جمعه, ۲۷ شوال ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۴/۲۵م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله برکاته!

می‌خواهم در مورد نت‌ورکینگ پرسان‌کنم. یکی از دوستانم نامه شغلی جدیدی را با معاش بیش‌تری برای من ارسال نمود که این کار از طریق انترنت می‌شود. من هم در برنامه تبلیغاتی مقدماتی آن شرکت نمودم؛ خلاصه‌ی این برنامه این‌بود که باید کار شود و ضرورت به عواید بیشتری در این مقطع زمانی‌ که زند‌گی می‌کنیم، یا داریم، مخصوصاً در این وقتی‌که مصیبت کرونا آمده و همه‌ی تعاملات از دور و الکترونیکی شده است.

کار با شرکت گنیس برای تولیدات زینتی و طبی است، قسمی‌که برای هرشخص یک دوکان الکترونیکی و یا کیف الکترونیکی است و لازم است تا این شخص بسته‌ای را از فراورده‌ها و یا تولیدات این شرکت خریداری نموده و قیمت آن بین یک هزار الی دو هزار دالر برسد و این کم‌ترین مبلغی است که باید قیمت آن به بانک سپرده شود و بعد از آن جنس به خانه می‌رسد.

نحوه‌ی کار فروش و ترویج جنسی نیست که این جنس ملک من باشد و یا فروش آن از طریق انترنت باشد و آن‌ها این‌طریقه را طریقه‌ی سنتی می‌پندارند. کار به دعوت اشخاص دیگری است تا در این کار شرکت کند و تعدادی را با خانواده و اقارب و دوستان‌شان از طریق انترنت قناعت داده و آن‌ها را برای تطبیق و عملی‌سازی این برنامه سهیم سازند و به این شکل اشخاص قدیمی و سابقه‌دار معاشات بیشتر و زیادی را به دست می‌آورند.

 این فائده از طریق فیصدی‌های است که مشتری اول مشتری و مراجعین جدید را تحت پوشش قرار داده و این مشتری‌های جدید بسته را خریداری و در نهایت این مشتری مورد استفاده شخصی قرار می‌گیرد و به این ترتیب به هر تعدادی‌که دیگران شرکت کند و این سلسله زیاد شود، فیصدی مشتری اول زیاد می‌شود. به این ترتیب آنانی‌که تو آن‌ها را دعوت می‌کنی آن‌ها اشخاص دیگری را دعوت می‌کنند و به این ترتیب آن‌ها نیز به فیصدی می‌رسند و تو هم از هرشخص جدید فیصدی بیشتری می‌گیری و به این ترتیب فیصدی به ۳۵ دالر می‌رسد. هم‌چنان هر قدر که شمار این گروه بالا برود، بر امتیازات و فیصدی بیشتری دست می‌یابم؛ این علاوه از آنست که بر عائد مادی ۴۰۰۰ دالر در هردو ماه دست می‌یابم، حالا در نزدم در خصوص این مسئله و مشروعیت آن شک است.

اولین سوالم این است که موقف شریعت، رأی و نظر علما در خصوص این کار چیست؟ به امید روشن شدن موضوع از طولانی شدن سوالم معذرت می‌خواهم.

پرسش عمار ابواویس:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

امیدوارم که این موضوع را به زودترین وقت برایم واضح کنید، الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد.

در این اواخر تجارت الکترونیکی مخصوصاً بازاریابی انترنتی نشر شده که نظریات در خصوص حل و حرمت این کار متفاوت است. سوالم این است که حکم بازاریابی انترنتی چیست؟ اجازه دهید که کار شرکت را واضح سازم تا شکل این معامله بیشتر واضح شود. ابتداء شرکت از کسی‌که می‌خواهد به آن بپیوندد، مقدار مشخص پولی را به این شرکت بپردازد تا به آدرس شرکت به آی دی خاص دست یابد که این دست یافتن به آدرس شرکت گویا که اجازه به وکالت است و این آی دی شرکت را ملزم می‌سازد؛ به‌همین دلیل مالی را از کارگرش می‌گیرد، بعد از این‌که شخص به شرکت پیوست کار را به دو گونه‌ی ذیل شروع می‌کند: اول کارگر به بازار یابی و فروش تولیدات شرکت شروع می‌کند که جنس مشخص به صورت واقعی وجود دارد و کدام فریبی در آن نیست و این معامله در برابر فیصدی ‌که شرکت برای کار‌گر از طریق فروش تولیدات آن برای آن‌ می‌دهد، به دست می‌آورد با درک این مسئله که کارگر معلومات مشتری را برای شرکت می‌دهد و شرکت معلومات تولیدات را برای مشتری می‌دهد و برای کارگرش فیصدی آن‌را می‌دهد؛ نه خود تولید را و این فیصدی را در ازای بازاریابی شخص به آن می‌دهد که در این‌صورت در قسمت بائِع کمی پوشیدگی‌ می‌آید.

قسم دوم و مهم‌تر این است که کارگر برای ترویج شرکت کار نموده و دیگر کارگران را استخدام می‌کند که این شکل از راست و چپ یعنی از دو زاویه رشد می‌کند؛ طوری‌که هر کارگری ۵۰۰ نقطه را در نظر می‌گیرد، هرگاه توانست این توازن از طریق فروش تولیدات شرکت و جلب اشخاص حاصل کرد که از دو طرف به ۱۰۰۰ نقطه رسید، این کارگر یک درجه‌ای را در شرکت حاصل می‌کند و بدین ترتیب فیصدی ثابتی مانند عوائِد ثابت به دست می‌آورد و هرچند که شمار این نقطه‌ها از راست و چپ اضاف شود، کارگر اول درجات و فیصدی او بلند می‌رود و به همین ترتیب دیگران هم عین کار را انجام می‌دهند تا درجات و فیصدی شان بلند برود. حالا سوال اینست که در این کار فریب و قماری است و یا این‌ کار در تحت قاعده‌ی اجیر می‌آید؟ به امید این‌که حکم شرعی را در خصوص این مسئله توضیح دهید. الله سبحانه وتعالی شما را بهترین پاداش خیر دهد!

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

هردو سوال شما مشابه است؛ قبلاً سوالات مشابه بازاریابی انترنتی آمده بود که ما به تاریخ‌های ۱۳ اوکتبر۲۰۰۷م، ۸ مارچ ۲۰۰۹م و ۱۹ اگست ۲۰۱۵م جواب داده بودیم که قسمتی از اجزاء این جوابات را برایت نقل می‌کنم: «عقود در اسلام واضح و آسان بوده و هیچ پیچیدگی در آن نیست که عمده‌ترین موضوع آن اینست که باید معامله از لحاظ واقعیت و شکل عقد خود معلوم باشد، سپس لازم است که نصوص مربوط به آن و فهم‌شان و استنباط حکم از این نصوص به اجتهاد صحیح باشد.

شرکت‌های‌که در سوالات شما ذکر شده است، به بازاریابی انترنتی بعضی تولیدات می‌پردازد؛ این شرکت‌ها بر بازار‌یاب خود شرط می‌گذارد تا چیزی را از تولیدات‌شان خریداری نماید؛ چنان‌چه در سوال اول شما ذکر شده بود که بازاریاب باید مبلغی را برای شرکت پرداخت کند و گویا‌که در آن و قت وکیل قرار می‌گیرد و در سوال دوم ذکر شده است و این بدین معنی است که این پول پرداخت می‌شود تا حق حضور به مشتری در شرکت داده شده و در مقابل برایش فیصده داده شود؛ یعنی دلال شرکت قرار گیرد که برای شرکت مشتری جذب نموده و در مقابل فیصدی بگیرد و تا زمانی مشتری جذب نکند، این فیصدی برایش داده نمی‌شود؛ یعنی باید مطابق به برنامه‌های شرکت که برای این مقصد ترتیب نموده باید مشتری جذب کند. به عبارت دیگر مشتری اول یا پرداخت کننده مبلغ اول فیصدی از حساب کسانی می‌گیرد که آن‌ها را جذب می‌کند و هم‌چنان فیصدی کم‌تر از کسانی‌ است که دیگران حاضر نموده است و باید کار بازاریابی یعنی دلالی را به این منوال ادامه بدهد.

این نوع از معاملات تجارتی خلاف شرع است که قرار ذیل قابل ذکر است:

v                درست نیست که فروشنده شرط خریدن را بر دلالی وضع کند؛ بلکه وقتی واقعیت دلالی مصداق پیداکند، جائِز است؛ یعنی جائِز است که فروشنده برای شخص بگوید هرگاه مشتری آوردی اجرت ترا پرداخت می کنم؛ اما طوری‌که شما در سوالات تان گفتید؛ نه این‌که بر دلال شرط بگذارد که چیزی از آن خریداری کند و یا مبلغ پولی را برای شرکت پرداخت کند تا شخص بتواند دلالی کند. این در حالی‌ست که در این مسئله شرکت خرید تولیدات خود را بالای بازاریاب، الزامی می‌کند؛ چنانچه در سوال اول ذکر شده است، باید شخص مالی را برای شرکت پرداخت کند؛ چنان‌چه در سوال دوم ذکر شده است تا بتواند به عنوان دلال در برابر فیصدی کار کند و برایش مشتری بیاورد؛ پس عقد خریداری، پرداخت مال و عقد دلالی دو عقدی است که در یک عقد جمع می‌شود، زیرا این دو یکی بر دیگری شرط شده که این عمل و معامله حرام است:

«نَهَى رَسُولُ اللهِ ﷺ عَنْ صَفْقَتَيْنِ فِي صَفْقَةٍ وَاحِدَةٍ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم  دو معامله را در یک عقد نهی کرده است. (این حدیث را احمد از عبدالرحمن بن عبدالله بن مسعود از پدرش روایت کرده است)

این مانند این‌است که من برایت بگویم: وقتی برایم چیزی به فروش رساندی من برایت آن‌را به اجاره می‌دهم و یا برایت دلالی می‌کنم و یا چیزی از تو خریداری می‌کنم...

واضح است که معامله به این واقعیت به معامله مورد سوال شما مصداق دارد؛ پس فروش و دلالی در یک عقد قرار می‌گیرند یعنی لزوم خریداری از شرکت شرط عمل دلالی یعنی بازاریابی در برابر فیصدی مشتری‌های قرار می‌گیرد که دلال آن‌ها را جذب می‌کند.

دلالی و یابازاریابی عقدی در بین فروشنده و دلال است و فیصدی بازاریابی در این عقد از اشخاص لازم می‌شود که دلال برای شرکت جذب می کند؛ نه از اشخاصی‌که دیگران آن‌ها را حاضر می‌کند. این در حالی‌است که بازاریاب فیصدی دلالی در معاملات شرکت ذکر شده از کسانی‌که خودش جذب می‌کند و از کسانی‌که دیگران برای شرکت جذب می‌کند، می‌گیرد و این مخالف عقد دلالی است.

قیمت خرید شرکت غبن فاحش می‌شود؛ گرچه مشتری از این قیمت آگاه است؛ مگر این غبن از خدعه و فریب‌کاری طرح شده توسط شرکت خالی نیست، اسالیب فریببنده‌ای‌که شرکت برای عملی ساختن معاملات‌اش طراحی کرده است؛ چنان‌چه مشتری پولی ثمن بسیار زیادی‌را در برابر مال اندک پرداخت می‌کند، دلیل عمده‌ی این اعمال فریب‌کارانه‌ای است که شرکت تحت نام آینده روشن برای مشتری آمده کرده است؛ زیرا شرکت برای مشتری می‌گوید که به زودی از طریق همین بازاریابی مشتری و فیصدی فروش تولیدات شرکت به فایده زیادی می‌رسد؛ فیصدیی‌که خود مشتری را جذب می‌کند و می‌گیرد و یا دیگران حاضر می‌کند؛ اما وقتی مشتری نتواند مشتری دیگری را جذب کند؛ مخصوصاً کسی‌که در اخیر سلسله مشتری‌ها قرار داشته باشد، در این صورت است که فریب شرکت مشتری را از چهار اطراف فرا می‌گیرد و خساره ثمن هنگفت را در برابر مال اندکی برای شرکت می‌دهد که دهم فیصدی پول آن‌را این مال پوره نمی‌سازد؛ این در حالی‌ست که فریب‌کاری در اسلام حرام است.

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «الخَدِيعَةُ فِي النَّارِ...» ترجمه: فریبنده در جهنم است. این حدیث را بخاری از ابن ابی اوفی تخریج نموده است.

رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم برای مردی‌که در معاملات‌اش فریب‌ می‌خورد، گفت: «إِذَا بَايَعْتَ فَقُلْ لاَ خِلاَبَةَ» ترجمه: وقتی معامله می‌کردی، پس بگو فریب‌کاری در کار نیست. بخاری این حدیث را از عبدالله  ابن عمر رضی عنهما روایت کرده است که منظور و مفهوم حدیث دلالت به حرمت فریب‌کاری دارد.

خلاصه این معامله به صورت و شکلی‌که در سوالات تان ذکر شد، مخالف شروط دلالی است که خالی از فریب‌کاری نیست؛ پس این معامله خلاف شرع است. من از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که به فضل و کرم خود ما را به اقامه خلافت و تطبیق نظام اقتصادی اسلام توفیق دهد؛ نظام اقتصادی‌که معاملات اقتصادی صاف و پاکی را برای زنده گی آرام و زنده‌گی صحیح برای همه‌ای رعیت اش آمده می‌سازد. بدون شک الله سبحانه وتعالی شکست‌ناپذیر و با حکمت است. این نظری است که من آن را در این مسئله ترجیح می‌دهم.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

معنی این‌که حق تبنی احکام شرعی تنها از آن خلیفه است، چی می‌باشد؟

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

پاسخ سوال شما به طور مفصل در کتاب مقدمۀ دستور و سائر کتب حزب موجود است که در این‌جا بعضی از آن جواباتی را که در خصوص این موضوع در جزء اول کتاب مقدمۀ دستور ذکر شده است، نقل می‌کنم: در صفحه ۱۱۰ ورد این کتاب چنین آمده است: «اما قاعدۀ چهارم این است که حق تبنی احکام شرعی تنها از آن خلیفه بوده و این مسئله به اساس اجماع صحابه ثابت شده و اجماع صحابه واضح ساخته است که حق تبنی احکام شرعی تنها از آن خلیفه است، از اجماع صحابه قواعد شرعی مشهور گرفته شده است؛ مثل "امرالامام یرفع الخلاف" یعنی امر امام اختلاف را بر می‌دارد، "امرالاما نافذ" یعنی امر امام جاری است، "للسلطان ان یحدث من الاقضیة بقدر ما یحدث من مشکلات" یعنی صلاحیت ایجاد مسائل به اندازه مشکلات جدید حق خلیفه است.» پایان.

در شرح ماده ۳۶ صفحه ۱۴۶ و ۱۵۳ کتاب ورد این کتاب در خصوص این قضیه چنین آمده است: «فقره (۱) دلیل آن اجماع صحابه است، زیرا قانون لفظ اصطلاحی است و معنی آن این است که هرآنچه حاکم صادر می‌کند تا مردم وفق آن سیر و عمل کند، قانون چنین تعریف شده است: "قانون مجموع قواعدی است که حاکم مردم را بر پیروی از آن در روابط شان مکلف می‌سازد" یعنی وقتی حاکم، مردم را به انجام احکام معینی دستور داد آن احکام، قانون به حساب آمده پایبندی مردم بر آن‌ها لازم است و اگر مردم را دستور نداد، قانون محسوب نشده ولازم نیست که مردم آن‌ها را عملی نمایند، مسلمانان مطابق احکام شرعی سیر نموده نه بر اساس اوامر حاکم، پس مردم مطابق اوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی زنده گی خود را سیر می‌دهند، نه بر اساس اوامر و نواهی حاکم. پس آنچه مردم بر اساس آن زنده گی خویش را سیر می‌دهند، احکام شرعی بوده نه اوامر حاکم، مگر صحابه در خصوص این احکام شرعی اختلاف کردند؛ طوری‌که بعضی شان از نصوص شرعی چیزی برداشت کردند که دیگران نکردند. هر کدام حسب فهم شان از احکام شرعی سیر می‌کردند و فهم آن در حق آن شخص حکم شرعی بوده، ولی احکام شرعی هم وجود دارد که ایجاب می‌کند تا همه مردم به صورت دسته‌جمعی بر یک نظر عمل کنند؛ نه این‌که هرکدام حسب اجتهاد شان عمل نماید. این چیزی است که عیناً اتفاق افتاده است. ابوبکر صدیق رضی الله عنه به این نظر بود که مال بین مسلمانان به صورت مساویانه توزیع گردد، زیرا این حق همه مردم است؛ ولی حضرت عمر رضی الله عنه به این نظر بود که نباید به کسی مال داده شود که علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم جنگیده است و نباید به به غنی به اندازۀ فقیر داده شود. اما ابوبکر وقتی خلیفه بود، دستور به عمل کردن به نظر خودش را داد؛ یعنی تبنی توزیع مال را به شکل مساویانه داده و مسلمانان از این نظرش پیروی کردند و قضات و والی‌ها به این نظر عمل کردند و حتی حضرت عمر رضی الله عنه به این نظر تن داده و به این نظر ابوبکر عمل کرد و این نظر را جاری نمود. وقتی عمر رضی الله عنه خلیفه شد، نظری را تبنی کرد که خلاف نظر ابوبکر رضی الله عنه بود؛ یعنی مردم را به توزیع مال به تفاضل دستور داد نه به صورت مساویانه؛ باز هم مسلمانان آن را در این نظرش پیروی نموده و قضات و والی‌ها به این نظر سیر کرده و حسب سابقه بودن شان در اسلام و نیاز شان می‌داد که مسلمانان آن را پیروی کرده و قضات و والی‌ها به آن عمل کرد. پس اجماع صحابه طوری منعقد شده است که حق تبنی احکام شرعی برگرفته شده به اساس اجتهاد شرعی را برای امام داده و بر عمل‌کردن به آن دستور داده است و بالای مسلمانان اطاعت شان واجب است؛ هرچند بر اجتهادشان مخالف باشد و لازم است که آراء و اجتهادات خودشان را ترک کنند. پس همین احکام تبنی شده در اصل قوانین هستند، به همین دلیل است که تعیین قوانین تنها از صلاحیت و حق خلیفه بوده و غیر از آن کسی دیگری این حق را ندارد.» پایان.

امیدوارم حالا واضح شده باشد.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش

حکومت جدید امریکا به ریاست "بایدن" به‌حمله علیه چین و روسیه پرداخته و در عین زمان، به تحکیم مشارکت و تجدید پیمان‌های پیشین همراه برخی از کشورها اقدام نموده است. امریکا چه راه‌کاری را مخصوصاً در برابر این دو دولت (چین و روسیه) روی دست خواهد گرفت و اهداف آن چه خواهد بود؟ و آیا این حکومت از حکومت پیشین تفاوتی خواهد داشت؟

پاسخ

ابتداء به عمل‌کرد حکومت جدید امریکا پرداخته و در خلال آن، ماهیت سیاست امریکا و اهداف آن را بیان خواهیم نمود.

1- "بایدن" رئیس جمهور امریکا به‌تاریخ 13 مارچ 2021م کنفرانس انترنتی همراه سه رهبر از جمله "سکات موریسون" نخست وزیر استرالیا، "ناریندرا مودی" نخست وزیر هند و "یوشیهیده سوگا" نخست وزیر جاپان برگذار نمود. با این هدف که این کشورها، کشورهای محوری برای تلاش امریکا در رویارویی توان نظامی و اقتصادی روبه رشد چین قلم‌داد می‌گردند. "بایدن" در این کنفرانس گفت: «منطقۀ آزاد و باز در بحر هند و اقیانوس آرام به‌خاطر آیندۀ همۀ ما یک عامل ضروری می‌باشد. امریکا برای تحقق بخشیدن ثبات، در همکاری با شما و تمام هم‌پیمانان مان، خود را متعهد می‌داند.» (منبع: روزنامۀ خاور میانه 13 مارچ 2021م)

پس از آن، "لوید آستین" وزیر دفاع امریکا در 13 مارچ 2021م گفت: «در آینده‌ای نزدیک در سفری یک هفته‌ای به‌مقصد آسیا که ابتدا از "توکیو" و سپس از "دهلی جدید" دیدار خواهم داشت و رهسپار خواهم شد. این سفر به‌هدف گفت‌وگو بر سر راه‌های تحکیم همکاری منطقوی با هم‌پیمانان امریکا به‌منظور پایه‌گذاری مانعی مطمئن در رویارویی با چین، ترتیب شده است.»

وزیر دفاع آمریکا در "توکیو" و "سیول" با وزیر خارجه امریکا ملحق خواهد شد تا همراه همتایان خود در آن‌جا دیدار کنند و این دیدار پس از اولین نشست تیم "بایدن" با مسئولان وزارت خارجه چین ("یانگ گیشی" مسئول روابط خارجه از حزب کمونیستی چین و "وانگ یی" وزیر خارجۀ چین در "آلاسکا" صورت می‌گیرد. (منبع: خاورمیانه 14 مارچ 2021م)

آجندای نشست فوق، شامل اوضاع در هونگ کونگ و شینگیانگ (ترکستان شرقی)، تبت، تایوان و نقض حقوق بشر بود.

2- به‌تاریخ 20 مارچ 2021م "لوید آستین" وزیر دفاع امریکا گفت: «با تأکید خاطر نشان می‌کنم که ما تمام هم‌پیمانان خود را از خرید تجهیزات جنگی از روسیه و اجتناب از هرگونه عملی‌که منجر به تقویت این کشور شود، تشویق می‌کنیم. عملی غیر از این، تحریم‌های ما را در قبال خواهد شد.» (منبع: الجزیره 20 مارچ 2021م)

"مودی" نخست وزیر هند در سال 2018م همراه "پوتین" رئیس جمهور روسیه توافق‌نامه خرید سیستم پدافند هوایی S400 را به قیمت 5.4 ملیارد دالر به امضاء رساند و از این مبلغ 800 ملیون دالر را در سال 2019م به‌عنوان پیش پرداخت این قرارداد، پرداخت و انتظار می‌رود تا اولین محمولۀ این موشک‌ها در اواخر امسال تسلیم شود.

دیدار "آستین" از هند در چارچوب تلاش امریکا برای تشکیل ائتلاف توسط کشورهایی‌که منجر به جلوگیری از نفوذ چین در منطقه و فشار بر روسیه شود، می‌باشد. این در حالی است که شرکت‌های دفاعی امریکا قرار دادهایی به قیمت ملیاردها دالر برای مجهز کردن هند با تجهیزات نظامی به امضاء رسانده اند که از جمله خرید 150 فروند هواپیمای جنگی و هلیکوپترها در چارچوب برنامه "بروز نمودن نیروی مسلح هند" صورت گرفته است که بر اساس برنامه‌ریزی‌ها برای رسیدن به این مأمول، قرار است 250 ملیارد دالر مصرف گردد.

قابل ذکر است که هند بزرگ‌ترین خریدار سلاح از روسیه است و این کشور نگران آن است که در معرض تحریم‌های امریکا قرار گیرد چنان‌چه سرنوشت ترکیه به‌خاطر خرید S400 چنین شد.

از زمان روی‌کار آمدن دولت مودی در 2014م روابط هند و امریکا تحکیم یافته است، چون مودی همواره سیاست امریکا را تعقیب می‌کند. در سال 2016م امریکا هند را به‌عنوان "شریک اصلی دفاعی" قلم‌داد نمود و از آن زمان به بعد، امریکا همراه هند یک سلسله توافق‌نامه هایی را به منظور تسهیل انتقال دقیق اسلحه و عمیق نمودن هم‌کاری نظامی به امضاء رسانده است.

امریکا در نهایت از هند می‌خواهد تا از خرید سیستم پدافند هوایی S400 و سایر سلاح‌ها، از روسیه صرف‌نظر کند تا به این ترتیب، از خرید سلاح از خودش بی‌نیاز نگردد و این برعکس سیاست حزب کنگره هند می‌باشد که طرف‌دار انگلیس است؛ حزبی‌که ده‌ها سال را در هند حکومت نموده و در زمان اتحاد جماهیر شوروی و پس از آن همواره تلاش می‌نمود تا این‌که سلاح را از روسیه بخرد تا این‌که امریکا بر هند مسلط نگردیده و نفوذ خود را گسترش ندهد. مگر پس از آن‌که امریکا موفق شد تا مزدوران خود را از حزب "جاناتا" به قدرت برساند، تلاش نمود تا در حوزۀ سلاح و اردو، هند را به‌خود وابسته کند تا این‌که زمام امور سیاسی و نظامی این کشور را به‌دست گرفته و به وجود انگلیس در این کشور خاتمه بخشد.

3- امریکا در عین زمان که به گفت‎‌وگو همراه چین ادامه می‌دهد، به‌شکل مستقیم بر این کشور فشار نیز وارد می‌کند. پس از گشایش نشست بین وزارت خارجۀ امریکا و چین در آلاسکای امریکا به‌تاریخ 18 مارچ 2021م، آنتونی بلینکین وزیر خارجۀ امریکا در نشستی گفت: «عمل‌کرد چین نظام فعلی را که متضمن ثبات جهانی است تهدید می‌کند.» وی افزود: «نگرانی عمیق خود را در رابطه به عمل‌کرد چین در شینگیانگ (ترکستان شرقی)، هونگ کونگ، تایوان به‌علاوۀ حملات الکترونیکی علیه ایالات متحدۀ امریکا و اجبار اقتصادی علیه هم‌پیمانان خود را به بحث خواهیم گرفت... تمام این عمل‌کردها اساسات نظام فعلی را تهدید می‌کند نظامی‌که حافظ ثبات جهانی است.» این در حالی بود که یانگ گیشی مسئول روابط خارجۀ در حزب کمونیستی چین گفت: «چین به‌شدت مخالف مداخلۀ امریکا در امور داخلی چین می‌باشد... ما این مخالفت شدید خود را به‌خاطر چنین مداخلاتی ابراز نمودیم و اجراآت لازمه را برای پاسخ به این مداخلات روی دست خواهیم گرفت.. آن‌چه باید کنار گذاشته شود، ذهنیت جنگ سرد است.» (منبع: رویترز 19 مارچ 2021م)

امریکا می‌خواهد زیر نام گفت‌وگو در ضمن جنگ روانی و رسانه‌ای بر چین فشار مستقیم وارد کند؛ جنگ رسانه‌ای که برای از بین بردن حیثیت این کشور در برابر جهان به خاطر نقض حقوق بشر می‌باشد. امریکا این کار را نه به‌خاطر حرصی‌که به حقوق بشر دارد انجام می‌دهد، بلکه به‌عنوان ابزاری فشار علیه این کشور انجام می‌دهد؛ مگر در این کار موفق نبوده است. چون چینی‌ها از همان نقطه‌ای که امریکا حمله نموده است، پاسخ دادند؛ زیرا امریکا در داخل و خارج خود حقوق بشر را نقض می‌کند و خودش نیز همانند چین متهم به نقض حقوق بشر است. بر علاوۀ این، امریکا بر کشورهای دیگر تسلط داشته و برای تحمیل تسلط خویش، به تهدید و غارت دارایی‌های این کشورها می‌پردازد.

4- حکومت جدید امریکا به ریاست بایدن به استمرار جنگ تجارتی‌ای که حکومت ترامپ علیه چین به‌راه انداخته بود، اشاره نموده است، مگر با بسیج نمودن هم‌پیمانان و سایر قدرت‌ها در کنار خود. حکومت بایدن "بلینکین" را به‌خاطری به‌عنوان وزیر خارجه برگزید، چون موافق تحریم علیه چین بود. بلینکن در برابر کمیسیون روابط خارجه در مجلس سنا گفت: «آن‌چه در آن شکی نیست این است که چین بیش‌تر از هر کشوری دیگر، بزرگ‌ترین چالش برای ما قلم‌داد می‌گردد؛ آن‌هم چالش پیچیده و بر امریکاست تا تلاش کند خود را به چین نزدیک کند. البته بر اساس قوت و نه ضعف و بخشی از این قوت، کار با هم‌پیمانان و مشارکت با موسسات جهانی می‌باشد... برایم اجازه دهید تا فقط بگویم من نیز بر این باورم که رئیس جمهور ترامپ در اتخاذ موضع قاطع در برابر چین حق به‌جانب بود. ولی من زیاد با روشی که وی در چند زمینه تعقیب می‌کرد، موافق نیستم؛ اما از حیث مبدأ، اساسی درست بود و من بدین باورم که در عمل در سیاست خارجی ما نیز مفید بوده است.» (منبع: خبرگذاری آناتولی 20 جنوری 2021م)

این بدان معناست که سیاست امریکا در برابر چین از حیث اساس یکی است، مگر روش‌هایی را که یک حکومت تعقیب می‌کند با حکومت دیگر متفاوت است.

بر "سیاست مهار چین" نقطۀ پایان گذاشته شده و حال سیاست رویارویی با این کشور آغاز گردیده است تا در برابر گسترش آن در منطقه و خارج، اقدامات لازم اتخاذ گردد.

5- امریکا به‌طوری واضح از توسعه‌طلبی چین اظهار نگرانی کرده است. بایدن رئیس جمهور این کشور، با صراحت گفت: «اگر حرکت نکنیم، چینی‌ها صبحانۀ ما را خواهند خورد. چینی‌ها ابتکارات عمدۀ جدید در حوزۀ راه‌ آهن دارند... چین در حوزۀ تکنولوژی موترهای برقی پیش‌رفت سریعی داشته است.» رئیس جمهور آمریکا افزود: «چهار شنبه، 10 فبروری 2021م، همراه "شی جینگ پینگ" همتای چینی خود در مورد قضایای متعدد از جمله حقوق بشر، تجارت و امنیت دو ساعت را صحبت کرده ام.»

"جن ساکی" سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید گفت: «من باور دارم که دیدگاه رئیس جمهور این است که ما در یک رقابت با چین قرار داریم و وسعت عمق این چالش، واضح است.» (منبع: وال استریت ژورنال 12 جنوری 2021م)

بایدن یک بار دیگر نگرانی کشورش را با این گفته‌هایش ابراز نمود: «رقابتی شدید بین ایالات متحده امریکا و چین وجود دارد. چین تلاش می‌کند تا از لحاظ قدرت و نفوذ، ابرقدرت جهان باشد ولی من متعهدم تا وقتی در کاخ سفید وجود داشته باشم، اجازه نخواهم داد این اتفاق بیفتد.» وی همراه رهبران 27 کشور به‌خاطر هماهنگی در مورد قدم‌های آینده در برابر چین تلاش‌های خود را ادامه خواهد داد و متعهد به این شد که چین را محاسبه نموده و از این کشور بخواهد تا به مقررات خصوصاً در دریای جنوبی چین احترام بگذارد. (منبع: الجزیره 25 مارچ 2021م)

حکومت بایدن در ابتدای ماه جاری مارچ، وثیقه‌ای را تحت نام "رهنمود استراتیژی موقت برا ی استراتیژی امنیت ملی" ارائه نمود که این وثیقه شامل رهنمودهای حکومت جدید برای آژانس امنیت ملی است ‌که این آژانس را قادر سازد تا بر رویارویی با چالش‌های جهانی فایق آید این وثیقۀ کم حجم که فقط حاوی 20 صفحه می‌باشد، چین 15 مرتبه در آن ذکر شده است؛ این درحالیست که روسیه تنها 5 مرتبه ذکر شده است!

6- امریکا می‌داند که چین تا حال، قادر نشده است تا به دریای جنوبی چین و اطرافش تسلط یابد و دارد این تلاش را می‌کند به همین دلیل، امریکا می‌خواهد تا توسط کشورهای دیگر این منطقه، مانع این تسلط شود و نیز امریکا تلاش می‌کند تا چین را به‌عنوان کشور بزرگ منطقه‌ای که از هر طرف محاصره شده است، نگهدارد.

در دریای جنوبی چین کشورهای متعددی از جمله اندونیزیا، مالیزیا، فلیپین و ویتنام وجود دارند که امریکا تلاش می‌کند تا این کشورها را علیه چین تحریک کند و در نزدیکی این دریا در اقیانوس آرام، استرالیا قرار دارد که امریکا همراه این کشور نیز علیه چین هماهنگ می‌باشد. در دریای شرقی چین کشورهای جاپان، تایوان و کوریای جنوبی قرار دارند که این کشورها نیز از هم‌پیمانان امریکا تلقی می‌شوند.

امریکا الحاق تایوان به چین را مشروط بر این‌که به شکل داوطلبانه باشد، به رسمیت شناخت، مگر در دورۀ ترامپ از به رسمیت شناختن آن عقب‌نشینی نمود. پس از آن، چین تهدید به جنگ با تایوان نمود این موضوع ترامپ را واداشت تا تصمیم خویش را پس گرفته و دوباره وحدت چین را به رسمیت شناخت. "الحاق تایوان به چین" موضوع توافق‌نامه‌ای‌ست که امریکا همراه چین در سال 1979م به امضاء رساند تا این‌که این وحدت با تفاهم، تدریج و هم‌گرایی اقتصادی و سیاسی حل شود. مگر امریکا در راه محقق شدن این توافق‌نامه، موانع ایجاد می‌کند و تایوان را مسلح نموده و از لحاظ سیاسی و اقتصادی این کشور را حمایت می‌کند.

"فلیپ دیویدسون" فرماندۀ دریایی نیروهای امریکا در منطقۀ اقیانوس هند و اقیانوس آرام (آندوپام) به‌تاریخ 10 مارچ 2021م از این‌که چین در 6 سال بعد یعنی با فرا رسیدن سال 2027م با تایوان خواهد جنگید، سخن گفت. وی در برابر کانگرس امریکا گفت: «از این نگرانم که چینی‌ها در صدد تسریع روند پروژه‌ای اند که جای ایالات متحدۀ امریکا را به‌حیث بزرگ‌ترین نیروی نظامی در این منطقه با فرا رسیدن سال 2050م بگیرند.» (منبع: الجزیره 11 مارچ 2021م)

امریکا نگران آن است که چین تایوان را به کشور خود الحاق کند که با به رسمیت شناختن امریکا، تایوان نیز بخشی از چین محسوب می‌گردد. مگر امریکا در تحقق این کار وقت‌کُشی می‌کند و واضح است که چین نیز از این وقت کشی‌ها، بازی‌ها و چوب لای چرخ گذشتن امریکا خسته شده و می‌داند که امریکا این وحدت را نمی‌خواهد. به همین دلیل، تهدید جدی از طرف چین به تایوان متوجه است و چین توان انضمام آن‌را به زور دارد؛ مگر دیده می‌شود که این کشور، نمی‌خواهد تا با این عمل خود، روابط تجارتی خود را با امریکا و شاید با کشورهای زیاد دیگری‌که امریکا آن‌ها را تحریک خواهد نمود، از دست بدهد.  

7- موضوع روسیه از چین به‌نوعی متفاوت است؛ چون روسیه بر مناطقی از آسیای میانه، قفقاز و بخشی از شرق اروپا حتی اوکراین تسلط دارد. این‌ها مناطقی اند که در زمان اتحاد جماهیر شوروی نیز بر آن نفوذ داشته است و امریکا با روسیه رقابت نموده و در مناطق تحت نفوذ روسیه مزاحمت ایجاد می‌کند تا در آن مستقر شده و نفوذ خود را در آن مناطق گسترش دهد. موفق به عبور و مرور در برخی از این مناطق گردیده و تلاش نماید تا نفوذ خویش را در برخی از این مناطق توسعه دهد، مگر تا به‌حال موفق به این کار نشده است.

امریکا در عین زمان، در بیش از یک عرصه، در عرصه سیاسی، اقتصادی، رسانه‌ای و روانی فشارهای خود را بر روسیه وارد می‌کند. به همین دلیل، بایدن رئیس جمهور امریکا در مورد مسموم کردن "آلکسی ناوالنی" مخالف نظام روسیه که از وی سوال شد، پوتین رئیس جمهور روسیه را "قاتل" توصیف کرده و گفت: «مداخلات روسیه در انتخابات پیشین امریکا –هرچند که کرملین این مداخلات را انکار می‌کند– پیامدهایی را قبال خواهد داشت.» وی به پرداخت بهای این مداخلات هشدار داده گفت: «پوتین بهای این مداخله را خواهد پرداخت و نیز به این اشاره نمود که طی تماس طولانی‌ای که با پوتین در اواخر ماه فبروری گذشته داشتم، وی را از عکس العمل احتمالی هشدار داده ام.» وی در جواب به این سوال که هدف‌اش از عکس‌العمل امریکا دقیقاً چیست؟ گفت: « بزودی خواهید دید.» (منبع: ای بی سی امریکا 17 مارچ 2021م)

هدف بایدن از عکس العمل امریکا، معمولاً به تحریم‌های بیشتر علیه روسیه اشاره دارد. جالب این است که عکس العمل پوتین نه تنها بسیار ضعیف بود؛ بلکه به‌طوری ذلیلانه نرم بود. وی گفت: «مسکو روابط خود را با واشنگتن قطع نخواهد نمود؛ بلکه با درنظرداشت مصالح روسیه، همراه ایالات متحدۀ امریکا کار خواهد نمود.» (منبع: تلویزیون روسیه 18 مارچ 2021م)

این خود حاکی موضع ضعیف و نگرانی روسیه از تحریم‌ها، فشارها و حملات امریکا علیه روسیه در اوکراین، شبه جزیرۀ کریمه و اروپا می‌باشد. قابل ذکر است که "ویچسلاو والودین" رئیس مجلس دوما (پارلمان روسیه) حملۀ بایدن را بر پوتین رئیس جمهور و کشورش، توهین به تمام کشورش تلقی نموده گفت: «بایدن با این اظهارات خود، تمام هم‌وطنان ما را توهین نمود. این حمله‌ای ناشی از ضعف بود. پوتین رئیس جمهور ماست و هجوم بر او، هجوم بر تمام کشورما قلم‌داد می‌گردد.» (منبع: روسیه امروز 17 مارچ 2021م)

تمام آن‌چه که روسیه انجام داد، این بود که سفیر خود مقیم واشنگتن را فراخواند تا همراه وی مشوره کند! و نیز رئیس جمهور این کشور را واداشت که از بایدن بخواهد تا همراه وی دیدار کند ولی این درخواست وی از طرف امریکا رد شد که این خود توهینی دیگر محسوب می‌گردد.

وزارت خارجۀ روسیه بیانیه‌ای را ایراد نمود که در آن گفته شده است: «بسیار تأسف‌بار است که طرف امریکایی به درخواست اجرای گفت‌وگوی باز توسط ویدئو کنفرانس ولادمیر پوتین همراه جوبایدن رئیس جمهور امریکا در 19 و 22 مارچ جاری در بارۀ مشکلات متراکم در روابط دوجانبه و هم‌چنان موضوعات مربوط به ثبات استراتیژی پاسخ نداد. به این ترتیب، طرف امریکایی فرصت جدید برای گفت‌وگو در بارۀ راه بیرون رفت از بُن بست ایجاد شده در روابط روسیه و امریکا را که مقصر آن نیز امریکاست، از دست داد.» (منبع: تاس 22 مارچ 2021م)

8- به همین دلیل، امریکا از ترکیه می‌خواهد تا از سیاستی‌که بر اساس آن امریکا قبلاً برای وابسته‌گان خویش اجازۀ اتخاذ آن را همراه روسیه می‌داد، نه تنها کناره‌گیری کند، بلکه در کنار امریکا برای فشار آوردن بالای روسیه آن‌را بسیج کند. "بلینکن" وزیر خارجۀ امریکا پس از دیدار همراه "مولود چاووش اوغلو" همتای ترکی خود به‌تاریخ 23 مارچ 2021م در بروکسل گفت: «علی رغم اختلافات بزرگ ما همراه انقره، برای امریکا و پیمان ناتو مصلحت زیادی در ابقای ترکیه به‌شکل فعال در این پیمان وجود دارد و این کشور هم‌پیمان دیرینه و با ارزشی می‌باشد.» (منبع: رویترز 23 مارچ 2021م)

"ینس استولنبرگ" دبیرکل ناتو از ترکیه به‌خاطر خدماتش برای کشورهای ناتو و دفاع از اروپا ستایش نموده گفت: «ترکیه که از عضویت اتحادیۀ اروپا بهره‌مند نیست و کشوری‌که همراه سوریه و عراق هم‌سرحد است، نقش بسیار مهمی را در دفاع از ناتو در مرزهای جنوب شرقی ایفا می‌کند.» (منبع: خبرگذاری آناتولی 6 مارچ 2021م)

اردوغان از این توصیف اظهار خرسندی نموده در حساب تویتر خود در عقب اظهارات دبیرکل ناتو نوشت: «ترکیه به‌عنوان هم‌پیمان ناتو تمام تعهدات خویش و خدمت برای صلح و امنیت جهانی را ادامه خواهد داد.» امریکا که بالای ترکیه فشار می‌آورد تا از سیستم دفاعی موشکی روسی S400 چشم‌پوشی کند. ترکیه نیز آمادۀ پاسخ‌گویی در این زمینه است، البته پس از آن‌که در ابتدا امریکا برای ترکیه اجازۀ خرید آن را داد تا به این ترتیب، روسیه را تطمیع کند تا به‌خدمت امریکا برای حفاظت از نظام سوریه، در این کشور باقی بماند و حال از نقش روسیه در سوریه بی نیاز شده است، و این ادامۀ سیاستی است که در زمان حکومت‌داری ترامپ برای فشار آوردن بر ترکیه استفاده می‌شد. حکومت امریکا به ریاست بایدن در 5 جنوری 2021م اعلام نمود که امریکا از ترکیه می‌خواهد از خرید موشک‌های S400 صرف ‌نظر کند. "کیربی" سخن‌گوی وزارت دفاع امریکا گفت: «در موضع ما هیچ تغییری نیامده است و از ترکیه می‌خواهیم که از قرارداد خرید موشک‌های S400 صرف نظر کند.» دیده می‌شود که ترکیه نیز از موضع خویش تنازل نموده است و به این راضی شده است که همانند یونان عمل کند که موشک‌ها را در مخازن انبار نموده و از آن استفاده نکند. در این مورد "خلوصی اکار" وزیر دفاع ترکیه گفت: «ترکیه آماده است که برای کاهش تیره‌گی روابط با امریکا، به‌عنوان بخشی از معاملۀ احتمالی با این کشور، عدم استفاده از موشک‌های S400 را که از روسیه خریده است، متعهد شود.» و نیز افزود: «ما آماده‌ایم تا در مورد نمونۀ مشابه همانند روال کار موشک‌های S300 موجود در جزیرۀ کریت یونان گفت‌وگو کنیم.» (منبع: روزنامۀ آزادی‌های ترکیه 9 جنوری 2021م)

قبرص در سال 1999م این موشک‌ها را از روسیه خریداری نموده و ترکیه بر این امر اعتراض کرد و نهایتاً همراه یونان توافق بر این شد که این موشک‌ها در جزیرۀ کریت انبار شده و از جملۀ اموال یونان محسوب گردد؛ اموالی‌که از آن تاریخ هیچ استفاده نشده مگر در خلال تمرین‌های نظامی در سال 2013م.

9- واضح می‌گردد که امریکا برای حملۀ سیاسی، اقتصادی، رسانه‌ای و روانی علیه روسیه برنامه‌ریزی نموده است؛ چنان‌چه بر علیه چین نیز چنین برنامه‌ریزی‌ای را طرح نموده است. بلینکین وزیر خارجۀ امریکا در اظهارات خویش در برابر مجلس سنا گفت: «روسیه در صدر جدول کار قرار دارد.» وی افزود: «از چالش‌های متعدد سخن گفتیم؛ چالشی‌که روسیه از خلال یک سلسله از جبهات منظم طرح می‌کند، نیز یکی از چالش‌های بزرگ محسوب می‌گردد.» (منبع: آناتولی 20 جنوری 2021م)

"جین ساکی" سخن‌گوی کاخ سفید در این مورد گفت: «روسیه باید مسئولیت افعال خود را برعهده بگیرد، پس از آن‌که گمانه‌زنی های وجود دارد مبنی بر این‌که این کشور، از دیرباز تلاش نموده تا در انتخابات2020م امریکا دخالت کند و این را گذارش سازمان CIA نیز تأیید می‌کند.» وی افزود: «حکومت رئیس جمهور بایدن بر روشی در برابر روابط با روسیه بر آن تکیه نموده است که از آن‌چه ترامپ رئیس جمهور پیشین باور داشت، متفاوت است.» و نیز افزود: «مسلماً روسیه باید مسئولیت عمل‌کرد خود را بدوش بگیرد.» (منبع: رویترز 17 مارچ 2021م)

این عمل‌کرد، بخشی از جنگ روانیِ است که امریکا علیه روسیه به‌راه انداخته است تا این کشور را در برخی از قضایا تهدید نموده و خاصتاً این‌که از این کشور علیه چین استفاده کند. چنان‌چه قبلاً علیه اهل مردم مسلمان سوریه، مردمی‌که علیه امریکا و مزدوران وی قدعلم نموده بودند، استفاده نمود. به همین دلیل، "کارین ژان پییر" سخن‌گوی کاخ سفید گفت: «رئیس جمهور جوبایدن در وقت مناسب‌اش همراه رئیس جمهور پوتین دیدار خواهد کرد و رئیس جمهور از موضع خویش عقب‌نشینی نخواهد کرد. در مورد روابط با روسیه صریح و روشن خواهد بود.» (منبع: رویترز 19 مارچ 2021م)

امریکا در عین زمان که تماس دیپلوماتیک برای گفت‌وگو را ادامه می‌دهد، اسلوب حمله را نیز استفاده می‌کند تا این‌که نشان دهد در مرکز قدرت قرار دارد و می‌خواهد که دیگران در موضع ضعیف با وی گفت‌وگو کنند و تمام خواسته و یا تمام آن‌چه را که بر اساس منافع اش است، بر ای‌شان تحمیل کند. این همان روشی است که ترامپ نیز استفاده می‌نمود، مگر توأم با خشونت. وی دیگران را تهدید و ترهیب نموده و در عین زمان، تماس‌های دیپلوماتیک را نیز برای تحمیل اراده و خواست امریکا استفاده می‌نمود؛ چنان‌که همراه کوریای شمالی و چین چنین عمل نمود. بایدن در عین زمان می‌خواهد که در داخل نیز با نمایش این‌که دارای اراده‌ای قوی و نه ضعیف است، موضع خود را تحکیم بخشد.

10- این نیز از جملۀ سیاست‌های امریکاست که بین روسیه و چین موانع ایجاد کند تا این‌که نزدیکی بین این دو کشور را از بین ببرد. امریکا روسیه را به‌خود نزدیک کرده و علیه چین انگیزه می‌دهد.

 واضح است که امریکا این سیاست را ادامه می‌دهد، البته پس از به ذلت کشاندن روسیه. به همین دلیل، امریکا سیاست حمله بر روسیه را به پیش گرفته است تا این‌که بر وی فشار آورده و مجبورش کند که همراه خودش علیه چین گام بردارد. با در نظرداشت این‌که روسیه طمع این را دارد که امریکا این کشور را به‌خود نزدیک نموده و در ادارۀ امور جهانی وی را شریک دهد. مگر امریکا این را نمی‌خواهد بلکه می‌خواهد تا این کشور را پیرو سیاست خود گردانده و علیه چین و سایر قضایا از آن استفاده نماید، چنان‌چه در سوریه از آن استفاده نمود.

امریکا نمی‌خواهد که روسیه را به‌عنوان کشوری بزرگ در پیش‌بُرد امور جهانی و یاهم به امور برخی از مناطق سهیم سازد. به همین دلیل، منزلت این کشور را تنها به امور سوریه، در سطح کشور ترکیه تنزیل داده است، آن‌هم تنها اموری را می‌تواند انجام دهد که از طرف امریکا چراغ سبز نشان داده شود. امریکا هنوز کشوری است که غرور، توسعه‌طلبی و استکبار بر آن مسلط است؛ با درنظرداشت این‌که جایگاه جهانی‌اش تنزل نموده و در مرحلۀ سراشیبی فاحشی قرار دارد و از داخل (همانند کِرم لای درخت) خود را می‌خُورد.

11- روسیه تلاش می‌کند همراه چین موضع خود علیه امریکا را تحکیم بخشد و شاید می‌داند که امریکا می‌خواهد از وی علیه چین سوءاستفاده کند. به همین دلیل، در دام امریکا نیفتاده است. وزارت خارجه روسیه در بیانیه‌ای گفت: «قرار است که "لاوروف" فردا 23 مارچ 2021م همراه "وانگ یی" همتای چینی خود گفت‌وگوهایی را در رابطه به مسائل مربوط به هماهنگی استراتیژیک بین دو کشور و تنظیم روابط تا بالاترین سطح انجام دهد و هردو کشور متعهد به اتخاذ مواضع نزدیک و یا مواضع هماهنگ در حل اکثر قضایای جهانی می‌باشند و نیز مصمم بر تداووم هماهنگی مورد اعتماد‌ در اجراآت سیاست خارجی خود می‌باشند.» (منبع: نووستی 22 مارچ 2021م)

در خلال دیدار لاوروف وزیر خارجه روسیه با همتای چینی‌اش، وزارت خارجه این کشور اعلام نمود: «دو کشور توافق‌نامۀ حُسن هم‌جواری، دوستی و هم‌کاری را برای 5 سال دیگر تمدید نمودند.» وزیر خارجه چین گفت: «در خلال بیست سال پسین، این توافق‌نامۀ دو جانبه، به‌حیث اساس قانونیِ استوار و پایدار برای رشد متداوم روابط روسیه و چین عمل نموده و نیز در توسعۀ روابط دوجانبه کمک نموده است.» (منبع: نووستی 23 مارچ 2021م)

مگر با این همه، تا حال این توافق‌نامه به یک پیمان دوجانبه و کار مشترک جهانی برای رویارویی با امریکا مبدل نشده است. این توافق‌نامۀ قدیم از بیست سال قبل، عمل مشترک جدی علیه امریکا از آن حاصل نشده است. چون هرکدام از این دو کشور، تلاش می‌کند تا از طرف خویش برای دفاع از خود، همراه امریکا به تفاهم رسیده و به این کشور نزدیک گردد و ظاهراً روسیه نمی‌خواهد که با چین نزدیک گردد؛ در حدی‌که کاملاً مورد اعتماد این کشور قرار گیرد. چون با این کار، جایگاه جهانی‌اش را که می‌خواهد، دومین کشور قدرت‌مند در کنار امریکا باشد، از دست می‌دهد و نمی‌خواهد که با امریکا رودر رو قرار گیرد؛ بلکه می‌خواهد با این کشور مشارکت ورزیده و نیز با امریکا، تنش بیش‌تر نمی‌خواهد تا مبادا برایش در اوکراین، کریمه، آسیای میانه و قفقاز مشکل‌آفرینی کند.

12- امریکا می‌خواهد تا هم‌پیمانان خود را از نو در کنار خود بسیج کند و با این عمل خویش، رویارویی خود با روسیه و چین را اعلام می‌کند و در عین زمان می‌خواهد تا هیبت خویش را در دل هم‌پیمانان خود تجدید کند. بلینکین وزیر خارجه امریکا در خلال دیدار خود از مقر پیمان ناتو پس از نشستی‌که همراه "استولنبرگ" دبیرکل ناتو داشت، گفت: «آمدم تا از حمایت قاطع ایالات متحدۀ امریکا بگویم و این‌که ایالات متحدۀ امریکا می‌خواهد تا بنای مشارکت خود را تجدید کند. ما می‌خواهیم این پیمان را همراه شرکای خویش در ناتو به مقام اول برسانیم.» وی افزود: «پیمان به‌خاطر تهدیدات در نقاط مختلف جهان، در مرحلۀ حساس به‌سر می‌برد و امریکا همواره گزینه‌های خود در افغانستان را تجدید نظر می‌کند و به‌زودی در این باره با هم‌پیمانان خود مشوره خواهد کرد.» (منبع: فرانس 24، رویترز 23 مارچ 2021م)

امریکا می‌خواهد با یک تیر دو نشان را هدف گیرد: هم می‌خواهد تا هیبت خویش را در دل هم‌پیمانان خود تجدید کند و هم رویارویی خود را با روسیه و چین در اروپا را اعلام کند.

امریکا بر آلمان فشار می‌آورد تا از "جریان شمالی 2" برای انتقال گاز به خود و اروپا که از زیر دریای بالتیک بین روسیه و آلمان عبور می‌کند، صرف نظر کند. امریکا در ابتدای سال گذشته در ماه جنوری 2020م تحریم‌هایی را با وحشت و استکبار بر شرکت‌هایی که در این پروژه مشارکت ورزیده بودند، اعمال نموده و خواهان توقف لوله‌کشی شد و نیز می‌خواهد تا بر صندوق آلمانی‌ای که تمویل کنندۀ این پروژه است، تحریم اعمال کند. کابینۀ آلمان این موضوع را محکوم کرده گفت: «در پَس تحریم‌های یک جانبۀ خارجی علیه شرکت‌های آلمانی و اروپایی، حکومت آلمان نباید این‌طور فکر کند که این تحریم‌ها علیه صندوق نیست... برلین تحریم‌های امریکایی علیه خط لوله‌کشی  گاز "جریان شمالی 2"را به‌خاطر هتک سیادت اروپا محکوم می‌کند...» (منبع: اسپوتنیک 1 مارچ 2021م)

"نید برایس" سخن‌گوی وزارت خارجۀ امریکا گفت: «بلینکین وزیر خارجه همراه "هایکو ماس" همتای آلمانی خود در حاشیۀ گفت‌وگو های وزرای خارجۀ ناتو در بروکسل دیدار کرده و بر تعهد ایالات متحدۀ امریکا به کار همرای هم‌پیمانان و شرکا برای مانع شدن تلاش‌های روسیه که به قصد نابود کردن امنیت عمومی ما صورت می‌گیرد، روشنی انداخت و در این زمینه، بر مخالف ایالات متحدۀ امریکا به "جریان شمالی 2" تأکید کرد.» (منبع: د ب ا 24 مارچ 2021م)

این سیاستی است که امریکا از زمان حکومت‌داری ترامپ تعقیب می‌کند و در حکومت بایدن نیز این سیاست تعقیب می‌شود. امریکا می‌خواهد که روسیه را از لحاظ اقتصادی مورد هدف قرار دهد و روابط این کشور همراه اروپا را تنش‌زا کند و نیز آلمان را مجبور کند تا گاز امریکایی را با کیفیت پایین و با قیمت گزاف خریداری کند!

13- در اخیر باید گفت: امریکا کشوری است که خود را ابرقدرت جهان می‌داند... جهان را با ستم وفشار خویش احاطه نموده است و همواره بدی‌ها را به سرزمین و اهل خود به ارمغان می‌آورد و اللهَ قوی و جبار چه نیکو فرموده است:

﴿أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ (45) أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ﴾ [نحل: 45-46]

ترجمه: آيا توطئه‌گران بدكردار (از اين عذاب الهي) ايمن گشته‌اند كه ممكن است الله آنان را (هم‌چون قارون) به دل زمين فرو برد (و نابودشان گرداند)، يا اين‌كه عذاب الهي از آن‌جا كه انتظارش ندارند و به گونه‌اي كه به دل‌شان خطور نمي‌كند، به سراغ‌شان بيايد؟‏ يا اين‌كه به هنگام رفت و آمدشان (براي بازرگاني و داد و ستد، گريبان) ايشان را بگيرد (و به ناگاه هلاك‌شان گرداند)؟ به هر حال آنان نمي‌توانند (الله را) درمانده كنند (و از دست عذاب و مرگ او خويشتن را برهانند).

امیر حزب التحریر

مترجم: اسماعیل نصرت

     

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

امیر و شیخ بزرگوارم! آن دسته از اصناف و اقلام زراعتی و میوه‌هایی‌که در آن‌ها زکات واجب می‌باشد کدام‌ها اند؟ مثلاً کسانی هستند که از روغن زکات بیرون می‌کنند، حکم شرعی در زمینه چیست؟

این مشخص است که در رکاز (مال مدفون در زمین )، خمس‌اش زکات می‌باشد، پرسش من اینگونه است: بعضی از مردم به املاک و دارایی‌های عصر عثمانی دست یافتند(صندوق‌های موادعذایی ارتش)، آیا کسی‌که این را یافته بعد از خارج نمودن خمس آن، مالک‌اش می‌شود؟ یا این‌که این دارایی‌ها و ثروت مربوط دولت اسلامی است که یابنده باید آن را منحیث امانت حفظ نموده و به دولت خلافت که إن شاءالله به زودی تأسیس خواهد شد، برگرداند؟ الله سبحانه وتعالی به شما برکت دهد.

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

نسبت به انواع اقلام زراعتی و میوه‌های که در آن‌ها زکات واجب می‌شود، نظر به آنچه در احادیث وارد گردیده است، عبارت اند از: گندم، جو، خرما و کشمش. این همان چیزی است که در احادیث به شکل انحصار بیان شده، و دیگر کشت‌ها و اقلام زراعتی در تحت این حکم داخل نمی‌باشند. برای اثبات این موضوع به دلایل زیر توجه نمایید:

الف) موسی بن طلحه از عمر رضی الله عنه روایت نموده که گفته است:

«إنّما سنّ رسول الله صلى الله عليه وسلم الزكاة في هذه الأربعة: الحنطة، والشعير، والتمر، والزبيب» (رواه الطبرانی)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم زکات را در همین چهار چیز مشخص نمودند: گندم، جو، خرما و کشمش.

هم‌چنان از موسی بن طلحه روایت است که گفت:

«أمر رسول الله صلى الله عليه وسلم معاذ بن جبل - حين بعثه إلى اليمن - أن يأخذ الصدقة من الحنطة والشعير، والنخل، والعنب»  (رواه أبو عبيد)

ترجمه: هنگامی‌که رسول الله صلی الله علیه وسلم، معاذ بن جبل را به یمن فرستاد برایش امر کرد که از گندم، جو، خرما و انگور صدقه(زکات) گیرد.

احادیث فوق این را بیان می‌کنند که زکات در کشت و زراعت و میوه‌ها، ازهمین چهار نوع (گندم، جو، خرما و کشمش) گرفته می‌شود و غیر از این‌ها از دیگر انواع کشت و میوه‌جات، زکات گرفته نمی‌شود. از این جهت که احادیث ذکر شده، بر انحصار موضوع دلالت می‌کنند.

ب) حاکم، بیهقی، و طبرانی از حدیث أبی موسی اشعری و معاذ ابن جبل، هنگام که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن‌ها را به یمن جهت تعلیم امور دین مردم فرستاد، و برای‌‌شان فرمود: «زکات اخذ نکنید مگر ازاین چهار چیز: جو، گندم، کشمش و خرما»؛ استنباط نمودند. بیهقی پیرامون این حدیث گفته است: راوی‌هایش ثقه و متصل است. در این حدیث حصر واضح است که گرفتن زکات از کشت و میوه‌ها تنها از هیمن چهار نوع می‌باشد؛ چون لفظ «إلا» هرگاه بعد از ادات نفی و یا نهی واقع شود، افاده‌ی حصر ما قبل به مابعدش را می‌کند. یعنی حصر گرفتن زکات بر همین چهار نوع ذکرشده که عبارت از: جو، گندم، کشمش و خرما می‌باشد.

ج) الفاظ گندم، جو، خرما و کشمش که در احادیث وارد شده، اسمای جامد اند و لفظ‌‌شان غیر از خود، دیگری را احتوا نمی‌‌کند، نه از لحاظ نطق و نه از لحاظ مفهوم؛ زیرا این اسماء نه اسمای صفات اند و نه هم اسمای معانی؛ بلکه مقصور برآن چیزهای اند که مسمی شده‌اند و به آن‌ها اطلاق می‌گردند و بس. از همین خاطر از الفاظ شان معنی خوردن،‌ خشک بودن و ذخیره کردن‌شان گرفته نمی‌شود. چون الفاظ‌ شان به این معانی و صفات دلالت نمی‌کنند و این احادیثی‌که وجوب زکات را در انواع چهارگانه از کشت و میوه حصر نموده، تخصیص کننده‌ی الفاظ عموم وارد شده در احادیث می‌باشند:

«فيما سقت السماء العشر، وفيما سقي بغرب، أو دالية، نصف العشر»

ترجمه: در آنچه توسط باران آبیاری  می‌شود، عشر(ده یک) است. و در آنچه توسط غرب و دلو آبیاری  شود، نصف عشر است.

د) پس زکات در غیر این انواع چهارگانه در دیگر اشیایی زراعتی و میوه‌جات، واجب نمی‌باشد. از همین خاطر از ارزن، برنج، باقلا، نخود، نسک وغیره حبوبات و پنبه زکات گرفته نمی‌شود. هم‌چنان که از سیب، آلو ، شفتالو، زردآلو، انار، مالته، کیله وغیره انواع میوه‌جات زکات گرفته نمی‌شود. به دلیل آن‌که هیچ یک از الفاظ گندم، جو، خرما و کشمش؛ در برگیرندۀ حبوبات، ومیوه‌جات نمی‌باشند و نص صحیح و معتبری هم در زمینه وارد نشده که به آن استدلال کرده شود. اجماعی هم در این مورد منعقد نشده است و قیاس هم در این شامل نمی‌شود؛ چون زکات ازجمله عبادات بوده و در عبادات قیاس صورت نمی‌گیرد و به آنچه در نص آمده اکتفاء شده توقف می‌شود. هم‌چنان از سبزیجات مانند: تره، بادرنگ، کدو، بادینجان، شلغم، زردک وغیره زکات گرفته نمی‌شود. از عمر، علی، مجاهد وغیر از این‌ها روایت شده که، در سبزیجات زکات نیست. هم‌چنان این را ابوعبید، بیهقی وغیره روایت نموده‌اند.

اما در قسمت پرسش‌ دوم تان که پیرامون رکازاست، باید گفت: هرشخصی‌که رکاز را می‌یابد، در آن خمس (پنج یک) زکات می‌باشد که باید به دولت اسلامی تسلیم نماید تا دولت آن را در مصالح مسلیمن به مصرف برساند و چهار خمس دیگر‌ش از آن کسی می‌باشد که رکاز را یافته است؛ به شرط این‌که رکاز یافته شده از زمین غیرش نباشد. اما اگر دولت اسلامی مانند امروز قائم نبود، کسی‌که رکاز را می‌یابد، باید خمس‌اش را برای فقراء و مساکین و مصالح امت بیرون نماید و در رسیدن به حق تلاش نهایی خود را به خرچ دهد، و باقی‌اش برای خودش می‌باشد. دلائل موجود در زمینه:

رکاز عبارت از مال مدفون در زمین می‌باشد، برابر است که نقره باشد یا طلا، سنگ‌های گرانبها باشد یا مروارید و یا هم غیر آن از زیورات و سلاح. هم‌چنان برابر است که رکاز کنزهای مدفون از اقوام گذشته مانند مصری‌ها، بابلی‌ها، آشوری‌ها، ساسانی‌ها، رومی‌ها، یونانی‌ها و یاهم غیر از این‌ها باشد، مانند سکه‌های پول، زیورات و جواهر که در قبرهای پادشاهان و بزرگان شان یافت شود و یا در تپه‌های شهرهای خراب شده.

هم‌چنان رکاز می‌تواند سکه‌های از طلا باشد و یا هم نقره، و برابر است که در کوزه گذاشته شده باشد و یا در غیر آن، به این‌گونه‌ که در زمینی پنهان کرده شده باشد که متعلق به عصر جاهلیت باشد و یا عصری از عصوری گذشتۀ اسلامی، تمام این‌ها رکاز تعبیر می‌‌شوند و در حکم رکاز داخل هستند.

رکاز مشتق از رَکَزَ یَرکُزُ، مانند غَرَزَ یَغرُزُ می‌باشد، یعنی پنهان کرد. چنانچه گفته می‌شود: رَکَزَ الرمح، یعنی نیزه را به زمین زد، وقتی‌که نیزه را در زمین ثابت واستوار داخل نماید. هم‌چنان الَّرکز صدای آهسته و پنهان را گویند. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا﴾ (مریم: 98)

ترجمه: آیا از آن‌ها صدای آهسته و پنهان میشنوی؟!

اما معدن آن چیزی است که الله سبحانه وتعالی، از همان روزی‌که زمین و آسمان‌ها را آفریده است؛ آن را در بطن زمین جابجا نموده است، برابر است که طلا باشد و یا هم نقره، مس، سرب وغیر از این‌هاٰ، پس معدن مشتق از عَدَنَ می باشد، في المكان يعدن‌ (درمکانی اقامت می‌نماید)، زمانی‌که در آنجا قائم کرده شود. از همین جهت است که جنت به عدن مسمی شده است. چرا که آن‌جا جای اقامت و همیشه‌گی است. پس معدن ازخلق الله بوده، نه از دفن بشر. از همین جهت است که با رکاز مخالف است؛ چون رکاز از دفن بشر می‌باشد.

اصل در رکاز و معدن، آن است که ابوهریره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم، روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموند:

«العجماءُ جرحها جُبار، وفي الركاز الخمس» (رواه أبو عبيد)

ترجمه: زخم چهار پایان هدر بوده (در آن غرامت و تاوان نمی‌باشد) و در رکاز خمس‌اش زکات است.

و آنچه که ازعبدالله بن عمرو روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم از مال که از خرابه‌های عادی یافت می‌شود، سؤال کرده شد، فرمودند: «در چنین مال ودر رکاز خمس‌اش زکات می‌باشد.» و آنچه که از طریق علی بن ابی طالب رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است که فرمودند: «در سیوب خمس است و فرمودند: سیوب عبارت از ریشه و رگ طلا و نقره‌ای‌ست که در زیر زمین باشد.» این را ابن قدامه در المغنی ذکرنموده است.

از همین خاطر، هرمال مدفون از طلا، نقره، زیورات و غیر از این‌ها که در قبرها، تپه‌ها، و یاهم در شهرهای اقوام گذشته یافت می‌شود، یا این‌که در زمین مرده (غیر قابل استفاده برای زراعت که در ملکیت کسی داخل نباشد)، یا در ویرانه‌های عاد، یا از هرآن چیزی قدیمی که نسبت‌اش به قوم عاد داده شود، یا این‌که از دفن جاهلیت باشد، یا از دفن کرده‌های مسلمین، در عصرهای اسلامی گذشته باشد، این همه در ملکیت پیدا کننده می‌باشد که خمس آن را به بیت المال پرداخت می‌نماید.

هم‌چنان هرمعدن کم و اندک است، در صورت که غیر منقطع نباشد، یعنی مقدارش محدود باشد، از طلا باشد یا از نقره، برابراست که ریشه‌ای باشد یا سطحی، در زمین مرده یافت شود که در ملکیت کسی نباشد، پس آن در ملکیت پیدا کننده است که از آن خمس‌اش را به بیت المال تسلیم می‌کند. اما اگر زیاد باشد، یعنی معدن باشد، نه یک کمیت محدود مدفون، پس این حکم ملکیت عامه را به خود می‌گیرد، که برایش تفصیلی دیگری می‌باشد.

خمس که از پیدا کننده رکاز و از پیدا کننده معدن گرفته می‌شود، حیثیت مال فیء را دارد و حکم آن را به خود می‌گیرد. به این معنی که در بیت‌المال، در دیوان فیء و خراج گذاشته شده، مانند فیء وخراج مصرف کرده می‌شود و امرش موکول به خلیفه بوده که آن را در رعایت امور امت و رفع نیازمندی‌های آنان؛ بنابر نظر و اجتهاد‌ش، آنچه که در آن خیر و صلاح امت بوده باشد، به مصرف می‌رساند.

کسی که رکاز و یا معدن را در ملک، زمین، یا ساختمان خود یافت، آن شخص مالک آن می‌باشد، برابر است که زمین و یا ساختمان را به وراثت برده باشد، یا این‌که از کسی دیگری خریداری نموده باشد. اما کسی‌که رکاز یا معدن را در زمین یا ساختمان کسی دیگری یافت، رکاز و معدن یافت شده از صاحب زمین و از صاحب ساختمان بوده نه از کسی‌که رکاز و معدن را یافته است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

سوال خوبی پرسیده شده، آن این‌که چرا الجزایر، تونس و المغرب را مستعمره فرانسه می‌نامند و چرا مسلمانان برای آزادسازی کشورشان صدهاهزار شهید دادند؟ و چرا لیبیا مستعمره ایتالیا محسوب می‌شود و عملکرد عمر المختار علیه دولت وقت، تمرد و سرکشی محسوب نمی‌شود؟ آیا دولت نباید او را به دلیل پیمان رابطه با یک کشور متحد تحت تعقیب قرا ر می‌داد؟ تونس و مراکش با یک پیمان بلند مدت استراتیژی مبتنی بر "مبارزه با تروریزم" و هم‌چنان حفاظت از کشور یعنی حفاظت از تجاوز و ادغام اقتصادی بین دو کشور به فرانسه متصل می‌شوند، آیا نوشتن اصطلاحات و تغییر معانی امکان پذیر نیست؟

پس پایگاه‌های نظامی اگر گسترش پیدا کند، در طول و عرض کشور این کار حمایت از کشور در مقابل هر دشمن خارجی شمرده می‌شود، شرکت‌های که نفت و طلا را استخراج می‌کنند، ثروت‌های ظاهری و پنهانی کشور را می‌برند و نیز ارتش و نیروهای امنیتی که بخاطر حفظ امنیت در مقابل خراب کارانی که نمی‌خواهند این هم‌پیامانی ادامه داشته باشد، آموزش می‌دهند، در حقیقت بیانگر تمکین دولت مستعمره (دولت هم‌پیمان) بر ثروت‌های آن کشور بوده که به فکر آن‌ها مسأله استعمار نیست، بلکه پیمانی است که امنیت، ثروت و سیادت کشور را از دشمنان داخلی و خارجی حفظ می‌کند. نتیجه قسمی می‌شود که استعمار با تغییر اصطلاحات این همکاری را نوع ازاتحاد می‌نامد که کشورها در آن کار می‌کنند. یا اگر بخواهیم که از بعضی مواد آرایشی برای تزئین اصطلاحات استفاده کنیم، ممکن است آن را همکاری و اتحاد مشترک بنامیم، به خواننده پیشنهاد کنیم که هردو کشور باهم مساوی هستند؛ مانند وزیر دفاع امریکا همتای وی در این توافقنامه، وزیر دفاع بحرین، لبنان یا اردن است و بانک فدرال آلمان یا جاپان همتای آن از بانک مرکزی کویت یا سودان وغیره است.

پس اگر بازی با اصطلاحات شود، دقیقاً استعمار دولت هم‌پیمان می‌شود و پیمان اسلو به صلح حدیبیه و وادی عربا به صلح رامله تبدیل می‌گردد.

بعد ازاین‌که افلاطون و ارسطو علم منطق را پایه‌گذاری و وضع کردند، به نزد دانشمندان در گذشته ثبت و نوشتن اصطلاحات جریان داشت و مسلمانان از آن بهره بردند و این بهره بردن‌شان ثبت و نوشتن اصطلاحات و معانی بود و همه به این دلیل که اصطلاحات و تعاریف با یک دیگر داخل  نشوند.

بناءً کِشت افکار، معناها و اصطلاحات رسانه‌ها را به شدت مشغول نموده است؛ لذا استعمار می‌خواهد شکست را به عنوان پیروزی و انقیاد و بزدلی را سیاست و استعمار را به عنوان همکار و هم‌پیمان به تصویر بکشد، که این کار را با دستگاه رسانه‌ای خود پمپاژ می‌کند و این پمپاژ را ادامه می‌دهد تا زمانی‌که مفاهیم و معانی مردم را تغییر دهد. به عنوان مثال: زمانی‌که سادات تنها وی به خاطر آشتی با یهودیان صلح کرد و معانی که در آن زمان مصدر از مصادر قانون‌گذاری در سیاست بود، از این نگاه مصر و سادات شرف خود را فروخته و عمل شیطانی را مرتکب شده و با یهود صلح کرده است. دولت های عرب به خاطر شرف و مقاومت علیه این کار اقدامات را آغاز کردند که اجماع اعراب در اتحادیه عرب بدون مصر اتفاق افتاد و به خاطر این کار سادات که آرمان فلسطین را فروخته بود، صحبت‌های زیادی در رابطه به وی شد، دلیل قتل او (مزدور و خائن صهونیسم جهانی) را سر دادند.

وقتی سازمان آزادی‌بخش درهای خود را در اسلو باز کرد، رسانه‌ها در باره این موضوع اختلاف نظر داشتند که سیاست است یا خیانت؟ آیا این یک روش قانونی برای به دست آوردن حقوق مردم  فلسطین است یا فروش قضیه فلسطین؟ و رسانه‌ها در ترویج آنچه می‌خواستند، پیش قدم شدند و همه نظر خود را اعلام کردند؛ سپس به نظر می‌رسید که رژیم‌ها با طرح اسلو کنار می‌آیند و ماشین رسانه شروع به تعریف اصطلاحات جدید برای موضوع جدید نمود و از مردم افکار ثابت‌شان را سرقت کرد. در آن زمان گفته شد که نشستن با یهود در ذات خود خیانت نیست و خصوصاً اگر آن‌ها آماده باشند حقوق سرقت شده مردم فلسطین را باز گردانند -پس نشستن در ذات خود خیانت نیست، بلکه خیانت کوتاه آمدن خواسته‌ها است- سپس آن‌ها جمع شدند تا معنی خواسته‌ها را تعیین کنند و زمانی‌که به توافق نامه‌ رسیدند، توسط اتحادیه عرب و تحت نظارت عربستان سعودی در سال 2000 تصویب شد و به اتفاق آراء در میان حکام عرب علیه سادات به تصویب رسید. در نتیجه نشستن با رژیم یهودی فراخوان به قتل یا حتی خیانت نیست، بلکه انجام هر کاری تحت اصطلاح سیاست اشکالی ندارد. پس امارات بحرین، سودان، مراکش و قبل از آن مصر و اردن پس از دیگری اصطلاحات را تغیر دادند و این عمل را سادات و مصر انجام نداد، بلکه سادات خائن و مزدور وقت خود بود، چون جای اصلی خود را ترک کرد و تنها ماند و مجبور شد در مورد خیانت خود اجماع و تغییر اصطلاحات تنها برای خود جایز نداند و کشورهای دیگر عربی را به این سمت بکشد.

 توطئه علیه شام و انقلاب آن با هماهنگی بین اردوغان، روسیه و ایران دیگر انگار نمی‌شود که منکر خیانت آن شد و درخواست دولت افغانستان از نیروهای امریکایی برای نگهداشتن سربازان و ارتش آن در افغانستان در واقع خیانت است. اما آن‌ها طوری می‌پندارند که بخشی از سیاست‌های رئیس دولت افغانستان است؛ زیرا پایگاه‌های امریکا در قطر و ترکیه از طریق هماهنگی امنیتی بوده و همکاری استراتیژیک می‌باشد و اگر شما این مسئله را به بحث بگیرید، می‌گویند این سیاست است!

پس اگر موافقت در مورد شرایط و ضوابط وجود نداشته باشد، هیچ توافقی در مورد اصطلاحات و معانی جریان نخواهد داشت. بناءً مذاکره، عادی‌سازی و رضایت داشتن با نیمی از راه‌حل‌ها خیانت است و این طور نیست که رسانه‌ها آن را گامی در مسیر درست می‌نامند؛ پیمان نظامی و همکاری با امریکا و روسیه انتحار سیاسی و مخالف شریعت است. لذا نقش و نگار اصطلاحات در واقع چیزی را تغییر نمی‌دهد و چنیین قرادادهای اجتماعی با اسلام و احکام آن در تضاد است و توافق قانونی شمرده نمی‌شد.

همانا توجه و اهتمام به الفاظ و معانی قالب الفاظ می‌باشد و اسلام به دقت از آن‌ها مراقبت کرده است.  الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ [بقره: 104]

ترجمه: ای افراد باایمان! (هنگامی‌که از پیامبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می‌کنید) نگویید: «راعنا»؛ بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنی «ما را مهلت بده!»، و هم به معنی «ما را تحمیق کن!» می‌باشد و دستاویزی برای دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده می‌شود) بشنوید! و برای کافران (و استهزاکنندگان) عذاب دردناکی است.

 و در آیه دیگر مشخص می‌شود وضعیت کفار که کلمات را دستکاری و معنا را از روی هوا و هوس خود منحرف کردند:

﴿وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ [نساء: 46]

ترجمه: و (به جای این‌که بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، می‌گویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز می‌گویند:) بشنو! که هرگز نشنوی! و (از روی تمسخر می‌گویند:) راعنا [= ما را تحمیق کن!]» تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند.

نگرانی اسلام از این امر فقط به دلیل تأثیر آن در شکل‌گیری ذهن و تغییر احکام بود و به این اساس در نوشتن و ثبت اصلاحات پیشگام بودند تا این‌که کلمه با دیگران اشتباه گرفته نشود؛ چیزی را که صاحب آن می‌خواهد. بنابر‌این آن‌ها منطق را برای کنترول تعاریف و اصطلاحات آموختند و الفاظ مشترک را دور کردند تا اصطلاحات با یک دیگر خلط نشوند و هنگامی‌که در مورد یک مسئله علمی بحث می‌کردند، ابتداء اصطلاحات را نوشته می‌کردند، چون مفرد به نزد ناطقیون غیر چیزی است که نحوییون دارند و مرکب به نزد نحوی‌ها غیر چیزی است که ناطقیون دارند و برداشت و تصدیق در نزد ناطقیون غیر چیزی است که اصولی‌ها دارند. ... بنابراین هر علمی اصطلاحات و الفاظ خود را دارد.

پس سیاست به باور مسلمانان عبارت است از رعایت و مراقبت امور مردم، طبق احکام اسلام می‌باشد و بی‌توجه بودن و منحرف شدن را سیاست نمی‌دانند. بناءً سیاستمدار کسی است که برای یافتن راه‌حل‌ها با توجه به زاویه خاص شریعت در بین مسلمانان می‌پردازد و این سیاست نیست که امور کشور خود را با اتحاد و توافق با غرب اداره کند و بازی روی طناب کند، درحالی‌که این بازی وظیفه یک آکروبات سیرک یا کسی است که با عقل کرایه داده شده خود تلاش می‌کند که بیشتر مدیر و همه کارمندان را راضی کند. پس وضع نمودن معانی ثابت و استاندرد و اصطلاحات محکم و ریشه‌دار خطوط قرمز اند، اما قرار گرفتن در طیف رنگ‌های مختلف و غیر ثابت بودن به ارزش‌ها، این سیاست نیست، بلکه به حشره آفتاب‌پرست می‌ماند که هر جای درخت بنشنید به رنگ آن در می‌آید و این دستکاری و بازی با الفاظ را مسلمانان نمی دانستند؛ مگر در زمان رویبضات از حکام و فضای سیاسی آن‌ها و از سفیه عقلان و علمای دربار که با آن‌ها یکجا شدند. حتی این‌ها معروف را منکر و منکر را معروف به معرفی گرفتند؛ هم‌چنان خیانت را سیاست و سیاست را خیانت گفتند و شناخت ارزش‌ها و ایستادگی به خاطر ارزش‌ها را عقب ماندگی و فاقد دانش سیاسی تلقی کردند. مطلوب این است که عالم یا شیخ برای حاکم، حکم شرعی را واضع سازد و اگر حاکم توافق‌نامه عجز و ذلت را امضاء می‌کرد، توسط شریعت خیانت وی ثابت شود. الله سبحانه وتعالی می‌فرماید:

﴿...وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا...  [انفال: 61]

ترجمه: ...و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی...

 اگر مجلس را به نام دیموکراسی پیش می‌بردند، به این آیه تزئین می‌کنند: ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ و اگر با کافر عقد و پیمان کردند و سرزمین خود را از داخل و خارج و آسمان کشورش را برای هواپیماها و موشک‌های شان گشود و این آیه را اثتنباط می‌کند:

﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ[نساء: 59]

ترجمه: اطاعت کنید الله را! و اطاعت کنید پیامبر الله و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را!

بنابراین به جای استنباط از احکام شرعی، استدلال‌های شرعی برایش می‌تراشند و افراد ساده‌لوح تصور می‌کنند که کردار حاکم بر قرآن و سنت برابر است حتی در احکام قطعی.

در پایان به این قول الله سبحانه وتعالی ختم می‌کنیم که می‌فرماید:

﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا[بقره: 79]

ترجمه: پس وای بر آن‌ها که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسند، سپس می‌گویند: «این، از طرف الله است.» تا آن را به بهای کمی بفروشند.

و اگر این مفهوم برای یهود باشد؛ یهودی‌که حرف و سخن‌های را ساختند و به خالق نسبت دادند و کلمات را تغییر و حذف کردند؛ پس چگونه بدانیم که این از علما که قرآن را بخاطر دنیا طلب کردند صادر شده است؟

بناءً فهم هرگز بر حقیقت نوشته نمی‌شود؛ چنانچه یهود چیزی را ساختند و گفتند که این از جانب الله سبحانه وتعالی است و آیه را جایگزین کردند تا به فروش آن قیمت اندکی را به دست آورند. در حقیقت حق را کتمان و آنچه را می‌دانستند، پنهان کردند که همه این کارها تغییر و تحریف است.

از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که ما را از کج‌روی و گمراهی پاک بگرداند و آنچه خوب است به ما اعطا کند، به درستی که او حافظ و بر هر چیز توانا است.

نویسنده: خالد الأشقر (أبو المعتز بالله)

مترجم: پارسا «امیدی»

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به جواب هاشم بنی بکر

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

می‌خواهم در خصوص حکم مشارکت در نظارت از انتخابات پارلمانی از شما سوال کنم، به امید این‌که با دلائل این جواب را واضح نمائید، الله سبحانه وتعالی در عمر شما برکت دهد.

توضیح سوال: ماهیت کار ارتباط به شمارش و تنظیم امور انتخابات نداشته، بلکه ماهیت کار به آگاهی و آمارگیری انتخابات دارد.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

شما می‌دانید، انتخابات پارلمانی‌که در این زمان منعقد می‌شود، شرعاً ناجائز است، زیرا این انتخابات مطابق به نظام‌های حاکم است؛ قطع نظر از این‌که انتخابات ریاست جمهوری باشد و یا پارلمانی و این انتخابات‌ مشروعیت دادن دولتی است که به حکم شریعت حکم نمی‌کند. لذا مشارکت در این انتخابات یا هم‌کاری برای برگذاری این انتخابات و یا فراخواندن به سوی این انتخابات و یا تشویق کردن به سوی آن و یا تأئید کردن آن جائز نیست.

اگر کار شما ارتباطی به مشارکت، برگذاری، تشویق کردن و تائید کردن این انتخابات نداشته باشد و طوری‌که در سوال‌تان ذکر شده است، تنها حساب آراء باشد، پس من فکر نمی‌کنم که داخل حرام شود؛ اما سوال این است که آیا ممکن است، این کار آمارگیری به یکی از این امور چهارگانه ارتباط نگیرد؟ اگر شما بتوانید این مسئله را ضمانت کنید، پس در این صورت شامل حرام نمی‌شود، اما ترک این کار بهتر است تا حامیان این نظام‌ها این مسئله را برای قبولاندن کارمندان از کارهای انتخاباتی استفاده نکنند. اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم از ترس این‌که مبادا به حرام نزدیک شوند، از بسیاری مباحات دوری می‌کردند. از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده است که ایشان فرمودند:

«لَا يَبْلُغُ العَبْدُ أَنْ يَكُونَ مِنَ المُتَّقِينَ حَتَّى يَدَعَ مَا لَا بَأْسَ بِهِ حَذَراً لِمَا بِهِ البَأْسُ»

ترجمه: بنده مؤمن از جمله‌ی متقین به حساب نمی‌‌آید؛ مگر این‌که آنچه را که مشکلی ندارد، از ترس این‌که مبادا به داخل چیزی شود که مشکل دارد، ترک کند.

این حدیث را ترمذی تخریج نموده و گفته است که این حدیث حسن است.

این رأی و نظر من در خصوص این مسئله است و الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

به جواب عبدالله عمر

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

من عبدالله از افغانستان هستم. شیخ بزرگوارما الله سبحانه وتعالی شما را حفظ فرماید! رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: "ستنقسم امتي الى ثلاثة وسبعين فرقة وكلها في النار ما عدا واحدا؛ به زودی امت من به هفتاد وسه گروه تقسیم خواهد شد که به جز یک گروه تمام شان در دوزخ است." امیدوارم این حدیث را شرح دهید.

پاسخ

و علیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

اول: حدیثی‌که در مورد آن سوال کردید، به این عبارتی‌که در سوال شما ذکر شده نمی‌باشد. ما این حدیث را در جواب ۲۴ ربیع الآخر ۱۴۳۹هـ.ق. با روایات متعددی بیان کردیم که در بعضی این روایات زیادت‌های متفاوتی است و در اخیر آن جواب خلاصه کرده و گفتیم: «حدیثی‌که در خصوص تفرقه امت است، بدون زیادت صحیح بوده، ولی زیادت اولی این حدیث یعنی" كلها في النار إلا واحدة" آن را بسیاری حسن دانسته اند؛ اما زیادت دوم یعنی "كلها في الجنة إلا واحدة" را بسیاری ضعیف دانسته و تعداد کسانی‌که با این زیادت این حدیث را صحیح و حسن دانسته باشند، اندک است. بناءً روایتی‌که من ترجیح می‌دهم، همین"كلها في النار إلا واحدة" بوده؛ اما زیادت دیگر؛ یعنی جمله "كلها في الجنة إلا واحدة" گرفته نشده و به آن استناد نمی‌شود و این بیان به اساس روایاتی است که این دو نوع زیادت را با خود دارد. بناءً نظر به آنچه ما در جواب سوال مشار الیه ذکر کردیم، روایاتی‌که اعتماد و استدلال بر آن ممکن است، روایات ذیل است:

  - ترمذی در سنن خود از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«تَفَرَّقَتْ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ أَوْ اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَالنَّصَارَى مِثْلَ ذَلِكَ وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً»

ترجمه: یهود به هفتادودو گروه و یا هفتادوسه گروه تقسیم شدند و نصارا هم‌چنان به مثل یهود تقسیم شدند، ولی امت من به هفتادوسه گروه تقسیم شده است.

در همین باب از سعد و عبدالله بن عمرو و عوف ابن مالک روایت شده است که ابو عیسی گفته است: حدیث ابوهریره حسن صحیح است و در روایتی ترمذی از عبدالله بن عمرو روایت است که گفت رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«... وَإِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ تَفَرَّقَتْ عَلَى ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِي النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً قَالُوا وَمَنْ هِيَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِي»(ابو عیسی گفته است که این حدیث حسن و غریب است)

ترجمه: بنی اسرائیل بر هفتادودو گروه متفرق شده و امت من به هفتادوسه گروه تقسیم می‌شود که به جز یک گروه‌شان همه شان در آتش اند. گفتند؛ آن کدام گروه است یا رسول الله؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت؛ آن گروهی‌که من و اصحابم بر آن هستم.

- حاکم در مستدرک خود بر شرط صحیحین از ابو عامر عبدالله بن لحی روایت نموده است که گفت: ما با معاویه ابن ابو سفیان حج کردیم، سپس او وقتی نماز ظهر را در مکه اداء می‌نمود، گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً، وَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلَّا وَاحِدَةً وَهِيَ الْجَمَاعَةُ...» (حاکم گفته است که این‌ها اسنادی هستند که با موجودیت‌شان می‌توان به صحت این حدیث استناد کرد... و ذهبی هم با حاکم موافق است)

ترجمه: بدون شک که اهل کتاب در دین‌شان هفتادودو گروه متفرق شدند و این امت به هفتادوسه گروه تقسیم شده که تمامی‌شان جز یک گروه در آتش اند و آن گروه همین جماعت است...

- ابوداود مثل این روایت را در سنن خود و ابن ماجه نیز روایت کرده است.

 دوم: معنی‌که من آن را در خصوص این حدیث ترجیح می‌دهم؛ طوری است که در ذیل ذکر می‌شود:

1. استعمال فرقه و تفرق در شریعت اکثراً به معنی اختلاف در عقیده و اصل دین استعمال شده، ولی کلمه اختلاف در اختلاف محکمات و احکام قطعی و واضح استعمال شده است:

- الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ [آل عمران: ۱۰۵]

ترجمه: و هم‌چون کسانی نباشید که پس از نشان‌های روشنی‌که بر آن‌ها آمد، پراکنده شدند و اختلاف و رزیدند، این‌ها کسانی‌ اند که بر آن‌ها عذابی بس بزرگ است.

- ﴿وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ﴾ [بینه: ۴]

ترجمه: و آن‌های‌که کتاب به آن‌ها داده شده است، فرقه فرقه نشدند، مگر پس از آن‌که نشانه‌های روشن برای آن‌ها آمد.

- ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾ [آل عمران: ۱۹]

ترجمه: همانا دین نزد الله (سبحانه وتعالی) اسلام است. کسانی‌که کتاب به آن‌ها داده شده اختلاف نکردند، مگر پس از آن‌که علم بر آن‌‌ها حاصل شد، سبب خوی برتری‌طلبی‌که میان‌شان بود و آن کسی‌که به آیات الله (سبحانه وتعالی) کفر ورزد مسلماً الله (سبحانه وتعالی) سریع الحساب است.

- ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾ [انعام: ۱۵۹]

ترجمه: مسلماً کسانی‌که دین خویش را به تفرقه کشاندند، پیروان گروه‌ها و آرمان‌های شدند، توهیچ نسبتی با آن‌ها نداری، کار آن‌ها فقط با الله (سبحانه وتعالی) است، سپس از آنچه می‌کردند، آگاه‌شان خواهد کرد.

2. جماعت در این‌جا و در این احادیث شرعاً بر گروهی از مسلمانان اطلاق می‌شود که در عقیده اسلامی با هم موافق اند. نصوص شرعی وارد شده است که همین معنی را می‌رساند که از جمله این نصوص همین حدیث متفق علیه است؛ از عبدالله بن مسعود روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«لَا يَحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَّا بِإِحْدَى ثَلَاثٍ الثَّيِّبُ الزَّانِي وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ» (رواه مسلم)

ترجمه: ریختن خون هیچ مسلمانی‌که بر کلمه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ شهادت داد، جائز نبوده؛ مگر به سه دلیل: شخص زناکار محسن، نفس در برابر نفس و کسی‌که دین خود را ترک کرده و از جماعت جدا شود.

 در این حدیث شریف رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان کرده که ترک جماعت بیرون شدن و ترک دین است، زیرا او دین خود را ترک و جماعت را جدا شده، پس دانسته می‌شود که جدا شدن از جماعت به این معنی کفر و خروج از دین و ملت است.

 - در فتح الباری شرح صحیح البخاری ابن حجر به گونه ذیل وارد شده است: «این گفته‌اش که کسی دینش را ترک و از جماعت جدا شد. هم‌چنین در روایت ابوذر از کشمیهنی و دیگران گفته شده است که المارق من الدین یعنی کسی‌‌که از دین بیرون می‌شود، اما در نزد نسفی، سرخسی، مستملی "المارق لدینه "آمده است. طیبی گفته است؛ "المارق لدینه " تارک از دین است که از مروق گرفته شده یعنی بیرون شدن از دین. در روایت مسلم گفته شده که تارک در دین جدا شونده از جماعت است و در روایت دیگری از مسلم و ثوری نقل قول شده که "المفارق للجماعة" منظور از جماعت، جماعت مسلمانان، یعنی کسی‌که مسلمانان را جدا شده و با ارتدادشان مسلمانان را ترک می‌کند. پس این صفت تارک دین و جدا شدن از جماعت است. بیضاوی گفته است؛ تارک در دین صفت حتمی مارق است، یعنی کسی‌‌که جماعت مسلمانان را ترک می‌کند و از جمع‌شان بیرون می‌شود.» پایان

این گفته که در خصوص این حدیث روایات متعددی آمده است، مثلاً «وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي»، «وَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الْأُمَّةُ»، «وَإِنَّ هَذِهِ الْمِلَّةَ سَتَفْتَرِقُ» از این روایات واضح می‌شود که امت یا ملت در این‌جا امت مسلمه است که به دین اسلام ایمان آورده و رسول الله صلی الله علیه وسلم در یک روایت امت را به خود نسبت داده و «أُمَّتِي» گفته است و امت را در روایت دیگر معرفی نموده و گفته است که منظور همین امت و همین ملت است. واضح است که این حدیث در خصوص امت و ملت مشخصی بوده که همانان امت مسلمه است.

بعضی از اختلافات در اسلام ناجائز و بعضی جائز است. اختلاف جائز همان اختلافات در مسائل اجتهادی است. بناءً در خصوص مسائل اجتهادی در فهم نصوص برای کسی‌که به صواب می‌رسد، دو مزد است و برای کسی‌که به خطاء می‌رود؛ طوری‌که در حدیث شریف آمده است یک مزد داده می‌شود. حدیثی‌که در بخاری از عمرو بن عاص روایت شده که وی شنیده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌گفت:

«إِذَا حَكَمَ الْحَاكِمُ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ وَإِذَا حَكَمَ فَاجْتَهَدَ ثُمَّ أَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ»

ترجمه: وقتی حاکم حکم و اجتهاد نمود و حکم آن به حق اصابت کرد، پس برای او دو اجر  و وقتی حاکم حکم و اجتهاد کرد و به خطا رفت برای آن یک اجر است.

اختلاف نادرست و ناجائز اختلاف در عقیده، محکمات و احکام قطعی است. این اختلاف صاحب خود را از اسلام بیرون کرده و از جمله این اختلافات، اختلافی است که بر مبنانی هوای خود انسان به وجود آمده، مانند اختلاف اهل بدعت، آن‌هائی‌که به بدعت‌شان کافر نمی‌شوند و از جمله این اختلافات، اختلافی است که در قسمت اطاعت امام صورت گرفته که این نوع اختلاف صاحب خود را از اسلام بیرون نمی‌سازد.

3. بنا به مطالبی‌که در فوق ذکر شد، اگر این مطالب را ملاک موضوع خود قرار دهیم، فهم این حدیث شریف که در خصوص افتراق یهود و نصارا و امت مسلمه آمده ممکن شده و شرح و توضیح آن قرار ذیل است:

1-             الله سبحانه وتعالی موسی علیه السلام را با دین حق برای بنی اسرائیل فرستاده؛ پس کسی‌که از این قوم برای موسی علیه السلام ایمان آورده و در عقیده و توحید با او اتفاق کردند، مؤمن گردیده و ملت واحد شدند؛ ولی کسانی‌ بودند که از عقیده و توحید بیرون شده و با موسی علیه السلام در دین اختلاف کردند:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً»

ترجمه: مسلماً که اهل کتاب در دین شان تفرقه کردند و هفتادودو گروه شدند.

پس این مردم از عقیده، احکام قطعی و روشن دین موسی علیه السلام خارج و کافر شدند. گروه‌های‌که از دین موسی علیه السلام خارج شدند با این اختلاف شان ملت‌های دیگری شدند:

«إِنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ تَفَرَّقُوا فِي دِينِهِمْ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ مِلَّةً»

ترجمه: مسلماً که اهل کتاب در دین‌شان تفرقه کردند و هفتادودو گروه شدند.

بدین ترتیب هفتادویک گروهی‌که از پیروی موسی علیه السلام خارج شدند، کافر و اهل آتش اند، اما ملتی‌که بر دین موسی علیه السلام باقی مانده که همان ملت هفتادویکمین و یا ملت هفتاددومین است، ملت بر حق و از اهل جنت است که همین گروه، گروه ناجی و از پیروان موسی علیه السلام هست. هم‌چنان الله سبحانه وتعالی عیسی علیه السلام را با دین حق به سوی بنی اسرائیل فرستاده و کسانی با او در عقیده حق و توحید ایمان آوردند و به اساس همان عقیده و یک ملت و مومن شدند، اما در عین زمان کسانی از مردم در دین با او اختلاف کردند و از عقیده و محکمات و احکام قطعی دین عیسی علیه السلام جدا شدند و از دین عیسی علیه السلام خارج و کافر شدند که این گروه از دین عیسی علیه السلام خارج و با این اختلاف‌شان در دین و اصل دین ملت‌های دیگری شدند که تعدادشان به هفتادویک گروه می‌رسید که همه‌شان ملت‌های کفری و از اهل دوزخ اند، اما ملتی‌که بر دین عیسی علیه السلام باقی ماندند که همان گروه هفتادودوم بودند؛ پس همان گروه از اهل حق و اهل جنت و همین گروه، گروه ناجیه و از پیروان عیسی علیه السلام محسوب می‌شوند.

سپس الله سبحانه وتعالی محمد صلی الله علیه و سلم را با دین حق و عقیده توحید فرستاده و کسانی با او توافق کردند و با عقیده که او و اصحابش ایمان آورده بودند، ایمان آوردند و با توافق و ایمان‌شان امت اسلامی شدند؛ ولی اقوامی بوده و هستند که از صف آن حضرت صلی الله علیه وسلم و مسلمانان و دین شان خارج و از دین، جماعت و عقیده اسلامی خارج و هنوز خارج می‌شوند که خروج این قوم و این مردم خروج از اسلام می‌باشد. زیرا ایشان به عقائدی ایمان آوردند که با عقیده اسلامی در مخالفت قرار داشته و این گروه‌های‌که از اسلام خارج شدند و یا خارج می‌شوند، تعدادشان به هفتادودو گروه رسیده و یا در آینده می‌رسد که تمام این گروه ها کفری بوده و از اهل دوزخ اند. به این ترتیب همان گروه هفتادوسومین باقی می‌ماند و همین گروه که جماعت و امت اسلامی را تشکیل داده و همین گروه هست که به دین رسول الله صلی الله علیه و سلم و صحابه آن ایمان دارند. همین گروه است که به احکام قطعی و واضح اسلام تمسک می‌جویند و همین گروه اند که امت اسلامی بوده و به الله سبحانه وتعالی، ملائکه، کتب، رسولان، روز آخرت، قضاء وقدر، خیر و شر قضاء و قدر از جانب الله سبحانه وتعالی ایمان دارند که همین گروه به صورت عموم امت اسلامی است. همین گروه، گروه ناجیه و از اهل جنت است. همین گروه ملتی است که بر آنچه رسول الله صلی الله علیه و سلم ایمان دارند و همین گروه جماعت مسلمانان می‌باشد.

4. بنا به شرح فوق از معنی این حدیث و این واقعیت، امکان دارد که بحث را این‌گونه خلاصه کنیم:

أ- گروه ناجیه همان امت اسلامی به مفهوم عام آن بوده و همین گروه است که بر عقیده اسلامی و احکام دین و احکام واضح آن جمع شده اند، هرچند که صاحبان رأی، فکر و مذاهب در سائر مسائل فروع با هم اختلاف کردند، زیرا ایشان به عقیده اسلامی، احکام قطعی و احکام واضح اسلام ایمان دارند. بناءً می‌توان این مسائل را چنین عرض یابی و نتیجه گیری کنیم:

 اهل سنت و جماعت از اهل کلام مانند اشعریه، ماتریدیه و دیگر مذاهب کلامیه و هم‌چنان کسانی‌که بالای شان لفظ سلفی و اهل حدیث و غیره اطلاق می‌شود، انشاء الله همۀشان از گروه ناجیه بوده، زیرا ایشان از پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و احکام واضح آن ایمان دارند؛ ولی اختلافاتی‌که در بین‌شان است، این گروه را از اسلام خارج نمی‌کند.

ب- مذاهب فقهی مختلفی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که از احناف، مالکی، شافعی، حنابله وغیره مذاهب فقهی و سائر پیروان مجتهدین هستند، انشاء الله همه شان از گروه ناجیه هستند، زیرا ایشان از پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و واضح اسلام ایمان دارند و اختلافی‌که در بین‌شان وجود دارد، آن‌ها را از اسلام خارج نمی‌سازد.

ج- گروه‌ها و حرکت‌های اسلامی‌که در عصر ما کار می‌کنند، مانند حزب التحریر، اخوان المسلمین، جماعة التبلیغ و گروه‌های جهادی، سلفی و غیره انشاء الله که همه شان از اهل گروه ناجیه هستند؛ زیرا ایشان از جمله پیروان محمد صلی الله علیه وسلم هستند که به عقیده اسلامی و احکام قطعی و واضح اسلام ایمان دارند.

لذا برای هیچ گروه اسلامی از امت مسلمه جائز نیست که بر مبنای این حدیث شریف، تنها خود را گروه ناجیه بخواند، زیرا این ادعاء به معنی این است که هرکس آن‌ را مخالفت کند، از دائره اسلام به دائره کفر بیرون می‌شود که این حالت به هیچ وجه درست نیست، پس تمام مسلمانان به عقیده اسلامی ایمان داشته و به احکام قطعی و واضح اسلام پایبند هستند و انشاء الله از گروه ناجیه می‌باشند.

گروه‌های‌که از اسلام خارج شدند، کافر شده و مستحق این هستند که از جمله گروه‌هایی باشند که از اهل دوزخ باشند و این گروه‌ها همان‌‌هایی هستند که دین را مخالفت کرده و از عقیده اسلامی خارج و از اسلام و احکام قطعی آن تجاوز کردند و به الله سبحانه وتعالی غیر آن را شریک آروده و یا بعد از محمد صلی الله علیه وسلم رسول دیگری را قبول و یا سنت رسول الله صلی علیه و سلم را انکار کردند؛ مانند قوم دروز که عقیده به نسخ ارواح داشته و نصارا، بهائیان، قادیانیان وغیره که این گروه‌‌‌ها نیز از گروه‌های کافری‌ اند که از اسلام خارج شدند. هم‌چنان یهودی‌که از دین موسی علیه السلام خارج و عزیر علیه السلام را ابن الله می‌دانند و هم‌چنان از تابعین عیسی علیه السلام که عیسی علیه السلام را فرزند الله سبحانه وتعالی می‌خوانند، این‌ها گروه‌ها و کسانی اند که از عقیده رسولان‌شان کنار رفته و به این اساس کافر شدند.

امیدوارم که معنی حدیث مبارک با توضیحات فوق واضح شده باشد. الله سبحانه وتعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

امیرحزب التحریر

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته! عالم بزرگوار!

 خوش دارم که محضر شما سوالی را مطرح نمایم که ارتباط به ملکیت عامه می‌گیرد. آیا این‌امکان دارد با وجود احکام شرعی که ملکیت خاص را به ملکیت  عام مبدل کرد، مانند آب‌های چشمه که ملکیت خاص اند؛ از جهت مصلحت جماعت به ملکیت عامه مبدل می‌شوند و هرازگاهی‌که عذر برطرف شد، مانند سابق‌اش به ملکیت خاصه بر می‌گردد؛ مانند این‌چاه های پطرول وقتی‌که خالی شد، درست است که ملکیت خاصه شوند؟

درضمنِ تشکری، الله‌سبحانه وتعالی شما را کمک نماید، ثابت قدم تان داشته باشد و قدم‌های تان را استوار نگهدارد!

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

 هرازگاهی‌که هرنوع از انواع ملکیت عامه داری علت باشد، حکم شرعی با موجودیت وعدم موجدیت علت ارتباط می‌گیرد. زمانی‌که علت یافته شد، این نوع از ملکیت بطور همیش ملکیت عامه می‌باشد؛ اما وقتی‌که علت نفی شد درست است که ملکیت، فردی گردد؛ لیکن به شرط این‌که علت، یک علت شرعی باشد‌ که در نص شرعی وارد شده باشد. به عنوان مثال: آنچه‌که به منافع عامه‌ی مردم ارتباط می‌گیرد، چیزی است‌ که ملکیت عامه حساب می‌شود. رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در حدیثی از حیث صفت نه از حیث عدد بیان نمودند: عن ابن عباس أن النبي صلى الله عليه وسـلم قال: «المسلمون شركاء في ثلاث في الماء والكلأ والنار» رواه أبو داود ورواه أنس من حديث ابن عباس وزاد فيه «وثمنه حرام» وروى ابن ماجه عن أبي هريرة أن النبي صلى الله عليه وسـلم قال: «ثلاث لا يمنعن: الماء والكلأ والنار»

ترجمه: از ابن عباس روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: مسلمان‌ها در سه چیز شریک اند: در آب، چراگاه، و آتش. به روایت ابوداود و هم‌چنان انس از حدیث ابن عباس روایت نموده و در آن اضافه نموده است که "پول شان هم حرام است". هم‌چنان ابن ماجه از ابوهریره رضی الله عنه روایت نموده است که، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: سه چیزاند که از آن‌ها منع کرده نمی‌شود: آب، چراگاه، و آتش.

در این دلیل بیان می‌شود که مردم در آب، چراگاه و آتش شریک اند و فرد از ملکیت این‌چنین ملکیت‌ها منع می‌گردد؛ لیکن رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در خیبر وطائِف برای افراد اجازه داد تا  آب ‌را در ملکیت خود بیاورند، آن‌ها بالفعل برای آب دادن زراعت و باغ‌های خویش آب را تملیک کردند. هم‌چنان بعضی از مسلمانان چاه‌های که در مدینه بود، در ملکیت خود درآوردند. بخاری از عبدالله رضی‌الله عنه روایت نموده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«مَنْ حَلَفَ عَلَى يَمِينٍ يَقْتَطِعُ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ، هُوَ عَلَيْهَا فَاجِرٌ، لَقِيَ اللَّهَ وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ»

ترجمه: کسی‌که قسمی بخورد که به واسطه آن مال شخص مسلمان را بخود بگیرد، وی به همین عمل‌اش فاجربوده و در قیامت الله سبحانه وتعالی را ملاقات می‌نماید؛ در حالی‌که بالایش قهراست.

همان بود که الله‌سبحانه وتعالی آیتی را درین خصوص نازل فرمود:

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا﴾[آل عمران: 77]

ترجمه: كساني‌كه پيمان الله و سوگندهاي خود را به بهاي كمي (از ماديات و مقامات دنيوي هر اندازه هم در نظرشان بزرگ و سترگ جلوهگر شود بفروشند.

متعاقباً اشعث آمد گفت: ابو عبدالرحمن به شما چه سخن گفت؛ این آیه در مورد من نازل شده است که برایم در زمین بچه کاکایم چاهی بود، برایم گفت: شاهدت کجاست؟ گفتم شاهد ندارم. فرمود: قسم برای وی، گفتم ای رسول الله، درین هنگام قسم می‌خورد؛ رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم این حدیث را ذکر نمود و الله‌سبحانه وتعالی آیت‌را از جهت تصدیق حدیث نازل کرده است.

پس مسئله  شراکت در آب اگر تنها از دید مالکیت رقبه باشد؛ نه از جهت صفت منافع آن؛ چگونه است که افراد از ملکیت آن باز داشته می‌شوند؛ پس یک‌بار از قول رسول‌الله‌‌صلی‌الله علیه وسلم: «مسلمانان در سه چیز شریک اند...» و بار دیگر مباح دانستن‌شان به این‌که افراد آب را در ملکیت خود آورده می‌توانند، علت شراکت در آب، چراگاه و آتش استنباط می‌شود که آن عبارت از منافع عامه است که جامعه از منافع‌اش بی‌نیاز شده نمی‌تواند؛ پس حدیث بیان‌گر سه چیز است؛ لیکن معلل از جهت ارتباط به جامعه می‌باشد. به همین اساس، علت با معلول خود از جهت وجود و عدم همراه می‌باشد. هر آن‌چه‌که انتفاع جامعه در آن نمایان گردد، ملکیت عامه تعبیر می‌شود و اگر ارتباط منافع عامه از آن سلب گردد، مانند آب که در حدیث تذکر شده است، بازهم از ملکیت عامه محسوب نمی‌گردد؛ بلکه ملکیت فردی به شمار می‌شود. قاعده در ملکیت عامه آن است؛ هرآن‌چه‌که برای رفع نیازمندی‌های جامعه باشد، هدف از جامعه خانه‌های زیاد، قریه، شهر ویا دولت باشد، اگرچه در تقاضای هرکدام تفاوت وجود دارد؛ اما بازهم مربوط به جامعه محسوب می‌شوند؛ مانند نیاز به منابع آب‌ها، جنگلات، چراگاه حیوانات و آن‌چه مشابه است. به عنوان مثال: معادن وقتی ملکیت عامه می‌باشد که به اندازه  فراوان و جاری در آن معدن یافت گردد، مانند منابع معدن و مثل آن، و این‌گونه معادن ملکیت عامه بوده وجواز ندارد که در ملکیت فرد باشد. قسمی‌که ترمذی از أبیض بن حمال روایت نموده است:

«أنه وفد إلى رسول الله صلى الله عليه وسـلم، فاستقطعه الملح فقطع له، فلما أن ولّى، قال رجل من المجلس: أتدري ما قطعت له؟ إنما قطعت له الماء العِدّ، قال: فانتزعه منه»

ترجمه:  یک وفد نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد، یک معدن  نمک را از رسول الله صلی الله علیه وسلم خواست تا برایش بخشیده شود. زمانی‌که  آن مرد از مجلس برگشت، یک نفر گفت آیا می‌دانید که چه چیز را برایش بخشیده اید؟ برایش آب جاری را بخشیده اید. روای می گوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم دوباره از دست‌اش آن را گرفت.

آب‌جاری آنست که قطع نمی‌شود. نمک را به آب‌جاری از خاطر عدم قطع شدن آن تشبیه کرد. این‌حدیث دلالت به‌این دارد که رسول‌الله‌صلی‌الله علیه وسلم کوه نمک را به ابیض بن حمال بخشید، وقتی‌که رسول‌الله‌صلی‌الله علیه وسلم دانست‌که آن از معادن دایم و جاری است که ختم نمی‌‌گردد، از بخشیدن  آن چنین معدن خوداری کرده و تملیک افراد را منع نمود، چون ملکیت عامه است. ازین‌که این‌جا مراد تنها نمک نه، بلکه معدن است و از این حدیث این واضح می‌گردد که علت منع از بخشش نمک از جهت جاری بودن‌اش می‌باشد که هیچ توقف نمی‌یابد.

این حکم که معادن قطع نمی‌گردند، ملکیت عامه می‌باشد. مشمول تمام معادن برابر است که معادن روی زمین باشد که رسیدن به آن بدون کدام مشقتی مهیا شود و مردم از آن نفع ببرند، مانند نمک، سرمه، یاقوت و آن‌چه مشابه این‌ها باشد. یا این‌که از معادن داخل زمین‌باشد که رسیدن به آن مهیا نمی‌شود؛ مگر به کار و مشقت، مانند معادن طلا، نقره، آهن، مس، سرب. برابر است که جامد مانند بلور ویا روان مانند نفت باشد. تمام این معادن در حدیث شامل می‌شود و معادنی‌که قطع نمی‌شوند، ملکیت عامه بوده و برای تمام افراد رعیت می‌باشد. از این جهت برای دولت جواز ندارد که معادن جاری را به ملکیت افراد، شرکت‌ها در آورد و یا هم جائِز نیست که افراد و شرکت‌ها برای خود معادن را استخراج نمایند. در عوض بالای دولت واجب است که به نیابت از مسلمانان به استخراج معادن اقدام نموده و در امور مسلمان‌ها مصرف نماید و آن‌چه‌ استخراج می‌نماید، تمام‌اش ملکیت عامه برای تمام افراد رعیت می‌باشد.

بنابرین اساس اشیای که در پرسش وارد شده است، واضحاً زمانی مربوط به ملکیت عامه است که منافع عامه در آن نهفته باشد. به عنوان مثال: در نخست چاه آبی در یک قریه وجود دارد که یگانه مصدر آب است و غیر آن چاه دیگری یافت نمی‌گردد؛ پس آن‌چاه ملکیت عامه بوده و تملیک نمودن آن به ملکیت فردی جواز ندارد؛ اما زمانی رسد که بنا بر هرعلتی درین قریه برای مردم آب فراوان گردد، در این‌حالت برای هر شخص جواز دارد که در زمین شخصی خود چاه حفر نماید و در ملکیت خود قرار دهد؛ چون درین حالت آن مربوط منافع جامعه نبوده. به عبارت دیگر، علتِ ملکیت عامه بودن از آن منتفی شده است؛ اما آن چاه اولی که ملکیت عامه بوده و به حالت خود کماکان باقی می‌ماند و فروش‌آن برای فردِ مشخص در صورتی جواز دارد که آب برای مردم فراوان بوده و کفایت کننده همه بوده باشد و در این حالت پولش در دیوان مربوطه به ملکیت عامه گذاشته می‌شود.

هم‌چنان آب چشمه زمانی ملکیت عامه است که جامعه به آن نیازمند باشد؛ اما وقتی‌که آب خشک گردد و یا جامعه بدان نیاز نداشته باشد؛ یعنی علت منافع عامه بودن آن منتفی می‌گردد. یعنی آب به شکل فراوان به همه‌گان برسید؛ پس فروش چنین چشمه برای افراد درست است و پول آن در بخش ملکیت‌های عامه گذاشته خواهد شد. به عنوان مثال چاه‌های پترول ملکیت عامه بوده تا وقتی‌که قطع نشود؛ اما وقتی‌که خشک گردید، یعنی این‌که علت بودن‌اش ملکیت عامه منتفی گردد، جواز دارد که این چاه برای افراد فروخته شود و پولش در ملکلیت عامه گذاشته شود.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد جبیر«نوری»

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

حکم نماز در لباس معطر به عطر‌های الکولی چیست؟ الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

اولاً: عطرهای مخلوط به الکول اتیلن شراب شمرده شده و تعامل با این عطرها بسان تعامل با شراب است. ما این مسئله را در جواب‌های متعددی بیان کردیم، از جمله در جواب ۲۳ جمادی الاول ۱۴۳۵هـ.ق. ۲۴مارچ ۲۰۱۴م. نیز بیان کرده بودیم که در آن جواب چنین آمده بود: «طوری‌که از متخصصین علوم  الکولی دریافتم، الکول به دو نوع است: الکول ایتیلن و الکول میتانول؛ اگر سوال شما که "إيتانول" گفته شده، هدف ایتیلن باشد، جواب آن قرار ذیل است:

1-  بعضی از الکول‌ها بنام میتانول یاد می‌شود، گفته شده که این‌نوع از الکول نشه آور نبوده، ولی مسموم کننده است که به آن سبرتو گفته می‌شود و نوعی از الکول میتانول است که از نرمه‌های چوب وغیره گرفته شده و نوشیدن این نوع از الکول سبب کوری شده و در طول چند روز باعث مرگ شخص می‌گردد. بناءً الکول میتانول شراب نبوده و از لحاظ نجاست و حرمت حکم شراب را نمی‌گیرد؛ مگر از لحاظ استعمال، الکول میتانول مواد مسموم کننده بوده و تحت قاعده ضرر می‌آید. ابن‌ماجه از عباده ابن صامت چنین تخریج نموده است:

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ، قَضَى أَنْ لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم حکم کرده است که ضرر رساندن و پذیرفتن ضرر در اسلام نیست.

2- قسم دیگری از الکول ایتیلن است که در مشروبات نشه‌آور مخلوط به شراب یا مقطر و یا سبرتوی طبی استعمال می‌شود. هم‌چنان این نوع الکول ایتیلن طوری‌که در موارد فوق استعمال می‌شود. در مواد صنتعی نیز به عنوان نگهدارنده مواد استعمال می‌شود و این ماده مانند خشک‌کننده برای رطوبت و ذوب کننده مواد عطری است، مانند اکولونیا و بوی‌ها. هم‌چنان این ماده در صنعت مواد نجاری نیز استفاده می‌شود که استعمال آن به سه قسم است:

أ- قسمی است که الکول تنها به عنوان ذوب کننده استعمال شده و یا به عنوان بخشی از بعض موادی‌که این نوع الکول ماهیت و خاصیت آن از بین نمی‌رود، استفاده می‌شود، بلکه در ترکیب همان مواد نشه‌آور به حال خود باقی می‌ماند؛ پس این قسم الکول استعمال آن مطلقاً حرام بوده، مانند کولونیا که نجس و استعمال آن حرام است، زیرا نجاست در آن خلط شده و به عنوان الکول بر حال خود باقی است. پس این مواد مخلوط از شراب بوده که شراب نیز حرام است و دلیل آن حدیث خشنی است:

دارقطنی از خشنی تخریج نموده که وی گفت: گفتم یا رسول الله! ما با مشرکین خلط هستیم، اما کدام دیگ و ظرفی به جز ظروف مشرکین نداریم، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود:

«اسْتَغْنُوا عَنْهَا مَا اسْتَطَعْتُمْ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَارْحَضُوهَا بِالْمَاءِ فَإِنَّ الْمَاءَ طَهُورُهَا ثُمَّ اطْبُخُوا فِيهَا»

ترجمه: تا می‌توانید از آن‌ها دوری کنید؛ اگر چارۀ نیافتید، پس آن‌ها را با آب بشوئید، زیرا آب پاک کننده آن است؛ سپس در آن پخته کنید.

بناءً رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است؛ آب پاک کنندۀ ظروف شان است، پس این به معنی آن است که ظروف شان با گذاشتن شراب نجس بوده، اما بعد از شستن پاک می‌شود و این دلیلی است بر این‌که شراب نجس است. سوال در خصوص این ظروف که در آن‌ها شراب قرار داده می‌شود، چنانچه در روایت خشنی در نزد ابوداود از ابی ثعلبه خشنی روایت شده است که وی از رسول الله صلی الله علیه وسلم سوال کرد و گفت ما با اهل کتاب همسایه هستیم و اهل کتاب در دیگ‌های شان گوشت خوک، پخته می‌کنند و در ظرف‌های شان شراب می‌نوشند. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

«إِنْ وَجَدْتُمْ غَيْرَهَا فَكُلُوا فِيهَا وَاشْرَبُوا، وَإِنْ لَمْ تَجِدُوا غَيْرَهَا فَارْحَضُوهَا بِالْمَاءِ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا»

ترجمه: اگر غیر از ظرف‌های شان ظرف پیدا کردید در آن‌ظرف‌ها بنوشید و اگر غیر از آن ظرف‌ها نیافتید همان ظرف‌های اهل کتاب را با آب شسته و در آن بخورید و بنوشید.

بناءً گوشت خوک و شراب نجس بوده و ظرفی‌که این دو نجس در آن گذاشته می‌شود، آن هم نجس می‌شود. بناءً شستن این ظرف‌ها قبل از استعمال شان لازم است.

ب- نوع دیگر آن قسمی است که الکول از ماهیت خود تغییر کرده و خاصیت نشه‌آوری اش را از دست می‌دهد و از مواد این نوع  الکول و مواد دیگر ماده جدیدی ساخته شده که مواصفات الکول را نداشته و مسموم کننده هم نمی‌باشد که این ماده جدید حکم شراب را نگرفته و مانند دیگر مواد در تحت قاعده "اصل در اشیاء اباحت است تا زمانی‌که دلیلی بر حرمت آن پیدا نشود " داخل می‌شود.

ج- نوع دیگر قسمی است که الکول از ماهیت خود تغییر می‌کند و خاصیت نشه‌آوری آن از بین می‌رود که این قسم الکول و مواد دیگر مادۀ جدیدی ساخته شده که مواصفات الکول را نداشته، ولی مسموم کنند است و حکم این ماده مانند حکم مواد مسموم کننده است؛ یعنی پاک است، ولی استعمال آن حرام بوده. یعنی به خاطر ضرر رساندن ضرر خودش و یا ضرر رساندن به دیگر کسی.

3- بناءً الکول ایتیلن وقتی با مواد دیگری خلط گردد، حکم آن منوط به این است که آیا خاصیت نشه‌آوری اش از بین رفته و یا خیر؟ و آیا مسموم کننده است و یا خیر؟ و این مربوط به تحقیق و نظر اهل خبره و متخصیصین می‌شود؛ اگر به صورت علمی و عملی ثابت شود که این مخلوط نشه‌آور است، در این صورت حکم شراب را می‌گیرد و بر این دلالت دارد که الکول ایتیلن با این مخلوط‌اش خاصیت و ماهیت آن تغییر نکرده و اگر به صورت علمی و عملی ثابت شود که این مخلوط نه نشه‌آور است و نه هم مسموم کننده، در این صورت حکم شراب و حکم مسموم کننده را نمی‌گیرد و اگر به صورت علمی و عملی ثابت شود که این مخلوط نشه‌آور نیست، ولی مسموم کننده هست، در این صورت حکم شراب را نگرفته، ولی حکم مواد مسموم کننده را می‌گیرد.

بناءً وقتی این مخلوط نشه‌آور باشد، مثل کولونیا در این صورت حکم شراب را می‌گیرد؛ به خاطر این قول رسول الله صلی الله علیه وسلم که بخاری و مسلم از حضرت عایشه روایت کرده است که گفته است:

«كُلُّ شَرَابٍ أَسْكَرَ فَهُوَ حَرَامٌ»

ترجمه: هر شراب که نشه کند پس او حرام است.

مسلم از ابن عمر روایت کرده است که گفته است، رسول الله صلی الله علیه وسلم گفته است:

«كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ، وَكُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ...»

ترجمه: هر نشه آوری شراب و هر نشه آوری حرام است.

و در روایت دیگری از ابن عمر است که گفته است:

«كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ، وَكُلُّ خَمْرٍ حَرَامٌ»

ترجمه: هر نشه آوری شراب و هر شرابی حرام است.

نوشیدن شراب و هم‌چنان پنج مورد دیگر آن نیز حرام است. ترمیذی از انس ابن مالک روایت نموده است که گفت:

«لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ فِي الخَمْرِ عَشَرَةً: عَاصِرَهَا، وَمُعْتَصِرَهَا، وَشَارِبَهَا، وَحَامِلَهَا، وَالمَحْمُولَةُ إِلَيْهِ، وَسَاقِيَهَا، وَبَائِعَهَا، وَآكِلَ ثَمَنِهَا، وَالمُشْتَرِي لَهَا، وَالمُشْتَرَاةُ لَهُ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم ده مورد را در شراب حرام نموده است: تولیدکننده، تقاضا کننده، نوشینده، حامل و کسی‌که به آن انتقال داده می‌شود و هم‌چنان کسی‌که برای دیگران ساقی قرار می‌گیرد، هم‌چنان فروشنده، کسی‌که قیمت آن را به مصرف می‌رساند و کسی‌که می خرد و یا شراب برای آن خریده می‌شود.

پس هریکی از این ده مورد حرام است.» پایان.

دوم: عطرهای‌که در آن‌ها الکول است، مانند کولونیا نجس است و از شرائط صحت نماز پاکی لباس و بدن است چنانچه دلائل آن ذیلا ذکر شده است:

1- نسبت به شرط بودن پاکی بدن در نماز حدیثی است که از ابن عباس از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت شده است:

«تَنَزَّهُوا مِنَ الْبَوْلِ فَإِنَّ عَامَّةَ عَذَابِ الْقَبْرِ مِنْهُ»

ترجمه: از بول خود را پاک کنید زیرا عموم عذاب قبر از بول است.

و در روایتی‌که از ابوهریره روایت شده است: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«أَكْثَرُ عَذَابِ الْقَبْرِ في الْبَوْلِ»

ترجمه: بیشتر عذاب قبر در بول است.

2- نسبت به شرط بودن لباس در نماز این قول الله سبحانه وتعالی است:

﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾ [مدثر: 4]

ترجمه: یعنی لباس خود را پاک کن.

و در روایتی‌که بخاری در صحیح خود از اسماء بنت ابی بکر صدیق روایت نموده که گفته است: زنی از رسول الله صلی الله علیه وسلم سوال کرد، گفت یا رسول الله در صورتی‌که یکی از ما خون حیض را دیدیم چی کنیم؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود:

«إِذَا أَصَابَ ثَوْبَ إِحْدَاكُنَّ الدَّمُ مِنْ الْحَيْضَةِ فَلْتَقْرُصْهُ ثُمَّ لِتَنْضَحْهُ بِمَاءٍ ثُمَّ لِتُصَلِّي فِيهِ»

ترجمه: وقتی لباس یکی از شما را خون حیض گرفت، پس باید آن را بمالد سپس به آب بشوید؛ سپس در آن نماز بخواند.

بناءً وقتی عطرهای‌که در آن الکول باشد و بر لباس و بدن اصابت کند نماز در آن صحیح نیست. این چیزی است که دراین خصوص نظر دارم. الله سبحانه وتعالی عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادر‌تان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

 

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

 (ترجمه)

به جواب ولید علمی

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

 در مورد قاعدۀ "أخف الضررين" یا "أهون الشرين" نزدم سوالی است، دو قاعده‌ای که شماری از دعوت‌گران و حرکات اسلامی برای اثبات مشارکت در انتخابات پارلمانی و یا ریاستی به این قاعده استناد می‌کنند؛ آیا این دو قاعده از قواعد شرعی هستند؟ آیا بعضی فقهاء قائِل به این دو قاعده من‌حیث قاعدۀ شرعی هستند؟ دلائل این علماء و جواب‌شان چیست؟ الله‌سبحانه وتعالی در عمر شما برکت دهد.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

نسبت به این قاعده ما قبلاً به تاریخ ۲۹اگست ۲۰۱۰ م جواب داده بودیم و اینک‌ آنچه در آن جواب ذکره شده بود را برایت نقل می‌کنم: «قاعدۀ "أهون الشرَّين"  یا " أخف الضررين". این قاعده در نزد تعدادی از فقهاء به عنوان قاعدۀ شرعی محسوب می‌گردد، اما این قاعده در نزد علمایی‌که این قاعده را به عنوان قاعده شرعی اعتبار می‌دهند، آن‌را به یک معنی می‌گیرند و او این‌که برای شخص جواز دارد تا به یکی از دو عمل حرام اقدام کند که حرمت آن کم‌تر و شخص مکلف راهی برای ترک هر دو عمل ندارد و ترک هردو عمل حرام برایش ممکن نمی‌باشد؛ زیرا این عمل از توانش به تمام معنی خارج است. الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا﴾ ]بقره:286[

ترجمه: اللَّهَ (سبحانه وتعالی) هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی‌کند.

و هم‌چنان او سبحانه و تعالی فرموده است:

﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ ]تغابن: 16[

ترجمه: از اللَّهَ (سبحانه وتعالی) پرواکنید هر قدر که می‌توانید.

 یعنی این قاعده در نزد آن عده از علمایی‌که بر صحت آن باورمند هستند، زمانی این قاعده را اعتبار می‌دهند که شخص، مجبور بر انجام یکی از دو حرام بوده و راهی برای ترک هردو حرام نداشته باشد؛ به گونه‌ای که هیچ راهی جز این‌که یکی از این دو حرام را باید انجام دهد، نزد آن موجود نباشد؛ پس در این‌صورت است که قاعده "اخف الضررین" اعتبار داده می‌شود و این دسته از علماء قاعدۀ " اخف الضررین" را مطابق بر هوای نفس‌شان تعیین نمی‌کنند؛ بلکه مطابق به احکام شرعی تعیین می‌کنند. مثلاً حفظ جان دو شخص مهم‌تر از حفظ جان یک شخص و حفظ جان دو شخص مهم‌تر از حفظ جان یک شخص و حفظ جان یک شخص مهم‌تر از حفظ مال است. به همین ترتیب حفظ دار‌اسلام که در داخل حفظ دین بوده مقدم‌تر از حفظ جان و مال است و هم‌چنان جهاد و امامت‌کبراء در حفظ دین داخل بوده و مقدم‌ترین ضرورت‌ها می‌باشند. شاطبی در موافقات گفته است: "جان‌ها محترم و محفوظ بوده، لازم است که زنده بمانند، طوری‌که اگر انتخات بین زنده ماندن شخص و اتلاف مال قرار به میان آمد و انتخاب بین اتلاف مال و زنده نگهداشتن نفس قرار گرفت؛ زنده نگهداشتن جان مقدم‌ است."

از جمله مثال‌های که این دسته از علماء در خصوص تطبیق این قاعده ذکر کرده اند این است: وقتی ولادت برای مادر دشوار شد چنان‌که نجات مادر و جنین هردو ممکن نبود و مسئله نیاز داشت که باید اقدام سریع گرفته شود و در این‌صورت یا نجات جان مادر که مرگ‌جنین را در پی داشت و یا نجات جنین که مرگ مادر را در پی داشت، متصور بود و طوری به نظر می‌رسید که اگر به همان حالت باقی گذاشته شود، به مرگ هردو منجر می‌شود، در چنین حالتی به قاعدۀ " اهون الشرین"  و یا " اخف المفسدتین" رجوع شود؛ یعنی‌ در این حالت است که نجات جان مادر انتخاب می‌گردد؛ گرچه در این‌عمل، قتل نفس دیگری -که همانا جنین است- نهفته می‌باشد.

مثال دیگر این‌است که شخصی در حضور شخص دیگری مورد تعرض شخص سومی قرار گرفت و چنان به نظر می‌رسید که شاید شخص تهدید کننده آن را غرق کند، به قتل برساند و یا جرح بزرگی در بدنش وارد کند و یا بر زنی تجاوز کند؛ در حالی‌که شخص حاضر توان نهی و جلوگیری این منکر را داشت، اما با این تفاوت که اگر مشغول نهی و بازداشتن این کارگردد، نماز فرض‌اش فوت می‌شود؛ یعنی اگر مشغول جلوگیری از این عمل منکر شود، نمازش فوت می‌شود و یا این‌که اگر مشغول نماز شود، این حرام انجام می‌شود؛ اما وقت گنجایش این را نداشت که هردو واجب را اداء کند، در چنین‌حالتی این قاعده تطبیق شده، ولی موازنه و معیار سنجی از طرف شریعت می‌شود و شریعت مشخص می‌کند که کدام یک از این دو حرام بزرگ‌تر است؛ اگر امکان انجام هردو واجب بود باید هردو واجب انجام شود.

مثال‌های دیگری نیز وجود دارد که امام غزالی و عزالدین بن عبدالسلام رحمت‌الله علیه ذکر کرده اند که از این مثال‌ها به خوبی چگونگی اعمال وانجام دادن قاعدۀ "اهون الشرین" مشخص و هم‌چنان از این مثال‌ها موازنه‌ی احکام ظاهر می‌گردد. عزالدین در کتاب‌اش تحت نام "قواعد الاحکام فی مصالح الانام" گفته است: "وقتی مفاسد مطلق جمع شدند تا جای‌که ممکن باشد، باید دفع شوند؛ اگر دفع همه‌ی مفاسد متعذر بود، فاسدتر را دفع می‌کنیم و سپس فاسدتر و به ترتیب." هم‌چنان مثال‌هایی در این زمینه ذکر نموده و گفته است: (اگر شخص تحت اکراه قرار گرفت تا مسلمانی را به قتل برساند چنان‌که اگر شخص از قتل آن مسلمان خودداری کند، خودش به قتل می‌رسد؛ پس لازم است که بر قتل خودش صبر کند؛ زیرا مفسده قتل خودش کم‌تر از قتل دیگری است). این مثال واضحی است بر این‌که اختیار "اخف مفسدتین" و حرامین چی معنی دارد؟ زیرا در این‌جا هیچ راهی برایش جز انتخاب یک گزینه وجود ندارد؛ اگر منع هردو مفسده برایش ممکن باشد، باید هردو را انجام دهد.

هم‌چنان در مثال دیگری گفته است: (اگر شخص تهدید به مرگ شد و بالایش اکراه صورت گرفت تا شهادت زور و دروغ بگوید و یا حکم باطلی صادر کند؛ اگر در پی شهادت شخص مکره و یا حکم آن، قتل، قطع یکی از اعضاء و یا تجاوز بر ملک بضعۀ حرامی متصور بود، شهادت و حکم آن شخص جائِز نمی‌باشد؛ زیرا تسلیم شدن بر قتل بهتر از آن است که سبب قتل مسلمان بی‌گناهی دیگری و یا باعث قطع عضو بدن شخص دیگری گردد و یا این‌که بعض حرام را مرتکب شود، یعنی وقتی شخص مکره قرار گرفت تا شخص دیگری را به قتل برساند و یا شهادت بدهد که باعث قتل آن و یا قطع عضو آن گردد و یا مکره قرار گرفت تا بر ناموسی کسی تجاوز کند؛ پس در این حالات جائِز نیست که شخص مکره شهادت دهد؛ بلکه بر قتل خودش صبر کند؛ زیرا تسلیم شدن و تن‌دادن به قتل خودش بهتر از آن‌است که دیگری را به قتل برساند.

یعنی واقعیت و حالتی‌که شخص به قاعدۀ "اخف الحرامین"  و یا "اخف المفسدتین" رجوع کند، واقعیت و حالتی است که شخص از پرهیز کردن یکی از دو حرام و یا تمام حرام‌ها عاجز باشد.

این‌ها مثال‌هایی بر تطبیق قاعدۀ "اخف الضررین" مطابق به آنچه علماء ذکر کرده اند، بود. علمای‌که این قاعده را من‌حیث قاعده‌ی شرعی می‌گیرند؛ اما موارد تطبیق این قاعده مثال‌های نیستند که شیوخ درباری می‌آورند، شیوخ درباری‌که می‌خواهند مسلمانان را از احکام شرعی به انحراف کشیده و به گمراهی و باطل سوق دهند. آن‌های‌که این قاعده را برای انجام این حرام و ترک‌آن ‌حرام استعمال می‌کنند و استدلال می‌نمایند ‌که اگر چنین نکنند یا به زندان می‌افتند و یا طرد از وظیفه می‌شوند، این قاعده در چنین مواردی مصداق ندارد.

هم‌چنان آنانی‌که می‌گویند با وصف این‌که شرکت کردن در حکومت کفری حرام است، شرکت می‌کنیم تا تمامی منصب‌ها به دست فاسقان نیفتد، یقیناً که ترک حکم شرعی برای‌شان حرام بزرگ‌تر بوده و این استدلال در این زمینه مصداق تطبیق این قاعده را نداشته؛ بلکه مانند این است که شخص بگوید من می‌فروشی و یا ساقی‌خانه‌ای باز می‌کنم تا منافع مادی به دست آورم؛ چون اگر این کار را نکنم، کافری این ساقی‌خانه را باز نموده و منافع مادی را به دست می‌آورد.

هم‌چنان از جمله‌ی موارد مصداق این قاعده این نیست که بر شخص دو امر حرام پیشنهاد شده و او یکی از آن دو، یعنی به خفیف‌تر آن مراجعه کند در حالی‌که قادر به خود داری از هردو می‌باشد مثلاً شخصی‌که می‌گوید فلانی را انتخاب کنید گرچه سکولر کافر و فاسقی است و یا بگوید فلانی را تائید کنید نه آن یکی دیگر را؛ زیرا شخص اولی ما را هم‌کاری می‌کند؛ ولی دومی هم‌کاری نمی‌کند. یا مانند این مثال‌ها؛ بلکه چیزی‌که گفته شود در این خصوص این‌است که در برابر دو امر حرام قرار گرفتیم؛ پس انتخاب سکولر، وکیل ساختن آن و هم‌چنان نائِب قرار دادن‌اش برای تطبیق و نمایند‌گی کردن از نظر مسلمانان جائِز نیست؛ زیرا آن شخص به اسلام التزام نداشته و دیگر این‌که آن‌شخص به اعمالی حرامی مبادرت می‌ورزد که انجام آن برای موکل آن جائِز نمی‌باشد، مانند قانون‌گذاری، تصدیق قوانین حرام و مانند خواست حرام و قبول کردن حرام و به صورت کل، او نهی از معروف و امر به منکر می‌کند، بناءً انتخاب هیچ کدامی از این‌ها جائِز نبوده زیرا انتخاب این و یا آن حرام بوده و ترک انتخاب هردو در وسع و توان شخص می‌باشد.

هم‌چنان از جمله موارد تطبیق قاعدۀ "اخف الضررین" این‌نیست که مسلمان بر دو عمل حرام مواجه گردیده، در حالی‌که قادر به امتناع از هردو مورد است؛ ولی شخص به خاطر بر آورده کردن هوای نفس خود به اخف یکی از دو امر حرام روی می‌آورد و طوری خود را قناعت می‌دهد که خود داری‌اش از یکی از دو امر دشوار می‌باشد، در حالی‌که خود داری از تمام محرمات تا زمانی‌که برای انسان مقدور باشد مطابق به احکام شرعی واجب است. این مختصری از موضوع "اخف الضررین" و "اهون الشرین" بود که بیان شد.» پایان

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه