پنجشنبه, ۲۶ شوال ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۴/۲۴م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

فردای روز سه شنبه مؤرخ، 14/9/2021م شورای نظامی گینه، اعلان داشت که به هدف زمینه‌سازی برای تشکیل دولتی در این سرزمین، با قدرت‌های سیاس، جامعه مدنی، نمایندگان شرکت‌های معادن، سلسله دیدارهای خواهد داشت.(منبع: دارالهلال، مؤرخ: 12/9/2021م) این درحالی است که گینۀ کونکری در شام‌گاه یک شنبه مؤرخ، 5/9/2021م شاهد کودتای نظامی به رهبری فرماندۀ نیروه‌های ویژه، مامادی دومبویا بود، چنان‌که این فرمانده در یک بیانۀ تلویزیونی اعلان داشت که رئیس جمهور الفا کوندی را بازداشت، پارلمان و حکومت را منحل، کار و عمل به مقتضای قانون اساسی را متوقف و مرزهای کشور را مسدود ساخته است. پرسش‌ام این است که در عقب این کودتا کیست؟ و آیا این کودتا به کشمکش‌های بین‌المللی بالای این سرزمین، ارتباط دارد؟

پاسخ:

خوب است برای بیان دیدگاه درست در ارتباط به این مسئله، موارد زیر را ارائه نمود:

اول: "رهبرکودتا فرمانده مامادی دومبویا، در پایان کودتا، شام‌گاه روز یک شنبه، مؤرخ 5/9/2021م از طریق شبکۀ تلویزیون رسمی گینه گفت: ما تصمیم بر این گرفتیم که تمام نهادهای حکومتی را منحل و تمام مرزهای زمینی و هوایی را ببندیم. همان‌طور گفت: کسانی‌که علاقه‌مند پیشبرد وظایف‌شان هستند، می‌توانند به شکل عادی به کارشان ادامه دهند. وی از نظامی‌ها خواست که در پایگاه‌های خویش باقی بمانند و گفت: علاوه بر فقر و فسادگسترده، مسئول شرایط بد، بی‌عدالتی، صدمات وارده بر شهروندان، عدم احترام به حقوق و ارزش‌های دیموکراتیک، سیاسی شدن امور اداری، دولت می‌باشد. گفت: ما تصمیم بر این گرفتیم که رئیس جمهور الفاکوندی را که در سن 83 ساله‌گی قراردارد، بازداشت نماییم. همان‌طور‌ اعلان داشت که به جای هریک از فرمان‌داران این سرزمین، یک نظامی گماشته خواهد شد. در روز دوم کودتا نیز در یک سخنرانی تلویزیونی، وعدۀ تشکیل حکومت وحدت ملی با ادارۀ انتقالی داد. اما مدت زمان حاکمیت این اداره را مشخص نساخت. از وزاراء و مسئولین بلند پایۀ دولتی خواست که یک نشستی با وی داشته باشند و متخلفین از حضور در این نشست را تهدید کرد که این تخلف‌شان را سرکشی و شورشی علیه کمیتۀ گردهمای دموکراتیک ملی محسوب می‌دارد (نامی‌که نیروهای ویژه بر خود اطلاق نموده اند. سربازان این مسئولین را به شکل کاملاً بدور از احترام به مقر ارتش در کونکری پایتخت این کشور بردند). دومبویا گفت:  دیگر سیاست را به یک نفر نخواهیم سپرد، بلکه سیاست را تحویل مردم خواهیم نمود، وی گفت: باهم قانون اساسی‌ای را می‌نویسیم که در میدان واقعیت بتواند مشکلات مان را حل نماید. ... تمام این موارد دلالت بر این دارد که دومبویا می‌خواهد در دورۀ انتقالی و پس از آن، حکومت را خود در دست داشته باشد.

دوم: این‌که می‌بایست چند قدمی را به عقب برداشته و آنچه را در پایان سال 2008م مانند این کودتا به وقوع پیوست، به یاد بیاوریم. در آن سال یک گروه نظامی به رهبری رئیس موسی کامارا، چهار ساعت پس از وفات جنرال لانسا کونتی، رئیس جمهور گینه، کودتایی راه‌اندازی و پس از آن اعلان داشتند که قصد ندارند تازمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، در پایان سال 2010م، یعنی بیشتر از دوسال قدرت را در دست داشته باشند. ما جزئیات آن کودتا را در پاسخ به پرسش تاریخ 22/12/2008م بیان داشته واضح ساختیم که امریکا در پشت آن می‌باشد؛ چیزی‌که بعداً نیز ثابت گردید. در واقع در نوامبر 2010م انتخابات برگزار و الفاکوندی که مخالف حکومت جنرال لانساکونتی "مزدور فرانسه" بود، در آن پیروز شد. آنچه در مورد الفا کوندی شهرۀ عموم گردیده است این است که وی به عنوان مخالف و منتقد تاریخی توصیف می‌شود؛ چنان‌که در برابر تمام حکومت‌های حاکم بر گینه از زمان استقلال آن در سال 1958م به مخالفت برخاسته است. به همین دلیل به اروپا تبعید شده و تا پیش از نشستن بر کرسی قدرت در سال 2010م به اعدام و زندان نیز محکوم شده است. (منبع: الجزیره مؤرخ:24/10/2015م)، وی کسی بود که به آن به عنوان ناجی مردم از ظلم مزدوران فرانسه، نگاه می‌شد. زمانی‌که نظامی‌های وابسته به امریکا دست به کودتای سال 2008م زدند، الفاکوندی در برابرا آنان یک موضع گیری معتدل داشت، بلکه از آنان خواست که طبق وعدۀشان انتخابات برگزار نمایند، تا این‌که انتخابات برگزار شده و الفاکوندی در آن برنده شد. به همین ترتیب در انتخابات 2015 نیز برنده شد، دورۀ حکومت آن در سال 2020 به پایان رسید و طبق قانون اساسی دیگر حق اشتراک در انتخابات و حکومت را نداشت. بنابراین وی در سال 2019م یک همه‌پرسی انجام داده، قانون اساسی را تعدیل  و در اکتبر 2020م انتخاباتی را برگزار و با وجود سطح بالای اعتراضات و مخالفت‌ها علیه این همه‌پرسی و این‌انتخابات و باوجود اتهامات مبتنی بر تقلب در آن، وی بار دیگر برنده شد. محکمه قانون اساسی، در دسامبر 2020م مبنی بر برنده شدن کوندی بر رقبایی‌که شکایات خویش را به محکمه پیش کرده بودند، قرار صادر نمود. اما از آن‌جای این مرد با اعتماد برخود و برحمایت مردمی‌که از آن برخوردار بود، کسی‌را که به زودی باعث سرنگونی وی می‌شد، درست محاسبه نکرد؛ باوجودی‌که آن شخص ارتش را نیز باخود همراه داشت.

سوم: این‌که پس از آن این‌کودتا علیه وی در 5/9/2021م انجام و آن نیز دستگیر شد... که وکنش‌های بین المللی و منطقه‌ای وارده علیه این کودتا واضح می‌سازد که در پشت آن چه کسی قرار دارد:

أ- امریکا علیه این کودتا واکنش شدیدی نشان داد؛ چنان‌که در بیانه‌ای‌که سخنگوی وزارت خارجۀ آن، نید برایس ایراد نمود، چنین گفت: «ایالات متحده این تصاحب قدرت توسط نظامی‌های گینه و آنچه در شام‌گاه روز شنبه در کونکری پایتخت این کشور رخ داده است را تقبیح می‌کند و هرگونه خشونت و اقداماتی بیرون از قانون اساسی تنها به بازگشت به واقعیتی‌که گینه از صلح، ثبات و رافاه در آن برخوردار بود، منجر می‌شود.» و نیز بیانه افزود که «ممکن است حوادثی‌که در پایتخت گینه کونکری به وقوع پیوسته، از توانایی ایالات متحده و شرکای بین‌المللی دیگرِ گینه، برای حمایت از این کشور بکاهد‌. کمک و حمایتی‌که سعی در وحدت و ایجاد آیندۀ بهتری را برای مردم گینه در پی‌ دارد.» بیانه گفت: «ما طرف‌های قضیۀ گینه را به احترام بر قانون اساسی، خودداری از خشونت و پایبندی به حاکمیت قانون فرامی‌خوانیم. ما مکرراً طرفین را تشویق بر این می‌کنیم که برای ایجاد راه‌حل مسالمت‌آمیز و دیموکراتیک، گفتگوی ملی راه‌انداز نمایند، تا این‌که در واقع گامی برای گینه برداشته باشند...» (منبع: سایت رسمی وزارت خارجۀ امریکا، رویترز، مؤرخ 6/9/2021) این واکنش امریکا دلالت بر این دارد که این کودتا مانند کودتای سال 2008م کدام منفعتی برای امریکا ندارد، زیرا واکنش امریکا در ارتباط به کودتای 2008م یک واکنش مجهول بود و هیچ‌گاه آن را تقبیح ننمود، بلکه حتی در آن زمان گفت: «ما باشرکای مان در منطقه، دولت‌های دیگر و اتحادیۀ افریقا در تلاشیم، تا نهادهای گینه را در برداشتن گام‌های لازم برای انتقال دیموکراتیک و مسالمت‌آمیز، قدرت در گینه، تشویق نماییم.» سخنی‌که مؤید منافع عاملین کودتا در آن زمان بود. اما این بار امریکا این کودتا را تقبیح نموده، آن را خشونت‌بار تعبیر کرد، تهدید به محدودسازی حمایت‌ها از گینه نمود، خواستار پایبندی به قانون اساسی، پیمودن مسیر دیموکراتیک  و به جای نظامی‌ها خواستار حاکمیت قانون شد.

ب- این درحالی است که وزارت خارجۀ فرانسه پس از این کودتا بیانۀ مجهول و سخنان سردرگمی را ایراد نمود که در آن چنین آمده است: پاریس درخواست مجموعۀ اقتصادی دولت‌های غرب افریقاء را لبیک گفته و تلاش‌هایی‌که برای تصاحب قدرت در گینه انجام شده را محکوم و خواستار بازگشت به طرف یک نظام مبتی بر قانون اساسی می‌باشد. (منبع: AFP 6/9/2021م) این سخنان فرانسه بدون هیچ‌گونه جدیتی، یک نوع سازش با افکارعامه علیه کودتا بود، چنان‌که فرانسه خواستار بازگشت رئیس جمهور کوندی به قدرت نشد، عاملین کودتا را تهدید به مجازات ننمود. این موضع‌گیری آن بسان موضع‌گیری که در برابر کودتای مالی علیه مزدورش ابراهیم گیتا داشت، یک واکنش منفعل نبود، چنانچه فرانسه در آن زمان کودتای مالی را به سطوح بالای تقبیح کرد. رئیس جمهوری فرانسه در آن زمان گفت: «رئیس جمهور ماکرون اوضاع را از نزدیک دنبال کرده و تلاش برای شورش در حال حاظر را محکوم می‌کند.» لودریان، وزیر خارجۀ فرانسه گفت: «فرانسه با شدیدترین الفاظ این واقعۀ خطرناک را محکوم می‌کنند...»(ما جزئیات کودتای مالی را در پاسخ به پرسش مؤرخ 1/9/2020م بیان نمودیم) اما هم ریاست جمهوری فرانسه و هم وزارت خارجه آن کودتای گینه را به شکل قطعی محکوم ننمودند، بلکه محض بیان داشتند که با مجموعۀ اقتصادی دولت‌های غرب افریقا هم صدا می‌باشند، چیزی‌که دال بر عدم علاقۀ فرانسه به محکومیت کودتا بوده و گویا که این گروه اداری ناکارا را مدیریت می‌کند. با توجه به آن‌چه بیان شد، نتیجه می‌گیریم که فرانسه در اصل پشت کودتای اخیر گینه می‌باشد.  

ج- اگر سابقۀ فرماندهی کودتا را دنبال کنیم، مطمئن می‌شویم که در واقع فرانسه در پشت این کودتا می‌باشد. طبق آن‌چه در روزنامه‌های فرانسوی گزارش شده است، فرماندهی کودتا مامادی دومبویا متولد 1980م، آموزش یافتۀ مدرسۀ نظامی سومور در غرب فرانسه می‌باشد. در آن مدرسه دیپلوم تحصیلات عالی نظامی را در یافت. اعتماد ضابط‌های فرانسوی را کسب، به درجۀ گروه بان ارتقاء نمود و به بخش خارجی ارتش فرانسه، که در 10 مارچ 1831م تأسیس شده بود، ملحق شد. همان‌طور دومبویا در بسیاری از مأموریت‌های مربوط به بخش فرانسوی ارتش در شهرهای مختلف این کشور، نیز شرکت و با وفاداری کامل به فرانسه خدمت نمود، تا این‌که پس از 15 سال به گینه برگشت و در سال 2018م به عنوان مسئول نیروهای ویژه منصوب و در سال 2019م به درجۀ فرماندۀ کل این نیروها ارتقاء یافت.در سال گذشته در مورد تمایل و اشتیاق این فرمانده برای افزایش قدرت و نفوذ نیروهای ویژه‌ای كه آنان را از آدرس وزارت دفاع رهبری می‌نمود، اطلاعاتی دست به دست شد، در ماه می سال گذشته نیز مبنی بر برنامه ریزی کودتا از جانب این فرمانده و همانطور دستگیری وی، اخباری شایع شد؛ اما دولت آن اخبار را تکذیب نمود و ظاهر قضیه طوری به نظر می‌رسید که اقدامات دومبویا تلاش برای کودتا نبوده، بلکه وی خواستار جدایی نیروهای ویژه از وزارت دفاع بوده است. به همین دلیل رئیس جمهور کوندی و حکومت کدام تردید کافی در این ارتباط نداشتند، نتوانستند که در مورد شایعات مطمئن شوند. بناءً وی را هم‌چنان تحت نظارت نگهداشتند، چون وی نتوانیسته بود که نیروهای ویژه را از وزارت دفاع جداساخته و دستگاهی مستقلی را ایجاد کند که از طریق آن بتواند آنچه را که قصد انجام آن را دارد انجام دهد.

چهارم: این‌کودتا باعث افزایش قیمت المونیم در بازارهای جهانی شد؛ طوری‌که از ده سال بدین سو به بالاترین قیمت خود رسیده است، چون ترس براین است که دیگر به بازار عرضه نگردد، چون گینه بزرگترین عرضه کنندۀ مادۀ بوکسیت که در تولید المونیم از آن کار گرفته می‌شود، می‌باشد. فرمانده کودتا در تلاش است تا به شرکت‌ها سرمایه‌گذار خارجی اطمنان بدهد که رهبری جدید کونکری،  به تعهدات‌شان در ادامۀ فعالیت‌های عادی در این کشور پایبند است. شورای نظامی به رهبری کولونیل مامادی دومبویا در روز سه شنبه با رؤسای احزاب و رهبران قبایل، در روز چهار شنبه با سازمان‌های جامعه مدنی و نمایندگان دپلوماتیک و در روز پنچ شنبه با رؤسای شرکت‌های معادین فعال در گینه و به همین ترتیب با اتحادیۀ پیشه وران در گینه،  قصد داشت دیدارنماید. در حالی‌که گینه از لحاظ عرضۀ مواد خام بوکسیت که برای تولید المونیم از آن کار گرفته می‌شود، یکی از غنی‌ترین کشورهای جهان می‌باشد. در این سرزمین معادن فعال استخراج آهن، طلا و الماس می‌باشد، اما بازهم یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. این کودتا باعث افزایش سطح بالای قیمت المونیم در بازارهای جهانی شد، البته در سطحی‌که درسال‌های اخیر تاکنون بی سابقه بوده است. شورای نظامی در تلاش است تا شرکت‌های فعال در گینه را اطمینان بدهد که به فعالیت‌های خویش ادامه داده و این‌که به تعهدات شان احترام خواهد شد...(منبع: دارالهلال. مؤرخ 12/9/2021م)

پنجم: این‌که معمولاً این معادن و معادن سرشار دیگر گینه را شرکت‌ها به غارت برده، چیزی برای مردم گینه باقی نمی‌گذارند؛ در حالی‌که این کشور از لحاظ دارا بودن معادن بسیاری از مواد خام از جمله غنی‌ترین کشورها محسوب می‌شود. مردم آن از فقرو محرومیت و از شیوع انواع بیماری‌ها رنج می‌برند. ساکنین آن از فقیرترین مردم جهان می‌باشند! با این‌آگاهی که اکثریت بیشتر مردم آن مسلمان اند. گینه سرزمینی می‌باشد که فرانسه آن را استعمار و در سال 1958م استقلالش را به گونۀ تشریفاتی و شکلی اعطاء کرد، اما این سرزمین  هم‌چنان تحت نفوذ فرانسه قرار داشت. فرانسه در این سرزمین همواره دولت را بناء، ارتش را ترکیب، زمامداران  و سیاسیون را خود تربیه و تعیین می‌نمود. اقتصاد آن را تحت سیطرۀ خود داشت. فرهنگ‌اش بالای این سرزمین حاکم بود. امریکا خواست باوی رقابت کرده و آن را از این سرزمین بیرون سازد، تااین‌که جای آن را گرفته و نفوذ خویش را در این سرزمین پهن و دارائی‌های آن را در اختیار گیرد، چون دولت‌های غربی در افریقاء هدفی جز استعمار ندارند. رشد و پیشرفت این سرزمین و معالجۀ مشکلات مردم آن برای آن‌ها هیچ اهمیتی ندارد. اما آن‌ها از به دست آوردن حکومت، حکام و فرماندهان ارتش در این سرزمین‌، به عنوان وسیلۀ استعماری بهره برده و بدلیل وفور امکانات گشترش نفوذ و استعمار، ذریعۀ زمام داران ارزانی‌که آنان را از میان سیاسیون و نظامی‌ها خریداری می‌نمایند، دیگر به فرستادن اردوهای خویش بسان سابق ضرورتی ندارند. زمانی‌که عدۀ از سیاسیون، نظامی‌ها و یا نظام را به دست آوردند، هرگونه که بخواهند دست به کودتای نظامی می‌زنند. سپس دروازۀ استعمار و گسترش نفوذ برای‌شان باز می‌شود. این‌گونه کشمکش‌های بین‌المللی در میان دولت‌های استعماری بالای دولت‌های کوچک مخصوصاً دولت‌های افریقایی، هم‌چنان شعله‌ور می‌باشد،  ممکن نیست که مردم از زیربار این اوضاع بد آشکار، بدرآمده و نجات یابند، مگر به بازگشت اسلام در قدرت از طریق برپایی خلافت راشده در یکی از سرزمین‌های اسلامی و در بیشتر سرزمین‌های اسلامی؛ دولتی‌که استعمارگران را رانده و تمام سرزمین‌اسلامی را از چنگال استعمار آزاد می‌سازد، دارای آن را به مردم آن باز می‌گرداند، محصولات آن را در میان مردم آن توزیع می‌نماید، آنان را به سمت رشد و بیداری سوق می‌دهد.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: در آن روز است که مؤمنان به یاری الله (سبحانه و تعالی) که هرکه را به خواهد یاری می‌کند، شادمان می‌شوند، او الله (سبحانه و تعالی) پیروز مند و مهربان است.

برادرتان عطاء بن خليل أبوالرشته 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

(ترجمه)

در پاسخ به پرسش ابوالبراء محمد علی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

الله متعال دروازه‌های علم و معرفت را بر شما شیخ بزرگوار عطاء بن خلیل ابوالرشته بگشاید و از او سبحانه وتعالی می‌خواهم که نصرت اهل قوت و قدرت و انسان‌های متقی و پاک را برای تان فراهم نماید! پرسش من خدمت شما این است که: بعضی از فروشگاه‌ها اقدام به نوعی از تبلیغات می‌کنند به این طریق که هرگاه یک خریدار جنسی را به قیمت 20 دینار خریداری کند، در این صورت خریدار به یک قرعه‌کشی مبهمی داخل می‌گردد تا جایزه به دست آورد.

پرسش این است که: آیا این اعلان به حرام داخل است؟ یا جواز دارد؟ اگر ثبت نام خریدار از طرف صاحب فروشگاه صورت گیرد، بدون این‌که خریدار بداند، آیا خریدار به حرام داخل می‌شود؟ یا صاحب اعلان به حرام گرفتار شده است؟  الله متعال به شما برکت دهد و ما را بر بیعت تان در بیت المقدس به زودی جمع نماید. بإذن الله!

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

قبلاً هم پاسخی در مورد چنین پرسشی به تاریخ 14/5/2007 م ارایه کرده بودیم که برای تان نقل می‌کنم: «بیع غرر باطل است، به این خاطر که جنس فروخته شده باید معلوم باشد. در صورتی‌که جنس معلوم باشد معامله صحت دارد، در غیر این صورت مجهول بودن جنس سبب باطل شدن معامله می‌گردد. اما حالاتی که شما ذکر نمودید در واقعیت‌های مختلف، متفاوت می‌باشد که احکام آن قرار ذیل است:

1-      در صورتی که فروشنده برای خریدار به یک اندازۀ معینی هدیه بدهد یا به صورت بخشش بیفزاید و یا مانند آن جایز است و این معامله درست می‌باشد و زیادتی‌که فروشنده برای خریدار داده است، تحت نام بخشش قرار گرفته و صحیح می‌باشد.

2-      گذاشتن هدیۀ مشخصی در یک جنس مشخص؛ قاشقی، ساعتی برای اطفال و... یا این‌که ورقی را بگذارد و در آن اسم جایزه نوشته باشد تا خریداری‌که آن را در بین جنس خود یافته است نزد تاجر برود و همان جایزۀ مشخص شده و یا نوشته شده بر ورق را تسلیم شود، این عمل جواز دارد و این معامله صحیح می‌باشد تا زمانی‌که جنس فروخته شده معلوم باشد، مثلاً: صندوق کلینکس که در داخل بعضی از قوطی‌های آن هدیه‌ای باشد، در این صورت معامله صحیح است، زیرا خریدار، مبلغ پولی را برای خریداری صندوق کلینکس پرداخته است و در داخل آن ساعتی یافته که به عنوان هدیه گذاشته شده و اگر نیافت هم چنین جایز می‌باشد؛ چرا که وی صندوق کلینکس را خریداری کرده و پول آن را پرداخته است و فروشنده مجبور نیست تا به وی هدیه بدهد؛ پس اگر چیزی در آن یافت جایز است و اگر چیزی هم در آن نیافت معامله جایز است.

3-      فروش صندوق قفل شده‌ای که مشخص نیست داخل آن چی می‌باشد، گاهی ممکن است خالی باشد یا چیزی در داخل آن باشد که بیشتر از قیمت پرداخته شده ارزش داشته باشد یا چیزی در داخل آن باشد که برابر با قیمت پرداخته شده باشد و یا هم کمتر از آن چه پرداخته است. در این صورت این بیع غرر است و چنین معاملۀ جواز ندارد.

4-      گذاشتن یک شماره در میان جنس مشخصی تا این‌که صاحب جنس توسط آن شماره در قرعه‌کشی جوایز داخل گردد، چنین عملی بیشتر به باب قمار داخل می‌شود، زیرا قمار آنست که شخص برنده از بازنده یا شخص کامیاب از شخص ناکام چیزی بگیرد و هر کاری‌که دو طرف معامله در آن به شکلی شریک باشند که کامیاب از ناکام چیزی بگیرد، در قمار داخل است.

اگر چند نفر با اوراقی بازی کنند، به این گونه که برنده از بازندگان چیزی بگیرد، این عمل قمار شمرده شده و حرام است. هرگاه دو نفر با هم در اسپ‌دوانی، بایسکل‌سواری یا با موتر مسابقه دهند و برندۀ مسابقه از بازنده چیزی بگیرد، این عمل قمار است. هرگاه ده نفر اسم‌های شان را بر یک ورق یا بر اعدادی بنویسند و سپس آن را در صندوق انداخته و یک ورق به صورت قرعه‌ بردارند و صاحب آن ورق از کسانی‌که اوراق‌شان در قرعه بالا نیامده چیزی بگیرد، این عمل قمار بوده و حرام است، به همین قسم دیگر موارد...

حالا می‌پردازیم به شماره‌هایی‌که در جنس فروخته شده گذاشته می‌شود تا بعد از آن شامل قرعه‌کشی گردد، اغلب فروشنده در زمان فروش جنس، قیمت جایزه را در حساب داخل می‌سازد. مثلاً جایزه‌ای که مورد قرعه‌کشی قرار می‌گیرد، قیمت آن یک هزار دینار است و شمارۀ آن «50»، این شماره را شخص فروشنده در میان هر ده هزار قوطی می‌گذارد، یعنی در این قوطی شمارۀ 1، در آن قوطی شمارۀ 2 و ..... تا 10000 که در میان آن شمارۀ 50 وجود دارد و شخص فروشنده قیمت جایزه (یک هزار دینار) را در نرخ تمام ده هزار قوطی داخل می‌نماید و عوض این‌که یک قوطی را به یک دینار بفروشد، آن را با زیادت ده قروش به فروش ‌می‌رساند و شخص فروشنده در زمان قرعه‌کشی بعد از فروش ده هزار قوطی در نرخ اجناس فروخته شده 10000 * ده قروش افزوده است، یعنی یک هزار دینار که عبارت از همان قیمت جایزۀ است که برای شخص برنده می‌دهد، در این صورت شخص برنده گویا جایزه را از سرمایۀ بازندگان شماره‌ها به دست آورده است، گرچه این قضیه به صورت واضح دیده نمی‌شود.

ممکن که یک شخص بگوید: اگر تاجری در میان اجناس خود شماره‌های گذاشته باشد تا مردم توسط آن شماره‌‌ها برندۀ جایزه شوند و در عین حال جنس خود را به قیمت عادی آن بفروشد تا خریداران را برای خرید جنس خود تشویق و ترغیب نماید و این تاجر از طریق تغییر نرخ‌ها، قیمت جایزه را در حساب داخل نسازد، در این صورت حکم آن چگونه است؟

اگر چه این کار احتمالی است که جایزه را بدون زیادت نرخ جنس، جهت تشویق خریداران بگذارد و این احتمال بسیار ضعیف می‌باشد، خصوصاً زمانی‌که جایزه بزرگ باشد، مانند قرعه‌کشی بر یک موتر یا مانند آن.

به هرحال، اگر برنده شدن شخص به حساب ارقام بازندگان ارتباط نداشته باشد، باز هم این عمل تحت امور مشتبهات داخل است.

نصیحت من به برادرانی‌که جنسی را خریداری می‌کنند، اینست که به مواردی‌که دربرگیرندۀ شماره‌های قرعه‌کشی باشد، اشتراک نکنند تا شامل قرعه‌کشی نشوند و شماره‌های موجود در جنس را از بین ببرند تا شیطان آنان را نفریبد که در قرعه‌کشی تلاش نمایند. 27 ربیع الآخر 1428 هـ.ق. برابر با 14 می 2007 م» پایان نقل قول.

چنانچه می‌بینید، آن‌چه به نظرم درست‌تر می‌رسد، این‌که فروشنده گاهی در نرخ اجناس، قیمتی را می‌افزاید تا حداقل عوض قیمت جایزه را حاصل کند که در این صورت برندۀ جایزه کسی است که جایزه را از همان پولی گرفته که صاحبان شماره‌های بازنده در قیمت اجناس به صورت زیادت متحمل شدند و آنچه من ترجیح می‌دهم، این‌که چنین معامله‌ای جواز ندارد و حداقل آن چنان‌که گفتم، در تحت امور مشتبهات داخل می‌شود و شخص مؤمن پرهیز می‌کند از آنچه در آن شک وجود داشته باشد.

امام ترمذی حدیثی را روایت نموده و آن را حدیث حسن صحیح می‌گوید از ابی الحوراء السعدی که گفت: برای حسن بن علی گفتم: چیزی از رسول الله صلی الله علیه و سلم حفظ ننمودی؟ وی گفت: از رسول الله صلی الله علیه و سلم این را حفظ نمودم که فرمودند:

«دَعْ مَا يَرِيبُكَ إِلَى مَا لَا يَرِيبُكَ فَإِنَّ الصِّدْقَ طُمَأْنِينَةٌ وَإِنَّ الْكَذِبُ رِيبَةٌ»

ترجمه: آنچه تو را به شک می‌اندازد، ترک کن و به سوی آن چیزی برو که تو را به شک نیندازد، قطعاً که صداقت سبب اطمینان و دروغ سبب شک و تردید می‌شود.

اما اگر شما مطمئن هستید که شخص فروشنده در نرخ اجناس به اندازۀ قیمت جایزه نمی‌افزاید و جایزه را همین قسم جهت رضای الله سبحانه وتعالی به مردم هدیه می‌دهد تا کالای آن ترویج پیدا کند! این موضوع دیگری است که نیاز به بررسی دیگری دارد!

امیدوارم که این پاسخ کافی برای پرسش شما بوده باشد و الله اعلم و احکم.

برادرتان عطاء بن خلیل أبوالرشته

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

در پاسخ به پرسش محمد ابوخضیر

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

اگر برای تان ممکن باشد در مورد این دیدگاه امام ابوحنیفه، سفیان ثوری و دیگران توضیح دهید که می‌گویند در دار کفر چیزی به نام سود وجود ندارد و به حدیث «لا ربا فی دارالکفر؛ هیچ سودی در دار کفر وجود ندارد»، معاملۀ سودی سیدنا عباس در دار کفر و هم‌چنین به شرط‌بندی ابوبکر رضی الله عنه با مشرکین مکه و مشارکت رسول الله صلی الله علیه وسلم با او را استدلال می‌کنند. پرسش این است که آیا تقلید از چنین نظریاتی جواز دارد؟ خصوصاً زمانی‌که دنیا با تمام وسعت خود بر کسی تنگ آید؟ از شما تقاضامندم که این پرسش را به امیر برسانید و بعد از آن پاسخ را برایم ارسال نمائید! تشکر از شما

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

اول: قطعاً که سود با تمام انواع و حالات آن فرق نمی‌کند در دار اسلام باشد یا در دار کفر، حرام است؛ زیرا دلایل آن به صورت عموم بدون تخصیص و آزاد از هر قیدی وارد شده است و این بر اساس چیزی است که در نصوص شرعی از کتاب الله سبحانه و تعالی و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم ثابت است. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید:

﴿ الَّذِینَ یأْكُلُونَ الرِّبا لا یقُومُونَ إِلَّا كَمَا یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیعُ مِثْلُ الرِّبا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ وَحَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ * یمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِیمٍ﴾، ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِی مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ* فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾. [بقره: 275-279]

ترجمه: كسانی‌كه ربا می‌خورند (از گورهای خود به هنگام دوباره زنده شدن، یا از مشی اجتماعی خود در دنیا) بر نمی‌خیزند، مگر هم‌چون كسی‌كه (-بنا به گمان عرب‌ها -) شیطان او را سخت دچار دیوانگی سازد (و نتواند تعادل خود را حفظ كند)؛ این از آن رو است كه ایشان می‌گویند: خرید و فروش نیز مانند ربا است. و حال آن كه الله خرید و فروش را حلال كرده است و ربا را حرام نموده است. پس هر كه اندرز پروردگارش به او رسید و ( از رباخواری) دست كشید، آنچه پیشتر بوده (و سود و نزولی‌كه قبلاً دریافت نموده است) از آن او است و سروكارش با الله است؛ امّا كسی‌كه برگردد (و مجدّداً مرتكب رباخواری شود) این گونه كسانی اهل آتش‌اند و جاودانه در آن می‌مانند.‏ الله (بركت) ربا را (و اموالی را كه ربا با آن بیامیزد) نابود می‌كند و (ثواب) صدقات را (و اموالی را كه از آن بذل و بخشش شود) فزونی می‌بخشد، و الله هیچ انسان ناسپاس گنهكاری را دوست نمی‌دارد.‏ بی‌گمان كسانی‌كه ایمان بیاورند و كار شایسته انجام بدهند و نماز را چنان كه باید برپای دارند و زكات را بپردازند، مزدشان نزد پروردگارشان است و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.‏ ای كسانی‌كه ایمان آورده‌اید! از (عذاب و عقاب) الله بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا (در پیش مردم) باقی مانده است، فروگذارید، اگر مؤمن هستید.‏ پس اگر چنین نكردید، بدانید كه به جنگ با الله و پیامبرش برخاسته‌اید، و اگر توبه كردید (و از رباخواری دست كشیدید و اوامر دین را گردن نهادید) اصل سرمایه‏های‌تان از آن شما است، نه ستم می‌كنید و نه ستم می‌بینید.‏

مسلم از عباده بن صامت حدیثی روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ سَوَاءً بِسَوَاءٍ یداً بِیدٍ فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأَصْنَافُ فَبِیعُوا كَیفَ شِئْتُمْ إِذَا كَانَ یداً بِیدٍ» 

ترجمه: طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، گندم در مقابل گندم، جو در مقابل جو، خرما در مقابل خرما، نمک در مقابل نمک؛ باید جنس در بدل جنس باشد و باید برابر و دست به دست معامله گردد و هرگاه این اصناف در بدل مثل آن نبود تا زمانی‌که دست به دست باشد، هر طور که می‌خواهید بفروشید.

هم‌چنین مسلم از ابی سعید خدری روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ یداً بِیدٍ فَمَنْ زَادَ أَوْ اسْتَزَادَ فَقَدْ أَرْبَى الْآخِذُ وَالْمُعْطِی فِیهِ سَوَاءٌ».

ترجمه: طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، گندم در مقابل گندم، جو در مقابل جو، خرما در مقابل خرما، نمک در مقابل نمک؛ باید جنس در بدل جنس باشد پس هرکس که بر آن بیافزاید یا طلب زیادت نماید باشد گویا که سود نموده است و حکم گیرنده و دهنده در آن یکسان است.

ابوداود در سنن خود از عباده بن صامت روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ تِبْرُهَا وَعَینُهَا وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ تِبْرُهَا وَعَینُهَا وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ مُدْی بِمُدْی وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ مُدْی بِمُدْی وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ مُدْی بِمُدْی وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مُدْی بِمُدْی فَمَنْ زَادَ أَوْ ازْدَادَ فَقَدْ أَرْبَى وَلَا بَأْسَ بِبَیعِ الذَّهَبِ بِالْفِضَّةِ وَالْفِضَّةُ أَكْثَرُهُمَا یداً بِیدٍ وَأَمَّا نَسِیئَةً فَلَا وَلَا بَأْسَ بِبَیعِ الْبُرِّ بِالشَّعِیرِ وَالشَّعِیرُ أَكْثَرُهُمَا یداً بِیدٍ وَأَمَّا نَسِیئَةً فَلَا».

ترجمه: طلا در مقابل طلای غش‌دار و بی‌غش، نقره در مقابل نقرۀ غش‌دار و بی‌غش، گندم در مقابل گندم پیمانه به پیمانه، جو در مقابل جو پیمانه به پیمانه معامله گردد، پس هرکسی‌که بر آن بیفزاید و یا طلب زیادت نماید گویا که سود نموده است و در فروش طلا به نقره اگر چه نقره زیاد‌تر باشد مشکلی نیست تا زمانی‌که دست به دست باشد، اما اگر نسیه بود جواز ندارد و در فروش گندم در مقابل جو اگر چه جو زیاد‌تر هم باشد مشکلی نیست تا زمانی‌که دست به دست باشد اما اگر نسیه بود جواز ندارد.

در کتاب‌های ما به اندازۀ کافی در مورد سود بیان شده است، در صفحۀ 250-254 فایل ورد کتاب نظام اقتصادی وارد شده است: «سود و صرف، سود عبارت از گرفتن مال در مقابل مال دیگری آن هم از یک جنس به صورت زیادت و متفاضل و صرف عبارت از گرفتن مال در مقابل مالی از طلا و نقره از یک جنس مانند هم یا از دو جنس مختلف، همانند یا با زیادت. صرف تنها در بیع است اما سود تنها در بیع، یا قرض، یا سلم. ...

سود در بیع و سلم فقط در شش شیء واقع می‌شود: خرما، جو، نمک، گندم، طلا و نقره. و سود در قرض در تمام اشیاء واقع می‌گردد بناءً جواز ندارد چیزی را به قرض بدهی به این قسم که کمتر یا بیشتر از آن را برایت مسترد کند، و نه هم از نوع دیگر اصلاً؛ بلکه در نوع و مقدار مثل آنچه که تو برایش قرض دادی.

فرق بین بیع و سلم و بین قرض این است که بیع و سلم در مبادلۀ یک شیء با شیء دیگر و یا مبادلۀ یک شیء با همان شیء می‌باشد؛ اما قرض فقط مبادلۀ یک نوع با همان نوع است و باید چنین باشد. اما این‌که تنها این انواع شش گانه سود شمرده می‌شود به این جهت است که در مورد آن‌ها اجماع صحابه صورت گرفته است و به این دلیل که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَالْفِضَّةُ بِالْفِضَّةِ وَالْبُرُّ بِالْبُرِّ وَالشَّعِیرُ بِالشَّعِیرِ وَالتَّمْرُ بِالتَّمْرِ وَالْمِلْحُ بِالْمِلْحِ مِثْلاً بِمِثْلٍ سَوَاءً بِسَوَاءٍ یداً بِیدٍ فَإِذَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأَصْنَافُ فَبِیعُوا كَیفَ شِئْتُمْ إِذَا كَانَ یداً بِیدٍ»

ترجمه: طلا در مقابل طلا، نقره در مقابل نقره، گندم در مقابل گندم، خرما در مقابل خرما، نمک در مقابل نمک، جنس در مقابل جنس، برابر و دست به دست باید معامله گردد هرگاه این اصناف متفاوت شد، هر قسم که می‌خواستید معامله کنید تا زمانی‌که دست به دست باشد.  (این حدیث را مسلم از عباده بن صامت روایت می‌کند)

بنابراین اجماع و حدیث در مورد اشیاء معینی هست که در آن‌ها سود صورت می‌گیرد و در غیر آن ثابت نمی‌شود. هم‌چنین در غیر این انواع شش گانه دلیلی بر تحریم وجود ندارد؛ پس در غیر این انواع سود نیست و هر آن چیزی که همجنس آن باشد، در آن داخل می‌گردد و آنچه که در وصف آن با هم منطبق باشد، اما غیر آن در آن داخل نمی‌شود. در مورد علت تحریم این اشیاء دلیلی وارد نشده است، پس علت آورده نمی‌شود؛ زیرا تنها علت شرعی معتبر است، نه علت عقلی، پس آنچه که از طریق نص شرعی به عنوان علت شناخته نشود، پس به عنوان علت مورد اعتبار نیست و قیاس علت در این جا نمی‌آید؛ زیرا از جمله شرایط قیاس علت اینست که همان چیزی علت شمرده شود که یک وصف شناخته شده باشد تا این‌که قیاس بر آن صحیح گردد و هرگاه یک وصف شناخته شده نباشد، به شکلی‌که یک اسم جامد باشد یا وصف غیر ناشناخته، در این صورت شایسته نیست تا علت شمرده شود و غیر آن بر آن قیاس کرده نمی‌شود.» نقل از کتاب نظام اقتصادی تمام شد. تفصیل بیشتر این بحث در همین باب صورت گرفته که می‌توان به آن رجوع کرد.

تمام این‌ها دلالت می‌کند بر این‌که سود حرام است، هر جا که باشد. هم‌چنین در میان دار اسلام و دار حرب در این مورد تفاوتی وجود ندارد، به این دلیل که تحریم سود به شکل عام بیان شده است، بدون این‌که تخصیص داده شود و مطلق است بدون این‌که مقید کرده شده باشد و تمام فقهاء به همین دیدگاه اند.

دوم: آنچه از احناف نقل شده که سود در دار حرب جواز دارد، این مذهب امام ابوحنیفه و شاگردشان محمد بن حسن است. "ابویوسف در این مورد مخالف آن دو است."

دلایلی‌که شما در سوال تان ذکر کردید که ایشان از سیدنا عباس و ابوبکر می‌گویند، در مورد این دلایل نظریاتی وجود دارد:

1-       موضوع عباس رضی الله عنه: ابوجعفر طحاوی متوفی "321 هـ" در کتاب خود "بیان مشکل الآثار" تحت عنوان «باب بیان مشکل آنچه از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده در مورد آنچه که محمد بن حسن به آن استدلال می‌کند که ابوحنیفه آن را در اباحت سود بین مسلمانان و بین مشرکین در دار حرب می‌دانسته است.» در این مورد طحاوی می‌گوید: «در این آثار آمده است که در آن زمان سود در دار اسلام میان مسلمانان حرام بوده است، بعد از آن رسول الله صلی الله علیه و سلم را می‌بینیم که در خطبۀ شان در حجۀ الوداع بر اساس آنچه که ربیع مرادی برای ما می‌گوید فرمودند: «از جابر بن عبدالله رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم در خطبۀ شان در حجة الوداع فرمودند:

«وَرِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ وَأَوَّلُ رِباً أَضَعُهُ رِبَا العَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَإِنَّهُ مَوْضُوعٌ كُلُّهُ»

ترجمه: سود جاهلیت زیر پا گذاشته شد و اولین سودی‌که زیر پا می‌کنم، سود عباس بن عبدالمطلب است، پس قطعاً که تمام آن سود زیر پا می‌باشد.

وی می‌افزاید: «از عمرو بن الأحوص روایت است که گفت: از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمودند:

«أَلَا إِنَّ كُلَّ رِباً مِنْ رِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ، لَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ»

ترجمه: آگاه باشید که هر سودی از سود‌های جاهلیت زیر پا گذاشته شده است، برای شما تنها اصل سرمایه‌های شما است، نه ظلم کنید نه هم مورد ظلم قرار گیرید.

این حدیث دلالت می‌کند بر این که سود در مکه تا آن زمان که دار حرب بود، وجود داشت تا این‌که فتح گردید؛ زیرا از بین رفتن جاهلیت با فتح مکه صورت گرفت و سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم چنان است که فرمودند اولین سودی را که از سود‌های ما زیر پا می‌کنم، سود عباس بن عبدالمطلب است و این دلالت می‌کند که معاملۀ سود عباس تا آن زمان جریان داشت که رسول الله صلی الله علیه و سلم آن را از بین بردند، زیرا تنها چیزی از بین می‌رود که در حال جریان باشد نه آن چیزی که قبل از نابود شدن از بین رفته باشد.

بنابر این، دلیل بیان می‌دارد که معاملۀ سود عباس تا زمان فتح مکه جریان داشت، در حالی‌که او قبلاً مسلمان شده بود. با این حال دلالت می‌کند که سود در میان مسلمانان و مشرکین در مکه تا زمانی‌که دار حرب بوده حلال شمرده می‌شده با وجودی‌که در میان مسلمانان در دار اسلام حرام بوده است؛ این بر اساس آنچه امام ابوحنیفه، ثوری و...  می‌گویند.» تمام شد.

اما جواب برتر در این مورد:

أ‌-         استدلال به این سخن درست نیست که عباس با اهل مکه معاملۀ سودی داشته است، زیرا آنجا دار حرب بوده، به این جهت که مکه از زمان فتح آن به عنوان دار اسلام قرار گرفت و فتح مکه بیش از دو سال قبل از وارد شدن این حدیث «وَأَوَّلُ رِباً أَضَعُهُ رِبَا العَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ» بود، اگر رسول الله صلی الله علیه وسلم این سخن را در زمان فتح مکه می‌گفتند، در این صورت درست بود که به عنوان یک دلیل شناخته شود؛ اما زمانی‌که حدیث دو سال بعد از فتح مکه گفته شده است در این صورت استدلال به آن درست نمی‌باشد.

ب‌-     از جانب دیگر مرتبط نمودن سود به جاهلیت چنانکه در حدیث آمده است:

«أَلَا إِنَّ كُلَّ رِباً مِنْ رِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ» 

ترجمه: آگاه باشید که هر سودی از سود‌های جاهلیت زیر پا گذاشته شد.

بیان می‌دارد که این سود مربوط به زمان قبل از اسلام آوردن عباس بوده است، زیرا جاهلیت مربوط به قبل از اسلام می‌شود، پس بر این اساس دیدگاه صحیح‌تر در مورد حدیث این است که معاملۀ سودی عباس قبل از اسلام بوده است و برایش فواید سودی نزد قرضداران بوده که بعد از آن نبی کریم صلی الله علیه و سلم او را از گرفتن فواید سودی منع کردند:

﴿وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ

ترجمه: و اگر توبه کردید پس اصل سرمایه از برای شماست.

خبر داد که این سود زیر پا شده است.

2-       اما استدلال شان به این‌که گفتند: «ابوبکر صدیق با مشرکین قریش قبل از هجرت قمار زد زمانی‌که الله سبحانه وتعالی آیت ﴿الم * غُلِبَتِ الرُّومُ...﴾ را نازل کرد، قریش برایش گفتند: شما به این نظر هستید که روم غالب می‌شود؟! گفت: بلی: ایشان گفتند: آیا با ما شرط می‌بندی؟ وی گفت: بلی و با ایشان شرط بست، سپس نبی کریم صلی الله علیه وسلم را با خبر ساخت و نبی کریم صلی الله علیه و سلم فرمودند:

«اذْهَبْ إِلَیهِمْ فَزِدْ فِی الْخَطَرِ»،

ترجمه: برو نزدشان و در شرط‌بندی‌ات بیفزا!

ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز چنین کرد، بعد از آن روم بر فارس پیروز شد، ابوبکر شرط‌اش را گرفت و نبی کریم صلی الله علیه وسلم برایش اجازه دادند و این در اصل میان ابوبکر و مشرکین مکه قمار است و در آن زمان مکه سرزمین شرک بود.» ابوبکر شرط بندی نمود یا قمار زد و یا به تعبیرِ دیگر میسر استعمال نمود.

جواب این سوال به دو وجه است: اول: این‌که جمهور علما به منسوخ بودن این حدیث قایل می‌باشند؛ زیرا این عمل قبل از نزول آیات تحریم قمار صورت گرفته است. دوم: این‌که بعضی از علما به این نظر اند که چنین شرط بندی جواز دارد و منسوخ نیست، زیرا هدف از آن نصرت اسلام بوده است و این قول را شیخ الاسلام بن تیمیه و ابن القیم اختیار نمودند. به هر دو وجه استدلال به جواز سود در دار حرب یک موضوع مرجوح است.

3-       بنا بر این دیدگاه برتر در این مسئله چنین است که سود بین دو مسلمان و بین یک مسلمان و کافر در دار اسلام یا دار کفر و یا دار حرب حرام است و این دیدگاه زیادی از فقهاء مالکی، شافعی و حنبلی می‌باشد و برای فهم بیشتر برای شما اقوال بعضی از فقهاء را در مورد این مسأله بیان می‌دارم:

أ‌-         ابن قدامه المقدسی رحمه الله در کتاب المغنی گفته است: «سود در دار حرب مانند دار اسلام حرام است، امام مالک، اوزاعی، ابویوسف، شافعی و اسحاق به این دیدگاه می‌باشند؛ زیرا الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَحَرَّمَ الرِّبا﴾ [بقره: 275]

ترجمه: (الله سبحانه وتعالی) ربا را حرام نموده است.

الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿الَّذِینَ یأْكُلُونَ الرِّبا لا یقُومُونَ إِلَّا كَمَا یقُومُ الَّذِی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾ [بقره: 275]

ترجمه: كسانی‌كه ربا میخورند (از گورهای خود به هنگام دوباره زنده شدن، یا از مشی اجتماعی خود در دنیا) برنمیخیزند؛ مگر هم‌چون كسی‌كه (-بنا به گمان عربها -) شیطان او را سخت دچار دیوانگی سازد (و نتواند تعادل خود را حفظ كند).

هم‌چنین الله سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿یاأَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِی مِنَ الرِّبَا﴾ [بقره: 278]

ترجمه: ای كسانی‌كه ایمان آوردهاید! از (عذاب و عقاب) الله بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا (در پیش مردم) باقی مانده است فروگذارید.

عموم اخبار تقاضای تحریم سود تفاضل را دارد و هم‌چنین فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم:

«فمَن زادَ أوِ اسْتَزادَ فقَدْ أرْبَى» 

ترجمه: هرکسی بر قرض بیافزاید یا طلب زیادت نماید، قطعاً سود نموده است.

عام است به همین قسم احادیث دیگر؛ زیرا آن چه در دار اسلام حرام باشد در دار حرب نیز حرام می باشد؛ مانند سود میان مسلمانان» هم‌چنین گفته است: «کسی‌که به سرزمین دشمن توسط امان داخل شود: در مال‌های شان خیانت نمی‌کند و با ایشان معاملۀ سودی نمی‌کند.» هم‌چنین گفته است: «تحریم سود در دار حرب: ما آن را در بخش سود ذکر کردیم، به این دلیل که فرمودۀ الله سبحانه وتعالی ﴿وَحَرَّمَ الرِّبا﴾ [بقره، 275] و دیگر آیات و اخباری‌که دلالت بر تحریم سود دارد، به صورت عام می‌باشند و سود را در هر مکان و زمانی در بر می‌گیرد.» سخنانش تمام شد.

ب‌-     امام نووی رحمه الله در کتاب المجموع شرح المهذب می‌فرماید: «سود در دار حرب مانند دار اسلام جاری می‌شود و امام مالک، احمد و ابویوسف نیز به همین دیدگاه قایل می‌باشند. دلیل ما این است که: دلایل حرمت سود به صورت عام بیان شده است و به این دلیل که آن چه در دار اسلام حرام باشد مانند دیگر گناهان و معاصی در دار شرک نیز حرام می‌باشد و به این دلیل که این یک عقد فاسد بوده و به توسط آن معقود علیه مباح نمی‌گردد مانند نکاح.»

ت‌-     امام شافعی رحمه الله می‌گوید: «هرگاه گروهی از مسلمانان توسط امان به دار حرب وارد شدند در این صورت دشمن شان باید در امان باشد، از این‌که مسلمانان با آنان فریب‌بازی و غدر کنند، یا از مدت امان شان تجاوز کنند و برای مسلمانان جواز ندارد که به دشمن شان ظلم و یا خیانت نمایند.» اقتباس از کتاب "ام" (4/263) تمام شد. هم‌چنین در کتاب "ام" (4/284) گفته است: «اگر یک مرد توسط امان به دار حرب وارد شد، سپس به چیزی از اموال شان دست یافت، در این صورت برایش حلال نیست که چیزی از آن مال بگیرد، فرق نمی‌کند کم باشد یا زیاد، زیرا زمانی‌که وی در امان است حکم کفار و مال‌های شان نزد او مانند حکم او و مال‌هایش نزد کفار می‌باشد؛ زیرا تا زمانی‌که در امان کفار باشد، از مال‌های کفار برایش همان چیزی حلال است که از اموال مسلمین و اهل ذمه حلال می‌باشد، به این دلیل که مال به وجوه مختلف ممنوع قرار می گیرد: اول: مالی‌که صاحب آن مسلمان باشد. دوم: مالی‌که از اهل ذمه باشد. سوم: مالی‌که برایش تا مدت مشخصی امان وجود داشته باشد.» تمام گردید.

در اخیر از الله سبحانه وتعالی خواهانیم تا رزق پاک و حلال تان را فراخ گرداند و برای‌تان حیات طیبۀ نصیب گرداند که در طاعت الله متعال سپری گردد تا در نتیجۀ آن در دنیا و آخرت کامیاب گردید و قطعاً این کامیابی بزرگ است.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: احمد صادق امین

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش:

السلام عليكم ورحمة الله وبركاته!

از الله سبحانه وتعالی می‌خواهیم که برای‌تان پاداش خیراعطاء کرده و اسلام و مسلمانان را در دستان‌تان نصرت و پیروزی نصیب فرماید! پرسش‌ام این است: آیا حمل دعوت فرض کفایه است و یا فرض عین؟ و آیا حمل دعوت به صورت گروهی دارای ماهیتی مشابه حمل دعوت به صورت فردی می‌باشد یا خیر؟ الله سبحانه وتعالی در علم و بزرگواری‌تان برکت بیشتری دهد.

پاسخ:

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

اول: کار و تلاش برای اقامۀ خلافت تازمان اقامۀ آن و تلاش برای از سرگیری زندگی اسلامی تا زمانی‌که از سرگرفته شود، فرض است. اما این در حالی است که این کار تنها نتیجۀ عمل کتلوی سازمان‌یافته می‌باشد؛ به این معنی که موجودیت یک مسلمان در کتله‌ای که برای از سرگیری زندگی اسلامی تلاش می‌نماید، فرض می‌باشد و این فرضیت کفایه بوده و تا زمان از سرگیری زندگی اسلامی، به وسیلۀ اقامۀ خلافت اسلامی، از ذمۀ هیچ مکلف توانایی ساقط نمی‌گردد.

دوم: این‌که فرضیت کار و تلاش برای برپایی خلافت بنابراین فرمودۀ الله سبحانه و تعالی می‌باشد:

﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ [آل عمران: 104]

ترجمه: باید از میان شما گروهی باشند که پیوسته به سوی خیر دعوت داده، امر به معروف و نهی از منکر کنند، این‌ها همان رستگاران اند.

در کتاب "التعریف" در ارتباط به تفسیر این آیه چنین آمده است: «...الله سبحانه وتعالی در این آیه مؤمنین را مأمور ساخته است که از میان شان یک گروه سازمان یافته شکل یابد، تا به انجام این دو عمل به پردازند:

  • دعوت به سوی خیر، یعنی دعوت به سوی اسلام.
  •  امر به معروف و نهی از منکر.

 این امر الله سبحانه و تعالی به تشکیل گروه سازمان‌یافته، تنها یک طلب محض است، اما قراینی موجود است که این طلب را جازم و قطعی می‌گرداند؛ مأموریتی‌که این آیه برذمۀ یک گروه سازمان‌یافته قرار داده و عبارت از دعوت به سوی اسلام و امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد، بر تمام مسلمانان فرض است که به ادای آن به پردازند؛ چنان‌چه آیات بسیاری اند که این فرضیت را ثابت می‌سازد و از جمله احادث دال بر آن این فرموده رسول الله صلی الله علیه و سلم است:

«وَالَّذِي نَفْسِي بيَده لَتَأْمُرُنَّ بالْمَعْرُوفِ وَلَتَنْهَوُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ أو لَيُوشِكَنَّ اللَّهُ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عِقَاباً من عِنْده ثُمَّ لَتَدْعُنَّهُ فَلاَ يَسْتَجِيبُ لَكُمْ» (رواه أحمد)

ترجمه: قسم به آن ذاتی‌که جانم در دستان اوست، شما یا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و یا در غیر آن الله سبحانه وتعالی بزودی برشما عذابی را سرازیر می‌کند، که در آن هنگام هرچند الله سبحانه وتعالی را به خوانید، استجابت تان نمی‌کند.

روایاتی مانند این فرمودۀ رسول الله صل الله علیه و سلم قرینه براین است که این طلب الله سبحانه و تعالی یک طلب جازم بوده و امری است که بیانگر وجوب می‌باشد...»(منبع: کتاب "التعریف")

سوم: این‌که اقامۀ خلافت از این‌جهت فرض کفایه می‌باشد که در این آیه کلمۀ (منکم... ازمیان شما..)، به کار رفته است، که به این معنی می‌باشد: باید گره سازمان‌یافته از میان شما به سوی اسلام دعوت نماید، که به دلیل چنین کاربردی فرضیت مبتنی بر کفایت است. همان‌طور کلمۀ (الخیر) در جملۀ (یدعون إلی الخیر) به الف و لام (ال) معرفه شده است که معنی عموم را افاده کرده و بنا بر آن مراد از خیر کل اسلام و در رأس آن دولت می‌باشد. ...

چهارم: واقیعیت و چگونه‌گی فرض کفایه این‌گونه می‌باشد...

أ- در جلد سوم کتاب شخصیت اسلامی در مبحث واجب چنین آماده است: «اما فرض از لحاظ اداء و پرداخت به آن، به دو نوع می‌باشد: فرض عين و فرض كفايه. از لحاظ حکمی در حتمی بودن ادای هردو نوع آن فرقی وجود ندارد. هردو نوع در رساندن وجوب و الزامیت  یکسان می‌باشند. طلب هردو نوع در ادای طلب جازم و قطعی می‌باشد. لیکن فرق میان این دونوع، براین است که فرض عین اداء حکم‌اش را از شخص خود هر فرد طلب می‌نماید، وفرض کفایه از مجموع مسلمانان، که در این صورت اگر به اداء آن فرض کفافی بود، آن فرض شکل یافته و اداء گردیده است، تفاوتی ندارد که به اداء آن همه سهیم بوده و یا این‌که توسط تعدادی انجام شده است و اگر به اداء آن کفافی وجود نداشت، تا شکل یافتن و اداء شدن آن، وجوب اداء آن بر ذمۀ همه می‌باشد.»

ب- هم‌چنان در جلد سوم کتاب شخصیت اسلامی نیز چنین آمده است: «گذشته از این‌که برپایی حاکمیت اسلام و حمایت از اساسات و حیثیت مسلمانان، بر ذمۀ مسلمانان فرضی در گرو نصب خلیفه می‌باشد، در ثبوت فرضیت نصب خلیفه بر مسلمانا، برای اقامۀ احکام اسلام و حمل دعوت آن، در نصوص صحیح شرعی هیچ شبهه‌ای وجود ندارد؛ مگر همین‌که این فرض فرض کفایه بوده و به اقامۀ آن توسط تعدادی، فرض شکل یافته و از ذمۀ بقیه ساقط می‌گردد و اگر آن تعداد توان اقامۀ آن را نداشتند، ولو که برای اقامۀ آن تلاش‌های انجام داده و در حال پرداختن به اعمالی باشند که منجر به تأسیس آن می‌شود، تا زمانی‌که مسلمانان بدون خلیفه باشند فرضیت آن بر ذمۀ هر فرد مسمان باقی می‌ماند.»

ج- در كتاب الفكر الاسلامي چنین آمده است: «... فرض: عبارت است از خطاب شارع  متعلق به طلب جازم فعل. یعنی شارع فاعل فعل را خطاب قرار داده و از آن انجام فعل را به طور قطعی و جازمی طلب می‌نماید. مانند این فرموده الله سبحانه وتعالی: ﴿أَقِيمُواْ الصَّلاةَ...؛ نماز را برپای دارید..﴾، ﴿انْفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ..(همه‌گی) سبک‌بار و گران‌بار عازم (میدان جهاد) شوید و با اموال و جان‌های خود در راه الله (سبحانه وتعالی) جهاد(قتال) کنید.. و مانند این فرمودۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم: «إِنَّمَا جُعِلَ الْإِمَامُ لِيُؤْتَمَّ بِهِ.. امام برای این است که از آن پیروی شود»، «مَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة...؛ هرگاه کسی در حالی بمیرد که بیعتی در گردن ندارد مرگش بسان مرگ در روزگار جاهلیت می‌باشد.»

 تمام این نصوص خطاب شارع  متعلق به طلب جازم فعل بوده، شارع فاعل فعل را مخاطب قرار داده و از آن انجام فعل را به طور قطعی و جازمی طلب نموده است؛ چیزی‌که  بیان‌گر جازمیت این طلب شارع می‌باشد، قرینه‌ای است که در ارتباط به این طلب آمده و آن را جازم قرارداده است، پس بر این اساس اجابت چنین طلبی واجب می‌باشد. ...

بنابراین درست نیست که گفته شود، فرض کفایه حکمی می‌باشد که اگر تعدادی اقدام به اداء آن نمودند، از ذمۀ بقیه ساقط می‌گردد؛ بلکه فرض کفایه حکمی می‌باشد که اگر تعدادی آن را اداء کردند، از ذمۀ بقیه ساقط می‌گردد، که در چنین صورتی سقوط آن از ذمۀ بقیه یک امر واقعی می‌باشد؛ چون کاری‌که مطلوب بوده انجام شده، و دیگر چیزی برای انجام باقی نمانده است. این است فرض کفایه که بدون هیچ تفاوتی در فرضیت بسان فرض عین است. ...»

امید وارم که بیان موضوع همین‌قدر کافی باشد. الله سبحانه وتعالی برترین دانایان و حکیمان است.

برادرتان عطاء بن خليل أبوالرشته

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب عبدالکریم زید

پرسش

السلام علیکم  و رحمت الله و برکاته!

آیا بانک‌های اسلامی در طولکرم و شهرهای کرانۀ غربی مطابق به شریعت اسلامی عمل می‌کنند؟ آیا جائز است که پول‌های خود را در این بانک‌ها به ودیعت گذاشت و یا این‌که این نام‌ها تنها برای سرپوش گذاشتن بالای اعمال ربوی و سودی است؟ چگونه در این خصوص مطمئن شویم؟

پاسخ

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

اول: قبلا مثل این سوال را بیش‌تر از یک مرتبه به تاریخ‌های ۲۰ اگست ۲۰۱۰ م و ۵ می ۲۰۱۱ م جواب داده بودیم و این‌جا آنچه برای پاسخ شما لازم است از آن‌جواب‌ها ذکر می‌کنیم: «شکی نیست که معاملات و عقود در اسلام ساده، واضح، آسان و مشخص و در شریعت اسلام به صورت واضح بیان شده است:

- مثلاً بائع هر کالای را که می‌فروشد لازم است که مالک آن بوده و آن را برای فروش عرضه و مشتری آن را ببیند، اگر مشتری آن را پذیرفت عقد تمام شده و اگر نپذیرفت کالا در نزد صاحب خود باقی می‌ماند؛ در صورتی‌که بائع مالک کالا و جنس نباشد به دلائل ذیل فروش آن صحت ندارد:

از حکیم ابن حزام روایت شده است که گفته است: «قُلْت: يَا رَسُولَ اللَّه يَأْتِينِي الرجُلُ يَسْألَنِي الْبَيْعَ لَيْسَ عِنْدِي مَا أَبِيعُهُ مِنْه، ثُم أَبِيعُهُ مِنْ السُّوق»؛ گفتم: یا رسول الله مردی در نزدم آمد از من خواست تا چیزی را برایش بفروشم که در نزدم نبود، من هم از بازار چیزی را برایش به فروش رساندم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «لا تَبِعْ مَا لَيْسَ عِنْدَكَ»؛ مالی‌که در نزدت نیست به فروش نرسان! این حدیث را احمد روایت کرده است.

از عمربن شعیب از پدرش و از جدش روایت است که گفت رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «لَا يَحِلُّ سَلَفٌ وَبَيْع، وَلَا شَرْطَانِ فِي بَيْع ، وَلَا رِبْحُ مَا لَمْ تَضْمَنْ ، وَلاَ بَيْعُ مَا لَيْسَ عندک»؛ شرط پیش‌پرداخت قرض و بیع و تعیین دو شرط در یک بیع جائز نیست و هم‌چنان فائدۀ آنچه که هنوز به دست نیامده و هم‌چنان فروش آنچه که در نزد تو نیست جائز نمی‌باشد.

مثلاً اگر خلیفه می‌خواست که ملکیت عامه را برای مردم توزیع نماید و یا می‌خواست مواد غذائی را از ملکیت دولت برای مردم توزیع کند و هر شخص سهم خود را دانست که چی قدر می‌شود در این صورت جائز نیست که سهم خود را قبل از این‌که از دولت تسلیم شود به فروش برساند؛ این چیزی است که اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم بر آن عمل کرده اند.

مالک از نافع تخریج نموده که حکیم بن حزام مقدار از مواد غذائی را که عمر ابن خطاب رضی الله عنه برای مردم در نظر گرفته بود، طلب خریداری کرد و حکیم بن حزام قبل از این‌که آن را تسلیم شود به فروش رساند، این خبر به عمر ابن خطاب رسید و عمر ابن خطاب آن را رد کرده و گفت: «لا تَبِعْ طَعَاما ابْتَعْتَه حَتى تَسْتَوْفِيَهُ»؛ طعامی‌که در نزدت نیست تا زمانی‌ به دست نیاوردی به فروش نرسان!

هم‌چنان مالک تخریج نموده که برایش خبر رسید که یک مقدار چک‌هایی‌که در زمان مروان ابن حکم از مواد غذائی به دست آمده بود، مردم این چک‌‌ها را قبل از این‌که تسلیم شوند در بین‌شان خرید و فروش کردند، ناگهان زید ابن ثابت و مرد دیگری از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم بر مروان ابن حکم داخل شدند و گفتند: «آیا بیع سودی را حلال می‌دانی مروان؟ مروان گفت: پناه می‌برم به الله این چی سخنی است که شما می‌گوئید؟ گفتند: مردم این چک‌ها را قبل از تسلیمی در بین‌شان خرید و فروش کردند، سپس مروان ابن حکم محافظین را فرستاد و از مردم گرفت و به صاحبانش بر می‌گرداند.»

- اما در سرزمین‌های اسلامی نهادهای ایجاد شده که با شریعت حیله می‌کنند و تنها نام شان را اسلامی گذاشتند، مثل بانک‌های اسلامی. این بانک‌ها با حرام تعامل می‌کنند، اما نه به روش سودی، بلکه این بانک‌ها به روش دیگری با حرام‌ها تعامل می‌کنند:

الف- مثلاً وقتی به بانک مراجعه می‌کنی وخواهان قرض می‌شوی، قرض با مقدار فائدۀ مشخص برایت می‌دهد و وقتی به بانک اسلامی مراجعه کنی و قرضی را بخواهی این بانک هم قرض را بدون زیادت برایت نمی‌دهد، زیرا او بانک است؛ نه یک موسسۀ که مردم را به رضای الله مساعدت کند و این بانک نیز زیادت را می‌خواهد، اما این زیادتی‌که بانک اسلامی می‌خواهد مثل سائر بانک‌های عادی نیست؛ زیرا نام این بانک اسلامی و تعامل و معامله‌اش با سود حرام، که حرمت آن واضح باشد، نمی‌باشد؛ حرام واضحی‌که عامۀ مردم حرمت آن را بداند. بانک اسلامی برای متقاضی می‌گوید چرا قرض می‌گیری؟ متقاضی می‌گوید قرض می‌گیرم تا موتر و جنس دیگری خریداری کنم، اما پول آن را ندارم، بانک در جواب می‌گوید؛ خیلی خوب، ما موتر و یا جنس را برایت خریداری می‌کنیم و پول آن را نقدا پرداخت می‌کنیم و با اقساط برایت با این مقدار زیادت به فروش می‌رسانیم و به این صورت توافق با متقاضی قبل از آن‌که جنس را بانک خریداری کند، صورت می‌گیرد؛ یعنی فروش بین بانک و بین متقاضی با اقساط صورت می‌گیرد و به این صورت عقد منعقد می‌شود و مشتری در حالی ملزم قرار می‌گیرد که هنوز بانک جنس را خریداری نکرده و در نتیجه متقاضی ملزم است که آن موتر را بعد از آن‌که بانک خریداری می‌کند، خریداری نماید؛ یعنی عقد بیع قبل از مالکیت بانک انجام می‌شود. پس بعد از این‌که بانک آن موتر را خریداری و برای متقاضی و یا مشتری عرضه می‌کند، مشتری صلاحیت ندارد که این بیع را رد کند. بناءً این بیع مالا یملک؛ یعنی بیع چیزی است که در مالکیت شخص قرار ندارد که این گونه بیعی شرعاً جائز نمی‌باشد؛ اما در صورتی‌که بانک دارای بازار موترها باشد که مالکیت آن موترها را خودش داشته باشد که این موترها را به مردم عرضه کند و برای هرکسی‌که می‌خواهد به قسط بفروشد، در این صورت بیع آن صحیح است؛ مگر بانک در ظاهر تاجر نیست؛ بلکه او بانکی است که می‌خواهد از اموالی‌که پرداخت می‌کند، فایده به دست بیاورد؛ پس در بدل این‌که زیادت سودی بخواهد که نام اسلامی با آن تطابق ندارد، این زیادت را از طریق معاملۀ غیر شرعی می‌گیرد و این بیع مالی است که بانک آن را مالک نمی‌باشد که این‌گونه بیع در اسلام حرام است.

ب- مالکین این بانک‌ها این بیع را مرابحه می‌گویند؛ در حالی‌که این چنین نیست، بیع مرابحه شرعاً بیعی است که شخص مالک جنس بوده و آن را برای بیع عرضه کند و مشتری با بایع  بر قیمتی چنه زنی کند؛ اما بایع برای مشتری بگوید که من این جنس را به این قیمت خریداری نمودم و بعد از آن موافقت بر قیمتی صورت گیرد که بایع آن را خریداری نموده و مقدار فایدۀ نیز بر آن تعیین شود و طوری‌که در این معامله جنس مورد معامله، مال مملوک بایع است که در زمان عرضه بر مشتری وجود دارد و واضح است که این شکلی است که بانک اسلامی و یا موسسات مشابه آن به این شکل معامله نمی‌کنند.

ج- بعضی اوقات این معامله را وعده به فروش می‌گویند، نه فروش، که این نام‌گذاری نیز یک مغالطه و قول نادرست است؛ زیرا وعده به معامله الزامیت ندارد؛ اما درمعاملۀ بانک الزامیت وجود دارد؛ چنان‌که عقد قبل از مالکیت بانک بر مال منعقد می‌شود. بناءً وقتی بانک بر موتر مورد معامله مالکیت پیدا کرد، متقاضی گفته نمی‌تواند که من نمی‌خواهم این موتر را خریداری کنم، زیرا عقد قبل از خرید موتر تکمیل شده است و مشتری ملزم دانسته می‌شود؛ بناءً این وعده نیست، اما در وعده به خرید و فروش طبعی است که شخص الزامیت به انعقاد عقد ندارد.

وعده هیچ یک از طرفین را ملزم نساخته بلکه عقد با ایجاب و قبول الزامیت را به بار می‌آورد، اما در این مثال عقد بین شخص و بانک تمام شده و شخص در برابر بانک ملزم دانست می‌شود، پس بیع عملاً در بین بانک و شخص قبل از حیازت بانک بر موتر صورت گرفته است و شخص نمی‌تواند با حیازت بانک بر موتر بیع را رد کند و این خلاف احکام شرعی است که در خصوص بیع در اسلام آمده است.

د- بعضی اوقات به این‌گونه بیع شراء و یا خرید را اطلاق می‌کنند، نه بیع. این طیف از مردم می‌گویند در این صورت شخص برای بانک می‌گوید؛ برایم موتری به فروش برسان، این قول نیز یک قول غلط می‌باشد، زیرا این نوع معامله به این صفتی‌که ایشان می‌گویند وکالت می‌باشد؛ یعنی مشتری صراف را وکیل ساخته تا برایش موتری به مبلغ مشخص در برابر اجرت معین خریداری کند؛ مانند وکیل به خرید؛ اما بیعی‌که در بین بانک و مشتری صورت می‌گیرد، به این شکل نمی‌باشد؛ زیرا موتر به نام بانک ثبت می‌شود. پس در اصل بانک است که به صفت مشتری موتر را از موتر فروشی خریداری می‌کند و بانک است که موتر را به قسط بالای شخص به فروش رسانده و موتر به نام بانک ثبت می‌ماند و حتی مشتری قیمت مشخص موتر را به صورت قسطی برای بانک پرداخت می‌کند و بنام مشتری ثبت نمی‌شود و صراف که در برابر اجرت مشخص وکیل شخص در خرید است، وکیل گفته نمی‌شود و این صورت از تمام جوانب‌اش وکالت گفته نمی‌شود، اگر شخص از لحاظ مالی قادر می‌بود و صراف را به صفت وکیل انتخاب می‌کرد تا برایش موتری خریداری کند، به بانک مراجعه نمی‌کرد؛ مخصوصاً وقتی‌ صراف از بانک در خرید موتر مسلکی‌تر و مزدش کم‌تر باشد. بناءً نام‌گذاری بیع در این صورت جائز نیست.

خلاصه این‌که این نوع معامله شرعاً جائز نیست.

مرا تحلیل یکی از این مردم در خصوص بانک‌های اسلامی متعجب ساخته است، این شخص گفته که بانک‌‌های معمولی مال‌های مردم را جمع می‌کنند و معامله سودی برای‌شان هیچ قابل ملاحظه نیست، اما مردم متدین باقی می‌مانند که معاملۀ سودی نمی‌کنند و اموال این مردم متدین از بانک‌های معمولی بیرون می‌ماند، بناء بانک‌های اسلامی در کمین شکار مال‌های متدینین است که به طریق دیگری‌که مردم حرمت آن را نمی‌داند، استفاده می‌کنند و این استفاده به طریق معاملۀ غیر شرعی که قناعت دادن اشخاص سطحی‌نگر مبنی بر حرمت این معامله سخت بوده و این معامله مانند سود است؛ اما مانند سود واضح نیست، بلکه بسیاری از مردم متدین گمان می‌کنند که این معامله جواز دارد.» پایان.

دوم: اما در مورد سوال شما در خصوص گذاشتن مال به طور امانت در نزد بانک باید گفت که مثل این سوال را قبلاً به تاریخ ۱۴ اوکتبر ۲۰۱۲ م جواب داده بودیم که متن آن چنین است: «وسیله به سوی حرام حرام است و این قاعده بر هر عملی تطبیق می‌شود، خواه این عمل فردی باشد که توسط یک نفر انجام داده شود و خواه از دو طرف انجام شود و یا عقدی از عقود باشد. تفاوت این است که هرگاه به تنهائی شخص عملی را انجام دهد که منجر به حرام شود، شخص از آن مسئول است و وقتی دو طرف عقد عملی را انجام دهند که منجر به حرام شود، گناه بر هردو واقع می‌شود.

در خصوص گذاشتن پولت در حساب جاری بدون فائدۀ سودی باید گفت: اگر گمان غالب بر این بود که بانک حساب جاری‌ات را در معاملات سودی استفاده می‌کند، پس جائز نیست که این امانت را در حساب جاری‌ات در نزد بانک بگذاری؛ مگر یک مسئله است که بانک‌ها بین امانات و بین حساب جاری فرق می‌گذارند؛ چون در صورت اول امانت در نزد بانک به فائده گذاشته می‌شود که این گونه امانت به سود استعمال شده و در حرمت آن شکی نیست؛ اما حساب جاری از هرکسی‌که باشد، برای این است که هر وقتی خواسته باشد بکشد، می تواند؛ بناءً این مشابه این است که امانت خود را شخص در نزد فرد فاسق بگذارد، پس وقتی به گذاشتن امانت در این بانک مجبور باشی گناه بر تو نیست و اگر بانک امانت را استفاده نادرست کند، گناهش بر ذمۀ خود بانک است؛ البته این در صورتی است که تو از استفادۀ غیرمشروع بانک از امانتت ندانی وراضی نباشی. هم‌چنان وقتی دانستی که بانک حساب جاری‌ات را در معاملات سودی استفاد می‌کند، جائز نیست که در نزد آن بگذاری. طبعاً بهتر این است که حساب جاری و امانتت را در نزد این بانک‌ها و فرد فاسق نگذاری.

اما این مسئله باید واضح شود که تمام مسائل و حالات فوق در صورتی است که بانک صحیح الانقعاد باشد، مثل این‌که ملکیت فردی و یا دولتی باشد و یا شرکت اسلامی و یا شرکت سهامی باشد که در نزد صاحبان خود منعقد شده باشد، نه شرکت سهامی باطل، و اگر در صورتی‌که بانک و یا شرکت‌ها صحیح الانعقاد نباشد، در تمام حالات معامله با ‌آن‌ها جائز نیست.» پایان.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

حزب التحریر| July 04, 2014

برای تمام برادرانی‎که در مورد اعلام اقامه خلافت از سوی تنظیم الدوله خواستار تفسیر شده بودند، از تذکر نام‎های شان صرف نظر می‎کنیم، چون تعداد شان زیاد است ...

اسلام علیکم ورحمه الله و برکاته!

بدون شک من باید در وقت مناسب پاسخ را ارسال می‎داشتم، اما اینک ارسال می‎نمایم.

برادران معزز:

  1. 1.       هر سازمان و یا حزبی که می‎خواهد خلافت را در یک منطقه اعلام کند، باید از طریقه پیامبر صلی الله علیه وسلم پیروی نماید. از طرفی، حزبی که خلافت را اعلام می‎کند باید تسلط کامل بر آن منطقه داشته باشد و امنیت داخلی و خارجی آن منطقه را نیز تأمین کرده بتواند و سرزمینی که در آن خلافت اعلام می‎گردد، باید توانایی و ظرفیت یک دولت را در منطقه داشته باشد. پیامبر صلی الله علیه وسلم در تاسیس دولت اسلامی در مدینه منوره این واقعیت را در نظر گرفت؛ سلطه و حاکمیت در دست پیامبر صلی الله علیه وسلم بود و امنیت داخلی و خارجی تحت حاکمیت اسلام بود و مدینه مانند سایر دولت‎های محاط بر آن، ظرفیت و توانایی تاسیس دولت اسلامی را داشت. 
  2. 2.       بناً گروه تنظیم الدوله، نه سلطه کامل بر خاک سوریه دارد و نه بر عراق، و نه هم توانایی تأمین امنیت داخلی و خارجی را دارا می‎باشد. از سوی دیگر، حتی اعضای این گروه که به خلیفه‎ای که بیعت کرده‎اند، هنوز شخصاً توانایی اعلام خلافت را در محضر عام، به گونه علنی را نداشته جالب این‎که واقعیت وی طوری که قبل از اعلام خلافت نامعلوم بود، حالا نیز مبهم و نامعلوم است! بناً این اقدام تنظیم الدوله، برخلاف آن‎چه پیامبر صلی الله علیه وسلم در مدینه انجام داد، می‎باشد. پیامبر صلی الله علیه وسلم، اجازه داشت تا قبل از تاسیس دولت در غار ثور در خفا باشد، ولی زمانی‎که دولت اسلامی تاسیس شد، او دیگر مخفی نبود و کاملاً سرپرستی امور مردم را در دست گرفت، ارتش را رهبری کرد، منازعات را حل و فصل نمود نماینده‎ها را به کشورهای مختلف فرستاد و نماینده‎های دیگران را به حضور خویش در محضر عام به گونه علنی می‎پذیرفت. پس واقعیت پیامبر صلی الله علیه وسلم قبل از تاسیس دولت و بعد از آن کاملاً فرق می‎کرد. فلهذا گروه که خلافت را اعلام کرده در مطابقت با طریقه پیامبر صلی الله علیه وسلم نبوده و هیچ یک از شرایط فوق را تکمیل نکرده و این اعلام هم مانند اعلام خلافت و دولت اسلامی از سوی گروه‎های قبلی می‎باشد. چنان‎چه قبلاً هم بعضی گروه‎ها اعلام خلافت کرده بودند. اعلام خلافت از سوی گروه الدوله نیز یک نام است و بس.

این چنین گروه‎ها، با این کارشان فقط خود را خوش می‎سازند؛ اما واقعیت امر اینست که در هیچ منطقه‎ای حاکمیت کامل ندارند و مناطقی که هرگز توانایی تأمین امنیت داخلی و خارجی را ندارند؛ و نه هم شرایط تاسیس خلافت بر آن منطقه صدق می‎کند. بنابراین، آنها مانند کسانی اند که قبلا خود را خلیفه و حتی مهدی زمان خوانده بودند، بدون این‎که مولفه‎های خلافت و خلیفه شدن را در نظر بگیرند و هم‎چنین بدون در نظر داشت سلطه، امنیت و محافظت آن!

  1. 3.       خلافت یک دولت مهم است و شریعت اسلامی طریقه تاسیس آن،‌ شیوه استنباط احکام آن در مورد حکم، سیاست، اقتصاد و روابط بین الملل را نیز واضح کرده است. خلافت موضوع عادی نیست که تنها اعلام شود و نام آن در رسانه‎های چاپی، صوتی، تصویری، پایگاه‎های خبری و نشریه‎ها گرفته شود. خلافت موضوع مهم و حیاتی است که شرایط خاص خود را دارد و برای تاسیس آن موارد فوق ضروری است. مهم‎تر از همه این‎که اگر خلافت واقعی تاسیس شود، تمام جهان تکان می‎خورد و تمام کفار جهان علیه آن اعلام مخالفت می‎کنند و اگر خلافت واقعی تاسیس شود، دارای استحکامات اساسی می‎باشد و دوام می‎داشته باشد. از طرفی، خلافت توانایی تأمین امنیت داخلی و خارجی را می‎داشته باشد و توانایی تطبیق اسلام در داخل و حمل آن در خارج توسط دعوت و جهاد را می‎داشته باشد.
  2. 4.       اعلام خلافت از سوی گروه تنظیم الدوله، فقط به یک اعلام خشک می‎ماند و بس که هرگز منجر به افزایش و کاهش واقعیت ساختار دولت نمی‎شود. از جانب دیگر، سازمانی که خلافت را اعلام کرده قبل از اعلام خلافت و بعد از اعلام آن یک گروه نظامی بوده و جز فعالیت‎های نظامی کار دیگری انجام نداده است. واقعیت این گروه نظامی مشابه به واقعیت دیگر گروه‎های مسلح می‎باشد که با رژیم‎ها و میان یکدیگر می‎جنگند و هیچ کدام آنها تسلط و حاکمیت کامل بر سوریه یا عراق و یا هر دوی آن را ندارند. آیا گروه‎های مسلح، به ویژه تنظیم الدوله در واقعیت امر توانایی تسلط یافتن بر یک منطقه مناسب را دارد که در آن شرایط تاسیس خلافت مهیا بوده و خلافت در آنجا اعلام و اسلام تطبیق گردد؟

بناً واقعیت امر از این قرار نیست، این گروه‎ها توانایی تسلط بر منطقه مناسب را ندارند. پس اگر توانایی آن را می‎داشتند و یا این‎که خلافت را طوری که شریعت گفته تاسیس می‎کردند، پس بیعت به آن نه تنها بر حزب‎التحریر فرض می‎بود؛ بلکه بر تمام مسلمانان جهان پیروی و بیعت به آن فرض می‎گردید. اگر واقعاً خلافت مطابق طریقه رسول الله صلی الله علیه وسلم تاسیس می‎شد، ما آماده بودیم که از آن پیروی می‎کردیم. پس بدین اساس هر که خلافت را مطابق طریقه شرعی تاسیس کند متابعت از آن فرض می‎باشد. بناً تمام گروه‎های نظامی -به شمول داعش- نه دارای عناصر تشکیل دولت می‎باشند و نه هم در منطقه تسلط عام و تام دارند و نه هم توانایی تأمین امنیت و حفظ خلافت را دارند. بنابراین، اعلام خلافت از سوی تنظیم الدوله یک نام است و بس و واقعیت اعلام خلافت از سوی این گروه، نه تنها امر خلافت را تحقق نمی‎بخشد؛ بلکه حتی به خلافت هم‎مانند نیست.

  1. اما آن‎چه قابل تعمق است اینست که اعلام خلافت از سوی تنظیم الدوله، می‎تواند بسیار تاثیر منفی بر مردم عادی نسبت به تصور آنها از دولت خلافت داشته باشد؛ یعنی با این اعلام، مردم دید غلط نسبت به خلافت پیدا می‎کنند. این در حالی است که مفکورۀ خلافت از قوت و قدرت خاصی برخوردار است و برای مسلمانان بسیار اهمیت بزرگ دارد. آنها با این کار شان می‎خواهند خلافت را در نظر مردم سطحی نگر، کم اهمیت و کم ارزش خلافت جلوه دهند، تا حدی که بعد ازین هر فرد روی جاده‎ها، میدان و حتی در قریه‎ها ظاهر شده خلافت را اعلام خواهد کرد. خود را خلیفه مسلمین قلمداد می‎کند، سپس از انظار مردم غایب شده و نسبت به اقدام خویش اظهار خرسندی می‎کند که کاری درستی را انجام داده است. دریغا! که آنها مفکوره مقدس خلافت را به بازیچه اطفال و دشمنان اسلام تبدیل کرده‎اند.

بناً هم‎چو اعلانات، اهمیت خلافت را کم ارزش جلوه داده و مردم نسبت به آن متنفر می‎شوند و اهمیت خلافت از قلوب مردم عادی فراموش شده و کلمه مقدس خلافت به یک کلمه‎ای بی ارزش و پوچ تبدیل می‎شود. پس این اعلانات باعث تاثیرات منفی بر روحیه مردم عادی شده و اهمیت آن را از بین می‎برد. در این وقت حساس که آمدن خلافت بسیار نزدیک شده و همه به گونه بی‎صبرانه چشم به راه آن هستند باید روی همچو اعلانات، کمی تعمق کنیم و عمیقاً آن را تحت غور و مطالعه قرار دهیم. امروز مردم شاهد پیشرفت‎های چشم‎گیر حزب‎التحریر درین خصوص هستند و این حزب مطابق طریقه پیامبر صلی الله علیه وسلم طوری که ایشان در مدینه دولت اسلامی را تاسیس کردند به پیش می‎رود و درین راستا موفقیت‎های بزرگی را به دست آورده است و عنقریب خلافت راشده ثانی تاسیس می گردد ان‎شاءالله. امروز برخورد و تفاعل درست حزب‎التحریر با امت اسلامی، سبب شده است که امت آماده تاسیس خلافت باشند و این حزب را در آغوش خود گیرند و برداشت دقیق از اسلام، اعتماد و باور و مبارزات خستگی ناپذیر اعضای آن، این حزب را به با اعتماد ترین و بزرگ‎ترین حزب در میان امت اسلامی مبدل کرده است. تعامل درست حزب‎التحریر با امت اسلامی سبب شده است تا مسلمانان مفهوم و اهمیت اخوت و برادری در اسلام را درک کنند و از مزایای آن لذت ببرند و ان‎شاءالله از تلاش‎های خستگی ناپذیر این حزب در راه تاسیس خلافت همه‎ای امت اسلامی سود می‎برند.

خلافتی که بر طریقه پیامبر صلی الله علیه وسلم تاسیس شود، تمام سرپرستی امور مسلمین را به عهده گرفته و همه‎ای مسلمانان از خیر آن مستفید می‎شوند. بناً اعلام خلافت از سوی تنظیم دوله در یک وقت بسیار حساس و مهم بوقوع پیوست تا بتواند برای مردم تصویر غلط و مبهمی نسبت به خلافت ایجاد کند و حتی گفته می‎توانیم که اذهان مردم عادی را نسبت به خلافت کاملاً مغشوش ساخته و دید درست را که مردم عادی نسبت به خلافت داشتند، داعش با این اعلامش تحریف کرد.

  1. این مسئله باعث خطور هزارها پرسش در اذهان مردم شده است. کسانی که خلافت را اعلام کردند هیچ حاکمیت و قدرت ندارند، تا امنیت داخلی و خارجی را تأمین کنند و از خلافت حراست نمایند. ایشان فقط در فیسبوک و رسانه‎ها خلافت را اعلام کردند، نه در کدام مکان مناسب و معمول با تکمیل شرایط خلافت که این برنامه ریزی مشکوک است. از سوی دیگر، این گروه و بقیه گروه‎های نظامی بر اساس ساختار تکتل فکری تاسیس نشده اند و به آسانی نفوذ دستان پلید اشرار غربی و شرقی را به داخل شان اجازه می‎دهند. شرقی‎ها و غربی‎ها آزادانه در منطقه تحت تسلط آنها رفت و آمد می‎نمایند و برای همگی واضح است که غرب و شرق برضد اسلام و خلافت توطئه چینی می‎کنند و نقشه طرح می‎کنند. بناً این گروه تصویر درست خلافت را تحریف کرد و مبارزات و پیشروی‎های امت اسلامی درین راه را به عقب راند و حتی ایشان قادر نیستند، تا دوباره این تصویر غلط را بزدایند و دوباره تصویر درست خلافت را برای مردم پیشکش کنند. ایشان خوشحال اند که خلافت تنها در سطح یک نام بدون هیچ وزن و نیرو باقی خواهد ماند. درحالی‎که اعلام خلافت واقعی تمام کفار جهان را سراسیمه می‎کند، و آنها را به وحشت می‎اندازد؛ اما امروز با اعلام آن از سوی داعش، به یک شوخی در میان دشمنان اسلام مبدل شده است.
  2. باوجود اعمال زیان آور شریرها، برای دشمنان اسلام در شرق و غرب و برای مزدوران آنها اعلام می‎کنیم که واقعیت خلافت که برای چندین قرن جهان را رهبری کرد، برای همگی واضح و هویدا بود و کدام موضوع نا آشنا نیست. با وجود تمام توطئه‎ها و پلان‎های شما غیر قابل تسخیر بوده و مسلماً حتمی الوقوع است.

الله سبحانه وتعالی می‎فرماید:

وَيَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ [انفال: 30]

ترجمه:  آنان چاره میانديشيدند و نقشه میكشيدند (كه چگونه به تو شر و بلا برسانند) و الله (هم برای نجات تو از شر و بلای ايشان) تدبير و چاره‌سازی میكرد ، و الله بهترين چاره‌ساز است.

الله قادر و متعال، حزبی را برای تاسیس خلافت رهنمایی و هدایت کرده و در این حزب، مردانی را قرار داده است که هیچ تجارت و بیع، آنها را از یاد الله سبحانه وتعالی منحرف نمی‎سازد و آنها خلافت را با قلب‎ها، گوش‎ها و چشمان خویش پذیرفته‎اند و در آغوش خود گرفته‎اند. آنها مردان قهرمان و فولادین هستند و برای تاسیس خلافت آمادگی عام و تام دارند. آنها حکم خلافت و دستور آن به شمول حکومت‎داری و اداره‎ی آن را از منابع اسلام استخراج و آماده کرده‎اند. مسلماً آمادگی آنها مشابه به آمادگی پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تاسیس خلافت است. ایشان آماده اند تا مطابق منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم خلافت را تاسیس نمایند. این مردان وفادار به خلافت ان‎شاءالله آماده هستند تا در مقابل هر نوع تحریف و تعبیر و تفسیر سوء در قبال خلافت ایستادگی و مقاومت نمایند. در مقابل توطئه‎های کفار، مزدوران آنها و پیروان آنها صخره‎های آهنین هستند و به اتکاء به قوت الله سبحانه و تعالی بهترین سیاسیون امت اسلامی هستند و به آخرین حد نبوغ سیاسی خود رسیده‎اند و به اتکاء و اعتماد به قدرت الله سبحانه وتعالی در مقابل هر نوع دسایس و پلان‎های شوم دشمنان اسلام و مسلمین مقاومت می‎کنند و پلان‎ها و دسایس کفار را به خاک یکسان می‎کنند و چنان از خود پایمردی و ایستادگی نشان می‎دهند که هرگز تاریخ فراموش نکند. الله سبحانه وتعالی در خصوص این چنین انسان‎ها می‎فرماید: 

وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ [ فاطر: 43]

ترجمه: حيله‌گریهای زشت، جز دامنگير حيله‌گران نمیگردد.

ای برادران و خواهران معزز! 

خلافت یک موضوع خیلی‎ها مهم و حیاتی است و بازگشت آن نیز یک موضوع عادی نمی‎باشد، تاسیس آن تنها به گزارش رسانه‎های شایعه پراکن، خلاصه نمی شود. و به اذن الله سبحانه وتعالی تاسیس خلافت زلزلۀ بزرگ را در سراسر جهان برپا خواهد کرد و تمام معادلات روابط بین‎الملل و نظم جهانی را تغییر می‎دهد و مسیر و چهره‎ای تاریخ را دگرگون می‎کند. و ان‎شاءالله عنقریب خلافت بر منهج رسول الله صلی الله علیه وسلم تاسیس می‎گردد و این مژده رسول الله علیه وسلم است و کسانی که خلافت را برپا می‎کنند به مانند آنانی خواهند بود که در ابتدا خلافت راشده را تاسیس کردند. کسانی که خلافت را تاسیس می‎کنند بهترین‎ها و مخلص‎ترین‎ها در میان امت اسلام هستند و امت اسلامی نیز آنها را از صمیم قلب دوست دارند و چشم به راه آنها هستند و ایشان نیز امت اسلامی را دوست دارند، برای امت اسلامی دعا می‎کنند و نیت نیک درباره امت اسلامی دارند، از ملاقات امت اسلامی خوشحال می‎شوند و امت اسلامی نیز از ملاقی شدن با آنها خرسند می‎شوند و هرگز از حضور آنها در میان شان ناراحت نشده و نه هم از آنها متنفر می‎شوند. این چنین است اعاده کنندگان خلافت بر منهج نبوت و همین است خصایل احیاء کنندگان خلافت راشده ثانی! الله سبحانه وتعالی قطعاً خلافت را به کسانی می‎دهد که شایسته آن باشند و از الله سبحانه وتعالی می‎خواهیم تا از زمره‎ای همین افراد باشیم و از الله سبحانه وتعالی استدعا می‎کنیم که توانایی این را برای ما اعطاء کند تا خلافت را تاسیس کنیم. 

فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ [ توبه: 111]
ترجمه: پس به معامله‌ای كه كرده‌ايد شاد باشيد. 

مبارزان راه حق، هرگز مایوس نمی‎شوند. پس هرگز از الله سبحانه وتعالی ناامید مشوید. الله سبحانه وتعالی هرگز تلاش‌‎‎های شما را به هدر نمی‎هد، و هرگز دعای شما را مسترد نمی‎کند، و هرگز امید شما را به ناامیدی تبدیل نمی‎کند. فلهذا با ما کمک کنید! با ما یکجا شوید! بیاید انرژی خویش را با ما یکجا کنید! تا براین امر مهم فایق آیم و الله سبحانه وتعالی نیز نصرت و خیر خویش را افزایش دهد و نگذارید، تا همچو اعلانات میان تهی و کلمات خشک تلاش‎های خستگی ناپذیر شما را به عقب اندازد و سبب تأخیر تاسیس خلافت گردد. 

والسلام و علیکم و رحمت الله وبرکاته

برادر شما عطا بن خلیل ابو الرشته امیر حزب التحریر

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

«رضا غرسلاوی سوگند قانونی را در حضور قیس سعید رئیس جمهور تونس جهت پیشبرد وزارت داخله/کشور ادا نمود، این درحالی است که وی پیش از آن مدتی به عنوان مشاور، وظیفه اجرا کرده بود.» (الجزیره، 30جولای2021)، قیس سعید رئیس جمهور تونس در سخنرانی که تلویزیون دولتی شام به تاریخ یکشنبه 25جولای 2021 آن را پخش نمود بعد از یک جلسۀ اضطراری با فرماندهان نظامی و امنیتی موارد ذیل را اعلان نمود: تعلیق امتیازات پارلمان، برکناری هشام مشیشی نخست‌وزیر تونس از کارش با استناد به مادۀ 80 از قانون اساسی، برداشتن مصئونیت قضائی از اعضای پارلمان، استعفای وزیر دفاع و عدلیه و به دوش گرفتن قوۀ اجرائی توسط خودش به همکاری نخست‌وزیری که وی تعیین خواهد کرد. پرسش این است که چرا رئیس جمهور تونس چنین اقدامی نمود؟ واکنش‌های جهانی در این راستا چه بوده است؟ آیا این بدان معناست که کشکمش بین‌المللی با تمام قوت به سوی تونس در جریان است؟

پاسخ

برای بیان دیدگاه برتر در این مسائل نکات ذیل را ارایه می‌داریم:

1-       بحران در میان قیس سعید رئیس جمهور تونس و بین حکومت و پارلمان در آغاز سال جاری شروع شد، زمانی‌که هشام مشیشی نخست‌وزیر تونس به تاریخ 16جنوری2021 از اجرای تعدیل پست‌های وزارت‌خانه‌ها شامل 11 پست از 25 پست را اعلان نمود. رئیس جمهور تونس این تعدیلات نپذیرفت، از جمله استعفای بعضی وزیران نزدیک به خودش. قیس سعید به تاریخ 25جنوری2021 گفت:  «تعدیلات اخیر در وزارت‌خانه‌ها که هشام مشیشی نخست‌وزیر تونس در حکومت اجراء نموده خلاف اجراآتی است که قانون اساسی بر آن‌ها دلالت دارد، خصوصاً آنچه که فصل 92 این قانون بیان داشته است، یعنی ضرورت تداول در مجلس وزراء زمانی‌که موضوع به وارد کردن تعدیل در تشکیلات حکومت تعلق گیرد، این بر علاوۀ اخلالات دیگر است -که آن را ذکر نکرد-» و گفت: «بعضی از کسانی‌که در تعدیل قانون اساسی پیشنهاد می‌دهند آنانی هستند که قضیه‌های به ایشان تعلق دارد یا پوشیدگی‌های دارند که منافع را ضربه می‌زند، و کسی‌که قضیه به او تعلق گیرد، ممکن نیست که سوگند ادا نماید؛ زیرا ادای سوگند تنها یک اجرای شکلی نیست؛ بلکه یک اجرای معنوی و جوهری می‌باشد.» و  «از نبود کدام زنی در لیست پیشهاد شدۀ وزراء» ابراز نارضایتی کرد. (أ ف ب 25جنوری2021) فیصله‌های رئیس جمهور در تونس سبب بحران اقتصادی نفس‌گیر گردید و چالش‌های بحران کرونا نیز بر فرسودگی آن افزود چنان بحرانی که شهرها را با شدت کوبید همراه با ترس و هراس‌ها از ویرانی سریع سیستم صحی است که تقاضای استقبال کمک‌های طبی عاجل از دولت‌ها را در جریان روزهای گذشته می‌نمود. انستیتوت احصائیۀ تونس در یک گزارشی نشر نمود که 8/8 فیصد اقتصاد تونس در سال 2020 کاهش یافته است. «بیانات انستیتوت احصائیۀ دولتی تونس در روز دوشنبه نشان داد که روند اقتصاد شهرها با مقایسه به سال‌های گذشته کاهش 8/8 فیصدی را در سال 2020 داشته است. در این میان اقتصاد تونس که تا حدود زیادی بر سیاحت استوار بود، در جریان چالش‌های بحران ویروس کرونا به شدت ضرر دیده است، انستیتوت احصائیه گفت که نسبت بیکاری تا 4/17 فیصد در ربع چهارم از سال 2020 نسبت به ربع سوم همین سال که نسبت بیکاری 2/16 فیصد بوده بلند رفته است» (خبرگزاری الاناضول،  15فبروری2021)

2-        به تاریخ 25جولای2021 ریاست تونس بیانیۀ را در صفحۀ رسمی فیسبوک خود منتشر نمود و در آن گفت: « امروز 25 جولای 2021، قیس سعید رئیس جمهور تونس بعد از مشوره با نخست وزیر و رئیس نمایندگان مردم و با عمل به فصل 80 قانون اساسی، جهت حفاظت از نظم وطن، امنیت و استقلال شهرها و تضمین سیر عادی چرخۀ دولت فیصله‌های ذیل را اتخاذ نمود: برکناری نخست وزیر سید هشام مشیشی، تعلیق کار و امتیازات مجلس نمایندگان برای مدت 30 روز، برداشتن مصئونیت پارلمانی از تمام اعضای مجلس نمایندگان مردم، به دوش گرفتن قدرت اجرائی توسط رئیس جمهور به همکاری حکومت که ریاست آن را نخست وزیری به عهده دارد که رئیس جمهور آن را تعیین نماید.» وی افزود: «به زودی در ساعات آینده امری صادر خواهد شد که تمام این تدابیر استثنائی را تنظیم نماید که واقعیت کنونی آن را لازم گردانیده و با زوال اسباب، این حالت نیز از بین خواهد رفت، ریاست مردم تونس از مردم خواست تا دنبال کسانی نروند که خواهان هرج و مرج می‌باشند، (دبی CNN، 26جولای2021). قیس سعید بر فیصله‌هایش تأکید می‌نمود که: «این فیصله‌ها تعلیقی بر قانون اساسی به شمار نرفته و خروج از چوکات قانون اساسی نیست.» (الجزیره نت، 26جولای2021)، قیس سعید رئیس جمهور تونس روز جمعه اعلان نمود که هرگز به یک دیکتاتور تبدیل نخواهد شد، به دلیل این‌که وی «متن قانون اساسی را بسیار دقیق می‌داند، آن را احترام دارد و مطالعه کرده است.» در گذشته خبرگزاری رسمی الأنباء اشاره نموده بود که به اتهام تلاش برای قیام به اعمال خشونت‌آمیز در مقابل پارلمان، بخش قضاء یک تحقیقی را بر چهار نفر از اعضای حزب النهضة گشوده است که در میان‌شان نگهبان شخصی غنوشی و یاسین عیاری نمایندۀ پارلمان تونس نیز وجود دارد. (منبع: فرانس 24-أ ف ب – رویترز، 30جولای2021).

3-         راشد غنوشی رئیس پارلمان تونس به تاریخ 26جولای2021 در صفحۀ رسمی فیسبوک خود مشورۀ رئیس جمهور تونس را با خودش رد کرد و در این باره نوشته است: «رئیس مجلس نمایندگان مشورۀ رئیس جمهور تونس را در مورد اجرای فصل 80 از قانون اساس را رد می کند، مشورۀ از جانب قیس سعید رئیس جمهور تونس پیرامون اجرای فصل 80 قانون اساسی با او صورت نگرفته است و غیر از این آنچه گفته می‌شود یک ادعای دروغین است.» صبح روز دوشنبه سربازان از داخل شدن رئیس و اعضای مجلس نمایندگان به مقر مجلس منع کردند و ایشان را اخطار دادند که تعلیماتی نزدشان وجود دارد که تقاضای بسته شدن پارلمان را می‌کند. غنوشی گفت: «من رئیس مجلس هستم و در مقابل موقعیتی می‌ایستم که ریاست آن را به دوش دارم و اردو / ارتش مرا از داخل شدن به آن منع می‌کند.» وی قیس سعید را به «انقلاب بر دولت و قانون اساسی متهم نمود.» (الجزیره، 27/7/2021)، اما قیس سعید گفت: «فیصله‌های اخیر وی تلاشی برای انقلاب بر قانون اساسی نبوده و وی نیت انقلاب بر قانون اساسی و شرعی در شهرها را نداشته است و تمام فیصله‌های اخیر کاملا قانونی بودند و اجرای آن به شکل فوری صورت خواهد گرفت تا خطرات ناگهانی در شهرها از بین برود.» (صفحۀ رسمی ریاست تونس در فیسبوک، 27جولای2021). بعد از آن به تاریخ 30جولای2021 رضا غرسلاوی در مقابل قیس سعید رئیس جمهور تونس جهت پیشبرد امور وزارت داخله/کشور سوگند یاد نمود؛ در حالی‌که پیش از این به عنوان مشاور، اجرای وظیفه می‌نمود. (الجزیره،         30جولای2021)

4-        عکس‌العمل‌ دولت‌های بزرگ دخیل در تونس به شکل ذیل است:

أ‌-          امریکا:  امریکا در تونس نفوذ سیاسی فعال ندارد، زیرا طبقۀ سیاسی موجود در اصل پیرو انگلیس هستند، بعد از آن فرانسه توانست، هم‌چنان با نفوذ خود داخل شود و به همین قسم سیاسیون از جمله کسانی بودند که نفوذ اروپا یعنی انگلیس و فرانسه را تضمین نمودند. امریکا تلاش نموده تا حدودی از طریق کمک‌های نظامی و جامعۀ مدنی به تونس داخل شود. در مورد کمک‌های نظامی باید گفت که ایالات متحده این روش را برای نفوذ بر تونس طی چندین دهه به کار گرفته و ایالات متحده با وسیله قرار دادن تروریست، اردو / ارتش تونس را مسلح نموده، تمرین داد و با آنان کار نمود. ایالات متحده در چوکات تعلیم و تمرین نظامی بین المللی ) IMET ( و در جریان برنامۀ همکاری جهت مبارزه با تروریزم، اردو / ارتش تونس را تمویل نمود. کمک‌های امریکایی در بین سال‌های 2012 و 2016 به حدود 7/2 ملیارد دالر رسید. بعد از آن قرار گرفتن تونس به عنوان هم‌پیمان خارج از ناتو در سال 2015 صورت گرفت. به تاریخ 1 اکتوبر2020، مارک إسبر وزیر دفاع امریکا معاهدۀ همکاری‌های نظامی را برای مدت 10 سال با تونس امضا نمود. إسبر در سخنرانی‌اش بعد از ملاقات با قیس سعید گفت: «ما به سوی گسترش این روابط جهت کمک کردن تونس در حمایت از بندرهای بحری، مرزهای خشکه، جلوگیری از تروریزم، حفظ تلاش‌های که نظام‌های استبدادی را نابود گرداند دور از شهر خود در حرکت هستیم.»  (أفریکا نیوز 1 أکتوبر 2020)

اما روش کمک‌های جامعۀ مدنی را سفارت امریکا در چوکات برنامۀ حمایت از حکومت‌داری خوب و مبارزه با فساد در تونس به دوش گرفت که به ارزش 6/5 ملیون دالر از جانب سفارت امریکا تمویل می‌شد. «مرکز ملی محاکم ولایات NCSC اعلامیۀ تفاهم را با وزارت ارتباطات با هیئت‌های قانونی و جامعۀ مدنی جهت طراحی آدرس الکترونیکی که مخصوص سازمان‌های جامعۀ مدنی است امضا نمود. و این آدرس به سازمان‌های جامعۀ مدنی فرصت می‌دهد تا از راه دور در این آدرس ثبت نمایند، برعلاوۀ گزارش‌های مالی و ادبی مخصوص انجمن جهت استحکام توانائی و روابط.» (سفارت امریکا در تونس Tunis Embassy .S.U 20 دیسمبر 2020) این روش‌ها به عنوان یک راه نفوذ در هر کشوری‌که خالیگاه سیاسی داشته باشد نفع می‌رساند و چنان نباشد که در آن نفوذ دولت قدرتمندی همچون انگلیس بر علاوۀ اتحادیۀ اروپا و خصوصا فرانسه و آلمان به عنوان دو بازو جهت پیوستن به انگلیس در آن باشد. بناءً این کارهای امریکائی کدام اشکالی را در نفوذ انگلیس یا اروپا در تونس وارد کرده نمی‌تواند، زیرا اردو / ارتش بسیار کوچک است و نقش کوچکی را در سیاست شهرها بازی می‌نماید. بنابراین تا هنوز نیاز به وقت بیشتری جهت توجه بر مزدوران مخلص برای امریکا و ساختار قدرت اردو / ارتش برای بازی کردن نقش مؤثر در تونس وجود دارد و این وقت گیر خواهد بود، یعنی نقش امریکا تا فعلاً در تونس فعال نیست، بلکه یک نقش عمومی آن هم به دلیل دعوت به سوی دیموکراسی و حقوق بشر است با وجود این امریکا از تلاش‌ها برای نفوذ در تونس دست نخواهد کشید.

ب‌-    انگلیس: انگلیس قبل از انقلاب، امور را کاملاً تحت کنترل داشت. کشور را از پشت پرده از طریق مزدور خود زین العابدین و قبل از او بورقیبه به طور کامل اداره می‌کرد و در عرصۀ تونس رقیب بین‌المللی به معنای واقعی نداشت؛ بلکه احزاب مخالف به طور آشکار حمایت می‌کردند، مانند میزبانی آن به راشد غنوشی، رهبر جنبش النهضه تا مخالفان "اسلامی" را جذب نموده و از این کارت مهم در مواقع ضروری استفاده کند، انگلیس در تونس سرگردان بود. در سال 2015، سفارت انگلیس در تونس از شرکت مشاورۀ بین‌المللی آدام اسمیت دعوت کرد تا به دولت در تونس مشوره دهد، افسران ارشد را تربیت، سیاست‌ها را تدوین و قوانین جدیدی را معرفی کند. به همین ترتیب ،Aktis Strategy Ltd به تونس آورده شد، یک پیمان‌کار توسعه‌ای که قراردادهای به ارزش میلیون‌ها پوند برای ادارۀ امور خارجه و منافع مشترک انگلیس مدیریت کند. علاوه بر این، انگلیس کنترل طبقۀ سیاسی را از حبیب بورقیبه تا بن علی تا باجی سبسی، که حزب نداء تونس را در سال 2012 تاسیس کرد، داشت. او یکی از همراهان حبیب بورقیبه و متحد بن علی بود. بنابراین تمام نیروهای سکولار قدیمی را جمع کرد که انگلیسی‌ها قبلاً با آن‌ها کار می‌کردند. بنابراین انگلیس با کنترل طبقۀ سیاسی نفوذ خود را در این کشور حفظ کرد.

با این حال، با خروج زین العابدین از ریاست جمهوری در تونس، او مزدور قدرتمند خود را خساره‌مند ساخت، بدون این‌که نظام خساره‌مند شود، زیرا مزدوران زیادی در دولت تونس و خارج از این کشور دارد؛ اما نفوذ سیاسی وی ضعیف‌تر از قبل گردید و بازگشت غنوشی از انگلیس به عنوان یک دوست وفادار به آن، چیزی از این ضعف را کم نکرد با وجودی‌که اعضا و رهبران حزب النهضه بر سر رهبری غنوشی متحد نبودند، به ویژه از آن‌جای که او سکولار شده بود و در حزب النهضه انسان‌های مخلص وجود داشت و در میان آن‌ها کسانی بود که به ترکیه و رئیس جمهور آن اردوغان اعتماد داشتند. همه این‌ها مانعی برای انگلیس جهت تنظیم صفوف پیروانش بود و حتی راه را برای ترکیۀ پیرو آمریکا جهت نفوذ بر حزب النهضه و تهدید رهبری غنوشی برای دفع حرکت از داخل باز کرد. برای حل این مسئله، حزب النهضه شروع به کاهش "اسلام‌گرایی" خود جهت افزایش پذیرش سکولارها کرد، بنابراین "دعوت" را از "سیاست" جدا کرد و در سال 2014 با "نداء تونس" متحد شد تا جبهۀ گستردۀ پارلمانی برای حمایت از باجی سبسی مزدور انگلیس تشکیل دهد. اما حزب او با قدرت ادامه نیافت بلکه بیشتر تجزیه شد.

با بررسی موقف انگلیس مشخص می‌شود که وقایع در تونس آن را صدمه زده است. به گزارش الجزیره نت، روزنامۀ انگلیسی، منتشر شده در 27جولای2021 میلادی، در مقاله‌ای تحت عنوان "دیدگاه غاردیان در مورد کودتای تونس: بهاری‌که به زمستان تبدیل می‌شود" اظهار داشت که تونس شاهد انقلاب مخالف است، با این استدلال که: «پیشنهاد امنیت به کانال‌های تلویزیونی به هیچ وجه نشانۀ خوبی نیست.»  بیان کرد که: «شهروندان بی تفاوت عمل می‌کنند و مفاهیم غیر لیبرال را می‌پذیرند، زیرا آزادی و دموکراسی ثبات سیاسی و اقتصاد مرفه را به ارمغان نیاورده است، در عوض، فساد، تورم و بیکاری همچنان ادامه داشته و یک سوم خانواده‌ها در تونس می ترسیدند که سال گذشته پس از شیوع بیماری کرونا مواد غذایی آن‌ها تمام شده باشد و طبق اسناد فاش شده، دولت در مذاکرات آمادۀ لغو کمک نان است، برای بدست آوردن قرض 4 میلیارد دلاری از صندوق بین المللی پول، که چهارمین صندوق در 10 سال گذشته است و خشم از برخورد دولت با این بیماری همه‌گیر تنها به دلیل سطح قرض‌های ملی بدتر شد زیرا پرداخت قرض در حال حاضر 6 برابر اندازۀ صحت در شهرها است. یعنی که نظام از طریق صندوق بین‌المللی پول تحت فشار آمریکا قرار داشت و آمریکا در حال تلاش برای تقویت حضور خود در تونس از طریق این فشارها بود.»

با وجود این همه، واضح است که نفوذ انگلیس در تونس فعلاً تضعیف شده است و با شرایط دوامدار که آن را تضعیف می‌کند، فرانسه راهی برای ورود شدید آن به تونس پیدا کرده است و انگلیس تصور می‌کرد که نفوذ فرانسه خطرناک نیست، زیرا همیشه با هماهنگی فرانسه، به ویژه در برابر نفوذ آمریکا هر دو کشور با هم توافق داشتند، اما "بریکست" انگلستان باعث شکاف بزرگی بین آن‌ها شد و هیچ یک از آن‌ها هیچ تلاشی برای برطرف کردن آن نکردند. در واقع، تعدادی از کشورهای اتحادیۀ اروپا به ویژه آلمان، موضع خود را نزدیک به فرانسه داشتند، زیرا آن‌ها آنچه را که در تونس اتفاق افتاده کودتا توصیف نکردند، چنانکه رسانه‌های انگلیسی از آن تعبیر نمودند: «ماریا ادیبهر، سخنگوی وزارت خارجۀ آلمان امروز دوشنبه گفت که برلین نگران تشدید آشفتگی سیاسی در تونس است و خواهان بازگشت این کشور به وضعیت نظم قانونی قانون اساسی است، با این حال معتقد است آنچه اتفاق افتاده "کودتا" نبوده است. (اسپوتنیک،  26جولای2021).

ت‌-    فرانسه: از جمله مواردی است که موقف آن بیشتر قابل توجه قرار دارد:

قیس سعید رئیس جمهور جدید، ضد استعمار بزرگ بود و پیشنهادات انقلابی او برای تونسی‎ها چنان قابل قبول بود که او را به امید از بین بردن " اردو/ ارتش سابق " که دولت را در دوران پس از انقلاب رهبری می‎کرد، به طور یکجا به هر حال پذیرفتند.  هنگامی‌که رئیس سعید در اکتبر سال 2019، رئیس جمهور شد، گویا که رئیس جمهور آزاد و مستقل تونس گردیده باشد، اما از آنجا که در عقلیۀ او و امثال او یک ذهنیت نهادینه شده بود که باید به یک نیروی بین المللی تکیه کند، متوجه شد آغوش فرانسه به روی او باز است و فرانسه در آرزوی بازگشت تونس به عنوان یکی از اعضای فعال سیستم فرانکفونی خود بود. از جملۀ دلایلی‌که فرانسه قبلاً موفق شده بود قیس سعید را مزدور خود کند، عبارت است از:

با تقسیم پارلمان تونس به دو بخش؛ بخشی از حامیان رئیس جمهور قیس سعید و بخشی از مخالفان آن که بزرگترین بخش بود، "ائتلاف کرامت" هم پیمان حزب النهضه در بخش پارلمانی علیه رئیس جمهور قیس سعید و خصمانه‌ترین کشور فرانسه در پارلمان تونس برای مختل کردن روابط فرانسه با تونس کار خود را آغاز کرد. بنابراین او ایدۀ "عذرخواهی فرانسه" را برای استعمار این کشور در تونس برای رأی گیری پارلمانی مطرح کرد و این در دوران ریاست اسسبسی یا مرزوقی مطرح نشد، و این نشان می‎دهد که مخالفان رئیس جمهور سعید می‎خواستند رئیس جمهور را تنگنا قرار دهند و فرانسه را در روابطش با تونس به تنگنا اندازد و خصومت استعماری آن را یادآوری کند. اما رئیس جمهور تونس موضعی را اتخاذ کرد که برخلاف مواضعش در مبارزات انتخاباتی، نزدیک بود از فرانسه دفاع نماید قیس سعید گفت: «کسی‌که عذرخواهی میکند خود را محکوم می کند.»" وی افزود: «"اجازه دهید به آینده نگاه کنیم.»." فرانسه جنایاتی را در تونس مرتکب شده است، اما تحت نظام حمایتی، نه استعمار مستقیم، چنان‌که این حالت در  الجزایر موجود استاست. با این حال، او گفت که تونسی ها هزینۀ سنگینی برای استقلال خود پرداختند و مستحق عذرخواهی هستند ، اما اعلام عذرخواهی کافی نیست. وی ادامه داد: «"شاید عذرخواهی با پروژه ها و شاید با همکاری جدید.»" (وب سایت Ultratuns ، 20 /06جون/2020.)

در ماه جون - 2020 ، قیس سعید پس از انجام وظایف خود فرانسه را به عنوان اولین مقصد اروپایی خود انتخاب کرد، تا با این حال ثبات روابط را با پاریس تحکیم بخشد. (منبع: آناتولی ، 4/6/جون2021) ، و قبل از سفر رئیس جمهور تونس به پاریس و در آستانۀ آن، مقامات ارشد فرانسوی به تونس هجوم آوردند که نشان دهندۀ روابط ویژه پس از قدرت گرفتن قیس سعید است.  «(از این زاویه، دعوت رئیس جمهور از فرانسه ممکن است به عنوان مقدمه‎ ای برای پروژه‎های همکاری نظامی بین دو کشور باشد، به ویژه قبل از این سفر، وزیر دفاع فرانسه در ماه می 2020 و قبل از آن رئیس ستاد اردو / ارتش زمینی فرانسه از تونس بازدید کرد. اخباری در مورد محتوای دو دیدار به غیر از جملات معمول در مورد موضوعات مورد علاقه مشترک به بیرون درز کرد. (منبع: الجزیره: 18جون2020).

هر زمان که بحران در تونس شدیدتر می‎شد و نیاز به حمایت از فرانسه با آن شدت می‎گرفت، فرانسه مقامات ارشد خود را به تونس می‎فرستاد «جان کاستکس، نخست وزیر فرانسه عصر چهارشنبه در سفری به همراه شش وزیر وارد تونس شد و حضورش تا پنجشنبه ادامه خواهد داشت. این سفر به هدف تقویت روابط با کشور آفریقایی است که تحت تأثیر همه‌گیری ویروس کرونا شاهد چندین بحران و رنج می‎باشد. این مذاکرات به موضوعات "مشارکت اقتصادی"، "حمایت" و "بحران صحت" می‎پردازد. این دیدار هم‌چنین شامل امضای موافقت نامه‎ها، دیدار از کارگاه ساخت شبکه‎ای قطارهای سریع السیر در تونس و جلسه‌ای در زمینۀ فعالیت‎های الکترونیکی که توسط تجار تونسی و فرانسوی برگزار شد. (منبع: فرانس24، 2جون2021).

رئیس جمهور تونس در نشست اقتصادی آفریقا که توسط فرانسه در پاریس برگزار شد شرکت کرد. (منبع: اسپوتنیک روسی، 22می2021) و هیچ نتیجۀ خارجی برای تونس به جز وعدۀ برخی واکسین‌های کرونا اعلام نکرد و این نشان می‎دهد که هدف از این دیدار بحث در مورد وضعیت داخلی تونس با رئیس جمهور مکرون بود، زیرا بیش از آن قیس سعید در رسانه‎های فرانسوی دربارۀ وضعیت داخلی تونس صحبت کرد و شاید این سفر پاسخی به سفرهای غنوشی به قطر باشد که وی آن را "دیپلماسی پارلمانی" نامید. به این معنی که هر دوی آن‎ها توسط اربابان و مزدوران همسال شان تقویت می‌شوند.

فرانسه 1.7 میلیارد یورو برای حمایت از تونس در قالب کمک و قرض تا سال 2022 برای تأمین مالی پروژه‎های بخش صحت و ایجاد فرصت‎های شغلی متعهد شد، مکرون رئیس جمهور فرانسه در سفر قیس سعید رئیس جمهور تونس به پاریس قرض 350 میلیون یورویی را در اواسط سال 2020 اعلام کرد. (منبع: العربی الجدید، 11فبروری2020).

شبکۀ الجزیره در واضح ترین بیانیۀ رسمی منتشر شده از سوی فرانسه، آنچه را لودریان وزیر امور خارجه فرانسه گفته گزارش داده است: «فرانسه تحولات تونس را با بیشترین توجه دنبال می‎کند» و RT از او در 28جولای2021 نقل قول نموده که « در بیانیه‎ای که روز چهارشنبه منتشر شد، وزارت امور خارجۀ فرانسه اظهار داشت، لودریان امروز با همتای تونسی خود، عثمان الجرندی، در یک تماس تلفنی صحبت کرد و بر اساس این بیانیه  لودریان بر اهمیت تعیین نخست وزیر در اسرع وقت و تشکیل دولتی که بتواند خواسته‎های مردم تونس را با توجه به بحرانی که کشور در حال گذراندن است برآورده سازد. تأکید کرد.»

نتیجه: همه نشانه‎های درگیری شدید بین‌المللی در تونس نشان می‎دهد که این درگیری بین انگلیس، صاحب نفوذ سابق و بزرگ در تونس و فرانسه، صاحب نفوذ جدید و ناپایدار در آن است، و این که آمریکا هنوز در این زمینه از مرکز ثقل درگیری فاصله دارد. حتی اگر فرانسه و مزدوران آن بخواهند آمریکا و مزدوران آن را علیه مزدوران انگلیس در تونس در منطقه تقویت کنند، می‌بینید که مزدوران خود را در تونس به سمت مزدوران آمریکا در مصر سوق می‎دهد، اما تأثیر مصر در تونس بسیار کمتر از نفوذ مزدوران انگلیسی در الجزایر است، که مستقیماً همسایۀ تونس می‎باشد. رئیس جمهور الجزایر به تونس و روابط آن با فرانسه اشاره کرد و گفت: «تبون گفت که فرانسه هزاران گزارش از الجزایر می‎خواند و سخنان خود را به این روزنامه‌نگار می‎گوید که از وی می‎پرسد آیا فرانسه هنوز الجزایر را به عنوان یک شهر فرانسه می‎بیند و این را با گفتن "نه، نه" تصحیح می‎کند. وی ادامه داد: منظور شما کشور دیگری است که به آن دستور می‎دهند، او سکوت کرده و اجرا می‎نماید.» برخی معتقد بودند که سخنان رئیس جمهور الجزایر اشاره‎ای به تونس دارد، به ویژه پس از اظهارات رئیس جمهور قیس سعید در سفرش به فرانسه، که در آن گفت: «تونس تحت استعمار نیست بلکه تحت حمایت است.» (وب سایت الحصاری، 7 اگوست 2021)

از همه این مواضع بین‌المللی، مشخص است که فرانسه برای قدرت در تونس با انگلیس می‎جنگد، اما این اختلاف در داخل اروپا است و آمریکا در نزاع نیست. بنابراین به خاطر احساس نبود آمریکا در این میان به عنوان یک دخیل مؤثر ما نمی‎گوییم آن چه اتفاق می‎افتد، در اصطلاح یک درگیری بین المللی است. اما همانطور که در فوق بیان داشتیم، یک درگیری در داخل اروپا است. به ویژه فرانسه و آلمان از یک سو و انگلیس از سوی دیگر. پس ویژگی یک درگیری طویل را نخواهد داشت، بلکه به فرمول توافقی باز خواهد گشت و به احتمال زیاد نفوذ انگلیس از تونس خارج نخواهد شد. زیرا این کشور بر حیله‌گری سیاسی که فرانسه فاقد آن است، تسلط دارد. با این حال، ما از الله سبحانه وتعالی، ذات قوی و عزیز می‎خواهیم که جنگ شان را در میان آن‎ها شدید کند و ما را با تأسیس خلافت توسط خودمان عزت بخشد تا اسلام و مسلمانان گرامی داشته شوند و کفر و کافران ذلیل گردند.

﴿وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ ‏﴾ [روم: 4-5]

ترجمه: در آن روز ( كه روميان پيروز می‌گردند ) مؤمنان شادمان می‌شوند(آری، خوشحال می‌شوند ) از ياری الله الله هركسی را كه بخواهد ياری می‌دهد و او بس چيره (بر دشمنان خود) و بسيار مهربان (در حق دوستان خويش) است.

مترجم: احمد صادق امین

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به جواب راغب ابوشامه

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

 این برای امیر ما است الله سبحانه وتعالی آن‌را حفظ نموده و در پناه خودش داشته باشد.

شیخ و امیر بزرگوار ما! الله سبحانه وتعالی شما را حفظ و در پناه خود داشته، به خیر فتح را به دستان شما بیاورد و الله سبحانه وتعالی ما و آنانی‌ را که به دست‌شان فتح صورت می‌گیرد، علم نصیب فرماید تا اصطلاحات را از معانی اجنبی حفظ نموده و معانی واقعی آن‌را نهادینه سازیم! سخن من در این‌جا در خصوص اصطلاح "خیانت" و وصف نظام‌های حاکم در سرزمین‌های اسلامی به عنوان نظام‌های خائن می‌باشد.

شیخ بزرگوار ما! طوری‌که شما می‌دانید، اصطلاح "خیانت" تقاضا می‌کند که شخص بر حالت و جایگاه قرار داشته باشد، سپس بر آن‌ جایگاه خیانت کند و یا این‌که شخص امانت‌را به عهده گرفته باشد، ولی بعداً به آن خیانت کند و یا این‌که شخص پیمانی بسته باشد، سپس بر آن پیمان خیانت کند؛ این در حالی است که نظام‌های حاکم یک روز هم امانت و پیمان را با امت و الله سبحانه وتعالی نبستند و یک روز هم امانت‌را به عهده نگرفته و حفظ نکرده اند؛ این‌ها نظام‌های ساختگی غربی‌اند که هیچ ارتباطی به امور و دین ما نگرفته به جز این‌که نیرنگ، مزدوری و اجرای اوامر سازندگان خود را به جا می‌آورند.

پس این گفته‌ی ما که این دولت‌ها خائن هستند، معنی آن این است که گویا قبلاً این نظام‌ها کدام جایگاه شرعی داشتند که امروزه از آن جایگاه شرعی‌شان تخطی کرده‌اند؟ پس آن‌چه این فرزند و شاگرد شما نظر دارد این است که نظام‌ها را به اصطلاح "خیانت" توصیف نکنیم، بلکه این نظام‌ها را از ابتداء تا انتهاء، از ریشه و اساس و از پیدایش تا بقای‌شان به اجیری و مزدوری توصیف کنیم.

الله سبحانه وتعالی به عمر شما برکت دهد شیخ ما! فرزند و شاگردت و سهم در کنانه‌ی شما، راغب ابوشامه (سیف الدین عابد)-فلسطین.

پاسخ

 و علیکم السلام و رحمت الله وبرکاته!

در ابتداء توجه و علاقه‌مندی‌ات را به زبان می‌ستایم؛ اما نظرت را به دو مطلب جلب می‌دارم:

اول: این‌که هر فعل مرتبط به زمان است، مثلاً وقتی می‌گوئی جاء یجیء و حضر یحضر و احضر هرکدام از این افعال وابسته به زمان ماضی مضارع و حال می‌باشد. بناءً گفته می‌شود خان، یخون و خن و هریکی از ازین صیغه‌ها خیانت را در گذشته، حال و یا آینده واضح می‌سازد.

دوم: مصدر لفظ دال‌بر حدث است که خالی از زمان بوده و حروف فعل خود را لفظاً و یا تقدیراً و یا عوضاً در ضمن دارد، مثل علم علما، قاتل قتالا، وعد و عدة و سلم تسلیما...

به این ترتیب لفظ "خیانت" بر حدوث خیانت دلالت داشته و بر زمان دلالت نمی‌کند؛ یعنی هرجا و هر زمانی ‌که خیانت باشد، خیانت مصداق پیدا می‌کند که این واقعیت در خصوص نظام‌های فعلی از سال‌ها وجود داشته و اکنون هم وجود دارد.

پس وقتی تو می‌بینی که امروزه بر غیر احکام شرعی سیاست می‌شود، این خود خیانت بوده ضرورت نیست که قبلاً خیانت نبوده؛ امروز خیانت صورت گیرد تا اصطلاح "خیانت" مصداق پیدا کند؛ چنان‌که در نامه‌ی تو ذکر شده که قبلاً هم خیانت بوده است؛ لذا این گفته‌ی تو که خیانت به معنی اینست که قبلاً امانت بوده باشد، بعداً به امانت خیانت شود، آنگاه خیانت مصداق پیدا می‌کند، یعنی شما خیانت‌را مرتبط به زمان می‌دانید؛ این درست نیست و این تعریف نیاز به قرینه‌ای دارد که هرگاه خیانت به وجود آید، آن‌را ظاهر سازد.

سپس طوری معلوم می‌شود که در این‌جا التباس وجود دارد! مثلاً تو در اخیر سوال خود گفتی، ما به این مورد خیانت نمی‌گوئیم؛ زیرا خیانت به این معنی است که قبلاً در نزد صاحب خود امانت بوده باشد، ولی در عین زمان وصف خیانت را به حکام اجیر نسبت می‌دهی، پس این چطور می‌شود؟ اگر تو طوری فکر می‌کنی که خیانت قبلاً خیانت نبوده کلمه‌ی (عمالة) یعنی اجیری هم همان طور است؛ زیرا خیانت و عمالة هردو مصدر اند که معنی هریکی بر دیگری از لحاظ حدوث و زمان منطبق می‌شود.

خلاصه این‌که مصدر به حدوث تعلق گرفته، نه به زمان، اما فعل به زمان تعلق می‌گیرد.

از نامه‌ی تو معلوم می‌شود که تو بر زبان اهتمام و توجه داری و هرکسی چنین واقعیتی داشته باشد، انشاء الله که به ریشه‌های زبان دست می‌یابد و من از الله سبحانه وتعالی استدعاء می‌کنم که  فقه، علم  و حکمت ترا بیفزاید.

اما آن‌چه در نامه‌ات نوشته شده که «فرزندت و شاگردت» چی خوب فرزند و شاگردی هستی! الله سبحانه وتعالی ترا از هر بدی حفظ نموده و از هر شری وقایه کند!

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

برادر شما عطاء بن خلیل ابوالرشته

امیر حزب التحریر

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به پاسخ ابو موسی

پرسش

 السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

امیر ما، حال شما چطور است؟ وقتی دولت اسلامی برپا شود، حزب التحریر به کدام مرحله می‌رود؟ بعضی مردم می‌گویند حزب از مرحلۀ سوم می‌گذرد و بعضی مردم می‌گویند وقتی حزب التحریر به حاکمیت رسید، مرحلۀ سوم ختم شده و حزب کار جدیدی را شروع می‌کند که همانا محاسبۀ حکام و رهبری جامعه است، کدام یک از این قول صحیح و راجح‌تر است؟

پاسخ

 و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

ما در کتاب معرفی مسائِل ذیل را ذکر نمودیم:

اول: «مرحلۀ تثقیف برای ساختن اشخاص مؤمنی هست که به فکر و طریقۀ حزب تثقیف شده و حزب تشکیل یابد.

دوم: مرحلۀ تفاعل با امت است تا امت اسلام را حمل نموده و امت اسلام را برای خودش قضیه مهم زنده‌گی شان قرار دهند تا برای اعادۀ آن مجدداً کار کنند.

سوم: مرحلۀ تسلیم شدن حاکمیت و تطبیق کامل اسلام و حمل آن به عنوان یک‌رسالت در جهان می‌باشد.

مرحلۀ اول: این مرحله را حزب در سال ۱۳۷۲هـ.ق  برابر با ۱۹۵۳میلادی به دست عالم جلیل القدر مفکر بزرگ، سیاست‌مدار توانا و قاضی در محکمۀ استیناف قدس، استاد تقی الدین نبهانی رحمه‌الله در قدس آغاز کرد. در این مرحله حزب روابط‌اش را با افراد امت بر قرار نموده، فکره و طریقۀ شان‌را به صورت فردی برای شان پیش‌کش نمود؛ هرکس که فکره و طریقۀ آن‌را می‌پذیرفت، آن‌را در حلقات حزب تنظیم و شامل نموده تا آن‌را با افکار اسلام و احکامی‌که حزب آن‌را تبنی نموده بیدار ساخته تا آن فرد شخصیت اسلامی شده و با اسلام تفاعل کند و آن شخص از عقلیه و نفسیۀ اسلامی استفاده کرده و به مرحله حمل اسلام به سوی مردم انطلاق کند. وقتی شخص به این سطح رسید، خود را برای حزب آماده ساخته و حزب آن‌را به عضویت خود پذیرفته و به اعضای خود ملحق می‌سازد، چنان‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم در مرحله اول دعوت خود این عمل‌را انجام داده اند که این دعوت‌شان سه سال‌را در بر گرفته و افراد را دعوت می‌نمود و هر آن‌چه الله سبحانه وتعالی به آن وحی می‌نمود، به آن افراد می‌رساند، هرکس به آن ایمان می‌آورد، آن را در کتله‌اش شامل ساخته و در تعلیم آن حریص بود و آن‌چه از قرآن نازل می‌شد، برای آن می‌خواند تا ایشان را به وسیلۀ اسلام بیدارشان نموده و به این ترتیب برای رساندن قرآن و اسلام و تعلیم شان در اماکن غیر آشکار با ایشان ملاقات می‌نمود و صحابه نیز عبادت شان را به صورت پنهانی انجام می‌دادند و به این شکل اسلام در مکه پخش شده و مردم در مورد آن صحبت می‌نمودند و اسلام را می‌پذیرفتند.»

«۸- طریقۀ حزب التحریر: طریقه‌ای پیشرفت در حمل دعوت احکام شرعی است که از طریقه‌ای رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم در حمل دعوت گرفته می‌شود؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم به دلائِل شرعی ذیل واجب الاتباع است:

﴿لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا [احزاب: 21]

ترجمه: مسلّماً برای شما در زندگی رسول الله سرمشق نیکویی بود، برای آن‌ها که امید به رحمت الله و روز رستاخیز دارند و الله را بسیار یاد می‌کنند.

و هم‌چنان این قول الله سبحانه وتعالی:  

﴿قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [آل عمران: 31]

ترجمه: بگو: اگر الله را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا الله (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و الله آمرزنده مهربان است.

و هم‌چنان او سبحانه وتعالی فرموده است:

﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا [حشر: 7]

ترجمه: آنچه را رسول الله برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛ و از (مخالفت) الله بپرهیزید که الله کیفرش شدید است!

و بسیار آیاتی هستند که دلالت بر وجوب پیروی و الگو گرفتن داشته و گرفتن راه آن حضرت صلی الله علیه و سلم‌را لازمی نموده است؛ زیرا مسلمانان امروزه در دارالکفر زنده‌گی دارند؛ چون بالای شان حکم به غیر ما انزل‌الله صورت گرفته و دارای‌شان به دار مکه در زمان بعثت رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم مشابهت دارد؛ لذا لازم است که زمان مکی در حمل دعوت الگو قرار داده شده و کسی‌که سیرت رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را در مکه الی بر پائی دولت اسلامی در مدینه جستجو کند، واضح می‌شود که حزب التحریر در مراحل آشکار قدم گذاشته که این مراحل اعمال مشخصی را دارا می‌باشد. به طور مثال حزب طریقه رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم را در کار و تمام مراحل سیر‌ش طریقه‌ خود گرفته است. کارهای‌که واجب است که در این مراحل گرفته شده و اعمال رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم الگو قرار داده شود؛ اعمالی‌که رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم در مراحل سیر دعوت‌اش به پیش برده است.

بناءً به‌مسائِل فوق حزب طریقۀ فعالیت‌اش را به سه مرحله محدود کرده است:

مبارزۀ سیاسی: وقتی جامعه بر فعالیت‌های حزب سخت شد، در حالی‌که امت اعتماد خود را به رهبری و رهبران‌شان که جهت امیدشان به سوی آنان بوده از دست داد؛ در حالی‌که شرایط سختی به خاطر تطبیق برنامه‌های فریب‌کارانه علیه حزب وضع شده بود، در حالی‌که حکام ظلم و ستم را بر ضد رعیت‌‌شان انجام می‌دادند، در حالی‌که شدت آزار و اذیت را حکام بالای حزب و شباب آن عملی کنند؛ در وقتی‌که تمامی این حالات آمد، حزب در این فرصت از اهل قدرت طلب نصرت می‌نماید.

با وصف این‌که حزب به اعمال طلب نصرت اقدام می‌کند، ولی در کنار آن همۀ اعمالی‌که قبلاً آن‌را انجام می‌داده همۀ آن اعمال‌را ادامه می‌دهد؛ مثل پیش‌برد حلقات، تثقیف حزبی، تمرکز بالای امت تا اسلام را حمل کنند و مثل ایجاد فکر عام و مبارزه علیه دولت‌های کافر استعماری و افشاءسازی برنامه‌ها و فریب‌کاری‌ها و نیرنگ‌های آنان و مقابله با حکام و هم‌چنان تبنی آن‌چه به مصالح امت و نظم دادن امور شان می‌باشد. حزب این موارد را انجام می‌دهد، در حالی‌که امید دارد که کامیابی، پیروزی، و نصرت را برای حزب و امت اسلامی تحقق بخشد و این مرحلۀ سوم است که خلافت راشده برپا شده و این روزی است که به یاری الله سبحانه وتعالی مومنین در این روز خوش‌حال می‌شوند.» ختم نقل قول از کتاب معرفی حزب التحریر.

بعد از این‌که حزب توانست که چنین کتله‌ای را ساخت و جامعه به آن احساس کرد و حزب و افکار حزب را شناخته و آن‌چه که به سوی آن دعوت می‌کنند شناخت، حزب از این مرحله به مرحله دوم انتقال خورده که همانا مرحلۀ دوم یعنی مرحلۀ تفاعل با امت می‌باشد، تا امت اسلام را حمل نموده و هم‌چنان این مرحله به هدف ایجاد آگاهی عامه و ایجاد فکر عام در نزد امت می‌باشد تا امت افکار و احکام اسلام را بگیرند؛ افکار و احکامی‌که حزب آن‌ها را تبنی نموده و برای عملی سازی آن افکار و احکام در زنده‌گی واقعی شان کار کنند و با حزب برای بر پائی خلافت و نصب خلیفه و از سرگیری زندگی اسلامی و حمل اسلام به سوی جهان تلاش ورزند که در این مرحله حزب به سوی خطاب عام و خطاب گروهی انتقال خورده و در این مرحله حزب به اعمال ذیل دست می‌زند:

  • ثقافت متمرکز در حلقات برای افراد به هدف رشد کتلوی حزب، بالابردن تعداد‌شان، ایجاد شخصیت‌های اسلامی توانا بر حمل دعوت و تحمل به سختی‌های کارزارهای فکری و مبارزات سیاسی.
  • تثقیف گروهی برای عامۀ امت به وسیله‌ای افکار و احکام تبنی شده‌ی حزب از طریق درس‌های مساجد، محلات، سخنرانی‌ها و اماکن تجمعات عامه و از طریق روزنامه‌ها، کتاب‌ها و نشرات حزب برای ایجاد فکر عام در نزد امت و تفاعل با امت.
  • کارزار فکری بر ضد عقاید کفری، نظام‌ها و افکارشان. کارزار فکری بر ضد عقاید فاسد، افکار و مفاهیم غلط آن‌هم با بیان کجی‌ها، اشتباهات و تناقضات این عقاید وافکار با اسلام، تا بدین ترتیب امت‌را از این افکار کفری، فاسد و مغلوطه در خطاء و پیامدهای آن رها نماید.

بناءً مراحل سه‌گانه در وقت نبود دولت می‌باشد. به همین دلیل حزب به این مراحله سه‌گانه دست می‌زند، اما وقتی دولت برپا شد، هر آن‌چه به اقامۀ دولت مرتبط باشد، از جملۀ اعمال حزب نمی‌باشد. مثلاً طلب نصرت در اواخر مرحلۀ دوم برای برپائی دولت انجام می‌شود، نه در وقت موجودیت دولت. به همین ترتیب مرحلۀ دوم برای اقامۀ دولت انجام می‌شود، نه بعد از اقامۀ دولت، زیرا در آن وقت دولت وجود دارد. در وقت موجودیت دولت اسلامی محاسبۀ حکام مطابق به شریعت صورت می‌گیرد؛ اما مراحل دیگر با قوت و نشاط قوی‌تر و فعال‌تری به پیش‌ برده می‌شود؛ زیرا بعد از برپائی دولت اسلامی عدالت جای ظلم‌را می‌گیرد و فضاهای آرام و زیبا برای کار حزبی جای کارهای سخت حزب را می‌گیرد؛ چی زیبا روزی است آن روز که به یاری الله سبحانه و تعالی مؤمنین در آن روز خوش‌حال می‌باشند.

و ما این مسأله را در کتب خود مخصوصاً در کراسة و کیفیت محاسبه وفق احکام شرعی بیان کردیم. و همین اندازه کفایت می‌کند، الله سبحانه و تعالی از همه عالم‌تر و با حکمت‌تر است.

برادرتان عطاء ابن خلیل ابوالرشته

مترجم: مصطفی اسلام

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

به‌تاریخ 17 جولای 2021م اعلام شد که نشست گفت‌وگوهای خاص در قطر بین دو هیئت بلند پایه که متشکل از 7 نمایندۀ طالب و 7 نمایندۀ حکومت بود، به‌خاطر بحث در مورد مسایل اساسی بین طرفین برگذار گردید. این نشست پس از آن انجام پذیرفت که رئیس جمهور امریکا به‌تاریخ 8 جولای 2021م از وعده‌های قبلی‌ای که سپرده بود، عقب‌نشینی نموده و اعلام کرد که بیرون شدن نیروهای این کشور از افغانستان، به 31 آگست کامل خواهد شد. و چنان‌چه جنبش طالبان بیان داشته است که مساحات زیادی از خاک افغانستان را که بالغ بر 85 درصد می‌شود، به تصرف خویش در آورده است.

بر اساس توافق‌نامۀ دوحه باید گفت‌وگو ها بین جنبش طالبان و حکومت برای رسیدن به مشارکت سیاسی برگذار گردد. آیا طالبان بر حکومت مسلط خواهند شد و یا در حکومت مشارکت خواهند نمود؟ و آیا امریکا واقعاً از افغانستان بیرون خواهد شد و یا نفوذ آن به‌شکل مستمر باقی خواهد ماند؟

پاسخ:

برای این‌که بتوان دیدگاه برتر را بیان نمود، امور ذیل را باید به بحث گرفت:

1- وقتی امریکا در اواخر 2010م و اوایل 2011م به‌طور جدی طرح خروج نیروهایش از افغانستان را روی دست گرفت، این کشور با جدیت تمام گفت‌وگوها را همراه رهبران بلند پایۀ طالبان آغاز نمود و پاکستان حلقۀ میانۀ این گفت‌وگو ها بود. و در آن زمان، امریکا در برابر طالبان نرمی نشان داد؛ چنان‌چه در سال 2014م، گفت‌وگو های (این کشور همراه طالبان) منجر به آزادی 5 تن از طالبان از خلیج "گوانتانامو" در ازای آزادی یک گروهبان/ضابط امریکایی به‌نام "بوبرگال" گردید. پس از آن، مقدمات گفت‌وگوها تسریع داده شد و دو تن خدمات زیادی را برای طرفی‌که تمثیل می‌نمود، ایفا کرد که این دو تن عبارتند از "زلمی خلیل‌زاد" و "ملا عبدالغنی برادر" می‌باشد. در 5 سپتامبر 2018م زلمی خلیل زاد به‌عنوان نمایندۀ خاص ایالات متحدۀ امریکا برای صلح در افغانستان گماشته شد و مکلف شد تا وظیفۀ پایان بخشیدن اشغال نظامی امریکا در افغانستان را بدوش گیرد و پس از گذشت دو ماه از تعیین خلیل زاد به این وظیفه، در اکتبر 2018م پاکستان "ملا عبدالغنی برادر" را که در این کشور توسط حمله‌ای که در 8 فبروری سال 2010م در کراچی صورت گرفت، در زندان به‌سر می‌بُرد، آزاد نمود که پس از آزادی، به‌عنوان رئیس دفتر طالبان در دوحه گماشته شد. BBC در 25 فبروری 2019م نوشت: «نام ملا برادر در رأس فهرست زندانیانی است که طالبان در گفت‌وگوهای پی درپی خود همراه مسئولان امریکایی و حکومت افغانستان، خواستار آزادی آن‌ شدند تا این‌که وی در اکتبر 2018م آزاد شده و سپس مسئولیت دفتر سیاسی جنبش طالبان در قطر را از جنوری گذشته به دوش گرفت.» این دو شخص، نقش بارزی در گفت‌وگوها داشتند.

2- سپس این گفت‌وگو ها در 29 فبروری 2020م، توافق‌نامۀ دوحه را در قبال داشت و چنان‌چه شبکۀ خبری BBC منتشر نموده بود، بارزترین مواد این توافق‌نامه این‌گونه بود: مسئولان امریکایی و افغان اعلام نمودند در صورتی‌که طالبان در توافق‌نامه‌ای که امروز به امضاء رسید متعهد باشند، امریکا و هم‌پیمانان آن در ناتو در خلال 14 ماه نیروهای خویش را از افغانستان خارج خواهند نمود. این اعلامیه در بیانیۀ مشترک امریکایی-افغانی در کابل صادر شد.

"دونالد ترامپ"رئیس جمهور امریکا گفت: «این یک سفر طولانی و سختی در افغانستان بود.» وی افزود: «حال پس از گذشت این همه سال، زمان آن فرا رسیده که ارتش خویش را به وطن بازگردانیم.» خبر گزاری فوق علاوه نمود که در جنگ افغانستان بیش از 2400 نظامی امریکایی کشته شده است.

3- پس از توافق‌نامۀ دوحه،  اظهار نظرها تسریع یافته، دیدارها همراه تداوم کشمکش‌ها در تنازل و صعود بود.

- CNN اظهار نظر جوبایدن را نقل نمود که وی اعلام کرد: «اکنون من چهارمین رئیس جمهور امریکا هستم که وجود نیروهای امریکایی را در افغانستان مدیریت می‌کند. دو رئیس جمهور از حزب جمهوری‌خواه و دو تن دیگر از دموکرات‌ها. من هرگز این مسئولیت را به پنجمین رئیس جمهور واگذار نخواهم نمود. اکنون زمان آن فرا رسیده است که به طولانی‌ترین جنگی که امریکا به راه انداخته است، پایان داده شود.»

- بایدن به 8 جولای 2021م سخنرانی و سپس کنفرانس خبری‌ای را برگزار نمود که شبکه‌های تلویزیونی امریکا و جهان آن‌را پوشش دادند. وی در آن گفت: «پایان طولانی‌ترین جنگ در تاریخ امریکا را اعلام می‌کنیم. ما به وظیفۀ خویش در افغانستان موفق بودیم. القاعده را شکست داده و رهبر آن اسامه بن لادن را نابود نمودیم و مسئولیت نظامی ما تا پایان آگست آینده ادامه خواهد داشت.» وی افزود: «نیروهای امریکایی به‌خاطر ساخت افغانستان به این کشور اعزام نشدند؛ چون این وظیفۀ خود افغان‌هاست و ایشان ادارۀ کشور خود را به هر شکلی‌که مناسب می‌دانند باید به پیش ببرند و اکنون خطر در خارج افغانستان احساس می‌گردد. اولویت ما رقابت استراتیژی با چین، مبارزه با کوید 19 و تروریزم سایبری است. اگر به جنگی‌که قبل از 20 سال آغاز نمودیم، ادامه دهیم، نمی‌توانیم به این مأمول دست یابیم.» "جین ساکی" سخنگوی کاخ سفید با صراحت بیش‌تر به این موضوع پرداخته گفت: «هیچ برنامه‌ای برای جشن گرفتن تکمیل عقب‌نشینی امریکا از افغانستان روی دست نیست. ما هرگز در صدد جشن گرفتن لحظۀ موفقیت در جنگی نخواهیم بود که 20 سال را بدون تحقق هرگونه پیروزی به درازا کشید.» (منبع: آناتولی 8 جولای 2021م)

یعنی امریکا در خلال بیست سال هیچ‌گونه پیروزی‌ای را تحقق نبخشیده است. حتی این کشور به 2 جولای 2021م پایگاه بگرام را که مهم‌ترین و بزرگ‌ترین پای‌گاهش بود، پس از بستن سایر پایگاه‌هایش، تخلیه نمود. به این ترتیب، حملۀ صلیبی خود را در عمل قبل از موعد رسمی که بایدن رئیس جمهور این کشور قبلاً آن‌را 11 سپتامبر اعلام نموده بود، پایان داد و نیز قبل از موعد دومی بود که در سخنرانی آن‌را 31 آگست آینده اعلام نموده بود.

- در این میان، جنبش طالبان حملات نظامی خود را توسعه بخشیده و شهرستان/ولسوالی‌هایی را در شمال، جنوب، غرب و مرکز کشور سقوط دادند و سرعت تسلط جنبش طالبان بر اراضی افغانستان قابل توجه بود. مخصوصاً بر مرزهای کشورهای همسایه و تسلط بر عبورگاه‌ها با کشورهای همسایه. شهاب الدین دلاور عضو گروه گفت‌وگو کنندۀ هییئت طالبان از مسکو به 9 جولای 2021م گفت: «جنبش طالبان بر 85 درصد خاک افغانستان مسلط است.» اجمل شینواری سخنگوی نیروهای امنیتی افغانستان این گفته را رد نموده گفت: «این موضوع درست نیست، جنگ‌ها در اکثر مناطق جریان دارد.» (منبع: فرانس پرس 11 جولای 2021م)

جنبش طالبان متعهد به عدم آماج قراردادن کشورهای همسایه و کشورهای دوست گردید و این‌که هدف‌اش از بازدید مسکو ارائه تمام معلوماتی‌که است که امارت اسلامی در اختیار دارد و نیز این‌که به توسعۀ طلبی گروه داعش در افغانستان اجازه نخواهد داد و با این گروه خواهد جنگید و نیز این‌که این جنبش، گفت‌وگو هایی را با نمایندگان جامعه برای مشخص نمودن ساختار دولت انجام داده که این کار در حال خاتمه یافتن است و نیز این‌که هدف این جنبش ایجاد حکومت تک محوری نیست. (منبع: الجزیره 9 جولای 2021م)

4- به 17 جولای 2021م اعلام شد که: طرفین نزاع در افغانستان امروز شنبه در دوحه بر تشکیل کمیسیونی متشکل از 14 عضو که به شکل متساوی از هرجانب 7 تن عضویت آن‌را دارند، برای بحث روی آجندای گفت‌وگو هایی‌که در آن موضوعات سرنوشت‌ساز به بحث گرفته می‌شود، توافق نمودند. خبرنگار الجزیره به نقل از منبعی از هیئت گفت‌وگو کنندۀ افغانی در دوحه نقل نمود که جلسۀ افتتاحیه برای مباحثات در جوِ مثبت خاتمه یافت. سلسلۀ جدید از گفت‌وگو ها بین حکومت افغانستان و جنبش طالبان امروز در دوحه پایتخت قطر انجام پذیرفت و در این سلسله از دیدارها، موضوعات و قضایایی‌که سرنوشت‌ساز گفته می‌شود، به بحث گرفته می‌شود. عبدالله عبدالله رئیس شورای مصالحۀ ملی و رئیس هیئت حکومت گفت: «تحقق صلح در کشور اقتضا می‌کند که طرفین انعطاف نشان دهند.» وی افزود: «اکنون زمینه برای صلح مناسب است.» از طرفی هم، ملا عبدالغنی برادر رئیس دفتر سیاسی طالبان در دوحه گفت: «ما تمام تلاش خود را برای رسیدن به نتیجۀ مثبت در گفت‌وگو های صلح افغانی‌ای که امروز در دوحه گشایش یافت، صرف خواهیم نمود.» (منبع: الجزیره و سایر خبرگذاری ها)

5- سپس این کمیسیون کار خود را امروز 18 جولای 2021م پایان داده و بیانیۀ مشترکی را از نشست صادر نمود که خبرنگار الجزیره در دوحه آن‌را این‌گونه گزارش داد: هیئت حکومت افغانستان و جنبش طالبان به بیانیۀ نهایی مشترک برای گفت‌وگوهای جاری در دوحه به وساطت قطر توافق نمودند و هم‌چنان توافق نمودند که در زمانی نه چندان دور، نشست دیگری را در ضمن خط سیر نشست‌های دوحه برگذار کنند و نیز بر این توافق نمودند که گفت‌وگوها را برای ایجاد راه‌حل عادلانه برای پایان بخشیدن به جنگ چندین ساله سرعت بخشند. بیانیۀ مشترک در بین دو هیئت حکومت افغانستان و طالبان، بر توافق به سرعت بخشیدن گفت‌گوها به‌منظور رسیدن به راه‌حل منصفانه صراحت دارد تا این‌که این گفت‌وگوها در سطوح بلند پایه صورت گیرد تا  به اختلافات پایان داده شود. بیانیه پس از پایان نشست دوم برای گفت‌وگوهای صلح افغانی صدور یافت. نشستی‌که هدف آن پس از سال‌ها جنگ، رسیدن به حل وفصل سیاسی‌ای است که منجر به آوردن صلح در کشور شود. به نقل از منبعی در هیئت گروه طالبان، این جنبش پیش‌نهادی را ارائه نموده است که متضمن اجراآتی برای ایجاد اعتماد بین این جنبش و حکومت می‌باشد که این مامول از طریق آزاد سازی زندانیانی از دو طرف و اعلام آتش‌بس موقت در خلال عید مبارک قربان است. (منبع: الجزیره و سایر شبکه‌های خبری)

6- آن‌چه قابل ذکر است موضع بارز برخی از کشورهاست که امریکا در گفت‌وگوها همراه طالبان از آن سود می‌برد. از جمله:

الف- پاکستان: پاکستان کشوری است که طالبان را در سال 2018م بر اجرای گفت‌وگوها همراه امریکا مجبور نمود و زلمی خلیل زاد نیز از پاکستان به‌خاطر فراهم کردن تسهیلات سفر طالبان به دوحه برای گفت‌وگوها، تشکر نمود.

"لوید اوستین" وزیر دفاع امریکا در مارچ 2021م  به خاطر حمایت مستمر پاکستان از روند صلح افغانی، از همتای پاکستانی خود سپاس گذاری نمود. (منبع: مجله فجر تحت عنوان "رئیس پنتاگون از نقش پاکستان در روند صلح افغانی" در 23 مارچ 2021م)

افسران بلندپایه و طبقۀ سیاسی پاکستان، نقش اصلی در استراتیژی امریکا در افغانستان بازی نمودند. هم‌چنان نقش پاکستان، نقش بزرگ و تاریخی است. جنبش طالبان افغانستان خاستگاه پاکستانی دارد و سرویس اطلاعات و استخبارات پاکستان در افغانستان نفوذ داشته و در داخل طالبان اشخاص خود را دارند و با ایشان به ارتباط می‌باشند. به همین دلیل، امریکا به نقش پاکستان نیاز مبرم دارد.

ب- ترکیه: مثل این‌که در سوریه و لیبیا به نفع امریکا عمل نمود، به سمت افغانستان نیز حرکت نموده و به اهداف سیاست خارجۀ امریکا کمک می‌کند. در خلال نشست جهانی در استراحت‌گاه آنتالیا شهر دریایی ترکیه، مولود چاوش اوغلو وزیر خارجۀ ترکیه پیش‌نهاد مدیریت و تأمین امنیت میدان هوایی کابل را مطرح نمود.

واشنگتن نیز پس از نشست ماه گذشتۀ بایدن و اردوغان در بروکسل، از تعهد واضح انقره به خاطر پرداختن و ایفای نقش اصلی در تأمین امنیت میدان هوایی کابل استقبال نمود.

امریکا از ترکیه می‌خواهد که به مسئولیت حفاظت میدان هوایی که هنوز 500 سرباز آن در نزدیکی این میدان هوایی مستقر اند، بپردازد. بایدن در سخنرانی اخیر خود به این موضوع اشاره نموده گفت: «ما به طور کامل با هم‌پیمانان خود برای تأمین امنیت میدان هوایی بین‌المللی کابل هماهنگ شدیم.» اردوغان گفت: «ما همراه ایالات متحدۀ امریکا و پیمان ناتو برنامه‌های مهم آینده و آن‌چه را که قابل پذیرش و غیر قابل پذیرش می‌دانیم، مشخص نمودیم. این موضوع را در خلال نشست ناتو، دیدار خود همراه بایدن و در خلال گفت‌وگوهایی‌که توسط هیئت ما انجام پذیرفت، مطرح نمودیم. این امر را در افغانستان به بهترین شکل ممکن آن، به پیش خواهیم برد.» (منبع: الجزیره 9 جولای 2021)

"ابراهیم کالین" سخنگوی نهاد ریاست جمهوری ترکیه گفت: «ترکیه در تابستان جاری مسئولیت تأمین امنیت میدان هوایی کابل را پس از خروج نیروهای ناتو و پایان حمایت قاطع به رهبری امریکا در افغانستان، ادامه خواهد داد». (منبع: الشرق الاوسط 3 جولای 2021م)

جنبش طالبان وجود ترکیه را محکوم کرده و در بیانیۀ خویش چنین تصریح داشتند: «ما بقای نیروهای ترکیه را در افغانستان پس از خروج نیروهای بین‌المللی به رهبری امریکا از کشور، محکوم نموده و تأکید می‌کنیم که تصمیمی این چنینی، اشتباه است و این تصمیم رهبران ترکیه، حکیمانه نیست ؛چون نقض حاکمیت، یکپارچگی و سلامت اراضی ما محسوب شده و در تضاد با منافع ملی ما قرار دارد.» (منبع: الجزیره 13 جولای 2021م)

ج- آسیای میانه: ایالات متحدۀ امریکا همراه برخی از رهبران آسیای میانه در مورد تمرکز مجدد نیروهایش در این مناطق، صحبت نموده است. به نقل از روزنامۀ نیویارک تایمز مسئولان امریکایی همراه مقام‌های قزاقستانی، ازبکی و تاجیکی در مورد امکانات استخدام برخی از پایگاه‌ها در منطقه صحبت نمودند. "آنتونی بلینکن" وزیر خارجۀ امریکا در یک سلسله از تویترهای خود نوشت که در 22 اپریل همراه وزیر خارجۀ ازبکستان و قزاقستان در مورد استخدام نیروهای امریکایی و سایر نیروهای ناتو برای پایگاه‌های نظامی صحبت نموده است، و مدعی شد که برای حفاظت از افغانستان هواپیماهای بدون سرنشین، بمب‌افگن‌های دور بُرد و شبکه‌های جاسوسی ایجاد خواهد کرد. (منبع: نیویرک تایمز 27 آپریل 2021)

7- از آن‌چه گفته آمدیم، واضح می‌گردد که:

الف- تداوم گفت‌وگوها منجر به بیرون راندن امریکا از افغانستان نشده؛ بلکه منجر به فریب‌ خوردن از امریکا می‌گردد؛ چون این کشور، از درَ پیش‌رو خارج شده و دوباره از درَ پُشت وارد می‌گردد؛ درَ پُشتی‌که نگهبان آن مزدوران و پیروان امریکا در پاکستان، ترکیه ایران و کسانی‌که با این مزدوران، در خود افغانستان از جمله مهره‌های امریکا محسوب می‌گردند و در نهایت، در حفظ نفوذ امریکا در افغانستان، نقش اصلی را بازی می‌کنند.

ب- اما قطر فضای گفت‌وگو ها را به دو هدف مهیا نموده است: اول به‌خاطر بدَل و عوض همراه امریکا؛ برای برطرف نمودن محاصرۀ اقتصادی‌ای که از طرف سعودی بر وی اعمال شده است و این همان چیزی بود که... خصوصاً پس از توافق دوحه در 29 فبروری 2020م در زمان حکومت ترامپ به نتیجه نیز رسید.

دوم قطر و از پَس آن انگلیس برای به مضیقه کشاندن امریکا، از ارتباطات خویش با طالبان سود می‌برند و موضوع نگران کردن امریکا قصداً صورت می‌گیرد. به این ترتیب که قطر کمک‌های مالی به جنبش طالبان ارائه نموده، برای‌شان دفتر نمایندگی و منبر رسانه‌ای فراهم می‌کند و پس از آن امریکا برای تسهیل روابط همراه جنبش طالبان، نیازمند نقش قطر می‌گردد و به این ترتیب، انگلیس از آن‌چه اتفاق افتاده سود برده و با بهره‌گیری از نیاز امریکا به نقش قطر در فراهم‌آوری تسهیل روابط با طالبان، از قطر و خلیج به‌عنوان ابزار برای منافع خود استفاده می‌کند.

ج- ورود طالبان در گفت‌وگوها همراه امریکا و مزدورانش در نظام افغانستان، اشتباه بزرگی بود. از الله قوی و عزیر مسئلت داریم که مسلمانان افغانستان را از شر آن حفظ کند.

کفار استعمارگر گفت‌وگو نمی‌کنند، مگر به‌خاطر تحقق منافع خویش، به‌خاطر شرایطی‌که آن‌ها را فرا گرفته است. کسی‌که شرایط پیرامون امریکا را موشکافی کند و صاحب دلي آگاه بوده يا با حضور قلب گوش فرا دهد، به موارد ذیل بر خواهد خورد:

اول: ظهور چین در قرن جاری به‌عنوان یک نیروی نظامی و اقتصادی منافع امریکا را تهدید می‌کند و توجه امریکا به این کشور، در اولویت قرار گرفته است. اظهارات مسئولان امریکایی گواه این مدعاست، چنان‌چه قبلاً تذکر دادیم؛ بایدن در سخنرانی خود به‌تاریخ 8 جولای 2021م گفت: «...خطر در خارج افغانستان مشهود است و اولویت کنونی ایجاب می‌کند که با چین رقابت استراتیژی صورت گیرد.»

دوم: تلفاتی‌که امریکا در خلال اشغال افغانستان متقبل شده است: چنان‌چه قبلاً یاد نمودیم BBC News در تاریخ 29 فبروری 2020م در تبصره‌ای بر توافق‌نامۀ دوحه گفت: «در افغانستان بالغ بر 2400 امریکایی کشته شده است.»

تمام موارد فوق بر این تأکید دارد که امریکا بدون گفت‌وگو ها و با پایان شکست، از افغانستان خارج می‌شد. بدون گفت‌وگوهایی‌که با آن نفوذ خود را حفظ کند؛ چیزی‌که با جنگ نتوانست آن‌را بدست آورد!

د- ما می‌دانیم که در بین طالبان برادران صادق و مخلصی نیز وجود دارد، روی سخن ما با ایشان بوده و می‌گوییم:

- این‌که موضوع را جبران کرده و این گفت‌وگوها را متوقف کنند و امریکا را قادر به تحقق چیزی نسازند که نتوانست با جنگ بدست آورد.

- به این باور برسند که قضیۀ اصلی مسلمانان برگرداندن خلافت پس از غیاب طولانی‌اش است؛ موضوعی که از طرف الله سبحانه و تعالی فرض بوده و تحقق آن پیروی از رسول الله صلی الله علیه وسلم محسوب می‌گردد.

- این را بدانند که اشتراک در حکومتی مخلوط از اسلام و سکولاریزم را الله سبحانه وتعالی نمی‌پسندد؛ زیرا الله عزیز چیزی جز پاک و تمیز را نمی‌پذیرد.

حق این است:

﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ﴾ (یونس: 32)

ترجمه: آيا سواي حق جز گمراهي است‌؟

پیروی از حق، طالبان، سرزمین و اهل آن و تمام مسلمانان را نجات خواهد داد. این برای‌تان نصیحتی از طرف حزب التحریر است؛ چنان‌چه در آغاز حکومت تان شما را به اعلان خلافت نصیحت نمود و شما آن‌را رد نمودید و سپس اشتباه این رد را متوجه شدید؛ چنان‌چه از "ملاعمر" در یکی از جلسات‌اش نقل شده است. مگر آن‌را وقتی متوجه شدید که کار از کار گذشته بود و ما مکرراً این نصیحت خویش را تکرار می‌کنیم. آیا کسی است که لبیک گوید؟

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾ (انفال: 24)

ترجمه: اي مؤمنان! فرمان الله را بپذيريد، و دستور پيامبر او را قبول كنيد، هنگامي‌كه شما را به چيزي دعوت كند كه به شما زندگي (مادي و معنوي و دنيوي و اخروي) بخشد و بدانيد كه الله ميان انسان و دل او جدائي مي‌اندازد (و مي‌تواند انسان را از رسيدن به خواست‌ها و آرزوهاي دل باز دارد و او را بميراند و نگذارد عمر طولاني داشته باشد كه مهم‌ترين آرزوي دل هر انساني است) و بدانيد كه همه‌گان در پيشگاه الله سبحانه وتعالی گرد آورده مي‌شويد (و به حساب و كتاب‌تان رسيدگي مي‌گردد).‏

مترجم: اسماعیل نصرت

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه