پنجشنبه, ۲۶ شوال ۱۴۴۶هـ| ۲۰۲۵/۰۴/۲۴م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

ادیان شرقی و تاثیر آن بر مسلمانان

ادیان شرقی:

ادیان محدودی در جهان وجود دارند که اساساً از شرق-ساحه میان جاپان و هندوستان که چین را نیز دربر دارد-نشأت یافته اند. ادیان جاپانی به‏نام شینتوئیزم (Shintoism)، چینی به‏نام‏های تائویزم (Taoism) و کانفوسیانیزم (Confucianism) و ادیان هندی به‏نام‏های بودائیزم (Buddhism) و هندوئیزم (Hinduism) یاد می‏شوند. زمانی‏که از ادیان شرقی نام می‏بریم و تاثیرات آن را بر جهان و به‏ویژه بر مسلمانان مطالعه می‏کنیم، محور بحث ما را فقط دو آیین هندی یعنی بودائیزم و هندوئیزم تشکیل می‏دهد، زیرا ادیان مذکور با تعریفی که از روح ارائه دادند و پس از مطرح ساختن موضوع مادیت و معنویت انسان‏ها، تأثیر خیلی برجسته و قابل ملاحظه‏ی بر جهان گذاشتند. درین راستا، برای روشن شدن تأثیر آن‏ها بر مسلمانان، تمام تاریخ مسلمانان مطالعه نمی‏گردد بلکه مسلمانان قرون اخیر مطالعه می‏شوند و بس.

تاثیر:

افکار نیز مانند اختراعات نیازمند پیش‏زمینه اند. اساس افکار هندوئیزم و بودائیزم را در کل سمسارا (samsara) و نروانا (nirvana) تشکیل می‏دهد. سمسارا دوران همیشگی مرگ وحیات انسان است. طوری که هر انسان دارای حیات بی شماری قبل از این زندگی بوده، و بعد از مرگ نیز حیات بی شماری درپیشرو دارد و بدین ترتیب دوباره داخل دوران می‏شود؛ همین دوران را سمسارا می‏نامند. قال یادآوریست که اگر مسئله روح جاویدان و کائنات جاویدان قبلاً وجود نمی‏داشت، پیدایش سمسارا نیز ناممکن می‏بود. فکر دیگری که از این مفکوره شکل می‏گیرد نروانا می‏باشد، یعنی پایان زندگی و مرگ. فردی را تصور کنید که به این فکر معتقد است، و میلیون‏ها زندگی را پشت سر گذشتانده و باور دارد که این روند هرگز پایان نمی‏پذیرد، پس برای وی چه بهتر که از دوره منحوس و پرمصیبت کنونی زندگی خود را نجات بخشیده و به آن نقطه پایان بگذارد؟ چگونه یک انسان به این حالت نروانا می‏رسد، مرحله پایان حیات و مرگ، مرحله‏ی که هدف نهائی زندگی یک هندو یا بودائی را تشکیل می‏دهد؟ زهد، فکر دیگریست که از نروانا ترشح شده است. مثلاً هندوها را می‏بینی که بالای میخ‏ها می‏خوابند و زبان یا گلوی شان را سوراخ می‏کنند، ربط چنین رفتاری با افکار هندوئیزم دشوار نیست. ولی درعین‏حال افراد مسلمانِ به اصطلاح درویش یا فقیر را می‏بینی که به اعمال مشابهی دست می‏زنند؛ اما ربط آن با اسلام مشکل ساز است. بنأً تأثیرپذیری مسلمانان از چنین افکاری که درنتیجه آن در هندوستان و یا کشورهای دیگر به چنین اعمالی مبادرت می‏ورزند؛ قابل فهم و واضح می‏گردد.

نشنلزم اروپائی به مفاهیمی چون سکولرزم، دیموکراسی و بعضاً هم رومانتیزم به‏عنوان پیش‏زمینه نیاز داشت. ارتباط این مفاهیم با یکدیگر واضح بوده و ابهامی در زمینه وجود ندارد، مثلاً افکار مشخصی در قرن 17 و 18 میلادی مخصوصاً داروینیزم باعث ایجاد امپریالیزم قرن 19 در غرب شد، و به‏عنوان پیش زمینه برای آن عمل کرد. به همین دلیل، جای تعجب نیست که یک اروپائی از نشنلزم حرف می‏زند و درعین‏حال به دیموکراسی نیز معتقد است، زیرا هر دوی آن به یکدیگر مرتبط بوده و از یک اصل مشتق شده‏اند. ولی زمانی که یک مسلمان از دیموکراسی حرف بزند، خیلی مشکل به نظر می‏رسد که آن را از نظر اسلام توجیه کرد، زیرا کاملاً واضح است که دیموکراسی از غرب آمده و با اسلام هیچ نوع ارتباطی ندارد نه در جزئیات و نه در کلیات، هرچند برای تلفیق آن تلاش هم شود. بنأً یکی از راه‏های شناخت صحت افکار این است که افکار مذکور با اساس دین یا مذهب ارتباط داده شود تا دیده شود که آیا در دین ریشه و اصل دارد یا خیر، البته مطابقت این افکار با دین به شکل قطعی نه بلکه به شکل گمان غالب دریافت می‏گردد.

 پس‏منظر تاریخی

 افکاری هم وجود دارد که پیدایش آن‏ها به مقطعه‏های مشخص تاریخی بر می‏گردد. مثلاً، موضوع الهیت و پرستش روحانیون و اشخاص متبرک در بودائیزم که 400 سال بعد از بودا در آسیای شمالی پدید آمد، در اوایل این دین مروج نبوده و همچنین برای پیروانی که در آسیای جنوبی زیست داشتند، چیزی ناآشنا بود. همچنین فکر غالب میان عیسویان امروزی که طبق آن عیسی را هم خدا و هم بشر می‏پندارند، بعد از سال 325 میلادی به میان آمد یعنی دقیقاً سه قرن پس از عیسی. درعین‏حال، شیخ‏های صوفی قرن 13 میلادی – زمان هجوم مغول – بود که امروز اهل تصوف به اساس نظریات آن‏ها به‏وجود آمده است. علاوه برآن، دروازه اجتهاد توسط نسل اول مسلمانان نه بلکه توسط نسل‏های متأخر بسته شده است. پس پرسشی ایجاد می‏شود که چگونه بعضی افراد مذهبی ازین تلفیق‏های گوناگون متأثر گشته‏اند.

 افکار مطلق بدون درنظرداشت سیاق تاریخی

یکی از عواملی که افکار را در طول تاریخ منحرف ساخته است، مطلق‏گرائی می‏باشد. یعنی به قوانین و اصول کلی بدون درنظرداشت واقعیت و سیاق تاریخی آن استدلال شده و این نوع مطلق‏گرائی در هر دو ساحه؛ طبیعی که قانون طبیعت عنوان می‏شود و حقوقی قابل مشاهده می‏باشد. استدلال به شکل مطلق باعث می‏شود تا نه تنها یک فکر از واقعیت و موضوع‏اش دور شود بلکه بعضاً طوری انحراف کند که بعد از مدتی برای ارائه معنای مخالف آن استفاده شود. مثلاً بودائی‏ها امروز سنگ‏ها را عبادت می‏کنند درحالی‏که بودا خود به هیج خدائی معتقد نبود، همچنین عقیده تثلیث که امروزه میان عیسویان مروج است، در صدر عیسویت دیده نمی‏شد.

قوانین طبیعی مثل قانون نیوتن با قوانین دیگر از قبیل اسلامی، رومی و دارمای هندی تفاوت داشته ولی افراد زیادی هستند که با پذیرفتن یکی از آن‏ها عادت می‏کنند که به عین شیوه به تفکر بپردازند. بدون تفاوت که این فرد کمونست بوده و معتقد است که همه اشیا از ماده پیدا شده است و یا داروینست بوده که معتقد است هر که با طبیعت توافق یابد زنده می‏ماند و یا فردی بوده که معتقد است هیچ چیزی سریع‏تر از نور حرکت ندارد و یا هندو و یا بودائی بوده که به دوران فاسد زندگی و مرگ یا سمسارا معتقد است. نفس قوانین و افکار فوق مورد بحث ما نمی‏باشد، بلکه ظرفیت تفکر انسان مورد بحث است، زیرا همه گروه‏های فوق، انسان بوده و دارای فطرت یکسان بشری می‏باشند که با درنظرداشت چارچوب مشخصی که توسط اصول عقلی یا منطقی تعیین می‏گردد، به شکل مطلق و یا عام به تفکر می‏پردازند. بنأً نمی‏خواهیم بگوئیم که قانون نیوتن با قانون سمسارای هندو هیچ تفاوتی ندارد بلکه می‏خواهیم بیان کنیم که علاقمندی و تمایل همه انسان‏ها برای مطلق ساختن یک اصل به شکل افراطی دارای ریشه و اصل واحد است. مثال‏های از چنین مطلق‏گرائی را می‏توان چنین بیان نمود:-

1-  "قاعده اخف الضررین" باعث شد تا بعضی علما؛ فقه اسلامی را با واقعیت به شکل نادرست ربط داده و حتی بعضی احکام واضح و مشخص را تغییر دهند. مثلاً

الف: اشتراک در نظام‏های کفری

ب: مشروعیت بخشیدن معاملات سودی

ج: نفاق در دعوت، یعنی کتمان واقعیت حُکم اسلامی

 2- خدا در عیسویت عشق است.

تمام مفکوره‏ها و مسؤلیت‏های انسان را تغییر شکل داده و صرف به قربانی برای حضرت عیسی خلاصه نمودند.

 3- دلسوزی مطلق در ماهیانای بودائیزم

باعث شد تا پیروان آن به پرستش راهب، زاهد و الاهه افسانه‏های شان بپردازند. وهمچنان افسانه‏ی خدای گردید.

 4- عدم مداخله مطلق در اقتصاد بازار

باعث شد تا حکام درمقابل بازار و اقتصاد مسوولیت نداشته و نیز سبب شد تا سرمایه‏داران به استفاده بی‏رویه منابع اقتصادی بپردازند که نتیجه آن بحران اقتصادی است که اکنون با آن دست و پنجه نرم می‏کنیم. (دسمبر 2011)

 دین اسلام مشخصاً چهار منبع دارد: قرآن، سنت، اجماع اصحاب و قیاس. طوری که سه منبع نخست دارای منابع تاریخی بوده و به افکاری که هر سه آن دعوت می‏کنند طبیعتاً جهانی است. و به هیچ وجه امکان ندارد که انسان قرآن را بدون عربی بداند و فهم دقیق عربی نیز امکان ندارد مگر با دانستن عربی قرن هفتم میلادی. به همین ترتیب محتوای قرآن بدون شناخت دقیق جامعه‏ی که در آن نازل شد، قابل درک نمی‏باشد. سنت هم چه به شکل حدیث و چه به‏عنوان مرجع دوم اسلام دارای منبع تاریخی بوده و هیچ حدیثی وجود ندارد که فهم آن بدون کمک علوم تاریخی ممکن باشد. هم چنان اجماع اصحاب یک منبع‏ی کاملاً تاریخی است. ولی یکی از مشکلات عمده‏ی که امروزه امت مسلمه با آن دست وپنجه نرم می‏کند، عدم دسترسی وآگاهی از تاریخ است. ناگفته نیاید گذاشت که وقتی پیرامون مشکلات ومسایل فقهی و شرعی حرف می‏زنیم نباید تاریخ را به‏عنوان معیار عمل قرار دهیم. و نباید برای حل مشاکل از نصوص به شکل مطلق بدون ارتباط به تاریخ استفاده شود.

 به‏عنوان مثال، ذکر الله در حدیث آمده و کسی که زندگی رسول الله صل الله علیه وسلم را دقیق مطالعه نموده باشد هیچگاه به این نتیجه دست نمی‏یابد که فقط ذکر باعث عروج انسان از فراز کوه‏ها گردیده و یا تکرار محض الفاظ بدون درک واقعیت آن‏ها سبب تزکیه نفس می‏گردد. و چنین تعبیری اصلاً به زندگی و اعمال پیامبر صل الله علیه وسلم و اصحاب رضی الله عنه صدق نمی‏کند و فقط زمانی امکان دارد که از زندگی پیامبر و اصحابش چیزی روایت نشده باشد. پس از استدلال شرعی با چنین ادعاها، معلوم می‏شود که آن‏ها موضوع را از دیدگاه مشخصی می‏بینند که غالباً غیر اسلامی است. مثلاً تقرب به الله توسط تکرار محض الفاظ اساساً فکر هندی بوده که انسان را نابینا می‏‏سازد. گرچه چنین اشخاص برای مشروعیت بخشیدن ادعای شان از نصوص شرعی استدلال می‏کنند ولی با آن هم انگیزه شان در اصل غیر اسلامی می‏باشد. به‏گونۀ مثال فردی که به آزادی‏ها معتقد است به دلیل صلب شدن آزادی از نوشیدن شراب و مخدرات امتناع می‏ورزد. درعین‏حال زمانی که این فکر به مسلمان زاده‏ی می‏رسد، وی برای این که به آزادی علاقمند است با استدلال به قرآن حرمت آن را بیان می‏کند نه برای این که الله آن را منع کرده است. همچنین افرادی ممکن به این نتیجه برسند که نماز و روزه به صحت مفید بوده و با استدلال شرعی ادعای خود را مشروعیت بخشند. چنین خلطی سبب شد تا مسلمانان را در بعضی موارد مغشوش سازد و طریق رفع آن اینست تا ربط به اسلام کلی باشد نه عام. و چنین ربطی بدون برداشت عمومی از سیرت امکان ندارد و فهم زندگی رسول الله صل الله علیه وسلم نیز بدون دانستن عصر اصحاب میسر نمی‏باشد. زیرا تأثیرپذیری از افکار بدون دانستن سیاق تاریخی آن‏ها بیش‏تر بوده و باعث می‏شود تا انسان میکانیزم‏های متعدد افکار را اخذ و حتی بعضی اوقات سبب اختلاط و نتیجه‏ی برعکس شود. چگونه بودائیزم از حالت انفرادی در هند به حالت اجتماعی در چین تغییر شکل نمود؟ پاسخ روشن است. بودائیزم در چین با کنفوسیانیزم خلط گردید. مردم جاپان نیز با حفظ تأثیر شینتوئیزم، بودائیزم را به زین-بودائیزم (Zen-Buddhism) تغییر دادند. درین جریان، افکار اساسی تغییر نکرده بلکه مردم با تأثر از فضای فرهنگی مشخص به تعبیر افکاری پرداختند که تعبیر آن‏ها باعث چنین تغییراتی در افکار گردید. روند تغییرات و انحرافات از افکار اساسی در یک دینِ ساخته‏ی بشر امری است معمول که در طول تاریخ به وقوع می پیوندد. اما سوال این است که آیا این تغییرات و انحرافات در افکار اساسی ادیان متذکره، برای پیروان آن‏ها سوال برانگیز و قابل تشویش است یا خیر؟ در پاسخ باید گفت که این تغییرات نه تنها باعث تشویش آن‏ها نگردیده بلکه در طول زمان به‏عنوان عامل تقویت و توسعه ادیان بشری محسوب می‏گردد. چنین انحرافات ادیان سماوی را به شدت مصدوم نموده، خلوص و صحت افکار را از بین می‏برد. زیرا بر عکس ادیان بشری، خلوص و صحت افکار در ادیان سماوی از اهمیت زیادی بر خوردار می‏باشد. این واقعیت یهودیان و مسیحیان را به این دلیل که پابندی به یهودیت و مسیحیت حقیقی در میان آن‏ها وجود ندارد، متأثر نمی‏سازد. چنانچه مفکوره فرزند داشتن خدا برای مسیحیان از این جهت که مفکوره رومی است یا یونانی، بی اهمیت می‏باشد. اما برای مسلمانان چنین انحرافات قابل قبول نیست. زیرا خلوص افکار به‏ویژه افکار اساسی برای مسلمین از چنان اهمیتی برخوردار است که هر نوع تغییر در آن متصور نمی‏باشد.

 افکار هندوئی و بودائی که فرهنگ‏های دیگر را متأثر ساخته است

زهد هندوئی و بودائی که مبتنی بر افکار مشخص بوده و افکار مذکور-افکار متعلق به ادیان شرقی- از طریق عقل بشری به ميان آمده است، نه از طریق وحی الهی. زهد هندوئی و بودائی که به اساس فکری مشخصی بر می‏گردد، یکی ازین افکار می‏باشد. این افکار توسط انسان‏هائی به وجود آمده است که برخی از آن‏ها خواستار رهائی از رنج بوده و برخی دیگر به علو مقام مادی و معنوی خود می اندیشیدند و در این راستا به مقام معنوی خود ارجحیت قایل بودند، آن‏ها می‏خواستند تا خود را از احساسات بشری رها سازند. این مفکوره با فطرت بشری در تناقض قرار داشته و از همین جهت تاکنون هیچ کس به چنین هدفی نایل نگردیده است. زیرا افرادی مثل بودا وغیره به میان آمدند تا با ارتقای نفوس شان، خود را از رنج نجات دهند و بدین ترتیب تلاش نمودند تا از احساساتی خود را رهائی بخشند که احدی از بشر تا حال به آن دست نیافته است. مثلاً طفلی را تصور کنید که اصرار می‏ورزد تا موتر را پرواز دهد، هرگاه برای وی تفهیم گردد که موتر برای پرواز ساخته نشده است، ولی باز هم اصرار ورزد تا رمز پرواز موتر را دریابد، در این صورت یگانه راه حل چشم پوشی و سکوت است. الله سبحانه و تعالی خالق تمام مخلوقات وانسان بوده و هدف زندگی انسان را در روی زمین واضحاً بیان کرده است. الله سبحانه و تعالی آسمآن‏ها و زمین را برای آزمایش و امتحان انسان آفریده تا برایش آشکار سازد که چه کسانی سزاوار زندگی در جنت بوده و چه کسانی سزاوار جزا و بدبختی در دوزخ اند‏

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ‏

[مُلک: 2]

"همان كسی كه مرگ و زندگی را پدید آورده است تا شما را بیازماید که چه کسانی از شما اعمال بهتر و نیكوتر را انجام خواهد داد. او عزیز و بخشاینده است."

‏ إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً

[کهف:7]

"ما همه چیزهای روی زمین رابرای تزئین زمین خلق كرده‌ایم (و جهان پرزرق و برق، و پرنعمتی را برای انسان‏ها آراسته‌ایم) تا ایشان را بیازمائیم (و ببینیم از آنان) كدام یك كارِ نیكوتر را انجام می دهند"

‏ وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ ‏

[هود: 7]

"خدا آن كسی است كه آسمآن‏ها و زمین را در شش یوم آفرید و قبلاً عرش خدا بالای آب قرار داشت. این بدان جهت است تا شما را بیازماید كه چه كسانی از شما كارهای نیكو می‌كنند. اگر به آنان بگوئی که شما بعد از مرگ برانگیخته می شوید، کافران خواهند گفت که این یك جادوگری آشكاری است.‏"

زندگی میدان امتحان الهی است که درنهایت آن انسان یا به جنت می‏رود یا به دوزخ. چنین دیدگاهی نسبت به زندگی کاملاً متفاوت از دیدگاهی است که به اساس آن انسان درنهایت یا خدا می‏شود و یا هم با خدا یکجا می‏گردد. تصور مذکور تا حدی مردم را گمراه ساخته که می‏گویند: "ما به جنت یا دوزخ توجهی نداریم بلکه رضایت الله را می‏طلبیم." حتی می‏گویند: "ما خدا را مثل تجارت عبادت نمی‏کنیم." این قول شان صریحاً با قرآن درتضاد قرار دارد، زیرا قرآن مبارزه و جهاد را که یکی از فرایض دین الله است، تجارت خوانده است. این مفهوم که "ما به جنت و دوزخ توجه نداریم بلکه رضایت الله را می‏خواهیم" از دیدگاه شخصی که زبان عربی را می‏فهمد آن‏قدر پوچ و بی‏معنی است که در زبان فارسی با "جمله من از شما متشکر نه بلکه سپاسگزار هستم" برابری می‏کند. این مفکوره پوچ و بی معنی از کجا آمده است؟ الله محل دیگری به جزء جنت و دوزخ نیافریده تا مردمی که این گونه فکر می‏کنند؛ به آن راه یابند. قرآن واضحاً مسلمانان را برای ورود به بهشت تشویق و برای دوری از دوزخ انذار می‏کند، پس این‏ها چگونه به آن دو توجه نمی‏کنند. علاوه برآن، "رضوان الله" ویا رضایت الله به این معنی است که الله انسان را عذاب نمی‏کند. زیرا اعراب زمان محمد صل الله علیه وسلم زمانی‏که می‏گفتند ارباب از غلامش راضی است، چنین تعبیر می‏شد که ارباب مذکور غلامش را جزا نمی‏دهد. رضایت الله نیز با این تعبیر ارتباط دارد، بنأً رضایت الله به معنی "یکجا بودن با خدا" نیست. این تعبیر نه با قرآن ارتباط دارد و نه با سنت؛ همچنان این مفهوم از رضایت برخلاف فهم عرب از این اصطلاح در زمان نزول قرآن بوده و در تضاد با فهم اصحاب رضی الله عنه نیز قرار دارد. هرگز هدف چنین افراد رضایت الله نیست بلکه بعضاً مقصود شان عشق الله است یعنی "عاشق الله" هستند. هرچند در هیچ جائی قرآن کلمه "عشق" و یا "عاشق الله" نیامده است. حب الله نیز به معنی ترجیح اوامر و نواهی الله بر هوای انسان آمده است. بنأً مفکوره عاشق الله بودن و یا با الله یکی شدن مفکوره اسلامی نیست. پس سوالی که مطرح می‏شود این است که این مفکوره از کجا به میان آمده؟ و چگونه داخل اسلام شده؟ و به چی شکل با اسلام ربط داده شده است؟ آن‏ها استلال می‏کنند که انسان‏ها از خاک وروح خلق گردیده است. به این ترتیب که الله سبحانه و تعالی از روح خود برای آدم علیه سلام دمید و به همین دلیل آدم و اولادهایش بخشی از الله را در وجود خویش دارند.

‏ الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ ‏،‏ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاء مَّهِينٍ ‏،‏ ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ

[سجده: 7-9]

"آن (الله) كسی است كه هر چه را آفرید، نیكو آفرید، و آفرینش انسان (اوّل) را از گل آغازید.‏ سپس خداوند ذرّیه او را از عُصاره آب (به ظاهر) ضعیف و ناچیزی (به‏نام منی) آفرید.‏ آن گاه اندام‏های او را تكمیل و آراسته كرد و از روح (متعلّق به‏خود یا به وی) در او دمید، و برای شما گوش‏ها و چشم‏ها و دل‏ها آفرید (تا بشنوید و بنگرید و بفهمید ، امّا) شما كمتر شكر (نعمت های او) را به جای می‌آورید."

درصورت مراجعه به تفسیر این آیت، به ‏ویژه تفاسیری ازقبیل طبری و جلالین، ترجمه آن را چنین خواهید یافت: الله آدم را آفرید و به وی شنوائی و بینائی عطا کرد. طبری در زمینه می‏گوید: {وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ} فَصَارَ حَیا نَاطِقًا "بنابراین آدم زنده شد وتوانایی سخن گفتن را پیدا کرد." جلالین هم درباره تفسیراین آیت چنین می‏گوید: "وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحه" أَی جَعَلَهُ حَیا حَسَّاسًا بَعْد أَنْ كَانَ جَمَادًا "الله سبحانه و تعالی آدم را از عدم آفرید و زنده گردانید وقابلیت حس کردن را در او پیدا کرد درحالی‏که این قابلیت را قبلاً نداشت." ابن کثیر می‏گوید: { وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ } یعنی: عقول، { قَلِیلا مَا تَشْكُرُونَ } و استعدادهای که الله سبحانه و تعالی برای شما اعطا کرده، خوشبختی نصیب کسی است که از استعدادهای خود در اطاعت الله سبحانه و تعالی استفاده کند. درین اواخر مردم آیت فوق را طوری تفسیر و تعبیر نمودند که گویا بخشی از الله در آدم انتقال یافته است؛ العیاذاً بالله. در قدم نخست عبارت "من روحه" دو معنی را افاده می‏کند که اولأ روح آدم وثانیأ روح الله. بنابراین ترجمه دقیق آن چنین است:- "بعداً به او شکل داد، و در او از روح (الله یا آدم) دمید." واضحاً معلوم می‏شود که این آیت از آیات متشابهات است و اگر مقصود آیت روح الله باشد، مسئله غیب بوده وانسان توانائی درک مغیبات را ندارد. پس چرا ادعا می‏شود که بخشی از الله به آدم انتقال نموده است؟ چگونه امکان دارد؟ چطور جرئت می‏کنند که بگویند بخشی از الله به آدم انتقال نموده است؟ الله سبحانه و تعالی به کسانی که آیات متشابه را تعبیر سؤ نموده و توسط آن مردمان را گمراه می‏سازند، اخطار داده است.(ر.ک: سوره آل عمران آیت 7)

بنأً آن‏ها معتقدند که بخشی از انسان الهی بوده و اشتیاق دارد تا دوباره به اصلش برگردد که همانا الله است. درین مورد صدها شعر در زبان عربی و دری نوشته شده که بر همین مفکوره استوار است. از همین جهت درتلاش اند تا به این مفکوره رنگ و بوی اسلامی داده و بدین ترتیب "وحدت الوجود" را ثابت سازند. چی دید خطرناکی نسبت به فطرت انسان؟ این مسلمانان در اصل متأثر از دید بودائیزم و هندوئیزم نسبت به زندگی و ارتباط انسان با خدا می‏باشند. چنانچه بودائی‏ها تلاش می‏نمایند تا بودا شوند؛ به این معنی که هدایت گردیده و خود را از سمسارا کاملاً آزاد نمایند. به همین ترتیب هندوها سعی می‏ورزند تا از سمسارا رهائی یافته و به نروانا دست یابند و بدین ترتیب با خدا یکی شوند. لذا مسلمانانی که ازین مفکوره متأثر اند، جنت را کاملاً بی فایده می‏یابند. دقیقاً مثل این که انسان بین دو انتخاب (با خدا یکجا شدن یا در جنت بودن) مختار قرار گیرد؟ همانند طفلی که برای پرواز موتر اصرار می‏ورزد. هندوها و بودائی‏ها برای رسیدن به چنین هدف عالی، راه زهد را در پیش گرفته ومعتقدند که از طریق تمرینات مختلف مثل یوگا وغیره می‏توانند جسم شان را تحت شکنجه و تکلیف قرار داده و به حالت نروانا دست یابند. به همین دلیل آن‏ها از اوامر دین شان به سختی و بدون کوچک‏ترین تخلف پیروی می‏کنند. درحالی‏که مسلمان زاهد، دنیا را محل امتحان می‏داند، نه محل ابدی زندگی؛ و خیروشر حوادث را مطلقاً تعبیر ننموده و نیز آینده زندگی برایش واضح نیست، بنأً به رعایت حال دیگران می‏پردازد نه به خاطر این که اشیا برای روح مضرند و نه برای این که مافوق انسان‏ها شوند و نیز نه به خاطر این که همه اشیا واقعیت نداشته و تفاوت میان اشیا امکان پذیر نمی‏باشد. بلکه وی برای رضایت الله تلاش می‏کند و رضایت وی نیز به دست نمی‏آید مگر با توجه به حالت دیگران و تنظیم امور زندگی. رضایت الله نیز به معنی یکجا شدن با الله نبوده بلکه زندگی در جنت را در پی دارد. اسلام همین است و کسی که گمان می‏کند جنت کافی نیست پس معلوم می‏شود که وی خود را به اسلام منقاد نساخته و مسلمان نمی‏باشد، همچنین تنظیم و غمخواری امور چیز دیگری نیست مگر سیاست. مسلمانان در رفتار و اعمال شان مورد امتحان قرار گرفته و اسلام محاسبه حکام را بهترین عمل خوانده است، محاسبه حکام بدون سیاست امکان پذیر نمی‏باشد. درحالی‏که بودائیزم برعکس، زندگی را واقعی نمی‏داند و از واقعیت‏ها برای نجات از رنج فرار می‏کند و از تنظیم و غمخواری امور زندگی نیز دوری می‏جوید که این امر باعث فاصله گرفتن بودائی‏ها از سیاست می‏شود. مسلمانان متأثر از این طرز دید غلط، حتی به ثواب و عذاب درحالی که از افکار اساسی اسلام اند، نیشخند می‏زنند. هندوئیزم و بودائیزم درنهایت منجر به رد کامل زندگی دنیا شده و سبب کناره گیری از آن می‏شود. بعضی مسلمانان مذهبی قرون اخیر نیز به عین افکار معتقدند. از مطالعه زندگی صحابه، واضحاً دیده می‏شود که بهترین اصحاب؛ سیاسی‏ترین آن‏ها بوده است. یعنی آن‏های که به تنظیم و غمخواری امور زندگی توجه داشتند و درعین حال زاهدترین اشخاص – با فهم دقیق مفهوم زهد از اسلام – به شمار می‏رفتند و برای این ویژگی شان هرگز استکبار نورزیده‏اند. آن‏ها زندگی را رد نکرده بلکه توجه بسیار زیاد – برای دستیابی به مقام بهتر و عالی‏تر نزد خالق شان – به تنظیم امور زندگی مردم پرداخته‏اند. ایشان با پوشیدن لباس مخصوص مثل ملاها، مولوی‏ها، قرأ و صوفی‏های امروزی خود را از سایر مردم عادی متمایز نساخته و هیچ گاهی خود را از مردم عوام بالاتر ندانسته‏اند. هم‏چنین معلوم نیست که پیرها و شیخ‏های که سیاست یا غمخواری امور زندگی را رد می‏کنند حدیث ذیل را چگونه تعبیر می‏کنند:- حدثنا محمد ثنا أحمد نا عبد الله بن أبی جعفر الرازی عن أبیه عن الربیع بن أنس عن أبی العالیة عن حذیفة قال قال رسول الله: 

من لم یهتم بأمر المسلمین فلیس منهم و من لم یصبح ویمس ناصحا لله ولرسوله ولكتابه ولإمامه ولعامة المسلمین فلیس منهم  

"کسی که به امور مسلمانان توجه ندارد، از آن‏ها (مسلمانان) نیست و کسی که صبح می‏کند یا شام می‏کند بدون آن که با الله، رسولش، کتابش، امیر مسلمانان و مجموع مسلمانان ناصح باشد (یعنی با آن‏ها مخلص نباشد) از آن‏ها (مسلمانان) به شمار نمی‏رود."

همچنین تزکیۀ نفسی که بدان عمل و دعوت می‏کنند چیزی جزء تقلید از زهد بودائی و هندوئی نیست که بعضاً پوشش اسلامی نیز داده می‏شود. چگونه می‏توان فردی را که از قضاوقدر آگاهی نداشته و نمی‏داند که فهم خیروشر اعمال برایش امکان پذیر نیست و نیز قانع نیست که رزق و اجل از جانب الله است، تزکیه شده خطاب نمود؟ تزکیه نفس یعنی اخذ و فهم مفاهیم اسلامی تا توسط آن سلوک انسان در صحنه عمل به اساس اسلام تنظیم شود. هندوئیزم درمقابل فقط عمل را برای تزکیه کافی می‏داند، حالآنکه اسلام نیت و انگیزه را نیز در اعمال مهم می‏داند. یعنی برای یک هندو فقط پابندی به مراسم تشریفاتی عبادی مهم است نه نیت، و مطلقاً باید به اعمال مذهبی پرداخت. اعمال به‏شکل مطلق اش نباید با احکام تکلیفی ووضعی در اسلام خلط گردد. زیرا در هندوئیزم چنین است که فقط عمل بدون دخالت نیت انسان را تزکیه می‏نماید. چنانچه در اسلام مفاهیم، منجر به تزکیه نفس گردیده و اعمال مسلمانان را به شکل ثابت جهت می‏بخشد.

مسلمانی که واقعاً تزکیه شده باشد به اعمال اهمیت می‏دهد زیرا می‏داند که وی برای امتحان خلق شده و امتحان نیز در اعمال می‏باشد، درعین‏حال اگر اعمال بدون نیت درست صورت گیرد، گرچه کوه‏ها را به لرزه درآورد ولی نزد خالق هیچ اهمیتی ندارد. موضوع دیگر پیدایش زهد در ادیان شرقیست که بدون مطلق‏گرائی در اعمال ممکن نبود، هچنین پیدایش آن بدون موجودیت انگیزه‏ی که انسان می‏تواند به مقام‏های عالی مثل خدا شدن یا با خدا یکجا شدن، دست یابد، امکان نداشت. همچنان رضایت الله برای چنین زاهدین مهم نبوده و بهشت نیز برای شان کفایت نمی‏کند. بدون شک مسلمانانی که از مفکوره‏های فوق متأثر گشتند، به چنین وضاحت محتوای فکر را نمی‏دانند و نه هم هندوئیزم را به‏صورت دقیق می‏شناسند. به همین دلیل مسلمانانی وجود دارند که می‏خواهند با تکرار(منترا) از فراز کوه‏ها پرواز کنند و یا بالای آب بروند و یا با الله یکجا شوند. و مسلمانانی وجود دارند که اذکار، دعاها و الفاظ مخصوصی را روزانه تکرار می‏کنند؛ چنانچه بعضی دیگر در هندوستان زبان شان را قطع نموده، سوزن ومیخ می‏خورند وبالای آتش راه می‏روند تا به مدارج عالی روحی دست یابند. علاوه برآن، می‏گویند که ما به علوم ظاهری(علم القال) یا علوم اسلامی نیاز نداریم بلکه علوم باطنی(علم الحال) را مستقیمأ از الله کسب می‏کنیم. چگونه چنین ادعا می‏نمایند؟ برای تزکیه؟ آن هم توسط خواندن(منترا)؟ بنأً برای کسی که فهم دقیق ومعلومات کامل پیرامون اسلام و هندوئیزم داشته باشد، به خوبی می‏داند که اساس تمام این مفکوره‏ها را هندئیزم تشکیل می‏دهد. نجات از قید افکار مزخرف هندوئیزم و بودائیزم ممکن نیست مگر این‏که اسلام به‏عنوان کُل با منابع تاریخی(سنت، سیره و اجماع اصحاب) درنظر گرفته شود.

إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ، الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

[بقره: 26-27]

"خداوند شرم ندارد از این كه مثال بزند به (كوچك ترین موجودات)، پشّه‌ای یا كمتر از آن. كسانی كه اهل ایمانند می‌دانند (هدف از این تمثیل چیست و) این صحیح و درست است و از جانب خدای شان می‌باشد. و امّا كسانی كه راه كفر و انكار را برگزیده‌اند، می‏گویند: خواست خدا از این مثال چیست‌؟ (باید بدانند) خدا با بیان این نوع مثال، بسیاری را سرگردان و گمراه می‌سازد، و بسی را (به سوی حق) راهنمائی می‌نماید و امّا خدا جز كج‏روان و منحرفان را با آن گمراه و حیران نمی‌گرداند. آن كسانی كه پیمانی را كه قبلاً با خدا (توسط فطرت و عقل و پیامبران) محكم بسته‌اند، می‌شكنند و آنچه را كه خدا دستور داده است كه گسیخته نشود (از قبیل: صله رحم، مودّت، مهربانی، رعایت حقوق انسانی، وغیره) می‌گسلند، و در روی زمین به فساد و تباهی دست می‌یازند، اینان بی‌گمان زیانکاران اند‏." بنابراین، این‏ها اسلام را از سیاق تاریخی‏اش دور ساخته و با گرفتن یک بخش اسلام برای توجیه افکار غلط و فاسد شان بخش دیگر آن را متروک گذاشتند. و به راستی که ایشان توسط قرآن گمراه شدند."

نویسنده: عیسی

 

ادامه مطلب...

زمامداران قرغیزی علیه حجاب زنان مسلمان اند!

خبر:
به تاریخ 19 جولای 2016م نهاد اطلاعاتی «ک نیوز» مقاله‏ ی «انار باکیوفبیکوف» را تحت عنوان اعلان افتضاح آمیز: «فتنه انگیزی یا دعوت برای شناخت ملی؟» به نشر سپرد. نویسنده پرسشی را در مورد تازه ترین رویداد جنبش مسلمانان قرغیزستان مطرح می کند. دست کم از یک هفته بدین سو بحث های دوامدار در مورد نصب اعلانات در بشکیک مزکر قرغیزستان با به تصویر کشیدن دختران با حجاب ملی و شعارهای از قبیل: "ای مردم بدبخت ما، ما داریم به کدام سو روان هستیم؟!" ادامه دارد.
هم چنین به تاریخ 14 جولای 2016م، در یک کنفرانس مطبوعاتی در شهر بشکیک به افتخار بازدید انگلا مرکل نخست وزیر جرمنی و اتمبایوف رئیس جمهور قرغیزیستان در مورد ابتکار خویش مبنی برای تخصیص دادن بودجه جهت جابجا سازی شعارها در سرتاسر کشور سخنرانی کرد. این شعارهای بزرگ در جاهای مختلف بشکیک آویزان شده بودند. اتمبایوف هم چنان گفت: "در حقیقت هیچ چیزی مطابقت با ارزش های اسلام در این شعارها نیست. این به اساس حفظ ارزش های ملی، عنعنوی، لباس های ملی، زبان و فرهنگ ما است. ما هیچ ضرورت به عرب، پاکستانی، بنگلادیشی و دیگران نداریم."
تبصره:
در ماه گذشته مسلمانان قرغیزستان موضوع حجاب را جدی مورد بحث قرار داد. بعضی مسلمانانی که بصورت عموم به تعلیم و تربیه غربی مسموم گردیده اند و به سیکولران فکری تبدیل شده اند. در مورد دور ساختن حجاب از فرهنگ شان بدون ارائه شواهدی به گفته های شان سخن می زنند. بخش دیگری از مسلمانان در مورد حجاب بحث می کنند و آن ها از گذشته های شان یاد آوری کرده می گویند که حجاب در عموم بخشی از فرهنگ مردم قرغیزستان است. برای تأیید این ادعا آن ها نقل قول های از بزرگان شان را ارائه می کنند و عکس های زنان مسلمانان که حجاب دارند، چاپ کرده و وانمود می سازند که این فرهنگ عنعنوی مردم قرغیزی است.
قبلاً گفتمانی در کنفرانس زنان تحت عنوان «موقف زنان در تاریخ اسلام» به تاریخ 27 می 2016م، در شهر اوش صورت گرفته بود. در این کنفرانس صدها تن از زنان مسلمان قرغیزستان شرکت کرده بودند. این کنفرانس به یاد بود از کورمنجان دتکا(حکمران قرغیزی در قرن 19م) اختصاص داده شده بود. معلومات و عکس های این کنفرانس به زودی در شبکه های اجتماعی منتشر گردید و در آن کنفرانس بصورت خشونت آمیز بحث نمودند که تمام اشتراک کننده گان حجاب و نقاب را بتن داشتند.
افزایش سریع پوشیدن حجاب توسط مسلمانان و زنان مسلمان در قرغیزستان نگرانی بزرگی را برای حاکم خون آشام که تلاش دارد مسلمانان را از اسلام دور سازند. آن ها در مبارزه با اسلام از امامان مفسد استفاده کرده و فتوا علیه اسلام را صادر می کنند تا زورمندان را خوش سازند. هم چنان زورمندان از رسانه ها و سیکولران به چهره های ژورنالیستان و نویسنده گان استفاده می کنند. یک مثال زنده آن ژورنالیستی بنام «نارین آییپ» کسی که عکس های کنفرانس را منتشر ساخت و در فسبوک اش نظریات را در مورد آن  ارائه کرد، می باشد. وی می گوید: "من متحیر شدم و فکر کردم که آیا این قرغیزستان است یا کدام جای دیگر؟ چرا ما تمام این ها را در قرن بیست و یک داریم؟ آیا واقعاً برای نشان دادن تقوا نیاز به پوشانیدن چهره می باشد؟ گرفتن شکل ظاهری دین بدون درک معنی اصلی آن، یک کار زشت است. آیا این اسلام است یا نه؟ آیا آن ها با ایمان هستند و یا نیستند؟ فرقی نمی کند لیکن بد آنست که جامعه به سوی عقب در حرکت است." به گفته یک ژورنالیست دیگر به نام «سالیشان ژیگیتوف»  که می گوید: "چشمان شان در پشت سر شان است ما به عقب می نگریم. ما نخبه‏ ای نداریم تا ما را به پیش ببرد."
چنین برخورد با زنان مخلص مسلمان که از فرمان الله سبحانه وتعالی اطاعت می کند، از جانب بی دینان غرب استعمارگر صورت می گیرد. روی هم رفته این غرب بود که از راه های فاسد تعلیم و تربیه، عالمان دین و سیاست مداران مفسد مفکوره های پلید شان را وارد کردند که اسلام توانایی راه حل برای مشکلات مردم را ندارد و می گویند که اسلام قانون پست قرون وسطی می باشد. لیکن حقایق نشان می دهد که مفکوره سیکولران غرب دروغ محض چیزی بیش نیست که برای استعمار مادی و معنوی در سرزمین ما از آن استفاده می کنند.
وارد کردن مفکوره های سیکولریزم برای مسلمانان قرغیزستان، غرب را متیقن ساخته است که مسلمانان از لحاظ فرهنگ و ارزش های مادی بطور کلی به عقب رفته اند. ما ملاحظه می نمائیم که مسلمانان به چه اندازه در فقر زنده گی می کنند در حالی که نه از لحاظ مادی از قبیل: ساینس و تکنالوژی انکشاف کرده بلکه حتی از لحاظ ارزش های معنوی هم پیشرفت نکرده اند.
دولت جوانان را با انواع برنامه های تفریحی فاسد که دارند آن ها را در حلقات فاسد؛ مانند: شراب نوشی و یا معتاد نمودن به مواد مخدر کشانیده اند. بنابر این حکومت مطمئن است که طبقه جوان همیشه متکی و ناتوان برای حل مشکلات شان می باشند.
این حکومت نمی خواهد که مسلمانان قرغیزستان از دین خود پیروی کنند و حتی از آن اضافه که از طبقه جوان نگرانی داشته باشد. همه کس می داند که طبقه جوان قشر فعال در جامعه می باشد و این جوانان است که کوه ها را در راه شان به حرکت می آورند. همچو مثال های کافی در تاریخ مسلمانان وجود دارد، و به همه هویدا و اشکار است؛ مانند: اصحاب جوان، تابعین، مجاهدین راستین و افراد نابغه امت اسلامی که تمام جهان را روشن کردند.  
حمله حکومت بر اسلام و مسلمانان در سرزمین قرغیزستان از قبیل: حجاب، ریش، حاملین دعوت و چیزهای دیگر نشان دهنده آنست که مسلمانان قرغیزستان بیدار شده و در مجاهدت اجرای احکام الهی هستند. به هر اندازه که حکومت بر اسلام و مسلمانان حمله کند، به همان اندازه خلافت اسلامی بر منهج رسوال الله صلی الله علیه وسلم زود تر تأسیس خواهد شد. چنان چه ایشان می فرماید:


ثم تكون ملكا جبرية فتكون ما شاء الله أن تكون ثم يرفعها إذا شاء أن يرفعها ثم تكون خلافة على منهاج النبوة. ثم سكت
(رواه احمد)
 بر شما نظام های جبریه حاکم می باشد تا وقتی الله سبحانه وتعالی خواست دوام می آبد، بعد از آن هنگامی الله سبحانه وتعالی خواست آن را دور کرده بار دیگر خلافت بر روش و طریقه نبوت می آید.
ایلدار خامزین، عضو دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

ساکنان غزه در حسرت آب آشامیدنی سالم!

خبر:
حملات اسرائیل در تابستان سال 1393 شبکه های آب رسانی این شهر را شدیدن آسیب رسانیده، تا جایی که مردمان این شهر با کمبود آب آشامیدنی دست به گریبان اند.  این در حالیست که بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت 120 هزار نفر از مردم غزه به شبکه های آب رسانی دسترسی نداشته و معضل عدم دسترسی به آب آشامیدنی زندگی را برای ساکنان آن دشوار ساخته است. بر اساس معیار سلامت سازمان بهداشت جهانی تنها یک چهارم از چاه های آب غزه سالم می باشند.
تبصره:
مردم غزه با مقدار آبی که کمتر از حد نیاز آنهاست، زندگی خود را سپری می کنند. این در حالیست که سازمان بهداشت جهانی مصرف روزانه آب برای هر نفر را 100 لیتر اعلام کرده است، اما مصرف روزانه آب برای هر نفر در غزه به طور میانگین 79 لیتر است و برخی از ساکنین این منطقه باید به 20 لیتر در روز نیز اکتفا کنند. با وجود این، مصرف روزانه آب در اسرائیل 300 لیتر برای هر نفر است.
زندگی در فلسطین به خصوص در غزه برای مسلمانان به سختی سپری می شود. معضل کمبود و عدم دسترسی به آب آشامیدنی یک از مشکلاتی است که مردم این سرزمین با آن دست و پنجه نرم می کنند. اما کجا هستند حکام سرزمین های اسلامی که به ظاهر داد از دفاع از اسلام و مسلمانان زده و خود را پشتیبان و حامی مسلمانان می دانند. اما نه، اینان جز لفاظی و تظاهر کردن کاری دیگری بلد نیستند.
واقعیت امر این است که حکام حاکم در سرزمین های اسلامی در قید اوامر و نواهی باداران خود بوده منتظر امر و نهی آنها هستند. یا می توان این گونه گفت که آنها به حدی در مفکوره کثیف ملی گرایی گیر مانده اند، که خود را در قبال خواهران و برادران مسلمان خود  مسوول احساس نکرده و اصلأ از حال بد آنها آگاهی ندارند. برای آنها همین قدر کافیست که امور عده ی را در یک جغرافیای خاص که از سوی دیگران ترسیم شده است، تنظیم و سرپرستی کنند.
دست نشانده بودن حکام و موجودیت مفکوره پست نشنلیزم در میان امت حالت را از این هم بدتر می سازد. از این رو، امور شان به درستی سرپرستی نشده و زندگی شان آن گونه که شایسته است؛ سپری نخواهد شد. تنظیم و سرپرستی امت تنها از عهده یک رهبری واحد بر می آید که در موجودیت آن، امت مسلمه دیگر این گونه زندگی را به سختی سپری نخواهند کرد.


سهیل صالحی

ادامه مطلب...

تشدید کشتار مسلمانان توسط بشار اسد همزمان با گفتمان صلح سران استکبار

خبر:
شورای امنیت سازمان ملل حمایت خویش را از برنامه جدید گفتگوهای صلح سوریه بعد از اینکه شمار کشته شدگان حمله رژیم بشار بالای شهرهای تحت کنترول انقلابیون که به کشته شدن بیش از 100 تن انجامید، اعلام نمود. سازمان ملل نیز حمایت خود را از این برنامه درست چند ساعت بعد از محکوم نمودن حملات مرگبار روز شنبه در شهر دوما که در طول چهار سال جنگ سوریه بی سابقه بود، اعلام کرد.
تبصره:
انقلاب مبارک شام به تاریخ پانزدهم مارچ سال 2011م آغاز شد که در آن هزاران نفر معترض در اکثر شهرهای سوریه علیه رژیم مستبد اسد ودست نشانده غرب، قیام نمودند؛ مسلمانان سوریه ثابت قدم و صبورانه همه چیز شان را با تحمل ظلم شدید اسد که توأم با قتل عام، شکنجه وتجاوز بالای مردان، زنان و کودکان بی گناه بود از دست دادند، هر چیز خود را در دفاع از انقلاب مقدس دریغ نه نموده اند.
موقف کفری اسد را با درک منبع قدرت او(کشورهای غربی وهم پیمانان منطقوی آن) که محرک اصلی وی در ظلم بالای مسلمانان است، تشکیل می دهد. برنامه فعلی صلح سازمان ملل که به تاریخ 17اگست 2015 در موافقت با نشست ژینو در سال 2012 توسط شورای امنیت آماده شده بود، واقعیت حمایت غرب از اسد را برملا می سازد. وزیر خارجه روسیه سرگی لاوروف، در نشست مسکو با همتای ایرانی خود محمد جواد ظریف گفت: "روسیه خروج بشار اسد از دولت آینده سوریه را به حیث پیش نیاز صلح قبول ندارد." وی بدون نام بردن از اسد افزود: "درحالیکه برخی از شرکای ما به این باور اند که موافقت با کناره گیری رئیس جمهور[اسد] از موقف اش در دوره اخیر دولت انتقالی آینده  ضروری می باشد، اما برای روسیه این موضوع قابل قبول نیست."
دولت های غربی به این ترتیب به سرپا نگهاه داشتن و حمایت رژیم های دیکتاتور که بدون درنظرداشت کدام ارزش اخلاقی وانسانی بالای اتباع خود ظلم می کنند وآنها را به قتل می رسانند، ادامه می دهند. به این اساس انتقال قدرت سیاسی در سوریه که به حیث تنها روش برآوردن خواست های مشروع مردم سوریه تلقی می شود، چیزی بیش از ادامه برنامه های سیاسی نامشروع غرب برای سوریه نمی باشد. امت می داند که سیاست های سرمایه داری دول غربی برای مسلمانان به جز بدبختی وذلت چیزی بیش نیست. حالا غرب نمی تواند با سیاست های خود مسلمانان را فریب دهد وآن هم برادارن بیدار وآگاه سوری مان را، بلآخره غرب در برنامه های شوم اش برای مردم سوریه وانقلاب مبارک شان که هدف آن وحدت مسلمانان تحت چتر عدالت دولت خلافت است، ناکام خواهد ماند. چنانچه الله سبحانه وتعالی می فرماید:


وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
[انفال:30]
(به خاطر بیآور) هنگامی را که کافران نقشه می ‌کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند ویا(از مکه) خارج سازند؛ آنها چاره می ‌اندیشیدند(و نقشه می ‌کشیدند)، والله هم تدبیر می‌ کرد؛زیرا الله از بهترین چاره جویان وتدبیرکنندگان است!
نوشته شده توسط، تسوریا امل یسنا برای
دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...

افسانه ای برابری در امریکا!

خبر:
در این اواخر امریکا، شاهد کمپاین «موضوع زندگی سیاه» می باشد، که توجه اکثریت رسانه ها، به خصوص رسانه های اجتماعی را جلب نموده است، که می خواهند از رفتار وحشیانه ای پولیس در مقابل مردم سیاه پوست، دفاع نمایند. همچنان «Black lives matter» یک مرجع ارتباطی آنلاین بوده که ارتباط میان سیاه پوستان ومتفقین جنگ جهانی اول را برای جنگ علیه تعصب ضد سیاه پوستان تأمین می کند، واین مرجع در مقابله افکار مردم سیاه پوست می باشد؛ در واقع این نوع ارتباطات برای تشویق اعمال اجتماعی سهولت را ایجاد نموده است. (منبع: (https://www.facebook.com/BlackLivesMatter
 تبصره:
این مهم نیست که امریکا خود را تا چه اندزه مدرن ویا از لحاظ اجتماعی اصلاح شده می داند؛ بلکه این کشوری به اصطلاح بزرگ غربی، همیشه به عقب وبه سوی مبارزات تعصبی «سیاه وسفید»، روان است. امتیازات سفید پوستان نسبت به سیاه پوستان بیشتر مورد توجه واقع بوده، وبه همین علت با هر وسیله ای از بی عدالتی وزندگی آسوده تر نسبت به سیاه پوستان لذت می برند. برتری جوئی سفید پوستان نسبت به سیاه پوستان یک امتیاز اضافی سفید پوستان است که مردم سفید پوست به خاطر جلد سفید شان اکثراً در تاریخ امریکا به جز از زمان به قدرت رسیدن بارک اوباما، قدرت را دست داشتند که در این اواخر از رفتار وحشیانه وغیر مسئولانه پولیس نسبت به سیاه پوستان، اثبات قضیه می گردد.   
این قضایا در جامعه ای امریکا که همیشه ادعای تساوی حقوق ضد تبعیض وتعصب وقوانین مشخص بر ضد تبعیض نژادی می نمود، سر کشیده است؛ وامریکا را به عقب کشانده تا فی الحال اوضاع زندگی مردم نمایانگر دشمنی آنان به سان سال های 1960م، می باشد. همچنان نقطه ضعف در تعصبات نژادی در دو سطح جامعه قابل مشاهده است، که از سیستم ناعادلانه تعلیمی آغاز می گردد. در این سیستم اطفال بی گناه نظر به سیستم گیچ کننده در اکثر جوامع امریکا، ناکام می گردند. علاوه براین، محدودیت های قابل توجه در سیستم کاریابی وسیستم زندان، نمایانگر تعصبات بارز سفید پوستان نسبت سیاه پوستان می باشد.
در واقع مفکوره های مانند؛ اولین داکتر سیاه پوست ویا اولین رئیس جمهور سیاه پوست، به منظور شعله ور ساختن هرچه بیشتر تعصبات می باشد، نه به خاطر دستآوردهای واقعی شخص ویا افتخارات امریکائی ها. پس رنگ جلد در فرهنگ امریکا اولویت داشته ودارد، که این کلیشه ها از ابتدا بالای پالیسی سازان امریکا تأثیر گذاشته است؛ آنان در ابتدا کوشش نموده اند تا قوانین را به شکل اساسی آن تهیه وتطبیق نمایند که این برتری ها در رگ وخون شان ریشه دوانده است؛ چنانچه تصور برتری نژاد سفید پوست، در قوانین امریکا بیشتر محسوس می باشد.  
این در حالیست که اسلام با چشم انداز منحصر به فرد خود توانسته به شکل مؤثر وملموس تعصبات نژادی وقومی را حدود  1400سال قبل از بین ببرد. همچنان یکی از تفکر درست که برای اکثریت مبهوت است، حقوق منحصر به فرد اسلام می باشد؛ زیرا اسلام بگونه ای عقلی بحث می نماید تا انسان را نظر به اعمال اش ارزیابی کند؛ نه نظر به رنگ جلد ویا جنسیت، که این کار خارج از کنترول انسان ها است. به همین سبب تمام افراد زیر چتر اسلام از حقوق مساوی برخوردار اند، صرف نظر از رنگ وجلد شان. چنانچه الله سبحانه وتعالی در این رابطه می فرماید:


إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ
گرامی ‌ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شماست.


ونیز پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است:


يا أيها الناس ألا إن ربكم واحد وإن أباكم واحد ألا لا فضل لعربي على أعجمي ولا ‏ ‏لعجمي على عربي ولا لأحمر على أسود ولا أسود على أحمر إلا بالتقوى
(رواه احمد)
ای مردم! بدانید که پروردگار شما یگانه است، واز نظر نسل وتبار یکسان هستید؛ وبدانید که عرب هیچ مزیتی بر غیر عرب  ندارد وغیر عرب نیز بر عرب برتری ندارد. رنگ پوست مردم هم موجب امتیاز آنها برهم نمی باشد، برتری تنها وابسته به میزان تقوای انسانهاست.


پس اینجا در اسلام معیار برتری تقوا است. این تنها ظرفیت اسلام است که انسان را بدون در نظر داشت امتیازات تعصب ونژاد می پذیرد، ومسلمانان نسبت به یکدیگر نیز نظر به این معیار رفتار می نمایند، بدون اینکه به یکدیگر حمله نموده، آسیب وضرر برسانند.


نوشته شده توسط؛ منال بادر برای
دفتر مطبوعات مرکزی حزب التحریر

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته!

 «بن علی یلدرم» نخست وزیر ترکیه به تاریخ  2016.07.13م گفت  ترکیه به زودی روابط اش را با سوریه عادی خواهد کرد. هم چنین نشریه «زمان عربی» به تاریخ 2016.07.13م در گزارشی چنین نوشته است: بن علی یلدرم نخست وزیر ترکیه اعلان نمود ترکیه روابط اش را با سوریه به زودی به حالت عادی برمی گراداند. پرسش این است که انگیزه های این تغییر ناگهانی سیاست ترکیه در قبال سوریه-از مخالف به موافق- چه می باشد؟ گزینه اول منافع مشترک ترکیه و سوریه یا سیاست امریکا که بالای سیاست های ترکیه تأثیر می گذارد؟

پاسخ:

وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته!

برای بهتر روشن شدن پاسخ به پرسش فوق، لازم است حقائق ذیل بیان گردد:

نخست: بحث در مورد مصالحه ترکیه با روسیه پس از آن بالا گرفت که «داوود اغلو» نخست وزیر پیشین ترکیه از مقام اش برکنار شد، و بن علی یلدرم در عوض وی به صفت نخست وزیر ترکیه تعیین گردید. نشریه «ترک پست» به تاریخ 2016.04.06م، دقیقاً ده روز پس از آن که «اردوغان» رئیس جمهور ترکیه «بن علی یلدرم» را به تاریخ 2016.22.05م به صفت نخست وزیر تعیین نمود، در گزارشی چنین نگاشت: بن علی یلدرم اعلان نمود که حکومت جدید تلاش های خود را برای عادی نمودن روابط با روسیه را ادامه خواهد داد و همکاری با ایران را افزایش خواهد بخشید. در متن منسوب به بن علی یلدرم چنین گفته شده است: ترکیه تلاش در جهت عادی نمودن روابط با روسیه را از طریق گفتگوها ادامه خواهد داد. سپس تماس ها در جریان ماه جون 2016م، افزایش پیدا نمود و رفته رفته این امور به گونه عجیب و غیر قابل توقع  برملا گردید؛ به شمول اقدامات عجولانه و تناقض گویی هائی که در زمینه به چشم می خورد! جزئیات بیشتر را در زیر ملاحظه کنید:

1-      اقدامات عجولانه را می توان در تغییر ناگهانی موقف ترکیه-از مخالف به موافق- چنان که در پرسش به آن اشاره شد، ملاحظه نمود، آن هم به صورت علنی و با صدای بلند.

أ‌-        ترکیه قبلاً گفته بود طیاره های جنگی روسیه حریم هوائی ما را نقض کرده اند، بنابر این مستحق معذرت خواهی نمی شوند، اما به تاریخ 2016.27.06م، رسماً از روس ها به خاطر سقوط دادن طیاره جنگی معذرت خواهی نمود. «دیمتری بیسکوف» سخنگوی قصر کرملن در اظهاراتش چنین گفت: رئیس جمهور ترکیه مراتب همدردی و تسلیت اش را نسبت به خانواده پیلوت کشته شده طیاره جنگی روسیه اظهار نموده و ضمناً از وقوع این حادثه معذرت خواهی نمود. وی در ادامه افزود که اردوغان در این اظهاراتش گفت: تمام تلاشش را به منظور اصلاح روابط دوستانه میان ترکیه و روسیه و از سر گیری آن به گونه معمول به خرچ خواهد داد. (منبع: سایت خبری العربیه 2016.27.06م)

ب‌-    پوتین که قبلاً دشمن خوانده می شد و گفته می شد وی مردم مان را به ویژه در کوه ترکمن بمباران می کند، اینک گفتگو با وی در فضای دوستانه صورت می گیرد. چنان چه اردوغان به تاریخ 2016.29.06م، با پوتین تماس تلفنی بر قرار نموده و بنا به اظهارات برخی منابع از ریاست جمهوری ترکیه؛ گفتگوها میان دو رئیس جمهور در یک فضای کاملاً دوستانه صورت گرفت. (منبع: سایت خبری العربی الجدید 2016.29.06م)

ت‌-    ترکیه قبلاً در تقسیم بندی گروه های مسلح سوریه با روسیه اختلاف نظر داشت، اما اینک دو دولت در زمینه توافق و هماهنگی دارند. چنان چه لاوروف وزیر خارجه روسیه به تاریخ 2016.01.07م، در شهر تفریحی «سوچی منطقه کراسنودار» روسیه با وزیر خارجه ترکیه ملاقات نمود و گفته شده که مهم ترین موضوعی که دو کشور در این ملاقات بر سر آن توافق نمودند قضیه سوریه بوده و این که دو طرف در قضیه جنگ برعلیه تروریزم با هم توافق نظر دارند. چنان چه وزیر خارجه روسیه هرگونه اختلاف نظر بر سر تقسیم بندی تروریستان در سوریه میان مسکو و انقره را رد نموده و تأکید کرد که همکاری های دو جانبه در خصوص جنگ علیه تروریزم از سر گرفته خواهد شد. (منبع: روسیه امروز 2016.01.07م)

توافق ترکیه با روسیه بر سر تقسیم بندی گروه های تروریستی در سوریه مسئله قابل توجهی است، زیرا ترکیه در حالی این موقف را اتخاذ نموده که در جریان سال های گذشته به وضوح اعلان می نمود که ما از مخالفان سوریه پشتیبانی می کنیم. بناً این یک موضوع جدیدی است که قبلاً وجود نداشت.

مسئله دیگر عجله در ملاقات دوجانبه میان «پوتین» رئیس جمهور روسیه و «اردوغان» رئیس جمهور ترکیه می باشد. قرار بود این ملاقات در جریان بیستمین دور نشستی صورت گیرد که در ماه سپتامبر 2016م، در چین برگزار می گردد، اما وزیر خارجه ترکیه اعلان نمود که این یک ملاقات بسیار مهم بوده و در جریان ماه اگست در روسیه صورت خواهد گرفت. هم چنین آژانس انترفاکس به نقل از وزیر خارجه ترکیه گفت که امکان دارد ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در جریان ماه اگست در شهر تفریحی «سوچی» با یکدیگر ملاقات نمایند. وزیر خارجه روسیه نیز به نوبه خود گفت: امیدواریم در قضیه سوریه میان اردوی روسیه و اردوی ترکیه روابطی برقرار گردد. (منبع: سایت خبری العربیه 2016.02.07م)

ث‌-    رئیس جمهور روسیه پس از تماس تلفنی با همتای ترک اش از رفع تحریم های سیاحتی برعلیه ترکیه سخن گفت و دستور داد تا روابط تجارتی میان دو کشور به حالت عادی بر گردانده شود. پوتین از دمتری مدویدوف نخست وزیر کشورش خواست تا پیشنهادهای را در خصوص اعمال تغییر قانونی و ضروری که اساس عادی سازی روابط را تشکیل خواهد داد آماده نماید. (منبع: روسیه امروز 2016.11.07م).

2-      تناقض گوئی:

أ‌-        وزیر خارجه ترکیه به تاریخ 2016.04.07م، اعلام نمود که کشورش با استفاده طیاره های جنگی روسیه با استفاده از پایگاه هوائی انجرلیک واقع  در شهر «اضنه» به منظور هدف قراردادن تروریستان در سوریه مشکلی ندارد. چندی بعد انکار ترکیه از این اظهارات حیرت انگیز بود؛ آنگاه که از وی پرسیده شد: آیا طیاره های روسیه می توانند از پایگاه هوائی انجرلیک استفاده کنند؟ وزیر خارجه ترکیه در پاسخ گفت: "من هیچ سخنی نگفته ام که بیانگر آمدن طیاره های روسیه به این پایگاه باشد. (منبع: سایت خبری العربیه  2016.04.07م).

ب‌-    «بن علی یلدرم» نخست وزیر ترکیه اعلام نمود کشورش آماده است خسارت طیاره جنگی «سو-24» روسیه را بپردازد. «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهور ترکیه نیز قبلاً از پوتین همتای روس اش به خاطر وقوع این حادثه معذرت خواهی نمود و خواستار برگرداندن روابط به حالت قبلی آن شد. (منبع: نشریه الغد 2016.28.06م) اما چندی بعد از تمام این اظهارات انکار صورت گرفت. چنان چه بی بی سی به تاریخ 2016.28.06م، در گزارشی منتشر نمود که بن علی یلدرم نخست وزیر ترکیه سخنان اش در خصوص جبران خسارت سقوط طیاره روسیه را پس گرفت.

رسانه ها به نقل از یلدرم خبری را منتشر نمودند مبنی بر این که وی گفته: جبران خسارت برای روسیه اصلاً مطرح نیست. وی این اظهارات را در حالی نمود که قبل از آن در سخنرانی تلویزیونی گفته بود: "انقره آماده است مواردی را برای جبران خسارت حادثه مذکور که باعث تیره شدن روابط دو کشور گردید، پیشنهاد نماید. بعد از اظهارات یلدرم  تلویزیون روسیه به تاریخ 2016.01.07م، در گزارشی گفت: شهردار استانبول در جریان ملاقاتی که روز جمعه با جنرال قنسل روسیه در شهر تفریحی انتالیای استانبول داشت، پیشنهاد نمود که یک دربند منزل مسکونی برای خانواده پیلوت کشته شده اهدا گردد.

دوم: با دقت نمودن در موارد یاد شده می توان به انگیزه هائی که در پس این امور قرار دارد پی برد؛ این اقدامات عجولانه و دست و پاچه گی ها بیانگر آن است که تصامیم مسئولین ترکیه تصامیم خودی و داخلی نبوده، زیرا اگر چنین می بود این همه تناقض گوئی آن هم به این سرعت عجیب و غریب اتفاق نمی افتاد، بلکه این اقدامات عجولانه و سردرگمی ها نشان می دهد که دستور آن را فرمانروائی از بیرون جهت تحقق منافع حیاتی خود صادر می کند؛ اما این فرمانروا کیست و منافع آن چیست؟ باید گفت که فرمانروا امریکاست و منافع آن تحمیل نمودن راه حل سیاسی برخاسته از مفکوره سیکولریزم برای نظام سوریه می باشد، از جمله دلائل ثبوت این ادعا می توان به موارد زیر اشاره نمود:

1-      امریکا تمام تلاش خود را برای پشتیبانی از نظام سوریه و وادار نمودن انقلابیون به گفتگو با نظام به منظور تشکیل نمودن حکومت مشترک براساس نظام سیکولارِ معمول به کار گرفت. امریکا تلاش هایش را نخست از طریق ایران و حزب ایران در لبنان(حزب الله) و ملیشه های وابسته به آن به کار گرفت که سرانجام ناکام گردید. سپس روسیه را با موشک ها، بمب ها و بمب افگن هایش وارد میدان نمود. این طریقه نیز نتیجه نداد، سپس به سراغ عربستان سعودی رفت و با تشکیل نمودن هیئت مذاکره کننده که برخی از گروه های مسلح را در بر می گرفت تلاش نمود قضیه سوریه را حل و فصل نماید، اما این تلاش ها نیز محکوم به شکست شد. اینک امریکا گمان می کند ترکیه می تواند هدفی را که راه و روش های قبلی اش در آن با شکست مواجه گردید، موفقانه براورده سازد.

2-      برجسته ترین عنوان بحث مصالحه ترکیه و روسیه همانا سوریه می باشد. چنان چه هر دو طرف در ملاقات ها و تماس های اخیر شان روی حل بحران سوریه تأکید می ورزند و هر دو جانب اعلام نموده اند که در تقسیم بندی گروه های تروریستی باهم اختلاف نظری ندارند. چنان چه تلویزیون «روسیه امروز» به تاریخ 2016.01.07م، در گزارشی چنین گفت: موضوع سوریه در ملاقات «لاوروف» وزیر خارجه روسیه با همتای ترک اش به تاریخ 2016.01.07م، مهم ترین بحث مصالحه میان دو کشور را تشکیل می داد و هر دو جانب در خصوص جنگ علیه تروریزم اتفاق نظر داشتند. وزیر خارجه روسیه این را رد نمود که گویا میان مسکو و انقره بر سر تقسیم بندی تروریستان در سوریه اختلاف نظری وجود دارد و تأکید نمود که همکاری های دو جانبه در عرصه جنگ با تروریزم از سرگرفته خواهد شد.

سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه اظهار امیدواری نمود که گفتگوها با انقره در مورد بحران سوریه با صراحت بیشتر ادامه یابد. وی این امیدواری را پس از عادی سازی روابط روسیه با ترکیه ابراز نمود. تلویزیون یاد شده به نقل از لاوروف اضافه کرد: من امیدوارم این گفتگوها به ما کمک نماید برای حل بحران سوریه دیدگاه های مشترک و مؤثرتری را جستجو نمائیم." وی در تعلیقی که روی ملاقات اخیر اش در اواخر ماه گذشته با همتای ترک اش مولود جاویش اوغلو داشت اشاره نمود: "گفتگو میان طرفین از صراحت کامل برخوردار بوده  قرار است به زودی با صراحت بیشتر در مورد دستیابی به توافق نظر در خصوص تطبیق نمودن فیصله های شورای امنیت سازمان ملل و گروه بین اللی کمک به سوریه بحث و گفتگو نمائیم. (منبع: تلویزیون روسیه امروز2016.12.07 م).

3-      ترکیه در اظهارات بسیار واضح که بیانگر عمق سیاست پست این کشور می باشد، اعلام نمود که ترکیه دائره کشورهای دوست اش، به شمول نظام سوریه را وسعت خواهد بخشید، چنان چه سایت انترنتی الجزیره نت به تاریخ 2016.05.07م، در گزرشی چنین خبر داد: بن علی یلدرم نخست وزیر ترکیه گفت که بحران سوریه قابل حل است، اما همه باید به این منظور قربانی های لازم را بپردازند. وی اضافه نمود: همکاران استراتیژیک ما و همکاران ائتلاف بین المللی موظف اند زخم های سوریه را التیام بخشند. یلدرم ابراز نمود که ترکیه دائره امنیتی ما حول خودش را تقویت و استحکام بخشیده و دائره کشورهای دوست اش را وسعت خواهد داد. وی در این اظهارات به گسترش روابط ترکیه با همه کشورها به شمول روسیه، عراق، سوریه، مصر، دولت یهود(اسرائیل)، ایالات متحده و دولت های اتحادیه اروپا اشاره نمود. این اظهارات یلدرم به گونه مختصر ارائه گردید، اما به تاریخ 2016.13.07م، اظهارات واضح و روشن تری در خصوص عادی سازی روابط ترکیه با نظام سوریه منتشر شد. چنان چه نشریه زمان عربی به تاریخ 2016.13.07م، در خبری چنین نگاشت: "بن علی یلدرم نخست وزیر ترکیه اعلام نمود که ترکیه به زودی روابط اش با سوریه را به حالت عادی برخواهد گرداند. رسانه های دیگری نیز این خبر را منتشر نمودند، از جمله رویترز و العربیه.

سوم: در حال حاضر خواست امریکا از ترکیه این است که با تمام توان بالای مخالفان سوریه فشار وارد نماید تا مجبور شوند دوباره جهت از سرگیری گفتگوها به ژینو برگشته و راه حل مسالمت آمیز را بپذیرند. این خواست امریکا شامل پایبندی مخالفان به اعلامیه مشترک امریکا و روسیه مبنی بر  پایان دادن به فعالیت های خصمانه در سوریه می گردد که به تاریخ 2016.27.02م، منتشر گردید. ترکیه هم چنین موظف است به مخالفان هشدار دهد که در صورت رد نمودن پیش نهاد پیوستن به روند ادامه گفتگوها از پشتیبانی آنان دست خواهد کشید و ترکیه این هشدار را از طریق علنی نمودن همکاری های ترکیه و روسیه به مخالفان ابلاغ نمود، چنان چه العربیه نت به تاریخ 2016.02.07م، به نقل از وزیر خارجه روسیه خبر داد: "امیدواریم میان اردوهای روسیه و ترکیه در خصوص قضیه سوریه روابط مشترکی را ایجاد نمائیم." هم چنین با اظهار این که ترکیه هنوز مخالف مداخله روسیه در سوریه می باشد و با توجه به این که ترکیه در معرض حملات تروریستی قرار دارد مخالفان سوریه مؤظف اند در برابر گروه های تروریستی مبارزه نمایند و این مبارزه طوری باشد که امریکا، روسیه و ترکیه می خواهند.

شکی نیست این هشدار ترکیه بالای آن بخش از مخالفان سوریه تأثیر خواهد گذاشت که هنوز چشم به کمک های ترکیه دوخته اند. آنانی که باور کرده بودند که اردوغان اجازه نخواهد داد کشتار وحشیانه شهر «حماه» تکرار شود، و آنانی که هنوز با ترکیه تماس و روابط دارند. به این ترتیب امریکا امیدوار است این گروه ها به گفتگو با نظام روی آورند.

این نیز بعید نیست که ترکیه در اعمال فشار بالای مخالفان از ابزارهای سیاسی فراتر رفته و دست به اقدامات نظامی زند و به بهانه مبارزه بر علیه اقدامات تروریستی گروه داعش، وارد میدان جنگ شود. این در حالی است که داعش از سائر مخالفان مسلح تفکیک نمی شود. به این معنی که ترکیه نیز دقیقاً استدلال روسیه در هنگام بمباران مخالفان مبنی بر هدف قراردادن داعش را مطرح خواهد نمود! اظهارات وزیر خارجه روسیه در مورد تماس ها میان اردوهای روسیه و ترکیه بیانگر این احتمال می باشد.

چهارم: اوباما می خواهد مانند کلنتن رئیس جمهور دموکرات قبلی ایالات متحده امریکا عمل کند. چنان که کلنتن در آخرین سال حکومت اش تلاش کرد تا قضیه فلسطین را با کنار هم نشاندن سازمان فتح و یهودیان براساس راه حل قاطع و مبتنی بر گفتگو حل و فصل نماید. اگرچه او در این تلاش موفق نشد اما توانست یاسرعرفات رهبر سازمان فتح و ایهود باراک نخست وزیر دولت یهود را کنار هم نشاند. اوباما نیز اینک تلاش دارد مخالفان نظام سوریه را براساس راه حل مبتنی بر گفتگو با نظام پشت میز مذاکره نشاند تا در آینده گفته شود که وی در آخرین روزهای حکومت اش کار قابل قدر و ستودنی انجام داده است. تفاوت تلاش های کلنتن با تلاش های اوباما در این است که کلنتن تلاش هایش را در برابر مزدورانش به صورت آشکارا و علنی انجام می داد، اما اوباما خود را در پس مزدوران اش پنهان نموده و کارها را توسط آنان به پیش می برد!

امریکا در زمان حکومت اوباما نسبت به وابسته گان اش اعتماد بیشتری نشان می دهد، چنان چه پس از ناکامی ایران و همکاران آن و بعد از شکست روس ها و اینک در تداوم تنگناهی که امریکا در سوریه در آن قرار گرفته، امریکا به اردوغان دستور می دهد تا با روسیه وارد مصالحه گردد تا باشد روسیه مورد تشویق قرار گرفته و هم چنین روند بمباران انقلابیون سوریه برایش آسان تر گردد و به این ترتیب بالای انقلابیون فشار بیشتر وارد گردیده تا وادار شوند با نظام پشت میز مذاکره نشینند.

پنجم: به این ترتیب روی آوردن ترکیه به مصالحه با روسیه و انعطاف پذیری آن در قضیه سوریه که در حال افزایش می باشد. هم چنین آمادگی برای مذاکره با نظام بشار اسد همه و همه چیزی بیشتر از اجرای سیاست فوری امریکا در قبال بحران سوریه نمی باشد. پس از آن که مداخلات ایران و روسیه در بحران سوریه با بن بست مواجه گردید، اینک امریکا در تلاش است ترکیه را نیز جهت حفظ نفوذ امریکا در سوریه و حذف رنگ و بوی اسلامی از انقلاب سوریه به سرعت در کنار ایران و روسیه قرار دهد. این رسوائی های نظام ترکیه و همکاری های آن با روسیه که بمباران آن بالای شهر حلب و حومه آن و سائر بخش های سوریه برای یک لحظه متوقف نگردیده، باید چشم و گوش آنانی را که فریب اردوغان و نظام اش را خورده اند باز کرده و از او فاصله گیرند. آنان باید از نیرنگ های امریکائیان کافر و  یاران شان در حکومت ترکیه دوری جویند، زیرا دروغ بودن اظهارات فریبنده آنان در مورد پشتیبانی از انقلاب و کمک به مردم شهرهای «حماه و حلب» و دشمنی با روسیه و دیگران، اینک بسیار واضح و روشن گردیده است. خیانت نظام اردوغان در این حد تمام نمی شود، بلکه دیدیم چگونه با رژیم اشغالگر یهود رابطه دوستانه برقرار نمود، رژیمی که مسجد اقصی و سائر سرزمین های مقدس را به اشغال کثیف اش در آورده است. خبرگزاری انقره قدس در گزارشی گفته که ترکیه و دولت یهود روزی توافق نامه ای را امضا کردند که براساس آن روابط دو طرف پس از شش سال توقف اینک مجدداً از سر گرفته خواهد شد.

قابل یاد آوری است که روابط ترکیه با دولت یهود پس از آن متوقف گردید که سربازانی از نیروی بحری اسرائیل در ماه می 2010م به یک کشتی حامل فعالان ترک که تلاش داشتند محاصره شهر غزه را شکسته و به آنان کمک رسانند هجوم برده و ده تن از آنان را به قتل رسانیدند. براساس این توافقنامه قرار است محاصره بحری غزه هم چنان ادامه یابد. البته به شرط آن که روند انتقال کمک های اولیه از طریق بنادر اسرائیل به شهر غزه هم چنان ادامه پیدا کند. این در حالی است که ترکیه در گذشته خواستار رفع کامل محاصره بود.

گرچه اسرائیل قبلاً به خاطر حمله به کشتی مافی مرمره در سال 2010م رسماً معذرت خواهی نموده بود، اما اینک موافقت نموده تا مبلغ 20 میلیون دالر را برای مجروحین و خانواده های کشته شده گان در آن حمله بپردازد. هم چنین در موافقت نامه گفته شده که پارلمان ترکیه باید با صدور یک قانون، تمام سربازان اسرائیلی را که در حمله به آن کشتی شرکت داشتند مورد عفو قرار داده و از پی گرد قانونی معاف نماید. (منبع: آژانس خبریرویترز 2016.28.06م)

مصالحه میان اسرائیل و ترکیه با قبول شرط های اسرائیل به پایان رسید، اما محاصره شهر غزه هم چنان ادامه دارد؛ محاصره ای که رفع آن شرط اساسی ترکیه بود. ترکیه موافقت نمود تا با فرستادن مقداری کمک های انسان دوستانه به غزه در چشم مردم فلسطین خاک اندازد، این کمک ها از طریق بندر اسدود که به شدت زیر نظر یهودیان قرار داد، وارد فلسطین گردیده و سپس توسط موترهای بارکشی و از گذرگاه کرم ابو سالم وارد غزه گردید.

به این ترتیب رژیم اشغالگر یهود که سال هاست فلسطین و مسجد اقصی را به اشغال خود در آورده، دوستی با اردوغان و نظام ترکیه را یک بار دیگر از سر گرفت، اما محاصره غزه هرگز شکستانده نشد. در حالی که این شرط ترکیه برای از سرگیری روابط با اسرائیل بود، بلکه حتی در توافقنامه خواسته شده تا سربازانی که سرنشینان کشتی کمک های انسان دوستانه را به قتل رسانیده بودند توسط پارلمان ترکیه قانوناً عفو شده و از پی گرد قانونی معاف گردند، آن هم در بدل یک کیسه دالر!

به این ترتیب روسیه که شب و روز سوریه را زیر بمباران دارد، سرانجام در «جنگ علیه تروریزم»-در واقع جنگ علیه اسلام- در سوریه همکار ترکیه شده و تبادل نظرها میان دو طرف «در یک فضای بسیار دوستانه» صورت می گیرد. تاجایی که حتی وزیر خارجه روسیه خواستار این می شود که میان اردوهای روسیه و ترکیه در خصوص بحران سوریه تماس ها و روابط وجود داشته باشد!

سخن اخیر این که ما حقائق فوق را به این دلیل بیان نکردیم که گمان کنیم این مزدور از کرده هایش پشیمان شده و برخواهد گشت و یا این که سائر مزدوران کفار، یاران شان و وابسته گان به شرق و غرب روزی فلسطین یا سوریه را آزاد خواهند نمود، بلکه به این دلیل بیان می کنیم تا مسئولیت مان را در برابر پروردگار خویش اداء کرده باشیم.

وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

[اعراف: 164]

و آنگاه كه گروهى از ايشان گفتند براى چه قومى را كه الله هلاك ‏كننده ايشان است‏ يا آنان را به عذابى سخت عذاب خواهد كرد پند مى‏ دهيد؛ گفتند: تا معذرتى پيش پروردگارتان باشد و شايد كه آنان پرهيزگارى كنند.

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

«جنرال فالیری گیراسیموف» رئیس هیئت ارکان روسیه در اظهاراتی گفت: "در حقیقت این کاسه ‏ای صبر روسیه است که در خصوص جریانات سوریه لبریز شده، نه ایالات متحده امریکا."(منبع: الجزیره، 1.06.2016م) نامبرده این سخنان را در واکنش به اظهارات «جان کری» وزیر خارجه امریکا بیان نموده که صبر امریکا را محدود خوانده‏ بود، چنان ‏که گفته بود: "روسیه باید بداند که صبر واشنگتن در مورد پایبندی به آتش بس بسیار محدود می‏ باشد."(منبع: الجزیره نت، 15.6.2016م) «سرگی لاوروف» وزیر خارجه  روسیه قبلاً در جریان شرکت در نشست بین المللی سنپترس بورگ در روز پنجشنبه 16 جون 2016م در پاسخ به اظهارات جان کری گفته بود: "جزیاتی را که وزارت خارجه امریکا در مورد اظهارات جان کری منتشر نموده خواندم. باید گفت که آنان خود باید صبر بیشتری به خرچ دهند."(منبع: روسیه‏ی امروز، 16.6.2016م)

از جانب دیگر چند روز قبل از این اظهارات که میان مقامات امریکا و روسیه رد و بدل گردید، وزیران دفاع روسیه، سوریه و ایران روز پنجشنبه مؤرخ 09.06.2016م به درخواست ایران در تهران برای هماهنگ نمودن فعالیت ‏های نظامی در سوریه با هم ملاقات نمودند. پرسش این است که آیا اظهارات و اقدامات یاد شده به این معنی است که امریکا، روسیه و ایران در مورد پروژه‏ های سابق امریکا برای یافتن راه حل-گفتگوهای ژینو و هیئت ریاض- به بن بست رسیده؟ و اگر چنین باشد پس آیا امکان مداخله ‏ی زمینی فراهم شده و ممکن است عنقریب اتفاق بیفتد یا خیر؟

پاسخ:

وعلیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

 این درست است که امریکا، روسیه و ایران در سوریه در تنگنای گیرمانده اند و این نیز درست است که این تنگناه است که به درجه اول امریکا در آن گیرمانده است، زیرا روسیه و ایران دست اندرکاران سیاسی امریکا در سوریه می‏ باشند. در مورد این که آیا این تنگناه به معنی نزدیک شدن زمان مداخله ‏ی زمینی است یا خیر، باید گفت که این مسئله مربوط می ‏شود به تحولات که به کدام جهت سوق داده خواهد شد. برای درک واقعیت جریان ها، باید به نکات ذیل اشاره نمود:

  1. آخرین دور گفتگوها در ژینو به تاریخ 22.04.2016م با خارج شدن مخالفان به پایان رسید، مخالفان دلیل خروج شان را عدم جدیت روند گفتگوها خواندند. سپس محمد علوشی رئیس هیئت گفتگو کننده به تاریخ 30.05.2016م استعفا داد.(منبع: عربیه نت) استیفن دی مستورا نماینده سازمان ملل متحد در سوریه گفته بود: "باوجود تداوم خشونت ‏های میدانی در سوریه زمان برگزاری دور جدید گفتگوهای این کشور پس از مشورت با شورای امنیت سازمان ملل به تاریخ 26.06.2016م اعلان خواهد شد."(منبع: صفحه انترنتی الوسط، 26.6.2016) پس از آن استیفن دی مستورا در برابر خبرنگاران قرار گرفته گفت: "تا زمانی ‏که تمام طرف ‏های مسئول معیارهای را که جهت انتقال سیاسی بالای آن توافق صورت گرفته بود و آخرین مهلت آن اول اگست بود نپذیرند، سازمان ملل هیچ گونه دور جدیدی از گفتگوهای صلح سوریه را در ژینو برگزار نخواهد نمود." دی مستورا در ادامه خطاب به خبرنگاران گفت: "زمان برگزاری دور سوم رسمی گفتگوهای سوریه تا هنوز فرا نرسیده."(منبع: بلادی نیوز:6.9.2016)
  2. امریکا بر خلاف تعاملات قبلی اش در قضیه‏ ای سوریه، این بار اعلان نمود که موشک‏ های را از «دریایی مدیترانه» بالای خاک سوریه پرتاب خواهد نمود. پس از اشغال عراق در سال 2003م این نخستین باری است که امریکا دست به چنین موشک ‏پرانی در منطقه از مدیترانه می زند. شبکه تلویزیونی روسیه امروز به تاریخ 09.06.2016م به نقل از یک نشریه ‏ی امریکایی گفت: "نشریه‏ وال ستریت ژورنال نوشته که کشتی حامل طیاره‏ های جنگی امریکا موسوم به «هاری ترومان» در جریان هفته‏ ی گذشته گشت و گذارهای غیر مترقبه ‏یی را در منطقه داشته و از منطقه‏ ی خلیج تا مدیترانه عبور نموده است. نشریه ‏ی یاد شده هدف از این گشت و گذارها را نمایش دادن نیروی نظامی امریکا در برابر روسیه خواند.
  3. روزنامه ‏ی امریکایی وال استریت ژورنال در شماره که روز 16 جون منتشر نمود نوشته بود: "51 تن از کارمندان وزارت خارجه‏ امریکا نامه‏ یی را امضا نمودند که در آن از اوباما خواسته شده تا در سوریه اقدام نظامی نماید."(منبع: روسیه ی امروز، 17.6.2016)
  4. سرانجام سفر محمد بن سلمان ولی عهد عربستان سعودی به امریکا و دیدارش با اوباما رئیس جمهور امریکا در قصر سفید به تاریخ 17.06.2016م قابل یاد آوری است که ملاقاتی از این دست توسط رئیس جمهور امریکا با مقام پائین تر از حاکم یک کشور، اقدام بی سابقه‏ یی می‏ باشد. هم‏ چنین سفر جبیر وزیر خارجه‏ سعودی به امریکا و گفتگوی ویژه با مسئولین امریکایی در مورد بحران سوریه.

با دقت نمودن در تمامی این سفرها، ملاقات ‏ها و اظهارات به حقائق ذیل پی خواهیم برد:

‌أ.         امریکا در قضیه ا‏ی سوریه به شدت احساس ناکامی می ‏کند؛ زیرا از یک سو گفتگوها اهمیت ‏اش را از دست داده و برخی از رهبران آن کنار رفته اند. از جانب دیگر امریکا تا هنوز نتوانسته بدیلی برای بشار اسد پیدا نماید در حالی ‏که آتش انقلاب سوریه هنوز زبانه می ‏کشد و بالای گفتگو کننده‏ گان فشار وارد می ‏کند. اگر به دستاوردهای امریکا در قضیه‏ ای سوریه توجه صورت گیرد روشن خواهد شد که مهم‏ ترین دستاوردها مشارکت گروه‏ های جنگی در فعالیت های سیاسی مانند نشست ریاض و کنفرانس‏ های ژینو می ‏باشد. اعلان توقف فعالیت ‏های خصمانه به تاریخ 27.02.2016م بزرگ ‏ترین امیدواری امریکا را تشکیل می ‏داد تا با استفاده از آن، انقلاب سوریه را به سالون‏ ها و اتاق ‏های فعالیت ‏های سیاسی کشانیده و به دور از فشارهای میدانی انقلاب بتواند بدیلی برای اسد بسازد. سر و صداهای قابل توجه در داخل آن عده ‏ی از گروه‏ های مسلح که در نشست ریاض شرکت نموده بودند، بالا گرفت. این سر و صداها علیه فعالیت ‏های سیاسی غرب بوده که مسئولین این گروه‏ ها و سائر جریان‏ ها را زیر فشار گرفته است. از جانب دیگر مردم با مشارکت برخی از گروه ‏ها در فعالیت ‏های سیاسی همه و همه دیدگاه و فضای عامی را ایجاد نمود که بالای روند سیاسی فشار وارد می‏ نمود.

تمام این اقدامات باعث گردید که فعالیت ‏های نظامی علیه نظام سوریه افزایش یابد، چه اقداماتی ‏که صادقانه راه اندازی گردیده بود و چه اقداماتی ‏که مقطعی بوده و هدف از آن به دست آوردن اعتماد مجدد مردم بود. نتیجه ‏ی افزایش فعالیت ‏های نظامی این شد که مناطق استراتیژیک و مهم در جنوب حلب، در چند مرحله از حمله ای نظامیان پس گرفته شود؛ مانند: جنگ‏ های منطقه عیس سپس خان طومان و سائر مناطق دیگر. این تحولات نظامی تمام امیدواری‏ های امریکا و روسیه را در خصوص توقف فعالیت‏ های نظامی به باد داد و به این ترتیب امیدواری ‏ها برای تداوم گفتگوهای ژینو، باوجود شدت گرفتن فعالیت ‏های میدانی و نظامی به شدت کاهش یافت، فعالیت‏ های نظامی ‏که به مثابه ضربه‏ کشنده‏ یی برای جریان فعالیت ‏های سیاسی می‏ باشد. به این ترتیب امریکا در تنگناه قرار گرفته است.

‌ب.     جنگ‏ های جنوب حلب از نظر تحرکات میدانی شکست بزرگی برای جنگجویان ایرانی و طرف‏ داران شان قلمداد می ‏گردید. بناً ایران خواستار نیروهای زمینی بیشتری در سوریه شد. برعلاوه شکست ‏های بی ‏شمار و پیروزی‏ های اندکی که داشت ایران با برخی از تحریم‏ های اقتصادی که پس از امضای توافقنامه‏ ی هسته‏ یی ژینو در مورد ایران علیه آن وضع گردید و منجر به کاهش بودجه‏ های نظامی ایران در سوریه گردید نیز مواجه شد. به این ترتیب امکان این وجود دارد که ایران عملاً در کمک‏ های نظامی ‏اش به بشار اسد با کاهش بودجه و تجهیزات مواجه شده باشد. از این رو به نمایندگی از امریکا دست به دامن روسیه زد و نشست وزیران دفاع در تهران به همین دلیل برگزار گردید. این بدان معنی است که ایران نیز در تنگناه قرار گرفته است.

‌ج.      در مورد روسیه باید گفت که عوامل زیادی رونما گردیده و آن را وادار و یا فاقد اراده نموده تا به خواسته‏ های امریکا لبیک گوید. خواست امریکا از روسیه اینست که فعالیت ‏های نظامی ‏اش را تا زمان وادار نمودن انقلابیون به باقی ماندن در مناطقی ‏که در حال حاضر در اختیار دارند ادامه دهد تا این ‏که امید انقلابیون از پیشرفت‏ های نظامی و میدانی قطع گردد و این دقیقاً همان هدفی بود که روسیه از زمان شروع فعالیت ‏های نظامی ‎اش در سوریه به تاریخ 30.09.2015م تا همین اواخر تعقیب می ‏نمود. چنان ‏که جان کری وزیر خارجه ‏امریکا به تاریخ 11.02.2016م در کنفرانس کمک به سوریه که در لندن برگزار گردیده بود گفت: "روسیه در جریان سه ماه تمام گروه ‏های مسلح را ریشه کن خواهد نمود." این همان هدفی بود که امریکا از مداخله‏ روسیه انتظار داشت؛ و اما عواملی که جدیداً رونما گردیده و مانع برآورده شدن اهداف روسیه به صورت همه جانبه گردیده قرار ذیل می باشد:

 روسیه در کنار دشمنی شدیدی که با اسلام دارد و برعلاوه ‏ی ترس بزرگی که از اسلامی بودن انقلاب سوریه در دل می پروراند، مداخله در انقلاب سوریه را یک فرصت طلای می‏ شمارد تا با استفاده از آن شان و شوکت از دست رفته ا‏ی روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را مجدداً برجسته نماید. بنابر این تلاش نمود تا نیروهای هوایی، موشک ‏های بالستیک و توانایی پرتاب آن از دریایی خزر و مدیترانه در داخل سوریه را به نمایش گذارد. روسیه با این حملات وحشیانه ‏اش انتظار داشت که اهداف شوم امریکا برآورده شده مردم سوریه شرط ‏های امریکا را پذیرفته و حاضر به گفتگو با نظام بشار اسد شوند، اما در این هدف ناکام ماند.

هدف دیگر روسیه این بود که با استفاده از این مداخله خود را از ذلت بین المللی بیرون کشیده و تحریم‏ های را که پس از پیوند دادن جزیره‏ کریمه به روسیه و بر افروختن آتش جنگ در شرق اوکراین بالای آن اعمال گردیده بود لغو نماید، اما هرگز به این هدف نرسید بلکه حتی قهر و غضب جهانی علیه آن افزایش یافت و فاصله ‏اش با اتحادیه‏ اروپا به گونه‏ ی خطرناکی افزایش یافت. اروپا پیوسته روسیه را متهم به جنایت نموده و حتی خواهان محاکمه نمودن آن در محکمه‏ ی جنایات بین المللی شد.انگلستان نسبت به دیگر دولت ‏های اروپایی دشمنی بیشتری با روسیه دارد، پس از آن آلمان که روسیه را به تدریج در کتاب «سفید» اش به صفت «دشمن» درج نموده و انگلا مرکل نخست وزیر این کشور در جریان گردهمایی هفت کشور بزرگ جهان در جاپان به تاریخ 26.05.2016م حتی با مطرح نمودن بحث کاهش تحریم‏ ها علیه روسیه مخالفت نمود.

روسیه از نظر اقتصادی دولت ضعیفی است توان این را ندارد که هزینه ‏ی جنگی را بپردازد که هزاران کیلومتر دورتر از مرزهایش در جریان است. مخصوصاً در زمانی ‏که خودش زیر فشار بار تحریم های غرب قرار دارد. از جانب دیگر قیمت نفت به شدت کاهش پیدا نموده است. به این ترتیب در دراز مدت نمی ‏تواند از عهده‏ هزینه ‏های جنگ در سوریه به در آید. ضمناً هزینه‏ ی تجهیزات جنگی روسیه با پرداخت مبالغی که برای سربازان روسی در جنگ سوریه شرکت نموده اند نیز با مشکل مواجه خواهد شد، سربازانی‏ که تعداد آنان بنا به گفته‏ ی وزارت دفاع روسیه به 25 هزار تن می رسد، زیرا براساس قانونی‏ که توسط نماینده گان پارلمان روسیه تصویب گردیده باید برای هر فردی که قبلاً در این جنگ شرکت نموده بود مبلغ مشخصی پرداخت گردد.(منبع: اسکای نیوز عربیه، 21.6.2016)

روسیه از پیامد همکاری‏ هایش با امریکا در سوریه به شدت در هراس است. نگرانی روسیه در مورد روی کار آمدن اداره‏ ی جدید امریکا پس از انتخابات ریاست جمهوری این کشور در 2016م می ‏باشد. بنابر این روسیه امیدوار است بتواند مسئولیت جنگی ‏اش در سوریه را قبل از تمام شدن زمان اداره‏ حکومت اوباما به پایان رساند و یا این که مداخله‏ مشترک روسیه و امریکا در سوریه رسماً و به صورت علنی اعلان گردد. از همین ‏جاست که روسیه پیوسته خواستار علنی نمودن همکاری ‏ها و فعالیت ‏های مشترک دو جانبه می ‏باشد، اما امریکا با اشاره‏ سر و ابرو از آن سرباز می ‏زند؛ چنان‏ که روسیه از امریکا خواست تا حملات هوایی را مشترکاً با روسیه علیه گروه هایی ‏که با متوقف شدن فعالیت‏ های خصمانه مخالفت می ‏کنند انجام دهد، اما امریکا این خواسته را رد نمود.

جای تعجب این ‏جاست که روسیه با برداشت غلطی که دارد گمان می ‏کند حد اقل در قضیهٔ سوریه با امریکا شریک می‏ باشد و تلاش می ‏نماید نشست‏ های «لاوروف» با «کری» را که در مورد بحران سوریه اتخاذ گردیده پیمان نظامی علنی در سوریه تعبیر کند. روسیه نمی‏ داند که نشست های دو جانبهٔ لاوروف با کری را امریکا به هدف جلوگیری از دخالت دولت‏ های اروپایی در بحران سوریه راه اندازی نموده و بی ‏خبر از این‏ که امریکا از روسیه به صفت یک دانه‏ شطرنج استفاده می‏ کند!

امریکا به منظور دفاع از نفوذ خود در سوریه و هم‏ چنین رویارویی با ظهور اسلام در انقلاب سوریه گاهی از ایران و جریان ‏های طرف ‏دار آن کار می‏ گیرد و گاهی هم از روسیه، اما روسیه که در خواب و خیال مطرح شدن بوده در جستجوی بزرگی است گمان می‏ کند که در قضیه سوریه با امریکا شریک می ‏باشد. این جاست که اظهارات جان کری مبنی بر این‏ که صبر امریکا در سوریه در برابر روسیه بسیار محدود می‏ باشد، تفسیر می‏ گردد: «امریکا از روسیه می ‏خواهد تا هرچه زودتر به کمک نیروهای در حال فروپاشی بشار اسد بشتابد، به ویژه در جنوب حلب.» هم‏ چنین این جاست که تعجب سرگی لاوروف از اظهارات جان کری تفسیر می‏ گردد: امریکا را به صبر بیشتر فراخواند زیرا امریکا روسیه را دانهٔ شطرنجی می‏ داند که در اختیار آن قرار دارد و در مقابل روسیه مداخله‏ اش در قضیهٔ سوریه را نمونه ‏ی فعالیت مشترک بین المللی با امریکا تعبیر و تفسیر می‏ کند. با توجه به دلایل یاد شده روسیه نیز در تنگناه قرار دارد.

 به این ترتیب هر یک امریکا، روسیه و ایران در تنگنای سوریه گیرمانده اند، چنان ‏که قبلاً گفتیم این تنگناه بیشتر از همه بالای امریکا فشار می ‏آورد. بناْ اوضاع جاری به ویژه تلفات سنگین نیروهای بشار اسد، ایران و طرف داران آن، امریکا را سخت به نگرانی فروبرده. ظاهراً امریکا به این نتیجه رسیده که تلفات ایران در سوریه بسیار سنگین شده و این‏ که مداخله‏ ی نظامی ایران در سوریه گرچه عمر حکومت بشار اسد در دمشق را طولانی نموده اما ظاهراً این مداخله هیچ نقشی در پیدا کردن راه حلی در سوریه ندارد. از جانب دیگر باتوجه به ناکام ماندن روسیه در یک طرفه کردن قضیهٔ سوریه از طریق اعمال فشار بالای مردم سوریه و با استفاده از بمباران وحشیانه و پرتاب موشک ‏های آتش‏ زا تا در برابر نظام حاکم ظالم شان سرتسلیم فرود آورند. باتوجه به این ناکامی دیده می ‏شود که راه حل‏ های امریکا در سوریه به شدت متزلزل گردیده است، به ویژه با توجه به نزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری و این‏ که هر یک از دو حزب جمهوری خواه  و دموکرات امریکا تلاش می نمایند تا از این فرصت استفاده نموده و نقاط منفی یک دیگر را برملا سازند.

این ها برعلاوه‏ نامه‏ یی است که یک تعداد از دیپلوماتان امریکایی به اوباما فرستاده و در آن خواستار مداخلهٔ مستقیم امریکا به سوریه گردیده بودند، به همین دلیل است که امریکا طوری وانمود می‏ کند که گویا در مورد مداخلهِ مستقیم جدی می‏ باشد به همین دلیل است که کشتی حامل طیاره ‏های نظامی‏ اش موسوم به «هاری ترومان» را از بحر خلیج به سوی «مدیترانه» اعزام می ‏کند و خاک سوریه را از آنجا با موشک هدف قرار می ‏دهد. به همین دلیل است که محمد بن سلمان وزیر دفاع عربستان سعودی را به واشنگتن فراخوانده و وی با رئیس جمهور اوباما در دفتر کارش دیدار و گفتگو می‏ کند. دیداری که رئیس جمهور امریکا به ندرت با مسئولینی ازین دست که در مقامی پائین تر از ریاست یک دولت باشد، انجام می ‏دهد. تمام این اقدامات و تحرکات به این هدف صورت می ‏گیرد تا موضوع طوری برای پی گیران امور به نظر آید که گویا هدف در درجه نخست، نظامی می ‏باشد.

اما با وجود تمام موارد یاد شده هنوز سیاست اداره‏ فعلی امریکا، با توجه به اظهارات مسئولین این اداره، این است که مداخله نظامی ابتدا باید توسط دنباله روان، همکاران و مزدوران صورت گیرد. چنان ‏که جان کربی سخنگوی وزارت خارجه امریکا اعلان نمود: "امریکا سیاست‏ اش در قضیهٔ سوریه را هرگز تغییر نداده است." وی در خصوص احتمال تغییر نمودن سیاست واشنگتن در قبال سوریه گفت: "ما هنوز به این باور هستیم که بهترین راه حل در بحران سوریه همانا حل و فصل سیاسی است." کربی هم ‏چنین تأکید نمود: "اداره‏ رئیس جمهور فعلی امریکا(اوباما) تا پایان زمان کاری ‏اش هم‏ چنان تلاش خواهد نمود تا راه حل مسالمت آمیزی را برای بحران سوریه پیدا نماید."(منبع: روسیه امروز، 17.6.2016)

اما در مورد نامه‏ یاد شده‏ ای دیپلوماتان امریکایی باید گفت که گمان اغلب این است که حکومت امریکا با آن تعامل سیاسی خواهد نمود، نه نظامی.(منبع: جزیره نت 18.6.2016) به نقل از روزنامه واشنگتن تایمز، قصر سفید تلاش دارد تا پیامدهای نامه دیپلوماتان را به صورت کامل ارزیابی، حل و فصل نماید. منبع یاد شده به نقل از «جنیفر فریدمان» سخنگوی قصر سفید افزود که اداره اوباما حاضر است به تمام دیدگاه ‏ها در مورد چلنج‏ های موجود در قضیهٔ‏ سوریه گوش فرا دهد، اما رئیس جمهور اوباما به راه حل نظامی بحران سوریه باور ندارد. روزنامه یاد شده در ادامه افزوده است که این نامه جدید ترین موقف گیری است که سیاست اوباما در جریان چندین سال سرخوردگی ‏اش در بحران سوریه میان مسئولین فعلی و سابق امریکا و بسیاری از کسانی ‏که در داخل اداره اوباما فعالیت نموده اند دست و پنجه نرم می‏ کند.

خلاصه این درست است که امریکا در تنگناه قرار گرفته است. در مورد مداخله‏ نظامی و زمینی امریکا گمان اغلب این است که تا مدتی به تأخیر خواهد افتاد، زیرا اداره ‏ی فعلی امریکا تلاش دارد که جنگ زمینی را توسط پیروان، مزدوران و یارانش ادامه دهد و امکان دارد این روند تا پایان فرصت باقی مانده‏ ای اداره اوباما هم‏ چنان ادامه پیدا کند؛ مگر تحولاتِ غیر قابل پیش بینی رخ دهد.

گذشته از تمام موارد یاد شده، آن چه نظر را به خود جلب می‏ کند اینست با وجود این که در قضیه‏ سوریه کشمکش‏ هایی مانند بحران‏ های لیبیا و یمن کشمکش ‏های بین المللی نبوده و یگانه طرف بین المللی در سوریه همانا امریکا می‏ باشد و امریکا در جنایت ‏های وحشتناک و متنوعی که در سوریه مرتکب می‏ شود از روسیه، ایران، نظام بشار اسد، پیروان و یاران ‏اش استفاده می‏ نماید. باوجود آن هم واقعیت این است که امریکا و پیروان ‏اش تا امروز در وادار نمودن مردم سوریه به پذیرفتن و تطبیق پروژه‏ های امریکا و شریک شدن با نظام بشار اسد در حکومت کاملاً ناکام مانده است، این در حالیست که طرف مقابل امریکا مردم سوریه بوده و این مردم با امکانات و تجهیزاتی در برابر امریکا قرار گرفته اند که به هیچ صورت قابل مقایسه با امکانات دولت ‏های شرکت کننده در این جنگ نمی ‏باشد، اما با وجود آن هنوز مردم سرزمین شام از پذیرش خواسته‏ های این دولت‏ ها پیروان و یاران شان سرباز زده اند.

بدون شک یگانه دلیل این مقاومت دلیرانه‏ مردم شام همانا اسلام بزرگ می ‏باشد که اهالی این سرزمین را در برابر کفر و کفار و ظلم و پیروان ظلم به حرکت درآورده است. حتی اگر اسلام در دل های بعضی از مردم تنها در حد یک احساس به جوش و خروش آمده و از فکر مستقیم بر خوردار نباشد، و حتی اگر در دل‏ های بعضی دیگر  در حد یک هدف غیر مستقیم به حرکت آمده باشد باز هم مهم این است که رنگ و بوی احساس اسلامی است که همه جای سرزمین شام را فراگرفته و این افکار اسلامی است که بسیاری فریاد آن را سر می‏ دهند و این دقیقاً همان چیزی است که تا امروز امریکا را ناکام نگهداشته است.

آری! این تابش نور اسلام است که سرزمین شام را درخشان نموده گرچه تاهنوز این تابش در قالب یک دولت متجسد نگردیده است.

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون

 [شعراء: 227]

مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و الله را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه مورد ستم قرار گرفته‏ اند يارى خواسته‏ اند و كسانى كه ستم كرده‏ اند به زودى خواهند دانست به كدام بازگشتگاه برخواهند گشت.

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

به تاریخ 23.06.2016م همه‏ پرسی‏ پیرامون خروج و ماندن انگلستان از اتحادیه اروپا برگزار گردید. در نتیجه 52 درصد از مردم رأی به ترک آن کشور از اتحادیه اروپا دادند. پس از این همه ‏پرسی «دیوید کامرون» نخست وزیر انگلستان اعلام کرد که بعد از سه ماه دیگر از حکومت استعفا می ‏دهد. بناً پرسشی مطرح می ‏شود مبنی بر این ‏که آیا نتیجه همه ‏پرسی مخالف خواست «دیوید کامرون» بود؟ هم ‏چنین تأثیرات اقتصادی و سیاسی خروج انگلستان از اتحادیه اروپا چه خواهد بود؟ و آیا خروج آن کشور از اتحادیه اروپا تصمیم نهائی است و دیگر برگشتی ندارد؟ در نهایت آیا امریکا درین مسئله کدام نقشی را دارد و یا خیر؟

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!  

برای وضاحت موضوع و نکات برجسته ‏ای پاسخ، لازم است امور ذیل را بررسی نمائیم:

  1. با آغاز بحران اقتصادی اروپا از سال 2008م و تشدید آن، صدای مشکلات انگلستان با اتحادیه اروپا و این ‏که اتحادیه به‏ منافع آن کشور کار نمی ‏کند تا اکنون ادامه دارد. دیوید کامرون نخست وزیر انگلستان موقف آن کشور را در قبال اتحادیه اروپا طی سخنرانی خود در اجلاس داووس بیان داشته گفت: "اتحادیه اروپا به ‏گونه ‏اى افزون مشکلات مردمی انگلستان را متوجه می ‏شود. برای رفع نگرانی های مردم  پیرامون اروپا، به‏ همه‏ پرسی ‏یی نیاز داریم؛ مانند: مفکوره وضع قوانین بیشتر و وجود بروكراسی و مفکوره این‏ که اتحادیه اروپا باید به سان یک انجمن در آید. هراس این ‏که اروپا به ‏اتحاد سیاسی می ‏اندیشد و ایجاد یک چنین اتحاد سیاسی مردم انگلستان را هیچ‏ گاهی آسایش نخواهد آورد. بنابرین انگلستان هیچ ‏گاهی از این‏ که بخشی از اتحاد سیاسی باشد خرسند نخواهد شد؛ چون: ما دارای یک دولت مفتخر و مستقل می ‏باشیم. ما دارای نهادهای مستقل و حكومت ملی هستیم و بدان مفتخریم و این‏ ها بیشتر به ‏منافع ما کار می ‏کنند. به‏ وضاحت می ‏خواهم بگویم که چنین وضعیت زیبای شأن ما می ‏باشد. اروپا دارای تنوع مردمی و دولت ‏های مستقل است که ما کوشش به‏ خرچ می ‏دهیم تا برای تبادل منافع مشترک همکاری نمائیم، ولی این یک اتحاد سیاسی عمیق به ‏حساب نمی ‏آید، و اروپا پاسخ همه مشکلات نیست و نیز مردم انگلستان این اتحاد سیاسی را نخواسته و نمی ‏خواهند." ( Gov.uk: 21 فبروری 2016م)

بنابرین در خلال ماه اکتوبر، کامرن وارد مذاکره با اتحادیه اروپا گردید و اکثراً مطالبات وی از طرف اتحادیه پاسخ مثبت داده‏ شد که قرار ذیل می ‏باشد: هویت قومی انگلیسی بدون تداخل سیاسی با اتحادیه اروپا مستقلاً محفوظ باشد، توافقنامه شنگن-توافقنامه ‏ای که جهت برداشته شدن مرز میان 6 کشور اروپایی در سال 1985م عقد شد- بالایش تطبیق نگردد، اتحادیه به انگلستان اجازه داده تا وارد حوزه یورو نگردد و مهاجرین اورپائی که وارد انگلستان می ‏شوند الی تکمیل 4 سال از خدمت ویژه و مسکن برخوردار نمی ‏باشند. کامرون در زمان امضای این توافقنامه با نماینده‏ گان اتحادیه اروپا گفت: "توافقنامه مذکور با کشورهای اروپا، انگلستان را داخل اروپا جایگاهی ویژه ‏ای اعطا می ‏نماید." (بی بی سی 20.2.2016م)  

برعلاوه کامران از اتحادیه اروپا خواست تا به‏ پارلمان‏ های ملی اروپا و انگلستان حق اعتراض بر تصامیم پارلمان اتحادیه داده شود، ولی اتحادیه این خواست کامرون را رد نمود. هدفِ کامرون این بود تا قوانین و تصامیم اتحادیه را بالای انگلستان غیر الزامی بسازد که در نتیجه اتحادیه ضعیف و کدام سلطه ‏ای بر آن‏ ها نداشته ‏باشد. طبق معمول انگلستان می ‏خواهد تا از اتحادیه اروپا استفاده نماید، بدون این ‏که به‏ مقرارت و قوانین اتحادیه پا‏بند باشد. از همین جهت به‏ هدف وسیله ‏ای فشار، موضوع همه پرسی را مطرح نمود تا امتیازات بیشتری را از اتحادیه کسب نماید. چنان ‏چه معلوم است انگلستان را عادت برین است که برای اخذ امتیازات ویژه هر وقت اجرای همه ‏پرسی خروج آن کشور را مطرح می ‏سازد و اورپائیان را می ‏ترساند که در صورت خروج انگلستان موفقیت ‏های سیاسی و اقتصادی زیادی را از دست خواهند داد. کامرون نیز در زمان کمپاین انتخاباتی ‏اش وعده سپرده بود تا بعد از پیروزی در سال 2015م این همه ‏پرسی را به‏ راه خواهد انداخت تا پس از جدائی انگلستان از اتحادیه اروپا، موفقیت ‏های اقتصادی و سیاسی را بدست آورد.

نمونه سیاست تهدید و هراس انگلستان یک سیاست جدید نیست، بلکه از همان سال ‏های نخستِ دخول انگلستان در اتحادیه قابل بحث بود. چنان‏ که در سال 1973م انگلستان عضو اقتصادی اتحادیه گردید، ولی هویت پولی ‏اش «پوند» را حفظ نمود و خود را در توافق «شنگن» داخل نساخت. باوجودی این ‏که انگلستان از عضویت اتحادیه استفاده می ‏نمود با آنهم برای بدست آوردن جایگاه ویژه در داخل اتحادیه، مفکوره «همه ‏پرسی» را دامن می ‏زد. چنان ‏چه در سال 1975م برای تحسین عضویت اتحادیه «همه‏ پرسی» را براه انداخت که همه مردم انگلستان بر عضویت آن کشور در مجموعه اقتصادی اتحادیه اروپا رأی مثبت دادند.

بناً این همه ‏پرسی جدید به‏ هدف بدست آوردن اهداف ویژه از همه‏ پرسی ‏های که گذشت، مجزا نمی ‏باشد. درین خصوص حزب حاکم «محافظه‏ کار» در عین زمان دوگونه سیاست را در پیش گرفت: کامرون در رأس، طرفدار ماندن و بوریس جونسون معاون آن حزب که در گذشته بحیث شاروال لندن ایفای وظیفه می ‏نمود و برای احراز ریاست حزب از مقام خود استعفا داد، در رأس طرفداران خروج قرار داشت. هم ‏چنین مایکل گوف وزیر عدلیه در جمع رهبران «خروج» قرار داشت.

چنان ‏که نخست وزیر کامرون در بيانيه ‏ای كوتاهی در مقابل دفتر کارش گفت: "انگلستان بار دوم در ضمن اتحادیه اروپای امن ‏تر پیشرفت نموده و اصلاحات در آن بمیان خواهد آمد."(مونتی کارلو 20.04.2016م) هم‏ چنان مایکل گوف در پیوند به این بیان داشت: "باید هموطنان من برای دموکراسی و برای آروزهای انگلستان رأی دهند."(بی بی سی 19.06.2016) و این در حالیست که نخست وزیر انگلستان و سایر رهبران احزاب، اتحادیه ‏های را تشکیل داده و مردم را به ‏رأی عدم خروج تشویق می ‏نمودند؛ اما برعکس گوف وزیر عدلیه از حزب محافظه ‏کار و برخی از وزرای آن حزب در دولت کامرون کمپاین خروج از اتحادیه را براه انداخته ‏بودند.

با توجه به ‏سیاست حزب حاکم محافظه ‏کار که رهبری آن را دیوید کامرون در دست داشت، توقع داشت تا نتائج همه‏ پرسی فضای گرمِ نداشته ‏باشد تا نتیجه تساوی را در پی داشته‏ باشد. از همین جهت برخی رهبران حزب حاکم محافظه کار، کمپاین خروج را و برخی رهبران آن کمپاین عدم خروج را رهبری می ‏کردند. در نهایت هیچ ‏یک از کمپاین ‏ها جدی نبودند، فقط این قدر جدی بودند که همه ‏پرسی را راه گفت ‏و ‏گو با اتحادیه می ‏دانستند.

هم‏ چنان باوجودی‏ که کامرون توافقنامه اتحادیه اروپا را امضا نمود با آنهم حزبش را در دو راهی قرار داد. چنان ‏که حزبش را ملزم نساخت تا از او حمایت نماید. هرگاه مبنی بر ماندن در اتحادیه جدی می ‏بود حتماً حزبش را ملزم می ‏ساخت تا برای بقا در اتحادیه از او حمایت نماید، در آن صورت نتیجه همه ‏پرسی اکثریت به ‏سوی ماندن در اتحادیه می ‏انجامید. هم‏ چنین «جان‏سن» جناح طرفدار خروج از اتحادیه در رأی و کمپاین خود جدی نبود، هرگاه جدی می ‏بود بعد از همه‏ پرسی هم در رأی و نظریه خود باید جدی برخورد می ‏کرد، چون بعد از همه‏ پرسی نظریات وی تغییر کرده مخالف نظریه قبلش ابراز نظر نمود. به ‏حدی ‏که نزدیک طرفدار ماندن در اتحادیه گردید! چنان‏ چه جان ‏سن در سخنرانی روز دوشنبه‏ اش گفت: "ایالات متحده امریکا جزء اروپا می ‏باشد. همکاری ما با دولت ‏های همسایه تشدید خواهد گرفت و خروج انگلستان از اتحادیه اروپا به ‏زودی روی دست گرفته نمی ‏شود." (منبع:  http://www.almodon.com/arabworld/2016/6/28/)

جان ‏سن در کمپاین خروج از اتحادیه و «فاراج» رهبر حزب استقلال انگستان-که از حزب محافظه ‏کار جدا شده است- بیشتر از دیگران طرفدار خروج از اتحادیه بودند. چنان‏ که فاراج در اولین سخرانی ‏اش بعد از همه ‏پرسی بیان داشت: "چرا افتخار نکنیم، چرا عملی نباشیم، چرا عاقل و واقع ‏بین نباشیم. بیائید پیرامون معافيت گمرکی به ‏توافق معقول برسیم، سپس در خواهیم یافت که دولت شاهی متحده[انگلستان] دوست شما بوده ما با شما همکار و همپیمان بوده و بهترین دوست شما در جهان خواهیم بود. بیائید این کار را عاقلانه انجام دهیم و اجازه دهید تا خواست‏ های جهانی و آینده خویش را به ‏پیش ببریم."(تلگراف 28.6.2016م) عدم حساسیت حزب حاکم محافظه‏ کار در انتخابات هدف اساسی ‏اش خروج و ماندن در اتحادیه نبوده، بلکه هدف اساسی همان وسیله‏ ای فشار بر اتحادیه بود. این بدان دلالت دارد که دو پارچه شدن حزب محافظه‏ کار-به مخالفان(خروج) و طرفداران(ماندن)- فقط یک فشار بالای اتحادیه اروپا بوده و عدم حساسیت طرفین برای این بود تا نتیجه همه ‏پرسی مساوی باشد تا بخواهند در اتحادیه باقی بمانند، ولی صدای خروج هم  نیز به ‏حد فشار باقی بماند.

میدان کارزار انتخابات با بخش نتایج هیچ تطابق نداشت. چنان ‏چه نتیجه‎ای 52 درصد «خروج» یک شوک برای انگلستان بود، چون هدف اساسی انگلستان این بود تا عضو اتحادیه باقی بماند تا از مزایای اقتصادی آن بهره ببرد، ولی در عین زمان هیچ پابندی به‏ قوانین آن نداشته ‏باشد! همین سبب گردید تا مسیر عضویت در اتحادیه متداوم باشد و توسط همه ‏پرسی ‏ها، تطبیق آن تعلل گردد، و نیز با اخطاریه ‏هایش برای اتحادیه مشکل خلق نماید که اکثر تلاش‏ ها از انگلستان بالای اتحادیه موفقانه انجام یافت، و این بار ضربه ‏اش ناتمام ماند. باید تأکید نمود، واقعیت انگلستان این است که هیچ ‏گاهی نمی تواند روابط خود را از اتحادیه اروپا قطع نماید. قطع روابط به معنی مرگ انگلستان به شمار می ‏رود، و در عین زمان انگلستان با خروج از اتحادیه در تنگناهى افتاده كه راه گريز ندارد!

  1. بعد از نشر نتائج همه ‏پرسی «Brexit» به ‏تاریخ 23.06.2016م شوک‏های سختی انگلستان، اروپائیان و حتی برخی کشورهای دیگر را فراگرفت. اگرچه نظرسنجى نشان می ‏داد که اکثر مردم برای ماندن در اتحادیه اروپا رأی دهند، با آنهم نتیجه همه‏ پرسی در انگلستان، برعکس خروج از آن اتحادیه بود. چنان‏ که بیشترین تأثیر آن از دیدگاه اقتصادی و سیاسی بالای انگلستان بود.

اما از دیدگاه اقتصادی؛ بعد از دقایق اعلان نتایج همه ‏پرسی، اعتبار مردمی از انگلستان و اقتصاد آن کاسته شد. چنان ‏چه ارزش «پوند» واحد پولی آن در برابر دالر هم بیش از 10 درصد و در مقابل یورو 7 درصد کاهش یافت. تا جایی که حتی بازار مالی اروپا و آسيا سخت لغزش دید. چنان ‏که روزنامه رویترز به ‏تاریخ 28.06.2016م گزراش نمود: "نتیجه همه‏ پرسی سه تریلیون دالر قیمت اسهام جهانی را زیان آورد و تاکنون باوجودی ‏که دولت سیاست حفظ اقتصاد را در پیش گرفت قیمت ‏ها در حال تغییر اند. هم‏ چنین رئیس بانک مرکزی انگلستان گفت که برای خسارات احتمالی دور و بر هیچ نگرانی ندارد، چون با جریان انداختن 250 پوند می ‏توان وضعیت را آرام كرد.(منبع: بی بی سی 24.06.2016م) این در حالیست که آژانس اعتبار سنجی مالی «استاندارد اندپورز مودی و فیج»، رتبه اقتصادی انگلستان را برای بار نخست کاهش دادند. در گزارشات آن ‏ها آمده: رتبه اعتبار مالی انگلستان با یک درجه کاهش از « AAA» به «AA1» تغییر کرد. این اولین ‏باری است که برای انگلستان چنین اتفاقی می ‏افتد.

آژانس ‏ها همزمان اعلام کردند که خروج انگستان از اتحادیه اروپا می ‌تواند به ‏آینده‌ ی توسعه اقتصادی آن کشور آسیب بزند. فضای سیاسی، پیش‏ رفت اقتصادی و یا ثبات آن را نشان نمی ‏دهد و امکان دارد تا بعد از پایان آمدن رتبه مالی، آن کشور در یک رکود اقتصادی گرفتار شود و یا امکان دارد اسکاتلند نیز به ‏سوی همه‏ پرسی خروج از انگلستان برود."(ا ف ب 27.06.2016م)

هم‏ چنین با نتایج این همه پرسی قیمت مسکن بالا گرفت، تجزیه و تحلیل‏ های وزارت خزانه‏ داری انگلستان نشان می ‏دهد، در صورت ترک اتحادیه اروپا، قیمت مسکن در آن کشور تا دو سال آینده بیش از 10 تا 18 درصد کاهش خواهد یافت.(بی بی سی 24.06.2016م)  چنان‏ که جورج آزبورن وزیر مالیه انگلستان اعلام نمود: "دولت تمام کوشش ‏هایش را برای کنترول نرخ بازار به ‏مصرف می ‏رساند. برای ضمانت استقرار پولی احتمالاً معاشات را کاهش و مالیات را بلند ببریم. چنان‏ چه شرکت‏ ها اعلام نمودند که کنترول وضعیت اقتصادی انگلستان خارج از اتحادیه اروپا، تعداد کارمندان خود را کاهش می ‏دهیم."(رویترز28.06.2016م) هم‏ زمان با این برخی شرکات ‏ها خواستند تا برخی نماینده‏ گی‏ کوچک خود را از لندن به کشورهای دیگر اروپائی انتقال دهند. آزبورن هم ‏چنین هشدار داد، در صورت خروج از اتحادیه اروپا، قیمت مسکن به ‏شدت کاهش خواهد یافت و هزینه مواد غذایی با رشد فزاینده ‏ای روبرو خواهد شد. شاخصه ‏ای فایننشل تایمز بیش از 8 درصد سقوط نمود که از سال 2008م بزرگ ‏ترین خساره اقتصادی است که وارد اقتصاد انگلستان شده است.(الجزيره نت 24.06.2016م)

تمام موارد فوق می رساند که انگلستان از نتیجه همه‏ پرسی متضرر شده و هرگاه از اتحادیه خارج گردد برایش شاخصه ‏ای بدی خواهد بود، زیرا آن کشور با بحران مالی 2008م تاهنوز دست و پنجه نرم می ‏کند. چنان‏ چه در پاسخ به‏ پرسشی 02.05.2016م بیان کرده بودیم: انگلستان استفادۀ اقتصادی از اتحادیه اروپا می ‏نماید و این به ‏نفع شرکت‏ ها و سرمایه ‏داران بزرگ آن می ‏باشد، زیرا خدمات اساس اقتصاد انگلستان به ‏شمار می ‏رود و خدمات اساسی آن همانا خدمات پولی می ‏باشد.

هم ‏چنین انگلستان کالاهای اندکی صادر می ‏کند و در عوض برای حفظ ذخایرش بالای خدمات پولی، سرمایه‏ ها و واحدهای پولی بیگانه متکی می ‏باشد. وجود بازار مشترک اروپائی به ‏این معنی است که انگلستان می ‏تواند صادرات ‏اش را بدون هیچ قید و شرطی به ‏سراسر اروپا بفرستد و این امر به ‏نفع شرکت ‏های بزرگ و سرمایه‏ داران بزرگ آن می ‏باشد. بناً بیرون شدن از اتحادیه به ‏معنی از دست دادن این فرصت بوده و منجر به مشکلات سیاسی در داخل انگلستان خواهد گردید. از جانب دیگر بیرون شدن از اتحادیه به این معنی است که انگلستان دیگر ملزم به‏ پایبندی به ‏قوانین و تصامیم گرفته ‏شده در اتحادیه اروپا نخواهد بود. هم ‏چنین از آن ‏جائی ‏که اتحادیۀ اروپا اساسی ‏ترین شریک تجارتی انگلستان به ‏شمار می ‏رود و در عین حال خود یکی از کشورهای اروپائی می ‏باشد. این مسایل موقعیت آن را در داخل اروپا تضعیف خواهد نمود. هم‏ چنین انگلستان نیاز خواهد داشت تا اتحادیه اروپا را از بیرون به‏ چالش بکشد و این کار تأثیر آن را در اتحادیه تعضیف خواهد نمود؛ ولی در صورتی ‏که در داخل اتحادیه حضور داشته ‏باشد این تأثیر قوی ‏تر و کاراتر خواهد بود. چنان ‏که در نفس پرسش و پاسخ قبلی آمده: انگلستان در سال 2015م در یک دعوای قضائی در محکمه عدلی اروپا برعلیه بانک مرکزی آن اتحادیه پرونده‏‏ ای را اقامه نمود که بانک مرکزی اروپا تلاش داشت وظیفه-حل و فصل معاملات منطقه یورو- را به ‏داخل اتحادیه منتقل نماید و این نقشه می ‏توانست لندن را کنار زده و پاریس و فرانکفورت را به ‏صفت مرکز اقتصادی جذاب ‏تر جلوه دهد. طبیعتاً این موقف اقتصادی انگلستان را تضعیف می ‏نمود. دیوید کامرون هشدار داد که اگر روی شرط‏ هائی بهتری با مسئولین اتحادیه مذاکره صورت نگیرد.

برعلاوه، در پرسش و پاسخ اسناد فاش شده ‏ای پاناما، به ‏تاریخ 05.04.2016م تذکر داده بودیم: انگلستان در مورد بیرون شدن از اتحادیه همه ‏پرسی را راه اندازی خواهد نمود و اتحادیه اروپا را ترک خواهد کرد. هرگاه همه ‏پرسی موفقانه انجام یابد انگلستان دیگر مرکزیت پولی را در مقابل فرانکفورت از دست داده و فرانکفورت خوب ‏تر از لندن در بین اتحادیه اروپا مرکزیت پولی را بدست خواهد آورد. از دیدگاه سیاسی همه ‏پرسی بالای انگلستان خیلی اثر کرده است.

درین همه‏ پرسی مردم اسکاتلند و ایرلند شمالی برای ماندن در اتحادیه اروپا رأی دادند. بعد از اعلان نتائج همه ‏پرسی چون متوجه شدند که اکثریت آرا برای خروج از اتحادیه اند، آن ‏ها سروصداهایی را براه انداختند مبنی بر این‏ که این همه پرسی وحدت انگلستان را در معرض خطر قرار خواهد داد، و این برنامه ساخته انگلستان هم نیست؛ به ‏دلیل این ‏که یگانه سبب پیروزی دیوید کامرون در انتخابات 2014م پیروزی وی در همه ‏پرسی منع خروج اسکالند از انگلستان بود. رهبران انگلیس فکر کرده بودند که بعد از همه ‏پرسی سال 2014م دیگر از شر جدایی اسکاتلند برای مدت طولانی در امن هستند، ولی اکنون که مردم انگلستان برای خروج از اتحادیه اروپا رأی دادند، این امر بدون خروج اسکاتلند از انگلستان ناممکن به نظر می ‏رسد.

نیکولا استرجن وزیر اول اسکاتلند، در سال 2014م گفته بود: مردم اسکاتلند به ‏ماندن شان رأی دادند. برگزاری دومین همه ‌پرسی در مورد استقلال اسکاتلند از انگلستان اکنون «بسیار محتمل» به ‏نظر می ‌‌رسد.(میدل ایست آن لاین 26.06.2016م) ایرلند شمالی نیز بیشترین زیان را به‏ انگلستان وارد خواهد آورد. حزب جمهوری خواه ایرلند موسوم به ‏«شین فن» روز جمعه اعلام نمود که مردم ایرلند شمالی باید برای استقلال از انگلستان همه‌ پرسی برگزار کنند. این سروصداها بعد از اعلان نتایج همه‏ پرسی خروج از اتحادیه اروپا صورت گرفت و حزب جمهوری ایرلند شمالی تأکید نمود که همه ‏پرسی خروج از اتحادیه اروپا بر وحدت انگلستان زیان آور است. (فرانس24- 25.06.2016م)

با آن‏ چه گذشت همه‏ پرسی بر تجزیه و زیان ‏های مالی انگلستان و این ‏که رنگ و بوی همه‏ پرسی بسوی روان است که خواست رهبران سیاسی آن کشور نبود. به این معنی که انگلستان خود را در دام مکر خود انداخت و قربانی زیرکی خود گردید! از همان روز‏های اول همه ‏پرسی گرفتاری سیاسی بی ‏سابقه در اوضاع انگلستان دیده می ‏شد. برعلاوه همه ‏پرسی سبب ایجاد آشفتگی ‏های شدیدی میان دولت و مخالفین شده است. به‏ حدی ‏که روزنامه «نیویارک ‏تایمز» در نشریه 27.06.2016م اش بیان داشت: "سرزمین مستقل و دارای شهرت نیک در دولت ‏داری و قانون، اکنون به ‏بی ‏نظمی در حرکت است."

  1. بعد از نتایج زیان ‏بار همه‏ پرسی رهبران انگلستان با تجربه سیاسی و زیرکی که دارند در اجرای روند «خروج» تعلل می ‏نمایند. چنان ‏که اجرای آن را به‏ سال ‏های بعدی می ‏اندازند. این واقعیت از سخنان رهبران و تحلیل ‏های رسانه ‏ای و هم ‏چنان از ابهامیت خود همه ‏پرسی واضحاً معلوم می ‏گردد. تعلل و ابهام آن‏ ها امور زیر را در بر دارد:

‌أ.         اجرای ماده 50 معاهد لیسبون، مجالیست برای اتخاذ سیاست «تعلل» و «ابهام» دولت مردان انگلستان که با زیرکی و تجربه چندین ساله این ماده را برای برون رفت خود اتخاذ نموده بودند. ماده 50 معاهده لیسبون می ‏رساند که روند خروج از اتحادیه اروپا اول به ‏پارلمان اروپا و کشورهای اروپایی ابلاغ می ‏گردد و این روند 2 سال زمان خواهد برد تا آن ‏ها بر خروج انگلستان اتفاق نمایند. هم ‏چنین نخست وزیر کامرون در جریان سخنرانی خود در پارلمان گفت: "دولت وی فعلاً روند گفت ‏و ‏گوهای خروج را آغاز نمی ‏نماید. در قدم نخست لازم است تا دولت پیرامون چگونه ‏گی روابط خود با اتحادیه اروپا بعد از خروج را تصمیم اتخاذ نماید، سپس ماده 50  لیسبون اجرا گردد.(بنا 27.06.2016م) کامرون هم ‏چنین در برابر مجلس اعیان گفت: "این انگلستان است که تصمیم می ‏گیرد چه وقت روند خروج را آغاز می ‏نماید. دولت فعلاً نمی ‏خواهد که ماده 50 معاهده لیسبون را به‏ اجرا در آورد." هم‏ چنان تا زمان مذاکره درخواست انگلستان برای خروج نیز به ‏تعویق بیفتد. به دلیل این ‏که کامرون استعفای خویش را تا سه ماه به‏ تعویق انداخته و تمام اختیارات اجرای روند «خروج» را به ‏دولت جدید بعد از خودش واگزار نمود که در ماه سبتمر 2016م حزب محافظه ‏کار صلاحیت ‏های نخست وزیر جدید را تعیین می ‏نماید.(منبع: http://elaph.com/Web/News/2016/6/1096000 )

هم‏ چنان آزبورن وزیر مالیه آن کشور تأکید نمود: "روند اجرای خروج از اتحادیه اروپا قبل از تشکیل حکومت جدید روی دست گرفته نخواهد شد." (الجزيرة نت 27.06.2016م) هم‏ چنین یک تن از تحلیل ‏گرانی حقوقی واضح نموده بیان داشت: "حقیقتاً هرگاه روند تطبیق ماده 50 تأخیر گردد، فرصت ‏ها برای عدم اجرای روند خروج بیشتر می ‏گردد و یا در صورت تأخیر روند «خروج» حوادث و مشکلات زیادی مداخله خواهد نمود." از همین جهت دیپلوماتان اروپایی بدین نظر اند که انگلستان هیچ ‏گاهی از اتحادیه اروپا خارج نخواهد شد، باوجودی ‏که رأی مثبت مردم انگلستان نیز وجود دارد. یک تن از دیپلوماتان که نخواست نامش افشا شود، گفت: "به ‏نظر شخصی ‏ام انگلستان روند «خروج» را هیچ‏ گاهی به ‏اتحادیه اروپا ابلاغ نخواهند کرد. دیپلومات مذکور افزود: برای وضاحت امور از لندن می ‏خواهیم همین اکنون دست به‏ اجرای ماده 50 بزنند. وی اضافه نمود: به ‏اعتقاد شخصی ام خروج را بعید می ‏دانم و آن‏ ها هیچ ‏گاهی چنین کاری را نخواهند کرد."(27.06.2016م)

‌ب.     حتی نفس روند همه ‏پرسی نیز مبهم بود. شرائط تطبیق آن کاملاً غیرواضح و امکان مداخلات قانونی بر همه ‏پرسی نیز وجود داشت. چنان ‏که برای دولت اجازه می ‏داد که همه ‏پرسی دیگری را به ‏اجرا در آورد، باوجودی ‏که اجرای همه ‏پرسی جدید خلاف اصالت دموکراسی آن کشور می ‏باشد؛ ولی استدلال این ‏که همه‏ پرسی جدید خلاف رأی مردم نمی ‏باشد مهارت سیاست دولت مردان انگلستان را نشان می ‏دهد. چنان ‏که امور ذیل مبین این واقعیت است:

  • برای جمع آوری امضای کسانی ‏که خواهان همه‏ پرسی مجدد هستند، صفحه برقی مانده شده است، به‏ حدی ‏که به ‏تاریخ 28.06.2016م، 3.8 میلیون امضا از کسانی جمع آوری گردید که خواهان دومین همه ‏پرسی برای تصمیم‏ گیری درباره خروج از اتحادیه اروپا هستند. «اولیور هیلی» سخنگوی مجلس اعیان، اداره این صفحه را به‏ عهده دارد اعلام کرد: "از آن‏ جا که در همه ‌پرسی اخیر کمتر از 75 درصد رأی دهنده ‏گان شرکت کرده ‌اند و هیچ یک از گزینه ‌های ماندن در اتحادیه اروپا یا خروج از آن بیشتر از 60 درصد رای نیاورده است، باید همه ‌پرسی دوباره‌ برگزار شود."(روزنامه دیلی تلگراف 27.06.2016م)
  • با آن ‏که برگزاری همه‏ پرسی دومی اصالت دموکراسی انگلستان را زیر پرسش می ‏برد ازین جهت برخی متخصص قوانین انگلیس بعضی راه ‏های برون ‏رفت را چنین پیش ‏کش می ‏نمایند که پارلمان(مجلس اعیان و مجلس لورد) اجازه دارد تا نخست وزیر را از ابلاغ روند اخراج به ‏اتحادیه باز بدارند. چنان‏ که لورد بانیک کیوسی متخصص قانون در زمینه چنین گفت: "بدون قانون گزاری پارلمان، نخست وزیر نمی‏تواند روند «خروج» را به ‏اتحادیه برساند."(http://www.bbc.com/ne…/uk-politics-uk-leaves-the-eu-36671629 )
  • عامل خارجی وجود دارد که ماندن انگلستان را در داخل اتحادیه برای ضغیف ساختن آن اتحادیه به‏ حیث مرکز تشنج قابل اهمیت می ‏داند، و آن عامل خارجی امریکا می ‏باشد. اوباما در ماه اپریل سال جاری طی سفرش به انگلستان مردم را تشویق نمود تا برای ماندن در اتحادیه اروپا رأی دهند.(الجزیره 24.06.2016م) امریکا طرفدار ماندن انگلستان در اتحادیه می ‏باشد تا اتحادیه ناپایدار باشد، چون امریکا می ‏داند که انگلستان هیچ ‏گاهی برای منافع و وحدت اروپا کار نمی ‏کند و همیشه اتحادیه را به‏ چالش کشیده و بر اکثر قوانین آن مشکل ایجاد می ‏نماید. جزء منفعت خود در فکر دیگری نیست، این به معنی بربادی اتحادیه است.

تمام موارد مذکور می ‏رساند که امریکا نمی ‏خواهد تا یک اروپای متحد، قوی در عرصه ‏های سیاسی و اقتصادی با او رقابت نماید، وجود داشته ‏باشد. از همین جهت وقتی ‏که نتیجه همه ‏پرسی به‏ خروج از اتحادیه بر آمد، اوباما وزیر خارجه خود را فوراً بحیث میانجی به ‏طرف اروپا ارسال نمود تا از عکس العمل اروپا در مقابل انگلستان جلوگیری نماید. چنان‏ چه جان کری با مجرد ورود به بروکسیل به‏ تاریخ 27.06.2016م، گفت: "ما خود را ملزم قرار می ‏دهیم که بین طرفین میانجی خوبی باشیم تا کسی بدون تفکر به ‏بی ‏راهه نرود." جان کری پس از ملاقاتش با کامرون گفت: "خروج انگلستان از اتحادیه اروپا هیچ‏ گاهی تحقق نخواهد شد، لندن درین امر عجله ندارد. هم چنین کامرون می ‏داند که توان به ‏اجرا در آوردن «خروج» از اتحادیه را ندارد و اصلاً هم نمی ‏خواهد. نمی ‏خواهد که ماده 50 معاهده لیسبون مورد اجراء قرار گیرد و این روند دو سال کامل را در بر خواهد گرفت. جان کری واضح ساخت که لندن نمی ‏خواهد تا دو سال دیگر و قبل از موافقه جدید خود را از اتحادیه خارج سازد. در نهایت کری مورد پرسش قرار گرفت، پس راه برون ‏رفت از به ‏اجراء در نیاوردن نتیجه‏ ی همه‏ پرسی چیست؟ جان کری پاسخ داد: "درین میان راه‏ های زیادی وجود دارد."(فرانس24- 29.06.2016م) این عامل خارجی در ایجاد رابطه جدید میان انگلستان و اتحادیه سهم بیشتری خواهد گرفت و مصلحت امریکا هم همین است.

  1. معلوم می ‏گردد که اتحادیه اروپا بازی ‏های انگلستان را پی ‏برده، ازین جهت اتحادیه برای حفظ منافع خود قبل از اجرای ماده 50 معاهده لیسبون، براساس معاهده ناروی و سویدن خواهان اجرای پیمان غیر رسمی شد که تا زمان اجرای روند «خروج» منافع اتحایه حفظ بماند، ولی برخلاف پیمان ناروی وسویدن، انگلستان خواهان رسیدن به بازارهای اروپا و مخالف رفت آمد آزادانه شهروندان میان کشورهای اروپائی می ‏باشد، و این از جمله آزادی ‏های است که برای اروپائیان؛ مانند: آزادی تبادله پولی و خدمات اجتماعی مقدس می ‏باشد. اروپا با درک فریب سیاسی انگلستان به ‏این مفکوره بسنده نکرد، بلکه برای 27 عضوی دیگر اتحادیه از تشکیل هرگونه پیمان مخفیانه اخطاریه داد. ژان کلود یونکر رئیس مذاکره اتحادیه گفت: "واضح باید بگویم، امکان هیچ‏ گونه گفت‏ و گو سری میان کشورهای اتحادیه و دولت انگلیس وجود ندارد. کار به ‏تمام طرفین مذاکره کننده واضح شده ‏است."( Evening standard 28.06.2016م)

پارلمان اروپا به ‏تاریخ 28.06.2016م دو روزِ پی هم تشکیل جلسه داد و در بحث اولش مطابق به ‏معاهده لیسبون خواهان تسریع خروج انگلستان از اتحادیه شد تا از هرگونه نااطمینانی موجود برضد یک پارچه‏ گی اتحادیه جلوگیری شود. «ژان کلود یونکر» رئیس کمیسیون اروپا در برابر پارلمان اروپا چنین بیان داشت: "دیگر جای این نیست که برای مدت طولانی خاموش باشیم، می ‏خواهم تا دولت شاهی انگلستان موقف خود را فوراً اعلام نماید، نه فردا و نه پس فردا. تشکیل هرگونه جلسه ‏ای سری پیرامون شروط خروج انگلستان و تعیین جدول زمانی خروج را بعید فکر می ‏کنم."(أ ف ب الجزيرة 28.06.2016م)

هم‏ چنین دیوید کامرون برای اشتراک در اجلاس پارلمان اتحادیه اروپا وارد بروکسیل گردیده بیان داشت: "آرزو دارم که فعلاً روابط تجارتی و امنیتی خود را برقرار نگهداریم، چون این کارِ مهمی است برای ما."(د ب أ، 28.06.2016م) به این معنی که اتحادیه اروپا را نمی ‏خواهد بلکه می ‏خواهد همکاری اقتصادی و امنیتی را که نیاز انگلستان است، انتخاب نماید. هم‏ چنین انگلا مرکل نخست وزیر آلمان واضحاً گفت: "بعد از همه‎ پرسی خروج، انگلستان انتظار داشته ‏باشد که وظیفه ‌ای بر عهده نگیرد و در عین حال از همه امتیازات برخوردار شود؟"(د ب أ، 28.06.2016م) به این مفهوم که اروپائیان تصمیم قاطع گرفته ‏اند که قبل از آن ‏که از روند «خروج» انگلستان و از تعلل آن کشور زیان ببینند، باید به ‏سرعت روند خروج را آغاز نمایند.

در پایان اجلاس، دونالد توسک رئیس کمیسیون اروپا اعلام نمود: "رهبران اتحادیه اروپا به‏ انگلستان هشدار دادند که اگر می ‌خواهد کماکان در آینده از امکانات بازار مشترک اروپا بهره‌ مند شود باید پناهندگی و کار شهروندان اروپایی در انگلستان را بپذیرد. وی علاوه نمود که جلسه اول بروکسل پیرامون خروج انگلستان به‏ نتیجه نهائی نرسید، ازین جهت 27 کشور عضو تصمیم اتخاذ کردند تا در 16 اپریل در پایتخت اسلواکی تشکیل جلسه دهند. هم‏ چنین وی علاوه کرد: "مشترکین اتفاق نمودند که ما در لحظه جدی از تاریخ مشترک خود قرارداریم و از مذکرات یک مسئله واضح می ‏گردد که رهبران بر یک پارچه ‏گی مطلق اروپا تأکید دارند." (ا ف ب، 29.06.2016م)

این بدین معنی نیست که نتیجه همه ‏پرسی انگلستان بر اتحادیه اروپا تأثیر منفی ننموده ‏است. اگرچه تأثیرات منفی برابر انگلستان نیست، ولی دروازه تحرکات همه‏ پرسی برای ملت‏ های اروپا باز گردید. چنان ‏چه اکثر طرف ‏های راست کشورها خواهان برگزاری همه‏ پرسی مشابه آن شدند. مذاکره کننده اروپا 32 پیامی را از احزاب اروپائی دریافته ‏اند که خواهان همه ‏پرسی مشابه ‏اند که در رأس آن فرانسه قرار دارد. در حالی که این کشور از جمله اولین کشور تأثیر گزار در اتحادیه می ‏باشد. تا جایی ‏که تحرکات همه‏ پرسی خواهی در اکثر کشورهای مؤسیس اتحادیه از جمله: فرانسه، آلمان، ایتالیا، هالند، بلجیک و لوگزامبورگ به ‏تحریک آمده‏ است. رئیس جمهور فرانسه خروج انگلستان از اتحادیه اروپا را یک تهدید توصیف کرد و ازین انتخاب درد آور اظهار تأسف نموده گفت: "رأی مردم انگلستان برای خروج از اتحادیه، خطر مشابه را بمیان می‏ آورد." (أ ف ب، 24.06.2016م)

هم‏ چنان آلمان دومین کشور تأثیرگزار در اتحادیه موقف خود را بزبان انگلان مرکل نخست وزیر چنین اعلان نمود: "خروج انگلستان ضربه سنگینی است برای خود اتحادیه و یک پارچه ‏گی آن." از فرانسه، ایتالیا و رئیس شورای اروپا خواست تا به ‏تاریخ 27.06.2016م در برلین پایتخت آلمان جلسه تشکیل دهند. وی اضافه کرد: "عواقب این تصمیم بستگی به‏ جمع ‏بندی مناسب 27 کشور عضو اتحادیه دارد. وی افزود: در غیر این صورت، این مسئله موجب جدایی بیشتر در اتحادیه خواهد شد." هم ‏چنین از خروج انگلستان از اتحادیه اروپا به‏ عنوان تحولی در روند اتحاد اروپایی یاد کرده گفت: "اتحادیه نتیجه این همه‏ پرسی را باید با دقت زیاد تحلیل کند و قبل از تصمیم نهائی از هرگونه تصمیم خود ‏سرانه باید جلوگیری شود."(أ ف ب، 24.06.2016م) «اشتاین مایر» وزیر امور خارجه آلمان بعد از اعلان نتئجه همه ‏پرسی در گفت ‏و گو با شبکه «زد، د، اف» آلمان گفت: "دولت انگلستان به ‏سرنوشت اتحادیه اروپا بازی نمود زیان خواهد دید." معلوم می‏ گردد که آلمان، رذالت انگلیس و پیامد بد آن را درک نموده‏ است. وزیر خارجه آلمان حقیقت انگلستان را چنین افشا نمود که انگلستان به‏ سرنوشت اتحادیه بازی می ‏کند و آینده قوی را برای اتحادیه نمی خواهد. بناً وی از هر کس دیگر در پیوند با شناخت انگلیس ‏ها از آگهی بیشتری برخوردار است، چون انگلستان اتحادیه را در صدد فروپاشی فکر می ‏کند.

هم ‏زمان با این، به‏ تاریخ 27.06.2016م رهبران آلمان، فرانسه و ایتالیا در برلین اجلاس را دایر نموده بر وحدت و یک ‏پارچه ‏گی اتحادیه تأکید کردند که تا زمانی لندن رسماً خروج خود را ابلاغ ننموده‏ است، با برگزاری هرگونه مذاکره با آن مخالفت نمودند تا فشار آن‏ ها وسیله ‏ای باشد بالای لندن تا مسئله «خروج» را به‏ نسبت زیان‏ های زیاد معلق قرار ندهد." چنان ‏که مرکل گفت: "ما همه بدین باوریم تا زمانی ‏که انگلستان مطالبه رسمی خود را به ‏پارلمان اروپا تقدیم ننموده کدام مذاکره رسمی و غیر رسمی با آن ‏کشور صورت نخواهد گرفت." (د پ ا 27.06.2016م) بناً اروپا مشکلات بازی‏‏ و مانورهای انگلستان را خوب درک می ‏کند.

این به ‏توانائی اروپا بسته‏ گی دارد که چگونه بازی و مانورهای آن را مهار سازد. در صورت مهار می ‏تواند بهتر قوت گیرد و در صورت عدم مهار بازی‏ های انگلستان، از بیرون میان این اتحادیه درز ایجاد خواهد نمود. با آنهم انگلستان از لحاظ مشکلات اقتصادی در وضع حساسی قرار دارد که عوارض آن برجبین انگلستان دیده می ‏شود و هرگاه خودش از داخل دچار فروپاشی گردد، چنان ‏چه اسکاتلند و ایرلند خواهان برگزاری همه ‏پرسی خروج از آن کشور می ‏باشند، هرگاه این دو جزء مهم انگلستان جدا گردند، دیگر انگلستان مانند دو شهر انگلند و ویلز در خواهد آمد. اطلاعات می ‏رساند که نتیجه همه‏ پرسی همین اکنون و در آینده به ‏زیان انگلستان تمام شده‏ است، هرگاه اتحادیه از بازی ‏های انگلیس خود را هوشیار نگهدارد، در زمینه سخن گوینده صدق خواهد کرد: "انگلستان مانند جزیره هنگ کنگ در خواهد آمد، اما با تفاوت این ‏که آن غرب اروپا و این در جنوب چین موقعیت دارد؟!"

  1. فشرده ‏ای سخن این ‏که انگلستان در یک حالت هرج و مرج به‏ سر می ‏برد که راه برون ‏رفت و کدام تصمیمی از دستش نمی ‏آید. برگشت از نتیجه همه‏ پرسی مشکلات قانونی و توهین به ‏دموکراسی است که اصل انگلستان را تشکیل می ‏دهد. بناً روند «خروج» منافع آن کشور را به‏ چالش می ‏کشد. از طرفی زمان استثنایی بودن انگلستان نیز به ‏پایان رسیده‏ است. چنان ‏که در زمینه «ژان کلود یونکر» رئیس شورای اروپا بیان داشت: "هرکس که می‏ خواهد جزء اروپای یک ‏پارچه شود باید تمام قوانین آن را بدون استثنا قبول نماید."(بی بی سی 29.6.2016م) وجود این مشکلات انگلستان را واداشت تا به ‏وسیله «تعلل» پیشنهاد «خروج» را به‏ تأخیر اندازد تا این ‏که در ماه‏ های آینده به‏ راه حلی دست یابد که نيازمندى منافع اش را بر آورده سازد.

هرگاه انگلستان خروج خود را بدون کدام دست آورد سیاسی و اقتصادی حتمی بداند و به‏ اثر آن خود را در معرض ركود اقتصادی و سیاسی مشاهده کند، درین حالت شاید تجزیه اتحادیه اروپا را بهتر بداند و برخی کشورهای‏ که سابقه ‏ای دوستی با آن کشور دارند نیز همراه انگلستان شوند. چنان‏ چه فاراج رهبر حزب استقلال آن کشور به تاریخ 28.06.2016م در اثنای کشمکش پارلمان اروپا در بروکسل بیان داشت: "انگلستان آخرین کشوری نیست که از اتحادیه خارج شود." این بدان اشاره دارد که در زمان خروج انگلستان، کشورهای دیگر نیز همراهی او را می ‏کنند.

هم‏ چنان انگلستان در تجزیه اتحادیه اروپا از امریکا نیز کمک می ‏خواهد، چون منافع انگلیس با منافع امریکا در منطقه گره خورده‏ است. برعلاوه امکان این می ‏رود که همه ‏پرسی‏ «Brexit» خلاف میل انگلستان نتیجه‏ یی برعکس داده و در یک فضای ابهام همه‏ ای احتمالات گرفتار این همه ‏پرسی گردد، چون انگلستان مسایل زیادی را با همه ‏پرسی پیچانیده است؛ معلوم می ‏گردد که دموکراسی ‏اش نَم کشیده و در عین زمان به ‏خطرات زیادی مواجه شده است که نشان دهنده آنست انگلستان قبل از اتحادیه اروپا در صدد فروپاشی قرار دارد! الله عزیز و حکیم چه زیبا فرموده‏ است:

وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ

[فاطر: 43]

اما اين حيله‏ گری‏ های سوء، تنها دامان صاحبانشان را می‏ گيرد.

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

پرسش:

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!

 چنین ادعا می‏شود که حزب التحریر برای احیای خلافت از دوران مکی استنباط می‏کند نه از دوران مدنی و اقدام مادی مثل جهاد برای تأسیس خلافت اسلامی را یک تخطی شرعی می‏داند زیرا پیامبر صلى الله علیه وسلم چنین نکرده‏است. پرسش این‏جاست که چرا طریقه‏ی احیای خلافت از دوران مدنی که حکم جهاد نیز در آن جاری بود، استنباط نمی‏شود؟ آیا کدام دیدگاه همه‏جانبه درین رابطه وجود دارد؟

پاسخ:

و علیکم السلام و رحمت الله و برکاته!

درین پرسش چندین موضوع نهفته است که لازم به ‏توضیح دارد:

دلایل درین رابطه چه از قرآن یا سنت باید به‏صورت همه‏جانبه مورد بررسی قرار گیرد و قابل ذکر است که میان احکام که از دوران مکی و یا مدنی استنباط می‏شود هیچ تفاوت وجود ندارد. دلایلی که به‏موضوع ارتباط داشته‏باشد، نسبت به‏دلایل که به‏موضوع ارتباط نداشته‏باشد موثوق و معتبرتر است.

‌أ.         طور مثال: اگر بخواهیم طریقه وضو گرفتن را بدانیم به‏دلایل جستجو خواهیم کرد که به‏مسایل وضو بر می‏خورد خواه احکام آن در مکه نازل شده‏باشد یا در مدینه، طریقه آن از دلایل شرعی استنباط شده اما هیچ‏گاه طریقه روزه را از طریقه وضو و دیگر احكام معادل آن نخواهیم گرفت.

‌ب.     مثال دیگر: زمانی‏كه بخواهیم احكام حج را بدانیم، كوشش خواهیم كرد تا دلایلی را دریابیم که در مورد مسایل حج باشد خواه در مكه نازل شده‏باشد یا در مدینه اما روش و طریقه‏ی آن را از منابع شرعی استنباط خواهیم كرد و کوشش نخواهیم کرد تا طریقه‏ی نماز را از مسایل و طریقه حج تحقیق نمایم.

‌ج.      مثال دیگر: اگر بخواهیم حكم جهاد را بدانیم خواه فریضه فردی باشد یا گروهی و یا اگر دفاعی باشد یا تهاجمی؛ دلایلی را درمی‏یابیم تا در مورد حکم جهاد باشد خواه در مكه نازل شده‏باشد یا در مدینه اما روش و طریقه‏ی آن را از طریقه‏های فتوحات و نشر اسلام باید گرفت خواه آن پیروزی به‏زور صورت گرفته‏باشد یا به‏مصلحت.

 ما تمام مسایل آن را در رابطه به‏جهاد بر رسی می‏نمائیم خواه در مكه نازل شده‏باشد یا در مدینه و احکام آن را طوری‏که شریعت حكم می‏كند باید تطبیق کرد اما نباید طریقه زكات را از طریقه جهاد برداشت کرد.

‌د.        این روش و طریقه‏ی است كه برای هر حکم خواه در مكه نازل شده‏باشد یا در مدینه استفاده می‏شود اما طریقه آن از طریقه شرعی استنباط می‏شود.

حال می‏پردازیم به‏طریقه احیای خلافت اسلامی و می‏خواهیم تا احكام آن را بررسی نمائیم كه آیا در مكه صادر شده یا در مدینه و از طریق این احكام به‏تطبیق آن مطابق مراجع شرعی می‏پردازیم.

برای احیای دوباره خلافت اسلامی ما هیچ طریقهٔ دیگر جز طریقهٔ پیامبر صلى الله علیه وسلم  نداریم و آن را در سیره مبارک خویش به‏ما گذاشته تا از آن پیروی نمائیم.

طریقه تأسیس خلافت نه در دوران مکی قبل از حکم جهاد صادر شده و نه هم در دوران مدنی بعد از آن‏که حکم جهاد صادر شد، بلكه طریقه آن‏كه به‏كدام منهج تأسیس شده می‏پردازد و فقط به‏منهج پیش می‏رود و روش را دلیل می‏گیرد كه پیامبر صلى الله علیه وسلم برای تأسیس خلافت اسلامی در دوران مكی استفاده می‏كرد تا زمانی‏كه به‏مدینه مهاجرت كرد و خلافت را تأسیس كرد.

چنان‏چه ما ذکر کردیم این یک موضوع(حکم شرعی) است و جهاد موضوع یا(حکم شرعی) دیگری است پس نمی‏توانیم از روش‏های که برای یک حکم شرعی استفاده می‏شود، برای حکم شرعی دیگر استفاده کرد زیرا با هم متفاوت‏اند.

بنابرین جهاد در نبود خلافت از نظر انداخته‏نشده زیرا پیامبر صلى الله علیه وسلم  فرموده‏است:

وَالْجِهَادُ مَاضٍ مُنْذُ بَعَثَنِی اللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى أَنْ یقَاتِلَ آخِرُ أُمَّتِی الدَّجَّالَ، لَا یبْطِلُهُ جَوْرُ جَائِرٍ وَلَا عَدْلُ عَادِلٍ

جهاد از زمانی‏که من مبعوث شده‏ام تا زمانی‏که امت من با دجال می‏جنگد ادامه دارد نه آن را ظلم ظالم توقف خواهد داد و نه عدالت عادل.

بنابرین نظر به‏استنباط شرعی آن جهاد برای همیشه دوام دارد اگر خلافت تأسیس شود و یا نشود. کار کردن برای احیای خلافت توقف نکرده اما جهاد را حُکام توقف داده‏اند . کار برای خلافت تا زمانی ادامه پیدا خواهد کرد که خلافت تأسیس شود زیرا مسلمانان منع شده از این‏که توانایی آن را داشته‏باشند بیعت را به‏گردن نگیرند.

مسلم از عبدالله بن عمر رضی الله عنه روایت نموده که گفت: شنیدم که پیامبر صلى الله علیه وسلم  فرمود:

مَنْ خَلَعَ یدًا مِنْ طَاعَةٍ، لَقِی اللهَ یوْمَ الْقِیامَةِ لَا حُجَّةَ لَهُ، وَمَنْ مَاتَ وَلَیسَ فِی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً

کسانی‏که دست از بیعت می‏کشد در روز قیامت با الله مواجه خواهد شد در حالی‏که هیچ دلیل نخواهد داشت و کسی‏که بدون بیعت مرده و آن در گردنش مانده او در مرگ جاهلیت مرده‏است.

بنابر این جهاد ادامه دارد و کار برای تأسیس خلافت نیز ادامه دارد و آن دو به‏یکدیگر تعلق ندارند و هر دوی آن دو موضوع جداگانه است. برای هر دوی آن حکم شرعی وجود دارد و برای هر یک احکام خاص شرعی استنباط شده‏است .

پیامبر صلى الله علیه وسلم از دوران مکی الی تأسیس خلافت اسلامی در مدینه هیچ اقدام مادی را در این دوران انجام نداده، بنابرین طریقهٔ حزب التحریر برای احیای خلافت همانا طریقهٔ پیامبر صلى الله علیه وسلم در دوران مکی است که گرفته‏شده از سیرهٔ پیامبر صلى الله علیه وسلم می‏باشد.

نتیجه

أ‌.         هر روش در رابطه به‏هر حکم از طریقهٔ شرعی آن استنباط می‏شود که به‏آن حکم ارتباط می‏گیرد خواه در مکه نازل شده‏باشد یا در مدینه. چنان‏چه طریقه‏ی روزه گرفتن از حکم شرعی روزه استنباط شده و از نماز از احکام نماز و طریقه‏ی جهاد از جهاد گرفته‏شده و طریقه‏ی تأسیس خلافت از طریقه‏ی تأسیس خلافت.

ب‌.     جز طریقهٔ پیامبر صلى الله علیه وسلم برای تأسیس و هسته‏گذاری خلافت که در شهر مقدس مکه صورت گرفت، طریقهٔ دیگری وجود ندارد که به‏آن اقتدا کرد.

آیا کدام طریقهٔ برای احیای خلافت وجود دارد که در دوران مدنی صورت گرفته‏باشد؟ بنابرین این دلایل اساسی‏ترین منبع تحقیقی برای احیای خلافت است ما امید نصرت الهی را برای تأسیس دوباره یک خلافت راستین داریم که عزت اسلام و مسلمانان را احیا نموده و کفر را ذلیل گردانیم تا باعث پیروزی و غالب شدن اسلام در سراسر جهان گردیده و باعث رضای الهی گردد.

برادر شما عطا بن خلیل ابورشته

 

ادامه مطلب...
  • نشر شده در سیاسی

پرسش:

اسلام عليكم ورحمت الله وبركاته!

اگرچه تاکنون بیشتر از یک و نیم روز از آغاز تلاش ها برای کودتا در ترکیه نمی گذرد، امیدوارم توضیحات لازم از نکات مهم پیرامون این کودتا را بیان دارید که چه کسی در پشت صحنه قرار داشت؟ آیا واقعاً گروه فتح الله گولن در عقب آن قرار دارد و یا این که فرماندهان نظامی طرفدار انگلیس؟ علاوه بر آن، پس از این کودتا چه تحولاتی رونما خواهد گردید؟

پاسخ:

وعليكم السلام ورحمت الله وبركاته!

پس از تعقیب و بررسی حوادث اخیر ترکیه که در جریان روزهای 15 و 16 جولای 2016م اتفاق افتاد، گمان اغلب این است آنانی که کودتا را راه اندازی نموده اند؛ فرماندهان نظامی رقیب و وابسته به انگلیس می باشند که در معرض خطر قرار داشتند، به دلیل رخدادهای زیر:

1-      این که آنان در معرض خطر قرار داشتند؛ به این دلیل است که جلسه مشورتی نظامی ترکیه همه ساله معمولاً در اواخر ماه جولای و یا اوائل ماه آگست برگزار می گردد، و این جلسه از صلاحیت های زیاد و با اهمیتی بر خوردار می باشد. این جلسه به ریاست رئیس شورای وزیران و در مقر هیئت ارکان در شهر انقره پایتخت ترکیه برگزار می شود و مقاماتی که در آن حضور به هم می رسانند عبارت اند از: وزیر دفاع، رئیس ارکان، فرمانده نیروهای زمینی، فرمانده نیروهای هوائی، فرمانده نیروهای بحری، فرمانده نیروهای الدرک و معاون دوم رئیس هیئت ارکان. بناً اعضای جلسه از جمله فرماندهان برجسته نظامی می باشند.

آجندای این جلسه مشورتی نوبتی را معمولاً این موارد تشکیل می دهد: ترفیعات نظامیان بلند رتبه، تمدید زمان خدمت برخی از رهبران، امور مربوط به حواله معاشات، بررسی حالات نظامیانی که به دلیل تخلف از انضباط نظامی یا اصول اخلاقی از وظیفه برکنار می گردند و به علاوه شماری از موضوعات مربوط به نیروهای مسلح ترکیه. این گردهمائی چندین روز ادامه یافته و تصامیم اتخاذ شده در آن پس از پیشکش نمودن آن به رئیس جمهور رسماً اعلان می گردد. معمولاً پس از برگزاری جلسه شورای یاد شده تعدادی از رهبران اردو و سائر اشخاص بلند رتبه وظیفه های شان را از دست می دهند؛ به طور مثال: یکی از کسانی که در جلسه قبلی که به تاریخ 2 اگست 2015م برگزار گردیده بود از وظیفه اش برکنار گردید، «اکن اوزتورک» فرمانده نیروهای هوائی آن زمان بود، زیرا خبرهائی در آن زمان رد و بدل گردیده بود مبنی بر این که وی در رأس تلاش هائی برای راه اندازی کودتا قرار دارد. مانند وی فرماندهان دیگری نیز برکنار گردیدند.

به نظر می رسد فرماندهانی که تلاش راه اندازی کودتا را داشتند پیشاپیش می دانستند و یا معلوماتی سری به آنان رسیده بوده مبنی بر این که در گردهمائی جلسه مشورتی اقداماتی بر علیه آنان اتخاذ خواهد شد که بقای آنان را در اردو و پست های شان در معرض خطر قرار خواهد داد. بناً تلاش نمودند دست پیش زده و قبل از برگزاری جلسه یاد شده کاری انجام دهند.

2-      دلیل این که آنان فرماندهان رقیب وابسته به انگلیس می باشند این است که همه می دانند این افراد طرف دار انگلیس بودند که هسته اردوی ترکیه را هسته گزاری نمودند، و امریکا از زمان ریاست اوزال تلاش می نمود این هسته را از هم بپاشاند، اما هرگز در این کار موفق نشد. سپس به نیروهای پولیس و امنیت ملی روی آورد و پس از به قدرت رسیدن رجب طیب اردغان بالای از هم پاشی طرفداران انگلیس در اردو متمرکز شده و تا حدودی موفق گردید، اما نفوذ انگلیس هنوز وجود دارد، هرچند اردغان پر و بال آنان را بریده، اما تا کنون نتوانسته آنان را به صورت کامل از میان بردارد، منجمله کسانی که کودتای اخیر را راه اندازی نمودند. این که آنان را رقیب خواندیم به این دلیل است که نقشه تلاش برای کودتا به گمان اغلب توسط خود آنان طراحی گردیده و نه انگلیس. ظاهراً فرماندهان نظامی خود نقشه را طراحی نمودند و انگلیس آنان را به حال خود رها نموده، زیرا با دقت نمودن در این نقشه متوجه می شویم که تقریباً عاری از خباثت و مکر معمول انگلیس می باشد. به گونه مثال کودتاگران در بیانیه ای که منتشر نمودند روی نظام سکولريزم تأکید داشتند و این بیانگر حماقت شان می باشد، زیرا احساسات اسلامی در حال حاضر در میان بسیاری از ترک ها منتشر گردیده و یاد آوری نمودن از سکولريزم در حقیقت به معنی به چالش کشیدن آنان بوده و حکومت مصطفی کمال و پیروان اش را در اذهان مردم تداعی می نماید. مردم به یاد دارند که مسئولین حکومت مصطفی کمال چگونه اسلام و مسلمانان را به چالش کشیده و برعلیه اسلام و پیروان آن ابراز کینه و عداوت می کردند.

بنابرین یاد آوری کردن از سکولاريزم توسط کودتاگران در حقیقت بیانگر حماقت شان بوده و مردم را وادار نمود بیشتر از این که به خاطر دوستی با اردغان به جاده ها بریزند، به دلیل نفرتی که از پیروان مصطفی کمال داشتند به صحنه آمدند.

نکته بسیار مهم دیگر این که کودتاگران برای بازداشت نمودن سیاست مداران و حکام؛ یعنی رئیس جمهور و اعضای حکومت در دقائق نخست و قبل از اعلان کودتا هیچ گونه برنامه ریزی منظم و درستی نداشتند، بلکه کودتا در حالی اعلان گردید که تمام اعضای حکومت در جایگاه خود قرار داشتند! بناً فعالیت های شان بیشتر به آشوب گری و برانگیختن قهر و غضب مردم شباهت داشت تا یک کودتای نظامی، و از هیچ گونه قاعده و قانون دسته جمعی برخوردار نبوده و حتی یک نشست منظم انقلابی نیز وجود نداشت.

 نکات یاد شده نشان می دهد که به گمان اغلب این کودتا کار فرماندهان نظامی رقیب و وابسته به انگلیس بوده که به منظور دست پیش زدن به تصامیم جلسه شورای نظامی راه اندازی گردیده، تصامیمی که انتظار می رفت بقای شان در حکومت را در معرض خطر اندازد. بعید نیست این مسئله فراتر از انتظارها و توقعات باشد، زیرا دسترسی به شناخت و درک آن کار بسیار دشواری نیست.

3-      متهم نمودن فتح الله گولن به گمان اغلب درست نیست، زیرا حزب گولن بیشتر به کارهای اجتماعی مدنی و قضائی می پردازد و توانائی نظامی آن در حدی نیست که بتواند بدون پشتیبانی شدن توسط استعمارگران دست به کودتا زند. این از یک طرف، و از طرف دیگر این حزب از اوامر امریکا پیروی کرده و بدون اجازه آن دست به هیچ کاری نمی زند و این در حالی است که اردغان مناسب ترین فردی است که می تواند از عهده تأمین منافع امریکا بدر آید به ویژه در حال حاضر، زیرا ترکیه به مثابه آخرین تیری است که امریکا در حل و فصل قضیه سوریه در کمان دارد.

اردغان در شرائط کنونی خدماتی را برای امریکا انجام داده که هیچ کس دیگری توان انجام دادن آن را نداشت، چنان چه اعلان آمادگی نمود تا روابط اش با نظام حاکم سوریه را به حالت طبیعی آن بر گرداند، آن جا که نخست وزیر ترکیه در اظهاراتش گفت: "ترکیه آماده است روابط اش با سوریه را به حالت طبیعی بر گرداند." در حقیقت گولن از نظر امریکا به مثابه مسیر دوم و احتیاطی می باشد که در صورت نیاز از آن استفاده می کند، به طور مثال: پشتیبانی گولن از حزب عدالت و توسعه در جریان سه دور انتخابات از سال 2002 تا 2003م، زمانی که اختلافات میان دو طرف با ظاهر شدن مشکلات فساد توسط برخی از طرف داران اردغان بالا گرفت. هم چنین زمانی که کانال «درشان» مربوط به گولن مسدود گردید.

بنابر این وی مسیر احتیاطی بوده و در صورت لزوم از او کار گرفته می شود و داشتن دو مزدور در یک مکان به ضرر دولت های استعمارگر نمی باشد و این نیز به ضرر دولت های استعمارگر نیست که این دو مزدور با یکدگر کشمکش و رقابت داشته و حتی در برابر یک ديگر قرار گیرند؛ در چنین حالاتی استعمار از کسی که پیروز گردیده حمایت و پشتیبانی می کند. نمونه آن کشمکشی است که سادات با گروه علی صبری راه انداخته بود در حالی که هر دو طرف وابسته به امریکا بودند، اما با وجود آن سادات توانست گروه علی صبری را شکست داده و آنان را بازداشت کند. بنابر این گروه گولن چنان که گفتیم به گمان اغلب تلاش برای کودتا را ترتیب نداده است. البته این به معنی نفی حضور برخی از افراد گروه گولن به گونه فردی در ترتیب کودتا چیان نمی باشد، به خصوص افرادی در دستگاه قضائی که ممکن در عکس العمل به سخت گیری هائی که اردغان با آنان می کند در این کار سهم گرفته باشند.

4-      شکی نیست که اردغان به خوبی می داند که انگلیس هنوز در اردو نفوذ دارد، اگرچه این نفوذ ضعیف هم باشد. این را نیز می داند که این طرف داران انگلیس استند که در پس تلاش ها برای کودتا قرار دارند، اما وی انگشت اتهام را متوجه گولن می کند؛ زیرا بر سر زبان انداختن سخن از طرف داران انگلیس در حقیقت به معنی مطرح کردن و ارج دادن است به آنان و کنار زدن آنان بدون ذکر نام شان به معنی کاستن از شأن و شوکت شان می باشد. این در حالی است که گولن به اندازه آنان از شأن و شوکت چندانی برخوردار نمی باشد.

اردغان قصد دارد طرف داران انگلیس را بدون سر و صدا کنار زند. یعنی در خفا، تا مبادا مطرح گردیده و افراد و جریان هائی در کنار آنان جمع شوند. از جانب دیگر قصد دارد رقیب اش را با راه اندازی سر و صدا تضعیف نماید، زیرا توانائی های گروه گولن به اندازه توانائی هائی نیست که طرف داران انگلیس از آن بر خوردار می باشند. آنچه تا کنون گفته شد به گمان اغلب حقائقی است که اخیراً اتفاق افتاد و به صورت کل آنچه اتفاق افتاد تلاش حکیمانه ای نبوده و از قبل به درستی طراحی و زمان بندی نگردیده بود، بلکه بیشتر به رقابتی شباهت داشت که از روی عصبیت بوده و به درستی تنظیم و ترتیب نگردیده بود. اهمیت موضوع در آنچه تاکنون اتفاق افتاده نیست، بلکه در آنچه است که پس از این انتظار آن می رود.

5-      آنچه انتظار می رود پس از این سر و صداهای بالاگرفته در مورد تلاش نافرجام کودتا اتفاق بیفتد، روی هر دو جهت تأثیر خواهد گذاشت: امریکا و اردغان با تمام توان از فرصت پیش آمده برای پایان دادن به نفوذ انگلیس در اردو استفاده خواهند نمود یا حد اقل تلاش خواهند نمود نقش آنان را به کمترین حد ممکن رسانند. آنان حجم تلاش برای کودتا را بسیار بزرگ جلوه دادند تا با استفاده از آن طرف داران انگلیس را به طور گسترده و جدی تحت تعقیب و پی گرد قانونی قرار دهند. طبيعتاً اردغان از این فرصت برای تضعیف نمودن رقیب اش گولن نیز تا جای ممکن استفاده خواهد نمود، یعنی تا جائی که امریکا برایش اجازه دهد.

بازداشت هزاران تن تا کنون دلیل روشن این ادعا است، و اما انگلیس؛ اگرچه مستقیماً با بکارگیری خباثت و مکر خودش این نقشه و اسالیب و وسائل آن را طراحی نکرده، بلکه آن را به طرف داران اش واگذار نموده است، ولی باز هم آن را تعقیب و بررسی خواهیم کرد. بناً بعید به نظر نمی رسد اوضاع را از نزدیک زیر نظر گرفته و برای اعاده بخشی از هیبت طرف داران اش عکس العمل مناسب نشان دهد. این چیزی است که امریکا و اردغان انتظار دارند، چنان چه اوباما نشست شورای امنیت ملی را جهت بررسی حوادث ترکیه برگزار نمود، انگار این حوادث قلب امنیت ملی امریکا را هدف قرار داده باشد! هدف امریکا از این کار آماده گی برای جلوگیری از عکس العمل های بین المللی بود. هم چنین اردغان به مردم توصیه نمود تا در میدان های بزرگ شهرها، میدان های هوائی و مساجد حضور داشته باشند تا راه را برای هر گونه عکس العملی از جانب طرف داران انگلیس و وابسته گان آنان ببندند.

6-      در اخیر باید گفت آنچه اتفاق افتاد بسیار درد آور بود، زیرا خون های ریخته شده خون ما بود و نه خون انگلیس و امریکا و ویرانی هائی که در ساختمان ها، میدان های هوائی و اماکن عمومی رونما گردید، در سرزمین ما بود و نه در امریکا یا انگلیس، و به همین ترتیب لحظاتی که این تلاش نافرجام در آن رخ می داد لحظات تلخ و تاریکی بود که سرزمین و مردم خودمان طعم تلخ آن را چشیده و آن را سپری می نمودند و این بسی اندوه بار و دردناک است.

در عین حال و در میان این تاریکی یک روشنائی نیز به چشم می خورد، هرچند این روشنائی ضعیف به نظر می رسد، اما امیدوار کننده است و آن این که مردم در حالی وارد جاده ها گردیدند که فریاد یا الله یا الله و الله اکبر الله اکبر را سر می دادند، زیرا کودتاگران سکولار بودن شان را به صراحت اعلان نمودند و این کار احساسات مردم مسلمان ترکیه را برانگیخت و باعث شد مردم وارد جاده ها شده و در برابر تانک ها قرار گیرند و فریاد پاسداری از دین شان را سر دهند. قرار گرفتن مردم در برابر  کودتای نظامی بیشتر به خاطر تنفر داشتن از سکولريزم و سيکولارها بود تا دوستی با اردغان و نظام حکومت اش. اگرچه مردم به گونه احساساتی برعلیه سکولريزم قیام نمودند، اما این در حالی است که هم نظام حاکم سکولار است و هم کودتاگران و باید دانست که سکولريزم هرکجا باشد شر است.

تفاوت این است که سکولرهای کودتاگر احساسات اسلامی مردم ترکیه را تحریک نمودند، زیرا این کودتا رد پای مصطفی کمال و پیروان و یاران او را تعقیب می نماید و مردم از کینه و مکر آنان برعلیه اسلام آگاه می باشند. اما سکولريزم نظام حاکم با رنگ و بوی اسلامی پوشش داده شده و این باعث شده احساسات مردم با آن کنار آمده و در برابر آن تحریک نگردد. حالا تصور کنید چه اتفاقی خواهد افتاد اگر مسلمانان در چنین حالاتی زیر سایه دولت حق و عدالت به سر برند، دولت خلافت راشده بر منهج نبوت، دولتی که مردم را براساس عدالت و احسان رهبری نموده و احکام الهی را در میان شان برپا داشته و جهاد فی سبیل الله را به کمک آنان از سر گیرد و در نتیجه توسط این دولت در دنیا با عزت و سر بلند زندگی نموده و در آخرت کامیاب و سر افراز باشند؟

آری! مسلمانان در چنین صورتی با جان و مال خویش، با احساسات و افکار خویش، با پوست و استخوان خویش و خلاصه با تمام دار و ندارشان از دولت خلافت پاسداری خواهند نمود. شکی نیست که مسلمانان امت خیر و برکت بوده و بهترین امتی می باشند که برای هدایت جهانیان بر انگیخته شده اند(كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ)، این امت خیر به خواست الله متعال به زودی شاهد حاکمیت شریعت الهی خواهد بود؛ خلافت راشده ای که بیرق رسول الله صلی الله علیه وسلم را بر فراز سرزمین های اسلامی بر افراشته و مسلمانان جهان در سایه آن آرام خواهند گرفت و این کار بر الله عزیز و توانا دشوار نیست.

 

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه