- مطابق
وقتی غیرت جاهلیت از تمدن امروز پیشی میگیرد!
(ترجمه)
در روزگار جاهلیت، آنگاه که هنوز پرتو نبوت جهان را روشن نکرده بود، مردی از قریش سخنی بر زبان راند که در حافظهی بشریت ماندگار شد؛ سخنی که پیش از آنکه با آمدن نبوت صیقل یابد چنین فریاد میزد: شرافت انسان نمیپذیرد که ما در آسایش و رفاه زندگی کنیم، در حالی که قوم ما از گرسنگی جان میسپارند. او این جمله را زمانی گفت که بنیهاشم اعم زن و مرد و کودک در شعب ابیطالب در محاصره، بینان و بیآب از شدت گرسنگی میلرزیدند، در حالیکه دیگر مردم مکه در آسایش و رفاه بهسر میبردند. همین احساس انسانی بود که او و یارانش را واداشت بیآنکه منتظر فرمان یا اجازهای باشند، پیماننامه ظلم را پاره کنند، حصار را بشکنند و در کنار مظلومان بایستند؛ اقدامی که نه از سر اعتقاد مذهبی، بلکه تنها از وجدان و انسانیت سرچشمه گرفت.
اما امروز ما در کجای این ماجرا قرار داریم؟! اکنون برادران دینی ما با فجیعترین فاجعه تاریخ روبهرو هستند و ما فقط نگاه میکنیم، بیآنکه کاری کنیم. این فاجعه دوباره تکرار شده، اما این بار سختتر و ظالمانهتر؛ کودکانی که از گرسنگی جان میدهند، نانی که از دهان گرسنگان گرفته میشود و حصاری که نفسها را در سینه حبس کرده است. ملتی کامل در برابر چشمان ما نابود میشود و ما یا تماشاگر ماندهایم، یا ناتوان، یا خاموش.
دیگر این فاجعه پنهان نیست و دیگر نمیتوان تصاویر را انکار کرد؛ صحنههای غزه بهصورت زنده پخش میشود، کودکی که دنبال تکه نانی آغشته به خون میگردد، مادری که برای فرزندانش مرثیه میخواند، بیمارستانهایی که از درمان ناتوانند و خانههایی که بر سر ساکنانشان فروریخته است. پس غیرت و مردانگی ما کجا رفته است؟!
چه شگفتآور است این تضاد! مردی از دوران جاهلیت با انگیزهی رحمت و انسانیت به حرکت در میآمد، اما امروز در عصری که آن را عصر تمدن غرب و حقوق بشر مینامند و در سایه وجدانی جهانی که مسخ و بیروح شده است، مردم غزه تنها و بییاور رها شدهاند تا خود با مرگ، گرسنگی و ویرانی دستوپنجه نرم کنند.
ما توان آن را داریم که محاصره را درهم بشکنیم و کشتارها را متوقف کنیم، اما در راحتی نشستهایم و شکمسیریِ تمدن، ما را بیحرکت ساخته است. سکوت در چنین لحظههایی چیزی جز خیانت و پشتکردن به شریفترین و والاترین قضیه نیست.
انسانیت اجازه نمیدهد ما در آسایش باشیم، در حالیکه برادرانمان از گرسنگی جان میدهند. بگذار دستکم اندکی از همان غیرت جاهلی در ما باقی مانده باشد؛ چرا که شاید همین اندک، از تمدنی بیروح و بیوجدان به نور و حقیقت نزدیکتر باشد.
کجایند آن ارتشهای عربی در برابر غزه؟! وقتی به ارتشهای عربی نگاه میکنیم، لشکرهایی عظیم و بودجههای تسلیحاتی سرسامآور میبینیم، اما هنگامی که غزه فریاد استغاثه سر میدهد، پاسخی در کار نیست! این ارتشهایی که برای دفاع از امت آماده شده بودند، امروز تنها نظارهگر رنج برادران ما در غزهاند. الله سبحانه وتعالی آنان را به حساب خواهد کشید؛ بهخاطر هر فریاد مادری، و هر ناله نوزادی که از شدت گرسنگی به خود میپیچد. ای کسانی که برادران دینی و عقیدتی خود را تنها گذاشتید، الله سبحانه وتعالی شما را مورد سؤال قرار خواهد داد؟
ای ارتشهای امت اسلامی! بگذارید اندکی از احساس آن مرد جاهلی در شما زنده شود؛ همان که فهمید نعمت زمانی کامل است که همسایه گرسنه نباشد. شاید در پرتو همین احساس، شما نیز به مقام والاتری دست یابید!
نویسنده: مؤنس حميد
مترجم: پارسا امیدی