سه شنبه, ۱۸ صَفر ۱۴۴۷هـ| ۲۰۲۵/۰۸/۱۲م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

دو سوال دارم: اول؛ در کتاب نظام اقتصادی در بحث بیمه آن‌جا مثالی وارد شده است که فهمش خیلی مشکل به نظر می‌رسد و آن این‌که دادن کالا به غسال(لباس شوی) وقتی‌که کالا از بین برود، در این‌جا مسئله ضمانت دهنده، ضمانت گیرنده و ضمانت شده و غسال نامعلوم است. فرق این باشرکت بیمه در چیست؟ ضامن شرکت، مضمون له صاحب موتر و مضمون عنه موتر که موتروان آن ناشناس بوده یکی از روزها تصادم خواهد کرد.

دوم:دولت‌اسلامی مشکل احتکار‌ را چگونه معالجه می‌کند؟ آیا محتکر را به فروش نرخ معین مجبور می‌کند، درحالی‌که دخالت در نرخ حرام می‌باشد. الله به‌سبب زحمات‌تان ثواب‌را نصیب‌تان نموده، مسلمان‌ها‌را نفع برساند.

پاسخ

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

1- سوال شما از مضمون عنه در ضمانت و بیمه بی‌گمان موضوع برای‌تان مشکل به نظر می‌رسد. برادرگرامی! به سوال شما آگاه شدم. به هرحالت بدون‌شک حرمت بیمه صرف به سبب مضمون عنه نیست؛ بلکه با شریعت بسیار در مخالفت می‌باشد، مثلاً نبود حق تعهد و ذمه‌داری در حالت و مال و این مسایل بیمه‌را باطل می‌سازد. هم‌چنان در بیمه معاوضه صورت می‌گیرد که باطل است و... لیکن معلوم می‌شود که شما در گمان‌تان دچار اشتباه شده اید، مبنی براین‌که حالت غسال که در نظام اقتصادی ذکر نموده‌ایم، مضمون عنه مجهول‌است. با همین وجود ضمانت درست است و این موضوع در حالت بیمه که مضمون عنه مجهول –چنان‌که گمان کردید- باطل می‌باشد. سوال کردید که‌ چگونه در حالت غسال صحیح و در حالت بیمه باطل است؟

ای برادر، ما نگفتیم که درد و حالت مضمون عنه مجهول است؛ بلکه گفتیم که در حالت غسال مجهول می‌باشد و در حالت بیمه موجود نیست، متنی‌را از نظام اقتصادی در دوحالت‌ برایت نقل می‌نمایم:

الف- درحالت غسال در کتاب چنین آمده است: مگر این‌که شرط نیست که مضمون عنه معلوم باشد. هم‌چنان شرط نیست که مضمون له معلوم باشد. ضمانت صحیح می‌شود، هرچند که مجهول باشد. اگر شخصی به‌شما گفت که لباست‌ را به غسال بدهید، می‌گوید، می‌ترسم که تلفش کند. گفته می‌شود  که لباس‌ را بده، ضمانت‌اش ‌را می‌کنم و غسال‌ را معین نکرد، درست است. اگر به غسال داد و گم شد، ضمانت می‌شود، گرچه مضمون عنه مجهول‌هم باشد. هم‌چنان می‌گوید که فلانی غسال ماهر ‌است و هرکس که در پیش او لباسی ‌را گذاشت، من ضامن غسال می‌باشم، در هر آن‌چه که تلف شده‌است. در این حالت درست‌است، هرچند که مضمون له مجهول‌هم باشد. بعداً دلیل‌ را ذکر نموده گفته است: "دلیل ضمانت واضح بوده، عهدی‌ را به عهدی ضمانت کند که ضمانت ثابت می‌شود که در آن ضامن، مضمون عنه و مضمون له بدون تعویض واضح وثابت می‌شود. مضمون عنه و مضمون له مجهول می‌باشند، چنان‌که ابو داود ازجابر رضی الله عنه روایت نموده که رسول‌الله صلی الله علیه وسلم فرموده اند:

«كان رسول الله صلى الله عليه وسـلم لا يصلي على رجل مات وعليه دين، فأتي بميت فقال: أعليه دين؟ قالوا: نعم ديناران. قال: صلوا على صاحبكم. فقال أبو قتادة الأنصاري: هما عليّ يا رسول الله، قال: فصلى عليه رسول الله صلى الله عليه وسـلم، فلما فتح الله على رسول الله صلى الله عليه وسـلم قال: أنا أولى بكل مؤمن من نفسه. فمن ترك ديناً فعليّ قضاؤه، ومن ترك مالاً فلورثته»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم به میت که قرضدار بود، نماز نخواند. میتی آورده شد و رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: آیا قرضداراست؟ گفتند: بلی، دو دینار. وی صلی الله علیه وسلم فرمود: به دوست تان نماز بخوانید. ابو قتاده انصاری گفت: دو دینار به گردن  من است یا رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم بالای وی نماز خواند. وقتی‌که الله به رسول الله فتح و پیروزی را نصیب نمود، رسول الله فرمود: من به هر مؤمن از خودش نزدیک‌تر هستم، کسی‌که قرضدار است، ادای قرض آن به من است و کسی‌که مالی از او باقی می‌ماند، من وارث آن ام.

پس این‌حدیث واضح می‌سازد که ابو قتاده رضی الله عنه عهد خود‌را در مورد حق مالی‌که به قرضدار واجب می‌باشد، با عهد و ذمه میت یک‌جا نموده؛ هم‌چنان آشکار شد که در ضمانت، ضامن، مضمون عنه ومضمون له وجود داشته، ضامن ملتزم به پرداخت حق ذمه واری بدون معاوضه می‌باشد. مضمون عنه میت و مضمون له صاحب قرض که دروقت ضمانت مجهول می‌باشد. حدیث فوق شروط ضمانت‌را تصحیح می‌کند.

واضح شد که جهالت در مضمون عنه و مضمون له در نبودش نیست؛ بلکه در نبود معرفی نام و معلومات پیرامونش؛ اما میت مضمون عنه موجود است و ضامن نام ونسبش ‌را کسی نمی‌شناخت، در حالی‌که موجود است؛ پس جهالت در بیان مضمون عنه است، نه درنبود آن. به همین سبب ضمانت درست‌است به خاطر که مضمون عنه موجود می‌باشد، اگرچند که شناخت آن مجهول است، همین‌قسم که غسال در منطقه وجود دارد؛ لیکن نامش‌را نمی‌داند و شخص لباس‌ها را برای شستن به او می گذارد و این‌کار در ضمانت طبق دلیل ضمانت هیچ تأثیر نمی‌کند؛ چنان‌که درحدیث ابو داود گذشت.»

ب- اما درحالت بیمه در کتاب چنین وارد شده ا(شرکت بیمه ضمانت نموده است وآن‌را لازم نکرده، نه درحالت و نه در مال. در این صورت ضمانت درست نبوده، بیمه باطل می‌باشد؛ علاوه برآن که در بیمه مضمون عنه موجود نیست و شرکت بیمه به کسی ضمانت حقی‌را نمی‌کند؛ اگرچه مسمی به ضمانت هم‌باشد.عقد بیمه فاقد عنصر اساسی لازمی شرعی‌ست و او عبارت از وجود مضمون عنه است.در ضمانت باید سه چیز موجود باشد؛ ضامن، مضمون عنه و مضمون له. در بیمه مضمون عنه وجود ندارد؛ بناءً براین شرعاً باطل است. مثلاً: در موتر حادثه کردن مضمون عنه است و شرکت بیمه دربدل حادثه که وقوع آن قطعی‌نیست، پولی‌را به حیث ضمانت می‌گیرد، درحالی‌که نوعیت حادثه معروف نبوده، به‌همین سبب چنین عقدی باطل است، هم غیرموجود است و هم مجهول می باشد. شما در غیر موجود و مجهول دچار اشتباه شده اید که مجهول در حالت غسال و مجهول دربیمه چگونه می‌شود که اولی درست و دومی باطل.

مطلبی‌را به‌شما بیان کردیم که مضمون عنه در حالت غسال موجود بوده، لیکن نام و نسبش مجهول می‌باشد و مضمون عنه در حالت بیمه غیر موجود بوده و نام و نسبش نیز مجهول است. امیدوارم کفایت نموده باشد.

2-و اما موضوع احتکار چنان‌که در بخش نظام اقتصادی بیان کردیم، حرام می‌باشد: احتکار به صورت مطلق حرام و ممنوع می‌باشد. در این را‌بطه در حدیث به شکل صریح نهی جازم وارد شده است. در صحیح مسلم از سعید بن مسیب از معمربن عبد الله عدوی از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت نموده که فرموده است:

«لا يحتكر إلاّ خاطئ»

ترجمه: جز خطا کار دیگری احتکار نمی‌کند.

قاسم از ابو امامه روایت نموده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «نهى رسول الله صلى الله عليه وسـلم أن يُحتكر الطعام»؛ رسول الله ص از احتکار طعام منع نمود. این حدیث در مستدرک حاکم آمده است. در دیگر لفظ آمده: «من احتكر فهو خاطئ»؛ کسی‌که احتکار می کند، پس او خطا کار است. نهی در حدیث مفید ترک طلب می‌کند و محتکر را مذموم قلمداد نموده است که خطا کار است؛ پس قرینه دلالت به نهی جازم می‌کند. از همین جا احادیث دلیل حرمت احتکار را بیان می نماید. محتکر به کسی گفته می‌شود که اموال را جمع نموده منتظر قیمت شدن آن است تا با قیمت بالا به فروش برساند و خرید آن به‌اهل شهر گران تمام می‌شود.

چگونه‌گی حل مشکل احتکار اینست که محتکر تعزیر شده و تعقیب می‌شود و مجبور ساخته می‌شود که اموال‌را برای مردم پیش‌کش نموده، برای مصرف کننده‌گان به بیع بازار به‌فروش برساند، نرخ تعیین نمی‌شود؛ چون‌ تعیین نرخ حرام است؛ چنان‌که در کتاب چنین آمده است: «بدون شک تعیین نرخ در اسلام مطلقاً حرام می‌باشد. احمد از انس رضی الله وعنه روایت نموده است: «غلا السعر على عهد رسول الله صلى الله عليه وسـلم فقالوا: يا رسول الله لو سعَّرت. فقال: إن الله هو الخالق، القابض، الباسط، الرازق، المسعر، وإني لأرجو أن ألقى الله، ولا يطلبني أحد بمظلِمة ظلمتها إياه، في دم، ولا مال». ولما روى أبو داود عن أبي هريرة قال: «إن رجلاً جاء فقال: يا رسول الله، سعّر. فقال: بل ادعوا. ثمّ جاءه رجل فقال: يا رسول الله، سعّر. فقال: بل الله يخفض ويرفع» ترجمه: در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم نرخ بالا رفت. مردم گفتند: ای رسول الله چرا نرخ را تعیین نمی‌کنید؟ رسول الله فرمود: بدون شک الله خالق، گیرنده و قابض، فراخ کننده، رزق دهنده و تعیین کننده نرخ می‌باشد. و من امیدوارم که به الله به گونه ملاقات نمایم که به کسی ظلمی را مرتکب نشده باشم که از من بخواهد در مال و خون. ابوداود از ابو هریره رض روایت نموده است که گفت: شحصی پیش رسول الله آمده گفت: ای رسول الله، نرخ‌را تعیین کنید.فرمود: بلکه بخواه. سپس مردی آمد و گفت: ای رسول‌الله نرخ‌را تعیین نمایید. رسول‌الله فرمود: بلکه الله نرخ‌را پایین و بالا می‌کند.

حدیث فوق دلالت به تحریم تعیین نرخ می‌کند و کسی‌که برایش ظلمی شده به‌حاکم شکایت کرده خواهان از بین رفتن آن شود و ظلم که از طرف حاکم شود، در نزد الله  وی گنهکار می‌شود ؛چون‌ مرتکب فعل حرام شده است. به رعیت است که شکایت خود‌را به محکمه مظالم بالا نموده در مورد تعیین نرخ که حاکم کرده است؛ برابر است که والی باشد یا خلیفه و بر محکمه مظالم است که به مظلومین رسیده‌گی نماید.

و اما این‌که اموال به نرخ بازار فروخته شود، خود حکم شرعی‌است در رابطه به فروخت وخرید؛ وقتی‌که مال در نزد محتکر باشد و بس. اگر اموال در بازار محدود بود، به دولت است که اموال‌را در بازار زیاد نماید؛ به‌خاطری‌که تجار نتوانند اموال‌را به خواست خود نرخ گذاری و محدود نمایند و اگر اموال در بازار زیاد بود، تاجر مجبور می‌شود که مال خود‌را مطابق نرخ بازار بفروشد. راه‌حل جلوگیری از  احتکار محتکر این است که وی‌را توسط تعزیر شکنجه داده شود و هم‌چنین مجبور کرده شود که مال خود‌را به بازار عرضه کند؛ در صورتی‌که مال صرف در دست وی است؛ پس به‌دولت است که اموال‌را در بازار ازدیاد نماید تا نرخ‌ها وابسته به‌کسی دیگر نشود.

مسئله‌ی نرخ‌گذاری در کتاب قرار ذیل واضح شده است: آن‌چه که در روزهای جنگ از بالا رفتن نرخ حصول می‌شود، یا در نتیجه‌ی بحران‌های سیاسی که در اثر کمبود و یا به‌سبب احتکار و یا به‌ندرت یافت شدن‌ آن، نرخ بالا می‌رود. اگر بالا رفتن نرخ از نتیجه احتکار باشد، احتکار را الله حرام نموده است و اگر از نادر بودن آن باشد، خلیفه باید امور مردم‌را رعایت نموده به زیاد شدن و جلب‌آن در بازار تلاش کند. یکی از راه‌های منع نرخ بالا همین است. عمر رضی الله وعنه در سال گرسنه‌گی که مسمی به سال الرماده(خاکستر) بود، مواد خوراکی‌را از سرزمین‌های مصر و شام جلب و جذب و به‌حجاز که احساس کمبود مواد خوراکی می‌شد، ارسال و روان کرد تا مشکل گرسنه‌گی مردم‌را حل نمود. به این اساس بدون تعیین نرخ، نرخ ها پائین آمد.

عدم فروش به نرخ بازار غبن است. غبن فاحش حرام است و او آن‌است که از نرخ تجاوز نموده، در بازار و در پیش‌تجار چنین بیع معروف و مشهور نباشد. اگر در اثرکمبودی باشد تا جایی مشکل ندارد و اگر مشکل بسیار بزرگ داشته باشد، شامل اصطلاح غبن فاحش می‌شود، حرام می‌باشد. بر بائِع واجب‌است که نرخ بازار‌ را مراعات نماید و بر دولت لازم است که تاجر نرخ بازار را تحت کنترول خود نگیرد. اگر بالا رفتن نرخ از کمبودی اموال باشد، بر دولت ضرور است که اموال‌را در بازار آورده، به فروش رسانده، هیچ تاجر نتواند که در تعیین نرخ‌ها حاکمیت داشته باشد.

در کتاب شخصیه‌اسلامی در جزء دوم آن درباب بیع سلم چنین آمده است: شرط این‌است که در قیمت غبن فاحش نباشد؛ بلکه ضرور‌است که قیمت مطابق نرخ بازار باشد. در وقت عقد بیع وقت تعیین شود، نه‌در وقت تسلیمی مال؛ به خاطر‌که بیع سلم، غبن فاحش در بیع در این صورت حرام می‌باشد. بیع‌سلم نیز در این صورت شامل غبن فاحش می‌شود؛ چون‌ مال به عجله فروخته شده، پول در وقت تعیین شده آن به شتاب قبض می‌گردد، لهذا حرام می‌باشد. در جزء سوم شخصیه‌اسلامی در باب علت آمده است: از ابو هریره رضی الله عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:

«نهى رسول الله صلى الله عليه وسـلم أن يبيع حاضر لباد»

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم از بیع حاضر به اهل بادیه منع نموده است.

بخاری ذکر کرده که بیع اهل‌شهر به اهل‌بادیه که مشتری می‌باشد، ممنوع است، به علت بدوی بودن آن؛ زیرا وی از نرخ ها بی‌خبر بوده، عدم فهم نرخ بازار وجه علت می‌باشد. هم‌چنان ابوهریره حدیثی‌را در مورد منع جلب اموال خارج از بازار و ملاقات با بایع که وجه علت‌را بیان می‌کند، روایت نموده که رسول‌الله صلی  الله وعلیه وسلم فرمودند:

«نَهَى صلى الله عليه وسـلم أَنْ يُتَلَقَّى الْجَلَبُ، فَإِنْ تَلَقَّاهُ إِنْسَانٌ فَابْتَاعَهُ، فَصَاحِبُ السِّلْعَةِ فِيهَا بِالْخِيَارِ إِذَا وَرَدَ السُّوقَ» (ترمذی)

ترجمه: رسول الله صلی الله علیه وسلم از دیدار برای جلب اموال منع کرده است. اگر انسانی قبل از دخول بایع  چیزی را خرید، صاحب اموال اختیار دارد که بعد از دخول در بازار بیع را فسخ نماید.

خلاصه حل موضوع احتکار:

- احتکار کننده تعزیر را عقوبت می‌شود.

- مجبور ساخته می‌شود که مال‌را عرضه نموده به بیع بازار به فروش برساند.

- مال نباشد، مگر در نزد وی و مردم هم نیازمند باشند، بر دولت است که مال را ازدیاد نموده، تجار نتوانند به نرخ‌ها حاکمیت داشته باشند.

- به همین‌قسم مشکل نرخ‌ها بدون نرخ‌گذاری که جایز نیست، حل می‌شود.

برادرتان عطا بن خلیل ابو رشته

مترجم: بدرالدین"حسینی"

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش

شبکه‌ی خبری الجزیره به‌تاریخ 20 دسمبر 2021م در صفحه‌ی انترنتی خود نوشت: «اردو/سپاه اوکراین و جدایی طلبان وابسته به‌مسکو با هم درگیر شده و این درگیری منجر به کشته شدن افرادی از هردو جانب گردید. این تنش‌ها در حالی بالا می‌گیرد که درست یک روز قبل الیکسی دانیلوف سکرتر شورای امنیت ملی و دفاع اوکراین اعلان نمود که کشورش برای نخستین‌بار در تاریخ خویش راهکار مستقل و متشکل از تمام ارگان‌ها و قطعات اردو را به هدف جلوگیری از هرگونه تجاوز احتمالی از جانب روسیه را آماده نموده است. اوکراین قبلاً ادعا نموده بود که روسیه قریب به 100 هزار سرباز را در مرز با اوکراین مستقر نموده تا با پایان جنوری آینده به اوکراین حمله‌ور شود. اما روسیه برنامه‌ریزی برای حمله به اوکراین را رد نمود» (منبع: الجزیره 20 دسمبر 2021م)

 پرسش این است که: واقعیت این کشمکش‌ها از چه قرار بوده و ابعاد و انگیزه‌های نهفته در پس آن چیست؟ دیگر این‌که انتظار می‌رود بالاگرفتن این تنش‌ها به کجا بینجامد، به ویژه تنش‌ها میان روسیه و امریکا؟

پاسخ

برای روشن‌شدن پاسخ موارد زیر را به بررسی می‌گیریم:

  1. روسیه‌ی قیصری در جریان قرن شانزدهم بالای سرزمین اوکراین مسلط شد، سپس رفته رفته مردم اوکراین خودشان در استعمار سایر مناطق با روسیه شریک شدند و روس‌ها را کمک کردند تا سایر ملت‌ها را زیر استعمار خود در آورند، در حدی‌که ملت‌های استعمارشده به‌ندرت روس‌ها و اوکراینی‌ها را از یک‌دیگر تفکیک می‌نمودند؛ مخصوصاً که هردو از ریشه‌ی سلافی استند. زمانی‌که اتحادجماهیر شوروی در سال 1991م از هم پاشید و در همان سال اوکراین استقلال خود را گرفت، اوکراین در فضای "اتحادجماهیر شوروی" تبدیل به‌دولت دوم شده و با داشتن شمار بزرگ نفوس در حدود 40 ملیون‌تن در شمال بحر سیاه از موقعیت منحصر به فرد برخوردار گردید؛ هم‌چنین با داشتن زیربنای صنعتی که دست کمی از همتای روس‌اش نداشت و با برخوردار بودن از سپر هسته‌ای که یک سوم میراث باقی مانده از شوروی را تمثیل می‌کند. اوکراین از این واقعیت‌ها زمانی برخوردار بود که هنوز بر اساس توافق‌نامه‌ی امریکا و روسیه با اوکراین در مقابل تعهد امریکا و روسیه به‌حفظ وحدت اراضی اوکراین و حفظ استقلال آن از روسیه جدا نشده بود. اوکراین پس از آن در خصوص ناوگان بحری شوروی در بحر سیاه که روسیه بیش‌ترین سهم آن‌را به ارث برد، بارها با روسیه وارد مذاکرات سخت و طولانی شد، ناوگانی‌که بر اساس توافق دو طرف هم‌چنان در بندر سیفاستوبل در جزیره‌ی کریمیه در قالب اوکراین متمرکز باقی ماند.
  2. روسیه هر بار در هر کشمکشی‌که با اوکراین به راه می‌ انداخت، موفق نمی‌شد، اوکراین را به آغوش خود برگرداند؛ چه در مسئله‌ی تقسیم ناوگان بحر سیاه در اوایل دهه‌ی نود، یا مسئله‌ی پر جن‌جال پایپ‌های گاز که اتحاد شوروی آن‌را در داخل خاک اوکراین بناء کرده بود تا گاز روسیه را از توسط آن به اروپا انتقال دهد و هم‌چنین پیامدهای این مسئله مانند نیاز روسیه به‌خطوط بدیل مانند خط "سیل ترکی" از طریق بحر سیاه و یا "سیل شمالی" از طریق بحر بلتیک تا آلمان و یا هم در مسایل تجاری مانند نیاز شدید بازار روسیه به شکر و روغنی‌که در سرزمین حاصل‌خیز اوکراین تولید می‌گردد و یا هم مسئلۀ عضویت اوکراین در هیأت‌های مختلفی که روسیه برای دولت‌های منظومه‌ی شوروی سابق طراحی نمود و یا هم‌چنین روی‌کردهای اوکراین به جانب اتحادیه‌ی اروپا و ناتو که پس از آن بالا گرفت. تمام این کشمکش‌ها میان روسیه و اوکراین به روسیه فرصت نداد در جریان سه دهه‌ی گذشته، با وجود برخورداری از امکانات نظامی بیش‌تر، مجدداً بالای اوکراین تسلط پیداکند.
  3. اوکراین باغچه‌ی جلوِ روسیه به‌شمار می‌رود و نه مانند کشورهای آسیای میانه که از نظر موقعیت، روابط قومی، دین و تاریخ به مثابه‌ی حیات خلوت آن است. اوکراین برای روسیه و جایگاه بین‌المللی آن نقش سپر را دارد؛ بالای بحر سیاه اشراف داشته و آن‌را در اختیار خود دارد، به علاوه‌ی اشراف آن روی مناطق اسلامی قفقاز که روسیه در طول تاریخ آن‌را به‌خود پیوند داده، هم‌چنین زمین‌های حاصل‌خیز اوکراین و کالاهای اساسی آن برای روسیه امنیت غذایی به بار آورده و آن‌را در تحول روابط‌اش با غرب محفوظ نگه می‌دارد و از طریق اوکراین است که روسیه به اروپای شرقی راه دارد، چه با خطوط گاز و یا غیر آن. گذشته از همه، اوکراین امروزه آخرین منطقه‌ی حایل برای گشودن گره تاریخی روسیه در ترس و نگرانی از اروپا به شمار می‌رود، اروپایی‌که دو بار "ناپلیون و هتلر" از مسیر اوکراین به روسیه حمله نمود؛ اگرچه ضعف دولت شوروی، آن‌را وادار نمود تا دست از اروپای شرقی به‌عنوان منطقه‌ی حایل بردارد، اما اینک با درنظر داشت پیش‌رویی‌های اعضای پیمان ناتو در شرق اروپا، روسیه از اوکراین و بلاروس به عنوان همسایه‌گانش انتظار دارد حد اقل به صفت منطقه‌ی حایل در برابر خطرهای ناتو و پیش‌روی‌های ابزار نظامی آن به‌جانب شرق عمل کند. روسیه در حال‌حاضر قصد دارد اوکراین را از پیوستن به‌پیمان آتلان‌تیک شمالی "ناتو" و یا حمایت از آن بازدرد، «سیرگی ریاب‌کوف معاون وزیر خارجه‌ی روسیه، حمایت نظامی امریکا از اوکراین را برای امنیت روسیه یک‌چالش خواند». (منبع: شبکه‌ی خبری العین 13 اپریل 2021م).
  4. غرب، به ویژه امریکا این واقعیت موجود در مورد گره اوکریان در سیاست روسیه را درک نموده و می‌داند که اوکراین نقطه‌ ضعف روسیه است، مخصوصاً پس از آن که  تحرکات جریان‌های قومی در اوکراین شدت گرفته و دشمنی آنان با روسیه عمیق گردیده. بناءً اوکراین از دو دهه به این سو تبدیل به میدان کشمکش میان امریکا و اروپا از یک‌طرف و روسیه از طرف دیگر شده است. در پی انقلاب سال 2014م پرتقالی که منجر به برکناری یانکوویتچ رئیس‌جمهور وابسته به روسیه‌ی اوکراین گردید، روسیه در همان‌سال در واکنش به برکناری یانکوویچ شبه‌جزیره‌ی کریمیه واقع در جنوب اوکراین را از پی‌کر اوکراین جدا نموده و آن‌را به روسیه پیوند زد، جزیره‌ای که روسیه در آن پایگاه‌های نظامی استراتژیک و بزرگی دارد. روسیه به این هم اکتفاء نکرد؛ بلکه جدایی‌طلبان روس در اوکراین را تحریک نمود تا در مناطق شرقی شورش نموده و استقلال دو ولایت "دونیتسک و لوگانسک" را اعلان نمایند و روسیه این دو ولایت را به نام "روسیه‌ی کوچک" نام‌گذاری نموده کمک‌های نظامی را به آن سرازیر نمود. تمام این واقعیت‌ها باعث شد اوکراین به آغوش غرب رفته و با اصرار خواهان پیوستن به‌پیمان ناتو گردید، به این امید که از شر خصومت‌های روسیه در امان بماند. غرب شروع به‌نزدیک نمودن اوکراین به خود نموده و تظاهر به حمایت از آن نمود، چنان‌چه اوکراین را به نشست‌های اروپا و نشست‌‌های "ناتو" دعوت می‌نمودند، مخصوصاً زمانی که کش‌مکش با روسیه شدت بیش‌تری می‌گرفت، در حالی‌که اوکراین نه عضو اتحادیه‌ی اروپاست و نه "ناتو"، امریکا شروع به مسلح نمودن اوکراین نموده و ملیاردها دالر کمک نظامی به آن پرداخته و اردوی آن‌را تمرینات نظامی می‌دهد.
  5. روسیه پیوند دادن جزیره‌ی کریمیه به‌خود زیر فشار تحریم‌های سخت اروپا و امریکا قرار گرفت، به‌همین دلیل تلاش نمود برای جریان این تحریم‌ها، روابط اقتصادی خود با چین را افزایش دهد؛ چنان‌که خطوط پایپ نقل نفت و گاز به چین را ساخت و گذرگاهی خشکه (راه آهن) برای حمل و نقل مستقیم کالاهای چین به اروپا گشود، یعنی در چهارچوب برنامه‌ی بزرگ چین موسوم به (راه ابریشم) با چین کمک نمود. گذشته از همه؛ روسیه کم‌کم شروع به رها نمودن ذخایر نقدی خویش از وابسته‌گی به اوراق بهادار امریکا و دالر نموده و تجارت خویش را تا حدود زیادی از قید و بند دالر رها نمود. هرچند روسیه از نظر تجارتی در مقایسه با اروپا و چین چندان پرقدرت نیست؛ اما امریکا به این نتیجه رسید که روسیه دارد تسلط اقتصادی امریکا را به‌چالش می‌کشد و سایر دولت‌ها را تشویق می‌کند جرئت گرفته و در برابر آن ایستاده‌گی کنند، چنان‌که این واقعیت را می‌توان در بسیاری از داد و ستدهای تجاری روسیه به‌خصوص با چین در اتکاء به واحدهای پولی داخلی به‌جای دالر مشاهده نمود. بناءً این تهدیدی است برای امریکا و هم‌چنین اتهامی‌که اخیراً متوجه روسیه شد، مبنی بر این‌که بهای گاز را افزایش داده به هدف این که می‌خواهد بحران اقتصادی جدیدی را برای اروپا رقم زند.
  6. روسیه به ابعاد و مزایای بزرگ اوکراین از نظر تاریخی، تسلط، اقتصاد و امنیت چشم دوخته، یعنی منطقه‌ی حایل با ناتو. بناءً اوکراین برای روسیه خط سرخ است؛ «پوتین پیمان ناتو را هشدار داد که نیرو و سلاح در اوکراین منتشر خواهد نمود. او گفت: "گسترش زیربنایی نظامی ناتو در اوکراین برای روسیه خط‌سرخ بوده و عکس‌العمل قوی در پی خواهد داشت." از جانب‌دیگر؛ جوبایدن رئیس‌جمهور امریکا گفت که وی در خصوص اوکراین هیچ خط‌سرخی را از هیچ طرفی نمی‌پذیرد.» (منبع: نون پست 4 دسمبر 2021م). با توجه به آن‌چه گفته شد، روسیه، که بحران‌فعلی اوکراین را مدیریت می‌کند، دست از اوکراین بر نداشته و نخواهد گذاشت تبدیل به لقمه‌ی آماده برای امریکا و ناتو شود، مخصوصاً اینک پس از آن که تحریم‌های غرب را تجربه نموده و آن‌را تحمل نمود. گذشته از آن؛ روسیه می‌داند که امریکا در حال حاضر سخت درگیر رویارویی با چین است، به این‌معنا که به هیچ‌وجه امریکا اقدام به پیوستن اوکراین به ناتو نخواهد نمود؛ زیرا این‌کار هزینه‌های زیادی برای دفاع از اوکراین روی دست امریکا خواهد گذاشت، به‌دلیل این‌که این‌کار آماده‌گی‌های امریکا در شرق‌دور برای رویارویی با چین را تضعیف خواهد کرد. از جانب‌دیگر؛ روسیه به اروپائی‌که نیروی نظامی کم‌تری داشته و در موارد انرژی تا حدود زیادی به روسیه وابسته می‌باشد، اهمیت زیادی قایل نیست، به این معنی که روسیه باور دارد که شرایط بین‌المللی برای موفقیت‌اش در اوکراین آماده است. بناءً سیرگی لاوروف وزیر خارجه‌ی روسیه به انتونی بلینکین همتای امریکایی‌اش ابلاغ نمود که مسکو نیاز به "تضمین‌های امنیتی دراز مدت در مرزهای غربی خود دارد که متوقف شدن روند گسترش پیمان آتلان‌تیک شمالی "ناتو" به‌جانب شرق از آن جمله به‌شمار می‌رود. وی افزود که این درخواستی جدی و حتمی است» (منبع: بوابة الوسط اللیبیه 2 دسمبر 2021م)

7. این است واقعیت خواست‌های روسیه که تنش‌های اوکراین را به‌هدف آن دامن می‌زند، زیرا روسیه به این باور است که غرب روند حمایت تسلیحاتی از اوکراین را افزایش می‌دهد و این که ممکن است غرب پس از تقویت تسلیحاتی اوکراین این کشور را تشویق کند، جدایی‌طلبان روس در شرق اوکراین را ریشه‌کن کند و ممکن است پس از آن اوکراین را تحریک کند در جزیره‌ی کریمیه وارد جنگ شود و این‌ها همه خطرهایی است که متوجه روسیه می‌باشد. والیری گیراسیموف رئیس ارکان روسیه در اظهاراتی گفت: «مسلح نمودن اوکراین با طیاره‌ها/هواپیماها، طیاره‌های بدون سرنشین/جنگنده‌ها و هلیکوپتر‌ها/چرخبال‌ها، کییف (پایتخت اوکراین) را انگیزه خواهد داد دست به اقدامات خطرناک بزند، اما هر اقدام تحریم‌آمیز از جانب کییف برای حل اوضاع در دونباس با استفاده از زور فوراً سرکوب خواهد شد». (منبع: آر تی 9 دسمبر 2021م) به این ترتیب بحران‌کنونی نشان می‌دهد که روسیه در گام نخست می‌خواهد کریمیه بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی جزء روسیه باقی بماند؛ بلکه می‌خواهد جهانی، امریکا و اروپا این قضیه را به رسمیت بشناسند. هدف دوم روسیه این است که شرق اوکراین بیرون از تسلط اوکراین و به عنوان بخشی از روسیه مبدل گردد و هدف سوم، که بیش‌ترین تأثیر را دارد این است که می‌خواهد اوکراین به ناتو نپیوندد و این که نیاز به تضمین‌هایی در این خصوص وجود دارد، به ویژه پس از مانورهای نظامی مشترک ناتو و اوکراین در بحر‌سیاه، چنان‌چه پوتین رئیس‌جمهور روسیه گفت: «مانورهای اخیر پیمان آتلانتیک شمالی "ناتو" در بحر سیاه تمام مرزها را زیر پا نمود. وی گفت که غرب هشدارهای کشورش را به اندازه‌ی کافی جدی نمی‌گیرد. وی که در حضور مسوولین سیاست‌خارجی در مسکو صحبت می‌نمود به پروازهای استراتژیک بمب‌افگن‌های ناتو در فاصله 20 کیلومتری مرز کشوراش اشاره نموده گفت که این کار تمام حد و مرزهای مجاز را زیر پا می‌کند. وی افزود: «شرکای‌غربی ما با حمایت تسلیحاتی مدرن و کشنده و انجام دادن مانورهای تحریک‌آمیز نظامی به تنش‌ها دامن می‌زنند». (منبع: الجزیره نت 18 نومبر 2021م)

8. پاسخ امریکا به‌خواسته‌های روسیه این بود که نشست دوجانبه‌ای را میان پوتین و بایدن برگزار نمود. این نشست به‌تاریخ 7 دسمبر 2021م برگزار شد و موضوع اساسی آن کشمکش‌های اوکراین بود؛ اما نه یگانه موضوع آن و در جریان نشست معلوم شد که روسیه از امریکا می‌خواهد خطوط‌سرخی را که در اوکراین ترسیم نموده به‌رسمیت بشناد. این نیز معلوم شد که امریکا، روسیه را در صورت راه‌اندازی جنگ در اوکراین به تحریم‌های اقتصادی هشدار می‌دهد و امریکا چیزی فراتر از آن در اختیار ندارد، چنان‌که رئیس‌جمهور امریکا در روز بعد از نشست تأکید نمود که مداخله‌ی‌نظامی امریکا در صورت جنگ روسیه در اوکراین وارد نیست. امریکا اندکی پیش از نشست توسط بسیاری از مسوولین خود تهدید به‌تحریم‌هایی نمود که روسیه تا کنون مانند آن‌را ندیده است و در مورد منع جریان عبور گاز روسیه در خط "سیل شمالی" به آلمان سخن گفتند و گفتند که در این خصوص با آلمانی‌ها صحبت خواهند نمود و بزرگ‌ترین کاری را که امریکا می‌تواند انجام دهد این است که روسیه و بانک مرکزی آن‌‎را از سیستم تحویلات مالی خارجی منع خواهد نمود، هرچند بسیاری از بخش‌های تجارت روسیه با دالر صورت نمی‌گیرد.

9. با دقت نمودن به این قضیه درخواهیم یافت که روسیه دارد خود را درگیر بحرانی می‌کند که ممکن است پیامد آن به ضرر خود آن تمام شود؛ زیرا امریکا می‌تواند رئیس‌جمهور اوکراین را تشویق کند روسیه را تحریک نماید تا این که روسیه دیگر فرصت و انتخابی بجز جنگ در اوکراین نداشته باشد و به این ترتیب در گل و لای اوکراین و در برابر اروپا گیر افتد؛ زیرا اوکراین دولت عضو ناتو نیست تا امریکا مجبور باشد برای دفاع از آن دست به کار شود و در صورتی‌که روسیه مرتکب اشتباه شده و با اوکراین درگیر شود، امریکا تمام توجیهات لازم برای وادار نمودن دولت‌های اروپائی و برگردانیدن آن‌ها زیر فرمان امریکا به‌دلیل قرار گرفتن به گونه‌ی یک‌ صف‌واحد در برابر تجاوز روسیه را به دست خواهد آورد، چیزی‌که با وجود تعدد قطب‌های جهانی که روسیه ادعا می‌کند منافات دارد. هم‌چنین افق دیگری نیز وجود دارد که روسیه آن‌را نمی‌بیند؛ در صورت راه‌اندازی جنگ توسط روسیه در اوکراین، امریکا ابزار جدیدی برای در هم شکستن ائتلاف به وجود آمده میان روسیه و چین در دست خواهد داشت، چنان‌که امریکا خواهد توانست بالای چین فشار آورده و به وسیله‌ی تجارتی که با امریکا دارد آن‌را هشدار خواهد داد از روسیه‌ی متجاوز به اوکراین فاصله بگیرد؛ که اگر چین به این هشدار تن داد و از روسیه فاصله گرفت، یکی از اهداف بزرگ امریکا براورده خواهد شد و اگر روسیه به انواع مختلف تحریم‌ها تن داده و پس از جنگ از اوکراین بیرون رفت خواسته‌های امریکا در شرق اوکراین فوراً دنبال خواهد شد؛ بلکه حتی در مورد جزیره‌ی کریمیه و این کار روسیه را از کسب هرگونه دستاوردی از جنگ با اوکراین محروم خواهد نمود؛ حتی عواقب ‌ناگواری را برایش به بار خواهد آورد؛ به علاوه‌ی این که امریکا دولت‌های شرق اروپا را تحریک نموده و آنان‌ را وادار خواهد نمود برای ضربه زدن به روسیه در اوکراین حمایت‌های فعال و مؤثر نظامی روی دست گیرند. در این خصوص شاید تجربه‌ی شکست روسیه در افغانستان هنوز از حافظه‌ها پاک نشده باشد. با توجه به آن‌چه گفته شد؛ روسیه دارد دست به بازی خطرناکی در ماحول اوکراین می‌زند که ممکن است تبدیل به دام بزرگی برایش شده و پیامدهای آن برای روسیه ناگوار کننده باشد، درست مانند فرد احمقی که به عواقب کارهای خود نمی اندیشد.

9. در خصوص این که اوضاع به‌کدام جهت روان است، ذیلاً بررسی می‌گردد:

أ‌.         دولت‌های اروپایی سعی دارند تنش‌ها را کم کنند و روسیه را از جنگ اوکراین منصرف نمایند، اروپا می‌خواهد روابط جهان با روسیه را نرم کند تا از خطرهای احتمالی جلوگیری کرده و روند جریان منابع انرژی روسیه به اروپا با قیمت معقول تضمین گردد، فرانسه و آلمان و ایتالیا خواستار راه اندازی مذاکرات با روسیه و اوکراین جهت حل نزاع می‌باشند. چنان‌که: «هایکو ماس وزیر خارجه‌ی آلمان در اظهاراتی گفت که کشوراش علاقمند بهبود روابط با روسیه می‌باشد. وی تأکید نمود که تحقق این هدف خواستار پیش‌رفت در حل نزاع در دونباس می‌باشد.» (منبع: آر تی 23 نومبر 2021م) اما انگلیس احتمالاً تلاش دارد اوضاع را از باب رقابت‌سیاسی با اتحادیه‌ی اروپا که از آن بیرون شده، تشدید کند. «ژنرال نیکولاس کارتر رئیس ارکان اردوی انگلیس گفت: خطرها نسبت هر زمان دیگری پس از جنگ سرد بیش‌شده و بیم جنگ میان غرب و روسیه زیاد است.» (منبع: الجزیره نت 13 نومبر 2021م) وی هم‌چنین گفت: «در مورد احتمال بروز کشمکش در منطقه باید هوشیار باشیم. ژنرال نیک کارتر به بی بی سی گفت: امیدوارم عملاً با روسیه جنگی در نگیرد؛ اما وی افزود که ناتو باید برای این احتمال آمادگی داشته باشد. (منبع: بی بی سی 5 دسمبر 2021م) چنین اظهاراتی از جانب انگلیس بیش‌تر از آن که هشدار جنگ باشد، به‌هدف مشوش کردن طرف‌هاست.

ب‌.     اما قاطع‌ترین عامل موقف امریکاست، زیرا در بسیاری موارد بالای حکومت اوکراین تسلط دارد و به‌همین دلیل است که روسیه با فرستادن نامه‌ای به امریکا خواهان تضمین‌های امنیتی شد و چنین نامه‌ای را تنها برای دولت امریکا فرستاد و نه هیچ دولت دیگری به دلیل این‌که سایر دولت‌های عضو پیمان ناتو پیرو امریکاستند، در حدی‌که حتی تأخیر امریکا در پاسخ به نامه‌ی روسیه در خصوص ضمانت امنیتی مخصوصاً موضوع پیوستن اوکراین به پیمان باعث نگرانی روسیه گردیده: «سیرگی ریابکوف معاون وزیر خارجه‌ی روسیه در مسکو گفت: که مسکو نیاز دارد امریکا زودتر به پیشنهادهایش پاسخ دهد؛ زیرا اوضاع دشوار بوده و ممکن است پیچیده شده و تنش‌ها بالا گیرد». (منبع: الجزیره 20 دسمبر 2021م) به این ترتیب:

-          اگر امریکا تصمیم بگیرد در اوکراین برای روسیه ضمانت امنیتی بدهد بدون این که در مورد چین به توافق برسند، در این‌صورت پله‌ی روسیه در این بحران سن‌گین شده و دادن چنین ضمانت‌هایی پرده از ناتوانایی‌های بیش‌تر موقف امریکا برخواهد داشت؛ زیرا امریکا به خواسته‌های روسیه تن‌داده و به‌خواسته‌های اروپا با سردی پاسخ داده است. پس چنین موقفی از امریکا بعید است؛ مگر این‌که روسیه در قطع رابطه‌اش با چین به‌نفع امریکا کوتاه بیاید.

-          اما اگر امریکا تصمیم بگیرد روسیه را تحریک نموده و آن‌را وارد جنگ با اوکراین کند در این‌صورت روسیه در دام نقشه‌های امریکا خواهد افتاد و یا انداخته خواهد شد.

-          با دقت نمودن به امور فوق گمان‌اغلب این است که شروع جنگی داغ میان روسیه و اوکراین بعید به‌نظر می‌رسد، مگر این‌که تحولات جدیدی رخ دهد و بر اساس آن روسیه فریب خورده درگیر جنگ شود؛ اما باید در نظر داشت که عدم انتظار جنگ به معنای این نیست که زد و خوردهای متفرق در مراحل مختلف در شرق اوکراین اتفاق نخواهد افتاد.

به این‌ترتیب، انتظار نمی‌رود امریکا بتواند روابط روسیه با چین را به‌طور کلی قطع نماید و در نتیجه روسیه هرگز اهداف سه‌گانه‌ی خود را به‌دست نخواهد آورد؛ ممکن است بر اساس طریقه‌ی پیروان نظام سرمایه‌داری که همانا سازش و حل وسط است، موقف‌گیری امریکا در مورد اهداف سه‌گانه‌ی روسیه نرم‌تر شود و روسیه در عوض آن روابط‌اش با چین را کاهش دهد. آن‌گاه است که روسیه به لشکرکشی خود در مرز با اوکراین پایان داده و به‌همین امتیاز اکتفاء کند.

مترجم: عبدالله دانشجو

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم ورحمت الله و برکاته!

در نظام سرمایه‌داری میان تخصیص و اقطاعی‌که در کتاب اموال وارد شده است، چی فرقی وجود دارد؟ الله سبحانه وتعالی  هزاران خیر به شما نصیب گرداند!

پاسخ                     

وعليكم السلام ورحمت الله وبركاته!

1 – سه نوع ملکیت وجود دارد: ملکیت عامه، ملکیت دولتی و ملکیت خصوصی.

2 – ملکیت‌های عامه عبارت از اعیانی است ‌که شارع ملکیت آن‌را متعلق به همه‌ی مسلمانان قرارداده و میان آنان مشترک گردانیده و اشخاص را از تملک آن منع کرده است؛ امثال دینامنت برق و استیشن آن، کارخانه‌های گاز و سنگ ذغال و هم‌چنان معادن جاری غیر منقطع، چه جامد مانند طلا و آهن یا مایع مانند نفت و یا هم معدن گازی مانند گاز طبیعی وغیره؛ این‌همه معادن و امثال این‌ها ملکیت عامه بوده و مملوک و ملک مشترک جمعیت مسلمانان محسوب می‌‌شود و یک‌منبع از منابع بیت‌المال است و خلیفه مطابق به احکام شریعت بین آنان توزیع می‌کند.

3 – ملکیت دولتی عبارت از اعیان است از قبیل زمین، ساختمان و اشیای منقوله‌ای که مطابق به احکام شریعت حق عامه‌ی مسلمانان به آن تعلق می‌گیرد. بنابراین تد بیر، وارسی و تصرف آن به خلیفه موکول می‌باشد.

4 -  در قبال تد‌ بیر ملکیت عامه و ملکیت دولتی گرچه دولت مسوولیت دارد؛ ولی میان هردوملکیت تفاوت وجود دارد؛ پس هرآن‌چه که در ملکیت عامه شامل است مانند نفت، گاز، معادن طبیعی، بحرها، نهرها، چشمه‌ها، ساحات، جنگل‌ها، چراگاه‌ها، مساجد؛ برای خلیفه جائز نیست که این املاک را به کسی تملیک دهد، چه فرد باشد و چه جمعیت، چون  ملک عامه مسلمانان است.

ولی آن‌چه که در ملکیت دولت شامل است، از قبیل زمین و ساختمان؛ خلیفه صلاحیت دارد قسمتی از آن‌را به  ملکیت اشخاص درآورد؛ چه عین و منفعت آن‌را و یا منفعت را بدون تملیک عین، و یا این‌که اجازه دهد به آباد کردن و تملک بپردازد. خلیفه  به هرشکلی‌که دران صلاح و منفعت مسلمانان را می بیند، می‌تواند تصرف کند.

5 – خلیفه صلاحیت دارد که به شخص که زمین زراعتی ندارد، از ملکیت دولت زمین توزیع کند تا درآن به زراعت پرداخته  و تملک کند. این عمل بخاطر آنست که ثروت منحصر به چنگ ثروتمندان  باقی نماند:

﴿كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ﴾ [حشر: 7]

ترجمه: تا ثروت دست به دست ثروتمندان شما باقی نماند.

 لیکن این عمل به این معنی نسیت که ملکیت شخصی  را به نا حق و بدون دلیل ازاو کشیده  به دیگری بدهد؛ بلکه از ملکیت دولت به فقرا توزیع میکند، نه به اغنیاء. "اقطاع" به چنین عملی گفته می‌شود.

"اقطاع" از اراضی دولتی صورت می‌گیرد، نه از ملکیت خصوصی، و به طبیعت حال از ملکیت عامه هم صورت نمی‌گیرد.

6 – این ملکیت‌ها را شریعت با احکام شرعی تعیین نموده است؛ بنابر این، تغییر صنف آن جایز نمی‌باشد؛ پس ملکیت عامه به ملکیت خصوصی منتقل نمی‌شود، به شکلی‌که حق حفاری و استخراج پترول به شرکتی خاصی داده شود؛ عملی‌که به آن تخصیص یعنی "خصخصه" می‌گویند و به چنین عملی ملکیت عامه به ملکیت خصوصی تبدیل می‌شود... هم‌چنان جائز نیست که ملکیت خصوصی به ملکیت دولتی منتقل کرده شود؛ به این ترتیب که تجارت‌خانه‌یی از مالکش مصادره و به ملکیت دولتی تبدیل شود که به آن تامیم می‌گویند.

7 – از آن‌چه گذشت فرق میان تخصیص، تامیم و اقطاع واضح می‌گردد؛ پس تخصیص عبارت است از فروش ملکیت عامه به شرکت‌های خصوصی، مانند این‌که امتیاز حفر پطرول، یا مناجم، و یا برق را به شرکت‌های خصوصی بدهد. عملی‌که  حرام  و ناجایز است؛ چون ملکیت عامه هم‌چنان ملکیت عامه باقی می‌ماند و به ملکیت خصوصی تبدیل نمی‌شود... و تامیم عبارت است از تبدیلی  ملکیت فردی به ملکیت دولتی و یا ملکیت عامه مانند این‌که تجارت‌خانه‌ای ملکیت خصوصی را به ملکیت عامه یا ملکیت دولتی تبدیل کرده شود که این عمل ناجایز است؛ چون ملکیت‌ها هم‌چنان در ملکیت مالکانش باقی می‌ماند و حق تملک در آن به غیر مالکان تغییر نمی‌کند...

اما اقطاع عبارت است از این‌که دولت از ملکیت خود به مردم  توزیع می‌کند. بدین ترتیب سطح اقتصاد‌شان بالا می‌رود که در نتیجه ثروت به دست ثروتمندان محصور و دست به دست باقی نمی‌ماند. بسیاری‌هایی هستند که به حدکافی چیزی در اختیارندارند تا به عزت و کرامت زندگی نمایند؛ بنابرین دولت به عده‌ای آنانی‌که زمین زراعتی ندارند، زمین توزیع می‌کند؛ بلکه دولت از مال خود به دهاقین برای زراعت زمین‌های‌شان کمک می‌کند.

بنابراین اقطاع در اسلام به معنای فقهی شرعی‌اش تا تامیم و  تخصیص فرق می‌کند.

برادرتان عطاء بن خلیل ابوالرشته

مترجم: محمدمسلم ثاقب

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش

ارزش لیرۀ ترکیه در مدت کوتاهی به پایین‌ترین حد خود رسید و در نتیجه در کم‌تر از دو ماه بیش‌تر از 30% و از شروع سال جاری تا کنون 45% از ارزش خود را از دست داد. تورم تا حدود 21% افزایش یافت و قیمت اجناس به گونۀ قابل توجهی بالا رفته است. این را نیز باید یادآوری نمود که از سال 2013م تا کنون پیوسته در وضعیت سقوط قرار داریم. اسباب این وضعیت چیست؟ و چگونه می‌توان این بحران را معالجه و کاهش ارزش لیره را متوقف نمود؟ پرسش دیگر این که پیامدهای این وضعیت بالای انتخابات سال 2023م چیست؟

پاسخ

برای درک اسباب این موضوع و پیامدهای آن، موارد زیر را بررسی می‌کنیم:

  1. بلی، لیره از شروع سال جاری 45% و از اواخر ماه اوکتوبر 30% از ارزش خود را در برابر دالر از دست داده. دلیل آن بالا رفتن سطح قرضه‌ها/بدهی‌ها و لزوم بازپرداخت قرضه‌های عاجل و عدم توان پرداخت این قرضه‌ها در زمان تعیین شدۀ آن می‌باشد. این‌ها اسباب مهمی است که در کاهش بهای لیره نقش دارد. چنان‌که قرضه‌ها/بدهیهی‌های ترکیه به گفتۀ وزارت خارجۀ ترکیه به تاریخ 31 مارچ 2021م به حدود 448.4 ملیارد دالر می‌رسد و اصل قرضه‌ها 262.1 ملیارد دالر است و این مبلغ با سود آن به علاوۀ پرداخت ضمانت بر قرضه‌ها افزایش داشته. قرضه‌های عاجلی را که ترکیه باید در جریان یک سال باید بپردازد، به حدود 168.7 ملیارد دالر می‌رسد. برای بازپرداخت این قرضه‌ها ترکیه نیاز به قرضه گرفتن از جهت‌های دیگری دارد و به این ترتیب همواره در گرداب لزوم بازپرداخت قرضه‌ها باقی می‌ماند. به نظر می‌رسد ترکیه در بازپرداخت قرضه‌های عاجل خود توان کافی ندارد و این قرضه‌ها باید با ارزهای خارجی پرداخت گردد. جدول بازپرداخت قرضه‌ها بالای اقتصاد ترکیه فشار آورده، چنان‌که عجز در پرداخت آن در ماه اوکتوبر گذشته از 3.7 ملیارد دالر به 12 ملیارد دالر در ماه نومبر گذشته افزایش داشته و انتظار می‌رود این عجز در ماه دسمبر جاری تا 10.4 ملیارد دالر افزایش یابد و انتظار می‌رود تا ماه‌ها تابستان پیش‌رو ما‌ه‌هانه 9 ملیارد دالر افزایش داشته باشد. این پیش‌بینی‌های شماری از اقتصاد دانان ترک است که در بانک‌های این کشور کار می‌کنند. اردوغان سعی نمود بار این ملامتی را بر دوش طرف‌های مجهولی بیندازد که ارزهای خارجی خریداری نموده و از بازارها بیرون می‌کنند و نمی‌گذارند به بانک مرکزی برسد. چنان‌که: «اردوغان شورای رقابت حکومتی را موظف نمود تا سازمان‌هایی را که مقادیر زیاد ارزهای خارجی را خریداری نموده اند، مشخص نموده و دریابند که آیا در این مسئله نیرنگ و بازی صورت گرفته یا خیر. وی گفت: کشور ما با جنگ استقلال اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند و هرگز تسلیم فشارهایی که به هدف تغییر مسیر جریان دارد نخواهد شد. ما شاهد نیرنگ و بازی‌هایی هستیم که در خصوص بهای ارز و قیمت سود و افزایش قیمت‌ها توسط کسانی که قصد دارند ترکیه را از معادله بیرون کنند، جریان دارد.» (منبع: خاور میانه 27 نومبر 2021م). به این ترتیب دیده می‌شود که تمام این ادعاها در حقیقت تلاش برای فرار از مسئولیت و سرپوش گذاشتن بر واقعیت‌ها مطرح می‌گردد، زیرا عجز کاملاً واقعی بوده و دروازۀ قرضه و سود برای طرف‌های مختلف کاملاً باز گذاشته شده، اعم از دولت یا شرکت‌ها و یا افرادی‌که توسط کارت‌های بیمه به آن اقدام می‌کنند. هم‌چنین قرضه‌ها با واحدپولی بیگانه پرداخت می‌گردد که همه این موارد بحران واقعی را به بار آورده و باعث کاهش ارزش پول و افزایش فقر می‌گردد. از آن طرف؛ بانک‌ها و سازمان‌های مالی قرضه‌دهنده ذخیره‌های شان را پر می‌کنند و دولت‌هایی‌که در پشت آن‌ها قرار دارند، به خصوص دولت‌های استعمارگر، مداخلۀ شان را در امور این سرزمین افزایش داده و تسلط بیش‌تری بالای آن خواهد یافت.

  2. اسباب و دلایل فوق است که باعث افزایش بی‌سابقه و قابل توجه قیمت اشیاء و اجناس گردیده، چنان‌که ادارۀ احصائیۀ ترکیه به تاریخ 3 دسمبر 2021م اعلان نمود: «حجم تورم در ترکیه در ماه نومبر بر اساس محاسبات سالانه به 21.31% رسیده است» (منبع: اناضول 3 دسمبر 2021م). این خود منجر به منقبض و فشرده شدن اقتصادی شده و این میزان چهار برابر بیش‌تر از هدفی است که حکومت اردوغان مشخص نموده است؛ امری‌که هزینۀ زندگی برای بسیاری از خانواده‌ها را بسیار سنگین می‌کند و توان بسیاری از مردم برای بازپرداخت قرضه‌های شان را از آنان خواهد گرفت. ریاست بودجه و استراتژی ریاست جمهوری ترکیه در گزارشی‌که به تاریخ 2 دسمبر 2021م منتشر نمود، گفت: «شمار مصرف کننده‌گانی‌که توان پرداخت قرضه‌های سودی شان را ندارند، در سال جاری تا 127.2% در مقایسه با سال قبل افزایش یافته. باید گفت که شمار کسانی‌که از کارت‌های بیمه یا قرضۀ سودی در ترکیه استفاده می‌کنند، یعنی کسانی‌که قرضه‌های سودی دریافت می‌کنند، به حدود 35 ملیون تن رسیده است. لطفی الوان وزیر خزانه‌داری ترکیه در اظهاراتی گفت: «شمار کسانی‌که از کارت‌های قرضه استفاده می‌کنند، به 34 ملیون و 119 هزار و 250 تن می‌رسید. آنان 874 ملیارد و 300 ملیون لیرۀ ترکی را قرضه گرفته اند». (منبع: بی بی سی ترک 14 سپتمبر 2021م)

  3. دولت، رئیس دولت و سازمان‌های دولتی مردم را به مصرف بیش‌تر تشویق می‌کنند تا منجر به رشد اقتصادی گردد. مصرف بیش‌تر مردم را به روی آوردن به قرضه‌های بیش‌تر می‌کند که همانا سود حرام و مملو از اضرار است. یگانه تغییری را که دولت آورده این است که بانک مرکزی بنا به دستور اردوغان نرخ سود را از 24% به 19% کاهش داد و در ماه‌های اخیر تا 15%کاهش داشته است. رئیس‌جمهور با این اقدام خود سعی نمود از احساسات مسلمانان سؤ استفاده کند، آنجا که تجمع اعضای پارلمانی حزب‌اش به تاریخ 17 نومبر 2021م گفت: «سود سبب است و تورم نتیجۀ آن، پس ما با تورم خواهیم جنگید و به سود اجازه نخواهیم داد ملت ما را زیر گیرد.» چه تفاوت است میان این که سود 24% باشد یا 19% و یا 15%؟ کم یا زیاد سود همه حرام است و هرکی سود بخورد یا خوردن آن را قانونی سازد و یا به آن تشویق کند، در حقیقت اعلان جنگ با الله و رسول نموده. از سال 2002م که اردوغان و حزب‌ به اصطلاح اسلامی‌گرایش بر سر قدرت اند تا کنون در جریان 19 سال اکثریت مردم ترکیه در معاملات سودی دخیل می‌باشند. برای راه‌اندازی چرخۀ اقتصاد و رشد اقتصادی، یعنی تداوم خرید و فروش، سرمایه‌گذاری و کاهش بیکاری مردم را تشویق به قرضه‌ گرفتن می‌کنند؛ در حالی‌که همه با سود داد و ستد می‌گردد. بار سنگین و پیامدهای کوبندۀ آن را اینک مردم ترکیه متحمل می‌شوند به دلیل این‌که از طریق قرضه‌های سودی به مصرف‌گرایی روی آورده اند. فقر و بی‌چاره‌گی مردم عادی پیوسته افزایش یافته و از آن طرف؛ ثروت و سرمایۀ سرمایه‌داران افزایش یافته است. اینک سر و صدای مردم در برابر اردوغان بالا گرفته و محبوبیت‌اش در میان مردم به پایین‌ترین حد خود رسیده و این در حالی است که انتخابات ریاست جمهوری در راه است، چنان‌که قرار است به تاریخ 18 جون 2023م برگزار گردد. شکی نیست که اساسی‌ترین دلیل انتشار سود، که یکی از پایه‌های نظام دموکراسی می‌باشد، همین نظام دموکراسی سکولاری است که در حال حاضر در ترکیه تطبیق می‌گردد.

  4. اردوغان ناجی اقبال رئیس سابق بانک مرکزی را به تاریخ 19 مارچ 2021م از سمت‌اش بر کنار نمود؛ زیرا وی از سیاست سود بالا دفاع می‌نمود و به عوض وی، قاوجی اوغلو را مقرر نمود و به وی مسئولیت داد تا فوائد سودی را کاهش داده و سعی کند قیمت‌ها را ثابت نگهدارد و اقتصاد ترکیه را پیش از انتخابات پارلمانی و ریاست‌جمهوری آینده فعال نگهدارد. شهاب قاوجی اوغلو رئیس بانک مرکزی ترکیه در سخنانی گفت: «هدف بانک مرکزی از مداخله در بازارهای پولی این است که به نوسان‌های موجود در بازار پایان دهد و نتایج متراکم موقف ما از سیاست نقدی موجود در نیمۀ نخست سال 2022م قابل ملاحظه خواهد بود». (منبع: اناضول 2 دسمبر 2021م) اردوغان، لطفی الوان وزیر خزانه‌داری و مالی را برکنار نموده و نور الدین نباتی را به عوض وی مقرر نمود و این خبر را در نشریۀ رسمی ترکیه به تاریخ 2 دسمبر 2021م اعلان کرد. لازم به ذکر است که او در حالی وی را به این سمت تعیین می‌کند که درست یک سال قبل به تاریخ 10 دسمبر 2020م دامادش بیرات البیرق را از این سمت بر کنار نموده بود و این نشان‌دهندۀ سردرگمی و اضطراب در سیاست‌گذاری و طرح راه‌حل‌ها و تلاش برای اندختن بار ملامتی و ناکامی بر دوش افرادی است که آنان را تعیین می‌کند.

  5. شکی نیست که اردوغان هنوز در خدمت سیاست‌های امریکا را در منطقه کار نموده و منافع آن را تأمین می‌کند و با تمام وجود در مدار امریکا می‌چرخد. امریکا در مقابل به اشکال مختلف از وی حمایت می‌کند. چنان‌چه شرکت‌های بین‌المللی برای تصنیف بیمه را که شرکت‌های امریکائی است منتشر نموده و گزارش‌های مثبتی را به نفع اردوغان انتشار می‌دهد. به طور مثال نشریۀ امریکائی استندرد آن د بورز تصنیف بیمه به تاریخ 1 دسمبر 2021م با نشر گزارشی ادعا نموده که انتظار می‌رود اقتصاد ترکیه رشد نماید: «احتمال رشد اقتصاد ترکیه در جریان سال جاری را از 1.2 به 9.8% بالا برده در حالی که این احتمال در سال 2022م از 0.4 را به 3.7% بالا برده است. این نشریه در ماه سپتمبر گذشته احتمال رشد اقتصاد ترکیه در سال 2021م را 8.6% گفته بود.» (منبع: اناضول 1 دسمبر 2021م) آژانس امریکایی رتبه‌بندی اعتباری ویتش نیز به تاریخ 2 دسمبر 2021م با انتشار بیانیه‌ای اقتصاد ترکیه را به گونۀ مثبت ارزیابی نمود. در این بیانیه گفته شده که انتظار می‌رود اقتصاد ترکیه در سال جاری به جای 9.2% که این آژانس در ماه سپتمبر گذشته پیش‌بینی نموده بود، 10.5% رشد داشته باشد. هم‌چنین پیش‌بینی‌هایش در خصوص رشد اقتصادی ترکیه در سال 2022م را از 3.5% به 3.6% بالا برده و جایگاه ترکه در درجه‌بندی بیمه را در همان حد "بی بی-" نگهداشته است. بیانیۀ این آژانس اشاره نموده که «رشد اقتصادی ترکیه در مقایسه با کشورهای هم‌طراز اش قوی می‌باشد، اما سهم افراد از درامدهای ملی از سال 2013م به بعد در خصوص ارزش دالر/دلار رو به کاهش است.» (منبع: اناضول 3 دسمبر 2021م) آژانس امریکائی رتبه‌بندی اعتباری مودیز بین‌المللی به تاریخ 3 دسمبر 2021م، رتبۀ ترکیه را در حد بی2 هم‌چنان ثابت اعلان نمود، به علاوۀ دیدگاه منفی در مورد آیندۀ آن. این آژانس به اشاره نمود که: «خطرهای اساسی ضعف خارجی ترکیه به دلیل عجز محاسبات جاری کاهش یافته، چیزی‌که روند تدریجی بهبود ساختار ذخایر نقدی بیرونی را بر اساس کلی و پاک کمک می‌کند، هرچند لیره در حال حاضر در وضعیت ضعیفی قرار دارد و این که ترکیه از اقتصاد بزرگ و متنوعی برخوردار است و انتظار می‌رود اقتصادی این کشور در جراین سال جاری 11% و در سال 2022م، 4% رشد داشته باشد». آژانس مذکور در پیش‌بینی قبلی‌اش که در ماه نومبر گذشته منتشر نموده بود، گفته بود که اقتصاد ترکیه در سال جاری تا 9.2% رشد خواهد داشت. (منبع: اناضول 4 دسمبر 2021م) پس دیده می‌شود که این گزارش‌های شرکت‌های رتبه‌بندی اعتباری امریکائی و بین‌المللی در حقیقت حمایت و پشتی‌بانی از اردوغان به شمار می‌رود و این بدان معنی است که امریکا می‌خواهد وی در انتخابات پیش‌رو پیروز گردد؛ زیرا او در خدمت آن قرار دارد و تا کنون هیچ بدیل توانایی برای وی در میدان به نظر نمی‌رسد.

  6. رئیس‌جمهور ترکیه سعی دارد اقتصاد را تقویت نموده و ارزش واحدپولی را با جلب سرمایه‌گذاری‌های بیرونی و هم‌چنین جستجوی زمینه‌های سرمایه‌گذاری ترکیه در خارج ثابت نگهدارد. برای تحقق این هدف در حال حاضر به دولت‌های خلیج روی آورده، چنان‌که با وجود این که مدت‌هاست با امارات سرناسازگاری دارد، اما اینک ساز دوستی و نزدیکی با آن سر می‌دهد. چنان‌که محمد بن زاید ولی‌عهد امارات بنا بر دعوت اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه طی یک سفر رسمی به تاریخ 24 نومبر 2021م وارد ترکیه شد. لازم به ذکر است که دو طرف به تاریخ 31 آگست 2021م در یک تماس تلفنی روابط دو جانبه و قضایای منطقه‌ای را به بررسی گرفتند. بعد از آن مولود چاویش اوغلو وزیر خارجۀ ترکیه در اظهاراتی گفت که اخیراً جو مثبتی بالای روابط ترکیه و امارات سایه افگنده. ترکیه و امارات در سفر ولی‌عهد امارات به ترکیه 10 توافق‌نامه در عرصه‌های مختلف با حضور اردوغان و ابن زاید امضاء نمودند. پس از آن ابن زاید در صفحۀ تویتراش نوشت: «امروز در انقره با اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه دیدار نمودم و گفتگوهای مثبتی با هم داشتیم. گفتگوهای مان روی فرصت‌های تقویت روابط اقتصادی متمرکز بود.» هم‌چنین محمد حسن سویدی رئیس شورای ادارۀ شرکت توسعه‌وی ابوظبی گفت: «امارات تصمیم گرفته 10 ملیارد دالر را برای سرمایه‌گذاری در ترکیه تخصیص داده است.» وزیر خارجۀ ترکیه اعلان نمود که ماه آینده به ابوظبی سفر خواهد نمود. (منبع: اناضول 24 نومبر 2021م) پس از آن ارزش لیرۀ ترکیه اندکی در برابر دالر بالا رفت، سپس مجدداً رو به سقوط گذاشت. یک سال و اندی است که اردوغان تلاش دارد با حکومت‌هایی در منطقه که با آن خصومت داشته مصالحه کند، زیرا خصومت‌های‌شان مبدئی نبوده، بلکه ناشی از منافع و سیاست‌های مرتبط با امریکاست، امریکایی‌که ترکیۀ اردوغان همواره در مدار آن می‌چرخد. می‌دانیم که امارات اخیراً روابط‌اش را بارژیم یهود عادی نمود، چنان‌که اردوغان نیز عادی نموده و بالای عادی‌سازی تأکید دارد. پس ترکیه و امارات و سایر نظام‌های حاکم در منطقه دارند برعلیه فلسطین دسیسه چینی نموده و در برابر اشغال آن توسط یهودیان سکوت "مرگ‌باری" را پیش گرفته اند.

  7. رئیس‌جمهور ترکیه به تاریخ 6 دسمبر 2021م عازم قطر شد، هرچند این سفر به دعوت امیر قطر برای مشارکت در هفتمین دور گردهمایی در کمیتۀ استراتژی علیای دو کشور صورت گرفته. اردوغان پیش از سفر به قطر در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «حجم پروژه‌هایی که تاجران ترک در قطر راه اندازی نموده اند به 15 ملیارد دالر می‌رسد.» وی افزود: «دو کشور مشارکت خویش بر اساس منافع دو جانبه در بسیاری از عرصه‌های اقتصادی و دفاعی و هم‌چنین تجارت و سرمایه‌گذاری را تقویت نموده اند». او گفت: «روابط خویش را با برادران مان در خلیج بدون هیچ تمییزی و در چهارچوب منافع مشترک و احترام متقابل پیوسته گسترش خواهیم داد.» (منبع: اناضول 6 دسمبر 2021م) محمد بن عبدالرحمن آل ثانی وزیر خارجۀ قطر نیز در کنفرانس مطبوعاتی با مولود چاویش اغلو همتای ترک‌اش گفت: «انتظار می‌رود در جریان گردهمایی دور هفتم کمیتۀ استراتژی، 12 توافق‌نامه میان ترکیه و قطر به امضاء رسد.» وی این سخنان را اندکی پیش از سفر اردوغان به دوحه مطرح نمود. (منبع: اناضول 6 دسمبر 2021م) سپس 14 توافق‌نامۀ همکاری میان قطر و ترکیه امضاء شد. «قطر و ترکیه 14 توافق‌نامه را امضاء نمودند و اردوغان تأکید نمود که انقره سخت علاقمند همکاری با دولت‌های خلیج است. کار هفتیمن دور کمیتۀ استراتژی با ریاست شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر دولت قطر و اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه که در حال حاضر در دوحه پایتخت قطر به سر می‌برد آغاز گردید. دو طرف 14 توافق‌نامۀ همکاری در عرصه‌های مختلف مانند اقتصادی، سرمایه‌گذاری، صنعت، دفاع، امنیت، اوقاف، رسانه‌ها، فرهنگ و ورزش را امضاء نمودند. (منبع: الجزیره + اناضول 7 دسمبر 2021م) این‌ها تلاش‌هایی است که اردوغان به هدف تقویت اقتصاد ترکیه و جلوگیری از سقوط لیرۀ ترکیه به خرج می‌دهد.

  8. انتظار نمی‌رود روند سقوط لیره به این زودی‌ها متوقف گردد، هرچند تلاش‌هایی برای جلوگیری از این سقوط شده و هنوز جریان دارد، اما بدون نتیجه؛ زیرا اساسی‌که این تلاش‌ها بر مبنای آن جریان دارد فاسد و باطل است. لیره قبلاً در اواخر سال 2004م تا سر حد یک ملیون و 797 لییره سقوط نمود، در پی آن قرار شد شش صفر را از 1 جنوری 2005م از آن حذف کنند و به این ترتیب یک دالر مساوی به 1.79 لیره شد و این وضع نیز طولی نکشید تا این که بهای لیره از سال 2013م به بعد شروع به سقوط نمود و رفته رفته این روند سقوط سرعت گرفت. سقوط بهای لیره ارتباط مستقیم به نوسان وضعیت اقتصادی ترکیه دارد. اسباب نوسان وضعیت اقتصادی ترکیه در اصل به اساساتی بر می‌گردد که بالای آن استوار می‌باشد و هم‌چنین سیاست‌هایی که بر مبنای آن تطبیق می‌شود. پس تا زمانی که این اساسات معالجه و درست نگردد، مردم هم‌چنان با آتش این نظامی‌که اقتصاد بالای آن بنا گردیده خواهند سوخت و بدبختی آنان ادامه خواهد یافت. اقتصاد ترکیه بالای اساس نظام باطل سرمایه‌داری استوار است، نظامی‌که سیاست اقتصادی آن مبتنی بر افزایش تولید، رشد اقتصادی و تشویق به مصرف‌گرایی می‌باشد و به همین دلیل است که اردوغان و نظام‌ سکولاری اش دروازۀ قرض و قرضه‌های سودی را باز نموده است با وجود آن که این‌کار به شدت در اسلام تحریم گردیده. او هم‌چنین دروازۀ سرمایه‌گذاری‌های بیرونی را باز نموده، طوری‌که شرکت‌ها اقدام به راه‌اندازی پروژه‌های عام‌المنفعه مانند ساخت پل‌ها، راه‌ها، کانال‌ها، مترو و میدان‌های هوایی/فرودگاه‌ها نموده اند و این شرکت‌های خصوص به شمول شرکت‌های بیرونی پول آن را از عام مردم حاصل می‌کنند و فواید هنگفتی را از آن به دست می‌آورند. در حالی‌که راه‌اندازی چنین پروژه‌هایی بنا به دستور اسلام از جملۀ منافع عامه به شمار می‌رود که پیش‌برد آن به گونۀ مجانی کار دولت است. رمز حل مشکلات اقتصادی در توزیع دارایی‌های عام و منافع موجود بالای تمام افراد رعیت و فرصت دادن مردم برای استفاده از آن نهفته است. لازم است رفع نیازهای اساسی تمام افراد جامعه به گونۀ فرد فرد و به صورت کامل توسط دولت ضمانت گردد و در عین حال به هر فرد فرصت داده شود تا نیازهای کمالی (خواست‌های غیر ضروری و مشروع) خود را تا آخرین حد ممکن براورده نمایند، چنان‌که در ماده‌های قانون اساسی اسلامی برگرفته شده از کتاب و سنت تذکر داده شده. در عین حال لازم است به وابسته‌گی لیرۀ ترکیه با دالر پایان داده شود و این که به به احکام شرعی، اساس آن باید طلا و نقره در نظر گرفته شود. هم‌چنین باید دانست که ارتباط اقتصاد به خارج و به قرضه‌ها امر خطرناک و ویران‌گر است، به ویژه اگر که این ارتباط بر اساس معاملات سودی باشد. چنان‌که الله سبحانه وتعالی کسانی را معاملات سودی انجام می‌دهند، به جنگ با خود و رسولش صلی الله علیه وسلم فرا خوانده می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(278) فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾ [بقره: 278-279]

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) الله بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا باقی مانده، رها کنید؛ اگر ایمان دارید! اگر (چنین) نمی‌کنید، بدانید الله و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایه‌های شما، از آنِ شماست [= اصل سرمایه، بدون سود]؛ نه ستم می‌کنید، و نه بر شما ستم وارد می‌شود.

الله سبحانه وتعالی به کسانی‌که از هدایت او پیروی می‌کنند، بشارت سعادت داده و کسانی را که از هدایت وی روی می‌گردانند وعدۀ شقاوت و بدبختی داده می‌فرماید:

﴿فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىٰ(123) وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا﴾ [طه: 123-124]

ترجمه: هر کس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه می‌شود، و نه در رنج خواهد بود! و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت!

در اخیر به ذکر این آیت شریفه بسنده می‌کنیم:

﴿هَٰذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ﴾  [آل عمران: 138]

ترجمه: این، بیانی است برای عموم مردم؛ و هدایت و اندرزی است برای پرهیزگاران!

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم ورحمة وبرکاته!

الله سبحانه وتعالی عمر طولانی نصیب‌تان فرماید! از شما پرسشی دارم؛ امیدوارم پاسخ ارائه فرمایید.

واضح است که مالیات در اسلام حرام می‌باشد؛ پس دولت اسلامی چگونه می‌تواند چنین مشکلی را بر طرف کند، در حالی‌که امروزه (توظیف، عشر، و خراج) وجود ندارد؟

پاسخ

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته!

معلوم می‌شود که در رابطه به‌موضوع پرسش شما دچار التباس شده اید؛ چون می‌گویید که: مالیات در اسلام حرام می‌باشد که این به شکل عام در حالات مخصوص درست است و هم‌چنان گفتید: امروز عشر و خراج وجود ندارد. باید توجه داشته باشید که سرزمین مسلمانان یا عشری است و یا هم خراجی که فعلاً وجود دارد. در رابطه به موضوع شما کلمات چون: توظیف، عشر و خراج را یاد آور شدید که کلمه (توظیف) در این جا بی‌ربط می‌باشد.

به هر صورت ما برای‌تان پاسخ مفصلی ارائه خواهیم داشت تا ابهامی باقی نماند، إن شاء الله.

  1. شریعت سلطان را از وضع مالیات بالای مسلمانان به خواست خودش نهی نموده است. رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در حدیثی‌که احمد روایت نموده و زین و حاکم آن‌را صحیح می‌دانند، فرمودند: "لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ صَاحِبُ مَكْسٍصاحب مالیات وارد بهشت نمی‌شود." کلمه (مکس) عبارت از مالیات است که از تجار/بازرگانان در مرزها گرفته می‌شود؛ اما نهی رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم مطابق حدیث متفق علیه که از طریق ابوبکر روایت شده است، شامل می‌شود، که فرمودند: "إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِي بَلَدِكُمْ هَذَا فِي شَهْرِكُمْ هَذَا...؛ بدون شک خون و مال و آبروى شما بر يك ديگر حرام است مانند حرمت امروز و اين ماه و اين شهر شما..." این حدیث شامل خلیفه و عامه مردم می‌گردد. بناءً برای خلیفه جائِز نیست تا بخاطر مصارف از مردم مالیات اخذ کند، بلکه باید از بیت‌المال استفاده نماید.

  2. اما حالات خاصی وجود دارد که شریعت مطابق نصوص وارده آن‌را استثناء قرار داده و مصارف را خاص بیت‌المال نکرده بلکه بدون زیادت از نیاز، آن‌را شامل همه ثروت‌مندان مسلمان نموده و این در صورت است که مال کافی در بیت المال وجود نداشته باشد. بناءً سلطان که مجری اوامر الله متعال می‌باشد، می‌تواند بدون خواسته‌های نفسانی‌خویش، مطابق احکام شرعی عمل نماید(و مالیات را بالای ثروت‌مندان امت وضع کند). بدین اساس، شریعت سلطان را مکلف به‌پرداخت مصارف مسلمانان از بیت المال نموده است؛ پس اگر مال کافی در بیت‌المال وجود نداشت که کفایت مصارف را بکند، خلیفه مطابق احکام شرعی می‌تواند تا به قدر ضرورت مالیات را بالای ثروت‌مندان وضع نماید که در این‌صورت عمل وی حرام نمی‌باشد.

جواز وضع مالیات بالای مسلمانان باید دارای شروط زیر باشد:

  • این‌که در بیت‌المال مال کافی وجود نداشته باشد؛
  • وجود نص شرعی که مصارف را بالای بیت‌المال و مسلمانان واجب گرداند؛
  • وضع مالیات باید بیشتر از نیاز نباشد؛
  • مالیات باید بالای ثروت‌مندان که بیشتر از نیاز‌شان ثروت دارند، وضع گردد.

  1. بناءً وضع مالیات در حالات خاص، مطابق با احکام شرعی وشروط یاد شده که تنها بیت‌المال را نه؛ بلکه مسلمانان را نیز مکلف به‌پرداخت مصارف می‌داند، جائِز خواهد بود:

به گونه مثال اگر بیت المال قادر به‌پرداخت مصارف برای فقراء نبود، مالیات بالای ثروت‌مندان به اندازه ضرورت وضع می‌گردد، چون بیت‌المال تنها مسوول پرداخت مصارف فقراء نبوده و ثروت‌مندان نیز شامل آن می‌گردد. حاکم در مستدرک خود از عائشه رضی‌الله عنها روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«لَيْسَ بِالْمُؤْمِنِ الَّذِي يَبِيتُ شَبْعَانًا وَجَارُهُ جَائِعٌ إِلَى جَنْبِهِ»

ترجمه: مؤمن نیست کسی‌که سیر بخوابد و همسایه او در کنارش گرسنه باشد.

در روایت طبرانی در معجم کبیر از انس بن مالک رضی الله عنه آمده که گفت: رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«مَا آمَنَ بِي مَنْ بَاتَ شَبْعَانًا وَجَارُهُ جَائِعٌ إِلَى جَنْبِهِ وَهُوَ يَعْلَمُ بِهِ»

ترجمه: هرکس که شب را سیر به بستر برود و بداند که همسایه‌‌اش در کنار او گرسنه مانده به من ایمان نیاورده است.

حاکم در مستدرک از ابن عمر رضی‌الله عنهما روایت می‌کند که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«وَأَيُّمَا أَهْلِ عَرْصَةٍ أَصْبَحَ فِيهِمُ امْرُؤٌ جَائِعًا، فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُمْ ذِمَّةُ اللَّهِ»

ترجمه: اهل هر سرزمینی‌که شب را به روز برسانند، در حالی‌که شخصی گرسنه‌ای در میان آنان باشد، ذمه الله و رسولش از آنان بری است.

و اگر بیت‌المال قادر به‌پرداخت مصارف جهاد نبود، مالیات بالای ثروت‌مندان به اندازه ضرورت وضع می‌گردد، چون بیت‌المال تنها مسوول پرداخت مصارف جهاد نبوده و ثروت‌مندان نیز شامل آن می‌گردد. الله متعال می فرماید:

﴿وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ [سوره توبه آیه 41].

ترجمه: و در راه الله به مال و جان جهاد کنید، این کار شما را بسی بهتر خواهد بود، اگر مردمی با فکر و دانش باشید.

دلایل دیگر نیز در این راستا وجود دارد.

و اگر بیت‌المال قادر به‌پرداخت مصارف ارتش نبود، مالیات بالای ثروت‌مندان به اندازه ضرورت وضع می‌گردد، چون بیت‌المال تنها مسوول پرداخت مصارف ارتش نبوده و ثروت‌مندان نیز شامل آن می‌گردد. احمد در مسند خویش از عبد الله بن عمر رضی الله عنه روایت می‌کند که رسول صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«لِلْغَازِي أَجْرُهُ، وَلِلْجَاعِلِ أَجْرُهُ وَأَجْرُ الْغَازِي»

ترجمه: برای غازی اجر خودش و برای مزد دهنده اجر غازی و اجر خودش داده می‌شود.

و اگر در شهری بیمارستان وجود نداشت و عدم موجودیت آن سبب متضرر شدن مردم می‌گردید و بیت‌المال قادر به‌پرداخت مصارف اعمار آن نبود، مالیات بالای ثروت‌مندان به اندازه ضرورت وضع می‌گردد؛ چون اعمار بیمارستان جهت رفع ضرر از مردم، تنها مسوولیت بیت‌المال نبوده و ثروت‌مندان نیز شامل آن می‌گردد؛ چون جلوگیری از ضرر عام می‌باشد. حاکم در مستدرک حدیث صحیحی را از ابی سعید خدری –رضی الله عنه- روایت می کند که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ، مَنْ ضَارَّ ضَارَّهُ اللَّهُ، وَمَنْ شَاقَّ شَاقَّ اللَّهُ عَلَيْهِ»

ترجمه: ضرر و زیان رسانیدن به خود جائز نیست. کسی‌که به دیگری زیان وارد می‌کند، الله (جل جلاله) به او زیان رساند و کسی‌که دیگری را به مشقت اندازد، الله (جل جلاله) او را به مشقت خواهد افگند.

و اگر بیت‌المال قادر به‌پرداخت مصارف برای رعیت در حوادث مانند طوفان و زمین لرزه نبود، مالیات بالای ثروت‌مندان به اندازه ضرورت وضع می‌گردد، چون بیت‌المال تنها مسوول پرداخت مصارف حوادث نبوده و ثروت‌مندان نیز شامل آن می‌گردد. ابوداود در سنن خویش از ابن حُجَیر العَدَوی روایت می‌کند که گفت: از عمر بن خطاب –رضی الله عنه- شنیدم که رسول الله –صلی الله علیه وسلم فرمود: «وَتُغِيثُوا الْمَلْهُوفَ وَتَهْدُوا الضَّالَّ»؛ متضرر را کمک و گمراه را راهنمایی کنید. این حدیث در زمان قحطی که قبلاً یاد آور شدیم، نیز صدق می‌کند.

  1. و مصارف در موارد چون ایجاد راه دومی، اعمار بیمارستان دومی، فابریکه‌های تولیدی مانند استخراج نیکل و سنگ سرمه، ایجاد حوض‌ها بخاطر کشتی‌های تجارتی وغیر از این‌ها که عدم موجودیت‌شان باعث متضرر شدن مردم نمی‌گردد، تنها مسوولیت بیت‌المال می‌باشد. در صورت موجودیت پول کافی بیت‌المال باید اقدام به این کار‌ها نماید؛ اما اگر پول کافی در بیت‌المال وجود نداشت، مسلمانان مکلف به‌پرداخت مالیات نبوده و باید منتظر ماند تا پول مورد نیاز به دسترس بیت‌المال قرار گیرد.
  2. به جز از ثروت‌مندان مالیات بالای دیگر مسلمانان وضع نمی‌گردد، چون کسی‌که بیشتر از حاجات اساسی‌اش ثروت نداشته باشد، از وی مالیات اخذ نمی‌گردد، مگر کسی‌که بیشتر از حاجات اساسی‌اش ثروت داشته باشد، مالیات پرداخت می‌نماید. بخاری از ابوهریره روایت می‌کند که رسو‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمود: «خيرُ الصدقة ما كان عن ظهر غنى»؛ بهترین صدقه آن است که با پشتوانه بی‌نیازی باشد.

(غِنَی) یا ثروت به چیزی گفته می‌شود که انسان بیشتر از اندازه حاجات‌اش نیازی به آن نداشته باشد. مسلم از جابر –رضي الله عنه- روایت می‌کند که رسول صلی‌الله علیه وسلم فرمود:

«ابدأ بنفسك فتصدّق عليها، فإن فَضَلَ شيءٌ فلأهلك، فإن فَضَلَ عن أهلك شيءٌ فَلِذي قرابتك، فإن فَضَلَ عن ذي قرابتك شيءٌ فهكذا وهكذا - يقول فبين يديك، وعن يمينك، وعن شمالك»

ترجمه: از خود شروع کن و اوّل به نفس خویش کمک نما؛ پس اگر چیزی اضافه شد، آن را به اهل و عیال خود بده‌، اگر از اهل و عیالت چیزی اضافه گردید، آن را به خویشاوندان خویش عطا کن‌ و اگر از آنان چیزی اضافه ماند، این چنین و آن چنان (‌کن و به هرکس که می‌خواهی عطا کن‌).‌

پس کسی‌که باید برایش انفاق شود، در مرتبه دوم بعد از انفاق کننده قرار داده شده و مالیات نیز مانند انفاق و صدقه می‌باشد. الله متعال می فرماید:

﴿...وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ... ﴾ [سوره بقره آیه 219]

ترجمه: و از تو میپرسند: چه چيز را صدقه و انفاق كنند؟ بگو: مازاد( نيازمندي خود را).

یعنی مالی‌که از نیاز بیشتر باشد، از آن مالیه گرفته می‌شود؛ پس مالیات از ثروت‌مندان که شامل دائِره زکات می‌گردند، گرفته می‌شود نه از فقراء.

  1. اما مالیات بیشتر از قدر ضرورت بالای رعیت وضع نمی‌گردد؛ چون نصوص شرعی گرفتن مالیات را بخاطر رفع نیازمندی‌های خاص جواز داده است. و این همان‌حالت استثنائی گرفتن مال یک‌فرد بدون رضایتش می‌باشد. بناءً باید همان حدی را که نصوص در اخذ مالیات معین ساخته (گرفتن مالیات به اندازه نیاز، نه بیشتر از آن) رعایت گردد، در غیر آن اخذ مالیات ظلم محسوب می‌گردد.
  2. از آن‌چه که گذشت فهمیده می‌شود که فرضیه ناتوانی(دائمی و یا شبیه دائمی) در رابطه به بودجه دولت خلافت اسلامی، یک‌فرضیه‌ای می‌باشد که در غیر محل اصلی‌اش قرار دارد؛ چون ناتوانی یعنی این‌که واردات برای مصارف کفایت نکند؛ ولی اگر اسلام به‌شکل احسن تطبیق گردد، این ناتوانی بنا به دو امر مهم، خلاف اصل می‌باشد:

الف: احکام شرعی بدون درنظرداشت اجتهاد و گمان مردم، چگونگی اخذ مالیات و مصرف آن‌را را توسط دولت، مفصلاً بیان نموده است. قسمی‌که در بالا تذکر دادیم، انفاق را در بعضی از امور که ربطی به وجود و عدم وجود مال در بیت‌المال ندارد، بالای بیت‌المال و مسلمانان لازم گردانیده است، و اگر مال کافی در بیت‌المال وجود نداشته باشد، مالیات جهت تنظیم بعضی امور وضع می‌گردد. و مصارفی‌که فقط برای بیت‌المال لازم است، هنگام باید صورت گیرد که بودجه کافی برای مصرف در بیت‌المال مسلمانان وجود داشته باشد، در این صورت هیچ نوع مالیاتی بالای مسلمانان وضع نمی‌گردد.

ب: واردات دائمی بیت‌المال عبارت از فَيء، غنائم، أنفال، خراج و... و هم‌چنان ملکیت عامه با انواع آن و واردات املاک دولتی، عشور، خمس معادن، معدن و اموال زکات می‌باشد...

در صورت موجودیت مال و یا عدم موجودیت آن، اصل همان خواهد بود که باید واردات دائمی بیت‌المال برای مصارف که پرداخت آن الزامی است، کافی باشد. لذا ناتوانی و ضعف مالی در پرداخت مصارف(برای بیت المال دولت اسلامی) امر نادرست و به دور از واقعیت می‌باشد.

تفصیلات بیشتری در کتاب‌های نظام اقتصادی، اموال در دولت خلافت و مقدمه دستور نیز پیش‌کش شده است.

امید وارم این جواب کافی باشد. – بإذن الله-

برادر‌تان عطاء بن خلیل أبوالرشته

 

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

به علي غيث أبوالحسن

پرسش

السلام عليكم ورحمة الله وبركاته!

در کتاب شخصیه اسلامی جلد3صفحه 331 قول الله سبحانه وتعالی آمده است: ﴿فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ [طلاق: 6] ترجمه:اجر آن‌ها را بدهید. این‌جا لفظ عام است که شامل اجر شیر دهنده، کار گر، خانه و موتر و غیره می‌شود..

تبصره: از متن آیت درست نیست که غیر از اجوره شیر دهنده چیزی دیگر مانند کار گر، موتر و غیره استنباط شود، برای‌تان  چنین بیان می‌کنیم:

1-             قاعده شرعی چنین است: (عموم لفظ در موضوع یک‌حادثه) آیت عام است که هر شیر دهنده را در بر می‌گیرد، هر شیر دهنده مستحق اجوره شیر دادنش می‌باشد و موضوع آیت اجوره شیر دادن است.

2-             قول الله که فرموده: ﴿فَآتُوهُنَّ﴾ یعنی بدهید زنان طلاق شده‌ی  شیر دهنده‌ها را. ضمیر هن به زن‌ها بر می‌گردد و ضمیر هن شامل ضمیر هم نمی‌شود. پرداخت اجوره برای زن طلاق داده شده‌ی بائن شیر دهنده می‌باشد که شامل تمام زن‌ها می‌شود و معلوم‌دار است که خطاب مونث مشمول مذ کر نمی‌شود.

3-             آیت لفظ عام است، به اجرت شیر دهنده، کار گر، خانه، موتر وغیره شامل می‌گردد. مانند: «فإن أرضعن لكم، فآتوا الأجراء أجرهم» اگر برای شما شیر دادند، مزد اجیران را بدهید.لفظ اجراء شامل ذکور واناث می‌شود و موضوع آن اجوره و شیر دادن حادثه است. وقول: ﴿فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ از آن حکم جزئی استنباط می‌شود و آن اجاره شیر دهنده است وهم‌چنان حکم کلی نیز استنباط می‌شود.از متن عقلاً ثابت می‌شود که اجیر وقتی‌که کار را انجام داد مستحق اجر می‌گردد. علی غیث ابو الحسن

پاسخ

وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته!

برادر من از شما به خاطر توجه‌تان به‌بحث‌های عمومی در زبان قدر دانی می‌کنم؛ لیکن شما در موضوع خوب تدبر ننموده اید، یک‌جانب را گرفته، جانب دیگر را ترک نموده اید. و یا شاید شما سوال را به اسلوب نیکو بیان کرده، خواهان تفسیر آن اید. شما سوال نکردید، بلکه تبصیره کردید که: «از نص آیت فقط اجاره زن شیر دهنده استنباط می‌شود.» موضوع را بسته نموده، جواب دادید. جای سوال و تفسیر نمانده است.

با وجود آن از سوال تان معلوم می‌شود که به موضوع توجه دارید. از عدم احسان‌تان در مورد نحوه سوال در گذر شده، جواب‌ خواهم داد. الله شما را به بهترین کار هدایت نماید.

بحث در مسئله‌ی فوق‌الذکر از مسایل اصول می‌باشد که نیاز به بررسی همه‌جانبه دارد. یک‌جنبه آن گرفته شده مبنی بر آن حکم شده مشکل حل نمی‌شود؛ گرچند درباره انواع عموم تدبر کردید تا حدی خواستید که در دنبال آن بروید؛ اما به نتیجه مطلوب نرسیدید. ما انواع عموم را در شخصیه در جلد سوم، در صفحه235-237تحت عنوان: راه های ثبوت عموم لفظ بحث نموده که در ذیل به بعضی از قسمت های آن اشاره می‌نماییم:

«عموم ثابت توسط لفظ، یا زبان مطابق وضعش ثابت و استفاده‌اش می‌کند و یا توسط عرف استفاده شده، ثابت می‌شود یا توسط عقل ثابت شده، استنباطی می‌باشد نه محض عقل. به عبارت دیگر، عموم لفظ از طریق عرب که لفظ  را عموم وضع نموده اند یا از طریق استنباط از نقل ثابت گردیده است...»

عموم ثابت شده از طریق نقل یا استفاده شده از وضع لغت است یا استفاده شده از طریق استعمال اهل لغت می‌باشد؛ ولی عموم که اهل لغت آن را وضع نموده اند دوحالت دارد:یکی آن  ذاتاً عام باشد به غیر خودش نظر به قرینه محتاج می‌شود.

عموم آن از نظر اهل لغت استفاده شده، قرینه موجود می باشد؛ اما عام استفاده شده از اهل زبان با عام استفاده شده از نظر عرف مانند قول الله سبحانه وتعالی: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ﴾ [نساء: 23] ترجمه: حرام شده برای شما مادر های تان. اهل عرف این ترکیب را از حرمت چیزی معین به جمع و عام نقل نموده اند. مراد از زنان بدون در نظر داشت استخدام وخاص نمودن شان است. مانند قول دیگر الله: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ﴾ [مائده: 3] ترجمه: بر شما خود مرده حرام شده است.  از این آیت مطابق خوردن عرف حمل می‌شود، حقیقت عرفی چنین است.

اما عام ثابت از طریق استنباط که قاعده او آن است که به اساس ترتیب حکم بر صفت توسط آوردن فاء سببی تعقبیه شناخته می‌شود.مثال فرموده الله متعال: ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا﴾ [مائده: 38] ترجمه: دست مرد دزد وزن دزد را قطع کنید. این چنین فهم می‌شود عموم و انواع آن؛ مخصوصاً عام ثابت از طریق استنباط، جواب ذیلاً ارائه می‌گردد:

سوال‌تان در کتاب شخصیه جزء سوم صفحه 327چنین آمده است:

قول الله تعالی که فرموده است: ﴿فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ لفط عام است که شامل اجاره زن شیر ده، کارگر، خانه، موتر وغیره می‌شود. گفته نمی‌شود که  اجاره کار گربا شیرده قیاس شده است. یا اجاره موتربر اجاره کار گر قیاس شده باشد؛ بل‌که آن در جزئیات در تحت آن می‌آید.

عام مورد نظر دراین جا عام است که  به سبب داشتن منفعت مستحق اجر شده است. این‌گونه عام گرفته شده از ترتیب اجر است که شیر دادن خود منفعت است توسط آوردن فاء تعقبی و سببی. آیت بیان می دارد: ﴿فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ سبب مستحق شدن اجر منفعت است که از شیر دادن حاصل می‌شود. دلیل آن عمومیت استحقاق اجر است بر پوره گرفتن منفعت، برابر است که اجوره برای شیر دادن باشد یا اجاره برای حصول منفعت، مثل مزد کارگر. یا اجاره در بدل اخذ منفعت درعین شیء مانند موتر، تمام آن گرفته شده از نوع اخیر عموم است که از طریق استنباط با آمدن فاء تعقیب و سبب ثابت می‌شود. از طریق قیاس فرع از اصل که علت خاصی در آن نهفته باشد، گرفته نشده است که گویا پوره شدن منفعت به علت اجوره باشد. از یک دید اجاره کار کر و موتر در آن داخل است و اجاره زن شیرده با اجاره کارگر و موتر ملحق نمی‌شود.

امیدوارم که جواب سوال واضح شده باشد و شما تذکر ما را که درست بوده، درک کرده باشید.

از نظر علمی آیت مبارکه از اصول دلایل اجاره در شریعت می‌باشد. هیچ کس از اهل علم  آن‌را محدود به شیر دادن نکردند؛ چنان که می‌دانم، در بعضی مصادر چنین وارد شده که برای تان نقل می‌کنیم:

- درکتاب"بداية المجتهد ونهاية المقتصد" تألیف ابو ولید محمد بن رشد قرطبی مشهور به ابن رشد نواسه،  متوفای 595هـ.ق ناشر کتاب: دارالحدیث –قاهره. در قسمت کتاب اجارات چنین آمده است: «اجاره در نزد تمام فقهای امصار و صدر اول جایز می‌باشد. دلیل اکثر این قول الله تعالی است: ﴿إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ﴾ [قصص: 27] ترجمه: من می‌خواهم که یکی از این دو دختر را  به نکاح تو در آورم. وفرموده دیگر:  ﴿فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ [ طلاق 6 پایان.

درکتاب مغنی که از ابن قدامه بوده، در باب اجاره ها آمده است: اصل درجواز اجاره کتاب و سنت واجماع است. اما دلیل کتاب:  ﴿فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾، [طلاق: 6]  این آیت دلیل اجاره می‌باشد.

برادر‌تان عطا بن خلیل ابوالرشته

مترجم: بدرالدین"حسینی"

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

برادرگرامی! بعد از تقدیم سلام درمورد تعادل و ترجیح دادن کدام نص معین‌ را دریافت نکردم که در آن ذکرشده باشد که ظنی عام ترک می‌شود و به قطعی خاص عمل می‌شود؛ ولی به الفاظ متقارب‌المعنی وارد شده است؛ مثل اگرعام و خاص در قوت مساوی نباشند، یکی آن قطعی و دیگری آن ظنی باشد، قطعی ترجیح داده شده به آن عمل می شود و ظنی ترک شده به آن عمل نمی‌شود، برابر است که هردو عام باشد یا خاص و یا گرچند که قطعی خاص باشد و ظنی عام. این درست است که عمل به خاص بدون درنظر گرفتن عام در تمام حالات است. اگرعام ظنی و خاص قطعی بوده، یا عام قطعی و خاص ظنی باشد، در صورت تعارض بین عام و خاص در تمام حالات به خاص عمل می‌شود، اگرچند که عام قطعی و خاص ظنی هم باشد. در متن کتاب هم آمده بود که اگر قطعی عام باشد و ظنی خاص، به ظنی عمل می‌شود نه به‌قطعی. اگر نص عام و نص خاص وجود داشته باشد، فیصله به خاص می‌شود. بدون شک سنت عام کتاب‌را خاص ساخته است و کتاب عموم سنت‌ را خاص می‌سازد و عام کتاب مخصوص به کتاب می‌گردد و عام سنت، سنت‌ را خاص می‌سازد و عمل به خاص در تمام حالات مد‌نظر گرفته می‌شود؛ پس مشکل در کجاست؟ اما گفتۀ شما مبنی براین‌که عموم سنت به دره زدن زانی وارد شده است و قرآن سنگ‌سار شخص متأهل‌ را خاص ساخته است. این مسئله از باب عموم و خصوص‌است که به هردوی آن عمل کرده می‌شود. این قول شما را دچار اشتباه نموده است...

دریک مسئله به هردوی آن عمل نمی‌شود. به خاص عمل می‌شود و عام متروک می‌گردد. در صورتی به عام عمل می‌شود که به یک جزء ارتباط داشته باشد. مثل قول الله‌سبحانه وتعالی:

﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ [نور: 2]

ترجمه: هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید.

 رسول‌الله صلی‌الله وعلیه وسلم  مرد متأهل‌ را که قطعی عام بود، عملاً رجم و سنگ‌سار نمودند، ظنی خاص این‌که اگر مرد متأهل آورده شود که زنا کرده باشد، آیا به هردوی آن عمل می‌کنی؟ نخیرعمل به خاص ظنی کرده شده که آن مربوط به متأهل می‌باشد. در این جا رجم می باشد، نه دره و عام که در مورد غیرمتأهل است، حکم آن دره می‌باشد.

هم‌چنان در صلح حدیبیه بخاری از براء روایت می‌نماید که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

«أن لا يأتيك أحد منا وإن كان على دينك إلا رددته»

ترجمه:یکی از ما که در دین توست، اگر نزدت آمد باید برگردانیده شود.

این حدیث عام ظنی‌ست در مورد مرد و زن و الله تعالی درآیت دیگری می‌فرماید:

﴿... فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ [ممتحنه: 10]

ترجمه: ...هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آنها را بسوی کفّار بازنگردانید.

آیت فوق خاص قطعی است در مورد زنان. اگرزنی از مکه به مدینه می‌آمد، آیا به هردوی آن عمل می‌کردیم؟ نخیر به خاص قطعی که مربوط زن می‌شد، عمل می‌کردیم و عام باقی می‌ماند؛ یعنی ارجاع زنان مربوط مردان می‌شد. این‌گونه عمل در یک مسئله خاص است نه عام.

سلام هایم‌را پذیرا شوید.

مترجم: بدرالدین "حسینی"

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

قسمی‌که معروف است، تمام سرزمین فلسطین توسط قدرت یهود غصب شده است، و در آن‌جا زیادی از محل تجاری و زمین‌هایی غصب شده اند که صاحبان حقیقی‌شان شناخته نمی‌شود. هم‌چنان بعضی از زمین‌هایی اند که دولت یهود در ملکیت افراد و شرکت‌های گذاشته است تا این‌که بعضی ارزش‌های خاص خود را از همان طریق ادامه دهد. من در فلسطین زندگی می‌نمایم، برایم محل تجاری به کرایه پیش‌کش شد که در ملکیت یک شخص یهودی از زمین غصب شده در یکی از قریه‌های فلسطین می‌باشد، و صاحب این زمین مشخص نیست؛ این‌که پناه‌جو است یا مهاجر. آیا به کرایه گرفتن این زمین جواز دارد؟ اگرچه صاحب حقیقی زمین غیر مشخص است آیا حکم فرق می‌کند؟ یا این‌که زمین غصب شده است که معامله، خرید و فروش وبه کرایه گرفتن جواز ندارد؟ شیخ گرامی! الله سبحانه وتعالی شما را برکت دهد قوت جسمانی‌ و فراخی را در علم‌تان نصیب نموده و فتح را به دستان شما نایل نماید.

پاسخ

وعلیکم‌السلام ورحمة الله وبرکاته!

مال غصب شده برای صاحب‌اش می‌باشد، خریدن و به کرایه گرفتن از غاصب جواز ندارد. تفصیل‌اش قرار ذیل است:

مال دزدی و غصب شده در هرجایی‌که یافت شود، برای صاحب‌اش می‌باشد. احمد از سمره روایت نموده که فرمود: رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«إِذَا سُرِقَ مِنَ الرَّجُلِ مَتَاعٌ، أَوْ ضَاعَ لَهُ مَتَاعٌ، فَوَجَدَهُ بِيَدِ رَجُلٍ بِعَيْنِهِ، فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ، وَيَرْجِعُ الْمُشْتَرِي عَلَى الْبَائِعِ بِالثَّمَنِ»

ترجمه:هرازگاهی از مردی مالی دزیده شد، در دستی مردی  عین مال را یافت، او صاحب حق به آن مال است، و مشتری پول خود را از بایع اخذ می‌نماید.

هم‌چنان رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‌فرماید: برای دست است آن‌چه را گرفته تا زمانی‌که ادا می‌نماید. ترمذی روایت نموده وگفته که حدیث حسن است و در پیرامون مال غصب شده است.

هم‌چنان کسی‌که زمینی را غصب نماید، مرتکب حرامی شده و مطابق قول رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم گناه سختی را کسب نموده است:

«من ظلم قِيدَ شبرٍ من الأرض طوّقه من سبع أرضين»

ترجمه:کسی به اندازه یک وجب از زمین ظلم کرده باشد، هفت طبقه زمین در گردنش طوق انداخته می‌شود. (به روایت مسلم از حضرت عائشه رضی الله عنها)

یعنی این‌که هرکسی یک شیء از زمین که کم یا زیاد باشد، غصب نماید. بدون شک مرتکب گناه شده است که در آخرت به سبب آن عذاب کرده می‌شود، و در دنیا مستحق عذاب تعزیری شده و ملزم به اعاده آن‌چه غصب کرده، به همان شکلی‌که غصب شده به صاحب‌اش می‌شود. از جهت قول رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم که برای دست است، آن‌چه گرفته تا زمانی‌که برمی‌گرداند. به روایت ترمذی

زمانی‌که چیز غصب شده در دست غاصب تلف شود و یا وضعیت آن ‌را تغییر دهد، مثلاً: تکه غصب شده را دوخت، معدن غصب شده را ذوب نمود، یا حیوان غصب شده را ذبح کرد، در این حالت برای غاصب قیمت‌اش لازم می‌شود.

به همین اساس زمانی‌که دانستی یک شیء دزدیده شده و یا غصب شده است، آن‌ را نخر، و هم‌چنان به کرایه نگیر و اگر در شبه افتدی، نخر! رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‌فرماید:

«دَعْ مَا يَرِيبُكَ إِلَى مَا لَا يَرِيبُكَ»

ترجمه:بگذار آن‌چه را که تو را در شک می‌اندازد و در پی آن‌چه شو که تو را در شک نمی‌اندازد. (به روایت ترمذی از حسن بن علی رضی الله عنهما و ترمذی گفته که این حدیث حسن وصحیح است.)

از همین جهت، همیشه متیقین به این بودی که آن زمین غصب شده است، برابر است که صاحب‌اش را می‌شناسی یا نمی‌شناسی؛ مهم این است که متأکید بر این می‌باشی‌که غصب شده است، برایت جواز نیست که به کرایه بگیری؛ چرا که انسان غاصب مالک‌اش نمی‌باشد و گذشته از این که نمی‌تواند که با تو عقدی را منعقد نماید.

به همین سبب الله تو را از این کرایه بی‌نیاز می‌سازد و در تلاش زمین دیگر باش که به کرایه بگیری! و الله در این برایت برکت می‌دهد و برای تو در ین دنیا خیر می‌باشد و هرازگاهی‌که آن زمین غصب شده باشد، به آن تأسف نخور که الله همراهت می‌باشد.

برادرتان عطاء بن خلیل ابو الرشته

مترجم: احمد‌‌جبیر"نوری"

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

 پرسش

«شورای امنیت ملی سازمان ملل متحد، برای دسترسی به توافق بر آتش بس در منطقۀ تیگرای ایتوپی، ناکام مانده است...» (منبع: فرانس24/أ ف ب، مؤرخ 20/11/2021م). ارتش ایتوپی حوالی یک سال پیش توانست، شورش جبهۀ تحریر تیگرای را سرکوب نموده و بر این جزیره، بطور کامل مسلط شود، سپس جبهۀ تحریر تیگرای تجدید قوا نموده و بار دیگر بر این منطقه مسلط می‌شود، حتی از این منطقه پا بیرون گذاشته، آدیس آبابا پایتخت ایتوپی را مورد تهدید قرار می‌دهد؛ آیا این حوادث منشأ داخلی داشته و نتیجۀ کشمکش‌های درون ملیتی می‌باشد و یا این حوادث از کشمکش‌های بین‌المللی آب می‌خورد؟

پاسخ

برای وضاحت بیشتر پاسخ، ناگزیر باید جوانب بین‌المللی و ملی-داخلی کشمکش‌های ایتوپی و تأثیرات آن بر حوادث را مورد برسی قرار دهیم:

در نخست؛ جوانب بین المللی:

1-     از لحاظ بین‌المللی ایتوپی تحت اشغال مستقیم ایتالیا قرار داشت تا این‌که به تاج‌گذاری مجدد امپراتور هیلسلاسی در سال 1941م، به همکاری انگلیس، ایتالیا از این سرزمین بیرون رانده شد و ایتوپی تحت نفوذ انگلیس داخل شد. از آنجایی‌که امریکا از طریق تبلیغات کمونیستی چپ‌گرا و انقلاب ضابط‌های چپ‌گرا در سال 1974م به نفوذ انگلیس در این سرزمین پایان داد، از آن زمان به بعد ایتوپی تحت نفوذ امریکا در آمد. پس از کشمکش‌ها بین ضابط‌های انقلاب، در سال 1977م تحت رهبری ضابط منگیستو هیلا مریام حکومت در ایتوپی ثبات یافته، بسیاری از دریچه‌های نفوذ انگلیس در این سرزمین مسدود شد، علی رغم تغیر حکام، حکومت ایتوپی همچنان تابع امریکا باقی ماند است.

2-     منطقۀ تیگرای ایتوپی منطقۀ پیچیده‌ای محسوب می‌شود، از شمال به ارتیره و سودان، از بقیه جهات به دیگر ولایات ایتوپی تابع دولت، محدود است. بنابراین، ارائه‌ی هر حمایت نظامی قابل توجهی برای شورشی‌های این منطقه ممکن نیست، مگر از طریق مزدوران امریکا. حال می‌خواهد این حمایت‌های داخلی باشند و یا از طریق سودان و ایتوپی باشد، به این معنی که دولت‌های اروپایی در این ارتباط اگر صاحب کدام ارادۀ سیاسی هم باشند، آنان از حمایت نظامی قابل توجهی برای این منطقۀ سرکش عاجز اند. گذشته از این، رهبری جبهۀ تحریر تیگرای مخالف حکومت مرکزی در آدیس آبابا، بدور از ارتباط مستقیم با امریکا نیست. به اسثناء برخی از حمایت‌های سیاسی اروپایی از منطقۀ سرکش و برخی از اظهارات اروپایی منتقد تسلط ارتش ایتوپی بر این منطقه، در سال 2020م، کشمکش‌های بین حکومت مرکزی و جبهۀ تحریر تیگرای بدور از هر گونه دخالت قابل اهمیت اروپایی می‌باشد.

3-     اما موضوع سد النهضه که ایتوپی در سال‌های اخیر، از لحاظ بین‌المللی و منطقوی، آن را متبارز ساخته است، موضوع مرتبط به مصر و سودان می‌باشد. این درحالی‌ست که حکام مصر و سودان مزدوران حلقه بگوش امریکا می‌باشند. این مسئله که عبدالله حمدوک نخست وزیر معزول سودان مزدور انگلیس و اروپای‌ها بود، کدام تغییر در اصل مسئله وارد نمی‌کند، چون قدرت کنونی سودان هنوزهم در دست امریکا قرار دارد. به این معنی که مزدوران جدید انگلیس و اروپا در سودان ناتوانتر از آن اند که به منفعت انگلیس و اروپا، در منطقۀ تیگرای ایتوپی کدام دخالتی داشته باشند، آنان در حال حاضر به آرزوی باقی ماندن سهمی از دولت در سودان برای شان مبارزه می‌کنند؛ اما رژیم یهود از باب ایجاد نقاط ضعف و جنگجال‌هایی‌که مصر را مشغول سازد، در پشت پرده حکومت ایتوپی را به ساخت و راه‌اندازی سد النهضه تحریک می‌کند. این نیز ممکن نیست که رژیم یهود ادامه دارده  و از سیاست امریکا پاه فراتر بگذارد. به این معنی که امریکا به کشمکش‌های‌ متعلق به قضیۀ سد النهضه، بگونۀ گسترده‌ای دامن زده و آن را بر مبنای منافع خود مدیریت می‌کند.

دوم؛ جوانب درون ملیتی:

1-    از لحاظ فکری و دیگر ملاحظات، ایتوپی یک سرزمین عقب مانده به شمار می‌رود؛ علی رغم حاکمیت ضابط‌های چپ‌گرا از سال 1947م الی سال 1991م و جغجغ‌های کمونیزم، هیچ ایدیولوژی در ایتوپی جای بازننموده است. این کمونیست‌های مزدور امریکا، واقعیتی بسان واقعیت جمال عبدالناصر در مصر را داشتند. علی رغم این‌که‌ گزارشات رسمی، مسیحیان را اکثریت عنوان می‌کنند، احصائیه‌های غیررسمی، مسلمانان در ایتوپی را در حدود 60% تخمین می‌زنند. (منبع: مرکز تحقیقات الجزیرة؛ مورخ 15/4/2015م) اما به دلیل توجه‌های بین‌المللی به اعطاء صفت نصرانیت برای ایتوپی، تأثیرات اسلام در این سرزمین برجسته نبوده و بسیار کم‌رنگ می‌باشد. به این معنی که این سرزمین از هرگونه مفکوره‌ای که به وحدت بین مردم آن قوت بخشد، بدور می‌باشد.

2-     بدلیل خلای فکری و نبود مفکورۀ فعال در ایتوپی، بالای تمام جوانب زندگی سیاسی دولت، احزاب، تشکیلات، نهاد‌ها و  پیمان‌ها، عصبیت قبیله‌ای سایه انداخته و بر تمام جوانب آن از عینک نژادی نگرسته می‌شود. بنابراین، در ایتوپی عصبیت قبیله‌ای و نگرش نژادی در وازۀ فراخی برای اثرگذاری‌های سیاسی می‌باشد. از جمله دخالت نزاع ها، جنگ‌های قومی و اختلافاتی‌که بالای محدوده‌های قصبات و لایات در جریان است، از نقطه نظر نژادی ولایت ارومیه  که پایتخت ایتوپی آدیس آبابا در آن قرار دارد، مرکز بزرگ کشمکش‌های قومی در ایتوپی می‌باشد، این در حالی می‌باشد که قوم ارومی نزدیک به 40%، قوم امهره در ولایت امهارا 20%، قوم سومالی در منطقۀ اگادن 6% قوم تیگرای در منطقۀ تیگرای 5% به اضافه ده‌ها قوم بزرگ و کوچک، ساکنین ایتوپی را تشکیل می‌دهند. 

3-     برعلاوه‌ای نزاع‌هایی‌که بالای محدوده‌های مناطق و ولایات ایتوپی در جریان است، به شخص حاکم در این سرزمین نیز بگونه‌ای نگاه می‌شود که وی خود در رأس سیطرۀ نژادی در این سرزمین است؛ بطور مثال مزدور انگلیس امپراتور هایله‌سلاسی و مزدور امریکا منگیستو هایله ماریام از نژاد امهری بودند، که هریک در جریان حاکمیت طولانی مدت خویش فرهنگ قومی امهری را در این سرزمین حاکم نموده و زبان امهره را به عنوان زبان رسمی دولت تحمیل نمودند، با آن‌که آدیس آبابا در ولایت ارومیه واقع بوده و قوم ارومی که اغلبیت مسلمان اند، از این‌که در حاشیۀ مدارتاریخی جدید ایتوپی قرارداده می‌شوند، شکایت دارند. بدلیل اختلافات قومی و نظریۀ مسیحی سازی ایتوپی، قوم تیگرای علی رغم این‌که اقلیت قومی در ایتوپی را شکل می‌دهند، در سال 1991م در زمان حاکمیت ملس زیناوی در ایتوپی تا وفات وی در سال 2012م دولت را در اختیار داشتند. پس از نصب دیساوین معاوین زیناوی به عنوان نخست‌وزیر، علی رغم این‌که وی از قوم کوچک دیگری بود، تیگرای شاهرگ‌های دولت را در ارتش و سازمان امنیت ملی ایتوپی در اختیار گرفته و سطیرۀ آن بالای حکومت هم‌چنان ادامه یافت. اما پس از اعتراضات گستردۀ قوم ارومی در اطراف آدیس آبابا که در سال 2015م شعله‌ور و تا زمان استیفای دیسالین در سال 2018م ادامه داشت، آبی احمد اول از قوم ارومی به عنوان نخست وزیر جدید ایتوپی گماشته شد.

4-     نخست وزیر آبی احمد نقاط کلیدی دولتی را از تیگرایی‌ها را گرفت؛ بطور مثال در تابستان 2018م رئیس ارکان ارتش و مدیر سازمان امنیت و اطلاعات ملی را از وظیفه سبک دوش نمود، در حالی‌که هردوی آنان تیگرایی بودند و جبهۀ تحریر تیگرای این اقدام آبی احمد را یک هدف گیری نژادی عنوان نمودند، مخصوصاً این‌که تیگرایی‌های از سال 1991 بدین سوی این منصب‌های حیاتی را در اختیار داشته و برای خود از پاسداری می‌نمودند. لیکن مسئله شگفت‌آور اینست که نخست وزیر آبی احمد، این اقدامات را برای مصلحت قوم، به حایشه رانده شده از لحاظ تاریخی، ارومی نمی‌باشد، چون آبی احمد با قوم امهری هم‌پیمان می‌باشد. شاید بدلیل این‌که وی از ناحیه پدر مسلمان‌اش، ارومی بوده و از ناحیه مادر مسیحی خویش امهری و با یک زن مسیحی امهری ازدواج نموده است، مادر و همسری‌که در آن احساسات قومی متمایل به قومیت امهری ایجاد نموده اند. بنابراین، قوم ارومی بیسار زود گرایش قومی آن را احساس کرده و با توجه با این علیه آن با جبهۀ تحریر تیگرای هم پیمان شدند.

 سوم: این‌که با دقت بیشتری براین جوانب بین‌المللی و داخلی کشمکش‌های ایتوپی، به این نتیجه می‌رسیم که کشمکش‌های قومی و نژادی در ایتوپی ریشۀ اصلی حوادث داخلی می‌باشد، اما دولت‌های بزرگ و صاحب نفوذ در این سرزمین از این واقعیت سوء استفاده نموده، این حوادث را برمبنای سیاست‌ها و منافع خود جهت می‌دهند. به این معنی که این همان واقعیت کشمکش‌های ایتوپی در تاریخ جدید آن می‌باشد. اگر به سال‌های گذشته برگردیم، می‌بینیم که قوم تیگرای از زمان تأسیس جبهۀ تحریر تیگرای در سال 1975م تبارز نمود و بعد از 15 سال در سال 1991م رهبر جبهۀ تحریر تیگرای ملیس زیناوی بالای تمام ایتوپی مسلط شد؛ پس از آن زیناوی برای تضمین حق جدایی طلبی تیگرای از ایتوپی، با احتمال این‌که شاید اوضاع تغیر نموده و ادارۀ آدیس آبابا علیه تیگرای شود، اقدام به تعدیل قانون اساسی ایتوپی نمود. از جمله تعدیل ماده 39 قانون اساسی ایتوپی در سال 1995م که برمبنای آن هر ملیت از ملیت‌های ایتوپی حق  جدای غیرمشروط و رغم زدن به سرنوشت خود را دارند، اما در آن زمان تیگرایی‌ها چون دولت را در اختیار داشتند، به این ماده کدام نیاز نداشتند؛ اما همین‌که آبی احمد بر آدیس آبابا مسلط شد، بساط اقتدار این قوم برچیده شد. قرار بود که انتخابات پارلمانی در اگست 2020م برگذار شود، اما آبی احمد این انتخابات را به دلیل شیوع ویروس کرونا به تعویق انداخت، اما جبهۀ تحریر تیگرای این اقدام آبی احمد را نپذیرفته و به تنهایی در تیگرای انتخابات را برگزار نمودند، که به این ترتیب منطقۀ تیگرای در یک وضعیت عاصی‌‌گری قرار گرفته و خود را در مسیر جدای از دولت قرار داد. به دلیل تمایلات جدای طلبانۀ جبهۀ تحریر تیگرای و اقدام آن به گرفتن اردگاهای مرکزی ارتش ایتوپی در این منطقه و بدلیل رد مشروعیت این انتخاباتی‌که به تنهای در منطقه برگذار شده است، از جانب حکومت مرکزی، جنگ را در میان منطقۀ سرکش و حکومت مرکزی در 4/11/2020م شعله‌ور ساخت، که ارتش ایتوپی، به کمک ارتش اریتیره، به مدت کوتاهی و بسیار زود بالای تمام منطقۀ تیگرای و مرکز آن، شهر میکیلی، مسلط شد و جبهۀ تحریر تیگرای به کوه‌ها انتقال یافت.

چهارم: این‌که حکومت مرکزی در آدیس آبابا به گونۀ غیر مترقبه‌ای پس از چند ماه، آغاز به عقب‌نشینی نمود، طوری‌که در ابتداء خروج نیروهای ارتیره از منطقۀ تیگرای اعلان نمود، در حالی‌که هنوز آدیس آبابا به حضور ارتش ارتیره در تیگرای اعتراف ننموده بود، "نخست وزیر آبی احمد در بیانیه‌ای گفت: نیروهای ارتیره به زودی از منطقه ارتیره در شمال کشورش، خارج می‌شوند". (منبع: فرانس24؛ مؤرخ: 26/3/2021م). سپس اعلان شد که ارتش ایتوپی نیز از این منطقه خارج می‌شود. "وزیرخارجۀ ایتوپی اعلان نمود که حکومت از تیگرای بیرون می‌شود، بر این تأکید داشت که این یک تصمیم سیاسی می‌باشد." وی افزوده گفت: "پس از امروز ما مسئولیت هر آن‌چه به تیگرای اتفاق می‌افتد را نداریم." (منبع: المصری الیوم؛ مورخ 30/6/2021م). هم‌چنان طبق گزارش همین منبع، "نخست وزیر ایتوپی آبی احمد گفت: بیرون شدن ما از تیگرای باعث می‌شود که ما برای ملت تیگرای فرصتی را برای فکر همه‌جانبه در مورد قضایا بدهیم." هم‌چنان در ادامه گفت: "ما در حدود 100ملیارد (بر) در منطقۀ تیگرای به مصرف رساندیم، یعنی مبلغی‌که بیشتر از 13 چند بودجۀ سالانۀ این منطقه است، اما از این پس نمی‌خواهیم این انفاقی را که لیاقتی برای آن وجود ندارد ادامه دهیم." خروج ارتش ایتوپی از تیگرای در صورتی انجام می‌شود که حزب نخست وزیر آبی احمد در انتخابات پارلمانی 10/7/2021م به سختی توانست موفق شود، موفقیتی‌که به معنی تأیید مردمی بزرگ بر حملۀ ارتش بر تیگرای بود، اما بعد از پیروزی مطلق ارتش ایتوپی بر جبهۀ تحریر تیگرای، برای ستودن این خروج حکومت آدیس آبابا بهانه‌جویی نمود؛ حمایت از سد النهضه را اولویت عنوان می‌نماید، پس از برخی از کشمکش‌ها همراه ارتش سودان برای تسلط بر نوار مرزی و مثلثه فشقه. (منبع: القدس العربی؛ مؤرخ 2/7/2021م)

پنجم: این‌که با دقتی بیشتر در میابیم که ارتش ایتوپی در واقع توان اشغال منطقۀ سرکش را در اواخر 2020م به سهولت نداشت، اگر حمایت امریکا نمی‌بود و دلیل این حمایت امریکایی این مشارکت ارتش ارتیره با ارتش ایتوپی در جنگ‌های این منطقه است، چون ایسایاس افورکی رئیس جمهور ارتیره مذدور سابقه دار امریکای می‌باشد. هم‌چنان با دقت بیشتر در می‌یابیم که این امریکا بود که به ارتش ارتیره از تیگرای اجازۀ خروج را داد، در حالی‌که هنوز حکومت آدیس آبابا به حضور نیروهای ارتیره در تیگرای اعتراف ننموده بود، سپس اظهارات وزیر خارجه و نخست وزیر ایتوپی اشاره بر این داشته که ارتش ایتوپی از تیگرای به شکل خود رضای بیرون شده و باردیگر میدان را برای جبهۀ تحریر تیگرای خالی گذاشته است، چیزی‌که هرگز دون درخواست امریکا امکان پذیر نیست.

ششم: این‌که با تدبر بر آن‌چه در ایتوپی به وقوع پیوسته و در آینده نیز به وقوع خواهد پیوست، واضح خواهد شد که نقشه‌های امریکا برای ایتوپی و در کل شاخ افریقا تغییر نموده است:

1- این‌که از جهتی امریکا که اقدام به حمایت از حکومت آبی احمد نمود و سعودی را در پشت آن قرار داده و ابن سلمان با وی چندین تماس برقرار کرد، در ابتداء خوست با تحمیل ثبات در ایتوپی، قدرت وی را تثبیت نماید، اما بعد واضح شد که آبی احمد توان این کار را ندارد. شاید ایتلاف ارتش تحریر اورمی همرای جبهۀ تحریر تیگرای برای سرنگون‌سازی حکومت آدیس آبابا، اشارۀ روشنی بر این دارد که آبی احمد حتی در جلب حمایت قومی‌که نسب پدری‌اش به آن بر می‌گردد، ناکام بوده است. اما از جهتی دیگر ادارۀ ترامپ از حملۀ ارتش ایتوپی بر تیگرای در پایان سال 2020م حمایت کامل نمود و به مشارکت ارتش مزدور خویش رئیس جمهور ارتیره در این حمله، شکست جبهۀ تحریر تیگرای را حتمی ساخت. آن اداره از عینک رژیم یهود به این قضیه نگاه می‌نمود، رژیم یهود عینک‌اش، جانساری نخست وزیر ایتوپی آبی احمد را در نقشه‌اش برای سد النهضه که تهدید بزرگ و استراتژیک برای مصر به شمار می‌رود، می‌دید. به همین دلیل و بدلایل انتخاباتی ادارۀ ترامپ، از نقشۀ آبی احمد در ایتوپی حمایت نموده و در پایان سال 2020م وی را بالای تیگرای مسلط نمود.

2- همین‌که ادارۀ بایدن جای ادارۀ ترامپ را اشغال نمود، نقشه‌های امریکا برای ایتوپی و شاخ افریقا تغییریافت، چنانکه سیاست جدید امریکا نسبت به ایتوپی این است که این سرزمین تجزیه شود، این چیزی می‌باشد که اجازۀ ادارۀ بایدن به خروج ارتش ارتیره از تیگرای و بعد از آن خروج ارتش ایتوپی از این منطقه، دال بر آن است و به معنی این می‌باشد که  وضعیت این منطقه در معرض جدایی از ایتوپی قرار دارد. ظاهراً می‌بینیم که مقامات امریکایی، بیشتر سخن از "وحدت سرزمین ایتوپی" می‌زنند، در حالی‌که از پی‌گیری اظهارات ایشان در مورد حوادث ایتوپی هویداست که امریکا چشم به انتظار تجزیۀ کامل ایتوپی می‌باشد، با آن‌که جبهۀ تحریر تیگرای و گروهای هم‌پیمان دیگر آن چینین چیزی را علنا یادآوری ننمودند! اما موارد زیر توجه امریکا را به تجزیۀ ایتوپی تأیید می‌کند:

الف- آنچه فعلاً در ایتوپی در حال جریان است، برمبنی نقشۀ امریکا برای این سرزمین می‌باشد، 9 گروه همرای جبهۀ تیگرای بر علیه حکومت آبی احمد ایتلاف نموده اند. یکی از این گروه‌های ایتلاف کننده که پایتخت ایتوپی را مورد تهدید قرار می‌دهد،  لشکر تحریر ارومی می‌باشد. ایتلاف این‌گروه‌ها در پایتخت امریکا واشنتن صورت گرفته است. این ایتلاف که ترکیب شده از 9 گروه مخالف دولت ایتوپی می‌باشد، در تاریخ 5 نوامبر 2021م گفت: هدف آن سرنگونی حکومت نخست وزیر آبی احمد می‌باشد، حال می‌خواهد این سرنگونی بزور و یا از طریق مزاکرات و تشکیل دولت انتقالی انجام شود... رهبران گروها در واشنتن در حالی اعلان ایتلاف نمودند که رهبران افریقا و غرب برای آتش بس میان حکومت مرکزی و جبهۀ مردمی تحریر تیگرای و هم‌پیمان آن فراخوان می‌دهند. (منبع: دوچه وله آلمان؛ مورخ 5/11/2021م) اعلان ایتلاف در وشنتن نشانگر این است که امریکا این نیروهای جدایی طلب را رهبری نموده و می‌خواهد دولت آبی احمد را ضعیف سازد.

ب- مجله فورین افروز Foreign Affairsامریکایی مقاله‌ای طولانی را در مورد جنگ ایتوپی نشر نمود که درآن چنین گفته بود: «حتی اگر توقف جنگ و درگیری در ایتوپی ممکن باشد، نبود یک هویت واحد در این سرزمین، اختلافات شدید در ارتباط به کس که باید حاکم قرار گیرد و این‌که این حکومت چه گونه ادامه یابد، نجات ایتوپی را از تجزیه شدن دشوار می‌سازد.» علاوه نمود که «بدون دیدگاه قناعت بخش و مشترک، به شکل گسترده‌ای، آبی احمد نمی‌تواند مانع رشد نیروهای جدای طلب شده و باعث رشد نیروهای اتحاد و انسجام  شود.» (منبع: الجزیره نت؛ 6/11/2021م). 

هفتم: خلاصه این‌که امریکا سعی در تضعیف حکومت آبی احمد و دولت مرکزی در آدیس آبابا دارد، این امریکا است که مصیر پیروزی‌های نیروهای متمرد تیگرای و مناطق متمرد دیگر را هموار می‌سازد. تمام آنچه در ایتوپی در حال جریان است، طبق نقشۀ امریکا می‌باشد؛ نقشه‌ای که ادارۀ بایدن برای تجزیۀ ایتوپی و تقسیم آن به چند دولت کوچک برگزیده است. با آن‌که  این نقشه در مدمت زمان کوتاهی انجام نخواهد شد، اما در حال حاضر تنها نقشه‌ای می‌باشد که در توافق با حوادث جاری می‌باشد و این همان نقشه‌ای است که امریکا برای سودان داشته و برمبنای آن سودان جنوبی را از آن جدا نمود. تمام این موارد اشاره به جنایات درجه اول نهفته در طرز فکر سیاسی امریکا دارد. این‌که امریکا و نیروهای استعمارگر بین‌المللی دیگر، هیچ باکی به ریختن خون مردم در راه اجرای سیاست‌ها و تحقق منافع خود ندارند، مخصوصاً این‌که اکثرا مردم مستضعف اند که بهاء پرداخت می‌کنند. در ایتوپی اکثریت اوقات مسلمانان در قدم اول پایمال می‌شوند، مخصوصاً این‌که آنان اکثریت باشندگان ارومی می‌باشند؛ ولایتی‌که آدیس آبابا در آن قرار گرفته است و آنان بیشتر از تمام مردم و ملیت‌های ایتوپی در حایشه قرار دارند. نیروهای مختلف ایتوپی همرای باداران خود از دولت‌های کفری استعمارگر توافق نموده اند که مسلمان‌ها هیچ سهمی در دولت نداشته و وجبهۀ نصرانی بودن دولت هم‌چنان استمرار خواهد داشت. آنان با هم توافق نمودند که اسلام را در میدان‌های سیاسی در ایتوپی خاموش نگهدارند؛ با وجودی‌که درصدی بزرگ ساکنین این سرزمین را مسلمانان تشکیل می‌دهند.

افریقا همواره آزمایشگاه جنایات غربی بوده است؛ جنایاتی‌که غرب در کشتارگاه رواندا و غیره مرتکب شده است. به طور معمول مسلمانان اولین قربانیان این جنگ‌ها می‌باشند و هیچ کس توان ایستادگی در برابر این نیروهای وحشی بین‌المللی را ندار، مگر دولت اسلامی؛ دولت خلافت راشده دوم؛ دولتی‌که هدایت را میان مردم نهادینه ساخته و این‌گونه از تعصبات قومی متعفن مردم خویش را وقایه می‌نماید؛ دولتی‌که از جنایات دولت‌های بزرگ پرده برداشته و آنان را عبرتی برای عبرت گرنده گان قرار می‌دهد. این‌گونه است که دنیا طبق این فرموده الله سبحانه وتعالی متلاشی خواهد شد:

﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً...﴾ [اسراء: 81]

ترجمه: بگو: حق فرا رسيده است و باطل از ميان رفته و نابود گشته است، اصولاً باطل هميشه از ميان رفتني و نابود شدنی است...

مترجم: علی مطمئن

ادامه مطلب...
  • نشر شده در فقهی

پرسش

السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته!

سرورم! پیرامون این قول شما: "آیا از شما مردی رشیدی نیست که اين نامریان را بركنار نموده، سیرت انصار را تکرار نماید؛ به این ترتیب در راستای اقامه‌ی حکم اسلام یعنی خلافة راشده ما را نصرت دهد...؟"  می‌خواهم به این حدیث نبوی اشاره نمایم که در آن رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم می‌فرمایند:«إذا رأيتم الناس قد مرجت عهودهم، وخفت أمانتهم، وكانوا هكذا»؛ زمانی مردم را دیدید که پیمان های خود رانقض  نمودند و امانت‌های‌شان بی‌اهمیت شد و این چنین بودند. رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم انگشتان خویش را باهم در آمیخت. راوی می‌گوید: به سوی وی صلی‌الله علیه وسلم برخاستم و گفتم: جانم فدایت! آن‌وقت راه چاره چیست؟ فرمود: «الزم بيتك، وابك على نفسك، واملك عليك لسانك، وخذ ما تعرف، ودع ما تنكر، وعليك بأمر خاصة نفسك، ودع عنك أمر العامة»؛ درخانه‌ات بمان، بر حال خود گریه کن، مواظب زبانت باش، به آنچه مطابق شرع می‌دانی عمل نما، آنچه را  خلاف شرع می‌یابی ترک نما، مواظب خودباش  و امور عام مردم را به خودشان بگذار! این‌جا میان فرمان رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم و میان آن‌چه که شما ما را به آن دعوت می‌دهید، یک نوع تناقض دیده می‌شود. الله به شما برکت دهد.

پاسخ

علیکم سلام ورحمت الله وبرکاته!

حدیثی را که شما یادآور شدید، با متن کاملش در ابوداد قرار آتی روایت شده است:

«حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ، حَدَّثَنَا يُونُسُ بْنُ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ هِلَالِ بْنِ خَبَّابٍ أَبِي الْعَلَاءِ، قَالَ: حَدَّثَنِي عِكْرِمَةُ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ، قَالَ: بَيْنَمَا نَحْنُ حَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم، إِذْ ذَكَرَ الْفِتْنَةَ، فَقَالَ: «إِذَا رَأَيْتُمُ النَّاسَ قَدْ مَرِجَتْ عُهُودُهُمْ، وَخَفَّتْ أَمَانَاتُهُمْ، وَكَانُوا هَكَذَا» وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ، قَالَ: فَقُمْتُ إِلَيْهِ، فَقُلْتُ: كَيْفَ أَفْعَلُ عِنْدَ ذَلِكَ، جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاكَ؟ قَالَ: «الْزَمْ بَيْتَكَ، وَامْلِكْ عَلَيْكَ لِسَانَكَ، وَخُذْ بِمَا تَعْرِفُ، وَدَعْ مَا تُنْكِرُ، وَعَلَيْكَ بِأَمْرِ خَاصَّةِ نَفْسِكَ، وَدَعْ عَنْكَ أَمْرَ الْعَامَّةِ»

ترجمه: هارون بن عبدالله از فضل بن دکین، او از یونس بن ابی اسحاق، او از هلال بن خباب ابوالعلی به ما حدیث بیان نمود که هلال گفت: عکرمة از عبدالله بن عمرو بن العاص به من حدیث بیان نمود که ابن عمرو گفت : ما در اطراف رسول الله صلی الله علیه وسلم بودیم که از فتنه یادآور شده فرمود: «زمانی مردمان را دیدید که به تعهدات شان پابند نبودند و به امانت‌های شان اهمیت نمی‌دادند و این چنین بودند» و انگشتان خود را باهم آمیخت. راوی می‌گوید: من برخاستم و نزدشان رفتم و گفتم: جانم فدای شماباد! آنوقت راه چاره چیست؟ فرمودند: «درخانه‌ات بمان، مواظب زبانت باش، به آنچه که مطابق شرع می‌یابی عمل نما، آنچه را خلاف شرع می‌یابی ترک نما، مواظب خود باش و امور عام مردم را به خود شان بگذار!» پایان.

 حدیث فوق و احادیث مختلف دیگری‌که راجع به فتنه وارد شده اند، مخصوص شرایطی می‌شوند که در آن حق و باطل به گونه‌ای باهم خلط شده باشند که دیگر تفکیک حق از باطل غیرممکن به نظر برسد؛ پس کسی‌که نزدش حق از باطل واضح نشده است، حکم شرعی درباره‌ی وی همین است که الی روشن شدن حق از باطل  در خانه بماند، ولی هر زمانی‌که حق واضح شد، بر وی لازم می‌گردد که باحق حرکت کند.

این امر به شخصی‌که پیرامون معنی و مبنای حدیث تحقیقات دارد، به آسانی واضح می‌گردد. بنگر به کلمه‌ی" وکانو هکذا" و توضیح راوی به آن‌چه که به این قول"  وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ؛ یعنی انگشتان دست خود را بهم آمیخت" که اشاره است به خلط شدن برخی در بعضی و مبهم بودن امر بر آنان. همه‌ی این به خلط شدن حق بر باطل و عدم تفکیک از هم‌دیگر دلالت می‌کند. بنابراین، همان گونه که گفتیم، در چنین وضعیتی حکم شرعی نسبت به آن شخص تا روشن شدن حق از باطل همان بی‌‌طرفی است، ولی بعد از شناخت حق، دفاع از آن واجب می‌گردد.

حمایت از حق چه امر به معروف باشد و چه نهی از منکر و یا یاری نمودن مظلوم و یا هم جدوجهد در راستای طلب نصرت از اهل قوت جهت اقامه‌ی دولت اسلامی در صورت نبود آن، عملی‌ست که ادله‌ی شرعی واجب‌اش می‌گرداند که از آن جمله دلایل ذیل است:

در باره‌ی امر به معروف و نهی از منکر:

1- قال الله تعالى:

﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ [آل عمران: 104]

ترجمه: و باید از شما گروهی باشد که دعوت به خیر کنند، امربه معروف و نهی از منکر نمایند و همین گروه رستگارند.

وقال تعالى: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر﴾[آل عمران: 110]

ترجمه: شما(ای پیروان محمد صلی الله علیه وسلم) بهترین امتی هستید که به سود انساها فرستاده شده اید(مادامی‌که) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید.

احمد از عبدالله بن عمر روایت نموده که او می‌گوید: از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم شنیدم که می‌گفت:

«إذا رأيتم أُمتي تَهَابُ الظالم أن تقول له: إنك أنت ظالم، فقد تُوُدِّعَ منهم»

ترجمه: زمانی امتم را دیدید که بیم داشت ازینکه به ظالم بگوید تو ظالمی، در آن‌صورت وجود و عدم وجودشان یک‌سان است.

ابوداود روایت نموده است که ابوبکررضی‌الله عنه بعد از حمد و ثنا گفت: ما از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم شنیدیم که می‌گفت:

«إِنَّ النَّاسَ إِذَا رَأَوُا الظَّالِمَ فَلَمْ يَأْخُذُوا عَلَى يَدَيْهِ، أَوْشَكَ أَنْ يَعُمَّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ»

ترجمه: هنگامی مردم ظالم را دیدند و اورا از ظلم منع نکردند، الله همۀ آنان را دچار عقوبتی خواهد کرد.

ترمذی از حذیفه رضی‌الله عنه و او از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم روایت نموده که فرمودند:

«وَالَّذِي نَفْسي بِيَدِهِ، لَتَأْمُرُنَّ بِالمَعْرُوفِ، وَلَتَنْهَوُنَّ عَنْ المُنْكَرِ أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللهُ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عِقَابًا مِنْهُ ثُمَّ تَدْعُوْنَهُ فَلا يُسْتَجَابُ لَكُمْ»

ترجمه: سوگند به او ذاتی‌که نفس من به دست، اوست قطعاً امربه معروف و نهی ازمنکر می‌کنید یا اینکه  الله برشما عقوبتی را خواهد فرستاد و باز اورا دعا خواهید نمود؛ ولی دعای‌تان مستجاب نخواهد گردید.

هم‌چنان ابوداود و ترمذی از ابن مسعود رضی‌الله عنه روایت نموده اند که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«كَلاَّ، وَاللهِ لَتَأمُرُنَّ بالمَعْرُوفِ، وَلَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْكَرِ، وَلَتَأخُذُنَّ عَلَى يَدِ الظَّالِمِ، وَلَتَأطِرُنَّهُ عَلَى الحَقِّ أطْرًا، وَلَتَقْصُرُنَّه عَلَى الحَقِّ قَصْرًا، أَوْ لَيَضْرِبَنَّ اللهُ بقُلُوبِ بَعْضِكُمْ عَلَى بَعْضٍ، ثُمَّ ليَلْعَننكُمْ كَمَا لَعَنَهُمْ»

ترجمه: هرگز! هرگز! قسم به الله، قطعاً امربه معروف و نهی عن المنکر می‌کنید و از ظلم ظالم جلوگیری نموده و او را به حق بازگردانیده و بر آن نگه می‌دارید و یا این‌که در میان قلب‌های‌تان اختلاف خلق نموده، شمارا لعنت خواهد کرد؛ همانگونه که آنان را لعنت کرد.

ابوداود و ترمذی از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت نموده اند که سول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:

«أفْضَلُ الجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائرٍ»

ترجمه: بهترین جهاد گفتن سخن انصاف نزد سلطان جابر است.

نسائی از ابی عبدالله طارق بن شهاب بجلی احمسی رضی الله عنه نقل نموده که مردی در حالی‌که پای خود را در رکاب کرده بود، از رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم پرسید: کدام جهاد بهتر است؟ پیامبر فرمودند: «كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائرٍ»؛ گفتن شخن حق نزد سلطان جابر.

2- پاره یی درباره‌ی نصرت مظلوم

-قال الله تعالى:

﴿وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ﴾ [انفال: 72]

ترجمه: اگر از شما در باره‌ی دین یاری خواستند یاری نمودن شان برشما لازم می‌‌گردد.

-بخاری در صحیح خود از عبدالله بن عمر رضی‌الله عنه روایت نموده که رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند:

«المُسْلِمُ أَخُو المُسْلِمِ لاَ يَظْلِمُهُ وَلاَ يُسْلِمُهُ... وَمَنْ فَرَّجَ عَنْ مُسْلِمٍ كُرْبَةً، فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرُبَاتِ يَوْمِ القِيَامَةِ»؛ مسلمان برادر مسلمان هست نه اورا تنها می‌گذارد و نه به دشمن تسلیمش می‌کند... وکسی از کسی اندوهی را دور کند، الله (سبحانه و تعالی) از وی اندوهی از اندوه‌های روز قیامت را دور خواهد نمود. هم‌چنان وی از انس روایت نموده است او می‌گوید رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند: «انْصُرْ أَخَاكَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا»؛ به برادرت چه ظالم باشد و چه مظلوم یاری نما! گفتند: یارسول الله، نصرت مظلوم که واضح است، ولی ظالم را چگونه نصرت کرد؟ فرمود: مانع ظلم‌اش شو! و نیز از براء بن عازب رضی‌الله عنهما روایت نموده که وی می‌گوید: «أَمَرَنَا النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم بِسَبْعٍ، ... وَنَصْرَ المَظْلُومِ»؛ مارا رسول الله صلی الله علیه وسلم به هفت امور امرنمود که از جمله یاری به مظلوم است.

3- باز پیرامون طلب نصره از اهل قدرت برای تأسیس دولت اسلامی در صورت عدم وجودآن، که از آن جمله:

ابن هشام در سیرت از ابن اسحاق نقل قول می‌کند که «رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در موسم‌های حج که به قبایل عرب فرامی‌رسید، نزد آنان می‌رفت و آنان را به به سوی الله دعوت می‌نمو‌د و به آنان خبر می‌داد که وی نبی مرسل است و از ایشان درخواست می‌کرد که او را تصدیق و حمایت کنند تا رسالت خود را به ایشان برساند.» پایان.

ابوالفتح فتح الدین در عیون الأثرنقل قول می‌کند: «وقاسم بن ثابت از علی بن ابی طالب راجع به خروج او و ابوبکر با رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم یاد کرده... پس ابوبکر گفت: ازکدام قبیله اید؟ گفتند: از شیبان بن ثعلبه. ابوبکر به رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم متوجه شده گفت: پدر و مادرم فدایت باد، اینان متنفذین قوم خود اند و در میان‌شان مفروق بن عمرو، هانئ بن قبیصة، مثنی بن حارث و نعمان بن شریک است... ابوبکر گفت: حتماً شنیده باشید که او رسول‌الله است. پس او این‌جاست. مفروق گفت: ما خبر شدیم که وی ادعای آن‌را دارد، پس ای برادر قریشی، به چه چیزی دعوت می‌دهی؟ پس رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم  پیش آمد و گفت: «أَدْعُو إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ، وَأَنْ تُؤْوُنِي وَتَنْصُرُونِي»؛ به این دعوت می‌دهم که گواهی دهید جز الله واحد ولاشریک معبودی نیست و من رسول الله هستم و این‌که مرا جا دهید و نصرت کنید. هانئ لب سخن گشوده خواست که مثنی بن حارث با ایشان هم‌سخن شود؛ بناءً گفت: این مثنی بن حارث، بزرگ و جنگ‌جوی ما است. مثنی گفت: ای برادر قریشی، سخنانت را شنیدیم... ولی ما با یمامه و سمامه دوپیمانی داریم، پیامبر صلی‌الله علیه وسلم گفت: این دو پیمان را توضیح دهید. گفت: نهرهای کسری و آب‌های عرب... و ما با کسری پیمانی بستیم و او هم از ما تعهد گرفت که ما نه امری جدیدی ایجاد کنیم و نه به شخصی‌که امری جدیدی ایجاد می‌کند، پناه دهیم؛ پس اگر مایل هستی در متعلق آب‌های عرب تو را پناه و نصرت دهیم، این کار را خواهیم کرد. رسول‌الله فرمودند: شما صادقانه گفتید و پاسخ بد ندادید و دین الله را کسی نصرت کرده می‌تواند که صلاحیت همه‌جانبه داشته باشد...»  پایان.

به این ترتیب رسول‌الله صلی‌الله عیه وسلم از قبایل قدرت‌مند طلب نصرت می‌نمود تا باشد به اسلام گرویده و او صلی‌الله علیه وسلم را یاری نمایند تا در میان شان حکم الله را نافذ نماید؛ پس آنان رد کرند تا این‌که الله خواست... بنابراین رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم مصعب را به مدینه فرستاد، انصار دعوت را پذیرفتند و در بیعت عقبۀ دوم با رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم بیعت نمودند که به تعقیب آن رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم به مدینه هجرت نمود و آن‌جا دولت را تأسیس نمود...

ابن هشام در سیرت می‌گوید: «ابن اسحاق گفت: سپس مصعب بن عمیر به مکه برگشت، تعدادی از مسلمانان انصار با زائرین حج از قوم شان که هنوز در شرک بودند، به حج رفتند تا این‌که به مکه رسیدند، روزهای وسطی ایام تشریق را برای ملاقات بارسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در عقبه وعده سپردند، زمانی‌که الله در تقدیر آنان تکریم خود، نصرت پیامبرش، اعزاز اسلام و اذلال شرک و اهل شرک را رقم زده بود... او می‌گوید: ما به‌جستجوی رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم برآمدیم... می‌گوید: داخل مسجد شدیم که عباس دران‌جابود و رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم همرای او بودند، بعد عرض سلام نزدشان نشستیم.... کعب می‌گوید: سپس به حج رفتیم و با رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم به منظور عقبه روزهای وسطی ایام تشریق را تعیین نمودیم. وی می‌گوید: هنگامی‌که از مراسم حج فارغ شدیم، شبی‌که با رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم وعده سپرده بودیم، فرارسید... می‌گوید: آن‌شب با قوم در خیمه‌های خود خوابیدیم تا این‌که یک برسه از شب گذشت، از خیمه‌ها جهت وعده‌گاه رسول‌الله بیرون شدیم، مانند قطا آهسته و پنهانی بیرون می‌رفتیم، تا این‌که شعب نزدیک عقبه تجمع نمودیم که هفتاد و سه مرد بویم و دو زن همراه مان از زنان مان بودند: نسیبة بنت کعب یعنی ام عمارة یکی از بانوان بنی مازن بن الحارث، و اسماء بنت عمرو بن عدی بن نابی یکی از بانوان بنی سلمه مشهوربه ام منیع بود... می‌گوید: رسول ‌الله به‌سخن آغاز نموده و تلاوت قرآن نمود، به سوی الله دعوت داد و به اسلام تشویق کرد و سپس فرمود: باشما بیعت می‌کنم، مشروط بر این‌که در برابر هرآن‌چه که از زنان و اولادتان دفاع می‌کنید، از من نیز دفاع خواهید کرد. وی می‌گوید: براء بن معرور از دست مبارک ایشان گرفت و گفت: بلی، سوگند به او ذاتی‌که تو را نبی برحق فرستاده است، از تو دفاع خواهیم کرد، همان‌گونه که از رازهای خود دفاع می‌کنیم. پس ای رسول الله با ما بیعت‌کن! قسم به الله ما اهل حلقه و جنگ‌جو هستیم، این‌را از بزرگان خود نسل به نسل آموخته ایم...! باز رسول‌الله گفت: من از شما و شما از من اید. با کسی جنگیدید، می‌جنگم و با کسی صلح نمودید صلح می‌کنم.... گفتند یا رسول‌الله اگر ما به این وفا کنیم، پاداش مان چه خواهد بود؟ گفت: بهشت. گفتند: دستت را باز کن، دستش را باز کزد و با وی بیعت نمودند. می‌گوید: باز رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند: بروید به خیمه‌ها تان! می‌گوید: پس عباس بن عبادة بن نضلة به وی گفت: سوگند به ذاتی‌که تو را به حق فرستاده است؛ اگر خواسته باشی فردا با اهل خود باشمشیرها به تو خواهیم پیوست! می‌گوید: رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم فرمودند: هنوز به آن مامورنشده ایم، ولیکن برگردید به خیمه‌های خویش...»

بیهقی در دلائل النبوة نقل نموده می‌گوید «حسن بن محمد بن اسحاق از ابن زبیر محمد بن مسلم به ما خبر داد که به وی جابر بن عبدالله انصاری نقل نموده ... که ما شعب عقبة را وعده دادیم؛ پس یک‌نفر و دو نفر جمع شدیم تا این‌که نزد ایشان همه‌گی جمع شدیم و گفتیم: یا رسول‌الله به چه چیز با تو بیعت کنیم، گفت با من بیعت کنید بر شنیدن و اطاعت نمودن در حالت نشاط و سستی، و بر مصرف نمودن در حالت فراخی و تنگدستی، به امربه معروف و نهی از منکر، بر این‌که برای الله سخن می‌گویید و از ملامت ملامت‌گری نخواهید ترسید و بر این‌که مرا نصرت خواهید کرد. زمانی‌که نزدتان به یثرب آمدم از من دفاع می‌کنید در برابر هر آن‌چه که ازآن همسران اولاد و اولاد خویش را دفاع می‌کنید و پاداش شما بهشت است... پس به سوی وی برخاستیم، یک یک مرد با وی بیعت می‌کردیم که از ما شرط خود را می‌گرفت و در عوض به ما بهشت را وعده می‌داد...» پایان

همه این دلائل و دلائل دیگر مشابه، حرکت را واجب می‌گرداند. بی تفاوت ماندن تنها در حالت فتنه می‌‌باشد؛ در صورتی‌که انسان حق و باطل را نمی شناسد‌؛ هنگامی حق را شناخت واجب است که حق بگوید، امر به معروف و نهی از منکر کند، از مظلوم پشتیبانی نماید و به منظور تأسیس دولت اسلامی "خلافة راشدة" به طریقه‌ی شرعی از اهل قوت طلب نصرت کند. این عمل در نبود خلافت واجب بوده و بی‌تفاوتی ازان گناهی است بزرگ. اگر مسلمانان به خصوص صالحین نسبت به نصرت حق آشکار و معلوم بی‌تفاوت بمانند و در خانه‌های خود آسوده بنشینند، همانا فساد برپا خواهد شد، بغاوت‌گران و باطل‌پرستان سر از گریبان کشیده و بر گردن‌های بنده‌گان سوار خواهند شد.

طوری‌که در فوق توضیح دادیم، نصوص شرعی بی‌تفاوتی در چنین حالت را نه تنها این‌که رد می‌کند؛ بلکه نصرت حق را واجب می‌گرداند.

این بود معنای حدیث شریفی‌که راجع به آن سوال نمودی، یعنی آن به‌حالت فتنه حمل می‌شود؛ حالتی‌که حق از باطل جدا معلوم نگردد...

ای سوال کننده‌ی محترم! این به سخن ذیل ما چی ربطی دارد: «ما به لشکرهای مسلمانان رو می‌آوریم: آیا از شما مردی رشیدی نسیت که به خیانت حکام نسبت به الله و رسول و مؤمنان نه بگوید؟ آیا از شما مردی رشیدی نیست که به دین و آبروی خود غیرت نموده، در برابر دشمنان الله استاده‌گی نماید، ریسمان‌شان را قطع و قدرت‌شان را درهم بشکند...؟ آیا از شما مردی رشیدی نیست که بر سراین نامردان نقطه‌ی پایان بگذارد و سیرت انصار را اعاده نماید؛ پس ما را به برای اقامه‌ی حکم اسلام یعنی خلافة راشدة نصرت نماید؟...» انتهى، حيث‌الحق فيها واضح و روشن است و آن دعوت است، برای نصرت دین الله و تأسیس حکم الله و قطع نمودن ریشه‌ی کفار و نه گفتن به آنانی‌که به الله و رسولش و مسلمان خیانت می‌کنند... بنابر این این دعوت به فتنه نیست و نه مشارکت در فتنه است، بلکه دعوت حق آشکار است که در آن دو نفر را اختلافی نیست و دو نیزه را تصادمی نیست.

پس در کجا با حدیث رسول‌الله در تناقض است...! ایا دعوت دادن مسلمانان به عمل به کتاب‌الله و سنت رسول‌الله، ممانعت ظالمان و کافران و لبیک گفتن به نصرت دین با حدیث رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم در تناقض بوده می‌تواند؟!

الله بر تو رحم کند! در این امر فکر کن...! الله همه‌ی مارا به عزت اسلام و مسلمین توفیق عنایت فرماید!

برادرتان عطاء بن خلیل ابورشته

تر جمه: محمد مسلم

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه