- مطابق
ثبوت بطلانِ عقد با زنان مشرک از طریق اجماع
پرسش:
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!
جناب شیخ بزرگوار در کتاب شخصیت اسلامی چنین آمده است: «هم چنان صحابه رضی الله عنهم به فساد عقود و بطلان آن به سبب ورود نهی استدلال کرده اند که از آن جمله احتجاج، ابن عمر رضی الله عنه به فساد يا بطلان نکاح با زنان مشرک مبنی بر این قول الله سبحانه وتعالی استدلال شده است:
وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ
[بقره: 221]
و زنان مشرک را نکاح نکنيد.
هیچ کسی بر وی در اين استدلالش انکار نکرده، پس این خود اجماع می باشد. پرسش من اینست که چگونه این موضوع را اجماع بگوئیم، در حالی که دلیل واضحاً آیت می باشد؟
پاسخ:
وعليکم السلام ورحمت الله وبرکاته!
برای وضاحت بيشتر به پاسخِ پرسش شما، نصی را که از آن پرسيده ايد تحت عنوان النهی عن التصرفات والعقود یعنی نهی از تصرفات در عقود را به طور کامل نقل می کنیم:
النهی عن التصرفات والعقود المفيدة لأحكامها، كالبيع والنكاح و نحوهما، إما أن يكون راجعاً لعين العقد، و إما أن يكون راجعاً لغيره فإن كان راجعاً لغير التصرف و لغير العقد، كالنهي عن البيع في وقت النداء يوم الجمعة، فإنه لا يؤثر على العقد و لا على التصرف لا بطلاناً و لا فساداً و إن كان راجعاً لعين التصرف أو لعين العقد فلا شك أنه يؤثر على العقد و على التصرف، و يجعله باطلاً أو فاسداً.
(شخصیت اسلامی: صفحه 232-233)
نهی از تصرفات و عقودی است که احکام خويش را افاده می کند؛ مانند: بیع، نکاح و امثال آن ها یا راجع به عین عقد می باشد و یا هم راجع به غیرش. پس اگر نهی به غیر تصرف و غير عقد راجع بود؛ مانند: نهی بیع در وقت آذان روز جمعه، پس این نهی بر عقد و تصرف از روی بطلان و فساد تأثير گذار نمی باشد و اگر به عين تصرف و عين عقد راجع باشد، پس شکی نيست که در عقد و تصرف تأثير نموده و آن را باطل يا فاسد می گرداند.
دلیل بر این که نهی بر تصرفات تأثیر کرده و آن ها را باطل و یا فاسد می کند این فرموده ی پيامبر صلی الله عليه وسلم می باشد:
مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ
(رواه مسلم)
هر کس عملی را انجام دهد که آن مطابق امر ما نباشد آن عمل مردود است.
منظور این که منهی عنه نه صحیح است و نه مقبول. بناً مردود می باشد و مردود در برابر بطلان و فساد معنای دیگری ندارد. هم چنین صحابه رضی الله عنهم به سبب نهی به فساد و بطلانِ عقود استدلال کرده اند که از آن جمله احتجاج ابن عمر رضی الله عنه بر فساد و بطلان نکاح زنان مشرک، مبنی بر این قول الله سبحانه وتعالی می باشد:
وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ
[بقره: 221]
و زنان مشرک را نکاح نکنيد
که هیچ کسی بر وی در اين استدلالش انکار نکرده، پس این خود اجماع می باشد. و از آن جمله استدلال صحابه رضی الله عنهم بر فساد عقود ربا و بطلان آن به اساس این فرموده الله سبحانه وتعالی است:
وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا
[بقرة : 278]
و آن چه از(مطالبات) ربا باقی مانده است آن را ترک کنيد.
و به این فرموده ی پیامبر صلی الله عليه وسلم:
لاَ تَبِيعُوا الذَّهَبَ بِالذَّهَبِ وَلاَ الْوَرِقَ بِالْوَرِقِ...
(رواه مسلم)
طلا را به طلا و نقره را به نقره نفروشيد...
پس این ها همه دلیل بر این اند که نهی در تصرفات آن ها را باطل یا فاسد می گرداند، اما این تأثیر زمانی می باشد که نهی مفید تحریم باشد قسمی که طلب جازم به ترک عمل باشد. اگر نهی افاده تحریم نکند بلکه مفید کراهیت باشد، پس تأثیری بر تصرفات و عقود ندارد؛ زیرا که تاثیر از ناحیه تحریم می آید. بناً تحريم در تصرف و عقد آن را باطل یا فاسد می گرداند.
براساس بیان این نص واضح می شود که یقیناً مقصد از اجماع در این سیاق اجماع صحابه رضی الله عنهم است، چون نهی وارده در آیت وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ مفید فساد و بطلان آن عقد نکاح می باشد، از همين رو وقتی ابن عمر رضی الله عنه مبنی بر آيت فوق به بطلان عقد زنان مشرک استدلال نمود هیچ یک از صحابه رضی الله عنه بر آن انکار نکرد و این دلالت بر آن دارد که صحابه رضی الله عنهم می دانستند که نهی در این نصوص شرعی متعلق به عقود و تصرفات می باشد؛ چنان که در آیه ی فوق مطلوب اصلی فساد عقد و تصرف می باشد و این چیز دیگریست غیر از دلالت مستقیم آیت، چون آیت فوق مستقیماً دلالت بر نهی از نکاح با زنان مشرک دارد. صحابه رضی الله عنهم بر سخن ديگری نیز اجماع کرده اند و آن این که نهی وارده در آیت به فساد و بطلان عقد دلالت می کند که این موضع اجماع می باشد و این امریست که از ظاهر آیت واضح نشده است، ليکن اجماع آن را بیان کرده است.
برای وضاحت بيشتر از صورت موضوع، دو مسئله زير را برای تان ارائه می نمايیم:
نخست: اگر شخصی از شما بپرسد که آیا به نکاح گرفتن زن مشرک جواز دارد؟ عاجل پاسخ می دهید: نخیر جواز ندارد. اگر بپرسد به چه دلیل؟ پاسخ می دهید: وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ؛ یعنی زنان مشرک را نکاح نکنيد.
دوم: اگر شخصی از شما بپرسد که من زن مشرکی را به نکاح دارم، آیا زندگی نمودن با او را ادامه دهم یا خير؟ در این صورت ذکر آیت: وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ، پاسخ کافی نمی باشد، زيرا پاسخ می دهد که در آینده چنين عملی را انجام نمی دهد ليکن او از زن مشرک موجوده که در نکاح وی است از شما می پرسد، در این صورت نیز پاسخ کامل نیست مگر این که گفته شود که اجماع منعقد شده است بر این که نهی در آیه ی فوق به بطلان عقد می باشد. یعنی برايش می گویید که واجب است تا به عقد ازدواج تان اختتام بخشید، زيرا عقدی را که همراه زن مشرک بسته اید باطل بوده طوری که نهی در آیت مذکور از طريق اجماع افاده ی بطلان عقد را می کند.
شما می دانيد که در این جا پاسخ کامل نمی شود مگر این که آیت را ذکر نمائید و بگوئید که در این آیت نهی است، و اضافه کنید که معنی نهی ثبوت بطلان عقد از طریق اجماع می باشد و اگر از طریق اجماع بطلان عقد از نهی ثابت نشود، در این صورت از پاسخ دادن در مورد نکاح گذشته اش متوقف و حیران می مانید. امیدوارم مسئله برایتان واضح شده باشد.
برادر شما عطا بن خلیل ابورشته