سه شنبه, ۱۸ صَفر ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۸/۱۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

«رضا غرسلاوی سوگند قانونی را در حضور قیس سعید رئیس جمهور تونس جهت پیشبرد وزارت داخله/کشور ادا نمود، این درحالی است که وی پیش از آن مدتی به عنوان مشاور، وظیفه اجرا کرده بود.» (الجزیره، 30جولای2021)، قیس سعید رئیس جمهور تونس در سخنرانی که تلویزیون دولتی شام به تاریخ یکشنبه 25جولای 2021 آن را پخش نمود بعد از یک جلسۀ اضطراری با فرماندهان نظامی و امنیتی موارد ذیل را اعلان نمود: تعلیق امتیازات پارلمان، برکناری هشام مشیشی نخست‌وزیر تونس از کارش با استناد به مادۀ 80 از قانون اساسی، برداشتن مصئونیت قضائی از اعضای پارلمان، استعفای وزیر دفاع و عدلیه و به دوش گرفتن قوۀ اجرائی توسط خودش به همکاری نخست‌وزیری که وی تعیین خواهد کرد. پرسش این است که چرا رئیس جمهور تونس چنین اقدامی نمود؟ واکنش‌های جهانی در این راستا چه بوده است؟ آیا این بدان معناست که کشکمش بین‌المللی با تمام قوت به سوی تونس در جریان است؟

پاسخ

برای بیان دیدگاه برتر در این مسائل نکات ذیل را ارایه می‌داریم:

1-       بحران در میان قیس سعید رئیس جمهور تونس و بین حکومت و پارلمان در آغاز سال جاری شروع شد، زمانی‌که هشام مشیشی نخست‌وزیر تونس به تاریخ 16جنوری2021 از اجرای تعدیل پست‌های وزارت‌خانه‌ها شامل 11 پست از 25 پست را اعلان نمود. رئیس جمهور تونس این تعدیلات نپذیرفت، از جمله استعفای بعضی وزیران نزدیک به خودش. قیس سعید به تاریخ 25جنوری2021 گفت:  «تعدیلات اخیر در وزارت‌خانه‌ها که هشام مشیشی نخست‌وزیر تونس در حکومت اجراء نموده خلاف اجراآتی است که قانون اساسی بر آن‌ها دلالت دارد، خصوصاً آنچه که فصل 92 این قانون بیان داشته است، یعنی ضرورت تداول در مجلس وزراء زمانی‌که موضوع به وارد کردن تعدیل در تشکیلات حکومت تعلق گیرد، این بر علاوۀ اخلالات دیگر است -که آن را ذکر نکرد-» و گفت: «بعضی از کسانی‌که در تعدیل قانون اساسی پیشنهاد می‌دهند آنانی هستند که قضیه‌های به ایشان تعلق دارد یا پوشیدگی‌های دارند که منافع را ضربه می‌زند، و کسی‌که قضیه به او تعلق گیرد، ممکن نیست که سوگند ادا نماید؛ زیرا ادای سوگند تنها یک اجرای شکلی نیست؛ بلکه یک اجرای معنوی و جوهری می‌باشد.» و  «از نبود کدام زنی در لیست پیشهاد شدۀ وزراء» ابراز نارضایتی کرد. (أ ف ب 25جنوری2021) فیصله‌های رئیس جمهور در تونس سبب بحران اقتصادی نفس‌گیر گردید و چالش‌های بحران کرونا نیز بر فرسودگی آن افزود چنان بحرانی که شهرها را با شدت کوبید همراه با ترس و هراس‌ها از ویرانی سریع سیستم صحی است که تقاضای استقبال کمک‌های طبی عاجل از دولت‌ها را در جریان روزهای گذشته می‌نمود. انستیتوت احصائیۀ تونس در یک گزارشی نشر نمود که 8/8 فیصد اقتصاد تونس در سال 2020 کاهش یافته است. «بیانات انستیتوت احصائیۀ دولتی تونس در روز دوشنبه نشان داد که روند اقتصاد شهرها با مقایسه به سال‌های گذشته کاهش 8/8 فیصدی را در سال 2020 داشته است. در این میان اقتصاد تونس که تا حدود زیادی بر سیاحت استوار بود، در جریان چالش‌های بحران ویروس کرونا به شدت ضرر دیده است، انستیتوت احصائیه گفت که نسبت بیکاری تا 4/17 فیصد در ربع چهارم از سال 2020 نسبت به ربع سوم همین سال که نسبت بیکاری 2/16 فیصد بوده بلند رفته است» (خبرگزاری الاناضول،  15فبروری2021)

2-        به تاریخ 25جولای2021 ریاست تونس بیانیۀ را در صفحۀ رسمی فیسبوک خود منتشر نمود و در آن گفت: « امروز 25 جولای 2021، قیس سعید رئیس جمهور تونس بعد از مشوره با نخست وزیر و رئیس نمایندگان مردم و با عمل به فصل 80 قانون اساسی، جهت حفاظت از نظم وطن، امنیت و استقلال شهرها و تضمین سیر عادی چرخۀ دولت فیصله‌های ذیل را اتخاذ نمود: برکناری نخست وزیر سید هشام مشیشی، تعلیق کار و امتیازات مجلس نمایندگان برای مدت 30 روز، برداشتن مصئونیت پارلمانی از تمام اعضای مجلس نمایندگان مردم، به دوش گرفتن قدرت اجرائی توسط رئیس جمهور به همکاری حکومت که ریاست آن را نخست وزیری به عهده دارد که رئیس جمهور آن را تعیین نماید.» وی افزود: «به زودی در ساعات آینده امری صادر خواهد شد که تمام این تدابیر استثنائی را تنظیم نماید که واقعیت کنونی آن را لازم گردانیده و با زوال اسباب، این حالت نیز از بین خواهد رفت، ریاست مردم تونس از مردم خواست تا دنبال کسانی نروند که خواهان هرج و مرج می‌باشند، (دبی CNN، 26جولای2021). قیس سعید بر فیصله‌هایش تأکید می‌نمود که: «این فیصله‌ها تعلیقی بر قانون اساسی به شمار نرفته و خروج از چوکات قانون اساسی نیست.» (الجزیره نت، 26جولای2021)، قیس سعید رئیس جمهور تونس روز جمعه اعلان نمود که هرگز به یک دیکتاتور تبدیل نخواهد شد، به دلیل این‌که وی «متن قانون اساسی را بسیار دقیق می‌داند، آن را احترام دارد و مطالعه کرده است.» در گذشته خبرگزاری رسمی الأنباء اشاره نموده بود که به اتهام تلاش برای قیام به اعمال خشونت‌آمیز در مقابل پارلمان، بخش قضاء یک تحقیقی را بر چهار نفر از اعضای حزب النهضة گشوده است که در میان‌شان نگهبان شخصی غنوشی و یاسین عیاری نمایندۀ پارلمان تونس نیز وجود دارد. (منبع: فرانس 24-أ ف ب – رویترز، 30جولای2021).

3-         راشد غنوشی رئیس پارلمان تونس به تاریخ 26جولای2021 در صفحۀ رسمی فیسبوک خود مشورۀ رئیس جمهور تونس را با خودش رد کرد و در این باره نوشته است: «رئیس مجلس نمایندگان مشورۀ رئیس جمهور تونس را در مورد اجرای فصل 80 از قانون اساس را رد می کند، مشورۀ از جانب قیس سعید رئیس جمهور تونس پیرامون اجرای فصل 80 قانون اساسی با او صورت نگرفته است و غیر از این آنچه گفته می‌شود یک ادعای دروغین است.» صبح روز دوشنبه سربازان از داخل شدن رئیس و اعضای مجلس نمایندگان به مقر مجلس منع کردند و ایشان را اخطار دادند که تعلیماتی نزدشان وجود دارد که تقاضای بسته شدن پارلمان را می‌کند. غنوشی گفت: «من رئیس مجلس هستم و در مقابل موقعیتی می‌ایستم که ریاست آن را به دوش دارم و اردو / ارتش مرا از داخل شدن به آن منع می‌کند.» وی قیس سعید را به «انقلاب بر دولت و قانون اساسی متهم نمود.» (الجزیره، 27/7/2021)، اما قیس سعید گفت: «فیصله‌های اخیر وی تلاشی برای انقلاب بر قانون اساسی نبوده و وی نیت انقلاب بر قانون اساسی و شرعی در شهرها را نداشته است و تمام فیصله‌های اخیر کاملا قانونی بودند و اجرای آن به شکل فوری صورت خواهد گرفت تا خطرات ناگهانی در شهرها از بین برود.» (صفحۀ رسمی ریاست تونس در فیسبوک، 27جولای2021). بعد از آن به تاریخ 30جولای2021 رضا غرسلاوی در مقابل قیس سعید رئیس جمهور تونس جهت پیشبرد امور وزارت داخله/کشور سوگند یاد نمود؛ در حالی‌که پیش از این به عنوان مشاور، اجرای وظیفه می‌نمود. (الجزیره،         30جولای2021)

4-        عکس‌العمل‌ دولت‌های بزرگ دخیل در تونس به شکل ذیل است:

أ‌-          امریکا:  امریکا در تونس نفوذ سیاسی فعال ندارد، زیرا طبقۀ سیاسی موجود در اصل پیرو انگلیس هستند، بعد از آن فرانسه توانست، هم‌چنان با نفوذ خود داخل شود و به همین قسم سیاسیون از جمله کسانی بودند که نفوذ اروپا یعنی انگلیس و فرانسه را تضمین نمودند. امریکا تلاش نموده تا حدودی از طریق کمک‌های نظامی و جامعۀ مدنی به تونس داخل شود. در مورد کمک‌های نظامی باید گفت که ایالات متحده این روش را برای نفوذ بر تونس طی چندین دهه به کار گرفته و ایالات متحده با وسیله قرار دادن تروریست، اردو / ارتش تونس را مسلح نموده، تمرین داد و با آنان کار نمود. ایالات متحده در چوکات تعلیم و تمرین نظامی بین المللی ) IMET ( و در جریان برنامۀ همکاری جهت مبارزه با تروریزم، اردو / ارتش تونس را تمویل نمود. کمک‌های امریکایی در بین سال‌های 2012 و 2016 به حدود 7/2 ملیارد دالر رسید. بعد از آن قرار گرفتن تونس به عنوان هم‌پیمان خارج از ناتو در سال 2015 صورت گرفت. به تاریخ 1 اکتوبر2020، مارک إسبر وزیر دفاع امریکا معاهدۀ همکاری‌های نظامی را برای مدت 10 سال با تونس امضا نمود. إسبر در سخنرانی‌اش بعد از ملاقات با قیس سعید گفت: «ما به سوی گسترش این روابط جهت کمک کردن تونس در حمایت از بندرهای بحری، مرزهای خشکه، جلوگیری از تروریزم، حفظ تلاش‌های که نظام‌های استبدادی را نابود گرداند دور از شهر خود در حرکت هستیم.»  (أفریکا نیوز 1 أکتوبر 2020)

اما روش کمک‌های جامعۀ مدنی را سفارت امریکا در چوکات برنامۀ حمایت از حکومت‌داری خوب و مبارزه با فساد در تونس به دوش گرفت که به ارزش 6/5 ملیون دالر از جانب سفارت امریکا تمویل می‌شد. «مرکز ملی محاکم ولایات NCSC اعلامیۀ تفاهم را با وزارت ارتباطات با هیئت‌های قانونی و جامعۀ مدنی جهت طراحی آدرس الکترونیکی که مخصوص سازمان‌های جامعۀ مدنی است امضا نمود. و این آدرس به سازمان‌های جامعۀ مدنی فرصت می‌دهد تا از راه دور در این آدرس ثبت نمایند، برعلاوۀ گزارش‌های مالی و ادبی مخصوص انجمن جهت استحکام توانائی و روابط.» (سفارت امریکا در تونس Tunis Embassy .S.U 20 دیسمبر 2020) این روش‌ها به عنوان یک راه نفوذ در هر کشوری‌که خالیگاه سیاسی داشته باشد نفع می‌رساند و چنان نباشد که در آن نفوذ دولت قدرتمندی همچون انگلیس بر علاوۀ اتحادیۀ اروپا و خصوصا فرانسه و آلمان به عنوان دو بازو جهت پیوستن به انگلیس در آن باشد. بناءً این کارهای امریکائی کدام اشکالی را در نفوذ انگلیس یا اروپا در تونس وارد کرده نمی‌تواند، زیرا اردو / ارتش بسیار کوچک است و نقش کوچکی را در سیاست شهرها بازی می‌نماید. بنابراین تا هنوز نیاز به وقت بیشتری جهت توجه بر مزدوران مخلص برای امریکا و ساختار قدرت اردو / ارتش برای بازی کردن نقش مؤثر در تونس وجود دارد و این وقت گیر خواهد بود، یعنی نقش امریکا تا فعلاً در تونس فعال نیست، بلکه یک نقش عمومی آن هم به دلیل دعوت به سوی دیموکراسی و حقوق بشر است با وجود این امریکا از تلاش‌ها برای نفوذ در تونس دست نخواهد کشید.

ب‌-    انگلیس: انگلیس قبل از انقلاب، امور را کاملاً تحت کنترل داشت. کشور را از پشت پرده از طریق مزدور خود زین العابدین و قبل از او بورقیبه به طور کامل اداره می‌کرد و در عرصۀ تونس رقیب بین‌المللی به معنای واقعی نداشت؛ بلکه احزاب مخالف به طور آشکار حمایت می‌کردند، مانند میزبانی آن به راشد غنوشی، رهبر جنبش النهضه تا مخالفان "اسلامی" را جذب نموده و از این کارت مهم در مواقع ضروری استفاده کند، انگلیس در تونس سرگردان بود. در سال 2015، سفارت انگلیس در تونس از شرکت مشاورۀ بین‌المللی آدام اسمیت دعوت کرد تا به دولت در تونس مشوره دهد، افسران ارشد را تربیت، سیاست‌ها را تدوین و قوانین جدیدی را معرفی کند. به همین ترتیب ،Aktis Strategy Ltd به تونس آورده شد، یک پیمان‌کار توسعه‌ای که قراردادهای به ارزش میلیون‌ها پوند برای ادارۀ امور خارجه و منافع مشترک انگلیس مدیریت کند. علاوه بر این، انگلیس کنترل طبقۀ سیاسی را از حبیب بورقیبه تا بن علی تا باجی سبسی، که حزب نداء تونس را در سال 2012 تاسیس کرد، داشت. او یکی از همراهان حبیب بورقیبه و متحد بن علی بود. بنابراین تمام نیروهای سکولار قدیمی را جمع کرد که انگلیسی‌ها قبلاً با آن‌ها کار می‌کردند. بنابراین انگلیس با کنترل طبقۀ سیاسی نفوذ خود را در این کشور حفظ کرد.

با این حال، با خروج زین العابدین از ریاست جمهوری در تونس، او مزدور قدرتمند خود را خساره‌مند ساخت، بدون این‌که نظام خساره‌مند شود، زیرا مزدوران زیادی در دولت تونس و خارج از این کشور دارد؛ اما نفوذ سیاسی وی ضعیف‌تر از قبل گردید و بازگشت غنوشی از انگلیس به عنوان یک دوست وفادار به آن، چیزی از این ضعف را کم نکرد با وجودی‌که اعضا و رهبران حزب النهضه بر سر رهبری غنوشی متحد نبودند، به ویژه از آن‌جای که او سکولار شده بود و در حزب النهضه انسان‌های مخلص وجود داشت و در میان آن‌ها کسانی بود که به ترکیه و رئیس جمهور آن اردوغان اعتماد داشتند. همه این‌ها مانعی برای انگلیس جهت تنظیم صفوف پیروانش بود و حتی راه را برای ترکیۀ پیرو آمریکا جهت نفوذ بر حزب النهضه و تهدید رهبری غنوشی برای دفع حرکت از داخل باز کرد. برای حل این مسئله، حزب النهضه شروع به کاهش "اسلام‌گرایی" خود جهت افزایش پذیرش سکولارها کرد، بنابراین "دعوت" را از "سیاست" جدا کرد و در سال 2014 با "نداء تونس" متحد شد تا جبهۀ گستردۀ پارلمانی برای حمایت از باجی سبسی مزدور انگلیس تشکیل دهد. اما حزب او با قدرت ادامه نیافت بلکه بیشتر تجزیه شد.

با بررسی موقف انگلیس مشخص می‌شود که وقایع در تونس آن را صدمه زده است. به گزارش الجزیره نت، روزنامۀ انگلیسی، منتشر شده در 27جولای2021 میلادی، در مقاله‌ای تحت عنوان "دیدگاه غاردیان در مورد کودتای تونس: بهاری‌که به زمستان تبدیل می‌شود" اظهار داشت که تونس شاهد انقلاب مخالف است، با این استدلال که: «پیشنهاد امنیت به کانال‌های تلویزیونی به هیچ وجه نشانۀ خوبی نیست.»  بیان کرد که: «شهروندان بی تفاوت عمل می‌کنند و مفاهیم غیر لیبرال را می‌پذیرند، زیرا آزادی و دموکراسی ثبات سیاسی و اقتصاد مرفه را به ارمغان نیاورده است، در عوض، فساد، تورم و بیکاری همچنان ادامه داشته و یک سوم خانواده‌ها در تونس می ترسیدند که سال گذشته پس از شیوع بیماری کرونا مواد غذایی آن‌ها تمام شده باشد و طبق اسناد فاش شده، دولت در مذاکرات آمادۀ لغو کمک نان است، برای بدست آوردن قرض 4 میلیارد دلاری از صندوق بین المللی پول، که چهارمین صندوق در 10 سال گذشته است و خشم از برخورد دولت با این بیماری همه‌گیر تنها به دلیل سطح قرض‌های ملی بدتر شد زیرا پرداخت قرض در حال حاضر 6 برابر اندازۀ صحت در شهرها است. یعنی که نظام از طریق صندوق بین‌المللی پول تحت فشار آمریکا قرار داشت و آمریکا در حال تلاش برای تقویت حضور خود در تونس از طریق این فشارها بود.»

با وجود این همه، واضح است که نفوذ انگلیس در تونس فعلاً تضعیف شده است و با شرایط دوامدار که آن را تضعیف می‌کند، فرانسه راهی برای ورود شدید آن به تونس پیدا کرده است و انگلیس تصور می‌کرد که نفوذ فرانسه خطرناک نیست، زیرا همیشه با هماهنگی فرانسه، به ویژه در برابر نفوذ آمریکا هر دو کشور با هم توافق داشتند، اما "بریکست" انگلستان باعث شکاف بزرگی بین آن‌ها شد و هیچ یک از آن‌ها هیچ تلاشی برای برطرف کردن آن نکردند. در واقع، تعدادی از کشورهای اتحادیۀ اروپا به ویژه آلمان، موضع خود را نزدیک به فرانسه داشتند، زیرا آن‌ها آنچه را که در تونس اتفاق افتاده کودتا توصیف نکردند، چنانکه رسانه‌های انگلیسی از آن تعبیر نمودند: «ماریا ادیبهر، سخنگوی وزارت خارجۀ آلمان امروز دوشنبه گفت که برلین نگران تشدید آشفتگی سیاسی در تونس است و خواهان بازگشت این کشور به وضعیت نظم قانونی قانون اساسی است، با این حال معتقد است آنچه اتفاق افتاده "کودتا" نبوده است. (اسپوتنیک،  26جولای2021).

ت‌-    فرانسه: از جمله مواردی است که موقف آن بیشتر قابل توجه قرار دارد:

قیس سعید رئیس جمهور جدید، ضد استعمار بزرگ بود و پیشنهادات انقلابی او برای تونسی‎ها چنان قابل قبول بود که او را به امید از بین بردن " اردو/ ارتش سابق " که دولت را در دوران پس از انقلاب رهبری می‎کرد، به طور یکجا به هر حال پذیرفتند.  هنگامی‌که رئیس سعید در اکتبر سال 2019، رئیس جمهور شد، گویا که رئیس جمهور آزاد و مستقل تونس گردیده باشد، اما از آنجا که در عقلیۀ او و امثال او یک ذهنیت نهادینه شده بود که باید به یک نیروی بین المللی تکیه کند، متوجه شد آغوش فرانسه به روی او باز است و فرانسه در آرزوی بازگشت تونس به عنوان یکی از اعضای فعال سیستم فرانکفونی خود بود. از جملۀ دلایلی‌که فرانسه قبلاً موفق شده بود قیس سعید را مزدور خود کند، عبارت است از:

با تقسیم پارلمان تونس به دو بخش؛ بخشی از حامیان رئیس جمهور قیس سعید و بخشی از مخالفان آن که بزرگترین بخش بود، "ائتلاف کرامت" هم پیمان حزب النهضه در بخش پارلمانی علیه رئیس جمهور قیس سعید و خصمانه‌ترین کشور فرانسه در پارلمان تونس برای مختل کردن روابط فرانسه با تونس کار خود را آغاز کرد. بنابراین او ایدۀ "عذرخواهی فرانسه" را برای استعمار این کشور در تونس برای رأی گیری پارلمانی مطرح کرد و این در دوران ریاست اسسبسی یا مرزوقی مطرح نشد، و این نشان می‎دهد که مخالفان رئیس جمهور سعید می‎خواستند رئیس جمهور را تنگنا قرار دهند و فرانسه را در روابطش با تونس به تنگنا اندازد و خصومت استعماری آن را یادآوری کند. اما رئیس جمهور تونس موضعی را اتخاذ کرد که برخلاف مواضعش در مبارزات انتخاباتی، نزدیک بود از فرانسه دفاع نماید قیس سعید گفت: «کسی‌که عذرخواهی میکند خود را محکوم می کند.»" وی افزود: «"اجازه دهید به آینده نگاه کنیم.»." فرانسه جنایاتی را در تونس مرتکب شده است، اما تحت نظام حمایتی، نه استعمار مستقیم، چنان‌که این حالت در  الجزایر موجود استاست. با این حال، او گفت که تونسی ها هزینۀ سنگینی برای استقلال خود پرداختند و مستحق عذرخواهی هستند ، اما اعلام عذرخواهی کافی نیست. وی ادامه داد: «"شاید عذرخواهی با پروژه ها و شاید با همکاری جدید.»" (وب سایت Ultratuns ، 20 /06جون/2020.)

در ماه جون - 2020 ، قیس سعید پس از انجام وظایف خود فرانسه را به عنوان اولین مقصد اروپایی خود انتخاب کرد، تا با این حال ثبات روابط را با پاریس تحکیم بخشد. (منبع: آناتولی ، 4/6/جون2021) ، و قبل از سفر رئیس جمهور تونس به پاریس و در آستانۀ آن، مقامات ارشد فرانسوی به تونس هجوم آوردند که نشان دهندۀ روابط ویژه پس از قدرت گرفتن قیس سعید است.  «(از این زاویه، دعوت رئیس جمهور از فرانسه ممکن است به عنوان مقدمه‎ ای برای پروژه‎های همکاری نظامی بین دو کشور باشد، به ویژه قبل از این سفر، وزیر دفاع فرانسه در ماه می 2020 و قبل از آن رئیس ستاد اردو / ارتش زمینی فرانسه از تونس بازدید کرد. اخباری در مورد محتوای دو دیدار به غیر از جملات معمول در مورد موضوعات مورد علاقه مشترک به بیرون درز کرد. (منبع: الجزیره: 18جون2020).

هر زمان که بحران در تونس شدیدتر می‎شد و نیاز به حمایت از فرانسه با آن شدت می‎گرفت، فرانسه مقامات ارشد خود را به تونس می‎فرستاد «جان کاستکس، نخست وزیر فرانسه عصر چهارشنبه در سفری به همراه شش وزیر وارد تونس شد و حضورش تا پنجشنبه ادامه خواهد داشت. این سفر به هدف تقویت روابط با کشور آفریقایی است که تحت تأثیر همه‌گیری ویروس کرونا شاهد چندین بحران و رنج می‎باشد. این مذاکرات به موضوعات "مشارکت اقتصادی"، "حمایت" و "بحران صحت" می‎پردازد. این دیدار هم‌چنین شامل امضای موافقت نامه‎ها، دیدار از کارگاه ساخت شبکه‎ای قطارهای سریع السیر در تونس و جلسه‌ای در زمینۀ فعالیت‎های الکترونیکی که توسط تجار تونسی و فرانسوی برگزار شد. (منبع: فرانس24، 2جون2021).

رئیس جمهور تونس در نشست اقتصادی آفریقا که توسط فرانسه در پاریس برگزار شد شرکت کرد. (منبع: اسپوتنیک روسی، 22می2021) و هیچ نتیجۀ خارجی برای تونس به جز وعدۀ برخی واکسین‌های کرونا اعلام نکرد و این نشان می‎دهد که هدف از این دیدار بحث در مورد وضعیت داخلی تونس با رئیس جمهور مکرون بود، زیرا بیش از آن قیس سعید در رسانه‎های فرانسوی دربارۀ وضعیت داخلی تونس صحبت کرد و شاید این سفر پاسخی به سفرهای غنوشی به قطر باشد که وی آن را "دیپلماسی پارلمانی" نامید. به این معنی که هر دوی آن‎ها توسط اربابان و مزدوران همسال شان تقویت می‌شوند.

فرانسه 1.7 میلیارد یورو برای حمایت از تونس در قالب کمک و قرض تا سال 2022 برای تأمین مالی پروژه‎های بخش صحت و ایجاد فرصت‎های شغلی متعهد شد، مکرون رئیس جمهور فرانسه در سفر قیس سعید رئیس جمهور تونس به پاریس قرض 350 میلیون یورویی را در اواسط سال 2020 اعلام کرد. (منبع: العربی الجدید، 11فبروری2020).

شبکۀ الجزیره در واضح ترین بیانیۀ رسمی منتشر شده از سوی فرانسه، آنچه را لودریان وزیر امور خارجه فرانسه گفته گزارش داده است: «فرانسه تحولات تونس را با بیشترین توجه دنبال می‎کند» و RT از او در 28جولای2021 نقل قول نموده که « در بیانیه‎ای که روز چهارشنبه منتشر شد، وزارت امور خارجۀ فرانسه اظهار داشت، لودریان امروز با همتای تونسی خود، عثمان الجرندی، در یک تماس تلفنی صحبت کرد و بر اساس این بیانیه  لودریان بر اهمیت تعیین نخست وزیر در اسرع وقت و تشکیل دولتی که بتواند خواسته‎های مردم تونس را با توجه به بحرانی که کشور در حال گذراندن است برآورده سازد. تأکید کرد.»

نتیجه: همه نشانه‎های درگیری شدید بین‌المللی در تونس نشان می‎دهد که این درگیری بین انگلیس، صاحب نفوذ سابق و بزرگ در تونس و فرانسه، صاحب نفوذ جدید و ناپایدار در آن است، و این که آمریکا هنوز در این زمینه از مرکز ثقل درگیری فاصله دارد. حتی اگر فرانسه و مزدوران آن بخواهند آمریکا و مزدوران آن را علیه مزدوران انگلیس در تونس در منطقه تقویت کنند، می‌بینید که مزدوران خود را در تونس به سمت مزدوران آمریکا در مصر سوق می‎دهد، اما تأثیر مصر در تونس بسیار کمتر از نفوذ مزدوران انگلیسی در الجزایر است، که مستقیماً همسایۀ تونس می‎باشد. رئیس جمهور الجزایر به تونس و روابط آن با فرانسه اشاره کرد و گفت: «تبون گفت که فرانسه هزاران گزارش از الجزایر می‎خواند و سخنان خود را به این روزنامه‌نگار می‎گوید که از وی می‎پرسد آیا فرانسه هنوز الجزایر را به عنوان یک شهر فرانسه می‎بیند و این را با گفتن "نه، نه" تصحیح می‎کند. وی ادامه داد: منظور شما کشور دیگری است که به آن دستور می‎دهند، او سکوت کرده و اجرا می‎نماید.» برخی معتقد بودند که سخنان رئیس جمهور الجزایر اشاره‎ای به تونس دارد، به ویژه پس از اظهارات رئیس جمهور قیس سعید در سفرش به فرانسه، که در آن گفت: «تونس تحت استعمار نیست بلکه تحت حمایت است.» (وب سایت الحصاری، 7 اگوست 2021)

از همه این مواضع بین‌المللی، مشخص است که فرانسه برای قدرت در تونس با انگلیس می‎جنگد، اما این اختلاف در داخل اروپا است و آمریکا در نزاع نیست. بنابراین به خاطر احساس نبود آمریکا در این میان به عنوان یک دخیل مؤثر ما نمی‎گوییم آن چه اتفاق می‎افتد، در اصطلاح یک درگیری بین المللی است. اما همانطور که در فوق بیان داشتیم، یک درگیری در داخل اروپا است. به ویژه فرانسه و آلمان از یک سو و انگلیس از سوی دیگر. پس ویژگی یک درگیری طویل را نخواهد داشت، بلکه به فرمول توافقی باز خواهد گشت و به احتمال زیاد نفوذ انگلیس از تونس خارج نخواهد شد. زیرا این کشور بر حیله‌گری سیاسی که فرانسه فاقد آن است، تسلط دارد. با این حال، ما از الله سبحانه وتعالی، ذات قوی و عزیز می‎خواهیم که جنگ شان را در میان آن‎ها شدید کند و ما را با تأسیس خلافت توسط خودمان عزت بخشد تا اسلام و مسلمانان گرامی داشته شوند و کفر و کافران ذلیل گردند.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: در آن روز ( كه روميان پيروز می‌گردند ) مؤمنان شادمان می‌شوند(آری، خوشحال می‌شوند ) از ياری الله الله هركسی را كه بخواهد ياری می‌دهد و او بس چيره (بر دشمنان خود) و بسيار مهربان (در حق دوستان خويش) است.

مترجم: احمد صادق امین

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب راغب ابوشامه

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

 این برای امیر ما است الله سبحانه وتعالی آن‌را حفظ نموده و در پناه خودش داشته باشد.

شیخ و امیر بزرگوار ما! الله سبحانه وتعالی شما را حفظ و در پناه خود داشته، به خیر فتح را به دستان شما بیاورد و الله سبحانه وتعالی ما و آنانی‌ را که به دست‌شان فتح صورت می‌گیرد، علم نصیب فرماید تا اصطلاحات را از معانی اجنبی حفظ نموده و معانی واقعی آن‌را نهادینه سازیم! سخن من در این‌جا در خصوص اصطلاح "خیانت" و وصف نظام‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی به عنوان نظام‌های خائن می‌باشد.

شیخ بزرگوار ما! طوری‌که شما می‌دانید، اصطلاح "خیانت" تقاضا می‌کند که شخص بر حالت و جایگاه قرار داشته باشد، سپس بر آن‌ جایگاه خیانت کند و یا این‌که شخص امانت‌را به عهده گرفته باشد، ولی بعداً به آن خیانت کند و یا این‌که شخص پیمانی بسته باشد، سپس بر آن پیمان خیانت کند؛ این در حالی است که نظام‌های حاکم یک روز هم امانت و پیمان را با امت و الله سبحانه وتعالی نبستند و یک روز هم امانت‌را به عهده نگرفته و حفظ نکرده اند؛ این‌ها نظام‌های ساختگی غربی‌اند که هیچ ارتباطی به امور و دین ما نگرفته به جز این‌که نیرنگ، مزدوری و اجرای اوامر سازندگان خود را به جا می‌آورند.

پس این گفته‌ی ما که این دولت‌ها خائن هستند، معنی آن این است که گویا قبلاً این نظام‌ها کدام جایگاه شرعی داشتند که امروزه از آن جایگاه شرعی‌شان تخطی کرده‌اند؟ پس آن‌چه این فرزند و شاگرد شما نظر دارد این است که نظام‌ها را به اصطلاح "خیانت" توصیف نکنیم، بلکه این نظام‌ها را از ابتداء تا انتهاء، از ریشه و اساس و از پیدایش تا بقای‌شان به اجیری و مزدوری توصیف کنیم.

الله سبحانه وتعالی به عمر شما برکت دهد شیخ ما! فرزند و شاگردت و سهم در کنانه‌ی شما، راغب ابوشامه (سیف الدین عابد)-فلسطین.

پاسخ

 و علیکم السلام و رحمت الله وبرکاته!

در ابتداء توجه و علاقه‌مندی‌ات را به زبان می‌ستایم؛ اما نظرت را به دو مطلب جلب می‌دارم:

اول: این‌که هر فعل مرتبط به زمان است، مثلاً وقتی می‌گوئی جاء یجیء و حضر یحضر و احضر هرکدام از این افعال وابسته به زمان ماضی مضارع و حال می‌باشد. بناءً گفته می‌شود خان، یخون و خن و هریکی از ازین صیغه‌ها خیانت را در گذشته، حال و یا آینده واضح می‌سازد.

دوم: مصدر لفظ دال‌بر حدث است که خالی از زمان بوده و حروف فعل خود را لفظاً و یا تقدیراً و یا عوضاً در ضمن دارد، مثل علم علما، قاتل قتالا، وعد و عدة و سلم تسلیما...

به این ترتیب لفظ "خیانت" بر حدوث خیانت دلالت داشته و بر زمان دلالت نمی‌کند؛ یعنی هرجا و هر زمانی ‌که خیانت باشد، خیانت مصداق پیدا می‌کند که این واقعیت در خصوص نظام‌های فعلی از سال‌ها وجود داشته و اکنون هم وجود دارد.

پس وقتی تو می‌بینی که امروزه بر غیر احکام شرعی سیاست می‌شود، این خود خیانت بوده ضرورت نیست که قبلاً خیانت نبوده؛ امروز خیانت صورت گیرد تا اصطلاح "خیانت" مصداق پیدا کند؛ چنان‌که در نامه‌ی تو ذکر شده که قبلاً هم خیانت بوده است؛ لذا این گفته‌ی تو که خیانت به معنی اینست که قبلاً امانت بوده باشد، بعداً به امانت خیانت شود، آنگاه خیانت مصداق پیدا می‌کند، یعنی شما خیانت‌را مرتبط به زمان می‌دانید؛ این درست نیست و این تعریف نیاز به قرینه‌ای دارد که هرگاه خیانت به وجود آید، آن‌را ظاهر سازد.

سپس طوری معلوم می‌شود که در این‌جا التباس وجود دارد! مثلاً تو در اخیر سوال خود گفتی، ما به این مورد خیانت نمی‌گوئیم؛ زیرا خیانت به این معنی است که قبلاً در نزد صاحب خود امانت بوده باشد، ولی در عین زمان وصف خیانت را به حکام اجیر نسبت می‌دهی، پس این چطور می‌شود؟ اگر تو طوری فکر می‌کنی که خیانت قبلاً خیانت نبوده کلمه‌ی (عمالة) یعنی اجیری هم همان طور است؛ زیرا خیانت و عمالة هردو مصدر اند که معنی هریکی بر دیگری از لحاظ حدوث و زمان منطبق می‌شود.

خلاصه این‌که مصدر به حدوث تعلق گرفته، نه به زمان، اما فعل به زمان تعلق می‌گیرد.

از نامه‌ی تو معلوم می‌شود که تو بر زبان اهتمام و توجه داری و هرکسی چنین واقعیتی داشته باشد، انشاء الله که به ریشه‌های زبان دست می‌یابد و من از الله سبحانه وتعالی استدعاء می‌کنم که  فقه، علم  و حکمت ترا بیفزاید.

اما آن‌چه در نامه‌ات نوشته شده که «فرزندت و شاگردت» چی خوب فرزند و شاگردی هستی! الله سبحانه وتعالی ترا از هر بدی حفظ نموده و از هر شری وقایه کند!

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

برادر شما عطاء بن خلیل ابوالرشته

امیر حزب التحریر

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به پاسخ ابو موسی

پرسش

 السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

امیر ما، حال شما چطور است؟ وقتی دولت اسلامی برپا شود، حزب التحریر به کدام مرحله می‌رود؟ بعضی مردم می‌گویند حزب از مرحلۀ سوم می‌گذرد و بعضی مردم می‌گویند وقتی حزب التحریر به حاکمیت رسید، مرحلۀ سوم ختم شده و حزب کار جدیدی را شروع می‌کند که همانا محاسبۀ حکام و رهبری جامعه است، کدام یک از این قول صحیح و راجح‌تر است؟

پاسخ

 و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

ما در کتاب معرفی مسائِل ذیل را ذکر نمودیم:

اول: «مرحلۀ تثقیف برای ساختن اشخاص مؤمنی هست که به فکر و طریقۀ حزب تثقیف شده و حزب تشکیل یابد.

دوم: مرحلۀ تفاعل با امت است تا امت اسلام را حمل نموده و امت اسلام را برای خودش قضیه مهم زنده‌گی شان قرار دهند تا برای اعادۀ آن مجدداً کار کنند.

سوم: مرحلۀ تسلیم شدن حاکمیت و تطبیق کامل اسلام و حمل آن به عنوان یک‌رسالت در جهان می‌باشد.

مرحلۀ اول: این مرحله را حزب در سال ۱۳۷۲هـ.ق  برابر با ۱۹۵۳میلادی به دست عالم جلیل القدر مفکر بزرگ، سیاست‌مدار توانا و قاضی در محکمۀ استیناف قدس، استاد تقی الدین نبهانی رحمه‌الله در قدس آغاز کرد. در این مرحله حزب روابط‌اش را با افراد امت بر قرار نموده، فکره و طریقۀ شان‌را به صورت فردی برای شان پیش‌کش نمود؛ هرکس که فکره و طریقۀ آن‌را می‌پذیرفت، آن‌را در حلقات حزب تنظیم و شامل نموده تا آن‌را با افکار اسلام و احکامی‌که حزب آن‌را تبنی نموده بیدار ساخته تا آن فرد شخصیت اسلامی شده و با اسلام تفاعل کند و آن شخص از عقلیه و نفسیۀ اسلامی استفاده کرده و به مرحله حمل اسلام به سوی مردم انطلاق کند. وقتی شخص به این سطح رسید، خود را برای حزب آماده ساخته و حزب آن‌را به عضویت خود پذیرفته و به اعضای خود ملحق می‌سازد، چنان‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم در مرحله اول دعوت خود این عمل‌را انجام داده اند که این دعوت‌شان سه سال‌را در بر گرفته و افراد را دعوت می‌نمود و هر آن‌چه الله سبحانه وتعالی به آن وحی می‌نمود، به آن افراد می‌رساند، هرکس به آن ایمان می‌آورد، آن را در کتله‌اش شامل ساخته و در تعلیم آن حریص بود و آن‌چه از قرآن نازل می‌شد، برای آن می‌خواند تا ایشان را به وسیلۀ اسلام بیدارشان نموده و به این ترتیب برای رساندن قرآن و اسلام و تعلیم شان در اماکن غیر آشکار با ایشان ملاقات می‌نمود و صحابه نیز عبادت شان را به صورت پنهانی انجام می‌دادند و به این شکل اسلام در مکه پخش شده و مردم در مورد آن صحبت می‌نمودند و اسلام را می‌پذیرفتند.»

«۸- طریقۀ حزب التحریر: طریقه‌ای پیشرفت در حمل دعوت احکام شرعی است که از طریقه‌ای رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم در حمل دعوت گرفته می‌شود؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم به دلائِل شرعی ذیل واجب الاتباع است:

﴿لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا [احزاب: 21]

ترجمه: مسلّماً برای شما در زندگی رسول الله سرمشق نیکویی بود، برای آن‌ها که امید به رحمت الله و روز رستاخیز دارند و الله را بسیار یاد می‌کنند.

و هم‌چنان این قول الله سبحانه وتعالی:  

﴿قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [آل عمران: 31]

ترجمه: بگو: اگر الله را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا الله (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و الله آمرزنده مهربان است.

و هم‌چنان او سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا [حشر: 7]

ترجمه: آنچه را رسول الله برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛ و از (مخالفت) الله بپرهیزید که الله کیفرش شدید است!

و بسیار آیاتی هستند که دلالت بر وجوب پیروی و الگو گرفتن داشته و گرفتن راه آن حضرت صلی الله علیه و سلم‌را لازمی نموده است؛ زیرا مسلمانان امروزه در دارالکفر زنده‌گی دارند؛ چون بالای شان حکم به غیر ما انزل‌الله صورت گرفته و دارای‌شان به دار مکه در زمان بعثت رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم مشابهت دارد؛ لذا لازم است که زمان مکی در حمل دعوت الگو قرار داده شده و کسی‌که سیرت رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را در مکه الی بر پائی دولت اسلامی در مدینه جستجو کند، واضح می‌شود که حزب التحریر در مراحل آشکار قدم گذاشته که این مراحل اعمال مشخصی را دارا می‌باشد. به طور مثال حزب طریقه رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را در کار و تمام مراحل سیر‌ش طریقه‌ خود گرفته است. کارهای‌که واجب است که در این مراحل گرفته شده و اعمال رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم الگو قرار داده شود؛ اعمالی‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم در مراحل سیر دعوت‌اش به پیش برده است.

بناءً به‌مسائِل فوق حزب طریقۀ فعالیت‌اش را به سه مرحله محدود کرده است:

مبارزۀ سیاسی: وقتی جامعه بر فعالیت‌های حزب سخت شد، در حالی‌که امت اعتماد خود را به رهبری و رهبران‌شان که جهت امیدشان به سوی آنان بوده از دست داد؛ در حالی‌که شرایط سختی به خاطر تطبیق برنامه‌های فریب‌کارانه علیه حزب وضع شده بود، در حالی‌که حکام ظلم و ستم را بر ضد رعیت‌‌شان انجام می‌دادند، در حالی‌که شدت آزار و اذیت را حکام بالای حزب و شباب آن عملی کنند؛ در وقتی‌که تمامی این حالات آمد، حزب در این فرصت از اهل قدرت طلب نصرت می‌نماید.

با وصف این‌که حزب به اعمال طلب نصرت اقدام می‌کند، ولی در کنار آن همۀ اعمالی‌که قبلاً آن‌را انجام می‌داده همۀ آن اعمال‌را ادامه می‌دهد؛ مثل پیش‌برد حلقات، تثقیف حزبی، تمرکز بالای امت تا اسلام را حمل کنند و مثل ایجاد فکر عام و مبارزه علیه دولت‌های کافر استعماری و افشاءسازی برنامه‌ها و فریب‌کاری‌ها و نیرنگ‌های آنان و مقابله با حکام و هم‌چنان تبنی آن‌چه به مصالح امت و نظم دادن امور شان می‌باشد. حزب این موارد را انجام می‌دهد، در حالی‌که امید دارد که کامیابی، پیروزی، و نصرت را برای حزب و امت اسلامی تحقق بخشد و این مرحلۀ سوم است که خلافت راشده برپا شده و این روزی است که به یاری الله سبحانه وتعالی مومنین در این روز خوش‌حال می‌شوند.» ختم نقل قول از کتاب معرفی حزب التحریر.

بعد از این‌که حزب توانست که چنین کتله‌ای را ساخت و جامعه به آن احساس کرد و حزب و افکار حزب را شناخته و آن‌چه که به سوی آن دعوت می‌کنند شناخت، حزب از این مرحله به مرحله دوم انتقال خورده که همانا مرحلۀ دوم یعنی مرحلۀ تفاعل با امت می‌باشد، تا امت اسلام را حمل نموده و هم‌چنان این مرحله به هدف ایجاد آگاهی عامه و ایجاد فکر عام در نزد امت می‌باشد تا امت افکار و احکام اسلام را بگیرند؛ افکار و احکامی‌که حزب آن‌ها را تبنی نموده و برای عملی سازی آن افکار و احکام در زنده‌گی واقعی شان کار کنند و با حزب برای بر پائی خلافت و نصب خلیفه و از سرگیری زندگی اسلامی و حمل اسلام به سوی جهان تلاش ورزند که در این مرحله حزب به سوی خطاب عام و خطاب گروهی انتقال خورده و در این مرحله حزب به اعمال ذیل دست می‌زند:

  • ثقافت متمرکز در حلقات برای افراد به هدف رشد کتلوی حزب، بالابردن تعداد‌شان، ایجاد شخصیت‌های اسلامی توانا بر حمل دعوت و تحمل به سختی‌های کارزارهای فکری و مبارزات سیاسی.
  • تثقیف گروهی برای عامۀ امت به وسیله‌ای افکار و احکام تبنی شده‌ی حزب از طریق درس‌های مساجد، محلات، سخنرانی‌ها و اماکن تجمعات عامه و از طریق روزنامه‌ها، کتاب‌ها و نشرات حزب برای ایجاد فکر عام در نزد امت و تفاعل با امت.
  • کارزار فکری بر ضد عقاید کفری، نظام‌ها و افکارشان. کارزار فکری بر ضد عقاید فاسد، افکار و مفاهیم غلط آن‌هم با بیان کجی‌ها، اشتباهات و تناقضات این عقاید وافکار با اسلام، تا بدین ترتیب امت‌را از این افکار کفری، فاسد و مغلوطه در خطاء و پیامدهای آن رها نماید.

بناءً مراحل سه‌گانه در وقت نبود دولت می‌باشد. به همین دلیل حزب به این مراحله سه‌گانه دست می‌زند، اما وقتی دولت برپا شد، هر آن‌چه به اقامۀ دولت مرتبط باشد، از جملۀ اعمال حزب نمی‌باشد. مثلاً طلب نصرت در اواخر مرحلۀ دوم برای برپائی دولت انجام می‌شود، نه در وقت موجودیت دولت. به همین ترتیب مرحلۀ دوم برای اقامۀ دولت انجام می‌شود، نه بعد از اقامۀ دولت، زیرا در آن وقت دولت وجود دارد. در وقت موجودیت دولت اسلامی محاسبۀ حکام مطابق به شریعت صورت می‌گیرد؛ اما مراحل دیگر با قوت و نشاط قوی‌تر و فعال‌تری به پیش‌ برده می‌شود؛ زیرا بعد از برپائی دولت اسلامی عدالت جای ظلم‌را می‌گیرد و فضاهای آرام و زیبا برای کار حزبی جای کارهای سخت حزب را می‌گیرد؛ چی زیبا روزی است آن روز که به یاری الله سبحانه و تعالی مؤمنین در آن روز خوش‌حال می‌باشند.

و ما این مسأله را در کتب خود مخصوصاً در کراسة و کیفیت محاسبه وفق احکام شرعی بیان کردیم. و همین اندازه کفایت می‌کند، الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

به‌تاریخ 17 جولای 2021م اعلام شد که نشست گفت‌وگوهای خاص در قطر بین دو هیئت بلند پایه که متشکل از 7 نمایندۀ طالب و 7 نمایندۀ حکومت بود، به‌خاطر بحث در مورد مسایل اساسی بین طرفین برگذار گردید. این نشست پس از آن انجام پذیرفت که رئیس جمهور امریکا به‌تاریخ 8 جولای 2021م از وعده‌های قبلی‌ای که سپرده بود، عقب‌نشینی نموده و اعلام کرد که بیرون شدن نیروهای این کشور از افغانستان، به 31 آگست کامل خواهد شد. و چنان‌چه جنبش طالبان بیان داشته است که مساحات زیادی از خاک افغانستان را که بالغ بر 85 درصد می‌شود، به تصرف خویش در آورده است.

بر اساس توافق‌نامۀ دوحه باید گفت‌وگو ها بین جنبش طالبان و حکومت برای رسیدن به مشارکت سیاسی برگذار گردد. آیا طالبان بر حکومت مسلط خواهند شد و یا در حکومت مشارکت خواهند نمود؟ و آیا امریکا واقعاً از افغانستان بیرون خواهد شد و یا نفوذ آن به‌شکل مستمر باقی خواهد ماند؟

پاسخ:

برای این‌که بتوان دیدگاه برتر را بیان نمود، امور ذیل را باید به بحث گرفت:

1- وقتی امریکا در اواخر 2010م و اوایل 2011م به‌طور جدی طرح خروج نیروهایش از افغانستان را روی دست گرفت، این کشور با جدیت تمام گفت‌وگوها را همراه رهبران بلند پایۀ طالبان آغاز نمود و پاکستان حلقۀ میانۀ این گفت‌وگو ها بود. و در آن زمان، امریکا در برابر طالبان نرمی نشان داد؛ چنان‌چه در سال 2014م، گفت‌وگو های (این کشور همراه طالبان) منجر به آزادی 5 تن از طالبان از خلیج "گوانتانامو" در ازای آزادی یک گروهبان/ضابط امریکایی به‌نام "بوبرگال" گردید. پس از آن، مقدمات گفت‌وگوها تسریع داده شد و دو تن خدمات زیادی را برای طرفی‌که تمثیل می‌نمود، ایفا کرد که این دو تن عبارتند از "زلمی خلیل‌زاد" و "ملا عبدالغنی برادر" می‌باشد. در 5 سپتامبر 2018م زلمی خلیل زاد به‌عنوان نمایندۀ خاص ایالات متحدۀ امریکا برای صلح در افغانستان گماشته شد و مکلف شد تا وظیفۀ پایان بخشیدن اشغال نظامی امریکا در افغانستان را بدوش گیرد و پس از گذشت دو ماه از تعیین خلیل زاد به این وظیفه، در اکتبر 2018م پاکستان "ملا عبدالغنی برادر" را که در این کشور توسط حمله‌ای که در 8 فبروری سال 2010م در کراچی صورت گرفت، در زندان به‌سر می‌بُرد، آزاد نمود که پس از آزادی، به‌عنوان رئیس دفتر طالبان در دوحه گماشته شد. BBC در 25 فبروری 2019م نوشت: «نام ملا برادر در رأس فهرست زندانیانی است که طالبان در گفت‌وگوهای پی درپی خود همراه مسئولان امریکایی و حکومت افغانستان، خواستار آزادی آن‌ شدند تا این‌که وی در اکتبر 2018م آزاد شده و سپس مسئولیت دفتر سیاسی جنبش طالبان در قطر را از جنوری گذشته به دوش گرفت.» این دو شخص، نقش بارزی در گفت‌وگوها داشتند.

2- سپس این گفت‌وگو ها در 29 فبروری 2020م، توافق‌نامۀ دوحه را در قبال داشت و چنان‌چه شبکۀ خبری BBC منتشر نموده بود، بارزترین مواد این توافق‌نامه این‌گونه بود: مسئولان امریکایی و افغان اعلام نمودند در صورتی‌که طالبان در توافق‌نامه‌ای که امروز به امضاء رسید متعهد باشند، امریکا و هم‌پیمانان آن در ناتو در خلال 14 ماه نیروهای خویش را از افغانستان خارج خواهند نمود. این اعلامیه در بیانیۀ مشترک امریکایی-افغانی در کابل صادر شد.

"دونالد ترامپ"رئیس جمهور امریکا گفت: «این یک سفر طولانی و سختی در افغانستان بود.» وی افزود: «حال پس از گذشت این همه سال، زمان آن فرا رسیده که ارتش خویش را به وطن بازگردانیم.» خبر گزاری فوق علاوه نمود که در جنگ افغانستان بیش از 2400 نظامی امریکایی کشته شده است.

3- پس از توافق‌نامۀ دوحه،  اظهار نظرها تسریع یافته، دیدارها همراه تداوم کشمکش‌ها در تنازل و صعود بود.

- CNN اظهار نظر جوبایدن را نقل نمود که وی اعلام کرد: «اکنون من چهارمین رئیس جمهور امریکا هستم که وجود نیروهای امریکایی را در افغانستان مدیریت می‌کند. دو رئیس جمهور از حزب جمهوری‌خواه و دو تن دیگر از دموکرات‌ها. من هرگز این مسئولیت را به پنجمین رئیس جمهور واگذار نخواهم نمود. اکنون زمان آن فرا رسیده است که به طولانی‌ترین جنگی که امریکا به راه انداخته است، پایان داده شود.»

- بایدن به 8 جولای 2021م سخنرانی و سپس کنفرانس خبری‌ای را برگزار نمود که شبکه‌های تلویزیونی امریکا و جهان آن‌را پوشش دادند. وی در آن گفت: «پایان طولانی‌ترین جنگ در تاریخ امریکا را اعلام می‌کنیم. ما به وظیفۀ خویش در افغانستان موفق بودیم. القاعده را شکست داده و رهبر آن اسامه بن لادن را نابود نمودیم و مسئولیت نظامی ما تا پایان آگست آینده ادامه خواهد داشت.» وی افزود: «نیروهای امریکایی به‌خاطر ساخت افغانستان به این کشور اعزام نشدند؛ چون این وظیفۀ خود افغان‌هاست و ایشان ادارۀ کشور خود را به هر شکلی‌که مناسب می‌دانند باید به پیش ببرند و اکنون خطر در خارج افغانستان احساس می‌گردد. اولویت ما رقابت استراتیژی با چین، مبارزه با کوید 19 و تروریزم سایبری است. اگر به جنگی‌که قبل از 20 سال آغاز نمودیم، ادامه دهیم، نمی‌توانیم به این مأمول دست یابیم.» "جین ساکی" سخنگوی کاخ سفید با صراحت بیش‌تر به این موضوع پرداخته گفت: «هیچ برنامه‌ای برای جشن گرفتن تکمیل عقب‌نشینی امریکا از افغانستان روی دست نیست. ما هرگز در صدد جشن گرفتن لحظۀ موفقیت در جنگی نخواهیم بود که 20 سال را بدون تحقق هرگونه پیروزی به درازا کشید.» (منبع: آناتولی 8 جولای 2021م)

یعنی امریکا در خلال بیست سال هیچ‌گونه پیروزی‌ای را تحقق نبخشیده است. حتی این کشور به 2 جولای 2021م پایگاه بگرام را که مهم‌ترین و بزرگ‌ترین پای‌گاهش بود، پس از بستن سایر پایگاه‌هایش، تخلیه نمود. به این ترتیب، حملۀ صلیبی خود را در عمل قبل از موعد رسمی که بایدن رئیس جمهور این کشور قبلاً آن‌را 11 سپتامبر اعلام نموده بود، پایان داد و نیز قبل از موعد دومی بود که در سخنرانی آن‌را 31 آگست آینده اعلام نموده بود.

- در این میان، جنبش طالبان حملات نظامی خود را توسعه بخشیده و شهرستان/ولسوالی‌هایی را در شمال، جنوب، غرب و مرکز کشور سقوط دادند و سرعت تسلط جنبش طالبان بر اراضی افغانستان قابل توجه بود. مخصوصاً بر مرزهای کشورهای همسایه و تسلط بر عبورگاه‌ها با کشورهای همسایه. شهاب الدین دلاور عضو گروه گفت‌وگو کنندۀ هییئت طالبان از مسکو به 9 جولای 2021م گفت: «جنبش طالبان بر 85 درصد خاک افغانستان مسلط است.» اجمل شینواری سخنگوی نیروهای امنیتی افغانستان این گفته را رد نموده گفت: «این موضوع درست نیست، جنگ‌ها در اکثر مناطق جریان دارد.» (منبع: فرانس پرس 11 جولای 2021م)

جنبش طالبان متعهد به عدم آماج قراردادن کشورهای همسایه و کشورهای دوست گردید و این‌که هدف‌اش از بازدید مسکو ارائه تمام معلوماتی‌که است که امارت اسلامی در اختیار دارد و نیز این‌که به توسعۀ طلبی گروه داعش در افغانستان اجازه نخواهد داد و با این گروه خواهد جنگید و نیز این‌که این جنبش، گفت‌وگو هایی را با نمایندگان جامعه برای مشخص نمودن ساختار دولت انجام داده که این کار در حال خاتمه یافتن است و نیز این‌که هدف این جنبش ایجاد حکومت تک محوری نیست. (منبع: الجزیره 9 جولای 2021م)

4- به 17 جولای 2021م اعلام شد که: طرفین نزاع در افغانستان امروز شنبه در دوحه بر تشکیل کمیسیونی متشکل از 14 عضو که به شکل متساوی از هرجانب 7 تن عضویت آن‌را دارند، برای بحث روی آجندای گفت‌وگو هایی‌که در آن موضوعات سرنوشت‌ساز به بحث گرفته می‌شود، توافق نمودند. خبرنگار الجزیره به نقل از منبعی از هیئت گفت‌وگو کنندۀ افغانی در دوحه نقل نمود که جلسۀ افتتاحیه برای مباحثات در جوِ مثبت خاتمه یافت. سلسلۀ جدید از گفت‌وگو ها بین حکومت افغانستان و جنبش طالبان امروز در دوحه پایتخت قطر انجام پذیرفت و در این سلسله از دیدارها، موضوعات و قضایایی‌که سرنوشت‌ساز گفته می‌شود، به بحث گرفته می‌شود. عبدالله عبدالله رئیس شورای مصالحۀ ملی و رئیس هیئت حکومت گفت: «تحقق صلح در کشور اقتضا می‌کند که طرفین انعطاف نشان دهند.» وی افزود: «اکنون زمینه برای صلح مناسب است.» از طرفی هم، ملا عبدالغنی برادر رئیس دفتر سیاسی طالبان در دوحه گفت: «ما تمام تلاش خود را برای رسیدن به نتیجۀ مثبت در گفت‌وگو های صلح افغانی‌ای که امروز در دوحه گشایش یافت، صرف خواهیم نمود.» (منبع: الجزیره و سایر خبرگذاری ها)

5- سپس این کمیسیون کار خود را امروز 18 جولای 2021م پایان داده و بیانیۀ مشترکی را از نشست صادر نمود که خبرنگار الجزیره در دوحه آن‌را این‌گونه گزارش داد: هیئت حکومت افغانستان و جنبش طالبان به بیانیۀ نهایی مشترک برای گفت‌وگوهای جاری در دوحه به وساطت قطر توافق نمودند و هم‌چنان توافق نمودند که در زمانی نه چندان دور، نشست دیگری را در ضمن خط سیر نشست‌های دوحه برگذار کنند و نیز بر این توافق نمودند که گفت‌وگوها را برای ایجاد راه‌حل عادلانه برای پایان بخشیدن به جنگ چندین ساله سرعت بخشند. بیانیۀ مشترک در بین دو هیئت حکومت افغانستان و طالبان، بر توافق به سرعت بخشیدن گفت‌گوها به‌منظور رسیدن به راه‌حل منصفانه صراحت دارد تا این‌که این گفت‌وگوها در سطوح بلند پایه صورت گیرد تا  به اختلافات پایان داده شود. بیانیه پس از پایان نشست دوم برای گفت‌وگوهای صلح افغانی صدور یافت. نشستی‌که هدف آن پس از سال‌ها جنگ، رسیدن به حل وفصل سیاسی‌ای است که منجر به آوردن صلح در کشور شود. به نقل از منبعی در هیئت گروه طالبان، این جنبش پیش‌نهادی را ارائه نموده است که متضمن اجراآتی برای ایجاد اعتماد بین این جنبش و حکومت می‌باشد که این مامول از طریق آزاد سازی زندانیانی از دو طرف و اعلام آتش‌بس موقت در خلال عید مبارک قربان است. (منبع: الجزیره و سایر شبکه‌های خبری)

6- آن‌چه قابل ذکر است موضع بارز برخی از کشورهاست که امریکا در گفت‌وگوها همراه طالبان از آن سود می‌برد. از جمله:

الف- پاکستان: پاکستان کشوری است که طالبان را در سال 2018م بر اجرای گفت‌وگوها همراه امریکا مجبور نمود و زلمی خلیل زاد نیز از پاکستان به‌خاطر فراهم کردن تسهیلات سفر طالبان به دوحه برای گفت‌وگوها، تشکر نمود.

"لوید اوستین" وزیر دفاع امریکا در مارچ 2021م  به خاطر حمایت مستمر پاکستان از روند صلح افغانی، از همتای پاکستانی خود سپاس گذاری نمود. (منبع: مجله فجر تحت عنوان "رئیس پنتاگون از نقش پاکستان در روند صلح افغانی" در 23 مارچ 2021م)

افسران بلندپایه و طبقۀ سیاسی پاکستان، نقش اصلی در استراتیژی امریکا در افغانستان بازی نمودند. هم‌چنان نقش پاکستان، نقش بزرگ و تاریخی است. جنبش طالبان افغانستان خاستگاه پاکستانی دارد و سرویس اطلاعات و استخبارات پاکستان در افغانستان نفوذ داشته و در داخل طالبان اشخاص خود را دارند و با ایشان به ارتباط می‌باشند. به همین دلیل، امریکا به نقش پاکستان نیاز مبرم دارد.

ب- ترکیه: مثل این‌که در سوریه و لیبیا به نفع امریکا عمل نمود، به سمت افغانستان نیز حرکت نموده و به اهداف سیاست خارجۀ امریکا کمک می‌کند. در خلال نشست جهانی در استراحت‌گاه آنتالیا شهر دریایی ترکیه، مولود چاوش اوغلو وزیر خارجۀ ترکیه پیش‌نهاد مدیریت و تأمین امنیت میدان هوایی کابل را مطرح نمود.

واشنگتن نیز پس از نشست ماه گذشتۀ بایدن و اردوغان در بروکسل، از تعهد واضح انقره به خاطر پرداختن و ایفای نقش اصلی در تأمین امنیت میدان هوایی کابل استقبال نمود.

امریکا از ترکیه می‌خواهد که به مسئولیت حفاظت میدان هوایی که هنوز 500 سرباز آن در نزدیکی این میدان هوایی مستقر اند، بپردازد. بایدن در سخنرانی اخیر خود به این موضوع اشاره نموده گفت: «ما به طور کامل با هم‌پیمانان خود برای تأمین امنیت میدان هوایی بین‌المللی کابل هماهنگ شدیم.» اردوغان گفت: «ما همراه ایالات متحدۀ امریکا و پیمان ناتو برنامه‌های مهم آینده و آن‌چه را که قابل پذیرش و غیر قابل پذیرش می‌دانیم، مشخص نمودیم. این موضوع را در خلال نشست ناتو، دیدار خود همراه بایدن و در خلال گفت‌وگوهایی‌که توسط هیئت ما انجام پذیرفت، مطرح نمودیم. این امر را در افغانستان به بهترین شکل ممکن آن، به پیش خواهیم برد.» (منبع: الجزیره 9 جولای 2021)

"ابراهیم کالین" سخنگوی نهاد ریاست جمهوری ترکیه گفت: «ترکیه در تابستان جاری مسئولیت تأمین امنیت میدان هوایی کابل را پس از خروج نیروهای ناتو و پایان حمایت قاطع به رهبری امریکا در افغانستان، ادامه خواهد داد». (منبع: الشرق الاوسط 3 جولای 2021م)

جنبش طالبان وجود ترکیه را محکوم کرده و در بیانیۀ خویش چنین تصریح داشتند: «ما بقای نیروهای ترکیه را در افغانستان پس از خروج نیروهای بین‌المللی به رهبری امریکا از کشور، محکوم نموده و تأکید می‌کنیم که تصمیمی این چنینی، اشتباه است و این تصمیم رهبران ترکیه، حکیمانه نیست ؛چون نقض حاکمیت، یکپارچگی و سلامت اراضی ما محسوب شده و در تضاد با منافع ملی ما قرار دارد.» (منبع: الجزیره 13 جولای 2021م)

ج- آسیای میانه: ایالات متحدۀ امریکا همراه برخی از رهبران آسیای میانه در مورد تمرکز مجدد نیروهایش در این مناطق، صحبت نموده است. به نقل از روزنامۀ نیویارک تایمز مسئولان امریکایی همراه مقام‌های قزاقستانی، ازبکی و تاجیکی در مورد امکانات استخدام برخی از پایگاه‌ها در منطقه صحبت نمودند. "آنتونی بلینکن" وزیر خارجۀ امریکا در یک سلسله از تویترهای خود نوشت که در 22 اپریل همراه وزیر خارجۀ ازبکستان و قزاقستان در مورد استخدام نیروهای امریکایی و سایر نیروهای ناتو برای پایگاه‌های نظامی صحبت نموده است، و مدعی شد که برای حفاظت از افغانستان هواپیماهای بدون سرنشین، بمب‌افگن‌های دور بُرد و شبکه‌های جاسوسی ایجاد خواهد کرد. (منبع: نیویرک تایمز 27 آپریل 2021)

7- از آن‌چه گفته آمدیم، واضح می‌گردد که:

الف- تداوم گفت‌وگوها منجر به بیرون راندن امریکا از افغانستان نشده؛ بلکه منجر به فریب‌ خوردن از امریکا می‌گردد؛ چون این کشور، از درَ پیش‌رو خارج شده و دوباره از درَ پُشت وارد می‌گردد؛ درَ پُشتی‌که نگهبان آن مزدوران و پیروان امریکا در پاکستان، ترکیه ایران و کسانی‌که با این مزدوران، در خود افغانستان از جمله مهره‌های امریکا محسوب می‌گردند و در نهایت، در حفظ نفوذ امریکا در افغانستان، نقش اصلی را بازی می‌کنند.

ب- اما قطر فضای گفت‌وگو ها را به دو هدف مهیا نموده است: اول به‌خاطر بدَل و عوض همراه امریکا؛ برای برطرف نمودن محاصرۀ اقتصادی‌ای که از طرف سعودی بر وی اعمال شده است و این همان چیزی بود که... خصوصاً پس از توافق دوحه در 29 فبروری 2020م در زمان حکومت ترامپ به نتیجه نیز رسید.

دوم قطر و از پَس آن انگلیس برای به مضیقه کشاندن امریکا، از ارتباطات خویش با طالبان سود می‌برند و موضوع نگران کردن امریکا قصداً صورت می‌گیرد. به این ترتیب که قطر کمک‌های مالی به جنبش طالبان ارائه نموده، برای‌شان دفتر نمایندگی و منبر رسانه‌ای فراهم می‌کند و پس از آن امریکا برای تسهیل روابط همراه جنبش طالبان، نیازمند نقش قطر می‌گردد و به این ترتیب، انگلیس از آن‌چه اتفاق افتاده سود برده و با بهره‌گیری از نیاز امریکا به نقش قطر در فراهم‌آوری تسهیل روابط با طالبان، از قطر و خلیج به‌عنوان ابزار برای منافع خود استفاده می‌کند.

ج- ورود طالبان در گفت‌وگوها همراه امریکا و مزدورانش در نظام افغانستان، اشتباه بزرگی بود. از الله قوی و عزیر مسئلت داریم که مسلمانان افغانستان را از شر آن حفظ کند.

کفار استعمارگر گفت‌وگو نمی‌کنند، مگر به‌خاطر تحقق منافع خویش، به‌خاطر شرایطی‌که آن‌ها را فرا گرفته است. کسی‌که شرایط پیرامون امریکا را موشکافی کند و صاحب دلي آگاه بوده يا با حضور قلب گوش فرا دهد، به موارد ذیل بر خواهد خورد:

اول: ظهور چین در قرن جاری به‌عنوان یک نیروی نظامی و اقتصادی منافع امریکا را تهدید می‌کند و توجه امریکا به این کشور، در اولویت قرار گرفته است. اظهارات مسئولان امریکایی گواه این مدعاست، چنان‌چه قبلاً تذکر دادیم؛ بایدن در سخنرانی خود به‌تاریخ 8 جولای 2021م گفت: «...خطر در خارج افغانستان مشهود است و اولویت کنونی ایجاب می‌کند که با چین رقابت استراتیژی صورت گیرد.»

دوم: تلفاتی‌که امریکا در خلال اشغال افغانستان متقبل شده است: چنان‌چه قبلاً یاد نمودیم BBC News در تاریخ 29 فبروری 2020م در تبصره‌ای بر توافق‌نامۀ دوحه گفت: «در افغانستان بالغ بر 2400 امریکایی کشته شده است.»

تمام موارد فوق بر این تأکید دارد که امریکا بدون گفت‌وگو ها و با پایان شکست، از افغانستان خارج می‌شد. بدون گفت‌وگوهایی‌که با آن نفوذ خود را حفظ کند؛ چیزی‌که با جنگ نتوانست آن‌را بدست آورد!

د- ما می‌دانیم که در بین طالبان برادران صادق و مخلصی نیز وجود دارد، روی سخن ما با ایشان بوده و می‌گوییم:

- این‌که موضوع را جبران کرده و این گفت‌وگوها را متوقف کنند و امریکا را قادر به تحقق چیزی نسازند که نتوانست با جنگ بدست آورد.

- به این باور برسند که قضیۀ اصلی مسلمانان برگرداندن خلافت پس از غیاب طولانی‌اش است؛ موضوعی که از طرف الله سبحانه و تعالی فرض بوده و تحقق آن پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم محسوب می‌گردد.

- این را بدانند که اشتراک در حکومتی مخلوط از اسلام و سکولاریزم را الله سبحانه وتعالی نمی‌پسندد؛ زیرا الله عزیز چیزی جز پاک و تمیز را نمی‌پذیرد.

حق این است:

﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ﴾ (یونس: 32)

ترجمه: آيا سواي حق جز گمراهي است‌؟

پیروی از حق، طالبان، سرزمین و اهل آن و تمام مسلمانان را نجات خواهد داد. این برای‌تان نصیحتی از طرف حزب التحریر است؛ چنان‌چه در آغاز حکومت تان شما را به اعلان خلافت نصیحت نمود و شما آن‌را رد نمودید و سپس اشتباه این رد را متوجه شدید؛ چنان‌چه از "ملاعمر" در یکی از جلسات‌اش نقل شده است. مگر آن‌را وقتی متوجه شدید که کار از کار گذشته بود و ما مکرراً این نصیحت خویش را تکرار می‌کنیم. آیا کسی است که لبیک گوید؟

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ (انفال: 24)

ترجمه: اي مؤمنان! فرمان الله را بپذيريد، و دستور پيامبر او را قبول كنيد، هنگامي‌كه شما را به چيزي دعوت كند كه به شما زندگي (مادي و معنوي و دنيوي و اخروي) بخشد و بدانيد كه الله ميان انسان و دل او جدائي مي‌اندازد (و مي‌تواند انسان را از رسيدن به خواست‌ها و آرزوهاي دل باز دارد و او را بميراند و نگذارد عمر طولاني داشته باشد كه مهم‌ترين آرزوي دل هر انساني است) و بدانيد كه همه‌گان در پيشگاه الله سبحانه وتعالی گرد آورده مي‌شويد (و به حساب و كتاب‌تان رسيدگي مي‌گردد).‏

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب محمد شتات ابوصالح

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

امیدوارم نامه‌ای من به شما رسیده و از صحت و عافیت کامل بر خوردار باشید. از شما می‌خواهم که احادیث ذیل را برایم توضیح دهید؛ زیرا این احادیث در ظاهر در تناقض قرار دارد و بسیاری از مردم برای رد همدیگرشان بدون آن‌که منظور و مقصود این احادیث را بدانند از این احادیث سوء استفاده می‌کنند.

حدیث گروه اول: از نعمان بن بشیر روایت است‌که گفت: ما با رسول‌الله صلی‌الله علیه در مسجد نشسته‌بودیم و بشیر مردی بود که سخن خود را نگه‌می‌داشت؛ سپس ابوثعلبه خشنی آمد و گفت: ای بشیر بن سعد آیا حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را در خصوص امراء حفظ داری؟ حذیفه گفت: من خطبه‌ای آن‌را حفظ دارم، ابوثعلبه نشست، سپس حذیفه گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِيكُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً عَاضّاً فَيَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً فَتَكُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ يَرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ يَرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ»

ترجمه: نبوت در بین شما است تا زمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) بخواهد سپس آن را از میان بر می‌دارد تا زمانی‌که بخواهد، سپس خلافت بر منهج نبوت را می‌آورد و خلافت بر منهج نبوت می‌باشد تا وقتی بخواهد، سپس آن را بر می‌دارد آن وقتی‌که الله (سبحانه وتعالی) بخواهد، سپس پادشاهان به دندان گیرنده می‌باشد و تازمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) بخواهد می‌باشد، سپس آنان را نیز بر می‌دارد زمانی‌که بخواهد سپس پادشاهان جبریه می‌آید پس آن‌ها می‌باشند تا زمانی‌که الله (سبحانه و تعالی) آنان را بردارد سپس خلافت بر منهج نبوت می‌باشد.

 حدیث گروه دوم این‌چنین است: از حذیفه بن یمان روایت است که گفت:

«كَانَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ عَنْ الْخَيْرِ وَأَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ وَعَرَفْتُ أَنَّ الْخَيْرَ لَنْ يَسْبِقَنِي قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ يَا حُذَيْفَةُ تَعَلَّمْ كِتَابَ اللَّهِ وَاتَّبِعْ مَا فِيهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الشَّرِّ خَيْرٌ قَالَ هُدْنَةٌ عَلَى دَخَنٍ وَجَمَاعَةٌ عَلَى أَقْذَاءٍ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْهُدْنَةُ عَلَى دَخَنٍ مَا هِيَ قَالَ لَا تَرْجِعُ قُلُوبُ أَقْوَامٍ عَلَى الَّذِي كَانَتْ عَلَيْهِ قَالَ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَبَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ قَالَ فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ صَمَّاءُ عَلَيْهَا دُعَاةٌ عَلَى أَبْوَابِ النَّارِ وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَداً مِنْهُم»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه و سلم از خیر پرسان می‌کردند و من از شر پرسان کردم و طوری فهمیدم که خیر همیشه است، من گفتم یا رسول الله آیا بعد از این خیر شری هم است؟ فرمودند ای حذیفه کتاب الله (سبحانه و تعالی) را فرا بگیر و به سه مرتبه گفت آنچه در این کتاب است پیروی کن، گفتم یا رسول الله آیا بعد از این شر خیری است؟ گفت هدنه بر دخن است و گروهی هستند که بر چشمان مردم خاک می‌پاشند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود، یا رسول الله هدنه بر دخن چی معنی دارد؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود قلب‌های اقوام بر آنچه بوده باز نمی‌گردد. حذیفه گفت من گفتم یا رسول الله آیا بعد از این خیر شری است؟ گفت فتنه کور وکری است که دعوت‌گران آن بر دروازۀ دوزخ قرار دارند ای حذیفه اگر تو در حالی بمیری که ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری بهتر است، برای تو از این‌که یکی از آنان را اطاعت کنی.

گروه اول این احادیث‌را طوری تفسیر کردند‌که پیروزی در آینده از آن‌امت است به یاری الله سبحانه و تعالی و خلافت بر منهج نبوت آمدنی بوده و به زودی حاکمیت از شریعت الله سبحانه و تعالی است که همانا خودش خیر است؛ در حالی‌که گروه دوم طوری به حدیث دوم استدلال می‌کنند که خیر امت گذشته و ما اکنون در زمان فتنه قرار داریم و رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم از آن‌خبر داده و برای مسلمان لازم است که برای محافظت دین‌اش گوشه گیری کند. امیدوارم که این سوال را جواب داده و احترام و قدردانی بنده‌را قبول فرمائید.

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

حدیث اول احمد طیالسی آن‌را تخریج نموده؛ اما حدیث دوم را که در سوال ذکر شده احمد تخریج نموده، ولی بخاری آن‌را به این لفظ ذکر کرده است: ابوادریس خولانی برایم گفت: او شنیده است که حذیفه ابن یمان می‌گفت:

«كاَنَ النَّاسُ يَسْأَلُونَ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ عَنْ الْخَيْرِ وَكُنْتُ أَسْأَلُهُ عَنْ الشَّرِّ مَخَافَةَ أَنْ يُدْرِكَنِي، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّا كُنَّا فِي جَاهِلِيَّةٍ وَشَرٍّ فَجَاءَنَا اللَّهُ بِهَذَا الْخَيْرِ، فَهَلْ بَعْدَ هَذَا الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: وَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الشَّرِّ مِنْ خَيْرٍ؟ قَالَ: نَعَمْ، وَفِيهِ دَخَنٌ. قُلْتُ: وَمَا دَخَنُهُ؟ قَالَ: قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي تَعْرِفُ مِنْهُمْ وَتُنْكِرُ. قُلْتُ: فَهَلْ بَعْدَ ذَلِكَ الْخَيْرِ مِنْ شَرٍّ؟ قَالَ: نَعَمْ، دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، صِفْهُمْ لَنَا. فَقَالَ: هُمْ مِنْ جِلْدَتِنَا وَيَتَكَلَّمُونَ بِأَلْسِنَتِنَا. قُلْتُ: فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ؟ قَالَ: تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ. قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ؟ قَالَ: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ»

ترجمه: مردم از رسول الله صلی الله علیه و سلم از خیر پرسان می‌کردند و من از ترس این‌که مبادا مرا شری دریابد از شر پرسان کردم و گفتم یا رسول الله ما در جاهلیت و شر بودیم و الله (سبحانه و تعالی) این خیر را برای ما آورد آیا بعد از این خیر شری می‌آید؟ گفتند؛ بلی. گفتم آیا بعد از این شر خیری می‌آید؟ گفت بلی، ولی در آن دخن است، گفتم دخن آن چیست؟ گفت قومی است که غیر از راه من مردم را فرا می‌خواند، بعضی چیزهای خوب و بعضی چیزی‌های بد، گفتم آیا بعد از آن خیر باز هم شری خواهد آمد؟ گفت بلی، دعوت‌گران دوزخ اند هرکسی دعوت شان را اجابت کند آن را در دوزخ می‌اندازند، گفتم یا رسول الله این قوم را برای ما معرفی کن، رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند این قوم از جلد و پوست ما هستند و به زبان ما سخن می‌زنند، گفتم اگر این قوم من را درک کرد به چه چیزی دستورم می‌دهید؟ فرمودند جماعت مسلمانان و امام آنان را ملازمت کن، گفتم، اگر جماعت و امام برای مسلمانان نبود؟ گفت: از همه‌ای این گروه ها دوری گزین و لو ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری تا مرگ ترا فرا برسد و تو در همان حالت شکنجه باشی.

برادر بزرگوار طوری به نظر می‌رسد که موضوع برایت خلط شده و گمان می‌کنی که اخیر حدیث اول (ثم تكونُ خلافةً على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ) با اخیر حدیث دوم (قال: فِتْنةٌ عَمْياءُ صَمَّاءُ، عليها دُعاةٌ على أبوابِ النارِ) یکی است. به همین دلیل برایت سوال پیدا شده که حال امت چگونه خواهد شد؟ در حدیث اول خلافت بر منهج نبوت می‌آید و در حدیث دوم (فِتْنةٌ عَمْياءُ صَمَّاءُ، عليها دُعاةٌ على أبوابِ النارِ) فتنه کور و کری است که دعوت‌گران دوزخ را با خود دارد.

برادر محترم طوری‌که شما فکر می‌کنید، مسئله به این شکل نیست، اخیر حدیث اول غیر از اخیر حدیث دوم می‌باشد؛ زیرا حذیفه بعد از اخیر حدیث دوم یعنی (دعوت‌گرانی هستند که بر دروازۀ جهنم هستند) سوال نکرد، بلکه حذیفه تشویش این‌را داشت که در چنین وضعیتی باید چی‌کند؟ برای حذیفه این وضعیت مسلمانان بسیار سنگین شد؛ پس برایش این‌قضیه قابل توجه شد که در چنین وضعیتی باید چی‌کند؟ ولی سوال نکرده که بعد از آن چی خواهد شد؟

اما این حالتی‌که در حدیث دوم وارد شده دقیقاً همان حالتی است که در حدیث اول وارد شده و گفته شده (پادشاهان جبریه می‌آید) یعنی بعد از زوال خلافت پادشاهان جبریه خلاف اراده و خواست مردم می‌آیند که مردم برای شان رضایت ندارند و خلاف حکم اسلام می‌آیند؛ یعنی به حالتی‌که از زمان سقوط خلافت یعنی ۱۹۲۴ بالای مسلمانان آمده و تا اکنون ادامه دارد، و واضح است که در چنین حالتی دعوت‌گرانی وجود دارند که بر لبه‌ی آتش اند؛ چنانچه در بخاری آمده است: (دُعَاةٌ إِلَى أَبْوَابِ جَهَنَّمَ مَنْ أَجَابَهُمْ إِلَيْهَا قَذَفُوهُ فِيهَا...) دعوت‌گرانی هستند که بر دروازه جهنم هستند و هرکسی از آن‌ها اجابت کند به داخل آن‌انداخته می‌شود. کسی‌که این صد سال را بعد از سقوط خلافت ۱۹۲۴ مورد تفکر قرار دهد، این واقعیت را در می‌یابد.

اما آن‌چه دلالت دارد که حالت حدیث اول یعنی موجودیت پادشاهان جبریه همان حالت حدیث دوم یعنی موجودیت دعوت‌گران بر دروازه‌های دوزخ اند. در حقیقت دریافت حالت گذشته در حدیث اول و دریافت حالت گذشته در فتنه عمیاء و صماء حدیث دوم است. حدیث اول قبل از پادشاهان جبریه پادشاهان به دندان گیرنده را ذکر کرده است، یعنی خلافت که در یک خانواده به صورت مسلسل آمده و تا ۱۳۰۰ سال دوام پیدا کرد که در زمان اموی‌ها، عباسی‌ها و عثمانی‌ها وجود داشت و طوری‌که در کتب خود ذکر کردیم، در جریان این خلافت‌های اسلامی به شکل خوب آن تطبیق نشد، مخصوصاً مسئله‌ی بیعت طوری‌ بود که برای خانواده خلیفه گذشته صورت می‌گرفت و مردم به این حالت عادت کرده بودند؛ پس در عوض این‌که بیعت برای کسی صورت می‌گرفت که عامه مسلمانان به آن راضی باشد بعیت محدود در خانواده خلیفه بود، یعنی در این زمان خلافت بود؛ اما خلیفه خلافت را به دندان‌‌های خود محکم می‌گرفت تا خلافت از خانواده‌اش خارج نشود و این مرحله‌ای بود که حدیث دوم ذکر کرده است(هدنة علی دخن) یا طوری‌که بخاری روایت نموده است (خير فيه دخن قلت وما دخنه قال قوم يهدون بغير هديي تعرف منهم وتنكر) یعنی خیری است که در ان دخن است، من گفتم دخن آن چیست؟ گفت قومی است که به غیر از هدایت من مردم را فرا می‌خوانند که بعضی اعمال شان درست و معروف است و بعضی از اعمال شان منکر است.

بعد از این مرحله رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم ما را در حدیث اول خبر می‌دهد که بعد از پادشاهان جبریه خلافت بر منهج نبوت می‌آید، اما حدیث دوم حذیفه رضی‌الله عنه در خصوص حالت بعد از فتنه‌ای عمیاء و صماء و دعوت‌گران دوزخی سوال نکرده است، و سوال نکرده است که بعد از این شر چی خواهد شد؛ بلکه مسئله بر آن سنگینی کرد و به این سوال مشغول شد که درک این حالت باید چی کند؟

خلاصه این‌که جمع بین دو حدیث به صورت ذیل می‌باشد:

  • حدیث اول پادشاهان جبریه را ذکر کرده، ولی شرور آنان‌را تشریح نداده و از آمدن خلافت بر منهج نبوت بعد از پادشاهان جبریه خبر داده است.

اما در حدیث دوم حذیفه سوال نکرده که بعد از فتنۀ عمیآء و صماء چی‌خواهد شد؟ و این همان حالت مرحله جبریه وارده در حدیث اول است بلکه پرسیده که اگر این حالت را دریابد، باید چی کند؟

به همین ترتیب اخیر این دو حدیث یکی نبوده بل‌که متفاوت است، حدیث اول به آمدن خلافت بر منهج نبوت بعد از پادشاهان جبریه پایان یافته و حدیث دوم بر مرحله‌ی دعوت‌گران بر دروازه‌های جهنم توقف کرده، یعنی پادشاهان جبریه؛ اما حذیفه از حالت بعد از آن سوال نکرده است.

  • یک مسئله باقی مانده و او این‌که اخیر سوال راجع به حدیث دوم ذکر شده است: «وَأَنْتَ أَنْ تَمُوتَ يَا حُذَيْفَةُ وَأَنْتَ عَاضٌّ عَلَى جِذْلٍ خَيْرٌ لَكَ مِنْ أَنْ تَتَّبِعَ أَحَداً مِنْهُمْ» ترجمه: و ای حذیفه اگر تو د رحالی بمیری که ریشه درخت را به دندان بگیری بهتر است از این‌که یکی از آنانرا پیروی کنی. و در روایت دیگری از بخاری آمده است: «قُلْتُ فَمَا تَأْمُرُنِي إِنْ أَدْرَكَنِي ذَلِكَ قَالَ تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ قَالَ فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ» ترجمه: گفتم اگر این قوم من را درک کرد به چه چیزی دستورم می‌دهید؟ فرمودند جماعت مسلمانان و امام آنان را ملازمت کن، گفتم، اگر جماعت و امام برای مسلمانان نبود؟ گفت: از همه‌ای این گروه ها دوری گزین و لو ریشه‌ای درخت را به دندان بگیری تا مرگ ترا فرا برسد و تو در همان حالت شکنجه باشی.

 طبعاً این مسئله و اعتزال نسبت به کسی است که حق برایش آشکار نشده تا به سوی آن دعوت کند و همه‌ی این دعوت‌گران را بر لبه‌ی آتش می‌بیند، پس بر آن‌شخص است که از همه‌ی این دعوت‌گران کناره‌گیری کند؛ اما هنگامی‌که حق برایش آشکار شد و دعوت‌گران دید که به سوی حق فرا می‌خوانند، پس باید همرای شان برود و در حال اعتزال باقی نماند، بلکه تنها از دعوت‌گران به سوی آتش کناره‌گیری کند.

به این ترتیب جمع بین این دو حدیث و فهم‌شان طوری‌که ذکر شد ممکن است و الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

چهار شنبه 16 ژون 2021م در ژنیف اولین نشست سران کشورها بین دو رئیس جمهور، بایدن رئیس جمهور امریکا و پوتین رئیس جمهور روسیه برگذار شد. نتیجۀ این نشست چیست؟ و هدف از این نشست چه می‌تواند باشد؟ و آیا از نشست دو رئیس جمهور در ژنیف، نتایج مثبتی انتظار خواهد رفت؛ به این معنی که آیا روابط امریکا و روسیه – پس از سال‌ها وخامت در تاریخ دو کشور – بهبود خواهد یافت؟

پاسخ

درک ابعاد نشست سران امریکا و روسیه مقدور نخواهد بود؛ مگر این‌که امور پسَ پرده‌ای را دانست که روابط دو کشور را در سال‌های گذشته وخیم نمود که این امور قرار ذیل اند:

1- تعداد زیادی از رسانه‌ها و برخی از سیاسیون، کشور های امریکا و روسیه را به "دو کشور غول پیکر" توصیف می‌کنند؛ البته این تصویر دوام واقعیتی است که در اذهان نقش بسته است (واقعیتی) که امریکا و "اتحاد جماهیر شوروی" دو کشور قوی و بزرگ در جهان بوده و هرکدام شان صاحب پایگاهایی اند. واقعیت امر این است که ضربۀ بزرگی که روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی متقبل شد، این کشور را از سطح یک کشور رقیب جهانی با امریکا، به میزان زیادی تنزل داد. بنابراین، نشست برگذار شده بین سران دو کشور، از دید منزلت و جایگاه، به مراتب نسبت به نشست سران امریکا و شوروی سابق، از اهمیت کم‌تری برخوردار است؛ چون آن اجلاس‌ها، پیامدهای زیادی در قبال داشت؛ چنان‌چه فعلاً از ستون‌های شکوه روسیه، چیزی جز توان نظامی‌اش باقی نمانده است؛ مخصوصاً توان هسته‌ای، موشکی و توان‌مندی های فضائی اش و بدون این موارد، چیزی از عظمت گذشتۀ آن باقی نمانده است!

2- روابط روسیه با امریکا با پایان یافتن حکومت "اوباما" رو به وخامت گرایید؛ چنان‌چه در سال 2014م امریکا روسیه را به‌خاطر اشغال جزیزۀ کریمه تحریم نموده و از "گروه هشت" وی را اخراج نمود. سپس در سال 2016م تحریم‌هایی را به‌خاطر مداخله در انتخابات امریکا بر این کشور وضع نمود. حکومت اوباما در اواخر دسامبر 2016م،  35 تن از دیپلومات‌های روسیه را اخراج نموده و تحریم‌هایی را علیه سرویس‌های اطلاعاتی این کشور وضع نمود. یعنی پس از برنده شدن "ترامپ" در انتخابات و قبل از این‌که ترامپ زمام امور را بدست گیرد. (منبع: دویچه وله، 14 جنوری 2017م)

علی رغم سخنان شیرینی‌که ترامپ با آن پوتین را خطاب قرار می‌داد، امریکا همواره تحریم‌های مزیدی را بر روسیه وضع نموده است و روابط دو کشور به وخامت گرائیده است، چون نماینده‌‌گی‌ها و قونسولگری‌های زیادی از روسیه را در تعدادی از شهرهای امریکا مسدود نمود و بر کانال‌های خبری روسیه در امریکا فشارهای زیادی وضع نموده و تحریم‌های امریکا بر روسیه بر اساس دلایل موجه و غیر موجه تحمیل می‌شد.

به خاطر دستگیری "ناوالنی" مخالف دولت روسیه، تحریم وضع شد. در سال 2018م، به‌خاطر اتهام مسموم نمودن "سکریبال" مخالف دولت روسیه در بریتانیا، تحریم وضع شد. در پایان حکومت ترامپ به خاطر اتهام حملات سایبری، بر شرکت‌های تکنولوژی روسیه تحریم‌ها وضع شد.

وقتی "بایدن" قدرت را در دست گرفت این روابط دیگر هم بحرانی شد. بایدن رئیس جمهور امریکا، پوتین رئیس جمهور روسیه را "قاتل" خطاب نموده و مدعی شد که بزودی بهای مداخله در انتخابات امریکا را خواهد پرداخت. (منبع: اسکای نیوز عربی، 17 مارچ 2021م)

پس از این اظهار نظر، سفیر روسیه در مارچ 2021م واشنگتن را ترک کرد و در ماه بعد آن، سفیر امریکا مسکو را ترک نمود و امریکا، روسیه را به اخراج نمودن از سیستم مالی بین‌المللی تهدید نمود.

3- بایدن که منتسب به حزب دموکرات امریکا است، نفرت بیش‌تری نسبت به روسیه و رئیس جمهورش پوتین ایجاد نمود و او را متهم به مسبب بودنش در ناکامی "هیلاری کلینتون" در انتخابات 2016م می‌کند. دموکرات‌ها در زمان اقتدار جمهوری خواهان از ترامپ رئیس جمهور سابق خواهان تعیین جزا برای روسیه شده و ترامپ را متهم به اهمال در مجازات کردن روسیه می‌کردند و در این مورد، ترامپ را در تنگنا قرار داده بودند و روسیه را هشدار می‌دادند که اگر برندۀ انتخابات 2020م گردند جبران خواهند نمود. وقتی بایدن رئیس دموکرات‌ها برندۀ این انتخابات گردید، برنده شدنش هم‌زمان به حملات سایبری بسیار قوی علیه سیستم شرکت "سولار ویندوز" شد شرکتی‌که با سازمان‌های اطلاعاتی حساس امریکا کار می‌کند.

 سازمان اطلاعات امریکا روسیه را متهم به این حملات سایبری نموده و امریکا روسیه را "دشمن" توصیف نمود؛ بلکه دو روز قبل از برگذاری این نشست، بایدن هشدار داد که اوکراین را به پیمان ناتو ملحق می‌کند! به این ترتیب این نشست، با تنش موجود بین دو کشور هم‌سو نبوده، بلکه دارای چهرۀ دیگر می‌باشد که با تعمق پُشت صحنه و جریان این نشست واضح می‌گردد که:

الف- نشست بین دو رئیس جمهور پس از دونیم ساعت خاتمه یافت؛ این در حالی است که قرار بود چهار ساعت طول بکشد و بین دو رئیس جمهور، کنفرانس مطبوعاتی مشترک نیز انجام نپذیرفت و هرکدام‌شان به تنهایی به برگذاری کنفرانس مطبوعاتی مبادرت نمودند. هردو کنفرانس مطبوعاتی را شبکۀ الجزیره و رسانه‌های دیگر به 16 جون/ژوئن 2021م به شکل مستقیم، پوشش دادند.

بیانیۀ مشترک بین شان به توافق طرفین روی موضوعات زیر خلاصه شد:

این‌که جنگ هسته‌ای هیچ برنده‌ای را در قبال نخواهد داشت؛ هرچند که در کدام چشم اندازی بین دو کشور، (وقوع این جنگ) انعکاس نیافته است. بایدن رئیس جمهور امریکا متعهد به ملتزم بودن واشنگتن به تداوم توافق‌نامۀ استارت 3 که به منظور کاهش تولید سلاح‌های استراتیژی (انعقاد یافته) بود، گردید و نیز بر ایجاد کمیسیونی توافق صورت گرفت که موفقیت این موضوع را نظارت کند.

مسائل اختلافی زیادی بین دو کشور به بحث گرفته شد. (در این نشست هم‌چنان) رئیس جمهور روسیه همتای امریکایی خود را از چرائی توصیف کردنش به "قاتل" مورد سوال قرار داد. بایدن در کنفرانس مطبوعاتی از عواقب خطرناک احتمال مُردن "ناوالنی" چهرۀ مخالف دولت روسیه در زندان هشدار داد، مگر وی نشست را مثمر و مثبت توصیف نمود و به شکل ضمنی اعتراف نمود که این دیدار حامل پیام تهدید برای روسیه نیز بود اگر که بار دیگر اقدام به مداخله در انتخابات امریکا کرده و یا مجدداً حملات سایبری را انجام دهد.

پوتین رئیس جمهور روسیه در کنفرانس خبری گفت:«گفتن این‌که روابط بین دو کشور در حال بهبود یافتن است، دشوار خواهد بود، مگر جرقه‌های امید وجود دارد». وی امریکا را در مسائل حقوق بشر مورد تهاجم قرار داده و از زندان‌های استخبارات/اطلاعات امریکا در گوانتانامو و کشورهای دیگر و اقدامات غیر انسانی امریکا علیه سیاه پوستان و سایر ملت‌های دیگر، یاد نمود. این عکس العملی بود بر انتقادهای نیش‌دار امریکا در خصوص نقض حقوق بشر در داخل روسیه.

بایدن از اهمیت دیدار مستقیم بین خود و پوتین برای عدم ایجاد هرگونه سوء تفاهم در روابط بین دو کشور خبر داد و نیز تصریح نمود که آیندۀ این روابط مشروط بر اقدامات روسیه است.

ب- اگر دقت کنیم درخواهیم یافت این امریکاست که اقدام به فشار بالای روسیه کرده است و نیز این امریکا بوده است که اقدام بر بحرانی کردن روابط دو کشور نموده است؛ به‌ اندازه‌ای که پوتین رئیس جمهور روسیه چند وقت پیش آن‌را "بسیار مخرب" توصیف نمود. و نیز این امریکا بود که اقدام به برگذاری دیدار سران دو رهبر نمود بدون این‌که توافقی بر سر نقاط اختلافی صورت گیرد.

برای روسیه (این دیدار) مژدۀ خیر بوده و وی را به هلهله انداخت (چون روسیه فکر می‌نمود) که بایدن اولین رئیس جمهور امریکاست که در اولین تور خارجی خود تصمیم به نشست همراه رئیس جمهورش گرفته است و از این، به عنوان دلیلی مبنی بر این‌که امریکا به روسیه اهمیت می‌دهد تعبیر می‌کرد.

بایدن رئیس جمهور امریکا (با عمل‌کرد خویش این برداشت اشتباه روسیه را) رد نمود، چون از انگلیس نیز دیدن نمود و همراه "جانسون" نخست وزیر این کشور دیدار نمود و در اجلاس G7 به شکل حضوری اشتراک نمود؛ البته پس از آن‌که انتظار می‌رفت تا توسط انترنت از طریق شبکه‌های اجتماعی اشتراک کند. مضاف بر این، بایدن به‌شکل حضوری به اجلاس پیمان ناتو در بروکسل نیز اشتراک نمود و در آن‌جا، نشست‌های متعددی از جمله همراه اردوغان رئیس جمهور ترکیه نیز داشت.

در بروکسل، هم‌چنان بایدن دیداری نادر از نوع خود همراه روسای شورای اروپا "چارلز میشل" و" اورزولا فون در لاین" رئیس کمیسیون اروپا داشت. به این ترتیب، دیدار بین بایدن و پوتین یکی از دیدارهای زیادی بود که رئیس جمهور امریکا به‌شکل حضوری در تور اروپایی خود داشت، یعنی به منظور رفع این سوء تفاهم روسیه که گویا بایدن به شکل خاص همراه روسیه در این اجلاس اشتراک نموده است!

ج- با درنظر داشت مسائل فوق می‌توان گفت که نتایج مثبت در این دیدار سران دو رهبر، نهایت ناچیز بود که به موارد آتی خلاصه می‌شد. بازگرداندن سفرای دو کشور به پایتخت هم‌دیگر، التزام در خصوص پیمان استراتیژیک استارت 3، این‌که بهبود روابط مشروط به قدم‌های آیندۀ روسیه است، یعنی به کوتاه آمدن و مرتکب شدن اشتباه (مجدد روسیه) مثل اشتباه استراتیژی‌ای ‌که در سوریه، به مصلحت امریکا تمثیل نمود.

پوتین پس از نشستی‌که همراه "اوباما" رئیس جمهور سابق امریکا به 28 سپتامبر 2015م در نیویرک داشت، اعلام نمود که در سوریه مداخلۀ نظامی می‌کند. در واقع با این کار، خدمات نظامی خویش را به منافع امریکا عرضه نمود. شاید روسیه را کینه‌ای که علیه اسلام داشت انگیزه داد تا در کشتار مسلمانان سوریه دست بزند و یا شاید به‌ انگیزۀ گسستن انزوای بین‌المللی خویش پس از اشغال شبه جزیرۀ کریمه در سال 2014م که تحریم‌های غربی را نیز در قبال داشت، او را انگیزه (به مداخله در سوریه) داده باشد. مگر مهم‌تر از آن، این است که امریکا لذت خدمات نظامی روسیه را چشیده و برای خدمت به نفوذ خویش در سوریه، اهمیت آن‌را مشاهده نموده است و حال امریکا با آزمندی زیادی می‌خواهد که این (ماموریت) مهم را در اقیانوس چین برای روسیه واگذار کند.

مداخلۀ روسیه در سوریه با درنظر داشت این‌که روسیه می‌دانست بشار اسد مزدور امریکاست، اشتباه بزرگ استراتیژی بود که هیچ رهبرَ عاقلَ دولت مستقل، آن‌را انجام نمی‌دهد.   

د- اما اهداف اعلام نشدۀ امریکا از فشار آوردن‌اش بالای روسیه این است که از این کشور در استراتیژی امریکا علیه چین، (به عنوان) سنگ بین‌المللی استفاده کند. مهندس (استراتیژی) شریک ساختن روسیه در فشار آوردن بالای چین و مجبور کردن این کشور بر هم‌زیستی مسالمت آمیز همراه آمریکا، "هنری کسینجر" وزیر خارجۀ پیشین امریکا در زمان جنگ ویتنام در اواسط دهۀ شصت قرن گذشته بود. همواره دفاتر سیاسی امریکا به سمت این پیرکار امریکایی، به عنوان متفکر سیاسی، استراتیژیست و صاحب نظر باهوش در سیاست جهانی می‌بینند. به همین دلیل، این دفاتر سیاسی در سال 2016م برای وی دو نشست مهم ترتیب نمودند، در حالی‌که وی در دهۀ نود عمر خود قرار دارد. این دو نشست که به‌طور انفرادی به وقوع پیوست، همراه کاندیدان ریاست جمهوری ترامپ و هیلاری کلینتون صورت گرفت و توصیۀ این شخص برای دو کاندید، اهمیت و لزوم اشتراک روسیه و وادار کردن اش به این‌که همراه امریکا بر علیه چین موضع بگیرد، بود.

هـ- علی رغم این‌که این اهداف امریکا سری بوده است، مگر امریکا آن‌را به شکلی از اشکال به روسیه انتقال نموده است و روسیه آن‌را خوب می‌داند. "لاوروف" وزیر خارجۀ روسیه گفت: «امریکا قادر نخواهد بود تا از روسیه ابزاری برای رسیدن به اهداف خویش و رویارویی با چین درست کند... همین اکنون به شکل جدی برسر این بحث می‌کنند که چگونه بتوانند روسیه را به نفع خود برعلیه چین استخدام کنند ... می‌خواهند ما را ابزاری برای به‌خدمت گرفتن منافع ایالات متحدۀ امریکا قرار دهند.» وی افزود:« مگر مسلماً در این طرح خویش، موفق نخواهند.» (منبع: آرتی، 24 دسامبر 2018م)

و- دقیقاً (به‌کارگیری روسیه برای منافع امریکا) چیزی است که امریکا از روسیه می‌خواهد. به همین دلیل، به‌خاطر تطبیق دیدگاه "کسینجر"، برای مهار چین با اشتراک روسیه، بالای روسیه فشار آورده و فضای بین خود و این کشور را متشنج نموده است. در غیر این‌صورت، روسیه همراه امریکا در رقابت قرار ندارد، نه در اقتصاد و نه در سیاست بین‌المللی و روسیه به استثنای ابزار نظامی، دیگر امکانات یک دولت بزرگ را ندارد. امریکا با پیمان‌ها همراه اتحاد جماهیر شوروی و پس از آن با روسیه، ابزار نظامی روسیه را در چارچوبی بعید از تهدید امریکا، قرار داده است. (نه تنها این) بلکه امریکا از پیمان‌های زیادی خارج شده - مثل توافق‌نامۀ موشک‌های بالیستیکی که در سال 1972م منعقد شده بود - و به ساختن سپر موشکی خود پرداخت، ولی روسیه آن‌قدر اقتصاد قوی‌ای ندارد که برایش این امکان را بدهد تا توان‌مندی های نظامی خود را همانند امریکا توسعه دهد... به همین ترتیب قدرت هسته‌ای و استراتیژی روسیه علت و انگیزۀ وخیم شدن روابط اش با امریکا نیست، ولی هدف وخیم کردن روابط با روسیه، این بود که بالایش فشار آورده تا از چین - کشوری‌که محور تمرکز آمریکا شده است - فاصله بگیرد. به همین دلیل، "پاتریک شاناهان" وزیر دفاع سابق امریکا از رهبر ارتش خواست تا بالای چین تمرکز کرده و گفت: «چین، سپس چین و بعداً نیز چین.» (منبع: الجزیره نت، 3 جنوری 2019م)

ز- با این هم، امریکا با پُرتنش کردن روابط خود با روسیه در انگیزه دادن روسیه علیه چین، ناکام بوده است، خاصتاً این‌که فشار بالای روسیه هم‌زمان با فشار آوردن بالای چین بوده است؛ البته با جنگ تجارتی‌ (که علیه این کشور به‌راه انداخت). این عمل‌کرد باعث نزدیک شدن روسیه همراه چین شده است... یعنی فشار امریکا بر روسیه به‌خاطر مجبور کردنش تا همراه امریکا علیه چین قدم بردارد، نتایج معکوس داده است و بدون شک امریکا خطر توجه و نزدیک شدن روسیه با چین را می‌داند... به همین دلیل، حکومت بایدن تصمیم گرفته است تا اسلوب وضع "فشار" به طرف روسی را کنار گذاشته و در عوض، اسلوب دادن "جرقۀ امید" را با نشست سران جای‌گزین کند و سپس تا حد ممکن، نزدیکی روسیه و چین را بعید بگرداند... و با کمیسیونی که در نشست دو رهبر تشکیل شد، گفت‌وگوی بزرگی را هم‌راه روسیه آغاز نمود.

4- به این ترتیب، دیدار بایدن همراه پوتین برای تحقق این هدف بوده است، یعنی دادن جرقۀ امید برای پوتین برای برطرف کردن تنش امریکایی و فشار تحریم‌ها بالای روسیه به‌عنوان ابزاری تا روسیه در موضع خود از امریکا در برابر چین حمایت کند یا حداقل باعث عدم نزدیکی روس همراه چین شود.

اما سایر نقاط اختلافی بین دو کشور، (همانند نقطۀ فوق) حایز اهمیت نیست، مثلاً بحث دایر در بین‌شان در مورد سوریه. چون امریکا موضوع بحران سوریه را به‌شکلی می‌خواهد حل کند که روسیه با آن مخالف نیست. بناءً روسیه مادامی‌که آبرویش حفظ گردد، در این مورد مخالفت نمی‌کند و هم‌چنان در مورد افغانستان؛ چون روسیه عاجزتر از آن‌ست تا (شعلۀ آتش جنگ) را زیر پای امریکائیان شعله‌ور کند، چنان‌چه امریکا برعلیه روسیه آن‌را در دهه هشتاد شعله‌ور کرد. سپس مداخلۀ روسیه در انتخابات امریکا، برمی‌گردد به این‌که استفاده از انترنت به‌عنوان ابزار جدید برای تأثیرگذاری محسوب می‌گردد و شاید چون روسیه میزان قوت عکس العمل امریکا را نا‌دانسته دست به این کار زده است در غیر این‌صورت، از این مداخله دوری می‌جُست.

اما حملات سایبری‌ که امریکا روسیه را متهم به انجام آن می‌کند، دارای آن‌چنان تأثیر فعالی که ترمیم‌اش سخت باشد، نبود. در محکوم کردن این حملات بایدن پس از اجلاس همراه پوتین خاطر نشان کرد که اگر روسیه یک بار دیگر برای نفوذ (به اطلاعات امریکا) تلاش کند، امریکا دارای توانایی های زیادی برای نفوذ (توسط حملات انترنتی) روسیه و تخریب شبکۀ الکترونیکی آن است و تخریب خطوط لولۀ نفت روسی را به‌عنوان نمونه ذکر کرد.

5- رئیس جمهور روسیه ژنیف را در حالی‌ ترک کرد که می‌دانست امریکا منتظر قدم‌های آیندۀ روسیه در ماه‌های پیش‌رو می‌باشد و از طریق کمیسیون مشترکی‌که تصمیم به تشکیل آن شد، در صدد بحث و بررسی این قدم‌هاست و نیز رئیس جمهور روسیه به‌خوبی می‌داند که توانایی اِعمال فشار امریکا بالای روسیه زیاد است و برخی از این فشارها را امریکا امتحان نموده است و هم‌چنان می‌داند که چین وی را ترک خواهد کرد و متوجه غرب خواهد شد، چون منافع تجاری‌اش با غرب، به مراتب بیش‌تر از منافع‌اش با روسیه است. بنابراین، ماه‌های آینده به احتمال زیاد روابط امریکا با روسیه بهبود خواهد یافت و بازگشت سفیران دو کشور مقدمۀ آن اند. و نیز به احتمال زیاد، روابط چین و روسیه به سردی خواهد گرایید، به هر میزانی‌که روابط روسیه با امریکا گرم شود، به همان میزان روابط‌اش با چین سرد خواهد شد و اگر این موضوع تحقق یابد، اقدام رئیس جمهور بایدن به برگذاری نشست همراه پوتین رئیس جمهور روسیه، مانع نزدیکی روسیه همراه چین خواهد شد و هم‌چنان، روسیه به عنوان ابزاری فشار بالای چین قرار داده خواهد شد، هرچند که براساس دیدگاه "کسینجر"، به میزان کم‌تر از انتظارات امریکا باشد.

اگر این مأمول توسط روسیه تحقق نیافته و در داخل روسیه به رهبری پوتین، گرایش سرکشی (علیه امریکا) ادامه یابد، آن‌چه انتظار می‌رود این است که حکومت بایدن فشارهای خویش علیه روسیه را افزایش داده و این کشور را با کمربندی از آتش تهدید کند. اطراف آن را در قفقاز جایی‌که درگیری آذری و ارمنی وجود دارد سپس در موضوع اکراین به‌خاطر بازگرداندن توحید اراضی این کشور، حمایت غرب از این را کشور اعلام کند...

به این ترتیب، این کشورهای طاغوتی که در رأس آن امریکا قرار دارد، در آن‌چه مصلحت مردم است، نمی‌اندیشد، بلکه به تحقق منافع خویش فکر می‌کند حتی اگر به قیمت کشتن مردم تمام شود.

﴿أُوْلَـئِكَ شَرٌّ مَّكَاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِيلِ﴾ {فرقان:34}

ترجمه: آنان بدترين جايگاه و منحرف‌ترين راه را دارند.‏

امیر حزب التحریر

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به أبو حنيفة فوالحة

پرسش

 السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

 امیر بزرگوار، با معذرت؛ اگر سوالم بر شما سخت شود؛ زیرا شما با شدت تلاش در پی خیر این امت رنج‌دیده هستید؛ اما مسئله‌ای وجود دارد که نمی‌توانم آن‌را درست درک کنم و او این‌است که آیا تداوی واجب است و یا مستحب و یا غیر از آن؟ به امید بیان این مطلب، الله سبحانه و تعالی در عمر شما برکت نهاده و تمام خیر‌ را بر دستان شما باز‌کند. پایان.

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

 پاسخ شما در کتاب کوچک استنساخ موجود است و آن‌چه در خصوص حکم تداوی در صفحه ۳۰ الی ۳۲ نسخه ورد این‌کتاب آمده برایت نقل قول می‌کنم: «... تا آن‌که حکم را به صورت روشن آن بگیریم، مجبوریم به دلائِل وارده در خصوص تداوی مراجعه کنیم. بخاری از طریق ابو هریرة روایت کرده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم فرموده است:

«ما أنزل الله داءً إلاّ أنزل له شفاءً»

ترجمه: الله سبحانه و تعالی هیچ دردی را نازل نکرده مگر این‌که شفاء هم برایش داده است.

و مسلم از جابر بن عبدالله از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت کرده گفت:

«لكل داء دواء، فإذا أُصيب دواءُ الداءِ برئ بإذن الله عز وجل»

ترجمه: برای هر درد دواء است و وقتی دواء درد برسد، به اذن الله (سبحانه و تعالی) درد شفاء پیدا می‌کند.

و در مسند احمد از حدیث ابن مسعود مرفوعا روایت‌است که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم فرموده است: «إن الله عز وجل لم ينزل داءً إلاّ أنزل له شفاءً علمه من علمه، وجهله من جهله».

ترجمه: الله (سبحانه و تعالی) هیچ دردی را نازل نکرده است مگر این‌که برای شان شفاء نازل کرده است؛ دانست کسی‌که دانست و ندانست کسی‌که ندانست.

پس این احادیث سه‌گانه اخبار به این دارد که الله سبحانه و تعالی درد و دواء درد را آفریده و چنین دانسته می‌شود که برای هر دردی دواء آفریده است و این‌که شخص به دواء برسد انشاء الله شفاء یاب می‌گردد. دانست کسی‌که دانست و ندانست کسی‌که ندانست، در این احادیث رهنمائی بر این‌است که برای هر دردی دواء است که شفاء می‌دهد تا این رهنمائی، تشویق باشد، برای سعی و تلاش تداوی کردن آنچه‌ منجر به شفاء درد می‌شود. پس درد از جانب الله‌سبحانه و تعالی است و دواء هم از جانب الله‌سبحانه و تعالی است، و شفاء به اذن الله‌سبحانه و تعالی بوده؛ نه به سبب دواء؛ اما در دواء خاصیت شفاء قرار داده شده آن هم وقتی‌که دواء به درد برسد و این ارشاد و رهنمائی است نه واجب.

احمد از انس روایت کرده که گفت: رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرموده است:

«إن الله عز وجلّ حيث خلق الداء خلق الدواء فتداووا»

ترجمه: الله عز وجل همان‌طوری‌که درد را خلق کرده دواء را نیز آفریده است پس تداوی کنید.

ابوداود و ابن ماجه از اسامه ابن شریک روایت نموده که گفت: من در نزد رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم بودم و مردان بادیه نشین آمدند و گفتند: یا رسول‌الله آیا تداوی کنیم؟ رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«نعم، يا عباد الله تداووا، فإن الله عز وجل لم يضع داءً إلاّ وضع له شفاءً...»

ترجمه: بلی ای بنده‌گانه الله! تداوی کنید، زیرا الله (سبحانه و تعالی) هیچ دردی را نیافریده مگر این‌که برایش شفاء داده است.

در حدیث اول امر به تداوی بوده و در این حدیث جواب اعرابی بر این است که تداوی کنند، و این حدیث می‌رساند که مردم تداوی کنند؛ زیرا الله‌سبحانه و تعالی هیچ دردی را نیافریده، مگر این‌که با آن شفاء داده است. خطاب این دو حدیث به صیغۀ امر بوده و امر افادۀ طلب مطلق را داشته نه افادۀ وجوب؛ مگر این‌که امر جازم باشد؛ پس در آن صورت افادۀ وجوب را می‌نماید. جزم نیاز به قرینۀ دارد که دال بر آن باشد که در این دو حدیث کدام قرینۀ که دال بر وجوب باشد دیده نمی‌شود. سه حدیث سابق تنها اخبار و ارشاد است، چیزی‌که تداوی را در این دو حدیث وجوب نساخته است، علاوه برآن احادیث دیگری وارد شده که بر ترک تداوی دلالت داشته و این احادیث افادۀ وجوب را از احادیث اول نفی می‌کند.

مسلم از عمران بن حصین روایت نموده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است:

«يدخل الجنة من أمتي سبعون ألفاً بغير حساب، قالوا من هم يا رسول الله؟ قال: هم الذين لا يَسْتَرْقون، ولا يتطيّرون، ولا يكتوون، وعلى ربهم يتوكلون»

ترجمه: هفتاد هزار نفر از امتم بدون حساب وارد جنت می‌شوند، گفتند این‌ها چی کسانی اند یا رسول الله! رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: ایشان کسانی‌ اند که رقیه نمی‌کنند، فال بد نمی‌زنند، داغ نمی‌کنند؛ بلکه بر پروردگار شان توکل می‌کنند.

بخاری از ابن عباس روایت نموده است که گفت: این زن سیاه نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: من به زمین می‌خورم و برهنه می‌شوم؛ پس در نزد الله (سبحانه و تعالی) برای من دعا کن، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود:

()مه:وحادیث دیگری وارد شده است «إن شئتِ صبرتِ ولكِ الجنة، وإن شئتِ دعوتُ الله أن يعافيك»

ترجمه: اگر می‌خواهی صبر کن و برای تو جنت است، و اگر می‌خواهی از الله (سبحانه و تعالی) برایت دعا کنم و عافیت پیدا کنی.

 آن زن گفت: صبر می‌کنم ولی از الله‌سبحانه و تعالی بخواه که برهنه نشوم، پس رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم برای آن زن دعا کرد، این دو حدیث بر جواز ترک تداوی دلالت دارد.

در حدیث اول آن‌هائی‌که بدون حساب وارد جنت می‌شوند، به این صفات توصیف شدند که آن‌ها رقیه نمی‌کنند که رقیه یک نوع تداوی است ایشان تداوی نمی‌کنند؛ بلکه مریضی را به الله‌سبحانه و تعالی می‌گذارند و در تمام امور به الله‌سبحانه و تعالی توکل می‌کنند. رقیه و کی هر دو تداوی است. رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم به تداوی رقیه تشویق کرده و خود رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را جبرئیل رقیه کرده است چنانچه وی فرموده است:

«الشفاء في ثلاثة: في شَرْطَةِ مِحْجَم، أو شَرْبة عسل، أو كَيّةٍ بنار، وأنهى أمتي عن الكَيّ»

ترجمه: شفاء در سه چیز است، در شاخ حجامت، شمیدن عسل، یا داغ به آتش، من امتم را از داغ کردن منع می‌نمایم. (این حدیث را بخاری از طریق ابن عباس روایت نموده است.)

در حدیث دوم رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم آن زن سیاه را بین صبر و مریضی صرع مخیر گذاشت و گفت اگر صبر کنی برایت جنت است و اگر می‌خواهی برایت دعا کنم شفاء یاب گردی. این حدیثی است که دلالت به ترک تداوی دارد. لذا این دو حدیث، معنی امر را از وجوب به تداوی وارده در حدیث اعرابی و حدیث قبل آن نفی می‌کند و به دلیل شدت تشویق رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم به تداوی، امر به تداوی در احادیث رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم برای استحباب است.» پایان.

برادر‌تان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

به محمد الهاج

پرسش

السلام علیکم و رحت الله و برکاته!

به هم‌کاری یکی از دوستانم از شباب حزب التحریر به همین نزدیکی از صفحۀ شما مطلع گردیدم و برایم واضح شد که روشن‌بینی در طرح مسائل و قوت دلیل شما مخصوصاً در جواب سوالات فقهی مرا متعجب ساخت! از الله بلندمرتبه و توانا می‌خواهم که برای انجام عمل خیر عمر طولانی و فراخ علم را برای شما نصیب فرموده و مرا به طریقی هدایت کند که باعث رضایت الله سبحانه وتعالی و رسولش گردد.

امیدوارم بر این سوال جواب دهید و او این است؛ سپاس و شکر الله سبحانه و تعالی را که چندین سال است که من مکلف به ادای نماز شدم، سوالم این است که آیا نمازهای‌که از نزدم فوت شده است، بالایم قضای آن واجب است و یا این‌که الله سبحانه وتعالی مغفرتش می‌کند؟

پاسخ

 و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

ابتداء الله سبحانه وتعالی را سپاس می‌گویم که ترا به سوی خیر رهنمائی و هدایت نموده و به نماز پای‌بند شده و حرص به ادای نماز دارید! از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که یاری و پایداری را نصیبت فرماید.

اما نسبت به نمازهای‌که اداء نکردید، در حالی‌که بالغ و مکلف شرعی بودید؛ یقیناً که این نمازها بر ذمه‌ات باقی بوده و قضای آن بر‌تو لازم است. لذا بر تو لازم است‌که مدت زمان بلوغ خود را محاسبه نموده و از زمانی‌که نماز بر تو لازم شده است، حساب کنید؛ به طور مثال: اگر نمازهای قضائی تو به مقدار سه سال است، بر تو لازم است که نمازهای سه سال را اداء کنی! نمازهای پنچ‌گانه یعنی نمازهای مفروضه را اداء کنید؛ اما قضای سنت‌ها لازم نیست.

برای تنظیم و سهولت کار می‌توانی که بعد از هر نماز فرضی، یک نماز قضائی را بخوانی اگر خواستی که بعد از هر نماز بیشترنماز بخوانی، باز هم بهتر است تا نمازهای فوتی‌ات که حساب شده قضاء آورده شود. از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که قضای نمازهای فوتی را برایت آسان ساخته و حرص ادای نمازها را در وقت معیین آن برایت نصیب فرماید!

برای بیان دلائِل شرعی این مسئله بعضی از موارد ذکر شده در کتاب احکام نماز علی‌راغب را برایت بیان می‌کنم: تأخیر ادای نماز از وقت معین آن به صورت قصدی و بدون عذر شرعی حرام قطعی بوده که در نص قرآن کریم ذکر شده است:

﴿فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (4) الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾ [ماعون: 4-5]

ترجمه: پس وای برای آن نماز گذارانی‌که در نمازشان سهل‌انگاری می‌نمایند!

﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً﴾ [مریم: ۵۹]

ترجمه: پس از آنان کسانی‌که جانشین شدند، نماز را قدر نشناختند و پیرو هوس‌های خویش گشتند آن‌ها به زودی به بیراهه و تباهی خواهند رسید.

این مسئله در مفهوم حدیث متواتر که در خصوص بیان وقت‌ها آمده نیز واضح شده است. الله سبحانه وتعالی برای هر نماز فرض وقت مشخصی تعیین نموده که دو طرف وقت مشخص شده که در وقت مشخص داخل شده و در وقت مشخص باطل می‌شود. رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرموده است:

«من فاتته صلاة العصر فكأنما وُتر أهله وماله»

ترجمه: کسی‌که نماز عصر از نزد آن فوت شد، مثل آ‌ است که اهل و مالش را از دست داده است.

و هم‌چنان در مورد تأخیر نماز از وقت‌آن چنین گفته است:

«ليس التفريط في النوم إنما التفريط في اليقظة»...

ترجمه: تفریط در خواب نیست؛ بلکه تفریط در بیداری است.

کسی‌که نماز آن فوت شد، باید قضاء بیاورد، خواه به اساس عذری باشد و یا بدون عذر؛ زیرا ذات قضاء آوردن در حدیث صحیح ذکر شده است، در صحیح بخاری و صحیح مسلم از عمران بن حصین روایت شده است که گفته است: ما همرای رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در سفر بودیم و در شب رفتیم تا این‌که در اخیر شب در منطقه‌ی قرار گرفتیم که برای مسافر از این خوش آیندتر نبود تا این‌که گرمی آفتاب ما را از خواب بیدار کرد؛ وقتی رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم از خواب بیدار شدند همه در نزد رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم شکایت کردند، رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«لا ضير ولا ضرر ارتحلوا فارتحلوا فسار غير بعيد ثم نزل فدعا بالوضوء فتوضأ ونودي بالصلاة فصلى بالناس»

ترجمه: ضرری نیست، این مکان را ترک کنید، پس آن مکان را ترک کردند. هنوز خیلی دور نشده بودند که در یک جای پائین شدند. پس از همراهانش خواست که وضوء کنند و خودش نیز وضوء ساخت و آذان داده شده و برای مردم نماز خواند.

و به دلیل این‌که جابر رضی‌الله عنه روایت نموده است که عمر ابن خطاب رضی الله عنه در روز خندق بعد از این‌که آفتاب غروب کرد، آمد در حالی‌که کفار قریش را دشنام می‌داد و گفت:

«يا رسول‌الله ما كدت أصلي العصر حتى كادت الشمس تغرب، فقال النبي ﷺ والله ما صليتها، فقمنا إلى بطحان فتوضأ للصلاة وتوضأنا لها فصلى العصر بعدما غربت الشمس ثم صلى بعدها المغرب»

ترجمه: یا رسول الله نماز عصر را نخوانده بودم و نزدیک بود که آفتاب غروب کند، رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت، من هم نماز عصر را نخواندم؛ پس به طرف بطحان استاده شدیم و رسول الله صلی الله علیه وسلم وضوء ساخت ما هم وضوء ساختیم پس رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز عصر را بعد از غروب آفتاب خواند و سپس بعد از آن نماز شام را اداء کرد.

هم‌چنان از انس بن مالک روایت شده است که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرموده است:

«من نسي صلاة فليصلها إذا ذكرها لا كفارة لها إلا ذلك»

ترجمه: کسی‌که نمازی را فراموش کرد، پس هرگاه به یادش آمد باید بخواند؛ ولی جز قضاء کفاره‌ای ندارد.

و هم‌چنان به دلیل این‌که از ابی سعید رضی الله عنه روایت شده است:

﴿وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيّاً عَزِيزاً﴾ [احزاب: ۲۵]

ترجمه: و الله مومنان را از جنگ کفایت کرد و الله (سبحانه وتعالی) همواره نیرومند و شکست ناپذیر است.

رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم بلال را خواست و سپس نماز ظهر را اقامه کرد و طوری به درستی اداء کرد که در وقت اش اداء می‌کرد؛ سپس بلال را دستور داد که نماز عصر را بخواند؛ پس نماز عصر را طوری با احسان خواندند که گویا در وقت‌اش می‌خواندند؛ سپس به ادای نماز شام امر کرد و نماز شام را نیز همان‌طوری خواندند که دو نماز دیگر را خوانده بودند و هم‌چنان به دلیل حدیثی‌که از او روایت شده است وقتی کنیز خثعمیه از آن سوال کرد و گفت یا رسول الله! پدرم را زمانی حج فرض شده است که پیر و افتاده شده و نمی‌تواند حج کند، اگر من در عوض آن حج کنم آیا کدام نفع و فایده دارد؟ رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«أرأيت لو كان على أبيك دين فقضيته أكان ينفعه ذلك؟ قالت: نعم. قال: فدين الله أحق بالقضاء»

ترجمه: بگو اگر بر ذمه‌ای پدرت دینی باشد، اگر قضاء بیاوری آن را نفع می‌رساند؟ کنیز خثعیمه گفت: بلی فایده می‌رساند، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود پس دین الله (سبحانه وتعالی) مستحق‌تر به قضاء آوردن است.

همه این‌احادیث صراحت به قضاء آوردن نماز دارد و دلالت بر این دارد که قضاء آوردن نماز واجب بوده و کفاره برای ترک نماز نیست خواه ترک نماز به اساس عذری باشد و یا به غیر عذر، زیرا این احادیث صریح است.

گفته نشود که همه‌این احادیث مقید به حوادث معین که همانا حالت خواب، فراموشی، جنگ و ناتوانی می‌باشد و همه این حالات اعذار شرعی هستند که کدام گناهی به ترک آن نبوده، پس قضاء آوردن نماز مختص به همین حالات می‌شود و حالت قصد را شامل نمی‌شود، زیرا هیچ نص به جواز قضاء در این خصوص نیامده است.

این‌چنین گفته نشود؛ زیرا در این حوادث صفت خواب، فراموشی، جنگ که در خصوص آن مقید شده وارد نشده بلکه این احادیث صفتی برای همان حادثه است، بدون این‌که وصف مقید تنها به آن حادثه شده باشد. آیا ندیدی که در حدیث جابر روایت شده است که عمر بن خطاب کفار قریش را دشنام داد و گفت یا رسول‌الله نماز عصر را نخواندم و حتی نزدیک بود که آفتاب غروب کند، رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم برایش گفت، من هم نماز عصر را نخواندم سپس وضوء کردند و نماز خواندند، حالا صفت قید کننده این حادثه کجا به چشم می‌خورد که خاص به آن حادثه شده باشد؟ و به همین ترتیب همه حوادث همین طور است، پس در لفظ چیزی به چشم نمی‌خورد که بتواند این حوادث را مقید و قضاء را در غیر این حالات ناجائِز بسازد، بلکه هریکی از این حوادث که در خصوص یک واقعه معین آمده است، به عنوان یک نص در واقعه معین ذکر شده نه به عنوان نص مقید در خصوص یک واقعه، در این نصوص سبب تخصیص دهنده برای قضاء نماز ظاهر نیست؛ چنانچه از خواندن این احادیث معلوم است.

اما احادیث‌ وارده‌ی‌که معنی وصف را افاده می‌کند مثل «من نام»، «أو نسيها» در تمام این احادیث وصف قید شده و در آن مفهوم مخالف اعتبار دارد؛ زیرا صفت است و در صفت مفهوم مخالف اعتبار دارد؛ زیرا اگر مفهوم مخالف در صفت اعتبار داده نشود پس ذکر صفت عبث و بیهوده می‌شود؛ در حالی‌که حدیث از عبث و بیهوده بودن منزه است؛ اما عمل کردن به مفهوم مخالف در این نصوص معطل به نصوص دیگر است. وقتی منطوق نصی برعکس نص دیگر دلالت داشت، در این صورت مفهوم معطل شده و منطوق نص گرفته می‌شود؛ زیرا دلالت لفظ نص بر معنی از دلالت مفهوم قوی‌تر است و مفهوم این احادیث معطل به احادیث وارده در خصوص قضاء آوردن نمازهای فوتی است؛ احادیثی‌که در خصوص غیر از حالت خواب و فراموشی یعنی در حالت جنگ آمده است.

در حدیث قضاء آوردن حج که ذکر شده است: «فدين الله أحق بالقضاء» یعنی دین الله سبحانه وتعالی به قضاء آوردن سزاوارتر است، این لفظ با عمومیت‌اش شامل همه‌ی دین‌ها می‌شود و نماز دین الله‌سبحانه وتعالی است که در تحت عمومیت کلمه "دَيْن الله" داخل می‌شود؛ زیرا دین الله اسم جنس مضاف و از صیغه‌های عمومی بوده و کسی‌که نماز را قصداً ترک نموده مخاطب قرار گرفته است؛ چنان‌چه همه‌ی مسلمانان مخاطب قرار داشته و ادای نماز بالای شان واجب است؛ پس نماز بر تارک نماز به صورت قصدی هم دین بوده و دین از ذمه‌ی شخص ساقط نشده؛ مگر این‌که اداء گردد. هم‌چنان نماز به فوت وقت آن ساقط نشده، مگر این‌که قضاء آورده شده و گناه ترک نماز در وقت آن بر ذمه شخص باقی است.» نقل از کتاب احکام نماز ختم شد.امیدوارم که در همین حد کفایت کند، الله سبحانه وتعالی عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادر‌تان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله برکاته!

می‌خواهم در مورد نت‌ورکینگ پرسان‌کنم. یکی از دوستانم نامه شغلی جدیدی را با معاش بیش‌تری برای من ارسال نمود که این کار از طریق انترنت می‌شود. من هم در برنامه تبلیغاتی مقدماتی آن شرکت نمودم؛ خلاصه‌ی این برنامه این‌بود که باید کار شود و ضرورت به عواید بیشتری در این مقطع زمانی‌ که زند‌گی می‌کنیم، یا داریم، مخصوصاً در این وقتی‌که مصیبت کرونا آمده و همه‌ی تعاملات از دور و الکترونیکی شده است.

کار با شرکت گنیس برای تولیدات زینتی و طبی است، قسمی‌که برای هرشخص یک دوکان الکترونیکی و یا کیف الکترونیکی است و لازم است تا این شخص بسته‌ای را از فراورده‌ها و یا تولیدات این شرکت خریداری نموده و قیمت آن بین یک هزار الی دو هزار دالر برسد و این کم‌ترین مبلغی است که باید قیمت آن به بانک سپرده شود و بعد از آن جنس به خانه می‌رسد.

نحوه‌ی کار فروش و ترویج جنسی نیست که این جنس ملک من باشد و یا فروش آن از طریق انترنت باشد و آن‌ها این‌طریقه را طریقه‌ی سنتی می‌پندارند. کار به دعوت اشخاص دیگری است تا در این کار شرکت کند و تعدادی را با خانواده و اقارب و دوستان‌شان از طریق انترنت قناعت داده و آن‌ها را برای تطبیق و عملی‌سازی این برنامه سهیم سازند و به این شکل اشخاص قدیمی و سابقه‌دار معاشات بیشتر و زیادی را به دست می‌آورند.

 این فائده از طریق فیصدی‌های است که مشتری اول مشتری و مراجعین جدید را تحت پوشش قرار داده و این مشتری‌های جدید بسته را خریداری و در نهایت این مشتری مورد استفاده شخصی قرار می‌گیرد و به این ترتیب به هر تعدادی‌که دیگران شرکت کند و این سلسله زیاد شود، فیصدی مشتری اول زیاد می‌شود. به این ترتیب آنانی‌که تو آن‌ها را دعوت می‌کنی آن‌ها اشخاص دیگری را دعوت می‌کنند و به این ترتیب آن‌ها نیز به فیصدی می‌رسند و تو هم از هرشخص جدید فیصدی بیشتری می‌گیری و به این ترتیب فیصدی به ۳۵ دالر می‌رسد. هم‌چنان هر قدر که شمار این گروه بالا برود، بر امتیازات و فیصدی بیشتری دست می‌یابم؛ این علاوه از آنست که بر عائد مادی ۴۰۰۰ دالر در هردو ماه دست می‌یابم، حالا در نزدم در خصوص این مسئله و مشروعیت آن شک است.

اولین سوالم این است که موقف شریعت، رأی و نظر علما در خصوص این کار چیست؟ به امید روشن شدن موضوع از طولانی شدن سوالم معذرت می‌خواهم.

پرسش عمار ابواویس:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

امیدوارم که این موضوع را به زودترین وقت برایم واضح کنید، الله سبحانه وتعالی شما را جزای خیر دهد.

در این اواخر تجارت الکترونیکی مخصوصاً بازاریابی انترنتی نشر شده که نظریات در خصوص حل و حرمت این کار متفاوت است. سوالم این است که حکم بازاریابی انترنتی چیست؟ اجازه دهید که کار شرکت را واضح سازم تا شکل این معامله بیشتر واضح شود. ابتداء شرکت از کسی‌که می‌خواهد به آن بپیوندد، مقدار مشخص پولی را به این شرکت بپردازد تا به آدرس شرکت به آی دی خاص دست یابد که این دست یافتن به آدرس شرکت گویا که اجازه به وکالت است و این آی دی شرکت را ملزم می‌سازد؛ به‌همین دلیل مالی را از کارگرش می‌گیرد، بعد از این‌که شخص به شرکت پیوست کار را به دو گونه‌ی ذیل شروع می‌کند: اول کارگر به بازار یابی و فروش تولیدات شرکت شروع می‌کند که جنس مشخص به صورت واقعی وجود دارد و کدام فریبی در آن نیست و این معامله در برابر فیصدی ‌که شرکت برای کار‌گر از طریق فروش تولیدات آن برای آن‌ می‌دهد، به دست می‌آورد با درک این مسئله که کارگر معلومات مشتری را برای شرکت می‌دهد و شرکت معلومات تولیدات را برای مشتری می‌دهد و برای کارگرش فیصدی آن‌را می‌دهد؛ نه خود تولید را و این فیصدی را در ازای بازاریابی شخص به آن می‌دهد که در این‌صورت در قسمت بائِع کمی پوشیدگی‌ می‌آید.

قسم دوم و مهم‌تر این است که کارگر برای ترویج شرکت کار نموده و دیگر کارگران را استخدام می‌کند که این شکل از راست و چپ یعنی از دو زاویه رشد می‌کند؛ طوری‌که هر کارگری ۵۰۰ نقطه را در نظر می‌گیرد، هرگاه توانست این توازن از طریق فروش تولیدات شرکت و جلب اشخاص حاصل کرد که از دو طرف به ۱۰۰۰ نقطه رسید، این کارگر یک درجه‌ای را در شرکت حاصل می‌کند و بدین ترتیب فیصدی ثابتی مانند عوائِد ثابت به دست می‌آورد و هرچند که شمار این نقطه‌ها از راست و چپ اضاف شود، کارگر اول درجات و فیصدی او بلند می‌رود و به همین ترتیب دیگران هم عین کار را انجام می‌دهند تا درجات و فیصدی شان بلند برود. حالا سوال اینست که در این کار فریب و قماری است و یا این‌ کار در تحت قاعده‌ی اجیر می‌آید؟ به امید این‌که حکم شرعی را در خصوص این مسئله توضیح دهید. الله سبحانه وتعالی شما را بهترین پاداش خیر دهد!

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

هردو سوال شما مشابه است؛ قبلاً سوالات مشابه بازاریابی انترنتی آمده بود که ما به تاریخ‌های ۱۳ اوکتبر۲۰۰۷م، ۸ مارچ ۲۰۰۹م و ۱۹ اگست ۲۰۱۵م جواب داده بودیم که قسمتی از اجزاء این جوابات را برایت نقل می‌کنم: «عقود در اسلام واضح و آسان بوده و هیچ پیچیدگی در آن نیست که عمده‌ترین موضوع آن اینست که باید معامله از لحاظ واقعیت و شکل عقد خود معلوم باشد، سپس لازم است که نصوص مربوط به آن و فهم‌شان و استنباط حکم از این نصوص به اجتهاد صحیح باشد.

شرکت‌های‌که در سوالات شما ذکر شده است، به بازاریابی انترنتی بعضی تولیدات می‌پردازد؛ این شرکت‌ها بر بازار‌یاب خود شرط می‌گذارد تا چیزی را از تولیدات‌شان خریداری نماید؛ چنان‌چه در سوال اول شما ذکر شده بود که بازاریاب باید مبلغی را برای شرکت پرداخت کند و گویا‌که در آن و قت وکیل قرار می‌گیرد و در سوال دوم ذکر شده است و این بدین معنی است که این پول پرداخت می‌شود تا حق حضور به مشتری در شرکت داده شده و در مقابل برایش فیصده داده شود؛ یعنی دلال شرکت قرار گیرد که برای شرکت مشتری جذب نموده و در مقابل فیصدی بگیرد و تا زمانی مشتری جذب نکند، این فیصدی برایش داده نمی‌شود؛ یعنی باید مطابق به برنامه‌های شرکت که برای این مقصد ترتیب نموده باید مشتری جذب کند. به عبارت دیگر مشتری اول یا پرداخت کننده مبلغ اول فیصدی از حساب کسانی می‌گیرد که آن‌ها را جذب می‌کند و هم‌چنان فیصدی کم‌تر از کسانی‌ است که دیگران حاضر نموده است و باید کار بازاریابی یعنی دلالی را به این منوال ادامه بدهد.

این نوع از معاملات تجارتی خلاف شرع است که قرار ذیل قابل ذکر است:

v                درست نیست که فروشنده شرط خریدن را بر دلالی وضع کند؛ بلکه وقتی واقعیت دلالی مصداق پیداکند، جائِز است؛ یعنی جائِز است که فروشنده برای شخص بگوید هرگاه مشتری آوردی اجرت ترا پرداخت می کنم؛ اما طوری‌که شما در سوالات تان گفتید؛ نه این‌که بر دلال شرط بگذارد که چیزی از آن خریداری کند و یا مبلغ پولی را برای شرکت پرداخت کند تا شخص بتواند دلالی کند. این در حالی‌ست که در این مسئله شرکت خرید تولیدات خود را بالای بازاریاب، الزامی می‌کند؛ چنانچه در سوال اول ذکر شده است، باید شخص مالی را برای شرکت پرداخت کند؛ چنان‌چه در سوال دوم ذکر شده است تا بتواند به عنوان دلال در برابر فیصدی کار کند و برایش مشتری بیاورد؛ پس عقد خریداری، پرداخت مال و عقد دلالی دو عقدی است که در یک عقد جمع می‌شود، زیرا این دو یکی بر دیگری شرط شده که این عمل و معامله حرام است:

«نَهَى رَسُولُ اللهِ ﷺ عَنْ صَفْقَتَيْنِ فِي صَفْقَةٍ وَاحِدَةٍ»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه و سلم  دو معامله را در یک عقد نهی کرده است. (این حدیث را احمد از عبدالرحمن بن عبدالله بن مسعود از پدرش روایت کرده است)

این مانند این‌است که من برایت بگویم: وقتی برایم چیزی به فروش رساندی من برایت آن‌را به اجاره می‌دهم و یا برایت دلالی می‌کنم و یا چیزی از تو خریداری می‌کنم...

واضح است که معامله به این واقعیت به معامله مورد سوال شما مصداق دارد؛ پس فروش و دلالی در یک عقد قرار می‌گیرند یعنی لزوم خریداری از شرکت شرط عمل دلالی یعنی بازاریابی در برابر فیصدی مشتری‌های قرار می‌گیرد که دلال آن‌ها را جذب می‌کند.

دلالی و یابازاریابی عقدی در بین فروشنده و دلال است و فیصدی بازاریابی در این عقد از اشخاص لازم می‌شود که دلال برای شرکت جذب می کند؛ نه از اشخاصی‌که دیگران آن‌ها را حاضر می‌کند. این در حالی‌است که بازاریاب فیصدی دلالی در معاملات شرکت ذکر شده از کسانی‌که خودش جذب می‌کند و از کسانی‌که دیگران برای شرکت جذب می‌کند، می‌گیرد و این مخالف عقد دلالی است.

قیمت خرید شرکت غبن فاحش می‌شود؛ گرچه مشتری از این قیمت آگاه است؛ مگر این غبن از خدعه و فریب‌کاری طرح شده توسط شرکت خالی نیست، اسالیب فریببنده‌ای‌که شرکت برای عملی ساختن معاملات‌اش طراحی کرده است؛ چنان‌چه مشتری پولی ثمن بسیار زیادی‌را در برابر مال اندک پرداخت می‌کند، دلیل عمده‌ی این اعمال فریب‌کارانه‌ای است که شرکت تحت نام آینده روشن برای مشتری آمده کرده است؛ زیرا شرکت برای مشتری می‌گوید که به زودی از طریق همین بازاریابی مشتری و فیصدی فروش تولیدات شرکت به فایده زیادی می‌رسد؛ فیصدیی‌که خود مشتری را جذب می‌کند و می‌گیرد و یا دیگران حاضر می‌کند؛ اما وقتی مشتری نتواند مشتری دیگری را جذب کند؛ مخصوصاً کسی‌که در اخیر سلسله مشتری‌ها قرار داشته باشد، در این صورت است که فریب شرکت مشتری را از چهار اطراف فرا می‌گیرد و خساره ثمن هنگفت را در برابر مال اندکی برای شرکت می‌دهد که دهم فیصدی پول آن‌را این مال پوره نمی‌سازد؛ این در حالی‌ست که فریب‌کاری در اسلام حرام است.

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «الخَدِيعَةُ فِي النَّارِ...» ترجمه: فریبنده در جهنم است. این حدیث را بخاری از ابن ابی اوفی تخریج نموده است.

رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم برای مردی‌که در معاملات‌اش فریب‌ می‌خورد، گفت: «إِذَا بَايَعْتَ فَقُلْ لاَ خِلاَبَةَ» ترجمه: وقتی معامله می‌کردی، پس بگو فریب‌کاری در کار نیست. بخاری این حدیث را از عبدالله  ابن عمر رضی عنهما روایت کرده است که منظور و مفهوم حدیث دلالت به حرمت فریب‌کاری دارد.

خلاصه این معامله به صورت و شکلی‌که در سوالات تان ذکر شد، مخالف شروط دلالی است که خالی از فریب‌کاری نیست؛ پس این معامله خلاف شرع است. من از الله سبحانه وتعالی می‌خواهم که به فضل و کرم خود ما را به اقامه خلافت و تطبیق نظام اقتصادی اسلام توفیق دهد؛ نظام اقتصادی‌که معاملات اقتصادی صاف و پاکی را برای زنده گی آرام و زنده‌گی صحیح برای همه‌ای رعیت اش آمده می‌سازد. بدون شک الله سبحانه وتعالی شکست‌ناپذیر و با حکمت است. این نظری است که من آن را در این مسئله ترجیح می‌دهم.

برادر شما عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

معنی این‌که حق تبنی احکام شرعی تنها از آن خلیفه است، چی می‌باشد؟

پاسخ

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

پاسخ سوال شما به طور مفصل در کتاب مقدمۀ دستور و سائر کتب حزب موجود است که در این‌جا بعضی از آن جواباتی را که در خصوص این موضوع در جزء اول کتاب مقدمۀ دستور ذکر شده است، نقل می‌کنم: در صفحه ۱۱۰ ورد این کتاب چنین آمده است: «اما قاعدۀ چهارم این است که حق تبنی احکام شرعی تنها از آن خلیفه بوده و این مسئله به اساس اجماع صحابه ثابت شده و اجماع صحابه واضح ساخته است که حق تبنی احکام شرعی تنها از آن خلیفه است، از اجماع صحابه قواعد شرعی مشهور گرفته شده است؛ مثل "امرالامام یرفع الخلاف" یعنی امر امام اختلاف را بر می‌دارد، "امرالاما نافذ" یعنی امر امام جاری است، "للسلطان ان یحدث من الاقضیة بقدر ما یحدث من مشکلات" یعنی صلاحیت ایجاد مسائل به اندازه مشکلات جدید حق خلیفه است.» پایان.

در شرح ماده ۳۶ صفحه ۱۴۶ و ۱۵۳ کتاب ورد این کتاب در خصوص این قضیه چنین آمده است: «فقره (۱) دلیل آن اجماع صحابه است، زیرا قانون لفظ اصطلاحی است و معنی آن این است که هرآنچه حاکم صادر می‌کند تا مردم وفق آن سیر و عمل کند، قانون چنین تعریف شده است: "قانون مجموع قواعدی است که حاکم مردم را بر پیروی از آن در روابط شان مکلف می‌سازد" یعنی وقتی حاکم، مردم را به انجام احکام معینی دستور داد آن احکام، قانون به حساب آمده پایبندی مردم بر آن‌ها لازم است و اگر مردم را دستور نداد، قانون محسوب نشده ولازم نیست که مردم آن‌ها را عملی نمایند، مسلمانان مطابق احکام شرعی سیر نموده نه بر اساس اوامر حاکم، پس مردم مطابق اوامر و نواهی الله سبحانه وتعالی زنده گی خود را سیر می‌دهند، نه بر اساس اوامر و نواهی حاکم. پس آنچه مردم بر اساس آن زنده گی خویش را سیر می‌دهند، احکام شرعی بوده نه اوامر حاکم، مگر صحابه در خصوص این احکام شرعی اختلاف کردند؛ طوری‌که بعضی شان از نصوص شرعی چیزی برداشت کردند که دیگران نکردند. هر کدام حسب فهم شان از احکام شرعی سیر می‌کردند و فهم آن در حق آن شخص حکم شرعی بوده، ولی احکام شرعی هم وجود دارد که ایجاب می‌کند تا همه مردم به صورت دسته‌جمعی بر یک نظر عمل کنند؛ نه این‌که هرکدام حسب اجتهاد شان عمل نماید. این چیزی است که عیناً اتفاق افتاده است. ابوبکر صدیق رضی الله عنه به این نظر بود که مال بین مسلمانان به صورت مساویانه توزیع گردد، زیرا این حق همه مردم است؛ ولی حضرت عمر رضی الله عنه به این نظر بود که نباید به کسی مال داده شود که علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم جنگیده است و نباید به به غنی به اندازۀ فقیر داده شود. اما ابوبکر وقتی خلیفه بود، دستور به عمل کردن به نظر خودش را داد؛ یعنی تبنی توزیع مال را به شکل مساویانه داده و مسلمانان از این نظرش پیروی کردند و قضات و والی‌ها به این نظر عمل کردند و حتی حضرت عمر رضی الله عنه به این نظر تن داده و به این نظر ابوبکر عمل کرد و این نظر را جاری نمود. وقتی عمر رضی الله عنه خلیفه شد، نظری را تبنی کرد که خلاف نظر ابوبکر رضی الله عنه بود؛ یعنی مردم را به توزیع مال به تفاضل دستور داد نه به صورت مساویانه؛ باز هم مسلمانان آن را در این نظرش پیروی نموده و قضات و والی‌ها به این نظر سیر کرده و حسب سابقه بودن شان در اسلام و نیاز شان می‌داد که مسلمانان آن را پیروی کرده و قضات و والی‌ها به آن عمل کرد. پس اجماع صحابه طوری منعقد شده است که حق تبنی احکام شرعی برگرفته شده به اساس اجتهاد شرعی را برای امام داده و بر عمل‌کردن به آن دستور داده است و بالای مسلمانان اطاعت شان واجب است؛ هرچند بر اجتهادشان مخالف باشد و لازم است که آراء و اجتهادات خودشان را ترک کنند. پس همین احکام تبنی شده در اصل قوانین هستند، به همین دلیل است که تعیین قوانین تنها از صلاحیت و حق خلیفه بوده و غیر از آن کسی دیگری این حق را ندارد.» پایان.

امیدوارم حالا واضح شده باشد.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه