شنبه, ۱۷ شوال ۱۴۴۵هـ| ۲۰۲۴/۰۴/۲۷م
ساعت: مدینه منوره
Menu
القائمة الرئيسية
القائمة الرئيسية

از انتقادهای لفظی تا هماهنگی‎های نظامی؛ نمونه‎ای از موقف‎گیری‎های دوگانۀ ترکیه در قبال امریکا!

  • نشر شده در سیاسی

(ترجمه)

"ترکیه" به تاریخ ۱۴ دسمبر ۲۰۱۷م میزبان نشست امنیتی با حضور خلوصی آکار رئیس ستاد مشترک ارتش ترکیه، عثمان غانمی همتای عراقی وی، کوتیس سکاباروتی فرمانده نیروهای امریکا در اروپا و جوزیف فوتیل فرمانده رهبری مرکزی اردوی امریکا بود. در بیانیه‎ای که از ریاست ستاد مشترک ارتش ترکیه منتشر گردید، گفته شده که این نشست در مقر ریاست ستاد مشترک ارتش ترکیه در انقره صورت گرفته و اوضاع امنیتی منطقه و در رأس آن، سوریه و عراق به بحث و بررسی گرفته شد و در این نشست، تدابیر لازم برای مبارزه با "سازمان‎های تروریستی" اتخاذ گردید.

نشریۀ "آزادی‎ ترکیه" در جزئیات بیشتری از این نشست، می‎نگارد: «آکار تأکید نمود که حزب کارگران کردستان باید از عراق بیرون رانده شود و معلوماتی در خصوص حملات هوائی بالای مواضع این حزب در منطقۀ اسوس در مرز میان عراق و ایران ارائه نمود؛ وی از همکاری‎ها میان حکومت عراق و قطعات حمایت از مردم کُرد در برابر گروه داعش انتقاد نمود؛ اما عراق در واکنش به این انتقاد، موضوع حضور نظامی ترکیه در منطقۀ عشیقۀ عراق را مطرح نمود که آکار در پاسخ به آن گفت: این حضور نظامی به منظور جنگ با "ترورزم" بوده و به یک‎پارچه‌گی خاک عراق خللی وارد نمی‎کند. آکار در ادامه از طرف امریکائی‎ها خواست تا سلاح‎هائی را که به حزب ملی دموکراتیک و قطعات حمایت از مردم کُرد داده، پس بگیرد و تأکید نمود که منطقۀ عفرین باید از حضور آنان پاک‎سازی شده و تمام عناصری‎که امنیت ترکیه را به خطر می‎اندازند، توسط نیروهای ترکیه هدف قرار خواهند گرفت. آکار در ادامه در مورد فعالیت‎های نیروهایش در منطقۀ کاهش تنش در شهر ادلب سوریه نیز معلوماتی ارائه نمود.»

این‎جاست که چگونگی گردش ترکیه در مدار امریکا به خوبی روشن می‎گردد. رئیس ستاد مشترک ارتش ترکیه این‎گونه خواسته‎هایش را از امریکا مطرح نموده و از فعالیت‎های نیروهایش در ادلب به منظور تلاش برای سرکوب نمودن انقلاب سوریه زیر نام کاهش تنش، به امریکائیان گزارش می‎دهد؛ وی از امریکا می‎خواهد، به ترکیه اجازه دهد تا جنگ با حزب کردستان عراق را ادامه دهد. هم‎چنین میان ترکیه و عراق مشکلی وجود دارد که هرازگاهی سر بلند نموده و مجدداً خاموش می‎گردد و آن حضور نظامی ترکیه در عراق است، حضوری‎که با موافقت عراق صورت گرفته؛ اما مسئولین عراقی آن را به اهداف سیاسی مطرح نموده و زمانی‎که نیاز باشد از آن سکوت می‎کنند. چنان‎چه در این اواخر که ترکیه عراق را زیر رهبری امریکا در جنگ علیه گروه داعش کمک می‎نمود، عراق مسئلۀ حضور نظامی ترکیه در خاک‎اش را مسکوت نگهداشته و از آن یادی نمی‎نمود.

امریکا به ترکیه اشاره نموده بود که وارد ادلب شود؛ اما به آن اجازه نداد تا وارد عفرین شود. ترکیه در این نشست از امریکا خواست اجازۀ ورود به عفرین را نیز به آن بدهد؛ هم‎چنین از آن خواست تا سلاح‎هائی را که به نیروهای دموکرات سوریه-که مشتمل بر قطعات حمایت از کردها و حزب دموکرات آن می‎باشد- از آنان پس بگیرد؛ زیرا ترکیه آنان را به دلیل ارتباطی‎که با حزب کارگران کردستان دارند، تهدیدی علیه خود تلقی می‎کند؛ اما امریکا این درخواست‎ها را تا استحکام حضورش در مناطقی‎که در تسلط این قطعات قرار دارد، به تعویق می‎اندازد.

چنان‎چه روزنامۀ واشنگتن پست به تاریخ ۲۴ نومبر ۲۰۱۷م از این مسأله پرده برداشت: «امریکا قصد ندارد نیروهایش را، حتی پس از نابودی کامل داعش، از سوریه بیرون کند.» نشریۀ رویترز نیز به تاریخ ۲۵ نومبر ۲۰۱۷م به نقل از شماری از مسئولین امریکائی نوشت: «پنتاگون به زودی اعلام خواهد نمود که امریکا قصد دارد، بیشتر از دو هزار سرباز امریکائی به سوریه اعزام نماید. هم‎چنین از حضور ۵۲۶۲ سرباز امریکائی در عراق خبر داده شده است.»

این در حالی است که ترکیه به دستور امریکا، عملیاتی زیر نام "سپر فرات" را به تاریخ ۲۴ اگست ۲۰۱۶م، که همزمان با حضور جوبایدن معاون رئیس جمهور سابق امریکا در انقره بود، در سوریه به راه انداخته و به این بهانه وارد سوریه شد. نکتۀ قابل توجه این است که ترکیه در آن زمان هیچ‎گونه برخوردی با قطعات نظامی کُرد ننمود؛ بلکه هدفی‎که برایش تعیین شده بود، این بود که آتش انقلاب را در آن مناطق به نفع امریکا خاموش نموده و موقف نظام جنایت‎کار سوریه را تقویت نماید.

هم‎چنین نشست انقره پس از آن صورت گرفت که روسیه اعلام نمود، نیروهایش را پس از آغاز کاستن از نقشی‎که امریکا به ایران و حزب لبنانی آن در سوریه به آنان داده بود از سوریه بیرون خواهد کشید. امریکا اینک پس از خروج روسیه و کاهش نقش ایران، در پی این است که نقش ترکیه را برجسته‎تر نماید؛ ترکیه‎ای که در فریب دادن انقلابیون و ضربه‎زدن به آنان از پشت، به ویژه در تسلیم نمودن حلب به نظام جنایت‎کار، بزرگ‎ترین تأثیر را داشت. بناً امریکا در قضیۀ سوریه به ترکیه اهمیت ویژه می‎دهد، به خصوص اردوغان رئیس جمهور آن؛ زیرا اردوغان در فریب دادن انسان‎های ساده‎لوح با اسالیب خبیثانه‎اش، مهارت زیاد دارد؛ چنان‎چه می‎داند، احساسات مردم را با سخنان بزرگ برانگیزد؛ در حالی‎که در اصل اوامر امریکا را انجام می‎دهد.

چنان‎چه اردوغان با این اظهارات‎اش که: «اجازه نخواهیم داد، کشتار و جنایت‎های منطقۀ حمات سوریه تکرار شود.» مردم سوریه را فریب داد؛ اما کشتارها و جنایت‎های وحشت‎ناک‎تر از حمات بارها و بارها تکرار شد و وی هیچ اقدامی انجام نداد؛ بلکه حتی در موارد زیادی بالای انقلابیون فشار آورد تا تسلیم نقشه‎های امریکا شوند. اینک هم اردوغان مردم فلسطین را با این شعار دروغین‎اش فریب می‎دهد که: «قدس خط سرخ ماست.» و از امریکا به دلیل به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت دولت یهود انتقاد می‎کند؛ اما در عین حال، در انقره میزبانی رهبران امریکا را نموده و در جنگ کثیفی‎که برای جلوگیری امت اسلامی از آزادی امت از زیر یوغ استعمارگران به راه انداخته است، اوامر آن  را اجراء می‎کند.

نمونۀ دیگر نیرنگ‎کاری‎های اردوغان را در فراخوانی کنفرانسِ به اصطلاح همکاری‎های اسلامی و سخنان فریبنده‎اش در این کنفرانس مشاهده نمودیم، وی طوری وانمود کرد که انگار علیه دولت یهود و امریکا قرار دارد؛ در حالی‎که تمام اصرار وی بالای این بود که راه‎حل امریکائی مبتنی بر ایجاد دو دولت، عملی گردد؛ راه‎حلی‎که توسط امریکا مطرح گردیده و بر اساس آن به دولت یهود اجازه داده می‎شود تا با خیال آرام، غرب قدس و اکثریت خاک فلسطین را غصب نماید. اردوغان با سخنانی‎که در این کنفرانس گفت، در حقیقت غصب بخش بزرگ فلسطین را توسط دولت یهود رسمیت بخشیده و روابط نظام سیکولرش را با این دولت غاصب یهود تقویت نمود.

اردوغان اگر او واقعاً با مسلمانان صادق می‎بود، باید تمام روابط‎اش را با دولت یهود قطع نموده و به رسمیت شناختن این دولت توسط ترکیه را پس می‎‎گرفت، مسئلۀ تشکیل دو دولت در فلسطین را رد می‎نمود و اعلام می‎نمود که یگانه راه‎حل با دولت یهود، همانا جهاد است و برای ادای این فریضۀ بزرگ(جهاد علیه دولت یهود) آماده‎گی‎های لازم را اتخاذ می‎نمود؛ اما واقعیت این است که وی دروغ‎گوی مکاری بیش نیست و به‎سان سایر حکام سوار بر گردۀ مسلمانان است. اردوغان یک خائن ماهر است؛ حا‎کمیکه پیوسته با اسالیب گوناگون خواستار تطبیق راه‎حل امریکائی می‎شود، که غصب غرب قدس و اکثریت خاک فلسطین توسط دولت یهود را استحکام بخشیده و حضور و نقش ضمانت کنندۀ امریکا برای بقای این دولت را تقویت می‎کند.

از جانب دیگر، به نظر می‎رسد، امریکا قصد دارد نقش عراق را در سوریه فعال نماید، چنان‎چه از حکومت عراق خواسته تا به بهانۀ جنگ با داعش و استحکام بخشیدن نظام سیکولر سوریه و وابسته به امریکا، در این کشور سهم بگیرد. ترکیه به همکاری عراق با قطعات حمایت کُردها اشاره نمود و می‎دانیم که این کار ممکن نیست؛ مگر این‎که با اشارۀ امریکا صورت گرفته باشد؛ زیرا نظام حاکم در عراق به دستور امریکا در حرکت بوده و وابسته به معاهده‎های امنیتی با آن می‎‎باشد، به ویژه با توجه به این‎که عدم اعتماد به یک مزدور، از جملۀ اصول سیاست‎های امریکا به شمار می‎رود.

پایگاه خبری دویچه ویلۀ آلمان در خبری به نقل از برخی منابع ترکیه گفت: «آکار به سفر نمایندگان بریتانیا و فرانسه به منطقه و دیدار آنان با نیروهای دموکرات سوریه واکنش نشان داد، نیروهائی‎که عناصر کرُد وابسته به حزب ملی و قطعات حمایت کُرد، بالای آنان تسلط دارند.» این واکنش ترکیه به این دلیل است که انگلیس و فرانسه تلاش دارند تا جای پائی برای خود در آن‎جا پیدا نمایند؛ زیرا ترکیه در محور امریکا حرکت می‎کند؛ نه محور انگلیس و فرانسه. بناً اردوغان از نقش انگلیس و فرانسه در داخل ترکیه و کمک‎های آنان به حزب کارگر کُردستان و حزب مردم جمهوری‎‎خواهِ وابسته به انگلیس که علیه حکومت اردوغان و به نفع انگلیس فعالیت می‎کنند، در هراس می‎باشد. ترکیه از امریکا به دلیل تأسیس و تجهیز نیروهای دموکرات سوریه انتقاد نکرد؛ اما از عناصر جدائی‎خواه کُرد انتقاد می‎کند؛ زیرا می‎ترسد که مبادا بالای آن تأثیرگذار باشد؛ اما این‎که این نیروها در سوریه و در جهت تحقق اهداف امریکا فعالیت نماید، برای ترکیه مهم نیست و از آن انتقاد نمی‎کند.

به این ترتیب، ترکیه تبدیل به پایگاه و ابزاری برای امریکا شده که از آن برای جلوگیری از آزادی امت اسلامی-از زیر یوغ استعمار کار گرفته و در جنگ کثیف‎اش علیه  این امت- استفاده می‎نماید. ترکیه تبدیل به لانۀ جاسوسی و هماهنگی دسیسه‎های امریکا گردیده، و اردوغان ابزار استفاده علیه اسلام و مسلمانان شده است، اردوغانی‎که از خودش خادم خائن و خبیثی برای امریکا ساخته و رهبران اردوی ترکیه را تربیت نموده تا اوامر امریکا را در منطقه برای حمایت از نفوذ و استعمار آن عملی نمایند.

در حالی‎که مسئولیت اصلی اردوغان و ارتش آن این است که از امت بزرگ خویش در برابر مداخلات امریکا، غرب و روسیه در منطقه حمایت نموده و چون کوه در برابر آنان ایستاده‌گی نمایند و آنانی را که در تلاش برپائی خلافت راشده بر منهج نبوت می‎باشند، نصرت بدهند؛ خلافتی‎که ترک و کُرد و عرب و عجم، همه در زیر سایۀ آن آرام گرفته و عزت و ابهت خویش را مجدداً به دست خواهند آورد. به خواست الله سبحانه وتعالی این لشکرها به زودی به این مسئولیت خویش پی‎برده و آن را اداء خواهند نمود.

﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾

[حج: ۴۰]

ترجمه: بدون شک، الله(سبحانه وتعالی) کسانی را که دین او را نصرت دهند، یاری خواهد نمود و بدون شک، که الله(سبحانه وتعالی) قوی و عزیز است.

نویسنده: اسعد منصور

ادامه مطلب...

احزاب ستیزه‎جو به خاطر تأمین منافع استعمار، مردم یمن را به یک جنگ بی‎پایان سوق می‎دهند

  • نشر شده در یمن

ای مردم مسلمان یمن، از الله سبحانه وتعالی بترسید و خود را قربانی منافع استعمارگران و عمالشان مگردانید!

(ترجمه)

تقریباً بیش از سه سال است که مردم یمن در اثر درگیری‎های بی‎رحمانۀ انگلیس و امریکا در سرزمین خودشان دست و پنجه نرم می‎کنند و طوفان این جنگ همه چیز را به شمول محصولات و حیوانات نابود کرده است. علی رغم این‎که مردم یمن از گرسنگی، فقر، قطع خدمات اولیه، تعلیق حقوق‎شان، غارت کالاهای سرزمین‎شان، پخش امراض و افزایش قیمت‎ها به شدت رنج می‎برند. رهبران یمن در خدمت تأمین منافع استعمارگران و گسترش نفوذ آنان در این سرزمین قرار گرفته و اصلاً ارزشی برای مردم این آن قایل نیستند؛ زیرا آنان به خاطر خوش‎ساختن باداران انگلیسی و امریکایی‎شان مردم یمن را به یک جنگ بی پایانی جهت می‎دهند.

انگلیس که از "حزب هادی" و هم‎چنان از "حزب متوفی صالح" که از طریق امارات متحدۀ عربی حمایت می‎شود، هنوز هم در تلاش برای حفظ منافع خود از طریق مزدورانش در برابر نمایندگان ایرانی تحت حمایت امریکا؛ مانند حوثی‎ها در شمال و جنبش‎های جدای طلب در جنوب یمن می‎باشد.  امریکا هم‎چنان به عربستان سعودی مأموریت داده است تا عملیات شدیدی را به خاطر مشروعیت بخشیدن حوثی‎ها و مظلوم قرار گرفتن آن‎ها، پس از ظلم‎شان، راه‎اندازی نماید؛ زیرا این طوفان به خاطر از بین بردن حوثی‎ها طراحی نشده بود.

امروزه می‎بینیم که چگونه نتیجه این طوفان وحشت‎ناک برای تقویت حوثی‎ها کار کرده است؛ خصوصً پس از این‎که آنان علی صالح، بزرگ‎ترین طرف دار انگلیس را از بین بردند، امارات متحدۀ عربی نقش قهرمانانه‎ای را در خصوص سرنگونی حوثی‎ها و همکاری با گروه دومی همکار با انگلیس؛ یعنی "حزب هادی" بازی کرده است؛ ولی با کشتن علی صالح امریکا این طرح را لغو کرد. به همین دلیل، انگلیس تنها با این یک حزب(حزب هادی) نتوانست در مقابل مزدوران امریکایی در یمن قرار گیرد.

علی صالح یک تن از طرف‎داران سرسخت انگلیس که ۳۳ سال در این سرزمین حاکم بود، با تمام توانش به خاطر تأمین منافع انگلیس کار کرده و فساد را در این کشور غنی و گسترش داد. در پهلوی این‎که رژیم وی از اسلام نیابت نمی‎کرد، بر عکس به عنوان یک نظام جمهوری در لباس سیکولریزم حاکمیت می‎کرد که مردم را از اسلام و قوانین بی‎نظیر آن به دور نگهداشته و به یک جنگ بی‎پایان رهبری می‎نمود. مردم یمن به خاطر علی صالح منحیث یک فرد نه؛ بلکه منحیث یک رژیم، سوگوار بودند و عکس العمل شدیدشان را به سبب کشته شدن او به طور غیراخلاقی و احساساتی از طرف حوثی‎هایی‎که در نظر مردم بدتر از او بودند، نشان دادند.

تمام احزاب ذیدخل در جنگ نسبت به اسلام علاقمند نیستند؛ به جزء این‎که با استفاده از اسلام شعارهای مسخره‎آمیز فرقه‎گرایانه را به منظور انسجام پیروان‎شان در جنگ به کار می‎برند، که با توجه به این برداشت، اسلام عبارت از عقیدۀ می‎باشد که تمام امور زندگی را تنظیم نموده؛ ولی اصلاً ارتباطی به این کار آنان ندارد. در عوض، احزاب ذیدخل تلاش دارند تا در این زمینه تحت شعار مبارزه علیه تروریزم، جهت بقای امریکا و غرب مبارزه نموده و با نظام جمهوری و دولت دموکراتیک مدنی سیکولر توافق کلی داشته باشند.

امریکا حوثی‎ها را در فهرست تروریزم قرار نخواهد داد، همان‎گونه که قبل از این، ایران و حزب آن را در لیست تروریزم شامل نکرده بود و در مقابل، تمام جنایات آن‎ها را نادیده گرفت و حال هم امریکا به خاطر مشروعیت دادن آنان به بهانۀ اقلیت بودن و مظلوم بودن‎شان، پیوسته تلاش می‎کند. بنابر این، مردم در مورد حوثی‎ها دچار سوء فهم شده و فکر می‎‎کنند که این‎ها با روش پیامبر صلی الله علیهوسلم موازی در حرکت اند؛ در حالی‎که اعمالی را که آنان مرتکب می‎شوند و نظام‎هایی‎که با آن حاکمیت می‎کنند، مشابه نظام‎هایی است که قبل از آن‎ها حاکمیت داشت و با اسلام ارتباطی نداشته و در عین حال-این نظام‎ها از جمله نظامهای استبدادی است که در تناقض با اسلام قرار دارد؛ زیرا این‎گونه نظام‎ها چهرۀ اصلی‎شان را به عنوان پروژۀ جنگ، کشتار و اظهارات متناقض نشان داده است.

در مورد جنوب یمن باید گفت: جنبش جدائی طلبان طرف‎دار امریکا، همواره به دنبال تحریک جاسوسان انگلیس در مقابل حرکات اسلامی است. هرچند اقدامات امارات متحدۀ عربی برای آنان اهمیت داشته و آن‎ها را تقویت می‎نماید تا بدانند، آن‎ها چه برنامه‎ای را روی دست دارند و چگونه باید برنامه‎ریزی‎شان را خنثی کرد. بسیار شرم آور است که این جدائی طلبان در برابر موج امتی قرار می‎گیرند که تنها آرزوی‎شان وحدت-برای از بین بردن مرزهای استعماری و آزادسازی مسجدالاقصی از زیر حاکمیت یهودی‎های اشغالگر- می‎باشند. این در حالی‎ست که آنان در این برهۀ حساس، خواهان جدائی و استقلال گردیده اند که از لحاظ شریعت اسلامی حرام بوده و واقعیت زندگی و عامه مردم آن را رد می‎کند. امید است که آنان در این زمینه عقل‎شان را به کار انداخته و هوشیار شوند.

ای اهل یمن! این جنگ زندگی‎تان را تباه کرده است و برای بیرون‎رفت از این بن‎بست، از دست شما چیزی حاصل نیست؛ جزء این نیست که آنان علیه منافع شما کار می‎کنند و به هیچ‎وجه حاضر نیستند تا بر منفعت شما بیندیشند. بنابر این، آگاه باشید که این جنگ همه دار و ندارتان را خواهد گرفت و آن‎چه که در این سرزمین باقی است، به آتش مبدل خواهند شد. ما شما را به این امر فرا می‎خوانیم که به این جنگ‎ها و در گیری‎ها با آگاهی‎تان که از ایمان‎تان نشأت کرده است و عقیده‎ای که به آن افتخار می‎کنید، نقطۀ پایان دهید. چه بسا تعجب آور است که اجازه می‎دهید تا فرزندان‎تان در این جنگ‎ها از بین بروند و هم‎چو مردمان زمان جاهلیت، از ترس فقر آنان را تحت فشار قرار می‎دهید. تمام این فلاکت‎ها از نتیجۀ بیکاری، فقر و قحطی می‎باشد که توسط این افراد ستیزه‎جو ایجاد گردیده و شما را در این وضع قرار داده است. آیا دلیلش این نیست؟

جنگ‎هایی‎که به خاطر قدرت و ثروت در این سرزمین راه‎اندازی می‎شوند، درد بی‎درمانی است که از این طریق علاج ندارد. عاملین این جنگ‎ها کسانی اند؛ اگر با شما مخالف باشند، شما را خواهند کشت و اگر موافق باشند، ثروت‎تان را به تاراج برده و شما را گرسنه می‎گزارند. هیچ راه‎حلی سراغ نخواهید داشت؛ مگر این‎که به خاطر رستگاری و نجات‎تان از این بن‎بست در زمینۀ احیای خلافت اسلامی بر منهج نبوت تلاش کنید؛ خلافتی‎که به پراگندگی شما وحدت می‎بخشد، به تراژیدی‎های‎تان نقطۀ پایان داده، نفرت و بد بینیِ که فرقه‎گرایی، قومیت و نژادپرستی را در قلوب‎تان کاشته است، از بین می‎برد. گذشته از همه، حاکمیت الله سبحانه وتعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم را به زندگی‎تان باز می‎گرداند تا رضایت الله سبحانه وتعالی و رسول او صلی الله علیه وسلم را حاصل نمائید و ساکنان آسمان‎ها و زمین از شما راضی خواهند شد. در موقعی‎که عقل و ایمان‎تان در نتیجۀ فاصله گرفتن از دین و آلوده شدن جو سرزمین‎تان با افکار منحط غربی و نظام‎های فاسد آن، که ساحۀ ایمان و عقل‎تان را اشغال کرده است، به دنبال حکمت و ایمان‎تان باشید تا باشد که از جملۀ مردان عاقل و با ایمان قرار گیرید.

ای اهل یمن! مسئلۀ شما در جنگ با این قدرت‎ها و قانون اساسی ساختگی نهفته نیست؛ بل در احیایی زندگی اسلامی و حاکمیت آن نهفته است. لذا به خواست‎های سیکولریزم، دولت مدنی، فرقه‎گرایی، قوم‎گرایی و نتایجی‎که از طرف سازمان ملل برای شما به عنوان یک راه‎حل قرار می‎گیرد، اجازه ندهید؛ پس اگر چنین کنید، بدانید که الله سبحانه وتعالی استعمارگران را با رژیم‎های استبدادی‎شان بر شما مسلط خواهد کرد و شما به گونه‎ای متفرق خواهید شد که پیشینیان‎تان بدان دچار شده بودند.چنان‎چه که الله سبحانه وتعالی در موردشان می‎فرماید:

﴿فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ﴾

[سبا: ١٩]

ترجمه: ولی(این ناسپاس مردم) گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفگن (تا بینوایان نتوانند دوش به دوش اغنیاء سفر کنند و به این طریق) آنها به خویشتن ستم کردند و ما آنان را داستانهایی(برای عبرت دیگران) قرار دادیم وجمعیتشان را متلاشی ساختیم؛ در این ماجرا، نشانه‌های عبرتی برای هر صابر شکرگزار است.

مردم یمن به عنوان بخشی از امت اسلامی در سایۀ نخستین دولت اسلامی، که توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم تأسیس شده بود، زندگی می‎کردند و آن زمان امت اسلامی امت واحد تحت قیادت واحد و زیر پرچم واحد زندگی می‎کرد. این اسلام بود که با مفاهیم درست و قوانین کلی‎اش زندگی مردم یمن را تغییر داده و این‎گونه فطرت سالم به آنان هدیه کرده بود؛ زیرا آنان در همان شرایط دشوار و با امکانات اولیه‎ایکه در دسترس‎شان بود، زندگی آبرومندانه و با عزت داشتند و حقیقتاً که مردمان با ایمان، عاقل، دلسوز و مهربان بودند؛ اما پس از این‎که استعمارگران ظالم بر سرزمین‎های ما هجوم آوردند و تمدن‎شان را بر ما تحمیل نمودند، زندگی ما تبدیل به آن‎چه که قبل از اسلام به آن بودیم، تغییر یافت.

ما از شما می‎خواهیم که برای یک تغییر رادیکالی در مقابل این افراد احمق، که با سرنوشت شما بازی می‎کنند و شما را به گمراهی می‎کشانند، بپا خیزید و نگذارید تا زندگی‎تان را به جهنم تبدیل کنند. با کسانی‎که دست روی دست گذاشتند و خود را تسلیم یک واقعیت ذلت‎بار نمودند، هرگز تعامل نکنید و خود را به دست خود هلاک نکنید. ما شما را در این زمینه هشدار می‎دهیم که مبادا زندگی‎تان را در خدمت به کفار سپری کنید. الله سبحانه وتعالی می‎فرماید:

﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ﴾

[هود: ١١٣]

ترجمه: و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جزء الله(سبحانه وتعالی) نخواهید داشت؛ و یاری نمی‌شوید!

حزب التحریر-ولایه یمن

 

ادامه مطلب...

افزایش عواید داخلی "دستاورد" نه؛ بلکه ظلم نظام سرمایه‌داری بالای مردم مظلوم افغانستان است Featured

وزیر مالیه‌ی افغانستان اعلام کرده که عواید داخلی این کشور در سال جاری نزدیک به 170 میلیارد افغانی رسیده است. این رقم در شانزده سال گذشته بی‌سابقه بوده و بلندتر از هدف تعیین شده توسط نهادهای بین‌المللی برای دولت افغانستان می‌باشد. وزارت مالیه این موضوع را یک "دستاورد" برای دولت افغانستان خوانده است.

ما افزایش عواید دولت را "دستاورد" نه؛ بلکه غارت جیب و دسترخوان مردم می‌دانیم. چون رقم ذکر شده توسط رشد واقعی اقتصادی، ایجاد زیربناهای حقیقی، افزایش تولیدات و خدمات برای رفاه و بلند بردن سطح زندگی مردم بدست نیامده. برعکس، اکثریت این عواید از درک محصولات گمرکی، مالیات بر شرکت‌ها و اصناف جمع‌آوری گردیده که بار سنگین آن را مردم غریب می‌پردازند.

دولت افغانستان سال گذشته به توصیه‌ی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی، بسته‌ای جدیدی از مالیات را از قبیل: 10 درصد مالیه بر کارت‌های موبایل، دوبرابر ساختن نرخ مالیات بالای معاملات تجارتی، افزایش فیس حق‌العبور هوایی و ازدیاد تعرفه‌ها روی بعضی از محصولات گمرکی که ضرورت اولیه می‌باشند، وضع نموده است. این حالت، باعث ایجاد تورم، کاهش سطح سرمایه‌گذاری‌ها، بلند رفتن نرخ بیکاری و فقر گردیده که تأثیرات مخرب آن در همه بخش‌ها روی زندگی مردم محسوس است.

همچو ارقام به هر اندازه‌ای که بلند برود صرف یک کمیت و سلسله اعدادی بی‌ارزشِ است که افزایش آن تنها باعث کریدت گرفتن دولت نزد نهادهای بین‌المللی گردیده و هیچ تأثیر مثبتی بالای وضعیت زندگی مردم ندارد و نوعی دزدی از جیب و دسترخوان مردم است.

دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر - ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

فلسطین : تفسیر آیت ۲۶ سوره مبارکه آل عمران

  • نشر شده در ویدیوها

آیت بیست و ششم سوره مبارکه آل عمران :

" قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ " 

                                 ارایه کننده : شیخ یوسف مخزرة ( ابو الهمام)   سه شبنه . 01 ربيع الثانی ۱۴۳۹.هـ مطابق با ۱۹ دسامبر ۲۰۱۷.م

ادامه مطلب...

پالیسی امریکا برای متمرکز سازی قدرت در افغانستان

  • نشر شده در سیاسی

امریکا در یک‌ونیم دهه حضورش در افغانستان بیشترینه تلاش نموده تا برای ایجاد یک دولت مقتدر مرکزی با محوریت دموکراسی و گوش بفرمان خارجی‌ها؛ رهبران قومی، سران جهادی و چهره‌های سیاسی را که دارای پایگاه مردمی هستند، منزوی، خلع، ترور، تبعید و از اریکه‌ی قدرت به زیر بکشد و به شکلی آن‌ها را بی‌پایگاه سازد. چون برای این ساختار، منحیث دردسر و مانع شمرده می‌شوند. این پالیسی حذف محدود به یک قوم، قشر خاص و گروه خاص نیست، بلکه هر آن‌کسی که مانع این پروژه امریکا قلم‌داد می‌گردد، مورد هدف قرار دارد.

 با این طرز دید، امریکایی‌ها در سال‌های نخست از جنوب و شرق افغانستان شروع کردند و رهبران قومی و قبیلوی را تحت نام‌ها و آجنداهای مختلف به شکل آرام و بی سروصدا ترور نمودند. چون در یک جامعه‌ی قومی، حذف فزیکی یا سیاسی رهبر یک قوم به معنی متلاشی کردن و از هم پاشیدن شیرازه وحدت همان قوم و کنار زدن آن قوم از قدرت است. گفته می‌شود تنها در جنوب افغانستان صدها رهبر قومی و محلی و هزاران چهره‌ی بارسوخ و مردمی کشته شده‌اند که چهره‌های برجسته‌ی چون حاجي عبدالحق، حاجي قدير، حاجي صبور فريد، جان محمد خان و صدها رهبری محلی و قومی کشته و پاچاخان ځدراڼ، احمدشاه احمدزی، عارف نورزی و دیگران منزوی شده‌اند.

در کنار این، امریکایی‌ها بعد از 2004 میلادی سیاست حذف سران اسبق جهادی را نیز روی‌دست گرفتند و چهره‌های درشت این قشر را یکی پس از دیگری ترور و یا خلع قدرت کردند. اشتباه بزرگ قشر مجاهدین اسبق این بود که طی یک معامله در کنفرانس بُن به کرسی‌های بلند دولتی تکیه زدند و در اوایل حکومت با ثروت‌های باد آورده، قراردادهای عظیم و پُست‌های موقتی دولتی مصروف و ساکت شده بودند. مست شدن در ثروت عظیم آن‌ها را از سیاست غافل و شجاعت را از ایشان ربود. اشتباهی که تا امروز نیز به آن ادامه می‌دهند.

این غفلت باعث شده، تا دولت به دستور امریکا رهبران مردمی و قشر مجاهدین اسبق و افرادِ دارای احساسات اسلامی را تحت نام اصلاحات اداری، مبارزه با فساد، شایسته‌سالاری و ترورهای هدفمند به‌ تدریج خانه‌نشین نموده ویا از صحنه محو کرده است و بالمقابل، آن‌عده از نسلی را که زیر نام تکنوکرات ذوب ارزش‌های غربی شده‌اند، در پُست‌های دولتی بکار می‌گمارد. جزئیات این پروسه را زلمی خلیل‌زاد در کتاب «فرستاده» بیشتر شرح داده.

البته این مسایل، حرف‌های محض نیست، بلکه مجله‌ی اشپیگل آلمان چندی قبل لیست ترور چند هزار نفری نیروهای امریکا و ناتو را در افغانستان فاش کرد که اکثریت آنان را سران اقوام و رهبران اسبق جهادی تشکیل می‌دادند.

فراموش نباید کرد، پروسه متمرکز سازی قدرت در افغانستان یک پروسه طولانی مدت است که امریکا با زیرکی این پروسه را به پیش می‌برد و برای عدم خیزش مردمی و جلوگیری از گسترش بی‌اعتمادی آن را بصورت یکبارگی تطبیق نمی‌کند. بلکه آن را طی یک پروسه که سال‌ها را دربر می‌گیرد به کرسی تطبیق می‌نشاند. اما تلاش امریکایی‌ها این بوده و هست تا چهره‌های را که مردم به گرد شان جمع می‌شوند و منحیث جزیره‌گک‌های قدرت هستند، از بین برود. برای درک آن کافی‌ست یکبار به چهره‌های برجسته و درشتی که طول 16 سال کشته یا منزوی شده‌اند نگاهی بیاندازید.

با در نظرداشت این مسأله، گاهی تعدادی از سران اقوام و رهبران اسبق جهادی را وارد ساختار قدرت می‌سازد و سپس به شکلی از اشکال دو باره از قدرت دور می‌کند. چون امریکا نیاز دارد تا برای نگه‌داری و ایجاد حداقل ثبات سیاسی و پیشبرد امور تعدادی از این چهره‌ها در بدنه نظام حضور داشته باشند. چون در یک ساختار قومی، گزینه‌ی موجود همین است که امریکایی‌ها با دقت از آن‌ها بهره برداری می‌کنند.

 البته، این پالیسی در خصوص افرادی که دارای پیشنه‌ی اسلام‌گرایی هستند و از دماغ شان بوی اسلام به‌مشام می‌رسد، شدّت بیشتری می‌یابد. هرچند، تعدادی از این این مردم امروز با غرب دست دوستی داده‌اند و از آجندای حقوق بشر و دموکراسی پیشیتبانی می‌کنند، یا غرب آنها را ظاهراً دوست و متحد جلوه می‌دهد؛ اما با آن هم این‌ها از دید غرب تروریست اند و باییست حذف شوند.

امریکایی‌ها با این کار شان دو هدف را با یک تیر نشانه می‌گیرند: از یکسو، بافت قومی و قبیلوی را برای ایجاد یک دولت مرکزی در افغانستان می‌شکنند تا یک دولت مقتدر مرکزی ولی کاملاً تابع و مطیع را روی‌کار آورند تا به دُهل امریکایی‌ها برقصد.

چون در طول تاریخ، بافت قومی و عدم متمرکز بودن قدرت در افغانستان همواره مایه دردسر برای اشغال‌گران گردیده است. اداره و کنترول افغانستان با این بافت قومی و پراگندگی قدرت هم از لحاظ نظامی و سیاسی مشکل است و از هم ایجاد یک دولت با ثبات سیاسی. یکی از دلایل شکست روس و انگلیس همین قدرت‌های پراگنده محلی در سراسر افغانستان بود که مردم را برعلیه آنان بسیج می‌نمود. ازین‌رو، امریکا بخوبی می‌داند که یک نظام متمرکز و از بین رفتن قدرت‌های محلی باعث می‌شود تا افغانستان آسان‌تر و بدون دردسر اداره گردد.

 از سوی دیگر، تلاش‌های صورت گرفته که بجای رهبران مردمی، آدم‌های بی‌ریشه را در قدرت بیاورند تا در تطبیق پلان‌های امریکایی، مهره‌های گوش بفرمان باشند. به همین لحاظ، تحت نام جوان سازی و متخصص سازی ادارات چهره‌های دموکرات و تکنوکرات را که قبله فکری و سیاسی شان غرب است، وارد بدنه دولت کرده‌اند.

 رسیدن به این دو هدف در حکومت "وحدت ملی"، شدّت بیشتری پیدا کرده. امریکا توسط حکومت از یکسو رهبران قومی و مردمی را از قدرت دور کرد و از سوی دیگر، توسط شورای امنیت ملی، اداره امور، کمیسیون تدارکات ملی و کمیسیون اصلاحات اداری قدرت را انحصار و در رأس وزارت‌خانه‌ها و پُست‌های مهم دولتی انسان‌های فاقد پایگاه مردمی را برگزید، و یگان پُست‌های تشریفاتی را برای فریب مردم به سران قومی توزیع کرد.

در ضمن، اصلاحات در سکتور امنیتی که در این اواخر به شدّت به پیش می‌رود، هدف آن انتقال قدرت از قوماندانان محلی و رهبران قومی به چوکات نیروهای امنیتی می‌باشد تا قدرت در چوکات این نهاد متمرکز گردد و قدرت‌های محلی از بین برود.

خلع قدرت تعدادی از رهبران قومی و سیاسی جنوب و مشرقی و به ادامه‌ی آن رهبران شمال و غرب به شمول اسماعیل خان، بسم‌الله خان، یونس قانونی، دوستم، ضیاءمسعود و حالا عطاءنور در همین دیدگاه کلان امریکایی‌ها معنای بیشتری پیدا می‌کند و حتی گسترش ناامنی‌ها در مناطق مختلف و در زمان‌های متفاوت برای حذف چهره‌های مردمی در چوکات همین آجندا می‌تواند حساب شده باشد. جنوب افغانستان زمانی بزرگان قومی و سران قبیلوی اش را از دست داد که شعله‌های آتش جنگ جنوب را به ماتم‌کده مبدل ساخت و حالا این شعله‌ها بسوی شمال در حرکت است.

هرچند، تعدادی از رهبران قومی و سران اسبق جهادی در طول شانزده سال گذشته در نظم امریکایی ذوب شده و به انبوهی از سرمایه و ثروت دست یافته‌اند. ترس از دست دادن این ثروت عظیم آنان را چنان مشوش و مطیع خارجی‌ها ساخته که تاریخ گذشته‌ای شان را از یاد برده‌اند که چه کسانی بودند و چه اهدافی در سَر داشتند؟ برای این گروه، سرنوشت حسنی مبارک، معمر قذافی و علی عبدالله صالح در دنیای عرب می‌تواند درس و عبرت خوبی باشد که در اوایل با امریکایی‌ها در قتل مردم سرزمین شان همکاری کردند ولی وقتی تاریخ مصرف شان گذشت، جای شان زباله‌دان کثیف تاریخ و قبر تنگ و تاریک گردید.

 اما در عین زمان تعدادی کافی از مخلصین در میان رهبران قومی، بزرگان سیاسی و قشر مجاهدین اسبق هنوز وجود دارند که در این نظم امریکایی ذوب نشده و پایبند به ارزش‌های دوران جهاد هستند و سَر خویش را برای معامله به درّ این و آن درگه خم نکرده‌اند و اسلام برای شان عزیز و آخرت مهمتر از متاع فریبنده دنیا است. این گروه می‌تواند نقش بزرگی در مقطع فعلی ایفاء کند و دسیسه‌های امریکا را از بین ببرند.

این گروه مخلص می‌تواند در این مقطع حساس برای حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه؛ سران قومی، رهبران مردمی و بزرگان افغانستان را به یک محور جمع نمایند و پالیسی شوم امریکا را که هدف آن حذف چهره‌های مردمی و متمرکزسازی قدرت در یک دولت سیکولر می‌باشد، خنثی نمایند. در غیر این صورت، امریکا از پراگندگی و عدم وحدت رهبران بهره‌برداری نموده و همچو گرگ وحشی، این‌ها را نیز دانه دانه به قربانگاه برده یا منزوی ساخته و یک مشت انسان‌های مزدور و تکنوکرات را با ارزش‌های کثیف غربی بر سرنوشت سیاسی افغانستان حاکم می‌سازد. آن‌گاه با چشمان از حدقه برآمده شاهد گمراهی نسل بعدی و از دست رفتن زمام امور خواهید بود و این اشتباه سیاسی هرگز قابل جبران نیست.

چه خوب است این فرصت طلایی را غنیمت شمرده و با مبارزه فکری و سیاسی برعلیه غربی‌ها هم در تاریخ نام نیک از خود به یادگار بگذارید و هم در آخرت شامل رحمت الله سبحانه‌وتعالی شده و در آخرت سرخرو و سربلند حشر گردید. فراموش نکنیم الله سبحانه‌وتعالی از نعمت‌هایش می‌پرسد؛ اما چه نعمتی بزرگ‌تر از مقام رهبری و فرصتی برای جهت دادن مردم برای مبارزه علیه دشمن الله و رسولش است؟!

مصدق سهاک

عضو دفتر مطبوعاتی حزب‌التحریر ـ ولایه افغانستان

ادامه مطلب...

شماره ۱۶۲ جریده "الراية" به نشر رسید

  • نشر شده در مرکزی

(ترجمه)

در این شماره می‌خوانید:

سخن هفته: ای مسلمانان! از این حاکمان و رهبرانِ ایرادگر، اندوهگین شونده و محکومگر(در قبال حوادثی‌که در جهان اسلام رخ می‌دهد) هیچ فایده‌ای توقع نمی‌رود؛ زیرا تمامی آن‌ها حامیان و تأمین کننده‌گان منافع باداران غربی استعمارگر شان هستند، پس چه ماند که آنان فلسطین را از چنگال استعمارگران آزاد نمایند؛ زیرا آنان با بی‌حیایی قدس غربی را به یهودیان واگذار نمودند. تمام این حاکمان و رهبران با یک شخص از اشخاصی؛ هم‌چون سلطان عبدالحمید-رحمه الله- برابر و مساوی نمی‌شوند. و بازهم بعد از هزار بلکه بعد از میلیون بار واضح گردید که آزادی الاقصی، آزادی قدس و آزادی فلسطین جز تحت سایۀ خلافت راشده بر منهج نبوت ممکن نیست؛ اگر این چنین است(و به این امر قناعت نموده‌اید)، پس با جدیت و مخلصانه برای تأسیس خلافت بشتابید و مبادرت ورزید.

  • سرمقاله: حکام مسلمین برای تقویت یهود در فلسطین، تحرکات بی‌سابقه و جنگ‌های موهومی را تشدید می‌بخشند؛
  • معامله قرن با معامله قدس آغاز گردید!
  • دستگیری‌ها و احکام خصمانه علیه صفوف حزب التحریر در طی چند روز در مناطق مختلف جهان؛
  • حزب التحریر-ولایه اردن: راهپیمایی‌ها برای نصرت و یاری الاقصی، قدس و تمام فلسطین؛
  • تناقض عجيب: ترکیه از یک سو امریکا را مورد انتقاد قرار می‌دهد و از سوی دیگر با او توافق نظامی می‌نماید!
  • حزب التحریر برای نصرت و یاری قدس در منطقۀ مرکزی نوار غزه کنفرانسی را تحت عنوان "قدس پایتخت دولت خلافت است"، برگزار نمود؛
  • آیا انقلاب امت در سرزمین شام، انقلاب سکولریزمی است؟!
  • کتلة الوعي در پوهنتون‌های غزه راهپیمایی را برای نصرت قدس به راه انداخت؛
  • حزب التحریر-هالند: کنفرانسی را تحت عنوان "قدس را یاری نمایید"، برگزار نمود؛
  • فلسطین؛  طرح‌های توطئه... و ریشه‌های خیانت؛
  • کنفرانس نشست اسلامی...، كوه كندند و موش بر آوردند!
  • دستگیری‌های شباب حزب التحریر در یمن؛
  • حزب التحریر برای نصرت قدس در حوسان(منطقه‌ای در بیت اللحم فلسطین) کنفرانس عظیمى را تحت عنوان "چه کسی قدس را حمایت می‌نماید و چه کسی آن را آزاد می‌نماید"، برگزار نمود.

برای دریافت این شماره به لینک ذیل مراجعه فرمایید:

http://www.hizb-ut-tahrir.info/ar/index.php/dawahnews/sporadic-news/29432.html

ادامه مطلب...
Subscribe to this RSS feed

سرزمین های اسلامی

سرزمین های اسلامی

کشورهای غربی

سائر لینک ها

بخش های از صفحه