننده و تکان‌دهندۀ اتفاق افتاد: رییس جمهور، مظاهر‌چیان مسالمت‌آمیز در اطراف قصر سفید را از سگ‌های دیوانه و از اسلحه‌ای که میزان کشندگی بیشتر دارد می‌ترساند؛ در صورتی‌که آن‌ها جرأت نمایند به دیوارهای قصر سفید که با موانع برقی و دیوارهای کانکریتی پوشانیده شده، هجوم ببرند. هم‌چنان رییس جمهور از فرمان‌داران ایالت‌ها می‌خواهد تا با استفاده از زور و شدت به مظاهره‌چیان پاسخ داده و امنیت را با استفاده از نیروی نظامی برگردانند. وی به فرمان‌داران ایالت‌ها پیشنهاد می‌کند که برای سرکوب اعتراضات از گارد ملی کمک بخواهند. به همین‌ترتیب ترامپ ارتش ایالات متحدۀ امریکا را در حالت آماده‌باش کامل قرار داد تا اگر پلیس و گارد ملی در تأمین امنیت ناکام شدند؛ ارتش در طی 4 ساعت مداخله نموده و اوضاع را زیر کنترل گیرد. عملاً ارتش به واشنگتن اعزام شد؛ اما به اثر انتقادات گسترده‌ای که متوجه ترامپ گردید که از ارتش بر ضد مردم کار می‌گیرد؛ از این طرح منصرف شد. از جهت دیگر توده‌های خشمناکی که نه پلیس آن‌ها را متوقف ساخته می‌تواند و نه تهدیدات ویروس کرونا؛ یک بخش از آن‌ها چهرۀ مسالمت‌آمیز داشته که خواستار حقوق مدنی، به دادگاه کشانیدن قاتلین و اصلاحات در ساختار پلیس استند و بخش دیگری از معترضین عمداً به نهادهای حکومتی، خاصتاً پلیس هجوم آورده، مراکز آن‌ها را به آتش کشیده و ویران می‌نمایند. در پی آن رییس جمهور ترامپ مظاهره‌چیان را به جنبش چپ "آنتیفا" نسبت داد که دشمنی و نگرشی بدی به سرمایه‌داری دارد. و بخش سومی از این معترضین کسانی هستند که بدون داشتن کدام هدف بزرگ دست به غارت، دزدی و فعالیت‌های خراب‌کارانه می‌زنند.

3- واقعیت پلیس امریکا که نژاد سفید در آن اساس و ستون شمرده می‌شود؛ این‌گونه است که به اهانت و تحقیر باشندگان سیاه‌پوست امریکا عادت کرده است و تعداد زیادی از آن‌ها توسط افراد پلیس کشته شده اند، که برخی از این قتل‌ها مستند بوده و از آن‌ها تصویربرداری هم شده است، مانند حادثۀ قتل فلوید. اما این‌گونه برخوردها چیزی تازۀ نبوده، بلکه بار بار انجام شده است. برتری نژادی در امریکا یک پدیدۀ ملموس و مشهود است که توجه بسیاری‌ها را در حلقات امریکایی به خود جلب نموده است.

اما علل و عواملی‌که کشته شدنِ فلوید به تاریخ 25 می 2020م در شهر میناپولیس، خشم گسترده‌ای امریکایی‌ها علیه سیاست‌های نژادپرستانه دولت امریکا در مقابل سیاه‌پوستان را برانگیخت؛ برخی از این اسباب و عوامل به گذشته برگشته و برخی هم جدید و تازه است، که در این‌جا به بیان برخی از این عوامل می‌پردازیم:

الف- شکست پروسۀ ادغام اجتماعی در جامعۀ امریکایی: جامعۀ کنونی امریکا از آغاز پیدایش‌اش، پیدایش نژادپرستانه داشته است. مهاجرین انگلیسی‌تبار به طور خاص و اروپایی‌تبار به طور عام، با گذشتن از روی اجساد ملیون‌ها هندی سرخ‌پوست، صاحبان اصلی امریکا؛ دست به استعمار آن‌جا زدند. با گذشت زمان و احساس نیاز به افراد کارگر در مستعمرات جدید؛ آن‌ها بردگان سیاه‌پوست را از افریقا خریدند. از این‌رو امریکایی‌ها به سیاه‌پوستان افریقایی‌الاصل به دید غلام و برده می‌نگرند و این دید مدت چند قرن به طور رسمی در امریکا حاکم بود که در جریان آن سیاه‌پوستان افریقایی‌الاصل به انزوای نژادی و برخورهای تمسخرآمیز در مزارع و کارخانه‌های سفیدپوستان مواجه بودند. قانون جنسیت 1790 تنها به سفیدپوستان امریکایی حق تابعیت می‌داد و سیاه‌پوستان را به عنوان شهروندان امریکایی به رسمیت نمی‌شناخت. باوجود دست‌یابی امریکایی‌های افریقایی‌الاصل به برخی حقوق‌شان، مانند حق رأی در ده‌های شست قرن 19؛ نژادپرستی به عنوان سیاست رسمی دنبال می‌شود، حتی پس از پایان یافتن جنگ داخلی [1861-1865].

پس از نیمۀ قرن بیستم جنبش بزرگ بنام "حقوق مدنی" شکل گرفت و مارتین لوتر کینگ در آن به عنوان رهبر سیاه‌پوستان امریکایی شهرت بسزایی یافت. از دستاوردهای این جنبش این بود که سیاه‌پوستان به عنوان شهروندان امریکا به رسمیت شناخته شدند. از آن به بعد سیاه‌پوستان افریقایی‌الاصل گمان نمودند که آن‌ها به حقوق مدنی که پدران و نیاکان‌شان از آن محروم بودند دست یافتند. اما این دستاورد سیاه‌پوستان نگرش نژادپرستانۀ سفیدپوستان امریکایی در قبال آن‌ها را چندان تغییر نداد و برخوردهای نژادپرستانه علیه آن‌ها هم‌چنان ادامه پیدا کرد. با آن‌که زعماء و رهبران امریکا از پایان یافتن نژادپرستی در امریکا سخن گفته اند؛ اما گزارش‌های متعدد از عمیق بودن این مفکوره در امریکا بر علیه سیاه‌پوستان افریقایی‌الاصل خبر می‌دهد. از مظاهر نژادپرستی علیه سیاه‌پوستان در امریکا، بالا گرفتن آمار زندانیان سیاه‌پوست در مقایسه با سفیدپوستان، بالا رفتن میزان بیکاری در میان‌شان، تفاوت آشکار در حد اوسط درآمد بین خانواده‌های سیاه‌پوست افریقایی‌الاصل در مقایسه با خانواده‌های سفیدپوست، نارسایی‌هایی جدی در خدمات صحی/ بهداشتی و خدمات عمومی دیگر است. این خدمات در میان محلاتی‌که اکثراً سیاه‌پوستان زندگی می‌نمایند و بنام محلات سیاه‌ها یاد می‌شوند و در میان مناطقی‌که غالبا پیشرفته نامیده می‌شوند، تفاوت آشکاری دارد. در این مناطق خدمات صحی به گونه‌ای شایستۀ آن فراهم شده و کرایه‌ای اقامت‌گاه‌های محلات سفیدپوستان بالا می‌باشد.

ب- بر سر کار آمدن ادارۀ نژادپرست ترامپ و گزینش مدافعان برتری نژاد سفید: گروه‌های پشتیبان رییس جمهور ترامپ به برتری نژاد سفید باورمند هستند و جایگاه این گروه‌ها با آمدن ترامپ به قصر سفید در سطح بالای قرار گرفت. این گروه‌ها ترامپ را در امر نژادپرستی‌شان رهبری مناسبی یافتند. این‌ها با مسیحی‌های معتقد به انجیل آمیخته شده‌اند که این حس برتری‌جویی خود را رنگ دینی هم می‌دهند. ترامپ علیه مسلمانان سخنان آشکاری داشته، تعدادی از آن‌ها را از بدست آوردن ویزای دخولی امریکا ممانعت نموده، بیانات واضح و دشمن‌گونه بر علیه مکزیکی‌ها داشته، برنامه‌های را برای ایجاد دیوار در مرزهای مکزیک طرح نموده که برخی از آن‌ها به مرحلۀ اجراء قرار گرفته، جنگ تجارتی علیه چین را آغاز نموده، ویروس کرونا را ویروس چینی خوانده و موج از دشمنی علیه چین را در داخل امریکا بوجوود آورده است. ترامپ با تظاهرات 2017 نازی‌های تازه در ایالت ویرجینیا نرمش نشان داده، همیشه با زبان اهانت و تحقیر در مورد اقلیت‌ها و حتی در مورد قتل فلوید سخن گفته است. او هم‌چنان بر ضرورت سرکوب اعتراضاتی‌که به حمایت از حقوق سیاه‌پوستان در امریکا برگزار می‌شود، تأکید کرده است. در نتیجۀ این همه، ترامپ یکی از عوامل تحریک نژادپرستی و تفکیک نژادی در امریکا بشمار می‌رود. از این‌رو آمار اعمال خشنونت‌بار و نگرش دشمن‌گونه بر علیه سیاه‌پوستان، مسلمان‌ها، مکزیکی‌ها و چینایی‌ها در جریان زمام‌داری ترامپ بالا گرفته است. وی به این جماعت‌ها این‌گونه می‌بیند که انگل‌های (طفیلی‌ها) هستند که برای گرفتن فرصت‌های کاری امریکایی‌ها و غارت سرمایه‌های شان آمده‌اند. از این‌رو تفاوت نژادی در بخش‌های متعدد جامعۀ امریکایی یک امر برجسته و ملموسی گردیده است.

ج- پیامدهای ویروس کرونا در درون جامعۀ امریکا: از عواملی‌که بر شعلۀ اعتراضات قتل فلوید در امریکا افزود؛ این بود که این اعتراضات همزمان شده بود با انتشار ویروس کرونا و خانه‌نشین شدن امریکایی‌ها، که از یکسو احساس فشار و تنگی نموده و از جهت دوم رشد سرسام‌آور بیکاری را در میان آن‌ها رقم زده است، که این امر باعث نگرانی امریکایی‌ها نسبت به وضعیت آینده‌شان شده است. از جهت سوم امریکایی‌ها ناکامی غیر قابل تصور حکومت‌شان در رویارویی با انتشار ویروس کرونا را مشاهده نمودند تا جایی‌که نواقص و کمبودی‌های بسیاری در لوازم و ساختارهای بهداشتی و عدم آمادگی برای مبارزه با ویروس را دیدند؛ باوجود آن‌که امریکا فرصتی مناسبی در امر رویارویی با بیماری داشت؛ چون این بیماری پس از چین و اروپا دامن‌گیر امریکا شد. هم‌چنان سهل‌انگاری ادارۀ دولت امریکا در تعامل با یا پاندمی و واگیردار و پیامدهای آن، عامل دیگر در چندپارچگی سیاسیون این کشور خاصتاً در نحوۀ برخورد و تعامل با بحران این بیماری واگیردار شده است.

از موضوعات مهم داخلی و اساسی امریکا این‌ست که جامعۀ امریکا احساس بالای نسبت به بدی و ناکارآمدی نظام سرمایه‌داری پیدا نموده است، پروسۀ توزیع ثروت به نفع یک گروه کوچک از سرمایه‌دارها، لابیست‌های تأثیرگذار بر سیاست به سرعت ترسناکی رو به افزایش است. سیاستی‌که به به سوی بخشش‌های مالیاتی این گروه کوچک در حرکت است؛ درحالی‌که افرادِ با درآمد متوسط و اندک از مالیات هنگفت و کمرشکنی رنج می‌برند. این اعتراض‌ها قوت و قدرت رو به بالای جنبش ضد سرمایه‌داری در امریکا (آنتیفا) را به نمایش گذاشت؛ جنبشی‌که رییس جمهور ترامپ خواستار آن شد که در لیست گروه‌‌های تروریستی جا داده شود. این همان جنبشی است که فراخوان اشغال بازاهای سهام در "وال ستریت" را داده بود؛ بازارهای که نشانۀ بزرگی از سرمایه‌داری پس از بحران مالی 2008م به شمار می‌رفت. حامیان این جنبش روز به روز در حال افزایش بوده و در جامعه امریکایی ریشه دوانیده است. این جنبش خواستار استفادۀ خشونت علیه سرمایه‌داری است و امروز به این متهم است که مظاهره‌چیان را به سوزانیدن و ویران نمودن نهادهای حکومتی از جمله مراکز پلیس تشویق و تحریک نموده است.

4- این عوامل پیامدهای را بر سیاست خارجی امریکا به جا گذاشته و این پیامدها نظر به دلایل ذیل تأثیرگذرای فروانی دارد:

الف- حالت چندپارچگی در امریکا: ادارۀ ترامپ از 2017م بدینسو واضح ساخته است که امریکا مانند قلب یک شخص نیست؛ بلکه سیاست‌های چندپارچه‌ای در آن به اجراء گذاشته شده که امریکایی‌ها در اطراف هریک گِرد آمده‌اند، مانند جنگ‌ها، کمک‌های بین المللی که امریکا به اجیرانش در نقاط مختلف جهان انجام می‌دهد، سیاست مالیاتی، تعامل با اقلیت‌ها، پناهندگی و سیاست‌های بسیار دیگر. اما با آمدن ترامپ، خود او از برجسته‌ترین عوامل چندپارچگی امریکا گردید. آن‌چه باعث این امر شد؛ شخصیت اوست که خودخواهی بیش از حد، وابستگی به قدرت، تمایل بیش از اندازه به نمایش گذاشتن خود، کم حکمتی، تمایل به داخل شدن در کشمکش‌های داخلی و ابراز تکبر به شکست دادن دشمنان را در خود دارد. این همه باعث آن شده تا امریکا عملا در سایۀ ترامپ چند پارچه شود، که جمعی با او و یا علیه او باهم گِرد آمده‌اند. هم‌چنان میزان برکناری و استعفاء در دولت وی بیشتر شده، به گونه‌ای‌ که با این حَجم و کمیت در زمان هیچ رییس جمهور امریکایی صورت نپذیرفته است.

بحران ویروس کرونا و مشاجرات لفظی بین رییس جمهور و فرمان‌داران برخی ایالت‌ها، سرعت این انقسام و چندپارچگی را بیشتر نموده است. این چنددستگی در بعد سیاسی و اقتصادی به امریکا ضرباتی وارد نموده که بر جامعۀ امریکایی انعکاساتی داشته است. شیوه‌ای برخورد ترامپ با اداره‌اش در مقابل اعتراض‌های مردمی، عامل چربِ دیگر در پُر رنگ ساختن این چندپارچگی است، به گونه‌ای که ترامپ خواهان آن‌ست که جنبش‌های اعتراضی‌که پس از کشته شدن فلوید وارد صحنه شده‌اند، باید با استفاده از زور و نیروی نظامی سرکوب شوند؛ اما حزب دموکرات و فرمان‌داران ایالت‌ها با او مخالف‌اند، حتی وزیر دفاع‌اش از این‌که نیروهای امنیتی اعتراض کنندگان را از اطراف کلیسایی‌که در مجاورت قصر سفید قرار داشت، دور نمودند تا ترامپ به زیارت آن برود، معذرت خواسته و آن را تبلیغات سیاسی ترامپ خواند.

از تازه‌ترین و جدی‌ترین این کشمکش‌ها "نامۀ مشترک وزرای دفاع پیشین و ده‌ها مسؤول نظامی امریکاست، که در آن ترامپ را به خیانت قَسَم و قانون اساسی متهم نمودند؛ چون دیدگاهش این بود که جهت رویارویی با معترضین ارتش را وارد میدان نماید. در میان کسانی‌که آن نامه را امضاء نمودند، جمیز متیس وزیر دفاع سابق نیز شامل است. (منبع: الجزیره نت، 7/6/2020) این قضیه به وزراء دفاع پیشین منحصر نشده؛ بلکه وزیر دفاع و مسؤولین کنونی آن نیز عکس‌العمل مشابهی انجام دادند. نظر به منبع سابق «شبکۀ "سی ان ان" از یک مقام وزارت دفاع امریکا "پنتاگون" نقل نموده است که دونالد ترامپ از وزارت دفاع خواسته بود تا ده هزار سرباز را در واشنگتن و دیگر شهرهای امریکا جهت مقابله با اعتراضات هفتۀ گذشته مستقر نماید؛ اما مارک اسپر وزیر دفاع و مارک میلی رییس ستاد مشترک ارتش، این درخواست را رد نمودند. این درخواست در مورد تظاهرات گستردۀ واشنگتن، شهرهای دیگری امریکا و شهرهای اروپایی علیه نژادپرستی و خشونت پلیس راه‌اندازی شده بود. مجلۀ نیویورکر به نقل از منابعی در قصر سفید گفته است که بین ترامپ و جنرال مارک میلی مشاجرۀ لفظی اتفاق افتاده است. مجلۀ مذکور نقل نموده که جنرال میلی در مقابل ترامپ صدایش را بلند نموده و بر خواست ترامپ مبنی بر کشانیدن ارتش به جاده‌ها، برای پایان دادن به مظاهرات؛ اعتراض نموده است؛ چون میلی این کار را خلاف قانون تلقی می‌نموده است.»

ب- زمان انتخابات ریاست جمهوری: آن‌چه بر گرمی این قضیه افزوده است این‌ست که این اعتراض‌ها در هنگام کمپاین‌های انتخاباتی هردو کاندیدا؛ جوبایدنِ دموکرات و ترامپِ جمهوری‌خواه شعله‌ور شده است. در این وضع رییس جمهور ترامپ نگرانی شدیدی از آینده‌اش به عنوان رییس جمهور دارد و می‌خواهد که در نوامبر این سال دوباره بر اریکۀ قدرت تکیه زند. بلکه این موضوع اولویت شماره یک او می‌باشد؛ اما دلیل نگرانی او پیامدهای ویروس کرونا، اثرات آن بر اقتصاد امریکا، از دست دادن فرصت‌های شغلی ملیون‌ها امریکایی و آن‌چه از در مورد مدیریت بدی او در مورد بحران این ویروس گفته می‌شود، می‌باشد. ترامپ از این می‌ترسد که مبادا این موارد فوق عاملی باشند که رقیب دموکرات انتخاباتی‌اش در کمپاین‌های انتخاباتی از آن‌ها بهره ببرد. علاوه بر این‌ها امروز ترامپ با موجی از اعتراضات گسترده‌ای روبرو می‌شود و می‌خواهد که شخصیت خود را به عنوان یک مرد قوی در امر تأمین امنیت و حفظ دارایی‌ها تبارز دهد؛ امری‌که در این فرصت انتخاباتی قابل تحقق نیست.

اما جوبایدن رقیب انتخاباتی او، حزب دموکرات و نیروهای دیگر تلاش دارند تا این تلاش‌های ترامپ را وارونه جلوه داده و تصویر مخالف ارایه دهند و او را مردی معرفی کنند که در جهت چندپارچگی امریکا کار می‌کند و توانایی بهبود بخشیدن آسیب‌های وارده به امریکا را پس از کشته شدن فلوید و تظاهرات ندارد. هم‌چنان مسؤولیت خشونت و هرج و مرج در مظاهرات را به دلیل گفته‌های تند و آتشین‌اش بر علیه معترضین، به دوش او می‌اندازند.

ج- سرکوب اعتراض‌ها توسط دولت: دولت‌های جهان شاهد بودند که حکومت امریکا با اعتراض‌های مردمی چگونه برخورد دردناک و وحشیانه انجام داد و گفته‌های ترامپ در مورد تطبیق امنیت با استفاده از زور، سگ‌های دیوانه، سلاح‌های با قدرت کشتار بیشتر، زندانی شدن هزاران نفر، چوب و چماق، استفاده از گاز اشک‌آور پس از ده‌ها سال ممنوعیت؛ این همه موارد بود که امریکا علیه رقبایش زیر عناوین: حقوق بشر، حق آزادی بیان، حمایت از فعالیت‌های مدنی و غیره استفاده می‌نمود. و این تأثیر مستقیم بر سیاست خارجی امریکا دارد که امروز امریکا یکی از عوامل توجیه کننده‌ای بین‌الملی اش را از دست داده است. آن‌چه این ادعا را تأکید می‌کند؛ گفته‌های ماریا زاخارووا سخن‌گوی وزارت خارجۀ روسیه است که گفته بود: «اعتبار از اواخر ماه می و اوائل ژوئن 2020، ایالات متحدۀ امریکا هرگونه حقی را که فردی را در کرۀ زمین در رابطه به حقوق بشر ملامت نماید، از دست داده است.» زاخارووا در تبصره‌اش پیرامون نحوۀ تعامل مقامات امریکا با مظاهره‌چیانی‌که در اعتراضات ضد نژادپرستی و خشونت پلیس راه اندازی نموده شده بود، اضافه نموده است: «همه چیز پیان یافت! از این لحظه به بعد هیچ حقی ندارند». (منبع: الیوم السابع، 2/6/2020)

5- تفکیک نژادی در امریکا یک امری نهادینه شده است که برای اندک‌زمانی خاموش می‌شود؛ اما برای مدت طولانی در حرکت می‌باشد. نژادپرستی بیماری فکریی است که در بطن نظام سرمایه‌داری امریکایی جا داشته است؛ بلکه بیماری است که هیچ نظام وضعی و بشری از آن خالی نمی‌باشد؛ چون این بیماری برخواسته از هوای نفس و تمایلات محض غریزوی است که بین سفید و گندمی و سرخ وزرد تفکیک قائل می‌شود. هرچند قائل شدنِ این تفکیک آسیب‌های را متوجه دیگران و حتی در آینده‌ها متوجه خودِ این افراد هم بسازد.

اسلام یگانه دین و مرجعی‌ست که تفکیک نژادی را از بین برده و می‌برد. در اسلام بین انسان‌ها برتریی از دید رنگ، مقام و دارایی وجود ندارد؛ بلکه همه یکسان بوده، یکی بر دیگری برتری ندارند؛ مگر به تقوا. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير﴾[حجرات: 13]

ترجمه: ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. بی‌گمان گرامی‌ترینِ شما نزد الله با تقواترینِ شماست.

پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیثی‌که آن را بیهقی از ابی نضره و او از جابر ابن عبد الله روایت نموده که جابر گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم در ایام میانه‌ای تشریق خطبۀ وداع و خدا حافظی را به ما ایراد نموده در آن گفت:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ، وَإِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ، أَلا لا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ، وَلا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ، وَلا لأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ، وَلا أَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ، إِلا بِالتَّقْوَى، إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ، أَلا هَلْ بَلَّغْتُ؟»، قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: «فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»

ترجمه: ای مردم! پروردگارتان یکی‌ست و پدرتان هم یکی بود. آگاه باشید هیچ عربی بر عجمی و هیچ عجمی بر عربی و نه سرخی بر سیاهی و نه سیاهی بر بر سرخی برتری ندارد؛ مگر به تقوا. به یقین گرامی‌ترینِ شما نزد الله با تقواترینِ شماست.
آیا پیام و رسالتم را رساندم؟ گفتند: بلی یا رسول الله رساندی. گفت: پس حاضر به غائب برساند.

بُوَیصِری هم حدیث را همین‌گونه تخریج نموده است و طبرانی نیز با اضافه این الفاظ روایت نموده است «وَلَا لِأَسْوَدَ عَلَى أَبْيَضَ وَلَا لِأَبْيَضَ عَلَى أَسْوَدَ»، یعنی هیچ برتریی سیاه بر سفید و سفید بر سیاه ندارد.

پس اسلام یگانه نظامی‌ست که بر تفکیک نژادی نقطۀ پایان می‌گذارد؛ چون فرستاده شده از جانب پرودگار جهان است و به سوی حق رهنمایی می‌کند و خیر و خوبی را در چهارگوشۀ جهان منتشر می‌نماید.

﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾

[یونس: 35]

ترجمه: آیا آن‌کسی‌که راه حق را نشان می‌دهد سزاوارتر است که پیروی شود، یا کسی‌که راهنمایی نمی‌کند؛ بلکه باید خودش راهنمایی گردد؟ شما را چی شده است؟ این چی حکمی‌ست که می‌کنید؟

مترجم: منیب حمیدی

 

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش

چنان‌که می‌دانیم، کاظمی از پارلمان عراق، که اکثر اعضای آن وابسته به ایران است، رأی اعتماد گرفت و این در حالی است که کاظمی توسط احزاب و افراد وابسته و طرف‌دار ایران متهم است که در ترور سلیمانی با امریکا هم‌دست بوده و برخی از افراد ایران وی را متهم می‌کنند که او از افراد وابسته به امریکاست. آیا این بدان معناست که کاظمی از پشتیبانی قوی امریکا برخوردار بوده و به همین دلیل به مداخلات ایران و افراد نفوذی آن در عراق اهمیتی نمی‌دهد؟ و این‌که آیا امریکا هنوز هم عراق را مرکز ثقل خود می‌داند و کاظمی برای حفظ نفوذ امریکا در این مرکز ثقل خودش را در اختیار امریکا قرار داده؟ و جزاک الله خیراً!

پاسخ

برای روشن شدن پاسخ به پرسش‌های مطرح شده در فوق، امور زیر را به بررسی می‌گیریم:

  1. عراق برای امریکا اهمیت فوق‌العاده زیادی دارد، چنان‌چه ترامپ رئیس‌جمهور امریکا در این اواخر گفت: «عراق سرزمین مهم و نیرومندی است و در تأمین ثبات اقلیمی و بین‌المللی نقش مرکزی را در منطقه در اختیار دارد.» وی تأکید نمود که «ایالات متحده برای استحکام روابط میان دو کشور سخت حریص بوده و آماده است برای تقویت اقتصاد عراق کمک‌های اقتصادی ضروری را به این کشور داشته باشد.» (منبع: اندپندنت و شبکه العالم 11 می 2020م) به همین دلیل بود که امریکا بالای عراق تمرکز زیاد نمود و لشکر بزرگی متشکل از 250 هزار سرباز برای اشغال آن فرستاد. هم‌چنین ائتلافی با مشارکت 49 دولت و با حدوداً 50 هزار سرباز تشکیل داد، به علاوه شماری از شرکت‌های امنیتی بدنامی مانند بلک‌واتر که در ایالت کارولینای شمالی امریکا موقعیت دارد تا مسئولیت‌های کثیفی مانند لادرک نمودن بعضی افراد، ترورها، سرقت‌ها، حفاظت از جان مسئولین امریکائی، اماکن حضورشان و هیأت‌های اعزامی آنان را انجام دهد.

امریکا در عراق پایگاه‌های نظامی دائیمی برپا نموده که در حال حاضر سه پایگاه اصلی می‌باشد؛ "عین‌الأسد" در ولایت انبار، پایگاه هوائی "بلد" در ولایت صلاح‌الدین و پایگاه "تاجی" در شمال بغداد. از جانب دیگر، ایالات متحده و عراق توافق‌نامه "چهارچوب استراتجیک" را دارند که به تاریخ 17 نومبر 2008م توسط ایالات متحده منتشر گردید و در این توافق‌نامه چنین گفته شده: «دو طرف تأکید دارند که کشورهای‌شان صادقانه تمایل دارند با یک دیگر روابط درازمدت دوستانه داشته باشند. دو طرف مجدداً روی روابط درازمدت در عرصه‌های اقتصادی، دیپلوماتیک، فرهنگی و امنیتی تأکید دارند. این توافق‌نامه هم‌چنان لازم‌الإجراء خواهد بود؛ مگر این‌که یکی از دو طرف خواسته باشد که به آن پایان دهد و در چنین صورتی طرف مذکور باید پیشا‌پیش در زمینه هشدار کتبی به طرف مقابل بدهد و درست یک‌سال بعد از تاریخ صدور چنین هشداری به توافق‌نامه پایان داده خواهد شد. برای استحکام هرچه بیش‌تر امنیت در عراق، دو طرف برای رشد روابط و همکاری‌های دوجانبه در خصوص آماده‌گی‌های دفاعی و امنیتی تلاش متداوم خواهند داشت». چنان‌که از متن این توافق‌نامه بر می‌آید؛ یک توافق‌نامه کاملاً استعماری است و به امریکا حق می‌دهد زیر نام " همکاری‌های دوجانبه در خصوص آماده‌گی‌های دفاعی و امنیتی" در امور عراق مداخله نماید.

  1. اعتراض‌ها در عراق به فساد، راند‌خواری، اختلاس توسط مسئولین حکومتی و هم‌چنین به دلیل افزایش میزان بی‌کاری میان مردم، مختل شدن خدمات عامه، نوسان اوضاع معیشتی و بلند رفتن قیمت اجناس مخصوصاً قیمت برق بالا گرفت در حدی که مناطق طرف‌دار نظام را نیز در بر گرفت. این نوع اعتراض‌ها از اوایل سال 2010م شروع شد و هر ازگاهی در جریان سال‌های مختلف شعله‌ور می‌شد و به دلایل گوناگون دوباره خاموش می‌گردید، دلایلی مانند سرکوب نمودن، وعده‌هایی دروغین توسط مسئولین مبنی بر گوش‌دادن به خواسته‌های اعتراض‌کننده‌گان و یا هم فعالیت بعضی از طرف‌های سیاسی دخیل در نظام در جهت مهارنمودن آن. اما اعتراض‌های اخیر، که از اوایل ماه اکتوبر 2019م بالا گرفت، متفاوت بود، چنان‌چه اعتراض‌کننده‌گان این‌بار با وجود اعمال خشونتی که علیه آنان صورت گرفت، دست از اعتراض بر نداشتند، سپس خشونت‌ها بالا گرفت به شمول قتل، مجروح نمودن، زندانی کردن. تفاوت دیگر اعتراض‌های اخیر این بود که ندای محکومیت ایران نیز در آن شنیده شد و اعتراض‌کننده‌گان جام قهر خویش را بالای ایران پاشانده و قنصل‌گری‌ها و مراکز آن را به دلیل قرار گرفتن گروه‌های عراقی وابسته به ایران در برابرشان به آتش کشیدند و هم‌چنین به سبب این‌که عملاً مشاهده نمودند چگونه نظام حاکم و جریان‌های سیاسی و ملیشه‌های مسلح با ایران در ارتباط می‌باشند و در عین حال به گونه مستقیم یا غیر مستقیم با امریکا نیز در ارتباط می‌باشند. از آن‌جایی که حجم اعتراض‌ها بسیار قوی بود، نظام حاکم و عادل المهدی نخست وزیر آن  ناتوانی خویش از مهار اوضاع را به صراحت اظهار نمودند و گفتند که این مشکل را نمی‌توانند حل وفصل نموده و به خواسته‌های اعتراض‌کننده‌گانی که خواستار سقوط نظام می‌باشند رسیده‌گی کرده نمی‌توانند و آن وضعت عبدالمهدی را وادار نمود تا به تاریخ 30 نومبر2019م برای نجات نظام استعفاء دهد و یک روز بعد از آن بود که پارلمان بلافاصله درخواست استعفای وی را پذیرفت. برهم صالح رئیس جمهور نیز به تاریخ 26 دسمبر 2019م ناچارشد مخالف قانون اساسی عمل نماید و نپذیرد که اسعدالعیدانی کاندیدای بزرگ‌ترین تیم پارلمانی موسوم به "البنا" به صفت نخست‌وزیر تشکیل حکومت دهد، زیرا اعتراض‌کننده‌گان با او کانیداتوری وی مخالف بودند، به دلیل این‌که وی به عنوان والی/استاندار البصره اعتراض‌کننده‌گان آن شهر را سرکوب نموده بود. بنابر این، این اعتراض‌ها نسبت به دور قبلی آن مؤثریت بیش‌تری داشت.

  2. در این اثناء بود که گروه‌هایی وابسته به حشدشعبی به تاریخ 28 دسمبر 2019م، موشک‌هایی را بدون هیچ مناسبتی بالای پایگاه امریکایی در نزدیکی کرکوک پرتاب نمودند و یک امریکایی را که در آن پایگاه کار می‌نمود به قتل رسانیدند. به نظر می‌رسد این کار بیرون از سیاق موضوع رخ داده باشد، زیرا فالح فیاض رئیس گروه حشدشعبی دو ماه قبل به تاریخ 19 اوکتوبر 2019م از واشنتن دیدن نمودن و با مارک اسپر وزیر دفاع آن و با حضور مارک میلی رئیس هیأت مشترک ارکان دیدار و گفتگو نمود. در آن زمان اعلان شد که در این دیدار در خصوص روابط دو کشور، به ویژه همکاری‌های نظامی گفتگو صورت گرفت و اینک این قتل اتفاق می‌افتد. اندکی پس از کشته‌شدن آن امریکائی بود که اردوی امریکا حملات هوائی را به تاریخ 29 دسمبر 2019م بالای گروه کتائب مسلح حزب‌الله، که یکی از جریان‌های مربوط ب حشدشعبی می‌باشد، انجام داد و اعلان شد که حد اقل 27 تن کشته و 62 تن دیگر از اعضای این گروه مجروح گردیده اند. هم‌چنین امریکا به تاریخ 3 جنوری 2020م توسط یک فروند طیاره/هواپیمای بدون سرنشین حمله هوائی را در نزدیکی میدان‌هوایی/فرودگاه بغداد انجام داد و اعلان شد که در آن قاسم سلیمانی فرمانده فیلق قدس نیروهای بسیج ایران به قتل رسیده؛ کسی‌که تأثیر زیادی بالای حشد شعبی داشت و هم‌چنین ابومهدی المهندس معاون حشد شعبی نیز در این حمله به همراه چهار نظامی دیگر از اعضای بسیج با رتبه‌های بالای نظامی به قتل رسیدند. امریکا از این حوادث به منافع خود و منافع رئیس‌جمهوراش استفاده نمود؛ رئیس‌جمهوری‌که دنبال هر فرصتی برای تقویت چانس برنده‌شدن خویش در دور دوم ریاست امریکاست.

اما به نظر می‌رسد این حوادث اوضاع را بیش‌تر علیه امریکا تقویت نموده، بناءً پارلمان عراق به تاریخ 5 جنوری 2020م فیصله‌ نمود تا در جهت پایان دادن به حضور نیروهای بیگانه کار و فعالیت صورت گیرد و از نخست وزیر خواست فیصله آن را عملی نماید. عبدالمهدی نیز در این زمینه با آنان هم‌نوا شد. واکنش امریکا به این تصمیم پارلمان عراق توسط ترامپ رئیس جمهور امریکا ظاهر گردید، طوری‌که وی هشدار داد که تحریم‌هایی را بالای عراق اعمال خواهد نمود، وی گفت: «ایالات متحده به هیچ‌وجه عراق را ترک نخواهد نمود، مگر در صورتی‌که حکومت عراق هزینه پایگاه امریکا در آنجا را بپردازد.» وی افزود: «ما در آن‌جای پایگاه هوائی داریم که هزینه آن به گونه استثنائی و فوق‌العاده زیاد است. این پایگاه ملیاردها دالر هزینه برداشته که برای مدت طولانی قبل از من خرج آن شده و ما هرگز عراق را ترک نخواهیم نمود؛ مگر این‌که تمام این مصارف را بپردازند و در صورتی‌که عراق خواستار خروج نیروهای امریکائی شود و این کار بر اساس تعاملات دوستانه صورت نگیرد، در چنین صورتی ما تحریم‌هایی را بالای عراق اعمال خواهیم نمود که قبلاً هرگز شبیه آن را ندیده باشند، طوری‌که تحریم‌های ایران در مقایسه با آن خیلی ناچیز به نظر خواهد رسید.» (منبع: اسکای نیوز 5 جنوری 2020م)

  1. سپس ایران اعلان نمود که به تاریخ 8 جنوری 2020م و درست در ساعت 1:20 به وقت تهران، به چند پایگاه امریکائی در عراق حمله موشکی نموده و در این حملات حد اقل 80 امریکائی را به قتل رسانیده است. تلویزیون ایران اعلان نمود که ما انتقام سلیمانی را گرفتیم، امریکا حملات موشکی ایران را پذیرفت، اما کشته شدن هیچ فرد امریکائی را در آن نپذیرفت. سپس حجم این حوادث رفته رفته کاهش یافت و اوضاع آرام شد. پس از مدتی محمد توفیق علاوی وزیر سابق مخابرات در حکومت مالکی به تاریخ 1 فبروری 2020م اعلان نمود که رئیس جمهور وی را موظف به تشکیل حکومت نموده. اعتراض‌کننده‌گان اعلان کردند که کاندید شدن علاوی در این پست را نمی‌پذیرند و گفتند با هر فرد سیاسی که از زمان آغاز اشغال عراق توسط امریکا در سال 2003م در نظام حاکم دخیل بوده مخالف می‌باشیم و وی پیش از آن‌که مدت مسئولیت‌اش به درازا بکشد استعفاء داد. سپس رئیس جمهور عدنان زرفی را به تاریخ 16 مارچ 2020م موظف به تشکیل حکومت نمود و وی پست‌های زیادی را در حکومت در اختیار داشت از جمله پس از اشغال نجف به صفت نخستین والی آن تعیین گردید. اما زرفی به تاریخ 9 اپریل 2020م از این‌که توان تشکیل حکومت را ندارد، عذرخواهی نمود و در همان روز برهم صالح رئیس‎جمهور عراق، مصطفی کاظمی رئیس استخبارات عراق را که وابسته به هیچ حزبی نیست موظف به تشکیل حکومت نمود و این خود نقض دیگر قانون اساسی است.

لازم به یادآوری است که مصطفی کاظمی قبلاً به صفت مخالف صدام در خارج فعالیت داشت و بعد از سال 2003م به شهر سلیمانیه عراق برگشت. وی زمانی‌که به صفت رئیس تحریر امور عراق در سایت خبری مونیتور امریکا فعالیت داشت، به شدت از لزوم و نیاز به تقویت روابط امریکا و عراق دفاع می‎‌نمود، چنان‌‌چه در یکی از مقاله‎هایش گفته بود: «دنبال نمودن روابط عراق – امریکا پس از سال 2003م نشان می‌دهد که اگر این روابط ضعیف و ضمنی شود، ممکن است زمینه دخالت طرف‎های دیگر بیرونی را فراهم آورد و هم‎چنین باعث خسارت‌هایی در منافع مشترک عراق و امریکا در منطقه خواهد گردید. بنابر این عراق و ایالات متحده امریکا باید روابط‌شان را به هدف ساختن رابطه مستحکم استراتجی، که به برگشتن توازن قدرت در منطقه کمک نماید و منافع مشترک دو طرف را تأمین نماید، تقویت نمایند.» (منبع: سایت امریکائی مونیتور 2 اوکتوبر 2015م). بناءً روشن است که وی به صورت مخفی و علنی در جهت تأمین منافع دستگاه‌های امنیتی امریکا فعالیت دارد و فعالیت‌هایش با هماهنگی کامل نیروهای اشغال‎گر عراق صورت می‌گیرد که پس از برگشت‌اش در سال 2003م به عراق آغاز گردیده. از آنجایی‌که وی چنین واقعیتی دارد، بسیاری از مردم عراق تعجب نمودند که چرا عبادی در سال 2016م به صورت ناگهانی مدیریت استخبارات را که یک پست فوق‌العاده حساسی است و نیاز به فردی دارد که به شدت مورد اعتماد امریکا باشد، به وی پیشنهاد نمود.

«حیدرالعبادی رئیس‌جمهور عراق در سال 2016م مردم عراق را با تعیین فردی مانند مصطفی کاظمی، که یک روزنامه‌نگار و فعال حقوقی بود، در رأس اداره استخبارات غافل‌گیر نمود. این در حالی بود که جنگ علیه گروه "داعش" به اوج خود رسیده بود؛ گروهی‌که بخش‌هایی از این سرزمین را اشغال نموده بود و اردوی عراق هنوز موفق نشده بود به کمک ائتلاف جهانی آن را سرکوب نماید.» (منبع: فرانس24،  8  می 2020م) دیگر این‌که امریکا روابط خویش در روابط استخباراتی با وی هیچ وقت پنهان نکرده بود. «نشریه وول استریت ژورنال امریکا در گزارشی به نقل از دیوید شینکر معاون وزیر خارجه امریکا در امور شرق دور نوشت که کاظمی در جریان فعالیت‌اش به صفت رئیس استخبارات عراق "خوب عمل نموده" و ما از کار مشترک با وی به صفت نخست وزیر استقبال می‌نمائیم.» (منبع: الجزیره نت به نقل از وول استریت ژورنال 30 می 2020م) هم‌چنین دیده شد که وی در جریان سفری که در سال 2017م با حیدرالعبادی نخست وزیر وقت عراق به عربستان سعودی داشت، چگونه او و دوست شخصی و نزدیک‌اش محمد بن سلمان یک دیگر را گرم و طولاانی به آغوش گرفتند و به کسی پوشیده نیست که بن سلمان تا بناگوش غرق خدمت به امریکائیان است!   

  1. پارلمان عراق به تاریخ 7 می 2020م با 255 رأی موافق از اصل 329 رأی، به حکومت کاظمی رأی موافق داد و این در حالی است که کاظمی متهم است در عملیات ترور قاسم سلیمانی و ابومهندی مهندس به امریکا کمک نموده، چنان‌چه ابوعلی عسکری مسئول امنیتی ملیشه‌های کتائب حزب الله در عراق «مصطفی کاظمی رئیس استخبارات عراق را متهم نمود که در عملیات قتل قاسم سلیمانی فرمانده فیلق قدس و ابومهدی المهندس معاون رئیس حشدشعبی به امریکا کمک نموده». (منبع: الحره 3 مارچ 2020م)

نخستین واکنش طرف‌داران ایران در عراق توسط علی الکورانی، که یک فرد تندرو مذهبی می‌باشد، صورت گرفت؛ وی که به ملیشه‌های حزب‌الله لبنان وابسته است، با هجوم به کاظمی وی را متهم نمود که آجندای امریکا را عملی می‌نماید. (منبع: سایت خبری العین 15 می 2020م). اما با دقت نمودن به اوضاع متوجه می‌شویم که احزاب وابسته به ایران بودند که به نفع کاظمی رأی داده و به وی رأی اعتماد دادند و در عین حال همین احزاب است که وی را متهم می‌کنند که مزدوری امریکا را می‌کند و در کشتن فرزندان‌شان و کشته شدن سلیمانی و المهندس همکاری نموده، نه فقط این؛ بلکه وی حتی درخواست‌های احزاب مذکور را رد نموده و با سهم‌داشتن آنان مخالفت نموده، یعنی این احزاب را از "غنیمت‌های" وزارت‌خانه‌ها محروم نموده. این‌ها همه بیان‌گر آن است که امریکا، مستقیم و یا توسط ایران، بالای احزاب یادشده تسلط زیادی دارد و تنش‌های اعلان شده با ایران چیزی جز پاشیدن خاکستر به چشم مردم نیست، حتی کشتن سلیمانی پیامدی فراتر از یک سلسله سر و صدا و داد و وایلایی در داخل ایران نداشت که خیلی زود فروکش نمود و به فراموشی سپرده شد؛ طوری‌که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و دلیل آن، روابط پشت پرده با امریکاست. شاید این احزاب قومی عراق نمی‌دانند که محرومیت‌شان از پست‌های وزارت‌خانه‌ها در حقیقت به هدف مجازات‌شان صورت نگرفته، بلکه هدف این بوده تا از شدت موج خشمی که جاده‌های عراق را فرا گرفته کاسته شود، زیرا این امواج خشم پس از کاهش اقدامات مبارزه با ویروس کورونا در عراق، مجدداً بالا گرفته و این بدان معناست که بسیاری از این احزاب، چه مستقیم و یا توسط ایران، وابسته به امریکاستند، در حدی‌که رأی اعتماد دادن احزاب مذکور به این شکل برای کاظمی، برخی از رسانه‌ها را بر انگیخته تا در مورد توافق‌نامه و یا معامله‌ای میان دو طرف سخن به زبان آورند!

ابراهیم زبیدی در نشریه عربی‌زبان لندن می‌گوید: «شماری از ائتلاف‌ها و جریان‌های سیاسی عراق با مصطفی کاظمی مخالفت نموده و با انتشار بیانیه‌هایی وی را به مزدوری امریکا متهم نموده اند و ادعا دارند که وی در قتل قاسیم سلیمانی و ابومهدی المهندس دست داشته.» زبیدی در ادامه می‌افزاید: «چنان‌که مشاهده نمودید و مشاهده می‌کنید؛ این جریان‌های سیاسی در پارلمان از وی حمایت نمودند، انگار هیچ اتفاقی قبلاً نیفتاده و دلیل آن، اوامر و تعلیماتی است که سفارت ولی فقیه در بغداد اخیراً به آنان داده و یا هم سفارت کاکای‌شان دونالد ترامپ، مگر این خود نوعی از انواع صحنه‌سازی غیر عاقلانه نیست؟» (منبع: العرب لندن 8 می 2020م). سرانجام کاظمی با وجود تمام اتهاماتی که متوجه وی بود، رأی اعتماد را به دست آورد. به علاوه آن، ممکن است چهره کاظمی در بیانیه‌ای که انتظار می‌رود در اواسط ماه جاری در خصوص گفتگوی استراتجیک میان امریکا و عراق منتشر شود، براق و روشن جلوه داده شود، «قرار است دو کشور در اواسط ماه پیش‌رو برای تعیین شروط روابط آینده خویش گفتگوی استراتجیک داشته باشند.» (منبع: الجزیره نت به نقل از وول استریت ژورنال 30 می 2020م)

  1. کاظمی در همان جلسه اخذ اعتماد، حکومت‌‌اش را موقتی خواند و وعده سپرد که سعی خواهد نمود زمینه برگزاری انتخابات زودهنگام را مساعد کند، وی گفت: «یکی از اولویت‌های حکومت‌اش این است که واکنش به درخواست‌های برحق مردم، انتخابات زودهنگام برگزار نماید.» او این اظهارات را در تلاش برای راضی نمودن اعتراض‌کننده‌گان و مخالفان به زبان آورد و به همین دلیل بود که افزود: «لازمه زمینه‌سازی برای انتخابات پاک این است که دولت در تمام عرصه‌ها حاکمیت داشته باشد، مخصوصاً این‌که سلاح‌های موجود کاملاً در اختیار دولت و نیروهای آن و زیر فرمان سرقومندان اعلی مسلح قرار گیرد و دولت تبدیل به میدانی برای حل و فصل خصومت‌ها نگردیده و اجازه داده نشود از خاک عراق  بالای دیگران تجاوز صورت گیرد.» (منبع: بی بی سی 7 می 2020م)

کسب رأی اعتماد برای کاظمی یک دستاورد مهم و برای امریکا خبر خوشی بود؛ امریکائی‌که سعی دارد نظامی را که در عراق برپا نموده به اشتباه‌های خود اعتراف نماید تا زمینه استقرار نفوذش در عراق فراهم گردد و نظامی قانون‌مند شناخته شود. به همین دلیل بود که مایک پمپئو وزیر خارجه امریکا فوراً با مصطفی کاظمی تماس تلفنی برقرار نموده و کسب رأی اعتماد پارلمان به صفت نخست‌وزیر عراق را برایش تبریک گفت و به تاریخ 7 می 2020م در صفحه تویترش نوشت: «صحبت امروزم با مصطفی کاظمی نخست‌وزیر جدید عراق بسیار عالی بود و اینک زمان کار فوری و جدی برای اجرای اصلاحاتی که مردم عراق خواستار آن استند فرا رسیده». وی افزود: «من متعهد شدم که وی را در عملی نمودن آجندای شجاعانه‌اش یاری رسانم.» مورگان اورتاگوس سخن‌گوی وزارت خارجه امریکا نیز در این زمینه گفت: «ایالات متحده به هدف کمک به حکومت جدید "وارد نمودن برق از ایران برای مدت 120 روز" را نادیده می‌گیرد و این نشانه‌ای از رغبت ما در همکاری جهت فراهم آوری شرایط مناسب موفقیت حکومت است.» (منبع: کونا 7 می 2020م) سپس رئیس‌جمهور امریکا شخصاً با کاظمی صحبت نمود، چنان‌چه جاد دیر سخنگوی قصر سفید در بیانیه‌ای گفت: «رئیس‌جمهور ترامپ امروز دوشبه 11 می 2020م در تماسی تلفنی با کاظمی، تأیید حکومت‌اش توسط نماینده‌گان مجلس عراق را به وی تبریک گفت. رئیس‌جمهور از کمک ایالات متحده به عراق در جریان شیوع ویروس کورونا خبر داد و تأکید نمود که ما برای شکست دائمی گروه داعش با عراق همکاری مشترک خواهیم داشت. رئیس‌جمهور هم‌چنین نخست‌وزیر را تشویق نمود تا به خواسته‌های مردم عراق در خصوص اصلاحات و راه‌اندازی انتخابات زودهنگام توجه نماید.» (منبع: رویترز و الحره امریکا 12 می 2020م)

  1. یکی از نخستین اقدامات کاظمی در اولین گردهمائی‌اش با وزرای حکومت به تاریخ 9 می 2020م این بود که اعلان نمود عبدالوهاب ساعدی مجدداً به صفت رئیس اداره مبارزه با تروریزم عراق تعیین گردیده. کاظمی در اظهاراتی مطبوعاتی گفت: «تصمیم گرفتیم برادر قهرمان مان عبدالوهاب ساعدی را مجدداً به صفت رئیس اداره مبارزه با تروریزم تعیین نمائیم. "نیروهای مبارزه با تروریزم، نیروهای ویژه‌ای در اردوی عراق به شمار می‌رود، زیرا توسط نیروهای امریکائی تمرینات دیده و مسلح شده اند و در جنگ علیه گروه داعش در جریان سه سال از 2014  تا 2017م به عنوان سرنیزه عمل نموده.» (منبع: آژانس اناضول ترکیه 9 می 2020م) تلویزیون العربیه به تاریخ 11 می 2020م گفت که تصمیم مصطفی کاظمی در خصوص تعیین مجدد عبدالوهاب ساعدی و ترفیع وی به صفت فرمانده اداره مبارزه با تروریزم به هدف پذیرش درخواست مردم صورت گرفته، زیرا اداره مبارزه با تروریزم عراق تا آخرین حد وابسته به امریکاست.

در اواسط سال 2017م بود که یک گزارش امریکائی "اداره مبارزه با تروریزم" را بهترین اداره‌ای خواند که ایالات متحده آن را در عراق تأسیس نموده. این اداره زیر مجموعه اردو/لشکر عراق بوده که ایالات متحده آن را با معیارهای جدید تجهیز و تمرین داده و بنا به گزارشی‌که معهد واشنتن برای سیاست خاورمیانه منتشر نمود؛ شاید کارائی و تجهیزات آن شبیه به نیروهای عملیات ویژه امریکا باشد.» (منبع: عربی21، 30 سپتمبر 2019م) لازم به ذکر است که به گفته منبع فوق؛ ساعدی در سال‌های 2006 و 2008 به گونه استثنائی توسط المالکی که مزدور امریکاست، ترفیع نظامی داده شد و یان به معنای رضایت امریکا از این فرد نظامی عراق است. اداره یاد شده به دو دلیل از حمایت مردمی برخوردار است؛ دو دلیلی‌که قیام‌کننده‌گان عراق از آن بی خبر اند: نخست این‌که امریکا خود این اداره را از کشتن تظاهرکننده‌گان منع نمود و این دقیقاً همان اسلوبی است که امریکا آن را در سال 2011م در مصر به کار گرفت، آنگاه که اردوی مصر متعهد شد که علیه تظاهر کننده‌گان از خشونت کارنخواهد گرفت و این اقدام باعث شد مردم به تشکیل شورای نظامی پس از حسنی مبارک رضایت نشان‌دهند، یعنی امریکا می‌خواست دست اداره مبارزه با تروریزم از خون مردم پاک بماند  تا در هرگونه تغییری به صفت بدیل عرض اندام نماید. دلیل دوم این‌که مردم عراق گمان نمودند ساعدی به دلیل این‌که توسط عادل عبدالمهدی از ریاست اداره مبارزه با تروریزم برکنار گردید، مخالف نظام حاکم به ریاست عبدالمهدی است و به همین دلیل بود که خواستار ساعدی به صفت بدیل شدند. در غیر آن روشن است که تظاهرات عراق با قاطعیت کامل با نفوذ ایران و امریکا در عراق مخالف است.

ما به تاریخ 4 دسمبر 2019م در این خصوص سخنانی را منتشر نموده بودیم، آنجا که گفتیم: «در خصوص عراق: امریکا عراق را تقریباً غیر مستقیم از پشت پرده حکومت می‌کند، چنان‌چه شمار کارمندان سفارت‌اش در بغداد به 16 هزار تن می‌رسد که فعالیت تمام وزارت‌خانه‌های عراق، به خصوص وزارت عرصه‌های مربوط به نفت و امنیت، را زیر نظر دارند. این بزرگ‌ترین سفارت امریکا در تمام جهان بوده و پایگاه‌های نظامی زیادی نیز در عراق دارد که مشهورترین آن همان پایگاه عین‌الأسد در انبار می‌باشد. امریکا در هفته اخیر ماه گذشته هیأت‌های زیادی را به عراق فرستاد، از جمله سفر غیرمترقبه پنس معاون رئیس‌جمهور امریکا که به تاریخ 23 نومبر2019م وارد پایگاه عین‌الاسد شد. هنوز یک هفته از سفر معاون رئیس جمهور امریکا به عراق نگذشته بود که امریکا مارک میلی فرمانده هیأت ارکان مشترک اردوی امریکا را به تاریخ 27 نومبر 2019م به بغداد فرستاد و این خود نشانه پیگیری مجدانه امریکا از اوضاع جاری در عراق است، به خصوص با توجه به این‌که عراق در نظر امریکا از حساسیت زیادی برخوردار است و دیده شده که اداره مبارزه با تروریزم در عراق، که یک قدرت بزرگ نظامی می‌باشد، امریکائی‌ها خود آن را تشکیل داده و با بهترین تجهیزات نظامی مجهز نمودند. این دستگاه از سیاست سرکوب معترضین به دور بوده و به نظر می‌رسد معترضین در میدان تحریر نیروهای این اداره را یگانه مرجعی می‌پندارند که آنان را از شر رهبران فاسد نجات خواهد داد، چنان‌چه تصویر بزرگی از ژنرال عبالوهاب ساعدی یکی از فرماندهان این اداره را با خود حمل می‌نمایند که اخیراً توسط عبدالمهدی برکنار گردید. انگار این نیروها مورد تأیید تظاهرکننده‌گان بوده و خواهان نقش آن در حل و فصل اوضاع می‌باشند.» (نقل قول از منشور قبلی تمام شد)

  1. خلاصه این‌که کاظمی با اشاره انگشت امریکا در عراق می‌چرخد به دلایل زیر:

الف) تاریخ‌چه فعالیت‌هایش؛ به صفت رئیس تحریر امور عراق در سایت خبری مونیتور امریکا و دفاع جدی وی در سال 2015م از لزوم استحکام و قوی بودن روابط امریکا و عراق.

ب) تعیین او در سال 2016م به صفت رئیس استخبارات و استقبال امریکا از این تعیین، چنان‌چه روزنامه وول استریت ژورنال امریکا به نقل از دیوید شینکر معاون وزیر خارجه امریکا گفت که کاظمی در زمان فعالیت‌اش به صفت رئیس استخبارات "کارهای خوبی انجام داد" و اینک ما از کار مشترک با وی به صفت نخست‌وزیر استقبال می‌نمائیم.

ج) روابط‌اش با دوست صمیمی وی محمد بن سلمان به کسی پوشیده نیست، به ویژه زمانی‌که دیده شد که وی در جریان سفری که در سال 2017م با حیدرالعبادی نخست وزیر وقت عراق به عربستان سعودی داشت، چگونه او و دوست شخصی و نزدیک‌اش محمد بن سلمان یک دیگر را گرم و طولاانی به آغوش گرفتند و به کسی پوشیده نیست که بن سلمان تا بناگوش غرق خدمت به امریکائیان است!

د) کسب رأی اعتماد پارلمان به تاریخ 7 می 2020م که به کمک مستقیم و غیر مستقیم امریکا از طریق ایران با اعمال فشار بالای احزاب وابسته به ایران صورت گرفت، در حالی‌که کاظمی متهم است که در قضیه ترور قاسم سلیمانی و المهندس به امریکائی‌ها کمک نموده و این‌که او "آجندای امریکا" را عملی می‌نماید. این موارد همه بیان‌گر آن است که امریکا بالای ایران تأثیرگذاری فعال دارد و تنش‌های لفظی و ظاهری چیزی جز پاشیدن خاکستر به چشم مردم نیست!

هـ) مورد دیگر همین برگردانیدن عبدالوهاب ساعدی به تاریخ 9 می 2020م به صفت رئیس اداره مبارزه با تروریزم در عراق می‌باشد، در حالی‌که می‌دانیم نیروهای این اداره توسط نیروهای امریکائی تمرین دیده و تجهیز شده اند، چنان‌چه گزارشی‌که توسط معهد واشنتن برای سیاست خاور‌میانه در اواسط سال 2017م "اداره مبارزه با تروریزم" را بهترین اداره‌ای خواند که ایالات متحده آن را در عراق تأسیس نموده است. (منبع: عربی 21، 30 سپتمبر 2019م)

تمام این موارد نشان می‌دهد که کاظمی از چه جای‌گاهی در نزد امریکا برخوردار می‌باشد و مردم عراق پیش از آن‌که پشیمان شوند و پشیمانی سودی نداشته باشد، باید این واقعیت را به خوبی درک نمایند.

  1. این پاسخ به پرسش را با یک سخن به پایان می‌برم و آن این‌که عراق برای رهائی خود و برگشتن به عزت و شکوه گذشته‌اش و برخوردار شدن از دولتی با اقتدار و مرکزی برای دولتی بزرگ که امریکا، بریتانیا و سایر دولت‌های استعمارگر را زیر فشار گیرد، هیچ راهی بجز برگشتن به مصدر و منبع عزت و شکوه خود ندارد که همانا اسلام عزیز است که از طریق برپائی دولت اسلام، یعنی دولت خلافت راشده بر منهج نبوت، جامه عمل خواهد پوشید و راست فرمود الله قوی و عزیز آنجا که فرمود:

﴿وَلِلّٰهِ العِزَّةُ وَلِرَسُولِه وَلِلمُؤمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لا يَعلَمُونَ﴾ [منافقون: 8]

ترجمه: عزت تنها از آن الله و رسول‌اش و مؤمنان است اما منافقان این را نمی دانند

 

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

برادر بزرگوار و عالم مرشد (شیخ عطاء بن خلیل ابوالرشته)، امیدوارم سوال ذیل را جواب دهید.

در مورد این قول که اصل در معاملات حل و اباحت است، نظری وجود دارد که با نسبت دادن این قول به جمهور فقهاء اربعه نیاز به دقت و بحث بیش‌تری دارد. این اصل در بین علمای متأخر شهرت یافته؛ اما علمای نسبتاً قدیم را نمی‌بینیم که در این مورد نظری داده باشند؛ مثلاً: ابن نجیم حنفی که یکی از اصولین حنفی است، در مورد این قاعدۀ ذکر شده دو قاعده را ذکر کرده است که گفته است: "تا زمانی دلیل حرمت وجود نداشته باشد، اصل در اشیاء اباحت است." و هم‌چنان گفته است: "اصل در مناکحات حرمت است."

سوال این است هرگاه شارع احتیاط کرده باشد و حرمت را به خاطر حفظ نسل، اصل قرار داده باشد؛ آیا اصل حلالیت در امول و معاملات مالی رد نمی‌شود؟ و یا حداقل بگوئیم که حلالیت اصل قرار داده نشود؟ بناءً نیاز است که در کنار قواعد عمومی در مورد مسائل معاملات تحقیق بیش‌تر صورت گیرد تا حکم به دست آید، شارع همان‌گونه که نسل را مصئون دانسته، مال را نیز مصئون دانسته است.

شاید من در خطا رفته باشم؛ مخصوصاً که تمام نظریات علماء و اصولین را در این مسأله نخوانده باشم. خطر این است که در هر شکلی از معاملات معاصر به حلالیت می‌رویم و استدلال ما به قاعدۀ (اصل در معاملات حلالیت) است، بدون این‌که در مورد واقعیت این مسأله تحقیق بیش‌تر شود و خصوصیات دلائل شاملۀ آن را بشناسیم؛ پس صحت و سقم این قاعده از چه قرار است؟ آیا فقهاء در این مورد چیزی گفته‌اند؟ پرسش‌گر: ابوبکر زکریا از لبنان

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

برادرم، در این خصوص از نظر بعضی مجتهدین قواعد متعددی است که این قواعد در نزد ما مرجوح و ضعیف است. از جملۀ این قواعد یکی این قاعده است: (اصل در معاملات حلالیت است.) قاعدۀ پذیرفته شده و اختیار شده این قاعده است: (اصل در اشیاء اباحت است؛ تا زمانی‌که دلیل به حرمت اشیاء وجود نداشته باشد.) آن هم به اساس قوت دلیل‌اش. هم‌چنین این قاعده: (اصل در اعمال تقیید و مقید بودن به حکم شرعی است.) ما در خصوص شماری از قواعد دیگری نیز صحبت کردیم و گفتیم که این قواعد غیر راجح است که بیان این مسأله قرار ذیل است:

اول- در جزء سوم کتاب شخصیه در باب: (لاحکم قبل ورود الشرع)؛ یعنی حکمی قبل از وارد شدن شریعت نمی‌باشد. در این باب چنین گفته بودیم:

(بنابراین، گفته نشود اصل در اشیاء و افعال تحریم است. به دلیل این‌که یک نوع تصرفی بدون اجازۀ است بر ملک الله سبحانه و تعالی که در این صورت حرام می‌شود؛ زیرا آیه مبارکه صراحت دارد که الله سبحانه و تعالی تا زمانی‌که رسولی نفرستد، عذاب نمی‌کند؛ یعنی تا زمانی‌که حکم را واضح نسازد، عذاب نمی‌کند. علاوه بر آن، در صورتی‌که اصل در اشیاء و افعال حرمت باشد، مخلوقات متضرر می‌شود و الله سبحانه و تعالی از ضرر رساندن منزه است.

هم‌چنان گفته نشود که اصل در افعال و اشیاء اباحت است به دلیل این‌که این یک نوع انتفاع خالی از مدیریت فساد و ضرر مالک در مورد مالش است، این مسأله گفته نشود؛ چون مفهوم آیه این است که انسان مقید به چیزی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم آورده است؛ چون انسان با مخالفت آن‌چه رسول الله صلی الله علیه وسلم آروده است، عذاب داده می‌شود؛ پس در این صورت اصل پیروی رسول الله صلی الله علیه وسلم و مقید بودن در احکام است؛ نه اباحت و دیگر این‌که عموم آیات بر این دلالت دارند که باید انسان به شرع رجوع کرده و مقید به شریعت باشد. الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْء فَحُكْمُه إِلَى اللِّه﴾

ترجمه: در چیزی‌که شما اختلاف می‌کنید برای یافتن حکم‌اش به سوی الله سبحانه و تعالی رجوع کنید.

هم‌چنان الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿فَإِن تَنَازَعْتُم فِي شَيْء فَرُدُّوه إِلَى اللّه وَالرَسُولِ﴾

ترجمه: اگر در چیزی تنازع و اختلاف کردید آن را به الله سبحانه و تعالی و رسول‌اش باز گردانید.

و الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿وَنَزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانا لِكُل شَيْء﴾

ترجمه: و این کتاب (قرآن) را بیان‌گر همه‌چیزها نازل کردیم.

رسول الله صلی الله علیه وسلم در روایتی‌که دارقطنی نموده، فرموده است:

«کل امر لیس علیه امرنا فهو رد»

ترجمه: هر چیزی‌که در او امر ما نبود رد است.

این نصوص و حدیث دلالت دارند که اصل پیروی و مقید بودن به شریعت است و دیگر این‌که انتفاع خالی از مدیریت فساد و ضرر مالک دلیل اباحت شده نمی‌تواند.

هم‌چنان گفته نشود که اصل در اشیاء توقف و عدم حکم است؛ زیرا در این صورت تعطیل عمل و یا تعطیل حکم شرعی است که هر دو حالت درست نیست. دیگر این‌که چیزی‌که در قرآن و حدیث ثابت است در صورت عدم فهم باید از حکم شرعی آن سوال شود؛ نه این‌که توقف شود. چنان‌چه الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿فَاسْألَوا أَهْلَ الذِكْر إِن كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ﴾

ترجمه: در صورتی‌که نمی‌دانید از اهل دانش سوال کنید.

رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث تمیم  که ابوداود از جابر روایت کرده، فرموده است:

«أَلا سَألُوا إِذْلَمْ يَعْلَمُوا فَإِنَّمَا شِفَاءُ الْعِيّْ السُّؤَالُ»

ترجمه: در صورتی‌که نمی‌دانند، سوال کنند؛ چون شفاء فهم سوال است.

این حدیث دلالت دارد که اصل توقف در عمل، توقف در حکم نیست.

بناءً بعد از بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم حکم از آن شریعت شد و طوری شد که حکم قبل از وارد شدن شریعت به وجود نمی‌آید. بناءً حکم بر ورود شریعت متوقف می‌شود؛ یعنی هر حکم نیاز به دلیل شرعی دارد. بناءً هیچ‌حکمی بدون دلیل شده نمی‌تواند؛ چنانچه هیچ‌حکمی قبل از وارد شدن شریعت شده نمی‌تواند. اصل این است که برای هر حکم شرعی دلیل شرعی از شریعت گرفته شود.

بنا به دلائل فوق قاعدۀ شرعی: (اصل در افعال انسان، تقیید به حکم الله سبحانه و تعالی است.) محکم می‌شود؛ لذا برای مسلمان جائز نیست که عملی را انجام دهد؛ مگر این‌که حکم الله سبحانه و تعالی را در آن خصوص از خطاب شارع دریابد.

این مسأله معنای اصل تقیید نسبت به افعال انسان بود؛ ولی نسبت به اشیاء؛ یعنی متعلقات افعال باید گفت (تا زمانی‌که دلیلی به حرمت پیدا نشود، اصل در اشیاء اباحت است.)؛ پس اصل در شی اباحت بوده نه حرمت؛ مگر این‌که دلیل شرعی به حرمت آن پیدا شود، به خاطری‌که نصوص شرعی همۀ اشیاء را مباح دانسته و به صورت عموم همۀ اشیاء را شامل می‌شود. الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿أَلَمْ تَرَ أَنَ اللّهَ سَخَر لَكُم مَا فِي الْأَرْضِ﴾

ترجمه: آیا ندیدی‌که الله سبحانه و تعالی هر آن چیزی‌که در زمین است، تحت تسخیر شما در آورده است؟

معنای تسخیر اباحت آن‌چه در زمین نهفته شده می‌باشد و هم‌چنان الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿يَا أَيُّهَ النَاسُ كُلُوا مِمَا فِي الْأَرْض حَلَالا طَيبا﴾

ترجمه: ای مردم از داشته‌های زمین پاک و پاکیزه بخورید.

هم‌چنان الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُم عِند كُل مَسْجِد وَكُلُوا وَاشْرَبُوا﴾

ترجمه: ای فرزندان آدم! زینت خود را در هر مسجدی نگهدارید، بخورید و بیاشامید.

هم‌چنان الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿هُوَ الَذِي جَعَلَ لَكُم الْأَرْض ذَلُول فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رزْقِهِ﴾

ترجمه: او ذاتی است که زمین را برای شما رام نموده؛ پس بر هر طرفی از اطراف زمین بروید و از خوردنی‌های آن بخورید.

به همین ترتیب تمام آیاتی‌که در مورد اشیاء آمده به صورت عام ذکر شده و عموم این آیات بر اباحت اشیاء دلالت دارند؛ پس اباحت به اساس خطاب شارع آمده و دلیل اباحت اشیاء نصوص شرعی است؛ پس هر وقتی شی حرام دانسته شود، باید دلیل شرعی و جود داشته باشد که نصوص شرعی عام را خاص گرداند؛ به همین دلیل هر چیزی‌ را که شریعت حرام نموده عین همان اشیاء را تصریح نموده تا از عموم اشیاء استثناء گردد. الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿حُرمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ﴾

ترجمه: خود مرده، خون (سربر) و گوشت خوک بر شما حرام گردیده است.

هم‌چنان الله سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿حُرمَتِ الْخَمْرَة لِعَيْنِهَا﴾

ترجمه: ذات شراب حرام شده است.

مبسوط از ابن عباس نقل کرد است: آن‌چه که شریعت به تحریم آن تصریح نموده است او از نصوص عام مستثنی می‌باشد و این بر خلاف اصل است.

از نصوص فوق بر می‌آید: قواعدی‌که به آن اشاره کردیم؛ مثل: قاعدۀ (اصل در معاملات حلالیت است.) و یا دیگر قواعد. این قواعد در نزد ما مرجوح و ضعیف بوده؛ بلکه رأی و نظر قوی‌تر و درست‌تر در مورد افعال و اشیاء به گونۀ است که فوقاً ذکر نمودیم که: (اصل در افعال تقیید به حکم شرعی بوده) و (اصل در اشیاء تا زمانی‌که دلیل به حرمت آن نیاید، اباحت است.)

امیدوارم که همین قدر جواب کفایت کند. الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و در کارش با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که با اعطای نصرت، تمکین و ثبات بر ما و شما منت گذارد و دعا می‌کنم که الله سبحانه وتعالی برای تأسیس خلافت بر منهاج نبوتِ دوم شما را نصرت و کمک نماید تا شما ششمین خلفای راشده شوید. الله سبحانه وتعالی حافظ این امر بوده وی به همه‌چیز قادر است.

شیخ بزرگوار! در کتاب «نظام اجتماعی دولت خلافت» چاپ چهارم (1424 ق - 2003 م) صفحۀ 49-50 در مورد موضوع «نگاه کردن به سوی زنان» در مورد ویژگی‌های لباسی‌‌که زن بالای لباس خود می‌پوشد، چنین آمده است: «شرط در جلباب این است که باید تا به زمین افتاده باشد تا این‌که قدم‌هایش را نیز بپوشاند؛ چون الله سبحانه وتعالی در این آیت می‌فرماید:

(يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ﴾ (احزب:59)

ترجمه: چادر‌های خود را جمع و جور بر خویش فرو افگنند.

یعنی آن‌ها باید جلباب‌های‌شان را به شکل پرده آویزان کنند، به نسبت این‌که حرف "من" در این‌جا به معنای "تبغیض" نیامده است؛ بلکه حرف بیان می‌باشد. به عباره دیگر: این‌که زنان دامن و پتوی خویش را به طرف پائین به شکل آویزان اندازند. چنان‌چه از ابن عمر رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«من جرَّ ثوبه خيلاء لم ينظر الله إليه يوم القيامة، فقالت أم سلمة: فكيف يصنع النساء بذيولهن؟ قال: يرخين شبراً، قالت؟ إذن ينكشف أقدامهن. قال: يرخين ذراعاً لا يزدن» (أخرجه الترمذی)

ترجمه: هرکس لباس خود را از دید تکبر بر زمین کش نماید، الله )سبحانه وتعالی( در روز قیامت به وی نظر رحمت نمی‌نماید. ام سلمه گفت: زنان با دامن‌های خود چه می‌کنند؟ فرمود: یک وجب پائین نمایند، ام سلمه گفت: در این حالت پاهای‌شان برهنه باقی می‌ماند، فرمود: یک ذراع پائین نمایند و از این بیش‌تر اضافه ننمایند.

در این‌جا صریحاً بیان گردید، لباسی‌که بالای لباس خانه پوشیده می‌شود [که مردم آن را به نام] ملائه و ملحفه؛ یعنی چادر و روی‌پوش یاد می‌کنند، باید به طرف زمین آویزان باشد تا این‌که پاها را بپوشاند. حتی اگر پاها توسط جراب‌ها ویا بوت‌ها پوشانیده شده باشد، نمی تواند جای لباس آویزان شده را بگیرد. اما اگر پاها را با جراب و یا هم با بوت پوشانده باشند، دیگر این ضرور نیست که پاها را توسط چادرِ آویزان به زمین بپوشاند؛ چون‌که پاها به واسطۀ جراب ویا هم بوت پوشانیده شده‌اند.

1- احساس کردم که در بین این سطور تناقض وجود دارد؛ طوری‌که نخست تصریح کرد: «در این‌جا صریحاً بیان گردید، لباسی‌که بالای لباس خانه پوشیده می‌شود [که مردم آن را به نام] ملائه و ملحفه؛ یعنی چادر و روی‌پوش یاد می‌کنند، باید به طرف زمین آویزان باشد تا این‌که پاها را بپوشاند» و بعد تصریح کرد: «دیگر این ضرور نیست که پاها را توسط چادرِ آویزان به زمین بپوشاند؛ چون‌که پاها به واسطۀ جراب و یا هم بوت پوشانیده شده‌اند»؛ پس چگونه می‌توان تناقض را فهمید؟ و آیا به زن لازم است که پاهای خود را با جلباب‌اش بپوشاند، یا پوشانیدن با جراب کفایت می‌کند؟

شیخ بزرگوار! موضوع دیگر این‌که من را معذور بدارید که پرسش را طولانی نمودم.

2- باتوجه به حدیثی‌که از ابن عمر نقل شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«من جرَّ ثوبه خيلاء لم ينظر الله إليه يوم القيامة، فقالت أم سلمة: فكيف يصنع النساء بذيولهن؟ قال: يرخين شبراً، قالت؟ إذن ينكشف أقدامهن. قال: يرخين ذراعاً لا يزدن»

 پرسش‌ام این است که قیاس ام‌ سلمه در این مورد از کجا آمد، آیا آن از مفصل پای است و یا این‌که از نصف پای؟ هم‌چنین زن چقدر از جلباب خود را رها می‌نماید و یا آن را به زمین کش می‌کند، آیا تمام پای را می‌پوشاند، یا فقط مچ پای را و یا اگر با جراب پوشانید، کفایت می‌کند؟

الله سبحانه وتعالی به شما وبه تلاش‌های شما برکت دهد. والسلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

پاسخ

الف- زنان مخصوصاً در صحرا درحالی راه می‌روند که پای برهنه، یا هم با کفش و یا هم چیزی مشابه آن که کاملاً پاهای‌شان را نمی‌پوشاند، در این وقت پاهای زن برهنه می‌باشد. مگر این‌که لباس خود را بر زمین کش نماید تا این‌که پاهای وی در هنگام رفتن در معرض دید قرار نگیرد. زمانی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم از کشیدن لباس به روی زمین منع نمود، ام سلمه به این فکر افتید که اگر زن هنگام راه رفتن لباس خود را بر زمین نکشد، وی زمانی‌که راه برود و یا حرکت نماید، پاهای وی در معرض دید قرار می‌گیرد، در نتیجه پای پوشیده نبوده و در هنگام راه رفتن و یا پوشیدن کفش برهنه می‌باشد. از این جهت از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسید: زنان به دامن‌های خود چه می‌کنند؟ چون زنان جلباب و یا چادر خود را به زمین از جهت این کش می‌کنند که پاهای‌شان در معرض دید قرار نگیرد. رسول الله صلی الله علیه وسلم برای‌شان اجازه داد که جلباب‌های خود را یک وجب و یا یک ذراع به زمین کش نمایند؛ چون مادامی‌که لباس بر زمین کش کرده شود، برهنه‌گی پاها در معرض دید قرار نمی‌گیرد. پس موضوع کشیدن لباس به خاطر پوشاندن پاها بود؛ یعنی این‌که پرسش از جهت پوشاندن پاها بود. یا به عبارت دیگر، کشیدن جلباب بر زمین در زیر پای از جهت پوشاندن پاها بود. علت در کشیدن لباس بر روی زمین همانا پوشاندن پای می‌باشد؛ پس وجود معلول وعدم وجودش وابسته‌گی به علت دارد. اگر پاها پوشانده باشند، لباس بر زمین کش کرده نمی‌شود؛ بلکه کفایت بر این می‌کند که معنای نزدیکی و ارخاء که در آیت آمده تحقق یابد؛ یعنی این‌که لباس نزدیک کرده شود تا اینکه پاها پوشانده باشند.

ب- ام سلمه یک وجب و یک ذراع را از کجا قیاس نمود؟ درحالی‌که مسأله پیرامون "کشیدن لباس به روی زمین بود." این همان چیزی است که ام سلمه جویای تفسیرش شده بود. به این دید بود که اگر لباس به روی زمین کش کرده نشود، پاها هنگام راه رفتن در معرض دید قرار می‌گیرد. این درست است که اگر لباس به زمین یک مقدار کش کرده نشود، پای زن برهنه باقی می‌ماند، و یا این‌که کفشی را بپوشد که تمام پای را نپوشاند، هنگام حرکت دادن پاها در موقع راه رفتن برهنه می‌شود. رسول لله صلی الله علیه وسلم برایش اجازه داد که لباس خود را یک وجب به زمین پائین نماید؛ زیرا حدیث پیرامون کش کردن لباس بوده؛ چون کلمۀ "جر" مقصدش کش کردن به روی زمین بوده، و این امر نشانگر این است که یک وجب بر زمین کش‌کرده می‌شود؛ یعنی این‌که از پائین کف پای می‌باشد. 

باز هم تکرار بر این می‌نمایم که این امر از خاطر این است که پاها هنگام راه رفتن در معرض دید قرار نگیرد؛ اگر پای پوشانده به جراب باشد، نزدیک نمودن جلباب تا پشت پاهای پوشیده به جراب کفایت می‌کند؛ یعنی این‌که پائین نمودن جلباب تا بجلک‌های پای هنگامی‌که پای پوشانده شده باشد کافی است.


برادرتان عطاء بن خلیل ابو الرشته

مترجم: احمد جبیر نوری

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

در صفحۀ 139 کتاب نظام اقتصادی آمده است که: «برای صاحب زمین جایز نیست تا زمین‌اش را اجاره دهد، برابر است که مالک زمین و سود آن باشد، یا تنها مالک منفعت آن باشد...» و در صفحۀ 140 همین کتاب آمده است که: «و اما اجارۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمین خیبر به نصف، از این باب نمی‌باشد؛ زیرا سرزمین خیبر درخت بود؛ نه یک زمین خالص و هموار...»؛ پس حکم اجارۀ زمین برای کشت واضح می‌باشد و مناط حکم این است که (زمین باید خاص برای زراعت باشد) و اما مناط حکم در رابطه به زمین خیبر متفاوت می‌باشد؛ چون در آن زمین‌ها تنها درخت بود و درختان به صاحب آن تعلق می‌گیرد. هم‌چنان درخت متفاوت از زمین می‌باشد و حتی اگر زمینی در آن‌جا وجود داشته باشد، متعلق به درختان است.

اما نزد ما «سانیه» عبارت از زمینی است که دارای امکانات آبیاری؛ مانند: چاه یا ذخیرۀ آب یا کانال‌های آب‌رسانی به مزرعه (مانند کانال‌های آبیاری به صورت قطره) که ممکن است در آن خانه و اسطبل با تهویه هوا، دستگاه‌های دارویی وغیره تجهیزات کشاورزی که متعلق به زمین است و دهاقین بدان نیاز دارند، در آن وجود داشته باشد، دولت آن را برای دهاقین فراهم می‌سازد.

پرسش

1- آیا می‌توان گفت که مناط حکم در مورد زمینی‌که از طریق چاه آبیاری شده و دارای امکاناتی زراعتی بوده و زمین خشک نباشد، تغییر می‌یابد؟

2- اگر زمین برای کشت و غله‌جات نباشد؛ بلکه محصولات؛ مانند: گیاهان زینتی، نهالستان‌ها یا دام‌پروری تعیین شده باشد، آیا مناط حکم تغییر خواهد کرد؟

3- آیا در این موارد اجارۀ زمین جایز خواهد بود؟

پاسخ

1- معنای ملساء (بدون کشت) این است که زمینی برای کشت غله‌جات اختصاص یافته؛ اما کشت نگردد؛ پس اجارۀ این چنین زمین برای کشت حرام می‌باشد و دلایل آن قرار ذیل است:

از رافع بن خدیج روایت است که گفت:

«كُنَّا نُخَابِرُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم، فَذَكَرَ أَنَّ بَعْضَ عُمُومَتِهِ أَتَاهُ فَقَالَ:  نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَنْ أَمْرٍ كَانَ لَنَا نَافِعاً، وَطَوَاعِيَةُ رَسُولِ اللهِ  صلى الله عليه وسلم أَنْفَعُ لَنَا وَأَنْفَعُ. قَالَ: قُلْنَا: وَمَا ذَاكَ؟ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: مَنْ كَانَتْ لَهُ أَرْضٌ فَلْيَزْرَعْهَا أَوْ لِيُزْرِعْهَا أَخَاهُ، وَلا يُكَارِيهَا بِثُلُثٍ وَلا بِرُبُعٍ وَلا بِطَعَامٍ مُسَمًّى»

ترجمه: [ما در زمان رسول الله -صلی الله علیه وسلم- کشت می‌کردیم، (دیدیم که)به یاد آورد که بعضی از کاکاهایش نزد وی آمده گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم از چیزی‌که برای ما سودمند بود، منع کرده است و اما اطاعت رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما سودمندتر است. گفت: گفتیم: و آن چه است؟ گفت: رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرمود: "کسی اگر زمینی دارد؛ پس آن را کشت نماید یا (اجازه دهد تا) برادرش آن را کشت کند؛ ولی  او  آن را نه به ثلث (یک سوم) و نه رُبع (یک چهارم) و نه هم به بخشی از غذا اجاره ندهد.] (این حدیث را ابو داود روایت کرده است)

2- ولی اگر زمین ملساء (بدون کشت) نبود؛ یعنی با درختانی‌که نیاز به مراقبت داشتند، کاشته شده بود، در این حالت اجاره آن به نام مساقاة (آبیاری کردن) یاد می‌شود؛ حتی اگر بین درختانی‌که کشت می‌شوند، مساحت کمی هم برای کشت وجود داشته باشد، جایز است. زیرا در این حالت آن مساحت اندک به درختان متعلق می‌باشد؛ پس مراقبت از درخت امر اساسی محسوب می‌گردد و از دلایل جواز مساقاة موارد زیر می‌باشد:

بخاری از نافع روایت می‌کند که عبد الله بن عمر –رضي الله عنهما برایش خبر چنین خبرداده است:

«أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم عَامَلَ خَيْبَرَ بِشَطْرِ مَا يَخْرُجُ مِنْهَا مِنْ ثَمَرٍ أَوْ زَرْعٍ، فَكَانَ يُعْطِي أَزْوَاجَهُ مِائَةَ وَسْقٍ ثَمَانُونَ وَسْقَ تَمْرٍ وَعِشْرُونَ وَسْقَ شَعِيرٍ...»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم خیبر را در برابر نصف محصولات آن، به صورت مزارعه، در اختیار کشاورزان قرار داد. سپس، صد وَسق (شصت پیمانه) از محصولات را به همسرانش می‌داد، که هشتاد وسق خرما و بیست وسق جو بود.

زمین خیبر درخت زار بود و در میان درختان مساحات وجود داشت که کشت می‌شد و جواز این امر از حدیث فوق فهمیده می‌شود. بناء درختان غالب‌اند و رسول الله صلی الله علیه وسلم با هزینۀ مشخصی با آن‌ها معامله کرد؛ یعنی به آن‌ها اجازۀ اجاره را داد؛ زیرا در آن زمین‌ها درختان کاشته شده بود که مساقاة (آبیاری) یا مراقبت از درختان گفته می‌شود.

3- ولی اگر زمینی‌که مختص برای کشاورزی باشد و چیزی‌که نزد شما معنای «سانیة» را می‌دهد و ما آن را به‌گونۀ تفصیلی بیان داشتیم، موجود باشد؛ یعنی (زمینی‌که در آن تجهیزاتی آبیاری؛ مانند: چاه یا کانال‌های آب‌رسانی و بعضی از ساختمان‌های؛ چون: خانه و اصطبل باشد و باقی زمین غیرمزروع باشد)، اجاره دادن آن برای کشاورزی جایز نبوده و کانال‌ و ساختمان‌ در آن تاثیری ندارد؛ چون این زمین تا زمانی‌که غیر مزروع باشد ملساء (صاف) محسوب می‌گردد.

به نظرم آن‌چه شما را در اشتباه انداخته است، معنای کلمه «ملساء» است و شما فکر کرده‌اید که ملساء زمینی را می‌گویند که در آن تجهیزات و سهولت‌های کشت‌مندی وجود نداشته باشد... و در پهلوی آن برداشت کرده‌اید که زمین ملساء؛ به معنای زمین غیرقابل کشت باشد. باید واضح باشد، زمینی‌که کشت نشده باشد؛ باوجودی‌که در آن ساختمانی هم وجود داشته باشد و به هدف کشت و زراعت اجازه گردد، در واقعیت ملساء داخل می‌گردد.

4. اما اجاره کردن زمینی‌که برای محصولات غیرکشاورزی باشد، جایز بوده و اشکالی نداشته و آن‌چه در اجارۀ زمین حرام است مزارعه می‌باشد. اگر اجاره برای ساخت و ساز گروهی کار فن‌آوری باشد، یا زمین جهت ساختن ایستگاه موترها، یا نمایشگاه فروشات، یا تربیه و نگهداری چهارپایان باشد، باکی نداشته و جایز می‌باشد؛ چون این موارد مزارعه نمی‌باشد. ممکن است، اجازۀ زمین جهت فرآورده‌های نباتات زینتی یا گل‌خانه باشد، به شرطی‌که این گیاهان در زمین اجاره شده کشت نشده؛ بلکه در ظروف شیشه‌ای و به ویژه در حوض‌ها کشت ‌گردد. واضح است که برای گل‌خانه‌ها و کشت‌زار نباتات زینتی؛ مانند: گل سرخ، جایی را در قسمتی از زمین برای حوض‌های کشاورزی  قرار داده و نباتات را در آن حوض‌ها کشت می‌نمایند، نه در خود زمین، در این صورت اجاره کردن زمین حرام نمی‌باشد؛ چون این مزارعه نبوده و دلایل حرمت مزارعه با آن منطبق نمی‌باشد؛ بلکه شامل دلایل جواز اجاره می‌گردد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: عمر موحد

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

در صفحۀ 139 کتاب نظام اقتصادی آمده است که: «برای صاحب زمین جایز نیست تا زمین‌اش را اجاره دهد، برابر است که مالک زمین و سود آن باشد، یا تنها مالک منفعت آن باشد...» و در صفحۀ 140 همین کتاب آمده است که: «و اما اجارۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمین خیبر به نصف، از این باب نمی‌باشد؛ زیرا سرزمین خیبر درخت بود؛ نه یک زمین خالص و هموار...»؛ پس حکم اجارۀ زمین برای کشت واضح می‌باشد و مناط حکم این است که (زمین باید خاص برای زراعت باشد) و اما مناط حکم در رابطه به زمین خیبر متفاوت می‌باشد؛ چون در آن زمین‌ها تنها درخت بود و درختان به صاحب آن تعلق می‌گیرد. هم‌چنان درخت متفاوت از زمین می‌باشد و حتی اگر زمینی در آن‌جا وجود داشته باشد، متعلق به درختان است.

اما نزد ما «سانیه» عبارت از زمینی است که دارای امکانات آبیاری؛ مانند: چاه یا ذخیرۀ آب یا کانال‌های آب‌رسانی به مزرعه (مانند کانال‌های آبیاری به صورت قطره) که ممکن است در آن خانه و اسطبل با تهویه هوا، دستگاه‌های دارویی وغیره تجهیزات کشاورزی که متعلق به زمین است و دهاقین بدان نیاز دارند، در آن وجود داشته باشد، دولت آن را برای دهاقین فراهم می‌سازد.

پرسش

1- آیا می‌توان گفت که مناط حکم در مورد زمینی‌که از طریق چاه آبیاری شده و دارای امکاناتی زراعتی بوده و زمین خشک نباشد، تغییر می‌یابد؟

2- اگر زمین برای کشت و غله‌جات نباشد؛ بلکه محصولات؛ مانند: گیاهان زینتی، نهالستان‌ها یا دام‌پروری تعیین شده باشد، آیا مناط حکم تغییر خواهد کرد؟

3- آیا در این موارد اجارۀ زمین جایز خواهد بود؟

پاسخ

1- معنای ملساء (بدون کشت) این است که زمینی برای کشت غله‌جات اختصاص یافته؛ اما کشت نگردد؛ پس اجارۀ این چنین زمین برای کشت حرام می‌باشد و دلایل آن قرار ذیل است:

از رافع بن خدیج روایت است که گفت:

«كُنَّا نُخَابِرُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم، فَذَكَرَ أَنَّ بَعْضَ عُمُومَتِهِ أَتَاهُ فَقَالَ:  نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَنْ أَمْرٍ كَانَ لَنَا نَافِعاً، وَطَوَاعِيَةُ رَسُولِ اللهِ  صلى الله عليه وسلم أَنْفَعُ لَنَا وَأَنْفَعُ. قَالَ: قُلْنَا: وَمَا ذَاكَ؟ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: مَنْ كَانَتْ لَهُ أَرْضٌ فَلْيَزْرَعْهَا أَوْ لِيُزْرِعْهَا أَخَاهُ، وَلا يُكَارِيهَا بِثُلُثٍ وَلا بِرُبُعٍ وَلا بِطَعَامٍ مُسَمًّى»

ترجمه: [ما در زمان رسول الله -صلی الله علیه وسلم- کشت می‌کردیم، (دیدیم که)به یاد آورد که بعضی از کاکاهایش نزد وی آمده گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم از چیزی‌که برای ما سودمند بود، منع کرده است و اما اطاعت رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ما سودمندتر است. گفت: گفتیم: و آن چه است؟ گفت: رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرمود: "کسی اگر زمینی دارد؛ پس آن را کشت نماید یا (اجازه دهد تا) برادرش آن را کشت کند؛ ولی  او  آن را نه به ثلث (یک سوم) و نه رُبع (یک چهارم) و نه هم به بخشی از غذا اجاره ندهد.] (این حدیث را ابو داود روایت کرده است)

2- ولی اگر زمین ملساء (بدون کشت) نبود؛ یعنی با درختانی‌که نیاز به مراقبت داشتند، کاشته شده بود، در این حالت اجاره آن به نام مساقاة (آبیاری کردن) یاد می‌شود؛ حتی اگر بین درختانی‌که کشت می‌شوند، مساحت کمی هم برای کشت وجود داشته باشد، جایز است. زیرا در این حالت آن مساحت اندک به درختان متعلق می‌باشد؛ پس مراقبت از درخت امر اساسی محسوب می‌گردد و از دلایل جواز مساقاة موارد زیر می‌باشد:

بخاری از نافع روایت می‌کند که عبد الله بن عمر –رضي الله عنهما برایش خبر چنین خبرداده است:

«أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم عَامَلَ خَيْبَرَ بِشَطْرِ مَا يَخْرُجُ مِنْهَا مِنْ ثَمَرٍ أَوْ زَرْعٍ، فَكَانَ يُعْطِي أَزْوَاجَهُ مِائَةَ وَسْقٍ ثَمَانُونَ وَسْقَ تَمْرٍ وَعِشْرُونَ وَسْقَ شَعِيرٍ...»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم خیبر را در برابر نصف محصولات آن، به صورت مزارعه، در اختیار کشاورزان قرار داد. سپس، صد وَسق (شصت پیمانه) از محصولات را به همسرانش می‌داد، که هشتاد وسق خرما و بیست وسق جو بود.

زمین خیبر درخت زار بود و در میان درختان مساحات وجود داشت که کشت می‌شد و جواز این امر از حدیث فوق فهمیده می‌شود. بناء درختان غالب‌اند و رسول الله صلی الله علیه وسلم با هزینۀ مشخصی با آن‌ها معامله کرد؛ یعنی به آن‌ها اجازۀ اجاره را داد؛ زیرا در آن زمین‌ها درختان کاشته شده بود که مساقاة (آبیاری) یا مراقبت از درختان گفته می‌شود.

3- ولی اگر زمینی‌که مختص برای کشاورزی باشد و چیزی‌که نزد شما معنای «سانیة» را می‌دهد و ما آن را به‌گونۀ تفصیلی بیان داشتیم، موجود باشد؛ یعنی (زمینی‌که در آن تجهیزاتی آبیاری؛ مانند: چاه یا کانال‌های آب‌رسانی و بعضی از ساختمان‌های؛ چون: خانه و اصطبل باشد و باقی زمین غیرمزروع باشد)، اجاره دادن آن برای کشاورزی جایز نبوده و کانال‌ و ساختمان‌ در آن تاثیری ندارد؛ چون این زمین تا زمانی‌که غیر مزروع باشد ملساء (صاف) محسوب می‌گردد.

به نظرم آن‌چه شما را در اشتباه انداخته است، معنای کلمه «ملساء» است و شما فکر کرده‌اید که ملساء زمینی را می‌گویند که در آن تجهیزات و سهولت‌های کشت‌مندی وجود نداشته باشد... و در پهلوی آن برداشت کرده‌اید که زمین ملساء؛ به معنای زمین غیرقابل کشت باشد. باید واضح باشد، زمینی‌که کشت نشده باشد؛ باوجودی‌که در آن ساختمانی هم وجود داشته باشد و به هدف کشت و زراعت اجازه گردد، در واقعیت ملساء داخل می‌گردد.

4. اما اجاره کردن زمینی‌که برای محصولات غیرکشاورزی باشد، جایز بوده و اشکالی نداشته و آن‌چه در اجارۀ زمین حرام است مزارعه می‌باشد. اگر اجاره برای ساخت و ساز گروهی کار فن‌آوری باشد، یا زمین جهت ساختن ایستگاه موترها، یا نمایشگاه فروشات، یا تربیه و نگهداری چهارپایان باشد، باکی نداشته و جایز می‌باشد؛ چون این موارد مزارعه نمی‌باشد. ممکن است، اجازۀ زمین جهت فرآورده‌های نباتات زینتی یا گل‌خانه باشد، به شرطی‌که این گیاهان در زمین اجاره شده کشت نشده؛ بلکه در ظروف شیشه‌ای و به ویژه در حوض‌ها کشت ‌گردد. واضح است که برای گل‌خانه‌ها و کشت‌زار نباتات زینتی؛ مانند: گل سرخ، جایی را در قسمتی از زمین برای حوض‌های کشاورزی  قرار داده و نباتات را در آن حوض‌ها کشت می‌نمایند، نه در خود زمین، در این صورت اجاره کردن زمین حرام نمی‌باشد؛ چون این مزارعه نبوده و دلایل حرمت مزارعه با آن منطبق نمی‌باشد؛ بلکه شامل دلایل جواز اجاره می‌گردد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: عمر موحد

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام‌علیکم‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

قوانین مربوط به کارگر، کار فرما را مکلف ساخته تا حقوق کارگر را به صورت کامل بدهد؛ ولی در بحران کار امروز و حرص کارفرمایان، حقوق کارگر ضایع شده و کارگران نمی‌توانند که حق خود را حصول کرده؛ بلکه گاهی مجبوراند که از طریق قوانین حاکم حقوق‌شان را به دست آورند؛ قوانینی‌که حق‌شان را تصریح کرده است. حالا سوال این است که هرگاه کارگر ظلم و حق تلفی را از طرف کارفرما احساس کرد، جائز است که به قانون تصریح شدۀ وضعی مراجعه نماید؟ ربحی ابو معاذ

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌و‌رحمت‌الله‌وبرکاته!

شما از حکم مراجعۀ کارگر برای حصول حق‌اش از طریق قوانین وضعی سوال نمودید.

جواب این است که مراجعۀ کاگر به هدف حصول حق و دفع ظلم به قوانین وضعی مطابق به شریعت جائز است؛ یعنی به شرط این‌که حق کارگر و ظلم بالای آن از نظر شریعت ثابت باشد؛ پس حقی‌که از نظر شریعت حق نباشد، حصول آن جائز نیست. بناءً هرگاه چیزی‌که از لحاظ شرعی حق پنداشته نشود؛ اما مطابق قانون وضعی حق باشد، مطالبۀ چنین حقی برای کارگر جائز نبوده؛ اما درصورتی‌که از منظر قانون وضعی و در عین حال از نظر شریعت اسلام حق پنداشته شود، مطالبۀ چنین حقی برای کارگر جائز می‌باشد.

به گونۀ مثال: کسی‌که به خاطر بیان کلمۀ حق، مورد ظلم قرار گرفته و به زندان می‌افتد، اسلام از چنین شخصی دفاع کرده و از زندان آن را بیرون می‌کند؛ بناءً برای چنین شخصی جائز است که به کسی مراجعه کرده تا از آن دفاع نموده، ظلم را از سرش برطرف ساخته و از زندان آزادش سازد.

مثال دیگر: کسی‌که مال‌اش مورد سرقت قرار می‌گیرد، اسلام مال مسروقۀ آن را برایش بر می‌گرداند. پس برای چنین شخصی جائز است تا به کسی مراجعه کرده تا از حق‌اش دفاع نموده و مال مسروقه‌اش را به دست آورد.

و یا مثال دیگر: کسی‌که خانه‌اش را برای شخص دیگری به طور قسط به فروش رسانده و مشتری قسمتی از قیمت خانه را پرداخته؛ ولی از پرداختن قسمتی دیگر قیمت خانه خودداری و یا انکار می‌کند، این درحالی است که در خانۀ خریده شده می‌نشنید و یا آن را تحت تصرف خود در می‌آورد، اسلام در این صورت حق بائع را از مشتری می‌گیرد. بناءً برای چنین شخصی جائز است که با کسی‌که قیمت خانۀ آن را می‌گیرد، مراجعه کند.

به همین ترتیب کارگری‌که به اساس قرارداد مشخصی در بین او و کارفرما به معاش معینی کار می‌کند و کارفرما از معاش آن کم می‌کند، اسلام کارفرما را مکلف ساخته تا معاش کامل کارگر را پرداخت کند؛ در این صورت برای کارگر نیز جائز است که به شخصی‌که از حق آن دفاع کرده و حق آن را حصول کند، مراجعه نماید؛ یعنی هرگاه حق شرعاً ثابت باشد و چنین حقی از کارگر منع شود، برای کارگر جائز است که در پیشگاه قضاء حاضر شده و به خاطر حصول حق خود مراجعه کند. اما در صورتی‌که حق در قانون وضعی ثابت دانسته شده؛ اما مخالف شرع باشد در این صورت برای کارگر جائز نیست که در نزد قاضی مراجعه کرده و خواهان چنین حقی گردد. به گونۀ مثال: کسی‌که به اساس یک عقد باطل در یک شرکت سهامی سهم‌دار بوده و در وقت تقسیم سهام سودی متوجه می‌شود که یک مقدار از سهم‌اش که به اساس سود و ربا به دست آمده است کم می‌باشد، در چنین حالتی جائز نیست که به خاطر حصول چنین سهمی به قاضی مراجعه کند؛ هرچند که در قانون وضعی این سهم به عنوان حق ثابت باشد؛ زیرا این شرکت از اساس باطل بوده و مفاد که از چنین شرکتی حاصل می‌شود نیز شریعت آن را نمی‌پذیرد، برای مسلمان لازم است که از چنین شرکتی بیرون شود.

و یا به گونۀ مثال: کسی‌که مال خود را به هدف به دست آوردن سود در بانک گذاشته تا فائدۀ مشخصی را به دست آورد؛ اما زمانی‌که بانک کم‌تر از مفاد توافق شده برای آن پرداخت می‌کند، برای چنین شخصی جائز نیست که برای حصول این سود که در قانون وضعی به عنوان حق شناخته شده؛ ولی مخالف شرع است به قضاء مراجعه کند؛ زیرا این سود موافق قوانین سودی بانک به عنوان حق شناخته شده؛ ولی خلاف شرع می‌باشد و برای مسلمان لازم است که این معاملۀ سودی را با بانک لغو کند.

خلاصه این‌که هرگاه حقوق مطالبه شدۀ کارگر که به اساس قوانین وضعی حق بوده، به اساس شریعت نیز حق شناخته شود و یا از جمله عقودی باشد که مخالف شریعت نباشد، در چنین حالتی برای کارگر جائز است که این حق را مطالبه کند؛ اما هرگاه حق مطالبه شده تنها به اساس حقوق و قوانین وضعی حق پنداشته شده؛ ولی از نظر شریعت اسلام حق نباشد، برای کارگر جائز نیست که در چنین حالتی برای حصول این حق به قضاء مراجعه کرده و یا آن را بگیرد.

امیدوارم که در همین حد برای جواب سوال شما کافی باشد، الله سبحانه و تعالی عالم‌تر و در همه چیزها با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام‌عليكم‌ورحمت‌الله‌وبركاته!

یكی از شرایط خلیفه این است كه او باید عادل باشد و ما برای استخراج این حکم از قیاس استفاده می‌كنیم. آیا آیه ذیل نیز می‌تواند به عنوان دلیل برای این شرط استفاده شود؟

﴿وَإِذا حَكَمتُم بَينَ النّاسِ أَن تَحكُموا بِالعَدلِ﴾ (نساء 58)

ترجمه: وقتی‌که بین مردم قضاوت می‌کنید، با عدالت قضاوت کنید.

الله به شما اجر دهد.

پاسخ

وعلیکم‌السلام‌ورحمت‌الله‌وبرکاته!

پرسش شما مربوط به یکی از شرایط عقد خلیفه است که در کتاب‌های ما بیان شده است. در كتاب دستگاه خلافت این‌گونه آمده است، پنجم: "این‌كه خلیفه عادل باشد. درست نیست که خلیفه انسان فاسق باشد. عدالت شرط لازم برای عقد خلافت و ادامه آن است، الله سبحانه‌وتعالی در شاهد بودن تصریح نموده است كه عادل باشد." الله سبحانه‌وتعالی فرموده:

﴿وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ﴾

ترجمه: اهل عدالت را از میان خود به شهادت بگیرید.

پس آنچه‌که بزرگ‌تر از شاهد است، خلیفه می‌باشد، در قدم نخست باید که عادل باشد؛ زیرا اگر عدالت شرطی لازم برای شاهد باشد؛ پس شرط آن برای خلیفه از باب اولی است.

همان‌طور‌ی‌که می‌بینید، موضوع ارتباط به این می‌باشد که خلیفه باید عادل باشد؛ یعنی این‌که عدالت در خلیفه تحقق یابد. بنابراین، این یکی از ویژگی‌های خلیفه می‌باشد. نه تنها این؛ بلکه خلیفه باید به عدالت حکم کند و اختلاف را هم با عدالت جدا کند. چون کافر در میان دو مخالف با وجود کفر و فسق‌اش به عدل فیصله می‌کند؛ درحالی‌که عدل نیست. از همین خاطر استدلال درست و صحیح براین‌که ما ذکر نمودیم، شرط بودن عدالت در شاهد واجب است؛ پس در خلیفه از باب اولی واجب می‌باشد. 

خلاصه این‌که دستیابی به شرط بودن عدالت در خلیفه به معنای عدالت است و بر عدالت حکم می‌کند. دلیل در این‌جا‌ این‌که عدالت در شاهد شرط است، در خلیفه از باب اولی شرط می‌باشد؛ هرازگاهی‌که خلیفه عادل بود، به عدل حکم می‌نماید.

در مورد این‌که استدلال به آیه کریمه به معنای حکم کردن به عدل بوده، لزوماً این به معنای بودن کسی نیست که حکم به عدل می‌نماید و یا این‌که دعوا را به عدل جدا کند و این خودش به معنای عدل نیست. ممکن است که کافر؛ همان‌طوری‌‌که قبلاً ذکر نمودیم بین دو مخالف عدل نماید؛ درحالی‌که این عدل نمی‌باشد؛ بنابراین، قول راجح همانا استدلالی است که ما ذکر نمودیم. الله سبحانه‌وتعالی دانا‌تر وحاکم است.

شایان ذکر است که کلمۀ «حَكَمَ» که عرب آن را وضع نموده است، در لغت عرب و یا به اصطلاح حقیقی زبانی «قضی» به معنی (فیصله) می‌باشد. در لسان‌العرب ذکر شده است که: (والحُكْمُ: العِلْمُ وَالْفِقْهُ وَالْقَضَاءُ بِالْعَدْلِ، وَهُوَ مَصْدَرُ حَكَمَ يَحْكُمُ... قضى: القَضاء: الْحُكْمُ...)؛ یعنی حکم: علم و دانش، فیصله به عدل که مصدر حکم یحکم است. قضی: یعنی حکم و فیصله است. 

هم‌چنان در فرهنگ المحیط ذکرشده که: «حکم» به معنای فیصله بوده و در مختارالصحاح نیز فیصله معنا شده است. اما همین لفظ «حکم» در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم، خلفاء راشدین و در نزد عرب و بعد از آن‌ها، به معنای ملک و سلطان بوده؛ یعنی این‌که اصطلاح در حقیقت عرفی استفاده شده است.

از همین جهت است که لفظ «حکم» در حقیقت لغوی به معنای قضاء؛ یعنی (فیصله) استفاده شده و در حقیقت عرفِ خاص؛ یعنی در اصطلاح ملک و سلطان استفاده شده است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

02 ذوالقعده 1439 هـ.ق.

15 جولای 2018 م.

مترجم: احمد‌جبیر نوری

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه